• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 461
تعداد نظرات : 201
زمان آخرین مطلب : 5044روز قبل
محبت و عاطفه
قسم به عشقمون قسم همه اش برات دلواپسم قرار نبود اینجوری شه یهو بشی همه کسم راستی چی شد چجوری شد اینجوری عاشقت شدم شاید می گم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم به ملاقات اومدم ببین که دلسپرده داری چگونه عمری از احساس عشق شدی فراری نگاهم کن دلم را عاشقانه هدیه کردم تو دریا باش و من جویبار عشق و در تو جاری من از پروانه بودن ها من از دیوانه بودن ها من از بازی شعله ی سوزنده که آتش زده بر دامان پروانه نمی ترسم ! من از هیچ بودن ها من از عشق نداشتن ها من از بی کسی و خلوت انسان ها می ترسم ! من از عمر رفاقت ها من از لطف صداقت ها من از بازی نور در سینه ی بی قلب ظلمت ها نمی ترسم ! من از حرف جدایی ها مرگ آشنایی ها من از میلاد تلخ بی وفایی ها می ترسم !   
يکشنبه 18/11/1388 - 15:8
محبت و عاطفه
اگه بی تو تنها گوشه ای نشستم
تویی تو وجودم بی تو با تو هستم
اگه سبز سبزم تو هجوم پاییز
من از تو شده لبریز ذره ذره ی
ای همیشه همدم واسه درد دل ها
عطر تو همیشه جاری تو نفسها 
ای که تاروپودم از یاد تو بی تاب
با منی ولی باز دوری مثل مهتاب
بیتو با تو بودن شده  شب و روزم
بی تو اما یادت با منه هنوزم
تویی توی حرفام تویی تو نفس هام
ولی جای دستات خالیه تو دستام
من به شوق و یاد بارون زندموپژمرده نمیشم 
تشنه ی یک قطره م اما سردو دل آزرده نمیشم
سخته وقتی تو غزلها از منو تو واژه ای نیست 
سخته بی تو با تو بودن سخته اما چاره ای نیست
بیتو با تو بودن  شده شب و روزم
بی تو اما یادت با منه هنوزم
تویی توی حرفام تویی تو نفس هام
ولی جای دستات خالیه تو دستام
  •  
يکشنبه 18/11/1388 - 15:2
محبت و عاطفه
اگه تورو خواستن اشتباهه اگه باتوبودن اشتباهه اگه عاشق توبودن اشتباهه اگه واسه تومردن اشتباهه پس تو بهترین و قشنگترین

اشتباه زندگی من هستی

شنبه 17/11/1388 - 16:59
خواستگاری و نامزدی
می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند

ستایش کردم ، گفتند خرافات است

عاشق شدم ، گفتند دروغ است

گریستم ، گفتند بهانه است

خندیدم ، گفتند دیوانه است

دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم
شنبه 17/11/1388 - 16:58
دانستنی های علمی
جوانمردی در صحرایی می گذشت . سنگی را دید که به سان قطره های باران پیوسته ازو همی چکید . ساعتی در آن نظر می کرد ... رب العالمین از کرامت آن دوست سنگ را به آواز آورد .

سنگ گفت : هزاران سال است که خداوند مرا بیافرید و از بیم قهر او و سیاست خشم او چنین می ترسم و اشک حسرت همی ریزم ...
آن جوانمرد گفت : بار خدایا ! این سنگ را ایمن گردان . جوانمرد برفت ، چون باز آمد همچنان قطره ها می ریخت . در دل او افتاد که مگر ایمن نگشت از قهر خدا !

سنگ به آواز آمد که : ای جوانمرد ! مرا ایمن کرد ، اما در اول اشک همی ریختم از حیرت و بیم عقوبت و اکنون همی ریزم از ناز و رحمت


شنبه 17/11/1388 - 16:57
محبت و عاطفه
بزرگی را گفتم زندگی چند بخش است ؟ گفت دو بخش : كودكی و پیری...... گفتم پس جوانی چه شد ... گفت با عشق ساخت ، با بی وفایی سوخت ، با جدایی مرد
شنبه 17/11/1388 - 16:56
محبت و عاطفه
ساقی من از میان روزنه ی پنجره به افق می نگرم ؛ و به فضایی می اندیشم كه پر از هیچ است.در نقطه زندگی می كنم ؛در نقطه ی پایانی كه نمی دانم كی نقطه سر خط خواهد شد !
ودلم كه این روزها بیشتر از پیش هوای تو را كرده ؛و هوای بچگی ها ؛گاهی بغضی شانه هایم را تكان میدهد و چشم هایم می بارند .
ساقی من ؛ این روزها من هیچ را زندگی می كنم ؛واز تو چه پنهان گاه گاهی زندگی را در یك سیب خلاصه...!
شنبه 17/11/1388 - 16:54
شعر و قطعات ادبی
چشمش افتاد به من وهمونی که می دونی شد بذار راحتت کنم یعنی دلم دیوونه شد دل من که عمری رفته بود سراغ زندگیش به بیابون زد و دنبال چشاش روونه شد اون تا دید دیوونشم دیگه بهم نگاه نکرد عاشقیم برای رفتنش واسش بهونه شد گفتم این تیر نگاتو توی قلب من نزن دیگه قلب من واسه تیرای اون نشونه شد روزا تو خیابونا اواره ی نگاش شدم شبا هم بیابونا واسه غریبیم خونه شد دیگه مطمئن شد اون که من گرفتارش شدم عشق من از اونایی که تا ابد می مونه شد یه شب اما واسه همیشه رفت یه جای دور چون نگفت کجا می ره باز تقصیر زمونه شد 
شنبه 17/11/1388 - 16:53
محبت و عاطفه
هرگاه دفتر محبت را ورق زدی، هرگاه زیر پایت خش خش برگ ها را احساس کردی، هرگاه در میان ستارگان آسمان تک ستاره خاموش دیدی، برای یک بار در گوشه ای از ذهن خود نه به زبان بلکه از ته قلب خود بگو: یادت بخیر   
شنبه 17/11/1388 - 16:51
محبت و عاطفه

* یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم بعد یکدفعه رهاش کنیم چون خرد میشه میشکنه و آهسته میمیره . یادمون باشه که قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم تا کسی که به ما تکیه کرده سرش درد نگیره یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عمل کنیم . یادمون باشه هیچوقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم چون امکان داره زیاد نتونه طاقت بیاره . یادمون باشه اگه کسی دوستمون داشت بهش نگیم برو نمیخوام ببینمت چون زندگیش رو ازش میگیریم
* عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی...
دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم...
درد دل خواهم کرد بی هیچ کلامی...

شنبه 17/11/1388 - 16:49
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته