تبیان، دستیار زندگی

هیچ كس نباید شب به بستر برود قبل از اینكه از خود بپرسد امروز چه كرده ام که لیاقت داشته باشم فردا هم زنده بمانم

اگر از پایان گرفتن غم هایت نا امید شده ای
به خاطر بیاور که
زیباترین صبحی را که تا بحال تجربه کرده ای مدیون صبرت در برابر سیاه ترین شبی هستی که هیچ دلیلی برای تمام شدن نمی یافت.

دستیابی به تصاویر ویدئویی  در هر زمان و مكانی امكان پذیر شد

مهندسان دستگاهی تحت عنوان V-mate برای افرادی ابداع كرده اند كه دوست دارند فیلم ها، سریال ها و برنامه های تلویزیونی مورد علاقه شان را ضبط و ذخیره كنند. این دستگاه ضبط ویدئویی به كاربران امكان می دهد تصاویر ویدئویی را از منابعی مانند تلویزیون، ماهواره، دستگاه های پخش DVDVCR ها، دوربین های تصویربرداری و غیره دریافت و ذخیره كنند. كاربران همچنین می توانند این اطلاعات را روی كارت های حافظهV-mateذخیره كنند و سپس آن ها را درون تلفن همراه، رایانه های قابل حمل، كنسول های بازی، نوت بوك ها و دیگر وسایل دیجیتال قرار دهند و مشاهده كنند.

منبع:نسیم رضوان

خلاصه خوبیها برای امام خمینی، از کتاب تنفس صبح



 لبخند تو خلاصه خوبیهاست    ----- لختی بخند خنده گل زیباست

پیشانیت تنفس یک صبح است   ----- صبحی که انتهای شب یلداست

در چشمت از حضور کبوترها --- هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست

رنگین کمان عشق اهورایی-----    از پشت شیشه دل تو پیداست

فریاد تو تلاطم یک طوفان-----    آرامشت تلاوت یک دریاست

با ما بدون فاصله صحبت کن-----  ای آن که ارتفاع تو دور از ماست

قیصر امین پور

راز زندگی:
غنچه با دل گرفته گفت:
زندگی
لب زخنده بستن است
گوشه ای درون خود نشستن است
گل به خنده گفت
زندگی شکفتن است
با زبان سبز راز گفتن است
گفتگوی غنچه وگل از درون با غچه باز هم به گوش می رسد
تو چه فکر میکنی
کدام یک درست گفته اند
من فکر می کنم گل به راز زندگی اشاره کرده است
هر چه باشد اوگل است
گل یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است!

راز زندگی: از کتاب به قول پرستو- نشر زلال- چاپ اول 1375

قیصرامین پور(روحش شاد)

آفتاب به گیاهى حرارت مى دهد كه سر از خاك بیرون آورده باشد.

لئو  تولستوى

میخ در دیوار

یكی بود یكی نبود، یك بچه كوچیك بداخلاقی بود. پدرش به او یك كیسه پر از میخ و یك چكش داد و گفت هر وقت عصبانی شدی، یك میخ به دیوار روبرو بكوب.
روز اول پسرك مجبور شد 37 میخ به دیوار روبرو بكوبد. در روزها و هفته ها ی بعد كه پسرك توانست خلق و خوی خود را كنترل كند و كمتر عصبانی شود، تعداد میخهایی كه به دیوار كوفته بود رفته رفته كمتر شد. پسرك متوجه شد كه آسانتر آنست كه عصبانی شدن خودش را كنترل كند تا آنكه میخها را در دیوار سخت بكوبد.
به این ترتیب روزی رسید كه پسرك دیگر عادت عصبانی شدن را ترك كرده بود و موضوع را به پدرش یادآوری كرد. پدر به او پیشنهاد كرد كه حالا به ازاء هر روزی كه عصبانی نشود، یكی از میخهایی را كه در طول مدت گذشته به دیوار كوبیده بوده است را از دیوار بیرون بكشد.
روزها گذشت تا بالأخره یك روز پسر جوان به پدرش روكرد و گفت همه میخها را از دیوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف دیواری كه میخها بر روی آن كوبیده شده و سپس درآورده بود، برد. پدر رو به پسر كرد و گفت:
دستت درد نكند، كار خوبی انجام دادی ولی به سوراخهایی كه در دیوار به وجود آورده ای نگاه كن !! این دیوار دیگر هیچوقت دیوار قبلی نخواهد بود. پسرم وقتی تو در حال عصبانیت چیزی را می گوئی مانند میخی است كه بر دیوار دل طرف مقابل می كوبی. تو می توانی چاقوئی را به شخصی بزنی و آن را درآوری، مهم نیست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهی گفت معذرت می خواهم كه آن كار را كرده ام، زخم چاقو كماكان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند. یك زخم فیزكی به همان بدی یك زخم شفاهی است. دوست ها واقعاً جواهر های كمیابی هستند ، آنها می توانند تو را بخندانند و تو را تشویق به دستیابی به موفقیت نمایند. آنها گوش جان به تو می سپارند و انتظار احترام متقابل دارند و آنها همیشه مایل هستند قلبشان را به روی ما بگشایند.

در کافه دو شعبده باز بر نامه اجرا می کردند.که یکی موفق بود و دیگری طرفدار چندانی نداشت...

روزی شعبده باز نا موفق از آن دیگری پرسید چه رازی است که تماشاچیان تو را دوست دارند در حالی که تو اذعان داری کار من حرفه ای تر است...شعبده باز موفق گفت از تو سوالی دارم احساست نسبت به کسانی که شبها دورت جمع میشوند وبه کارهایت چشم می دوزند چیست؟ گفت..به آنها احساسی ندارم فکر می کنم عده ای بیکار و پولدار دورمن جمع می شوند و من مجبورم برای چندر غاز انها را بخندانم..شعبده باز موفق گفت اما می دانی احساس من نسبت به تماشاچیان چیست؟ دائما به خود می گویم اگر این ادمها ی نازنین پولشان را صرف شنیدن مزخرفات من نمی کردند چه اتفاقی می افتاد.. با این طرز فکر خود را مدیون انها احساس می کنم و در نتیجه همه شان را دوست دارم و چون این علاقه صمیمانه است بر دل انها نیز مینشیند ..واین راز موفقیت من است.