• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 632
تعداد نظرات : 73
زمان آخرین مطلب : 3498روز قبل
حجاب و عفاف
امام خمینی (ره )
 
بر زن واجب نیست که خود را از ممیز نامحرم بپوشاند ولی اگر ممیز نا نگاه کردن فوراً تحریک شود زن باید خود را بپوشاند و اگر ممیز بعداً تحریک شود بنابر احتیاط واجب باید خود را بپوشاند.
   
تحریر الوسیله، 1408هـ.ق ، ج 2، ص 244 ، با استفاده از م 26
   
آیت الله اراکی (ره)
   
اگر بچه ممیز با نگاه کردن به زن تحریک می شود بنابر احتیاط واجب زن باید خود را از او بپوشاند.
 
المسائل الواضحه، 1373، ج 2، ص 91، م 2449
   
آیت الله بهجت (ره)
   
بنابر احتیاط واجب، زن باید بدن و موی خود را از پسر غیربالغ که خوب و بد را می فهمد بپوشاند.
   
توضیح المسائل، 1384، ص 385 م 1937
  
استفتائات، 1386، ج 4، ص 174، س 5199
  
جامع المسائل، 1385، ج 3، ص 517، فصل عدم جواز النظر الی عوره الممیز و الکشف لدبه
   
آیت الله خامنه ای (دام ظلّه)
   
سوال: آیا زن باید بدن و موی خود را از بچه ممیز نابالغ بپوشاند؟
   
اگر بچه ممیز به مرحله ای رسیده که نگاه کردن به او یا نگاه او به زن موجب تهییج شهوت می شود نگاه به او جایز نیست و باید خود را نزد او بپوشاند.
   
استفتائات موجود در واحد پاسخ به سوالات جامعة الزهراء(قم)
   
آیت الله خوئی (ره)
   
بهتر آن است که (زن) بدی و موی خود را از پسری که بالغ نشده ولی خوب و بد را می فهمد بپوشاند.
   
توضیح المسائل 1422 هـ.ق، ص 435، م 2444
   
المسائل المنتخبه، 1412ع هـ.ق، ص 306، م 1021
   
آیت الله سیستانی (دام ظلّه)
   
بنابر احتیاط لازم زن بدن و موی خود را از پسری که بالغ نشده ولی خوب و بد را می فهمد و احتمال می رود نگاهش به بدن زن موجب تحریک شهوتش شود، بپوشاند.
   
توضیح المسائل، 1425 هـ.ق، ص 486، م 2394
   
المسائل المنتخبه، 1425 هـ. ق، ص 398، م 1025
   
آیت الله شبیری زنجانی (دام ظلّه)
   
احتیاط مستحب آن است که زن بدن و موی خود را از پسری هم که بالغ نشده ولی خوب و بد را می فهمد بپوشاند.
   
توضیح المسائل، 1383، ج 2، ص 207، م 2444
   
المسائل الشرعیه، 1428 هـ.ق، ص 555، م 2444
 
چهارشنبه 12/9/1393 - 10:28
حجاب و عفاف

72 ساعت بیشتر طول نکشید که زندگی مُنا متحول شد... برادرش حجاب را به او پیشنهاد کرده بود... فریاد زد: نه!! من هنرمندم، ارتباطاتم چه می شود؟ زندگیم چه؟ و ...

 

هر لحظه ممکن است لحظه سفر باشد... خواست خدا بود، دیگر در پوشیدن حجاب شک نداشت.

 

با این که ستاره آواز خوانی شده بود، دنیای شهرت را رها کرد و تصمیم گرفت دیگر آواز نخواند .

 

تلاش کن حرفم را گوش کنی.

 

منا نپذیرفت. چند ساعت بعد بود که برادرش از دنیا رفت.

 

منا عبدالغنی با تمام وجود درک کرد، هر لحظه ممکن است لحظه سفر باشد... خواست خدا بود، دیگر در پوشیدن حجاب شک نداشت. با این که ستاره آواز خوانی شده بود، دنیای شهرت را رها کرد و تصمیم گرفت دیگر آواز نخواند... فقط به خاطر اطاعت از خدا...

 

منا عبدالغنی دیگر ستاره آواز و غنا نیست. آیا او از زندگی جدیدش راضی است؟

 

یک لحظه اطاعت خدا از تمام بزرگی های این دنیا ارزشمندتر است...

 

در زندگی امروزم احساس خوشبختی می کنم.

 

از خدا می خواهم اعمال نیکم را بپذیرد چون به وسیله همین اعمال به خدا نزدیکتر می شوم.

 

هر وقت به یاد قیامت می افتم، روزی که تنها عمل انسان برایش سودمند است...

 

اگر در شرایط امروز هم، انسان دائما قیامت را به یاد بیارد، تحول چشمگیری برایش اتفاق خواهد افتاد و مسایل فریب دهنده دنیا را قربانی خواهد کرد...

 

الحمدلله، من در زندگی جدیدم بسیار خوشبختم و از راهی که انتخاب کرده ام راضیم.

 


مشهور است که شما یعنی هنرمندانی که به دلیل انتخاب حجاب، هنر را رها کرده اید، فعالیت های اجتماعی متفاوتی انجام می دهید.

 

شما برای روشنگری و خدمت به مسایل زن مسلمان به چه فعالیت هایی میدانی مشغول هستید؟

 

از هر روشنفکری انتظار هست که به مسایل اسلامی خدمت کند، زن پزشک می تواند نقشی ایفا کند، زن نویسنده و ادیب نقشی دارد، مخترعان و مبتکران هم نقش خود را دارند و ... اسلام نیازمند تلاش همه است.

 

اگر هنرمند شخص پذیرفته شده ای در جامعه باشد، نقش بزرگتری در استفاده از مقبولیت خود برای راهنمایی جامعه و ارایه راهکارها و طرح های مناسب دارد...

 

به نظر من زن مسلمان نقش خود را در خدمت به جامعه، از لحظه ارتباط و ازدواج آغاز می کند تا در آینده نقش مهم تربیت فرزندان و عرضه آنها به بهترین شکل ممکن به جامعه را به عهده بگیرد.

 

رسول خدا(ص) فرموده:

 

همه ی شما مسوولیت دارید و هر کس نسبت به زیر دستان خود مسوول است. زن هم در خانه خود مسوول است.

 

آیا منا عبدالغنی بعد از با حجاب شدن، با مشکلات یا حمله از طرف دیگران روبرو شده است؟

 

نه. الحمدلله افکار عمومی از حجاب و کناره گیری من از هنر، با شادی استقبال کردند.

 

نمی دانم چرا؟ شاید به این خاطر بود که در آن روزها ارتباطم با همه خوب بوده.

 

سعی می کردم شخص وفاداری باشم و از کسی به بدی یاد نکنم بلکه با همه با احترام برخورد می کردم.

 

وقتی از هنرکناره گرفتم، خوشوقتی را در چشمان مردم دیدم این مساله باعث می شد از درون احساس رضایت کنم و گام هایم در راهی که انتخاب کرده بودم محکم تر شود.

 

دیده شده، بسیاری از هنرمندانی که از هنر کنار گذاشته شده اند، دچار ضررهای مادی قابل توجهی شده اند. شما چطور؟

 

بله. از نظر مالی خسارت دیدم.

 

چون کار قبلی ام را رها کردم: سریال ها، فیلم ها، تئاترها، آلبوم ها و ... ولی رضایت خدا از مال دنیا بهتر است.

 

روزی که انسان از پدر، همسر و بردارش فرار می کند، مال دنیا به چه درد می خورد؟

 

من تصمیم خودم را گرفته بودم و از روی اعتقاد تصمیمم را عملی کردم، بدون این که به دست آوردها یا زیان های مادی این مساله توجهی داشته باشم.

 

رسانه ها هر چند مدت یک بار، علیه هنرمندان با حجاب شده، جنگی به راه می اندازند.

 

تحلیل شما چیست؟

 

آیا درست است که بعضی از این هنرمندان در مسایل دینی هم اظهار نظر می کنند؟

 

اظهار نظر در مسایل دینی شرایطی دارد ولی گاهی برخی افراد پرسش های ساده ای مطرح می کنند که انسان از پاسخش اطلاع دارد و بدون نیاز به اجتهاد، به آن پاسخ می دهد...

 

علّت حمله رسانه ها به برخی هنرمندان با حجاب، هم سخنانی است که برخی از آن ها درباره دوران فعالیت هنری خود داشته اند و همکاران بازیگر در این عرصه را محکوم کرده اند...

 

من نمی پذیرم به هیچ زنی، به دلیل بی حجاب بودنش، تهمت بزنیم یا او را بد توصیف کنیم.

 

تنها خدا از درون افراد با اطلاع است.

 

شاید مثل من یا بسیار بهتر از من، در حال تلاش باشد که بندگی خدا بکند.

 

من با صدور حکم علیه دیگران یا حمله علیه زنان با حجاب و بی حجاب موافق نیستم.

 

داستان جلسات و نشست های بازیگران با حجاب، چیست؟

 

آیا درست است که در این جلسات تدریس دینی انجام می شود؟

 

این داستان ها را عاشقان شایعه پراکنی، ترویج می کنند، از این داستان ها زیاد گفته می شود...

 

واقعیت این است که به مناسبت هایی دور هم جمع می شویم و گفتگوهای عادی با هم داریم.

 

گاهی درباره مسایل دنیا و یا مسایل دینی صحبت می کنیم. کسی از این نوع جلسات ضرری نمی بیند.

 

 
چه مساله جدیدی در زندگی منا عبدالغنی اتفاق افتاده است؟

 

در حال حاضر اتفاق جدیدی نیفتاده است...

 

بعد از بازگشتم از حج امسال، در انتظار تولید کارهای درام بیشتری هستم...

 

در عین حال مجری برنامه هفتگی در شبکه ماهواره ای «اقرأ» هستم به نام «منا و خواهرانش» فکر می کنم با توفیق الهی، برنامه موفق بوده است.

 

در این برنامه مسایل مربوط به زن مسلمان بررسی می شود.

 

چرا برای اجرای این برنامه، به شکل مشخص شبکه اقرء را انتخاب کردید؟

 

شبکه اقرأ شبکه ای ماهواره ای است که پخش این برنامه را به شکل مناسب به من پیشنهاد کرد، همچنین فضای مناسبی را برای پخش این برنامه آماده کرده است.

 

من آرزو دارم از همه جای دنیا و از طرف هر شبکه ماهواره ای یا تلویزیونی برنامه اجرا کنم، به شرطی که در خدمتگذاری به مسایل زن مسلمان به من کمک کنند.

 

ولی دیده شده بیشتر بازیگران با حجاب شده، برنامه ها و دیدارهای خود را فقط در شبکه اقرأ انجام می دهند.

 

راز این مساله چیست؟

 

راز یا مساله دیگری وجود ندارد. اقرأ تنها شبکه ماهواره ای است که به بازیگران با حجاب شده، کار رسانه ای را پیشنهاد کرده است.

 

این در حالی است که مجریان بی حجاب هم در این شبکه کار می کنند ولی مردم به ستاره هایی که شناخته شده و در بورس شهرت اند، علاقه نشان می دهند.

 

این مساله به موفقیت برنامه تلویزیونی کمک می کند.

 

شبکه اقرأ هم از این عامل به شکل صحیح بهره برداری کرده و به مطالبات مردم برای ایجاد رسانه ای دینی پاسخ گفته است...

 

من در واقع، همانطور که قبلا یادآور شدم، برای همکاری با هر شبکه ماهواره ای یا تلویزیونی آمادگی دارم و تنها شرطم این است: برنامه ای را اجرا کنم که جامعه و زن مسلمان از آن استفاده کند.

 

زنان مسلمان از همه جا، با بیان مشکلاتشان در برنامه شما مشارکت می کنند.

 

آیا در مشکلات و غصه هایی که در این برنامه مطرح می شود و از آن رنج می برید، احساس تنهایی نمی کنید؟

 


با این که از نظر ظاهری جهان به دهکده ای کوچک تبدیل شده است، ولی ما در جهان عرب، از غم و غصه دوستان، خانواده و عزیزانمان غافل شده ایم.

 

امروز به جای این که سکوت کنیم و به خود وغصه هایمان مشغول شویم، بسیار نیازمندیم به فکر غصه های دیگران باشیم و در مقابل ستم هایی که به هر یک از زنان در جهان اسلام یا عرب روا می شود واکنش نشان دهیم.

 

در این برنامه تلاش می کنیم به کمک هم به این نقطه برسیم، درباره مشکلاتمان گفتگو می کنیم و با همدیگر به دنبال راه حلی برای آن می گردیم.

 

این دروغ است که زن متدیّن با مدل های لباس آشنا نیست و از مسایل جهان اطلاع ندارد.

 

من فکر می کنم اینها تهمت هایی است که برای زشت نمایی چهره زن مسلمان مطرح می کنند.

 

«منا عبدالغنی» چه برنامه هایی را در شبکه های ماهواره ای دنبال می کند؟

 

منا فقط به برنامه های دینی توجه دارد؟

 

من به خوبی برنامه های شبکه اقرأ و مجد را دنبال می کنم.

 

گاهی اوقات شبکه های مربوط به زنان و کودکان را هم می بینم و در این شبکه ها با مدل های لباس آشنا می شوم تا مدل مناسب خودم را استفاده کنم.

 

زن مسلمان نباید زندگی بسته ای داشته باشد بلکه این حق اوست که ورزش و فعالیت های مشروع دیگر را انجام بدهد.

 

این دروغ است که زن متدیّن با مدل های لباس آشنا نیست و از مسایل جهان اطلاع ندارد.

 

من فکر می کنم اینها تهمت هایی است که برای زشت نمایی چهره زن مسلمان مطرح می کنند.

 

معروف است که زن، مطابق با سرشت خود به زیبایی و چهره اش توجه می کند.

 

امروز هم مدها و آرایش های مختلفی به وجود آمده است.

 

زن مسلمان تا کجا می تواند به دنبال این مسایل برود تا زیبایی چهره اش را در برابر همسر و در جامعه حفظ کرده باشد بدون این که با احکام اسلام مخالفت کند؟

 

همه باید بدانند که اسلام زن را از آرایش کردن، عطر زن و نمایش زیبایی خود منع نکرده ولی این خودنمایی را در چارچوب مناسبی قرار داده و برای همسر و در خانه حلال کرده است نه در خیابان.

 

این که زن به زیبایی خود اهمیّت بدهد، خوب است ولی زیاده روی کردن و دغدغه های افراطی نسبت به بالارفتن سن و تلاش برای مخفی کردن پیری با عمل جراحی، رفتار صحیحی نیست.

 

هر مرحله زندگی زیبایی های خاص خود را دارد که باید با آن زندگی کرد.

 

به اندازه ای باید آرایش کرد که جسم و روح به زحمت نیافتد.

 

به آنچه خدا به ما داده راضی باشیم.

 

همین کافی است که زن آراستگی ظاهر را بیرون منزل و زیبایی را در داخل منزل به اندازه توان و بدون مخالفت با دین حفظ کند.

 

فعالیت هایتان را در درام دینی چطور ارزیابی می کنید؟

 

وقتی حدیث پیامبر(ص) را به زبان جاری می کنم یا آموزه های این دین بزرگ و داستان جاویدان رشادت های اسلام را نشر می دهم، کاملا احساس رضایت و خوشبختی می کنم.

 

چرا صحنه هنر از تولیداتی که در آن زن مسلمان درام معاصر را ارایه می کند محروم است و فقط کارهای تاریخی تولید می شود؟

 

آرزوی من این است که چهره زن با حجاب را در تولیداتم به عنوان عضوی از جامعه ارایه کنم که از مشکلات و غصه های جامعه دور نیست.

 

پیشتر درخواست کرده بودم کارهایی درباره خانواده تولید شود و در این تولیدات همه اعضای خانواده نمایش داده شوند تا پدر، مادر و فرزندان برای توسعه و تحکیم ارتباطاتشان از این برنامه ها استفاده کنند.

 

از گروه های تولید و نویسندگان فیلمنامه ها همین درخواست را دارم.

 

نباید بازیگران باحجاب را فقط در برنامه های ماه رمضان مشارکت دهند، بلکه نیازمند تولیدات معاصری هستیم که به اسلام و مسایل زنان خدمت کند.

 

آرزو دارید چه کار هنری را عرضه کنید؟

 

آرزوی من ارایه کاری است که برای خانواده های عربی سودمند باشد و به وسیله این کار بتوانم ثابت کنم زن مسلمان متدیّن، بخشی از بافت جامعه است.

 

با حضور و اندیشه اش از جامعه دور نیافتاده بلکه شاید دیدگاهش وسیعتر و فراگیر از زنی است فقط برای خودش زندگی می کند.

 

زنی که خدا بر او منّت گذاشته و نور ایمان را در قلبش تابناک کرده، برای دیگران زندگی می کند.

 

دیگران در زندگی او خانواده و جامعه پیرامونش و امّتی است که به آن منتسب است.

 

ارزشمندترین امر نزد خدا دانشی است که سودمند باشد.

 

این چیزی است که آرزو دارم در قالب کاری مفید برای اعضای خانواده های مسلمان ارایه کنم.

 

به مساله آواز برگردیم.

 

نظر شما درباره هرج و مرج کلیپ های ویدیویی چیست؟

 

چطور فرزندانمان را از خطر این فیلم ها حمایت کنیم؟

 

باید مقاومت کرد.

 

 

مقاومت هم از طرف هنرمندانی انجام می شود که در عرضه آثار هنری مثبت و خدمتگزار به رفتار و ارزش های انسانی نقش دارند.

 

خانواده فقط با نظارت تحمیلی موفق نمی شود.

 

چون وقتی من دختر یا پسرم را منع کنم، می توانند هر چه می خواهند را در اینترنت یا در منزل دوستشان ببینند.

 

به همین دلیل وظیفه ما این است که جایگزین مناسبی را ارایه کنیم تا بچه ها از مشاهده آثار بد منصرف شوند.

 

هنرمندان بزرگی هستند که به این مساله توجه دارند مثل آقای «محمد صبحی» که تولیدات خوبی را درباره مسایل خانواده ارایه کرده مثل فیلم «خاطرات ونیس».

 

پدر و مادر باید با فرزند کوچکشان دوست باشند، به آنها نزدیک شوند تا نصیحتشان تأثیر گذار باشد و بتوانند خطرناک بودن برخی فیلم های بیگانه از ارزش ها و فرهنگمان را گوشزد کنند.

 

در بستر تهاجم فرهنگی و حمله ماهواره ها که پیرامون ما را فراگرفته، والدین نسبت به فرزندانشان دغدغه شدید دارند، به عنوان یک مادر بگویید چطور می توانیم کودکانمان را از این خطر محافظت کنیم؟

 

این مساله مهمی است.

 

ما می خواهیم کودکان آداب و رسوم اسلامی را که بر رفتار ما حاکم است، بیاموزند، در حالی که آنچه می بینند و با آن زندگی می کنند، مخالف اسلام است.

 

به اعتقاد من، مادر نقش مهمی دارد.

 

پدر هم همینطور.

 

آنها می توانند رفتار شایسته را به فرزندانشان تلقین کنند و در برابر بدی ها واکسینه شان کنند.

 

اگر راه درست و اشتباه را به آنها یاد دهیم، دیگر از تأثیر پذیری آنها یا از دست دادن ارزشهای زیبایمان نمی ترسیم.


 

منا عبدالغنی چطور اوقات فراغت خود را می گذراند؟

 

اگر بگویم، اوقات فراغت ندارم، دروغ نگفته ام.

 

برای اقامه نماز همزمان با اذان صبح بیدار می شوم.

 

بعد از آماده کردن صبحانه یک ساعت استراحت می کنم.

 

بچه ها که به مدرسه رفتند، برای تحصیل به آکادمی هنر می روم.

 

بعد از این که برگشتم و کارهای آشپزخانه و پختن ناهار را تمام کردم، موقع ظهر همه اعضای خانواده دور هم جمع می شویم.

 

عصر به مرکز آموزش مبلغان می روم.

 

جالب این است که خانواده ما با این که در رفتارشان آموزه های اسلامی را اجرا می کنند ولی در کار شعارمان اروپایی است.

 

همه اعضای خانواده با هم همکاری می کنند.

 

دخترم را عادت داده ام که هفته ای یک بار، از خانه ایتام بازدید کنیم.

 

من از خانمهایی که از اوقات فراغت شکایت دارند واقعا تعجب می کنم.

 

اینها در خانه کار نمی کنند ولی خودشان را به قصه ها و داستان های محافل مختلف مشغول کرده اند.

 

این حقیقت تأسف باری است:

 

بعضی ها خانه را در دست خدمتکاران رها کرده اند و مشغول داستان پردازی درباره اوقات فراغت شده اند.

 

آیا «ریم» دخترت با حجاب است؟

 

«ریم» 14 ساله است، نماز می خواند و حافظ قرآن و احادیث پیامبر(ص) است.

 

تلاش کرده ام رفتار دخترم اسلامی باشد تا در آینده همین رفتار را به فرزندانش بیاموزد.

 

وقتی ریم از تصمیم من برای با حجاب شدن مطلع شد، برایش سوال ایجاد شده بود.

 

گفتم: من همه چیز را برای اطاعت خدا رها کرده ام.

 

ابتدا از این تغییر حیرت زده شده بود ولی با گذشت زمان حتی من را در انتخاب لباس های مناسب برای حجاب کمک می کرد.

 

امروزه دختران در مقابل پیامدهای جهانی شدن در معرض خطر قرار گرفته اند.

 

به عنوان یک مادر برای حفاظت دختران جوان از این خطرها چه نظری دارید؟

 

بازگشت به مسئولیت مادری نقش مهمی را در آگاه سازی و تسلط بر کشتی زندگی خانوادگی بازی می کند.

 

مادر وظیفه دارد باب گفتگو با دخترش را باز کند.

 

مادر باید دختر را آماده زندگی کند مثل باغبانی که به درخت رسیدگی و زمین حاصلخیزی را برای درخت آماده می کند.

 

باید دختر را خوب تربیت کند و با رفتار اسلامی پشتیبانی اش کند تا از توفان های جهانی شدن در امان باشد.

 

این توفان ها فقط انسانهای ضعیف را از ریشه می کند.

 

رؤیای هر مادر این است که عروسی دخترش را ببیند.

 

آیا منا عبدالغنی تصورش را از دامادش یا عروس آینده پسرش کریم برای ما توصیف می کند؟

 

درباره داماد آینده ام باید فرد با اخلاقی باشد که با اخلاق پسندیده تربیت شده باشد، در تمام ابعاد زندگی متدیّن باشد نه فقط در عبادات.

 

درباره پسرم کریم هم مطمئن هستم به خاطر تربیتی که شده، عروس مناسبی را انتخاب می کند که اهل حفظ زبان و عفّتش خواهد بود، با حافظ قرآن ازدواج می کند تا همسرش مربی با فضیلتی برای فرزندان باشد.

 

نظر شما درباره اینترنت و سایت های الکترونیکی چیست؟

 

شما مطالب این سایت ها را دنبال می کنید؟

 

اینترنت دروازه فرهنگ است و جهان را یکپارچه کرده است.

 

من تلاش می کنم اینترنت را بیاموزم تا از هیچ یک از ابزارهای جدیدی که فرزندانم استفاده می کنند، عقب نمانم.

 

از همه مادران درخواست می کنم برای اشراف داشتن بر تربیت فرزندانشان، اطلاعاتشان را بالا ببرند.

 

اعتقاد دارم سایت های اینترنتی میان ما به عنوان ملّت های عربی نزدیکی زیادی ایجاد کرده اند.

 

این سایت ها برای خانم هایی که به دنبال اطلاعات می گردند یا علاقمند به منتشر کردن ابتکارهای گوناگون خودشان هستند، مفید بوده است؛

 

به ویژه نشریات الکترونیکی به افراد نوآور و مبتکر کمک می کند.

 

این افراد می توانند با داشتن صفحه های شخصی، تولیدات خود را ارایه و اندیشه شان را ترویج کنند، دیگران هم از افکارشان استفاده می کنند.

چهارشنبه 12/9/1393 - 10:26
حجاب و عفاف

 به گزارش مرکز خبر حوزه، این بانوی مسیحی که پس از تشرف به مذهب تشیع، نام زهرا را برای خود انتخاب کرد، ‌در حالی که با خوشحالی زایدالوصفی سخن می‌گفت با اشاره به علت گرایش خود به اسلام و تشیع، گفت:

 اسلام دین کاملی است که می‌تواند همه نیازهای انسان را تأمین کند و دستورالعمل‌های جامعی را برای خوب زیستن دارد.

 وی با اشاره به انگیزه‌ خود از گرویدن به اسلام و مذهب شیعه‌، افزود:

 مسلمانان زیادی در لندن زندگی می‌کنند که زندگی آنان از آرامش‌ خاصی برخوردار است، همچنین دخترعمویم که قبلاً مسلمان شده بود، مرا تشویق به این امر کرد وشاید او بیشترین تأثیر در شناخت من نسبت به اسلام را داشت؛ البته در مورد اسلام و به ویژه تشیع مطالعاتی هم داشتم.

 این بانوی تازه مسلمان‌ ادامه داد:

 دخترعمویم پوشش اسلامی داشت، من هم احساس کردم که پوشش او حصاری در برابر بی‌بندوباری‌های حاکم بر جوامع غربی است و به این امر علاقه‌مند شدم.

 

 

وی با ابراز افتخار از این که به دین اسلام گرویده است، خاطرنشان ساخت:

 

برنامه آینده‌ام این است که نماز را به صورت کامل یاد بگیریم و اطلاعات خود را نسبت به اسلام و تشیع کامل‌تر کنم.

 زهرای تازه مسلمان‌ که همسرش ایرانی است، خطاب به بانوان غربی گفت:

 من به بانوان غربی می گویم، همچنان که من با مطالعه و امتحان دین اسلام را انتخاب کردم،‌ آنها نیز این کار را انجام دهند و خواهند دید که انتخاب این دین، سعادت آنان را به همراه خواهد داشت.

 بر پایه این گزارش، در این مراسم که با معنویت خاصی همراه بود، حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمدجواد فاضل لنکرانی ضمن توصیه هایی به این بانوی تازه مسلمان‌، هدایایی را به رسم یادبود به وی اهداء کرد.

 گفتنی است، دخترعموی این بانوی انگلیسی نیز، سال گذشته با حضور در دفتر مرجع فقید آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (ره) در تهران، به دین اسلام و مذهب حقه تشیع گروید.

 

 منبع:خبرگزاری بین المللی زنان

چهارشنبه 12/9/1393 - 10:19
حجاب و عفاف

 بارها شنیده ایم که «حجاب مصونیت است، نه محدودیت»،

 

اما شاید در بین خود ما این احساس مصونیت کمتر به چشم بیاید.

 

شاید ما هم مصداق «تو قدر آب چه دانی، که در کنار فراتی» شده باشیم و چه بسا اگر کسانی خارج از چارچوبهای دینی و فرهنگی ما به بازگویی برکات داشته هایمان بپردازند، برایمان شنیدنی تر باشد.»

 

کریستا برمر» (Krista Bremer)، نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی، در نشریه معروف آمریکایی O. The. Oprah تجربه عینی خود را از برخورد با حجاب به قلم آورده است.

 

برمر از ناشران نشریه ادبی The Sun است که در سال 2008 برنده جایزه معتبر ادبی «پوشکارت» شده و در سال 2009 جایزه ادبی «بنیاد رونا جاف» را از آن خود کرده است.

 

مامان برام روسری بخر!

 

نُه سال پیش، در اتاق نشیمن خانه ام در «کارولینای شمالی»، دختر شیرخوارم را با موسیقی کودکانه ای می رقصاندم که در دهه 70 رایج بود و من در دوران کودکی همه اشعارش را که درباره مدارا با دیگران و تساوی زن و مرد بود، حفظ کرده بودم.

 

همسر لیبیایی تبارم اسماعیل، او را در آغوش می گرفت و ساعتها در ایوان خانه با صدای غژ و غژ صندلی راحتی آهنی تکانش می داد و برایش آوازهای قدیمی عربی می خواند.

 

او همچنین دخترمان را پیش شیخی مسلمان برد تا در گوش های نرم و کوچولویش اذان و اقامه بخواند.

 

چشمان قهوه ای و مژه های ناز و مشکی دخترم به پدرش رفته بود و پوست شیرقهوه ای اش در آفتاب تابستان خیلی زود به تیرگی می زد.

 

اسم دخترمان را «عالیه» گذاشتیم- که در عربی به معنای «بلندمرتبه» است- و با هم توافق کردیم که وقتی بزرگ شد، از بین فرهنگ های کاملاً متضاد ما، هر کدام را که خودش خواست، انتخاب کند.

 

خیالم از این تصمیم راحت بود و شک نداشتم که دخترم زندگی مرفه آمریکایی من را به فرهنگ اسلامی و لباسهای پوشیده سرزمین پدرش ترجیح خواهد داد.

 

پدر و مادر اسماعیل در خانه سنگی محقری در کوچه ای کثیف و پر پیچ و خم در حومه طرابلس زندگی می کنند.

 

بر دیوارهای این خانه، به جز آیاتی از قرآن که بر روی چوب حک شده، هیچ نقش و نگاری وجود ندارد.

 

فرش اتاقها هم فقط تشکچه هایی است که شبها تایشان می زنند و به عنوان تختخواب استفاده می کنند.

 

اما پدر و مادر من در خانه ای مجلل در «سانتافه»، مرکز ایالت «نیومکزیکو»، زندگی می کنند که سه پارکینگ، تلویزیونی صفحه تخت با صدها کانال، یخچالی پر از غذاهای سالم و طبیعی و یک کمد پر از اسباب بازی برای نوه ها دارد.

 

تصور می کردم که عالیه هم مثل خودم اهل خرید از فروشگاه های زنجیره ای معروف Whole Foods باشد و از انبوه هدایای زیر درخت کریسمس خوشش بیاید، ولی در عین حال لحن آهنگین زبان عربی، باقلواهای عسلی که اسماعیل با دست خالی درست می کند، و حنابندی پاهای خاله اش را که هنگام سفر به لیبی دیده بودم، تحسین می کردم.

 

هیچ وقت فکر نمی کردم که عالیه فریب حجاب دختران مسلمان را بخورد!

 

تابستان سال قبل در جشن عید فطر شرکت کردیم که در پارکینگ پشت مسجد نزدیک خانه مان برگزار شده بود. بچه ها روی وسایل بازی جست و خیز می کردند و ما پدر و مادرها هم زیر سایبانی پلاستیکی نشسته بودیم و مگس ها را از روی بشقابهای مرغ سوخاری، برنج و باقلوا می پراندیم.

 

من و عالیه داشتیم در نمایشگاهی دور می زدیم که به مناسبت عید بر پا شده بود و چیزهایی مثل سجاده، حنا و لباسهای اسلامی عرضه می کرد.

 

به قسمت روسری ها که رسیدیم، عالیه رو به من کرد و با خواهش بسیار گفت: «مامان! یکی برام بخر.»

 

دخترم شروع کرد به برانداز کردن روسری ها که مرتب روی هم چیده شده بودند و فروشنده که خانمی سیاه پوست و سر تا پا مشکی پوش بود، به عالیه لبخندی زد.

 

مدتی بود که عالیه به دختران مسلمان هم سن و سالش با دیده تحسین و احترام می نگریست.

 

دلم به حالشان می سوخت که حتی در گرم ترین روزهای تابستان دامن های بلند و لباسهای آستین دار می پوشیدند، چون بهترین خاطرات دوران کودکی ام مربوط به زمانی می شد که با پوشیدن لباسهای برهنه، می گذاشتم پوستم آفتاب بخورد... ولی عالیه به حال آن دختران مسلمان غبطه می خورد و از من خواسته بود برایش مثل لباسهای آنها بخرم.

 

حالا دلش روسری هم می خواست!

 

پیشتر بهانه می آوردم که در بازارچه نزدیک خانه از آن روسری ها گیر نمی آید، ولی حالا روسری ها جلوی چشم عالیه بودند و او می خواست با 10دلار از پول توجیبی خودش روسری سبز سیری را بخرد که محکم در دست گرفته بود.

 

سرم را به علامت مخالفت کامل تکان دادم، ولی ناگهان یاد قراری افتادم که با اسماعیل گذاشته بودیم.

 

بنابراین دندان هایم را از خشم به هم فشردم و روسری را خریدم، به این خیال که عالیه خیلی زود آن را کنار می گذارد.

 

یک زوج ناهمگون

 

یک روز بعد از ظهر که برای خرید از خانه بیرون می رفتم، صدای عالیه از اتاقش بلند شد که می خواهد با من بیاید.

 

چند لحظه بعد، سر و کله اش- یا بهتر بگویم، نصف سر و کله اش- بالای پله ها پیدا شد.

 

او از کمر به پایین، دخترم بود؛ با همان کفش های اسپرت، جورابهای رنگ روشن و شلوار جینی که سر زانوهایش کمی نخ نما شده بود.

 

اما از کمر به بالا، دختری غریبه بود.

 

صورت گرد و روشنش که در یک خیمه پارچه ای تیره محصور شده بود، به ماهی در آسمان بی ستاره می مانست.

 

پرسیدم: «با همین سر و وضع می خواهی بیایی؟» با همان لحنی که از چندی پیش با من به کار می برد، آرام جواب داد: «بله.»

 در راه مغازه، از آینه ماشین او را دزدکی می پاییدم.

 

ساکت و سرد و بی اعتنا نشسته بود و از پنجره بیرون را تماشا می کرد.

 

 

انگار یک مقام بلندپایه مسلمان داشت از شهر کوچک ما در جنوب آمریکا دیدن می کرد و من فقط راننده اش بودم. لبم را گزیدم.

 

می خواستم از او بخواهم قبل از پیاده شدن روسری اش را در آورد، ولی نتوانستم حتی یک دلیل منطقی برای این کار پیدا کنم، جز اینکه با دیدن آن صحنه فشار خونم بالا می زد.

 

من همیشه تشویقش کرده بودم که استقلال شخصیتش را ابراز کند و در برابر فشار هم سن و سال هایش بایستد، ولی حالا احساس ترس و نگرانی می کردم، انگار که آن روسری را خودم به سر کرده باشم.

 در پارکینگ عمومی Food Lion تمام بدنم غرق در هوای گرم شد و موهای عرق گرفته ام را دم اسبی بستم، ولی انگار هوای گرم اصلاً عالیه را اذیت نمی کرد.

 لابد مردم ما را مثل یک زوج ناهمگون می دیدند: زنی قد بلند و مو بور با شلوار جین و تاپ تنگ که دست مسلمانی یک متر و بیست سانتی را گرفته است.

 

دخترم را به خودم نزدیکتر کردم و وارد مغازه شدیم.

 

همچنان که در میان قفسه های فروشگاه با چرخ دستی مان جولان می دادیم، مشتری ها چنان خیره خیره نگاهمان می کردند که انگار با معمایی حل نشدنی رو به رو شده اند و وقتی چشممان به چشم هم می افتاد، بی درنگ نگاهشان را پایین می انداختند.

 

کشف دیگری از آزادی

 

من در دهه 70 در جنوب کالیفرنیا با این فکر بزرگ شده بودم که آزادی زنان مساوی با برهنگی بیشتر است و زنان می توانند هر کاری را انجام دهند.

 

کشف آزادی جسمی برای من بخش مهمی از روند کشف شخصیتم بوده است، اما این تجربه ارزان به دست نیامده است.

 

ساعتهای متمادی را جلوی آینه، سرگرم تحقیق درباره تصویر خودم بودم:

 

از شکل و قیافه خودم تعریف می کردم؛ گاه از آن بدم می آمد؛ گاه با خودم فکر می کردم دیگران چه نظری درباره قیافه ام دارند.

 

و گاهی فکر می کردم که اگر همین دقت نظر را در زمینه دیگری به کار می بستم، فکرم چقدر باز شده بود، یا می توانستم رمانی بنویسم، یا حداقل سبزی کاری را یاد گرفته بودم!

 

حالا عالیه در این مرحله از زندگی خود، همه حواسش به دنیای پیرامونش است، نه تصویر خودش در آینه.

 

عالیه کلاس چهارم دبستان است و دختران همکلاسی اش محبوبیت را با طرز لباس پوشیدن مرتبط می دانند.

 

چند هفته پیش عالیه با عصبانیت تعریف می کرد که یکی از همکلاسی هایش همه دختران کلاس را بر اساس شیک پوشی شان درجه بندی کرده است.

 

آنجا بود که فهمیدم با اینکه برهنگی به من در مواردی آزادی می دهد، اما عالیه توانسته است با انتخاب حجاب و پوشیدگی، آزادی دیگری را کشف کند.

 

نمی دانم علاقه عالیه به پوشش اسلامی تا کی ادامه خواهد یافت.

 اگر تصمیم بگیرد مسلمان شود، مطمئنم که اسلام برایش مدارا، تواضع و عدالت خواهی را به ارمغان خواهد آورد، چنان که برای پدرش هم به ارمغان آورده است.

 

و چون می خواهم سرسختانه پشتیبان و مراقبش باشم، نگرانم که نکند این انتخاب، زندگی را برایش در کشور خودش سخت کند.

او به تازگی سوره حمد را حفظ کرده است و به اصرار از پدرش می خواهد که به او هم عربی یاد بدهد.

 

عالیه تنها ولی با هدف راه می رود؛ بسیار متفاوت با رفتاری که من در سن و سال او داشتم، و من یک بار دیگر فهمیدم که هنوز چقدر تا شناخت دخترم فاصله دارم.

 

این فاصله نه فقط به خاطر آن روسری، بلکه از آن رو بود که او اصلاً به واکنش دیگران اهمیت نمی دهد؛ ترجیح می دهد به جای شیرجه زدن در دریا، توی کتاب فرو برود و آن قدر غرق مطالعه می شود که صدای من را از اتاق بغلی نمی شنود.

 

به این فکر می کنم که روسری می تواند با قدرت جادویی خود، تخیل نامحدود، دریافتهای زیرکانه و معصومیت فطری عالیه را حفظ کند.

 تصور می کردم که وقتی به اتاق آینه فروشگاه های لباس برود، مثل نوجوانان دیگر، در دام آن زرق و برق نخواهد افتاد و حجاب، او را مانند صدفی در میان خواهد گرفت.

 فکر می کردم که حجاب، دخترم را از احساس فراگیر نارضایتی در عین ناز و نعمت خلاص خواهد کرد و در پرواز او به سوی آینده ای که برایم کاملاً نامعلوم است، زیر پر و بال خواهد گرفت.

 

منبع:خبرگزاری بین المللی زنان 

چهارشنبه 12/9/1393 - 10:17
حجاب و عفاف
«فا بیان» دختر ۲۸ ساله فرانسوی است تا چندی قبل مدل لباس بسیار معروفی بود که شرکت‌های بزرگ با او قراردادهای کلانی می‌بستند.
   
عکس او در مجله‌ها و شبکه‌های مختلف تلویزیونی به نمایش در می‌آمد ولی حالا در روستاهای دور دست افغانستان به درمان بیماران می‌پردازد و از زندگی خودش بسیار راضی و خوشحال است چرا که او حالا اسلام را پذیرفته و یک مسلمان است.
   
فابیان با اعتماد به نفس کاملی گفت: «اگر لطف و رحمت خداوند شامل من نمی‌شد، هیچ گاه نمی‌توانستم مسلمان شوم و تا آخر عمرم مانند یک حیوان زندگی می‌کردم.
   
من در آن زندگی فقط به دنبال سیراب کردن هوس و شهوت‌های خود بودم و هیچ اصول و ارزشی برای خود نداشتم.
   
از کودکی آرزو داشتم پرستار شوم، اکنون که مسلمان شده‌ام به آرزوی خود رسیده‌ام.»
   
بله او به آرزوهای خودش رسیده است و حالا راه هدایت را پیدا کرده است.
   
او تا دیروز همه خواسته‌های دنیایی را داشت، ثروت و شهرت و ... اما حالا حقیقت را داشت، آرامش را داشت، اعتماد به نفس را داشته چیزی را داشت که قبلاً هیچ‌گاه نداشته، «ایمان».
   
او گفت: «در حال و هوای کودکی همواره خودم را در حالت کمک به کودکان بیمار تخیل می‌کردم اما وقتی بزرگ‌تر شدم، به دلیل زیبایی ظاهری که دارم ناخودآگاه به سمت دنیای مدل کشیده شدم و از شکل من استفاده ابزاری می‌شد، دقیقاً مانند یک وسیله مدت دار که بویی از انسانیت در آن نبود.»
   
این دختر تازه مسلمان شده، همچنین گفت: «تا اینکه برای شرکت در یکی از برنامه‌ها به بیروت پایتخت لبنان دعوت شدم.
   
وقتی به آنجا سفر کردم، صحنه‌هایی دیدم که در همه عمرم مانند آن را ندیده بودم.
   
در آنجا پیش از گذشته از خودم منفور شدم و کم کم به سمت متحول شدن حرکت کردم تا اینکه در نهایت به اسلام که انسانیت واقعی در آن وجود دارد، رسیدم.
   
پس از مسلمان شدن در بیروت به پاکستان سفر کردم و از مرز این کشور به افغانستان رفتم و با کمک به کودکان و مجروحان یکی از آرزوهای دیرینه و کودکی خود را محقق ساختم.»
   
وقتی فا بیان مسلمان شد خیلی‌ها تلاش کردند او را از راهی که انتخاب کرده بود منصرف کنند.
   
«فا بیان» در این باره گفت:"شرکت‌های مدل پس از اینکه از مسلمان شدن من با خبر شدند، سعی کردند مرا به راه قبلی باز گردانند از همین رو هدایای بسیار زیادی برایم فرستادند و پیشنهاد دستمزد سه برابری نسبت به قبل را به من دادند اما من که تازه راه اصلی را یافته بودم، هدایا را پس فرستاده و همه پیشنهادات آنان را رد کردم و اکنون احساس می‌کنم که در خوشبختی کامل به سر می‌برم."
  
خانواده او هم تلاش زیادی کردند جلوی کار او را بگیرند و اما فا بیان برای راهی که انتخاب کرده بود مصمم بود. حالا او زندگی‌اش را صرف کمک به دیگران می‌کند تا به ما هم یاد بدهد که مهم‌ترین داشته یک انسان ایمان
اوست، به خاطر ایمان حتی می‌شود از ثروت و شهرت هم گذشت.
 
  
   
منبع:خبرگزاری بین المللی زنان
چهارشنبه 12/9/1393 - 10:16
حجاب و عفاف
خانم "دالیا مجاهد" كه یك پژوهشگر مسلمان مصری تبار است، به عنوان اولین زن مسلمان به تیم مشاوران "باراك اوباما" رئیس جمهور جدید ایالات متحده آمریكا پیوست تا یكی از مشاوران وی در امور ادیان باشد.
   
شیعه آنلاین: «دالیا مجاهد»،‌زن مسلمان و محجبه آمریکایی به عنوان مشاور باراک اوباما منصوب شد.
   
بدین ترتیب "دالیا مجاهد" كه مدیریت مؤسسه پژوهش‌های اسلامی جالوپ را بر عهده دارد، اولین محجبه‌ای است كه به تیم 25 نفری مشاوران "باراك اوباما" می‌پیوندد.
   
او قرار است به رئیس جمهور آمریكا در برخورد و تعامل با مسلمانان و كشورهای اسلامی مشاوره دهد تا وی بتواند به صورت بهتری با اینگونه مسائل برخورد كند.
   
وظیفه دیگر "دالیا مجاهد" ترمیم چهره خراب شده اسلام و مسلمانان نزد مقامات آمریكایی است،‌زیرا این چهره در سال‌های اخیر و به ویژه پس از حادثه 11 سپتامبر به شدت خدشه دار شده است.
   
خانم "مجاهد" در این باره می‌گوید: من توانستم آقای "اوباما" را راضی كنم تا كاركنان دیگری را از اقلیت مسلمان در كاخ سفید استخدام كند تا با این كار موجب بهبود رابطه آمریكا با جهان اسلام شود.
   
البته به نظر نمی‌رسد كه آنان برای پست‌های حساس و كلیدی انتخاب شوند، اما بدون شك بودن آنان در بهبود روابط بی‌تأثیر نخواهد بود.
   
وی در ادامه افزود: به دلیل اینكه من تنها مسلمان در تیم مشاوران آقای رئیس جمهور هستم، كار دشواری در معرفی درست اسلام به او و تیمش دارم.
   
من برای بهبود رابطه مسیحیت با اسلام نیز تلاش زیادی خواهم كرد.
   
"دالیا مجاهد" افزود: داشتن یا نداشتن حجاب، هیچ تأثیری در انتخاب من نزد "اوباما" نداشت.
   
ورود من به كاخ سفید به خاطر محجبه بودنم نیست.
   
افراد بسیار دیگری ممكن بود به جای من تعیین شوند اما آقای "اوباما" و تیمش مرا برگزیدند.
   
به نظر من علت این انتخاب فعالیت مورد قبولم در مؤسسه جالوپ بوده است.
   
ما در این مؤسسه در مورد پژوهش‌هایی درباره تمام مسلمانان دنیا و تمام كشورهای اسلامی انجام می‌دهیم و آمار و ارقام و اطلاعات كافی و مورد نیاز را در اختیار داریم.
   
گفتنی است خانم "دالیا مجاهد" در گذشته كتابی تحت عنوان "یك مسلمان میلیارد به چه چیزی می‌اندیشد؟!" را نگاشته است.
   
وی در این كتاب با تعداد زیادی از مسلمانان میلیارد گفتگو كرده و دیدگاه و نظرات آنان در مسائل مختلف را بیان كرده است.
 
 
   
منبع:برترین حجاب
چهارشنبه 12/9/1393 - 10:13
حجاب و عفاف
Nakata Khaula بانوی مسلمان ژاپنی دلایل گرویدن خود به اسلام را چنین بیان کرده است:
  
در آن زمان که تازه به اسلام گرویده بودم، بحث‏های جدی درباره دختران محجبه در مدارس فرانسه وجود داشت که هنوز هم وجود دارد.
   
اکثریت بر این نظر بودند که مسئله حجاب، خلاف این اصل را ثابت می‏کرد که مدارس دولتی فرانسه باید نسبت به مذهب دانش‏آموزان بی‏تفاوت باشند و حتی من، به عنوان یک غیرمسلمان، می‏اندیشیدم که چرا باید چنین وسواسی درباره موضوعی کوچک - روسری دانش‏آموزان - وجود داشته باشد.
   
این احساس، همچنان در میان غیرمسلمانان به قوت خود باقی است که زنان مسلمان، پوشش اسلامی بر تن می‏کنند؛ تنها به این دلیل که مجبور به اطاعت از سنت‏ها هستند و بنابراین، حجاب، نماد ظلم و ستم است.
   
از این رو، استقلال و آزادی زنان، میسر نخواهد شد؛ مگر با برداشتن حجاب.>>
  
چنین درک ناپخته‏ای در میان مسلمانان کم‏اطلاع یا بی‏اطلاع از اسلام هم وجود دارد. این افراد، چنان به التقاط دینی و سکولاریسم خو گرفته‏اند که از درک این مطلب که اسلام دینی جهانی و جاودانی است، ناتوانند.
   
این در حالی است که زنان غیرعرب، در سراسر دنیا، به دین اسلام می‏گروند و حجاب را به عنوان یک شرط مذهبی می‏پذیرند و نه به خاطر برداشتی نادرست از سنت.
   
من هم نمونه‏ای از این زنان هستم. حجاب من، نه بخشی از هویت سنتی یا نژادی من است و نه معنایی سیاسی یا اجتماعی دارد؛ بلکه حجاب من، تنها و تنها، هویت مذهبی من است.
  
من پیش از آن‏که در پاریس دین اسلام را برگزینم، حجاب را در حد خودم رعایت می‏کردم.
   
شکل حجاب، بسته به کشوری که فرد در آن زندگی می‏کند و یا میزان آگاهی او از اسلام، متغیر است.
   
در فرانسه، من تنها شالی بر سر می‏گذاشتم که از نظر رنگ، با دیگر لباس‏هایم متناسب بود.
   
این ترکیب، تقریباً مُد به حساب می‏آمد.
   
اکنون که در عربستان سعودی هستم، چادر سیاه سرتاسری بر تن می‏کنم که حتی چشمانم را هم می‏پوشاند.
   
به این ترتیب، من حجاب را از ساده‏ترین شکل تا کامل‏ترین آن، تجربه کرده‏ام.
   
واقعاً معنای حجاب چیست؟ با وجود این‏که کتاب‏ها و مقاله‏های زیادی درباره حجاب نگاشته شده، اما تمام آنها، نگرش افرادی است که از بیرون به این قضیه نگاه می‏کنند.
   
من امیدوارم با در نظر گرفتن این نکته که از داخل به این مسئله می‏نگرم، بتوانم آن را شرح دهم.
  
هنگامی که تصمیم گرفتم اسلام خود را ابراز کنم، هرگز فکر نکرده بودم که آیا خواهم توانست روزی پنج نوبت نماز بخوانم یا این‏که آیا قادر خواهم بود حجاب خود را حفظ کنم؟ شاید از این می‏ترسیدم که اگر جدی به این موضوع فکر کنم، به نتیجه منفی برسم و این کار، می‏توانست تصمیمم را مبنی بر مسلمان شدن، تحت تأثیر قرار دهد. تا زمانی که مسجد جامع پاریس را ندیده بودم، هیچ کاری با اسلام نداشتم و با نمازگزاران و حجاب، هیچ آشنایی نداشتم.
   
در واقع، هر دوی آنها برایم غیرقابل تصور بودند؛ اما شوق مسلمان شدن، چنان در من قوی بود که نگران چیزهایی که در آن سوی این تغییر در انتظارم بودند، نبودم پس از گوش دادن به یک سخنرانی در مسجد پاریس، محاسن رعایت حجاب بر من روشن شد؛ تا حدی که حتی پس از خروج از مسجد هم روسری را از روی سرم برنداشتم.
   
آن سخنرانی، مرا غرق در نوعی رضایت روحی کرد که هرگز قبلاً نمی‏شناختم؛ آن چنان که اصلاً نمی‏خواستم روسری را از سرم بردارم.
   
در آن وقت، به دلیل سرمای هوا، پوشش حجابم، توجه زیادی را به خود جلب نکرد؛ ولی خودم به شدت احساس می‏کردم که با دیگران تفاوت دارم؛ احساس طهارت و امنیت می‏کردم.
   
احساس می‏کردم که در محضر خداوند هستم. به عنوان یک خارجی در پاریس، از این‏که مردان به من خیره شدند، احساس خوبی نداشتم؛ ولی با پوشش حجاب، از نگاه مردان در امان بودم.
  
رعایت حجاب، باعث شادمانی‏ام شد و نیز نشانه فرمان‏برداری من از خداوند و تجلی ایمانم بود.
   
دیگر لازم نبود که اعتقاداتم را با صدای بلند فریاد بزنم؛ حجاب من، آنها را به روشنی برای همگان بیان می‏کرد؛ به ویژه برای دیگر مسلمانان.
   
به این ترتیب، حجاب به تقویت پیوند من با دیگر خواهران مسلمانان کمک می‏کرد.
   
حجاب برای من، خیلی زود، به یک امر طبیعی و کاملاً اختیاری تبدیل شد.
   
هیچ کس نمی‏توانست مرا مجبور به رعایت حجاب کند و اگر هم می‏کرد، من از آن سرپیچی می‏کردم.
   
در اولین کتابی که درباره حجاب خواندم، نویسنده با زبان بسیار ملایمی بیان کرده بود که: «خداوند، حجاب
را جداً توصیه می‏کند» و در اسلام، ما باید از خواسته‏های خداوند اطاعت کنیم.
   
از این‏که من هم موفق به انجام وظایف دینی خود، به صورت اختیاری و بدون هیچ مشکلی شدم، خوشحال بودم. الحمدالله.
  
حجاب به مردم یادآوری می‏کند که خداوند وجود دارد و همیشه به من یادآور می‏شود که من باید مثل یک مسلمان رفتار کنم؛ درست مانند افسران پلیس، که در لباس خدمت، آگاه‏تر و مراقب‏تر هستند؛ من هم با حجاب، بیشتر احساس مسلمان بودن می‏کنم.
  
دو هفته پس از آن‏که به اسلام گرویدم، برای شرکت در یک جشن عروسی خانوادگی، به ژاپن بازگشتم و تصمیم گرفتم که تحصیل در فرانسه را رها کنم.
   
اشتیاق تحصیل در رشته ادبیات فرانسه، جای خود را به شوق تحصیل در ادبیات عرب داده بود.
   
برای تازه مسلمانی چون من، با آگاهی اندک از دین اسلام، زندگی در شهری کوچک در ژاپن که مرا از سایر مسلمانان جدا می‏ساخت، آزمایش بزرگی بود؛ هرچند، این دوری از اجتماع مسلمانان، آگاهی‏های اسلامی‏ام را افزایش داد و دانستم که تنها نیستم؛ زیرا که خداوند با من است.
   
من می‏باید بسیاری از لباس‏هایم را که قبل از مسلمان شدن می‏پوشیدم، کنار می‏گذاشتم.
   
یکی از دوستانم به من کمک کرد تا خیاطی پیدا کنم که برایم تعدادی شلوار گشاد، نظیر آن‏چه پاکستانی‏ها می‏پوشند، بدوزد.
   
در این باره، نگاه متعجب مردم، مرا آزار نمی‏داد.
  
پس از شش ماه تحصیل در ژاپن، اشتیاقم به تحصیل زبان عربی به حدی افزایش یافت که تصمیم گرفتم به قاهره بروم.
   
من در آن‏جا دوستی را می‏شناختم؛ اما هیچ کدام از اعضای خانواده میزبان، انگلیسی یا ژاپنی نمی‏دانستند و
بانویی که در بدو ورود، مرا به داخل خانه هدایت کرد، از فرق سر تا نوک پا، سیاه‏پوش بود و حتی چهره‏اش را هم پوشانده بود.
   
اگرچه اکنون این نوع پوشش در این‏جا (ریاض) برایم عادی و آشناست، ولی به یاد می‏آورم که در آن زمان، از دیدن چنین ظاهری، سخت شگفت‏زده شده بودم؛ زیرا به یاد حادثه‏ای مشابه در فرانسه افتادم که با دیدن چنین لباسی با خود فکر کرده بودم که «این زنی است که اسیر سنت شده، بدون کوچک‏ترین آگاهی از اسلام واقعی»؛ زیرا به نظر من، پوشاندن صورت، نه یک ضرورت، بلکه سنتی بومی بود.>>
  
در قاهره، می‏خواستم به آن خانم بگویم که در پوشش، زیاده‏روی کرده است و این نوع پوشش، غیرعادی و غیرطبیعی بود؛ اما در عوض به من گفته شد که من به عنوان یک مسلمان، پوشش مناسبی برای ظاهر شدن بین مردم ندارم.
   
من با این نظر مخالفت کردم؛ زیرا بر اساس آن‏چه من درک کرده بودم، این نوع پوشش، برای یک زن مسلمان کافی بود؛ اما یک ضرب‏المثل انگلیسی می‏گوید: «هنگامی که در رم هستی، مانند رمی‏ها رفتار کن».
   
از این رو، مقداری پارچه خریدم و لباسی نظیر آن‏چه زنان مصری می‏پوشیدند ، برای خودم دوختم؛ لباسی که بازوها و پایین‏تنه را کاملاً می‏پوشاند و حتی آمادگی داشتم که صورتم را هم مانند اقلیت کوچک خواهران مصری که با آنها آشنا شده بودم، بپوشانم.>>>>
   
پیش از مسلمان شدن، لباس‏های سبک مردانه، نظیر شلوار را بر پوشیدن لباس‏های زنانه، نظیر دامن، ترجیح می‏دادم؛ اما نوع پوشش به سبک زنان مصری، برایم خوشایند بود و در این لباس، بیشتر احساس آرامش و وقار می‏کردم.
  
از نظر غربی‏ها، سیاه، رنگی مناسب برای لباس‏های شب است؛ چون زیبایی شخص را برجسته‏تر می‏سازد.
   
خواهران جدید من نیز در پوشش سیاهشان، واقعاً زیبا بودند و در چهره‏هایشان، نور قداست می‏درخشید.
  
پس از اقامتی کوتاه در عربستان سعودی، مجبور شدم به پاریس برگردم.
   
در آن‏جا متوجه شدم که ظاهر خواهران مصری، بی‏شباهت به راهبه‏های کاتولیک نیست.
   
در راه، با یک راهبه، همسفر بودم؛ در حالی که از شباهت بین لباس‏هایمان لبخند بر لب داشتم.
   
لباس او مانند لباس یک زن مسلمان، نشان‏گر این بود که خود را وقف خداوند کرده است.
   
متعجب شده بودم که مردم درباره روبند راهبه‏های کاتولیک، هیچ سخنی نمی‏گویند؛ ولی از روبند یک زن مسلمان، به شدت انتقاد می‏کنند و آن را نماد تروریسم و ظلم می‏انگارند.
   
برای من مهم نبود که لباس‏های رنگی‏ام، جای خود را به لباس‏های مشکی داده بودند؛ درواقع، پیش از مسلمان شدن، به گونه‏ای آرزوی داشتن زندگی‏ای چون زندگی یک راهبه را داشتم.
  
پس از شش ماه اقامت در قاهره، چنان به آن لباس مشکی بلند عادت کرده بودم که فکر می‏کردم پس از بازگشت به ژاپن هم آن را خواهم پوشید؛ اما به چند دست لباس روشن و سفید نیاز داشتم تا زنندگی کمتری نسبت به رنگ سیاه داشته باشند.>
  
حق با من بود؛ زیرا ژاپنی‏ها به پوشش سفیدم واکنش نسبتاً خوبی نشان می‏دادند و به نظر می‏رسید که می‏توانستند حدس بزنند که، من پیرو مذهبی خاص هستم.
   
یک بار شنیدم که دختری - با اشاره به من - به دوستش گفت: او یک راهبه بودایی است.
   
چقدر راهبه‏های مسلمان، مسیحی و بودایی، به هم شباهت دارند! یک بار در قطار، مردی که کنارم نشسته بود، از من پرسید: چرا چنین لباس غیرعادی‏ای را پوشیده‏ای؟ وقتی برایش توضیح دادم که من یک زن مسلمان
هستم و اسلام به زنان امر کرده است تا اندام خود را بپوشانند؛ تا مردان ضعیف‏النفس به گناه نیفتند، به نظر می‏رسید که او تحت تأثیر قرار گرفته است.
   
هنگامی که می‏خواست قطار را ترک کند، از من تشکر کرد و گفت: دوست
داشتم وقت بیشتری باشد تا درباره اسلام با تو صحبت کنم.

هنگامی که پدرم مرا می‏دید که حتی در روزهای گرم هم با لباس آستین‏بلند و سرپوشیده بیرون می‏رفتم، ابراز نگرانی می‏کرد؛ اما من دریافته بودم که حجاب، مرا از اشعه‏های خورشید هم در امان می‏دارد و در واقع، این من بودم که از دیدن پاهای برهنه خواهرم در شلوار کوتاهش، احساس ناراحتی می‏کردم.
   
من همیشه از دیدن چنین صحنه‏هایی درباره زنان، احساس شرم می‏کردم. 
   
بنابراین، مشکل نخواهد بود که فکر کنیم این صحنه‏ها چه تأثیری بر مردان می‏گذارد.
   
در اسلام به زنان و مردان سفارش شده تا موقر (نجیب) لباس بپوشند و برهنه در میان مردم ظاهر نشوند؛ حتی در مکان‏هایی که همگی زن یا مرد هستند.>>
  
در اسلام، سعی زن بر این است که برای شوهرش زیبا جلوه کند و شوهر هم می‏کوشد تا برای همسرش زیبا باشد.
   
در اسلام، حتی بین یک زن و شوهر هم حیا وجود دارد و این امر، روابط آنها را زینت می‏دهد.
   
این واضح است که حد قابل قبول پوشیدگی اندام، با توجه به تفکر فردی و اجتماعی تعیین می‏شود؛ به عنوان مثال، در ژاپن، 50 سال قبل، اگر زنی با مایو به شنا می‏رفت، زشت محسوب می‏شد؛ اما امروزه مایوی دوتکه، نوعی هنجار است؛ هر چند شنا کردن بدون پوشش بالاتنه، بی‏حیایی محسوب می‏شود؛ در حالی که شنا در سواحل جنوبی فرانسه، بدون پوشش بالاتنه، نوعی هنجار است.
   
در برخی سواحل آمریکا، برهنه‏گرایان، لخت مادرزاد، در ساحل دراز می‏کشند.
   
اگر یک خانم «آزاد» که حجاب را نفی کرده است، مورد سؤال یکی از همین برهنه‏گرایان قرار بگیرد که چرا برجستگی‏های بدنش را می‏پوشاند؛ در حالی‏که این اندام‏ها به اندازه دست‏ها و صورت، طبیعی هستند، چه جواب صادقانه‏ای خواهد داد؟ در این جا، هوا و هوس مردان، تعیین‏کننده حد پوشیدگی زنان محسوب می‏شود؛ اما در اسلام، چنین مشکلی وجود ندارد؛ زیرا خداوند مشخص کرده است که چه بخش‏هایی باید و یا نباید پوشیده بمانند و ما از او اطاعت می‏کنیم.>>
   
پرده‏های شرم در میان مردمی که برهنه یا نیمه برهنه در جامعه ظاهر می‏شوند و در مقابل چشمان دیگران، اجابت مزاج یا معاشقه می‏کنند، دریده می‏شود و این رفتار، مقام انسان را تا حد یک حیوان تنزل می‏دهد.
   
زنان ژاپنی، تنها هنگامی که می‏خواهند از منزل خارج شوند، آرایش می‏کنند و برای ظاهر خود در خانه، اهمیت زیادی قائل نمی‏شوند.
   
در اسلام، سعی زن بر این است که برای شوهرش زیبا جلوه کند و شوهر هم می‏کوشد تا برای همسرش زیبا باشد.
  
در اسلام، حتی بین یک زن و شوهر هم حیا وجود دارد و این امر، روابط آنها را زینت می‏دهد.

مسلمانان به حساسیت بیش از حد درباره بدن متهم می‏شوند؛ ولی آزارهای جنسی رایج در جامعه، پوشش موقر و نجیبانه را توصیه می‏کند.
   
پوشیدن دامن کوتاه، می‏تواند پیامی برای مردان باشد؛ مبنی بر این‏که «من در دسترس هستم»؛ اما حجاب، با صدای بلند اعلام می‏کند که «من برای شما ممنوع شده‏ام».
  
پیامبر گرامی اسلام صلی‏اللَّه علیه و آله وسلم از دخترش حضرت فاطمه سلام‏اللَّه علیها پرسید: «بهترین چیز برای یک زن چیست»؟ وی فرمود: «این‏که نه مرد نامحرمی را ببیند و نه در معرض دید نامحرمان باشد».
   
پیامبر صلی‏اللَّه علیه و آله خشنود شد و فرمود: «به درستی که تو دختر منی».
   
این سخنان، نشان می‏دهد که برای زنان بهتر است که در خانه بمانند و تا حد امکان، از نگاه نامحرمان به دور باشند. در خارج خانه، نیز رعایت حجاب، همان اثر را دارد.
  
پس از ازدواج، ژاپن را به قصد عربستان سعودی ترک کردم؛ جایی که زنان بنا به رسم، در بیرون از منزل چهره‏هایشان را با نقاب می‏پوشانند.
   
من بی‏صبرانه منتظر بودم تا نقاب را امتحان کنم و بدانم که پوشیدن آن، چه احساسی به من می‏دهد؛ البته زنان غیرمسلمان هم لباس‏هایی به نام شنل می‏پوشند که آزادانه از شانه‏هایشان آویزان است؛ ولی چهرهایشان را نمی‏پوشانند و زنان مسلمان غیرعرب هم کمتر صورت‏هایشان را می‏پوشانند.
  
همین که به پوشیدن نقاب عادت کردید، متوجه خواهید شد که اصلاً ناراحت نیستند.
   
در واقع، من با نقاب، احساس کردم که شاهکار و گنجی را پنهان می‏کنم که نه می‏توانی آن را ببینی و نه بشناسی.
   
وقتی یک زن غیرمسلمان، یک زوج مسلمان را در خیابان می‏بیند، به این می‏اندیشد که آنها کاریکاتورهایی هستند که ادای زندگی را در می‏آورند؛ ظالم در کنار مظلوم؛ در حالی که با این نوع پوشش، زن مسلمان، احساس می‏کند ملکه‏ای است که خدمتکارش او را همراهی می‏کند.
  
اولین نقابی که پوشیدم، چشمانم را نمی‏پوشاند؛ اما در زمستان از نقابی استفاده می‏کردم که چشم‏هایم را هم دربرمی‏گرفت و به این ترتیب، احساس سنگین چشم در چشم شدن با مردان نامحرم از بین می‏رفت و درست مانند یک عینک آفتابی، از دید بیگانگان جلوگیری می‏کرد.
   
این اشتباه است که فکر کنیم زنان مسلمان خود را می‏پوشانند؛ چون جزء اموال خصوصی شوهرانشان
محسوب می‏شوند؛ بلکه در واقع، آنها با این کار، شرافت، متانت و وقار خود را حفظ می‏کنند و از این‏که توسط بیگانگان تصاحب شوند، جلوگیری می‏کنند.
   
باید به حال زنان غیرمسلمان و زنان مسلمان لیبرال تأسف خورد که آن‏چه را باید بپوشانند، در معرض دید عموم قرار می‏دهند.>>
  
نگاه به حجاب از بیرون، دیدن حقایق پنهانِ درون آن را غیرممکن می‏سازد.
   
تفاوت موجود در دو زاویه دید، تا حدی می‏تواند خلأ موجود در فهم اسلام را توضیح دهد.
   
کسی که از بیرون به اسلام می‏نگرد، ممکن است آن را عامل محدودکننده مسلمانان بداند؛ اما از درون اسلام، چیزی جز صلح، آزادی و لذت [لذتی که هیچ کس قبلاً آن را تجربه نکرده است‏]، نیست.
   
پیروان اسلام، چه آنها که مسلمان زاده شده‏اند و چه آنها که بعدها به اسلام گرویده‏اند، اسلام را به جای آزادی واهی در یک جامعه سکولار برگزیده‏اند.
   
اگر اسلام به زنان ظلم می‏کند، چرا شمار زیادی از زنان جوان و تحصیل‏کرده در اروپا، آمریکا، ژاپن، استرالیا و...، «آزادی» و «استقلال» خود را رها می‏کنند و به اسلام روی می‏آورند؟>>
  
زن آراسته به حجاب، به زیبایی فرشته است؛ پر از وقار، آرامش و اعتماد به نفس؛ اما تعصب که چشم دیگران را کور کرده است، مانع از دیدن این زیبایی می‏شود.
   
«به راستی که این چشم‏ها نیستند که کور می‏شوند؛ بلکه این دل‏های درون سینه‏ها هستند که کور می‏شوند».
   
دیگر چگونه می‏توان بهتر از این، تفاوت میان ما و چنین انسان‏هایی را بر سر فهم و درک حجاب، توضیح داد؟
 
   
منبع:مردمیار
چهارشنبه 12/9/1393 - 10:12
حجاب و عفاف
جانبازان ایرانی که برای معالجه به اتریش آمده بودند از روحیه بسیار شادی برخوردار بودند و با ما بچه ها شوخی می کردند.
   
رفتار آن ها به گونه ای بود که تأثیر عمیقی بر ما می گذاشت.
   
به گزارش سرویس زنان جهان؛ زنان تازه مسلمان جذابیتهایی را که در دین اسلام و خاصه مکتب شیعه وجود دارد به عنوان عامل اصلی تغییر زندگیشان می دانند.
   
کلارا لانتسل (زینب لانتسل) زن تازه مسلمان اتریشی در این باره اظهار داشت:مذهب تشیّع جاذبه های بسیاری دارد، ولی شاید بتوانم در این میان، به دو محور اصلی که برای شخصِ من، بسیار زیبا و دوست داشتنی و مهم بوده اند، اشاره نمایم:
   
یکی از این جاذبه ها، که در خاطرات دوران کودکی من نیز ریشه دارد، حضور با برکت جان بازان شیعه ای بود که برای معالجه به اتریش می آمدند و بنا به مناسبت هایی، ما می توانستیم در ارتباط نزدیک با ایشان قرار بگیریم و جاذبه های روحی و رفتاری ایشان را درک نماییم.
   
بعضی از جانبازان در طول جنگ، با وجود اینکه خیلی هاشان نه دست داشتند و نه پا و صورت هایشان به خاطر گازهای شیمیایی غیرقابل تشخیص بودند، ولی از روحیه بسیار شادی برخوردار بودند و با ما بچه ها شوخی می کردند.
   
رفتار آن ها به گونه ای بود که تأثیر عمیقی بر ما می گذاشت.
   
به طور کلی، همیشه ابعاد عاطفی و مهرآمیز یک دین یا آیین جاذبه زیادی برای معطوف نمودن دل ها به سوی خود دارا هستند.
   
حال اگر این عواطف در رفتار و شخصیت پیروان یک آیین مجسّم شوند، می توانند بهترین زمینه را برای جذب افراد به سوی آن آیین فراهم نمایند.
   
لانتسل وجود شریعت محکم را در این آیین عامل انتخاب تشیع دانسته و در گفتگو با بانوان شیعه گفت: نکته دیگری که در آیین تشیع برای شخص من جالب بود، وجود شریعت محکم در این آیین است.
   
مراد من از «شریعت» همان دستورالعمل های ظاهری این مذهب است که برای همه عرصه های عمل مکلّفان،
احکامی را پیش بینی کرده است.
   
وی با اشاره به آن چه به عنوان دین مسیحیت در حال حاضر وجود دارد گفت:به نظر من، یکی از دلایلی که موجب شده است دین مسیحیت برای مردم و جوانان جذّابیت های خود را از دست بدهد، این است که از ستون فقرات محکمی برخوردار نیست؛ زیرا احکام آن چارچوب خاصی ندارند و هر کس مطالب آن را به گونه ای تفسیر می کند.
   
برای مثال، از روزه ای که در مسیحیت وجود دارد، تعریف های مختلفی در دست است، بعضی آن را به صورتی سخت تر از روزه های اسلام مطرح می کنند، و بعضی می گویند:
   
برای تحقق روزه، فقط نباید گوشت خورد یا فقط نباید شیرینی خورد و امثال این مطالب.
   
نماز هم در مسیحیت اختیاری است و مراسم روز یکشنبه هم اجباری نیست.
   
لانتسل در ادامه اظهار داشت:به نظر من، وقتی انسان می خواهد به هدف والایی برسد، باید تلاش بیشتری بکند و دستورالعمل های بیشتری انجام دهد.
   
همان گونه که یک ورزش کار برای کسب مدال تلاش می کند و حاضر است برای رسیدن به پیروزی، هر دستوری را انجام دهد.
   
در هر حال، برای رسیدن به معنویت، انجام حداقلی از امور لازم است تا نتیجه حاصل شود، و این حداقل فرایض، ستون فقرات دین است که دین بدون آن ها کم کم فرومی پاشد، و مسیحیت در غرب هم اکنون دچار چنین سرنوشتی شده است.
   
دینی را که اناجیل و متون مقدّس کنونی مسیحیت ارائه می دهند بیشتر مطالبی نظری هستند و در دین
مسیحیت، دستورالعمل های جزئی و دقیقی برای چگونه زیستن وجود ندارند.
   
زینب (کلارا)لانتسل با اشاره به نگاه مسیحیت فعلی به خانواده گفت:یک مسیحی مؤمن اگر بخواهد به جای دِیر و کلیسا در اجتماع و خانواده زندگی کند با مشکلات خاصی روبه روست؛ زیرا نگاه این دین به اصل زندگی متأهّلی و روابط زناشویی مثبت نیست و تأکید مسیحیت بیشتر بر تجرّد و انزواست.
   
اگر یک مسیحی بخواهد برای درس خواندن و تحصیل مسافرت کند و یا در مقام تربیت فرزند واقع شود و یا در سایر عرصه های عملی زندگی قرار گیرد، در آموزه ها و گزاره های درون دینی متون مقدّس مسیحیت، نمی تواند احکام عملی خاصی راجع به دقایق این امور به دست آورد.
   
ولی در آیین تشیّع، این ویژگی منحصر به فرد وجود دارد که به صورتی بسیار دقیق، درباره همه مسائل و حیطه های جزئی زندگی انسان احکامی وارد شده اند.
   
البته ناگفته نماند که این دستورالعمل ها واجب نیستند و هر کس بنا به میزان انگیزه و شوق خود، مختار است آن ها را انجام دهد اما برای همه ابعاد اندیشه و عمل، پیشنهاداتی وجود دارند.
   
برای مثال، حتی برای نحوه اندیشیدن، که اکنون به عنوان «تکنولوژی فکر» مطرح است و تازه علمیّت آن در علم روان شناسی کشف شده، دستورالعمل های ویژه و مدوّنی در شریعت مستغنی تشیّع وجود دارند.
   
شاید بتوان ادعا کرد که این نکته از ویژگی های منحصر به فرد تشیّع است و حتی سایر مذاهبِ درون دینی اسلام به خاطر اکتفا نمودن به سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله و محرومیت از سنّت معصومان علیهم السلام ، واجد چنین شریعت غنی و گسترده ای نیستند.
   
مسلّم است آیینی که می تواند در تمامی لحظه های زندگی عملی انسان حضور داشته باشد و با عقل و منطق هماهنگ باشد، جلوی احساس تنهایی و پوچی انسان را در دنیا می گیرد.
   
ناگفته نماند که این احساس و بخصوص بی تفاوتی نسبت به همه چیز، در بین جوانان اتریشی خیلی زیاد است.
   
این بانوی تازه مسلمان اروپایی در ادامه افزود:اگر در اناجیل و متون دینی مسیحیت بر مهرورزی و گذشت تأکید می شود، قالب دقیق چگونگی این توصیه ها بیان نمی گردد و افراد ممکن است در مرحله عمل و اجرای این توصیه ها به جهالت دچار شوند.
   
در اتریش، فرق ظاهری یک کاتولیک معتقد با یک شهروند غیرمعتقد، به حضور او در کلیسا در روز یکشنبه و یا بعضی مواقع دیگر است و نمی توان در عمل، فرق چندانی بین ایشان گذاشت.
   
ولی مطلبی که حایز اهمیت است این است که اگر یک فرد شیعه به صورت بسیار جدّی اهل عمل به همه دستورات دینی، اعم از واجب و مستحب و مکروه و حرام باشد، حتی در بیشتر اعمال روزمرّه و عادی زندگی خود نیز می تواند به صورتی متفاوت عمل کند و حتی اگر بخواهد و انگیزه داشته باشد، برای نحوه غذا خوردن و توفیق بیشتر در استفاده از امکانات نیز چندین دستورالعمل وجود دارند.
   
زینب لانتسل در پایان گفت: در غرب، عمل کردن به شریعتی که در جای جای زندگی روزمرّه حضور دارد دشوار است، ولی در این دشواری ها، حضور خداوند تجربه می شود و حس تقرّب و ارتباط و محبت به او در عمل ظاهر می گردد.
   
در شریعت مقدّس علوی و محمّدی صلی الله علیه و آله، حرکت به سوی کمال و معنویت با بجای آوردن احکام شرع و عبودیت آغاز می شود و «عمل به شریعت» نقطه آغاز سیر و سلوک عارفانه است.
   
در مذهب تشیّع، هرچند ارکان مسلمانی «محبت و معرفت به خدا و پیامبر و فاطمه زهرا و دوازده معصوم علیهم السلام » هستند، ولی شریعت و التزام به آن سبب می شود که یک شیعه به درجات اخلاص و معرفت نایل آید.
   
بنابراین، در عرفان شیعی، به دست آوردن «حقیقت» از «عمل به شریعت» جدا نیست.
   
به همین دلیل، بعضی از محققان «شریعت» و «طریقت» و «حقیقت» را لایه های این دین می دانند.
   
در مذهب تشیّع، محبت به خدا و محمّد و آل محمد علیهم السلام از راه اجرای اعمال شرع تعریف می شود و انسان بدون بجای آوردن فرایض و مستحبات فقه شیعی نمی تواند در وادی محبت و اعتقاد و ایمان و عرفان، ثابت قدم بماند.
   
   
منبع:جهان
چهارشنبه 12/9/1393 - 10:9
حجاب و عفاف
ستاره شدنم بخاطر دین و حجابم است
   
دختر مسلمان آمریكایی عضو تیم بسكتبال ایالت ماساچوست كه یكی از بهترین بازیكنان بسكتبال تاریخ آمریكا شده،‌دین و حجاب خود را عامل اصلی ستاره شدنش دانست.
   
"بلقیس عبدالقادر" كه اخیرا ركورد بیشترین امتیاز در یك مسابقه را شكست، طی اظهاراتی می گوید: دین برای من در مقام اول اهمیت دارد و از همه چیز برایم مهم تر است.
   
حجاب مانع ورزش كردن من نیست و هیچ مشكلی را برایم به وجود نمی آورد زیرا به گفته های مردم در مورد حجابم توجه زیادی نمی كنم.
   
من روزه هم می گیرم.
   
روزه هم برایم مشكل ساز نیست.
   
گرسنگی و تشنگی برایم مهم نیست و مشكلی در ورزش كردنم ایجاد نمی كند.
   
برایم مهم خداوند متعال است. رضایت خدا در مقام اول قرار دارد.
   
دین من عامل اصلی عزت و سربلندی من است.
   
"بلقیس عبدالقادر" كه در حال حاضر یك دانش آموز دبیرستانی است،‌در ادامه اظهارات خود می گوید: من به دینم افتخار می كنم و همواره بر بیشتر آموختن تعالیم دین مبین اسلام اصرار می ورزم.
   
با وجود اینكه در كشوری مسیحی هستم، اما بسیاری از اطرافیانم به دین من احترام می گذارند.
   
من از تمام آنان سپاسگذارم.
   
وی همچنین افزود: در این ماه رمضان،‌هر روز وقت تمرین كه وقت اذان مغرب میشد، مربی تیم كه احترام زیادی برای من قائل است، دقایقی به من اجازه می داد تا برای افطار كردن، تمرین را رها كنم.
   
این كار كمك زیادی به من می كرد.
   
حتی وقتی وقت نماز می شود، تمرین متوقف شده و به من اجازه داده می شود كه نماز بخوانم.
   
این دختر جوان مسلمان در ادامه می گوید: امیدوارم كه حجاب من برای دیگر الگو باشد.
   
آرزو می كنم كه دیگر دختران مسلمان هم با حجاب خود با قدرت وارد عرصه های مختلف شوند تا ستاره شوند و به همگان نشان دهند كه حجاب هیچ گونه مانعی برای زنان مسلمان نیست.
   
   
 
منبع:جهان
چهارشنبه 12/9/1393 - 10:9
حجاب و عفاف
در حالی که موج مسلمان شدن مردم اروپا روندی تصاعدی یافته است، کارشناسان این قاره در جستجوی راز این گرایش جدید هستند.
   
به گزارش سرویس بین‌الملل «بازتاب»، روزنامه «کریستین‌ساینس‌مانیتور» در گزارشی نوشت: «مری فالوت»، هیچ شباهتی به یک مظنون تروریست ندارد و اصلا نمی‌توان در مورد او چنین پنداشت.
   
یک زن فرانسوی سفیدپوست لاغراندام و محجوب که با تلفن همراه خود با دوستانش در حال گپ و گفت‌وگو بود و غیرقابل تشخیص از دیگر زنانی که در کافه نشسته بودند، قهوه می‌نوشید؛ این دقیقا همان چیزی است که مسئولان ضدتروریست اروپایی را نگران ساخته و توجهشان را به سمت هزاران نفر چون او جلب کرده است.
   
خانم «فالوت» که تازه به اسلام گرویده، از چشم پلیس یک خطر بالقوه به شمار می‌آید.
   
مرگ «موریل دگوک»، زن بلژیکی که با اقدامی انتحاری به نیروهای آمریکایی مستقر در عراق حمله کرد، باعث شد تا در اروپا، نگاه‌ها و توجهات به سمت گرویدن تعداد روزافزون اروپاییان به اسلام، جلب شود که بیشتر آنان نیز زنان هستند؛ این موضوع تا پیش از اقدام موریل، چندان مورد توجه نبود.
   
«پاسکال میلهوس»، رئیس آژانس اطلاعات و امنیت داخلی فرانسه در مصاحبه اخیر خود با «لوموند» گفته است: ما باید جلوی تجمع و گرد هم آمدن افراد در مکان‌های گوناگون را بگیریم.
   
به عقیده کارشناسان امنیتی اروپا، پلیس باید نسبت به تهدیدات مردان جوانی که اصالت خاورمیانه‌ای دارند، هشیار باشد، چراکه این مردان جوان، در روابط خود با زنان اروپایی بسیار راحت‌تر عمل می‌کنند.
   
تروریست‌ها می‌توانند از تازه به اسلام گرویده‌ها که نفعشان در شرایط نظارت و تدابیر شدید امنیتی محسوس است، بهره ببرند، بدون آن‌که توجهی به سوی آنان جلب شود؛ این سخنان را «ماگنوس رانستورپ»، کارشناس تروریسم از کالج دفاع ملی سوئد در استکلهم گفته است.
   
خانم «فالوت» که سه سال پیش به دین اسلام گرویده است، پس از این‌که در کودکی برای پرسش‌های مذهبی مطرح‌شده در ذهنش، در مذهب کاتولیک، پاسخی نیافت، به دین اسلام گرایش پیدا کرد.
   
او از این‌که دین جدیدش او را متحمل آزار و اذیت‌ها کند، شک و تردید دارد و می‌گوید: اسلام، پیام عشق، صلح،
شکیبایی و سازگاری است.
   
نویسنده مقاله در ادامه می‌آورد: این امر نشان‌دهنده آن است که اروپاییان پس از حوادث 11 سپتامبر، باید هرچه بیشتر نسبت به رشد اسلام هشیارتر باشند؛ هرچند اشخاص یا ناظران ویژه‌ای در این‌باره وجود ندارند که آمار جمعیتی مسلمانان اروپایی را کنترل کنند و بر آن، نظارت داشته باشند که چگونه سالانه هزاران زن و مرد اروپایی به اسلام می‌گروند.
   
از میان این دسته مسلمانان جدید، تنها گروهی کوچک، جذب گروه‌های رادیکال و افراطی می‌شوند و تعداد کمتری از آنان هم به اعمال خشونت‌آمیز کشیده می‌شوند.
   
تحقیقات نشان داده که گرویدن به اسلام در زنان اروپایی، بیشتر از مردان است و تنها تعداد کمی از آنان به خاطر ازدواج با یک مرد مسلمان، به دین اسلام درآمده‌اند.
   
«حیفا جواد»، استاد دانشگاه بیرمنگام انگلیس می‌گوید: تغییر دین به خاطر ازدواج، عمومی‌ترین راه مسلمان شدن بود، اما به تازگی، زنان خود را از این الزام‌ها بیرون آورده و به میل خود مسلمان می‌شوند.
   
«فالوت» می‌گوید: روشی را که اسلام در آن به دنبال نزدیکی با خداست، دوست دارد.
   
اسلام از نظر او، آسان‌تر، ساده‌تر و بادقت‌تر است، زیرا صریح و روشن است.
 
او می‌گوید: به دنبال یک چهارچوب بودم. انسان نیازمند قوانین و رفتارهایی است که بتواند از آنها پیروی کند.
   
دین مسیحیت، راهکارهای قابل مراجعه را به من ارائه نداده بود.
   
به عقیده کارشناسانی که به موضوع گرویدن زنان اروپایی به اسلام و دلایل آنان برای این کار پرداخته‌اند، این عمل زنان اروپایی، درواقع واکنشی است که نسبت به امور نامعلوم و تردیدهای اخلاقی جامعه غربی از خود نشان می‌دهند.
   
آنان دوست دارند حس تعلق، مراقبت و حمایت و سهیم بودن در امور را داشته باشند و این را اسلام به آنان پیشکش می‌کند.
   
«کارین وان نووکرک» که درباره زنان تازه‌مسلمان‌شده هلندی تحقیق می‌کند، می‌گوید: ارائه ایده مشخص و معین از زن بودن و مرد بودن از سوی اسلام، باعث جذب افراد شده است و علاوه بر این، اسلام، جایگاه بیشتری برای خانواده و ایفای نقش مادری قایل شده است و به زنان همچون اهداف جنسی نگاه نمی‌کند.
   
«سارا جوزف»، یک انگلیسی تازه‌مسلمان و مدیر مجله «شیوه زندگی مسلمان» (Emel) است.
   
وی معتقد است، همه زنان اروپایی که به اسلام گرویده‌اند، در جستجوی یک شیوه زندگی زیبا و محفوظ از تمامی افراط‌های فمنیسم غربی هستند که حقیقتا روشی نادرست است.
   
«استفانو آلیوی»، استاد دانشگاه پادوا ایتالیا می‌گوید: برخی زنان دیگر نیز به دلایل سیاسی به سمت اسلام جذب می‌شوند، چون اسلام بر معنویت و روحانیت سیاستمداران تأکید دارد و ایده یک قانون الهی و مقدس را مطرح می‌کند.
   
پس از تصمیم‌گیری، برخی تازه‌مسلمان‌ها آرام‌آرام خود را با روش زندگی مسلمانان وفق می‌دهند.
   
برای مثال؛ «فالوت»، هنوز آمادگی این را احساس نکرده که روسری بپوشد و از لباس‌های بلندتر و گشادتر استفاده کند.
   
برخی دیگر برای بروز نمادهای ظاهری دین جدید، مشتاق‌تر و دیندارتر از هم‌کیشان مسجدبروی خود هستند که مسلمان به دنیا آمده‌اند.
   
«بتول التوما»، گرداننده برنامه «تازه‌مسلمان‌ها» در مرکز اسلامی شهر لچستر انگلستان معتقد است: مراحل اولیه و شروع گرویدن افراد به اسلام، زمان بسیار حساسی است، زیرا شخص به دانش اولیه خود اعتماد چندانی ندارد و یک تازه‌وارد است و طعمه افراد و سازمان‌های مختلف می‌شود.
   
برای مثال؛ همان زن بلژیکی، پیش از گرویدن به اسلام، معتاد بوده و ترک کرده و از کار بیرون رانده شده است و احتمالا با دست زدن به اقدام نهایی خود و حمله انتحاری، به دنبال فرصتی برای یافتن راه نجات خود بوده
است.
   
«التوما»، مرگ زن بلژیکی در عراق را غم‌انگیزترین پایان توصیف کرده است که قربانی کسانی شد که از عقیده وی سوءاستفاده کردند.
 
    
 
منبع:قران

چهارشنبه 12/9/1393 - 10:8
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته