• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1652
تعداد نظرات : 115
زمان آخرین مطلب : 4084روز قبل
اهل بیت

 تحریف تعداد کشته شدگان در روز عاشورا 

 در کتاب اسرار الشهاده نوشته شده است که لشکر عمر سعد در کربلا یک میلیون و ششصد هزار نفر بود. باید سوال کرد اینها از کجا پیدا شدند، اینها همه در کوفه بودند، مگر یک چنین چیزی می شود؟! و نیز در آن کتاب نوشته که امام حسین در روز عاشورا سیصد هزار نفر را با دست خودش کشت! با بمبی که در هیروشیما انداختند تازه شصت هزار نفر کشته شدند و من حساب کردم که اگر فرض کنیم که شمشیر مرتب بیاید و در هر ثانیه یک نفر کشته شود، کشتن سیصد هزار نفر، هشتاد و سه ساعت و بیست دقیقه وقت می خواهد. بعد دیدند این تعداد کشته با طول روز جور در نمی آید، گفتند روز عاشورا هم هفتاد ساعت بوده است!

همینطور درباره حضرت ابوالفضل گفته اند که بیست و پنج هزار نفر را کشت که حساب کردم اگر در هر ثانیه یک نفر کشته شود، شش ساعت و پنجاه و چند دقیقه و چند ثانیه وقت می خواهد. پس حرف این مرد بزرگ حاجی نوری را باور کنیم که می گوید اگر کسی بخواهد امروز بگرید، اگر کسی بخواهد امروز ذکر مصیبت کند، باید بر مصائب جدید اباعبدالله بگرید، بر این دروغ هایی که به ابا عبدالله علیه السلام نسبت داده می شود گریه کند.

يکشنبه 19/9/1391 - 12:31
اهل بیت

 دامادی حضرت قاسم علیه السلام 

از این بالاتر می گوید در همان گرما گرم روز عاشورا که می دانید مجال نماز خواندن هم نبود امام نماز خوف[5] خواند و با عجله هم خواند. حتی دو نفر از اصحاب آمدند و خودشان را سپر قرار دادند و تا امام این دو رکعت نماز را خواندند، این دو نفر در اثر تیرهای پیاپی که می آمد از پا در آمدند. پس مجالی برای نماز خواندن به اینها نمی‌دادند. ولی گفته اند در همان وقت امام فرمود حجله عروسی راه بیندازید من می خواهم عروسی قاسم را با یکی از دخترهایم در اینجا لااقل شبیه آن هم که شده ببینم. من آرزو دارم، آرزو را که نمی شود به گور برد!

شما را به خدا ببینید حرف هایی را گاهی وقت ها از یک افراد خیلی سطح پایین می شنویم که می گویند من آرزو دارم مثلا عروسی پسرم را ببینم، آرزو دارم عروسی دخترم را ببینم، به فردی چون حسین بن علی نسبت می دهند آن هم در گرما گرم زد و خورد که مجال نماز خواندن هم نیست!! و می گویند حضرت فرمود من در همین جا می‌خواهم دخترم را برای پسر برادرم عقد بکنم و یک شکل از عروسی هم که شده است من در اینجا راه بیاندازم. یکی از چیزهایی که از تعزیه خوانی های قدیم ما هرگز جدا نمی‌شد، عروسی قاسم نو کدخدا؛ یعنی نو داماد بود، در صورتی که این در هیچ کتابی از کتاب های تاریخی معتبر وجود ندارد. حاجی نوری می گوید ملاحسین کاشفی اولین کسی است که این مطلب را در کتابی به نام روضة الشهدا نوشته است و اصل قضیه صد در صد دروغ است. به قول شاعر که گفت:

 ما برای سیدالشهدا، اصحاب و یارانی ذکر کرده ایم که اصلا ایشان چنین اصحاب و یارانی نداشته است. مثلا در کتاب محرق القلوب که اتفاقا نویسنده اش هم یک عالم و فقیه بزرگی است، ولی از این موضوعات اطلاع نداشته، نوشته شده است که یکی از اصحابی که در روز عاشورا از زیر زمین جوشید هاشم مرقال بود. در حالی که یک نیزه هجده ذرعی هم دستش بود، آخر یک کسی هم گفته بود سنان بن انس که بنا به قول بعضی ها سر امام حسین را برید، یک نیزه ای داشت که شصت ذرع بود. گفتند نیزه شصت ذرعی که نمی شود! گفت خدا برایش از بهشت فرستاده بود. اینجا هم در کتاب محرق القلوب نوشته که هاشم بن عتبه مرقابل با نیزه هجده ذرعی پیدا شد. در حالی که این هاشم بن عتبه از اصحاب حضرت امیر بوده و در بیست سال پیش هم کشته شده بود. ما برای امام حسین یارانی ذکر می کنیم که نداشته است. (و یا زعفر جنی جزو یاران امام حسین است). یا دشمنانی را ذکر می کنند که نبوده است.

يکشنبه 19/9/1391 - 12:30
اهل بیت

 جریان لیلا و حضرت علی اکبر علیه السلام 

نمونه دیگر از تحریف در وقایع عاشورا که یکی از معروف‌ترین قضایا است و حتی یک سند تاریخ هم به آن گواهی نمی دهد، قصه لیلا، مادر حضرت علی اکبر است. البته ایشان مادری به نام لیلا داشته اند ولی یک مورخ نگفته که لیلا در کربلا بوده است. اما ببینید که چقدر ما روضه لیلا و علی اکبر داریم، روضه آمدن لیلا به بالین علی اکبر. حتی من در قم، در مجلسی که به نام آیت الله بروجردی تشکیل شده بود که البته خود ایشان در مجلس نبودند، همین روضه را در آنجا شنیدم که علی اکبر به میدان رفت. حضرت به لیلا فرمود که از جدم شنیدم که دعای مادر در حق فرزند مستجاب است، برو در فلان خیمه خلوت آنجا موهایت را پریشان کن، در حق فرزندت دعا کن شاید خداوند این فرزند را سالم برگرداند!

اولا در کربلا لیلایی نبوده که چنین کند. ثانیا اصلا این منطق، منطق حسین نیست. منطق حسین در روز عاشورا، منطق جانبازی است. تمام مورخین نوشته اند هر کس که آمد اجازه خواست، حضرت به هر نحوی که می شد عذری برایش ذکر کند، ذکر می کرد. به جز برای علی اکبر «فاستاذن اباه فاذن له»؛ یعنی تا اجازه خواست گفت برو. حال چه شعرها که سروده نشده!

نمونه دیگری که در همین باره خیلی عجیب بود و در همین تهران، در منزل یکی از علمای بزرگ این شهر در چند سال پیش از یکی از اهل منبر که روضه لیلا را می خواند شنیدم و من در آنجا چیزی شنیدم که به عمرم نشنیده بودم. گفت وقتی که حضرت لیلا رفت در آن خیمه و موهایش را پریشان کرد، بعد نذر کرد که اگر خدا، علی اکبر را سالم به او برگرداند و در کربلا کشته نشود از کربلا تا مدینه را ریحان بکارد. یعنی نذر کرد که سیصد فرسخ راه را ریحان بکارد!!! این را گفت و یک مرتبه زد زیر آواز:

من نذر کردم که اگر اینها برگردند راه تفت را ریحان بکارم. این شعر عربی بیشتر برای من اسباب تعجب شد که این شعر از کجا پیدا شد؛ بعد به دنبال آن رفتم و دیدم این تفتی که در این شعر آمده کربلا نیست. بلکه این تفت سرزمین مربوط به داستان لیلی و مجنون معروف است که لیلی در آن سرزمین سکونت می کرده و این شعر مال مجنون عامری است برای لیلی و آن روضه‌خوان این شعر را برای لیلای مادر علی اکبر و کربلا می خواند. تصور کنید اگر یک مسیحی یا یک یهودی یا یک آدم لامذهب آنجا باشد و این قضایا را بشنود آیا نخواهد گفت که تاریخ اینها چه مزخرفاتی دارد؟ آنها نمی فهمند که این داستان را این شخص از خودش جعل کرده است بلکه می‌گویند زن های اینها چقدر بی شعور بوده اند که نذر می کردند از کربلا تا مدینه را ریحان بکارند. این حرف‌ها یعنی چه؟!

در کتاب اسرار الشهاده نوشته شده است که لشکر عمر سعد در کربلا یک میلیون و ششصد هزار نفر بود. باید سوال کرد اینها از کجا پیدا شدند، اینها همه در کوفه بودند، مگر یک چنین چیزی می شود؟! و نیز در آن کتاب نوشته که امام حسین در روز عاشورا سیصد هزار نفر را با دست خودش کشت! با بمبی که در هیروشیما انداختند تازه شصت هزار نفر کشته شدند و من حساب کردم که اگر فرض کنیم که شمشیر مرتب بیاید و در هر ثانیه یک نفر کشته شود، کشتن سیصد هزار نفر، هشتاد و سه ساعت و بیست دقیقه وقت می خواهد. بعد دیدند این تعداد کشته با طول روز جور در نمی آید، گفتند روز عاشورا هم هفتاد ساعت بوده است!

يکشنبه 19/9/1391 - 12:30
اهل بیت

تحریفات عاشورا

نقل می‌كنند كه یكی از علمای بزرگ در یكی از شهرستان‌ها تا اندازه‌ای درد دین داشت و همیشه به این دروغ‌هایی كه روی منبر گفته می‌شد اعتراض می كرد و تعبیرش هم این بود كه می‌گفت این زهرماری‌ها چیست كه بالای این منبرها می‌گویند؟ واعظی به او گفت اگر اینها را نگوییم اصلا باید در دکان را تخته كنیم. آن آقا جواب داد اینها دروغ است و نباید گفته شود. از قضا چندی بعد خود این آقا بانی شد و مجلسی در مسجد خودش تشكیل داد و همان واعظ را دعوت كرد.

ولی قبل از شروع منبر به واعظ گفت من می‌خواهم به عنوان نمونه یك مجلسی ترتیب بدهم كه در آن، روضه دروغ نباشد و تو هم مقید باشی كه جز از كتاب‌های معتبر، هیچ روضه‌ای نخوانی و یا به تعبیر خودش گفت كه از آن زهرماری‌ها نباید چیزی بگویی. واعظ هم گفت چون مجلس مال شماست، اطاعت می شود. شب اول خود آقا در محراب رو به قبله نشسته بود، منبر هم كنار محراب بود، آقای واعظ صحبت‌هایش را گفت و موقع خواندن روضه شد. شروع كرد به خواندن  روضه و خود را مقید كرده بود كه جز روضه راست چیزی نگوید اما هرچه گفت مجلس تكان نخورد و مجلس همین طور یخ كرده بود. آقا دید عجب، این مجلس مال خودش هست بعد مردم چه می‌گویند، تصور می‌کنند که لابد آقا نیتش پاك نیست كه مجلسش نمی‌گیرد. اگر آقا خودش نیتش درست باشد، اخلاص نیت داشته باشد، حالا كربلا شده بود. دید كه آبرویش می رود به فکر رفت که چه بكند؟ یواشكی و زیر چشمی به واعظ گفت یك كمی از آن زهرماری‌ها قاطی كن.

این انتظاری كه مردم برای كربلا شدن دارند، خود دروغ‌ساز است و لهذا غالب جعلیاتی كه وارد شده است مقدمه گریز زدن بوده است یعنی برای این که بشود گریزی زد و اشک مردم را جاری كرد یك جعل صورت گرفته و غیر از این چیزی نبوده است.

این انتظاری كه مردم برای كربلا شدن دارند، خود دروغ‌ساز است و لهذا غالب جعلیاتی كه وارد شده است مقدمه گریز زدن بوده است، یعنی برای این که بشود گریزی زد و اشک مردم را جاری كرد یك جعل صورت گرفته و غیر از این چیزی نبوده است. این قضیه را من مكرر شنیده‌ام و لابد شما هم شنیده‌اید و حاجی نوری در مقدمات قضایا آن را نقل كرده است. می‌‌گویند روزی امیرالمومنین علی علیه السلام در بالای منبر بود و خطبه می‌خواند. امام حسین علیه السلام فرمود من تشنه‌ام و آب می‌خواهم، حضرت فرمود كسی برای فرزندم آب بیاورد، اول كسی كه از جا بلند شد كودكی بود كه همان حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام بود كه رفتند و از مادرشان یك كاسه آب گرفتند و آمدند كه این جریان با یك طول و تفسیری نقل می‌شود. بعد امیر المومنین علی علیه السلام چشمشان كه به این منظره افتاد اشكشان جاری شد.

 به آقا عرض كردند شما چرا گریه می‌كنید فرمود قضایای کربلا یادم افتاد. كه دیگر معلوم است گریز به كجا منتهی می‌شود. حاجی نوری در این جا یك بحث عالی دارد. می‌گوید شما كه می‌گویید علی در بالای منبر خطبه می‌خواند باید بدانید كه علی فقط در زمان خلافتش منبر می رفت و خطبه می‌خواند. پس در کوفه بوده است و در آن وقت امام حسین مردی بود که تقریبا سی و سه سال داشت. بعد می گویند اصلا این حرف معقول است که یک مرد سی و سه ساله در حالی که پدرش در حال موعظه مردم است و خطابه می خواند ناگهان وسط خطابه بگوید آقا من تشنه ام آب می خواهم؟ اگر یک آدم معمولی این کار را بکند می گویند چه آدم بی ادب و بی تربیتی است؛ و از طرفی حضرت ابوالفضل هم در آن وقت کودک نبوده و یک جوان اقلا پانزده ساله بوده است. می بینید که چگونه جریانی را جعل کرده‌اند.

آیا این قضیه در شأن امام حسین است؟! و غیر از دروغ بودنش اصلا چه ارزشی دارد؟ آیا این جریان، شان امام حسین را بالا می برد یا پایین می آورد؟! مسلم است که پایین می آورد چون یک دروغ به امام نسبت داده ایم و آبروی امام را برده ایم. طوری حرف زده ایم که امام را در سطح بی ادب‌ترین افراد مردم پایین آورده ایم؛ در حالی که پدری مثل علی مشغول سخن گفتن است، تشنه اش می شود طاقت نمی آورد که جلسه تمام شود و بعد آب بخورد، همانجا حرف آقا را قطع می‌کند و می گوید من تشنه ام برای من آب بیاورید.

نمونه دیگر از تحریف در وقایع عاشورا که یکی از معروف‌ترین قضایا است و حتی یک سند تاریخ هم به آن گواهی نمی دهد، قصه لیلا، مادر حضرت علی اکبر است. البته ایشان مادری به نام لیلا داشته اند ولی یک مورخ نگفته که لیلا در کربلا بوده است. اما ببینید که چقدر ما روضه لیلا و علی اکبر داریم، روضه آمدن لیلا به بالین علی اکبر.

نمونه دیگری که تحریف و جعل شده است، اینست که قاصدی برای ابا عبدالله (ع) نامه ای آورده بود و جواب می‌خواست. آقا فرمود که سه روز دیگر بیا از من جواب بگیر، سه روز دیگر که سراغ گرفت، گفتند: آقا حرکت کردند و امروز عازم رفتن هستند این هم گفت پس حالا که آقا می روند بروم ببینم که جلال و کوکبه پادشاه حجاز چگونه است. رفت و دید آقا خودش روی یک کرسی نشسته است و بنی هاشم روی کرسی‌های چنین و چنان، بعد محمل هایی آوردند. چه حریرها و چه دیباج‌هایی، در آنجا بود. بعد مخدرات را آوردند و با چه احترامی سوار این محمل‌ها کردند. اینها را می گویند و می گویند تا ناگهان به روز یازدهم گریز می زنند و می گویند اینها که در آن روز چنین محترم آمدند، روز یازدهم چه حالی داشتند.

حاجی نوری می گوید: این حرف ها یعنی چه، بنا بر استناد تاریخی امام حسین در حالی که بیرون آمد این آیه را می‌خواند: «فخرج منها خائفا یترقب[3]» یعنی در این بیرون آمدن خودش را به موسی بن عمران که از فرعون فرار می کرد تشبیه کرده است:«قال عسی ربی ان یهدینی سواعا لسبیل.[4]» یک قافله بسیار بسیار ساده ای داشتند. مگر عظمت ابا عبدالله به این است که یک کرسی مثلا زرین برایش گذاشته باشند؟! یا عظمت خاندان او به این است که سوار محمل هایی شده باشند که آنها را از دیباج و حریر پوشانده باشند؟!

يکشنبه 19/9/1391 - 12:30
اهل بیت

  تعزیه و شبیه خوانى

تعزیه

تعزیه و تعزیت،هم به معناى تسلیت گفتن به یك داغدار از مصیبت است،هم به‏معناى اجراى نوعى نمایش مذهبى به یاد حادثه عاشورا كه‏«شبیه‏خوانى‏»هم گفته‏مى‏شود.اما توضیح هر یك:

تسلیت‏ گویى

اصل تسلیت‏گویى به خاطر مصیبتى كه بر كسى وارد شده،در اسلام مستحب است.

رسول خدا«ص‏»فرمود:«من عزى مصابا فله مثل اجره‏» (1) هر كس مصیبت دیده‏اى راتسلیت گوید،پاداشى همانند او دارد.و نیز طبق حدیثى از امام صادق‏«ع‏»،خداوند به‏حضرت فاطمه‏«ع‏»در سوگ شهادت حسین‏«ع‏»تعزیت گفت. (2) از مستحبات روز عاشورااست كه افراد وقتى به هم مى‏رسند،نسبت‏به این مصیبت‏بزرگ به یكدیگر تعزیت وتسلیت گویند.این نشانه داغدارى در این فاجعه عظیم و همبستگى با جبهه شهداى‏كربلاست.عبارتى كه مستحب است در این تسلیت‏گویى گفته شود چنین است:«اعظم‏الله اجورنا بمصابنا بالحسین علیه السلام و جعلنا و ایاكم من الطالبین بثاره مع ولیه الامام‏المهدى من آل محمد علیهم السلام‏». (3) در این متن تعزیت،ضمن داغدارى در سوگ‏سید الشهداء،مساله خونخواهى آن امام شهید در ركاب حضرت مهدى‏«ع‏»از خداوندخواسته شده است.

سنت تسلیت‏گویى در میان شیعه،نسبت‏به مناسبتهاى دیگرى كه وفات معصومین‏«ع‏»

پیش مى‏آید رایج است و هنگام دیدار،جمله‏«اعظم الله اجوركم‏»را مى‏گویند.

شبیه‏خوانى تعزیه‏خوانى و شبیه‏خوانى،نمایشى است كه در یك محوطه،با حضور مردم توسطچند نفر انجام مى‏گیرد كه در نقش قهرمانان كربلا و با لباسهاى مخصوص و ابزار جنگى وهمراه با دهل و شیپور،نیزه،شمشیر،سپر،سنج،كرنا،سرنا، خنجر،زره،مشك آب واسب،ایفاى نقش مى‏كنند.صحنه و نمایش،بر مبناى حوادث كربلا و مقتلها تنظیم‏مى‏شود. (4) تعزیه، اگر بصورت صحیح و با حفظ موازین و شئون معصومین انجام شود،تاثیر مهم مى‏گذارد و وسیله انتقال فرهنگ شهادت به نسلهاى آینده است.

«در فرهنگ شیعه،به معناى نوحه بر امامان شهید،نزدیك قبورشان یا در خانه‏سوگواران است كه براى امام حسین‏«ع‏»نوحه مى‏خوانند.در فرهنگ مردم،نمونه‏هایى ازتابوتهاى سمبلیك براى كشته‏هاى كربلاست.در شهرهاى مختلف شیعه‏نشین،روزعاشورا مراسم خاصى بر پا مى‏كنند و هودجها و اسبهایى را راه مى‏اندازند.برپایى اینگونه‏مراسم كه در اماكن عمومى و مساجد و...به صورت تحریك‏كننده حزن مردم است،«تعزیه‏»نام دارد و با لباسها و...برخى حوادث كربلا را به صورت نمایش ارائه مى‏كنند.دراین مراسم،روضه‏خوانى و نوحه‏خوانى هم انجام مى‏گیرد و كودكانى هم بعنوان‏«پیشخوان‏»برنامه اجرا مى‏كنند و متنهاى اجرایى اغلب به صورت شعر است.

شكل تكامل‏یافته تعزیه،جدید است.» (5) در باره این نمایش مذهبى نوشته‏اند:«شبیه‏خوانى یا به اصطلاح عامه‏«تعزیه‏خوانى‏»،عبارت از مجسم كردن و نمایش دادن شهادت جانسوز حضرت حسین‏«ع‏»سید الشهدا ویاران آن بزرگوار یا یكى از حوادث مربوط به واقعه كربلا بود... شبیه‏خوانى ناطق،ظاهرادر دوره ناصر الدین شاه در ایران معمول شد،یا اگر قبلا چیز از آن قبیل بود،در دوره‏سلطنت ناصر الدین شاه رونقى بسزا یافت و شبیه‏خوانهاى زبردستى پیدا شدند.ظاهر آن‏كه مشاهدات شاه در سفرهاى خود از تآترهاى اروپا در پیشرفت كار تعزیه و شبیه‏خوانى‏بى‏تاثیر نبوده است‏». (6)

«شبیه‏خوانى و تعزیه‏خوانى‏»سنت هنرى و نمایشى اهل تشیع است‏كه سیماى وجیه و معصوم قدیسین را از روزگار كهن تا به امروز در برابر دیدگان اهل معنى‏عیان داشته است.» (7) در باره كیفیت اجراى آن و سنتها و آداب مربوط به تعزیه،تحقیقات ارزشمندى انجام‏گرفته و آثارى تالیف شده است.در یكى از منابع آمده است:«تعزیه به احتمال قوى‏بصورت هیئت فعلى خویش در پایان عصر صفوى پدید آمد و از همه سنتهاى كهن نقالى‏و روضه‏خوانى و فضائل و مناقب‏خوانى و موسیقى مدد گرفت و تشكیلاتى محكم براى‏خود ترتیب داد و كارگردانان ورزیده اداره آن را در دست گرفتند...تعداد تعزیه‏هاى اصلى‏كه كمى از صد مى‏گذرد،كیفیت تعزیه‏نامه‏ها كه غالبا منظوم و در هر حال آهنگین یعنى‏مركب از بحر طویل و شعر است،دستگاههایى كه هر یك از خوانندگان باید شعر خود رادر آن بخوانند،آهنگ مخالف‏خوانان كه داراى هیمنه و شكوه حماسى است...» (8)

به‏اقتضاى نقشى كه افراد مختلف در اجراى تعزیه و شبیه‏خوانى داشتند و حال و هواى‏شعرها و نحوه خواندن،اصطلاحات خاصى هم رایج‏بود،مثل:رجزخوانى،شبیه‏خوانى،نوحه‏خوانى،بحر طویل‏خوانى،مقتل‏خوانى،شهادت‏خوانى،هجران‏خوانى(از زبان‏اسرا)،اشقیاخوانى و شمرخوانى(از زبان سران سپاه عمر سعد).آنچه نقل شد،گوشه‏اى‏از كیفیت اجراى آن را نشان مى‏دهد.به نقل دیگرى توجه كنید:«شبیه‏خوانى و تعزیه درعصر صفویه هنوز در ایران مرسوم نشده بود...برپایى نمایش مذهبى یا تعزیه ظاهرا اززمان پادشاهى كریم‏خان زند در ایران معمول شده است...این نوع عزادارى كه بیشترجنبه عامیانه داشته و رواج آن در شهرهاى كوچك و قراء و قصبات ایران بیشتر ازشهرهاى بزرگ بوده است...صورت ساده آن(شبیه‏سازى)كه عنوانى نداشته در عهدصفویه معمول بوده و بعد از سلسله صفویه بصورت نمایش مذهبى روى صحنه آمده‏است...از خصوصیات تعزیه این بود كه هر یك نقش خود را با خواندن اشعار مذهبى دریكى از دستگاهها و آوازها... اجرا مى‏كردند و...مخالفین در جواب و سؤال با موافقین نیزرعایت‏بحر و قافیه را در اشعار مى‏كردند.همچنین شمایل آنها با اصل نیز تناسب داشت.

مثلا شبیه على اكبر،جوان هیجده یا نوزده و بیست‏ساله،خوش قیافه و نیكو اندام و...» (9) مساله شبیه‏خوانى از دیدگاه فقهى و اعتقادى نیز مورد بحث و بررسى عالمان شیعه‏قرار گرفته است.برخى آن را تحریم و بعضى تجویز كرده‏اند. (10) تاثیرگذارى عاطفى و نیزروحیه ضد ظلم كه در پى دیدن نمایشهاى تعزیه در افراد ایجاد مى‏شود،از نقاط قوت ومثبت این نمایش مذهبى است.به همین جهت در ایران پس از انقلاب اسلامى،رواج وتوسعه بیشترى یافته و همراه این توسعه، تحولاتى هم در سبك اجرا،هم در محتواى‏اشعار و جهتگیرى سیاسى اجتماعى پدید آمده است.

در واقع،انقلاب اسلامى به تعزیه‏روح جدیدى بخشید و این هنر جان گرفت.صاحب‏نظران این فن،خود به تاثیر آن درروحیه سربازان و افسران در طول سالهاى دفاع مقدس اعتراف كرده‏اند. (11) اجراى تعزیه مخصوص ایران نیست،در كشورهاى اسلامى و شیعى دیگرى نیز این‏سنت مورد توجه است و با سبكهاى گوناگون و اعتقادات و مراسم مختلف و ابزار وادوات دیگرى اجرا مى‏شود،از جمله در هند و پاكستان،كه رواج بیشترى دارد. (12)

پى‏نوشتها

1-سفینة البحار،ج 2،ص 188.در این زمینه ر.ك:«باب التعزیة و المآتم‏»در بحار الانوار،ج 79،ص 71 تا 113.

2-همان.

3-مفاتیح الجنان،اعمال روز عاشورا.

4-در باره تاریخچه آن در كشورمان ایران ر.ك:«تعزیه،هنر بومى پیشرو ایران‏»گردآورنده:پنز چلكووسكى.ترجمه: داود حاتمى.نیز«دایرة المعارف تشیع‏»،ج 4.

5-دائرة المعارف الاسلامیه،ج 5،ص 313(با تلخیص).

6-از صبا تا نیما،یحیى آرین‏پور،ج 1،ص 322.

7-درآمدى بر نمایش و نیایش در ایران،جابر عناصرى،ص 86.

8-فصلنامه هنر،شماره 2،ص 162،مقاله‏«پژوهشى در تعزیه و تعزیه‏خوانى‏».

9-موسیقى مذهبى ایران،ص 33 تا 35(تلخیص شده)نیز ر.ك:فصلنامه هنر،شماره 2(زمستان 61)ص 156 مقاله‏«پژوهشى در تعزیه و تعزیه‏خوانى‏».

10-از جمله در باره نظریه علما در باره جواز تعزیه و شبیه‏خوانى و سینه‏زنى و دسته راه انداختن...ر.ك:«فصلنامه هنر» شماره 4(پائیز 1362)مقاله‏«فتاواى علماى سلف در باره عزادارى و شبیه‏خوانى‏»ص 290.همچنین كتاب‏«اسرارالشهاده‏»فاضل دربندى،بحث مبسوطى در این باره‏ها دارد،ص 61 تا 66.

11-از جمله ر.ك:«كیهان فرهنگى‏»،مهر 63،ص 27،مقاله‏«نشستى در ارزیابى تعزیه‏».

12-همان،ص 31.

فرهنگ عاشورا صفحه 114 جواد محدثى

 

 
يکشنبه 19/9/1391 - 12:29
اهل بیت

 قمه زنى 

 از مراسمى است كه در بعضى شهرستانها و بلاد شیعى و توسط برخى از عزاداران امام‏حسین‏«ع‏»اجرا مى‏شود و در تاسى به مجروح و شهید شدن سید الشهدا«ع‏»و شهیدان‏كربلا و بعنوان اظهار آمادگى براى خون دادن و سر باختن در راه امام حسین‏«ع‏»انجام‏مى‏دهند.

صبح زود عاشورا،با پوشیدن لباس سفید و بلندى همچون كفن،بصورت دسته‏جمعى قمه بر سر مى‏زنند و خون از سر بر صورت و لباس سفید جارى مى‏شود.بعضى‏هم براى قمه زنى نذر مى‏كنند،برخى هم چنین نذرى را در باره كودكان خردسال انجام‏مى‏دهند و بر سر آنان تیغ مى‏زنند،در حدى كه از محل آن خون جارى گردد.

قمه زنى نیز،مثل زنجیر زنى و شبیه خوانى و...از دیر باز مورد اختلاف نظر علما وپیروان و مقلدین آنان بوده و به استفتا و افتاء مبنى بر جواز یا عدم جواز آن مى‏پرداخته‏اند.

این مراسم،از نظر شرعى پایه و مبناى دینى ندارد و صرفا روى علاقه شیعیان به ابا عبد الله‏الحسین‏«ع‏»انجام مى‏گیرد. فقها نیز آن را در صورتى كه ضررى نداشته باشد،مجازمى‏دانند.برخى از فقها نیز به خاطر تاثیر نامطلوب آن بر افكار دیگران و موجب وهن‏مذهب بودن،آن را ممنوع دانسته‏اند.

البته شرایط زمانى در این مساله بى‏تاثیر نیست. امام‏خمینى‏«ره‏»در پاسخ به استفتایى كه در سالهاى اول پیروزى انقلاب اسلامى در این زمینه‏از ایشان شده بود،فرمودند: «در وضع موجود،قمه نزنند...»آیة الله خامنه‏اى نیز در دیداربا روحانیون،در آستانه ایام عاشورا(سال 1373 شمسى)در ضمن بیانات مبسوطى درخرافه زدایى از عزادارى سید الشهدا«ع‏»فرمودند:«قمه زدن هم از آن كارهاى خلاف‏است...این یك كار غلطى است كه عده‏اى قمه‏ها را بگیرند و بر سر خود بزنند و خون‏بریزند...كجاى این كار،حركت عزادارى است؟ این جعلى است.

اینها چیزهایى است كه‏از دین نیست...».آن را بدعت،خلاف و خرافه دانستند.و در پاسخ به نامه امام جمعه‏اردبیل،نوشتند:امروز این ضرر بسیار بزرگ و شكننده است و لذا قمه زدن علنى و همراه‏با تظاهر،حرام و ممنوع. (1) علماى دیگر نیز در تایید موضع و سخن رهبر انقلاب،آن راموجب وهن مذهب و نامشروع دانستند. (2)

 البته این احساس مذهبى و عواطف دینى كه سبب مى‏شود به عشق حسین‏«ع‏»چنین‏كارهایى كنند،باید در مسیر صحیح هدایت‏شود و مورد بهره‏بردارى قرار گیرد تا شور وانگیزه جهاد و شهادت بیافریند.بعلاوه،آنان كه به خاطر حسین‏«ع‏»حاضرند خون بدهند،چه بهتر كه خون خویش را به درمانگاهها و مراكز انتقال خون اهدا كنند یا با تاسیس بانك‏خون،از فداكاران و ایثارگران داوطلب،در روز عاشورا خون گرفته شود و نگهدارى‏گردد،تا از این طریق،جان انسانهاى بسیارى كه نیازمند خونند،نجات یابد.

گر چه این‏كار،شاید مثل قمه زنى،تامین كننده احساس عاطفى فرد نباشد،ولى قطعا رضایت‏خداوندو پسند سید الشهدا«ع‏»را بیشتر در پى دارد.كاش روزى صدقه دادن خون نیز،مثل صدقه‏و كمك مالى و لباس و غذا و... مرسوم گردد و با قصد قربت انجام گیرد.

كى گفت‏ حسین،بر سر خویش بزن؟ با تیغ، به فرق خویشتن نیش بزن تیغى كه زنى بر سر خود،اى غافل بر فرق ستمگران بد كیش بزن
يکشنبه 19/9/1391 - 12:29
اهل بیت

 زنجیر زنى

 از سنتهاى عزادارى در ایران است،در پاكستان و هندوستان نیز این شیوه از دیربازرواج داشته است.مجموعه‏اى از حلقه‏هاى ریز متصل به هم كه به دسته‏اى چوبى یا فلزى‏وصل مى‏شود«زنجیر»نام دارد و آن را در ایام عاشورا،بصورت دسته جمعى و درهیاتهاى عزادارى،همراه با نوحه خوانى،بر پشت مى‏زنند و گاهى جاى آن كبود یامجروح مى‏شود.غالبا این مراسم با سنج همراه است.

این شیوه عزادارى كه اغلب همراه با خون آمدن از پشت زنجیر زنان است،بویژه دربرخى مناطق و ملتها كه تیغهایى هم به زنجیرها مى‏بستند،در گذشته چون در دید برخى‏غیر مسلمانان تاثیر سوء داشت،برخى علما به حرمت زنجیر زدن و قمه زدن و خون ازسر و پشت‏خویش جارى كردن فتوا دادند.

در مقابل آنان نیز علماى دیگرى در پاسخ به‏استفتاهاى مردم، حكم به جواز دادند.این مساله،بارها در گذشته منشا كشمكشهاى‏مذهبى گشته است.از جمله آیة الله سید ابو الحسن اصفهانى فتوا به حرمت داد و سیدمحسن امین از او انتقاد كرد و این مساله به مطبوعات و مجلات آن روزگار كشیده شد (1) واز آن پس بازار استفتاء و افتاء داغ شد و مجموعه‏هایى نیز كه حاوى این نظرات فقهى بود،منتشر گردید.نظیر آن سبت‏به قمه زنى هم در تاریخ معاصر وجود دارد.

پى‏نوشت:

1-موسوعة العتبات المقدسه،ج 8،ص 378(پاورقى).

فرهنگ عاشورا صفحه 198 جواد محدثى

يکشنبه 19/9/1391 - 12:28
اهل بیت

 سینه زنى 

از مراسم سنتى عزادارى براى سید الشهدا«ع‏»و دیگر ائمه مظلوم،كه همراه نوحه‏خوانى و با آهنگى خاص بر سر و سینه مى‏زنند،گاهى هم سینه خود را لخت كرده،بر آن‏مى‏زنند.اصل این سنت،بویژه در میان عربها رواج داشته است.بعدها به صورت موجوددر آمده كه با انتخاب نوحه‏هاى سنگین،حركات دست‏بر سینه مى‏خورد.به فردى هم كه‏بر سینه خود زده، عزادارى مى‏كند،«سینه زن‏»مى‏گویند.

اینگونه نوحه‏گرى،ابتدا بصورت فردى بوده،اما با مرور زمان به شكل گروهى ودستجات سوگوارى در آمده است.«دسته گردانى و سینه زنى و نوحه خوانى كه در زمان‏صفویه رایج‏شده و توسعه پیدا كرده بود،در عصر قاجاریه با توسعه و تجمل بیشتر درپایتخت رواج داشت...دسته گردانى در عصر قاجار،بویژه در زمان ناصر الدین شاه با آداب و تشریفات و تجمل بسیار برگزار مى‏شد.

دسته‏هاى روز با نقاره و موزیك جدید وعلم و بیرق و كتل،و دسته‏هاى شب با طبقهاى چراغ زنبورى و حجله و مشعل به راه‏مى‏افتاد و در فواصل دسته سینه‏زنها با آهنگ موزون سینه مى‏زدند.نوحه خوانى و سینه‏زنى حتى در اندرون شاهان قاجار،بین خانمهاى اندرون نیز متداول بود...» (1)

پى‏نوشت:

1-موسیقى مذهبى ایران،ص 26.

فرهنگ عاشورا صفحه 237 جواد محدثى

يکشنبه 19/9/1391 - 12:28
اهل بیت

 ذكر مصیبت

سنتى در جهت احیاى یاد و نام ائمه و مطرح نگه داشتن حادثه عاشورا.در این برنامه،چه بصورت مقطع پایانى سخنرانى و موعظه و چه بصورت مستقل،حوادث كربلا وكیفیت‏شهادت امام حسین‏«ع‏»و یاران او و نیز امامان دیگر بصورتى سوزناك نقل مى‏شودكه سبب تحریك عواطف و گریستن بر سید الشهدا مى‏گردد.نقل حوادث بر اساس مقتلهاانجام مى‏گیرد و شایسته است كه از منابع معتبر و شعرهاى خوب استفاده مى‏شود تاموجب وهن به مقام معصومین و خاندان عصمت نگردد.

امام سجاد«ع‏»كه بیست‏سال به یاد عاشورا مى‏گریست،مى‏فرمود یاد شهادت فرزندان‏فاطمه چشمانم را پر اشك مى‏كند: «انى لم اذكر مصرع بنى فاطمة الا خنقتنى لذلك‏عبرة‏» (1) با این حساب،یاد حادثه و یادآورى آن مظلومیتها خودش كافى است تا مستمعان‏را بگریاند و نیازى به آمیختن دروغ یا نقل حرفهاى بى‏اساس در ذكر مصیبت و مرثیه‏خوانى نیست.

ذكر مصیبت،سبب تعمیق نهضت‏حسینى و پیوند عاطفى و قلبى شیعه باسید الشهداست و نقشه دشمنان اهل بیت را كه كوشش در محو جنایات خویش داشتند،نقش بر آب مى‏كند و جامعه را هوادار اهل بیت و خصم ظالمان مى‏پرورد. (2) البته باید ذاكران و مرثیه خوانان،هم شایستگى این منصب حساس را داشته باشند وهم در محتواى مرثیه‏خوانى خود دقت داشته باشند و نصایح بزرگان را در آداب آن به كاربندند.

پى‏نوشتها

1-بحار الانوار،ج 45،ص 109.

2-ر.ك:«نقش انقلابى یاد و یادآوران‏»،شریعتى.بحار الانوار،ج 44،ص 278،احادیث گریستن و عزادارى برسید الشهداء را آورده است.

فرهنگ عاشورا صفحه 179 جواد محدثى

 

يکشنبه 19/9/1391 - 12:27
اهل بیت

فلسفه ذكر مصیبت اهلبیت(ع)

 هر مكتبى اگر چاشنیى از عاطفه نداشته باشد و صرفا مكتب و فلسفه و فكر باشد،آنقدرها در روحها نفوذ ندارد و شانس بقا ندارد،ولى اگر یك مكتب چاشنیى از عاطفه داشته باشد،این عاطفه به آن حرارت مى‏دهد.معنا و فلسفه یك مكتب،آن مكتب را روشن مى‏كند،به آن مكتب منطلق مى‏دهد،آن مكتب را منطقى مى‏كند.بدون شك مكتب امام حسین منطق و فلسفه دارد،درس است و باید آموخت اما اگر ما دائما این مكتب را صرفا به صورت یك مكتب فكرى بازگو كنیم حرارت و جوشش گرفته مى‏شود و اساسا كهنه مى‏گردد.

این،بسیار نظر بزرگ و عمیقانه‏اى بوده است،یك دوراندیشى فوق العاده عجیب و معصومانه‏اى بوده است كه گفته‏اند براى همیشه این چاشنى را از دست ندهید،چاشنى عاطفه،ذكر صیبت‏حسین بن على علیه السلام یا امیر المؤمنین یا امام حسن یا ائمه دیگر و یا حضرت زهرا(سلام الله علیها).این چاشنى عاطفه را ما حفظ و نگهدارى كنیم.

مجموعه آثار جلد 16 صفحه 57

استاد شهید مرتضى مطهرى

يکشنبه 19/9/1391 - 12:27
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته