• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 208
تعداد نظرات : 170
زمان آخرین مطلب : 4299روز قبل
خانواده

 

بودم شبان قلبت

آرام گرفته چون خواب

پهلو گرفته چون قایقی خاموش

چشمی تو را فریب داد

خنجر زدی به قلبت

بشکست این دل من همرنگ قلب کودک

گفتی به من که چشمت مشتاق لحظه ای نیست

گفتی طلوع نباشد برخیز رهگذر باش

دیدی چگونه رفتم

دیدی چگونه سوختم

هر لحظه در غروبت آهی ز دل بلند شد

(ده ساله بودن شب باید تمام باشد

ای دل مگو که بازم جشنی دگر به پا است )

شنبه 5/6/1390 - 14:31
خانواده

من همان فرهادم

تو همان شیرینی...

تُنگ قلبم خالی از مهتاب است

شب طلوع کرده من بی خبرم

گذر ثانیه ها با من نیست

شاید او سارق مهتاب من است...

مست بودم به ایام طلوع

که ندیدم تپش ثانیه ها با من نیست

که ندیدم , رهگذر شب به دنبال من است

کاش ظلمت خبر از حال پریشان نشود

که مرا طاقت تاریکی نیست...

باید اینک سفر آغاز کنم

شاید او دورتر از دستم نیست

کوله باری بر پشت

خرده نانی به اندازه دست

آخر این دل به هوای تو ندارد میلی

به هر اندازه که باشد , نگیرد رمقی جانم را...

من نیاموخته بودم پرواز

گذر ثانیه ها یادم داد

که مبادا از دیده ی من دور شوی

که دگر فاصله ای معنا نیست...

هر کجا بود و نبود همسفر باد شدم

ولی از حال تو جویا نشد این دل من...

دل مرا پرسش هر روز گیرد

که کجاست ماه شب قصه ی من

تا کجا مُهر صبوری بزنم بر دل خود

که بدان آخر شب نزدیک است

که بدان ماه به طلوع برخیزد

شنبه 5/6/1390 - 14:29
شعر و قطعات ادبی
روحم میخواهد برود

یکـــــ گوشه بنشیند ،

پشتش را کنـــــــد به دنیا ،

پاهایش را بـغل کنــــــــد و ...

بلنـــد بلنـــد بگویـــــد

من دیگــــــر بازی نمیکنم.....
پنج شنبه 3/6/1390 - 23:54
شعر و قطعات ادبی
تو حرفت را بزن …چه کار داری که باران نمی بارد
اینجا سالهاست که دیگر به قصه های هم گوش نمی دهند
دست خودشان نیست
به شرط چاقو به دنیا آمده اند
و تا پیراهنت را سیاه نبینند…
باور نمی کنند چیزی از دست داده باشی....
پنج شنبه 3/6/1390 - 23:52
شعر و قطعات ادبی
روزه ماه صیام ،

معنی ِ نداشتن ِ غذا را

به آدم می فهماند


روزه کلام ،

معنی ِ نداشتن ِ صدا را

...


عمریست که روزه تو را گرفته ام!
پنج شنبه 3/6/1390 - 23:51
شعر و قطعات ادبی

خدایا ...

جای سوره ای به نام " عشق " در قرآنت خالی ست ،..


که اینگونه آغاز میگردد :
.
.
.

و قسم به روزی که قلبت را می شکنند

و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت !!!...
00c1abefadeeaec14f7963650c7fd1fff848d4bb.png

پنج شنبه 3/6/1390 - 23:51
خانواده
دلم یک غریبه می خواهد

بیاید بنشیند فقط سکوت کند

و من هـی حرف بزنم و بزنم و بزنم

تا کمی کم شود این همه بار ...

بعد بلند شود و برود

انگار نه انگار ...!
3a7ccaef970e4b5f18c6b0d6c538b51c-300
پنج شنبه 3/6/1390 - 23:49
خانواده
"هربار"
من
تو را
برای شعر
برنمی گزینم،
شعر
مرا
برای تو
برگزیده است.
در هشیاری به سراغت نمی آیم؛
هر بار
از سوزش انگشتانم درمی یابم
که باز
نام تو را می نوشته ام.
پنج شنبه 3/6/1390 - 23:47
سخنان ماندگار

خریدار ندارد ...
دلی کــــــــــــــه برایت " لکـــــــــــــــ " زدہ است !.!.!
پنج شنبه 3/6/1390 - 23:47
خانواده
و اینک هرروز

پشت پنجره ی عاشقی می ایستم

به کوچه ی دلدادگی چشم می دوزم ...

و او را می بینم

که با کوله باری بر دوش از آن میگذرد

بی آنکه دل مرا به همراه داشته باشد...

می گریم ...

به حال دلم می گریم !!!

دوشنبه 31/5/1390 - 19:48
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته