• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 429
تعداد نظرات : 826
زمان آخرین مطلب : 4785روز قبل
دعا و زیارت
امام علی (ع) می  فرماید:و من خطبه له علیه السلام [1] فی اوائل خلافته [2] ان الله سبحانه انزل کتابا هادیا بین فیه الخیر و الشر ، [3] فخذوا نهج الخیر تهتدوا ، واصدفوا عن سمت الشر تقصدوا [4] الفرائض الفرائض ادوها الی الله تؤدکم الی الجنه [5] ان الله حرم حراما غیر مجهول ، و احل حلالا غیر مدخول ، [6] و فضل حرمه المسلم علی الحرم کلها ، و شد بالاخلاص و التوحید حقوق المسلمین فی معاقدها ، [7] [[ فالمسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده ] ] الا بالحق ، [8] و لا یحل اذی المسلم الا بما یجب [9] بادروا امر العامه و خاصه احدکم و هو الموت ، فان الناس امامکم ، [10] و ان الساعه تحدوکم من خلفکم تخففوا تلحقوا ، [11] فانما ینتظر باولکم آخرکم [12] اتقوا الله فی عباده و بلاده ، فانکم مسؤولون حتی عن البقاع و البهائم [13] اطیعوا الله و لا تعصوه ، و اذا رایتم الخیر فخذوا به ، [14] و اذا رایتم الشر فاعرضوا عنه ترجمه:[1] از خطبه های امام ( ع ) که در آغاز خلافتش ایراد فرموده [2] خداوند کتابی هدایت کننده و راهنما [ برای انسانها ] فرستاده نیکی و بدی را آشکار در آن بیان فرمود [3] بنابراین راه خیر و نیکی را در پیش گیرید که هدایت می شوید و از شر و بدی اعراض کنید تا در جاده مستقیم قرار گیرید . [4] فرائض فرائض در انجام آنها کوتاهی نکنید که شما را به سوی بهشت می برند [5] خداوند محرماتی قرار داده که بر کسی پوشیده نیست و آنچه را حلال فرموده در آن عیبی دیده نمی شود . [6] احترام مسلمان را از تمام آنچه در پیشگاهش محترم است بالاتر شمرده و حفظ حقوق مسلمانان را به وسیله اخلاص و توحید تضمین کرده است . [7] مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دستش در امان باشند مگر آنجا که حق اقتضاء کند [8] و آزاررساندن به هیچ مسلمانی جز در مواردی که موجبی [ به حکم خدا ] داشته باشد روا نیست . [9] به سوی امر همگانی یعنی مرگ که مخصوص یکایک شما است مبادرت ورزید . مردم دیگر پیشاپیش شما می روند [10] و قیامت از پشت سر شما بانک می زند [ و به پیش می راند ] سبکبار گردید تا به قافله محلق شوید [11] که پیشینیان در انتظار بازماندگانند [ تا همه از دنیا کوچ کنند و در قیامت مبعوث گردند ] . [12] از خدا بترسید و تقوا پیشه کنید که شما در پیشگاه خداوند مسک ول بندگان و شهرها و آبادیها هستید زیرا [ از همه چیز ] حتی از خانه ها و حیوانات بازپرسی خواهید شد . [13] خدای را اطاعت کنید و او را عصیان منمائید . هر نیکی مشاهده کردید آنرا انتخاب کنید [14] و اگر شر و بدی یافتید از آن اعراض نمائید  
پنج شنبه 19/2/1387 - 23:2
دعا و زیارت
امام علی (ع) می فرماید:و من خطبه له علیه السلام [2] الحث علی التالف [3] لیتاس صغیرکم بکبیرکم ، و لیراف کبیرکم بصغیرکم ، [4] و لا تکونوا کجفاه الجاهلیه : لا فی الدین یتفقهون ، و لا عن الله یعقلون ، [5] کقیض بیض فی اداح یکون کسرها وزرا ، و یخرج حضانها شرا [6] بنو امیه [7] و منها : افترقوا بعد الفتهم ، و تشتتوا عن اصلهم فمنهم آخذ بغصن [1] اینما مال مال معه علی ان الله تعالی سیجمعهم لشر یوم لبنی امیه ، [2] کما تجتمع قزع الخریف یؤلف الله بینهم ، [3] ثم یجمعهم رکاما کرکام السحاب ، ثم یفتح لهم ابوابا [4] یسیلون من مستثارهم کسیل الجنتین ، حیث لم تسلم علیه قاره ، [5] و لم تثبت علیه اکمه ، و لم یرد سننه رص طود ، و لا حداب ارض [6] یذعذعهم الله فی بطون اودیته ، ثم یسلکم ینابیع فی الارض ، [7] یاخذ بهم من قوم حقوق قوم ، و یمکن لقوم فی دیار قوم [8] وایم الله ، لیذوبن ما فی ایدیهم بعد العلو و التمکین ، کما تذوب الالیه علی النار [9] الناس آخر الزمان [10] ایها الناس ، لو لم تتخاذلوا عن نصر الحق ، و لم تهنوا عن توهین الباطل ، [11] لم یطمع فیکم من لیس مثلکم ، و لم یقو من قوی علیکم [12] لکنکم تهتم متاه بنی اسرائیل و لعمری ، لیضعفن لکم التیه من بعدی اضعافا [13] بما خلفتم الحق وراء ظهورکم ، و قطعتم الادنی ، و وصلتم الابعد [14] واعلموا انکم ان اتبعتم الداعی لکم ، سلک بکم منهاج الرسول ،[15] و کفیتم 16 ] مؤونه الاعتساف ، و نبذتم الثقل الفادح عن الاعناق [ نهج البلاغه م ترجمه:[2] از خطبه های امام ( ع ) که در آن تشویق به الفت و مهربانی و محبت نموده است [3] باید خردسالان شما به بزرگسالان تاسی کنند و بزرگسالان شما به کودکانتان رؤف و مهربان باشند. [4] همچون ستم پیشگان دوران جاهلیت مباشید که نه آگاهی از دین داشتند و نه در شناسائی خداوند اندیشه می کردند [5] یعنی همچون تخم افعی در لانه پرندگان [ مباشید ] که شکستن آن گناه است [ زیرا گمان می رود تخم پرنده باشد ] اما جوجه آن شر و زیانبار است [ زیرا در حقیقت تخم افعی است اشاره به اینکه ظاهر شما به حکم محیط اسلامی ایمان است ولی باطنتان بوی صفات جاهلیت می دهد ] [6] آینده بنی امیه قسمتی دیگر از این خطبه است [7] پس از همبستگی و اتحاد پراکنده شدند و از اصل خویش تشتت یافتند گروهی دست به شاخه ای زده اند 000 [1] و به هر کجا آن شاخه متمایل شد همراهش رفتند . اما به زودی خداوند آنها را برای بدترین روزی که بنی امیه در پیش دارند جمع خواهد کرد [2] آن چنانکه قطعه های پراکنده ابرها را در فصل پائیز آری خداوند همه آنها را گرد می آورد [3] و میانشان الفت و هماهنگی برقرار نموده و آنان را همچون ابرهای به هم پیوسته متراکم می سازد سپس درهائی بر رویشان می گشاید [4] که مانند سیلی خروشان از جایگاه خود بیرون می ریزند . درست همچون [ سیل عرم ] که دو باغستان [شمالی و جنوبی شهر سبا] را در هم کوبید که برابر آن هیچ تپه و برجستگی باقی نماند : [5] نه کوههای بلند و محکم و نه برآمدگیهای بزرگ هیچکدام در برابرش استقامت ننمودند . [6] خداوند آنها [ یعنی مخالفان بنی امیه ] را مانند آب در درون دره ها و رودخانه ها پراکنده می سازد و سپس همچون چشمه سارهائی از قسمتهای مختلف زمین بیرون می آورد . [7] آنگاه به کمک آنان حق گروهی دیگر را از گروه دیگر می گیرد و جمعی را وارث سرزمین دگران می سازد . [8] به خدا سوگند آنها [ بنی امیه ] پس از تسلط و پیروزیشان همه آنچه را دارند از دست می دهند آن چنانکه چربی بر روی آتش آب می شود [9] مردم آخر الزمان [10] ای مردم اگر دست از حمایت یکدیگر در یاری حق بر نمی داشتید و برای تضعیف و زبون ساختن باطل سستی نمی کردید [11] هیچگاه آنان که در پایه شما نیستند در نابودی شما طمع نمی ورزیدند و هیچ نیرومندی بر شما قدرت پیدا نمی کرد [12] اما همچون بنی اسرائیل در حیرت و سرگردانی قرار گرفتید . به جانم سوگند که سرگردانیتان پس از من چند برابر خواهد شد [13] و این به خاطر آن است که حق را پشت سر انداخته اید از نزدیکترین افراد به پیامبر ( ص ) [ که من هستم بریده و به دورترین فرد [ که معاویه است ] پیوند نموده اید . [14] آگاه باشید اگر از پیشوا [ و رهبر ] خود اطاعت و پیروی می کردید شما را به همان راهی می برد که رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم رفته بود [15] و از رنجهای بیراهه رفتن در آسایش بودید و بار سنگین مشکلات را از دوش خود بر می داشتید  
پنج شنبه 19/2/1387 - 23:1
شعر و قطعات ادبی
از جمله رفتگان این راه دراز  /  باز آمده کیست تا به ما گوید باز /پس بر سر این دو راهه ی آز ونیاز/تا هیچ نمانی که نمی آیی باز/
پنج شنبه 19/2/1387 - 23:1
دعا و زیارت
امام علی (ع) می فرماید: *پنهان ساختن سختی ها از جوانمردی است*
پنج شنبه 19/2/1387 - 23:0
دعا و زیارت
امام علی (ع) می فرماید: *نیکی به پدر و مادر خیری است که از پیش فرستاده می شود*
پنج شنبه 19/2/1387 - 22:59
دعا و زیارت
امام علی (ع) می فرماید:و من خطبه له علیه السلام [14] یذکر فیها عجیب خلقه الطاووس خلقه الطیور [15] ابتدعهم خلقا عجیبا من حیوان و موات ، و ساکن و ذی حرکات ، [1] و اقام من شواهد البینات علی لطیف صنعته ، و عظیم قدرته ، [2] ما انقادت له العقول معترفه به ، و مسلمه له ، و نعقت فی اسماعنا دلائله علی وحدانیته ، [3] و ما ذرا من مختلف صور الاطیار [4] التی اسکنها اخادید الارض و خروق فجاجها ورواسی اعلامها ، [5] من ذات اجنحه مختلفه ، و هیئات متباینه ، مصرفه فی زمام التسخیر ، [6] و مرفرفه باجنحتها فی مخارق الجو المنفسح ، و الفضاء المنفرج [7] کونها بعد اذ لم تکن فی عجائب صور ظاهره ، و رکبها فی حقاق مفاصل محتجبه ، [8] و منع بعضها بعباله خلقه ان یسمو فی الهواء خفوفا ، [9] و جعله یدف دفیفا [10] و نسقها علی اختلافها فی الاصابیغ بلطیف قدرته ، و دقیق صنعته [11] فمنها مغموس فی قالب لون لا یشوبه غیر لون ما غمس فیه ، [12] و منها مغموس فی لون صبغ قد طوق بخلاف ما صبغ به [13] الطاووس [14] و من اعجبها خلقا الطاووس الذی اقامه فی احکم تعدیل ، [15] و نضد الوانه فی احسن تنضید ، بجناح اشرج قصبه ، و ذنب اطال مسحبه [16] اذا درج الی الانثی نشره من طیه ، و سما به مطلا علی راسه [17] کانه قلع داری عنجه نوتیه [18] یختال بالوانه ، و یمیس بزیفانه یفضی کافضاء الدیکه ، [1] و یؤر بملاقحه ار الفحول المغتلمه للضراب [2] احیلک من ذلک علی معاینه ، لا کمن یحیل علی ضعیف اسناده [3] و لو کان کزعم من یزعم انه یلقح بدمعه تسفحها مدامعه ، [4] فتقف فی ضفتی جفونه ، و ان انثاه تطعم ذلک ، [5] ثم تبیض لا من لقاح فحل سوی الدمع المنبجس ، [6] لما کان ذلک باعجب من مطاعمه الغراب تخال قصبه مداری من فضه ، [7] و ما انبت علیها من عجیب داراته و شموسه خالص العقیان و فلذ الزبرجد [8] فان شبهته بما انبتت الارض قلت : جنی [9] جنی من زهره کل ربیع و ان ضاهیته بالملابس فهو [10] کموشی الحلل او کمونق عصب الیمن و ان شاکلته بالحلی فهو کفصوص ذات الوان ، [11] قد نطقت باللجین المکلل یمشی مشی المرح المختال ، [12] و یتصفح ذنبه و جناحیه ، فیقهقه ضاحکا لجمال سرباله [13] و اصابیغ و شاحه ، فاذا رمی ببصره الی قوائمه زقا[14] معولا بصوت یکاد یبین عن استغاثته ، و یشهد بصادق توجعه ، [15] لان قوائمه حمش کقوائم الدیکه الخلاسیه [16] و قد نجمت من ظنبوب ساقه صیصیه خفیه ،[17] و له فی موضع العرف قنزعه خضراء موشاه و مخرج عنقه کالابریق ، [18] و مغرزها الی حیث بطنه کصبغ الوسمه الیمانیه ، [1] او کحریره ملبسه مرآه ذات صقال ، و کانه متلفع بمعجر اسحم ، [2] الا انه یخیل لکثره مائه ، و شده بریقه ، ان الخضره الناضره ممتزجه به [3] و مع فتق سمعه خط کمستدق القلم فی لون الاقحوان ، ابیض یقق ، [4] فهو ببیاضه فی سواد ما هنالک یاتلق [5] و قل صبغ الا و قد اخذ منه قسط ، و علاه بکثره صقاله و بریقه ، [6] و بصیص دیباجه ورونقه ، فهو کالازاهیر المبثوثه ، [7] لم تربها امطار ربیع ، و لا شموس قیظ و قد ینحسر من ریشه ، [8] و یعری من لباسه ، فیسقط تتری ، و ینبت تباعا ، [9] فینحت من قصبه انحتات اوراق الاغصان ، ثم یتلاحق نامیا [10] حتی یعود کهیئته قبل سقوطه ، لا یخالف سالف الوانه ، و لا یقع لون فی غیر مکان [11] و اذا تصفحت شعره من شعرات قصبه ارتک حمره وردیه ، [12] و تاره خضره زبرجدیه ، و احیانا صفره عسجدیه [13] فکیف تصل الی صفه هذا عمائق الفطن ، [14] او تبلغه قرائح العقول ، او تستنظم وصفه اقوال الواصفین [15] و اقل اجزائه قد اعجز الاوهام ان تدرکه ، و الالسنه ان تصفه [16] فسبحان الذی بهر العقول عن وصف خلق جلاه للعیون ،[17] فاردکته محدودا مکونا ، و مؤلفا ملونا ، و اعجز الالسن عن تلخیص صفته و قعد بها عن تادیه نعته [1] صغار المخلوقات [2] و سبحان من ادمج قوائم الذره و الهمجه [3] الی ما فوقهما من خلق الحیتان و الفیله و وای علی نفسه الا یضطرب شبح مما اولج فیه الروح [4] الا و جعل الحمام موعده ، و الفناء غایته [5] منها فی صفه الجنه [6] فلو رمیت ببصر قلبک نحو ما یوصف لک منها لعزفت نفسک عن بدائع ما اخرج الی الدنیا [7] من شهواتها و لذاتها ، و زخارف مناظرها ، [8] و لذهلت بالفکر فی اصطفاق اشجار غیبت عروقها فی کثبان المسک علی سواحل انهارها ، [9] و فی تعلیق کبائس اللؤلؤ الرطب فی عسالیجها و افنانها ، [10] و طلوع تلک الثمار مختلفه فی غلف اکمامها ، [11] تجنی من غیر تکلف فتاتی علی منیه مجتنیها ، [12] و یطاف علی نزالها فی افنیه قصورها بالاعسال المصفقه ، و الخمور المروقه [13] قوم لم تزل الکرامه تتمادی بهم حتی حلوا دار القرار ، [14] و امنوا نقله الاسفار فلو شغلت قلبک ایها المستمع بالوصول الی ما یهجم علیک من تلک المناظر المونقه ، [15] لزهقت نفسک شوقا الیها ، [16] و لتحملت من مجلسی هذا الی مجاوره اهل القبور استعجالا بها [17] جعلنا الله و ایاکم ممن یسعی بقلبه الی منازل الابرار برحمته [1] تفسیر بعض ما فی هذه الخطبه من الغریب قال السید الشریف رضی الله عنه : قوله علیه السلام : [[ یؤر بملاقحه ] ] ، الار : کنایه عن النکاح ، یقال : ار الرجل المراه یؤرها ، اذا نکحها و قوله علیه السلام : [[ کانه قلع داری عنجه نوتیه ] ] القلع : شراع السفینه ، و داری : منسوب الی دارین ، و هی بلده علی البحر یجلب منها الطیب و عنجه : ای عطفه یقال : عنجت الناقه کنصرت اعنجها ] ] عنجا اذا عطفتها و النوتی : الملاح و قوله علیه السلام : [[ ضفتی جفونه اراد جانبی جفونه و الضفتان : الجانبان و قوله علیه السلام : ] ] و فلذ الزبرجد ] ] الفلذ : جمع فلذه ، و هی القطعه و قوله علیه السلام : [[ کبائس اللؤلؤ الرطب ] ] الکباسه : العذق و العسالیج الغصون ، واحدها عسلوج ترجمه:[14] از خطبه های امام ( ع ) که در آن از شگفتیهای خلقت طاووس پرده برداشته آفرینش پرندگان [15] [خداوند ] مخلوقاتی شگفت از حیوان و جماد ساکن و متحرک ابداع کرد 000 [1] و شواهدی روشن بر لطافت صنع و قدرت عظیمش اقامه فرمود [2] آنچنان که عقلها را مطیع و معترف و تسلیم ساخت ندای دلائل یگانگیش در گوشهای ما همچنان طنین انداز است [3] شکلهای گوناگون پرندگان را آفرید [4] همان پرندگانی که آنها را در شکاف های زمین و دره های وسیع و قله کوهها مسکن داد [5] همانها که دارای بالهای رنگارنگ و هئحتهای متفاوتند زمام آنها به دست او است . [6] آنها بوسیله بالهای خویش در دل هوا و در این فضای پهناور به پرواز میایند [7] آنها را با اشکال شگفت آوری ابداع کرد و پیکرشان را با استخوانهای به هم پیوسته که [ از گوشت ] پوشیده شده ترکیب نمود [8] برخی از آنها را بواسطه سنگینی جسمشان از اینکه به آسانی در دل هوا به پرواز آیند بازداشت [9] و چنان قرار داد که بتوانند در نزدیکی زمین به پرواز در آیند . [10] و با لطافت قدرت و دقت صنعتش با رنگ های مختلف آنها را به زیبائی رنگ آمیزی کرده [11] گروهی از آنها را تنها با یک رنگ که هیچ رنگ دیگری با آن مخلوط نبود [12] و دسته ای دیگر را در رنگ دگری فروبرد به جز اطراف گردنش که برای آن طوقی از غیر آن رنگ قرار داده است . [13] آفرینش طاووس [14] یکی از شگفت انگیزترین آنها طاووس است که در موزون ترین شکلش بیافرید [15] و با رنگهای مختلف به عالیترین صورت رنگ آمیزی کرد با بالهائی که شاهپرهای آن را بر یکدیگر قرار داد و دمی که دامنه ی آن را طولانی گردانید [16] که به هنگام حرکت به سوی جفت خویش آن را از هم می گشاید و هم چون چتری بر سر خود سایبان می سازد [17] گوئی بادبان کشتی است که ناخدا آن را برافراشته و هر لحظه آنرا به طرفی می چرخاند [18] با اینهمه زیبائی و رنگ در دریائی از غرور فرومی رود و با حرکات متبخترانه اش به خود می نازد و همچون خروس 000 با ماده ی خویش می آمیزد [1] و همانند حیوانات نری که از طغیان شهوت به هیجان آمده اند با او درآمیخته باردارش میکند . [2] این حقیقت را می توان با چشم مشاهده کرد . من همچون کسی نیستم که با دلیلی ضعیف مطلبی را بگویم [3] و اگر کسی خیال کند که باردارشدن طاووس به وسیله ی قطرات اشگی است [4] که اطراف چشم جنس نر حلقه می زند و طاووس ماده آنرا می نوشد[5] و سپس بدون آمیزش با نر بلکه در اثر همان اشگها تخم گذاری می کند [6] این افسانه بی اساسی است ولی این عجیب تر از افسانه تولید مثل کلاغ نیست .[به هر حال ] چنین به نظر می آید که نی های پر طاووس همچون شانه هائی است که از نقره ساخته شده ،[7] و آنچه بر آنها روئیده است ، یعنی دائره های شگفت انگیز و خورشیدهائی که روی آنها نقش گردیده همچون طلای خالص ، و پاره هائی است از زبرجد[8] اگر بخواهی آنرا به آنچه زمین [به هنگام بهار] رویانیده تشبیه کنی خواهی گفت دسته گلی است [9] که از شکوفه های گوناگون تمام گلهای بهاری چیده شده ، و چنانچه بخواهی آن را به پوشیدنی ها مانند نمائی خواهی دید[10] همچون پارچه های زیبای پرنقش و نگار یا همچون پرده های رنگارنگ یمنی است و هر گاه دوست داشته باشی با زیورها آنرا مقایسه نمائی . همچون نگینهای رنگارنگی است [11] که در نواری از نقره که با جواهر زینت شده است قرار گرفته باشد همچون کسی که به خود می بالد با عشوه و ناز قدم برمی دارد [12] گاهی سر را برمیگرداند و به بالها و دمش خیره خیره نگاه می کند ناگاه از جمال دل آرائی که پر و بالش به او بخشیده [13] و رنگ آمیزی هائی که همچون لؤلؤ و جواهر به هم آمیخته است قهقهه سر می دهد اما آن گاه که به پاهایش نظر می افکند [14] آنچنان با گریه فریاد می کشد استغاثه و ناله جانکاهش از آن به خوبی آشکار می گردد و گواه صادق دردی است که در درون دارد [15] چه اینکه پاهایش همچون پاهای خروس خلاسی باریک و زشت است [16] و در یک سوی ساق پایش ناخنکی مخفی روئیده است [17] و در موضع یال کاکلی سبز رنگ و پر خال برایش قرار داده شده گردنش همچون ابریق [18] و از گلوگاه تا روی شکمش به رنگ وسمه یمانی است [1] و یا همچون حریری است که بر تن کرده و چون آئینه ای صیقلی می درخشد بر اطراف سر و گردنش گوئی معجری است که زنی آن را بر سر و گردن پیچیده [2] ولی به نظر میرسد که از کثرت شادابی و براقی رنگ سرسبز و پر طراوتی با آن ممزوج شده [3] و در کناره گوشش خطی باریک همچون نیش قلم برنگ گل با بوته بسیار سفیدی کشیده شده [4] این خط با آن سفیدیش در میان آن سیاهی جلوه ای دیدنی به خود گرفته [5] کمتر رنگی در جهان میتوان یافت که طاووس از آن بهره نگرفته اما این رنگها با جذابیتی فوق العاده و براقی [6] و درخشش حریرمانند و صفایش از دگر رنگهای جهان طبیعت برتری یافته او همانند شکوفه های پراکنده ای است [7] که بارانهای بهاری و حرارت خورشید آنرا هنوز چندان نمو نداده ولی او گاهی از پرهایش بیرون می آید [8] و لباسش را از تن خارج می کند پرها پشت سر هم میریزند و به دنبال آن پی درپی می رویند [9] پوش پرها از نی آنها همچون برگها از شاخه ها [ در فصل پائیز ] فرو می ریزند و پشت سرش رشد می کنند [10] تا بار دیگر بشکل نخست در آیند [ و پس از روئیدن ] با رنگ سابق تفاوتی پیدا نمی کنند و رنگی بجای رنگ دیگری نمی نشیند . [11] اگر یکی از موهای پوشش پرها را بررسی کنی گاهی رنگی گلی [12] و زمانی رنگ سبز زبرجدی و احیانا زرد طلائی به تو نشان خواهد داد [ و هر لحظه جلوه ای دارد ] [13] راستی چگونه فکرهای عمیق و دیده های موشکاف می تواند به اسرار این صفات راه یابد [14] و یا عقلهای با ذوق به آن دست پیدا کند و یا توصیف کنندگان وصف آن را به نظم آورند . [15] کوچکترین اجزای این مخلوق افکار ژرف اندیش را از درک خود عاجز و زبان ها را از توصیف ناتوان گردانیده [16] منزه است آن کس که عقل ها را از توصیف مخلوقش ناتوان ساخته آن هم مخلوقی که در چشم ها جلوه می کند [17] و آن را می بیند موجودی محدود با ترکیب پیکری پر نقش و نگار که زبانها از توصیفش حتی به طور فشرده عاجز شده و از ادای حق توصیفش وامانده است [ با این حال چگونه میتوان آفریدگان این مخلوق را توصیف کرد ؟ ] [1] جانداران کوچک [2] منزه است آنکس که حتی برای مورچگان ریز و پشه های خرد دست و پا آفرید [3] و بزرگترین موجودات یعنی ماهیان بزرگ نهنگان و فیلها را بوجود آورد و مقرر داشت هر شبهی که بجنبد و روح در آن نفوذ کند [4] مرگ پایان آن و فناء سرانجامش باشد . [5] اوصاف بهشت [6] اگر با چشم دلت به آنچه از بهشت برایت توصیف می شود نظر اندازی روحت از موجودات بدیعی که در دنیا پدیدار گشته : [7] از شهوات و لذاتش و زخارف و زیورهای دیدنیش کناره گیری خواهد کرد [8] و فکرت در میان درخت هائی که شاخه هایشان همواره به هم می خورد و ریشه های آنها در دل تپه هائی از مشک بر سواحل نهرهای بهشت فرورفته متحیر می گردد [9] و اندیشه ات در خوشه هائی از لؤلؤهای تر که به شاخه های کوچک و بزرگ محکمش آویخته [10] و همچنین پیدایش میوه های گوناگون که از درون غلاف های خود سر برون کرده واله و حیران میشود [11] این میوه به آسانی و مطابق دل خواه هر کس چیده می شود [12] میزبانان بهشتی از آنان که میهمان بهشتند و در جلو قصرهای آن فرود آمده اند با عسلهای مصفا و شرابهای پاکیزه که مستی نمی آفریند پذیرائی می کنند [13] این [ میهمانان ] گروهی هستند که تقوا و شخصیت خود را تا پایان عمر حفظ کرده [14] لذا از ناراحتی های نقل و انتقال سفرهای [ مرگ و برزخ ] ایمن بوده اند . ای شنونده اگر قلب خویش را به مناظر زیبائی که در آنجا به آن می رسی مشغول داری [15] روحت با شوق فراوان به سوی آنها پرواز خواهد کرد [16] و هم اکنون از این مجلس من با عجله به همسایگی اهل قبور خواهی شتافت [17] خداوند ما و شما را به لطف خود از کسانی قرار دهد که با دل و جان برای رسیدن به سرمنزل نیکان کوشش میکنند . [1] تفسیر بعضی از لغات پیچیده این خطبه شریف رضی می گوید : [ در خطبه آمده ] یؤربملاقحه ،الار کنایه از نکاح و آمیزش است . هنگامی گفته می شود ار الرجل المراه یؤرها که با همسرش همبستر شود . و این فرمایش امام ( ع ) کانه قلع داری عنجه نؤتیه باید توجه داشت قلع بادبان کشتی است و داری منسوب به دارین شهری است در کنار دریا که از آنجا عطریات می آورند [ و بادبانهایش معروف است ] و عنجه به معنی کشیدن به سوی خویش است هنگامی که می شود عنجت الناقه اعنجها عنجا یعنی آن را به سوی خود کشیدم و النؤتی به معنی کشتیبان است و اما تعبیر ضفتی جفونه منظور دو طرف پلکهای چشم است . زیرا ضفتان به معنی دوطرف می باشد و اینکه فرماید : و فلذ الزبرجد باید دانست که فلذ جمع فلذه به معنی قطعه است که معنی آن می شود قطعه هائی از زبرجد و اما تعبیر به کبائس اللؤلؤ الرطب به معنی خوشه های لؤلؤ تر همچون خوشه های خرما است زیرا الکباسه به معنی خوشه و العسالیج جمع عسلوج به معنی شاخه است  
پنج شنبه 19/2/1387 - 22:59
دعا و زیارت
امام علی (ع) می فرماید:و من کلام له علیه السلام [4] لما اجتمع الناس الیه و شکوا ما نقموه علی عثمان و سالوه مخاطبته لهم و استعتابه لهم ، فدخل علیه فقال : [5] ان الناس ورائی و قد استسفرونی بینک و بینهم ، و والله ما ادری ما اقول لک [6] ما اعرف شیئا تجهله ، و لا ادلک علی امر لا تعرفه [7] انک لتعلم ما نعلم ما سبقناک الی شی ء فنخبرک عنه ، و لا خلونا بشی ء فنبلغکه [8] و قد رایت کما راینا ، و سمعت کما سمعنا ، [9] و صحبت رسول الله صلی الله علیه و آله کما صحبنا [10] و ما ابن ابی قحافه و لا ابن الخطاب باولی بعمل الحق منک ، [11] و انت اقرب الی ابی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم وشیجه رحم منهما ، [12] و قد نلت من صهره ما لم ینالا فالله الله فی نفسک فانک و الله [13] ما تبصر من عمی ، و لا تعلم من جهل ، و ان الطرق لواضحه ، و ان اعلام الدین لقائمه [14] فاعلم ان افضل عباد الله عند الله امام عادل ، هدی و هدی ، [1] فاقام سنه معلومه ، و امات بدعه مجهوله و ان السنن لنیره ، [2] لها اعلام ، و ان البدع لظاهره ، لها اعلام و ان شر الناس عند الله امام جائر ضل و ضل به ، [3] فامات سنه ماخوذه ، و احیا بدعه متروکه [4] و انی سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول : [5] [[ یؤتی یوم القیامه بالامام الجائر و لیس معه نصیر و لا عاذر ، فیلقی فی نار جهنم ، [6] فیدور فیها کما تدور الرحی ، ثم یرتبط فی قعرها ] ] [7] و انی انشدک الله الا تکون امام هذه الامه المقتول ، فانه کان یقال : [8] یقتل فی هذه الامه امام یفتح علیها القتل و القتال الی یوم القیامه ، [9] و یلبس امورها علیها ، و یبث الفتن فیها ، فلا یبصرون الحق من الباطل ، [10] یموجون فیها موجا ، و یمرجون فیها مرجا [11] فلا تکونن لمروان سیقه یسوقک حیث شاء بعد جلال السن و تقضی العمر [12] فقال له عثمان رضی الله عنه : [[ کلم الناس فی ان یؤجلونی ، حتی اخرج الیهم من مظالمهم ] ] [13] فقال علیه السلام : ما کان بالمدینه فلا اجل فیه ، و ما غاب فاجله وصول امرک الیه ترجمه:[4] از سخنان امام ( ع ) و این در هنگامی بود که مردم نزد او جمع شده واز عثمان شکایت کردند و از آن حضرت خواستند که با عثمان در این زمینه صحبت کند و از او بخواهد که از اشتباهاتش دست بردارد امام ( ع ) بر عثمان وارد شد [ با لحنی مؤدبانه و آمیخته با احترام با او سخن گفت باشد که در دل او اثر کند و از مسیرش باز گردد ] و چنین فرمود : [5] مردم پشت سر من هستند و مرا بین خود و تو سفیر قرار داده اند . سوگند بخدا نمی دانم چه چیز را با تو بگویم ؟ [6] مطلبی را که تو [ در این زمینه ] از آن بی اطلاع باشی سراغ ندارم [7] تو آن چه را که ما می دانیم می دانی ما به چیزی پیشی نگرفته ایم که تو را از آن آگاه سازیم و چیزی را در پنهانی نیافته ایم که آن را به تو ابلاغ کنیم [ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تمام اصول و وظائف اسلامی را آشکارا بیان فرمود و همگان آن را شنیدند ] [8] و همانطور که ما مشاهده کردیم تو هم مشاهده کردی و همانگونه که ما شنیدیم تو هم شنیدی [9] و همچنان که ما با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همنشین بودیم تو نیز همنشین بودی [10] هیچگاه فرزند ابوقحافه [ ابوبکر ] پسر خطاب [ عمر ] در انجام اعمال نیک از تو سزاوارتر نبودند [11] تو به رسولخدا ( ص ) از نظر پیوند خویشاوندی از آن دو نزدیکتری [12] تو از نظر دامادی پیامبر ( ص ) به مرحله ای رسیدی که آن دو نرسیدند خدا را به جان خود رحم کن سوگند بخدا [13] که تو نیاز به راهنمائی و تعلیم نداری راهها آشکارند و نشانه های دین بر پا [14] آگاه باش برترین بندگان در نزد خداوند پیشوای عادلی است . که خود هدایت یافته و دیگران را هدایت می کند [1] سنت معلومی را بر پا دارد بدعت مجهولی را بمیراند . سنتها روشن و نورانیند [2] و نشانه های مشخص دارند بدعتها نیز آشکارند و علامتهائی دارند بدترین مردم نزد پروردگار پیشوای ستمگری است که خود گمراه است و مردم به وسیله او گمراه میشوند [3] سنتهای مورد قبول را از بین برده و بدعتهای متروک را زنده می کند [4] من از رسولخدا ( ص ) شنیدم می فرمود:[5] پیشوای ستمکار را روز رستاخیز حاضر می کنند در حالی که نه یاوری با او است و نه عذرخواهی او را در آتش دوزخ می افکنند [6] و همچون سنگ آسیا در آتش به چرخش می افتد آنگاه او را در قعر دوزخ به زنجیر می کشند [7] و من تو را بخدا سوگند می دهم نکند تو همان پیشوای مقتول این امت گردی . چه اینکه پیامبر ( ص ) همواره می فرمود : [8] در این امت پیشوائی کشته خواهد شد که پس از آن درهای کشت و کشتار به روی آنها تا قیامت باز خواهدگردید [9] امور این امت را بر آنها مشتبه می کند فتنه و فساد در میانشان گسترش می دهد تا آن جا که حق را از باطل تمیز نمی دهند [10] و به سخنی در آن فتنه غوطه ور می شوند و به شدت در هم آمیخته و فاسد خواهند گردید [11] نکند تو با این سن زیاد و گذراندن عمر زمام خویش را به دست مروان بسپاری تا برد هر جا که خاطرخواه او است . [12] عثمان در پاسخ به آن حضرت گفت : از مردم بخواه به من مهلت دهند تا خویش را از حقوق از دست رفته آنها خلاص گردانم . [13] امام ( ع ) فرمود : آنچه مربوط به مدینه است مهلتی در آن نیست و آنچه بیرون مدینه است مهلتش رسیدن دستور تو به آنها است 00  
پنج شنبه 19/2/1387 - 22:59
شعر و قطعات ادبی
/روزگارم گله مندی شده است//من بگریم تو بخندی شده است//از دلم یاد نکردی /شاید عشق هم سهمیه   بندی   شده   است      002F
چهارشنبه 18/2/1387 - 22:49
دعا و زیارت
حضرت محمد (ص) می فرماید: *ملاک هر کار سرانجام آن است*
چهارشنبه 18/2/1387 - 22:47
دعا و زیارت
حضرت محمد (ص) می فرماید: *آن چنان نماز بگذار که گویی آخرین نماز توست و دیگر هرگز نمازی نخواهی خواند* 
چهارشنبه 18/2/1387 - 22:46
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته