• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 758
تعداد نظرات : 395
زمان آخرین مطلب : 3447روز قبل
شعر و قطعات ادبی

تمام این روزها هم که دروغ باشند ،چشم های من که حقیقت دارند !

هزار بار چشم می گذارم و قایم می شوی ...

هر بار از میان همه ی دخترکان این حوالی پیدایت می کنم !


 می گویی : " این بار من گرگم ..." و چشم می گذاری ...

 من باورم نمی شود که گرگ باشی ، قایم نمی شوم ، تنها کنج دیواری

 پناه می گیرم ... 
 

کمی دنبالم می گردی و از خودم سر می روم که پیدایم کنی .

می آیم که خودم را نشانت دهم مبادا جست و جو خسته ات کند ...

اما باز هم از راه می رسند و تو ... آسوده می روی !

من باورم نمی شود که تو گرگ باشی ... حقیقت ندارد . اما می روی

و تمام جاده می رود ...


تمام جاده هم که حقیقت نداشته باشد ،تمام این روزها هم که دروغ باشند ...

 

چشم های تو که "حقیقت دارند" !

 

 

سه شنبه 28/10/1389 - 19:59
شعر و قطعات ادبی

رفتنت

آن قدرها که فکر می کنی

فاجعه نیست

من مثل بیدهای مجنون ایستاده می میرم ...

نزار قبانی

يکشنبه 26/10/1389 - 22:2
خانواده

دل دیوانه من، به غیر از محبت، گناهی ندارد ......خدا داند

شده چون مرغ طوفان، كه جز بی پناهی ،پناهی ندارد.........خدا داند

 

شنبه 25/10/1389 - 20:58
خانواده

منم آن ابروحشی، كه در هر بیابان به تلخی سرشكی بیفشاند

به جزاین اشك سوزان

دل نا امیدم ،گواهی ندارد، خدا داند.......

شنبه 25/10/1389 - 20:54
سخنان ماندگار


When you feel unlovable, unworthy and unclean,
when you think that no one can heal you,
Remember, Friend,
God Can
.
وقتی احساس می‌کنی قابل دوست داشتن نیستی
وقتی احساس بی لیاقتی و نا پاكی می كنی
وقتی احساس می كنی كسی نمی تواند دردهای تو را التیام ببخشد
به یاد داشته باش دوست عزیز من
خدا می تواند
When you think that you are unforgivable
for your guilt and your shame
Remember, Friend,
God Can.
وقتی احساس می‌كنی قابل بخشش نیستی
برای شرم و گناه هایت
به یاد داشته باش دوست عزیز من
خدا می تواند
When you think that all is hidden
and no one can see within
Remember, Friend,
God Can.
وقتی فكر می كنی همه چیز پنهان است
و هیچكس نمی تواند درون را ببیند
به یاد داشته باش دوست عزیز من
خدا می تواند
And when you have reached the bottom
And you think that no one can hear
Remember my dear Friend
God Can.
وقتی به انتها می رسی و گمان می‌كنی 
کسی نیست تا صدایت را بشنود
به یاد داشته باش دوست عزیز من
خدا می تواند
And when you think that no one can love
The real person deep inside of you
Remember my dear Friend,
God Does.

وقتی گمان میبری كسی نمی تواند
به خود واقعی درون تو عشق بورزد
دوست عزیز من به یاد داشته باش
خدا می تواند.
شنبه 25/10/1389 - 18:49
شعر و قطعات ادبی

ای بی وفا راز دل بشنو،از خموشی من

"این سكوت مرا ناشنیده مگیر"

ای آشنا چشم دل بگشا، حال من بنگر، سوز وساز دلم را نادیده مگیر.......

 

شنبه 25/10/1389 - 16:52
آلبوم تصاویر
ساحل کاپوچینو:


این پدیده ی خارق العاده معمولاً هر 10 سال یک بار اتفاق می افتد و انسان های زیادی شانس دیدن آن را نداشته اند. این پدیده آخرین بار در سال 2007 در شمال سیدنی استرالیا اتفاق افتاد و ساحل این منطقه را به یک ساحل کاپوچینویی تبدیل کرد. گردشگرانی که آن زمان در ساحل بودند تا چند روز از این اتفاق شوکه بودند و آن را باور نمی کردند!





توده های عظیم پرندگان:

شاید بارها تصاویری در تلویزیون دیده اید که در آن تعداد بسیار زیادی پرنده به صورت منظم با هم حرکت می کنند و با هم تغییر مسیر می دهند، این حرکت که مشابه رقص است به صورت دسته جمعی اجرا می شود و یکی از خارق العاده ترین پدیده هایی است که می توانید ببینید. این پدیده که در ساخت آن سارها با هم هماهنگ هستند بیشتر در کشور دانمارک اتفاق می افتد.


درختان گیلاس:



ساکورا یا درختان گیلاس در چند شهر ژاپن به فراوانی دیده می شوند، چیزی که این پدیده را متمایز می کند شکوفه های سفید و صورتی این درختان در ماه های مارس و آپریل است. این شکوفه ها منطقه را به یکی از خارق العاده ترین مناطق دنیا تبدیل می کنند. تعداد زیادی از گردشگرانی که به ژاپن می روند فقط به خاطر این پدیده ی خارق العاده به ژاپن سفر می کنند.





مزارع استوقدوس:



برای گردشگرانی که مناطق سرد مثل ایسلند را دوست ندارند فرانسه یکی از اولین انتخاب هاست. شهر پرونس در جنوب فرانسه و در نزدیکی دریای مدیترانه به جای برف پوشیده از مزارع استوقدوس است. در پایان ماه های ژوئن و جولای که گل ها کاملاً شکفته اند این منطقه یک زیبایی خارق لعاده دارد و گردشگران زیادی را به خود جذب می کند.





شفق قطبی :



شفق قطبی بدون شک خارق العاده ترین و تماشایی ترین پدیده ی روی کره زمین است، پدیده ای که فقط در چند نقطه ی جهان مثل آلاسکا ، ایسلند و اسلو قابل مشاهده است. به شفق‌های قطبی، نور قطب شمال هم گفته می‌شود زیرا آن ها فقط در نیم کره ی شمالی رویت می‌شوند و هر چقدر به قطب شمال نزدیک می‌شوید با توجه به مجاورت با قطب مغناطیسی شمالی زمین احتمال بیشتری می‌رود که بتوانید آن ها را ببینید به طور مثال در شهرهای شمالی کانادا که بسیار نزدیک به قطب هستند امکان رویت آن ها بسیار زیاد است.





شنبه 25/10/1389 - 16:33
داستان و حکایت
در نیویورک، بروکلین، مدرسه ای هست که مربوط به بچه های دارای ناتوانی ذهنی است. در ضیافت شامی که مربوط به جمع آوری کمک مالی برای مدرسه بود.
پدر یکی از این بچه ها نطقی کرد که هرگز برای شنوندگان آن فراموش نمی شود...
او با گریه فریاد زد: کمال در بچه من "شایا" کجاست؟ هرچیزی که خدا می آفریند کامل است. اما بچه من نمی تونه چیزهایی رو بفهمه که بقیه بچه ها می تونند.بچه من نمی تونه چهره ها و چیزهایی رو که دیده مثل بقیه بچه ها بیاد بیاره.
کمال خدا در مورد شایا کجاست ؟!
افرادی که در جمع بودند شوکه و اندوهگین شدند ...
پدر شایا ادامه داد: به اعتقاد من هنگامی که خدا بچه ای شبیه شایا را به دنیا می آورد. کمال اون بچه در روشی هست که دیگران با اون رفتار می کنند و سپس داستان زیر را درباره شایا گفت:
یک روز که شایا و پدرش در پارکی قدم می زدند تعدادی بچه را دید که بیسبال بازی می کردند.
شایا پرسید : بابا به نظرت اونا منو بازی میدن...؟!
پدر شایا می دونست که پسرش بازی بلد نیست و احتمالاً بچه ها اونو تو تیمشون نمی خوان. اما او فهمید که اگه پسرش برای بازی پذیرفته بشه، حس یکی بودن با اون بچه ها می کنه.  پس به یکی از بچه ها نزدیک شد و پرسید : آیا شایا می تونه بازی کنه؟!
اون بچه به هم تیمی هاش نگاه کرد که نظر آنها رو بخواهد ولی جوابی نگرفت و خودش گفت: ما 6 امتیاز عقب هستیم و بازی در راند 9 است. فکر می کنم اون بتونه در تیم ما باشه و ما تلاش می کنیم اونو در راند 9 بازی بدیم...
درنهایت تعجب، چوب بیسبال رو به شایا دادند! همه می دونستند که این غیر ممکنه زیرا شایا حتی بلد نیست که چطوری چوب رو بگیره! اما همینکه شایا برای زدن ضربه رفت ، توپ گیر چند قدمی نزدیک شد تا توپ رو خیلی اروم بیاندازه که شایا حداقل بتونه ضربه ارومی بزنه.. اولین توپ که پرتاب شد، شایا ناشیانه زد و از دست داد!  یکی از هم تیمی های شایا نزدیک شد و دوتایی چوب رو گرفتند و روبروی پرتاب کن ایستادند. توپگیر دوباره چند قدمی جلو آمد و اروم توپ رو انداخت. شایا و هم تیمیش ضربه آرومی زدند و توپ نزدیک توپگیر افتاد، توپگیر توپ رو برداشت می تونست به اولین نفر تیمش بده و شایا باید بیرون می رفت و بازی تمام می شد...
اما بجای اینکار، اون توپ رو جایی دور از نفر اول تیمش انداخت و همه داد زدند: شایا، برو به خط اول، برو به خط اول!!!
تا به حال شایا به خط اول ندویده بود! شایا هیجان زده و با شوق خط عرضی رو با شتاب دوید. وقتی که شایا به خط اول رسید، بازیکنی که اونجا بود می تونست توپ رو جایی پرتاب کنه که امتیاز بگیره و شایا از زمین بره بیرون، ولی فهمید که چرا توپگیر توپ رو اونجا انداخته! توپ رو بلند اونور خط سوم پرت کرد و همه داد زدند : بدو به خط 2، بدو به خط 2 !!! 
شایا به سمت خط دوم دوید. دراین هنگام بقیه بچه ها در خط خانه هیجان زده و مشتاق حلقه زده بودند.  همین که شایا به خط دوم رسید، همه داد زدند : برو به 3 !!!
وقتی به 3 رسید، افراد هر دو تیم دنبالش دویدند و فریاد زدند: شایا، برو به خط خانه...! شایا به خط خانه دوید و همه 18 بازیکن شایا رو مثل یک قهرمان رو دوششان گرفتند مانند اینکه اون یک ضربه خیلی عالی زده و کل تیم برنده شده باشه...
پدر شایا درحالیکه اشک در چشم هایش بود گفت: اون 18 پسر به کمال رسیدند
شنبه 25/10/1389 - 16:31
سخنان ماندگار

می خواهم اندیشه های خدا را بشناسم ...مابقی جزیی است

                                             " آلبرت انیشتن"

شنبه 25/10/1389 - 12:54
شعر و قطعات ادبی

کز خیالی،عاقلی مجنون شود!

شنبه 25/10/1389 - 12:50
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته