• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 808
تعداد نظرات : 320
زمان آخرین مطلب : 3944روز قبل
طنز و سرگرمی

هر چه پير تر ميشي‌ ثروتمند تر ميشيي ! چه به خواهي‌ چه نخواهي 


   
 
نقره در سر  

   
 
طلا در دهان 

 

سنگ در کليه


 
قند در خون

 

  سرب در پا 

 


 آهن در رگها    

 

و مقدار بسيار فراواني گاز طبيعي براي صدور 

 

 آيا هرگز گمان مي کرديد شما يک چنين دارائي هايي را درخود جمع کنيد؟؟

يکشنبه 29/3/1390 - 1:18
آموزش و تحقيقات
طبق تحقيقاتي که اخيرا انجام شده است، زنان تنها با نگريستن به مردان مي‌توانند
به طور ناخودآگاه وجود يا عدم وجود خصوصيات مورد نظرشان را در مردان تشخيص دهند.

در گزارشي که اخيرا در اين رابطه تهيه شده، بيان شده است که زنان مي‌توانند نشانه‌هاي علاقه يا عدم علاقه به کودکان را در صورت مردان بخوانند و تشخيص دقيقي از چگونگي تفکر آنها نسبت به جنس مخالف نيز داشته باشند.

تحقيقات آماري نشاده داده است، آن دسته از مردان که به کودکان علاقمند هستند، براي روابط دراز مدت مناسب‌ترند و مردان متعصب با طرز تفکر مرد سالار براي روابط گذرا و کوتاه مدت مناسبند.

مطالعات انجام شده توسط محققين دانشگاه شيکاگو و دانشگاه کاليفرنيا (سانتا باربارا) نشان داده است؛ زنان به طرز شگفت‌آوري در تشخيص توانايي مردان در تشکيل زندگي و ميزان علاقه آنها به داشتن فرزند (تنها با نگاه کردن به چهره آنان) مهارت دارند. نتيجه‌گيري زنان در اين مورد باعث مي‌شود که راجع به نوع رابطه و مدت زمان آن، در همان ابتداي امر تصميماتي اتخاذ کنند.

نتايج تحقيقات اخير بيانگر اين نکته است که در چهره هر شخص، خيلي بيش از آنچه تصور مي‌رود اطلاعات کاملي در مورد پتانسيل شخصيتي در مقام شريک آينده زندگي وجود دارد.

آنچه مسلم است زنان در اين زمينه از يک حس ثانويه برخوردار نيستند، اما مرور زمان و تجربيات مختلف به آنان مي‌آموزد که تمام جزئيات را در مورد تصميم‌گيري براي زندگي مشترک آينده و ايجاد روابط خود در نظر بگيرند.

يکي از آزمايشگاه‌ها اين گونه بود که:

- عکس‌هايي از چهره‌هاي مردان مختلف داوطلب در اختيار 29 نفر از دانشجويان دختر در مقطع ليسانس قرار گرفت.

- از آنها خواسته شد که صاحبان عکس‌ها را به ترتيب بر طبق ميزان علاقه آنها به کودکان، جذابيت ظاهري و مهربان بودن، دسته بندي نمايند.

- به علاوه از آنها خواسته شد نظر خود را راجع به احساساتي بودن يا نبودن هر يک نيز بيان کنند.

نتيجه کار باور نکردني بود. حدس اين دانشجويان دختر کاملا به واقعيت نزديک بود!

به عنوان نتيجه اصلي اين تحقيق مي‌توان به اين نکته اشاره کرد که؛ زنان آن دسته از مرداني را که به کودکان علاقه‌مند هستند، قابل اعتماد تر مي‌پندارند و آنها را براي ايجاد يک رابطه دراز مدت انتخاب مناسب‌تري مي‌دانند؛ اکثر زنان اين مسئله را با نگاه کردن به چهره مردان تشخيص مي‌دهند.
چهارشنبه 25/3/1390 - 23:55
شعر و قطعات ادبی
بي تو هواي خانه ي ما سرد مي شود
برگ درخت باور ما زرد مي شود

شب بي تو روي صبح نمي بيند اي دريغ
خورشيد بي تو منجمد و سرد مي شود

زيباترين بهانه در اين جا حضور توست
ورنه زمين هوايي و ولگرد مي شود

در غيبت بهار درخت از چه بشکفد؟
باران که نيست باغچه دلسرد مي شود

امکان هر ترانه تويي اي ملايمت
ورنه ترانه زمزمه ي درد ميشود

سلمان هراتي - دفتر شعر دري به خانه ي خورشيد
چهارشنبه 25/3/1390 - 23:54
داستان و حکایت
از بدو تولد موفق بودم، وگرنه پام به اين دنيا نمي رسيد
از همون اول کم نياوردم، با ضربه دکتر چنان گريه‌اي کردم که فهميد جواب «هاي»، «هوي» است.
هيچ وقت نگذاشتم هيچ چيز شکستم بدهد، پي‌درپي شير ميخوردم و به درد دلم توجه نمي کردم!
اين شد که وقتي رفتم مدرسه از همه هم سن و سالهاي خودم بلندتر بودم و همه ازم حساب مي‌بردند.
هيچ وقت درس نخوندم، هر وقت نوبت من شد که برم پاي تخته زنگ مي‌خورد.
هر صفحه‌اي از کتاب را که باز مي کردم، جواب سوالي بود که معلمم از من مي‌پرسيد.
اين بود که سال سوم، چهارم دبيرستان که بودم، معلمم که من را نابغه مي‌دانست منو فرستاد المپياد رياضي!
تو المپياد مدال طلا بردم! آخه ورق من گم شده بود و يکي از ورقه‌ها بي اسم بود، منم گفتم اسممو يادم رفته بنويسم!
بدون کنکور وارد دانشگاه شدم هنوز يک ترم نگذشته بود که توي راهروي دانشگاه يه دسته عينک پيدا کردم،
اومدم بشکنمش که خانمي سراسيمه خودش را به من رسوند و از اين که دسته عينکش رو پيدا کرده
بودم حسابي تشکر کرد و گفت: نيازي به صاف کردنش نيست زحمت نکشيد اين شد که هر وقت
چيزي از زمين برمي‌داشتم، يهو جلوم سبز مي شد و از اين که گمشده‌اش را پيدا کرده بودم حسابي تشکر مي کرد.
بعدا توي دانشگاه پيچيد: دختر رئيس دانشگاه، عاشق ناجي‌اش شده، تازه فهميدم که اون دختر کيه و اون ناجي کيه!
يک روز که براي روز معلم براي يکي از استادام گل برده بودم يکي از بچه‌ها دسته گلم رو از پنجره شوت کرد بيرون،
منم سرک کشيدم ببينم کجاست که ديدم افتاده تو بغل اون دختره!
خلاصه اين شد ماجري خواستگاري ما
و الان هم استاد شمام! کسي سوالي نداره!؟
شنبه 21/3/1390 - 16:38
داستان و حکایت

يک کشتي در يک سفر دريايي در ميان طوفان در دريا شکست و غرق شد و تنها دو مرد توانستند نجات يابند و شنا کنان خود را به جزيره کوچکي برسانند. دو نجات يافته هيچ چاره اي به جز دعا کردن و کمک خواستن از خدا نداشتند. چون هر کدامشان ادعا مي کردند که به خدا نزديک ترند و خدا دعايشان را زودتر استجاب مي کند، تصميم گرفتند که جزيره را به ? قسمت تقسيم کنند و هر کدام در قسمت متعلق به خودش دست به دعا بر دارد تا ببينند کدام زود تر به خواسته هايش مي رسد.

نخستين چيزي که هردو از خدا خواستند غذا بود. صبح روز بعد مرد اول ميوه اي را بالاي درختي در قسمت خودش ديد و با آن گرسنگي اش را بر طرف کرد.اما سرزمين مرد دوم هنوز خالي از هر گياه و نعمتي بود.

هفته بعد دو جزيره نشين احساس تنهايي کردند.مرد اول دست به دعا برداشت و از خدا طلب همسر کرد. روز بعد کشتي ديگري شکست و غرق شد و تنها نجات يافته آن يک زن بود که به طرف بخشي که مرد اول قرار داشت شنا کرد. در سمت ديگر مرد دوم هنوز هيچ همراه و همدمي نداشت.

بزودي مرد اول از خداوند طلب خانه، لباس و غذا بيشتري نمود. در روز بعد مثل اينکه جادو شده باشه همه چيزهايي که خواسته بود به او داده شد. اما مرد دوم هنوز هيچ چيز نداشت.

سرانجام مرد اول از خدا طلب يک کشتي نمود تا او و همسرش آن جزيره را ترک کنند. صبح روز بعد مرد يک کشتي که در قسمت او در کناره جزيره لنگر انداخته بود پيدا کرد. مرد با همسرش سوار کشتي شد و تصميم گرفت جزيره را با مرد دوم که تنها ساکن آن جزيره دور افتاده بود ترک کند.

با خودش فکر مي کرد که ديگري شايسته دريافت نعمتهاي الهي نيست چرا که هيچ کدام از درخواستهاي او از طرف پروردگار پاسخ داده نشده بود.

هنگامي که کشتي آماده ترک جزيره بود مرد اول ندايي از آسمان شنيد:
چرا همراه خود را در جزيره ترک مي کني؟ مرد اول پاسخ داد: نعمتها تنها براي خودم است چون که من تنها کسي بودم که براي آنها دعا و طلب کردم ، دعا هاي او مستجاب نشد و سزاوار هيچ کدام نيست

آن صدا سرزنش کنان ادامه داد :
تو اشتباه مي کني او تنها کسي بود که من دعاهايش را مستجاب کردم وگرنه تو هيچکدام از نعمتهاي مرا دريافت نمي کردي
مرد پرسيد:
به من بگو که او چه دعايي کرده که من بايد بدهکارش باشم؟

او دعا کرد که همه دعاهاي تو مستجاب شود.
شنبه 21/3/1390 - 16:32
آرایشی و زیبایی

  

هماهنگ کردن اندازه لب و یا فرم دادن به آنها به وسیله آرایش

?هنگامی که لب پایین نازک است، خط لب را پایینتر از خط معمولی لب میکشیم و آن را با رژ لب پر میکنیم. همچنین کمی

وازلین یا برق لب به وسط لب پایین بملید تا آن را برجسته تر جلوه دهد.

?وقتی لب بالا نازک است، خط لب بالا را بالاتر از خط معمولی لب میکشیم تا پهتر جلوه کند و با لب پایین تناسب داشته باشد.

?هنگامی که لبهای پایین و بالا نازک هستند، اندازه لبها را در بالا و پایین با مداد لب زیاد میکنیم و داخل خط را با رژ لب پر

میکنیم که لبها پرتر به نظر آیند.

?برای لبهای پر و بزرگ نباید رژ لب خیلی روشن و جلب نظر کننده استفاده کرد. رژ لب مات برای این لبها بهتر از رژ لب براق

است.

?دهان و لبهای کوچک را میتوان با کشیدن خطوط در اطراف دهان بزرگتر نشان داد.

?در فرم دهانی که گوشه های افتاده دارد میتوان خط لب را رو به بالا کشید و فرم دهان را اصلاح کرد.

?لبهای نامساوی را نیز میتوان با کشیدن خطوط در جاهای لازم یکنواخت نمود.

برای جلوگیری از مالیده شدن رژ لب بر روی دندانها میتوان از روش زیر استفاده کرد:

انگشت اشاره خود را در دهانتان قرار دهید و لبهایتان را ببندید. سپس انگشت خود را بیرون بکشید. به این ترتیب رنگ اضافه رژ

لب از داخل لبهایتان پاک شده و از مالیده شدن آن به دندانهایتان جلوگیری میکند

شنبه 21/3/1390 - 16:12
داستان و حکایت
شيوانا به همراه تعداد زيادى از شاگردان خود صبح زود عازم معبدى در آن سوى کوهستان شدند

ساعتى که راه رفتند به تعدادى دختر و پسر جوان رسيدند که در کنار جاده مشغول استراحت بودند

دختران و پسران کنار جاده وقتى چشمشان به گروه شيوانا افتاد شروع کردند به مسخره کردن آنها  و براى هر يک از اعضاى گروه نام حيوانى را انتخاب کردند و با صداى بلند اين اسامى ناشايست را تکرار کردند

شيوانا سکوت کرد و هيچ نگفت

وقتى شبانگاه گروه به آن سوى کوهستان رسيدند و در معبد شروع به استراحت نمودند شيوانا در جمع شاگردان سوالى مطرح کرد

و از آنها خواست تا اثرگذارترين خاطره ي اين سفر يک روزه را براى جمع بازگو کنند

تقريبا تمام اعضاى گروه مسخره کردن صبحگاهى جوانان کنار جاده را به شکلى بازگو کردند

و در پايان خاطره از اين عده به صورت جوانان خام و ساده لوح ياد کردند

شيوانا تبسمى کرد و گفت :
شما همگى خاطره ي اين جوانان را از صبح با خود حمل کرديد و در تمام مسير با اين انديشه کلنجار رفتيد

که چرا در آن لحظه واکنش مناسبى از خود ارائه نداده ايد!


شما همگى از اين جوانان با صفت ساده لوح و خام ياد کرديد  اما از اين نکته کليدى غافل بوديد که همين افراد ساده لوح و بى‌ارزش

تمام روز شما را «هدر» دادند و حتى همين الآن هم بخش اعظم فکر و خيال شما را اشغال کرده اند

اگر حيوانى که وسايل ما را حمل مى‌کرد توسط افسارى که به گردنش انداخته شده بود طول مسير را با ما همراهى کرد

آن جوانان با يک ريسمان نامرئى که خود سازنده ي آن بوديد اين کار را کردند

در تمام طول مسير بارها و بارها خاطره ي صبح و تک تک جملات را مرور کرديد و آن صحنه‌ها را براى خود بارها در ذهن خويش تکرار کرديد

شما با «ريسمان نامرئى» که ديده نمى‌شود ولى وجود داشت و دارد از صبح با جملات و کلمات آن جوانان درگير بوده ايد و آنقدر اسير اين بازى بوده‌ايد که «هدف» اصلى از اين سفر معرفتى را از ياد برده‌ايد

من به جرأت مى‌توانم بگويم که آن جوانان از شما قوى‌تر بوده‌اند چرا که با يک ادا و اطوار ساده همه ي شما را تحت کنترل خود قرار داده‌اند

و مادامى که شما خاطره ي صبح را در ذهن خود يدک بکشيد هرگز نمى‌توانيد ادعاى «آزادى و استقلال فکرى» داشته باشيد

و در نتيجه خود را شايسته ي «نور معرفت» بدانيد

ياد بگيريد که در زندگى همه اتفاقات  چه خوب و چه بد را در زمان خود به حال خود «رها» کنيد

و در هر لحظه فقط به خاطرات همان لحظه بينديشيد

اگر غير از اين عمل کنيد

به مرور زمان حجم خاطراتى که با خود يدک مي‌کشيد

آنقدر زياد مي‌شود که  ديگر حتى فرصت يک لحظه «تماشاى دنيا» را نيز از دست خواهيد داد
شنبه 21/3/1390 - 15:50
موفقیت و مدیریت
ممکن است تصور کنيد که شما راهتان با آن دسته افراد موفقي که پيوسته کاميابي‌هاي تازه حاصل مي‌کنند، يکي نباشد. البته ممکن است آن‌ها توانايي‌هايي داشته باشند که شما فاقد آن هستيد. هميشه به ياد داشته باشيد: موفقيت آموختني است و تنها تفاوت شما با آن‌ها اين است که آن‌ها هميشه يک سري عادات خاص را به کار مي‌بندند و اين باعث کاميابي‌شان مي‌شود.

موفقيت همين است: راه و روش‌هاي زندگي هوشمندانه.


1- با دقت لباس بپوشيد.
قبل از ترک منزل به سمت محل کار، زماني را صرف چک کردن شيوه ي لباس پوشيدن خود کنيد و اطمينان حاصل کنيد که آيا لباس مناسب به تن کرده‌ايد يا خير. ممکن است بعضي‌ها بگويند که لباس براي آدم ارزش نمي‌آورد، اما به عقيده من کاملاً اشتباه است. دنياي کار و تجارت تا حد زيادي روي اين مساله مي‌چرخد. البته لازمه ي منظم بودن و انتخاب رنگ هاي هماهنگ هيچ گاه با لباس هاي گران قيمت و مد گرائي همراه نيست .
اگر مثل يک فرد موفق لباس بپوشيد، ديگران هم مثل يک فرد موفق با شما برخورد مي‌کنند پس در شيوه ي لباس پوشيدن‌تان تجديدنظر کنيد.

2- مثل برنده‌ها بينديشيد.
رفتار خود شخص نقش بزرگي در موفقيتش دارد. ديدگاه‌تان نبايد هيچ‌گاه مثل انسان‌هاي شکست خورده باشد. خوب است که پيشرفت‌ها و دستاوردهايي را که در راه آن‌ها تلاش مي‌کنيد، براي خود مجسم کنيد. هميشه نيمه ي پر ليوان را ببينيد. مردم هم هميشه از افراد موفق تبعيت مي‌کنند، نه منفي بافان.

3- جزيي از يک گروه باشيد.
موفقيت، اکثر اوقات يک کار گروهي است . يک گلزن در فوتبال ، هيچ‌وقت به تنهايي نمي‌تواند موفقيت کسب کند، با همکاري و مساعدت اعضاي مختلف يک گروه، موفقيت به دست مي‌آيد. اگر در يک گروه کار مي‌کنيد، تا جايي که مي‌توانيد مسووليت‌ها و کارهاي خود را به بهترين نحو ممکن انجام دهيد و از ديگران نيز همين انتظار را داشته باشيد. در اين حالت است که موفق خواهيد شد.

4- احساسات خود را به روشني بيان کنيد.
وقتي همه ي قدم‌ها را به دقت برداريد، تنها چيزي که ممکن است مانع رسيدن شما به موفقيت شود، مهارت‌هاي ارتباطي است، خود را در يک جلسه ي کاري تصور کنيد. رييس‌تان از شما نظرخواهي مي‌کند. شما دقيقاً مي‌‌دانيد که چه بايد بگوييد تا مشکل حل شود، اما در بيان آن عاجزيد. صدايتان و کلمات‌تان هيچ‌کدام ياريتان نمي‌کند. اين‌جاست که همه کم‌کم از شما دوري مي‌کنند. پس ياد گرفتن مهارت‌هاي ارتباطي يکي از اصول اوليه است.

5- هميشه نتيجه را در ذهن داشته باشيد.
هر کاري که انجام مي‌دهيم، قطعاً دليلي دارد و براي رسيدن به نتيجه‌اي مشخص است که همه اين کارها را انجام مي‌دهيم. در محل کار هم بايد همين‌طور باشد. هر کار ناخوشايندي را هم که مجبور به انجامش هستيد، با در نظر گرفتن نتيجه و هدف‌تان به دقت انجام دهيد.

6- منظم باشيد.
هنگام کار کردن روي يک پروژه، قدم به قدم همه ي مراحل را به دقت طي کنيد. براي کار خود طرح و برنامه داشته باشيد. اگر قسمتي از کار را نا ديده بگيريد، مطمئنا کارتان به نتيجه نخواهد رسيد
شنبه 21/3/1390 - 15:30
اخبار

 

خبرآنلاين: امتياز مس سرچشمه به پاس همدان واگذار مي‌شود.

 همداني‌ها سرانجام به خواسته خود رسيدند و توانستند امتياز مس سرچشمه را بخرند. اين تيم سرانجام توانست مسئولان كارخانه مس سرچشمه را متقاعد كند كه امتيازش را واگذار كنند. البته مسئولان مس سرچشمه بيشتر به اين دليل امتياز باشگاه خود را واگذار كردند كه طبق قوانين فوتبال، يك شركت يا كارخانه نمي‌تواند دو تيم در ليگ برتر داشته باشد. كارخانه مس هم كه تيم مس كرمان را در ليگ برتر داشت، ديگر نمي‌توانست مس سرچشمه را در به ليگ برتر بفرستد و مجبور بود امتياز خود را بفروشد. اين موضوعي است كه عزيز محمدي رئيس سازمان ليگ هم به آن اشاره كرده بود.علاوه بر همداني‌ها، حسين هدايتي هم دست به كار شده بود تا امتياز مس سرچشمه را بخرد و با آن در ليگ برتر شركت كند اما سرانجام همداني‌ها بودند كه در اين رقابت پيروز شدند و توانستند امتياز مس سرچشمه را به نام خود كنند. فردا صبح مسئولان ورزش همدان پس از تشكيل جلسه‌اي با مسئولان مس سرچشمه، رسما امتياز اين تيم را با قيمتي حدود 6 الي 7 ميليارد تومان مي‌خرند.اين واگذاري درست در روزي نهايي مي شود كه عادل فردوسي پور قرار است ويژه برنامه اي براي بررسي عوارض واگذاري هاي اينچنيني داشته باشد.تيم شهر زادگاه عادل فردوسي پور كه گفته مي شود قرار است در ليگ يازدهم به هگمتانه تغيير نام پيدا كند، جنجال هاي فراواني شايد به همراه بياورد.

khabaronline.irمنبع:

 
سه شنبه 17/3/1390 - 1:52
اخبار

برنا: امير قلعه نويي که پس از آخرين جلسه خود با مسوولان باشگاه سپاهان، اصفهان را به مقصد تهران ترک کرد در گفت‌وگويي با خبرنگار ورزشي برنا به طرح دلايل به بن بست رسيدنش با اين باشگاه پرداخت.

گفت و گوي برنا با سرمربي سپاهان را در زير مي خوانيد:

*کمتر کسي فکرش را مي کرد که شما از سپاهان جدا شويد؛ بويژه پس از مصاحبه قبلي تان که به ضرس قاطع از ماندن در اصفهان صحبت کرده بوديد!
-به هر حال با توجه به شرايطي که آقايان مطرح کردند نمي توانستم ادامه دهم. بنده قبلا هم به شما گفته بودم که در صورتي در سپاهان مي مانم که تيم براي فصل بعد تقويت شود.

*دقيقا بر سر چه موضوعي با سپاهاني ها اختلاف نظر پيدا کرديد؟
-ما چند جلسه داشتيم که در جلسه آخر که با حضور مديران اين باشگاه برگزار شد، آقاي حسيني رييس هيات مديره باشگاه گفتند ما امسال مي خواهيم سقف قرارداد را رعايت کنيم؛ بنده هم گفتم خداحافظ.

*منظورشان از رعايت سقف قرارداد چه بود؟
-نمي دانم؛ آقايان به بنده يک حرف زدند و به بازيکنان حرف ديگري!

*ساکت همواره حامي شما بوده؛ واکنش او به اين موضوع چه بود؟
-آقاي ساکت حرف خاصي نزدند!

*فکر مي کنيد پشت پرده اين ماجرا چيست؟
-بنده دنبال اين مسائل نيستم؛ دو سال خوب در اصفهان داشتم که جا دارد از مردم خوب اين شهر تشکر کنم؛ فقط مي ماند پولي که از آنها طلب دارم که ان شاء الله در اين زمينه هم مشکلي نخواهد بود.

*ظاهرا ماجراي سقف قرارداد فقط به سپاهان مربوط نمي شود و ديگر تيم هاي صنعتي نيز ملزم به رعايت اين مسئله شده اند.
-بنده درباره اين موضوع اطلاع دقيقي ندارم.

*خيلي ها بر اين عقيده بودند که امير قلعه نويي پس از 2 سال قهرماني در سپاهان نبايد فصل سوم در اين تيم مي ماند.
-بنده در همان جلسه هم به آقايان گفتم که وقتي يک تيم به جمع 8 تيم برتر آسيا راه پيدا مي کند و هدفش قهرماني در آسيا و تکرار قهرماني در ليگ برتر است، در وهله اول بايد نفرات شاخص خود را حفظ کند و سپس تقويت شود اما ظاهرا دوستان برنامه ديگري دارند.

*اين احتمال وجود دارد که مشکلات مرتفع شده و دوباره به سپاهان برگرديد؟
-خير؛ اين پرونده ديگر بسته شد، بنده وقتي حرفي مي زنم روي آن مي ايستم؛ ديگر امکان ندارد به سپاهان برگردم؛ فقط براي آقايان آرزوي موفقيت مي کنم.

*گفته مي شود بار ديگر پرونده بازگشت شما به استقلال باز شده است؛ آيا با فتح الله زاده مذاکره اي داشته ايد؟
-خير، فعلا در تعطيلات هستم و ترجيح مي دهم استراحت کنم.

*اين بحث نيز مطرح است که برخي بازيکنان شاخص سپاهان مثل رحمتي، حيدري و ... ماندنشان در اين تيم را منوط به تمديد قرارداد شما دانسته اند؛ آيا اين مسئله صحت دارد؟
-بازيکن مختار است که براي خودش تصميم بگيرد اما بنده اين نظر را دارم که اگر شرايط اين دوستان پذيرفته شود در سپاهان بمانند به نفعشان است.

*و بالاخره اينکه خيلي ها درباره مقصد بعدي امير قلعه نويي مي پرسند؛ قرار است کجا مشغول به کار شويد؟
-فعلا تصميمي ندارم؛ مطمئن باشيد اگر بدون تيم هم بمانم اتفاقي نمي افتد.
 

 

سه شنبه 17/3/1390 - 1:51
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته