تبیان، دستیار زندگی

پیچک:

بارها وبارها مرا دیده اید که گرداگرد درختی حلقه زده و به مدد او بالا می روم . پیچکم می نامند چرا که حیاتم با پیچیدن گره خورده است . پیچیدن ، چرخیدن و بالا رفتن .
از آن زمان که چشم به روی این عالم گشودم ،از آن لحظه که خویش را در میان هزاران گونه گل و گیاه ، غریب یافتم ،از آن هنگام که ظلمت خاک را باور کردم و بلندای افلاک را ، و از آن دم که تشعشع طلایی رنگ خورشید مرا به سوی خویش فراخواند ، آتشی به جانم شعله انداخت و اشتیاقی شیرین در من فزونی گرفت . شوق به بالا رفتن ، ازخاک فاصله گرفتن ، به سوی آسمان پرکشیدن و به خورشید نزدیک شدن !!!
اما چگونه ؟؟ به خردی خویش نگریستم و به ساقه ی شکننده و ناتوانم نظر انداختم . نه طاقت ماندنم بود و نه پای رفتن .
بارها وسوسه شدم تا بسان سایر هم جنسانم به آنچه دارم بسنده کنم و از آرزوی بزرگ خویش چشم بپوشم ، اما نتوانستم !! عطش صعود جانم را آزار می داد و من با این جثه ی نحیف و این اندام ضعیف توان سیرابیش را نداشتم .
به ناگاه نور اندیشه ای جانم را روشنانی تازه بخشید و به دلم گرمایی دوباره داد .
به تک درخت مقاوم و استواری که با قامتی رسا ، آن سو تر ایستاده بود نظر کردم ، آن چنان بلند بود که گویی به ضیافت آسمان دعوت شده و آن سان مقاوم که حتی گردبادهای سهمگین توان مصافش را در خود نمی دیدند .
تامل جایز نبود . به سویش حرکت آغاز کردم تا از او مدد بخواهم . سایرین زبان به طعنم گشودند که کجا می روی ؟ چرا می روی ؟!! مستقل باش . بر پای خویش بایست . اما من نیک می دانستم که تنها با یاری اوست که می توانم به سوی آسمان سفر کنم و به قرب خورشید نائل شوم .
پس با عزمی جزم بر دشواری های راه صبر کردم و هم چنان به پیش رفتم . چون به او رسیدم به رویم آغوش گشود ، دستم را گرفت و یاری ام کرد . با مهری بی همانند گرد راه از چهره ام زدود و وعده ام داد که اگر نیک همراهیش کنم مرا به آرزویم برساند و بالا و بالاتر ببرد تا از گرما و نور خورشید بیشتر و بهتر بهره مند گردم و در جوارش آسوده خاطر روز گار بگذرانم . این است که مرا هرجا می بینید بر گرد درختی حلقه زده ام و در پناه او از هر خطری در امانم و هر روز تلاش می کنم به پاس الطاف بی کرانش نوگلی تازه تقدیمش کنم .
گاه و بی گاه نگاهی به زمین می اندازم و می بینم همان ها که ریشخندم می کردند ، همان ها که از پناه گرفتن منعم می نمودند ، همان ها که ادعای استقلال داشتند یا پیشتر از پا درآمده اند و یا هم اکنون لگدکوب پای طفلان اند و بازیچه ی دستان باد . هر دم آرزوی پناهگاهی امن دارند و هر لحظه حسرت آسایشی کوتاه ، چرا که باور نداشتند وابستگی همیشه مردود نیست ، به که وابسته بودن شرط است . در دیار ناشناخته ها به دامان هم چون خودی پناه بردن عین زبونی است اما به سوی عزیزی بزرگ که از پیچ وخم راه آگاه است ، دست توسل زدن عین نجات است .
آری او تک درخت استوار زمانه است و من پیچکی که به گرد او گشتن مفتخرم...

صلّی الله‌ علیک یا ولیّ العصر أدرکنی
سلام! ارزش ما زمانی‌است که‌برای تو باشیم. اگر به‌دنبال خواست ‏دل خود باشیم باخته‌ایم؛ اما اگر با تو باشیم و برای تو، هوای تو را ‏در دل داشته‌باشیم و جایی برای هوای خود نگذاشته‌باشیم، ارزش ‏پیدا کرده‌ایم؛ اگر چه‌کشاورز و روستایی و دانشگاه‌نرفته‌ باشیم.‏
‏… و من از این آزمون بارها و بارها ناموفق بیرون آمده‌ام؛ تو باز ‏فرصت داده‌ای! بماند ‌که ‌من جفا کرده‌ام تو کَرَم کرده‌ای، من خطا ‏کرده‌ام تو بخشیده‌ای، من گناه ‌کرده‌ام تو نادیده‌گرفته‌ای و نگاهم ‏نکرده‌ای! ‏
محبوب من! شیعه‌بودن پیشکشمان! همین‌که ‌بتوانیم در دایره‌ی ‏محبّت قدمی به‌تو نزدیک‌تر شویم؛ هنر کرده‌ایم. کدام محبّ را ‏سراغ داریم که یاد محبوب از سرش بیرون رود؟! کدام محبّ مثل ‏پروانه‌ گرد شمع محبوبش نمی‌چرخد؟ کدام محبّ خود را گرفتار ‏نمی‌کند تا محبوبش آرام باشد؟
زبانم لال که‌ بگویم محبّ من‌ای؛ در حالی که‌ می‌دانم رابطه ‏برعکس است! کرامت و آقایی و بزرگی و لطف بی‌نهایت تو، ‏آن‌چنان است که ‌گویا تو محبّی و من محبوب!‏
‏ چه‌کسی از این که‌ قدمی برای تو بردارد ضرر دیده‌است؟
چه‌کسی خالصانه‌ تو را خوانده‌است و پاسخ نگرفته‌است؟
گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه‌چیست؟
ما هنوز تو را نشناخته‌ایم! اگر بشناسیم رهایت نمی‌کنیم. دل از تو ‏نمی‌کنیم و دست از تو برنمی‌داریم، همیشه ‌با تو هستیم و برای ‏تو.
ان شاءالله‌‏

****************************************
میخواهم داناترین مردم باشم                                          از خدا بترس

***************************************
میخواهم از خاصان درگاه خدا باشم                         شب و روز قران بخوان

****************************************
میخواهم دل من همیشه روشن باشد                                  مرگ را فراموش نکن
***************************************
میخواهم همیشه در رحمت حق باشم                           با خلق خدا نیکی کن
*************************************
میخواهم از دشمن به من آفتی نرسد                         همیشه توکل به خدا کن

**************************************
میخواهم در چشم مردم خوار نباشم                                پرهیزکار باش
   
**************************************
میخواهم عمر من طولانی شود                                        صله رحم کن

**************************************
میخواهم روزی من وسیع گردد                           همیشه با وضو باش

**************************************
میخواهم با آتش دوزخ نسوزم                     چشم و زبان خود را از حرام حفظ کن

****************************************
میخواهم بدانم گناهم به چه چیزریخته می شود        تضرع و توبه به حال بیچارگی

*****************************************
میخواهم  سنگین ترین مردم باشم                          از کسی چیزی مخواه
*****************************************
میخواهم پرده عصمتم دریده نشود                                پرده کسی را مدر

****************************************
میخواهم گورم تنگ نباشد                          مداومت کن بر خواندن سوره تبارک

****************************************
میخواهم مال من بسیار شود                مداومت کن بر خواندن سوره واقعه هر شب

*****************************************
میخواهم فردای قیامت ایمن باشم            میان شام و خوابیدن به ذکر خدا مشغول باش

*******************************************
میخواهم خدای تعالی را در نمازم حضور یابد               در وقت ساختن وضو بسیار دقت کن

********************************************
میخواهم از خاصان باشم                                     در کارها درستی و راستی پیشه کن

******************************************

میخواهم برای من عذاب قبر نباشد                                     جامه خود را پاک نگه دار

*******************************************
میخواهم در نامه عملم گناه نباشد و خیر و خوبی باشد         به پدر و مادر خود نیکی کن

********************************************
امیدوارم لذت برده باشید
          التماس دعا