• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1652
تعداد نظرات : 115
زمان آخرین مطلب : 4084روز قبل
اهل بیت

دو نقطه ضعف مردم در مجالس عزادارى

یكى از نقاط ضعف این است كه معمولا،هم صاحبان مجالس یعنى مؤسسین مجالس-چه آنهایى كه در مساجد تاسیس یك مجلس مى‏كنند و چه آنهایى كه در منازلشان،بالخصوص كسانى كه در منازلشان-و هم مستمعین[خواهان زیادى جمعیت هستند]و این در حدودى كه من تجربه دارم استثنا ندارد.گر چه من یكى دو سال است كه دیگر منبر نمى‏روم و بحثهایم منحصر است‏به همین جلسات محدودى كه اینجا بحث مى‏كنم یا در انجمن اسلامى مهندسین سالى دو سه جلسه بحث مى‏كنم،ولى در چند سالى كه گاهى مى‏رفتم،این را احساس مى‏كردم و مى‏توانم بگویم براى این امر استثنا ندیدم كه هم مؤسسین و هم حتى مستمعین آن چیزى را كه مى‏خواهند ازدحام جمعیت است.

اگر جمعیت ازدحام بكند راضى است،اگر جمعیت ازدحام نكند راضى نیست.این،نقطه ضعف است. این جلسات كه براى این نیست كه جمعیت ازدحام بكند یا نه!مگر ما مى‏خواهیم سان ببینیم؟مگر ما مى‏خواهیم رژه برویم؟هدف چیز دیگرى است.هدف آشنا شدن با حقایق و مبارزه كردن با تحریفات است.این مى‏شود یك نقطه ضعف.

گوینده در مقابل این نقطه ضعف قرار مى‏گیرد،چه بكند؟با این نقطه ضعف مبارزه كند یا مثل تاج نیشابورى از این نقطه ضعف استفاده كند؟اگر بخواهد با این نقطه ضعف مبارزه كند،حقایق را به مردم بگوید،با تحریفات مبارزه كند،با هدف صاحب مجلس و هدف مستمعین كه از جمع شدن دور یكدیگر و از شلوغ شدن و از اینكه خودشان را با هم زیاد ببینند خوششان مى‏آید،جور در نمى‏آید.و اما اگر بخواهد از این نقطه ضعف استفاده كند،فقط در این فكر است كه ما چه كار بكنیم كه جمعیت‏بیشتر جمع بشود.

اینجاست كه یك عالم سر دو راهى قرار مى‏گیرد:از این نقطه ضعف استفاده كنم،بهره بردارى كنم،به عبارت دیگر روى دوش این جمعیت‏سوار بشوم،حالا كه اینها این قدر احمق و نادان هستند و چنین نقطه ضعفى دارند،من هم از همین نقطه ضعف استفاده كنم؟یا علیرغم این نقطه ضعف،من با آن مبارزه كنم،بروم دنبال حقیقت،چه كار دارم به اینكه اجتماع مى‏شود یا اجتماع نمى‏شود.

نقطه ضعف دوم عوام الناس در مجالس عزادارى-كه خوشبختانه باید بگوییم كمتر شده است-این مساله شور و واویلا بپا شدن است.باید منبرى حتما در آخر ذكر مصیبت كند و در این ذكر مصیبت هم نه تنها مردم اشك بریزند،اشك بریزند قبول نیست،باید مجلس از جا كنده بشود،باید شور و واویلا بپا بشود.من نمى‏گویم مجلس از جا كنده نشود، من مى‏گویم این نباید هدف باشد.

من مى‏گویم اگر كسى در آن مسیر صحیح با بیان حقایق و واقعیات بدون آنكه یك روضه دروغى بخواند،بدون اینكه جعلى بكند،بدون اینكه تحریفى بكند،بدون اینكه براى امام حسین اصحابى بسازد كه در تاریخ نبوده و خود امام حسین آنها را نمى‏شناسد چون وجود نداشته‏اند،بدون آنكه براى امام حسین فرزندانى ذكر كند كه چنین فرزندانى در دنیا وجود نداشته‏اند،بدون اینكه براى امام حسین دشمنانى در كربلا با نام و نشان بسازد مثل ازرق شامى و بچه‏هاى ازرق شامى كه كاكلشان چگونه بود،كه اصلا چنین كسانى وجود نداشته‏اند،اگر اشكى از روى صداقت و حقیقت ریخت،شور و واویلا هم بپا شد،مجلس هم كربلا شد،بسیار خوب،ولى وقتى كه نبود،آن وقت ما باید با امام حسین بجنگیم،دشمنى كنیم؟دروغ ببندیم؟دروغ بگوییم؟

یادم هست در فریمان خودمان،سالهاى اولى كه من از قم مى‏آمدم و به آنجا مى‏رفتم و گاهى منبر مى‏رفتم،آمده بودیم مشهد،روضه خوان قهارى بود كه در مشهد خیلى معروف بود،شبى ما در مسجد گوهرشاد در یكى از شبستانها رفته بودیم پاى روضه او و یكى از هم ولایتى‏هاى ما هم آنجا بود.یك روضه صد در صد دروغى آنجا خواند،خودش هم گفت از بزرگان شنیدم(به قول مرحوم آیتى نگو از بزرگان،بگو از دروغگویان،مگر مقصود«از بزرگان دروغگویان‏»باشد)چون خودش مى‏فهمید كه این در هیچ كتابى نیست.

آمد یك بچه‏اى براى امام حسین درست كرد كه چنین بچه‏اى امام حسین نداشته است.گفت طفلى امام حسین داشتند كه جزء اسرا بود.یكى از لشكریان عمر سعد،خودش سوار بود و طنابى به گردن این طفل بسته بود و او را با زور شلاق مى‏آوردند و مى‏كشیدند. او سرگرم رفتن بود و این طفل مجبور به دویدن.یك وقت متوجه شد كه این طناب فشار آورده و سنگینى مى‏كند.بعد متوجه شدند كه این طفل خفه شده است.این را گفت و واویلایى بپا شد.وقتى كه آمدیم بیرون،یادم است آن هم ولایتى من آمد به من توصیه كرد گفت آقا جان بیایید پاى این منبرها،از این روضه‏ها یاد بگیرید،اینها را براى مردم بخوانید!

حال،این،نقطه ضعف مردم عوام است.با این نقطه ضعف چه باید كرد؟آیا باید از این نقطه ضعف مردم استفاده كرد؟باید بهره‏بردارى كرد؟باید سوارشان شد؟باید مثل تاج گفت‏حالا كه اینها احمقند من از همین حماقتشان استفاده مى‏كنم؟نه،بزرگترین رسالت و وظیفه علما مبارزه با نقاط ضعف اجتماع است.این است كه پیغمبر اكرم فرمود:

«اذا ظهرت البدع فى امتى فلیظهر العالم علمه و الا فعلیه لعنة الله‏» (1)

آنجا كه بدعتها و دروغها ظاهر مى‏شود،آنجا كه چیزهایى ظاهر مى‏شود كه در دین نیست،مسائلى پیدا مى‏شود كه من نگفته‏ام،بر عهده دانایان است كه حقایق را بگویند و لو مردم خوششان‏نمى‏آید.آن كسى كه كتمان مى‏كند،لعنت‏خدا بر او باد.بالاتر از این را خود قرآن كریم فرموده است:

ان الذین یكتمون ما انزلنا من البینات و الهدى من بعد ما بیناه للناس فى الكتاب اولئك یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون (2)

آن دانایانى كه حقایقى را ما گفته‏ایم و آنها مى‏دانند،ولى كتمان مى‏كنند، مى‏پوشانند،اظهار نمى‏كنند،لعنت‏خدا بر آنها و لعنت هر لعنت كننده‏اى بر آنها باد.

من در مقاله‏«ختم نبوت‏»نوشتم وظیفه علما در دوره ختم نبوت مبارزه با تحریف است و خوشبختانه ابزار این كار هم در دست است و باز هم خوشبختانه هستند و بوده‏اند در میان علما افرادى كه با این نقاط ضعف مبارزه كرده‏اند.كتاب لؤلؤ و مرجان كه من در همین موضوع حادثه عاشورا در آن سه شب نام مى‏بردم از مرحوم حاجى نورى(رضوان الله علیه)،درست‏یك قیام به وظیفه بسیار مقدسى است كه این مرد بزرگ كرده است،مصداق قسمت اول این حدیث است كه‏«اذا ظهرت البدع فلیظهر العالم علمه‏».در این طور موارد وظیفه علماست كه حقایق را بدون پرده به مردم بگویند ولو مردم خوششان نمى‏آید.وظیفه علماست كه با اكاذیب مبارزه كنند و مشت دروغگویان را باز كنند.

پى‏نوشت‏ها:

1) اصول كافى،ج 1/ص 54.

2) بقره/159.

 مجموعه آثار ج 17 ص 128 - شهید مطهرى

يکشنبه 19/9/1391 - 12:26
اهل بیت

تحلیلى جامعه‏ شناختى از سنت عزادارى امام حسین(ع)

 

«حرم سیدالشهدا(ع) مزار انبیا و ملائكه است‏».

«زیارت سیدالشهدا(ع) موجب برآورده شدن حوایج دنیوى و به دست آوردن ثواب‏هاى اخروى و استكمالات معنوى مى‏شود».

راه انداختن دسته‏هاى سینه‏زن و زنجیر زن، پوشیدن لباس سیاه، حمل پرچم‏هاى رنگارنگ، علم، علامت و مانند اینها، همه براى زنده نگه‏داشتن فرهنگ عاشورا، امر ضرورى است و مبارزه با اینها یا ناشى از اغراض سوء است و یا از كمال بى‏خبرى و بى‏سلیقگى.

«كنش اجتماعى‏» را مى‏توان به عنوان ساده‏ترین عنصر زندگى اجتماعى انسان در نظر گرفت. از «كنش اجتماعى‏» چنین تعبیر كرده‏اند: «حركت‏بارزى كه از یك انسان براى حصول هدفى نسبت‏به انسان دیگر، صادر مى‏شود.» وقتى «كنش اجتماعى‏» استمرار یابد «تحریك متقابل اجتماعى‏» روى مى‏دهد و این تحریك به «ارتباط متقابل اجتماعى‏» منجر مى‏شود.

براثر «ارتباط متقابل اجتماعى‏» كنش‏هاى اجتماعى یك انسان با كنش‏هاى اجتماعى انسان‏هاى دیگرى كه در پیرامون او هستند، مى‏آمیزند و از این آمیزش، «كنش‏هاى متقابل اجتماعى‏» به وجود مى‏آیند. از «كنش‏هاى متقابل اجتماعى‏»، كه یكى از مفاهیم محورى در جامعه‏شناسى است، مى‏توان چنین تعبیر كرد: كنش‏هایى هستند كه بین دو یا چند انسان واقع مى‏شوند و در میان آنان نوعى هماهنگى به وجود مى‏آورند.

كنش‏هاى متقابل اجتماعى در تقسیم نخستین، بر دو قسم‏اند: پیوسته و گسسته.

كنش‏هاى متقابل اجتماعى پیوسته آنهایى است كه در جهت‏یگانه‏اى صورت مى‏گیرند; مانند گفتگو براى كشف یك حقیقت و یا تعاون براى تحقق یك امر خیر.

كنش‏هاى متقابل اجتماعى گسسته آنهایى است كه جهت‏یگانه‏اى ندارند; مانند رقابت و ستیز.

دوام و استحكام زندگى اجتماعى به آمیختن كنش‏هاى متقابل پیوسته و گسسته بستگى دارد و بدین‏گونه است كه مفهوم «همسازى‏» مطرح مى‏شود.

«همسازى‏» كوششى براى رفع اختلاف كنش‏هاى متقابل پیوسته و گسسته است. صورت كامل همسازى «سازگارى‏» مى‏باشد كه نه «سازش‏» است و نه «توافق‏»; زیرا در این دو، تنزل از مواضع مطرح مى‏باشد، در حالى كه در سازگارى اصلا سخن از تنزل نیست، هر چند ممكن است در مواردى هم تنزلى رخ دهد، بلكه سخن در این است كه مى‏دانند به هم نزدیك مى‏شوند و مى‏خواهند كه به هم نزدیك شوند. بدین دلیل، از «سازگارى‏» به همسازى‏اى كه با خواست و آگاهى شخصى صورت مى‏گیرد، تعبیر شده است. از همسازى كنش‏هاى متقابل پیوسته و گسسته، «گروه اجتماعى‏» پدید مى‏آید.

«گروه اجتماعى‏» نیز یكى دیگر از مفاهیم محورى جامعه‏شناسى است و از آن به دو یا عده بیشترى از انسان‏ها تعبیر مى‏شود كه كنش‏هاى متقابلى بین آنان روى مى‏دهد و از همسازى برخوردارند.

كنش‏هاى متقابل اعضاى گروه و خرده‏گروه‏ها موجب «پویایى گروهى‏» مى‏شود و بر اثر آن، اعضاى گروه در زندگى یكدیگر رخنه مى‏كنند و به یكدیگر وابسته مى‏شوند و در نتیجه، به اتحاد بیشترى دست مى‏یابند. «نفوذ متقابل گروهى‏» و «اتكاى متقابل گروهى‏» از این طریق حاصل مى‏شود. از هماهنگى و سنخیتى كه بدین منظور در رفتار اعضاى گروه پدید مى‏آید «رفتار گروهى‏» ظاهر مى‏شود.

گونه‏اى از «رفتار گروهى‏»، كه جنبه عاطفى شدید دارد و بر كنش‏ها و یا واكنش‏هاى متقابل دورانى استوار است، «رفتار جمعى‏» نامیده مى‏شود.

كنش‏ها یا واكنش‏هاى مزبور به «واگیرى اجتماعى‏» مى‏انجامد; یعنى بر اثر آنها، اعضاى گروه به سرعت و با شدتى فزاینده، رفتار عاطفى یكدیگر را فرامى‏گیرند و در نتیجه، از نوعى مسانخت عاطفى برخوردار مى‏شوند.

گروه برخوردار از «رفتار جمعى‏» را «جمع‏» مى‏نامند.

جامعه‏شناسان معمولا از مفهوم «جمع‏»، خود را به مفهوم «جماعت‏»، كه مهم‏ترین نوع جمع است، مى‏رسانند و آنگاه تحقیق خود را روى «جماعت‏» متمركز مى‏كنند. «جماعت‏» جمعى است پرمسانخت، مركب از اشخاصى كه معمولا در یك‏جا گرد نمى‏آیند، با یكدیگر «ربط‏» مى‏یابند و به «جنب و جوش‏» مى‏افتند.

«ربط‏» رابطه عاطفى عمیقى است كه دو یا چند تن را به یكدیگر پیوند مى‏دهد، به طورى كه آنان به راحتى و خودبه خود با یكدیگر هماهنگ مى‏شوند. «جنب و جوش‏» رفتار عاطفى آشكارى است كه بر اثر ربط اشخاص روى مى‏دهد; مانند كف زدن و یا تكبیر گفتن. یكى از انواع جماعت، كه با سایر انواع آن فرق بسیار دارد و از این‏رو، مى‏توان آن را جمعى مستقل از جماعت‏به شمار آورد، «جماعت نامجاور» یا «عامه‏» است. «عامه‏» جمعى است كم تشابه و تسانخ، مركب از افرادى كه معمولا در یك جا گرد نمى‏آیند، ولى به سبب مصالح مشترك خود با یكدیگر ارتباط پیدا مى‏كنند و موجد «عقیده عمومى‏» و «وفاق عمومى‏» مى‏شوند.

مقصود از «عقیده عمومى‏» قضاوتى است كه مورد قبول عامه باشد; مانند قضاوت عامه كتابخوان كه «كتاب در وضع فعلى از عرضه و تقاضاى متناسبى برخوردار نیست‏» و یا قضاوت عامه ورزشكار كه «مسؤول امور ورزشى كشور، درایت كافى ندارد.» منظور از «وفاق عمومى‏» نیز عقیده‏اى است‏سخت دامنه‏دار و ریشه‏دار مانند عقیده عامه كتابخوان كه «كتاب، ناصح مشفق و انیس كنج تنهایى است‏» و یا مانند عقیده عامه ورزشكار كه «تواضع و جوانمردى دو ویژگى جدایى‏ناپذیر ورزشكار واقعى است.»

اكنون نوبت آن است كه بحث را به گونه‏اى هدایت كنیم تا مناسبت طرح این مفاهیم جامعه‏شناختى را با آنچه قصد اداى آن را داریم، روشن سازد:

هر جامعه انسانى (1) را مورد مداقه قرار دهیم، متوجه مى‏شویم به طور عمده از چندین «عامه‏» تشكیل شده است و هر «عامه‏»اى را مورد بررسى قرار دهیم، متوجه مى‏شویم كه بر اساس «عقیده عمومى‏» و «وفاق عمومى‏» از خویش، عمل و عكس‏العمل بروز مى‏دهد. بنابراین، مى‏توانیم بگوییم: هر جامعه‏اى بر اساس عقاید و وفاق‏هاى عمومى به حیات اجتماعى‏اش ادامه مى‏دهد.

از سخن فوق، مى‏توان چنین استفاده كرد كه: نفوذ در عقاید و وفاق‏هاى عمومى و تغییر آنها مساوى با نفوذ و تغییر حیات اجتماعى است. به همین دلیل، «عقیده عمومى‏» و «وفاق عمومى‏» به شدت مورد توجه جامعه‏شناسان و علماى سیاست قرار دارد.

اگر بخواهیم جامعه‏اى را در راستاى یك مكتب قرار دهیم باید چاره‏اى بیندیشیم تا عقیده عمومى در این راستا قرار گیرد. براى این كار، به طور كلى، از چهار شیوه بهره گرفته مى‏شود:

الف - تطمیع;

ب - تهدید;

ج - تخریب;

د - تبلیغ;

در میان این چهار شیوه، تقریبا همه محققان قبول دارند كه چهارمین شیوه از همه كارسازتر و مؤثرتر و بنابراین، مهم‏تر است. (2) و باز به همین دلیل، جامعه‏شناسان و علماى سیاست، تحقیقات وسیعى در این زمینه انجام داده‏اند كه هنوز هم این تحقیقات به گونه‏هایى ادامه دارد. متاسفانه به سبب گستردگى آن تحقیقات و عدم مجال، در اینجا، ذكر گزارشى - هرچند اجمالى - از آنها مقدور نیست. بنابراین، فقط به چند مطلب، كه با این بحث تناسب بیشترى دارد، اشاره مى‏كنیم:

یكى از شیوه‏هاى بسیار مؤثر تبلیغى، تشكیل جلسات «تذكر» درباره امرى است كه ترویج آن مورد نظر است. در این جلسات به طور عمده، از مكانیسم «كنش و یا واكنش متقابل دورانى‏» استفاده مى‏شود; بدین صورت كه افراد گرد آمده، به وسیله «ذاكر» تحریك مى‏شوند. این تحریك، واكنشى در افراد به وجود مى‏آورد. این واكنش در «ذاكر» مؤثر مى‏افتد و واكنش شدیدترى را موجب مى‏شود. این واكنش شدیدتر، خود تحریكى مجدد نسبت‏به آن افراد خواهد بود و باز واكنش و تحریكى دیگر. به این طریق، همواره بر شدت واكنش متناسخ آن افراد افزوده مى‏شود و این همان است كه از آن اینچنین تعبیر مى‏شود: كنش‏هاى متقابل و واكنش‏هاى درونى اینچنین، به واگیرى اجتماعى مى‏انجامد.

جلسات عزادارى امام حسین‏علیه‏السلام را در این ارتباط مى‏توان مورد مداقه قرار داد. عزادارى امام حسین‏علیه‏السلام از ابعاد گوناگون قابل بحث و بررسى است. بحمدالله، بسیارى از این ابعاد، توسط علماى دین تا حدودى مورد بررسى قرار گرفته است، اما در این بحث، بعدى كه ذكر شد، مد نظر است.

وقتى از این زاویه نیز در توصیه‏هاى ائمه اطهارعلیهم‏السلام به تشكیل جلسات عزادارى امام حسین‏علیه‏السلام نگاه كنیم این كار را بسیار حكیمانه مى‏یابیم، به گونه‏اى كه موجب مى‏شود بیش از پیش به این انوار طیبه‏علیهم‏السلام ارادت ورزیم.

یكى دیگر از شیوه‏هاى مؤثر تبلیغى، تعیین «اسوه‏» براى مردم است. لازم است‏بیندیشیم كه در عین اسوه بودن و هادى بودن همه ائمه اطهارعلیهم‏السلام چرا امام حسین‏علیه‏السلام به عنوان مصباح هدایت و كشتى نجات، مطرح مى‏شود؟ چرا تربت مرقد او از ویژگى وحرمت‏برخورداراست؟آیا غیر از این است كه دقیق‏ترین ابعاد یك اسوه، در امام حسین‏علیه‏السلام تجلى تام یافته است.

از دیگر شیوه‏هاى مؤثر، در مرحله نخست، جعل شعایر و در مرحله بعد، تثبیت و ترویج آن شعایر مى‏باشد; زیرا در صورت انجام گرفتن این كار، آن ایده مطلوب، تثبیت و ترویج‏شده‏است.

راه انداختن دسته‏هاى سینه‏زن و زنجیر زن، پوشیدن لباس سیاه، حمل پرچم‏هاى رنگارنگ، علم، علامت و مانند اینها، همه براى زنده نگه‏داشتن‏فرهنگ عاشورا، امر ضرورى است و مبارزه با اینها یا ناشى از اغراض سوء است و یا از كمال بى‏خبرى و بى‏سلیقگى. آرى، برخورد اصلاحى و تكمیلى و تحسینى از سوى فرزانگان آشنا با مذاق شرع، نه تنها صحیح است، بلكه لازم هم مى‏باشد و اعتراض به مغرضان یا بى‏خبرانى است كه با این شعایر بر خورد حذفى مى‏كنند.

از جمله شیوه‏هاى قابل ملاحظه، تعیین مكان‏هایى براى انجام دادن مناسك ویژه مى‏باشد تا افراد با رو آوردن به آن مكان‏ها و انجام آن مناسك، تجدید عهدى با اعتقاد و ایده مطلوب كرده باشند و با این كار، دل‏ها هرچه بیشتر با آن ایده گره بخورد.

در این ارتباط، توجه به روایاتى كه حاوى مضامین ذیل است، مفید به نظر مى‏رسد:

«حرم سیدالشهداعلیه‏السلام مزار انبیا و ملائكه است‏». (3)

«زیارت سیدالشهداعلیه‏السلام را ترك نكنید». (4)

«زیارت سیدالشهدا علیه‏السلام موجب برآورده شدن حوایج دنیوى و به دست آوردن ثواب‏هاى اخروى و استكمالات معنوى مى‏شود». (5)

براى تكمیل این بحث‏به نظر مى‏رسد تذكر دو مطلب ضرورى باشد:

1- ممكن است تصور شود نفوذ در عقیده عمومى عملى ناپسند است و تغییر آن را باید نوعى خیانت‏به مردم تلقى كرد; اما این تصور هیچ اساسى ندارد و حقیقت، آن است كه صرف نفوذ در عقیده عمومى و تغییر آن را نه مى‏توان خوب شمرد و نه بد. این بدان بستگى دارد كه ببینیم نفوذ به چه قصدى و تغییر از چه چیز به چه چیزى است.(دقت‏شود.)

2- بعضى عقیده دارند كه اصلا برخورد تبلیغاتى امر پسندیده‏اى نیست، بلكه باید فقط با روش‏هاى برهانى، مردم را به تشخیص حق از باطل موفق ساخت. هرچند بررسى انتقادى این سخن مجال دیگرى مى‏طلبد، اما اجمالا در حد اعلان موضع باید یادآور شویم كه:

اولا، هرگز روش‏هاى برهانى در سطح عمومى جامعه، ما را از برخوردهاى تبلیغاتى مستغنى نمى‏كند و باید گفت: هریك به جاى خویش نیكوست.

ثانیا، حتى فرزانگان و خواص جامعه نیز نیازمند تبلیغات حساب شده و فنى‏اند تا علاوه بر تشخیص حق، انگیزه كافى براى عمل بر طبق آن داشته باشند این مطلب دقیق و لطیف، مربوط به فلسفه اخلاق و روان‏شناسى تربیتى است و باید همان‏جا مورد بحث قرار گیرد كه صرف اقناع عقلى نمى‏تواند محرك انسان به سوى عمل باشد; اگرچه ظاهر راى افلاطون مقابل این است.

این بحث را با ذكر فرازهایى از بیانات رهبر كبیر انقلاب، حضرت امام خمینى‏قدس سره به پایان مى‏بریم:

«در آن وقت، یكى از حرف‏ها كه هى رایج‏بود مى‏گفتند: ملت گریه; براى اینكه مجالس روضه را از دستشان بگیرند. این كه همه مجالس روضه را آن وقت تعطیل كردند، آن هم به دست كسى كه خودش در مجالس روضه مى‏رفت و آن بازى‏ها را در مى‏آورد، قضیه مجلس روضه بود یا از مجلس روضه آنها یك چیز دیگر مى‏فهمیدند و آن را مى‏خواستند از بین ببرند؟» (6)

«امروز ما به مجالس تعزیه و روضه بیشتر از سابق احتیاج داریم.» (7)

«زنده نگه‏داشتن عاشورا یك مساله بسیار مهم سیاسى - عبادى است. عزادارى كردن براى شهیدى كه همه چیز را در راه اسلام داد یك مساله سیاسى است. یك مساله‏اى است كه در پیشبرد انقلاب اثر بسزا دارد. ما از این اجتماعات استفاده مى‏كنیم. (8) »

«مجالس عزا را با همان شكوهى كه پیش‏تر انجام مى‏گرفت و بیشتر از آن، حفظ كنید و اهل منبر - ایدهم‏الله تعالى - كوشش كنند در این كه مردم را سوق بدهند به مسائل اسلامى و مسائل سیاسى اسلامى، مسائل اجتماعى اسلامى و از روضه دست‏برندارید كه ما با روضه زنده هستیم.» (9)

 

پى‏نوشت‏ها:

1- غیر از جوامع ابتدایى; زیرا در آنها عامه وجود ندارد.

2- هر چند در بینش اسلامى، تقدیم و تاخیر این شیوه‏ها وابسته به یك سلسله معیارهاى ارزشى ویژه این فرهنگ الهى است و از این حیث، باید در فرصت مناسبت دیگرى به بحث پرداخت، لكن در این مقال، این بررسى از حیث تحلیل جامعه‏شناسانه مدنظر است.

3- ر. ك. به: محمد تقى مجلسى، بحارالانوار، ابواب ما یختص بتاریخ الحسین‏بن‏على علیهماالسلام، باب‏34، باب‏ثواب‏البكاء على مصیبته و مصائب سائر الائمة علیهم‏السلام و فیه ادب الماتم یوم عاشوراء، ج 44، ص 278 -296

4- ر. ك. به: كامل الزیارات، باب 38، روایت 1 و 4 و نیز باب 10 روایت 1

5- پیشین، باب 41، روایت‏3

6- پیشین، باب‏46، روایت 1 و 2 ; باب‏49 و روایت 1، 2 و 5 ، باب 51 ; روایت 1 باب‏56 ; روایت‏3 ، باب‏59 ; روایت 2، باب‏49 ; روایت‏6 ، باب 22 ; روایت 1 و 2 ، باب 44 ; روایت 1 ، باب 50 ; روایت 1 و 2 ، باب 52 ; روایت 1 و 2، باب 54 ; روایت‏17 و باب‏ها و روایات دیگرى در همان كتاب

7- و 8- و 9- روح الله موسوى (رهبر كبیر انقلاب‏قدس سره)، صحیفه نور، ج 8، بیانات در جمع وعاظ و خطباى مذهبى به مناسبت‏حلول ماه محرم

 

حجة‏الاسلام اكبر میرسپاه

يکشنبه 19/9/1391 - 12:25
اهل بیت

چرا حسین (علیه السلام) فراموش نمى‏شود؟

مى‏گویند: شما در عصر فضا و اتم زندگى مى‏كنید آنگاه بر كسى اشك مى‏ریزد كه صدها سال پیش در گذشته است وبر مزارهایى سفر مى‏نمایید كه چیزى جز صخره و سنگ نمى‏باشد؟!

در پاسخ مى‏گوئیم:«چنانكه گفته‏اند: «بعد زمان» را در «ابدیت» اثرى نیست ابدیت را در ماوراى زمان ـ در عرصه‏اى برتر از زمان ـ حكومت است ابدیت همیشگى است. جاودانان رهبران بزرگ بشریت به ابدیت تعلق دارند، از اینرو قرنها نیز در طول حیات معنوى آنان، مفهوم متداول خود را از دست مى‏دهند(32)

حسین بن على (علیه السلام) از زمره جاودانان از رهبران بزرگ بشریت است سخن از وى سخن از تاریخ نیست سخن روز است. سخن از ابدیت است سخن از همیشگى خروشان و شكوفا و پر فروز است.

این زنده جاوید نزدیك چهارده قرن ـ به حساب تاریخ ـ پس از مرگ جسمانیش همچنان امروز نیز بر دلها حكومت مى‏كند و هنوز پرتو وجودش نه تنها در حیات ما بلكه در حیات جهان معاصر ودر عصر فضا و اتم «حوادث بى نظیر» ایجاد مى‏كند وبه صورت یكى از «شور انگیزترین حماسه‏هاى تاریخ بشریت» در آمده و همه ساله نیرومندترین امواج احساسات میلیونها انسان را در اطراف خود بر مى‏انگیزد و مراسمى پرشورتر و هیجان انگیزتر ازهر مراسم دیگر به وجود مى‏آورد .

راستى چرا به این حادثه تاریخى ـ كه شاید در تاریخ مشابه فراوان دارد ـ اهیمت داده مى‏شود؟ ! چرا مراسم بزرگداشت این خاطره هر سال پرشكوهتر و پرهیجان‏تر از سال پیش برگزار مى‏گردد؟ این همه تعظیم و تكریم و سپاس این همه سوز و گداز پس از چهارده قرن، آخر براى چیست؟ آن را چه معنائى است؟!

حقیقت این است كه این زنده جاوید پس از قرنها، همچنان بر قلبهاى انسانهاى آزاده قدرتمندانه حكومت مى‏كند ودر جامعه «موج معنوى» ایجاد مى‏نماید. حتى هنوز هم به طور عمیق یك قدرت محرك معنوى ویك نیروى كنترل اجتماعى بزرگ به شمار مى‏رود.

اما از زیارت زیارتگاههاى مقدس هرگز سنگها و صخره‏ها هدف و غایت نمى‏باشند چه اگر غرض خود آنها مى‏بود همین كوهها سر به فلك كشیده‏انسان را از مشقت سفر و طى راههاى طولانى بى نیاز مى‏ساخت پس مقصود بالذات صاحب مزار است وبزرگ داشتن سنگها به جهت شرف انتساب به صاحبان آن مزارها است مانند محترم داشتن جلد قرآن كریم وسنگها و آجرهائى كه خانه كعبه ومسجد رسول خدا (صلى الله علیه و آله) وسایر اماكن مقدس از آنها ساخته شده است .

الان مى‏بینیم كه دولتها و ملتها در حفظ مقبره‏هاى شخصیتهاى بزرگ خویش مى‏كوشند وبه دور آنها هاله تقدیس مى‏كشند.

در تاریخ نوشته‏اند هنگامى كه سر مبارك حسین (علیه السلام) را به نزد یزید آوردند وى در مجلس شراب حضور داشت اتفاقا قاصدى از طرف پادشاه روم به مجلس یزید بار یافت وسر مبارك حسین (علیه السلام) را درمقابل یزید مشاهده كرد و چون دانست كه آن سر مبارك به حسین (علیه السلام) تعلق دارد عمل یزید را به شدت نكوهش نمود و گفت اى یزید داستان «كلیساى حافر» را شنیده‏اى؟ گفت چگونه است؟ رومى گفت: در پیش ما مكانى است كه گویند خر عیسى از آنجا گذر كرده است در آنجا كلیسائى بنا نهاده‏اند كه نام آن به سم خر عیسى منسوب بوده و به كنیسه حافر «سم» شهرت دارد ما هر سال به زیارت آنجا مى‏رویم و نذورات خود را به آنجا اهدا مى‏كنیم. روى این حساب اى یزید من گواهى مى‏دهم كه تو خطا كارى و از راه راست به دورى! یزید خشمگین شد و به كشتن قاصد فرمان داد رومى به سوى سر نازنین حسین (علیه السلام) رفت و آن را بوسید و شهادتین برزبان جارى كرد و سپس او را گرفتند و بر در قصر به دار كشیدند.(33)

زیارت، ارتباط روحى زائر با صاحب قبر است زائر قبر ابا عبد الله الحسین (علیه السلام) با آن حضرت تجدید بیعت مى‏نماید و لذا ائمه اطهار علیهم السلام با توصیه و ترغیب به زیارت سالار شهیدان این نهضت مقدس را براى همیشه زنده و جاوید نگه‏داشته‏اند البته زیارت همه امامان مورد تأكید است ولى روایاتى كه در ترغیب وتشویق زیارت امام حسین (علیه السلام) رسیده فوق العاده زیاد است امامان بااین توصیه‏ها در صدد آن بودند كه شیعیان پیوستگى عملى با اهداف آن بزرگوار داشته باشند. امام سجاد (علیه السلام) كه خود چندین بار مخفیانه به زیارت سالار شهیدان رفته در گفتار خویش نیز سفارش زیادى به زیارت امام حسین (علیه السلام) داشته است.

«ابو حمزه ثمالى» گوید: از امام سجاد (علیه السلام) در مورد زیارت امام حسین (علیه السلام) پرسیدم، حضرت فرمود:

«زُره كل یوم فان لم تقدر فكل جمعة فان لم تقدر فكل شهر فمن لم یزره فقد استخف بحق رسول الله (صلى الله علیه و آله)(34) «هر روز آن حضرت را زیارت كن، اگر نمى‏توانى هفته‏اى یك بار، اگر نمى‏توانى ماهى یكبار، پس كسى كه اصلا آن حضرت را زیارت نكند، درحقیقت حریم رسول الله را خفیف شمرده است».

ولى مهمتر از سوگوارى و زیارت آشنایى به مكتب امام حسین و شهداى كربلا و پیوستگى عملى به اهداف بلند آن بزرگوار است. مهم پاك بودن و پاك زیستن و درست اندیشیدن و تأسى عملى به او است.

پى نوشتها:

.1 ارشاد القلوب: ص .128

.2 بحار الانوار: ج 90 ص .336

.3 بحار الانوار: ج 36 ص .349

.4 بحار الانوار: ج 44 ص 253 ـ .252

.5 كامل الزیارات، ص .57

.6 مناقب: ج3، ص 303 ـ بحار الانوار: ج 46، ص 109

.7 دیگران عبارتند از: آدم، حضرت نوح، یعقوب و حضرت فاطمه زهرا ـ الخصال: ص 83

.8 امالى صدوق، مجلسى، 29، ص .121

.9 ثواب الأعمال: ص .83

.10 وسائل الشیعة: ج 10، ص .398

.11 بحار الانوار: ج 98، ص 309

.12 كامل الزیارات: ص 104

.13 امالى الصدوق مجلس 27 ـ بحار الانوار: ج 44، ص .284

.14 بحار الانوار: ج 44 ص 284

.15 وسائل الشیعه ج 10 ص 393 ح .5

.16 المزار الكبیر: ص 165 ـ 117 ـ بحار الانوار: ج 98 ص .320

.17 كامل الزیارات: ص 83 ، 81، 90 ، 91 ـ بحار الانوار: ج 14 ص 181 ـ مجمع البیان: ج 9 ص .65

.18 شمع جمع: ص 178

.19 وسائل الشیعة: ج 10، ص 394، 392 ـ علل الشرایع، ص .86

.20 مفاتیح الجنان، اعمال روز عاشورا.

.21 امالى صدوق، ص 45 وعیون الأخبار: ص .162

.22 الغنیة لمطالبى طریق الحق فى الأخلاق و التصوف و الآداب الإسلامیة ج 2، ص 57 ـ .56

.23 بحارالانوار: ج 22، ص 151 ـ عیون الأخبار: ج 2، ص 11

.24 لهوف: ترجمه، ص 99

.25 حیاة الحسن (علیه السلام): ج 2، .426 2

.26 فلسفه شهادت از آیة الله مكارم‏

.27 شیعه و عاشورا، نوشته محمد جواد مغنیه: ترجمه فیروز حریرچى: ص 57

.28 خوشدل تهرانى، اشگ شوق، ج 1 ص .207

.29 سیاسة الحسینیة: ص 44

.30 شعر از شمس لنگرودى.

.31 شیعه و عاشورا ترجمه فارسى: ص 56

.32 دیباچه‏اى بر رهبرى: ص .330

.33 به نقل: علامه مغنیه شیعه وعاشورا: ترجمه، ص 59 ـ .58

.34 كامل الزیارات: ابن قولویه.

درسهایى از مكتب اسلام صفحه 20

داوود الهامى‏

يکشنبه 19/9/1391 - 12:24
اهل بیت

انواع گریه‏ها

گریه انواعى دارد كه همه انواع آن در شأن امام حسین (علیه السلام) نیست، حال باید ببینیم چه نوع گریه شایسته امام است:

1 ـ گریه از روى خوارى ودرماندگى:چنین گریه‏اى، گریه افراد ضعیف وناتوانى است كه از رسیدن به اهداف خود وامانده‏اند و روح و شهامتى براى پیشرفت در خود نمى‏بینند مى‏نشینند و عاجزانه گریه سر مى‏دهند. هرگز براى امام حسین (علیه السلام) چنین گریه‏اى نباید كرد و آن حضرت از این نوع گریه بیزار و متنفر است.

2 ـ گریه عجزو زبونى: چنین گریه‏اى، گریه افرادى است كه از روى عجز و زبونى در اثر ناكامى واحیانا ستم شخصى یا جریان نامناسبى به ورشكستگى افتاده و براى خود احساس خطر مى‏كنندو راه چاره را در گریه مى‏جویند به قول صائب تبریزى:

 گریه شمع از براى ماتم پروانه نیست‏

 صبح نزدیك است و در فكر شب تار خود است.

مسلما این نوع گریه هم مناسب شأن امام نیست.

3 ـ گریه بر اموات: كسى عزیز خود را از دست مى‏دهد و بر فقدان او گریه مى‏كند یا به این جهت گریه مى‏كند كه آن فقید در زندگى او موثر بوده و به آینده خود نگران است در این صورت به حال خود گریه مى‏كند و یا این كه به نیكیهاى او اشك مى ریزد این نوع گریه هم در شأن امام نیست.

4 ـ از روى رحم و رأفت یا گریه‏هاى عاطفى: قلب انسان هنگامى كه در برابر حادثه دلخراشى همانند اشك یتیمى، یا بیمار دردمندى یا شخص فقیر و تهیدستى و ... قرار مى‏گرید، متأثر مى‏شود چه بسا اشك مى‏ریزد. رسول خدا (صلى الله علیه و آله) هنگامى كه فرزند خردسال خود ابراهیم را از دست داد ودر قبرسان بقیع به خاك سپرد براى آن كودك آن قدر گریه كرد كه اشك بر محاسنش جارى گردید به آن حضرت گفته شد: اى رسول خدا تو دیگران را از گریه منع مى‏كردى حال خود این چنین بى‏تابى مى‏كنى؟! آن حضرت فرمود: «لیس هذا بكاء غضب انما هذا رحمة و من لا یرحم لا یرحم» (23) «این گریه از روى خشم و نارضایتى نیست بلكه گریه رحمت و رافت است و هركس رحم نكند مورد رحمت قرار نمى‏گیرد.»

واقعه خونین كربلا دل را مى‏سوزاند وقلب وعاطفه هر انسانى را به جوش وخروش مى اندازد از این نظر این حادثه یك جنایت ویك مصیبت است و شاید در دنیا مشابه چنین جنایتى پیدا بشود و گریه كنندگانى هم داشته‏باشد. گریه از روى رحم و رأفت یك امر طبیعى است. هر انسانى به هنگام مشاهده یك منظره دلخراش متأثر مى‏شود و اشك مى‏ریزد چنانكه دشمنان امام حسین (علیه السلام) روز عاشورا بر حال آن حضرت مى‏گریستند. آنجا كه اهل كوفه از دیدن وضع دلخراش اسراء بناكردند گریه و زارى كردن. امام سجاد (علیه السلام) فرمود: «اتنوحون و تبكون من اجلنا؟؟! فمن ذا الذى قتلنا؟».(24)

پس گریه از روى رحم و رأفت نیز چندان مناسب نیست. امام حسین (علیه السلام) از شیعیان خود این نوع گریه را نخواسته است.

5 ـ غم و اندوه: گریه از روى غم واندوه نیز یكى از گریه‏هاى طبیعى انسان است كه به هنگام از دست دادن عزیزى یا به خاطر از دست دادن مقام و موقعیتى ویا به خاطر گرفتارى به مصیبتى، غم و اندوهى به انسان دست مى‏دهدو براى این كه دل خود را سبك كند گریه سر مى‏دهد و این نوع افراد كه دلشان شكسته است به هنگام سوگوارى امام حسین (علیه السلام) بیش از همه گریه مى‏كنند چه بسا از شدت گریه غش كنند ولى آیا این نوع گریه را مى‏توان به حساب امام حسین (علیه السلام) گذاشت؟ هرگز نه.

6 ـ گریه جدائى و فراق: نوع دیگر گریه، گریه فراق است كه به خاطر دورى و جدائى از عزیزى حالت گریه به انسان دست مى‏دهد امام حسن مجتبى (علیه السلام) به هنگام جان دادن، بى‏تابى مى‏كرد. بعضى از عیادت كنندگان از علت آن پرسیدند امام مجتبى با صداى ضعیف فرمود: براى دو چیز گریه مى‏كنم: هول مطلع، فراق دوستان.(25)

پر واضح است كه گریه بر امام حسین و شهیدان كربلا از این نوع گریه نیست.

7 ـ گریه‏هاى شوق گریه‏هاى لایق حسین (علیه السلام): گریه شوق گریه مادرى است كه از دیدن فرزند دلبند گمشده خویش پس از چندین سال سرزده مى‏شود و از شوق گریه مى‏كند. قسمت زیادى از حماسه‏هاى كربلا شوق آفرین و شور انگیز است وبه دنبال آن سیلاب اشك شوق به خاطر آن همه رشادتها فداكاریها شجاعتها آزادمردیها و سخنرانیهاى آتشین مردان و زنان به ظاهر اسیر، بى اختیار از دیدگان شنونده سرازیر مى‏گردد، آیا این گریه دلیل بر شكست است؟!

8 ـ گریه پیوند هدف: گاهى قطرات اشك پیام‏آور هدفهاست، آنها كه مى‏خواهند بگویند با مرام امام حسین (علیه السلام) همراه و با هدف او هماهنگ و پیرو مكتب او هستیم، ممكن است این كار را با دادن شعارهاى آتشین، یا سرودن اشعار و حماسه‏ها ابراز دارند، اما گاهى ممكن است آنها ساختگى باشد ولى آن كسى كه احیانا با شنیدن این حادثه جانسوز قطره اشكى بریزد، صادقانه تر این حقیقت را بیان مى‏كند این قطره اشك اعلان وفادارى به اهداف مقدس یاران امام حسین و پیوند دل و جان با آنهاست مسلماً این نوع گریه بدون آشنایى با متعالى او ـ ممكن نیست.(26)

پس گریه بر حسین (علیه السلام) اشك ریختن بر مرده نبوده و از روى خوارى ودرماندگى وعجز وزبونى، غم و اندوه نیز نمى‏باشد بلكه آن فقط دلیلى است كه نداى حق طلبان را به گوش جهانیان رسانیده و زنگ خطر را براى باطل و اهل آن صدا درمى‏آورد و صاعقه‏هائى است كه بر روى سر سركشان و ستمگران در هر زمان و در هر مكان فرو مى‏ریزد وشاهد صادق و گواه زنده‏اى است از اخلاص در راه حق و دشمنى با بیداد و ستم و بزرگداشتى است براى فداكارى و حق ودلیرى وانجام وظیفه ونهراسیدن از مرگ و تكریمى است براى امتناع از قبول ظلم و شكیبائى درمحنت و سختیها.

به قول علامه مغنیه: كسانى كه درمجالس تعزیه مى‏خوانند:

لا تطهر الأرض من رجس العدا ابداً

ما لم یسل فوقها سیل الدم العرم (27)

 

«روى زمین از پلیدى دشمنان پاك نخواهد شد تا زمانى كه بر روى آن سیل در هم شكننده خون روان نگردد».

غرض، شیعیان بر امام حسین (علیه السلام) از روى خوارى ودرماندگى نمى‏گریند، بلكه از اشك دیده خویش سرود حماسه مى‏سازند و با آه و حسرت خود بانگ حق وعدالت رابه گوش جهانیان مى‏رسانند:

 همین نه گریه بر آن شاه تشنه لب كافى است‏

 اگر چه گریه، بر آلام قلب تسكین است.

 ببین كه مقصد عالى وى، چه بود اى دوست‏

كه درك آن، سبب عز و جاه و تمكین است‏

 زخاك مردم آزاده، بوى خون آید

 نشان شیعه و آثار پیروى، این است (28)

 

«ماربین» مورخ آلمانى مى‏گوید: «هیچ چیز مانند عزادارى حسین نتوانست حس سیاسى در مسلمانان ایجاد كند.»(29)

اى اشك ماتمت به رخ ملت آبرو

وى از طفیل خون تو، اسلام سرخ رو

 دین را تو زنده كردى و خود، كشته گشته‏اى‏

 وین یافته ز فیض تو، دین نبى علوّ

گر آب را به روى تو بستند كوفیان‏

 آوردى آب رفته اسلام را به جو (30)

 

قطره‏هاى اشكى كه شیعه در ماتم امام حسین (علیه السلام) و یارانش مى‏ریزد عهد و پیمانى است با قطره‏هاى خون شهداى كربلا كه با لب تشنه و محروم از «قطره‏هاى آب» بر سر احیاى دین و ارزشهاى راستین مكتب جان باختند. و این اشك‏ها این نهضت الهى را به جانها پیوند زده وجاوان ساخته است. و این بسیار ساده‏اندیشى است كه كسى تنها توجیهى عاطفى براى این گریه‏ها داشته باشد چرا كه داغ، هر قدر هم شدید باشد، بالاخره گذشت زمان از حرارت آن مى‏كاهد درحالى كه عزادارن حسینى از اول عمر تا آخر عمر پس از گذشت قرنها با شور و شوق و حرارت بیشتر در سوك سید الشهداء مى‏گریند. اگر این گریه‏ها تنها جنبه عاطفى داشت مسلما به مرور زمان حادثه عاشورا از خاطره‏ها محو مى‏شد و یا ازطراوت ونشاط آن كاسته مى‏گردید .

9 ـ گریه كردن براى از دست دادن چیزى و یا تحمل دردى: انسان زمانى گریه مى‏كند كه چیزى را از دست بدهد یا دردى را متحمل بشود. پس عامل عمده گریه (سواى شوق و چند مورد نادر) درد و فقدان منفعت است ما وقتى از چیزى نفع مى‏بریم به مجرد از دست دادن آن گریه سر مى‏دهیم و یا دردى به ما روى مى‏كند ناله مى‏كنیم.

در روایات مى‏خوانیم كه همه چیز بر حسین (علیه السلام) گریه كردند ماه و ستارگان و خورشید شن‏هاى بیابان و حتى بادى كه مى‏وزید و حتى الحوت فى البحر،چرا؟ شن بیابان چرا گریه كرد؟ ماهیان دریا چرا سوگوارى كردند؟ ماه و ستارگان وخورشید چرا تار شدند و بى تابى كردند؟ مسلما آنا به ظاهر متحمل دردو رنجى نشدند چون تیر و خنجرهائى كه بر آن پیكر شریف وارد مى‏شد دردش برخورشید و ماهیان دریا نمى‏رسید پس چرا آنان گریه كردند و آن هم بكاء شدیدا پس حتماً آنها متضرر گردیدند و ازچیزى كه نفع مى‏بردند بى نصیب شدند و منفعتى را از دست دادند و آن منفعت چیست ؟چه چیزى بالاتر از امامت! همه از امام نفع مى‏برند و از فقدانش رنج مى‏بینند و متضرر مى‏شوند امام قطب و قلب عالم است وهركه در عالم است در سایه اوست وقتى او را از ست مى‏دهند متحمل رنج و به دنبال این رنج صاحب درد مى‏شوند این است كه آن موجوداتى كه ناپاكى بر آنان رخنه نكرده و نمى‏تواند بكند، (مثل شن‏هاى بیابان، ماهیان دریا و ...) بر او مى‏گریند و آلوده‏ها از انس وجن از فقدان چنین ذى نفعى بیخبر مى‏مانند و شادى مى‏كنند، و این است تفسیر آن حدیثى كه مى‏فرماید براى حسین (علیه السلام) در قلب مؤمنان حرارتى است كه ... مؤمنان اگر هم ذكر مصیبتى نشنوند، چون متوجه از دست دادن قطب و محور عالم هستند ناله مى‏كنند...

مرحوم علامه مغنیه مى‏گوید: كسى گفت: آیا شیعه‏ها جز گریه واشك راه دیگرى ندارند كه بدان محبت خویش را به اهل بیت (علیه السلام) بیان نمایند؟ گفتم:

«آرى شیعیان علاوه بر گریه براى این كه مودت قلبى خود را براى اهل بیت به ثبوت رسانند به راههاى گوناگونى متوسل مى‏شوند از جمله درود و تحیت بر اهل بیت تقدیم داشته و از فضائل ایشان در مجالس و محافل سخن رانده وبه سوى اماكن مقدس آنها بار سفر بسته و به ضریح‏هاى شریف آنان تبرك مى‏جویند».(31)h}

يکشنبه 19/9/1391 - 12:23
اهل بیت

نام حسین (علیه السلام) با گریه همراه است‏

آن گونه كه از متون اسلامى استفاده مى‏شود نام حسین (علیه السلام) با گریه و ناله آمیخته است و قبل از شهادتش پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله) و امیرالمؤمنان على (علیه السلام) و مادرش فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بر او گریسته‏اند. طبق رویات فراوانى، چون حضرت حسین (علیه السلام) تولد یافت جبرئیل به رسول خدا (صلى الله علیه و آله) نازل شد و خبر شهادت آن نوزاد را به پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله) و پدر و مادرش داد و آنان از همان ایام براى حسین (علیه السلام) گریستند. طبق روایتى كه از عایشه نقل شده است حسین (علیه السلام) كودك خردسال بود كه وارد خدمت پیامبر گردید همان موقع جبرئیل به پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله) ابلاغ كرد: زمانى نمى‏گذرد كه این كودك را افرادى از امت تو در سرزمین «طف» از خاك عراق به قتل مى‏رسانند «فبكى رسول الله (صلى الله علیه و آله)» اما جبرئیل افزود: «لا تبك، فسوف ینقم الله منهم، بقائمكم اهل البیت (3) «گریه نكن در آینده خداوند به وسیله قائم اهل بیت از آنها انتقام مى‏گیرد».

«ابن عباس» مى‏گوید به هنگام رفتن به «صفین» من همراه امیر مؤمنان على (علیه السلام) بودم چون در كنار شط فرات به «نینوا» وارد شد، امام (علیه السلام) با صداى بلند گریست و فرمود: اى پسر عباس این محل را مى‏شناسى؟ گفتم: نمى‏شناسم اى امیرمؤمنان. فرمود اگر اینجا را مثل من مى‏شناختى هرگز از اینجا رد نمى‏شدى مگر این كه مثل من گریه سر مى‏دادى ابن عباس گفت: «فبكى طویلا حتى اخضلّت لحیته و سألت الدموع على صدره وبكینا معا»: «آن حضرت گریه مفصلى كرد به طورى كه اشك از روى محاسن او جارى شد ما هم همصدا با على (علیه السلام) گریه سردادیم». بعد امام ادامه داد: واى، من با آل ابوسفیان چه كرده‏ام، سپس افزود: در این سرزمین كه (كرب و بلا نامیده مى‏شود) هفده نفر از فرزندان من و فاطمه به شهادت مى رسند و مدفون مى‏گردند(4).

طبق روایت امام صادق (علیه السلام) روزى فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به محضر رسول خدا (صلى الله علیه و آله) وارد شد و آن حضرت را گریان دید ازعلت گریه‏اش پرسید؟ رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: جبرئیل به من خبر داد كه حسین (علیه السلام) را گروهى از امت من به قتل مى‏رسانند! فاطمه (علیه السلام) نیز از شنیدن این خبر به شدت گریست ولى وقتى ازمقام بلند فرزندش به خاطر شهادت آگاه گردید آرامش و تسكین یافت (5)

داستان گریه و عزادارى پس از شهادت آن حضرت از سوى امامان (علیه السلام) داستانى مفصلى است كه به ذكر چند مورد اكتفا مى‏كنیم:

امام سجاد (علیه السلام) كه خود در كربلا شاهد مصائب دلخراش امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش بود پس از واقعه عاشورا تا زمانى كه در قید حیات بود این واقعه سوزناك را فراموش نكرد و همیشه گریه و سوگوارى نمود او هر وقت مى‏خواست آب بنوشد تا چشمش به آب مى‏افتاد اشك از چشمانش سرازیر مى‏شد وقتى علت این كار را مى‏پرسیدند مى‏فرمود چگونه گریه نكنم درحالى كه یزیدیان آب را براى وحوش و درندگان آزاد گذاشتند ولى آن را به روى پدرم بستند و او را با لب تشنه كشتند. مى‏فرماید هر وقت كشته شدن فرزندان فاطمه (علیه السلام) رابه یاد مى‏آورم گریه گلویم را مى‏گیرد. وقتى هم افرادى وى را دلدارى مى‏دادند، مى‏فرمود: «كیف لا أبكی؟ و قد منع أبى من الماء الذى كان مطلقا للسباع والوحوش» (6)

امام سجاد (علیه السلام) درعزاى پدر مظلوم خویش به حدى گریست كه اورا یكى از بكّائون پنج گانه تاریخ لقب دادند (7) وقتى راز آن همه گریه را از آن حضرت مى‏پرسیدند، مصائب جانگداز كربلا را بازگو مى‏كرد ومى‏فرمود: مرا ملامت نكنید، یعقوب، پس از آن كه یك فرزند خود را از دست داد آنقدر گریست تا از غصه چشمهایش سفید شد در حالى كه یقین به مرگ فرزندش نداشت.

از فراق روى یك یوسف اگر یعقوب سوخت

 هجر هفتاد و دو یوسف كرده خونین دل مرا

در حالى كه من به چشم خود دیدم كه در یك نیمروز چهارده نفر از اهل بیت مرا سر بریدند انتظار دارید داغ آنها از دلم بیرون برود؟!(8)

او نه تنها در ماتم پدر بزرگوارش اشك مى‏ریخت بلكه مومنان را نیز ترغیب به گریستن در عزاى آن مظلوم مى‏كرد: «ایما مومن دمعت عیناه لقتل الحسین حتى تسیل على خده بواه الله بها فى الجنة غرفا یسكنها احقابا»(9).

«هر مؤمنى كه بر شهادت حسین (علیه السلام) آن قدر بگرید كه اشك بر گونه‏اش جارى شود خداوند براى او غرفه‏هائى در بهشت آماده مى‏سازد كه تا ابد در آن اقامت خواهد كرد.»

امام باقر (علیه السلام) براى امام حسین (علیه السلام) اشك مى‏ریخت و به هركس هم در خانه او بود دستور مى‏داد گریه كند. و در منزل آن حضرت مجلس عزا و سوگوارى براى امام حسین (علیه السلام) تشكیل مى‏گردید و حاضران مصیبت آن حضرت را به هم تسلیت مى‏گفتند (10).

«عبد الله بن سنان» مى‏گوید: در روز عاشورا به حضور امام صادق (علیه السلام) شرفیاب شدم آن حضرت را رنگ پریده و بسیار غمگین و گریان یافتم، علت آن را از امام پرسیدم، فرمود : امروز عاشوراست و در چنین روزى جد ما امام حسین (علیه السلام) شهید شده است (11) .

امام صادق (علیه السلام) به «ابو هارون مكفوف» دستور داد مرثیه بخواند آنگاه كه وى مرثیه خود را آغاز نمود متوجه شد امام (علیه السلام) سخت گریه مى‏كند و زنانى كه پشت پرده بودند همینكه صداى گریه امام صادق (علیه السلام) را شنیدند آنها نیز صداى خود را به گریه و شیون بلند كردند؛ بعد امام فرمود: «من انشد فى الحسین شعرا فبكى وابكى عشرا كتب له الجنه» (12). «هر كس در مصیبت حسین (علیه السلام) شعر بگوید و گریه كند وده نفر را بگریاند بهشت بر او نوشته مى‏شود».

امام رضا (علیه السلام) مى‏فرماید: روش پدرم امام موسى بن جعفر (علیه السلام) این بود كه هرگاه ماه محرم مى‏رسید پیوسته غمگین بود تا دهه عاشورا سپرى شود روز عاشورا روز گریه و ماتم او بود و مى‏فرمود: «هو الیوم الذى قتل فیه الحسین» (13).

امام رضا (علیه السلام) فرمود محرم ماهى است كه اهل جاهلیت در آن ماه جنگ و خونریزى را حرام مى‏دانستند ولى دشمنان در آن ماه خون ما را ریختند حرمت ما را شكستند زنان و فرزندان ما را به اسارت گرفتند و به خیمه‏هاى ما آتش زدند اموال ما را غارت نمودند و حرمت رسول خدا را در حق ما رعایت نكردند.

«ان یوم الحسین اقرح جفوننا و أسبل دموعنا و أذل عزیزنا بأرض كربلا .... على مثل الحسین (علیه السلام) فلیبك الباكون، فان البكاء علیه یحط الذنوب العظام.»(14)

«كشته‏شدن امام حسین (علیه السلام) اشكهاى ما را ریزان و پلكهاى چشمان ما را مجروح و در كربلا عزیز ما را ذلیل كرد... گریه كنندگان باید بر حسین (علیه السلام) گریه كنند . گریه بر او گناهان بزرگ را مى‏ریزد».

امام رضا (علیه السلام) به «ریان بن شبیب» فرمود: «ان كنت باكیا لشى‏ء فابك للحسین بن على فانه ذبح كما یذبح الكبش و قتل معه من أهل بیته ثمانیة عشر رجلا ما لهم فى الارض شبیهون...».

«اگر بخواهى به چیزى گریه كنى بر حسین بن على (علیه السلام) گریه كن زیرا سر آن حضرت را مثل سر گوسفند بریدند و با او هجده مرد از اهل بیتش كشته شدند كه در دنیا بى نظیر بودند».

سپس به «ابن شیب» فرمود: «اگر دوست دارى در درجه‏هاى بلند بهشت با ما باشى، غمگین باش از براى غمگینى ما و شاد باش از براى شادمانى ما».(15)

حتى به موجب بعضى از روایات امام زمان (عج) نیز مدام بر سید الشهداء اشك مى‏ریزد و مى‏گوید :

«اى جد بزرگوار! روزگار مرا به تأخیر انداخت و نتوانستم به یارى تو بشتابم وبا دشمنانت پیكار كنم در عوض: «فلاندبنك صباحاً و مساءً و لأبكین لك بدل الدموع دما حسرة علیك. ..»(16) «هر صبح و شام بر مصائب تو گریه مى‏كنم، اگر اشك چشمم تمام شود، به جاى آن خون مى‏گریم».

حتى به موجب روایات فراوانى كه نقل شده است، همه كس و همه چیز خورشید و آسمان و زمین و فرشتگان روز عاشورا بر آن حضرت گریه مى‏كنند .(17)

شاعر پر شور «فؤاد كرمانى» با استفاده از این روایات چنین سروده است:

تا ندا كرد ولاى تو، در اقلیم الست‏

 بهر لبیك فدایت، دو جهان پر زداست‏

 كشته شد عالم دهرى، چو تو در عالم دهر

 دهر تا روز قیامت شب اندوه و عزاست‏

در غمت اعین واشیاء همه از منطق كون‏

هر یكى مویه كنان بر دگرى نوحه گر است‏

 رفت بر عرشه نى تا سرت اى عرش خدا

 كرسى و لوح وقلم بهر عزاى تو بپاست‏

 منكسف گشت، چو خورشید حقیقت به جمال‏

گر بگریند زغم دیده ذرات رواست.(18)

موضوع قابل توجه این است كه «عبد الله بن فضیل هاشمى» از امام صادق (علیه السلام) سوال مى‏كند: چرا روز عاشورا این چنین روز مصیبت وغم واندوه وعزادارى گردید؟ اما روز وفات پیامبر اكرم وامیرمؤمنان و فاطمه زهرا و امام مجتبى (علیه السلام) كه با زهر مسموم شد این چنین نشد؟ امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ان یوم الحسین أعظم مصیبة من جمیع سایر الایام... فكان ذهابه كذهاب جمیعهم ...»(19)

روز حسین ـ عاشورا ـ از لحاظ مصیبت از تمام روزها عظیم‏تر است... زیرا حسین (علیه السلام) تنها باقى مانده اصحاب پنج گانه كساء است كه رفتن او، مثل رفتن همه آنهاست».

روز عاشورا مصائبى بر خاندان رسالت وارد شد كه در خاطره هیچ آفریده‏اى خطور نكند و قلم را تاب نوشتن نباشد، چه جالب گفته است:

 فاجعة ان اردت اكتبها

 مجملة ذكرة لمدكر

«مصیبتى بزرگ كه اگر بخواهیم آن را به نحو اقتصار براى یاد آورى یاد كننده‏اى بنویسم» .

 جرت دموعى فحال حائلها

ما بین لحظ الجفون و الزبر

«به یقین اشك روانم بین چشم من واوراق كتب حایل آید»

و قال قلبى بقیا على فلا

و الله ما قد طبعت من حجر

«دلم گفت به من رحمى كن، به خدا سوگند من از سنگ آفریده نشده‏ام».

 بكت لها الارض و السماء دما

 بینهما فى مدامع حمر(20)

«بر آن فاجعه زمین و آسمان و آنچه ما بین آندواست اشك خون گریست».

غرض، روز عاشورا روز مصیبت واندوه و گریه براى خاندان رسالت و شیعیان آنهاست. تنها بنى امیه دشمنان اهل بیت بودند كه آن روز را روز مبارك و سرور و خوشحالى مى‏دانستند.

چنانكه در زیارت عاشورا مى‏خوانیم:«اللهم ان هذا یوم تبركت به بنو امیه»«خدایا این روز، روزى است كه آن را بنى امیه مبارك ومیمون دانستند». در فراز دیگرى مى‏خوانیم: «هذا یوم فرحت به آل زیاد وآل مروان بقتلهم الحسین...». «و این روزى است كه آل زیاد و آل مروان به خاطر این كه حسین را كشتند به آن مسرور شدند.»

خلاصه در باب عزا و ماتم سید الشهداء فرزند دلبند حضرت زهرا و على مرتضى (علیهم السلام) روایات فراوانى از ناحیه رسول خدا و ائمه معصومین (علیهم السلام) وارد شده كه روز عاشورا، روز مصیبت وحزن اهل بیت وشیعیان ایشان مى‏باشد به اعتبار همین روایات باید روز عاشورا غمگین وحزین بود در روایتى مى‏فرماید:

«هركه یاد كند مصیبت ما را و بگرید وبگریاند مردم را، در روز قیامت در درجه‏هاى ما خواهد بود و هركه مصیبت مارا یارى كند و گریه كند، چشم او در روزى كه چشمها همه بگریند، نگرید و هر كه در مجلسى بنشیند ودین ما را احیاء نماید، دل او نمیرد در روزى كه دلها همه بمیرند .»(21)

بنابراین اگر كسى روز عاشورا روز جشن وسرور بداند یقینا او مانند بنى امیه دشمن اهل بیت است. پس این كه سران صوفیه را روز شادى و سرور و جشن مى‏دانند، بدون شك دشمن اهل بیت هستند و لو این كه ادعاى دوستى بكنند. چنانكه «شیخ عبد القادر گیلانى» روز جانگداز عاشورا را روز فرح و شادى قلمداد كرده گفته است: «روز عاشورا هرگز روز مصیبت نمى‏باشد، روز جشن وشادى است و بر مردم لازم و واجب است كه در این روز براى اهل و عیال خود هدایایى تهیه كنند و آنها را به گردش و تفریح ببرند و آنها را با خوشگذرانى سرگرم سازند». (22)

پس این مسلم است كه گریه بر امام حسین (علیه السلام) عنوان شرعى دارد و از عبادات بزرگ شمرده مى‏شود و در حقیقت دیده گریان و دل اندوهگین بر مصائب اهل بیت، شعار شیعه است .

به قول یكى از شعراى عرب‏

لك عندى ما عشت یا ابن رسو

ل الله حزن یفى بحق ودادى‏

 ناظر بدموع غیر بخیل

وحشى بالسلو غیر جواد

«اى پسر پیامبر خدا در پیش من از براى تو تا زنده‏ام اندوهى است حق مودت را به جاى مى‏آورد دیده‏ام از ریزش اشك دریغ نمى‏ورزد و درونم از رنج و غم تسلى نمى‏یابد.»

 

يکشنبه 19/9/1391 - 12:23
اهل بیت

گریه براى امام حسین (علیه السلام) چرا؟

مى‏گویند اگر امام حسین (علیه السلام) روز عاشورا پیروز شد چرا آن روز را جشن نمى‏گیریم؟

چرا گریه مى‏كنیم؟ آیا این همه گریه در برابر آن پیروزى بزرگ براى چیست؟ گریه زبان صادق و طبیعى شوق و اندوه و درد و عشق یك انسان است. گریه تجلى طبیعى یك احساس و حالتى جبرى و فطرى از یك رنج، یك شوق یا یك اندوه مى‏باشد یكى از دانشمندان غرب مى‏گوید:

«انسانى كه هرگز نمى‏گرید و گریستن را نمى‏داند احساس انسانى را فاقد است».

مگر نه اشك زیباترین شعر و بى‏تاب‏ترین محبت و پر گدازترین ایمان و تب دار ترین احساس و خالصترین «گفتن» و لطیف ترین «دوست داشتن» است كه همه در كوره دل به هم آمیخته و ذوب شده و قطره‏اى گرم شده‏اند به نام اشك؟ مگر نه قلب، قالب اشك است و اشك در قلب شكل مى‏گیرد ولذا اشك شبیه قلب است:

اى بسا قلبهاى سوزانى

كه زبان راز آن نگوید باز

 لیك آن دیدگان نورانى‏

 راز دلداده مى‏كند ابراز

گریه ترجمان دل است مثلا كسى كه عزادار است و مرگ عزیزى قلبش را مى‏سوازند، باید گریه كند. وقتى كه دلش یاد از او مى‏كند و زبانش سخن از او مى‏گوید چشمش نیز با او همدردى مى‏كند مگر چشم از زبان صادقانه‏تر سخن نمى‏گوید؟!

از من مپرس كاتش دل درچه غایت است

از آب دیده پرس كه او ترجمان ماست‏

اشك چشم نشانه رقت قلب است كسى كه از صحنه دلخراش منقلب نمى‏شود تا اشك تأثر بریزد و نیز از حقیقت و جلوه زیبائى لذت نمى‏برد تا اشك شوق جارى گرداند از قلب سلیم و روح متعادل برخوردار نیست.

امیرمومنان على (علیه السلام) مى‏فرماید:

«خداوند متعال افرادى را كه به هنگام استماع قرآن تحت تأثیر قرار نمى‏گیرند و از شنیدن آیات مربوط به قیامت تعجب نمى‏كنند، و خنده مى‏نمایند، مورد سرزنش قرار مى‏دهد و مى‏فرماید : (تضحكون و لا تبكون)

و نیز فرموده: (بكاء العیون و خشیة القلوب من رحمة الله تعالى)(1)

چنانكه «جمود عین» و محروم بودن از اشك و گریه از خوف خدا نشانه قساوت قلب و شقاوت معرفى شده است.

رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود:

«من علامات الشقاء: جمود العین، قسوة القلب...» (2)

در مقابل، آن دسته از مومنانى كه بصیرتى روشن قلبى رؤوف و احساسى پاك و شفاف دارند در زبان قرآن كریم با جمله (یبكون و یزیدهم خشوعا) و (سجدّا و بكیّا) مورد ستایش قرار گرفته‏اند . قهرا این نوع افراد در برابر عظمت مردان خدا اشك شوق و به خاطر مظلومیت آنان هم اشك غم و اندوه از چشم خود جارى مى‏كنند.

يکشنبه 19/9/1391 - 12:22
اهل بیت

سلام بر تو ، اى حسین !

سلام بر خط شفقگون كربلا، كه خون تو را، اى خون خدا - همواره بر چهره افق مى‏پاشد و غروب هنگام، سرخى آسمان مغرب را به شهادت مى‏گیرد ، تا آن جنایت هولناك را هر چه آشكارتر بنمایاند و چشم تاریخ را بر این صحنه همیشه خونین بدو زد و گوش زمان را از آن فریادها تندر گونه آن عاشوراى دوران ساز، پر كند.

اى حسین ... اى عارف مسلّح !

كربلاى تو، عشق را معنى كر دو انقلاب تو اسلام را زنده ساخت و شهادت تو، حضور همیشگى در همه زمان‏ها و زمین‏ها بود.

اى حسین ... اى شراره ایمان !

اى حسین ... اى در سكوت سرخ ستم، شهر آشوب!

در بهت خاموشى و ترس، تلخابه فریاد را در حلقوم شب ریختى و با نامردان تبهكار ، مردانه در آویختى.

عاشوراى تو، انفجارى از نور و تابشى از حق بود كه بر «طور» اندیشه‏ها تجلى كرد و «موسى خواهان» گرفتار در «تپه» ظلمت ظلم را از سرگردانى نجات بخشید.

چه مى‏گویم؟ ... تو تاریخ را به حركت آوردى و زبان زمان را به سرودن حماسه‏هاى زیباى ایثار و جهاد و شهادت گشودى . لحظه لحظه تاریخ را عاشورا ساختى و جاى جاى سرزمین‏ها را كربلا...

خفته بودیم و بى خبر ... اما تو، این «مصباح هدایت» و اى «كشتى نجات» گام خسته ما را به تلاش كشاندى و افسردگى یأسمان را به شور امید مبدل ساختى و از سكوت و درنگ و وحشت ، به فریاد و هجوم و شجاعتمان رساندى و پاى كوفته و پر آبله ما را، تابام آگاهى و تا برج بیدارى فرا بردى. 97

«اى حسین » ...

تو كلاس فشرده تاریخى .

كربلاى تو، مصاف نیست‏

منظومه بزرگ هستى است ،

طواف است.

پایان سخن

پایان من است

تو انتهاى ندارى ...98

 

پى نوشتها:

85 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 393
86 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 284
87 منتخب كامل الزیارات , ابن قولویه , ص 165
88 منتخب كامل الزیارات , ابن قولویه , ص 168
89 جلاء العیون , علامهء مجلسى , ص 462
90 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 293
91 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 397
92 داستانهاى شگفت , آیت الله شهید دستغیب , ص 9
93 اختیار معرفة الرجال , شیخ طوسى , 89
94 خلاصه اى از مقالهء عاشورا نوشتهء جواد محدثى .
95 خط خون موسوى گرمارودى .

 

علیرضا رجالى تهرانى

يکشنبه 19/9/1391 - 12:21
اهل بیت

5- سكونت در بهشت

امام باقر (ع) فرمود: «هر مؤمنى كه در سوگ حسین (ع) اشك دیده ریزد، به حدى كه بر گونه‏اش جارى گردد، خداوند او را سالیان سال در غرفه‏هاى بهشت مسكن مى‏دهد» . 90

و نیز امام صادق (ع) فرمود: «هر كس درباره حسین (ع) شعرى بخواند و گریه نماید و یك نفر را بگریاند، بهشت براى هر دوى آنها نوشته مى‏شود . كسى كه حسین (ع) نزد او ذكر شود و از چشمش به مقدار بال مگسى اشك آید، اجر او نزد خداست و براى او جز به بهشت راضى نخواهد شد» .91

و نیز فرمود: «هر كس كه در عزاى حسین (ع) بگرید یا دیگرى را بگریاند و یا آنكه خود را به حالت گریه و عزا درآورد ، بهشت بر او واجب مى‏شود» 92. 6- شفا یافتن

یكى دیگر از آثار و بركات مجالس عزادارى حضرت سید الشهدا (ع) شفا گرفتن است . به طورى كه بارها دیده‏ایم و شنیده‏ایم كه بعضى از عزاداران و گریه كنندگان بر حسین (ع) شفا گرفته‏اند.

 

نقل است كه مرجع بزرگ شیعه مرحوم آیة الله العظمى بروجردى در سن نود سالگى داراى چشمانى سالم بودند كه بدون عینك خطوط ریز را هم مى‏خواندند و مى‏فرمودند: این نعمت را مرهون وجود مبارك حضرت ابى عبدالله الحسین (ع) هستم : و قضیه را چنین نقل مى‏فرمودند:

در یكى از سالها در بروجرد بودم، به چشم درد عجیبى مبتلا شدم كه بسیار مرا نگران ساخته بود . معالجه پزشكان فایده‏اى نكرد و درد چشم هر روز بیشتر و ناراحتى من افزونتر مى‏گردید، تااینكه ایام محرم شد. در ایام محرم آیة الله فقید ، دهه اول را روضه داشتند و دسته‏هاى مختلف هم در این عزادارى شركت مى‏كردند . یكى از دسته‏هایى كه روز عاشورا به خانه آقا وارد شده بود، «هیئت گِلگیرها» است كه نوعاً سادات و اهل علم و محترمین هستند، در حالى كه هر یك حوله سفیدى به كمر بسته‏اند، سر و سینه خود را گل آلود كرده و بطور بسیار رقت بار و مهیج و در عین حال با سوز و گداز فراوان و ذكرى جانسوز آن روز را تا ظهر عزادارى مى كنند . آقا فرمودند:

 

«هنگامى كه این دسته به خانه من آمدند و وضع مجلس با ورود این هیئت هیجان عجیبى به خود گرفته بود من هم در گوشه‏اى نشسته و آهسته آهسته اشك مى‏ریختم و در این بین هم مقدارى گل از روى پاى یكى از همین افراد گلگیر برداشته و بر روى چشمهاى ملتهب و ناراحتم كشیدم، و به بركت همین توسل، چشمانم خوب شد و امروز علاوه بر اینكه متبلا به درد چشم نشدم، از نعمت بینایى كامل برخوردارم، و به بركت حضرت امام حسین (ع) احتیاج به عینك هم ندارم». با اینكه همه قواى جسمانى ایشان تحلیل رفته بود با این وجود تا آخرین ساعات زندگانى از بینایى كامل برخوردار بودند.

 

7- گریه كننده بر حسین، در قیامت گریان نیست

رسول اكرم (ص) به فاطمه زهرا (س) فرمود: «هر چشمى در روز قیامت گریان است مگر چشمى كه براى مصائب حسین (ع) گریه كرده باشد، چنین كسى در قیامت خندان و شادان به نعمت‏هاى بهشتى است». 93

آن روز دیده‏ها همه گریان شود ز هول‏
جز چشم گریه كرده بسوگ و عزاى او

 

8- امان از سكرات موت و آتش دوزخ

مسمع گوید: حضرت امام صادق (ع) فرمود: آیا متذكر مى شوى با حسین چه كردند؟ عرض كردم : آرى ، فرمود: آیا جزع و گریه مى‏كنى؟ گفتم : آرى ، به خدا سوگند گریه مى‏كنم و آثار غم و اندوه در صورتم ظاهر مى‏شود حضرت فرمود: «خدا اشك چشمت را رحمت كند . آگاه باش كه تو از آن اشخاصى هستى كه از اهل جزع براى ما شمرده مى‏شوند، به شادى ما شاد و به حزن ما محزون و اندوهناك مى‏گردند. آگاه باش كه بزودى هنگام مرگ، پدرانم را بر بالین خود حاضر مى‏بینى ، در حالى كه به تو توجه كرده و ملك الموت را درباره تو بشارت مى دهند، و خواهى دید كه ملك الموت در آن هنگام از هر مادر مهربان به فرزندش ، مهربانتر است» سپس فرمود: «كسى كه بر ما اهل بیت به خاطر رحمت و مصائب وارده بر ما گریه كند، رحمت خدا شامل او مى‏شود قبل از اینكه اشكى از چشمش خارج گردد؛ پس زمانى كه اشك چشمش بر صورت جارى شود اگر قطره‏اى از آن در جهنم بریزد، حرارت آن را خاموش كند، و هیچ چشمى نیست كه گریه كند بر ما مگر آنكه با نظر كردن به كوثر و سیراب شدن با دوستان، خوشوقت مى‏گردد» . 94

 

با توجه به این روایت شریف باید گفت:جایى كه آتش جهنم كه قابل مقایسه با آتش دنیا نیست و به وسیله گریه بر حسین (ع) خاموش و برد و سلام گردد ، پس اگر در موردى، آتش ضعیف دنیا عزادار حسینى را نسوزاند جاى تعجب نیست .

سید جلیل مرحوم دكتر اسماعیل مجاب (داندانساز) عجایبى از ایام مجاورت در هندوستان كه مشاهده كرده بود نقل مى‏كرد، از آن جمله مى‏گفت : عده‏اى از بازرگانان هندو (بت پرست) به حضرت سیدالشهدا (ع) معتقد و علاقه مندند و براى بركت مالشان با آن حضرت شركت مى‏كنند، یعنى در سال مقدارى از سود خود را در راه آن حضرت صرف مى‏كنند. بعضى از آنها روز عاشورا به وسیله شیعیان ، شربت و پالوده و بستنى درست كرده و خود به حال عزا ایستاده و به عزاداران مى‏دهند، و بعضى آن مبلغى كه راجع به آن حضرت است را به شیعیان مى‏دهند تا در مراكز عزادارى صرف نمایند.

 

یكى از آنان را عادت چنین بود كه همراه سینه زنها حركت مى‏كرد و با آنها به سینه زدن مشغول مى شد. وقتى از دنیا رفت، بنا به مرسوم مذهبى خودشان، بدنش را با آتش سوزانیدند تا تمام بدنش خاكستر شد جز دست راست و قطعه‏اى از سینه‏اش كه آتش، آن دو عضو را نسوزانیده بود.

بستگان آن دو عضو را آوردند نزد قبرستان شیعیان و گفتند: «این دو عضو راجع به حسین شماست» 95.

 

9- تأثیر شعر سرودن در عزاى حسینى

امام صادق (ع) فرمود: «كسى نیست كه براى حسین (ع) شعرى بسراید و گریه كند یا بگریاند مگر اینكه خداوند بهشت را بر او واجب كرده و گناهانش را مى‏آمرزد» .96

 

سخنى با حسین (ع)

«حسین ! اى پرچم خونین حق بر دوش،
حسین ! اى انقلابى مرد
حسین ! اى رایت آزادگى در دست،
در آن صحراى سرخ و روز آتشگون‏
قیام قامتت در خون نشست، اما
پیام نهضتت برخاست‏
از آن طوفان «طف» در روز عاشورا،
به دشت «نینوا» ناى حقیقت از «نوا» افتاد
ولى ...
 

مرغ شباهنگ حقیقت ، از نواى ناله «حق ، حق » نمى‏افتد».

يکشنبه 19/9/1391 - 12:21
اهل بیت

2- ازدیاد محبت به امام، و تنفر از دشمنان آن حضرت

سوزى كه از دل سوخته عاشقان سیدالشهدا (ع) به چشم سرایت كرده و از مجارى دو چشم آنها به صفحه رخسار وارد مى شود، مراتب علاقه و اخلاص و دلبستگى به خاندان وحى و رسالت را مى‏رساند و این عمل اثرى مخصوص در ابقاى مودت و ازدیاد محبت دارد.

گریه بر حضرت سیدالشهدا (ع) از مواردى است كه هیچ انسانى از فرط دلسوزى و انقلاب، طاقت بردبارى و تحمل در برابر استماع مصائب او را ندارد، و این گریه و بیقرارى ، علاوه بر ازدیاد محبت و مهر و مودت، موجب كثرت تنفر و بى‏زارى از دشمنان و قاتلان آن حضرت شده و موجب برائت دوستداران این خانواده از دشمنان ایشان مى‏گردد.

بارى، گریه با آگاهى و معرفت بر امام حسین (ع) ، در واقع، اعلام انزجار از قاتلان اوست و این تبرى از آثار برجسته گریه بر امام حسین (ع) است زیرا مردم به ویژه افرادى كه داراى شخصیت هستند از گریه كردن در برابر حوادث تا سر حد امكان امتناع مى‏ورزند ، و تا شعله درونى آنان به مرتبه انفجار نرسد حاضر به گریه كردن مخصوصاً در برابر چشم دیگران نیستند، این گریه و عزادارى ابراز كمال تنفر در برابر تعدى و تجاوز و ستمگرى و پایمال نمودن حقوق جامعه و به ناحق تكیه زدن بر مسند حكومت آنان مى‏باشد.

 

3- آشنایى با حقیقت دین و نشر آن

یكى دیگر از آثار و بركات مجالس عزادارى سیدالشهدا (ع) این است كه مردم در سایه مراسم عزادارى به حقیقت اسلام آشنا شده و بر اثر تبلیغات وسیع و گسترده‏اى كه همراه با این مراسم انجام مى‏گیرد، آگاهى توده مردم بیشتر شده و ارتباطشان با دین حنیف محكمتر و قویتر مى‏گردد . چه اینكه قرآن و عترت دو وزنه نفیسى هستند كه هرگز از یكدیگر جدا نمى‏شوند و این آگاهى در اقامه ماتم و مراسم سوگوارى عترت رسول اكرم (ص) به خصوص امام حسین (ع) به آحاد مردم داده خواهد شد.

 

4- آمرزش گناهان

ریان بن شبیب از امام رضا (ع) روایت كرده كه فرمود: «اى پسر شبیب ، اگر بر حسین (ع) گریه كنى تا آنكه اشك چشمت بر صورتت جارى شود، خداوند گناهان كوچك و بزرگ، و كم یا زیاد تو را مى آمرزد» 87

و نیز فرمود: «گریه كنندگان باید بر كسى همچون حسین (ع) گریه كنند ، زیرا گریستن براى او گناهان بزرگ را فرو مى‏ریزد» 89.

 

يکشنبه 19/9/1391 - 12:19
اهل بیت

آثار و بركات عزادارى و گریه بر سیدالشهداء (ع)

 

سخنى پیرامون عزادارى و گریه بر سیدالشهدا (ع)

 

«گریه» مظهر شدیدترین حالات احساسى انسان است، و علتها و انگیزه‏هاى مختلفى دارد كه هر یك از آنها نشان دهنده حالتى خاص است . در روایات ، بعضى از انواع گریه تحسین شده و از صفات پسندیده بندگان پاكدل خداوند به حساب آمده است ، و بعضى از انواع گریه مذموم شمرده شده است .

گریه ، از حالات و انفعالات انسانى است كه با مقدمه‏اى از اندوه و ناراحتى روانى به طور طبیعى به ظهور مى‏رسد، و گاه ممكن است انگیزه‏اش هیجانات تند روانى باشد . مثل شوق و ذوقى كه از دیدار محبوب پس از زمانى طولانى ناشى مى شود. همچنین گاهى هم گریه كردن حاكى از عقاید مذهبى انسان است با این توصیف، از آنجایى كه گریه عملى طبیعى و اى بسا غیر ارادى است؛ لذا نمى شود مورد امر و نهى و حسن و قبح قرار گیرد، بلكه آنچه كه مورد حسن و قبح است، مقدمات و انگیزه‏هاى گریه مى‏باشد . چنانكه گفته‏اند: «تو آنى كه در بند آنى».

 

در اینجا براى اینكه بدانیم گریه بر سیدالشهدا (ع) چگونه گریه‏اى است و چه تأثیرات و بركاتى مى‏تواند داشته باشد، بهتر آن است كه اشاره‏اى به انواع گریه كنیم تا بعد از آن، نوع گریه بر آن حضرت برایمان معلوم گردد.

1- گریه طفولیت : زندگانى انسان با گریه شروع مى شود كه همان گریه، نشانه سلامت و تندرستى نوزاد است، و در واقع گریه در آن زمان ، زبان طفل است .

 

2- گریه شوق: مانند گریه مادرى كه از دیدن فرزند گمشده خویش پس از چندین سال سرداده مى‏شود . و این گریه‏اى است كه از روى هیجان و احیاناً جهت سرور و شادى به انسان دست مى‏دهد.

 

3- گریه عاطفى و محبت : محبت از عواطف اصیل انسانى است كه با گریه انس دیرینه دارد . مثلاً محبت حقیقى به خداوند حسن آفرین است و براى قرب به او باید اشك محبت ریخت.

صنما با غم عشق تو چه تدبیر كنم‏

تا به كى در غم تو ناله شبگیر كنم‏

4- گریه معرفت و خشیت: انجام عبادات خالصانه و تفكر در عظمت آفرینش و كبریایى خداوند ، و همچنین اهمیت تكالیف و مسئولیتهاى انسانى باعث مى‏گردد كه نوع خاصى از خوف، در درون انسان ایجاد شود و این خوف، خوفى است كه از روى معرفت به خداوند و تهذیب نفس به دست مى‏آید كه «خشیت » نامیده مى شود.

5- گریه ندامت: از عوامل اندوه زدایى كه منجر به گریه مى‏گردد، محاسبه نفس و حسابرسى شخصى است ، و همین حسابرسى باعث مى‏شود كه انسان به گذشته خود فكر كند و با حسابرسى ، جبران كوتاهى و خطاها را بكند و اشك حسرت و ندامت از چشمانش جارى نماید، این گریه، نتیجه توبه و بازگشت به خداست.

 

اشك میغلتد به مژگانم به جرم رو سیاهى‏

اى پناه بى پناهان، مو سپید روسیاهم‏

روز و شب از دیدگان اشك پشیمانى فشانم‏

تا بشویم شاید از اشك پشیمانى گناهم‏

 

6- گریه پیوند با هدف : گاهى قطره‏هاى اشك انسان، پیام آور هدفهاست . گریه بر شهید از این نوع گریه است . گریه بر شهید خوى حماسه را در انسان زنده مى‏كند و گریستن بر سیدالشهدا (ع) خوى حسینى را در انسان احیا مى‏كند ، و خوى حسینى چنان است كه نه ستم مى‏كند و نه ستم مى‏پذیرد. آن كسى كه با شنیدن حادثه كربلا قطره اشكى از درون دل بیرون مى‏فرستد، صادقانه این پیوند با هدف والاى سیدالشهدا (ع) را بیان مى‏كند.

 

7- گریه ذلت و شكست : گریه افراد ضعیف و ناتوانى كه از رسیدن به اهداف خود مانده‏اند و روح و شهامتى براى پیشرفت در خود نمى‏بینند.

با ذكر این مطلب، حال باید بررسى كرد كه گریه بر حسین (ع) از چه نوع گریه است . هر كس با اندك توجهى خواهد دانست كه گریه بر حسین (ع) گریه محبت است ، آن محبتى كه در دلهاى عاشقانش به ثبت رسیده است . گریه بر او ، گریه شوق است ، زیرا قسمت زیادى از حماسه‏هاى كربلا، شوق آفرین و شورانگیز است و به دنبال آن سیلاب اشك شوق به خاطر آن همه رشادت، فداكارى ، شجاعت و سخنرانیهاى آتشین مردان و زنان به ظاهر اسیر ، از دیدگان شنونده سرازیر مى‏گردد و نیز گریه معرفت و پیوند با هدف متعالى و انسان ساز او است؛ و به تعبیر امام خمینى (ره) گریه سیاسى است كه فرمود: «ما ملت گریه سیاسى هستیم ، ما ملتى هستیم كه با همین اشكها سیل جریان مى‏دهیم و سدهایى را كه در مقابل اسلام ایستاده است خرد مى‏كنیم ».

هزار سال فزون شد ز وقعه عاشورا

ولى ز تعزیه هر روز، روز عاشور است‏

 

هیهات كه گریه بر حسین (ع) گریه ذلت و شكست باشد، بلكه گریه پیوند با سرچشمه عزت است، گریه امت نیست، كه گویا است ، گریه سرد كننده نیست ، كه حرارت بخش است، گریه بزدلان نیست، كه گریه شجاعان است ، گریه یأس و ناامیدى نیست كه گریه امید است، و بالاخره گریه معرفت است و گریه معرفت در عزاى حسین (ع) از انحراف و تحریف در قیام آن حضرت جلوگیرى مى كند و شاید به همین جهت باشد كه در فضیلت گریه بر سیدالشهدا (ع) روایات متعددى وارد شده است . از آن جمله، روایتى است كه امام صادق (ع) فرمود: «گریه و بى تابى در هر مصیبت براى بنده مكروه است، مگر گریه بر حسین بن على (ع) كه اجر و ثواب نیز دارد» . 85

گریه و عزادارى براى سیدالشهدا(ع) داراى آثار و بركات مهمى است كه به برخى از آنها اشاره مى‏شود:

 

1- حفظ رمز نهضت حسینى

از ارزنده‏ترین آثار و بركات مجالس عزادارى و گریه بر ابى عبدالله حسین (ع) حفظ رمز نهضت حسینى است .

براستى ؛ چرا در دوران منحوص سلاطین و پادشاهان جور از برپایى مجالس عزاى اهل بیت (ع) به خصوص سالار شهیدان جلوگیرى مى شد؟ آیا نه این است كه عزاى حسینى و امامان شیعه، سبب مى شود كه سخنوران و دانشمندان متعهد و انقلابى، مردم را از ظلم‏هاى حكومتها آگاهى دهند و انگیزه قیام آن حضرت كه امر به معروف و نهى از منكر است به اطلاع مردم برسد؟

 

آرى، اینگونه مجالس، آموزشگاهها و دانشگاههایى است كه به بهترین روش و زیباترین اسلوب مردم را به سوى دین خوانده و عواطف را آماده مى‏كند و جاهلان و بى‏خبران را از خواب سنگین غفلت بیدار مى‏سازد و نیز در این مجالس است كه مردم ، دیانت را همراه با سیاست، از مكتب حسین بن على (ع) مى‏آموزند.

 

گریه بر سید الشهدا (ع) و تشكیل مجالس عزاى حسینى نه تنها اساس مكتب را حفظ مى‏كند، بلكه باعث مى‏گردد شیعیان با حضور در این مجالس از والاترین تربیت اسلامى برخوردار شده و در جهت حسینى شدن رشد و پرورش یابند.

 

كدام اجتماعى است كه در عالم چنین اثرى را از خود بروز داده باشد؟ كدام حادثه‏اى است مانند حادثه جانسوز كربلا كه از دوره وقوع تاكنون و بعدها بدینسان اثر خود را در جامعه بشریت گذارده ، و روز به روز دامنه آن وسیعتر و پیروى و تبعیت از آن بیشتر گردد؟ از این رو باید گفت كه در حقیقت مراسم عزادارى حافظ و زنده نگهدارنده نهضت مقدس امام حسین (ع) و در نتیجه حافظ اسلام وضامن بقاى آن است .

 

تشكیل مجالس عزادارى حسین، نه تنها اساس مكتب را حفظ كرده و مى‏كند بلكه به علاوه سبب آن گردید كه شیعیان با حضور در این مجالس از والاترین تربیت اسلامى برخوردار شده و در جهت حسینى شدن رشد و پرورش یابند.

«موریس دوكبرى» مى‏نویسد: «اگر مورخین ما، حقیقت این روز را مى‏دانستند و درك مى‏كردند كه عاشورا چه روزى است ، این عزادارى را مجنونانه نمى پنداشتند . زیرا پیروان حسین به واسطه عزادارى حسین مى‏دانند كه پستى و زیر دستى و استعمار را نباید قبول كنند . زیرا شعار پیشرو و آقاى آنان تن به زیر بار ظلم و ستم ندادن است.

 

قدرى تعمق و بررسى در مجالس عزادارى حسین نشان مى‏دهد كه چه نكات دقیق و حیات بخشى مطرح مى شود ،در مجالس عزادارى حسین گفته مى شود كه حسین (ع) براى حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگى مقام و مرتبه اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زیر بار استعمار و ماجراجویى یزید نرفت؛ پس بیایید ،ما هم شیوه او را سرمشق قرار داده از زیر دستى استعمار گرایان خلاصى یابیم و مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجیح دهیم...» 86.

يکشنبه 19/9/1391 - 12:19
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته