• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 304
تعداد نظرات : 26
زمان آخرین مطلب : 4663روز قبل
رمضان
ماه رمضان، ماه ذخیره‏سازى و ماه نیرو گرفتن است. ماه رمضان، ماهى است كه آحاد مردم باید خود را به خزائن غیبى و معنوى الهى برسانند و هر مقدار كه مى‏توانند، تغذیه كنند؛ خود را براى پیشرفت آماده كنند. این، ماه رمضان است.
لیلةالقدرى كه در این ماه رمضان است و قرآن صریحاً مى‏فرماید:«لیلةالقدر خیرٌ مِن الف شهر» ( قدر: 3)، یك شب بهتر است از هزار سى روز - هزار ماه - بسیار مهم است. چرا این قدر فضیلت را به یك شب دادند؟ زیرا بركات الهى در این شب زیاد است؛ نزول ملائكه در این شب زیاد است؛ این شب، سلام است؛ «سلام هى حتّى مطلع‏الفجر» (قدر: 5)؛ از اوّل تا آخر این شب، لحظاتش سلام الهى است. «سلام قولا مِن ربّ رحیم» (یس: 58). رحمت و فضل الهى است كه بر بندگان خدا نازل مى‏شود.
لیلةالقدر، شب ولایت است. هم شب نزول قرآن است، هم شب نزول ملائكه بر امام زمان است، هم شب قرآن و شب اهل بیت است، هم شب قرآن و هم شب عترت است. لذا سوره مباركه قدر هم، سوره ولایت است.
شب قدر خیلى ارزش دارد. همه ماه رمضان، شبها و روزهایش ارزش والا دارد. البته لیلةالقدر نسبت به روزها و شبهاى ماه رمضان، خیلى فاخرتر است؛ اما شبها و روزهاى ماه رمضان، نسبت به روزها و شبهاى بقیه سال، خیلى فاخرتر است. باید قدر بدانید. در این روزها و در این شبها، همه بر سر سفره انعام الهى حاضرید. استفاده كنید.
در این ماه، هر كار نیكى بكنید، هر سخن حقى بگویید، هر كلمه‏اى را به كسى كه محتاج تعلیم است، تعلیم دهید، هر كلمه‏اى كه براى خدا فراگیرید و در راه خدا به كار شما بیاید؛ هر ركعت نماز، هر آیه قرآن، هر ساعت گذراندن با دهان روزه و هر اجتناب از گناهى، باارزش است. دروغى نگویید و غیبتى نكنید كه زمینه براى دروغ و غیبت مقتضى است. شما اجتناب و امتناع كنید.
هر عمل حسنه‏اى كه انجام دهید، احسان، اطعام و كمك به كسى، احوالپرسى از مستحقى، اقدامى براى مردم محروم، اقدامى براى جامعه اسلامى، كارى براى پیشرفت زندگى مردم؛ همه اینها عبادت است.
يکشنبه 23/5/1390 - 13:55
رمضان

ماه رمضان تالار ضیافت الهى است؛ یك تالار عظیم كه اگر كسى وارد آن تالار شد و به خود فرصت داد و همت كرد كه از آنچه در آن‌جا خداى متعال آماده كرده، به خودش بهره‌ای برساند، بهره فراوانى خواهد برد كه آن بهره در ماه شوال و ماه‌هاى دیگرِ سال نیست.

اشاره:

به مناسبت پایان شعبان‌المعظم و در آستانه ورود به ماه مبارك رمضان، پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بخشی از بیانات ایشان را در جمع كاركنان وزارت اطلاعات در تاریخ 13/07/1383، منتشر می‌كند:
الآن ماه شعبان متأسفانه دارد تمام مى‌شود. ماه شعبان، ماه دعا و ماه عبادت است. در همین صلواتى كه در مفاتیح مقرر است: «الّذى كان رسول الله (صلّى‌الله علیه‌وآله) یدأب فى صیامه و قیامه فى لیالیه و ایّامه بخوعا لك فى اكرامه واعظامه الى محلّ حمامه»؛ پیغمبر تا دم مرگ، تا آخر عمر، ماه شعبان را بزرگ مى‌داشت و در مقابل ماه شعبان خضوع مى‌كرد و عادت داده بود خودش را به صیام و قیام در ماه شعبان. در دنباله این صلوات هست كه: «اللّهم فاعنّا على الاستنان بسنّته فیه»؛ از خدا مى‌خواهد كه ما را هم موفق بدار كه همان سنت پیغمبر را در ماه شعبان رعایت كنیم. این ماه شعبان - حتماً مى‌دانید دیگر - دالان و دهلیز ماه رمضان است. ماه رمضان تالار ضیافت الهى است؛ یك تالار عظیم كه اگر كسى وارد آن تالار شد و به خود فرصت داد و همت كرد كه از آنچه در آن‌جا خداى متعال آماده كرده، به خودش بهره‌ای برساند، بهره فراوانى خواهد برد كه آن بهره در ماه شوال و ماه‌هاى دیگرِ سال نیست؛ فقط مخصوص ماه رمضان است. انواع و اقسام ضیافتهاى الهى: رحمت الهى، عزت الهى، توفیق الهى، قرب الهى، استغناى ناشى از تفضل الهى، رزق مادى، رزق معنوى، همه در ماه رمضان است؛ اینها را سر سفره ماه رمضان گذاشته‌اند. بعضى‌ها مى‌آیند و به این سفره نگاه نمى‌كنند و از وسط این سفره و اشیای آن عبور مى‌كنند و مى‌روند و هیچى هم گیرشان نمى‌آید؛ بعضى‌ها یك چیز مختصرى برمى‌دارند؛ یك روزه‏ا‌ی مى‌گیریم ما؛ یك مختصركى، یك چیزى؛ اما بعضى‌ها نه، حسابى مى‌نشینند سر این سفره و از رحمت الهى كیسه خودشان را پُر مى‌كنند؛ عزت مى‌خواهند، دنیا مى‌خواهند، آخرت مى‌خواهند؛ رفع گرفتارى مى‌خواهند، گشایش در زندگى مى‌خواهند، استغناى طبع مى‌خواهند، صفات و خُلق حسنه مى‌خواهند؛ هرچه مى‌خواهند، براى خودشان و براى دیگران برمى‌دارند.
براى این‌كه انسان بتواند وقتى وارد این تالار شد، چشمش باز باشد، غافل نشود، دچار گیجى و گولى نشود كه سرش را بیندازد پایین و از این در وارد شود و از آن در بیرون برود؛ نگاهى به دوروبر كند واستفاده‎ای ببرد و براى این‌كه این آمادگى در من و شما پیدا شود، این ماه رجب و شعبان را قرار داده‌اند؛ رجب یك‌جور، شعبان یك‌جور دیگر. رجب، بیشتر ماه نماز است؛ شعبان، بیشتر ماه دعا و روزه است؛ این مناجات شعبانیه را ببینید. من یك وقتى از امام (رضوان‌الله‌علیه) پرسیدم در این دعاهاى مأثورى كه وجود دارد، شما كدام دعا را بیشتر از همه خوشتان مى‌آید و دوست دارید. فرمودند: دعاى كمیل و مناجات شعبانیه. اتفاقاً هر دو دعا هم مال ماه شعبان است؛ دعاى كمیل كه مى‌دانید اصلاً ورود اصلى‌اش مال شب نیمه شعبان است، مناجات شعبانیه هم كه از ائمه نقل شده، متعلق به ماه شعبان است. لحن این دو دعا به هم نزدیك است؛ هر دو عاشقانه است. در مناجات شعبانیه: «و ان ادخلتنى النّار اعملت اهلها انّى احبّك»؛ جهنم هم كه من را ببرى، فریاد مى‌كشم تو را دوست دارم. و در دعاى كمیل: «لان تركتنى ناطقا لاضجّن الیك بین اهلها ضجیج الاملین و لاصرخنّ الیك صراخ المستصرخین و لابكینّ بكاء الفاقدین»؛ اگر به من در جهنم اجازه بدهى و نطق را از من نگیرى، فریاد مى‌كشم؛ فریادِ امیدواران، فریادِ دلدادگان و فریادِ دلباختگان را.
باید با اینها مأنوس بشویم و قدرى دلمان را نرم كنیم. این دل چیز عجیبى است؛ گاهى اوقات به وسیله‌اى كه انسان را به اوج آسمانها و اوج معنویت مى‌برد، تبدیل مى‌شود؛ گاهى هم به‏عكس، به سنگ سنگینى تبدیل مى‌شود كه بسته شده به پاى انسان و انسان را تا اعماق آب، تا اعماق دره فرو مى‌برد؛ غرق مى‌كند؛ پدر انسان را درمى‌آورد. اگر دل را به پول و به شهوت جنسى و به مقام و به این چیزها دادید، این همان سنگ سنگین است؛ دل دیگر نیست. در آن صورت:
ده بود آن، نه دل كه اندر وى
گاو و خر بینى و ضیاع و عقار
آن دلى كه انسان در آن عشق اتومبیل فلان‌جور دارد، آن دل نیست، گاراژ است! بنگاه معاملاتى است! آن دلى كه همه‌اش در آن میل جنسى موج مى‌زند، دیگر دل نیست، آن عشرتخانه است. شاعر، آن زمان كه ضیاع و عقار و زمین و ملك و گاو و خر در زندگى نقش داشته، از اینها نام برده و مى‌گوید دلى كه اینها در آن باشد، آن‌جا طویله است! ده است! دل، نیست؛ دل جاى خداست؛ جاى نور است.

منبع: khamenei.ir

يکشنبه 23/5/1390 - 13:54
رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

سوره بقره، آیات 185-183

یا ایها الذین آمنوا كتب علیكم الصیام كما كتب على الذین من قبلكم لعلكم تتقون.(183) ایاما معدودات فمن كان منكم مریضا او على سفر فعدة من ایام اخر و على الذین یطیقونه فدیة طعام مسكین فمن تطوع خیرا فهو خیر له و ان تصوموا خیر لكم ان كنتم تعلمون.(184) شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن هدى للناس و بینات من الهدى و الفرقان فمن شهد منكم الشهر فلیصمه و من كان مریضا او على سفر فعدة من ایام اخر یرید الله بكم الیسر و لا یرید بكم العسر و لتكملوا العدة و لتكبروا الله على ما هدیكم و لعلكم تشكرون.(185)

ترجمه آیات

اى كسانى كه ایمان آورده‏اید روزه بر شما واجب شده همانطور كه بر اقوام قبل از شما واجب شده بود شاید با تقوا شوید(183).

و این روزهائى چند است پس هر كس از شما مریض و یا مسافر باشد باید ایامى دیگر بجاى آن بگیرید و اما كسانى كه به هیچ وجه نمى‏توانند روزه بگیرند عوض روزه براى هر روز یك مسكین طعام دهند و اگر كسى عمل خیرى را داوطلبانه انجام دهد برایش بهتر است و اینكه روزه بگیرید برایتان خیر است اگر بناى عمل كردن دارید(184).

و آن ایام كوتاه ماه رمضان است كه قرآن در آن نازل شده تا هدایت مردم و بیاناتى از هدایت و جدا سازنده حق از باطل باشد پس هر كس این ماه را درك كرد باید روزه‏اش بگیرد و هر كس مریض و یا مسافر باشد بجاى آن چند روزى از ماههاى دیگر بگیرد خدا براى شما آسانى و سهولت را خواسته و دشوارى نخواسته و منظور اینست كه عده سى روزه ماه را تكمیل كرده باشید و خدا را در برابر اینكه هدایتتان كرد تكبیر گفته و شاید شكرگزارى كرده باشید(185).

بیان آیات

ویژگى‏هاى بیانى آیات تشریع روزه

سیاق این سه آیه دلالت دارد بر اینكه: اولا هر سه با هم نازل شده‏اند، براى اینكه ظرف (ایام)در ابتداى آیه دوم متعلق به كلمه(صیام)در آیه اول است و جمله(شهر رمضان)در آیه سوم یا خبر است‏براى مبتدائى حذف شده كه عبارت است از ضمیرى كه به كلمه(ایاما)بر مى‏گردد، و تقدیر جمله(هى شهر رمضان)است و یا مبتدائى است‏براى خبرى كه حذف شده و تقدیرش"شهر رمضان هو الذى كتب علیكم صیامه"است و یا بدل از كلمه صیام در جمله (كتب علیكم الصیام)در آیه اول است، و به هر تقدیر جمله(شهر رمضان)بیان و توضیحى است‏براى روشن كردن جمله(ایاما معدودات)ایام معدوده‏اى كه روزه در آنها واجب شده.

پس به دلیلى كه ذكر شد آیات سه‏گانه مورد بحث‏به هم متصل، و نظیر كلام واحدى است كه یك غرض را دربردارد، و آن غرض عبارت است از بیان وجوب روزه ماه رمضان.

و ثانیا دلالت دارد بر اینكه قسمتى از گفتار این سه آیه به منزله توطئه و زمینه‏چینى براى قسمت دیگر آن است، یعنى دو آیه اول به منزله مقدمه است‏براى آیه سوم، چون در آیه سوم تكلیفى واجب مى‏شود كه صاحب كلام، اطمینان ندارد از اینكه شنونده از اطاعت آن سرپیچى نكند، براى اینكه تكلیف نامبرده تكلیفى است كه بالطبع براى مخاطب، شاق و سنگین است، و به این منظور، دو آیه اول از جملاتى تركیب شده كه هیچ یك از آنها از هدایت ذهن مخاطب به تشریع روزه رمضان خالى نیست، بلكه در همه آنها به تدریج ذهن شنونده را به سوى آن توجه مى‏دهد، و به این وسیله استیحاش و اضطراب ذهن او را از بین مى‏برد، و در نتیجه علاقمند به روزه مى‏كند، تا با اشاره به تخفیف و تسهیلى كه در تشریع این حكم رعایت‏شده، و نیز با ذكر فوائد و خیر دنیوى و اخروى كه در آن است، حدت و شدت دلخواهى و استكبار او را بشكند.

و بهمین جهت‏بعد از آنكه در جمله: "یا ایها الذین آمنوا كتب علیكم الصیام"، مساله وجوب روزه بر مسلمانان را خاطرنشان كرد، بلافاصله فرمود: "كما كتب على الذین من قبلكم" و فهمانید كه شما مسلمانان نباید از تشریع روزه وحشت كنید، و آن را گران بشمارید، چون این حكم منحصر به شما نبوده، بلكه حكمى است كه در امتهاى سابق نیز تشریع شده بود.(لعلكم تتقون)، یعنى علاوه بر اینكه عمل به این دستور، همان فائده‏اى را دارد كه شما به امید رسیدن به آن ایمان آوردید، و آن، عبارت است از تقوا، و علاوه بر این، این عمل كه گفتیم در آن، امید تقوا براى شما هست، همچنانكه براى امتهاى قبل از شما بود، عملى نیست كه تمامى اوقات شما را و حتى بیشتر اوقاتتان را بگیرد، بلكه عملى است كه در ایامى قلیل و معدود انجام مى‏شود، (ایاما معدودات)

آرى نكره(و بدون الف و لام)آمدن كلمه(ایاما)دلالت‏بر ناچیزى ایام دارد، و در اینكه ایام را به وصف معدود توصیف كرد، خود اشعارى است‏به اهمیت نداشتن آن، همچنانكه همین توصیف در آیه: "و شروه بثمن بخس دراهم معدودة" (1) مى‏فهماند كه یوسف ع را به چند درهم ناچیز فروختند.

علاوه بر اینكه ما در تشریع این حكم رعایت اشخاصى را هم كه این تكلیف برایشان طاقت‏فرسا است كرده‏ایم، و اینگونه افراد باید به جاى روزه فدیه بدهند، آنهم فدیه مختصرى كه همه بتوانند بدهند، و آن عبارت است از طعام یك مسكین.

"فمن كان منكم مریضا او على سفر - تا جمله - فدیة طعام مسكین"و وقتى این عمل هم خیر شما را دربردارد، و هم تا جائى كه ممكن بوده رعایت آسانى آن شده خیر شما در این است كه بطوع و غبت‏خود روزه را بیاورید، و بدون كراهت و سنگینى و بى‏پروا انجامش دهید، "فمن تطوع خیرا فهو خیر له"براى اینكه عمل نیك را بطوع و رغبت انجام دادن بهتر است، از اینكه به كراهت انجام دهند.

بنابر آنچه گفته شد زمینه گفتار در دو آیه اول مقدمه است‏براى آیه سوم كه مى‏فرماید: "فمن شهد منكم الشهر فلیصمه"الخ، و بنا بر این پس جمله: "كتب علیكم الصیام"در آیه اول جمله‏اى است‏خبرى كه مى‏خواهد از تحقق چنین تكلیفى خبر دهد، نه اینكه در همین جمله تكلیف كرده باشد، آنطور كه در آیه شریفه: "یا ایها الذین آمنوا كتب علیكم القصاص فى القتلى" (2) و آیه"كتب علیكم اذا حضر احدكم الموت ان ترك خیرا الوصیة للوالدین و الاقربین" (3) تكلیف كرده چون هر چند در هر سه آیه تعبیر به(كتب علیكم)آمده، لیكن بین قصاص در مورد كشتگان - در آیه دوم - و وصیت‏به والدین و اقرباء - در آیه سوم، و بین مساله صیام - در آیه مورد بحث فرق است، و آن این است كه قصاص در قتلى امرى است‏سازگار با حس انتقامجوئى امرى است كه دلهاى صاحبان خون تشنه آن است، صاحبان خون به حكم غریزه و طبیعت نمى‏توانند قاتل عزیز و پاره تن خود را زنده و سالم ببینند، و نمى‏توانند این معنا را تحمل كنند كه نسبت‏به جنایتى كه به ایشان شده بى اعتنائى شود، و همچنین وصیت و سفارش والدین و خویشان كه مطابق با حس ترحم و شفقت و رافت‏به ارحام است، آنهم در هنگامى كه مى‏خواهد بوسیله مرگ براى همیشه از آنان جدا شود.

پس قصاص و وصیت دو حكم مقبول بطبع، و موافق با مقتضاى طبیعت آدمى است، و انشاء آن احتیاج به مقدمه و زمینه‏چینى ندارد، به خلاف حكم روزه كه عبارت است از محرومیت نفوس از بزرگترین مشتهیات، و مهم‏ترین تمایلاتش، یعنى خوردن و نوشیدن و جماع، كه چون محرومیت از آنها ثقیل بر طبع و مصیبتى براى نفس آدمى است.در توجیه حكمش ناگزیر از این است كه قبلا براى شنوندگان - با در نظر گرفتن اینكه عموم مردمند و بیشتر مردم عوام و پیرو مشتهیات نفسند - مقدمه‏اى بچیند، و دلهاشان را علاقه‏مند بدان سازد، تا تشنه پذیرش آن شوند، بدین جهت است كه گفتیم آیه: "كتب علیكم القصاص"الخ و آیه: "كتب علیكم اذا حضر احدكم الموت"الخ، انشاء حكم است، و حاجتى به زمینه‏چینى ندارد، به خلاف آیه: "كتب علیكم الصیام"تا آخر دو آیه كه مشتمل بر هفت فقره است و خبر مى‏دهد از اینكه بعدها چنین حكمى انشاء مى‏شود.

"یا ایها الذین آمنوا..."

اینگونه خطاب(اى كسانى كه ایمان آورده‏اید)به منظور توجه دادن مردم به صفت ایمانشان است، و گرنه مى‏فرمود: (اى مردم)لیكن خواست‏بفهماند با توجه به اینكه داراى ایمانید باید هر حكمى را كه از ناحیه پروردگارتان مى‏آید بپذیرید، هر چند كه بر خلاف مشتهیات، و ناسازگار با عادات شما باشد.

در اینجا ممكن است‏بپرسى: علت این تعبیر در آیه مورد بحث روشن شد لیكن این معنا روشن نشد كه چرا همین تعبیر در ابتداى آیه قصاص آمده، ولى در آیه وصیت نیامده؟در پاسخ مى‏گوئیم: علتش این است كه حكم قصاص هر چند مطابق میل و طبیعت آدمى است لیكن در عصر نزول آیه، مسیحیان با آن مخالف بودند، و آنها عفو را بر قصاص ترجیح مى‏دادند، و لذا لازم بود در توجیه حكم قصاص در میان ملت اسلام، ایمان ملت‏خاطرنشان گردد و گفته شود ایمان شما شما را محكوم مى‏كند به اینكه احكام الهى را بپذیرید، هر چند كه دیگران مخالف آن باشند، و در آیه وصیت چون چنین مخالفتى در كار نبود، آن آیه به خطاب(یا ایها الذین آمنوا)آغاز نشد.

"كتب علیكم الصیام كما كتب على الذین من قبلكم"

كلمه كتابت معنایش معروف است، لیكن گاهى كنایه مى‏شود از واجب شدن عملى، و یا تصمیم بر عملى و یا قضاى حتمى كه بر چیزى رانده شده، كه در آیه: "كتب الله لا غلبن انا و رسلى" (4) كنایه از قضاء حتمى، و در آیه: "و نكتب ما قدموا و آثارهم" (5) كنایه از عزیمت و قضاء حتمى است و در آیه"و كتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس" (6) كنایه از وجوب و وضع قانون و جعل حكم قطعى است.

و كلمه(صیام)و كلمه(صوم)در لغت مصدر، و به معناى خوددارى از عمل است، مثلا صوم از خوردن، و صوم از نوشیدن، و از جماع و از سخن گفتن و راه رفتن و امثال آن به معناى خوددارى از آنها است، و چه بسا در معناى آن این قید را اضافه كرده باشند، كه به معناى خوددارى از خصوص كارهائى است كه دل آدمى مشتاق آن باشد، و اشتهاى آن را داشته باشد.

صاحب این گفتار گفته: معناى صوم در اصل لغت‏خوددارى از خصوص چنین كارهائى بوده، و لیكن بعدها در شرع در خصوص خوددارى از كارهاى معینى استعمال شده، و آن هم خوددارى از طلوع فجر تا مغرب و توام با نیت است و منظور از"الذین من قبلكم"امتهاى گذشته و قبل از ظهور اسلام است، امتهاى انبیاء قبل، چون امت موسى و عیسى و غیر ایشان است.

چون هر جا كه در قرآن كریم این كلمه به چشم مى‏خورد معهود همین معنا است، البته این به آن معنا نیست كه جمله"كما كتب على الذین من قبلكم"در مقام اطلاق از حیث اشخاص است و مى‏خواهد بفرماید: تمامى تك تك امتها روزه داشته‏اند و نیز به آن معنا نیست كه بفهماند روزه اسلام شبیه روزه امتهاى پیشین است، پس آیه شریفه نه دلالت‏بر این دارد كه تمامى امتها بدون استثناء روزه داشته‏اند، و نه دلالت دارد بر اینكه روزه همه امتها مانند روزه ما مسلمانان در خصوص رمضان و از ساعت فلان تا ساعت فلان و داراى همه خصوصیات روزه ما بوده، بلكه تنها در این مقام است كه اصل روزه و خوددارى را در امتهاى پیشین اثبات كند، و بفرماید: امتهاى پیشین هم روزه داشته‏اند.

و مراد از جمله: (الذین من قبلكم)الخ امتهاى گذشته داراى ملت و دین است البته همانطور كه گفتیم نه همه آنها، و قرآن كریم معین نكرده كه این امتها كدامند، چیزى كه هست از ظاهر جمله: (كما كتب) الخ بر مى‏آید كه امتهاى نامبرده اهل ملت و دین بوده‏اند كه روزه داشته‏اند، و از تورات و انجیل موجود در دست‏یهود و نصارا هیچ دلیلى كه دلالت كند بر وجوب روزه بر این دو ملت دیده نمى‏شود، تنها در این دو كتاب فرازهائى است كه روزه را مدح مى‏كند، و آن را عظیم مى‏شمارد.

و اما خود یهود و نصارا را مى‏بینیم كه تا عصر حاضر در سال چند روز به اشكالى مختلف روزه مى‏گیرند، یا از خوردن گوشت و یا از شیر و یا از مطلق خوردن و نوشیدن خوددارى مى‏كنند.

و نیز در قرآن كریم داستان روزه زكریا و قصه روزه مریم از سخن گفتن آمده است.

و در غیر قرآن مساله روزه از اقوام بى دین نیز نقل شده، همچنانكه از مصریان قدیم و یونانیان و رومیان قدیم و حتى وثنى‏هاى هندى تا به امروز نقل شده، كه هر یك براى خود روزه‏اى داشته و دارند، بلكه مى‏توان گفت عبادت و وسیله تقرب بودن روزه از امورى است كه فطرت آدمى به آن حكم مى‏كند، كه بحثش خواهد آمد ان شاء الله.

و بعضى گفته‏اند كه مراد از جمله(الذین من قبلكم)یهود و نصارا و یا انبیاى سابق است، كه بر طبق هر یك از این دو قول روایاتى هم آمده، ولى روایاتى است كه خالى از ضعف نیست.

"لعلكم تتقون"

وثنى‏ها(همانطور كه اشاره شد)به منظور تقرب و ارضاى آلهه خود و در هنگامى كه جرمى مرتكب مى‏شدند به منظور خاموش كردن فوران خشم خدایان روزه مى‏گرفتند، و همچنین وقتى حاجتى داشتند به منظور برآمدنش دست‏به این عبادت مى‏زدند و این قسم روزه در حقیقت معامله و مبادله بوده، عابد با روزه گرفتن احتیاج معبود را بر مى‏آورده تا معبود هم حاجت عابد را برآورد، و یا او رضایت این را به دست مى‏آورده، تا این هم رضایت او را حاصل كند.

ولى در اسلام روزه معامله و مبادله نیست، براى اینكه خداى عزوجل بزرگتر از آن است كه در حقش فقر و احتیاج و یا تاثر و اذیت تصور شود، و سخن كوتاه آنكه خداى سبحان برى از هر نقص است، پس هر اثر خوبى كه عبادتها داشته باشد، حال هر عبادتى كه باشد تنها عاید خود عبد مى‏شود، نه خداى تعالى و تقدس، همچنانكه اثر سوء گناهان نیز هر چه باشد به خود بندگان برمى‏گردد"ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اساتم فلها" (7) این معنائى است كه قرآن كریم در تعلیماتش بدان اشاره مى‏كند، و آثار اطاعتها و نافرمانى‏ها را به انسان بر مى‏گرداند انسانى كه جز فقر و احتیاج چیزى ندارد، و باز قرآن در باره‏اش مى‏فرماید: "یا ایها الناس انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى" (8) .

و در خصوص روزه، همین برگشتن آثار اطاعت‏به انسان را در جمله: (لعلكم تتقون) بیان كرده، مى‏فرماید: فائده روزه تقوا است، و آن خود سودى است كه عاید خود شما مى‏شود، و فائده داشتن تقوا مطلبى است كه احدى در آن شك ندارد، چون هر انسانى به فطرت خود این معنا را درك مى‏كند، كه اگر بخواهد به عالم طهارت و رفعت متصل شود، و به مقام بلند كمال و روحانیت ارتقاء یابد، اولین چیزى كه لازم است‏بدان ملتزم شود این است كه از افسار گسیختگى خود جلوگیرى كند، و بدون هیچ قید و شرطى سرگرم لذت‏هاى جسمى و شهوات بدنى نباشد، و خود را بزرگتر از آن بداند كه زندگى مادى را هدف بپندارد، و سخن كوتاه آنكه از هر چیزى كه او را از پروردگار تبارك و تعالى مشغول سازد بپرهیزد.

و این تقوا تنها از راه روزه و خوددارى از شهوات بدست مى‏آید، و نزدیك‏ترین راه و مؤثرترین رژیم معنوى و عمومى‏ترین آن بطوریكه همه مردم در همه اعصار بتوانند از آن بهره‏مند شوند، و نیز هم اهل آخرت از آن رژیم سود ببرد، و هم شكم‏بارگان اهل دنیا، عبارت است از خوددارى از شهوتى كه همه مردم در همه اعصار مبتلاى بدانند، و آن عبارت است از شهوت شكم از خوردن و آشامیدن، و شهوت جنسى كه اگر مدتى از این سه چیز پرهیز كنند، و این ورزش را تمرین نمایند، به تدریج نیروى خویشتن‏دارى از گناهان در آنان قوت مى‏گیرد و نیز به تدریج‏بر اراده خود مسلط مى‏شوند، آن وقت در برابر هر گناهى عنان اختیار از كف نمى‏دهند، و نیز در تقرب به خداى سبحان دچار سستى نمى‏گردند، چون پر واضح است كسى كه خدا را در دعوتش به اجتناب از خوردن و نوشیدن و عمل جنسى كه امرى مباح است اجابت مى‏كند، قهرا در اجابت دعوت به اجتناب از گناهان و نافرمانى‏ها شنواتر، و مطیع‏تر خواهد بود، این است معناى آنكه فرمود: (لعلكم تتقون).

"ایاما معدودات"

منصوب آمدن كلمه(ایام)بنابر ظرفیت و به تقدیر كلمه(فى)است، و این ظرف(در ایامى معدود) متعلق است‏به كلمه(صیام)، و ما در سابق هم گفتیم كه نكره آمدن ایام و اتصاف آن به صفت(معدودات) براى این است كه بفهماند تكلیف نامبرده ناچیز و بدون مشقت است، تا به این وسیله مكلف را در انجام آن دل و جرات دهد، و از آنجا كه ما در سابق گفتیم آیه"شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن"الخ بیان ایام است، قهرا مراد از ایام معدودات همان ماه رمضان خواهد بود.

بعضى از مفسرین گفته‏اند: كه مراد از ایام معدودات روزه مستحبى سه روز در هر ماه و روز عاشورا است، و بعضى دیگر گفته‏اند: ایام البیض یعنى سیزده و چهارده و پانزدهم هر ماه، و نیز روزه عاشوراء است، كه مسلمانان و رسولخدا ص در این ایام روزه مى‏گرفتند، آنگاه آیه شریفه"شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن"الخ نازل شد، و روزه‏هاى چند روز نامبرده نسخ گردید، و براى همیشه روزه رمضان واجب گشت.

صاحبان این دو قول هر كدام به یك دسته روایات وارده از طرق اهل سنت و جماعت تمسك كرده‏اند، روایاتى كه صرفنظر از سند، در بین خود تعارض دارند، و بهمین جهت قابل اعتماد نیستند.

دلیل عمده‏اى كه ضعف این قول را روشن مى‏كند دو چیز است.

اول اینكه: روزه همانطور كه دیگران هم گفته‏اند یك عبادت عمومى و همگانى است، و اگر منظور از آیه شریفه مورد بحث آن بوده باشد كه اینان گفتند، قطعا تاریخ آن را ضبط مى‏كرد، و دیگر اختلافى در ثبوتش پدید نمى‏آمد و بهمین دلیل نسخ آن نیز ثابت مى‏شد و كسى در آن اختلاف نمى‏كرد و مى‏بینیم كه اینطور نیست، و در هر دو قسمت اختلاف شدید هست.

علاوه بر اینكه ملحق شدن عاشورا به سه روز در هر ماه و وجوب یا استحباب روزه آن بعنوان یك عید از اعیاد اسلامى از بدعت‏هائى است كه بنى امیه(لعنهم الله)آن را ابداع كردند، بدین جهت ابداع كردند كه در آن روز در واقعه كربلا ذریه رسول خدا ص و اهل بیت او را از بین بردند، مردانشان را كشتند و زنان و ذرارى ایشان را به اسارت برده اموالشان را غارت كردند، و از خوشحالى و مسرت آن روز را مبارك شمرده، براى خود عید گرفتند، و روزه آنرا تشریع كردند تا از روزه گرفتن آن روز ركت‏بگیرند.

و باز بهمین منظور براى روزه آن روز فضائلى جعل كردند، و بركاتى تراشیدند، و احادیثى(به این مضمون كه عاشورا یكى از اعیاد اسلامى است، و بلكه از اعیاد عامه‏اى است كه حتى مشركین جاهلیت و یهود و نصارا هم از زمان بعثت موسى و عیسى آن را پاس مى‏دارند)جعل كردند، در حالیكه هیچ یك از این مضامین درست نیست، نه یهود عاشورا را عید مى‏دانسته و نه نصارا، و نه مردم جاهلیت و نه اسلام، چون عاشورا نه یك روز ملى بوده تا نظیر نوروز و مهرگان عید ملى و قومى بشود، و نیز در آن روز هیچ واقعه‏اى از قبیل فتح و پیروزى براى ملت اسلام اتفاق نیفتاده، تا نظیر مبعث و میلاد رسولخدا ص روزى تاریخى براى اسلام باشد، و هیچ جهت دینى هم ندارد تا نظیر فطر و قربان عیدى دینى باشد، پس عزت و احترامى كه بنى امیه براى عاشورا درست كرده‏اند عزتى است‏بدون جهت.

دلیل دوم: بر ضعف این قول این است كه آیه سوم از آیات مورد بحث‏یعنى آیه: (شهر رمضان)الخ سیاقى دارد كه با نازل شدنش جداى از دو آیه دیگر نمى‏سازد، تا ناسخ آیه‏هاى قبل باشد: چون ظاهر سیاق این است كه جمله(شهر رمضان)خبر باشد براى مبتدائى كه حذف شده، و یا مبتدائى باشد براى خبرى كه حذف شده، كه توضیحش گذشت در نتیجه بیانى خواهد بود براى جمله: (ایاما معدودات)و با در نظر گرفتن این معنا هر سه آیه كلام واحدى خواهد بود، كه غرض واحدى را دنبال مى‏كند، و آن عبارت است از واجب بودن روزه ماه رمضان.

و اما اینكه كلمه(شهر رمضان)مبتداء و جمله: "الذى انزل فیه القرآن"خبر آن باشد، هر چند نظریه‏اى است كه آیه شریفه را مستقل از ما قبل مى‏كند، و بنابر آن، آیه شریفه صلاحیت آن را دارد كه به تنهائى نازل شده باشد، لیكن صلاحیت آن را ندارد كه ناسخ آیه قبلش باشد، براى اینكه میان ناسخ و منسوخ باید منافاتى باشد، و میان این آیه و آیه قبلش هیچ منافاتى نیست، تا این ناسخ آن باشد با اینكه گفتیم در نسخ باید منافات و تباینى در بین باشد.

ضعیف‏تر از این قول، گفتار جمعى دیگر است، كه از كلماتشان بر مى‏آید كه خواسته‏اند بگویند آیه دوم یعنى آیه: (ایاما معدودات)الخ ناسخ آیه اول، یعنى آیه: (كتب علیكم الصیام)است، به این بیان كه قبل از اسلام روزه بر نصارا نیز واجب بود، ولى نصارا در آن كم و زیاد كردند، تا بالاخره بر عدد پنجاه روز قرار گرفت، آنگاه خداى تعالى براى مسلمین روزه رمضان را تشریع كرد، پس رسولخدا ص و مسلمانان در صدر اسلام و قبل از تشریع روزه رمضان همان روزه پنجاه روز مسیحیان را مى‏گرفتند، و آیه اول هم همین را تشریع كرده، مى‏فرماید شما مسلمانان نیز همان روزه مسیحیان را بگیرید، ولى آیه دوم وقتى نازل شد حكم آیه اول را نسخ كرد، چون فرمود روزه در چند روز معینى واجب است.

و وجه ضعیف‏تر بودن این قول از قول قبلى این است كه همه ایرادهائى كه به وجه قبلى وارد بود بر آن وارد است، علاوه بر اینكه متمم بودن آیه دومى براى اولى روشن‏تر از متمم بودن سومى براى دومى است، و نیز روایاتى كه این قائل قول خود را مستند به آنها كرده جعلى بودن و مخالفتش با قرآن و با سیاق آیه روشن‏تر از مخالفت روایات قول اول با آیه است.

"فمن كان منكم مریضا او على سفر فعدة من ایام اخر"

حرف فاء در ابتداء آیه مى‏فهماند كه مطلب آیه نتیجه و فرع آیه قبل است، كه مى‏فرمود: (كتب علیكم) الخ، و نیز(ایاما معدودات)الخ، و معناى مجموع آن چنین مى‏شود: روزه بر شما واجب شده، و نیز عدد معینى در آن رعایت‏شده، و همانطور كه از اصل روزه رفع ید نمى‏شود، از عدد آن نیز صرفنظر نمى‏شود، پس اگر در ایام رمضان عارضه‏اى چون مرض و سفر پیش آید كه حكم وجوب روزه را در آن ایام معدوده یعنى ایام رمضان بردارد از این ایام معدوده صرفنظر نمى‏شود، و باید به همان عدد در سایر روزها روزه گرفت، و این همان حقیقتى است كه آیه سوم(و لتكملوا العدة)الخ متعرض است، پس جمله: (ایاما معدودات)الخ همانطور كه به بیان گذشته معناى تحقیر و ناچیز بودن ایام را افاده مى‏كند، این معنا را هم افاده مى‏كند، كه همین عدد ناچیز ركنى است كه در غرض و حكم روزه ماخوذ شده است.

كلمه(مرض)به معناى خلاف صحت و سلامتى است و كلمه(سفر)از ماده(س - ف - ر)گرفته شده، كه به معناى كشف است و گویا سفر را از این جهت‏سفر مى‏خوانند كه مسافر براى بیرون شدن از وطن از خانه‏اش منكشف و ظاهر مى‏شود، و گویا اینكه فرمود: (او على سفر)و مانند كلمه(مریضا) نفرمود(مسافرا)، براى اشاره به این معنا بوده كه آن مسافرى روزه‏اش شكسته مى‏شود كه در حال حاضر مسافر باشد، نه در گذشته، (مثل كسى كه در سفر ده روز در محلى اقامت كرده است، كه چنین كسى قبلا مسافر بوده، و فعلا مقیم است، و روزه‏اش صحیح است)و نه در آینده(مثل كسى كه مى‏خواهد بعد از ظهر حركت كند كه چنین كسى روزه آن روزش صحیح است).

بیشتر دانشمندان و علماى اهل سنت گفته‏اند: از آیه: "فمن كان منكم مریضا او على سفر فعدة من ایام اخر"الخ، استفاده مى‏شود كه مسافر مى‏تواند روزه نگیرد، نه اینكه روزه گرفتن برایش حرام است، پس مریض و مسافر، هم مى‏توانند روزه بگیرند، و هم اینكه افطار نموده به همان عدد از روزهاى دیگر سال روزه بگیرند.

لیكن این حرف صحیح نیست، زیرا گفتیم ظاهر جمله: (فعدة من ایام اخر)(كسى كه مریض و مسافر باشد باید چند روزى در ایام دیگر سال روزه بگیرد)عزیمت است، نه رخصت، یعنى از ظاهر آن بر مى‏آید كه مریض و مسافر نباید در رمضان روزه بگیرند، و این معنا از ائمه اهل بیت ع نیز روایت‏شده، و مذهب جمعى از صحابه از قبیل عبد الرحمان بن عوف، و عمر بن خطاب، و عبد الله بن عمر، و ابى هریرة، و عروة بن زبیر، نیز همین است، پس جمله نامبرده حجتى است علیه علماى نامبرده از اهل سنت.

ایشان براى توجیه نظریه خود چیزى در آیه تقدیر گرفته گفته‏اند، تقدیرش"فمن كان مریضا او على سفر فافطر فعدة من ایام اخر"است، یعنى هر كس مریض یا مسافر باشد، و به همین جهت افطار كرده باشد به همان عدد از روزهاى دیگر روزه بگیرد.

و این تقدیر دو اشكال دارد، اول اینكه اصولا همانطورى كه گفته‏اند تقدیر گرفتن خلاف ظاهر است، (وقتى گوینده‏اى سخن مى‏گوید تمامى كلماتى كه در افاده منظورش دخالت دارد در كلام خود مى‏آورد، و چیزى را نگفته نمى‏گذارد)مگر آنكه به اتكاء قرینه‏اى كه در كلامش هست‏یك كلمه را حذف كند، چون یقین دارد خواننده یا شنونده با وجود آن قرینه مى‏فهمد كه فلان كلمه حذف شده است و اما بدون قرینه دست‏به چنین حذفى نمى‏زند.

اشكال دوم اینكه: به فرضى كه تسلیم شویم و قبول كنیم كه كلمه(فافطر)در آیه حذف شده، تازه این كلام هم دلالتى بر رخصت ندارد، (كدام شنونده‏اى از عبارت"و هر كس مریض یا مسافر باشد، و افطار كرده باشد در ایامى دیگر روزه بگیرد"، مى‏فهمد روزه در سفر و مرض جایز است؟)آرى نهایت چیزى كه از عبارت"فمن كان مریضا او على سفر فافطر"، در این مقام(كه به گفته سایر مفسرین نیز مقام تشریع است)استفاده مى‏شود، این است كه افطارش گناه نبوده چون جایز بوده، البته جواز به معناى اعم از وجوب و استحباب و اباحه، جوازى كه با وجوب و استحباب و اباحه مى‏سازد، و اما اینكه به معناى سومى یعنى الزامى نبودن افطار باشد به هیچ وجه لفظ آیه بر آن دلالت ندارد، بلكه باز هم بر خلاف آن دلالت مى‏كند، چون قانونگذار حكیم در مقام تشریع خود، هرگز در بیان آنچه باید بیان كند كوتاهى نمى‏كند، و این خود روشن است.

"و على الذین یطیقونه فدیة طعام مسكین"

كلمه(یطیقون)از مصدر اطاقه است، و اطاقه همانطور كه بعضى گفته‏اند به معناى به كار بستن تمامى قدرت در عمل است كه لازمه آن این است كه عمل نامبرده آنقدر دشوار باشد، كه همه نیروى انسان در انجامش مصرف شود، در نتیجه معناى جمله"و على الذین یطیقونه" این است كه هر كس روزه برایش مشقت داشته باشد، و كلمه(فدیه)به معناى بدل و عوض است و در اینجا به معناى عوض مالى است، كه همان طعام مسكین یعنى سیر كردن یك مسكین گرسنه است از غذائى كه خود انسان مى‏خورد، البته نه آن غذاى ساده‏اى كه گاهى مى‏خورد، و نه آن غذاى لذیذى كه باز گاه گاه مى‏خورد، بلكه از غذاى متوسطى كه غالبا استفاده مى‏كند، و حكم این فدیه نیز مانند حكم قضاى روزه مریض و مسافر واجب است، چون تعبیر(و على الذین)تعبیرى است كه وجوب تعیینى را مى‏رساند، نه تخییرى و نه رخصت را.

بعضى از مفسرین گفته‏اند جمله نامبرده نیز رخصت را مى‏رسانده و سپس نسخ شده چون خداى سبحان در اول، همه مردم را كه مى‏توانند روزه بگیرند مخیر كرد بین روزه گرفتن و كفاره دادن از هر روز به طعام یك مسكین، چون مردم در آن ایام عادت به روزه نداشتند، بعدها كه رفته رفته عادت كردند، این آیه به وسیله آیه: "فمن شهد منكم الشهر فلیصمه"الخ نسخ شد.

بعضى دیگر از همین مفسرین گفته‏اند: تنها نسبت‏به اشخاص توانا نسخ شد و قرار شد حتما روزه بگیرند، و اما مثل پیر زن و پیرمرد سالخورده و زن حامله و زن بچه شیرده آیه نسخ نشد، و حكم جواز افطار و فدیه دادن باقى ماند.

و به جان خودم اینگونه تفسیرها بازى كردن با قرآن و پاره پاره كردن آیات آن است، و اگر خواننده عزیز در آیات سه‏گانه مورد بحث دقت كند خواهد دید كه هر سه یك غرض را دنبال مى‏كند، و یك سیاق متصل و جملاتى به هم پیوسته و بیانى روشن دارد، آنگاه اگر این كلام واحد و پیوسته را با نظریه این مفسرین تطبیق دهد، خواهد دید كه دیگر آن سیاق پیوسته را ندارد، جملاتش با یكدیگر متنافى است، اولش آخرش را نقض مى‏كند، یك جا مى‏گوید:

(كتب علیكم الصیام)روزه بر شما واجب شده، دنبالش مى‏گوید آنهائى كه مى‏توانند روزه بگیرند مى‏توانند افطار نموده به جاى آن طعام دهند، و در آخر مى‏گوید: روزه بر همه شما واجب است تا حكم آخرى ناسخ حكم فدیه نسبت‏به خصوص قادران باشد، و حكم فدیه نسبت‏به غیر قادران به حال خود باقى بماند، با اینكه در آیه شریفه بنا بر این تصویر حكم غیر قادرین اصلا بیان نشده است.

مگر اینكه كسى بگوید كلمه(یطیقونه)قبل از نسخ شدن به معناى قدرت داشتن است، و بعد از نسخ به معناى قدرت نداشتن، و این پیدا است كه چقدر بى‏پایه است. و سخن كوتاه اینكه بنا بر این باید جمله: "و على الذین یطیقونه"الخ كه در وسط آیات قرار گرفته ناسخ جمله: (كتب علیكم الصیام)در اول آیات باشد، كه با آن تنافى دارد، آن وقت این سؤال پیش مى‏آید كه چرا بدون هیچ علتى حكم ناسخ را مقید به كسانى كرده كه توانائى ندارند.

و نیز لازمه این تفسیر این است كه جمله: "فمن شهد منكم الشهر فلیصمه"تنها ناسخ حكم كسانى باشد كه قادر بر روزه‏اند، نه آنهائى كه از روزه عاجزند با اینكه ظاهر عبارت ناسخ مطلق است، هم قادر را شامل مى‏شود و هم عاجز را، علاوه بر اینكه اصلا منسوخ شامل حكم عاجز نبود، تا ناسخ بخواهد آن حكم را براى عاجز باقى بدارد، و این تالى فاسدها فاحش‏ترین تالى فاسدهایند.

حال اگر علاوه بر نسخهائى كه از آقایان براى تو خواننده عزیز نقل كردیم، نسخ‏هاى دیگرى كه در باره این سه آیه ذكر كرده‏اند اضافه كنى، آن وقت تفسیرى عجیب خواهى دید، و آن نسخ‏ها این است كه گفته‏اند جمله: (شهر رمضان)ناسخ جمله: (ایاما معدودات)الخ است، و جمله(ایاما معدودات)هم ناسخ جمله(كتب علیكم الصیام)است.

يکشنبه 23/5/1390 - 13:52
رمضان

الحدیث:

قال رسول الله (صلى الله علیه و آله):

ایها الناس انه قد اقبل الیكم شهر الله بالبركة و الرحمة و المغفرة، شهر هو عند الله افضل الشهور، و ایامه افضل الایام و لیالى افضل اللیالى و ساعاته افضل الساعات. 

ترجمه:

اى مردم ماه خدا با بركت و رحمت و آمرزش به شما رو كرده است، ماهى است كه پیش خدا بهترین ماه است و روزهایش بهترین روزها و شبهایش بهترین شبها و ساعاتش بهترین ساعات.

- اعتكاف

الحدیث:

قال رسول الله (صلى الله علیه و آله):

اعتكاف عشر فى شهر رمضان تعدل حجتین و عمرتین.

ترجمه: اعتكاف در یك دهه از ماه مبارك رمضان برابر با ثواب دو حج و دو عمره است.

توضیح:

در ایام و لیالى مقدسه‏اى، طبق روایات رسیده از ائمه معصومین (علیهم السلام) مستحب است كه هر مسلمانى در صورت امكان دهه آخر ماه مبارك رمضان را در مسجد معتكف شود، كه پیامبر اكرم(ص) در تمامى عمرش چنین مى‏كرد.

- تلاوت قرآن

بهترین اعمال در شبها و روزهاى ماه مبارك رمضان، تلاوت قرآن است. اگر چه تلاوت قرآن در تمام اوقات ثواب دارد، ولى چون قرآن در ماه رمضان نازل شده است، از اجر و ثواب ویژه‏اى برخوردار است چنانچه وارد شده:

الحدیث:

قال ابو جعفر (علیه السلام):

لكل شى‏ء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان

ترجمه:

براى هر چیزى بهارى است و بهار قرآن رمضان است.

بنا بر این امتیازات قرآن به اعتبار نزولش در ماه رمضان از ماههاى دیگر بیشتر است.

الحدیث:

قال رسول الله (صلى الله علیه و آله):

من تلافیه آیة من القرآن كان له مثل اجر من ختم القرآن فى غیره من الشهور.

ترجمه:

اگر كسى در این ماه یك آیه از قرآن تلاوت كند، ثوابش مثل كسى است كه در غیر ماه رمضان یك ختم قرآن كرده است.

- افطارى و صدقه دادن

الحدیث:

قال الباقر (علیه السلام)

یا سدیر، هل تدرى اى لیال هذه؟ فقال له نعم. جعلت فداك ان هذه لیالى شهر رمضان فما ذاك؟ فقال له اتقدر على ان تعتق كل لیلة من هذه اللیالى عشر رقاب من ولد اسمعیل؟ فقال له سدیر بابى انت و امى لا یبلغ مالى ذاك، فما زال ینقص حتى بلغ به رقبة واحدة فى كل ذلك یقول: «لا اقدر علیه فقال له: افما تقدر ان تفطر فى كل لیلة رجلا مسلما؟ فقال له: بلى و عشرة فقال له (علیه السلام):

فذاك الذى اردت یا سدیر، ان افطارك اخاك المسلم یعدل عتق رقبة من ولد اسماعیل علیه السلام. 

ترجمه:

اى سدیر! آیا مى‏دانى چه شبهایى است این شبها؟ سدیر گفت:

بلى فدایت گردم این شبها شبهاى ماه رمضان است، مگر این شبها چگونه است؟ امام (علیه السلام) فرمودند: آیا قدرت دارى هر شب از این شبها ده بنده از فرزندان اسماعیل (ع) را آزاد كنى؟ پس سدیر عرض كرد: پدر و مادرم به فدایت، ثروتم كفاف نمى‏دهد، پس امام پیوسته تعداد بنده‏ها را كم كرد، تا رسید به یكى در تمام این ماه، سدیر گفت: قدرت ندارم پس امام(ع) به او فرمود: آیا قدرت ندارى هر شب یك مسلمان روزه‏دارى را افطار دهى؟ سدیر عرض كرد: بلى تا ده نفر را هم مى‏توانم افطارى بدهم، پس امام به او فرمود:

اى سدیر همان است كه اراده كردى یعنى با افطارى دادن ده روزه‏دار به ثواب عتق و آزاد كردن ده بنده از اولاد اسماعیل (ع) نایل مى‏گردى.

توضیح:

خداوند انسان روزه‏دار را بر آنچه انفاق مى‏كند در خوردنیها و آشامیدنیها محاسبه نمى‏كند ولى در این امر «اسراف‏» نشود.

الحدیث:

عن ابى عبد الله علیه السلام:

من تصدق فى شهر رمضان بصدقة صرف الله عنه سبعین نوعا من البلاء.

ترجمه:

هر كس در ماه رمضان صدقه‏اى بدهد خداوند هفتاد نوع بلا را از او دو مى‏كند.

يکشنبه 23/5/1390 - 13:51
رمضان
مبارك باد آمد ماه روزه مبارك باد آمد ماه روزه رهت‏خوش باد اى همراه روزه شدم بر بام تا مه را ببینم كه بودم من به جان دلخواه روزه نظر كردم كلاه از سر بیفتاد سرم را مست كرد آن ماه روزه مسلمانان سرم مست است از آن روز زهى اقبال و بخت و جاه روزه بجز این ماه ماهى هست پنهان نهان چون ترك در خرگاه روزه بدان مه ره برد آن كس كه آید در این مه خوش به خرمنگاه روزه رخ چون اطلسش گر زرد گردد بپوشد خلعت از دیباى روزه دعاها اندرین مه مستجابست فلك‏ها را بدرد آه روزه چو یوسف ملك مصر عشق گیرد كسى كو صبر كرد در چاه روزه سحورى كم زن اى نطق و خمش شو ز روزه خود شوند آگاه روزه بیا اى شمس دین و فخر تبریزتو اى سر لشكر اسپاه روزه
يکشنبه 23/5/1390 - 13:50
رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

«(1) الحمد لله الذى هدانا لحمده، و جعلنا من اهله لنكون لاحسانه من الشاكرین و لیجزینا على ذلك جزاء المحسنین (2) و الحمد لله الذى حبانا بدینه، و اختصنا بملته، و سبلنا فى سبل احسانه لنسلكها بمنه الى رضوانه حمدا یتقبله منا و یرضى به عنا (3) و الحمد لله الذى جعل من تلك السبل شهره شهر رمضان، شهر الصیام، و شهر الاسلام، و شهر الطهور، و شهر التمحیص و شهر القیام الذى انزل فیه القرآن، هدى للناس و بینات من الهدى و الفرقان‏».

سپاس خدائى را سزاست، كه ما را براى سپاسگزارى خود راهنمائى نمود، و از سپاسگزاران قرار داد، تا براى احسان و نیكیش از شكرگزاران باشیم، و ما را بر آن سپاسگزارى پاداش نیكوكاران دهد، و سپاس خدائى را سزاست كه دین خود را به ما عطا نمود، و ما را جزو ملت‏خویش(اسلام) اختصاص داد، و در راههاى احسان و نیكیش رهنمون كرد،تا به وسیله نعمتش در آن راهها رفته و به سوى رضا و خوشنودیش دست‏یابیم، سپاسى كه آن را از ما بپذیرد، و به وسیله آن از ما خوشنود گردد.

سپاس خدائى را كه رمضان را براى ما ماه تزكیه قرار داد

و سپاس خدائى را سزاست كه ماه خود رمضان را، ماه صیام و روزه، و ماه اسلام، و ماه تزكیه، و ماه تصفیه و پاك كردن (از گناهان)، و ماه قیام و ایستادن (براى نماز در شبها یا به پا خاستن در احیاى اسلام و جهاد در راه خدا) را یكى از آن راههاى احسان قرار داد، آن چنان ماهى كه قرآن در آن فرو فرستاده شد، در حالى كه براى مردم راهنما (ى از گمراهى) و نشانه‏هاى آشكار رهبرى، و جدا كننده میان حق و باطل است.

«(4) فابان فضیلته على سائر الشهور بما جعل له من الحرمات الموفورة، و الفضائل المشهورة، فحرم فیه ما احل فى غیره اعظاما، و حجر فیه المطاعم و المشارب اكراما و جعل له وقتا بینا لا یجیز - جل و عز - ان یقدم قبله، و لا یقبل ان یؤخر عنه (5) ثم فضل لیلة واحدة من لیالیه على لیالى الف شهر و سماها لیلة القدر تنزل الملائكة و الروح فیها باذن ربهم من كل امر سلام، دائم البركة الى طلوع الفجر على من یشاء من عباده بما احكم من قضائه‏».

خداوند ماه صیام را بر سایر ماهها برترى بخشید

پس برترى آن را بر ماههاى دیگر به سبب حرمتها و گرامى داشتنهاى بسیار و فضائل و برترى‏هاى آشكار كه براى آن قرار داد، هویدا گردانید، و در آن ماه از جهت‏بزرگ داشت، آنچه را كه در ماههاى دیگر حلال كرده حرام نمود، و خوردنیها و آشامیدنیها را در (روزهاى) آن منع كرد، و براى آن وقت آشكارى (معینى) قرار داد، كه خداى بزرگ و توانا جائز و روا نمى‏داند كه پیش انداخته شود و نمى‏پذیرد كه از آن وقت‏به تاخیر افتد. سپس (عبادت و بندگى در) شب (قدر) آن را به (عبادت در) شبهاى هزار ماه برترى داد، و آن را شب قدر نامید (شبى كه خداى تعالى اجلها و روزیها و هر امرى كه حادث مى‏شود را مقدر مى‏فرماید) در آن شب (بسیارى از) فرشتگان و روح (كه مخلوقى است‏بزرگتر از فرشته) به فرمان پروردگارشان بر هر كه از بندگانش بخواهد با قضا و قدرى كه محكم و استوار كرده (كه تغییر و تبدیلى در آن نیست).

درود فرشتگان بر عابدان شب قدر

براى هر كارى (كه خدا مقدر فرموده) فرود مى‏آیند، آن شب سلام و درود (فرشتگان) است (بر آنانى كه براى نماز به پاى ایستاده یا در حال ركوع و سجودند، یا آنكه شب سلامتى و رهائى از ضرر و زیان شیاطین است) كه بركت و خیر آن تا آشكار شدن روشنى صبح، دائم و پایدار است.

«(6) اللهم صل على محمد و آله و الهمنا معرفة فضله و اجلال حرمته، و التحفظ مما حظرت فیه، و اعنا على صیامه بكف الجوارح عن معاصیك، و استعمالها فیه بما یرضیك حتى لا نصغى باسماعنا الى لغو، و لا نسرع بابصارنا الى لهو (7) و حتى لا نبسط ایدینا الى محظور، و لا نخطو باقدامنا الى محجور و حتى لا تعى بطوننا الا ما احللت، و لا تنطق السنتنا الا بما مثلت، و لا نتكلف الا ما یدنى من ثوابك، و لا نتعاطى الا الذى یقى من عقابك، ثم خلص ذلك كله من رئاء المرائین، و سمعة المسمعین، لا نشرك فیه احدا دونك، و لا نبتغى فیه مرادا سواك.

خدایا توفیق روزه با ترك معاصى به ما عطا فرما

بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و شناسائى برترى آن را (بر ماههاى دیگر) و بزرگ داشتن حرمت و حقش را (كه قیام و ایستادگى بر آن واجب است) و دورى گزیدن از آنچه را كه منع و حرام كرده‏اى به ما الهام نما، و ما را به روزه داشتن آن به وسیله باز داشتن اندام از گناهان و به كار بردن آنها به آنچه تو را خوشنود مى‏گرداند یارى فرما، تا با گوشهامان سخن بیهوده گوش ندهیم، و با چشمهامان به سوى بازى (كارهائى كه انسان را از مقصود باز دارد)، نشتابیم. و تا دستهامان را به حرام دراز ننمائیم، و با پاهامان به سوى آنچه منع و حرام گشته نرویم. و تا شكمهامان نگاه ندارد و گرد نیاورد جز آنچه (خوردنى و آشامیدنى) كه تو حلال و روا گردانیده‏اى. و زبانهامان گویا نشود جز به آنچه (قرآن مجید و گفتار پیامبر اكرم و ائمه معصومین علیهم السلام) تو خبر داده و بیان فرموده‏اى (اشاره به آداب روزه دارى و پرهیز از گناهان در حال روزه‏دارى است) و رنج نكشیم جز در آنچه (عبادت خدا و خدمت‏به خلق) كه به پاداش تو نزدیك گرداند، و به جا نیاوریم جز آنچه كه از كیفر تو نگاه دارد.

سپس همه آن كردارها را از ریا، و خودنمائى خود نمایان و از سمعه و شنیدن شنوندگان خالص و پاكیزه گردان كه از آن كسى را با تو شریك نگردانیم، و جز تو در آن مقصود و خواسته‏اى نطلبیم.

«(8) اللهم صل على محمد و آله، وقفنا فیه على مواقیت الصلوات الخمس بحدودها التى حددت و فروضها التى فرضت،و وظائفها التى وظفت، و اوقاتها التى وقتت (9) و انزلنا فیها منزلة المصیبین لمنازلها الحافظین لاركانها المؤدین لها فى اوقاتها على ما سنه عبدك و رسولك صلواتك علیه و آله فى ركوعها و سجودها و جمیع فواضلها على اتم الطهور و اسبغه و ابین الخشوع و ابلغه.

بار خدایا توفیق نمازگزاردن كامل به ما مرحمت فرما

بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست،و ما را در آن بر اوقات نمازهاى پنجگانه با حدود و احكامش، كه مقرر نموده‏اى و واجباتش كه واجب كرده‏اى و شروط و اوقاتش كه شرط و تعیین گردانیده‏اى آگاه فرما. و ما را در نماز همچون كسانى قرار ده كه مراتب شایسته آن را دریافته و اركان و جوانب آن را نگهدارندگانند. آن را در اوقات خود به همان طریقى كه بنده و فرستاده تو كه درودهایت‏بر او و بر آل او باد، در ركوع و سجود و همه فضیلتها و درجات رفیعه‏اش قرار داده، با كاملترین طهارت و پاكى، و رساترین خشوع و فروتنى به جا آورنده‏اند.

«(10) و وفقنا فیه لان نصل ارحامنا بالبر و الصلة،و ان نتعاهد جیراننا بالافضال و العطیة، و ان نخلص اموالنا من التبعات و ان نطهرها باخراج الزكوات و ان نراجع من هاجرنا، و ان ننصف من ظلمنا و ان نسالم من عادانا حاشا من عودى فیك و لك فانه العدو الذى لا نوالیه و الحزب الذى لا نصافیه‏».

خدایا در این ماه احسان بارحام و جیران و تزكیه اموال توفیقمان ده

و ما را در آن ماه توفیق ده كه با نیكى فراوان و بخشش، به خویشان خود نیكى كنیم و با احسان و عطا از همسایگان جویا شویم، و دارائیهامان را از مظالم و آنچه از راه ظلم و ستم به دست آمده خالص و آراسته نمائیم، و آنها را با بیرون كردن زكاتها پاك كنیم (كه رسول خدا صلى الله علیه و آله فرموده: «ملعون كل مال لا یزكى‏» از خیر و نیكى دور است هر مال و دارئى كه زكوة آن داده نشود) و به كسى كه از ما دورى گزیده باز گردیم (به او بپیوندیم) و به كسى كه به ما ظلم و ستم نموده از روى (آنچه كه مقتضى) انصاف و عدل(است) رفتار كنیم و با كسى كه به ما دشمنى نموده آشتى نمائیم، جز كسى كه در راه تو و براى تو با او دشمنى شده باشد، زیرا او دشمنى است كه او را دوست نمى‏گیریم، و حزب و گروهى است كه با او از روى دل دوستى نمى‏كنیم.

«(11) و ان نتقرب الیك فیه من الاعمال الزاكیة بما تطهرنا به من الذنوب، و تعصمنا فیه مما نستانف من العیوب حتى لا یورد علیك احد من ملائكتك الا دون ما نورد من ابواب الطاعة لك و انواع القربة الیك (12) اللهم انى اسئلك بحق هذا الشهر، و بحق من تعبد لك فیه من ابتدائه الى وقت فنائه، من ملك قربته او نبى ارسلته او عبد صالح اختصصته ان تصلى على محمد و آله، و اهلنا فیه لما وعدت اولیائك من كرامتك و اوجب لنا فیه ما اوجبت لاهل المبالغة فى طاعتك و اجلعلنا فى نظم من استحق الرفیع الاعلى برحمتك.

و ما را توفیق ده كه در آن به سوى تو تقرب جسته نزدیك شوم، به وسیله كردارهاى پاكیزه و آراسته كه ما را به آن از گناهان پاك كنى (بیامرزى) و در آن ما را حفظ كرده و نگاهدارى از اینكه بخواهیم عیوب و زشتیها (كردارهاى ناشایسته) را از سر گیریم، تا هیچ یك از فرشتگانت (كه نویسندگان اعمال هستند گناهان ما را) بر تو پیشنهاد ننمایند، جز آنكه كمتر باشد از اقسام طاعت و بندگى براى تو، و انواع تقرب به سوى تو كه ما به جا آوردیم.

خدایا در این ماه توفیق تقرب به پیشگاهت‏بما مرحمت فرما

بارخدایا از تو درخواست مى‏نمایم به حق این ماه و به حق كسى كه در آن از آغاز تا انجامش در عبادت و بندگى براى تو كوشیده، از فرشته‏اى كه او را مقرب ساخته‏اى، یا پیغمبرى كه فرستاده‏اى، یا بنده شایسته‏اى كه برگزیده‏اى، كه بر محمد و آل او درود فرستى و ما را در آن براى كرامت و ارجمندى كه به دوستانت وعده داده‏اى سزاوار گردان، و آنچه كه براى كوشش كنندگان در طاعت و فرمانبریت واجب و لازم كرده‏اى براى ما لازم نما،و به رحمت و مهربانیت ما را در صف كسانى (انبیاء و اوصیاء علیهم السلام) كه سزاوار بالاترین مرتبه (بهشت) هستند قرار ده.

«(13) اللهم صل على محمد و آله، و جنبنا الالحاد فى توحیدك، و التقصیر فى تمجیدك، و الشك فى دینك، و العمى عن سبیلك، و الاغفال لحرمتك، و الانخداع لعدوك الشیطان الرجیم (14) اللهم صل على محمد و آله، و اذا كان لك فى كل لیلة من لیالى شهرنا هذا رقاب یعتقها عفوك او یهبها صفحك فاجعل رقابنا من تلك الرقاب، واجعلنا لشهرنا من خیر اهل و اصحاب (15) اللهم صل على محمد و آله،و امحق ذنوبنا مع امحاق هلاله، و اسلخ عنا تبعاتنا مع انسلاخ ایامه حتى ینقضى عنا و قد صفیتنا فیه من الخطیئات، و اخلصتنا فیه من السیئات‏».

خدایا در این ماه از سهل‏انگارى‏ها و فریب شیطان حفظمان فرما

بار خدایا، بر محمد و آل او درود فرست، وما را در توحید و یگانگیت از عدول و بازگشتن (شرك آوردن آشكار و نهان) و در بزرگ داشتنت از تقصیر و كوتاهى و در دینت (اسلام) از شك و دو دلى و از راهت (به دست آوردن رضا و خوشنودیت) از كورى (گمراهى) و براى حرمتت (آنچه قیام به آن واجب است) از سهل انگارى،و از دشمنت (شیطان رانده شده) فریب خوردن، دور گردان. بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و هرگاه در هر شب از شبهاى این ماه براى تو بندگانى باشد كه عفو و بخشیدنت آنها را آزاد مى‏نماید، یا گذشتت ایشان را مى‏بخشد پس ما بندگان را از آن بندگان قرار بده، و ما را براى این ماه، از بهترین اهل و یاران (برگزیدگان) قرار ده. بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و با كاسته شدن ماه آن گناهان ما را بكاه، و با بپایان رسیدن روزهایش بدیها و گرفتاریهاى ما را از ما بكن تا اینكه این ماه از ما بگذرد در حالى كه ما را از خطاها پاكیزه گردانیده و از بدیها خالص و آراسته ساخته باشى.

«(16) اللهم صل على محمد و آله،و ان ملنا فیه فعدلنا و ان زغنا فیه فقومنا،و ان اشتمل علینا عدوك الشیطان فاستنقذنا منه (17) اللهم اشحنه بعبادتنا ایاك، و زین اوقاته بطاعتنا لك، و اعنا فى نهاره على صیامه، و فى لیله على الصلة و التضرع الیك، و الخشوع لك، و الذلة بین یدیك حتى لا یشهد نهاره علینا بغفلة، و لا لیله بتفریط (18) اللهم و اجعلنا فى سائر الشهور و الایام كذلك ما عمرتنا و اجعلنا من عبادك الصالحین الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون، و الذین یؤتون ما اتوا و قلوبهم و جلة، انهم الى ربهم راجعون، و من الذین یسارعون فى الخیرات و هم لها سابقون‏».

خدایا ماه رمضان را براى ما ماه عبادت و طاعت قرار بده

بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست. و اگر در آن از حق برگردیم ما را (بر آن) بازگردان و اگر در آن عدول نموده براه كج رفتیم ما را به راه راست آور، و اگر دشمن تو شیطان ما را احاطه كرده فرا گیرد از او رهائیمان ده. بار خدایا ماه رمضان را از عبادت، و پرستش ما مملو و پر گردان، و اوقات آن را به طاعت و فرمانبرى ما براى تو آراسته نما و ما را در روزش بروزه داشتن و در شبش به نماز و زارى بسوى (درگاه) تو و فروتنى و خوارى در برابر تو، یارى فرما تا روزش بر ما به غفلت و بیخبرى و شبش به تقصیر و كوتاهى (در عمل) گواهى ندهد. بار خدایا ما را در باقى ماهها و روزها تا زمانى كه زنده‏مان مى‏دارى همچنین (بطورى كه براى ماه رمضان درخواست‏شد) قرار ده، و ما را از بندگان شایسته‏ات بگردان كه (الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون، (سوره 23، آیه 11) آنان بهشت را به میراث مى‏برند در حالى كه در آن جاوید هستند گفته‏اند: بهشت مسكن و جایگاه پدر ما حضرت آدم على نبینا و آله و علیه السلام بوده پس هرگاه به فرزندان او داده شود مانند آن است كه از او به آنها ارث رسیده) و از آنانى قرار بده كه آنچه (صدقات) را مى‏دهند در حالى كه دلهاشان از (اندیشه) بازگشت‏به سوى پروردگارشان ترسان است و از آنان كه در نیكیها مى‏شتابند، و ایشان براى آن نیكیها بر دیگران پیشى گیرنده‏اند.

«(19) اللهم صل على محمد و آله فى كل وقت و كل اوان و على كل حال عددما صلیت على من صلیت علیه، و اضعاف ذلك كله بالاضعاف التى لا یحصیها غیرك انك فعال لما ترید».

خدایا درود بیكران و بى حد خود را بر محمد و آل او فرست

بار خدایا درود فرست‏بر محمد و آل او، در هر هنگام و هر زمان و بر هر حال به شماره درودى كه فرستاده‏اى بر هر كه درود فرستاده‏اى، و چندان برابر همه آنها به چندان برابرى كه جز تو آنها را نتواند شمرد، زیرا تو هر چه را بخواهى بجا آورنده‏اى انجام كار، تو را ناتوان نمى‏گرداند و مانعى آن را باز نمى‏دارد.

يکشنبه 23/5/1390 - 13:49
رمضان
امیر المؤمنین (علیه السلام) مى‏فرماید: آنگاه كه دیدى هلال (ماه رمضان) را فلا تبرح، خشم نگیر و عصبانى نشو، و «قل اللهم انى اسالك خیر هذا الشهر، و فتحه و نوره، و نصره،و بركته، و طهوره، و رزقه، و اسئلك خیر ما فیه و خیر ما بعده، و اعوذ بك من شر ما فیه و ما بعده، اللهم ادخله علینا بالامن و الایمان، و السلامة و الاسلام، و البركة و التقوى، و التوفیق لما تحب و ترضى‏» (1) و بگو بار پروردگارا خیر و خوبى در این ماه را از تو مى‏خواهم و همچنین فتح و پیروزى (بر شیطان) و نورانیت، و یارى (بر روزه‏دارى) و بركت و طهارت، و روزى این ماه را از تو مى‏طلبم، و از تو خیر آنچه در این ماه هست و بعد از ماه مسئلت مى‏نمایم، و به تو پناه مى‏آورم از شر و بدى آنچه در این ماه مى‏باشد، و آنچه بعد از آن است، بار پروردگارا این ماه را با امن و امان و ایمان به تو و سلامت نفس و نعمت اسلام، و بركت و تقوى و توفیق یافتن به آنچه تو دوست مى‏دارى و راضى مى‏گردى بر ما وارد گردان (كه همه اوصاف شایسته را در این ماه داشته باشیم).
يکشنبه 23/5/1390 - 13:48
رمضان


ارتباط بین دین با علم ، ارتباطی ناگسستنی است . چرا كه خداوند متعال پدید آورنده آن می باشد و با آفرینش كون و مكان ، ظهور و بروز علم در كنار دین نیز ضروری می نماید . بنابراین هم دین و هم علم ، دو حقیقتی هستند كه به ثبوت آفرینش منجر می شوند . خداشناسی دینی كه از زبان اولیای الهی تبیین شده با خداشناسی طبیعی و كیهانی كه از زبان دانشمندان بیان شده است هر دو دارای مقبولیت و رواج می باشد .
در اینجا به تقارن دیدگاههای دینی و علمی درخصوص علت و فلسفه وجود و وجوب روزه می پردازیم . روزه و روزه داری نه تنها به خاطر تأمین سلامت و صحت بدن آدمی حائز اهمیت می باشد ، بلكه موجب تأمین سلامتی روح و جان نیز هست . چرا كه انسان موجودی است سه بعدی ، دارای بعد روح ،‌جسم و ذهن و هر سه بعد با یكدیگر موجب معنی یافتن وی می شود . به عیارت دیگر چنانچه عقل و لزوم سلامتی جسمی آدمی حكم كند ، همان نیز به لزوم سلامتی روح حكم می نماید و انسانی كه به دنبال سلامتی روح خویش در كنار جسمش نباشد نمی توان از او به عنوان انسانی سالم و تكامل یافته یاد نمود. بنابراین در مورد روزه كه یكی از واجبات دینی است ، می توان گفت : «كه روزه داری عبارت است از اجرای یك برنامه مذهبی بهداشتی كامل جسمی و روحی »
در این مقاله هدف ، اهمیت روزه از نظر بهداشت روحی و جسمی است . پروفسور «الكسی سوفورین» می گوید : « جسم به هنگام روزه به جای غذا از مواد داخلی استفاده می كند و آنها را مصرف می كند و مواد كثیف و عفونی كه ر جسم هست و ریشه و خمیره بیماری است ، از بین می رود و بدین طریق روزه سبب بهبودی همه بیماری ها است . از این رو جسم خود را به وسیله روزه از داخل نظیف و پاكیزه می كند .»
بنابراین روزه داری باعث هضم چربی های ذخیره در بدن ، دفع سموم فلزی و غیر فلزی وارده از محیط اطراف، ایجاد اعتدال بیولوژیكی و شیمیایی بدن و ... می گردد. به قول یكی از دانشمندان روم باستان : «اولین بیماری، مربوط به پرخوری بود و نخستین درمان نیز روزه گیری است .»
دكتر «اتوبوخنگر» در سخنرانی خویش به سال 1965 در یك كنگره پزشكی كه در بغداد و به میزبانی انجمن پزشكی عراق برگزار گردیده ، به بیان اهمیت روزه پرداخته است. وی در این سخنرانی نتیجه مثبت چهل و پنج سال روزه درمانی مریضان خود كه بالغ بر پنجاه هزار نفر بوده اند را ارائه نموده است و آنچه كه در این سخنرانی قابل توجه است ، اینكه معمولاً روزه درمانی وی چهارهفته طول می كشیده است . یعنی تطابق و تساوی زمانی آن با یك ماه روزه داری . آنچه مهم و قابل توجه است این همان زمانی است كه در قرآن برای روزه داری از آن یاد شده است . یعنی یك ماه تمام روزه داری برای تكامل روح و صحت جسم. بر اساس فرمایش حضرت رسول اكرم (ص) كه « المعده البیت الداء و الحمیه هی الدواء» یعنی : «معده آدمی كانون بیماری ها است و پرهیز و امساك نیز داروی و بهترین روش درمان بیماری ها است .»
وی می گوید : «بهترین درمان بیولوژیكی این است كه به وسیله دفع مواد مضر و تجویز علاج طبیعی ، نیروهای درمان كننده یك ارگانیسم یا یك موجود زنده را طوری آزاد كنیم كه وقتی بسیج شدند ، بیماری های مزمن و حاد را شكست بدهند . ما در روش درمان سعی می كنیم سلامت پایدار و كامل را در همان زمانیكه طبیعت برای این گونه نوسازی لازم دارد بازگردانیم . درمان بیولوژیكی و مخصوصاً روزه ، به بهترین وجه این خواسته را برآورده می سازد.»
البته وقتی یك انسان موحد روزه می گیرد ، منظور و مقصود او جز طاعت امر الهی نیست كه از آن می توان به ایمان وفاداری و ایمان فرمانبرداری یاد كرد . یعنی صداقت و ثبات قدم در انجام واجبات الهی . همچنین شاید این وهم در برخی حاصل شود كه چرا روزه داری ؟
ما می توانیم با استفاده از دارو و مراجعه به پزشك به درمان خود بپردازیم . آنچه كه در اینجا قابل تأمل است اینكه تندرستی آدمی به دو قسم می باشد : طبیعی و مصنوعی .
تندرستی طبیعی را كه از مقاومت بافتها در برابر بیماریهای عفونی و دژنرانیو و تعادل دستگاه عصبی ناشی می شود گرامی می‌داریم ، نه سلامتی مصنوعی را كه بر رژیم غذایی ، تزریق واكسنها ، سرم ها ، محصولات غدد ، داخلی ، ویتامینها ، آزمایشهای مكرر پرداخته شود كه به این پرستاری ها نیازمند نباشد . علم طب ، به بزرگترین پیروزی خود ، روزی نائل خواهد شد كه بتواند آثار بیماری و خستگی و ترس را از میان بردارد ، تا آدمیان از آزادی و مسرتی كه محصول تكامل اعمال بدنی و روانی است ، برخوردار شوند.
اما خداوند متعال با امر به بندگان خود ، به روزه داری ، مسرت روحی و فیزیكی را به آنها اعطا نموده است . این امر هیچ گونه دخالت غیر طبیعی و مصنوعی در كاركرد صحیح و مرتب بافتها و اندامهای بدن آدمی ندارد . بلكه روزه داری همان كمال مطلوب رسیدن به اعمال مرتب و صحیح تمام اجزا و اندام آدمی و نیز كمال روحانی او است .
«هنری دیل» در یكی از سخنرانی های خود از پیروزی های چهل ساله اخیر علم درمان شناسی سخن گفته و به كشف سرم های پادزهری و واكسنها و هورمون ها و انسولین و آدرالین و تیروكسین و غیره و تركیبات آلی آرسنیك و ویتامینها و مواد تازه دیگری كه با سنتز حاصل شده و برای تسكین درد یا تحریك اعمال ناكافی بدن سودمندند ، همچنین به بناهای عظیم آزمایشگاه های صنعتی و كارخانجات دارویی اشاره كرده است.
مرحوم «پروفسور الكسیس كارل» در بیان این پیشرفتها می گوید : « بدیهی است كه این همه پیشرفتهای شیمی فیزیولوژی اهمیت زیادی دارند و برای ما رفته رفته اعمال پوشیده بدن را روشن می سازند و طب را بر پایه محكم و صحیحی می گذارند ، ولی آیا می توان از هم اكنون آنها را چون پیروزی بزرگ آدمی در تأمین سلامتی تلقی كرد؟ بعید به نظر می رسد.»
آنچه مهم است اینكه ، سلامت مصنوعی موجبات ارضای روحی و روانی انسانی امروزی نیست و اغلب آزمایشهای مكرر طبی بعضاً باعث خستگی روان انسان ها گردیده است . اكثر داروها و درمان ها گران تمام می شود و نتایج زیادی هم به بار نمی‌آورد. جامعه صنعتی امروز علاوه بر ازدیاد امراض فیزیكی و روحی آدمی ، موجبات سلب نشاط ، آرامش و قدرت جسمی و روحی او را فراهم نموده است : و این همه معضلات و مشكلات جز با روی آوردن به انجام امور دینی در كنار علم میسر نمی گردد.
نكته دیگر اینكه بین روزه داری با خودداری از تغذیه ، تفاوت است . روزه داری در معنای علمی آن رعایت كلیه اصول اساسی مربوط به تغذیه صحیح در زمانی خاص و پرهیز و دوری از خوردن و آشامیدن در یك فاصله زمانی خاص دیگر می باشد كه هیچ تأثیری بر كم شدن فهم و قوای شعوری انسان ندارد ولی خودداری از تغذیه یا به عبارتی گرسنگی در انسان ، موجب پائین آوردن راندمان ذهنی و عقلی او می شود . چون گرسنگی و خودداری از تغذیه در ساعات شبانه روز به صورت نامنظم و غیر‌اصولی ممكن است انجام پذیرد.
یكی از مشكلات حاصله بیولوژیكی در وجود انسان ، ظهور و حركت فزاینده سموم متابولیكی است كه به مرور موجب مسموم شدن بافتها و اندام آدمی می گردد. سموم متابولیك كه نقش تعیین كننده ای در شیوع بیماری دارند ، اكثراً از متابولیسم پروتئین پدید می آیند . اما متابولیسم كربوهیدراتها چون اسید لاكتیك ، نیز این سموم را تولید می كنند . این مواد باید به روش طبیعی دفع شوند ، كه یكی از عمده ترین روشهای طبیعی دفع این مواد زاید ، روزه داری می باشد .
به عبارت دیگر تفاوت بین گرسنگی و با روزه داری عبارت است از : گرسنگی نوع اجبار و اعتراض داخلی به وجود می آورد كه موجب اختلال در سلسله اعصاب مركزی و وجود اختلال در عروق (جریان خونی و رگ ها ) و دیگر اندام و بافتهای شخص گرسنه می شود ولی روزه دار چون با اختیار خود و اطاعت از اوامر الهی اقدام به امساك و پرهیز از خوردن و آشامیدن می نماید، بنابراین علم و آگاهی (وضع فكری) او به این امر موجب هدایت كاركردی (اعمال متابولیك) تمام بدن وی می گردد.
پژوهش های وسیع یك كلینیك روزه گیری نشان می دهد كه بیماری «پارادنتوز» به هنگام گرسنگی بسیار ، وخیم می شود ولی در موقع روزه خوب می شود . همچنین آسیب «میوكارد» را می توان در اثر افزایش جریان خون و منبع اكسیژن ماهیچه قلب تسكین داد . این موضوع را می توان با گرفتن نوار قلب به نحو آشكار نشان داد .
تفاوت دیگری كه دكتر «اتوبوخنگر» بین گرسنگی با روزه داری بیان می كند : در پایان (زمان) روزه درمانی (روزه داری) افزایش تنوس (خاصیت انقباض عضلات) میو كارد ، در عكسبرداری از قلب مشهود است. هنگام ضعف ناشی از گرسنگی، ورم «اودما» ایجاد و تشدید می شود و موجب پدید آمدن ورم و رسوبات «لیپوفیل دیستروفی» و تراكم چربی در بافت ها می شود . هنگام روزه گرفتن رسوبات چربی و ورم «ادوما» كاهش می یابد، یا به كلی از بین می رود و گرفتن رژیم مناسب در پایان(زمان) روزه ، اثر درمانی روزه را افزایش می دهد .
اما با توجه به تبیین تفاوت بین گرسنگی یا روزه داری ، آنچه كه در ادامه قابل بیان است ، فواید و مزایای عمده روزه داری می‌باشد .
تولیدات فاسد شونده بدن در سه یا چهار روز اول روزه داری، ممكن است بحران تازه ای با ایجاد تپش قلب ، ضعف و سرگیجه های موقت در وضع مزاجی روزه دار پدید آورد. ولی این حالات قابل تحمل است و جای نگرانی نیست . گاهی ممكن است جوش هایی در سطح بدن ظاهر شود، زبان بار پیدا كند ، دهان و پوست بدن بوی بد بدهد . بعضی اوقات (دربرخی افراد ممكن است) تب خفیف و ادرار غلیظ عارض شود ، مثل این است كه عمل دفع مواد زاید بدن تشدید گردیده است. در این هنگام میزان شیره «ایندیكان» و چربی«گزانتول» در خون بسیار بالا می رود و دفع این مواد (هنگام روزه) از طریق ادرار به ده برابر می رسد.
به بیانی دیگر در روزه ابتدا گرسنگی و گاهی نوعی تحریك عصبی و بعد ضعفی احساس می شود ولی در عین حال كیفیت پوشیده ای كه اهمیت زیادی دارند به فعالیت می افتند. قند كبد به خون می ریزد و چربی هایی كه زیر پوست ذخیره شده اند و پروتئین های عضلات و غدد و ... سلول های كبدی آزاد می شوند و به مصرف تغذیه بافتها می رسند .
بالاخره تمام اعضا مواد خاص خود را برای نگهداری تعادل محیط داخلی و قلب ، قربانی می كنند و به این ترتیب روزه تمام بافتهای بدنی را می شوید و آنها را عوض می كند . دكتر «ژان فروموزان» ، روش معالجه روزه ای را به شستشوی احشاء تعبیر می كند كه روزه دار در آغاز روزه ، دارای زبانی باردار است ، عرق بدنی زیاد دارد ، دهان بو می گیرد ‌،گاه آب از بینی راه می‌افتد و این ها علامت شروع شستشوی كامل بدن است . پس از 3 تا 4 روز بو برطرف می شود ، اسید اوریك ادرار كاسته شده و شخص احساس سبكی و خوشی خارق العاده می كند در این حال اعضاء هم استراحتی دارند .
از دیگر فواید روزه داری (همانگونه كه در قبل آمد) هضم چربی های ذخیره بدن ، دفع سموم فلزی وارد شده به بدن از محیط اطراف ، برقراری اعتدال بیولوژیكی و شیمیایی در بدن و ... می باشد ، كه اختصاراً به بیان هر یك از آنها می پردازند .
همانگونه كه می دانید مواد غذایی كه در طی شبانه روز وارد بدن می گردد، دو وظیفه اصلی در بدن دارد : یكی تأمین احتیاجات بیولوژیكی و شیمیایی بدن است كه بر اثر فعالیت های روزانه در بدن به مصرف رسیده و دیگری تأمین دمای غریزی بدن و ایجاد نیروی محرك لازم برای فعالیتهای درونی و بیرونی آن است .
پس، هر فردی به دو منظور فوق نیاز به مصرف مقداری معین پروتئین ، چربی ، مواد قندی ، ویتامین ها ، كربوهیدراتها و آب دارد ولی در عمل آدمی نمی تواند مطابق نیازهای بدن خویش مواد غذایی مورد نیاز روزانه را استفاده نماید. چرا كه برخی از فعالیتهای روزانه وی از قبل غیر قابل پیش بینی می باشد . بنابراین امكان زیاده یا نقصان وجود مواد آلی و معدنی در بدن می‌باشد كه هر كدام موجب ایجاد خلل در بافتها می شود .
ولی آنچه بعضاً در مصرف مواد غذایی روزانه در اكثر قریب به اتفاق افراد اتفاق می افتد ، ورود مواد غذایی مازاد بر احتیاج در بدن است كه به صورت قند و چربی در بافت های مختلف بدن جمع و ذخیره می شود .
قند در بدن یا به صورت قند فعال (گلوكز) است كه آماده احتراق و ایجاد نیرو است و یا اینكه به شكل غیر فعال و ذخیره ای (گلیكوژن) می باشد كه به صورت مولكولهای درشت تری در بدن ذخیره شده و در صورت لزوم تبدیل به گلوكز می شود . تنها عضوی از اعضای بدن كه بیشتر از سایر اعضا اقدام به ذخیره سازی مواد زاید می نماید ، كبد است . در مواقعی كه بدن نیاز به گلوكز داشته باشد قند ذخیره در كبد به گلوكز تبدیل شده و وارد خون می شود تا پس از سوختن ، انرژی لازم را در بدن ایجاد نماید . البته باید توجه داشت كه قند مازاد بر نیاز بدن ، پس از تغییرات چندی در بافتها تبدیل به چربی شده و ذخیره می شود ، از طرفی به علت اینكه قند ذخیره شده در بدن كودكان و افراد مسن كمتر از افراد جوان و بالغ می باشد و باعث بروز زودرس گرسنگی و پائین آمدن مقاومت بدن آنها می شود بدین خاطر در دین مبین اسلام روزه بر این قشر واجب نیست .
مریضان و مسافران و اطفال و پیران فرتوت و زنان باردار از روزه معافند .
دكتر بوخنگر می گوید : « متأسفانه افرادی هستند كه تصلب شرائین در آنها به صورت زودرس شروع می شود. چنین افرادی قدرت واكنش در برابر انگیزه روزه درمانی ندارند ، اما خوشبختانه عده زیادی از افراد مسن هستند كه قدرت واكنش آنها خوب است . مسلماً نمی توانیم بگوئیم كه همیشه سن واقعی با سن بیولوژیكی بدن برابر است.»
اما چربی ها كه مصرف آنها هم باعث ایجاد انرژی در بدن شده و هم باعث به وجود آوردن برخی اسیدهای چرب در بافتهای بدن می شود . ولی مصرف چربی مازاد بر نیاز بافتها در هر روز به تدریج موجب تراكم و سفت تر شدن آنها در اعضای بدن می‌گردد كه علاوه بر بروز بیماری چاقی ، موجب بروز بیماریهای عروقی از قبیل تصلب شرائین و انسداد عروق خونی كه در نهایت چه بسا منجر به سكته های مغزی و قلبی شود ، می گردد. بنابراین یكی از بركات ماه مبارك رمضان و روزه داری در این ماه (علاوه بر آثار تربیتی و معنوی آن) باعث می شود كه چربی های اضافه بدن شخص روزه دار مصرف بشود و بعد اگر مجدداً چربی هایی جای آنها را در ماه های بعد بگیرد تازه و غیر متراكم باشد.
تجمع چربی در اعضای مختلف مانع كار و فعالیت طبیعی و آزاد عضو شده و بیشتر از حالت عادی عضو را به زحمت می اندازد ، مانند تجمع چربی در اطراف قلب كه كارش را سنگین كرده و آن را تحت فشار قرار می دهد . ذرات چربی دور اعضا علاوه بر سایر عوارض مانند بیماری های قلبی و غیره ، چون قادرند بعضی از سموم آلی (مانند d.d.t)را در خود جذب نمایند ، بنابراین نقش اساسی را در بعضی از مسمومیتهای حرفه ای (مسمومیتهای ناشی از شغل و پیشه) بازی می نماید.
یكی دیگر از فواید روزه داری ، دفع سموم وارده به بدن می باشد . از آنجائیكه انسان در طی دوران حیات خود به صورت مستقیم در تماس با مواد سمی و مضر خارجی می باشد كه این سموم غالباً موجب مسمومیتهای خفیف و به تدریج مزمن می‌شود .
با توجه به این كه ذرات بی شمار و بی نهایت ریزی از عناصر و مواد شیمیایی دائماً در فضا معلق بوده و هوا را آلوده می نماید و این همان هوایی است كه در هر دقیقه هر كسی چندین لیتر از آن را فرو برده و از طریق ریه ها وارد خون می كند ، آدمی در هر دقیقه 16 نفس می كشد ، هر تنفس یك دم و یك بازدم معمولی دارد كه شمارش ، نوع و مقدار هوایی كه وارد و خارج می‌گردد ، معین بوده و خودكار و اتوماتیك انجام می گیرد ولی تنفس عمیق سبب می شود نزدیك به دو لیتر هوا كه 1.5 لیتر بیشتر از هوای دم عادی است و به نام هوای تكمیلی وارد ریتین گردد و در بازدم شدید و عمیق باز 3.5 لیتر هوا كه مجموعه ای از بازدم عادی و هوای اندوخته است، به نام ظرفیت حیاتی از دهان خارج می شود و چون در بازدم بسیار عمیق هم ششها نمی تواند كاملاً روی هم جمع كند ، لذا حدود یك لیتر هوا به نام هوای همیشگی در ریه ها باقی می ماند . از این رو هر گز نمی توان اهمیت تغییرات هوا و مخصوصاً آلودگی آن را با مواد مضر و نامأنوس نادیده گرفت به خصوص اگر از آخرین نظریات متخصصین و دانشمندان رشته های مختلف طبی و بهداشتی دایر بر ازدیاد امراض مختلف ناشی از آلودگی هوا درمیان شهر نشینان و ساكنین مناطق صنعتی با خبر باشیم .
از طرفی باید توجه داشت كه اجسام در شیمی ممكن است دارای یكی از سه خاصیت شیمیایی مختلف زیر باشند : یا دارای خاصیت اسیدی هستند (مثل جوهر نمك موجود در سركه ، جوهر گوگرد و تمام مشتقات شبه فلزی كه پس از مجاورت با آب اثر اسیدی از خود نشان می دهد .) و یا دارای خاصیت قلیایی می باشند (مانند : آهك زنده یا مرده ، سنگ قلیا و آمونیاك) و یا اجسامی خنثی به شمار می روند (مانند نمك طعام) كه بنا به اقتضای محیطی و مكانی ممكن است انسانها در طی شبانه روز به طور مستقیم و یا غیر مستقیم با مواد و اجسام مختلف در تماس باشند كه باعث ورود سموم فلزی به بدن می باشد.
این سموم یا به صورت املاح فلزی محلول در مایعات (به ویژه آب) و یا به صورت ذرات معلق (گازهای سمی) می باشد كه در تماس آدمی (مستقیم و غیر مستقیم) با آن در نهایت وارد خون می شود كه مقداری از این سموم دفع شده و مقداری دیگر جذب خون می شود و به مرور موجب بروز بیماریهای خونی و ... می گردد. اینكه اسلام تأكید می كند كه در هنگام روزه داری تنفس و فروبردن دود و بخار غلیظ یكی از مبطلات روزه است بدین خاطر است كه اثرات سوء سمی ذرات معلق در هوا زیاد می باشد . بنابراین روش درمانی ، منحصر به فرد در این زمینه ها ،‌عبارت است از : ایجاد تغییرات اساسی در وضع بیولوژیكی و حالت فیزیكی و شیمیایی محیط خون و نسوج (بافتها) و سلولها ، كه آن نیز در حال سلامتی منحصر به حال روزه داری است . تغییراتی كه در حال روزه داری از لحاظ بیولوژیكی و حالت فیزیكی و شیمیایی در خون و در نتیجه در سلولها و بافتها حاصل می شود ، شرایط فیزیكی و شیمیایی خون را تغییر داده ، بالاخره منجر به حل سموم فلزی رسوب شده در اعضاء و دفع آنها از راه كلیه ها می گردد، كه وقتی این تغییرات به مدت طولانی و با دو تناوب مشخص (در حال ناشتایی و افطار كردن) انجام پذیرد ، مؤثر خواهد بود.
وبالاخره اینكه روزه همچون سایر اعمال عبادی است كه از سوی خداوند متعال بر بندگان خویش واجب شده و نیز مقدمه جهاد اكبر است كه در میان تمام ادیان و به طور كامل تر و جامع تر در بین مسلمین رایج می باشد ، بكوشیم تا در این ماه شریف نهایت بهره و استفاده را از الطاف و عنایات حضرت حق تعالی ببریم و با طلب از درگاه ایزد منان رستگاری خویش و تمام بشریت را آرزو نمائیم كه :
] وَ اِن تَصوُموا خَیرٌ لَكُم اِن كُنتُم تَعلَمُون [ « اگر روزه بگیرید به نفع شما است ، چنانچه آن را درك كنید» (سوره بقره ،‌آیه 184)
و در خاتمه كلام به این بیان شیوای فیلسوف معروف آلمانی ، «اكهارت» بسنده می شود كه :
«اگر بپرسند چرا دعامی كنیم ؟ چرا روزه می گیریم ؟ چرا احسان می كنیم ؟ در پاسخ می گوئیم : زیرا خداوند در باطن ما تجلی می كند و روان ما در اسیه پروردگار تولدی تازه می یابد .»
و نیز « ثواب روزه و حج قبول آن كس برد كه خاك میكده عشق را زیارت كرد »


منابع:
ماهنامه فرهنگی ، قرآنی تسنیم
كتاب نقش روزه در درمان بیماری ها
كتاب اهمیت روزه از نظر علم روز

يکشنبه 23/5/1390 - 13:47
رمضان

برای روزه علل و فوائد زیادی در روایات و کتب علمی ذکر شده است ولی بالاترین علت روزه تقوا می باشد که قرآن کریم بیان نموده است . و یک مرحله تقوا به این است که انسان واجبات راعمل کند ، و محرمات را ترک نماید . و انجام واجبات و ترک محرمات باعث می شود که انسان از درون پاک گردد ، و زمام قلب و چشم و گوش و زبان و بقیه اعضایش را خود به دست گیرد و با کنترل اینهاست که شخص گناه نمی کند و جامعه سالم می شود . امروز تمام بدبختی ها و فجایع و مفاسد ناشی از عدم کنترل هوی و هوس و دوری از خداوند سبحان است و تمام علل و آثار و فوائدی که برای روزه بیان شده است در یک کلمه در قرآن کریم که تقوا است خلاصه می گردد .
خداوند سبحان می فرماید :
« یا ایهاالذین آمنو کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون »
ای افرادی که ایمان آورده اید ، روزه بر شما نوشته شده است همانگونه که بر امت هائی که قبل از شما بودند نوشته شده است ، تا پرهیزگار و با تقوا شوید .
در مورد فواید روزه مطالب زیادی بیان شده است و بنده به نظرات بعضی از اطباء خارجی بسنده می کنم که نشان دهنده برکات روزه و اهمیت آن می باشد .


دکتر کارلو آمریکائی در مورد فوائد روزه می گوید :
روزه ای که اسلام واجب کرده ، بزرگترین ضامن سلامتی تن است .
روزه ، درمانی دراز مدت برای موارد زیر تجویز می شود .
1- فشار خون زیاد 2- تصلب شرائین که تازه آغاز شده 3- گرفتگی مجاری خون و لِنف 4- آسم قلبی 5- آنژین قلبی 6- سرطان خون 7- امراض عصبی 8 – اختلالات دستگاه متابولیسم (چاقی ، نفرس ، ورم مفاصل ، رماتیسم) 9- امراض کبد 10- ورم کیسه صفرا 11- امراض معده و روده 12- یبوست مزمن 13- ورم لوزه مزمن 14- زکام های حلق و بینی 15 – زکام های نای و نایچه 16- ناراحتی های کلیه و مثانه 17 – امراض زنان(تورم لگن خاصره ، اختلالات قائدگی - نازائی ، یائسگی ) 18- اگزما 19- دمل 20- کورک و کهیر 21- امراض چشمی مثل آب سبز 22- سردرد مزمن 23- افسردگی 24- ضعف جنسی 25- هیجان شدید 26- وسواس 27- نوالژی ، مخصوصا میگرن 28- صعب العلاج 29- سرطان قبل از آشکار شدن .
دکتر ژان فرموزان :
آغاز روزه داری ، زبان باردار است ، عرق بدن زیاد می شود دهان بو می گیرد ، گاه آب بینی راه می افتد و همه ، علامت شستشوی کامل بدن است و پس از سه الی چهار روز بو برطرف می شود ، اسید اوریک ادرار کاسته می شود و شخص احساس سبکی و خوشی خارق العاده ای می کند و در این حال اعضاء هم استراحتی دارند .
دکتر کارل (فیزیولوژیست بزرگ فرانسوی):
لزوم روزه داری در تمام ادیان تأکید شده است ، در روزه ابتدا گرسنگی و گاهی نوعی تحریک عصبی و بعد ضعف احساس می شود ، ولی در عین حال کیفیات پوشیده ای که اهمیت زیادی دارند ، به فعالیت می افتند و بالاخره تمام اعضاء مواد خاص خود را برای نگهداری و تعادل محیط داخلی و قلب قربانی می کنند .
دکتر کوئل پا فرانسوی :
چهار پنجم بیماری ها از تخمیر غذا در روده هاست و همه با روزه اصلاح می گردد .
دکتر بندیکت :
در این مدت (ایام روزه) در ترکیب خون هیچگونه اختلالی به هم نرسیده و آن نوری که در بعضی از روزه داران دیده می شود یک حالت جوانی و نشاطی است که برای روزه داران رخ می دهد .
کمل درورشا روانشناس :
روزه موجب حالت جذبه روحی می شود .
دکتر تومانیاس :
فایده بزرگ کم خوردن و پرهیز نمودن از غذاها در یک مدت کوتاه ، آن است که چون معده در طول مدت یازده ماه مرتب پر از غذا بوده و در مدت یکماه روزه داری ، مواد غذائی خود را دفع کند و همین طور کبد ، که برای حل و هضم غذا مجبور است دائما صفرای خود را مصرف کند . در مدت سی روز ترشحات صفراوی را صرف حل کردن باقیمانده غذای جمع آوری شده خواهد کرد .
دستگاه هاضمه در نتیجه کم خوردن غذا اندکی فراغت حاصل نموده و رفع خستگی می نماید ، روزه یعنی کم خوردن و کم آشامیدن در مدت معینی از سال و این بهترین راه معالجه و حفظ تندرستی است که طب قدیم و جدید را از این حیث متوجه خود ساخته مخصوصا امراضی را که به آلات هاضمه به خصوص کلیه و کبد عارض می شود و توسط دارو نمی توان آنها را علاج نمود ، روزه به خوبی معالجه می نماید .
چنانچه بهترین دارو ها برای بر طرف ساختن سوء هاضمه روزه گرفتن است ، مرض مخصوص کبد نیز که موجب یرقان می گردد ، بهترین طریقه معالجه اش همان روزه گرفتن است ، چه آنکه ایجاد این مرض اغلب اوقات بواسطه خستگی کبد است ، که در موقع زیادی عمل و فعالیت ، نمی تواند صفرا را از خون بگیرد .
شهید دکتر پاک نژاد :
در ظرف مدت یکماه روزه داری آدمی دارنده یک بدن تازه تعمیر شده و آزاد گردیده و از قید و بند سموم رها شده است .
دکتر کلوغ ( پزشک مشهور آمریکائی ) :
سرطان از تماس زیاد میکروب های عفونی و سم های آنها با بدن پدید می آید ، سرطان ابتدا دمل کوچکی است که در روده یا معده می روید ، این دمل ها را می توانیم به آسانی با یکی دو هفته روزه معالجه کنیم . معالجه کم خونی معمولی ، سیلیس ، مالاریا ، کثافت و چرک ریه ، دمل های بسیار بد که بوسیله ترک غذا ، ترک خوراک های گوشت دار ممکن می شود .
دکتر آلکسی سوفورین پزشک روسی :
تنهاطریق برای قطع ریشه سرطان روزه است و بس . درمان از طریق روزه فائده ویژه ای در بیماری های کم خونی ، ضعف روده ها ، التهاب بسیط و مزمن ، دمل های خارجی و داخلی ، سل ، نفرس ، بیماری های چشم ، مرض قند ، بیماری های جلدی ، بیماری های کلیه ، کبد ، و اسکلیرور ، روماتیسم ، استسقا ، نوراستنی ، عرق النساء ، خراز(ریختگی پوست) و بیماری های دیگر دارد .
دکتر اوتوبو خنگر در کنگره پزشکی بغداد می گوید :
شخص روزه دار با سوزاندن رسوبات بیمار گونه و چربی های زائد بدن ، کوره متابولیسم خود را می افروزد . در مدت پنجاه سال که از تاسیس کلینیک اوتوبو خنگر می گذرد بیش از پنجاه بیمار در این کلینیک توسط روزه درمان شده است .نکته :
اما وظیف فرد مسلمانی که می خواهد روزه بگیرد و یا عمل واجب و مستحبی انجام دهد آن است که بگوید خدایا می دانم تو حکیمی و تمام دستوراتت برای خیر و سعادت ماست و می دانم این عمل فوائد زیادی برای من و یا جامعه دارد ولی من این عمل را برای رضایت و خشنودیت انجام می دهم .
اما اگر هدف از روزه و سائر اعمال غیر از این باشد مثلا در ماه مبارک روزه بگیرد تا در چاقی و لاغریش اثر کند ، یا در قند و چربی خونش و . . . مؤثر واقع شود ، این روزه و عمل نزد خداوند سبحان ذره ای ارزش و ثواب ندارد و چه بسا موجب خشم و غضب خداوند گردد و او را به عذاب الهی مبتلا سازد .
« بالاخلاص ترفع الاعمال »
با اخلاص (عمل را فقط برای خشنودی حق تعالی انجام دادن) کارهای انسان نزد خداوند قبول می شود . حضرت علی علیه السلام .

يکشنبه 23/5/1390 - 13:46
رمضان

رمضان اسمى از اسماء الهى مى‏باشد و نبایست‏به تنهائى ذكر كرد مثلا بگوئیم، رمضان آمد یا رفت، بلكه باید گفت ماه رمضان آمد، یعنى ماه را باید به اسم اضافه نمود، در این رابطه به سخنان حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) گوش فرا مى‏دهیم.

ر

هشام بن سالم نقل روایت مى‏نماید و مى‏گوید: ما هشت نفر از رجال در محضر حضرت ابى جعفر امام باقر (علیهما السلام) بودیم، پس سخن از رمضان به میان آوردیم.

فقال علیه السلام: لا تقولوا هذا رمضان، و لا ذهب رمضان و لا جاء رمضان، فان رمضان اسم من اسماء الله عز و جل لا یجیى و لا یذهب و انما یجیى‏ء و یذهب الزائل و لكن قولوا شهر رمضان فالشهر المضاف الى الاسم و الاسم اسم الله و هو الشهر الذى انزل فیه القرآن، جعله الله تعالى مثلا و عیدا و كقوله تعالى فى عیسى بن مریم (علیهما السلام) و جعلناه مثلا لبنى اسرائیل. (1)

امام علیه السلام فرمود: نگوئید این است رمضان، و نگوئید رمضان رفت و یا آمد، زیرا رمضان نامى از اسماء الله است كه نمى‏رود و نمى‏آید كه شى‏ء زائل و نابود شدنى مى‏رود و مى‏آید، بلكه بگوئید ماه رمضان، پس ماه را اضافه كنید در تلفظ به اسم، كه اسم اسم الله مى‏باشد، و ماه رمضان ماهى است، كه قرآن در او نازل شده است، و خداوند آن را مثل و عید قرار داده است همچنانكه پروردگار بزرگ عیسى بن مریم (سلام الله علیهما) را براى بنى اسرائیل مثل قرار داده است، و از حضرت على بن ابى طالب (علیه السلام) روایت‏شده كه حضرت فرمود: «لا تقولوا رمضان و لكن قولوا شهر رمضان فانكم لا تدرون ما رمضان‏» (2) شما به راستى نمى‏دانید كه رمضان چیست (و چه فضائلى در او نهفته است).

واژه رمضان و معناى اصطلاحى آن

رمضان از مصدر «رمض‏» به معناى شدت گرما، و تابش آفتاب بر رمل... معنا شده است، انتخاب چنین واژه‏اى براستى از دقت نظر و لطافت‏خاصى برخوردار است. چرا كه سخن از گداخته شدن است، و شاید به تعبیرى دگرگون شدن در زیر آفتاب گرم و سوزان نفس و تحمل ضربات بى امانش،زیرا كه رمضان ماه تحمل شدائد و عطش مى‏باشد، عطشى ناشى از آفتاب سوزان یا گرماى شدید روزهاى طولانى تابستان.

و عطش دیگر حاصل از نفس سركشى كه پیوسته مى‏گدازد، و سوزشش براستى جبران ناپذیر است.

در مقایسه این دو سوزش، دقیقا رابطه عكس برقرار است، بدین مفهوم كه نفس سركش با چشیدن آب تشنه‏تر مى گردد، وهرگز به یك جرعه بسنده نمى‏كند، و پیوسته آدمى را در تلاش خستگى ناپذیر جهت ارضاى تمایلات خود وا مى‏دارد. و در همین رابطه است كه مولوى با لطافت هرچه تمامتر این تشبیه والا را به كار مى‏گیرد و مى‏گوید:

آب كم جو تشنگى آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست تا سقا هم ربهم آید جواب تشنه باش الله اعلم بالصواب زین طلب بنده به كوى حق رسید درد مریم را به خرما بن كشید

اما از سوى دیگر، عطش ناشى از آفتاب سوزان سیرى پذیر است، و قانع كننده.

يکشنبه 23/5/1390 - 13:45
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته