• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 468
تعداد نظرات : 286
زمان آخرین مطلب : 3892روز قبل
طنز و سرگرمی
مردی که به خاطر ” پول ” زن می گیرد، به نوکری می رود. ( ضرب المثل فرانسوی )

?- لیاقت داماد ، به قدرت بازوی اوست . ( ضرب المثل چینی )

?- زنی سعادتمند است که مطیع ” شوهر” باشد. ( ضرب المثل یونانی )

۵- زن عاقل با داماد ” بی پول ” خوب می سازد. ( ضرب المثل انگلیسی )

۶- زن مطیع فرمانروای قلب شوهر است. ( ضرب المثل انگلیسی )

۷- زن و شوهر اگر یکدیگر را بخواهند در کلبه ی خرابه هم زندگی می کنند. ( ضرب المثل آلمانی )

۸ – داماد زشت و با شخصیت به از داماد خوش صورت و بی لیاقت . ( ضرب المثل لهستانی )

۹- دختر عاقل ، جوان فقیر را به پیرمرد ثروتمند ترجیح می دهد. ( ضرب المثل ایتالیایی)

۱۰ -داماد که نشدی از یک شب شادمانی و عمری بداخلاقی محروم گشته ای .( ضرب المثل فرانسوی )

۱۱- دو نوع زن وجود دارد؛ با یکی ثروتمند می شوی و با دیگری فقیر. ( ضرب المثل ایتالیایی )

۱۲- در موقع خرید پارچه حاشیه آن را خوب نگاه کن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقیق کن . ( ضرب المثل آذربایجانی )

۱۳- برا ی یافتن زن می ارزد که یک کفش بیشتر پاره کنی . ( ضرب المثل چینی )

۱۴- تاک را از خاک خوب و دختر را از مادر خوب و اصیل انتخاب کن . ( ضرب المثل چینی )

۱۵- اگر خواستی اختیار شوهرت را در دست بگیری اختیار شکمش را در دست بگیر. ( ضرب المثل اسپانیایی)

۱۶- اگر زنی خواست که تو به خاطر پول همسرش شوی با او ازدواج کن اما پولت را از او دور نگه دار . ( ضرب المثل ترکی )

۱۷- ازدواج مقدس ترین قراردادها محسوب می شود. (ماری آمپر)

۱۸- ازدواج مثل یک هندوانه است که گاهی خوب می شود و گاهی هم بسیار بد. ( ضرب المثل اسپانیایی )

۱۹- ازدواج ، زودش اشتباهی بزرگ و دیرش اشتباه بزرگتری است . ( ضرب المثل فرانسوی )

۲۰- ازدواج کردن وازدواج نکردن هر دو موجب پشیمانی است . ( سقراط )

شنبه 8/8/1389 - 2:10
لطیفه و پیامک
یکی رفت انگلیس ، صبح پاشد با زنش رفت بیرون توی خیابون
یه مرده از کنارشون رد شد و گفت : «گود مورنینگ سر»
اون جواب داد : «سر مورنینگ گود» !
زنش پرسید :  آقا جعفر چی شد ؟
گفت هیچی ! 
این یارو انگلیسیه گفت : «سلام علیکم» و منم بهش گفتم : «علیکم سلام»
 
_آقاهه میره پیش دكتر و می گه: آقای دكتر به دادم برس! از صبح تا حالا كمرم راست نمی شه ! دكتر با تعجب به سر تا پای طرف نگاه می كنه و می گه: علتش معلوم است ! دكمه یقه پیراهنت را به دكمه شلوارت وصل كردی!
 
_یه موتوری می خوره به یه گنجیشك گنجیشكه بیهوش می شه وقتی به هوش می یاد می بینه تو قفسه می زنه تو سرش میگه خاك بر سرم من كشتمش!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
 
_طرف داشته با خره فوتبال بازی میكرده.بهش میگن چرا با خر بازی میكنی؟ میگه همچینم خر نیست. 3 به 1 جلوئه!
 
_یک مورچه و یک زرافه باهم ازدواج می کنند 
شب عروسی مورچه گم می شه بعد از یک هفته پیداش می شه 
بعد زرافه بهش می گه : این همه مدت کجا بودی ؟
مورچه می گه : تو راه بودم که بیام بوست کنم!
 
_یارو به پسرش میگه: پسرم هیچ می دونی ناپلئون وقتی به سن تو بود، شاگرد اول كلاسش بود؟...
پسر به پدر جواب داد: پدر جان هیچ می دونی كه ناپلئون وقتی به سن تو بود، امپراتور بود؟!!!!!!
 
_مامانه به بچش می گه : عزیزم و قتی خاله اومد قشنگ میری جلو سلام می کنی می بوسیش
بچهه میزنه زیره گریه می گه : نه مامان من خاله رو بوس نمی کنم !
مامانه می گه : چرا عزیزم ؟
بچهه می گه : آخه دیروز که بابا می خواست بوسش کنه خاله زد تو صورتش !
 

_یارو میره طوطی سخنگو بخره ، فروشنده بهش یه جغد میندازه 
بعد از یه مدت دوستای یارو بهش می گن : یاد گرفته حرف بزنه یا نه ؟
یارو می گه : هنوز نه ولی خیلی توجه می كنه !

 
_ یارو به یه دختر میگه اسمت چیه؟ 
دختره بهش میگه "شراره" ولی بچه ها صدام میکنن شراب ناب
یارو میخواد یعنی کلاس بذاره میگه اسمه منم علی اصغره بچه ها صدام میکنن عرق سگی
 
 
 

_یه آقایی به دوستش میگه شنیدم که... تو ظرف شستن به خانمت کمک می کنی... زن ذلیل...
میگه خوب مگه چیه.. ... اون هم توی رخت شستن به من کمک میکنه....

_از یکی می پرسن : دوست داری چه جوری بمیری ؟
می گه : مثل پدر بزرگم در خواب و آرامش .
نه مثل مسافرای اتوبوسش در ترس و وحشت !!!

 

_پسره داشت گریه می کرد باباش پرسید چی شده؟
گفت : عاشق شدم ! 
باباش گفت حالا عاشق کی هستی؟ 
گفت : هر کسی که شما صلاح بدونید

_ازغضنفر می‌پرسن : شما كجای تهران می‌شینید ؟ 
می‌گه : هرجا كه خسته شم !

 

_یه نفر نشسته بوده سر جلسه كنكور.
خلاصه سؤالها رو پخش میكنند و یارو هم اول یك پنج دقیقه‌ای مبهوت به سؤالا خیره میشه ، 
بعد یك پنج تومنی از جیبش درمیاره شروع میكنه تند تند شیر یا خط كردن و پاسخ نامه رو پر كردن. 
بعد 40-50 دقیقه یارو مراقبه میبینه طرف خیس عرق شده ، هی داره یك سكه رو میندازه بالا ، زیر لب فحش میده. 
میره جلو میپرسه: داری چیكار میكنی؟ 
طرف میگه: همه سوالا رو جواب دادم، دارم جوابامو چك میكنم

 

شنبه 8/8/1389 - 2:4
اخبار

نردبان عروج

امروز هشتم آبان، سال روز پرواز ملکوتی دلیر مرد نوجوان، شهید محمدحسین فهمیده است. نوجوانی که دربهار زندگانی، ره صد ساله ی عشق را با گام های کوچکش، یک شبه پیمود. بزرگی که روح و جان خود را در چشمه سار کلام رهبرش، امام خمینی(ره) شست و شو داد و گوهر وجودش را به گلاب ناب ولایت، معطر کرد. او، نوجوان پرشوری بود که امام و انقلابش را به خوبی درک کرد و شهادت را نردبان عروج خود به قله ی عشق و ایمان قرار داد و ستاره ای در آسمان انقلاب اسلامی گردید.

شنبه 8/8/1389 - 2:0
قرآن
 

ویژگی های نهادی انسان در قرآن

در یک نگاه کلی و سطحی خصوصیتی را که قرآن به طور ذاتی به انسان نسبت می دهد، از این قرارند:

1-                  آدم از خاک آفریده شده است. {إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ كُن فَیَكُونُ{

مسأله (آفرینش) عیسی برای خدا، همچون مسأله (آفرینش) آدم است كه او را از خاك بیافرید، سپس بدو گفت: پدید آی! و (بی‌درنگ) پدید آمد (آل عمران / 59)

2-                  آدم از گل بدبو خلق شده است. {َلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ{

و ما انسان را از گِل خشكیده فراهم آمده از گِل تیره شده گندیده‌ای بیافریدیم. (حجر /26)

3-                  آدم از گل نرم و سفت خلق شده است.

4-                  آدم از گل شوره زار و پاکیزه ظریف آفریده شده است.

5-                  آدم از گل رسوب گرفته و کهنه آفریده شده است. } قَالَ لَمْ أَكُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ{

گفت: شایسته من نیست كه برای انسانی سجده برم كه او را از گِل خشكیده حاصل از گِل تیره گندیده‌ای آفریده‌ای. (حجر /33)

6-                  خلقت انسان از گل آغاز شده است.} الَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِینٍ{

آن كسی است كه هر چه را آفرید، نیكو آفرید، و آفرینش انسان (اوّل) را از گل آغازید. (سجده / 7)

7-                  انسان از گل خالص آفریده شده است. }وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِینٍ{

ما انسان را از عُصاره‌ای از گِل آفریده‌ایم. (مومنون / 12)

8-                  انسان از گل خشک کوزه گران آفریده شده است. }خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ{

خدا انسان را از گِل خشكیده‌ای همچون سفال آفریده است. (الرحمن / 14)

9-                  انسان از نفس واحده آفریده شده است. }یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِیراً وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِی تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَیْكُمْ رَقِیباً{

ای مردمان! از (خشم) پروردگارتان بپرهیزید. پروردگاری كه شما را از یك انسان بیافرید و (سپس) همسرش را از نوع او آفرید، و از آن دو نفر مردان و زنان فراوانی (بر روی زمین) منتشر ساخت. و از (خشم) خدائی بپرهیزید كه همدیگر را بدو سوگند می‌دهید ؛ و بپرهیزید از این كه پیوند خویشاوندی را گسیخته دارید (و صله رحم را نادیده گیرید) ، زیرا كه بیگمان خداوند مراقب شما است (و كردار و رفتار شما از دیده اوپنهان نمی‌ماند) . (نساء /1)

10-               انسان زوج آفریده شده است. } وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُوْلُواْ الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاكِینُ فَارْزُقُوهُم مِّنْهُ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفاً. { و هرگاه خویشاوندان (فقیر شخص مرده) و یتیمان و مستمندان (غیر خویشاوند) بر تقسیم (ارث) حضور پیدا كردند، چیزی از آن اموال را بدانان بدهید و به گونه زیبا و شایسته با ایشان سخن بگوئید (و از آنان دلجوئی و معذرت‌خواهی كنید. (نساء/ 8)

11-               انسان در بهترین شکل آفریده شده است. } لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیم {ما انسان را (از نظر جسم و روح) در بهترین شكل و زیباترین سیما آفریده‌ایم. (تین /4)

12-               انسان در پست ترین مرحله سقوط می کند. } ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ {سپس ما او را به میان پست‌ترینِ پستان برمی‌گردانیم (و از زمره بدترینِ مردمان می‌گردانیم) . (تین / 5)

13-               تنها راه آزادی از پستی ها ایمان، عمل صالح، سفارش به حق و صبر است. } إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ{ مگر كسانی كه ایمان بیاورند و كارهای شایسته بكنند كه آنان پاداش قطع ناشدنی و بی‌منّت دارند. (تین / 6)

}إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ { مگر كسانی كه ایمان می‌آورند، و كارهای شایسته و بایسته می‌كنند، و همدیگر را به تمسّك به حق (در عقیده و قول و عمل) سفارش می‌كنند، و یكدیگر را به شكیبائی (در تحمّل سختیها و دشواریها و دردها و رنجهائی) توصیه می‌نمایند (كه موجب رضای خدا می‌گردد) . (عصر / 3)

14-               انسان در رنج آفریده شده است. } لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی كَبَدٍ {ما آدمی را برای رنج و محنت آفریده‌ایم (نه برای راحت و آسایش) . (بلد / 4)

15-               انسان به هنگام سختی جزع می کند. } ‏ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ‏{ هنگامی كه بدی بدو رو می‌كند، سخت بی‌تاب و بیقرار می‌گردد. (معارج / 20)

16-               انسان همراه با رنج خدا را دیدار می کند. }یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلَاقِیهِ{ هان! ای انسان! تو پیوسته با تلاش بی‌امان و رنج فراوان به سوی پروردگار خود رهسپاری، و سرانجام او را ملاقات خواهی كرد (و نتیجه رنج و تلاش خود را خواهی دید) . (انشقاق / 6)

17-               انسان هنگام رنج و درماندگی خدا را می خواند. } وَإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَآئِماً فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ یَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ كَذَلِكَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ مَا كَانُواْ یَعْمَلُونَ{ هنگامی كه به انسان ناراحتی و بلائی می‌رسد (كه نه خود و نه دیگران نمی‌توانند آن را دفع و چاره كنند) ، چه بر پهلو خوابیده، و چه نشسته، و چه ایستاده باشد (برای رفع مشكل) ما را به كمك می‌خواند. امّا هنگامی كه ناراحتی و بلائی را (كه در مقابل آن درمانده بود) از او به دور داشتیم، آن چنان راه (سابق) خود را در پیش می‌گیرد (و خدای را باز هم فراموش می‌كند) كه انگار ما را برای دفع محنتی كه بدو رسیده است به فریاد نخوانده است (و اصلاً ضرر و زیانی متوجّه او نبوده و بلائی بدو دست نداده است. آری! همیشه) این چنین اعمال اسرافگران در نظرشان آراسته شده است (و تكرار گناه از قباحت آن كاسته است، و اهریمن نابه كار باطل را برای آنان حق جلوه داده است) . (یونس / 12)

18-               انسان هنگام دارامندی بخیل می گردد. }وأَنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِیماً{و (به مؤمنان مژده می‌دهد به) این كه برای كسانی كه به قیامت ایمان نمی‌آورند، عذاب دردناكی آماده كرده‌ایم. (اسراء / 10)

19-               انسان هنگام بی نیازی طغیان می کند. }كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى. أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى { قطعاً (اغلب) انسانها سركشی و تمرّد می‌آغازند. اگر خود را دارا و بی‌نیاز ببینند. (علق /6و7)

20-               انسان از نعمت های خداوند روی می گرداند و در مقابل شر مایوس می شود. } وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ یَؤُوساً{ (از جمله اخلاق فرد بی‌ایمان، یكی این است كه) هنگامی كه به انسان (بی‌ایمان) نعمت می‌بخشیم (و او را از ثروت و قدرت و سلامت و امنیّت برخوردار می‌سازیم، مسرور و مغرور می‌گردد و از طاعت و عبادت و شكر نعمت) روگردان می‌شود (و در وقت رسیدن به نوا) خویشتن را (از بندگی ما) به دور می‌دارد و تكبّر می‌ورزد. (انگار ما را نمی‌شناسد و به ما كاری و نیازی ندارد) . و هنگامی كه شر و بلا گریبانگیر او گردید (و تنگدستی و بیماری و ناامنی وی را فرا گرفت) بسیار مأیوس و ناامید می‌گردد (و می‌پندارد كه دیگر درهای رزق و روزی بر او بسته است و هرگز روی خیر و خوشی نخواهد دید) . (اسراء / 83)

ادامه دارد...

 

منبع: کتاب بازخوانی قصه خلقت

جمعه 7/8/1389 - 16:47
سينمای ایران و جهان

ای كاش از روز اول حجاب را انتخاب كرده بودم

حنان ترك بازیگر محجبه سینمای مصر كه چندی پیش حجاب اختیار كرده است، گفت: وقتی زنان ایرانی را در سینما دیدم كه با پوشش در سینما نقش بازی می‏كنند، فهمیدم كه می‏توان هم دین‌دار بود و هم هنرمند.

«حنان ترك» بازیگر مصری با اشاره به هفت سال تفكر برای انتخاب حجاب، گفته بود: این دوران، دوران زیانباری بود و ای كاش از روز اول حجاب را انتخاب كرده بودم. 

این بازیگر در پاسخ به این سئوال كه با حجابت به كجا می‌خواهی برسی؟، گفته بود: مدتی ستاره اهل زمین بودم و از خدا می‌خواهم تا مرا به ستاره آسمان‌ها تبدیل كند. 

وی گفت: با الگو گرفتن از زنان ایرانی با حجاب شدم. وقتی زنان ایرانی را در سینما دیدم كه با پوشش در سینما نقش بازی می‏كنند، فهمیدم كه می‏توان هم دین دار بود و هم هنرمند! 

حنان ترك بازیگر مشهور سینمای مصر خبرهای منتشر شده درباره پوشیدن و نپوشیدن كلاه‌گیس در یكی از فیلم‌های پیش روی خود را تكذیب كرد. 

وی كه قرار است به زودی در سریال مصری «گربه‌های كور» بازی كند بر التزامش به حجاب خود تأكید كرد و گفت: التزام من به حجاب مانعی بر اجرای نقش‌های متفاوت در سینما نیست. 

حنان ترك با ابراز تعجب از آنچه درباره او منتشر شده گفت: محمود كامل، كارگردان سریال «گربه‌های كور» با من درباره پوشیدن كلاه گیس صحبتی نكرده است. 

وی در پاسخ به سئوالی درباره این كه كارگردانان معتقدند استفاده از حجاب در خانه‌ها برای بیننده قانع كننده نیست، گفت: من با بسیاری از مردم مصر در رابطه‌ام و نظر آنان به این شكل نیست. 

ترك همچنین گفت: من قلبا با پوشیدن كلاه‌گیس و یا موی مصنوعی موافق نیستم اما ترجیح می‌دهم در این باره صحبت نكنم.

منبع : رحماء

 

جمعه 7/8/1389 - 16:46
دعا و زیارت
تاثیرات شگفت انگیز نماز بر امواج بدن انسان   
       
      
       
 
 
 
 

دانشمندان جهان به این نتیجه رسیده اند که نماز و امواج بدن انسان روی هم تاثیر شگفتی دارند. برای نخستین بار هارلودبور از دانشگاه بیل به وجود میدان مغناطیسی در اطراف موجودات زنده پی برد. اما اخیرا دانشمندان با استفاده از تصاویر به دست آمده از میدان مغناطیسی زمین گفته اند که اگر انسان در هر نقطه از زمین رو به قبله بایستد میدان مغناطیسی بدنش بر میدان مغناطیسی زمین منطبق شده و در مدتی که در نماز است میدان مغناطیسی بدنش منظم می شود. یکی از نکات بسیار جالبی که پروفسور بوربه آن دست یافته این بود که در بدن تمام دانشجویان مونث، ماهی یک بار تغییر ولتاژ شدید ایجاد می شود و میدان بدن به منظم ترین حالت خود می رسد و شاید به همین دلیل است که زنان نیازی ندارند در این مدت نماز بخوانند اخیرا هم کشف شده است که قلب زنان منظم تر و قوی تر از مردان می زند و دلیل آن همین تغییر ولتاژ است این دانشمندان همچنین پی برده اند که با دفع بارهای زاید بدن در وضو، امواج مغزی در ایده آل ترین حالت قرار می گیرند علاوه بر آن حالت تمرکز در هنگام نماز در انسان به وجود می آید تشعشع امواج آلفا را به اندازه قابل توجهی بالا می برد و توانایی مغز را در تولید این امواج زیاد می کند. 

جمعه 7/8/1389 - 16:43
بهداشت روانی

زنان شاغل مراقب خواب و خوراک خود باشند

اشتغال زنان یکی از بحث های چالش برانگیز چند دهه اخیر در جوامع در حال توسعه است که بطور مستقیم در ابعاد آسیب شناسی و روانشناسی زندگی زناشویی و نقش سنتی زن در محیط خانواده، تاثیر گذاشته است. متخصصان از برقراری تعادل میان کار، خانواده و سلامت، به عنوان مثلث بهداشت روانی زنان یاد می کنند و معتقدند، با وجود اینکه زنان شاغل، آگاهانه حرفه خود را انتخاب کرده و با برنامه ریزی و افزایش سطح آگاهی دیگر اعضای خانواده، همکاری را گسترش می دهند، اما باز هم اشتغال زنان به زندگی خانوادگی آسیب می رساند

وضعیت جسمی و روانی زنان شاغل

مسئولیت تربیت فرزندان، مدیریت خانه و حفظ کانون گرم خانواده از مسئولیت های انکارناپذیر زنان شناخته شده است، از این رو آنان گاه به واسطه مشغله های کاری شان، ممکن است در معرض آسیب های روانی قرار گیرند.

دکتر مریم رامشت، روانشناس در این رابطه می گوید: اگرچه فردی که توانایی آن را داشته باشد تمام مسئولیت ها را چه در محل کار و چه در منزل بپذیرد از اعتمادبه نفس بالایی برخوردار است و این قبیل افراد هرچه مسئولیت شان سنگین تر باشد، توانایی و اعتماد به نفسشان هم بیشتر و بالاتر می رود، اما باید توجه داشت ظرفیت های افراد با یکدیگر متفاوت است زیرا اگر مشکلات و درگیری ها منجر به آسیب های روحی و روانی شده و فرد مجبور به تحمل آن شود، احتمال ایجاد مشکلات رفتاری در آینده بیشتر می شود.

برخی تحقیقات نشان داده زنان شاغل به ظاهر افرادی اجتماعی هستند و در روابط شان با همسر و فرزندان موفق همراه با رضایتمندی بوده و در تربیت کردن فرزندان، توانمند هستند. این متخصص اضافه می کند باید به این مسئله توجه داشت، مسئولیت سنگینی در مقایسه با دیگر افراد خانواده به عهده آنها بوده و به مراتب مشکلات بیشتری را تجربه خواهند کرد. کار کردن در بیرون از خانه، خستگی های فیزیکی به همراه دارد و اگر به صورت مداوم باشد، آنها شادابی و نشاط شان را از دست داده و در کنار خستگی فیزیکی آرامش روحی و روانی شان نیز به مخاطره می افتد و دچار استرس و اضطراب شده و در نتیجه آنها ناتوان تر شده و فرد به سوی نا رضایتی از زندگی، افسردگی و تغییرات خلقی و رفتاری سوق داده می شود. تفاوت میان نقش سنتی زنان در گذشته و جایگاه کنونی آنها در زندگی اجتماعی و خانوادگی، یکی از مشکلاتی است که نه تنها زندگی خانوادگی افراد را تحت الشعاع قرار داده، بلکه بر سلامت روانی و جسمانی زنان نیز تاثیرگذار بوده است.

دکــتـر مــریم یوسفی، جامعه شناس، درخصوص تفاوت های میان زندگی زنان شهری دیروز با مادران امروز و نقش آنها در خانواده می گوید: افزایش سطح توقعات خانواده، صنعتی شدن دنیای امروز و افزایش فرصت های شغلی برای زنان در جوامع مختلف باعث پررنگ شدن حضور زنان در جامعه و دور شدن آنها از محیط خانه در مقایسه با گذشته است.

دکتر مریم رامشت با تاکید بر این مطلب ادامه می دهد، برآورده کردن انتظارات و توقعات مادی و عاطفی فرزندان، یکی از مسئولیت های زنان شاغل در عصر امروز است که مستلزم صرف انرژی فراوان بوده و گاهی اوقات خستگی های فیزیکی و روانی زیادی را به دنبال دارد. در صورتی که مادر خانواده از برآورده کردن انتظارات و توقعات اطرافیانش احساس ضعف و ناتوانی کرده، به نوعی احساس گناه و سرخوردگی در وی به وجود می آید و اعضای خانه به تدریج از یکدیگر دور شده و شکاف عاطفی میان آنها ایجاد می شود.

این متخصص ادامه مـی دهد، احــساس بی توجهی از سوی اعضای خانواده باعث افزایش فشار روحی و به دنبال آن افزایش احتمال ابتلابه آسیب های روانی در مادر شده و روابط خانوادگی و از همه مهمتر سلامت مادر به خطر می افتد. این درحالی است که تقسیم وظایف و جلوگیری از وارد شدن فشار مضاعف مسئولیت های خانه و خارج از منزل به مادر با همکاری اعضای خانواده باعث کمرنگ شدن اختلافات خانوادگی و پیشگیری از ایجاد پرخاشگری و اختلالات روانی زنان می شود.

دکتر رامشت معتقد است، باید توجه داشت خانه به عنوان پناهگاه و پایگاهی امن برای زنان شاغل به حساب آمده و در صورتی که زنان پس از سپری کردن یک روز کاری پردغدغه، با فضای متشنج و عاری از محبت و عاطفه خانوادگی روبه رو شوند، خستگی های روحی و جسمی آنها دوچندان شده و روی آوردن بیشتر به محیط کار یا بازماندن از فضای خانه و مسئولیت های خانوادگی از تبعات این مسئله خواهد بود.

برخی جامعه شناسان معتقدند یکی از دلایل مهم افزایش اختلافات خانگی که منجر به تشکیل پرونده های قضایی و یا طلاق می شود، ناشی از ترغیب بدون برنامه زنان برای اشتغال در بیرون از منزل است زیرا در هر صورت رفتار حرفه ای و روابط شغلی جامعه، مبتنی بر فرصت ها و حرفه های مردانه است و حضور زنان در این گونه روابط، آسیب های جدی به بنیان خانواده و سلامت زنان می زند.

دکتر مریم یوسفی جامعه شناس حضور کمتر مادردر خانه و کمتر شدن نقش مدیریتی وی را به دلیل کاهش برنامه ریزی صحیح و همکاری غیر منسجم میان اعضای خانواده از مهمترین معضلات ایجاد اختلافات خانوادگی دانسته و معتقد است، هنگامی که فرد درگیر مشکلات شغلی و خانوادگی بوده و فرصت کمتری نیز برای برقراری تعامل مناسب با اعضای خانواده دارد، ارتباطات کلامی و عاطفی که میان اعضای خانواده رد و بدل می شود، بسیار محدود و اگر هم مکالمه ای صورت گیرد، به نصیحت کردن یا شکایت از مشکلات محدودشده و آرامش جای خود را تنها به آسایش و رفع نیازهای مادی و جسمانی می دهد.

سلامت تغذیه زنان شاغل

بهره مندی از تغذیه سالم و خواب کافی یکی از عوامل مهم برای دستیابی به بهداشت کار و به دنبال آن برخورداری از زندگی سالم خانوادگی است. این در حالی است که اکثر زنان شاغل، به وضعیت سلامتی و الگوهای غذایی مفید اهمیت نداده و ممکن است به دلیل ساعت کاری زیاد و مشغله های محل کار و درون خانه تغذیه مناسب نداشته و به نحوه مصرف ویتامین ها و مواد غذایی مفید اهمیت چندانی داده نشود.

دکتر سید مرتضی صفوی متخصص تغذیه درخصوص ارتباط تغذیه مناسب زنان در محیط کار و خانه می گوید: پس از ۸ ساعت کار در روز افراد می بایست در طول شبانه روز ۷ ساعت خواب راحت داشته و از لحاظ تغذیه از الگوهای غذایی سالم پیروی کنند و زنان شاغل باید روزانه ۲ تا ۳ وعده لبنیات شامل یک لیوان شیر، ۲ لیوان دوغ، ماست و ۴۵ گرم پنیر مصرف کنند.در وعده های اصلی غذایی مصرف پروتئین ها مانند گوشت یا یک عدد تخم مرغ توصیه می شود. زنان شاغل بهتر است در طول روز ۲ تا ۴ واحد میوه مانند پرتقال یا سیب بخورند و میزان مصرف سبزیجات بین ۳ تا ۵ وعده مناسب است. همچنین مصرف مواد نشاسته ای، کربوهیدرات و مواد قندی مرکب به میزان معمول و اندازه توصیه می شود. زنان شاغل می بایست قبل از رفتن به محل کارشان حتماً وعده صبحانه را میل کنند زیرا خوردن صبحانه کامل از اهمیت بالایی برخوردار است. نکته اصلی که باید رعایت شود زمان مناسب خوردن صبحانه است. اگر فرد صبحانه را سریع و به سرعت بخورد به دلیل پرخوری و تندخوری، دچار سوءهاضمه و سوءجذب می شود و بیماری های گوارشی دیگری را به دنبال خواهد داشت و به دلیل این که غذا خوب جویده نشده اسید معده و بزاق دهان به اندازه کافی ترشح نمی شود و همین علت باعث سوء هاضمه و سوء جذب مواد غذایی در بدن می شود.

این متخصص اضافه می کند: کار کردن بیش از حد معمول و نداشتن تغذیه مناسب در فرد باعث استرس و اضطراب شده و در نتیجه صبر و تحمل آنها پائین می آید و در خانه و در محل کارشان بی حوصله می شوند. ویتامین هایی که می توانند نقش مثبتی در سالم ماندن روحیه زنان داشته باشد از قبیل ویتامین های گروه B مانند ب کمپلکس، B۳،B۲،B۱ است که در مواد غذایی مانند گوشت، لبنیات، سبزیجات و حبوبات به میزان فراوان یافت می شود.

زنان شاغل به عنوان مادران و مدیران خانواده می بایست با برنامه ای دقیق وقت های فراغت را در منزل به فرزند و همسرشان اختصاص داده تا بتوانند با روحیه ای سالم در جامعه نقش مفیدی را ایفا کنند.

منبع: آفتاب

 
جمعه 7/8/1389 - 16:40
ازدواج و همسرداری
 
 
 

5-ایجاد زمینه ی گناه و نفوذ و وسوسه ی شیطان

شیطان موجودی واقعی (و البته نامریی) است.افسانه و خیال نیست.موجودی واقعی است که مطابق فرمایش صریح خداوند در قرآن، مدام انسان را وسوسه می کند تا او را به گناه نافرمانی و آلودگی بکشاند.و هرچه شخص بیشتر بکوشد پاک و درست زندگی کند و آلوده ی گناه نشود.شیطان طمع بیشتری به او دارد.شیطان برای فریب دادن و به گناه واداشتن انسان، دام ها، فریب ها، و حیله های فراوان دارد.شناخت این تله ها و نیرنگ ها و اساسا دشمن شناسی، در موفقیت انسان بسیار موثر است.

از جمله دام های قطعی و حتمی شیطان خلوت با نامحرم است و ابلیس سوگند خورده است که هرجا دختر و پسر (زن و مرد) نامحرمی خلوت کنند قطعا نفر سوم خواهد بود.از طرفی یکی از حیله ها و نیرنگ های شیطان برای آلوده کردن انسان، این است که انسان را کم کم پیش می برد و قدم و قدم او را به گناه می کشاند.وقتی به دختر و پسری می گوییم که این رابطه مورد طمع شیطان است و زمینه ساز لغزش و گناه، یکی یا هر دو اصرار دارند که این یک رابطه ی پاک و گفتگوی ساده آن هم به قصد ازدواج است و تاکید می کنند: (ما قصد بدی نداریم و صرفا می خواهیم با کمی رفت و آمد و گفتگو، از هم شناخت پیدا کنیم که به درد ازدواج با هم می خوریم یه نه.) واقعیت این است که شیطان از همین توجیه بهره می برد و کم کم شما را سست می کند.

دخر و پسر عزیز، من به قول و نیت و تصمیم شما اصلا شک و تردیدی ندارم.شما خوب اید.ولی شیطان بد است.من به شما بدبین نیستم ولی به شیطان بسیار سوءظن دارم.من عقیده ندارم که شما از اول قصد و نیت ناپاکی دارید.هرگز! ولی شیطان هرگز خیر شما را نمی خواهد.و شما با نیت پاک خود در دام شیطان پا نهاده اید.

دختر و پسری دوستی پاک خود را اغاز می کنند.روی صندلی های دانشکده می نشینند و با هم صحبت می کنند:از عقاید، سلائق، روحیات و نقاط ضعف و قوت خود می گویند.امروز، فردا، پس فردا، آرام آرام در گفتگو راحت تر می شوند.کمی صمیمی تر می شوند.گاهی یکی چیزی به شوخی می گوید و دیگری می خندد.حیا اندک اندک کمتر می شود.حالا پیشنهاد بعدی خوردن چیزی است؛قهوه ای، نسکافه ای، آبمیوه ای... کم کم صمیمی تر می شوند و شوخی ها و خنده ها بیشتر می شود.یکی اظهار محبت و علاقه می کند.شاخه گلی می خرد و تقدیم می کند.روابط گرم تر شده.صمیمیت بیشتر شده، با هم بیرون می روند، کنار هم در تاکسی نشسته اند، بدشان نمی آید برخوردی ولو مختصر داشته باشند.حیا باز هم کمتر می شود، دستشان گاهی به هم برخوردی دارد.کم کم شیطان به یکی جسارت این را می دهد که بگوید: (می خواهم دستت را بگیرم، البته قصد بدی ندارم)و...

اغلب کسانی که به گناه آلوده شده اند هرگز از ابتدا قصد ارتکاب گناه نداشته اند و صرفا می خواستند رابطه ای پاک داشته باشند.

سال ها پیش دختری با اضطراب فراوان برای مشاوره نزد من آمد و از من کمک خواست.قصه اش از این قرار بود:

(حدود دو سال پیش با پدر و مادرم جر و بحث و مشاجره ی شدیدی داشتم.در نهایت از آنها قهر کردم و به قولی خرجم را جدا کردم.طبقه بالای خانه ی ما یک اتاق و سرویس بهداشتی کوچک بود.رفتم بالا و اصلا با پدر و مادرم کاری نداشتم.می امدم پایین غذایم را می بردم بالا و دیگر هیچ.رابطه ام با والدینم صفر بود.آنها هم رنجیده خاطر بودند ولی اعتنایی نداشتم.حتی از اذیت کردنشان لذت هم می بردم.اما تنهایی اذیتم می کرد.یک گوشی تلفن برای خودم به طبقه بالا بردم.این طرف و آن طرف زنگ می زدم ولی حرف نمی زدم.اگر پسر جوانی گوشی را بر می داشت گوشی را نگه می داشتم و حرف نمی زدم.(آن زمان خدمات نمایشگر شماره در مخابرات فعال نبود و امکان شناسایی وجود نداشت.) کم کم جراتم بیشتر شد.تا پسر جوانی گوشی را بر می داشت خیلی آهسته با او حرف می زدم.حدود چهار ماه گذشت.کم کم با پسری روابطم جدی تر شد.حالا راحت و بلند با او صحبت می کردم.آن موقع فقط قصدم این بود که از تنهایی در بیایم.همین.ولی آرام آرام علاقه مند شدم.انس گرفتم، وابسته شدم، دوستش داشتم.برای اولین بار پیشنهاد داد که با هم بیرون برویم و من هم قبول کردم.رفتیم پارک.کم کم صمیمی تر شدیم.هر روز با هم بیرون می رفتیم.مرا به خانه اش دعوت کرد و من احمق پذیرفتم...حالا مشکل من این است که چهار ماه است حامله ام.نه پدرم می داند نه مادرم.دوست پسرم هم زده زیر همه چیز و به بهانه ای خودش را گم و گور کرده و اصلا جواب تلفنم را هم نمی دهد.شما را به خدا بگویید من چه کار کنم؟

دقت کنید که این دختر اصلا دختر بدی نبود.باور کنید نبود.اما شیطان که بسیار فریب کار است و او را قدم و قدم پیش برد.اگر روز اولی که به آن پسر زنگ زد به او می گفتیم که این رابطه غلط است چه بسا هزار توجیه می آورد که (قصد بدی ندارم، برای تفریح، برای رفع تنهایی، یک ارتباط تلفنی، پاک، به قصد ازدواج و... حواسم هست و...)

باید قبول کنیم که رابطه ی دختر و پسر هرچند هم با نیت های پاک آغاز شود، مورد طمع شدید شیطان و زمینه ساز لغزش و گناه فراوان است، منتها به تدریج و آرام آرام.

هیچ وقت فکر نکرده اید زمانی که حضرت یوسف u با زلیخا تنها شد و زلیخا به یوسف پیشنهاد ارتکاب گناه داد.چرا یوسف شروع به اصلاح و ارشاد او نکرد؟مگر او پیامبر نبود و پیامبران برای ارشاد مردم نیامده اند؟بله، ولی آنجا(خلوت با نامحرم)جای هدایت وراهنمایی نیست.بلکه یوسف فرار کرد.قهرمان اخلاق و پاکی تقوا، باهمه قدرت و توان روحی عالی و معنویت فوق العاده اش، فرارکرد.ازموضع گناه گریخت.حال چگونه ما خودمان را با انتخاب خودمان درمعرض لغزش وگناه قرارمی دهیم وتدارک دوستی با جنس مخالف را می بینیم؟؟؟

6.فرجام ناگوار(بارکج به منزل نمی رسد)

بخش عمده ای ازکسانی که دوستی های قبل ازازدواج را انتخاب می کنندقصد دارند با کسی ازدواج کنندکه اورا بهتر و بیشتر می شناسند و دوستش دارند تا درنهایت، زندگی شیرینتر و گواراتری داشته باشند و سعادت و خوشبختی یک زندگی مشترک سرشار از عشق را درک کنند.

این عده می گویند:(اگربه شکل سنتی ازدواج کنیم وازطریق خواستگاری همسرمان را بیابیم، یکدیگر را آنچنان که باید نمی شناسیم و این، احتمال شکست زندگی مشترک را افزایش می دهد.ثانیا، ازدواج با کسی را که عاشقش نیستم دوست ندارم می خواهم زندگی من با کسی آغاز شود که او را عاشقانه دوست دارم.)(دراین مورد در انتهای کتاب با هم صحبت می کنیم.)

پاسخ این است که مگر نه اینکه همه چیز دست خداست:پایداری زندگی مشترک، گرمی و عشق، سعادت و خوشبختی؟حال که چنین است، مگر می شود ما این گرمی و سعادت و پایداری را با رابطه ای که خدا نمی پسندد تدارک ببینیم؟بگذاریم بیشتر موضوع را باز کنیم.

فرمایشی از امام حسین u هست که بسیار بسیار در زندگی امروزمان کاربرد دارد و حقیقتا جا دارد آنرا بخاطر بسپاریم و زندگی کنیم.

حضرت می فرماید:

من حاول امراً بمعصیه الله کان افوت لما یرجوا و اسرع لما یخاف.

هر کس هدفی را از طریق معصیت و نافرمانی خدا بجوید بیشتر آنچه را به آن امید دارد از دست می دهد و سریعتر در آنچه از آن می ترسد واقع می شود.

برادران یوسف خواستند محبوب شوند(هدفشان محبوبیت نزد پدر بود) اما طریقی که انتخاب کردند طریق دروغ و ظلم و به چاه انداختن یوسف بود.طبیعی است که همه چیز وارونه شد.امید داشتند با حذف یوسف خودشان محبوب شدند اما منفورتر شدند.می ترسیدند نکند محبوبیت یوسف بیشتر شود و اتفاقا همین هم شد.

اگر کسی بخواهد ثروتمند و پولدار شود تا به دنبال آن لذت و شادمانی را تدارک ببیند(یعنی هدف اصلی اش لذت و شادمانی و آرامش باشد)اما بخواهد از طریق دروغ و کلک و فریب دادن دیگران به این هدف برسد، اوضاع وارونه می شود؛یعنی ممکن است پولدار شود اما مطمئنا لذت و شادمانی و آرامش اش کمتر می شود.

در حقیقت لُب کلام و فرمایش امام حسین uاین است که:هرکس بخواهد از طریق گناه به هدفی برسد همه چیز برایش وارونه و برعکس می شود.

دختر و پسری که می خواهند برای لذت و شادمانی و سعادت بیشتر (هدف اصلی) مدتی قبل از ازدواج باهم دوست باشند (روش غلط) عملاٌ دارند بر ضد هدف گام بر می دارند.یعنی از آنجا که چنین ازدواجی با آلودگی و گناه و آنچه خدا نمی پسندد آغاز می شود، این عده خیری نمی بینند و اتفاقا از لذت و گوارایی و سعادت کمتری بهره مند خواهند بود.

شما را دعوت می کنم یک روز به (دادگاه خانواده) شهر خودتان بروید و فرجام ازدواج هایی را مشاهده کنید که با عشق و دوستی و ارتباط عاشقانه ی قبل از ازدواج آغاز شده و معمولا هم با رنجش و عدم رضایت یکی از والدین دو طرف توام بوده است، بعد دقت کنید که چند درصد این ها با سعادت و خوشبختی توام بوده؟ببینید دو سال بعد این زندگی ها چگونه است؟

تعجب می کنید که غالب این ها با زندگی های ناگوار و با فرجام طلاق و جدایی تمام شده است.

در صورتی که اصلا هدف تمام این دوستی های قبل از ازدواج این بوده که پس از یکی دو سال دوستی، شناخت دو طرف از یکدیگر دقیق و کامل شود و زندگی شان با عشق فراوان آغاز شود.انتظار اولیه این است که بنا به فرض مذکور، زندگی این ها پایدارترین محکم ترین و قشنگترین زندگی ها باشد، اما معمولا خلاف چنین تصوری رخ می دهد.

7-لطمه های تحصیلی

ارتباط دختر و پسر که روزبه روز یا بهتر بگوییم، لحظه به لحظه جدی تر می شود، بیش از هر چیز تمرکز انسان را به هم می ریزد.

از لحاظ روان شناسی، انسان بر چیزی که بیشتر مورد علاقه ی اوست تمرکز بیشتری دارد.و هرچه تمرکز بر یک موضوع خاص افزایش یابد ناخودآگاهانه از میزان تمرکز بر موضوعات دیگر کاسته می شود.برای دختر و پسر جوانی که در اوج هیجانات و عواطف هستند، این رابطه چنان لذت بخش و شیرین است که تمام فضای ذهنی شان را اشغال می کند.تا زمانی که با هم و کنار هم هستند که کاملا دل به هم داده اند.وقتی هم که در کنار هم نیستند، تمام فضای ذهنی شان از فکر و خیال دوست پر است.یا رابطه و گفتگوی دیروز را مدام مرور ذهنی میکنند یا در اندیشه ی فردا هستند که چگونه ظاهر شوند و چه بر زبان بیاورند.این تمرکز و درگیری ذهنی چنان شدید است که مجالی و علاقه ای برای تمرکز بر فعالیت های روزمره باقی نمی ماند.

دختر و پسری که در دبیرستان یا دانشگاه مشغول تحصیل هستند، اصلا نمی توانند ذهنشان را بر درس هایشان متمرکز کنند، و نسبت به تحصیل احساس بی علاقه گی شدیدی می کنند، یکدفعه به خود می آیند و می بینند دقایق زیادی است که چشمشان روی یک خط توقف کرده و در خیال معشوق هستند.این عدم دقت و تمرکز قطعا موجب افت تحصیلی جدی آنان می شود.درهمان زمانی که این جوان باید در اوج نشاط و جدیت درس بخواند و سرنوشت موفقیت آمیز خود را رقم بزند.متاسفانه با تدارک رابطه ای غلط و نابجا همه چیز را به هم می ریزد.بسیار دیده ایم که دختر و پسری بسیار باهوش و بااستعدد بوده اند و همه ی اطرافیان، آینده ی تحصیلی فوق العاده خوبی را برایشان تصور می کردند، مسئولان مدرسه یا دانشکده استعداد و قابلیت هایشان را می ستودند و خانواده نیز بسیار به موفقیت فرزندشان امید داشتند، ولی متاسفانه در همین زمان بسیار حساس و سرنوشت ساز، همه چیز تباه می شود.این دختر و پسر می توانستند در رشته ای بسیار بهتر و مناسب تر قبول شوند و چه بسا پیشرفت های قابل ملاحظه ای بکنند اما...

بیشترین استرس و اضطراب در این شرایط ناشی از مخفی بودن و تلاش به منظور پنهان نگه داشتن ارتباط و نیز عذاب وجدان ناشی از احساس گناه است که این ها در مورد دختر و پسری که در دوران عقد هستند وجود ندارد، به همین دلیل اگر هم آن ها دچار افت تحصیلی شوند هرگز به این میزان نیست.

من به شخصه شاهد بودم که پسری بسیار بااستعداد که در یکی از رشته های فنی درس می خواند، پس از سه سال و اندی تحصیل با دختری دوست شد و این دوستی پس از مدتی دلدادگی، به جدایی انجامید.پسر دو سه بار مشروط شد و نهایت، در حالی که فقط یکی دو ترم تحصیلی تا گرفتن مدرک مهندسی اش فاصله داشت از دانشکده اخراج شد و هرگز نتوانست کار را به انجام برساند.

8.لطمه های شغلی

دوستی های قبل از ازدواج دختر و پسر، برای پسرهای جوان یک پیامد جدی دیگر دارد و آن لطمه های شغلی است.بر اساس آنچه در لطمه های تحصیلی نیز گفتیم، پسری که به کاری در جایی مشغول است، دل و دماغ کار ندارد.هیجان و التهاب وعده های دیدار برای او دیگر حوصله ای برای کار کردن نمی گذارد.کم کم فعالیت شغلی اش نامنظم می شود.دیرتر می آید، زودتر جیم میشود، به هزار ترفند کار را رها میکند تا به قرارش برسد.(دوست دخترش غروب ها کمتر می تواند بیرون بیاید، و لازمه ی قرارهای ملاقات صبح و عصر هم ترک محل کار است).ادامه ی این روند نامنظم کار کردن، بی دقتی و بی حوصلگی و عدم تمایل به کار، کم کم می تواند منجر به از دست دادن آن شغل شود.همه ی این ها در شرایطی است که جوان در ابتدای زندگی مسئولانه ی خود، باید برای تدارک یک زندگی موفق و آینده ای روشن با تلاش و تمرکز و جدیت فراوان کار کند و کار کند و کار کند.اما شغلی را که شاید به سختی به دست آورده بود به راحتی از دست می دهد و بعدها حسرتش را می خورد.

پسر جوانی می گفت: (به واسطه ی یکی از آشنایان که به من بسیار لطف و محبت داشت در یک شرکت مشغول به کار شدم.به صداقت و امانت و جدیتی که داشتم خیلی زود رشد کردم و مرا مسئول خرید شرکت کردند؛موقعیتی که از لحاظ اعتبار و درآمد آرزوی بسیاری از جوانان هم سن و سال من بود.در همان دوران با دختری آشنا شدم، اما این دختر از هیچ جهت به من و خانواده ام شبیه نبود؛نه از لحاظ مالی، فرهنگی، عقیدتی و...

(اما من بی توجه به این مسائل رابطه ام را روز به روز بیشتر و بیشتر می کردم.او هم مرا بسیار دوست داشت.برای حفظ این رابطه بسیار بسیار برایش خرج می کردم.کادوهایی می خریدم که شاید کمتر پسری برای دوست دخترش بخرد، رابطه ی عاطفی ما جدی تر و جدی تر می شد.دیگر دوست داشتم شبانه روز پیش او باشم.به بهانه ی خرید برای شرکت بیرون می آمدم و یکراست سراغ او می رفتم.اگر هم در شرکت بودم مشغول گفتگوی تلفنی (واضح است که با دوست دخترم)بودم.خلاصه این که چنان بی تاب عشقم بودم که مدام موقعیتم در محل کار بدتر و بدتر می شد.مسئولیت خرید شرکت را به کسی دیگر دادند.من هم که دیگر بهانه ی بیرون آمدن نداشتم نهایتا خودم کار را رها کردم.بعدها آن رابطه هم فرجامی نداشت و دوستی ما خاتمه یافت.بگذریم از این که این واقعه تا مدت ها چه زخم مهلکی به من زد.

(سال ها گذشت.من ازدواج کردم و اکنون فرزندانی دارم.شغل چندان مناسبی ندارم.مستاجرم و با زحمت چرخ زندگی ام می گذرد.الان که راجع به گذشته فکر می کنم می بینم اگر فقط دو سه سال آن کارم را با جدیت ادامه می دادم و ان رابطه ی لعنتی شکل نمی گرفت، الآن چه روزگار متفاوتی داشتم و چقدر موفق بودم.هر وقت یادم می آید حسرتی عمیق وجودم را فرا می گیرد ولی چه فایده که گذشته برنمی گردد...

این اتفاقی است که مشابه آن بر سر بسیاری از پسرهایی که به این رابطه ها و دوستی های قبل از ازدواج دامن زده اند آمده است.

ادامه دارد...

 

منبع: کتاب دوستی های قبل از ازدواج

دوستی های قبل از ازدواج (2)

جمعه 7/8/1389 - 16:38
ازدواج و همسرداری

9.لطمه های مالی

یکی از آثار سوء دوستی های قبل از ازدواج خصوصا برای پسرها، لطمه های مالی است.پسرها معمولا در دوران جوانی که به چنین رابطه ای دامن می زنند سه وضعیت بیشتر ندارند، یا هنوز مشغول تحصیل یا گذراندن خدمت سربازی اند یا به دنبال کار می گردند(گه اغلب چنین هستند)، یا تازه به کاری مشغول شده اند و ابتدای کار هستند و هنوز وضعیت اشتغالشان به گونه ای نشده که درآمدی مکفی داشته باشند.تدارک دوستی با جنس مخالف، قطعاً می طلبد که پسر هزینه کند.

بالاخره اگر خودداری شخصی هم در کار نباشد، تاکسی و آژانس و رفت و آمد هزینه دارد.(با اتوبوس که نمی شود با دوست دختر بیرون رفت! ) گاهی کافی شاپ و شام و پیتزا (! ) هم حتماً لازم است و دست کم گاهی کادویی هم برای اظهار محبت و عشق لازم است؛به مناسبت عید، سالروز تولد یا هر مناسبت دیگری، دخترها هم معمولاً دوست دارند پسرها خرج کنند و در چنین شرایطی اصلاً کاری ندارند که توان مالی پسر در چه حدی است.صرفاً از این که (خرجشان کنند) احساس خوبی به ایشان دست می دهد.پسر هم برای اینکه همین لبخند و رضایت را ببیند و همین (مِرسی عزیزم)ها را بشنوند دست به هر کاری می زند تا آنچه را لازم است بخرد و هزینه کند.ضمن اینکه خود پسر هم برای اینکه ظاهرش از نگاه دختر جذاب و دوست دشتنی و (باکلاس) باشد به هزینه کردن مبالغی هنگفت برای تهیه ی لباس آن هم از نوع مارک دار و (مُد روز) دست می زند. و این ها همه کمترین مخارجی است که گویی طی یک قرارداد نانوشته، به عهده ی پسرهایی است که می خواهند با دختری دوست شوند و البته آن را ادامه دهند و پایدار نگه دارند.وگرنه می توان بسیار بیشتر از اینها هزینه کرد و دل دختر را بیشتر به دست آورد! پسرها می دانند که برای کمتر هزینه کردن باید صرفاً حواس دختر را پرت کرد و مدام موضوع را عوض کرد وگرنه معمولاً دخترها در بیرون آمدن ها، احساس گرسنگی می کنند و بسیار تشنه اند، مقابل یک فروشگاه کفش و کیف به تماشا می ایستند و به شما می گویند که چقدر از این کیف ها خوش شان می آید و چقدر عاشق آن کفش ها هستند! به شما اعلام می کنند که هفته ی بعد تولدشان است و پارسال از پسر دایی چه کادوی قشنگ (و البته گرانی) گرفته اند.البته معمولا دنبال یک گوشی موبایل خوب هم می گردند شارژ ایرانسل شان تمام شده!

و عجیب اینجاست که پسرها هم معمولاً در هر زمینه آشنا دارند:

-اگر کی بورد کامپیوترت مشکل داره بده من.رفیقم کارش تعمیر کی بورده، یه نصفه روز ردیفش می کنم.اصلا حرف پولش رو هم نزن، نه بابا رفیقمه، پول نمی گیره.... (ولی کدام رفیق؟کدام تعمیر مجانی؟)

و این ها همه ناشی از این است که پسرها (مردان) دوست دارند طرف شان را تامین کنند.این حمایت و تامین احساس خوبی به آنان می دهد، حتی لازم باشد به دلیل آن به هزار زحمت بیفتند.

دقت کنید که همه ی این هزینه ها زمانی به پسر تحمیل می شود (بخوانید خودش به خودش تحمیل می کند) که تازه سرکار رفته یا هنوز شغلی ندارند و خودش متکی به جیب باباست.در این شرایط که پسر باید اندوخته های کم و درآمدهای ناچیزش را مدیریت و پس انداز کند یا به کار بیندازد و سرمایه ای برای آینده فراهم آورد، تبدیل می شود به مصرف کننده که البته مدام هم کم می آورد.و این یعنی لطمه ی مالی که توام با فشار روانی است و در مورد آن بیشتر صحبت می کنیم.

البته در مقیاس بسیار کمتر، همین لطمه ی مالی به دختر هم وارد می شود زیرا گاهی مجبور می شود جواب کادوهای پسر را بدهد و به کیف و کفش و لباسش هم بیشتر برسد تا همچنان جذاب بماند!

10-فشار روانی-تنش ها و مشاجره های خانوادگی-سرقت!!!

پسری که برای حمایت و تامین دوست دخترش و اثبات قدرت و توانمندی اش به شدت نیاز مالی دارد (خصوصاً اگر شاغل هم نباشد یا درآمدش ناچیز باشد) تحت فشار روحی و روانی جدی قرار می گیرد.از پدر ومارد تقاضای پول بیشتر دارد، و آنها هم که از خودشان می پرسند چرا باید این پسر که هزینه ای ندارد اینقدر پول مطالبه کند، معمولاً به صراحت می گویند:

-ندارم، نمیشه.

یا از پسر توضیح می خواهند:

-پول هایت را چکار می کنی؟

پسر هم نمی تواند پرده از دوستی اش با دختر بردارد (چرا که معمولاً با مخالفت، سرزنش و عصبانیت والدین مواجه می شود) و در عین حال احساس می کند تقاضا و تقاضا و توضیح و توضیح به غرور جوانی اش لطمه می زند.کم کم شروع به مشاجره، بحث و جدل و قهر می کند.گاهی رفتارهای پرخاشگرانه اش را به گونه ای طراحی می کند که هر طور شده به آن امکان مالی برسد و گاهی هم لجبازی می کند که:

-حالا که پول نمی دهید من هم درس نمی خوانم، نماز نمی خوانم، خانه نمی آیم و...

تا بدین شکل پدر ومادر را تسلیم کند.البته همیشه هم این ها موثر واقع نمی شود و مخالفت و ایستادگی والدین، او را تحت فشار بیشتری قرار می دهد و خودش هم می داند که با قهر هم کارش پیش نمی رود، برای همین گاهی شروع به تهدیدهای جدی تر و خطرناک تر می کند، تا جایی که دست کم مادر وحشت کند و او را تامین کند.

البته همیشه هم پسرها تقاضای پول ندارند، بلکه امکان مادی می طلبند.یکی از این امکانات بسیار مهم، ماشین باباست.پسر به خوبی می داند که اگر با ماشین به دنبال دوست دخترش برود چه احساس قدرت و غروری می کند و چقدر در هزینه صرفه جویی می شود و البته چه خلوت دنجی فراهم می شود!

اینجا هم مخالف بابا (که شاید کمی هم به رفتار پسرش بدگمان شده) اوضاع را برای پسر خطرناک تر می کند.فشار درونی و روانی اش به اوج می رسد.هرچه رابطه اش با دوست دخترش عاشقانه تر و مهربانه تر می شود از پدر و مادرش فاصله می گیرد و کینه ی آنها را در دل می پروراند.تا جایی که آرزوی مرگ پدر و بقای عمر دوست دخترش را می کند!

فاجعه آمیزتر آن که وقتی دیگر دروغ های پسر برای گرفتن پول و ماشین و.... کارساز نمی شود و نیازهای مالی و مقاومت خانواده بیشتر می شود، شیطان، او را وسوسه به سرقت می کند.باور کردنی نیست اما همین پسر خوب و مثبت دیروز، امروز به فکر می افتد تا پنهانی از جیب پدرش پولی بردارد و طلای مادر و خواهرش را سرقت کند و بفروشد! (با خود می گوید آن ها خیال می کنند گم شده است)!

دقت کنید که این فشارهای مالی، پسر را در همین جوانی چقدر دچار بحران روحی و روانی، تنش میان او و خانواده و دست زدن به اعمال ناهنجار می کند.

اگر این پسر در جایی هم کار نصفه و نیمه ای داشته باشد، دامنه ی سرقت و دزدی اش به محل کارش هم کشیده می شود و به تدریج چه بسا همین تخم مرغ دزد، شتری را بدزدد.

11-ضایع شدن استعدادها

جوانی یعنی زمانی که استعدادهای بالقوه ی آدمی شکوفا می شود.شرط شکوفایی این استعدادها تلاش متمرکز پیگیر و مستمر است.در این میان، هرگونه اضطراب و التهاب درونی مانع اثربخشی این تلاش ها می شود و حتی انسان را از تلاش باز می دارد.برای حرکت کشتی در دریا باید همه چیز در کشتی درست و موثر عمل کند؛اما اگر دریا طوفانی و ناآرام باشد کشتی نمی تواند حرکت کند.دوست های دختر و پسر، دریای عواطف و هیجانات انسان را به شدت ناآرام و متلاطم می کند و تلاش و تمرکز انسان را مختل می کند و برهم می زند.بسیار بوده اند دخترها و پسرهایی که استعداد و قابلیت های بسیاری در زمینه های علمی-هنری-ورزشی-فنی و... داشته اند اما دوستی با جنس مخالف، تمام این استعدادها را در نطفه خفه کرده و به تباهی کشانده است.

12.آلودگی گناه و از دست رفتن سرمایه های معنوی

اگر چه برخی از نیازهای زن و مرد (دختر و پسر) یکسان است.این دو آفریده ی خداوند نیازهای متفاوتی هم دارند یا دست کم شدت بعضی نیازها در یک جنسیت بیش از جنسیت دیگر است.به عنوان مثال در زنان (دختران) نیاز عاطفی شدیدتر و قوی تر است و در مردان (پسرها) نیاز جنسی و غریزی شدت بیشتری دارد.این بدان معنا نیست که مردان نیاز عاطفی ندارند و زنان نیاز غریزی ندارند، بلکه همان طور که گفته شد نیاز عاطفی در زنان و نیاز جنسی در مردان بیشتر است.ارتباط بین دختر و پسر، هر دو را از گفتگو و معاشرت با هم سیراب می کند.در حقیقت نیاز عاطفی تا حدودی پاسخ داده می شود و خصوصاً دختر از این پاسخ گویی بیشتر بهره می برد، اما نیاز غریزی و جنسی در عین حال که تحریک می شود بی پاسخ می ماند.در این زمان پسر که تحت فشار بیشتری است، اگر نخواهد یا نتواند متعرض دوست دخترش شود و رابطه ی (پیشرفته تری) (! ) با او داشته باشد، به گونه ای دیگر به ورطه ی گناه می افتد.

پسر برای رهایی از این فشار غریزی متاسفانه اقدام به خودارضایی می کند؛رفتاری که متاسفانه بر اثر تکرار تبدیل به عادتی زشت و پایدار می شود و پسر را مدام در معرض این گناه کبیره قرار می دهد.رفتاری که صرف نظر از معصیت بودنش، به تدریج باعث بیماری های پنهان و آشکار فراوان می شود که عمدتاً از دوران جوانی بروز می کند.ضعف اعصاب، تحلیل عضلات، ضعف قوای جنسی، ضعف بینایی و... از آن جمله اند.اما مبتلا شدن به عادت رفتاری زشت خودارضایی در پسران، لطمه ی بسیار شدیدی به رفتارهای جنسی پسر پس از ازدواج می زند به گونه ای که مردی که در جوانی به این گناه مبتلا بوده نمی تواند از همبستر شدن با همسرش لذت و بهره کافی ببرد و ضعف قوای جنسی (به نحوه ی که اینجا مجال و محل شرح و بسطش نیست) به روابط زناشویی لطمه ای جدی می زند و این معضل جدی، به روح و روان زن نیز آسیب می زند.وانگهی، چنانچه پسر به خود اجازه ی این گستاخی را بدهد که از دوست دخترش مطالبه ی روایط نامشروع داشته باشد و دختر هم تسلیم او شود، دامن هر دو به گناه و معصیت آلوده می شود.پاکی و پاکدامنی مهم ترین سرمایه های هر جوان به شمار می آید که شیطان مانند دزدی که چشم طمع به سرمایه ی افراد دارد، برای ربودن آن به شدت تلاش می کند.و شیطان چقدر هم ماهرانه چنین می کند؛به تدریج و صبورانه.البته ذهن را آلوده می کند(فکر گناه) سپس کم کم زبان را می آلاید (پیشنهاد پنهان و آشکار گناه) و نهایتاً پاکی دست و دامان آن جوان را نشانه می رود.دوستی های دختر و پسر هرچه بیشتر تداوم یابد سرمایه های معنوی آنان نیز بیشتر و بیشتر از دست می رود.و هرچه پاکی و معصومیت و سرمایه های معنوی دختر و پسر در نتیجه ی این روابط بیشتر و بیشتر ضایع شود، کشش و تمایل شان نیز به امور معنوی همچون نماز و حضور در جلسات معنوی کمتر و کمتر می شود، گویی روزبه روز از خدا دورتر و به شیطان نزدیک تر می شوند.نکته ی ناراحت کننده ی دیگر این که این دختر و پسر، اگر دوستی شان به ازدواج با هم منتهی نشود، بعدها قرار است با همین آلودگی هایی که حتماً بعدها کتمان و پنهانش می کنند، با دیگری ازدواج کنند و با دستی که تا دیروز به گناه و معصیت دست دیگری را لمس می کرد، نوازشگر همسر خود باشند.

13.اتلاف عمر و ضایع شدن وقت (هدر رفتن جوانی)

جوانی دورانی است که در آن انرژی و توان انسان در اوج خود قرار دارد و انسان در هیچ زمان دیگری قادر نیست با حداکثر توان خود حرکت کند.حالا اگر انسان در زمانی که در حداکثر قابلیت و توان قرار دارد کمترین استفاده را ببرد، تنها ضرر نکرده بلکه خسارت بزرگی دیده است.(در ضرر، انسان سودی از تجارت خود نمی برد اما خسارت آن است که انسان اصل سرمایه را نیز از دست بدهد) یکی از آثار سوء دوستی های دختر و پسر، همین ضایع کردن عمر و تلف کردن وقت است.چون در این زمان این دو عاشق (! ) یا باهم اند یا در اندیشه ی با هم بودن.ومعمولاً هم این طور نیست که با هم بنشینند مطالعه کنند و کار تحقیقی و پژوهشی انجام دهند یا خدا را عبادت کنند، بلکه غالباً به لهو لغوی مشغول اند که آنها را تا پرتگاه آلودگی و معصیت می کشاند.شاید شما دختر و پسر جوانی که این سطور را می خوانید این اتلاف عمر و وقت را چندان مهم ندانید، اما قطعاً زمان که بگذرد و جوانی تان تبدیل به میانسالی شود، به تدریج معنای خسارت را متوجه می شوید و اندوه ناشی از آن وجودتان را پر می کند.

14.سوءظن و بدگمانی دیگران

مشاهده ی ارتباط دختر و پسر معمولاً به سوءظن و بدگمانی دیگران منجر می شود.یعنی کسانی که این دختر و پسر را با هم می بینند-هرچند به قول خودشان این رابطه رابطه ای پاک و صرفاً گفتگو و معاشرت باشد-نسبت به این دو، سوءظن و گمان بد پیدا می کنند.(اگر چه سوءظن هم نیست و آنها واقعاً دارند گناه می کنند.)

اکنون ممکن است بلافاصله بگویید: (مردم هر جوری می خواهند فکر کنند.اصلاً برای من مهم نیست که مردم چه گمان و قضاوتی درباره ی من می کنند) در پاسخ باید بگوییم اصل اینکه انسان نباید به قضاوت های مردم اهمیت بدهد درست است، منتها به شرط آنکه انسان عملکرد درستی داشته باشد و خود کاری نکند که موجب سوءظن شود.مثلاً اگر کسی در خیابان راه می رود و مردم به دلیل رنگ تیره ی پوست او (که مثلاً ناشی از دیالیز و بیماری کلیوی است) در مورد او چنین قضاوت کنند که معتاد است، اهمیتی ندارد؛اما اگر من سه دوست صمیمی داشته باشم که همگی معتادند، طبیعی است که نشست و برخاست و معاشرت با آنها باعث می شود مردم در مورد من منفی فکر کنند و مرا هم مثل آنها فرض کنند، حتی اگر من پاک باشم و بری از اعتیاد.در اینجا، عامل این سوءظن من هستم.

در واقع من باید از رفتارهایی که منجر به قضاوت منفی دیگران می شود بپرهیزم و پس از آن به حرف و قضاوت مردم بی اعتنا باشم.بنابراین دوستی با جنس مخالف، حرکت درست و مثبتی نیست که پس از آن بگویم، (مردم هرچه می خواهند فکر کنند؛برایم اهمیتی ندارد)همین سوءظن و بدگمانی می تواند فرصت ها و موقعیت های مرا تباه کند.مثلاً پسری که دختری را قبلاً دیده و قصد دارد به زودی با همدلی و همراهی خانواده برای خاستگاری اقدام کند، وقتی فردا همین دختر را با پسری (دوست پسرش) ببیند یا در این باره از یکی از اعضای خانواده اش بشنود، هرچند این رابطه پاک و در حد گفتگو و به قصد ازدواج بوده باشد، قضاوت و برداشتی منفی خواهد داشت و خود و خانواده اش از تصمیم خود منصرف می شوند.یا اگر پسری فردا به خواستگاری دختری برود که قبلاً او را با دختری دیده اند، بعید به نظر می رسد آن دختر و خانواده ی او راضی به این ازدواج شوند.

جان کلام اینکه شما که قصد و نیت بدی ندارید و اساساً دختر و پسر هرزه و آلوده ای نیستید، چرا با یک ارتباط غلط خود را در معرض اتهام دیگران قرار می دهید و آینده ی خود را به خطر می اندازید؟!

15.کم شدن میل به ازدواج در پسرها و بالا رفتن سن دخترها

یکی از آثار سوء و عمده ی دوستی های قبل از ازدواج این است که تمایل و رغبت پسرها به ازدواج کم می شود.چه بخواهیم و چه نخواهیم، یکی از محرک های پسرها برای اقدام به ازدواج و تشکیل زندگی مشترک، احساس نیاز است.وقتی در رابطه و دوستی با این دختر و آن دختر، نیاز عاطفی و روانی و متاسفانه گاهی نیاز جنسی پسر پاسخ داده می شود، او دیگر تمایل و انگیزه ای برای ازدواج ندارد.ضمن اینکه در این شرایط زیر بار بسیاری از مسئولیت ها و هزینه های زندگی مشترک نمی رود.طبیعی است که هرچه تمایل پسرها به ازدواج کم تر شود، سن دختران بالاتر می رود و بخت ازدواجشان کمتر می شود.

تاسف انگیز است که در بسیاری از اوقات، برخی دختران برای آنکه بخت ازدواج خود را بالا ببرند به دوستی با پسر تن می دهند تا در نهایت، با مدیریت کردن این دوستی آن را به مقصد ازدواج برسانند.در صورتی که هرچه رابطه ی پسر با دختر بیشتر شود و نیازهای متفاوتش کم و بیش پاسخ گیرد، تمایل و انگیزه اش برای ازدواج کمتر می شود.در حقیقت دختران با پاسخ دادن به تقاضای دوستی پسران، بر خلاف صلاح و مصلحت خود عمل می کنند و ناخواسته، خود را محروم می کنند.فقط در این رهگذر، دختری می ماند که عاطفه اش حراج شده و پاکی اش آسیب دیده و مورد سوء استفاده قرار گرفته است.

اگر دقت کنید می بینید هرچه در جامعه ای (کوچک یا بزرگ) دوستی های دختر و پسر بیشتر و جدی تر است، سن ازدواج بالاتر است و ازدواج کمتر رخ می دهد.مثلاً در جوامع غربی که روابط دختر و پسر به شدت رایج است و معمولاً در همه ی اینها، روابط جنسی هم شیوع فراوان دارد، ازدواج اصلاً موضوعیتی ندارد و عمدتاً در سنین بالا و برای رفع تنهایی صورت می گیرد.برعکس در ایران و در شهرهای کوچکتر و حتی در روستاها که روابط دختر و پسر را شرعاً و عرفاً قبیح و زشت می دانند، سن ازدواج کمتر و تمایل به ازدواج در پسرها بیشتر است و صد البته جامعه نیز سالم تر است.

ادامه دارد...

 

منبع: کتاب دوستی های قبل از ازدواج

دوستی های قبل از ازدواج (3)

جمعه 7/8/1389 - 16:37
ورزش و تحرک

من طرفدار و علاقه‌مند فوتبال نیستم، و چون هیچ رغبتی به آن ندارم در این رشته ورزشی فعالیت هم ندارم. با این حال روزی تلویزیون نگاه می‌کردم و با تفکر در این بازی نکات تربیتی مهمی را برای فرد مسلمان در آن مشاهده نمودم.

 

1- هدف

بازیکنان را دیدم که همه برای رسیدن به یک هدف واحد در این بازی تلاش می‌کردند و آن رساندن توپ به داخل دروازه‌ی تیم حریف بود. و اگر این هدف یعنی گل زدن نبود، این بازی هیچ ارزشی نداشت و بازیکنان هیچ انگیزه‌ای برای ادامه‌ی بازی نداشتند.

بر همین اساس لازم است که هر انسانی در هر حال و موقعیتی دارای هدف باشد و برای رسیدن به آن هدف تلاش نماید. اما تعیین هدف نیز بسیار مهم می‌باشد؛ چون بعضی از اهداف دارای ارزش والایی می‌باشند و بعضی دیگر اهداف شوم و نالایقی می‌باشند. مثلاً دعوت به نیکی و نشر علم (علم نافع) و اصلاح بین مردم جزء اهداف ارزشمند و بالعکس دعوت به شرارت و پخش علوم مضر و فتنه‌گری از اهداف شوم و بی‌ارزش می‌باشند.

در واقع انسان دارای هدف بسیار بزرگی در این حیات می‌باشد که همانا تحقق بخشیدن به هدفی است که به خاطر آن آفریده شده است. آفریدگار می‌فرماید: «و ما جن و انس را فقط برای بندگی خود آفریدیم» بندگی که در آن جلب رضای خدا و آزادی از بند و اسارت غیر او وجود داشته باشد. فرد مسلمان تمام اهداف فرعی خود را حول محور همین هدف اصلی یعنی بندگی خداوند پایه‌گذاری می‌کند. پس بر هر فرد مسلمان لازم است که به تفکر بپردازد و به این سؤالات پاسخ دهد. آیا هدفش را تعیین نموده است؟ اگر هدفش را تعیین نموده آیا برای رسیدن به آن تلاش نموده است؟

در حقیقت یکی از اسباب و شاید بتوان گفت مهمترین سبب تیره‌روزی بعضی از مردم در این روزگار این است که بدون داشتن هدف سنجیده و مشخصی زندگی می‌کنند.

 

2- تعاون

دوباره با تفکر در این بازی و حال و وضع بازیکنان به این نتیجه رسیدم که تعاون یکی از ارکان اساسی این بازی به شمار می‌آید.

در حقیقت تعاون از بزرگترین اسباب پیروزی در بین انسانها به شمار می‌آید، به طوری که در هر کاری هرچند محدود و کوچک لازم است به صورت گروهی عمل نمایند و به همدیگر کمک کنند. چون هر کار خیری که در آن روح تعاون و همکاری وجود نداشته باشد ناقص و ناتمام خواهد بود. خداوند می‌فرماید:« در راه نیکی و پرهیزکاری همدیگر را یاری و پشتیبانی نمایید و همدیگر را در راه تجاوز و ستمکاری یاری و پشتیبانی مکنید.» (مائده 2)

این آیه به صراحت افراد و مؤسسات را به ترویج اصل تعاون و تطبیق آن با دنیای واقعیات دعوت می‌نماید. چون تعاون باعث پیروزی و موفقیت در امور و انتشار محبت و همبستگی بین افراد گروه و ایجاد اعتماد به نفس بین افراد تعاون کننده می‌شود.

 

3- مشارکت در به تحقق رساندن اهداف

در حین نگاه کردن به این بازی متوجه شدم کسی که در این بازی گل می‌زند فرد واحدی نیست؛ بلکه گروهی از هم تیمی‌ها هستند که با هم در به ثمر رسیدن گل سهیم می‌باشند، برخی فکر می‌کنند کسی که گل می‌زند یک نفر است و آن کسی است که توپ را وارد دروازه‌ی حریف می‌کند، اما در حقیقت کسانی که در به ثمر رساندن این گل تأثیر داشته‌اند گروهی از هم تیمی‌ها هستند که در همکاری با یکدیگر این هدف را به تحقیق رسانده‌اند.

در واقع در اعمال و کارها خیر مانند تشکیل گروههای دعوی سازماندهی‌شده و برگزاری مراسم‌ها و محافل دینی، تلاش گروهی تلاشگر باایمان و مخلص می‌تواند کارساز باشد. و به موفقیت بینجامد مثلاً برپایی یک کنفرانس دینی می‌طلبد که گروهی فعال و مخلص با همکاری همدیگر در برگزاری آن سهیم باشند. ترتیب‌دهندگان کنفرانس، برنامه‌ریزان و پیشقدمان برگزاری، آماده‌کنندگان مکان برگزاری و خود سالن کنفرانس به‌علاوه کسانی که مستقیماً مجریان برگزاری می‌باشند.

پس مهم برپایی خیر و تحقیق بخشیدن به اهداف پاک می‌باشد. نه ظاهر شدن گروهی پیش چشم مردم که به صورت مستقیم در به انجام رساندن آن امر خیر شرکت دارند. چون در هر عمل خیر و یا طرح و نقشه دعوی گروهی از تلاشگران و سربازان گمنام وجود دارند که نقش اصلی و واقعی را در به ثمر رساندن امور بازی می‌کنند. آنان که لازم است فصلشان شناخته شود.

 

4- اهمیت تشویق

گمان می‌کنم اگر در میدان گروهی تماشاگر وجود نداشته باشند، بازی بازیکنان زیبا نخواهد بود. و کثرت تماشاگران یک تیم تأثیر مستقیمی در پیروزی آن تیم دارد.

بسیار زیاد دیده می‌شود که برادران و خواهران دینی با نوآوری خود پیروزی‌ها و سربلندی‌ها کسب می‌کنند. ولی ما آنان را تشویق نمی‌کنیم تا باعث دلگرمی و قوت بخشیدن به آنان باشد. و حتی با یک کلمه تعریف و تمجید از آنان استقبال نمی‌کنیم تا باعث شود روز به روز بیشتر به قله‌های موفقیت صعود نمایند.

آری، این درست است که فرد مسلمان به خاطر تعریف و تمجید دیگران کار نمی‌کند. اما از سوی دیگر تعریف و تمجید و تشویق اهل خیر باعث دلگرمی و مداومت آنان بر اعمال خیرشان می‌باشد. و مرحله به مرحله آنان را در به تحقق رساندن اهداف خیرشان قوی و مستحکم می‌نماید.

 

5- تعصب و توان بخشی

از جمله چیزهایی که بر هواداران فوتبال عیب و ایراد گرفته می‌شود تعصب داشتن به تیم مورد علاقه می‌باشد.

گاه مشاهده می‌شود که تماشاگران متعصب یک تیم، تیم مورد علاقه خود را تشویق می‌کنند. وحتی با رقباء خود یعنی تماشاگران تیم حریف درگیر می‌شوند. این درگیریها گاه فیزیکی و گاه استهزا و فحش و ناسزاگویی می‌باشد.

بر همین اساس است که شخص مسلمان مکلف است و نباید به شخص معین یا نظر و رأی معین یا شهر معین و یا مؤسسه یا حزب خاصی تعصب داشته باشد. بلکه چیزی را که حق می‌پندارد بدون تعصب بپذیرد. در چنین شرایطی نظریات دیگران را حتی اگر مخالف وی باشند می‌پذیرد.

پس با شنیدن نظریات دیگران و با بحث و گفت و گو بدون تعصب و تشنج و جریحه‌دار کردن نظریات دیگران به دنبال حق و حقیقت می‌گردد و هرکجا آن را بیابد می‌پذیرد.

چیزی که جای تأسف دارد این است که بعضی از افکار و آراء و طرح‌های حق به دلیل کج فهمی و تعصب شدیدی که بعضی از افراد را در بر گرفته است مورد قبول آنها واقع نمی‌شود و آنها حاضر به پذیرش آن نمی‌باشند.

 

منبع: سایت اصلاح آنلاین

جمعه 7/8/1389 - 16:35
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته