اهل بیت
تحریف تعداد کشته شدگان در روز عاشورا
در
کتاب اسرار الشهاده نوشته شده است که لشکر عمر سعد در کربلا یک میلیون و
ششصد هزار نفر بود. باید سوال کرد اینها از کجا پیدا شدند، اینها همه در
کوفه بودند، مگر یک چنین چیزی می شود؟! و نیز در آن کتاب نوشته که امام
حسین در روز عاشورا سیصد هزار نفر را با دست خودش کشت! با بمبی که در
هیروشیما انداختند تازه شصت هزار نفر کشته شدند و من حساب کردم که اگر فرض
کنیم که شمشیر مرتب بیاید و در هر ثانیه یک نفر کشته شود، کشتن سیصد هزار
نفر، هشتاد و سه ساعت و بیست دقیقه وقت می خواهد. بعد دیدند این تعداد
کشته با طول روز جور در نمی آید، گفتند روز عاشورا هم هفتاد ساعت بوده
است!
همینطور درباره حضرت ابوالفضل گفته اند که بیست و پنج هزار نفر را
کشت که حساب کردم اگر در هر ثانیه یک نفر کشته شود، شش ساعت و پنجاه و چند
دقیقه و چند ثانیه وقت می خواهد. پس حرف این مرد بزرگ حاجی نوری را باور
کنیم که می گوید اگر کسی بخواهد امروز بگرید، اگر کسی بخواهد امروز ذکر
مصیبت کند، باید بر مصائب جدید اباعبدالله بگرید، بر این دروغ هایی که به
ابا عبدالله علیه السلام نسبت داده می شود گریه کند.
يکشنبه 19/9/1391 - 12:31
اهل بیت
دامادی حضرت قاسم علیه السلام
از
این بالاتر می گوید در همان گرما گرم روز عاشورا که می دانید مجال نماز
خواندن هم نبود امام نماز خوف[5] خواند و با عجله هم خواند. حتی دو نفر از
اصحاب آمدند و خودشان را سپر قرار دادند و تا امام این دو رکعت نماز را
خواندند، این دو نفر در اثر تیرهای پیاپی که می آمد از پا در آمدند. پس
مجالی برای نماز خواندن به اینها نمیدادند. ولی گفته اند در همان وقت
امام فرمود حجله عروسی راه بیندازید من می خواهم عروسی قاسم را با یکی از
دخترهایم در اینجا لااقل شبیه آن هم که شده ببینم. من آرزو دارم، آرزو را
که نمی شود به گور برد!
شما را به خدا ببینید حرف هایی را گاهی وقت
ها از یک افراد خیلی سطح پایین می شنویم که می گویند من آرزو دارم مثلا
عروسی پسرم را ببینم، آرزو دارم عروسی دخترم را ببینم، به فردی چون حسین
بن علی نسبت می دهند آن هم در گرما گرم زد و خورد که مجال نماز خواندن هم
نیست!! و می گویند حضرت فرمود من در همین جا میخواهم دخترم را برای پسر
برادرم عقد بکنم و یک شکل از عروسی هم که شده است من در اینجا راه
بیاندازم. یکی از چیزهایی که از تعزیه خوانی های قدیم ما هرگز جدا نمیشد،
عروسی قاسم نو کدخدا؛ یعنی نو داماد بود، در صورتی که این در هیچ کتابی از
کتاب های تاریخی معتبر وجود ندارد. حاجی نوری می گوید ملاحسین کاشفی اولین
کسی است که این مطلب را در کتابی به نام روضة الشهدا نوشته است و اصل قضیه
صد در صد دروغ است. به قول شاعر که گفت:
ما
برای سیدالشهدا، اصحاب و یارانی ذکر کرده ایم که اصلا ایشان چنین اصحاب و
یارانی نداشته است. مثلا در کتاب محرق القلوب که اتفاقا نویسنده اش هم یک
عالم و فقیه بزرگی است، ولی از این موضوعات اطلاع نداشته، نوشته شده است
که یکی از اصحابی که در روز عاشورا از زیر زمین جوشید هاشم مرقال بود. در
حالی که یک نیزه هجده ذرعی هم دستش بود، آخر یک کسی هم گفته بود سنان بن
انس که بنا به قول بعضی ها سر امام حسین را برید، یک نیزه ای داشت که شصت
ذرع بود. گفتند نیزه شصت ذرعی که نمی شود! گفت خدا برایش از بهشت فرستاده
بود. اینجا هم در کتاب محرق القلوب نوشته که هاشم بن عتبه مرقابل با نیزه
هجده ذرعی پیدا شد. در حالی که این هاشم بن عتبه از اصحاب حضرت امیر بوده
و در بیست سال پیش هم کشته شده بود. ما برای امام حسین یارانی ذکر می کنیم
که نداشته است. (و یا زعفر جنی جزو یاران امام حسین است). یا دشمنانی را
ذکر می کنند که نبوده است.
يکشنبه 19/9/1391 - 12:30
اهل بیت
جریان لیلا و حضرت علی اکبر علیه السلام
نمونه
دیگر از تحریف در وقایع عاشورا که یکی از معروفترین قضایا است و حتی یک
سند تاریخ هم به آن گواهی نمی دهد، قصه لیلا، مادر حضرت علی اکبر است.
البته ایشان مادری به نام لیلا داشته اند ولی یک مورخ نگفته که لیلا در
کربلا بوده است. اما ببینید که چقدر ما روضه لیلا و علی اکبر داریم، روضه
آمدن لیلا به بالین علی اکبر. حتی من در قم، در مجلسی که به نام آیت الله
بروجردی تشکیل شده بود که البته خود ایشان در مجلس نبودند، همین روضه را
در آنجا شنیدم که علی اکبر به میدان رفت. حضرت به لیلا فرمود که از جدم
شنیدم که دعای مادر در حق فرزند مستجاب است، برو در فلان خیمه خلوت آنجا
موهایت را پریشان کن، در حق فرزندت دعا کن شاید خداوند این فرزند را سالم
برگرداند!
اولا در کربلا لیلایی نبوده که چنین کند. ثانیا اصلا این منطق، منطق
حسین نیست. منطق حسین در روز عاشورا، منطق جانبازی است. تمام مورخین
نوشته اند هر کس که آمد اجازه خواست، حضرت به هر نحوی که می شد عذری
برایش ذکر کند، ذکر می کرد. به جز برای علی اکبر «فاستاذن اباه فاذن
له»؛ یعنی تا اجازه خواست گفت برو. حال چه شعرها که سروده نشده!
نمونه
دیگری که در همین باره خیلی عجیب بود و در همین تهران، در منزل یکی از
علمای بزرگ این شهر در چند سال پیش از یکی از اهل منبر که روضه لیلا را می
خواند شنیدم و من در آنجا چیزی شنیدم که به عمرم نشنیده بودم. گفت وقتی که
حضرت لیلا رفت در آن خیمه و موهایش را پریشان کرد، بعد نذر کرد که اگر
خدا، علی اکبر را سالم به او برگرداند و در کربلا کشته نشود از کربلا تا
مدینه را ریحان بکارد. یعنی نذر کرد که سیصد فرسخ راه را ریحان بکارد!!!
این را گفت و یک مرتبه زد زیر آواز:
من
نذر کردم که اگر اینها برگردند راه تفت را ریحان بکارم. این شعر عربی
بیشتر برای من اسباب تعجب شد که این شعر از کجا پیدا شد؛ بعد به دنبال آن
رفتم و دیدم این تفتی که در این شعر آمده کربلا نیست. بلکه این تفت سرزمین
مربوط به داستان لیلی و مجنون معروف است که لیلی در آن سرزمین سکونت می
کرده و این شعر مال مجنون عامری است برای لیلی و آن روضهخوان این شعر را
برای لیلای مادر علی اکبر و کربلا می خواند. تصور کنید اگر یک مسیحی یا یک
یهودی یا یک آدم لامذهب آنجا باشد و این قضایا را بشنود آیا نخواهد گفت که
تاریخ اینها چه مزخرفاتی دارد؟ آنها نمی فهمند که این داستان را این شخص
از خودش جعل کرده است بلکه میگویند زن های اینها چقدر بی شعور بوده اند
که نذر می کردند از کربلا تا مدینه را ریحان بکارند. این حرفها یعنی چه؟!
در
کتاب اسرار الشهاده نوشته شده است که لشکر عمر سعد در کربلا یک میلیون و
ششصد هزار نفر بود. باید سوال کرد اینها از کجا پیدا شدند، اینها همه در
کوفه بودند، مگر یک چنین چیزی می شود؟! و نیز در آن کتاب نوشته که امام
حسین در روز عاشورا سیصد هزار نفر را با دست خودش کشت! با بمبی که در
هیروشیما انداختند تازه شصت هزار نفر کشته شدند و من حساب کردم که اگر فرض
کنیم که شمشیر مرتب بیاید و در هر ثانیه یک نفر کشته شود، کشتن سیصد هزار
نفر، هشتاد و سه ساعت و بیست دقیقه وقت می خواهد. بعد دیدند این تعداد
کشته با طول روز جور در نمی آید، گفتند روز عاشورا هم هفتاد ساعت بوده است!
يکشنبه 19/9/1391 - 12:30
اهل بیت
تحریفات عاشورا
نقل
میكنند كه یكی از علمای بزرگ در یكی از شهرستانها تا اندازهای درد دین
داشت و همیشه به این دروغهایی كه روی منبر گفته میشد اعتراض می كرد و
تعبیرش هم این بود كه میگفت این زهرماریها چیست كه بالای این منبرها
میگویند؟ واعظی به او گفت اگر اینها را نگوییم اصلا باید در دکان را تخته
كنیم. آن آقا جواب داد اینها دروغ است و نباید گفته شود. از قضا چندی بعد
خود این آقا بانی شد و مجلسی در مسجد خودش تشكیل داد و همان واعظ را دعوت
كرد.
ولی قبل از شروع منبر به واعظ گفت من میخواهم به عنوان نمونه یك
مجلسی ترتیب بدهم كه در آن، روضه دروغ نباشد و تو هم مقید باشی كه جز از
كتابهای معتبر، هیچ روضهای نخوانی و یا به تعبیر خودش گفت كه از آن
زهرماریها نباید چیزی بگویی. واعظ هم گفت چون مجلس مال شماست، اطاعت می
شود. شب اول خود آقا در محراب رو به قبله نشسته بود، منبر هم كنار محراب
بود، آقای واعظ صحبتهایش را گفت و موقع خواندن روضه شد. شروع كرد به
خواندن روضه و خود را مقید كرده بود كه جز روضه راست چیزی نگوید اما
هرچه گفت مجلس تكان نخورد و مجلس همین طور یخ كرده بود. آقا دید عجب، این
مجلس مال خودش هست بعد مردم چه میگویند، تصور میکنند که لابد آقا نیتش
پاك نیست كه مجلسش نمیگیرد. اگر آقا خودش نیتش درست باشد، اخلاص نیت
داشته باشد، حالا كربلا شده بود. دید كه آبرویش می رود به فکر رفت که چه
بكند؟ یواشكی و زیر چشمی به واعظ گفت یك كمی از آن زهرماریها قاطی كن.
این
انتظاری كه مردم برای كربلا شدن دارند، خود دروغساز است و لهذا غالب
جعلیاتی كه وارد شده است مقدمه گریز زدن بوده است یعنی برای این که بشود
گریزی زد و اشک مردم را جاری كرد یك جعل صورت گرفته و غیر از این چیزی
نبوده است.
این انتظاری كه مردم برای كربلا شدن دارند، خود
دروغساز است و لهذا غالب جعلیاتی كه وارد شده است مقدمه گریز زدن بوده
است، یعنی برای این که بشود گریزی زد و اشک مردم را جاری كرد یك جعل صورت
گرفته و غیر از این چیزی نبوده است. این قضیه را من مكرر شنیدهام و لابد
شما هم شنیدهاید و حاجی نوری در مقدمات قضایا آن را نقل كرده است.
میگویند روزی امیرالمومنین علی علیه السلام در بالای منبر بود و خطبه
میخواند. امام حسین علیه السلام فرمود من تشنهام و آب میخواهم، حضرت
فرمود كسی برای فرزندم آب بیاورد، اول كسی كه از جا بلند شد كودكی بود كه
همان حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام بود كه رفتند و از مادرشان یك كاسه
آب گرفتند و آمدند كه این جریان با یك طول و تفسیری نقل میشود. بعد امیر
المومنین علی علیه السلام چشمشان كه به این منظره افتاد اشكشان جاری شد.
به آقا عرض كردند شما چرا گریه میكنید فرمود قضایای کربلا یادم افتاد. كه
دیگر معلوم است گریز به كجا منتهی میشود. حاجی نوری در این جا یك بحث
عالی دارد. میگوید شما كه میگویید علی در بالای منبر خطبه میخواند باید
بدانید كه علی فقط در زمان خلافتش منبر می رفت و خطبه میخواند. پس در
کوفه بوده است و در آن وقت امام حسین مردی بود که تقریبا سی و سه سال
داشت. بعد می گویند اصلا این حرف معقول است که یک مرد سی و سه ساله در
حالی که پدرش در حال موعظه مردم است و خطابه می خواند ناگهان وسط خطابه
بگوید آقا من تشنه ام آب می خواهم؟ اگر یک آدم معمولی این کار را بکند می
گویند چه آدم بی ادب و بی تربیتی است؛ و از طرفی حضرت ابوالفضل هم در آن
وقت کودک نبوده و یک جوان اقلا پانزده ساله بوده است. می بینید که چگونه
جریانی را جعل کردهاند.
آیا این قضیه در شأن امام حسین است؟! و غیر از
دروغ بودنش اصلا چه ارزشی دارد؟ آیا این جریان، شان امام حسین را بالا می
برد یا پایین می آورد؟! مسلم است که پایین می آورد چون یک دروغ به امام
نسبت داده ایم و آبروی امام را برده ایم. طوری حرف زده ایم که امام را در
سطح بی ادبترین افراد مردم پایین آورده ایم؛ در حالی که پدری مثل علی
مشغول سخن گفتن است، تشنه اش می شود طاقت نمی آورد که جلسه تمام شود و بعد
آب بخورد، همانجا حرف آقا را قطع میکند و می گوید من تشنه ام برای من آب
بیاورید.
نمونه
دیگر از تحریف در وقایع عاشورا که یکی از معروفترین قضایا است و حتی یک
سند تاریخ هم به آن گواهی نمی دهد، قصه لیلا، مادر حضرت علی اکبر است.
البته ایشان مادری به نام لیلا داشته اند ولی یک مورخ نگفته که لیلا در
کربلا بوده است. اما ببینید که چقدر ما روضه لیلا و علی اکبر داریم، روضه
آمدن لیلا به بالین علی اکبر.
نمونه دیگری که تحریف و جعل
شده است، اینست که قاصدی برای ابا عبدالله (ع) نامه ای آورده بود و جواب
میخواست. آقا فرمود که سه روز دیگر بیا از من جواب بگیر، سه روز دیگر که
سراغ گرفت، گفتند: آقا حرکت کردند و امروز عازم رفتن هستند این هم گفت پس
حالا که آقا می روند بروم ببینم که جلال و کوکبه پادشاه حجاز چگونه است.
رفت و دید آقا خودش روی یک کرسی نشسته است و بنی هاشم روی کرسیهای چنین و
چنان، بعد محمل هایی آوردند. چه حریرها و چه دیباجهایی، در آنجا بود. بعد
مخدرات را آوردند و با چه احترامی سوار این محملها کردند. اینها را می
گویند و می گویند تا ناگهان به روز یازدهم گریز می زنند و می گویند اینها
که در آن روز چنین محترم آمدند، روز یازدهم چه حالی داشتند.
حاجی
نوری می گوید: این حرف ها یعنی چه، بنا بر استناد تاریخی امام حسین در
حالی که بیرون آمد این آیه را میخواند: «فخرج منها خائفا یترقب[3]» یعنی
در این بیرون آمدن خودش را به موسی بن عمران که از فرعون فرار می کرد
تشبیه کرده است:«قال عسی ربی ان یهدینی سواعا لسبیل.[4]» یک قافله بسیار
بسیار ساده ای داشتند. مگر عظمت ابا عبدالله به این است که یک کرسی مثلا
زرین برایش گذاشته باشند؟! یا عظمت خاندان او به این است که سوار محمل
هایی شده باشند که آنها را از دیباج و حریر پوشانده باشند؟!
يکشنبه 19/9/1391 - 12:30
اهل بیت
تعزیه و شبیه خوانى
تعزیه
تعزیه و تعزیت،هم به معناى تسلیت گفتن به یك داغدار
از مصیبت است،هم بهمعناى اجراى نوعى نمایش مذهبى به
یاد حادثه عاشورا كه«شبیهخوانى»هم گفتهمىشود.اما
توضیح هر یك:
تسلیت گویى
اصل تسلیتگویى به خاطر مصیبتى كه بر كسى وارد
شده،در اسلام مستحب است.
رسول خدا«ص»فرمود:«من عزى مصابا فله مثل اجره»
(1) هر كس مصیبت دیدهاى راتسلیت گوید،پاداشى
همانند او دارد.و نیز طبق حدیثى از امام
صادق«ع»،خداوند بهحضرت فاطمه«ع»در سوگ شهادت
حسین«ع»تعزیت گفت. (2) از مستحبات روز
عاشورااست كه افراد وقتى به هم مىرسند،نسبتبه این
مصیبتبزرگ به یكدیگر تعزیت وتسلیت گویند.این نشانه
داغدارى در این فاجعه عظیم و همبستگى با جبهه
شهداىكربلاست.عبارتى كه مستحب است در این تسلیتگویى
گفته شود چنین است:«اعظمالله اجورنا بمصابنا بالحسین
علیه السلام و جعلنا و ایاكم من الطالبین بثاره مع
ولیه الامامالمهدى من آل محمد علیهم السلام».
(3) در این متن تعزیت،ضمن داغدارى در سوگسید
الشهداء،مساله خونخواهى آن امام شهید در ركاب حضرت
مهدى«ع»از خداوندخواسته شده است.
سنت تسلیتگویى در میان شیعه،نسبتبه مناسبتهاى
دیگرى كه وفات معصومین«ع»
پیش مىآید رایج است و هنگام دیدار،جمله«اعظم الله
اجوركم»را مىگویند.
شبیهخوانى تعزیهخوانى و شبیهخوانى،نمایشى است كه
در یك محوطه،با حضور مردم توسطچند نفر انجام مىگیرد
كه در نقش قهرمانان كربلا و با لباسهاى مخصوص و ابزار
جنگى وهمراه با دهل و
شیپور،نیزه،شمشیر،سپر،سنج،كرنا،سرنا، خنجر،زره،مشك آب
واسب،ایفاى نقش مىكنند.صحنه و نمایش،بر مبناى حوادث
كربلا و مقتلها تنظیممىشود. (4) تعزیه،
اگر بصورت صحیح و با حفظ موازین و شئون معصومین انجام
شود،تاثیر مهم مىگذارد و وسیله انتقال فرهنگ شهادت به
نسلهاى آینده است.
«در فرهنگ شیعه،به معناى نوحه بر امامان شهید،نزدیك
قبورشان یا در خانهسوگواران است كه براى امام
حسین«ع»نوحه مىخوانند.در فرهنگ مردم،نمونههایى
ازتابوتهاى سمبلیك براى كشتههاى كربلاست.در شهرهاى
مختلف شیعهنشین،روزعاشورا مراسم خاصى بر پا مىكنند و
هودجها و اسبهایى را راه مىاندازند.برپایى
اینگونهمراسم كه در اماكن عمومى و مساجد و...به صورت
تحریككننده حزن مردم است،«تعزیه»نام دارد و با
لباسها و...برخى حوادث كربلا را به صورت نمایش ارائه
مىكنند.دراین مراسم،روضهخوانى و نوحهخوانى هم انجام
مىگیرد و كودكانى هم بعنوان«پیشخوان»برنامه اجرا
مىكنند و متنهاى اجرایى اغلب به صورت شعر است.
شكل تكاملیافته تعزیه،جدید است.» (5)
در باره این نمایش مذهبى نوشتهاند:«شبیهخوانى یا به
اصطلاح عامه«تعزیهخوانى»،عبارت از مجسم كردن و
نمایش دادن شهادت جانسوز حضرت حسین«ع»سید الشهدا
ویاران آن بزرگوار یا یكى از حوادث مربوط به واقعه
كربلا بود... شبیهخوانى ناطق،ظاهرادر دوره ناصر الدین
شاه در ایران معمول شد،یا اگر قبلا چیز از آن قبیل
بود،در دورهسلطنت ناصر الدین شاه رونقى بسزا یافت و
شبیهخوانهاى زبردستى پیدا شدند.ظاهر آنكه مشاهدات
شاه در سفرهاى خود از تآترهاى اروپا در پیشرفت كار
تعزیه و شبیهخوانىبىتاثیر نبوده است». (6)
«شبیهخوانى و تعزیهخوانى»سنت هنرى و نمایشى اهل
تشیع استكه سیماى وجیه و معصوم قدیسین را از روزگار
كهن تا به امروز در برابر دیدگان اهل معنىعیان داشته
است.» (7) در باره كیفیت اجراى آن و سنتها
و آداب مربوط به تعزیه،تحقیقات ارزشمندى انجامگرفته و
آثارى تالیف شده است.در یكى از منابع آمده است:«تعزیه
به احتمال قوىبصورت هیئت فعلى خویش در پایان عصر صفوى
پدید آمد و از همه سنتهاى كهن نقالىو روضهخوانى و
فضائل و مناقبخوانى و موسیقى مدد گرفت و تشكیلاتى
محكم براىخود ترتیب داد و كارگردانان ورزیده اداره آن
را در دست گرفتند...تعداد تعزیههاى اصلىكه كمى از صد
مىگذرد،كیفیت تعزیهنامهها كه غالبا منظوم و در هر
حال آهنگین یعنىمركب از بحر طویل و شعر
است،دستگاههایى كه هر یك از خوانندگان باید شعر خود
رادر آن بخوانند،آهنگ مخالفخوانان كه داراى هیمنه و
شكوه حماسى است...» (8)
بهاقتضاى نقشى كه افراد مختلف در اجراى تعزیه و
شبیهخوانى داشتند و حال و هواىشعرها و نحوه
خواندن،اصطلاحات خاصى هم
رایجبود،مثل:رجزخوانى،شبیهخوانى،نوحهخوانى،بحر
طویلخوانى،مقتلخوانى،شهادتخوانى،هجرانخوانى(از
زباناسرا)،اشقیاخوانى و شمرخوانى(از زبان سران سپاه
عمر سعد).آنچه نقل شد،گوشهاىاز كیفیت اجراى آن را
نشان مىدهد.به نقل دیگرى توجه كنید:«شبیهخوانى و
تعزیه درعصر صفویه هنوز در ایران مرسوم نشده
بود...برپایى نمایش مذهبى یا تعزیه ظاهرا اززمان
پادشاهى كریمخان زند در ایران معمول شده است...این
نوع عزادارى كه بیشترجنبه عامیانه داشته و رواج آن در
شهرهاى كوچك و قراء و قصبات ایران بیشتر ازشهرهاى بزرگ
بوده است...صورت ساده آن(شبیهسازى)كه عنوانى نداشته
در عهدصفویه معمول بوده و بعد از سلسله صفویه بصورت
نمایش مذهبى روى صحنه آمدهاست...از خصوصیات تعزیه این
بود كه هر یك نقش خود را با خواندن اشعار مذهبى دریكى
از دستگاهها و آوازها... اجرا مىكردند و...مخالفین در
جواب و سؤال با موافقین نیزرعایتبحر و قافیه را در
اشعار مىكردند.همچنین شمایل آنها با اصل نیز تناسب
داشت.
مثلا شبیه على اكبر،جوان هیجده یا نوزده و
بیستساله،خوش قیافه و نیكو اندام و...» (9)
مساله شبیهخوانى از دیدگاه فقهى و اعتقادى نیز
مورد بحث و بررسى عالمان شیعهقرار گرفته است.برخى آن
را تحریم و بعضى تجویز كردهاند. (10)
تاثیرگذارى عاطفى و نیزروحیه ضد ظلم كه در پى دیدن
نمایشهاى تعزیه در افراد ایجاد مىشود،از نقاط قوت
ومثبت این نمایش مذهبى است.به همین جهت در ایران پس از
انقلاب اسلامى،رواج وتوسعه بیشترى یافته و همراه این
توسعه، تحولاتى هم در سبك اجرا،هم در محتواىاشعار و
جهتگیرى سیاسى اجتماعى پدید آمده است.
در واقع،انقلاب اسلامى به تعزیهروح جدیدى بخشید و
این هنر جان گرفت.صاحبنظران این فن،خود به تاثیر آن
درروحیه سربازان و افسران در طول سالهاى دفاع مقدس
اعتراف كردهاند. (11) اجراى تعزیه مخصوص
ایران نیست،در كشورهاى اسلامى و شیعى دیگرى نیز
اینسنت مورد توجه است و با سبكهاى گوناگون و اعتقادات
و مراسم مختلف و ابزار وادوات دیگرى اجرا مىشود،از
جمله در هند و پاكستان،كه رواج بیشترى دارد. (12)
پىنوشتها
1-سفینة البحار،ج 2،ص 188.در این زمینه ر.ك:«باب
التعزیة و المآتم»در بحار الانوار،ج 79،ص 71 تا 113.
2-همان.
3-مفاتیح الجنان،اعمال روز عاشورا.
4-در باره تاریخچه آن در كشورمان ایران
ر.ك:«تعزیه،هنر بومى پیشرو ایران»گردآورنده:پنز
چلكووسكى.ترجمه: داود حاتمى.نیز«دایرة المعارف
تشیع»،ج 4.
5-دائرة المعارف الاسلامیه،ج 5،ص 313(با تلخیص).
6-از صبا تا نیما،یحیى آرینپور،ج 1،ص 322.
7-درآمدى بر نمایش و نیایش در ایران،جابر عناصرى،ص
86.
8-فصلنامه هنر،شماره 2،ص 162،مقاله«پژوهشى در
تعزیه و تعزیهخوانى».
9-موسیقى مذهبى ایران،ص 33 تا 35(تلخیص شده)نیز
ر.ك:فصلنامه هنر،شماره 2(زمستان 61)ص 156
مقاله«پژوهشى در تعزیه و تعزیهخوانى».
10-از جمله در باره نظریه علما در باره جواز تعزیه
و شبیهخوانى و سینهزنى و دسته راه
انداختن...ر.ك:«فصلنامه هنر» شماره 4(پائیز
1362)مقاله«فتاواى علماى سلف در باره عزادارى و
شبیهخوانى»ص 290.همچنین كتاب«اسرارالشهاده»فاضل
دربندى،بحث مبسوطى در این بارهها دارد،ص 61 تا 66.
11-از جمله ر.ك:«كیهان فرهنگى»،مهر 63،ص
27،مقاله«نشستى در ارزیابى تعزیه».
12-همان،ص 31.
فرهنگ عاشورا
صفحه 114 جواد محدثى
يکشنبه 19/9/1391 - 12:29
اهل بیت
قمه زنى
از مراسمى است كه در بعضى شهرستانها و بلاد شیعى و توسط برخى از عزاداران
امامحسین«ع»اجرا مىشود و در تاسى به مجروح و شهید شدن سید الشهدا«ع»و
شهیدانكربلا و بعنوان اظهار آمادگى براى خون دادن و سر باختن در راه امام
حسین«ع»انجاممىدهند.
صبح زود عاشورا،با پوشیدن لباس سفید و بلندى همچون
كفن،بصورت دستهجمعى قمه بر سر مىزنند و خون از سر بر صورت و لباس سفید جارى
مىشود.بعضىهم براى قمه زنى نذر مىكنند،برخى هم چنین نذرى را در باره كودكان
خردسال انجاممىدهند و بر سر آنان تیغ مىزنند،در حدى كه از محل آن خون جارى گردد.
قمه زنى نیز،مثل زنجیر زنى و شبیه خوانى و...از دیر
باز مورد اختلاف نظر علما وپیروان و مقلدین آنان بوده
و به استفتا و افتاء مبنى بر جواز یا عدم جواز آن
مىپرداختهاند.
این مراسم،از نظر شرعى پایه و مبناى دینى ندارد و
صرفا روى علاقه شیعیان به ابا عبد
اللهالحسین«ع»انجام مىگیرد. فقها نیز آن را در
صورتى كه ضررى نداشته باشد،مجازمىدانند.برخى از فقها
نیز به خاطر تاثیر نامطلوب آن بر افكار دیگران و موجب
وهنمذهب بودن،آن را ممنوع دانستهاند.
البته شرایط زمانى در این مساله بىتاثیر نیست.
امامخمینى«ره»در پاسخ به استفتایى كه در سالهاى اول
پیروزى انقلاب اسلامى در این زمینهاز ایشان شده
بود،فرمودند: «در وضع موجود،قمه نزنند...»آیة الله
خامنهاى نیز در دیداربا روحانیون،در آستانه ایام
عاشورا(سال 1373 شمسى)در ضمن بیانات مبسوطى درخرافه
زدایى از عزادارى سید الشهدا«ع»فرمودند:«قمه زدن هم
از آن كارهاى خلافاست...این یك كار غلطى است كه
عدهاى قمهها را بگیرند و بر سر خود بزنند و
خونبریزند...كجاى این كار،حركت عزادارى است؟ این جعلى
است.
اینها چیزهایى است كهاز دین نیست...».آن را
بدعت،خلاف و خرافه دانستند.و در پاسخ به نامه امام
جمعهاردبیل،نوشتند:امروز این ضرر بسیار بزرگ و شكننده
است و لذا قمه زدن علنى و همراهبا تظاهر،حرام و
ممنوع. (1) علماى دیگر نیز در تایید موضع و
سخن رهبر انقلاب،آن راموجب وهن مذهب و نامشروع
دانستند. (2)
البته این احساس مذهبى و عواطف
دینى كه سبب مىشود به عشق حسین«ع»چنینكارهایى
كنند،باید در مسیر صحیح هدایتشود و مورد بهرهبردارى
قرار گیرد تا شور وانگیزه جهاد و شهادت
بیافریند.بعلاوه،آنان كه به خاطر حسین«ع»حاضرند خون
بدهند،چه بهتر كه خون خویش را به درمانگاهها و مراكز
انتقال خون اهدا كنند یا با تاسیس بانكخون،از
فداكاران و ایثارگران داوطلب،در روز عاشورا خون گرفته
شود و نگهدارىگردد،تا از این طریق،جان انسانهاى
بسیارى كه نیازمند خونند،نجات یابد.
گر چه اینكار،شاید مثل قمه زنى،تامین كننده احساس
عاطفى فرد نباشد،ولى قطعا رضایتخداوندو پسند سید
الشهدا«ع»را بیشتر در پى دارد.كاش روزى صدقه دادن خون
نیز،مثل صدقهو كمك مالى و لباس و غذا و... مرسوم گردد
و با قصد قربت انجام گیرد.
كى گفت حسین،بر سر خویش بزن؟
با تیغ، به فرق خویشتن نیش بزن تیغى كه زنى بر سر
خود،اى غافل بر فرق ستمگران بد كیش بزن
يکشنبه 19/9/1391 - 12:29
اهل بیت
زنجیر زنى
از سنتهاى عزادارى در ایران است،در پاكستان و هندوستان نیز این شیوه از
دیربازرواج داشته است.مجموعهاى از حلقههاى ریز متصل به هم كه به دستهاى چوبى یا
فلزىوصل مىشود«زنجیر»نام دارد و آن را در ایام عاشورا،بصورت دسته جمعى و
درهیاتهاى عزادارى،همراه با نوحه خوانى،بر پشت مىزنند و گاهى جاى آن كبود یامجروح
مىشود.غالبا این مراسم با سنج همراه است.
این شیوه عزادارى كه اغلب همراه با خون آمدن از پشت
زنجیر زنان است،بویژه دربرخى مناطق و ملتها كه تیغهایى
هم به زنجیرها مىبستند،در گذشته چون در دید برخىغیر
مسلمانان تاثیر سوء داشت،برخى علما به حرمت زنجیر زدن
و قمه زدن و خون ازسر و پشتخویش جارى كردن فتوا
دادند.
در مقابل آنان نیز علماى دیگرى در پاسخ
بهاستفتاهاى مردم، حكم به جواز دادند.این مساله،بارها
در گذشته منشا كشمكشهاىمذهبى گشته است.از جمله آیة
الله سید ابو الحسن اصفهانى فتوا به حرمت داد و
سیدمحسن امین از او انتقاد كرد و این مساله به مطبوعات
و مجلات آن روزگار كشیده شد (1) واز آن پس
بازار استفتاء و افتاء داغ شد و مجموعههایى نیز كه
حاوى این نظرات فقهى بود،منتشر گردید.نظیر آن سبتبه
قمه زنى هم در تاریخ معاصر وجود دارد.
پىنوشت:
1-موسوعة العتبات المقدسه،ج 8،ص 378(پاورقى).
فرهنگ
عاشورا صفحه 198 جواد محدثى
يکشنبه 19/9/1391 - 12:28
اهل بیت
سینه زنى
از مراسم سنتى عزادارى براى سید الشهدا«ع»و دیگر
ائمه مظلوم،كه همراه نوحهخوانى و با آهنگى خاص بر سر
و سینه مىزنند،گاهى هم سینه خود را لخت كرده،بر
آنمىزنند.اصل این سنت،بویژه در میان عربها رواج
داشته است.بعدها به صورت موجوددر آمده كه با انتخاب
نوحههاى سنگین،حركات دستبر سینه مىخورد.به فردى هم
كهبر سینه خود زده، عزادارى مىكند،«سینه
زن»مىگویند.
اینگونه نوحهگرى،ابتدا بصورت فردى بوده،اما با
مرور زمان به شكل گروهى ودستجات سوگوارى در آمده
است.«دسته گردانى و سینه زنى و نوحه خوانى كه در
زمانصفویه رایجشده و توسعه پیدا كرده بود،در عصر
قاجاریه با توسعه و تجمل بیشتر درپایتخت رواج
داشت...دسته گردانى در عصر قاجار،بویژه در زمان ناصر
الدین شاه با آداب و تشریفات و تجمل بسیار برگزار
مىشد.
دستههاى روز با نقاره و موزیك جدید وعلم و بیرق و
كتل،و دستههاى شب با طبقهاى چراغ زنبورى و حجله و
مشعل به راهمىافتاد و در فواصل دسته سینهزنها با
آهنگ موزون سینه مىزدند.نوحه خوانى و سینهزنى حتى در
اندرون شاهان قاجار،بین خانمهاى اندرون نیز متداول
بود...» (1)
پىنوشت:
1-موسیقى مذهبى ایران،ص 26.
فرهنگ
عاشورا صفحه 237 جواد محدثى
يکشنبه 19/9/1391 - 12:28
اهل بیت
ذكر مصیبت
سنتى در جهت احیاى یاد و نام ائمه و مطرح نگه داشتن
حادثه عاشورا.در این برنامه،چه بصورت مقطع پایانى
سخنرانى و موعظه و چه بصورت مستقل،حوادث كربلا
وكیفیتشهادت امام حسین«ع»و یاران او و نیز امامان
دیگر بصورتى سوزناك نقل مىشودكه سبب تحریك عواطف و
گریستن بر سید الشهدا مىگردد.نقل حوادث بر اساس
مقتلهاانجام مىگیرد و شایسته است كه از منابع معتبر و
شعرهاى خوب استفاده مىشود تاموجب وهن به مقام معصومین
و خاندان عصمت نگردد.
امام سجاد«ع»كه بیستسال به یاد عاشورا
مىگریست،مىفرمود یاد شهادت فرزندانفاطمه چشمانم را
پر اشك مىكند: «انى لم اذكر مصرع بنى فاطمة الا
خنقتنى لذلكعبرة» (1) با این حساب،یاد
حادثه و یادآورى آن مظلومیتها خودش كافى است تا
مستمعانرا بگریاند و نیازى به آمیختن دروغ یا نقل
حرفهاى بىاساس در ذكر مصیبت و مرثیهخوانى نیست.
ذكر مصیبت،سبب تعمیق نهضتحسینى و پیوند عاطفى و
قلبى شیعه باسید الشهداست و نقشه دشمنان اهل بیت را كه
كوشش در محو جنایات خویش داشتند،نقش بر آب مىكند و
جامعه را هوادار اهل بیت و خصم ظالمان مىپرورد.
(2) البته باید ذاكران و مرثیه خوانان،هم
شایستگى این منصب حساس را داشته باشند وهم در محتواى
مرثیهخوانى خود دقت داشته باشند و نصایح بزرگان را در
آداب آن به كاربندند.
پىنوشتها
1-بحار الانوار،ج 45،ص 109.
2-ر.ك:«نقش انقلابى یاد و یادآوران»،شریعتى.بحار
الانوار،ج 44،ص 278،احادیث گریستن و عزادارى برسید
الشهداء را آورده است.
فرهنگ عاشورا
صفحه 179 جواد محدثى
يکشنبه 19/9/1391 - 12:27
اهل بیت
فلسفه ذكر مصیبت اهلبیت(ع)
هر مكتبى اگر چاشنیى از عاطفه نداشته باشد و صرفا مكتب و فلسفه و فكر
باشد،آنقدرها در روحها نفوذ ندارد و شانس بقا ندارد،ولى اگر یك مكتب چاشنیى از
عاطفه داشته باشد،این عاطفه به آن حرارت مىدهد.معنا و فلسفه یك مكتب،آن مكتب را
روشن مىكند،به آن مكتب منطلق مىدهد،آن مكتب را منطقى مىكند.بدون شك مكتب امام
حسین منطق و فلسفه دارد،درس است و باید آموخت اما اگر ما دائما این مكتب را صرفا به
صورت یك مكتب فكرى بازگو كنیم حرارت و جوشش گرفته مىشود و اساسا كهنه
مىگردد.
این،بسیار نظر بزرگ و عمیقانهاى بوده است،یك دوراندیشى فوق العاده عجیب و
معصومانهاى بوده است كه گفتهاند براى همیشه این چاشنى را از دست ندهید،چاشنى
عاطفه،ذكر صیبتحسین بن على علیه السلام یا امیر المؤمنین یا امام حسن یا ائمه دیگر
و یا حضرت زهرا(سلام الله علیها).این چاشنى عاطفه را ما حفظ و نگهدارى كنیم.
مجموعه آثار جلد 16 صفحه 57
استاد شهید مرتضى مطهرى
يکشنبه 19/9/1391 - 12:27