• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 461
تعداد نظرات : 201
زمان آخرین مطلب : 5047روز قبل
شعر و قطعات ادبی

ای که بوی باران شکفته درهوایت

یاد ازآن بهاران که شد خزان به پایت

شد خزان به پایت، بهار باور من

سایه بان مهرت نمانده برسر من

جزغمت
ندارم به حال دل گواهی
ای که نور چشمم در این شب سیاهی

چشم من به راهت همیشه
تا بیایی
باغ من! بهارم! بهشت من! کجایی؟


جان من! کجایی؟ کجایی؟ که بی تو
دل شکسته ام
سر به زانوی غم نهاده ام، به گوشه ای نشسته ام

آتشم به جان و
خموشم چو نای مانده از نوا
مانده با نگاهی به راهی که می‌رود به ناکجا

ای
گل آشنا!
بی قرارم بیا

وای از این غم جدایی

باغ من !بهارم !بهشت من
کجایی؟

جان من! کجایی؟ کجایی؟ که بی تو دل شکسته ام

سر به زانوی غم
نهاده ام به گوشه ای نشسته ام
آتشم به جان و خموشم چو نای مانده از نوا

مانده با نگاهی به راهی که می‌رود به ناکجا

ای گل آشنا
!
بی قرارم بیا

وای از این غم جدایی
 
پنج شنبه 29/11/1388 - 15:40
شعر و قطعات ادبی
من آمدم که مراتاپرنده هابرسانی
به ناکجاترآیینه وصدابرسانی

به پیچ سرخ حماسه به آب هانرسیدم

مگرتوعاشقی ام رابه ابتدابرسانی

به آبشارترین گندم همیشه بهاری

به آفتاب ترین سمت ناکجابرسانی

من آمدم که دراندوه تلخ ثانیه ها

مرابه وسعت دریاوبادهابرسانی

تنی که درهیجان بهارهای تومانده

بیایی وبه شکوفاترین صدابرسانی

چه بوسعیدهاکه دراین راه ازنفس ماندند

تومی توانی امّا مرا مرابرسانی
   
پنج شنبه 29/11/1388 - 15:39
شعر و قطعات ادبی
اخه رفته اون دیگه نمیاد تا ابد دل من تو رو نمیخواد حالا من موندم بی اون تنها اسیر شدم تو شهر غمها حالا رفتی بی تو من میمیرم گل حسرتو بی تو میچینم ترانه  ی عشقو واست میخوونم نه برو نمیخوام حالا رفتی بی تو من میمیرم گل حسرتو بی تو میچینم ترانه ی عشقو واست میخوونم نه برو نمیخوام اگه بر گردی بمونی پیشم بدون دیگه اسیرت نمیشم دیگه فرقی نداره با کیم بعد تو یه عاشق خیالیم برو دیگه نمیخوام من تو رو میکشه این فکر منو اخر که مال کس دیگه بشی دیوونه دیوونه نمیدونم میدونی که من اگه ازت دور بمونم زود میمیرم خاطرات با تو بودن دیگه واسه من خیالهاره راه با تو بودن دیگه واسه من زیادهتا با پای پیاده بیام به دیار تو اخه  بیچارهچی بارت کنم کی یار تو میشه بعد مناگه نباشم میمیری تو میگی عاشقمی هنوز اخه چی میگی توهر چی فکر میکردم راجبت اشتباه بودمن دوست داشتمو این اشتبام بوداره عشق ما چقدر زود از هم پاشیدبه نفعمونه که دور از هم باشیمکجا بودی این مدت که دلم سوخته بوداخه چرا با من بودی دلت سوخته بود همه خاطرات خوب تو با من  توی قلبم حبس ابد شد  قسماتو دروغاتو واسه چی باورم شد واسم خیلی سخته بخوام دل بکنم از تو و این همه خاطره بگذرم روزگار معرفت نداشت واسه من برو دیگه برو از پیش من برو  
   
سه شنبه 27/11/1388 - 18:11
محبت و عاطفه

دوست داشتن بهترین شکل مالکیت 

و مالکیت بدترین شکل دوست داشتن است . . . 


دوشنبه 26/11/1388 - 16:32
محبت و عاطفه

مردم به همان اندازه خوشبخت اند که خودشان تصمیم میگیرند. خوشبختی به سراغ کسی میرود که فرصت اندیشیدن در مورد بدبختی را نداشته باشد. دریا باش که اگر کسی سنگی به سویت پرتاب کرد سنگ غرق شود نه آنکه تو متلاطم شوی

دوشنبه 26/11/1388 - 16:31
خواستگاری و نامزدی
زندگی هنر نقاشی کردن است بدون استفاده از پاک کن سعی کن همیشه طوری زندگی کنی که وقتی به گذشته برمیگردی نیازی به پاک کن نداشته باشی.


دوشنبه 26/11/1388 - 16:28
محبت و عاطفه
خسته شدم می خواهم  آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم... بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد... خسته شدم بس که تنها دویدم... اشک گونه هایم را پاک کن... می خواهم با تو گریه کنم ... خسته شدم بس که... تنها گریه کردم...خسته شدم بس که تنها ایستادم 

دوشنبه 26/11/1388 - 16:15
محبت و عاطفه

******رسم زندگی این است روزی کسی را دوست داری و روز بعد تنهایی به همین سادگی او رفته است و همه چیز تمام شده مثل یک مهمانی که به آخر می رسد و تو به حال خود رها می شوی چرا غمگینی ؟ این رسم زندگیست پس تنها آواز بخوان******

يکشنبه 25/11/1388 - 16:19
محبت و عاطفه
  باشد ... دیگر برایت دلواپس نمی شوم ! دیگر برایت مهربانی نمی کنم ! دیگر برایت شعر نمی گویم ! باشد ... باشد ! دور می شوم از تو برای تو ! و بر نبودنم ... آرام شاد باش ! آرام بخند ! و آرام تر با شادی بخند بر اشکم ! و آرام تر از آرام چشم ببند بر عشقم ! آرام باش عشقم ! آرام بمان عشقم ! بگذار آرام با آرام بودنت تمام شوم ! آرام بمان عشقم ! آرام ...  

 

شنبه 24/11/1388 - 21:45
محبت و عاطفه
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
            تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم
            تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
            پس از یک جستجوی نقره ایی در کوچه های آبی احساس
            تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم
            و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی:
            دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی
            و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
            تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم
            همین بود آخرین حرفت
            و من بعد از عبور تلخ و غمگینت
            حریم چشمهایم را بروی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
            نمیدانم چرا رفتی؟
            نمیدانم چرا شاید خطا کردم
            و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
            نمیدانم کجا؟تا کی؟برای چه؟
            ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه میبارید
            و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
            و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
            و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمیداشت
            تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد
            و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود
            و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم
            مرد
            کسی حس کرد من بی تو تمام هستیم از دست خواهد رفت
            و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد
            کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
            و من با آنکه میدانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد
            هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام برگرد!
            ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
            و بعد از اینهمه طوفان و وهم و پرسش و تردید
            کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت:
            تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو
            در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
            و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید
            کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست
            و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل
            میان غصه ایی از جنس بغض کوچک یک ابر
            نمیدانم چرا؟ شاید به رسم پروانگی مان باز
            برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
جمعه 23/11/1388 - 15:3
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته