• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 805
تعداد نظرات : 920
زمان آخرین مطلب : 4392روز قبل
دانستنی های علمی
تفاوت عشق و هوس
1 – عشق معطوف به غیر از خود است. در حالیکه محور هوس خود فرد و لذت اوست. جملات زیر را مقایسه کنید:
- ( من) دوستت دارم

- ( من) برات می میرم

- (برای من) هیچکس مثل تو نمیشه

- ( من ) همیشه به فکر توام

-( من) را فراموش نکن

- ( من ) از تو رنجیدم

در حالیکه در عشق، توجه به حالتها و لذتهای خود نیست. و خواست و شرایط معشوق جایگزین خودخواهی فرد می شود.

جمله معشوق است و عاشق پرده ای

زنده معشوق است و عاشق مرده ای

2 – هوس پاسخ به یک نیاز جسمانی و روانی است، مثل نیاز به آب، نیاز به اکسیژن ، نیاز به غذا. ولی عشق فراتر از یک چنین نیازی هست. عشق فراهم آورنده رشد و خودشکوفایی فرد است. لذا فردعاشق خود را خوار نمی کند، کوچک نمی کند. عشق عزت و احترام دارد و این احترام از روی بی نیازی و بزرگی عشق حاصل می شود. شاید در فیلم ها دیده و شنیده باشید که فردی می گوید« من عشق را گدایی نمی کنم».

هر چه جز عشقست، شد ماکولِ[1] عشق

دو جهان یک دانه پیش نَولِ[2] عشق

دانه یی مر مرغ را هرگز خورَد؟

کاهدان مر اسب را هرگز چَرَد[3]؟

3 – عشق محدود کننده و زندانی کننده معشوق نیست. عشق آزاد کننده است. اگر فردی را مجبور کنیم که همه علائق ، سلیقه ها و تفکراتش را فقط متوجه ما کند و فقط به ما بیندیشد، او را محدود به خودمان کرده ایم، نه اینکه عاشق خودکرده باشیم. در واقع این عشق نیست، این یک هوس است و ما را وابسته به شخص دیگری نموده است.

آنکه او بسته غم و خنده بود

او بدین دو عاریت زنده بود

باغ سبز عشق، کو بی منتهاست

جز غم و شادی درو بس میوه هاست

عاشقی زین هر دو حالت، برترست

بی بهار و بی خزان ، سبز و ترست

در نگنجد عشق در گفت و شنید

عشق، دریایی ست قعرش ناپدید.

 
4 – عشق با بدبینی و سوء ظن همراه نیست. عشق یک اعتماد است. یک اطمینان است و پس از شناخت رفتار، گفتار و احساسات معشوق، و به جهت یک آگاهی عمیق به وجود می آید. لذا ابتدا اعتماد به وجود می آید و بعد عشق منعقد می شود.


بعضی ها می پرسند «باید اول عاشق شد بعد ازدواج کرد یا اول ازدواج کرد بعد عاشق شد؟!»


در جواب باید گفت: اگر بعد از ازدواج بخواهی عاشق بشوی که کار از کار گذشته است و آن فرد هر خصوصیت یا رفتار و یا افکار و احساسی که داشته باشد، باید تحمل کنید، نام این عشق نیست.


از طرف دیگر بدون بررسی ، شناخت ، تحقیق و ارتباط رسمی چگونه می توان عاشق فردی شد تا در پی آن ازدواج کرد؟ ( یعنی روش عاشق شدن قبل از ازدواج چگونه است)


خلاصه اینکه، طی یک فرایند رسمی که خانواده ها در جریان هستند، و ارتباطات شما آشکار و شفاف هست. با مشورت و بررسی شما و خانواده هایتان از فرد مقابل آگاهی به دست می آورید، تناسب رفتارها، نقاط ضعف ، احساسات و افکار یکدیگر را می سنجید و سایر معیارهای مطلوب را دقیقا ارزیابی می کنید. بدیهی است که اگر این موارد مثبت باشد خواه ناخواه شما عاشق فرد می شوید( نه هوس پیدا کنید).



اما هوس اینست که معمولا به صرف مجاورت ایجاد می شود. همکلاسی، هم محله ای، همکار، فامیل و ...، می بینید، خنده ها و عشوه هایش را حس می کنید، شیطنتها ، بازیگوشی ها، و کلاس گذاشتن هایش را نظاره می کنید، به دلتون می افتد که عاشقش هستید و با خیالات مستمر از او غولی می سازید که فقط بعد از ازدواج شکسته می شود و واقعیت آن روشن می شود. معمولا چنین دو نفری به جای شناخت یکدیگر، انرژی خود را صرف احساسات یکدیگر می کنند، دل میدهند و قلوه می گیرند، هر روز به تعداد زیادی برای یکدیگر می میرند، یا حداقل غش می کنند و تعارفات کلاس بالا نصیب هم می کنند، از وجود یکدیگر ممنون می شوند، از هم زیاد تشکر می کنند، با مطالعاتی که در مورد مخ زنی دختر یا پسر در اینترنت یا ....آموخته اند سعی می کنند طرف مقابل را شیفته خود سازند ( به هر قیمتی)به هم زیاد کادو می دهند، متون ادبی جالب ، آهنگهای احساس نواز، و مبالغه های غیر عقلانی به یکدیگر پیشکش می کنند، کم کم نقش پدر، مادر، دوستان، همکاران و ... را حذف کرده و همه را یک جا به محبوب خود پیشکش می کنند، و وقت خود را یا با او پر می کنند یا با خیالات او سر می کنند و در خیالات خود او را تک ستاره ای می دانند که آسمان قلب آنها را نورانی می کند، بدون او زندگی معنی و مفهوم و شور خود را از دست می دهد. او یک انسان نیست، یک فرشته است، او هیچ عیبی ندارد، و فقط و فقط مهر و عشق و صفا و نقاط مثبت است. تصور از دست دادن او ، کابوسی وحشتناک هست. مفعول شعرهای تمام ترانه های شاد و غمناک به نوعی به محبوب آنها بر می گردد، واینگونه این احساسات غیر قابل کنترل می شود ، در حالیکه عشق همانطور که گفته شد، فرایند مشخصی از آگاهی می باشد. منظور این نیست که از احساس تهی باشد، نه ، اما احساس یکی از پارامتر های مهم در کنار پارامترهای آگاهی هست که نمی تواند جای خالی دیگر خصیصه ها را پر کند.


 
احساس انفجار آمیز در رابطه ها منجر به تحریف واقعیت ها شده و آنقدر آب را گل آلود می کند که خود فرد به هیچ وجه قادر به شناخت صحیح طرف مقابل خود نیست. و پس از فروکش کردن احساست، پس از ازدواج ، تفاوت میان خیالات خود و واقعیت ها را درک می کنند.



5 – عاشق، خود را ملزم می داند که حریم عشق و معشوق را رعایت کند و هنجارها را به نفع لذت خود نمی شکند. عاشق در پی کام گرفتن از معشوق، پیش از آنکه این حریم کامل و رسمی شود، نیست. باید کانون خانواده شکل گیرد و انعقاد پیمان زناشویی انجام پذیرد و طرفین مسئولیت زندگی و تعهد کامل را نسبت به هم بپذیرند. هر گونه خلوت، لمس و ارتباطی که جنبه لذت جویی داشته باشد (قبل از تعهد کامل زناشویی و در چارچوب قانون)، صرفا آسیب پذیری عشق را به همراه دارد و این آزمایش کردن عشق نیست، بلکه سیراب کردن هوس و عطش شهوانی است.


عشق هایی کز پیِ رنگی بُوَد


عشق نَبوَد ، عاقبت ننگی بود



6 – چنین مواردی از نشانه های هوس هستند: زودرنجی، قهر و آشتی ، دل خوری، نگرانی، تردید ، عجله در به نتیجه رسیدن، امروز و فردا کردن، زبان بازی کردن، با چند نفر ارتباط صمیمی وعمیق عاطفی گرفتن، رویاپردازی در مورد فرد، چشم پوشی از نقاط ضعف آن شخص و ... ، همه از نشانه های هوس است، در حالیکه عشق ، قامتی رعناتر، بزرگتر ، قوی تر و منحصر به فرد دارد و از همه مهمتر آرامش بخش است و نگرانی از درست رفتن، ندارد. عشق هایی که نگرانی آفرین، اضطراب آور و دمدمی مزاج و به ظواهر فرد بستگی دارد، همان هوسها هستند که « محور من» در آنها قوی است . یعنی فرد همه چیز را برای خودش می خواهد ، نه معشوق


هر که را جامه ز عشقی چاک شد


او ز حرص و جمله عیبی پاک شد


شاد باش ای عشقِ خوش سودای ما


ای طبیبِ جمله علت هایِ ما


ای دوایِ نخوت و ناموسِ ما


ای تو افلاطون و جالینوس ما


جسمِ خاک از عشق ، بر افلاک شد


کوه، در رقص آمد و چالاک شد



  
۷– عشق پیش نیاز لازم دارد.


یعنی فرد باید رشد کند و از مراحلی بگذرد تا نوبت به عاشق شدن برسد. کسی که هنور با والدینش درگیر است، سازگاری با همکاران ندارد، رابطه صمیمانه ای با دوستانش ندارد. افسرده و مضطراب است، تصمیم های مهمی در زندگی نگرفته یا به اجرا در نیاورده است، از این شاخه به آن شاخه می پرد، هدف زندگی خود را شفاف ترسیم نکرده است. و حتی در انتخاب هنجارها به انتخاب ثابتی برای وضع ظاهری ، پوشش و نحوه رفتارش نرسیده است و مردد بوده و روز به روز شکل به شکل می شود و هویت خود را نیافته است، مانند کودک پیش دبستانی است که برای اردو به دانشگاه رفته باشد، او هرگز نمی تواند در نقش دانشجو باشد. حتی اگر بر روی صندلی های دانشگاه بنشیند. لذا عشق پس از بلوغ عاطفی ، بلوغ اجتماعی، بلوغ فکری، بلوغ روانی و ...، پیدا می شود، در غیر این صورت فقط هوس خامی بیش نیست.



8 – عشق باید یک وحدت و یکپارچگی بین شما ، افراد و همه هستی ایجاد کند. اگر رابطه دختر و پسری، با پنهان کاری، تعارض ، درگیری با دیگران، احساس گناه، اضطراب، تردید، و قطع روابط اجتماعی با دیگران، مشکل در شغل ، تحصیل ، روابط خانوادگی و ...، همراه هست باید مطمئن شد که هوس، خود را به جای عشق به آنها معرفی کرده است. و چنین شروعی برای رابطه، پایان هایی به مراتب دردناکتر و فجیع تر به همراه دارد.


در نگنجد عشق در گفت و شنید


عشق، دریایی ست قعرش ناپدید
شنبه 2/9/1387 - 12:12
طنز و سرگرمی

چند درس از درسهای زندگی




یه کلاغ روی یه درخت نشسته بود و تمام روز بیکار بود و هیچ کاری نمی کرد... یه خرگوش از کلاغ پرسید: منم می تونم مثل تو تمام روز بیکار بشینم و هیچ کاری نکنم؟ کلاغ جواب داد: البته که می تونی!... خرگوش روی زمین کنار درخت نشست و مشغول استراحت شد... یهو روباه پرید خرگوش رو گرفت و خورد!


نتیجه اخلاقی: برای اینکه بیکار بشینی و هیچ کاری نکنی ، باید اون بالا بالاها نشسته باشی!



یه روز مسوول فروش ، منشی دفتر ، و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند... یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و جن چراغ ظاهر میشه...
جن میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم... منشی می پره جلو و میگه: «اول من ، اول من!... من می خوام که توی باهاماس باشم ، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم»... پوووف! منشی ناپدید میشه...
بعد مسوول فروش می پره جلو و میگه: «حالا من ، حالا من!... من می خوام توی هاوایی کنار ساحل لم بدم ، یه ماساژور شخصی و یه منبع بی انتهای نوشیدنی داشته باشم و تمام عمرم حال کنم»... پوووف! مسوول فروش هم ناپدید میشه...
بعد جن به مدیر میگه: حالا نوبت توئه... مدیر میگه: «من می خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توی شرکت باشن»!


نتیجه اخلاقی: اینکه همیشه اجازه بده که رئیست اول صحبت کنه!  

شنبه 2/9/1387 - 12:11
طنز و سرگرمی
رانندگی خانومای ایرانی!!

اگر دقت کرده باشید خیلی از آقایون برای اینکه مهارتشون را ثابت کنند در حین رانندگی معمولا کارهای دیگه می‌کنند از کمترین که گرداندن تسبیح و خوردن تخمه باشه تا چایی خوردن با لیوان در دست بیرون از ماشین، برداشتن کیسه‌ای از زیر صندلی عقب و یا حتی صندوق عقب!! (البته حالابه حوادث و عواقب که معمولا پیش میاد اشاره نمی‌کنیم  )

حالا با این مقدمه می‌خوام بگم با این شرایط خانمها رانندگان بسیار حرفه‌ای هستند شما نگاه کنید اغلبشون استارت را که می‌زنند موبایل را میذارند درگوششون تا وقتی پیاده می‌شوند و دکمه دزدگیر را میزنند این از گوششون جدا نمی‌شه. خوب البته هندزفری هم که زیر روسری و مقنعه (یا همان روبان باریک) اصلا کلاس نداره باید گوشی موبایل معلوم باشه برای همین بندرت مشاهده میشه که کسی به گوش راست تلفن را بگیره! خوب صبر کنید این تمام داستان نیست، هنوز مانده. اصلا افت داره که دو دستی فرمون را بگیرن!

شنبه 2/9/1387 - 12:10
طنز و سرگرمی
ضد حال های موجود در اینترنت !!! میری تو یه وبلاگی می بینی موزیک قالبش آهنگ شماعی زادست!!یه فایل ZIP دانلود می کنی به جز آنفولانزای مرغی تمام ویروس ها توش هستن !!تو جستجوگر عکس گوگل تایپ میکنی کرگدن عکس خودت رو پیدا می کنه !!بعد از کلی کار و خستگی میری اینترنت می بینی یاهو و گوگل هم فیلتر شدن !!داری واسه استادت ایمیل ( التماس واسه نمره ) می زنی یهو کارتت تموم میشه !!میری تو یه سایتی انقدر دنبال یه لینک می کنی تا آخرش مخت هنگ می کنه !!سایتت رو با هزار بدبختی تو گوگل ثبت می کنی وقت جستجو میافته صفحه  400 !! سه ساعت یه فایل و دانلود می کنی ( بدون DAP ) به 99% که میرسی یهو RESET میشی !!

رو لینک فقط بالای 18 سال کلیک میکنی میری تو سایت عمو پورنگ !!

شنبه 2/9/1387 - 12:9
طنز و سرگرمی
پسرها نمی‌توانند...
1- با داشتن هیکلی ضایع تیشرت تنگ نپوشند و فیگور نگیرند!


2- از کلاس پنجم دبستان صورتشون رو سه تیغه نکنند و after shave نزنند!


3- پس از یافتن اولین مو در پشت لب احساس مردانگی نکنند و به فکر ازدواج نیفتند!


4- در مهمانیها و محافل خانوادگی احساس با مزگی نکنند و چرت و پرت نگویند!


5- ادعای با مرامی و با معرفتی و با وفایی و غیره نکنند!


6- کت و شلوار صورتی با بلوز زرد نپوشند!


7- احساس با غیرتی نکنند و راه به راه به آبجی کوچیکه گیر ندهند!


8- از 9 سالگی پشت ماشین باباشون نشینند و پدر ماشین رو در نیارند!


9- مطالب  پرت نگند و از خودشون تعریف نکنند
سه شنبه 28/8/1387 - 8:8
طنز و سرگرمی
پیوند مغز

بالاخره دکتر وارد شد با نگاهی خسته ناراحت و جدی... 


دکتر گفت متاسفم که باید حامل پیغام بدی برای شما باشم بیمار شما تنها یک راه براش باقی مونده و اونم پیوند مغزه! 


این عمل کاملاً در مرحله ازمایشه و یه ریسک محسوب میشه ولی راه دیگه هم باقی نمونده بیمه کل هزینه عمل رو میده شما فقط باید هزینه مغز رو خودتون پرداخت کنین!
 
اعضای خانواده در سکوت مطلق حرفهای دکتر رو شنیدند بعد از اینکه حرفای دکتر تموم شد یکیشون پرسید خوب قیمت یه مغز چنده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ً!!!!!!!!!!!!!
دکتر گفت مغز مرد 5000$ و مغز زن 3000$
آقایون اتاق سعی کردن نخندن و و زیاد به روی خودشون نیارن
اما بالاخره یکیشون طاقت نیاورد و پرسید چرا
مغز زن ارزونتره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!! 


دکتر با همون حالت جدی خودش گفت این قیمت کاملاً طبیعی هست چون مغز زن یه بار استفاده شده و دست دوم محسوب میشه اما مغز مردها اینطور نیست و در طول عمرشون ازش استفاده نکردن!!!!!!!!!

سه شنبه 28/8/1387 - 8:7
خاطرات و روز نوشت
مادر
دوشنبه 27/8/1387 - 18:22
دانستنی های علمی

تزریق خون


سالها پیش که من به عنوان داوطلب در بیمارستان کار میکردم، دختری به بیماری عجیب و سختی دچار شده بود و تنها شانس زنده ماندش انتقال کمی از خون خانواده‏اش به او بود. او فقط یک برادر 5 ساله داشت. دکتر بیمارستان با برادر کوچک دختر صحبت کرد. پسرک از دکتر پرسید: آیا در این صورت خواهرم زنده خواهد ماند؟
دکتر جواب داد: بله و پسرک قبول کرد. پسرک را کنار تخت خواهرش خواباندیم و لوله‏های تزریق را به بدنش وصل کردیم، پسرک به خواهرش نگاه کرد و لبخندی زد و در حالی که خون از بدنش خارج میشد، به دکتر گفت: آیا من به بهشت میروم؟
پسرک فکر میکرد که قرار است تمام خون بدنش را به خواهرش بدهند!

دوشنبه 27/8/1387 - 18:21
دانستنی های علمی

جعبه خالی


در شهری دور افتاده، خانواده فقیری زندگی میکردند. پدر خانواده از اینکه دختر 5 ساله‏اشان مقداری پول برای خرید کاغذ کادوی طلایی رنگ مصرف کرده بود، ناراحت بود چون همان قدر پول هم به سختی به دست می‏آمد. دخترک با کاغذ کادو یک جعبه را بسته بندی کرده و آن را زیر درخت کریسمس گذاشته بود.
صبح روز بعد، دخترک جعبه را نزد پدرش برد و گفت: بابا، این هدیه من است. پدر جعبه را از دختر خردسالش گرفت و آن را باز کرد. داخل جعبه خالی بود!
پدر با عصبانیت فریاد زد: مگر نمیدانی وقتی به کسی هدیه میدهی باید داخل جعبه چیزی هم بگذاری؟
اشک از چشمان دخترک سرازیر شد و با اندوه گفت: بابا جان، من پول نداشتم ولی در عوض هزار بوسه برایت داخل جعبه گذاشتم. چهره پدر از شرمندگی سرخ شد، دختر خردسالش را بغل کرد و او را غرق بوسه کرد.
 

دوشنبه 27/8/1387 - 18:20
دانستنی های علمی

جای پا


شبی از شبها، مردی خواب عجیبی دید. او دید که در عالم رویا پابه‏پای خداوند روی ماسه‏های ساحل دریا قدم می‏زند و در همان حال، در آسمان بالای سرش، خاطرات دوران زندگیش به صورت فیلمی در حال نمایش است.
او که محو تماشای زندگیش بود، ناگهان متوجه شد که گاهی فقط جای پای یک نفر روی شنها دیده می‏شود و آن هم وقتهایی است که او دوران پر درد و رنج زندگیش را طی میکرده است.
بنابراین با ناراحتی به خدا که در کنارش راه می‏رفت رو کرد و گفت: پروردگارا ... تو فرموده بودی که اگر کسی به تو روی آورد و تو را دوست بدارد، در تمام مسیر زندگی کنارش خواهی بود و او را محافظت خواهی کرد. پس چرا در مشکل‏ترین لحظات زندگی‏ام فقط جای پای یک نفر وجود دارد، چرا مرا در لحظاتی که به تو سخت نیاز داشتم، تنها گذاشتی؟
خداوند لبخندی زد و گفت: بنده عزیزم، من دوستت دارم و هرگز تو را تنها نگذاشته‏ام. زمانهایی که در رنج و سختی بودی، من تو را روی دستانم بلند کرده بودم تا به سلامت از موانع و مشکلات عبور کنی!

دوشنبه 27/8/1387 - 18:20
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته