• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1652
تعداد نظرات : 115
زمان آخرین مطلب : 4084روز قبل
اهل بیت

مریم توفیقی

ضریح تو داره عطر گل یاس 

 نوازش های دستت میشه احساس 

 کی میدونه آقا پر میشه شاید.

شبا سقا خونه ات با مشک عباس ...  

محرم

يکشنبه 19/9/1391 - 12:39
اهل بیت

مرتضی شاهمندی

محرم آمد و دلها غمین شد                   غم و عشق وبلا با هم اجین شد

حسین آماده بهر جانفشانی است             دوباره فاطمه قلبش حزین شد

يکشنبه 19/9/1391 - 12:39
اهل بیت

علیرضا قزوه

دلم دریاچه ی غم شد دوباره
قد آیینه ها خم شد دوباره
صدای سنج و دمام اومد از دور
بخون ای دل محرم شد دوباره

***

بخون ای دل که دشتستون صدا شه
کمی فایز بخون دردم دوا شه
ملایک نوحه خوانان حسینند
بخون والله خدا هم از خداشه

يکشنبه 19/9/1391 - 12:37
اهل بیت

اشك و عزادارى موجودات براى عزیز زهرا علیها‌السلام 

در روایات متعدد و اخبار بسیارى آمده هنگامى كه حضرت امام حسین علیه‌السلام به شهادت رسیدند و چراغ هدایت شكسته و كشتى نجات به دریاى خون نشست آسمان گریست و خون بارید و خورشید شفق‌گون شد و عالم وجودچهره، عزادار به خود گرفت.

آنچه فراروى شماست مختصر توضیحى است بر چگونگى عزادارى عالم وجود از انسان و جن و ملك وحیوانات و گیاهان و جمادات.

نخست باید گفت كه تمام ذرات این عالم حتى جمادات داراى درك و شعورند خاصیت اثرپذیرى و اثر بخشى دارند و این مطلب از جهت علمی، مسلم و از جهت آیات و روایات نیز روشن است به عنوان نمونه همین ضبط صوت یا فیلم و عكس، داراى گیرندگى و فرستندگى هستند كه صوت یا تصویر را بر روى خود جذب نموده و در شرائط خاصى تحویل می‌دهند یا سلولهاى هوا طورى هستند كه وقتى صدایى از انسان یا هر چیز دیگر تولید می‌شود آن را می‌گیرند و به یكدیگر تحویل می‌دهند و تا آنجا كه صدا می‌رسد دائماً‌ دسته‌اى سلولها،‌صوت را می‌گیرند و به سلولهاى بعدى می‌سپارند كه اگر این حالت گیرندگى و فرستندگى در سلولهاى هوا وجود نداشت هرگز صداى ما به هیچ جا نمی‌رسید و اصلا صوت تولید نمی‌شد.

دانشمندان گویند: تمام صداهاى تولید شده، در هوا موجودات و حتى اگر انسان بتواند دستگاهى بسازد كه قابلیت گرفتن و انعكاس صوت را داشته باشد می‌تواند تمام صداها و كلمات و صحبتهایى را كه قرنها پیش اتفاق افتاده است بگیرد و منعكس كند زیرا تمام آن اصوات در وجود هوا موجود و محفوظ و مضبوط است. و ذرات هوا آنها را در دل خود نگه داشته است. بنابراین جمادات نیز در میزان خودشان درك و فهمى دارند لكن اگر انسان دیده حق بین و ملكوتى داشته باشد می‌تواند بدون هیچ وسیله‌اى صداهاى ضبط شده بر جمادات را بشنود. آنان این صداها را درك كرده و بعد پس می‌دهند.

در آیه‌شریفه قرآن نیز به این حقیقت اشاره شده است:‌

« تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَـكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ [1]»

آسمانهاى هفتگانه و زمین و كسانى كه در آنها هستند همه تسبیح او می‌گویند و هر موجودى تسبیح و حمد او می‌گوید ولى شما تسبیح آنها را نمی‌فهمید.»

آری!‌كسانى كه پرده‌هاى حجاب دنیوى نمی‌تواند در برابر چشمان آنان مانعى ایجاد نماید به دیده‌اى ملكوتى می‌بینند آنچه را دیگران در نمی‌یابند و می‌شنوند آنچه را دیگران درك نمی‌كنند.

حضرت امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید:

« انّا لنرى انّ تنقض الجدار هو تسبیحه[2],ما می‌بینیم صدایى كه از شكاف دیوار بلند می‌شود همان تسبیح اوست»

قرآن كریم:

« أَلَمْ تَرَأَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فِى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ[3]

آیا ندیدى تمام آنان كه در آسمانها و زمینند براى خدا تسبیح می‌كنند و همچنین پرندگان به هنگامى كه به فراز آسمان بال گسترده‌اند؟! هر یك از آنها نماز و تسبیح خود را می‌داند»

چنانچه از این آیه شریفه استفاده می‌شود هر چیز تسبیح خدا می‌گوید حتى پرندگان و حتى براى آنان نمازى هست كه خوب بدان آگاهند، به ذكر خدا و نماز مشغول می‌شوند.

حضرت اما صادق علیه‌السلام می‌فرماید:

« رسول خدا صلى الله علیه و آله نهى فرمودند از اینكه در صورت چهارپایان داغ و علامت گذارى كنند یا با تازیانه به صورت آنان بزنند چرا كه آنان تسبیح خدا و حمد الهى بجا می‌آورند.»[4]

و نیز آن حضرت فرمودند:‌

«هیچ پرنده‌اى در دریا یا خشكى شكار نمی‌شود و هیچ حیوان وحشى صید نمی‌گردد مگر اینكه تسبیح گفتن خویش را ضایع نموده است.»

البته گاهى به اعجاز،‌ گوش دیگران نیز صداى تسبیح و حالت ملكوت اشیاء را می‌شنود و درك می‌كند. چنانچه از ابن عباس نقل شده كه فرمانروایان حضرموت بر نبى اعظم اسلام صلى الله علیه و آله و سلم وارد شده گفتند: چگونه بدانیم تو رسول خدایی؟ آن حضرت یك كف از سنگریزه‌ها برداشته فرمودند:‌اینها شهادت می‌دهند كه من فرستاده خدایم در آن هنگام سنگریزه‌ها در دست حضرت،‌ تسبیح گفته و شهادت به رسالت آن جناب دادند. [5]

قرآن كریم درباره سنگها چنین می‌فرماید:‌

«... وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا ... وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ[6]

پاره‌اى از سنگها می‌شكافد و از آن نهرها جارى می‌شود و پاره‌اى ... و پاره‌اى از خوف خدا ( از فراز كوه) به زیر می‌افتد.»

آری!‌ سنگها نیز فهم و دركشان به حدى است كه از عظمت پروردگار خویش، خائف و هراسان‌اند.

پس اكنون اگر در تاریخ آمده كه جمادات در هنگام شهادت سید شهیدان علیه‌السلام گریستند جاى تعجب و انكار نیست كه آمده:‌چون شمر لعین سر مطّهر از بدن حضرتش جدا ساخت زمین لرزید و آسمانها تاریك شد و قطراتى از خون بارید و منادى از آسمان ندا كرد:‌ به خدا قسم امام فرزند امام كشته شد به خدا قسم حسین بن على بن ابیطالب كشته شد پس غبار غلیظ سیاهى برخاست كه باد سرخ به همراه داشت. هیچ چشمى و اثرى در آن دیده نمی‌شد. لشگریان گمان بردند عذاب نازل شده، ساعتى اوضاع،‌اینگونه بود و سپس رفع شد.

در خبرى آمده:

« لما قتل الحسین علیه‌السلام مطرت السماء مطراً كالدم احمرت منه البیوت و الحیطان[7]

هنگامى كه (حضرت امام) حسین علیه‌السلام كشته شده آسمان بارانى چون خون بارید كه خانه‌ها و دیوارها به وسیله آن سرخ شد.»

در خبرى دیگر آمده:

« انّ الشّمسَ كانت حَمراء كانَّها دم عبیط[8],خورشید چنان قرمز گشت كه گویى خون تازه است»

و در روایتى دیگر:

« انّه لمّآ مضى الحسین بكت علیه السموات السبع و ما فیهنّ‌ و الارضون السبع و ما فیهنّ و ما بینهنّ و ما ینقلب فى الجنة و النار من خلق ربنا و مایرى و ما لایرى الا البصره و دمشق و آل عثمان [9]

آن هنگام كه حسین(علیه‌السلام) به شهادت رسید هفت آسمان و آنچه در آن است و زمینهاى هفتگانه و هرچه در آنهاست و آنچه مابین آسمانها و زمین است و هر آفریده خدا در بهشت و جهنم و آنچه دیده می‌شود و آنچه دیده نمی‌شود بر او گریستند مگر بصره و دمشق و آل عثمان»

آری! غیر از این سیه روزان وارونه بختان كه به كشتن عزیز پیامبر، شادمان بودند، همه چیز محزون و گریان بود.

البته باید توجه داشت كه گریه هر چیزى به حسب حال و میزان خود آن چیز است. گریه جنّ و پرندگان و وحوش و هرچه چشم بینا دارد مانند گریه انسان است چنانچه در روایات آمده:

« بكت الانس والجنّ و الطیر و الوحوش على الحسین بن على علیه‌السلام حتى ذرفت دموعها [10]

انس و جن و پرندگان و حیوانات وحشى بر حسین بن على علیهما‌السلام گریستند كه اشكهاشان جارى شد.»

امیرالمومنین علیه‌السلام می‌فرماید:‌ « پدر و مادرم فداى حسین كه در پشت كوفه كشته می‌شود. به خدا قسم گویا می‌بینم كه وحوش،‌گردنهاى خود را بر قبر او كشیده و انواع حیوانات وحشى بر او گریه و عزادارى می‌كنند تا صبح شود پس اكنون كه چنین است مبادا شما جفا كنید»[11]

از روایات چنان می‌نماید كه فرشتگان نیز گریه می‌كنند ولى به گونه‌اى لطیف‌تر و نورانی‌تر و حوریان و غلامان عالم قدس نیز چنین‌اند.

و جهنم نیز گریست: « فتزفر جهنّم زفره »[12]

جهنم چنان شعله ور شد كه اگر خازنین آن مهیا نبودند و درهاى آن را محكم نگاه نمی‌داشتند دود و سیاهیش اهل دنیا را در كام خود می‌كشید و آنان را می‌سوزاند.»

ترسم جزاى قاتل او چون رقم زنند یكباره بر جریده‌ رحمت قلم زنند

و گریه دریاها به متلاطم شدن و بالا گرفتن امواج سهمگین آن و خورشید و ماه و ستارگان به خسوف و گرفتگى و سرخ فام شدن است و هر چیز به حساب خود گریه بر عزیز زهرا داشته و دارد.[13]

پس اى عزیز !‌بیا تا ما از جمادات و وحوش بیابان كمتر نباشیم بیا تا همسان با ذرات عالم وجود و هماهنگ با تمام آفرینش شویم. مبادا در ایام شهادت عزیز فاطمه علیها‌السلام حال ما حال انسانهاى بى درد و مهر و عاطفه و احساس باشد. نكند ما نیز چون آل امیّه و دودمان عثمان در ایام سوگوارى امام زمان علیه‌السلام مشغول تفریح و جشن و پایكوبى و سرور و شادمانى باشیم مبادا در این روزها و شبها به جاى نواى ملكوتى نوحه و صداى رثاء از خانه‌ها و اتومبیلهامان صداى موسیقى و آواز آوازه‌خوانان برخیزد. كه روز ظهور وارث عاشورا و كربلا و آخرین یادگار حضرت زهرا علیهاالسلام در پیشگاهش سرافكنده و شرمسار باشیم و در روز واپسین كه خوبان زیر لواى شفاعت رسول الله صلى الله علیه و آله و در سایه پرچم حضرت على مرتضى علیه‌السلام صف كشیده‌اند ما در صف سیه بختان بنى امیه و بنى امیه صفتان قرار گیریم، به خداى بزرگ پناه می‌بریم.

خداوندا از تو كمك می‌طلبیم ما را توفیق عنایت فرما كه از گریه كنندگان بر عزیز شهید كربلا و مظلومین آل رسول و ذریه پاك بتول علیهم‌السلام باشیم و آنچه براى بهترین عزاداران و نوحه سرایان او مقرر فرموده‌اى از كرم و احسانت به ما نیز عطا فرما!‌

« اللهّم عجّل لولیك الفرج واجعلنا من خیر شیعته و انصاره بحقّ محمّد و آله الطاهرین »

پی نوشت ها


1 ـ سوره‌ى اسراء: 44.

[2]ـ تفسیر برهان: ذیل آیه شریفة 44 سوره اسراء, ج 4 ح 2 ص 568 ـ تفسیر عیاشى : ج 2 ص 316 ح 79.

3ـ سوره نور: 41.

4- تفسیر برهان: ج 4 ص 568 ـ تفسیر عیاشی: ج 2 ص 317 ح 82 .

5ـ مناقب این شهر آشوب ج 1 ص 90

6 ـ سوره‌ى بقره:74

7ـ كامل الزیارات: ص 79.

8ـ ...

9ـ كامل الزیارات: ص 80، ح 5ـ بحارالانوار: ج 45، ص 205 ح 8 باب ما ظهر بعد شهادته علیه‌السلام.

10ـ كامل الزیارات ص 79-80 ح 5- بحارالانوار ج 45 ص 205 ح 8 باب ما ظهر بعد شهادته علیه‌السلام.

11ـ بحار الانوار ج 45 ص 205 ح 9 باب ما ظهر بعد شهادته علیه‌السلام- كامل الزیارات باب 26 ص 79 .

12ـ كامل الزیارات ص 82 ح 7- بحارالانوار ج 45 ص 208 ح 14 باب ما ظهر بعد شهادته علیه‌السلام.

13ـ به كتاب شریف بحارالانوار ج 45 ،‌باب ماظهر بعد شهادته علیه‌السلام مراجعه بفرمائید.
يکشنبه 19/9/1391 - 12:36
اهل بیت

 گریه   

«چشم گریان،چشمه فیض خداست‏».گریستن بر ابا عبد الله الحسین‏«ع‏»ثواب بسیاردارد. (1) فرشتگان،پیامبران،زمین و آسمان،حیوانات صحرا و دریا هم بر عزاى حسین‏«ع‏» گریسته‏اند. (2)

اشگ ریختن،نشانه پیوند قلبى با اهل بیت و سید الشهدا است.اشك،دل راسیراب مى‏كند،عطش روح را بر طرف مى‏سازد و حاصل محبتى است كه نسبت‏به‏اهل بیت‏حاصل مى‏شود.همدلى و هماهنگى روحى با ائمه،ایجاب مى‏كند كه در شادى‏آنان شاد و در غمشان محزون باشیم.این نشان شیعه است كه‏«یفرحون بفرحنا و یحزنون‏لحزننا...» (3) قلبى كه مهر حسین‏«ع‏»را داشته باشد،بى شك به یاد مظلومیت و شهادت اومى‏گرید.اشك،زبان دل و شاهد عشق است.

آنچنان كز برگ گل،عطر و گلاب آید برون تا كه نامت مى‏برم از دیده آب آید برون رشته الفت‏بود در بین ما،كز قعر چاه كى بدون رشته،آب بى‏حساب آید برون؟ تا نسوزد دل،نریزد اشگ و خون از دیده‏ها آتشى باید كه خوناب كباب آید برون مهر تو شیرازه‏«ام الكتاب‏»خلقت است مشكل این شیرازه از قلب كتاب آید برون گر نباشد مهر تو دل را نباشد ارزشى برگ بى‏حاصل شود گل،چون گلاب آید برون (4)

گریستن در سوگ شهداى كربلا،تجدید بیعت‏با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذیه‏فكرى و روحى با این مكتب است و اشك ریختن،نوعى امضا كردن پیمان و قراردادمودت با سید الشهدا است.ائمه شیعه،گریستن بر مظلومیت اهل بیت و عزاى حسینى راتاكید كرده و شهادت اشك را بر صداقت عشق،پذیرفته‏اند.امام صادق‏«ع‏»فرموده است:

«نزد هر كس كه ما یاد شویم و چشمانش اشگ‏آلود شود،حتى اگر به اندازه بال مگسى‏باشد،خداوند گناهانش را مى‏بخشاید،هر چند چون كف دریا فراوان باشد.» (5) به گفته صائب:

در سلسله اشگ بود گوهر مقصود گر هست ز یوسف خبر،این قافله دارد

دستور امامان به گریستن بر امام حسین‏«ع‏»بسیار اكید است.امام رضا«ع‏»به ریان بن‏شبیب در حدیث مفصلى فرمود: «یابن شبیب!ان كنت‏باكیا لشى‏ء فابك للحسین بن على بن‏ابى طالب فانه ذبح كما یذبح الكبش...». (6) اگر بر چیزى گریه مى‏كنى،بر حسین بن على گریه‏كن،كه او را همچون گوسفند،سر بریدند.در حدیث دیگرى فرموده است:«محرم، ماهى‏است كه مردم دوره جاهلیت جنگ در آن را ناروا مى‏دانستند،ولى در این ماه،دشمنان،خون ما را بناحق ریختند و هتك حرمت ما نمودند و فرزندان و بانوان ما را به اسارت‏گرفتند و به خیمه‏هاى ما آتش زدند و غارت كردند و در كار ما، براى رسول خدا هیچ‏حرمتى را رعایت نكردند.روز حسین( عاشورا)پلكهاى ما را مجروح و اشگهایمان راجارى كرد و ما از سرزمین كربلا،گرفتارى و رنج‏به میراث بردیم.

پس باید بر كسى‏همچون حسین،گریه‏كنندگان بگریند،كه گریه بر او، گناهان بزرگ را هم فرو مى‏ریزد.» (7) خود امام حسین‏«ع‏»فرموده است:«انا قتیل العبرة،لا یذكرنى مؤمن الا بكى‏»، (8) من‏كشته اشكم،هیچ مؤمنى مرا یاد نمى‏كند مگر آنكه(بخاطر مصیبتهایم)مى‏گرید.امام‏سجاد«ع‏»بیست‏سال بر امام حسین علیه السلام گریست و هرگز طعامى پیش اونمى‏گذاشتند مگر آنكه گریه مى‏كرد. (9) به فرموده امام صادق‏«ع‏»:هر ناله و گریه‏اى ناپسند ومكروه است،مگر نالیدن و گریستن بر حسین علیه السلام:«كل الجزع و البكاء مكروه‏سوى الجزع و البكاء على الحسین‏». (10)

هم گریستن،هم گریاندن،هم خود را شبیه گریه‏كنندگان در آوردن(تباكى)پسندیده‏است و اجر دارد.این همه فضیلت كه براى گریه بر حسین‏«ع‏»بیان شده و اینكه اشك‏چشم،آتش دوزخ را فرو مى‏نشاند و غمگین شدن در سوگ شهیدان كربلا ایمنى از عذاب‏است،در صورتى است كه گناه و فسق و آلودگى انسان در حدى نباشد كه مانع رسیدن این‏فیض الهى گردد.اشگى كه مبین پیوند عاطفى و رابطه مكتبى و اتصال روحى با راه و فكرو خط ائمه و سید الشهداست،حتما زمینه‏ساز پرهیز از گناه مى‏گردد.به تعبیر شهیدمطهرى:«گریه بر شهید،شركت در حماسه او و هماهنگى با روح او و موافقت‏با نشاط اوو حركت اوست...امام حسین‏«ع‏»بواسطه شخصیت عالیقدرش،بواسطه شهادت‏قهرمانانه‏اش،مالك قلبها و احساسات صدها میلیون انسان است.

اگر كسانى كه بر این‏مخزن عظیم و گرانقدر احساسى و روحى گمارده شدند،یعنى سخنرانان مذهبى،بتوانند ازاین مخزن عظیم در جهت هم شكل كردن و همرنگ كردن و هم احساس كردن روحها باروح عظیم حسینى بهره‏بردارى صحیح كنند،جهانى اصلاح خواهد شد.» (11) پس مهم، شناخت فلسفه گریه در راستاى احیاى عاشورا و زنده نگهداشتن مراسم حسینى وفرهنگ كربلاست،نه گناه كردن و آلودگى،به امید پاك شدن با چند قطره اشك!معلوم‏نیست كه دل و جان آلوده،آن همسویى را با امام داشته باشد كه با یاد مصائبش گریه كند.

گریه در فرهنگ عاشورا،سلاح همیشه برانى است كه فریاد اعتراض به ستمگران رادارد.«اشك‏»،زبان دل است و گریه،فریاد عصر مظلومیت.رسالت اشك نیز پاسدارى از«خون شهید»است.امام خمینى‏«ره‏»فرمود:«هر مكتبى،تا پایش سینه‏زن نباشد،تا پایش‏گریه‏كن نباشد،تا پایش توى سر و سینه‏زن نباشد حفظ نمى‏شود...»، (12) «گریه كردن برشهید،نگهداشتن، زنده نگهداشتن نهضت است‏»، (13) «گریه كردن بر عزاى امام حسین،زنده‏نگهداشتن نهضت و زنده نگهداشتن همین معنى است كه یك جمعیت كمى در مقابل یك‏امپراطور بزرگ ایستاد...،آنها از همین گریه‏ها مى‏ترسند،براى اینكه گریه‏اى است كه گریه‏بر مظلوم است،فریاد مقابل ظالم است.» (14)

هر چند نیست درد دل ما نوشتنى از اشگ خود،دو سطر به ایما نوشته‏ایم (15)

اشگ،سر فصل محبت و مودت است و برخاسته از عشقى است كه خداوند در دلهاقرار داده كه نسبت‏به حسین بن على‏«ع‏»مجذوب مى‏شود.به فرموده رسول خدا«ص‏»:

«ان لقتل الحسین حرارة فى قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا». (16) براى شهادت حسین‏علیه السلام حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است كه هرگز سرد و خاموش نمى‏شود.

كدام عاشق در این ره در بلا نیست؟ كدامین دل شما را مبتلا نیست؟ اگر در سوگتان شد دیده نمناك اگر از عشقتان دل گشت غمناك گواه عشق ما این دیده و دل رساند«اشگ‏»و«غم‏»ما را به منزل كنون ماییم و درد داغدارى كنون ماییم و اشگ و سوگوارى هنوز اشگ عزا پیوسته جارى است رواق چشممان آیینه‏كارى است غدیر ما محرم دارد امروز محرم،بذر غم مى‏كارد امروز (17)

امروز هم،اشگ و گریه،رابط ما با حسین است و ما با شورى اشگهایمان،سر سفره‏محبت‏سید الشهدا نشسته‏ایم و نمك پرورده ابا عبد الله هستیم،از این رو،این مهر با شیرمادر در جان ما وارد شده و با جان هم به در مى‏شود.

پى‏نوشتها

1-احادیث ثواب و آثار گریه بر امام حسین‏«ع‏»را از جمله در بحار الانوار،ج 44،ص 279 تا 296 مطالعه كنید.

2-سفینة البحار،ج 1،ص 97،بحار الانوار،ج 45،ص 220 به بعد.

3-میزان الحكمه،ج 5،ص 233.

4-اى اشكها بریزید،حسان،ص 131.

5-وسائل الشیعه،ج 10،ص 391.

6-بحار الانوار،ج 44،ص 286.

7-همان،ص 283.

8-همان،ص 279.

9-همان،ج 46،ص 108.

10-بحار الانوار،ج 45،ص 313.

11-شهید(ضمیمه قیام و انقلاب مهدى)،ص 124 و 125.

12-صحیفه نور،ج 8،ص 70.

13-همان،ج 10،ص 31.

14-همان-ج 10،ص 31.

15-صائب تبریزى.

16-جامع احادیث الشیعه،ج 12،ص 556.

17-از مثنوى‏«اهل بیت آفتاب‏»از مؤلف.

فرهنگ عاشورا صفحه 381 جواد محدثى

يکشنبه 19/9/1391 - 12:35
اهل بیت

 مداحى  

مداحان اهل بیت،كه با ذكر مصیبت و ذكر فضایل خاندان وحى،مجالس حسینى راگرم و اشك عاشقانه شیعیان آل الله را جارى مى‏سازند،از عوامل مهم بقاء فرهنگ‏عاشورایند.مداح،در اصطلاح شیعى،به كسانى گفته مى‏شود كه در ایام ولادتها وشهادتهاى ائمه‏«ع‏»در مجالس جشن و عزا به خواندن اشعارى در فضایل و مناقب محمد وآل محمد،یا در مظلومیت آنان مى‏پردازند.ولى اغلب،به مرثیه خوانان حسینى گفته‏مى‏شود كه با خواندن شعر مرثیه و ذكر مصیبت،اهل مجلس را مى‏گریانند.

«مداح:روضه‏خوانى كه ایستاده در پیش منبر به شعر،مدایح اهل بیت و مصائب آنان را خواند،آنكه‏ایستاده در كنار منبر در مجالس روضه خوانى،یا روان در كوى و بازار،اشعار مدایح‏اهل بیت را به آواز بخواند.» (1) مداحى اهل بیت و نوحه خوانى در سوگ آنان،از جمله كارهایى است كه حادثه‏عاشورا را زنده نگهداشته است.ائمه نیز از مداحان و ذاكران، تقدیر و تشویق مى‏كردند،صله مى‏دادند،دعا مى‏كردند و براى این كار،فضیلت و ثواب بسیار مى‏شمردند. امام‏صادق‏«ع‏»فرموده است:«الحمد لله الذى جعل فى الناس من یفد الینا و یمدحنا و یرثى‏لنا»، (2)

خدا را سپاس كه در میان مردم،كسانى را قرار داده كه به سوى ما مى‏آیند و ما رامدح و مرثیه مى‏گویند.و حضرت رضا«ع‏»در تشویق دعبل به مرثیه خوانى در ایام عزاى‏حسینى فرمود:«یا دعبل!احب ان تنشدنى شعرا فان هذه الایام حزن كانت علینااهل البیت‏» (3) اى دعبل،دوست دارم برایم شعر بسرایى و بخوانى،چون این روزها،روزهاى اندوه ما اهل بیت است.همین گونه مجالس و برنامه‏ها،آن شهادت عظیم و حادثه‏شگفت را با مرور اینهمه سال،همچنان زنده نگهداشته و به بركت آن نیز،دین واحساسات دینى و انس و آشنایى مردم با خط اهل بیت زنده مانده است.

به تعبیر امام‏خمینى‏«قدس سره‏»:«روضه سید الشهدا،براى حفظ مكتب سید الشهدا است...این گریه‏هاو این روضه‏ها حفظ كرده مكتب را.» (4) مداحى،نوعى الگو دادن به مخاطبان و شخصیت‏پردازى اجتماعى و الگویى براى جامعه ارزشى است،سنگرى براى پراكندن و نشرفضیلتها در قالبى مؤثر و فراگیر نسبت‏به همه است و مداحان به خاطر اهمیت كارشان درجامعه و در شكل دهى افكار و عواطف،نقش مهمى دارند و فلسفه اساسى مداحى،ترویج‏خوبیها و تبیین روحیه‏هاى والاى شهیدان كربلا و دمیدن روح تعهد و حماسه درشیعه است و یك عشق و ایمان است،نه یك حرفه و شغل.به تعبیر آیة ا...خامنه‏اى:

«جامعه مداح و ذاكر و ستایشگران اهل بیت،طبقه‏اى هستند كه در سایه این روش،بیشترین تاثیر را در تعمیق فرهنگ و معارف اسلامى در ذهن مردم دارند...قضیه،فقطقضیه شعر خوانى نیست.مساله،مساله پراكندن مدایح و فضایل و حقایق در قالبى است كه‏براى همه شنوندگان،قابل فهم و درك باشد و در دل آنها تاثیر بگذارد.» (5)

مداحان،به لحاظ آنكه كارشان بر عنصر«صدا»،«شعر»،«اجرا»و«مخاطب‏»متكى‏است،باید هر چه بیشتر نسبت‏به آموزش دیدنهاى لازم،پختگى اجرا،تمرین پیوسته،گزینش شعرهاى خوب و پر معنى و زیبا و بدیع و ولایى،مطالعه مقتلهاى معتبر و منابع‏تاریخى،تكیه روى اشعار و مطالب اخلاقى،فكرى و عقیدتى،پرهیز از غلو و مبالغه وگفتن حرفهاى اغراق آمیز و غیر قابل قبول كه اثر منفى دارد، اهتمام ورزند،از دروغ وتصنع و بازارگرمى بپرهیزند،خلوص و صداقت و مناعت طبع را فراموش نكنند،نوكرى‏ابا عبد الله الحسین و اخلاص نسبت‏به آن حضرت را از یاد نبرند و از آنجا كه شعر خوب‏از نظر مضمون،قالب و تعبیر،در دلها و افكار، تاثیر ماندگار مى‏گذارد،در شناخت ومطالعه و انتخاب شعرهاى پخته و عمیق و زیبا بكوشند تا بهتر بتوانند در این سمت، به‏ترسیم چهره الگوهاى كمال و اسوه‏هاى پاكى،یعنى معصومین‏«ع‏»بپردازند و خود نیزالگوى اخلاق و تعهد باشند. رسالت مقدس مداحان در عصر حاضر عبارتست از:

-استفاده شایسته از عواطف پاك مردم و جهت دادن به آنها در مسیر پاكى وتهذیب و تقوا.

-تعمیق محبتها و عشقهاى درونى به انسانهاى اسوه و پاك.

-روشنگرى افكار جامعه و هدایت‏به ارزشها و خوبیها و تقویت ایمان مردم.

-حفظ و اشاعه فرهنگ شهادت از طریق یاد شهداى كربلا و شهداى انقلاب وجنگ و طرح معارف اسلام و انقلاب و خط امام و رهبرى و مسؤولیتهاى‏اجتماعى.

پى‏نوشتها

1-لغت نامه،دهخدا.

2-وسائل الشیعه،ج 10،ص 469.

3-جامع احادیث الشیعه،ج 12،ص 567.

4-صحیفه نور،ج 8،ص 69.

5-ستودگان و ستایشگران،ص 30 و 31.این كتاب كه مجموعه‏اى برگرفته از سخنان آیة ا...خامنه‏اى در دیدارهاى‏مكرر با وعاظ و مداحان و شاعران و...است،بر محور مداحى و روضه خوانى و مرثیه سرایى و...است و براى مداحان‏و ذاكران و شاعران اهل بیت،نكات بسیار سودمندى دارد،نشر«حوزه هنرى‏»،1372.

فرهنگ عاشورا صفحه 410 جواد محدثى

يکشنبه 19/9/1391 - 12:34
اهل بیت

 نوحه 

 بیان مصیبت،گریه كردن با آواز،آواز ماتم،شیون و زارى،مویه‏گرى،زارى بر مرده،شعرى كه در ماتم و سوگوارى با صوت حزین و ناله و زارى خوانند،اعم از سوگوارى‏براى كسى كه تازه مرده،یا براى امامان شیعه. (1) تركیبات دیگر آن عبارت است از:نوحه‏آراستن،نوحه ساختن،نوحه سرودن،نوحه‏خوانى.

نوحه‏گرى بر مرده،رسم جاهلیت‏بوده است و كارى مكروه است، (2) مگر براى معصومین‏«ع‏»كه نوحه و گریه بر آنان از شعائرمهم و از عوامل نشر فضیلتها و احیاى یاد اسوه‏هاى كمال است و خود امامان برسید الشهدا«ع‏»مى‏گریستند و امر به نوحه‏خوانى مى‏كردند.

بر جعفر طیار و حمزه‏سید الشهدا نوحه‏خوانى شد.آنچه كه از كراهت نوحه و ناپسند بودن شغل نوحه‏گرى وزشت‏بودن اجرت نوحه‏گر در روایات یاد شده، ناظر به نوحه‏گریهاى جاهلى است كه‏آمیخته به باطل و گاهى حرام بود. (3)

در فرهنگ عزادارى براى امام حسین،نوحه به نوعى خاص از شعر مرثیه مى‏گویند كه‏در مجالس به صورت جمعى اجرا مى‏شود.«اشعار نوحه را براى سینه زدن مى‏ساختند،یكى نوحه مى‏خواند و دیگران به نوا و آهنگ و وزن اشعار نوحه‏خوان سینه مى‏زدند.ولى‏اشعار مرثیه را با آهنگ در مجالس سوگوارى براى به گریه افكندن و اظهار تاسف‏شنوندگان بر قتل شهداى كربلا مى‏خواندند و عنوان روضه نداشت.»، (4)

«...از معروفترین‏شعراى عصر قاجار كه مرثیه و نوحه ساخته‏اند،مى‏توان یغماى جندقى و وصال شیرازى‏را نام برد». (5)

این شیوه در بین عربها هم متداول است و سبك مرثیه سرایى و نوحه‏خوانى‏بر سالار شهیدان مخصوص است.با توجه به گستردگى این مراسم و رواج آن در طول‏سال،حتى در سوگ امامان دیگر،ضرورت دارد كه سروده‏هاى ناب و نوحه‏هاى صحیح ودور از تحریفها و دروغها پدید آید و فرهنگ عاشورا در قالب نوحه نیز ترویج گردد ونوحه خوانان نیز،بیش از هدف قرار دادن گریه،نشر فضیلتهاى اهل بیت را هدف قرار دهند. (6)

پى‏نوشتها

1-لغت‏نامه،دهخدا.

2-بحار الانوار،ج 79،ص 88.

3-به روایات مربوط به تعزیه و ماتم و نوحه در بحار الانوار،ج 79،ص 71 تا 113 مراجعه كنید.

4-موسیقى مذهبى ایران،ص 7.

5-همان،ص 29.

6-نگرشى به مرثیه سرایى در ایران،عبد الرضا افسرى،بررسى گسترده‏اى از سابقه این كار در ایران و انواع مرثیه‏سراییها دارد.

فرهنگ عاشورا صفحه 453. جواد محدثى

يکشنبه 19/9/1391 - 12:33
اهل بیت

 روضه

روضه و روضه خوانى،به معناى ذكر مصیبت‏سید الشهدا و مرثیه خوانى براى ائمه ومعصومین‏«ع‏»است كه مورد تشویق امامان و یكى از عوامل زنده ماندن نهضت‏حسینى وپیوند روحى و عاطفى شیعه با اولیاء دین است.اشك ریختن و گریستن در مصائب‏اهل بیت‏«ع‏»نشانه عشق به آنان است و علاوه بر سازندگیهاى تربیتى براى سوگوار،موجب اجر و پاداش الهى در آخرت و بهره‏مندى از شفاعت ابا عبد الله الحسین است.

معناى روضه در اصل،باغ و بوستان است،اما سبب اشتهار مرثیه خوانى به‏«روضه‏»آن‏است كه مرثیه خوانان در گذشته، حوادث كربلا را از روى كتابى به نام‏«روضة الشهداء» مى‏خواندند كه تالیف ملا حسین كاشفى است.«ملا حسین كاشفى(متوفاى 910 هجرى)

یكى از دانشمندان و خطباى با قریحه و خوش آواز سبزوار در قرن نهم هجرى بود،درزمان سلطنت‏سلطان حسین بایقرا(875-911 ه)به هرات،مركز حكمرانى این پادشاه‏رفت و چون حافظه‏اى توانا و قریحه‏اى سرشار و آوازى گیرنده و مطبوع داشت و خطیبى‏دانشمند بود،بزودى شهرت یافت و مجالس وعظ و ذكر او بسیارى را به خود جلب كرد ومورد توجه پادشاه و شاهزادگان و اعیان و اكابر دولت و وزیر فاضل و هنرمند هنر پرور او«امیر على شیرنوایى‏»قرار گرفت.كاشفى دانشمندى فصیح و بلیغ و شاعر پركار بود وبیش از چهل كتاب و رساله تالیف كرد.از جمله آنها«روضة الشهداء»بود.كاشفى كتاب‏روضة الشهدا را در واقعه كربلا به فارسى نوشت و چون مطالب این كتاب را در مجالس‏عزادارى از روى كتاب بر سر منبر مى‏خواندند،خوانندگان این كتاب به‏«روضه خوان‏»

معروف شدند و بتدریج‏خواندن روضه از روى كتاب منسوخ شد و روضه خوانها مطالب‏كتاب را حفظ كرده و در مجالس عزادارى مى‏خواندند.در زمان صفویه اقامه عزادارى‏بسیار رواج گرفت.» (1) كتاب روضة الشهدا كه حاوى ذكر مقتل و حوادث كربلا بود،در قرن دهم توسطمحمد بن سلیمان فضولى به تركى ترجمه شد،با نام‏«حدیقة السعداء». (2) در اینجا نمونه‏اى‏از متن روضة الشهداى واعظ كاشفى را جهت آشنایى مى‏آوریم،كه نثرى زیبا و ادبى‏است:«...آخر نظرى كن به حسرت آدم صفى و نوحه نوح نجى و در آتش انداختن‏ابراهیم خلیل و قربانى كردن یعقوب در بیت الاحزان و بلیت‏یوسف در چاه و زندان وشبانى و سرگردانى موسى كلیم و بیمارى و بى تیمارى ایوب و اره شكافنده بر فرق‏زكریاى مظلوم و تیغ زهر آبداده بر حلق یحیى معصوم و الم لب و دندان سرور انبیاء،وجگر پاره پاره حمزه سید الشهدا و محنت اهل بیت رسالت و مصیبت‏خانواده عصمت وسرشك درد آلود بتول عذرا و فرق خون آلوده على مرتضى‏«ع‏»و لب زهر چشیده نوردیده زهرا و رخ به خون آغشته شهید كربلا و دیگر احوال بلاكشان این امت و محنت‏رسیدگان عالى همت همه با جان غم اندوخته در كانون غم و الم سر تا پاى سوخته.نظم:

ز اندوه این ماتم جان گسل روان گردد از دیده‏ها خون دل‏» (3)

نثر شیوا و ادیبانه‏«روضة الشهدا»ستودنى است،هر چند از نظر نقل،حاوى برخى‏مطالب ضعیف و بى ماخذ است.بعلاوه این كتاب،در تحلیل حادثه عاشورا دیدگاهى‏صوفیانه دارد و حوادث را بیشتر به منشا غیبى و مسائل آزمایش و ابتلاء اولیاء نسبت‏مى‏دهد،تا بعد حماسى و اجتماعى و قابل اسوه گیرى در مبارزات ضد ظلم.

از آنجا كه مرثیه خوانى و ذكر مصیبت،سنت پسندیده دینى در احیاء خاطره و نام وفضایل اهل بیت پیامبر است،بجاست كه اهل منبر و مداحان و ذاكران،با توجه به اهمیت ونقش بسزاى روضه خوانى،در ارائه الگوهاى شایسته بكوشند و چهره خوبى از ائمه ومعصومین ارائه كنند.در این زمینه،به درستى و صحت مطالب نقل شده،اعتبار منابع مورداستفاده، استوارى و زیبایى اشعار انتخابى و دورى كردن از هر حرف و روضه و شعرى كه‏با مقام والاى اولیاء خدا ناسازگار است توجه داشته باشند. (4) در فضیلت گریست و گریاندن‏افراد براى امام حسین‏«ع‏»به این حدیث توجه كنید:امام صادق‏«ع‏»فرمود:«من انشد فى‏الحسین علیه السلام بیت‏شعر فبكى و ابكى عشرة فله و لهم الجنة‏» (5) هر كس در باره‏حسین‏«ع‏»شعرى بگوید و گریه كند و ده نفر را بگریاند،براى او و آنان بهشت است.

پى‏نوشتها

1-موسیقى مذهبى ایران،ص 8.

2-فصلنامه هنر(وزارت ارشاد اسلامى)ج 2،ص 157.این ماخذ،مقاله مبسوطى در باره تاریخچه تعزیه خوانى‏دارد،ص 156 تا 173.

3-در آمدى بر نمایش و نیایش در ایران،جابر عناصرى،ص 79.

4-در زمینه آداب اهل وعظ و منبر،از جمله ر.ك:«لؤلؤ و مرجان‏»،مرحوم میرزا حسین نورى.

5-كامل الزیارات،ص 105.

فرهنگ عاشورا صفحه 189 جواد محدثى

 


يکشنبه 19/9/1391 - 12:33
اهل بیت

 وقایع شب عاشورا 

 تواریخ معتبر این قضیه را نقل کرده اند که در شب عاشورا امام علیه السلام اصحاب خودش را در یک خیمه ای «عند قرب الماء[6]» یا نزدیک آن خیمه جمع کرد و آن خطابه بسیار معروف شب عاشورا را به آنها القاء کرد.

در این خطبه امام به طور خلاصه به آنها می گوید شما آزاد هستید. امام نمی خواست کسی خودش را برای ماندن مجبور ببیند، و یا حتی کسی خیال کند به حکم بیعت لازم است بماند. لذا می گوید همه شما را آزاد گذاشتم، همه یارانم، خاندانم، برادرانم، فرزندانم، برادر زاده هایم، اینها جز به شخص من به کس دیگری کار ندارند، شب تاریک است و از این تاریکی استفاده کنید و بروید و آنها هم قطعا با شما کاری ندارند. در اول هم از اینها تجلیل می کند و می گوید منتهای رضایت را از شما دارم، اصحابی بهتر از اصحاب خودم سراغ ندارم، اهل بیتی بهتر از اهل بیت خودم سراغ ندارم. اما همه آنها به طور دست جمعی می گویند آقا مگر چنین چیزی ممکن است، جواب پیغمبر خدا را چه بدهیم، وفا و انسانیت کجا رفته است، محبت و عاطفه کجا رفته و آن سخنان پر شوری که آنجا فرمودند که واقعا دل سنگ را آب می کند، یعنی انسان را به هیجان می آورد.

یکی می گوید مگر یک جان هم ارزش این حرف ها را دارد که کسی بخواهد فدای شخصی مثل تو بکند، ای کاش هفتاد بار زنده می شدم و هفتاد بار خودم را فدای تو می کردم. آن یکی می گوید هزار بار، دیگری می گوید ای کاش امکان داشت با این جانم بروم و آن را فدای تو کنم، بعد بدنم را آتش بزنند، خاکسترش کنند، آنگاه خاکسترش را به باد بدهند و باز دو مرتبه مرا زنده کنند، باز هم ... .

اول کسی هم که به سخن آمد برادرش ابوالفضل بود و بعد هم بنی هاشم. همین که این سخنان را گفتند، امام مطلب را عوض کرد و از حقایق فردا قضایایی را گفت، به آنها خبر کشته شدن را داد که همه اصحاب آن خبر را مثل یک مژده بزرگ تلقی کردند. همین جوانی که این قدر به او ظلم می کنیم و آرزوی او را دامادی می دانیم، سوالی کرد که در حقیقت خودش گفته است که آرزوی من چیست. وقتی که جمعی از مردان در مجلسی اجتماع می کنند یک بچه سیزده ساله در جمع آنها شرکت می کند، پشت سر مردان می نشیند. مثل این که این جوان پشت سر اصحاب نشسته بود و مرتب سر می کشید که دیگران چه می گویند، وقتی که امام فرمود همه شما کشته می شوید، این طفل با خودش فکر کرد که آیا شامل من هم خواهد شد یا نه؟

آخر من بچه هستم شاید مقصود آقا این است که بزرگان کشته می شوند و من هنوز صغیرم. لذا به آقا عرض کرد: «و انا فی من یقتل»؛ آیا من هم جزء کشته شدگان هستم؟ حال ببینید آرزو چیست؟ امام فرمود من از تو یک سوال می کنم، جواب من را بده بعد من جواب تو را می دهم. من این طور فکر می کنم که آقا مخصوصا این سوال را کردند و این جواب را شنیدند تا سندی شود برای آیندگان که فکر نکنند این جوان ندانسته و نفهمیده خودش را به کشتن داد و نگویند این جوان در آرزوی دامادی بود، و دیگر برایش حجله درست نکنند، و در حق او جنایت نکنند. لذا آقا فرمود که اول من سوال می کنم «کیف الموت عندک»؛ پسرکم، فرزند برادرم، اول بگو که مردن و کشته شدن در ذائقه تو چه مزه ای دارد. فورا گفت: «احلی من العسل»؛ از عسل شیرین تر است.

یعنی برای من آرزویی شیرین تر از این آرزو وجود ندارد. منظره چقدر تکان دهنده است، این موارد است که این حادثه را، یک حادثه بزرگ تاریخی کرده است و ما باید این حادثه را زنده نگه داریم. چون دیگر نه حسینی پیدا خواهد شد و نه قاسم بن الحسنی . این است که این مقدار ارزش می دهد که بعد از چهارده قرن اگر یک چنین حسینیه ای[7] به نامشان بسازیم کاری نکرده ایم. وگرنه آرزوی دامادی داشتن که این حرف‌ها را نمی خواهد، همه بچه ها آرزوی دامادی دارند، آرزوی دامادی داشتن که، وقت صرف کردن و پول صرف کردن نمی خواهد. حسینیه ساختن و سخنرانی نمی خواهد. ولی اینها جوهره انسانیت هستند، مصداق «انی جاعل فی الارض خلیفه» هستند. اینها بالاتر از فرشته هستند. امام بعد از گرفتن این جواب فرمود: فرزند برادرم تو هم کشته می شوی. «بعد ان تبلوا ببلاء عظیم»؛ اما جان دادن تو با دیگران خیلی متفاوت است و یک گرفتاری بسیار شدیدی پیدا می کنی. لذا روز عاشورا پس از آن که با چه اصراری اجازه رفتن به میدان را گرفت، از آنجا که بچه است، زرهی متناسب با اندام او وجود ندارد، خُود مناسب با سر او وجود ندارد، اسلحه و چکمه مناسب با اندام او وجود ندارد. لهذا نوشته اند عمامه ای به سر گذاشته بود «کانه فرقه القمر» همین قدر نوشته اند به قدری این بچه زیبا بود که دشمن گفت مثل یک پاره ماه است.

راوی گفت نگاه کردم دیدم که بند یکی از دو کفش هایش باز اAست و یادم نمی رود که پای چپش هم بود. از اینجا معلوم می شود چکمه پایش نبوده است. نوشته اند امام در خیمه ایستاده بود و لجام اسبش به دستش بود، معلوم بود منتظر است که یک مرتبه یک فریادی شنید، نوشته اند کسی نفهمید که امام با چه سرعتی مثل یک باز شکاری روی اسب پرید و حمله کرد. آن فریاد، فریاد "یا عما"ی قاسم بن الحسن بود. آقا وقتی به بالین این جوان رسید در حدود دویست نفر دور این بچه را گرفته بودند. امام که حرکت کرد و حمله کرد آنها فرار کردند و یکی از دشمنان که از اسب پایین آمده بود تا سر جناب قاسم را از بدن جدا کند؛ خودش در زیر پای اسب رفقای خود پایمال شد. آن کسی را که می گویند در روز عاشورا در حالی که زنده بود، زیر سم اسب ها پایمال شد، یکی از دشمنان بود نه حضرت قاسم. به هر حال حضرت وقتی به بالین قاسم رسیدند که گرد و غبار زیاد بود و کسی نمی فهمید قضیه از چه قرار است. وقتی که این گرد و غبارها نشست، یک وقت دیدند که آقا بر بالین قاسم نشسته و سر او را به دامن گرفته است.

این جمله را از آقا شنیدند که فرمود:«عزیز علی عمک ان تدعوه فلا یجیبک او یجیبک فلا ینفعک»؛ یعنی برادرزاده، خیلی بر عموی تو سخت است که تو او را بخوانی، ولی نتواند تو را اجابت کند، یا اجابت بکند، اما نتواند برای تو کاری انجام بدهد. در همین حال بود که یک وقت فریادی از این جوان بلند شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

 

پی نوشت ها:

1- پس چون (بنی اسراییل) پیمان شکستند آنان را لعنت کردیم و دل‌هاشان را سخت گردانیدیم (که موعظه در آنها اثر نکرد) کلمات خدا را از جای خود تغییر می دادند و از بهره آن کلمات که به آنها داده شد (در تورات) نصیب بزرگی را از دست دادند. (مائده 13)

2- آیا طمع دارید که یهودیان به دین شما بگروند در صورتی که گروهی از آنان کلام خدا را شنیده و به دلخواه خود آن را تحریف می کنند با آن که در کلام خدا تعقل کرده معنی آن را دریافته اند. (بقره 75)

3- آیه به طور کامل اینست «فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین»؛ یعنی موسی از شهر مصر با ترس و نگرانی از دشمن به جانب شهر مدین بیرون رفت و گفت پروردگارا مرا از شر این قوم ستمکار نجات ده. (قصص 21)

 4- آیه به طور کامل اینست «و لما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدینی سواءالسبیل»؛ و چون از مصر بیرون شد و سر به بیابان رو به جانب شهر مدائن آورد با خود گفت امید است که خدا مرا به راه راست هدایت فرماید. (قصص 22)

5- نماز خوف همان نماز فریضه است که به صورت کوتاه خوانده می شود.

6- معلوم می شود یک خیمه ای بوده است که اختصاص به مشک های آب داشته و از همان روزهای اول آب ها را در خیمه جمع می کرده اند.

7- لازم به تذکر است که چون سخنرانی در حسینیه ارشاد بوده است، مقصود استاد از حسینیه، حسینیه ارشاد است.

يکشنبه 19/9/1391 - 12:32
اهل بیت

 واقعیت اربعین 

نمونه دیگر اربعین است. اربعین که می رسد، همه این روضه را می خوانند و مردم هم خیال می کنند اینطور است که اسرا از شام به کربلا آمدند و در آنجا با جابر ملاقات کردند و امام زین العابدین با جابر ملاقات کرد. در صورتی که به جز در کتاب لهوف که آن هم نویسنده اش یعنی سیدبن طاووس در کتاب های دیگرش آن را تکذیب و لااقل تایید نکرده است؛ در هیچ کتاب دیگری چنین چیزی ذکر نشده است و هیچ دلیل عقلی هم آن را قبول نمی‌کند. ولی مگر می شود این قضایایی را که هر سال گفته می شود از مردم گرفت؟! جابر اولین زائر امام حسین (ع) بوده است و اربعین هم جز موضوع زیارت امام حسین (ع) هیچ چیز دیگری ندارد. موضوع، تجدید عزای اهل بیت نیست، موضوع آمدن اهل بیت به کربلا نیست، اصلا راه شام از کربلا نیست، راه شام به مدینه، از همان شام جدا می شود.

آن چیزی که بیشتر دل انسان را به درد می آورد این است که اتفاقا در میان وقایع تاریخی کمتر واقعه ای است که از نظر نقل های معتبر به اندازه حادثه کربلا غنی باشد. من در سابق تصور می کردم که اساسا علت این که این همه دروغ در این واقعه ایجاد شده برای این است که وقایع راستین را کسی نمی داند که چه بوده است، بعد که مطالعه کردم دیدم اتفاقا هیچ حادثه ای در تاریخ های دور دست مثل سیزده، چهارده قرن پیش به اندازه حادثه کربلا تاریخ معتبر ندارد. مورخین معتبر اسلامی از همان قرون اول و دوم قضایا را با سندهای معتبر نقل کردند و این نقل‌ها با یکدیگر انطباق دارند و به یکدیگر نزدیک هم هستند و یک قضایایی در کار بوده است که سبب شده جزئیات این تاریخ بماند.

یکی از چیزهایی که سبب شده که متن این حادثه محفوظ بماند و هدفش شناخته شود این است که در این حادثه خطبه زیاد خوانده شده است. در آن عصرها خطبه حکم اعلامیه در این عصر را داشت. همان طور که در این عصر در جنگ ها مخصوصا در وقایع، اعلامیه های رسمی بهترین چیزی است که متن تاریخ را نشان بدهد، در آن زمان هم خطبه ها این طور بوده است، لذا خطبه زیاد است. چه قبل از حادثه کربلا و چه در خلال آن و چه خطبه هایی که بعد، اهل بیت در کوفه، در شام و در جاهای دیگر ایراد کردند. و اصلا هدف آنها از این خطبه ها این بود که می خواستند به مردم اعلام کنند که چه گذشت و قضایا چه بود و هدف چه بود و این خودش یک انگیزه ای بود که جریانات نقل شود.

همین جوانی که این قدر به او ظلم می کنیم و آرزوی او را دامادی می دانیم، سوالی کرد که در حقیقت خودش گفته است که آرزوی من چیست. وقتی که امام فرمود همه شما کشته می شوید، این طفل با خودش فکر کرد که آیا شامل من هم خواهد شد یا نه؟ لذا به آقا عرض کرد: « و انا فی من یقتل»؛ آیا من هم جزء کشته شدگان هستم؟ حال ببینید آرزو چیست؟ امام فرمود من از تو یک سوال می کنم، جواب من را بده بعد من جواب تو را می‌دهم، من این طور فکر می کنم که آقا مخصوصا این سوال را کردند و این جواب را شنیدند تا سندی شود برای آیندگان که فکر نکنند این جوان ندانسته و نفهمیده خودش را به کشتن داد و نگویند این جوان در آرزوی دامادی بود، و دیگر برایش حجله درست نکنند، و در حق او جنایت نکنند. لذا آقا فرمود که اول من سوال می کنم «کیف الموت عندک»؛ پسرکم، فرزند برادرم، اول بگو که مردن و کشته شدن در ذائقه تو چه مزه ای دارد. فورا گفت: «احلی من العسل»؛ از عسل شیرین تر است. یعنی برای من آرزویی شیرین تر از این آرزو وجود ندارد.

در قضیه کربلا سوال و جواب زیاد شده است و همین ها در متن تاریخ ثبت است که ماهیت قضیه را به ما نشان می دهد. در کربلا، رجز زیاد خوانده شده است مخصوصا شخص ابا عبدالله که زیاد رجز خوانده است و همین رجزها می تواند ماهیت قضیه را نشان دهد.

در قضیه کربلا، چه در قبل و چه در بعد از آن، نامه های زیادی مبادله شده است. نامه هایی که میان امام و اهل کوفه مبادله شده است، نامه هایی که میان امام و اهل بصره مبادله شده است، نامه هایی که خود امام قبلا برای معاویه نوشته است و از این ها معلوم می شود که امام، خودش را برای قیامی بعد از معاویه آماده می کرده است؛ و دیگر نامه هایی که خود دشمنان برای یکدیگر نوشته اند. یزید برای ابن زیاد، ابن زیاد برای یزید، ابن زیاد برای عمر سعد، عمر سعد برای ابن زیاد، که همه این نامه ها در تاریخ اسلام مضبوط است. لذا قضایای کربلا، قضایای روشنی است و سراسر این قضایا هم افتخار آمیز است.

ولی ما چهره این حادثه تابناک تاریخی را آن قدر مشوش نموده و بزرگترین خیانت ها را به امام حسین علیه السلام کرده ایم که به کلی حادثه را تغییر داده ایم. قطعا اگر امام حسین علیه السلام به عالم ظاهر بیایند خواهند گفت: آن امام حسینی که شما در خیال خودتان رسم کرده اید که من نیستم. آن قاسم بن الحسنی که شما در خیال خودتان رسم کرده اید که برادر زاده من نیست، آن علی اکبری که شما در مخیله خودتان درست کرده اید که جوان با معرفت من نیست، آن یارانی که شما درست کرده اید که آنها نیستند. ما قاسمی درست کردیم که آرزویش فقط دامادی بوده، آرزوی عمویش هم دامادی او بوده! حال بیاییم قاسم ذهن خود را با قاسمی که در تاریخ بوده است مقایسه کنیم.

يکشنبه 19/9/1391 - 12:31
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته