• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 4549
تعداد نظرات : 278
زمان آخرین مطلب : 3222روز قبل
آموزش و تحقيقات
وصیت علامه حلی به فرزندش

 

ترجمه ی: مرتضی اخوان



 

درآمد

وصیت، هدایت مخاطبان است به خواسته های فرد درآستانه ی رحلت راهنمایی در امور مالی، تنها، یک گونه از وصیت است و نه همه ی آن.
وصیت مهم تر، سفارش های اخلاقی و آشکار کردن راه کارهای سیر و سلوک است.
در این قسم، عالمان ژرف نگر شیعه، وصیت های ارزشمندی به ارث گذاشته اند.
این وصیت نامه ها،گاهی آن قدر طولانی اند مانند کشف المحجه سید بن طاووس که خود، یک کتاب شده اند و جداگانه به چاپ رسیده اند و گاهی هم مختصر ولی پر مطلب اند.
وصیت نامه ای که اکنون مقابل شماست، سفارش نامه ای است کم حجم ولی پر مغز که درانتهای کتاب ارزشمند قواعد الاحکام آمده است.
وصیت نامه نگار، علامه ی حلی (726648 ق) است و مخاطب آن، فرزندش، فخرالمحققین(682 771 ق). برای شناخت پدر، همین بس که هرگاه بگویند:
«علامه » به ذهن دین شناسان، علامه ی حلی می آید. و پسر را همین بس که پژوهشگران را، او، مایه مباهات و فخر است.
ارزش این وصیت را همین بس که آن، از «اهل »اش صادر شده و «قابل »اش هم مخاطب قرار گرفته است.
ترجمه ی این وصیت نامه، از روی نسخه ای که آقای «حامد الطائی » تصحیح کرده و در شماره ی «41 42» مجله ی تراثنا چاپ شده است، صورت گرفت.
مترجم، در مصادر روایات آمده در وصیت، وامدار مصحح محترم آن است. شکرالله سعیه.
متن ترجمه
بسم الله الرحمن الرحیم
پسرکم! خداوند تعالی، تو را برانجام دادن فرمان هایش استوار بدارد و بر عمل خیر و ملازمت آن، توفیق ات دهد و به سوی آن چه دوست می دارد و راضی است، رهنمایت باشد و به آن چه از خیرها آرزو داری وخواهانی، برساندت و در دنیا و آخرت، سعادتمندت کند و هر چه که با آن، چشم، روشن می گردد، هدیه ات کند و عمر نیکو و زندگی آرام و خوش، روزگارت را سپری سازد و مهر«صالح است.» بر اعمال ات بنهد و وسایل رسیدن به سعادت را روزی ات کند و ازبرکت های بزرگ و والایش، بر تو بباراند و خداوند، از هر بلا و سختی ای، دورت بداردو بدی ها را از تو دفع کند.
بدان!که من، دراین کتاب ( قواعدالاحکام) چکیده و فشرده ی احکام را به گونه ای موجز، آوردم و پایه های اسلام را با کلمات کوتاه و عبارت هایی روان، روشن ساختم و«راه رشد» و «طریق استوار» را واضح کردم.
تالیف این کتاب، به هنگامی است که پنجاه سال از عمر را گذرانده ام و وارددهه ی شصت زندگی شده ام.
«دهه ی شصت زندگی » آنی است که «مهترخلایق » [جناب رسول الله(ص)] فرموده:
«آن، آغازگاه هجوم مرگ است ».
حال اگر خداوند تعالی، [در این دهه،] بر من،مرگ را نوشته باشد و آن را با «قدر»ش، حتمی کرده باشد، از آن جا که او، «فرمان »اش را بر بندگان، حاضر و مسافر، جاری سازد، پس من هم همان گونه که خداوند تعالی وصیت را بر من واجب و به خصوص هنگام احساس مرگ، مرا مامور به آن کرده است [تو را مخاطب ساخته] و برای ات وصیت می کنم به:
این که همدوش با تقوای الهی باشی; که آن، به یقین، «سنت پایدار» و «واجب حتمی » و «سپر نگه دارنده » و «توشه ی ماندگار» است. و [آن،] پرسودتر چیزی است که انسان برای روزی که چشم ها، از هیبت آن روز، گشاده و خیره می ماند و یار ویاوری نیست، خواهد داشت.
تو و التزام به پیروی اوامر خداوند تعالی و انجام دادن آن چه او می پسندد وپرهیز از آن چه او، ناخوش دارد و دوری از نواهی خداوند تعالی.
زندگی ات را در تحصیل کمالات نفسانی، سپری ساز و اوقات ات را در «کسب فضایل علمی » و «عروج از پستی نقص به بالاترین نقطه ی کمال » و «اوج گیری در آسمان عرفان و نه سقوط به جایگاه جهال » و «گرایش عاشقانه به پسندیده ها» و «یاری برادران دینی » و «پاسخ درشتخو را به سخن نیکو گفتن » و «نیکورفتار را باچهره ی باز پذیرفتن » بگذران!
تو و پرهیز از رفاقت با انسان های پست و هم نشینی با افراد نادان; زیرا، رفاقت و هم نشینی با آنان، خلق و خوی ناپسند و باطن پست،بر جا می نهد.
بلکه تو و التزام به همدوشی با عالمان و نشست و برخاست با فاضلان; که آن، برای کسب کمالات، زمینه ی کامل را فراهم می سازد و برای ات، توان و مهارت دریافتن پاسخ مجهولات را، به دنبال دارد.
باید، امروزت از دیروزت بهتر باشد.
تو و التزام به صبر و توکل و رضا.
هر روز و شب، محاسبه ی نفس کن!
از خداوند، بسیار آمرزش بخواه!
از نفرین مظلوم بترس! به خصوص از نفرین یتیم و پیرزن; که خداوند در مورد شکستن دل شکسته،گذشت نمی کند.
تو و التزام به نماز شب; که رسول الله(ص) بر آن تشویق و دعوت به اقامه ی آن کرده و فرموده است:
من ختم له بقیام اللیل، ثم مات، فله الجنه.
هر که آخرین عمل اش، اقامه ی نماز شب باشد و بمیرد، بهشت برای او باشد.
تو و التزام به صله ی رحم; که به یقین، به عمر آدمی می افزاید.
تو و التزام به خوشرویی. همانا رسول الله(ص) فرمود:
انکم لن تسعوا الناس باءموالکم، فسعوهم باءخلاقکم!
همانا شما را نرسد که با اموال تان، تمامی افراد را در آسایش قرار دهید; لذا، آنان را با اخلاق تان خشنود سازید.
تو و التزام به توجه و مراقبت از ذریه ی پیامبر; که همانا خداوند تعالی درسفارش به آنان تاکید کرده و پاداش رسالت و ارشاد مردم را دوستی و مهرورزی به آنان قرار داده است. خداوند تعالی فرموده:
... قل لا اساءلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی... .
... بگو: «به ازای آن [رسالت،] پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی در مورد خویشاوندان ».
...حضرت رسول الله(ص) فرموده:
انی شافع یوم القیامه لاربعه اصناف ولو جاووا بذبوب اهل الدنیا: رجل نصر ذریتی; و رجل بذل ماله لذریتی عند المضیق; و رجل احب ذریتی باللسان والقلب; و رجل سعی فی حوائج ذریتی اذا طردوا و شردوا.
به یقین، من، درقیامت، شفاعتگر چهار گروه هر چند گناه شان به اندازه ی تمام گناهان مردم باشدخواهم بود: مردی که ذریه ی مرا یاری کند; مردی که به هنگام تنگدستی ذریه ام، ازمال اش به او ببخشد; مردی که به زبان و قلب، ذریه ی مرا دوست داشته باشد; مردی که به هنگام بی سر و سامانی ذریه ام، در رسیدگی به حاجت هاشان کوشش کند.
امام صادق(ع) فرمود:
اذا کان یوم القیامه، نادی مناد: ایها الخلائق! انصتوا; فان محمدا یکلمکم.فینصت الخلائق. فیقوم النبی(ص) فیقول: یا معشر الخلائق! من کانت له عندی ید اومنه او معروف، فلیقم حتی اکافئه.
فیقولون: بآبائنا و امهاتنا! و ای ید و ای منه و ای معروف لنا؟بل الید و المنه والمعروف لله و لرسوله علی جمیع الخلائق.
فیقول: بلی. من آوی احدا من اهل بیتی او برهم او کساهم من عری او اشبع جائعهم، فلیقم حتی اکافئه.
فیقوم اناس قد فعلوا ذلک. فیاءتی النداء من عندالله: یا محمد! یا حبیبی! قدجعلت مکافاءتهم الیک; فاسکنهم من الجنه حیث شئت.
فیسکنهم فی «الوسیله » حیث لایحجبون عن محمد و اهل بیته:.
هنگامی که قیامت برپاشد، ندا دهنده ای می گوید:
ای آفریده ها! ساکت باشید تا حضرت محمد با شما سخن گوید.
مردم ساکت می شوند. جناب نبی(ص) برخاسته، می فرماید:
ای همه ی آفریده ها! هر کس که برای من کاری انجام داده و منتی دارد و نیکی ای رسانده است، برخیزد تا اینک، جبران کنم.
همه ی آفریده ها گویند: پدر و مادرمان فدایت! چه کاری و چه منتی و چه نیکی ای؟
خدمت و منت و نیکی، بر همه ی خلائق، از سوی خدا و رسول خدا است.
حضرت رسول الله می فرماید: بله. حال، هر که، کسی از اهل بیت مرا پناه داده، یانیکی ای رسانده، یا با اهدای لباس، آن ها را از برهنگی نجات داده، یا گرسنگان شان را سیر کرده است، برخیزد تا اینک جبران کنم.
در این لحظه، مردمی که آن کارها را انجام داده اند، برمی خیزند. سپس از جانب خداوند ندا می آید: ای محمد! ای حبیب ام! همانا جبران کارهای آنان را بر عهده ی توگذاشتم; آنان را در هر کجای از بهشت که خواستی، جای ده.
حضرت رسول، آنان را در مکانی به نام «وسیله » جا می دهد، تا نسبت به حضرت محمد و اهل بیت اش: در محرومیت و حجابی نباشند.
تو و التزام به بزرگداشت علما و احترام به آنان; که حضرت رسول الله(ص) فرمود:
من اکرم فقیها مسلما، لقی الله تعالی یوم القیامه و هو عنه راض. و من اهان فقیها مسلما لقی الله تعالی یوم القیامه و هو علیه غضبان.
هر که، مسلمان دین شناس را، گرامی دارد، در قیامت، خدا را، راضی و خوشحال از او خواهد یافت. وهر که، مسلمان دین شناس را، کوچک شمارد و اهانت کند، در قیامت، خدا را، ناراضی وخشمگین از او، خواهد یافت.
حضرت رسول الله(ص) نگاه به چهره ی عالمان را، از جمله عبادت ها شمرده است و نگاه به در خانه ی عالمان را، عبادت دانسته و رفت وآمد با دانشمندان را عبادت خوانده است.
تو و التزام به کوشش فراوان برای افزودن علم ات و ژرف نگری در دین; که حضرت امیرالمؤمنین(ع) به فرزندش فرموده است:
تفقه فی الدین; فان الفقهاء ورثه الانبیاء. و ان طالب العلم یستغفرله من فی السماوات و من فی الارض، حتی الطیر فی جو السماء و الحوت فی البحر. و ان الملائکه لتضع اجنحتها لطالب العلم رضی به.
در دین ژرف بنگر! زیرا، دین شناسان،جانشینان پیامبران هستند. برای طالب علم، هر چه در آسمان ها و هر چه در زمین هست، حتی پرنده ی در آسمان و ماهی در دریا، طلب آمرزش می کنند. و فرشتگان به دلیل خوشنودی از طالب علم، بال های خود را، خاک فرش آنان می کنند.
تو و پرهیز از کتمان دانش و بازداشتن شایستگان از فراگیری علم ات; زیرا،خداوند تعالی می فرماید:
ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون.
کسانی که نشانه های روشن ورهنمودی را که فرو فرستاده ایم، بعد از آن که آن را برای مردم، در کتاب توضیح داده ایم، نهفته می دارند، آنان را، خدا لعنت می کند و لعنت کنندگان لعنت شان می کنند.
و حضرت رسول الله(ص) فرمود:
اذا ظهرت البدع فی امتی، فلیظهر العالم علمه. فمن لم یفعل، فعلیه لعنه الله.
هنگامی که در امت ام، بدعت ها آشکار و فراگیر شد، دین شناسان باید علم شان راآشکار کنند و در اختیار همه قرار دهند. کسی که چنین نکند، لعنت و نفرین الهی براو خواهد بود.
و نیز، او(ع) فرمود:
ولا توتوا الحکمه غیر اهلها، فتظلموها. و لا تمنعوها اهلها فتظلموهم. 162حکمت را در اختیار نااهل، قرار ندهید! که [ اگر چنین کنید ] به حکمت ظلم کرده اید. و از اهل اش، منع مکنید! که [ اگر چنین کنید ] به «اهل حکمت » ظلم کرده اید.
-تو و التزام به تلاوت قرآن عزیز و تفکر در معانی آن و رعایت اوامر و نواهی اش و تتبع در اخبار نبوی و آثار محمدی و جست وجو [ وفهم ] معانی آن ها و تامل کردن تام در آن ها.
البته من، کتاب های زیادی در تمامی این زمینه ها، برای ات نگاشته ام.
این، آن هایی بود که وظیفه ی تو بود.
اما آن چه به من مربوط است و نفع اش به من برمی گردد [ ، عبارت است از]:
این که با طلب رحمت برای ام، در بعضی از اوقات، مرا یاد کرده و مورد تفقدقرار دهی.
و این که ثواب بعضی از طاعت هایت را برای من بفرستی.
و در یاد کردم، کم نگذار! که [ اگر چنین کنی،] اهل وفا، تو را جفاکارخوانند. و در یاد کردم، زیاده روی مکن! که [ اگر چنین کنی، ] آنان که اهل نیکی اند، تو را به «کوتاهی در حق پدر به هنگام زندگانی » نسبت می دهند. بلکه درخلوت هایت و پس نمازهایت، یادم کن! و آن چه از بدهکاری ها و تعهدات واجب، برعهده ام هست [و خود انجام نداده ام] تو، قضا کن! و در حد توان ات، بر سر مزارم،به زیارت ام بیا و مقداری از قرآن تلاوت کن! و هر کتابی که نوشته ام، ولی خداوندبرای به پایان رساندن اش، مهلت ام نداده است، تکمیل کن! و هر چه از خلل و نقصان وخطا و نسیان در آن می یابی، اصلاح کن! این، وصیت من است به تو. خداوند از جانب من، بر تو ناظر است.
والسلام علیک و رحمه الله و برکاته. والله اعلم بالصواب.
منبع: فصلنامه پیام حوزه ، تابستان 1376، شماره 14



 
چهارشنبه 6/9/1392 - 15:44
آموزش و تحقيقات
علامه حلی و رسمیت یافتن تشیع در دوره ایلخانی

 

نویسنده: مهدی عبادی



 
جمال الدین بن مطهر حلّی مشهور به "علّامه حلّی"، از جمله علمایی بود که از مناطق مختلف قلمرو ایلخانی (قرن هشتم هجری) به سلطانیه پایتخت این سلسله دعوت شدند.
اولجایتو حاکم ایلخانی (حک. 703-716 ق)، از بین علمای شیعی که به نزد او آمده بودند، علامه حلّی را به ملازمت خود برگزید تا از آن پس بیشتر اوقات خود را با علّامه و به بحث و مذاکره درباره مسائل کلامی و فقهی بپردازد.
درباره نقش علامه حلّی در شیعه شدن اولجایتو اقوال دیگری نیز ذکر شده است.
ابن بطوطه، مصاحبت اولجایتو با علامه حلّی را در دورة پیش از اسلام آوردن او ذکر کرده است: "زمانی که پادشاه عراق سلطان محمد خدابنده، در حالت کفر به سر می‌برد، یکی از فقهای ‌امامی به نام جمال‌الدین بن مطهر مصاحب بود.
او شیعه شدن اولجایتو را در نتیجه تحریض و تشویق علامه دانسته است.
این گزارش درست به نظر نمی‌رسد، مسلّم است که اسلام آوردن او در زمان غازان بوده و در این زمان اطرافیان او را بیشتر علمای حنفی تشکیل می‌دادند و از این رو اولجایتو مانند غازان به هنگام مسلمان شدن به مذهب حنفی درآمد.
همچنین منابع دیگر گزارشی درباره ملازمت علامه حلّی با اولجایتو، زمانی که هنوز به دین اسلام درنیامده بود، به دست نمی‌دهند. به نظر می‌رسد ابن‌بطوطه در این باره آنچه را در افواه رایج بوده، ذکر کرده و از این رو، ماجرای اسلام آوردن اولجایتو را با شیعه شدن او در هم آمیخته‌است.
حکایت دیگری نیز درباره دخالت علامه حلّی در تغییر مذهب اولجایتو از تسنن به تشیع وجود دارد. بنابراین حکایت، اولجایتو بر همسرش خشمگین شد و او را سه طلاقه کرد.
از آنجا که بنا بر قواعد فقه اهل سنت امکان ازدواج دوباره او با همسرش وجود نداشت، به راهنمایی علامه حلّی به مذهب تشیّع در آمداین حکایت در منابع دوره ایلخانی نیامده است و در تحقیقات جدید احتمال داده‌اند که این حکایت را نخستین بار ملامحمدتقی مجلسی در کتاب روضة‌المتقین آورده باشد و پس از آن در منابع دیگر نقل شده است.
علامه حلّی در مدرسه سیاره که اولجایتو دایر کرده بود، به تدریس فقه شیعی همت گماشت و به دور از تعصب‌ورزی برای اثبات حقانیت تشیّع به مناظره با علمای اهل سنت از جمله نظام الدین مراغه‌ای پرداخت.
در طی این مناظرات و بحث‌ها بود که نظام الـدین نیز به قوت ادّله او اقرار نمود "و جناب شیخ علامه با خواجه نظام الدین عبدالملک در مبحث امامت مناظره نموده اثبات خلافت بلافصل حضرت امیرالمومنین علیه السلام از حضرت رسالت صلی الله علیه و آله و سلم و ابطال دعوی خلافت مشایخ ثلثه اهل سنت به براهین قاطعه و دلایل ساطعه نمود و رجحان مذهب امامیه را بر وجهی ظاهر ساخت که راه تشکیک بر احدی از حاضران نماند و خواجه نظام الدین عبدالملک چون ادله جواب شیخ را شنید گفت که قوت ادله بغایت ظاهر است اما چون سلف بر راهی رفته‌اند و خلف جهت الجام عوام و دفع تفرقه اسلام پرده سکوت بر اظهارات ایشان پوشیده‌اند مناسب آن است که هتک آن ستر ننمایند و تظاهر به طعن و لعن ایشان نفرماید. در سایه تلاش‌های علامه حلّی و موفقیت‌های او در مناظرات مذهبی، حقانیت تشیّع در نزد اولجایتو بیش از پیش به اثبات رسید و به قول قاشانی "در خاطر پادشاه ثابت و راسخ شد که جز علی و اهل بیت او از استخوان و اروغ رسول اکرم صلی الله علیه و آله نبودند و باقی صحابه و امرا بیگانه".
اقدامات علامه حلّی برای اشاعه تشیّع تنها به تدریس فقه و عقاید شیعی و تربیت شاگردان برجسته و عالم محدود نگردید. او نیز مانند خواجه نصیر الدین طوسی و در جهت سیاستهای خواجه برای دفاع از عقاید شیعی، به تألیف کتاب در زمینه عقاید و کلام شیعه پرداخت که از جمله آنها نهج الحق و کشف الصدق، منهاج الکرامة فی معرفه الامامة و کشف‌القین فی‌فضائل امیرالمؤمنین است. علامه این کتابها را به نام اولجایتو نوشته و به او تقدیم کرده است. بیانی علت اهدای این کتابها از طرف علامه حلّی به اولجایتو را "به شکرانه پیروزی تشیّع و به رسم هدیه" دانسته است. اما به نظر می‌رسد علامه در اهدای این کتابها به اولجایتو، سیاست حساب شده‌ای را دنبال می‌کرد. اهدای کتابهای اعتقادی و کلامی شیعه به شخص ایلخان از یک سو موجب توجه بیشتر اولجایتو و سایر صاحب منصبان و درباریان به عقاید شیعی می‌شد و از سوی دیگر امکان نشر این کتابها و در نتیجه عقاید شیعی را در سطح وسیعی از جامعه فراهم می‌آورد.
منبع:روزنامه رسالت


چهارشنبه 6/9/1392 - 15:43
آموزش و تحقيقات
نسیم سحری، جان مایه عشق را به گستره خاک بخشید. آبشاری از نور، از خنده های شادمانه خورشید، به میهمانی زمین آمد و هوا عطرآلود و عنبرآمیز شد. جاری شور و سرور، در کوچه های شهر حلّه، حکایت از خبری تازه داشت. و روز که، آیه طرب، دل غمینی ها را شست و باد در گوش کاج ها و صنوبرها حدیث تهنیت خواند. به زودی خبر در همه جا پخش شد. او به دنیا آمده بود. نام فرخنده اش «حسن» بود، و در شهر حلّه به دنیا آمد؛ همان شهری که مولای متیقان علی علیه السلام در مسیر حرکت از کوفه به صفین فرمود: « این جا شهری به وجود می آید که آن را حلّه سیفیه می گویند و مردی از تیره بنی اسد آن را بنا می کند و از این شهر مردمی پاک سرشت و مطهر پدید می آیند که در پیشگاه خداوند مقرّب و مستجاب الدعوه می شوند».1

خاندان علامه حلّی

علاّمه حلی از تبار عالمان بلنداندیش و بااخلاص و ژرف نگر می باشد. خاندان وی از مقرّبان درگاه حضرت حق و محبّان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به شمار می روند. مادرش بانویی نیکوکار و عفیف، دختر حسن بن یحیی بن حسن حلّی2، خواهر محقق حلّی، است و پدرش شیخ یوسف سدید الدین از دانشمندان و فقهای زمان خویش در شهر فقیه پرور حلّه است. علاّمه حلی از طرف پدر به آل مطهّر پیوند می خورد که خاندانی مقدس و بزرگ، و همه، اهل دانش و فضیلت و تقوا بودند. از آنها آثار و نوشته های ارزشمند برجای مانده که تا به امروز و در طول تاریخ مورد استفاده پژوهشگران قرار گرفته است آل مطهّر به قبیله بنی اسد که بزرگ ترین قبیله عرب در شهر حلّه است پیوند می خورند که زمانی حکومت و سیادت را در اختیار داشتند.3

در محضر پدر فرزانه

علاّمه حلی، هنوز چند سالی بیش از عمرش نگذشته بود که تحصیل را آغاز نمود. در زمانی کوتاه خواندن قرآن را به خوبی یاد گرفت. او نوشتن را در مکتب خانه آموخت ولی به این مقدار راضی نشد. از این رو نزد معلم خصوصی خط رفت و در حضور استادی به نام«محرّم» با تلاش و جدیت فراوان، در اندک زمانی نوشتن را به خوبی فراگرفت. علاّمه حلی هم چنین مقدمات علوم را در محضر پدر فاضل و اندیشمند خود آموخت تا آن جا که زبان زد همه اعضای خانواده شد.

فروتنی و افتادگی

بینش افروزی و دانش آفرینی علاّمه حلی به همراه آگاهی از اوضاع و احوال جامعه و توجه به اقشار مستضعف دست به دست هم داد و بر عظمت و منزلت او پیش از پیش افزود. شخصیت او چنان بود که همه دانشمندان و بزرگان اهل ادب و معرفت را در برابرش به کرنش واداشت. با این حال در برخورد با وی هیچ احساس نمی شد که وی اندیشمند و فقیه و ملجأ شیعیان است و آن همه عاشق و جان باخته دارد. داستان تواضع و افتادگی وی زبانزد عام و خاص بود. او نه تنها در محیط درسی و آموزشی و با شاگردان و دانش پژوهان، بلکه در همه جا و در برخورد باافراد عادی این خُلق نیکوی خود را به نمایش می گذاشت.

عطر ملکوتی

اشتغالات اجتماعی و مشکلات تحصیلی و علمی، هیچ گاه علاّمه حلی را از فتوحات معنوی غافل نساخت. هر روز که سپری می شد شکوفایی اخلاقی و عطر ملکوتی بر شاخسار وجود این اندیشمند فرزانه و فقیه چیره دست و نامدار افزون تر می شد. هم رنگی او با مستضعفان و دوری گزیدن از دنیاطلبان و دنیاپرستان موجب آرامش نفس و اطمینان خاطر آن والامقام سپیدسیرت شده بود؛ به گونه ای که رسیدن به قله تکامل و تهذیب نفس برای او ممکن شد و ارجمندی بیشتر شخصیت او را باعث گردید.

عشق به معصومین علیهم السلام

شیفتگی و عشق به واپسین پیام آور مهر و دین، سرور آخرین، دریای سرشار از برکت و سفیر کبیر هدایت، حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و خاندان پاکش را باید از ویژگی های علاّمه حلی دانست. او همواره به زیارت پیشوایان دین می شتافت و توسل به امامان معصوم را مایه آرامش و پیش رفت می دانست.

علامه حلّی و خدمت به اسلام

مردان خدا الگوهای روشنی هستند که به رغم مشکلات و کم بودهای عصر خویش، همه تلاش و همتشان خدمت به اسلام عزیز و احیای مجد و عظمت آن بوده است. آنان با عشق به قرآن مجید و اهل بیت علیهم السلام به نشر و پخش آثار ایشان پرداخته، همواره از سرچشمه زلال ابدیت سیراب می شوند. علاّمه حلی این اندیشمند سترگ در زمره مردان بزرگی است که با دانش فراوان خود، پس از بهره مندی از علوم مختلف و تبحر در آنها، حلقه زرّینی در سلسله حافظان و راویان معارف اسلامی گردید و در بیشتر رشته های علوم اسلامی تبحر و تخصص خود را به نمایش گذاشت. رضوان الهی نصیب وی باد.

پیشتاز عرصه های علمی

در میان خیل مرزداران حریم معرفت و شریعت که خورشید وجودشان دمادم گرمابخش محافل علمی و مجالس درسی بوده است علاّمه حلی درخشندگی خاصی دارد. در شخصیت علمی این بزرگ مردِ سپیدباور نقاط روشنی دیده می شود که هر یک از آنها چون چراغی فروزان راهنمای روندگان طریقت و جویندگان معرفت است. او نیز همچون بیشترِ عالمانِ مسئولیت آشنایِ عالم تشیع در کمال سختی به قله علم دست یافت و زندگی خویشتن را با سختی گذراند. با عزمی راسخ و همتی خلل ناپذیر جانش را در دریای معرفت و اندیشه شست وشو داد و در مسیر ترقی و رشد معارف دینی قدم در میدان دانش نهاد و پیش گام عرصه های علمی و معرفتی شد.

مناجات سحرگاهی

نماز و مناجات سحرگاهی، محبوب ترین اعمال در پیشگاه ربوبی است. به هنگام نیایش، درهای آسمان و بهشت گشوده می شود و دعاها مستجاب. نجواهای صبحگاهی، نردبان آسمان است و کلید فردوس برین؛ پاسخ به نیاز روح و هم سخن شدن با افق ناپیدای بزرگی است که بدون آن، روان تشنه خاکیان، به پوچی و افسردگی و دل مردگی می رسد. علامه حلّی از بزرگ مردانی است که به رازونیاز و تلاوت قرآن اهیمت فراوان می داد. بر فطرت لطیف او هیچ گاه غبار ننشست و او را از عبادت و اطاعت باز نداشت. پرداختن به قرآن، دوری از گناه و مداومت بر مناجات های سحرگاهی وی را چنان عظمت و هیبتی بخشیده بود که هر مخاطب را جذب سخنان گوهربارش می نمود.

خورشید فروزان

علاّمه حلّی، ستاره پرفروغ «آل مطهّر» و شهر فقاهت، حلّه، هنوز مدت زمانی از آغاز تحصیلش نگذشته بود که باذوق سرشار خدادادی و علاقه وافر، بر تمام دانش های روز مانند فقه، حدیث، کلام و فلسفه، اصول فقه، منطق، ریاضیات و هندسه مسلط گردید و تجربه لازم را به دست آورد. آوازه فضل و دانش وی به سرعت در سرزمین حلّه و دیگر شهرها پیچید و در مجالس در و محیطهای فرهنگی نام اش را به نیکی و احترام یاد می کردند و «علاّمه»اش می خواندند. علاّمه حلی چون خورشید فروزان در آسمان فقاهت درخشید و دیگران از نور وجودش استفاده کردند. در شهر حلّه حوزه درس تشکیل داد و علاقه مندان و تشنه کامان معارف و علوم اهل بیت علیهم السلام از گوشه و کنار جذب آن شدند و از دریای بی کرانش نوشیدند.

بزرگمرد عرصه تحقیق و تألیف

تدریس و تألیف هر یک فضیلت بسیار مهمّی برای اندیشمندان و رادمردان عرصه دانش است و علامه حلّی شخصیتی بود که در این دو جنبه از دیگر پژوهشگران و عالمان پیشی گرفت و سرآمد عصر خویش گردید. این بزرگ مرد عرصه تحقیق زمانی از نوشتن کتاب های حکمت و کلام فارغ شد و به تألیف کتاب های فقهی پرداخت که از عمر شریفش بیش از 26 سال نگذشته بود.4 او در رشته های گوناگون علوم کتاب های ارزشمندی دارد که اگر در مجموعه ای جمع آوری شود دایرة المعارف و کتابخانه ای بسیار غنی خواهد شد. یکی از اندیشمندان می نویسد: اگر در نوشته های علاّمه دقت کنید پی خواهید برد که این رادمرد از طرف خداوند تأیید شده است؛ بلکه نشانه ای از نشانه های خداست. چنانچه نوشته های وی بر شماره ایام عمرش ـ از ولادت تا وفات ـ تقسیم شود سهم هر روز یک دفترچه بزرگ می شود.5

اندیشمند خستگی ناپذیر

عصر علامه حلّی را باید دوره توسعه فقه شیعه و دوره پیشرفت تمدن و دانش در گوشه و کنار جهان اسلام نامید؛ چرا که علامه حلّی تلاش خستگی ناپذیری در نشر علوم و فقه اسلام بر طبق مذهب اهل بیت نمود و در فقه شیوه نوی به دست داد. وی اولین فقیهی بود که ریاضیات را به عنوان دانشی موردنیاز در فقه وارد کرد و به فقه استدلالی تکامل بخشید.6

بازگشت به وطن

علاّمه حلی این فقیه سپید سیرت و سبز اندیش، پس از یک دهه تلاش و خدمات ارزنده فرهنگی و علمی و به اهتزاز درآوردن پرچم ولایت و عشق و محبت خاندان پیامبر در سراسر قلمرو مغولان در ایران، در سال 716 ق پس از مرگ سلطان محمد خدابنده، حاکم مغول، به وطن خویش سرزمین حلّه برگشت و در آن جا به تدریس و تألیف مشغول گردید و تا آخر عمر منصب مرجعیت و فتوا و رهبری شیعیان را به عهده داشت.7

پاسخ به ابن تیمیه

ابن تیمیه از دانشمندان معاصر با علاّمه حلی است که بیشتر شخصیت های علمی به فساد عقیده وی اعتراف دارند و محققان شیعه و سنی کتاب های بسیاری در زمان وی و پس از فوتش در ردّ او نوشته اند. بعد از این که علامه حلی کتاب، منهاج الکرامة را در اثبات امامت نوشت، ابن تیمیه در پی عناد و لجاجتی که با علامه داشت، کتابی به نام منهاج السنه به عنوان ردّ بر شیعه و کتاب منهاج الکرامة، نوشت. وقتی کتاب منهاج السنه به دست علامه رسید این بزرگوار با آن همه تهاجمات و بی ادبی ها و اهانت های بی شرمانه ابن تیمیه اشعاری نوشت و برایش فرستاد که ترجمه آن چنین است:«اگر آنچه دیگر مردم می دانستند توهم می دانستی با دانشمندان دوست می گشتی. ولی نادانی، را شیوه خود ساختی و گفتی: هر کس برخلاف هوای نفس تو می رود دانشمند نیست!» 8

تقوای الهی

عارف فرزانه و اُسوه ایمان و تقوا، علاّمه حلی، با آن همه تلاش فرهنگی و تدریس و نوشتن کتاب های ارزنده، از یاد خدا و تقرّب به درگاه حضرت حق غافل نبود و موفقیت در عرصه دانش و خدمات ارزشمند و پربار را در سایه ارتباط معنوی و تقوای الهی می دانست. او را زاهدترین و با تقواترین مردم معرفی کرده اند.

دفاع از ولایت

علاّمه حلی بزرگ مردی است که پرچم ولایت را مردانه برافراشت و با تمام وجود از ولایت و رهبری دفاع کرد. این عشق سرشار به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام با گوشت و پوست و استخوانش آمیخته بود. او می نویسد:«بزرگ ترین سرچشمه دوستی و محبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام اطاعت و پذیرش حکومت و ولایت آنهاست و قیام همان شیوه ای که آنان ترسیم کردند ... سفارش می کنم به محبّت و عشق ورزی به فرزندان فاطمه زهرا علیهاالسلام؛ چون آنان شفاعت کنندگان ما هستند در روزی که مال و فرزندان برای ما سودی نخواهند داشت ... خداوندا، ما را بر دوستی و محبت آنان محشور کن و از کسانی قرار ده که حق جدشان پیامبر و نسلش را ادا کرده اند». 9

محرّم غم

علامه حلّی، این دانشمند بزرگ و نامی و نویسنده نوآور و خدمت گزار صادق اسلام و تشیع، سرانجام پس از عمری پربار در 21 محرّم 726 ق در سن 78 سالگی در شهر حلّه دار فانی را وداع گفت و به جوار حق شتافت. پیکر پاک ستاره تابناک شیعه بر دوش شیفتگان راهش از حلّه به نجف تشیع گردید و در جوار بارگاه ملکوتی مولای متقیان علی علیه السلام در حرم مطهر به خاک سپرده شد.

پی‌نوشت‌ها:

1. روضات الجنات، ج 2، ص 270.
2. وى پدر بزرگوار محقق حلّى است که از دانشمندان به نام به شمار مى رود.
3. مقدمه ارشاد الاذهان، ج 1، ص 30.
4. اعمال الشیعه، ج 5، ص 402.
5. مقدمه کشف الیقین.
6. محقق ثانى، جامع المقاصد، ج 1، ص 21.
7. اعیان الشیعه، ج 5، ص 398.
8. همان.
9. بحارالانوار، ج 107، ص 62.

منبع: www. irc.ir


چهارشنبه 6/9/1392 - 15:43
آموزش و تحقيقات
نقش فراماسونری در انحطاط و تغییر ادیان






 
یکی از ادعاهای پوچ ماسون ها که منشأ ماتریالیستی دارد، موضوع پیروی ادیان از اصول اولسیون است. این عده در به ثبوت رساندن حقانیت ایدئولوژی خود، با ارائه دلایلی از علوم انسان شناسی و باستان شناسی سعی دارند این عقیده را که «ایمان به خدای یگانه مرحله بعد از «پولیته ئیسم (چند خدائی - ایمان به خدایان متعدد) بوده است» به مردم بقبولانند. ولی با کشف حقایق علوم انسان شناسی و باستان شناسی، و کشف رموز کتیبه های اقوام باستانی، بی محتوی بودن این نظریه به اثبات رسید.
مدارک و اسناد بدست آمد، حاکی از آن است که آئین پرستش خداوندان متعدد، در پی انحطاط ایمان و نابودی اعتقادات مذهبی توحیدی، و با اشاعه فساد در جامعه، بروز کرده است. در نتیجه، ادیان انحرافی که غالباً در اثر از بین رفتن اصول توحیدی و گمراهی افکار ظاهر شده اند، توانسته اند در بعضی از جوامع رسوخ نموده و تا امروز نیز تشکل خود را حفظ نمایند.
در تمام ادیان چند خدائی، خصوصیات مشترکی مشاهده می گردد. آنچه از منابع قدیمی استخراج شده، نشان می دهد که بر سر نام هر کدام از خداوندان مورد پرستش، برای جلوه دادن حالت مافوق بشری، به آن، که کلمه «رب النوع» اضافه شده بوده است (مانند رب النوع جنگ، رب النوع صلح و ....) با بررسی عقاید پولیته ئیست ها، با در نظر گرفتن اصل آفریده شدن رب النوع ها توسط یک خدا، موضوع انحطاط ادیان اصیل توحیدی، به خوبی روشن می گردد.
بعضی از رب النوع ها، با صفات خداوندی، توصیف گردیده، برخی نیز با الهام از توضیحات ادیان برحق در مورد موجوداتی چون جن و پری و شیطان و.... با مفاهیمی مانند، بدی، نیکی، شیطانی و.... وصف شده اند (رب النوع نیکی، رب النوع بدی و...) بقیه، با رساندن افرادی به درجه خدائی (مانند پیغمبرانی که معجزه نشان داده بودند، یا پادشاهان و سرداران کشورگشا، یا اشخاص مشهور و نامدار)، بوجود آمده بودند.
با سقوط و نابودی ادیان برحق، تخمین چگونگی ظهور عقاید بعدی، دشوار است.
همانطوری که نظام عالی آفرینش را بر مبنای عقیده ایجاد موجودات از قدرت خود ماده به طور تصادفی، توجیه کرده اند و بعدها نیز اعتقادات مختلف، از جمله، ایمان به خورشید، ماه و ستارگان (عقاید ناتوریسم و آنی میسم و غیره) بوجود آمده، عده ای نیز، با دادن صفات خدائی به ویژگی های بعضی از جانداران، به راحتی آنها را مورد پرستش قرار داده اند (مانند تجسم خدا در شکل و قالب حیوانات)
سرعت انحطاط ادیان بر حق نیز، نسبت به جوامع مختلف، متفاوت است. همان گونه که در بعضی کشورها، ظهور آن خیلی سریع به وقوع می پیوندند، در پاره ای بلاد نیز با تانی و پله پله، در اثر تحریفات گوناگون که شاید قرن ها طول بکشد، خود را ظاهر می سازد.
نحوه ایمان و اعتقادات مردم، در پرستش خدایان متعدد، بعد از ضایع شدن دین بر حق را، می توان بوضوح در تورات [عهد عتیق] تحریف شده و یا انجیل [عهد جدید] مُحَرَف ملاحظه نمود.
اولین نتایج دژنراسیون ادیان، با توصیف خدا با صفات انسانی متجلی می گردد بنا بر کتاب عهد عتیق خداوند مثل انسان، می تواند مرتکب خطا شود، از اعمالش اظهار ندامت کند، در مسابقه کشتی مغلوب شود، فریب داده شده و به عنوان پدر قوم یهود انتخاب گردد.
در کنار پرستش خدا با صفات انسانی، در تورات تحریف شده می توان، در سایه انحطاط دین، به اعتقادات پرستش انسان ها با سفات خدائی نیز برخورد نمود. یاکوب (حضرت یعقوب) آرون (حضرت هارون) و پیغمبرانی چون حضرت موسی را صفات خدائی داده مورد پرستش قرار داده اند. در همان راستا، انجیل همان مسئله را در مورد حضرت عیسی، به مورد اجرا گذاشته است. در تورات تحریف شده، علاوه بر انسان ها، ملائک نیز با صفات الهی توصیف می گردند.
در سنوات اولیه مسیحیت، مجسمه ها برای بت پرستی ساخته نمی شدند، با توسعه اصول و آدابی که تحت تأثیر افکار دوستان بت پرست مسیحیان، ظاهر گشته بود، بت پرستی گام به گام، و مرحله به مرحله، به جائی رسید که امروزه شاهد دعا و زانو زدن آنان، در مقابل انواع مجسمه های ساخت دست بشر هستیم. کلیه مسائل انحرافی دین مسیحیت، از دژنراسیون دین برحق و تزریق اصول و رسوم بی محتوی، ناشی شده است. به عنوان مثال، نمونه ای از قبیل مسائل، در حفاری های سال 1980 در چند شهر باستانی ترکیه، به چشم می خورد. مسیحیانی که بعدها، در اطراف شهرهای مذکور ساکن گردیده اند، با گذراندن حلقه ای به شکل هاله نور، بر سر مجسمه های آفرودیت (رب النوع زیبائی در یک دین بسیار انحرافی) و پوشیانیدن لباس، سعی نموده بودند ظاهراً مجسمه ها را به صورت حضرت مریم، در آورند.
لازم به توضیح است که بسیاری از مراسم مذهبی مسیحیان که امروزه بدون چون و چرا، و به صورت احکام و آداب لایتغیر، در حال اجراست، بعد از حضرت عیسی پیدا شده، و تأسیس یافته اند. در سال 431 میلادی، مریم مادر، به عنوان مادر خدا قلمداد شده است. در اصل بیش از یک کتاب، بر حضرت عیسی نازل نگردیده، ولی بعد از آن حضرت، ضمن تحریف انجیل های متعددی تهیه شده و 396 انجیل متفاوت از هم ظهور نموده است.
در سال 325 میلادی، با هدف تأمین مساوات در دین مسیحیت، مجمع بزرگی در شهر ایزنیک (IZNIK) تشکیل و با نظر این مجمع چهار انجیل به نام های متی، مرقس، لوقا و یوحنا، مورد قبول واقع گردیده و رأی بر امحاء بقیه انجیل ها صادر شده است.
در حال حاضر انجیل اصیل وجود نداشته و مسیحیت، ترکیب محتویات این چهار کتاب را قبول دارد. در هر صورتی که، نشریه «AWAKE» در سال 1952 اعلام کرد که بیش از پنجاه هزار مورد متفاوت در چهار کتاب مذکور ثبت شده است.
عقاید مربوط به تثلیث در قرن پنجم میلادی، مورد قبول واقع شد. به این قبیل انحرافات نه فقط در مسیحیت، بلکه بسیاری از ادیان بامحتوای ایمان به خداوند، می توان برخود نمود. علامت تثلیت با اشکال ما «مادر مقدس، پدر و پسر» و یا «پدر، پسر و روح القدس» را، در بسیاری از ادیان می توان ملاحظه کرد. با جرأت می شود عنوان نمود که راه و شرائط و روش های انحطاط ادیان، همه یکی است. علامات تثلیث، در بلاد مختلف بشرح زیر عنوان می شود:
هندوستان: پورشا، پاکریتی، آواتارا، یا برهما، ویشنو، شیما
مصر: آموت، موت، کوهن، یا اورزیریس، زیس، هوروس
یونان باستان: ژوپیتر، سمله، باکوس، یا زئوس، لاتون، آپولون
بابل: آرنو، نواه، بل
پولینزی: تآروا، اینا، اورو
تثلیت در قلب ماهیت دین عیسی نقش بسیار بزرگی داشته است.
اصالت قرآن کریم کتاب دین بر حق و کامل اسلام، بر همه روشن است. نسخه دست نویس آن، در موزه توپگاپی شهر استانبول، در معرض دید عموم قرار دارد. قرآن به طور مکتوب از نسلی به نسل دیگر و از سلسله ای به سلسله بعدی نقل شده و در معرض کوچک ترین تحریف و دستکاری قرار نگرفته است.
ظهور موضوع معصومیت پاپ در سال 1870 اتفاق افتاد. در کلیساهای کاتولیک ضرورت تجرد کشیش ها به سال 1074 صورت گرفت. عقاید مربوط به تهیه نان مقدس (نانی که در عشای ربانی تقدیس می گردد)، که به عنوان نمونه ای از خصوصیات و خون عیسی مسیح، با فرو بردن نان در شراب تهیه می شود، از سال 1220 میلادی به بعد مرسوم گردیده است. بنا به عقیده مسیحیان، حضرت عیسی در سر سفره شام آخر، به دوازده حواری خود، نان آغشته به شراب اکرام فرموده می گوید: کسی که گوشتم را نخورد، خونم را نیاشامد، در دنیای ادبی حقی نخواهد داشت. این مراسم که حدود یکهزار سال بعد از عیسی معمول گردیده، در حقیقت، از عقاید مهرپرستی (میترائیسم) سرچشمه گرفته است.
چهارده قرن قبل از عیسی، پرستش کنندگان میترا (الهه خورشید در ایران باستان) شاهد خوردن نان آغشته به شراب و بیان این جمله از زبان وی بودند:
«برای کسی که گوشتم را نخورد، خونم را نیاشامد، حیات وجود نخواهد داشت».
بنیان مراسم معجزه آسومیسیون * (صعود مریم مقدس به آسمان ها توسط ملائک در 15 اگوست) در سال 1950، به طور رسمی گذاشته شده است.
در دوره های اولیه مسیحیت، صلیب مورد استفاده قرار نمی گرفت. به سال 680 میلادی در کنفرانس استانبول، استفاده از صلیب برای تمثیل حضرت عیسی، مورد تصویب واقع شد.
در این خصوص، نمونه ها و مثال های زیادی می توان عنوان کرد، آنکه مورد نظر است توضیح این مطلب است که ادیان بر حق متکی بر ایمان توحیدی، برپایه اعتقادات نادرست ادیان منحرف و دژنره، بنا نگردیده، به عکس، با القاء افکار گمراه و منحط به ادیان و تزریق موارد انحرافی، آنها را به انحطاط می کشانند. در رابطه با تحریف انجیل، به یک نمونه دیگر که اخیراً انجام گرفته، اشاره می کنیم:
«برای برداشتن موانع و از بین بردن سردی و کدورتی که مابین کلیسا و ماسون ها، حاکم گشته بود، فراماسونرها دست به اقدامات و تشبثات مختلفی زدند. تا اینکه کشیش مکزیکی «سرگیومِندز» در دومین جلسه کنفرانس اصلاح امور واتیکان، ضمن اعلام این نکته که، در مرام و برنامه های ماسون ها تغییرات و اصلاحات اساسی صورت پذیرفته، تقاضای جبران گذشته ها را نمود. در پایان کلیسا این نشست را مفید تشخیص داده و تصویب کرد بخشی از انجیل که مطابق مندرجات آن عده ای از یهودیان، به جرم شرکت در توطئه قتل حضرت عیسی محکوم شده بودند، از انجیل حذف گردد* - (بیان نامه پاپ اعظم، 1965/2810 پاریس)
همان توضیحات، در صفحه 45 نشریه شماره 25 معمارستان ترکیه نیز بچاپ رسیده است. ملاحظه می شود که ماسون ها در فعالیت های ضددینی و دژنراسیون مذاهب، چقدر موفق بوده و نقش مهمی بازی کرده اند. علاوه برآن، تحریفات انجام شده توسط ماسون ها، کاملاً با اهداف و نظریات یهودیان مطابقت نشان می دهد.
اگر در عصر حاضر، فعالیت های معموله برای دور کردن مسیحیت، از مرام و مقصد اصلی آن را به عنوان مقیاسی در دست گیریم، مسئله انحطاط ادیان نازل شده در دوره های قبل از مسیحیت، حتی به فراموشی سپرده شدن آنها، به آسانی درک خواهد شد. امروزه شاهد اعتقاداتی هستیم که روزگاری به عنوان دین بر حق، از طریق وی بر عالم نازل شده ولی با ورود خرافات و افکار پوچ و انحرافی در آن، بتدریج به صورت فعلی در آمده اند. بدین جهت، دور شدن ادیان از اصول و حقایق، موجب ظهور رُسُل جدیدی گشته است. بنا به روایتی از اولین پیامبر جهان تاکنون، یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر، وظیفه نبوت را به عهده گرفته اند. قرآن کریم در این مورد می فرماید:
«ما تو را به حق و راستی به سوی خلق فرستادیم تا (نیکان را به بهشت ابد) بشارت داده (بدان را از قهر حق) بترسانی، و هیچ امتی نبوده جز آنکه، در میانشان ترساننده و راهنمایی بوده است.» (سوره فاطر، آیه 24) «و برای هر امتی رسولی است که هر گاه رسول آنها آمد و حجت تمام شد، (بر مومن و کافر) حکم به عدل شود و برکسی ستم نخواهد شد.» (سوره یونس، آیه 47)
«و همانا مادر میان هر امتی، پیغمبری فرستادیم تا به خلق ابلاغ کنند که خدای یکتا را بپرستید و از بتان و فرعونیان دوری کنید. پس (در نتیجه دعوت رسل) بعضی مردم را خدا هدایت کرد. و بعضی دیگر در گمراهی و ضلالت ماندند. اکنو شما در روی زمین گردش کنید تا بنگرید عاقبت آنان که انبیاء را تکذیل کردند یکجا رسید.» (سوره نحل آیه 36)

جست و جوی در ادیان تغییر یافته

شاید استخراج آداب و اصولی که هنوز رو به انحطاط ننهاده و اصالت خود را که حفظ کرده باشد از متون ادیان دژنره شده، با تمامی مشکلات، امکان پذیر باشد. در این خصوص، ضمن سودجوئی از منابع مختلف، و با تحقیق و بررسی های گوناگون، با دو مسئله روبرو می شویم:
1- ثبت و درج بعضی از اسامی، که به ندرت توانسته است تا امروز اصالت خود را در متون ادیان تحریف شده، حفظ کرده باقی بماند.
2- ثبت اسامی افراد و محل های مهم، که در اعتقادات بعضی از ادیان موجود بوده، و هر چند به علت اختلافات ناشی از زبان و سایر عوامل، کلمات آن عوض شده، ولی رساننده معنی و مفهوم اولیه است.
در قسمت اول به بررسی اسامی و نیز اشاراتی از پیامبران، که حضرت محمد (ص) را به عنوان آخرین نبی معرفی کرده اند، به استناد کتب مقدس این ادیان خواهیم پرداخت. در قسمت دوم به بررسی تطبیقی درباره مفاهیمی مانند وحدانیت خدا، آفرینش، روح، قیامت، بهشت و دوزخ، شیطان، ملائک، انبیاء و طوفان در ادیان تحریف شده، و مقایسه آنها با دین حق محمدی (ص) پرداخته خواهد شد.

1- اشارات بعثت حضرت محمد (ص) در ادیان:

قرآن کریم، در مورد نزول کتب و فرامین خداوندی، توسط انبیاء، اشارات بسیاری دارد در این مورد، قرآن، از صحف حضرت ابراهیم، تورات حضرت موسی، زیور حضرت داود تا انجیل حضرت عیسی، سخن رانده است. قرآن اشاراتی به کتب اولیه و قدیمی نموده، و امکان شناخت بعضی از آنها از جمله کتاب های زرتشتیان و برهمن ها را، میسر ساخته است. در سوره 26 آیه 196 فرموده است:
«و ذکر عظمت این قرآن، در کتب انبیاء پیشین مسطور است.»
حتی در کتاب مقدس زند - اوستای دین زرتشت که ششصد سال قبل از میلاد مسیح، حاکم بوده، خبر آمدن دشمن بت و بت پرستی نوید داده شده بود.

اشارات و علامات در دین زرتشت:

دین ایرانیان باستان، بعد از دین هندوان، از قدیمی ترین ادیان به شمار می رود. در دو منبع دساتیرو زند - اوستا، نوشته ها و احکان دین زرتشت، جمع شده بود. در دساتیر شماره 14، به بعضی از آداب دین اسلام اشاره شده و درباره ظهور حضرت محمد (ص) چنین نوشته شده بود:
«موقعی که اخلاق اجتماعی ایرانیان رو به فساد نهد، نوری در عربستان متولد خواهد شد. پیروان آن دین وی را عظمت خواهند بخشید. ساختمانی ساخته شده (کعبه وی اشاره است) و از درون آن مقدار زیادی بت برداشته خواهد شد. مردم به سوی آن عبادت خواهند کرد. پیروان او به ایران و شهرهای طوس و بلخ مسلط خواهند گردید. اکثر علما و دانشمندان ایران به پیروان وی خواهند پیوست.»
با توجه به مطالب فوق، قرن ها قبل از طلوع خورشید اسلام و ظهور پیامبر والامقام به روشنی حاکمیت اسلام نوید داده شده است. در بخش 129 یشت 13 که هم اکنون نیز موجود است، همان حقایق به چشم می خورد، و از بت شکن به عنوان رحمت عالمیان (رحمه للعالمین) یاد شده که این، همانطور که می دانیم یکی از القاب حضرت محمد (ص) است.

اشارات در کتاب مقدش هندوان:

در کتب مقدس هندوان، از قبیل خند 8، پارو 8، آدهیا 8 و شالوک 8 و، درباره ی ظهور اسلام و نبوت حضرت رسول محمد بن عبدالله (ص)، چنین گفت گو شده است:
«یک ملاجا (کسیکه با زبان بیگانه سخن گوید، یا نماینده یک کشور بیگانه) که مربی روحی است به اتفاق یاران خود قدم به عرصه وجود خواهد گذاشت. اسمش محمد خواهد بود. بعد از آمدن او، را جا در رودخانه کنگ و پانجا کوایا آب تنی نموده، به او می گوید: تو، از افتخار بشریت، ساکن بلاد عرب، برای کشتن شیطان، نیروی بسیار بزرگی فراهم آورده ای.» (آتورودا، کاندا 20، سوگتا 127، مونترا 3)
نکته بسیار جالب اسم بردن از حضرت محمد (ص) در متن کتاب است. ضمناً عبارت فخر عالم یا افتخار بشریت با لقب رحم? للعالمین، بیانگر یک مفهوم است.
بودا، از کسی که بعد از وی به جهان شرف خواهد بخشید، صحبت کرده است. این مرد که در زبان پالی، ماته یا (MATTEYA) در زبان سانسکریت، مائی تریا (MAITEREYA) و در زبان بورما آرمیدیا (ARMIDIYA) نامیده می شود، خوش قلب و رئوف بوده، و انسان ها را به راه راست دعوت خواهد کرد. اسامی فوق که قرن ها پیش توسط بودا داده شده، هر سه به معنی رحمت است، همانگونه که خداوند در آیه 107 سوره 21 قرآن کریم می فرماید: ما ترا به عنوان رحمت عالمیان فرستادیم.
در کتاب دیگری می گوید:
بودا، چنین گفته است: من اولین بودا (راهنما) که پا به جهان نهاده باشد، نیستم و آخرین نیز، نخواهم بود. در زمان معینی شخص دیگری خواهد آمد. او یکی است مقدس و منور و روشن، که قابلیت فوق العاده ای در اداره امور دارد. او اصول ابدی و ازلی را که به شما آموختم به جهانیان خواهد آموخت. آناندا پرسید: او چه طور شناخته خواهد شد؟ بودا جواب داد: او به عنوان مائی تریا (رحمت) شناسانده می شود.
«در متون کتاب های مقدس پالی، با سانسکریت، نام پیغمبر آینده ماهو، ماها، متا، خوانده شده که اولی به معنی عنایت دار است که این هر سه جزء صفات پیغمبرمان حضرت محمد (ص) است.» - (محمد در کتاب مقدس هندوان و ایرانیان باستان دهلی نو 1983)
«در کتاب مقدس قوم اینکا پوپولره (POPOVOH) از حضرت محمد صحبت شده و حضرتش با نام حبیب الله، توصیف گردیده است.» - «نور حق، نوشته خالق نورباقی صفحه 84)

موارد مورد اشاره در انجیل برنابا (BARNABA):

همان طور که قبلاً دیده شد، سیصد سال بعد از حضرت عیسی، هیأت عامل انجمن ایزنیک رأی بر جمع آوری حدود 396 انجیل که به اشکال مختلف نوشته شده بودند،
صادر و قرائت آنها را ممنوع اعلام کرده و برای تخطی کنندگان، علی الخصوص خوانندگان انجیل برنابا، مجازات های شدیدی در نظر گرفت. این انجیل توسط به نام برنابا، پسرعموی مرقس که یکی از حواریون حضرت عیسی بود نوشته شد. برنابا در سال 63 میلادی به قتل رسید. انجیل برنابا، به زبان عبرانی تحریر گردیده است. در حال حاضر نمونه موجود انجیل برنابا، با اینکه تحریف شده، برعکس تمامی انجیل های موجود از مقام خدایی حضرت عیسی و از مصلوب شدن او سخنی به میان نیاورده است. نسخ انجیل برنابا، هم اکنون در موزه بریتانیا، کتابخانه ملی شهر وین، و کتابخانه کنگره آمریکا موجود است. ولی برای قرائت یا تحقیق عرضه نمی شود. لکن با تهیه میکروفیلم آن، به وسیله ژنرال عبدالرحیم پاکستانی که به صورت مخفی این عمل را انجام داد، انجیل برنابا به زبان انگلیسی ترجمه، و از سوی موقوفه بیگم عایشه باوان منتشر و در دنیا توزیع گردید.
پس از بررسی، علت مخفی نگه داشتن و فعالیت های مربوط به امحاء انجیل مذکور، روشن شد. در بسیاری از فصول آن، به مواردی برخورد گردید که مژده ظهور حضرت محمد داده شده است. افشاگری های تحریف نشده در متن این انجیل بسیار زیاد است. در آیه های مختلف انجیل برنابا، اوصاف و اسامی حضرت رسول، به عنوان خاتم الانبیاء درج، و نام ایشان در بخش 35 آیه 8، بخش 43 آیه 9، بخش 54 آیه 4 و 10 و 18 و 21 و 23، بخش 55 آیه 4 و 7 و 8 و 16 و 28 و 23 و 24 و 35 و 36 و 37، بخش 51 آیه 4 و 3، بخش 58 آیه 20 و 3، بخش 83 آیه 22، بخش 90 آیه 4 و 3، بخش 97 آیه 7 و 14 و 15 و 18، بخش 112 آیه 17، بخش 136 آیه 9 و 12 و 14 و 18، بخش 137 آیه 1 و 4و 6، بخش 158 آیه 24، بخش 176 آیه 7، بخش 190 آیه 7، بخش 195 آیه 8، منعکس است.
کلمه مسببین که به معنی محمد است، در آیات زیر آمده است:
بخش 82 آیه 1 و 10 و 13، بخش 83، آیه 25، بخش 86 آیه 6، بخش 112 آیه 18، بخش 192، آیه 6، بخش 206 آیه 11 انجیل برنابا ذکر گردیده است. علاوه بر آن، در آیه های ذیل، حضرت رسول اکرم (ص) با عناوین زیر توصیف شده است:
در آیات 4 و 7 و 13 و 37 بخش 55 با عنوان رسول.
در آیات 18 و 23 و 24 و 35 و 36 بخش 55 با عنوان رسول الله
در آیه 20 بخش 56 با عنوان یا خلیل
در آیه 24 بخش 59 با عنوان محمد حبیب الله.
در آیه 24 بخش 72 انجیل برنابا، حضرت عیسی ظهور پیغمبر اسلام را، با بیان جمله «رسول خدا بزودی خواهد آمد» مژده داده و ظهور حضرتش را قرین با رحمت و مرحمت الهی دانسته است.
در آیه های 30 و 31 بخش 41 انجیل برنابا، فرمایش خدا به صورت «پیامبری از نسل تو خواهم آورد» خطاب به حضرت موسی درج است. در آیه 7 بخش 208 و آیه 16 بخش 141، مژده ظهور پیغمبری نه از سلسله داود، بلکه از نسل اسماعیل، داده شده است. در آیه 5 بخش 190 انجیل برنابا، از حضرت اسماعیل به عنوان پدر سلسله حضرت محمد (ص) نام برده شده است. در آیات 16 و 24 بخش 39 انجیل برنابا، آفریده شدن کائنات بحرمت رسول اکرم (ص)، عنوان شده است.
در آیه 12 بخش 196 انجیل برنابا، فرمایشات حضرت عیسی که وی را به عنوان مسیح [نجات بخش] خطاب می کردند، درج است که می فرمود: «من مسیح نیستم، مسیح حضرت محمد خاتم الانبیاء است.»
حضرت عیسی در مقابل سوال «ای معلم، آن ذاتی که از آمدنش سخن گفتی، کیست؟». فرمود: او محمد رسول الله است. - (بخش 197 انجیل برنابا)
حضرت عیسی به سخنانش چنین ادامه داد: این پیامبر، بعد از زمان شما خواهد آمد. موقعی که او بیاید حرفهایم تحریف شده است. از همین جهت، خداوند با ترحم و دلسوزی به انسان ها، مسیح را خواهد فرستاد. در بالای سر او، همواره ابر سفیدی خواهد بود. او خیلی مقتدر خواهد شد، بت ها را خواهد شکست و بت پرستان را به نابودی خواهد کشاند. - (آیه 7 بخش 163، انجیل برنابا) در سایه او، انسان ها خدا خواهند شناخت و او را گرامی خواهند داشت. از انسان هایی را که مرا به غیر از انسان، چیز دیگری بخوانند، به سکوت واخواهد داشت. - (بخش 76 انجیل برنابا)
صفات تسلی بخش و رحمت حضرت محمد (ص) در صفحه 44 انجیل برنابا، بدین صورت انعکاس یافته است:
«به شما می گویم، آن رسول خدا، رحمت عالمیان است. او فهیم، تسلی بخش، حکیم، مقتدر، مملو از عشق خداوندی، و دارای روحیه دقیق و نیکوست. با روح رحمت و خیرخواهی و حس عدالت، همدردی، حسن خلق و صبر جمیل همراه است. دوره ای که او خواهد آمد، دوره سعادت است. به نظر من شمارش خدمات حضرت محمد، ممکن نیست. چون قبل از من آفریده شده، و بعد از من تشریف خواهند آورد، و دینش در جهان بقای خواهد ماند.» - (آیه 15 بخش 42 انجیل برنابا)
«نکته جالب توجه اینست که مسائل طرح شده در انجیل برنابا، تشریح وقایع گذشته نبوده، بلکه پیش بینی دقیق و روشن رویدادهای بعدی است.» - (مژده برنابا، اکسفورد - انجیل برنابا، نوشته عبدالرحمن آیگون - ترجمه قسمتی از انجیل برنابا، اثر برهان آرسوی - برنابا انجیل حق، نوشته احمد قهرمان - نور حقیقت، اثر اسماعیل ارطغرل)

علامات مندرج در لوحه های ابلا "EBLA"

چهار هزار و پانصد سال پیش، سلطنت ابلا، در سرزمین هائیکه، منطقه جنوب شرقی ترکیه، مناطق جنوبی شهر شام و مزوپوتامین را در بر می گرفت، گسترده شده بود.
در حفاری های سال 1950، با کشف بیست هزار لوحه، که با خط میخی نوشته شده بودند، مجموعه بسیار مهمی به دست آمد. بعدها با کشف رموز و قرائت لوحه ها، توسط متخصص و خط شناس ایتالیایی پرفسور جیوانی بتسی ناتو، بشریت شگفت زده شد. در این لوحه ها، به اسامی آبرائم (ابراهیم)، اسماعیل و داود، برخورد می شود، از سودوم و گومرا بحث می گردد (این محل ها، محل به هلاکت رسیدن قوم لوط است) همچنین، در نوشته های تابلوها، از میکائیل یکی از چهار ملک مقرب نام برده شده است. لوحه های ابلا، حدود یکهزار سال قبل از ظهور حضرت موسی نوشته شده اند، لذا تأثیر تورات برآن، منتفی است. این الواح در اثبات این مطلب، که در آن دوره نیز دین بر حقی وجود داشته است، سند محکم و بلامنازعی بشمار می روند. - (مجله اشترن شماره 10 و 11 سال 1979 - نشریه ناشناس ژئوگرافیک شماره 154 سال 1978- نشریه علم و تکنیک شماره 118 و 131 سال 1978 و شماره 149 سال 1980)

2- بررسی تطبیقی مفاهیم دینی

بعد از این مطلب سعی خواهیم کرد، با استفاده از واژه های مربوطه، آداب و اصول مذهبی ملل مختلف را مورد بررسی قرار دهیم. این مفاهیم، در اثر اختلافات زبانی و اقوام مختلف، با کلمات گوناگونی ادا شده، و در متن ادیان تحریف شده، تا به امروز باقی مانده است. ابتدا عقاید مربوط به خداپرستی را بررسی خواهیم نمود.
پس از مرحله انحطاط مذاهب، و ظهور عقاید پرستش خداوندان متعدد، معمولاً یکی از خدایان، به عنوان رب النوع برتر و در مقام شامخ تر، متجلی شده و خود را ظاهر می سازد. این رب النوع، بطور عموم آفریننده و سرور بقیه خدایان محسوب می شود. حال، نام این خدای واحد، و یا رب النوع برتر را، از زبان ملل مختلف بررسی کنیم.

بزرگ ترین خدا در اعتقادات مختلف:

1- در اعتقادات مایاها = شاک.
2- در اعتقادات زاپوتک ها = کوچیژو
3- در اعتقادات میستک = تزاهوئی.
4- در اعتقادات آزتک = هوتزیلوپوکتلی
5- در اعتقادات اینکا = ویراکوچا
6- در اعتقادات ناهوتل = تلالوک
7- در اعتقادات قوم تورا (افریقا) = آتانا
8- در اعتقادات دوگون (افریقا) = آم ما
9- در اعتقادات مصر قدیم = آتون
10- در اعتقادات سومری = ماردوک
11- در اعتقادات سامی = آنو
12- در اعتقادات زرتشتی = اهورامزدا
13- در اعتقادات ودا = آسورا
14- در اعتقادات هند= وارونا
15- در اعتقادات آکاد= سین
16- در اعتقادات چینی = تین
17- در اعتقادات آسوری = آشور
18- در اعتقادات آرامی = آسور
19- در اعتقادات اوراتو = آردینی
20- در اعتقادات ژرمن = اودین، (ودان)
21- در اعتقادات اسلاو = آنتن
22- در اعتقادات چیپ چا - کازیکن
23- در اعتقادات یاقوت = آق تویون
24- در اعتقادات آلتای = کای راهان
25- در اعتقادات الام = کوهومبان
26- در اعتقادات مغول = کودای
27- در اعتقادات گوک ترکان = اوغان
28- در اعتقادات اویگور = تنگره خان
29- در اعتقادات یونان باستان = زئوس. -
(دایرة المعارف تاریخ ادیان - تاریخ دین، نوشته دکتر شرقیجی اوغلو - میتولوژی [تفسیر اساطیر باستانی] اثر مراد اوراز)

آفرینش انسان

در مورد خلقت انسان، مشاهده توضیحات مشابه با دین اسلام ممکن است. در موارد زیر بطور کلی عقیده پیدایش انسان، از حضرت آدم و حوا (و یا اسامی شبیه آن)، بررسی شده است: خدای بزرگ انسانی آفرید، روزی که خواب بود، شیطان سینه او را لمس کرد. لذا یکی از دنده های وی بزرگ شده و بر زمین افتاد. از آن هم زنی بوجود آمد. اسم مرد تورونگی، و اسم زن اژه بود. این داستان که از و. رودولف نقل شده، بدین صورت ادامه می یابد. خدا به دو انسان مذکور، خوردن میوه یکی از درختان را ممنوع کرده بود.
تا شیطان موضوع را فهمید. تورونگی را یافت، و به او گفت: خدا دروغ گفته است، شما باید میوه تمام درختان را بخورید. مار نگهبان، خوابیده بود. شیطان داخل دهان مار شده، از درخت بالا رفته، میوه را خورد. انسان و زنش در حال گردش بودند. شیطان به آنها گفت: از این میوه بخورید. تورونگی نخواست، ولی زن خورد. بسیار لذیذ بود.
میوه را داخل دهان شوهرش فرو کرد. خدا به اژه گفت: میوه حرام را خوردی، گوش به حرف شیطان دادی. بعد از این تو حامله خواهی شد، فرزند بدنیا خواهی آورد، و درد حاملگی خواهی کشید.
همین اعتقاد را، عیناً در دین زرتشت می توان یافت. نام اولین انسان اورتستیر، و نام زنش گایومرد توصیف شده است.
بر پایه افسانه های اساطیری ژرمن، ابتدا مرد با نام امبلا، سپس زنش به نام آسک، آفریده شده اند، و نسل های بعدی را بوجود آورده اند.
در افسانه های باستانی چین نیز همان اعتقاد موجود است اولین انسان مذکر، ینگ - یی، و زنش هموئی است.
در افسانه های اساطیری یونانی، اولین انسان با فرمان زئوس، آفریده شده، اولین مرد، اپیمته ئوس، و اولین زن پاندورا است.
در افسانه های قدیم مصر، خدا اولین مردم روی زمین را افریده و آن را شو نامیده، سپس زنش تَفرَت را خلق کرده است.
برابر افسانه های هندی، ابتدا انسانی به شکل مرد به نام آتمان آفریده شده، بعد تبدیل به دو قسمت گردیده، و قسمت دوم آن، مبدل به زن شده، با یکدیگر مزاوجت نموده و نسل های بعدی را بوجود آورده اند.
مطابق افسانه های کهن هیتیت ها، نام اولین زن، هِپات بوده است. برابر افسانه های سومری، خدا انسان را از گل آفریده، به او جان بخشیده و انسان های بعدی را بوجود آورده است. - (افسانه های اساطیری - دیوان میتولوژی - دایر? المعارف تاریخ ادیان - انحطاط ادیان، اثر ک. دمیرجی)
غیر از موضوع آفرینش، مفاهیمی مانند روح، جن، پری، شیطان، بهشت، جهنم، قیامت و پل صراط، فقط در نتیجه آگاهی از ادیان بر حق الهی، می توانند متجلی شوند واژه های فوق را در عقاید مختلف، با طرز بیان گوناگون ملل جهان، بررسی می کنیم:

1- روح:

در عقاید سومری: ادیمنو
در عقاید مصر قدیم: با
در عقاید بامبازا: یو
در عقاید اتی: گیدیم
در عقاید یاقوت: کورموس
در عقاید رومی: آنیموس
در عقاید هند: پرتا
در عقاید اویگور: تین
در عقاید هیتیت: آکان تش
در عقاید آلتای: سونه
در عقاید زرتشتی: فره وشی
(افسانه های اساطیری - دایر?المعارف تاریخ ادیان - تاریخ دین، نوشته شرقیجی اوغلو - لاروس، جلد 10)

2- جن:

در عقاید روم قدمی: جنوس
در عقاید مانی: آشکالون
در عقاید اسکاندیناوی: والکیرا
در عقاید اتروسک: توکولشا
در عقاید آکاد: لاماس سو
در عقاید آلتای: چور
در عقاید یونانی: دامون
در عقاید هندوئیسم: دمون
در عقاید اتی: اولوک کی
- (لاروس، جلد2 - افسانه های اساطیری - تاریخ دین، شرقی جی اوغلو - دیوان اعتقادات اسلامی، نوشته خنجر جی اوغلو)

3- فرشته:

در عقاید مزدا: امشاسپند
در عقاید آلتای: اوروکچی
در عقاید بابلی: هاروت
در عقاید زرتشتی: برهمن
در عقاید مسیحی: آنژگاردین
در عقاید صابی: اورته
در عقاید مانی: توآم - (دایر?المعارف تاریخ ادیان - افسانه های اساطیری - تاریخ دین شرقیجی اوغلو)

4- شیطان:

در عقاید زرتشی: اهریمن
در عقاید الام: مانیوس
در افسانه های برتون: مرلین
در زبان عبرانی: عزازیل
در عقاید اسکاندیناوی: لوکی
در عقاید بودائی: یاما
در عقاید تولتک ها: میتلان تکوتکی
در عقاید ودا: آشورا
در عقاید آلتای: ارلیک خان
در عقاید یاقوت: آرسان دولای
در عقاید سومری: ایرا
در عقاید عبرانی: هاشاتان

5- بهشت:

در عقاید هند: اسوارگا
در عقاید بودائی: سوکهاواتی
در عقاید سامی: مشونکوستا
در عقاید بودائی: نیروانا
در عقاید ژاپنی: جودو
در عقاید یونانی: السیون
در عقاید اسکاندیناوی: والهالا
در عقاید عبرانی: شئول
در عقاید قدیمی ترک: اوچماغ
در عقاید تولتگ ها: توناکو
در عقاید زرتشتی: گاروتمن
در عقاید کلت ها: آوالونیس
در عقاید بودائی لویگور: توشیتا - (لاروس، جلد 2 - تاریخ دین، شرقیجی اوغلو - افسانه های اساطیری)

6- دوزخ:

در عقاید هندی: ناراکا
در عقاید اسکاندیناوی: هلهم
در عقاید تولتک ها: میک تلان
در عقاید قدیم ترک: تامو
در عقاید ژاپنی: بومو
در عقاید بودائی لویگور: آویچی
در عقاید یونان قدیم: تارتاس
در عقاید زرتشتی: دوزخ
در عقاید مانی: بولوس
در عقاید برهمن: پاتالا
در عقاید صابئین: سوف
در عقاید عبرانی: گهه نوم
- (تاریخ دین، اثر شرقیجکی اوغلو - میتولوژی ترک - لاروس، جلد 2 - دائر?المعارف تاریخ ادیان)

دین در 135 هزار سال پیش

یکصد سال پیش ثابت شد آدم نئاندرتال، دارای عقایدی بوده که در کشور فرانسه و اسپانیا به نام موسترین مشهور است. مدارک زیادی، از قبیل نقاشی های روی دیوار و غارها، آلات و ادوات لازم برای دفن اموات، و وسائل متنوع آمده، حتی شواهدی در دست است، که نشان می دهد انسان نئاندرتال، دارای فرهنگ و نوعی خط مخصوصی بوده است. معتقد به دین بوده، به دنیای آخرت ایمان داشته، و مردگانش را در قبرستان با سنگ مزارهای منظم، دفن می کرده است. در پایان تحقیقات و بررسی های الکساندر ملوشاک، عضو موزه هاروارد، اعلام شد که حجازی های انجام شده بر روی صخرها، حدود یکصد و سی و پنج سال قدمت دارد.

واقعه ی طوفان

در حفاری های سال 1872 در منطقه ی قویونجق کتبیه های سلاطین آشور در شهر نینوا کشف شد. در کتیبه ای به خط میخی داستان بابلی گیلگمش پادشاه اوردک نوشته شده است: گیلگمس به اوتنا پیشتیم بر می خورد و از او می پرسد چگونه بی مرگی را به دست آورده است او می گوید: خدایان قصد داشتند با طوفان انسان ها را نابود کنند.
ثه آ، اوتنا را از تصمیم خدایان آگاه می سازد و به او می آموزد قایقی ساخته خانواده و حیوانات خود را در آن جا دهد. کشتی ساخته شد، داخل کشتی نمود. سپس طوفان عظیمی برخاسته، و باران تند وسیل آسانی، شروع به باریدن کرده بود. رعد و برق، چنانچه گوئی آسمان دیوانه شده باشد غریو وحشتناکی داشت. تمام جهان بسان قیر، در تاریکی فرو رفته بود. بعد از هفت شبانه روز، اوضاع به حال عادی بازگشت. با عقب نشینی آبها، کشتی در قله کوه نیسیر، برخاک نشست. شش روز بعد، قهرمان داستان، یک کبوتر، سپس یک پرستو و به دنبال آن دو یک کلاغ، به پرواز در آورد.
هیچکدام از آنها، بازنگشتند. او از موضوع، نزدیک بودن خشکی را حدس زده و از کشتی بیرون آمده بود.
هزاران سال پیش، وقوع طوفان در شرق قدیم حتمی به نظر می رسید. در این مورد، داستان آسوری ها، بسیار شبیه بابلی هایست، به جای قهرمان داستان، ایزدوبار نشسته است. داستان های طوفان، در جهان بسیار زیاد است. در آسیا سیزده، در اروپا چهارده، افریقا پنج، استرالیا و جزائر جنوب نه، و در آمریکای مرکزی و جنوبی و شمالی، روی هم رفته سی و هفت داستان وجود دارد.
برابر روایات قوم آزتک، مدت زمان طوفان بین پنج روز الی پنجاه و دو سال بوده است. علت آن علاوه بر ریزش باران های سیل آسا، نزول برف، و کولاک بی حد و حصر بوده است.
سومری ها، تاریخ خود را براساس حادثه طوفان، به دو قسمت قبل، و بعد از طوفان تقسیم بندی نموده اند. از وقوع طوفان، حتی در افسانه های قوم سرخپوست آمریکای جنوبی، که با دریا فاصله زیادی دارند نیز، بحث شده است. در داستان های قوم آلتای، طوفان چنین تشریح می شود:
خدا به مردی به نام نوما، طوفان قریب الوقوعی را خبر داده به او یادآور شد تا یک کشتی بسازد. نوما، در دامنه تپه ای، یک کشتی ساخت. انسان ها و حیوانات (از هر کدام یک جفت) را، در کشتی جا داد. بعد، از رودخانه، دریا، و از زیرزمین، آب شروع به فوران نمود. کشتی در آب غوطه ور شد. باران نیز شروع به بارش کرد. سرانجام باران قطع، و آبها عقب نشینی کرده و کشتی در کوه چومودای، بر زمین نشست. (میتولوژی ترک - دیوان اعتقادات اسلامی - لاروس - نشریه علم و تکنیک شماره 121، نوح، طوفان و حقایق، اثر فرد وارشو)
در افسانه های قدیم یونان، واقعه طوفان بدین صورت عنوان گردیده است:
زئوس، افراد گناهکار را محکوم به نابودی توسط طوفان نموده بود. از این قوم فقط دو - کالیون، و زنش پیرها، نجات یافتند، چون به وی، ساختن یک کشتی سفارش شده بود. زن و شوهر نه روز پس از سوار شدن به قایق، در کوه معروف پارناسوس، فرود آمده و از زئوس، خواستند انسان های دیگری بیافریند.
این داستان، با همان محتوی در فیلیپین، آمریکا جنوبی، شمال آسیا، افریقا، اندونزی و مالزی و... بازگو می شود. تقریباً در میان مطالب داستان ها، فرقی به چشم نمی خورد.

اثبات طوفان از نظر زمین شناسی و باستانشناسی

در سال 1877، برای حفاری های باستان شناسی و مطالعات لازم، در منطقه مزوپوتامیه دانشگاه پنسیلوانیا بودجه ای تخصیص داد. حاصل این اقدامات، کشف پنجاه هزار لوحه قدیمی بود که هنوز هم بررسی آنها، ادامه دارد. در نوشته های میخی یک لوحه، که 3700 سال قدمت داشت به خبر دیگری از داستان طوفان برخورد شد.
بعدها، در سال 1922، سرلئونارد وولی، باستان شناس انگلیسی، در میان بیابان موجود در بین شهر بغداد و بندرصره حفاری های انجام داد. برج شکسته معبد بزرگی را یافت که نشانگر محل شهر اور "UR" یکی از شهرهای سومری ها بود. با پیشروی حفاری ها به طرف اعماق زمین، به یک کشف بزرگ، نائل شده و گورستان درباریان شهر اور را یافتند. در درون قبور، تابلوهای حیرت انگیزی که به طرز ماهرانه ای پرس شده بود و مقدار زیادی مدارک تاریخی، به دست آمد. باستان شناسان سپس به کتیبه هایی برخوردند که در آن صورت اسامی پادشاهان اور و خاندانشان نوشته شده بود. محققان، سپس مصمم گردیدند که حفاری ها را تا زیر قبور ادامه دهند. مدتی بعد، با یک طبقه گل تمیز روبرو شدند. با گذشتن از طبقه گل که 2/5 متر ضخامت داشت، مجدداً حفاری ها را متوجه اعماق زمین کردند. ناگهان با یک رشته آلات و ادوات ساخته شده، از قبیل ظروف سفالی، کوزه های شکسته و غیره، مواجه گشتند، که با شست و شو و تمیز نمودن آنها، مدنیتی که در زیر خاک مدفون گردیده بود، کشف شد.
تجزیه های میکروسکوپی و تحقیقات بعدی، نشان داد که تمدن سومری ها، در ابعاد بسیار وسیع، قربانی طوفان سهمگینی گردیده و از بین رفته است. یکی دیگر از دلائل مهم وقوع طوفان، یافته شدن فسیل های زیادی در بزرگ ترین قله جهان، اورست است. در آنجا مقدار قابل توجهی گوش ماهی و پوست خرچنگ کشف شده بود. علاوه از آن، در سایر قلل کوه ها نیز، فسیل های مذکور مشاهده گردیده است.
فرمایشات قرآن کریم، در مورد هجوم سیلاب در سطحی گسترده، مو به مو با دلائل و مدارک زمین شناسی به اثبات رسید.

آخرالزمان

در افسانه های قدیمی یونان، تاریخ انسان به پنج دوره زیر تقسیم شده بود:
1. دوره طلائی 2- دوره نقره ای 3- دوره برنزی 4- دوره قهرمانان 5- دوره آهن عصر طلایی، دوره رفاه، آسایش، خوشبختی و برکت بود. در دوره های بعدی، زشتی ها و بدی ها رخ نشان داده و با گذشت ایام، با سایر عوامل جا عوض می کرد. تا اینکه در دوره آهن، بحد اشباع می رسید. هسیودوس، این دوره را، به عنوان دوره تلخی ها، جنگ ها، مرارت ها و ناخوشی معرفی می نماید. دوره بعدی، دوباره دوره طلائی خواهد بود انسان ها برادروار در کنار یکدیگر، به زندگی خود ادامه خواهند داد.
در افسانه های هند قدیم نیز، دوره ها حالت مشابهی با ادوار مذکور، نشان می دهد.
بنا به عقیده آنان، زندگی بشر، در اعصار مختلفی طبقه بندی شده است. اولین دوره کریتایوگا (عصر طلایی) است. در این عصر انسان ها طویل العمر بوده، بدی، کینه، نفرت، غرور و مانند آن پیدا نمی شود. در دوره بعدی، ترتایوگا، درستی و امانت داری، کم می شود. در دوره دواپرایوگا بشر از اصالت دور می شود و انحرافات بروز می کند. خوبی ها به انتها می رسد و انحطاط شروع می شود. در نهایت هم، ناخوشی و فلاکت و ذلت، خود را ظاهر می سازد. دوره کالی یوگا (دوره آهن)، دوره انحطاط است. ترس، مرض، فقر و گرسنگی، حاکم بر مقدرات بشر است. از پی آن، دوباره دوره ی کریتایوگا ظاهر خواهد شد. عصر کمال و زیبائی ها، مجدداً از راه خواهد رسید.

قیامت و پل صراط

قیامت: اعتقادات قوم آلتای بر این بود که روزی دنیا به آخر رسیده و ویران خواهد شد. آن را به نام دوره سدکننده نامیده اند. زندگی بر روی کره زمین دائمی نبوده، انسان ها، حیوانات و نباتات، از روی آن محو خواهند شد. با رسیدن این دوره، جرم ها زیاد گشته، ترس از خدا، از بین می رود.
بنا به اعتقادات ژرمن، روزی خواهد رسید که تعداد مجرمان و گناهکاران رو به فزونی خواهد گذاشت، و سعادت و نیک بختی، از دنیا رخت برخواهد بست. خورشید رو به تاریکی خواهد گذاشت دریاها طغیان نموده و روی زمین را خواهند گرفت.
ستاره ها از آسمان سقوط خواهند کرد. در اثر حرارت زیاد، همه موجودات از بین خواهند رفت. بعد، دوباره انسان زنده خواهد شد.
پل صراط: یکی از اعتقادات باقیمانده از ادیان توحیدی، در میان مذاهب تحریف شده، پل صراط است. عموماً از پل باریکی صحبت می شود که برای ورود به بهشت، بعد از مرگ باید از آن گذشت.
برابر عقاید ژرمن، مردگان برای ورود به دیار خوشبختی، بایستی از پل طلایی که بر روی رودخانه گژول زده شده، عبور کنند. گناهکاران موفق به این کار نخواهند شد و از طرف موجودی به نام گارم به کیفر خواهند رسید.
در اعتقاد اینکاها، مردگان از روی پلی که از مو ساخته شده، و در زیر آن دریای بسیار عمیقی وجود دارد، باید بگذرند.
در دین زرتشت، همانگونه که در کتاب وندیداد آمده، برای ورود به بهشت، گذشت از روی پلی به نام رشنو لازم است. در عقاید اسکیموها نیز، درباره پلی که از یخ ساخته شده، صحبت شده است. ایمان به پل صراط، در اعتقادات یونانیان قدیم، آنگلوساکسون ها، اقوان اوژیبوا وقبائل فوکس آمریکای جنوبی، و در اعتقادات قوم کاچین و دایاک کشور اندونزی دیده می شود. این پل سعب آلعبور در بعضی عقاید از شمشیر و در بعشی از تارمو، ساخته شده است.

انبیا

اساس ادیان، اغلب توسط یک فرد مطلع و آگاه، ریخته شده است. به عقیده عموم، این مسئولیت، یعنی آگاه ساختن و راهنمایی مردم در امور زندگی و ارائه قوانین، ایده آل، از طرف خداوند به وی محول گردیده است.
نام این شخص را بررسی کنیم:
آزتک ها از پیغمبری سفیدپوست، با ریش سفید بلند بحث می کنند که نام وی کوئت زال کواتل است. همانطور که می دانیم بومیان آمریکا کوسه بوده، ریش و سبیل در نمی آورند و سرخپوست می باشند. این پیغمبر، خارج از این قوم بر آنان وارد شده و دین یکتاپرستی را در این منطقه به مردم قبولانده و رواج داده است. (لاروس، جلد اول، صفحه 613)
نام این شخص، در قوم مایا، کوکل کان است. (تاریخ دین، نوشته شرقی جی اوغلو، صفحه 102)
در کشور پرو، این شخص به نام اراک کوکا نامیده می شود. اساس علم نجوم و سیستم تقویم را، این شخص به قوم خود یاد داده بوده است.
پیغمبر قوم موسیکا ایندین، بوچیا نامیده می شد. او صنعت نساجی را به سرخپوستان یاد داده و قوانین مقدسی برای آنان آورده است. (تاریخ دین، دکتر شرقیجی اوغلو)
در قوم اینکا، نام این شخص «مانکو کاپاک» بوده و صفت نبوت به وی داده شده است. (لاروس، جلد8، صفحه 318)
پیغمبر قوم تزکوکو، به نام نزاهوال کویوتل، یعنی کویوتل روزه دار، نامیده می شد. (نشریه علم و تکنیک 1980، صفحه 30)
بررسی آثار باقیمانده معابد عظیم آمریکا جنوبی؛ روشن می کند که ابتدا این بناها، به منظور احداث رصدخانه ساخته شده، در این خصوص، مدارکی در دست است که نشان می دهد، آنها موفق به کشف مسائل نجومی زیادی شده اند. ابتدا با این رصدخانه ها، نظام شکوهمند حرکت ستارگان و سیارات فضا را کشف نموده، بعد با تحولاتی که در دینشان ظاهر گردیده، رصدخانه ها، تبدیل به معابد به پرستشگاه هایی شده، که در آن قربانی های خود را تقدیم می کردند.
در افسانه سومرها، از یک شخص با ریش دراز، که تاج دو شاخه ای بر سر می نهاده، صحبت شده است این شخص که نامش «نین - گرسو» می باشد. بعدها با اوصاف خدائی توصیف گردیده، که با ارابه مخصوصی در میان قبایل مختلف می گشته و دشمنانش را با گرز خود از بین می برده است.
در مسلک بودائی آورنده دین، سیدهارتا - گوتاما است. سومری ها این شخص را سارگون نامیده اند. (نشریه علم و تکنیک 1980، صفحه 30)
مسلمانان موظف نیستند به افرادی غیر از بیست و چهار رسولی که اسامی آنان به عنوان نبی در قرآن درج است، لقب پیغمبری دهند. به خصوص در مورد اشخاص فوق الذکر، دادن عنوان پیامبری به آنان، جایز نیست. ولی با عنایت بر اینکه، یکصد و بیست و چهار هزار نبی، به جهان بشریت فرستاده شده، و نیز شباهت بعضی از اعتقادات اقوام مختلف با عقاید اسلامی، می توان گفت حداقل بقایای یک دین برحق، در دوره این اشخاص، موجود بوده است.

عبادت

همان طوری که، نماز در دین اسلام واجب شمرده شده، در سایر ادیان بر حق نیز نماز گزاردن یکی از عبادات محسوب می شده است. این مسئله را قرآن کریم، بدین صورت بیان می فرماید:
«هر کار نیکو (از انوع عبادات و خیرات) به خصوص اقامه نماز و ادای زکات، به آنها وحی کردیم.» (سوره انبیاء آیه 73)
در شکل و آداب مذاهب تغییر یافته، بقایای دین برحق، موجودیت خود را حفظ نموده است. اقوام قدیمی سامی، در موقع عبادت به سمتی متوجه می شدند. در تورات (دانیال نبی 6 - 10) از حضرت دانیال در حالی که روزی سه بار به سمت قدس عبادت می کرده، صحبت شده است. همان گونه که مفهوم قبله دار ادیان قدیمی موجود بوده، در عباداتشان نیز، حالات مختلف نماز دیده شده است. به خصوص حالت سجده کردن، در تورات چنین بیان شده است:

نحمیا، باب 9، آیه 3، صفحه 485:

« و در یک ربع روز، از تورات یهوه، به ذکر خداوندشان پرداخته، و یک ربع دیگر، برای اعتراف به گناهان خود، به خداوند سجده نمودند.»
در آیه 7 باب 40 کتاب اشعیاء نبی نیز از سجده کردن سخن به میان آمده، همچنین در مزمور، تنها نسخه موجود کتاب زبور حضرت داود که تحریف شده، از سجده کردن به سمت معینی بحث گردیده است.

مزامیر، باب 138، آیه 2:

«به سوی معبد مقدست، سجده می کنم، و به خاطر عنایت و حقیقت، شکرگزار نامت هستم.»
علاوه بر آن، در آیات 22 و 29 همان کتاب و آیه 2 مزمور 29، و آیه 4 مرموز 64 و آیه 5 مزمور 85، برخی از آداب نماز دین اسلام را می توان ملاحظه کرد. در آداب دینی آکادها، بودائی ها، مصریان قدیم، می توان صحنه های سجده کردن را مشاهده نمود.
وجود وجوه تشابه را در عبادات اقوامی که در ادوار مختلف و در مناطق دور از هم زیسته اند، نمی توان تصادفی تلقی کرد. می توان گفت آموزش و ادای این مفاهیم، که با اعتقادات اسلامی نیز توافق نشان می دهد، بر اثر نشر دین برحقی به وقوع پیوسته است.
در غیر اینصورت، تنظیم آداب و سنن و افکار دینی، که تشابهات و همانندی های زیادی در بین آنان بچشم می خورد، در مناطق مختلف جهان، با الهام از نیروی خیال، امکان پذیر نمی باشد.
تحقیقات جامع و علمی بر روی مذاهب تغییر ماهیت یافته که موارد متناقض و انحرافی زیادی در آنها دیده می شود، نشان داده است سیستم های اعتقادی مذکور، تا ظهور دین اسلام، نه در معرض اولسیون بلکه در معرض تغییر ماهیت قابل رؤیت و قابل ثبوت با ادله گوناگون بوده اند، نمی توانند به عنوان منبع اصلی دین اسلام مورد قبول قرار گیرند. دینی که کتابش یعنی قرآن کریم، کوچک ترین تناقضی در برندارد.
قرآنی که حتی در عصر کامپیوتر نیز، بشر قادر نیست جمله مشابه یکی از آیات آن بسازد، قرآنی که چهارده قرن پیش، بسیاری از معماهای علمی، فنی، تکنولوژیکی بشر را به طور صریح پاسخ گفته است.

پی نوشت ها :

*. ASSOMPTION
*. بنا به اعتقادات اسلامی حضرت عیسی مسیح به قتل نرسیده، بلکه به امر خدا به آسمان ها عروج فرموده است.

منبع: مبانی فراماسونری ترجمه: جعفر سعیدی تألیف: گروه تحقیقات علمی ترکیه [یحیی هارون]؛ نوبت چاپ: چاپ ششم بهار 1391 شمارگان: 2000
سه شنبه 28/8/1392 - 16:41
آموزش و تحقيقات
ویژگی های بسیجیان و منتظران مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
ویژگی های بسیجیان و منتظران مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

نویسنده:حجت الاسلام دری نجف آبادی
بسیجی بودن یك ارزش و آمادگی برای دفاع از حق- حق شناسی و حق پرستی و پاسداری و صیانت از حق است؛ می توان مفهوم بسیج را با مفاهیمی مانند: انصار و مهاجران، اصحاب امام زمان(عج)، یاران حق، مرزبانان توحید، شیفتگان خدمت، تشنگان ولایت، پاسداران عدالت، جنود الهی و حزب خدا و منتظران ولی الله و رهروان خمینی كبیر(رض) تطابق داد و از ایشان به بزرگی و بزرگواری و كرامت یاد كرد. در این مقاله به گوشه هایی از صفات منتظران راستین ولی عصر ارواحنا فداه اشاره شده كه می توان تبلور صفات یاد شده را در بسیجیان جستجو كرد و انتظار می رود تا بسیجیان با اخلاص اردوگاه خمینی كبیر(رض) با توكل بر خداوند و تلاش صادقانه تجلی صفات یاران مهدی(عج) را نوید بدهند و یاد آن بزرگوار را در دلها و جانها زنده كنند و الگوئی برای نسل امروز و نسلهای آینده باشند مطلب را با هم از نظر می گذرانیم.

و اینست رمز و راز بسیج و بسیجی؟!

اینك به ده ویژگی از صفات یاران مهدی(عج) و فضائل منتظران آن حضرت اشاره می نماییم؛ باشد كه خداوند توفیق معرفت و اطاعت به همه ما كرامت فرماید و فكر و فرهنگ و تفكر بسیجی و انتظار را در دلها و جانهای ما زنده سازد و عشق به ولایت را سرمایه و توشه طی طریق ما قرار دهد.

¤ ویژگی یاران و منتظران مصلح موعود

یكی از مسائل پربركت، سازنده، تاثیرگذار و الهام بخش امت بزرگ اسلامی و پیروان اهل البیت(ع) مسئله انتظار است.
انتظار، آمادگی برای جهانی بهتر، نویدبخش، عدالت خواه و سرشار از ایمان و معنویت و اخلاق است.
انتظار دو بعد سلبی و ایجابی دارد:
الف: نفی وضع موجود
ب: اثبات وضع مطلوب
چه بسا این حقیقت نورانی به نوعی در دعای شریف ندبه وافتتاح و دعاهای مشابه دیگر به صورت بسیار حكیمانه ای ترسیم شده است.
گوهر انتظار از دیدگاه اهل البیت(ع) آرمانخواهی و آرمان گرائی و عشق به بهترین شرائط زندگی برای جهان بشریت است. شرائطی كه تمامی استعدادها شكوفا شود و عدالت جهانی حاكم باشد و فقر و محرومیت زدوده شود.

انتظار روح امیدواری و انگیزه نسبت به آینده است:

انسان اهل انتظار هرگز مایوس نمی شود كه یاس از گناهان كبیره است. به لطف خداوند و وعده های الهی امیدوار است و برای آینده ای بهتر تلاش می كند.
در روایات آمده است:
كسی كه انتظار حاكمیت ما را می كشد مانند كسی می ماند كه با خون خود در راه خداوند غوطه می خورد.
در اینجا چند ویژگی بسیجیان راستین و منتظران واقعی آن حضرت را توضیح داده، امید آنكه خداوند متعال توفیق درك این عید بزرگ و صبح سعادت را به همه ما عنایت فرماید.

1-معرفت كامل

یكی از صفات بارز و برجسته مومنان معرفت است؛ ارزش انسانها به معرفت آنهاست- هرچه معرفت كاملتر باشد ارزش انسان والاتر است.
گوهر وجودی انسانها را معرفت تشكیل می دهد، معرفت چراغ راه و راهنماست، معرفت سرمایه دنیا و آخرت است، معرفت بذر شهود و حضور و ادراك حقایق عالم است- معرفت بذر مراتب و درجات قیامت است.
بدون معرفت نهال تعالی انسان پا نمی گیرد و درخت وجود انسان برنمی دهد.
معرفت گوهر شب چراغ جان انسان است و خود كلید معرفه الله است.
در انگاره های دینی افضل انسانها و اكمل ابناء بشر بامعرفت ترینشان است.
و خداوند بزرگترین سرمایه ای كه به انسانها داده و آنها را بر دیگر موجودات عالم امتیاز بخشیده، سرمایه و گنجینه معرفت است و «معرفه یفرق بها بین الحق و الباطل».
معرفت كامل با معرفت رسول الله (ص) و ائمه هدی(ع) و غیب و شهادت و دنیا و آخرت بهم آمیخته است و عرفان خداوند منان با عرفان پیامبران و اولیاء و سفرای الهی هم بهم گره خورده و شناخت خداوند و اسمای حسنا و صفات علیا و افعال حكیمانه و ربوبیت و رزاقیت و دیگر صفات او راهنمای انسان به احسن نظام و اتم صنع و اكمل انعام است. البته معرفت شاخه های فراوان دارد كه در جای دیگر باید به آن توجه شود كه اهم آن شناخت زمان و حادثه ها و شرایط و نیازها و ضروریات است.

2- محبت

معرفت موجب محبت می شود، معرفت عامل عشق و محبت است محبتهای كیمیای انسانسازی و توجه است محبت در انسان تحول ایجاد می كند چنانكه قرآن كریم می فرماید: «والذین آمنوا اشد حبالله».
این كیمیای محبت است كه انسان را می سازد و پاك و پاكیزه می كند و آلودگیها را از دل انسان می زداید. حب خداوند و حب اولیاء خدا بزرگترین سرمایه هاست.
اكسیر محبت انسان را به دیار تولی می رساند. محبت حقیقی و عشق حقیقی چشم را بینا و گوش را شنوا و دل را شیفته محبوب می كند و سختی ها را در راه وصول به محبوب برانسان آسان می سازد در روایات آمده است كه «المرء مع من احب» انسان با كسی است كه او را دوست می دارد؛ در حقیقت رابطه محبت انسان را شبیه محبوب و از جنس او می سازد. چنانچه فرموده اند: «لادین الاالحب»: نیست دیگر مگر محبت (یعنی محبت شاخصه دینداری است).
از رسول اكرم(ص) نقل شده كه فرموده اند:
«هركس ما را دوست بدارد فردای قیامت با ما خواهدبود.»
اگر انسانی، سنگی را دوست بدارد خداوند او را با آن سنگ محشور فرماید.
و چه بسا كنایه از ارتباط با بت ها و مظاهر گوناگون باشد؛ بهرصورت محبت و عشق به امام عصر (ارواحنا فداه)؛ محبت و مودت و حب عملی و ارتباط واقعی با خاندان عصمت و طهارت(ع)، گوهره دین و جوهره ایمان و یقین است «و هل الدین الا الحب» آیا حقیقت دین جز محبت و عشق و انس و دوستی و ولایت و ارتباط و سنخیت با پاكان و پاكیزگان و اهل آیه تطهیر(ع) چیز دیگری هست؟
رسول الله(ص) فرموده اند:
هركس قومی را دوست بدارد و با آنها ولایت و ارتباط برقرار نماید، روز قیامت با آنها محشور خواهدشد. این دوستی موجب ارتباط، نزدیكی، تقارب، سنخیت، تعامل، تاثیرپذیری، همگرایی، توالی و ولایت و انس و عشق و الگوگیری و همرنگی خواهدشد.
و همین سنخیت و ولایت و قرب و تعلق خاطر، عامل نجات انسان از مهالك و پیروی از اهل بیت(ع) خواهدشد و چه بسا سر روایاتی كه می فرماید: «افضل الاعمال انتظار الفرج».
«محبوبترین اعمال در نزد خداوند متعال انتظار فرج باشد.»
به همین محبت و ولایت و عشق به همه خوبیها و پاكیها و تبری از همه بدی ها و زشتی ها مربوط می شود. و گوهر این روایات، عالی ترین درجه حب نسبت به عالیترین مرتبه محبوب باشد و آنگاه این مفهوم بصورت بسیار روشن صادق است كه محبوبترین اعمال در نزد خداوند انتظار فرج است.
از امیرالمومنین روایت شده كه در پاسخ زیدبن صوهان كه از آنحضرت سوال نموده: بهترین اعمال در نزد خداوند متعال چیست؟ فرموده اند: انتظار فرج است. البته این نوع روایات نوعا نسبی است.
لیكن گوهر آن محبوبترین عشق ها نسبت به محبوبترین معشوق ها و محبوب هاست؛ عشق خداوند متعال و عشق اولیاء او و عشق ولی اولیا و خاتم اوصیا و چشم بینای عالم وجود و واسطه غیب و شهود و ذخیره الهی و سر غائی آفرینش و مظهر غیب مطلق و اسم جامع و اسم اعظم و تجلی آیه نور و آیه تطهیر و سوره كوثر و اهل حضرت بقیه الله ارواحنا فداه است.
«مرا عهدی است با جانان كه تا جان در بدن دارم
هواداران كویش را چو جان خویشتن دارم»
در هر صورت محبت نسبت به خداوند متعال و پیامبر اكرم(ص) و ائمه هدی (ع) و فاطمه زهرا(ع) و محبت نسبت به حضرت حجت (عج) و تلاش در راه تحصیل رضایت آن بزرگوار از اهم امور است و باید در راه آن اهتمام ورزید و در راه وصول به آن مجاهدت كرد و عوامل دوری و غفلت را زدود و عوامل انس و اتصال و وحدت را فراهم ساخت.
و همین معنا بهترین و زنده ترین محور تفاهم و تعامل و تالف و تعلق پیروان اهل البیت (ع) و امت اسلامی خواهد بود؛ باید در تبیین و تعریف و توضیح و تحقق آن كوشید و آنرا چراغ راه و رمز الفت و اتحاد اسلامی و تولی و تبری قرار داد.

3- بصیرت

تعمق و تدبر و بصیرت در دین چراغ راهنمای انسانهاست؛ بصیرت در صراط مستقیم همانند قطب نمائی است كه جامعه اسلامی را به سمت اهداف بلند و متعالی آن هدایت می كند و در طوفان حوادث روزگار مانع سقوط، انحراف و انحطاط می گردد.
در میدان عظیم تضارب افكار و اندیشه ها و تنازع بقاء و مكتب ها واسم های گوناگون و جنگ های عظیم تبلیغاتی و رسانه ای و فرهنگی و دیدگاهها و نظرات گوناگون مذاهب و مكاتب اسلامی و غیر اسلامی، آنچه پس از معرفت، راهنما و روشنگر است تشخیص درست و بصیرت لازم در راه است.
پرچم ولایت و امامت و رهبری و هدایت امت را كسانی می توانند بدوش بگیرند كه دارای سه ویژگی باشند:
الف: صبر و بردباری
ب: بصیرت و بیداری
ج: آگاهی و معرفت نسبت به مواضع حق
مهم تشخیص صحیح و حكیمانه است.
ممكن است افرادی اهل اقدام و عمل باشند و اراده برای كار و تلاش نیز داشته باشند لیكن در حوزه عمل تحت تاثیر القائات شیطانی، نفسانی و مانند آن قرار می گیرند. شمشیرها و زبان های آنها از پایگاه روشن ایمانی و اعتقادی برنخواسته و از الهام الهی و رحمانی نشأت نگرفته بلكه عوامل دیگری موثر بوده كه این نوع اقدام نه تنها ارزش نداشته بلكه چه بسا ضدارزش باشد و آثار تخریبی آن از آثار مثبت آن بیشتر خواهد بود.
خوارج از همین قماش نامردمان بودند و در طول تاریخ نیز این قبیل جاهلان و غافلان و فریب خوردگان كم نیستند؛ اگرچه متنسك به دیانت باشند اما كوته نگری ایشان ضربات مهلكی بر پیكره اسلام اصیل وارد خواهد ساخت.
امروز نیز جهان اسلام گرفتار عناصر مسئله دار، تندرو، خشن و گروه های تكفیری و وهابی و منافق و سرسپرده و پرادعاست كه هر یك تبری برداشته و بر قامت استوار و با عظمت این دین قویم و این شجره طیبه عدالتخواه و انسانساز می زنند.
مفهوم بصیرت در دین تشخیص حكیمانه و عمل خردمندانه است؛ بصیریت در دین و رصدگری مصالح و منافع دین و پیروان آن و صیانت از كیان آن یك ضرورت است؛ باید از اصول و مبانی دین تجاوز نشود و كسی كاسه داغ تر از آش نباشد و از پاپ كاتولیك تر نگردد.
تعقل و تعادل را حفظ می كند وزانت دینی و اخلاقی داشته از افراط و تفریط بدور باشد.
این چنین شخصیتی سیره پیامبر(ص) و ائمه هدی(ع) را رعایت می كند؛ نان را به نرخ روز نمی خورد- فریبكار نیست و اغراء به جهل نمی كند و خود مغرور نمی شود و دین را وسیله اهداف نفسانی قرار نمی دهد؛ بلكه از دین بعنوان چراغ سعادت و كارافزار حیات طیبه استفاده می كند.
البته در مسائل پیچیده و نیازمند به تحقیق و تفحص و كاوش و كند و كاو و جهد و اجتهاد می كند و از عالمان دین شناس و وظیفه شناس پیروی می كند و اگر خود چراغدار و چراغ بان حریم دین نباشد از عالمان ربانی نور می گیرد و بهره می برد و به آنها تأسی می جوید.

4- نصرت و یاری كردن

موضوع مهم تبلور اندیشه ها و آرزوها و آرمان ها در صحنه عمل و عملیاتی كردن اندیشه ها و دیدگاه هاست. اگر هزاران اندیشه و فكر خوب در ذهن انسان ها باشد كافی نیست گرچه لازم است لیكن زمانی افكار بلند و آرمان های بزرگ شكل عملی خواهد گرفت و تأثیرگذار و الهام بخش خواهد بود و سرنوشت ها را دگرگون می كند كه از عالم ذهن و تصور به عالم واقع و تحقق برسد و ساز و كارهای مناسب اجرائی و عملیاتی برای پیاده كردن آن آرمان های متعالی فراهم شود.
آنچه همواره تاریخ ساز و ماندگار است تبدیل اندیشه های ذهنی و تصورات خیالی و آرمان های قلبی به جریان جاری و رود پرخروش زندگانی است. حرف را به عمل گره زدن و عینیت سازی سخن و نمود عملی یافتن.
ابر باران زا و اندیشه های الهام بخش و تأثیرگذار و سازنده می تواند سرنوشت را دگرگون سازد و مسیر كاروان بشریت را متحول نماید.
بدون تردید در طول تاریخ بشریت مردانی بزرگ با اندیشه ها و ایده های متعالی بوده اند كه توانسته اند كاروان بشریت را هدایت كنند و برهنگان و یا مظلومان را عزت بخشند و متجاوزان و متجاسران را سر جای خود بنشانند. و این مردان فخر بشریت و سرمایه سعادت انسان ها هستند.
اینجا میدان بزرگ امتحان و ابتلای الهی است؛ در اینجا شخصیت برگزیدگان تاریخ شكوفا می شود و خدمتگزاران راستین جامعه بشریت از مرفهان بی درد و مسرفین بازشناسی می شوند چنان كه در حدیث آمده است: در كشاكش و فراز و نشیب روزگار و تحولات زمانه گوهره مردان بزرگ شناخته می شود یا روشن و دانسته می گردد.
آری! در دوران حوادث و طوفان هاست كه كشتیبان كارآزموده و امتحان داده و تلخ و شیرین و سرد و گرم چشیده از مدعیان بی هنر شناخته می شود. در اینجا موضوع نصرت اسلام و قرآن و در زمره انصار قرار گرفتن و لباس نصرت دین و یاری امام عصر (ارواحناه فداه) را بر قامت پوشیدن و همچون انصار امام حسین(ع) فداكاری و جانبازی كردن، معیار است؛ صحنه-صحنه حق و باطل و میدان كربلا و عاشورائیان تاریخ و تاریخ سازان پاك سرشت و روشن ضمیر و تفكیك آنها از طاغوتیان و یزیدیان است.
خط جدایی وفاداران راستین مكتب امامت و ولایت از سست عنصران خودباخته و سرانجام تحقق این معنای بلند و سنت الهی كه:
«كم من فئه قلیله غلبت فئه كثیره باذن الله.»
یاران امام زمان (عج) و دوستداران آن بزرگوار در زیارتنامه شریف و دعای عهد مكرر بر این وفاداری و فداكاری و بصیرت و نصرت در راه تحقق آرمانهای حضرت(عج) تاكید نموده و بر این ایمان و ایثار عشق می ورزند. من آماده نصرت شما هستم تا خداوند دین خودش را بواسطه شما زنده كند.
من با شما هستم با شما نه با دشمنان شما.
كاش من با شما و در كنار شما بودم و به درجه رفیع شهادت نائل می شدم و به این فوز بزرگ و عظیم می رسیدم.

5- وفاداری و فداكاری

چون آرمانها بزرگ واهداف متعالی و جهانی و جاودانه است بقدر اهداف باید عزم و اراده و انگیزه و عشق و ایمان و تلاش و مجاهدت باشد و گرنه «نابرده رنج گنج میسر نمی شود» - «من جد و جد» هر كس تلاش كند به هدف خواهد رسید؛ باید در میدان مسابقه به سوی خیرات و بركات بر همگان سبقت گرفت و در یك رقابت نفس گیر قله های شرف و فضیلت را فتح كرد و چراغ نورانی عزت و شرف را به دست گرفت.
چون آرمان مهدویت (ع)، بزرگترین و بالاترین آرمانهای بشریت است به مجاهدت و ریاضت و عشق و فداكاری نیاز دارد؛ هرگز نازپروردگان نبرند ره بجائی و مرده دلان پیروز نخواهند شد.
باید با نشاط و عزم و اراده، با جهاد و اجتهاد و با صبر و استقامت بپا خواست و بر خداوند متعال توكل كرد كه «من یتوكل علی ا... فهو حسبه.»
مفاد دعاهای عهد و افتتاح، پیمان با ولی عصر ارواحنا فداه و بیعت با آن حضرت و آمادگی و تدارك همه جانبه برای هرگونه جانفشانی و جانبازی است.
این دست بیعت در دست ولی عصر ارواحنا فداه تا قیامت است و آمادگی آنقدر بالاست كه اگر مرگ نیز حائل و واسطه شود باز اعلان آمادگی نموده تا از قبر سربرآوریم و در ركاب جانان جانفشانی كنیم.
این عهد وفای به عهد الهی و پیمان ربوبی، وفای به بیعت، وفای به میثاق امامت، وفای به ولایت الهی و ولایت اولیای الهی، است؛ از عالم ذر تا غدیر خم و تا یوم الانذار و حدیث منزلت با خمسه طیبه اهل كساء و آیه تطهیر و مباهله وفای به اهل البیت(ع) و مودت در رابطه با ذوالقربی و رسول اكرم(ص) و حدیث شریف ثقلین و مظاهر اسماء الله الحسنی و صفاته العلیاء وفای با آن كس كه تجلی آیه نور است و تحقق آیه شریفه «و من عنده علم الكتاب» و آیه شریفه «وجعلنا هم ائمه لما صبروا و كانو بآیاتنا یوقنون» همه تجلی این تولی است. هم ایشان كه فرمانروایان كشور صبر و یقین و پاسداران و حافظان حریم توحید و امنای الهی بر وحی و تنزل هستند.
وفای به عهد فطرت، كه ریشه در تكوین و تشریع هر دو دارد و تشریع نیز مكمل تكوین است و معرفت اكتسابی نیز ظهور معرفت فطری است ثمره این شجره طیبه است. امامت معصومین (ع) كه الگوی همه ارزشهای مكتب می باشد و امامت و عدالت، عصمت و طهارت همگی ریشه در عمق فطرت و سرشت عالم دارد.

6- اعتصام به حبل الله

قرآن كریم همه ما را به اعتصام و چنگ زدن به ریسمان استوار الهی و صراط مستقیم ربوبی و تمسك به حبل الله امر می كند.
اعتصام به حبل الله دارای مراتب و منازل فراوان فردی و خانوادگی و اجتماعی و سیاسی و ظاهری و باطنی و اخلاقی و اعتقادی و معرفتی است و ابعاد گسترده حیات انسانها را پوشش می دهد.
اعتماد به حبل الله در درجه اول از عشق و ایمان بالله و ذكر و انس با حضرت حق و توسل و توكل به او شروع می شود.
حبل الله ریسمان الهی است و موجب صعود انسان از وابستگی ها و اسارت ها بسوی خداوند متعال می گردد انسان را از ظلمات جهل و غفلت و جهالت بسوی نور آسمانها و زمین هدایت می كند كه:«الله نور السموات و الارض- الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور».
«حبل الله» ریسمان قرآن و عترت است؛ ریسمان امامت و ولایت و حلقه اتصال به هدایت و نصرت الهی است.
حبل الله ریسمان وحدت و همدلی، تفاهم و تعامل، عشق و محبت، اخلاص و استقامت در راه خداست.
اعتصام بحبل الله وظیفه همه مسلمانان و رمز عزت و سربلندی و اعتلای اسلام و مسلمین است.
اعتصام بحبل الله پیوند دلها و زبانها، تجسم اخوت و اتحاد، پیوند همفكری و همكاری و تعاون بر بر و تقوی است.
برای برقراری حكومت عدل جهانی یكی از مولفه های موثر و سرنوشت ساز اعتصام بحبل الله است.
باید همه اقشار مسلمین دست در دست یكدیگر نهاده و برای پیروزی اسلام و مسلمانان قیام كنند و بپا خیزند.
«و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا»:
در این آیه كریمه خداوند متعال در دستور بسیار حكیمانه و سرنوشت ساز و مكمل یكدیگر بیان فرموده:
الف: همه به ریسمان الهی چنگ بزنید.
ب: از تفرقه پرهیز كنید.
امر است و نهی، ایجاب است و سلب، اقدام است و ترك، اقبال و تبشیر به اعتصام به حبل الله و ادبار و نهی از تفرقه و تشتت.
اساس نیز بردستور اعتصام به حبل الله و نه دستور اجتماع و یا جمع شدن در یك مكان و یا زیر یك سقف نه.؟!
آنچه از ما خواسته شده اعتصام بحبل الله است؛ كه همگی به ریسمان خدا چنگ بزنیم و درجهت اعتصام بحبل الله تلاش و مجاهدت و اقدام نموده و اصل را به اخوت و محبت و عدالت قرار دهیم.
چرا كه باید تمامی انگیزه ها و گرایش ها و اقبال ها درجهت اعتصام بحبل الله باشد و بس؟!

7-نیت و انگیزه الهی

نیت اساس وریشه عمل است«النیه اساس العمل»؛ عمل بی ریشه مانند درخت بی بن است همانطور كه درخت بدون ریشه موضوعیت نخواهد داشت و ثمر نخواهد داد؛ اعمال انسانی نیز تابع ریشه ها، مبانی فكری و اعتقادی و انگیزه است؛ امیرالمؤمنین در نهج البلاغه فرموده اند:«بدان هر ظاهری باطنی متناسب با خود دارد، آنچه ظاهرش پاك و پاكیزه باشد باطنش نیز پاك و پاكیزه خواهد بود و آنچه ظاهرش پلید باطنش نیز پلید باشد خواهد بود. و پیامبر (ص) فرمود: بدان برای هر عملی رویش هست و هر رویشی از آب بی نیاز نیست1.
و بدان برای هر عملی گیاهی است و هیچ گیاهی از آب بی نیاز نیست و آب ها مختلفند آن آب كه پاك باشد سیراب كردنش، كشتش پاك و میوه آن شیرین خواهد بود و آنچه كه سیراب شدن آن پلید باشد، كشتش پلید و میوه اش تلخ خواهد بود.
«نیت» قوام شخصیت انسان را تشكیل می دهد و گفتار انسانها از شخصیت روحی و معنوی آنها شكل می گیرد و تحت هدایت تعقل و روح و جان و قلب عمل می كند؛ هرچه روح قوی تر قلب نورانی تر- انگیزه ها الهی تر عمل شایسته تر خواهد بود؛ شاكله وجودی انسانها را مجموعه ای از افكار و انگیزه ها و اخلاقیات و اعمال تشكیل می دهد و ساختار و ساختمان فكری و روحی انسانهاست كه ساختار عملی و رفتار و گفتار و روابط انسانی و اجتماعی انسانها را سامان می دهد و می سازد و چه بسا آیه شریفه «قل كل یعمل علی شاكله».
به این حقیقت اشاره نموده و پرده از روی این واقعیت برگرفته كه شاكله وجودی انسان و قوام حیات او را انگیزه های باطنی و روحیه ها می سازند.
و اساس بنای وجودی انسان به افكار و نیات او وابسته است.
در روایتی امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند: كردارها و رفتارها و گفتارها. میوه ها و ثمرات نیت ها و انگیزه هاست؛ فردای قیامت مردمان برحسب نیاتشان محشور می شوند.
علت خلود اهل آتش در آتش نیات و شخصیت باطنی آنهاست و علت جاودانگی اهل بهشت در بهشت نیز نیات و شخصیت باطنی و هویت درونی آنهاست و جوهر وجودی انسانها منشأ است و قلب آنها نه قالب آنها. اعمال و اشكال و فرمهای ظاهر و قالبی نشاندهنده باطن و حقیقت انسانهاست و شاكله انسانها را نیات انسانها می سازد. نیات خیر و حشر نیز به تراوشات روح و تنزلات حقیقت انسانها مربوط می شود.
نیت ها زمینه ساز الطاف و عنایات خداوند متعال است؛ نیت ها عامل توفیق و تداوم لطف الهی است نیت پاك گوهر بی بدیلی است كه هرگز قابل جایگزینی نیست.
باید كوشید تا این سرمایه ارزشمند را تحصیل كرد؛ باید از خدا خواست و در دعا و انابه به درگاه ایزدی و اخلاص در عمل كوشید؛ نیت پاك عامل بركت است و سرمایه سعادت؟!
باید با انگیزه الهی برای كسب مكارم و عشق به خدمت و پاسداری و صیانت از مكتب توحید بپا خواست.
باید عازم و مصمم بود و با عزم و اراده برای پیشبرد آرمانهای بلند و متعالی اسلامی كوشید؛ باید پرچم عزت و شرف را بدوش گرفت و تا فتح قله ها نهراسید نباید مأیوس شد و باید كار را چنان دنبال كرد كه رهبران الهی انجام دادند و كربلائیان با خون نوشتند و عاشورائیان در این رابطه عشق بازی كردند. آنچه ربی ها و ربانیون انجام دادند، آنچه مردان خدا و رجال دین برگزیدند همان را باید برگزید، مردانی كه تجارت و بیع آنان را از یاد خدا غافل نمی كند و البته خداوند نیز توفیق خواهد داد و خریدار هم خداست كه «ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم.»

8-صبر و استقامت در راه خدا

دین ما میدان جهاد و مجاهدت در راه خداست؛ میدان فداكاری برای حاكمیت ارزشهای الهی است و عرصه مبارزه با شیاطین و طاغوتیان و عمال آنهاست.
و جز با صبر و استقامت و مجاهدت و ریاضت و برنامه ریزی و تدبیر حكیمانه توفیق چشمگیر حاصل نخواهد شد؛ این عرصه، عرصه تبلور ایمان راستین اصحاب یقین و تقابل با جریانهای سلطه گر و استكباری عالم است. از یك سو اصحاب معرفت و خدمتگزاران با صداقت و امانت و از سوی دیگر ارباب قدرت و سردمداران شرك و نفاق و خیانت در برابر یكدیگر قرار گرفته و]تا بود چنین بوده و تا هست[ چنین هست و تنها راه تدبیر حكیمانه و صبر و استقامت در راه خدا و توكل علی الله است.
«و من یتوكل علی الله فهو حسبه» خداوند خود كفایت خواهد فرمود. اگر مسلمانان در صدر اسلام پیروز شدند و اگر قله ها را فتح كردند و اگر تا اندلس و قرناطه و اشبیلیه و قرطبه پیش رفتند و اگر فرهنگ و تمدن در شرق و غرب عالم ساختند و اگر از ایروان تا قیروان و از سمرقند و بخارا تا پكن و مالزی و اندونزی و تایلند و شرق دور تا غرب اروپا و شمال آفریقا همه جا فرهنگ و تمدن اسلامی درخشید و دلها را زنده كرد و به امت اسلامی هویت بخشید و چراغهای نورانی اسلامی را روشن كرد و مرزبانان بزرگی برای پاسداری از اسلام ساخت و ابن سیناها و مولوی ها، سعدی ها و حافظ ها، شیخ طوسی ها و شیخ مفیدهاو شیخ بهائی ها و شیخ انصاری ها و خواجه نصیرالدین طوسی ها و ملاصدراها و ابن عربی ها را ساخت.
و هزاران انسان وارسته و عالم و عارف و فیلسوف و حكیم و ریاضی دان و پزشك و فیزیكدان و شیمی دان بزرگ تربیت كرد- كه قطعا تحولات امروزی غرب مدیون فداكاری های دیروز مسلمانان و اندیشمندان عالم اسلام است- این همه به بركت اسلام اصیل است؛ اگر پیوند رنسانس در غرب را از دنیای اسلام و فرهنگ و تمدن اسلامی جدا كنیم هرگز رنسانس فرهنگی و تمدنی و تحولی در غرب بوجود نمی آمد و اینهمه مدیون جهاد بزرگ علمی و عملی اندیشمندان اسلامی و بیدادگران اقالیم قبله و سرداران ادب و قلم و زبان و فكر و اندیشه است و امروز نیز دنیای اسلام به این جهاد نورانی نیازمند است.

9- مجاهدت در راه خدا

جهاد همه جانبه و فراگیر برای احیای مجد و عظمت اسلامی یكی دیگر از صفات یاوران مهدی(عج) و یكی از ویژگیهای ارباب ادب و معرفت و شیفتگان حق و عدالت است.
جهاد، مایه عزت امت اسلامی است، جهاد مفهوم وسیع و ابعاد گسترده ای دارد.
جهاد علمی و عملی، اخلاقی و معرفتی و مبارزه و تلاش همه جانبه برای عزت اسلام و مسلمانان و برای پاسداری از ارزشهای اسلام و امت اسلامی و تمامی مظلومان و مستضعفان عالم یك رسالت الهی است؛ آری! «المؤمن علوی و المؤمن مجاهد» مؤمن علی گونه است و مؤمن مجاهدست.
جهاد در معارف دینی ابعاد گسترده ای دارد:
1- جهاد با نفس 2- جهاد تبلیغی 3- جهاد با دشمنان یا جهاداكبر و جهاد اصغر
روش جهاد نیز بسیار مهم و قابل توجه و تأمل است؛ جهاد بر مبنای تقوی و حكمت و در جهت تحقق عدالت و آرمانهای الهی «و جاهدوا فی الله حق جهاده» آنچنان كه شایسته خداوند است در راه خدا جهاد كنید. یا «جاهدهم به جهاداً كبیراً» كه جهاد تبلیغی و تبشیری حكیمانه دین و معارف الهی است.
روشها نیز در این عرصه ها بسیار مهم است و از همه مهمتر الگو بودن مجاهدان راه خدا و شایستگی و بایستگی برای ارائه چهره ای درخشان و جذاب و با نشاط و تأثیرگذار و انسان ساز و عالم پرور و صادق امین و قابل اعتماد و اطمینان از مكتب اسلام است كه بسیار مهم و سرنوشت ساز است.
باید مؤمنان راستین این چنین باشند شاخص و صادق امین، مؤمن بالله و به رسول الله. عارف بالله و بالیوم الاخر دارای روحیه اتكای به نفس و اتكال علی الله.
باید اهل بیت رسول الله را الگو قرار دهیم و با الهام از ایشان راه ایشان را تداوم بخشیم و احیاگر كرائم اخلاق و محاسن آداب باشیم كه ایشان گنجینه های رحمانی و تجلی كرائم قرآن كریم هستند قرآن مجسم و مظهر صدق و صفا و عدل و وفا و خزانه داران غیب و دربانان حریم یقین و پاسداران وحی و مؤمنان راستین و پاسداران سنن الهی و مدافعان حریم توحید و رسالت و مرزبانان علم و حكمت و معرفت هستند2.

10- پرهیز از آلودگی ها و انحرافات

سلامت انسان از انحرافات و آلودگیها و پرهیز از گناهان و لغزشها بزرگترین رمز موفقیت او در عرصه های مختلف فردی و اجتماعی خواهد بود.
آلودگیها و انحرافات و گناهان عامل انحطاط و سقوط انسان است؛ گناه- فرد و جامعه را آلوده می كند و عامل سقوط و انحطاط یا اضمحلال می شود؛ در برابر آن حفظ و صیانت خود و جامعه از آلودگیها و انحرافات و مقاومت در برابر لغزشها و خطاها نشاندهنده صلابت و مقاومت انسان، عزم و اراده او، صلابت و پایمردی در راه خداست. یكی از معیارهای اصلی برای شناسائی انسانها و جوامع انسانی سلامت در برابر لغزشها و آلودگیهاست.
شاخص تقوی، عفاف، امانتداری و صداقت در كارها را بهترین نشانه ها در شادابی و پویائی و تحرك جوامع است؛ و آلودگی و انحرافات گوناگون اخلاقی و جنسی و اجتماعی، بزرگترین نشانه سقوط و انحراف و انحطاط است.
در جامعه اسلامی، ارزشها حاكم است و جرم و گناه و آلودگی و انحراف راه ندارد و ملاك جامعه اسلامی رعایت اصول و ارزشهاست والا با ادعا و تظاهر جامعه، اسلامی نخواهد شد. اگر ما در انتظار حكومت عدل جهانی هستیم باید زمینه ها و بسترها را برای آن شرائط فراهم كنیم، باید ارزشها گسترش پیدا كند- باید ملاكهای الهی حاكم باشد؛ باید صفات و اوصاف اهل تقوی فراگیر باشد؛ در جامعه اسلامی همگرائی، همدلی، همفكری، دین باوری و ورع و تقوی حاكم است؛ روح تعاون برا بر و تقوی و تواصی بحق و تواصی به صبر زنده است.
امر بمعروف و نهی از منكر رواج دارد- ارزشها زنده و گناه و آلودگی ها منفور است.
عفاف و پاكدامنی ارزش دارد؛ فساد و فحشا مطرود است؛ اهل تقوی عزیز و محبوبند و اهل فجور ذلیل اند. شایستگان سربلندند و آلودگان سربزیرند؛ لطف خداوند شامل حال همه است و بركات خداوند نازل و همه با یكدیگر در جهت رضایت خداوند همراه و همسو و وفادارند.
و اینست معنا و مفهوم امت اسلامی و امت قائمه به عدل و قسط و حق.
منبع:روزنامه کیهان
سه شنبه 28/8/1392 - 16:40
آموزش و تحقيقات
بسیج، آموزش استقامت، رویش فداكارى
بسیج، آموزش استقامت، رویش فداكارى

نویسنده:غلامرضا گلى زواره

اسوه‏هاى ایثار

بسیج درخت پرثمرى است كه شكوفه‏هاى شكوهمند آن رایحه ایثار، اخلاص و مقاومت را در فضاى انسانیت پراكنده مى‏سازد، در بوستان بسیج دلاورانى گمنام پرورش یافته‏اند كه با رشادت خالصانه عروج به سوى عرش، قدس و ملكوت را زمزمه كرده‏اند.
از این نهاد معطر هزاران عاشق به قلّه رفیع شهادت رسیده‏اند و میلیون‏ها نوجوان و جوان جویاى رضاى حق كه تشنه معرفت و شیفته زیارت حسین بن على علیه السلام بوده‏اند به این بارگاه پُربار راه یافته‏اند.
این گلستان كه با نام سالار شهیدان عجین گشته و عطر عترت رایحه‏اى جهانبخش به آن عطا كرده آن چنان ابهت، صلابت و درخششى دارد كه هر روز و هر زمان كه بگذرد بر رونق، نام آورى، تأثیرگذارى و بركاتش افزوده مى‏شود.
تربیت یافتگان این مدرسه با انگیزه‏اى الهى، مقاومتى كم نظیر، برنامه ریزى‏هاى حساب شده و جهت دار، گوش به فرمان ولایت به دفاع از آرمان‏ها و ارزش‏هاى انقلاب اسلامى برخاسته‏اند و از این روى از بدو تأسیس، خار چشم دشمنان بوده‏اند و گروههایى كوشیدند با باتلاق‏هاى آلوده و مرداب‏هاى متعفن خود كدورت و شكستى بر این حریم وارد سازند امّا خود باخته، سرافكنده و خسران دیده، نومید،افسرده و رسوا شدند. بسیج یك خیزش ژرف، ارزشى، منطقى و منطبق بر نیازهاى جامعه اسلامى است. بصیرت بسیجى با ایمان و پارسائى توأم گردیده و محصولات ارزنده‏اى را به ارمغان آورده است.
آن‏ها كه دلشان به نور الهى منوّر است و در قبال مسلمانان احساس مسؤولیت مى‏نمایند و مى‏كوشند پرچم سربلندى و عزت اسلامى را در فرازین قلّه جهان به اهتزاز درآورند در حقیقت بسیجى هستند. حضور پرنشاط و ریشه دار و رشد دهنده در تمامى عرصه‏هاى فكرى، علمى، فرهنگى كه شرافت، استقلال و استوارى ملتى را كه در پرتو قرآن و عترت ترسیم كند نیز یك حركت خودجوش بسیجى است كه استمرار و ژرف بخشیدن به آن در گستره زمان و مكان ضرورتى اجتناب‏ناپذیر مى‏باشد.(1)
بسیج را باید مفهومى فراگیر دانست كه عمومیت آن طیف وسیعى از اندیشه‏هاى متعالى را در خود جاى داده است. عنوان و لقب این واژه مقدس مى‏تواند هماى سعادت را بر دوش هر فردى از هر قشرى از جامعه فرو بنشاند. بسیجى با تعهد و تقوا، عزم و اراده، صفا و صداقت، شجاعت و همّت، عدالت خواهى، تیزهوشى و زمان‏شناسى در فرازهاى حساس انقلاب و نظام اسلامى حضورى مداوم و سرنوشت ساز دارد.
در واقع بسیج یك هویت فرهنگى، روشن، پاك و آینده نگر است و كردارش براى رضایت كردگار است و با چنین هدفى هر جا كه به وجود بسیجى نیاز باشد، حضور خالصانه و معنادارش بدون درنگ و عارى از هرگونه فرصت سوزى و عافیت‏طلبى، مشاهده مى‏گردد. حال امكان دارد این حضور در دفاع مقدس باشد یا عرصه‏هاى علمى و یا احیاناً خنثى كردن نقشه‏هاى رنگارنگ و تشویش آفرین و كینه توزانه دشمنان، هرجا كه بسیجى اخلاص، توانمندى و ابتكار خود را به نمایش بگذارد دغدغه‏ها و نگرانى‏ها و آشفتگى‏ها چون برفى كه در برابر آفتاب تابستان قرار گیرد، از بین مى‏روند و به جایش امنیت، آرامش، امید، رشد و توسعه هویدا مى‏گردد.
متأسفانه تفكر بسیجى پس از دوران دفاع مقدّس، در مقاطعى خاص و در پیچ و خم‏هاى سیاسى و جناح بازى در محاق مظلومیت قرار گرفته و افرادى براى مطرح نمودن حزب و دسته خود و یا تحكیم پایه‏هاى قدرت‏طلبى خویش سعى كرده‏اند این شجره طیّبه را مورد یورش طوفان‏هاى پرگرد و غبار خود قرار دهند و از سوى دیگر تبرها و تیشه هایى بدست گرفتند تا ریشه‏هاى این نهال ناب را آماج نیت‏هاى آلوده خود سازند امّا عِرض خود برده‏اند و زحمتى براى آن فداكاران فراهم كرده‏اند و این غوغاهاى شیطانى، طشت نفاق و دورویى آنان را از بام غرور بر دشتى خشك و بى‏حاصل افكنده است و اصولاً بسیجى مشغول تلاش و درپى گره‏گشایى از مشكلات مردمان و مؤمنان و محرومان صالح است و دیگر جایى براى طیف‏هاى سیاسى باقى نمى‏گذارد و دنیاگرایى، رفاه‏طلبى،گروه گرایى و سرسپردگى به جناحى خاص را بر نمى‏تابد و حتى با این آفت‏ها و علف‏هاى هرز در ستیز است.
جرثومه‏هاى زنگ زده و رنگ باخته خاطره‏هاى فداكارى‏هاى بسیجى‏هاى مخلص و با اقتدار را در ایام دفاع مقدس فراموش كرده‏اند كه چگونه آنان جان بر كف و شجاعانه بر سپاه پرتشویش متجاوزان متجاسر یورش آوردند و تكبیر رعد آساى آنان چنان بر قلب مریض و اندام علیل كینه توزان رعشه افكند كه دیگر قادر نمى‏باشند در هیچ زمانى این رسوایى، شكست و سرافكندگى را ترمیم كنند.

نمادهاى ناب‏

بسیج در لغت یعنى سامان، جهاد، آمادگى، عزم،تجهیزات و برگ سفر مهیا ساختن و نهاد بسیج جذب، آموزش و سازماندهى و حفظ انسجام آحاد نیروها و امكانات مردمى و دولتى را به منظور آمادگى عمومى براى تأمین و توسعه ضرورت‏هاى ارزشى، ملى و انقلابى و نیز مقابله با هرگونه تهدید علیه اهداف، علائق و دستاوردهاى انقلاب اسلامى بر عهده دارد، امام خمینى بسیج را این گونه تعریف كرده‏اند: بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاك اسلامى است كه تربیت یافتگان آن، نام و نشان در گمنامى و بى‏نشانى گرفته‏اند و مقام معظم رهبرى، عنوان بسیج را این گونه ترسیم نموده‏اند: بسیج عبارت است از تشكیلاتى كه در آن افراد متفرّق و تنها، به یك مجموعه عظیم و منسجم، به یك مجموعه آگاه و متعهد و بصیر و بیناى به مسایل كشور و نیاز ملت تبدیل مى‏شوند. مجموعه‏اى كه دشمن را بیمناك و دوستان را امیدوار و خاطر جمع مى‏كند.(2)
در یك نگرش والا، بسیج سازمانى نظامى نیست كه صرفاً در زمان جنگ و به منظور دفاع در برابر دشمنان شكل گرفته باشد، بلكه نهادى است وسیع و پاسخگوى نیازهاى اساسى و حیاتى جامعه و با اجزاى دیگر نظام چنان هماهنگى و پیوند دارد كه انفصال آن جز با انحلال جامعه اسلامى متصوّر نیست. بسیجى در عمل علاقه خود را به پیشرفت، حفظ، گسترش و اعتلاى نظام اسلامى و شأن و حیثیت ملّت مسلمان نشان مى‏دهد یعنى بسیجى بودن معیار و ملاكى است كه بر اساس آن میزان تعهّد اعضاى آن به اصول و آرمان‏هاى انقلابى و اسلامى سنجیده مى‏شود و البته پر واضح است كه اقتدار نظام تا حدّ زیادى مدیون بسیج و حضور همه جانبه مردم در صحنه‏هاى گوناگون، تحت رهبرى مقام باقداست ولایت مى‏باشد و حتى رسیدن به
اقتدار و شوكت جهانى مسلمانان با بسیجى همه جانبه و فراگیر در جهان میسّر خواهد بود و این امر شدنى است و به فرمایش امام خمینى باید به دنبال تحقق آن بود.
بسیج و بسیجى متعلّق به قشر خاص، كشورى و منطقه‏اى و برهه‏اى از زمان نمى‏باشد این نهاد مقدس مرزها را در هم مى‏نوردد و مى‏توان این مفهوم را به سراسر جهان سرایت داد، اوج این واژه در هنگامى است كه رهبران الهى بسیجى بوده‏اند و هابیل اولین شهیدى است كه خداوند خلعت بسیجى را به وى پوشانید. حضرت امام حسین(ع) بزرگ بسیجى عالم امكان بود كه نه تنها در سرنوشت مسلمانان بلكه در تجدید حیات سایر ملل و جوامع تأثیرى عمیق داشت. قیام آن حضرت نخستین حركت و خروش تمام عیار از حیث جان و مال در مقابل دنیاى تزویر و تبذیر بود و اقدام و شهامت را براى بشریت در همیشه تاریخ به ارمغان نهاد. پیروان بسیجى فرهنگ عاشورا با الهام از حماسه حسینى نبض هر حركت انقلابى‏اند و نسبت به اجتماع، فرهنگ و سیاست، حساسیّت بروز مى‏دهد و با حضور دائم در میدان امر به معروف و نهى از منكر عرصه را بر اهل ابتذال و فساد آفرینان تنگ مى‏سازد، چون مى‏داند عقب نشینى یا سكوت در این عرصه، تهاجم و گستاخى هرزه كاران را به دنبال مى‏آورد.
حضرت امام حسین(ع) فریاد: «هیهات منّاالذله»، خروش «یا سیوف خذینى» و شعار «القتل لنا عادة و كرامتنا الشهادة» را در گوش جان‏ها و ضمیر خفته انسان‏ها طنین انداز نمود و این آواى توحیدى چون پتكى بر سر یزیدیان فرود آمد و طومار تباهى‏هاى آن‏ها را درهم پیچید و به زباله دانى تاریخ افكند. رمز بقاى انقلاب اسلامى، ایستادگى و مقاومت در برابر مخالفان و دشمنانى است كه هر لحظه در كمین هستند تا بر آرمان‏ها و ارزش‏ها بتازند
و بذر شقاوت و شرارت در جامعه بیافشانند و گلبرگ‏هاى عزت و عظمت را با یورش وحشیانه خود، پرپر سازند و این شیوه را فداكاران و مجاهدان در مكتب امام حسین(ع) فرا گرفته‏اند.(3)
نهضت سترگ كربلا نماد نابى از روحیّه بسیجى است كه به بهترین شكل ممكن در تمامى صحنه‏ها و لحظات آن مشاهده مى‏گردد و از مردى سالخورده به نام حبیب ابن مظاهر، كودكى شیرخواره، نوجوانى سیزده ساله، جوان هاشمى تا بانویى با شهامت در این حركت با بركت حضور دارند و به ایفاى نقش خویش پرداخته و رسالت خود را به نحو احسن در حد توان انجام داده‏اند.

ریشه‏هاى قرآنى‏

تفكر بسیجى، فرهنگ ارزشى پربارى است كه براى احیاى قرآن و فعال نمودن ارزشهاى فراموش شده از صدر اسلام تا عاشوراى حسینى و قیام‏هاى مسلمین در مسیر تاریخ و انقلاب اسلامى، شكل گرفته است، جنبه‏هاى گوناگون حماسى بسیج كه درس ایثار، رشادت و پایدارى را به انسان‏ها مى‏آموزد، ریشه‏هاى روشنى در فرهنگ قرآنى دارد.
خداوند در قرآن مى‏فرماید: ولو لادفع اللّه النّاس بعضهم ببعضٍ لهدّمت صوامع وبیعٌ و صلواتٌ و مساجد یذكر فیها اسم اللّه كثیراً و لینصرنّ اللّه من ینصره انّ اللّه لقوىٌ عزیز؛(4) و اگر خداوند بعضى را توسط برخى دیگر دفع نكرده بود، دیرها، كلیساها،كنشت‏ها و مسجدهایى كه نام خدا در آن‏ها به فراوانى برده مى‏شود ویران مى‏گردید و خدا هر كس را كه یاریش كند، كمك مى‏نماید و او خدایى است توانا و پیروزمند.
آرى اگر بسیجیان، مؤمنان و ایثارگران مخلص از اهل ایمان دفاع نكنند و دست روى دست بگذارند طاغوت‏ها، مستكبران و ستمگران اجازه نمى‏دهند مردم به عبادت و ذكر خدا روى آورند، البته مدافعان قلمرو توحید در این عرصه تنها نمى‏باشند و وعده الهى درباره نصرت آنان حتمى است و از امدادهاى پروردگار با وجود آن كه در بسیارى از میادین از نظر نفرات و ساز و برگ جنگى در اقلّیت بودند بر دشمنان پیروز شدند. البته آنان پس از این غلبه و فتح بزرگ به زندگى دنیایى، عیش و نوش و رفاه‏طلبى روى نمى‏آورند بلكه فتوح افتخار آفرین را نردبانى براى ترقى معنوى خود و جامعه قرار مى‏دهند و ارتباط خویش را با خدا محكم و با جامعه الهى پیوندى استوار دارند و به برپایى نماز، پرداخت زكات و امر به معروف و نهى از منكر توجه مى‏نمایند. زیرا این امور پایه‏هاى اساسى یك جامعه سالم را به وجود مى‏آورند:
«الّذین ان مكّناهم فى الارض اقاموا الصلوة و آتوا الزّكوة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و للّه عاقبة الامور؛(5) همان كسان كه اگر در زمین مكانتشان دهیم نماز مى‏گزارند، زكات مى‏دهند و امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنند و فرجام امور با خداست.»
قرآن در فراز دیگرى به دنبال نبرد داود با جالوت و به قتل رسانیدن او مى‏فرماید:
«فهزموهم باذن اللّه و قتل داود جالوت و آتاه اللّه الملك و الحكمة و علّمه ممّا یشاء و لولا دفع اللّه الناس بعضهم ببعضٍ لفسدت الارض ولكن اللّه ذوفضلٍ على العالمین؛(6) پس به خواست خدا ایشان را بشكستند و داود جالوت را به قتل رسانید و خدا به او حكومت و حكمت داد و آن چه مى‏خواست به وى آموخت و اگر خداوند بعضى از مردم را توسط بعض دیگر دفع نمى‏كرد زمین تباه مى‏شد ولى حق تعالى فضل و كرم خویش را بر جهانیان ارزانى مى‏دارد. و این آیه خود حكمت تأسیس بسیج و فلسفه جهاد و دفاع در راه خدا را گوشزد مى‏نماید.
قرآن براى تحقق یافتن چنین امر مباركى مى‏فرماید:
«انفروا خفافاً و ثقالاً و جاهدوا باموالكم و انفسكم فى سبیل اللّه ذلكم خیر لكم ان كنتم تعلمون؛(7) به سوى نبرد روانه شوید خواه بر شما آسان باشد خواه سخت و با دارایى و اموال و جان خویش در راه خدا جهاد كنید، اگر بدانید خیر شما در این است.» یعنى هیچ عاملى نباید بهانه‏اى براى عدم بسیج مردم به سوى ستیز با كفار، مشركان و متجاوزان گردد، فقر یا ثروت، كثرت مشاغل زندگى، دل بستگى و وابستگى به خانواده، خویشاوندان و دوستان، مانع این حركت نخواهد بود. تجهیز نیروها و امكانات در برابر دشمنان نیز اصلى است كه قرآن بر آن تأكید دارد: «و اعدّوا لهم مااستطعتم من قوةٍ و من رباط الخیل ترهبون به عدوّ اللّه و عدوّكم و آخرین من دونهم لاتعلمونهم اللّه یعلمهم و ماتنفقوا من شى‏ء فى سبیل اللّه یوفّ الیكم و انتم لاتظلمون؛(8) و در برابر (دشمنان) تا مى‏توانید نیرو و اسبان سوارى آماده كنید تا دشمنان خدا و خودتان و جز آن‏ها كه شما نمى‏شناسید و البته خدا مى‏شناسد را(از قدرت خود) بترسانید و آن چه را كه در راه خدا هزینه مى‏كنید، به تمامى به شما بازگردانیده شود و به شما ستم نمى‏گردد.»
یكى از جنبه‏هاى مورد توجه در قرآن استقامت در راه حق است و خداوند به رسولش مى‏فرماید: «فاستقم كما امرت و من تاب معك؛(9) همچنان كه مأمور شده‏اى ثابت قدم باش» و امام خمینى در این باره مى‏گوید: «در این دنیا كسانى كه براى شرافت خودشان،...براى شرافت اسلام امورى را انجام مى‏دهند...اگر در دنبالش استقامت داشته باشند، آن‏ها را حوادث نلرزاند، این‏ها به مقصد مى‏رسند براى این كه استقامت یك امر مهمّى است. چه بسا پیروزى‏هایى كه براى ملّتى پیش مى‏آید براى این كه استقامت ندارند و سستى مى‏كنند آن پیروزى از دستشان مى‏رود.»(10)
استقامت براى رفع فتنه لازم است و رسول اكرم (ص) نگران آن است كه مبادا امّت اسلامى پایدارى نورزند و چون استقامت از شروط مهم پیروزى است امام خمینى از مردم این مرز و بوم انتظار دارد تحول روحى مزبور را حفظ كنند، این ویژگى نهضت اسلامى را بیمه مى‏نماید، ملّت پایدار، از مشكلات هراس ندارد و براى صدور انقلاب خود از این اصل استوار بهره مى‏برد و باید براى استقرار حق و محو باطل به این عنصر سازنده و رشد دهنده روى آورد. امام خمینى یادآور مى‏شود:
«پیامبر اكرم(ص) و ائمه هدى در چه غربت‏هایى براى دین حق و امحاء باطل استقامت و ایستادگى نموده‏اند و از تهمت‏ها و اهانت‏ها و زخم زبان‏هاى ابولهب‏ها، ابوجهل‏ها و ابوسفیان‏ها نهراسیده‏اند و در شدیدترین محاصره‏هاى اقتصادى در شعب ابى طالب به راه خود ادامه داده‏اند و تسلیم نشده‏اند و سپس با تحمل هجرت‏ها و مرارت‏ها در مسیر دعوت حق و ابلاغ پیام خدا و حضور در جنگ‏هاى پیاپى و نابرابر و مبارزه با هزاران توطئه و كارشكنى‏ها، به هدایت و رشد همت گماشته‏اند كه دل صخره‏ها و سنگ‏ها و بیابان‏ها و كوهها و كوچه‏ها و بازارهاى مكه و مدینه پر است از هنگامه پیام رسالت آنان.»(11)

نمونه‏هایى از صدر اسلام‏

در عصر بعثت هنگامى كه مسلمانان در مكّه به ترویج دین مبین اسلام مشغول بودند پیوسته از طرف جوامع شرك زده و جاهلى مورد شكنجه‏هاى شدید روانى و بدنى قرار مى‏گرفتند و لذا بطور مكرّر از رسول اكرم(ص) تقاضا مى‏نمودند، ترتیبى اتخاذ گردد تا نقشه‏هاى آنان را خنثى كرده و شرارت‏هاى دشمنان را درهم بشكنند اما پیامبر(ص) كه از جانب وحى چنین دستورى را دریافت نفرموده بود آنان را در انتظار نزول آیه جهاد و دفاع مى‏گذاشت و چون هجرت به مدینه صورت گرفت با افزایش نیروى انسانى و اضافه شدن بر توانمندى‏هاى مسلمانان، فرمان وحى براى دفع توطئه مشركان، كفّار و منافقان صادر گشت.
آن چه در این میان بیشتر توجه آدمى را به سوى خود جلب مى‏كند شور، هیجان و استقبال گسترده‏اى است كه در جامعه مدینه پس از اجازه جهاد دیده مى‏شود. حتى كسانى كه از امكانات مادى و بدنى برخوردار نبودند، احساس وظیفه مى‏كردند. چنانچه پیرمردى نابینا از اصحاب رسول خدا(ص) به حضور حضرت مى‏رسد و عرضه مى‏دارد: كسى را ندارد كه عصایش را بگیرد و وى را راهنمایى كند و در عین حال نگران است كه مبادا پیش خداوند از عدم شركت در بسیج عمومى براى دفع كفر و ستم معذور باشد. او هم مى‏خواهد اهل بغى را به هلاكت برساند و راه رشد را براى انسان‏ها ترسیم نماید، همه مسلمانان با اشتیاق در صدد آن هستند كه موانع اسارت انسان‏ها را از طریق نبرد با تباهى‏ها و تیرگى‏ها از بین ببرند تا خورشید هدایت بر وجودشان پرتو افشانى كند و در مسیر درستى و راستى قرار گیرند.
جمعى براى گرفتن مركبى نزد پیامبر مى‏آیند و چون از آن حضرت مى‏شنوند: مركبى كه شما را بر آن سوار كنند، در اختیار ندارم، افسرده و غمگین مى‏گردند. قرآن به این نكته اشاره دارد: «و لا على الّذین اذا ما اتوك لتحملهم قلت لااجد ما احملكم علیه تولّوا و اعینهم تفیض من الدّمع حزناً الّا یجدوا ما ینفقون.»(12) و نیز بر آنان كه به نزدت آمدند تا ساز و برگ نبردشان دهى و تو گفتى كه ساز و برگى ندارم و آن‏ها براى خرج كردن هیچ نیافتند و اشك ریزان و محزون بازگشتند، گناهى نیست.»
در ادامه آیه خشم و عذاب خدا مختص كسانى است كه با وجود توانگرى از پیامبر رخصت مى‏خواهند و بدان خشنودند كه با خانه نشینان در خانه بمانند كه خدا بر دل این افراد مهر نهاده است كه نمى‏دانند.
مسلمانان صدر اسلام حتى در نبردهایى كه شخص پیامبر در آن‏ها حضور نداشتند و به آن‏ها سریه مى‏گفتند، با اشتیاق و هیجان حضور مى‏یافتند لذا آیه‏اى نازل شد كه بر اساس آن لازم است جمعى در مدینه بمانند و از پیامبر احكام دین خود را فرا گیرند و پس از بازگشت رزمندگان از جبهه‏ها، به آنان نیز بیاموزند. زیرا مسلمین عصر جاهلیت را پشت سر نهاده‏اند و دشمنانى را كه از این سیاهى رهایى یافته بودند در پیش داشتند و از این روى، از آیینى كه مایه سعادت و عامل نجاتشان بود دفاع مى‏نمودند به گونه‏اى كه دشمنان را با تمام عُدّه و عدّه از پاى درآوردند و پرچم پرافتخار اسلام را بر بام جهان برافراشتند. آنان در شرایطى این بسیج عمومى را پذیرا شدند كه از حداقل امكانات مادى و نیروى انسانى برخوردار بودند به گونه‏اى كه حتى گاهى هر چند نفر رزمنده به یك خرما قناعت مى‏كردند و در شرایط گرماى طاقت فرساى جزیرة العرب وضع ناگوارى داشتند.
امام خمینى(قدس سره) درباره پیشینه بسیج در صدر اسلام مى‏فرماید:
«پیغمبر اسلام مردم را بسیج كرد، همین سر و پابرهنه‏ها را بسیج كرد بر ضد مشركین و قتال كرد و جنگ‏ها كرد تا مشركین را دماغشان را به خاك مالید و عدالت اجتماعى را ایجاد كرد. اصحاب صفّه كه معروف است این‏ها یك عده‏اى بودند كه توى مسجد مى‏آمدند روى صفّه‏اى، یك سكویى آنجا مى‏خوابیدند. در جنگ‏هایى كه مى‏شد این نداشتند چیزى، یك خرما را (این طور مى‏گویند) این دهنش مى‏گذاشت و درمى‏آورد و مى‏داد به آن، آن دهنش مى‏گذاشت در مى‏آورد مى‏داد به آن، این طور بود وصفشان، این‏ها را پیغمبر بسیج كرد بر ضد این سرمایه دارها، بر ضد این قدرتمندها، بر ضد این مشركین كه مردم را غارت مى‏كردند.»(13)
زنان صدر اسلام با پركردن خلأ نبود مردان، كارهاى آن‏ها را انجام مى‏دادند و به امور خانواده مى‏پرداختند تا رزمندگان با خاطرى آسوده به نبرد بپردازند و با توجه به این كه جهاد بر زنان واجب نمى‏باشد برخى از بانوان با تجربه براى كمك به مجاهدان كه غالباً فرزندان، برادران و خویشاوندان و شوهران خود بودند، همراه آنان از مدینه بیرون مى‏آمدند و با سیراب كردن تشنگان، شستن لباس رزمندگان و پانسمان كردن زخم مجروحان به پیروزى مسلمین علیه كفر و الحاد كمك مى‏كردند.

حكمت و ضرورت تشكّل بسیجى‏

انقلاب اسلامى از بدو تولّد آماج صدها توطئه و تهدید بوده و در ادامه نیز بر حجم این تهدیدات افزوده شده است. به علاوه برخى دشمنان چهره در نقاب كشیده و نه به عنوان دشمن آشكار بلكه در نقش یك خصم نامرئى ریشه‏ها و اساس انقلاب را هدف قرار داده‏اند. پس از شكست‏هاى مكرر عوامل استكبار و كارگزاران ابرقدرت‏ها در اعمال انواع برخوردهاى فیزیكى، آنان را بر آن داشته تا از سایر ابزارها و روش‏ها براى هجوم به این نهضت اسلامى و مردمى كه جهان اسلام و محرومان جهان چشم امید خود را به آن دوخته‏اند، استفاده كنند و اصولاً ماهیت ضد استكبارى و دشمن ستیزى انقلاب و نیز دفاع از مظلومان و مستضعفین صالح جهان، باعث شده كه این مشعل مقدّس از نظر بیگانگان و ایادى آنان به عنوان نیروى بازدارنده، براى اجراى نقشه‏هاى ایشان، دور نماند.
بر همین اساس پایه بزرگ‏ترین بسیج مردمى به دستور امام بنا نهاده شده، مجموعه‏اى كه با اتكا به حضور مقتدرانه و خالصانه مردم نه تنها در بعد نظامى، آمادگى‏هاى لازم را كسب كرده بلكه قادر است متناسب با شرایط مختلف هر نوع مأموریتى را در هر عرصه‏اى، اجرا كند و براى خنثى نمودن هر نقشه‏اى مهیّا باشد.
بعد از تسخیر انقلابى لانه جاسوسى آمریكا انتظار آن مى‏رفت كه از سوى این جهانخوار وحشى توطئه‏ها و تحریكاتى بر ضد ایران انقلابى شدت یافته و با گسترش آن‏ها، زمینه دخالت نظامى را آماده نماید تا با حمله مسلحانه به ایران و انقلاب اسلامى، نظام مردمى ایران را از پاى درآورد بدیهى است در این تهاجم متجاوز، امّت اسلام نمى‏توانست از مشت‏هاى خویش بهره گیرد و در برابر این ابرقدرت بایستد بلكه ضرورت مسلّح شدن و آموزش نظامى براى همه مشخص بود همچنین انسجام نیروهاى مؤمن و مردمى، ضرورت یك تشكّل خودجوش را مورد توجه قرار داد از این رو امام خمینى فرمان تاریخى تشكیل بسیج عمومى را صادر كرده و در باب ضرورت آن فرمودند: «الآن در رأس همه مسایل اسلامى ما قضیه مواجهه با آمریكا است و باید تمام تجهیزات ما به طرف این دشمن باشد. مبادا یك وقتى تبلیغاتى سویى بشود و نظر ما هم تشتت پیدا كند...اگر غفلت بشود مملكت از بین مى‏رود. غفلت نكردن به این است كه همه قوا را و هرچه فریاد دارید بر سر آمریكا بكشید. قواى خودتان را مجهز بكنید و تعلیمات نظامى پیدا كنید و به دوستانتان تعلیم دهید.»
مسلّح شدن صرف و نظامى گردیدن بدون در نظر گرفتن ابعاد دیگر هدف اصلى نبود و امت مسلمان باید با نیّتى پاك و خالص بداند براى چه قدم به میدان مبارزه مى‏نهد، لهذا امام بسیج همه جانبه را مطرح كردند: «من از آن چه تا كنون به همّت مردان و زنان با شرف و رزمنده شده است امید آن دارم كه در بسیج همه جانبه، آموزش نظامى و عقیدتى، اخلاقى و فرهنگى با تأییدات خداوند متعال موفق شوند...بكوشید تا هرچه بیشتر نیرومند شوید در علم و عمل و با اتكال به خداى قادر مجهز شوید به سلاح و صلاح كه خداى بزرگ با شماست.»
وقتى بسیج این گونه عمل كند عاملى براى رشد و تعالى امّت اسلام خواهد بود. با آن خصوصیاتى كه امام امت براى تشكیلات ذكر كرده و خط مشى آن را مشخص فرموده‏اند و با توجه به كارنامه درخشان این نهاد خودجوش، بسیج مى‏تواند الگویى براى محرومان جهان باشد: «من امیدوارم كه این بسیج عمومى اسلامى، الگو براى تمام مستضعفین و ملّت‏هاى مسلمان عامل باشد و قرن پانزدهم، قرن شكستن بت‏هاى بزرگ و جایگزینى اسلام و توحید به جاى شرك و زندقه و عدل و داد به جاى ستمگرى و بى‏دادگرى و قرن انسان‏هاى متعهد به جاى آدم خواران بى‏فرهنگ باشد.»(14)
بنابراین به دنبال هوشیارى و درایت بى‏نظیر امام خمینى و به بركت این دور اندیشى و هدایت انقلاب در مسیر اصلى خود و پس از بر ملأشدن ماهیت سلطه جو و تجاوزكارانه آمریكا در ماجراى سقوط لانه جاسوسى و انقلاب دوم در پنجم آذرماه سال 1358 یعنى در مدتى كمتر از یك ماه بعد از این حركت، فرمان تاریخى امام خمینى در تشكیل بسیج صادر گردید:(15)
«مملكت اسلامى باید همه‏اش نظامى باشد و تعلیمات نظامى داشته باشد، باید این طور باشد كه یك مملكتى كه بیست میلیون (نفر) جوان دارد، بیست میلیون تفنگدار داشته باشد و بیست میلیون ارتشى داشته باشد و یك چنین مملكتى آسیب‏پذیر نیست.»(16)

در نگرش مقام معظّم رهبرى

‏بسیجى آن كسى است كه در میدان عمل وارد مى‏شود، تن به حادثه و موج مى‏دهد، سرما و گرما را تحمّل مى‏كند و از لذّت‏هاى شیرین زیر دندان هر انسان، به راحتى چشم مى‏پوشد، بسیج یعنى آن مجموعه‏اى از مردم اعم از جوانان مشغول به تحصیل، یا مشغول به كار موظف ادارى یا مشغول به كار كشاورزى و كارگرى یا مشغول به مشاغل آزاد دیگر، كه با ایمان عمیق توأم با عواطف و احساسات و صادقانه خود حاضرند همه توانشان را در خدمت اهداف نظام و انقلاب و منافع ملّت بكار ببرند. بسیج یعنى حضور ناشى از ایمان و اخلاص و انگیزه دینى و ایمان صادقانه در هر میدانى كه انسان احساس مى‏كند كارآیى دارد كه نمونه بارز آن میدان جنگ بود. بسیجى آرمان گرا و با اخلاص و با گذشت و در هر میدانى تن به كار بده است یك روز میدان نبرد است به آن كار، تن مى‏دهد، یك روز هم میدان سیاست و میدان علم و تحقیق و پژوهش و نوآورى است. بسیجى هرجا وارد شود، این گونه عمل مى‏كند. خیلى از این پیشرفت‏هایى كه امروز فلان نشریه نظامى بین‏المللى وابسته به آمریكائى‏ها با نگرانى از آن یاد مى‏كند و مى‏گوید ایران به فلان سلاح دست یافته یا دارد دست پیدا مى‏كند، توسط همین بسیجى‏ها حاصل شده است.
چون نیروى مؤمن و بسیجى داراى هدف است، مى‏فهمد دارد چه كار مى‏كند، لذا چنین نیرویى امیدوار و هم شاد است.
بسیج یكى از معجزات انقلاب و از كارهاى عظیمى بود كه امام بزرگوار ما با آن دید و بصیرت نافذ و تدبیر حكیمانه الهى، این نهال برومند و پرثمر و مبارك را به وجود آورد. بسیج در آن روزى كه با فرمان امام بزرگوار در سراسر كشور اسلامى مانند گیاه معطّر و مباركى شروع به رویش كرد كشور نهایت نیاز را به یك حركت عمومى و برخاسته از ایمان و اخلاص و صفا داشت. این پاسخ به یك نیاز حقیقى بوده، دست قدرتمند امام بذر بسیج را در سرتاسر این كشور پاشید بدون این كه براى تحلیل گران، سیاسیون سابقه دار و حتى انقلابیون قدیمى و مخلص قابل پیش بینى باشد و این بذر مبارك در همه زوایاى كشور روئید و بالید و ثمربخش شد.
در دوران جنگ تحمیلى بسیج درخشید، عالى‏ترین مضامین انسانى در بسیج معنا شد و تجسّم یافت، پرجاذبه‏ترین جلوه‏هاى هستى در بسیج خود را نشان داده در دنیایى كه خود خواهى و خودپرستى و حرص و هواى نفس، اغلب حوادث آن را رقم مى‏زند بسیج مظهر عشق و فداكارى و گذشت و نگاه حكیمانه یك جوان به عالم وجود شد و بعضى تصوّر كردند كه با پایان جنگ، بسیج هم پایان خواهد گرفت، بعضى هم صلاح اندیشى كردند كه با پایان دوران جنگ دیگر احتیاجى به بسیجى نیست، فكرهایى كه از نور بصیرت معنوى برخوردار نمى‏باشد، بهتر از این محصولى نمى‏دهد، بسیج آن روز از مرزهاى نظام جغرافیایى كشور دفاع كرد و در میدان رزم توانست خود را نشان دهد اما اگر مرزهاى دفاعى انقلاب فقط به مرزهاى جغرافیایى منحصر شود.
امروزه نیروى مقاومت بسیج كه مجموعه عظیمى در سازمان وسیعى از، عمدتاً، جوانان كشور است باید این مسؤولیت را بر دوش خود احساس كند كه دست جوانان نوخاسته كشور را بگیرد. بسیج مى‏تواند این نقش بزرگ را ایفا كند كه براى استقرار معنویت در جامعه به عنوان ملجأ و پناهگاه دل‏هاى باصفاى جوانان و راهنماى دلسوز و دردشناس و همدل، دست جوانان را بگیرد.(17)

فرهنگ بسیجى‏

بسیج اگر چه یك نظام بیست میلیونى است تا از توطئه‏ها جلوگیرى كند و نیروهایش مهیّاى فداكارى در راه اسلام و كشورند و جوانان این تشكّل آماده‏اند در دل شب، نخوابند و استراحت نكنند تا مردم شهرها و روستاها در آرامش و امنیت باشند و گستره آن مجموعه‏اى از مردم را در بر مى‏گیرد و عرصه‏هاى فعالیت آن گسترده است امّا آن چه كه اهمیت دارد تفكر، فرهنگ و ارزش‏هاى بسیجى است كه مى‏تواند آحاد جامعه را از درون متحول كند و آنان را به رشد معنوى و اخلاقى برساند. فرهنگ بسیج از ایثار، خلوص، هدف‏مندى،توكل، ساده زیستى و پرهیز از تجملات موج مى‏زند و در یك كلام فضایل و خصال خداپسندانه را ترویج مى‏دهد. اگر بناست انقلاب و نظام اسلامى از تهاجم دشمن مصون باشد، كشورى آزاد و مستقل داشته باشیم و در جهت امنیت ملى، توسعه فرهنگى و اقتصادى برنامه ریزى كنیم و جامعه را به سرافرازى و عزت برسانیم باید فرهنگ و مجموعه‏اى از باورها، بایدها و نبایدهاى بسیجى را در تار و پود جامعه، ریشه دار سازیم، در تمامى سطوح ادارى، علمى، فنى و اجتماعى همه باید به خصوصیات بارز بیسجى مجهز و مسلح باشند و نمونه‏اى از یك عضو این تشكل در فضیلت‏ها و درونى كردن ارزش‏ها باشند تا بتوانند زمینه‏هاى ترقى، رشد و تعالى خود و جامعه را فراهم سازند این فرهنگ مشخصات و نمودهایى دارد كه شناخت آن‏ها، تصویرى روشن از بسیجى‏ها فراروى ما قرار مى‏دهد، برخى از این ویژگى‏ها عبارتند از:

1- شناخت ضرورت‏ها و مقتضیات زمان:

انسان باید بداند در چه شرایط و فضایى بسر مى‏برد و راه برون رفت از شرایط ایستا و راكد را هم باید بداند، بسیجى با هوشیارى نسبت به رویدادها، تعقیب زنجیره‏اى حوادث و ژرف‏نگرى در رویدادها، در تمامى صحنه‏ها به ایفاى نقش پرداخت و به دلیل این بصیرت و شناخت، موضع‏گیرى‏هایش مناسب و درست بود به فرمایش حضرت على(ع) هر كس به زمان سیاسى و اجتماعى خود آگاه باشد، تند بادهاى حوادث به او یورش نمى‏آورد: «العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس».

2- اخلاص:

صداقت در گفتار، رابطه با خدا، ارتباط با مردم و اخلاص در انگیزه‏ها، هدف‏ها و تلاش، با روح بسیجى عجین شده است كه باید این رایحه آرامش بخش به سوى جامعه سرایت یابد.

3- پرهیز از عافیت‏طلبى و سست عنصرى:

بسیجى در تمامى تصمیم‏هاى بزرگ، كارهاى خطیر و سرنوشت ساز و بحران‏هایى كه جامعه را در معرض تهدید قرار مى‏دهد، حضورى فعال دارد، از مشكلات نمى‏هراسد و خطر را به جان مى‏خرد و با بهانه‏ها و دست آویزها به گریز و پرهیز و اختفاو عزلت پناه نمى‏برد. اصولاً كسى كه جان خود را به نور ایمان صیقل داده و از چشمه پر بهره قرآن و عترت جرعه‏ها نوشیده و هدف خویش را خالص نموده، از این گونه رفتارها گریزان است و در تنگناهاى حوادث، حماسه مى‏آفریند و با توجیهات غلط و عافیت طلبانه به شدّت مخالف است.

4- بصیرت و معرفت:

بسیجى در برابر دشوارى‏ها، صبور است، در مسایل گوناگون درنگ مى‏كند، كارهایش با آگاهى و بینش ژرف توأم است، در موضع‏گیرى‏ها، دقت و سنجش دارد، از شتابزدگى مى‏پرهیزد و به جا و حساب شده و اصولى تصمیم مى‏گیرد. او فراست و بصیرت را بر اثر پارسایى و پرهیزگارى و ارتباط با خدا بدست آورده است كه رسول اكرم(ص) مى‏فرمایند: «اتّقوا فراسة المؤمن لانّه ینظر بنور اللّه عزّ و جلّ؛ از فراست مؤمن بپرهیزید زیرا با نور الهى به همه چیز مى‏نگرد.» بنابراین قدرت تشخیص بسیجى والا، فوق العاده و اثر بخش است.

5 - بر محور قرآن و عترت:

رسول اكرم(ص) فرموده‏اند: «انى تارك فیكم الثقلین كتاب اللّه و عترتى اهل بیتى ما ان تمسكتم بهما لن تضلّوا ابداً و انّهما لن یفترقا»(18)
دقت در این حدیث معتبر و مستند این اصل را ثابت مى‏كند كه اولاً اهل بیت و قرآن با هم پیوندى استوار دارند و ثانیاً این دو تا روز رستاخیز با هم هستند و قول و فعل عترت نبى‏اكرم(ص) همچون قرآن از خطا و اشتباه مصون بوده و حجت محسوب مى‏گردند. بر همین اساس بسیجى هم پیرو قرآن و رسول اكرم است و نظرات آنان را به مرحله اجرا در مى‏آورد. پیوند دائمى با این دو ثقل، آدمى را از لغزش‏ها، انحرافات، گروه‏گرایى، جناح بازى و حزب گرایى‏هاى بیهوده، مصون مى‏نماید. بسیجى هركجا باشد ولایى مى‏اندیشد، عمل مى‏كند و مطابق با آرمان‏هاى حاكمیت الهى و قرآنى، پیش مى‏رود.(19)

پى‏نوشت‏ها: -

1. در این باره بنگرید به بسیج و تفكر بسیجى در آیینه رهنمودهاى رهبر معظم انقلاب اسلامى، مؤسسه فرهنگى قدر ولایت.
2. روزنامه اطلاعات، شماره 22642، هفتم آذر 1381، ص 7.
3. حسین مصلح بسیجى، محمد حسین مردانى نوكنده، روزنامه كیهان، 10 اسفند 1382، شماره 17895، ص 6.
4. سوره حج، آیه 39.
5. همان سوره، آیه 40.
6. سوره بقره، آیه 251.
7. سوره توبه، آیه 41.
8. سوره انفال، آیه 60.
9. سوره هود، آیه 112.
10. تبیان، دفتر 24 (جنگ و دفاع در اندیشه امام خمینى)، ص 85 - 84.
11. صحیفه نور، ج 20، ص 132.
12. سوره توبه، آیه 92.
13. ویژه نامه گرامیداشت هفته بسیج، آذرماه 1381، نیروى مقاومت بسیج سپاه، معاونت آموزش.
14. مجله پیام انقلاب، شماره 72، ششم آذرماه سال 1361، ص 38 - 36.
15. گلبرك، ماهنامه مركز پژوهش‏هاى اسلامى صدا و سیما، شماره 81، ص 31، مصاحبه با مسؤول واحد بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، پیام انقلاب، همان، ص 40.
16. یاد ایام، ج 1، ص 312، تبیان، دفتر 33، ص 48، مأخوذ و برگزیده از كتاب معجزه انقلاب اسلامى، معاونت آموزش نیروى مقاومت بسیج سپاه.
17. بنگرید به تبیان، دفتر 24، ص 81 - 80.
18. این حدیث را میرحامد حسین از دویست نفر از علماى اهل سنت نقل كرده و مجموعه تحقیقات وى در این باره را در شش جلد تحت عنوان «عبقات الانوار» به طبع رسانیده است.
19. بسیج پیوند با ولایت، مسعود علوى، نمایه 159، ص 1، ایثارگران، سال اول، شماره سوم، مهر 1380، مقاله دكتر محمد رضا سنگرى.

منبع: خبرگزاری فارس
سه شنبه 28/8/1392 - 16:40
آموزش و تحقيقات
ویژگی‌های تفکر بسیجی
ویژگی‌های تفکر بسیجی

نویسنده: سرلشکر بسیجی دکتر فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح
“بسیجی” از جمله واژه‌هایی است که به لطف انفاس قدسی امام تنها در لغتنامه و دایره‌المعارف انقلاب اسلامی یافت می‌شود. “بسیجی” فرد عاشق سراز پا نشناخته‌ای است که لحظه لحظه زندگی خویش را وقف اسلام و قرآن و ولایت و انقلاب اسلامی کرده است.
شناخت بسیجی در وضعیت کنونی و آینده از ضروریات بزرگی است که در سرنوشت سامان دادن به کشور، ترویج اسلام ناب و تداوم راه مقدس انقلاب و امام راحل (سلام‌الله علیه) نقش تعیین کننده دارد.
ملاک و مبنا برای معرفت بسیجی، تفکر بسیجی است که ما را می‌تواند به گوشه‌هایی از حیات معنوی او رهنمون و ماهیت و شخصیت واقعی این انسان معنوی و الهی را برای ما روشن سازد.
در این نوشتار که به قلم سرلشکر بسیجی دکتر فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح به رشته تحریر درآمده ویژگی‌های بسیجی مورد بررسی و کاوش قرار گرفته است که تقدیم حضورتان می‌کنیم؛

بررسی مفهوم واژه‌های اساسی تحقیق

۱) بسیجی
“بسیجی” از جمله واژه‌هایی است که به لطف انفاس قدسی امام تنها در لغتنامه و دایره‌المعارف انقلاب اسلامی یافت می‌شود. “بسیجی” فرد عاشق سراز پا نشناخته‌ای است که لحظه لحظه زندگی خویش را وقف اسلام و قرآن و ولایت و انقلاب اسلامی کرده است. او مطیع اوامر “ولی فقیه” زمان است؛ بر دشمن می‌تازد و امان از او می‌برد؛‌”پارسای” شب است و “شیر” روز؛ هدف غایی بسیاروالای بسیجی او را در جایگاهی بس مقدس قرار داده است. یک چریک یا یک پارتیزان برای جنگ خود علیه دشمن هدف عالی دارد. او می‌جنگد تا کشور و مردمش را از تجاوز دشمن و از یوغ استعمارگر نجات دهد. این به نوبه خود هدفی عالی است؛ اما در این راه چیز دیگری نیست. آخرش همین است و بس. اما بسیجی می‌جنگد چون به‌واسطه ولی فقیه زمان خودمطیع اوامر الهی است؛ یعنی می‌جنگد چون دستور خداوند، جهاد است و صلح می‌کند چون اراده خدا بر آن قرار دارد. این است که به بسیجی روح و نشاط می‌دهد و او را تا ردیف اولیای الهی ارتقا می‌بخشد. همین درجه از عبودیت و بندگی است که آن یار سفر کرده را به وجد می‌آورد تا آنجا که بسیجی را فرزند خود می‌خواند و با آن درجه از خلوصی که در وجود مبارکش سراغ داریم، برانگیخته شدن در روز محشر را با فرزندان بسیجی‌اش از خدا می‌خواهد. بدین ترتیب معلوم می‌شود که بسیجی مفهومی کلی‌تر از رزمنده است چرا که مراتب بندگی فقط در جنگ نیست که تبلور می‌یابد بلکه در تمام شئون زندگی بشری عینیت دارد. بسیجی کسی است که در هیچ یک از دسته‌بندی‌های مادی و متعارف قرار نمی‌گیرد. نه متعلق به حزب است و نه متعلق به زمان، مکان،‌طایفه، صنف بخصوصی و نه هر دسته‌بندی دیگر. زیرا بسیجی یار امام است و بسیجی عبد خداست وانسانی از تبار ابراهیم (علیه‌السلام) که اسماعیل‌وار، مصمم وعاشقانه به مسلخ عشق می‌رود؛ راه حق می‌جوید و سالک همیشه کوی دوست است.
۲) تفکر بسیجی و ویژگی‌های آن
این واژه مقدس که اولین بار از پرتو کلام نورانی امام راحل تجلی یافت به یک معنا همان اندیشه واعتقادی است که شریف‌ترین فرزندان امام آن را آگاهانه برگزیدند و تمام فکر و خلق و خوی و عمل خود را با آن میزان، تنظیم کردند تا آنجا که انسان‌های دیگری شدند با رایحه‌ای ولایی و صبغه‌ای الهی و جلوه‌ای قرآنی و به معنای دیگر تفکر بسیجی به تمام و کمال، همان اندیشه و اعتقاد کامل به اسلام ناب محمدی (صلی‌الله علیه و آله) است یعنی بی‌اسلام ناب، بسیجی نتوان شد و بی‌تفکر بسیجی، اسلام، اسلام محمدی نخواهد بود. بنابراین تفکر بسیجی، تعبیری بدیع از مکتب اسلام و آئین الهی تشیع است. این تفکر ویژگی‌هایی دارد که همان شاخصه‌های اسلام ناب محمدی(صلی‌الله علیه و آله) و شاخصه‌های اسلام علوی و اسلام زهرایی و اسلام عاشورایی حسینی و زینبی است.
امام خمینی(سلام‌الله علیه)احیاگر اسلام ناب محمدی (صلی‌الله علیه وآله) و پایه‌گذار و معلم مکتب “تفکر بسیجی”‌در عصر ما بزرگترین تفسیر را از بسیج و تفکر بسیجی، ارائه می‌فرماید:‌”من... از خدا می‌خواهم که با بسیجیانم محشور گرداند، چرا که در دنیا افتخارم این است که خود بسیجی‌ام”.
با این تعبیر امام راحل هم بسیجی و تفکر بسیجی را تا اعلا درجه ستود زیرا به بسیجی بودن افتخار کرد و هم به رهروان آموخت که تفکر بسیجی چیست و اسوه بسیجی کیست.
از برکات نهضت عظیم و مقدس اسلامی به رهبری حضرت امام راحل حضور هرچند کوتاه مدت ولی موثر و همه جانبه تفکر امام راحل در همه صحنه‌های حیات امت اسلامی بویژه در مهمترین حادثه انقلاب اسلامی یعنی دفاع مقدس بود.
این حضور که از پشتوانه گرانبها از عالی‌ترین درجات ایمان و عمل صالح برخوردار بود در کوتاه‌ترین مدت منشاء چنان تحولات شگرفی در میان رهروان شد که حتی گاهی راه باور را بر همرهان دشوار می‌کرد و رنگ و بوی افسانه به خود می‌گرفت، اما عاقبت دشمنان هم دریافتند که تفکر بسیجی آن‌گونه که امام راحل پایه‌گذاری کرد، کیمیایی است که حتی افسانه‌ها را در وادی واقعیت به مبارزه می‌طلبد.
تفکر بسیجی آن چنان حقانیت اصحاب کربلا را به نمایش گذاشت که دیگر هیچ منکری نتواند شائبه مبالغه در داستان فداکاران کربلا را به دل راه دهد.
تفکر بسیجی با اوصاف اعجاب‌آورش چیزی نیست جز برنامه بی‌نظیر توحید وعدالتخواهی وشاخصه‌های آن چنین است:
۱) پیوند و بیعت با ولایت:
از محمد(صلی‌الله علیه وآله) و علی(علیه‌السلام) تا مهدی(عج) و در زمان غیبت با ولایت فقیه.
۲) ایمان و اخلاص:
‌تفکر بسیجی بیش از هر چیز بر ایمان خالص و محض به غیب مبتنی است؛ ایمان به الله با همه اسما و اوصاف جمال و جلالش بدون ذره‌ای تردید یا شرک.
۳) حریت در عبودیت:
در این مکتب، بندگی نه از روی طمع و نه از روی خوف بلکه از روی آزادگی و عشق به معبود است؛ همان‌گونه که امیرمومنان(ع) در وصف خویش بیان فرمود لذا بسیجی بنده رب است نه بنده زر و زور؛ چه او شرافتمندتر از این است که غیر از این باشد.
۴) اطاعت آگاهانه:
از آنجا که بسیج در اصل خود تبلور آیه شریفه “اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولی الامر منکم” (نساء ۵۹) است، بدون تردید اطاعت و فرمانبرداری آگاهانه در تفکر بسیجی جایگاه منحصر به فردی را به خود اختصاص می‌دهد زیرا در تفکر بسیجی عنایت نهایی برای انسان، کسب رضایت معبود است و چنین غایتی جز با فرمانبرداری مطلق از اوامر الهی که همانا عمل به تکلیف معین شده از سوی امام و ولی فقیه در زمان غیبت است، حاصل نمی‌شود.
اطاعت از فرماندهی از بدیهی‌ترین ویژگی‌ها و آشناترین شاخصه‌های رزمندگان است که یک روز ندای هل من ناصر حسین زمانه را با ترک مال و منال و جاه و مقام و درس و مدرسه پاسخ دادند و روز دیگر جام زهر پذیرش قطعنامه را به امر فرمانده عزیزشان بر خویش گوارا کردند و سپس بلافاصله برای خرد کردن دندان تهاجم خائنان منافق و صدام پلید “مرصاد” را آفریدند و ثابت کردند آن کس که بسیجی است چون موم در دست فرمانده بحق خود نرم و انعطاف‌پذیر است و انعطاف‌پذیری در برابر فرمان حق، خصلت خاص همه صاحبان تفکر بسیجی است.
۵) عدالتخواهی:
از مهمترین ویژگی‌های تفکر بسیجی عدالتخواهی همه جانبه است در همه ابعاد اجتماعی، حقوقی، اقتصادی، سیاسی و اخلاقی.
بسیجی تفسیر عدالت علی(علیه السلام) است که به قیمت تمام جهان حاضر نیست به قدر گرفتن پوست جویی از دهان مورچه‌ای به کسی ستم کند اگرچه آن کس دشمن او باشد.
بسیجیان به حکم “کونوا قوامین لله شهداء بالقسط...”‌(مائده، ۸) قائمان به قسط هستند و بدکاری هیچ قومی آنها را به ستمکاری نمی‌کشاند. خودداری رزمندگان ما از مقابله به مثل با جنایات صدام علیه مردم از همین تعهد ناشی می‌شد.
۶) ظلم‌ستیزی:
بسیجی مصداق فریاد عادل‌ترین مظلوم و مظلوم‌ترین عادل خلقت یعنی فریاد “کونوا للظالم خصما و للمظلوم عونا” امیرمومنان (علیه‌السلام) است. بسیجی فرمانبردار امامی است که فرمود:‌”ما تا آخر در کنار مظلومان جهان می‌ایستیم و با ظالم می‌جنگیم” یعنی ما تا فنای فتنه در جهان مجاهده می‌کنیم (انفال، ۳۹) و در میدان مبارزه با ظلم، لبه تیز شمشیر خود را متوجه ریشه همه مظاهر فرهنگی، حقوقی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ستمگران می‌کنیم و تا قطع تمامی آن ریشه‌های متعفن از پا نخواهیم نشست.
۷) شهادت‌طلبی عاشقانه:
اشتیاق غرقه شدن در خون خود همواره بزرگترین آرزوی اولیای الهی بوده است و “فزت و رب الکعبه” زبان حال همه عاشورائیانی است که یک عمر استغاثه برای توفیق شهادت در راه خدا را پیشه خود می‌ساختند و در انتظار آن بیتابانه لحظه‌شماری می‌کرده‌اند.
داستان پیشی گرفتن اصحاب امام حسین(علیه‌السلام) در میدان کربلا و رزمندگان ما در ایام دفاع مقدس علاوه بر اثبات این حقیقت شگرف، گویای اوج ازخودگذشتگی و کمالی است که از آشکارترین ویژگی‌های تفکر بسیجی است.
۸) ایثارگری کریمانه:
‌هرچند ایمان خالص به غیب، این باور را که انسان هرچه را در این دنیای مادی در راه خداوند از دست بدهد در واقع حقیقت آن را در اعلا مرتبه‌اش به دست آورده است، در تفکر بسیجی ایثارگری معنای گسترده‌تری دارد و آن از خودگذشتگی است به تمام معنا. همه چیز برای رضای خداوند در طبق اخلاص گذاشته می‌شود.
چنین تفکری انسان را تا آن اندازه متعالی می‌کند که حاضر می‌شود در گمنام‌ترین وضعیت دنیوی در اوج بی‌توقعی و وارستگی از همه چیز خود بگذرد و چون حسین(علیه‌السلام) با زمزمه “رضا برضاک”‌پای در میدانی می‌گذارد که در نظر خلایق چیزی جز دام بلا و مصائب نیست.
۹) زهد و قناعت:
پس از روشن شدن ارتباط عمیق ایثارگری با تفکر بسیجی دیگر نمی‌توان آن را منهای زهد و قناعت تصور کرد زیرا اساس این تفکر بر چیزی است که حتی سایه رفاه‌طلبی، راحت‌طلبی، شکمبارگی، اسراف، تبذیر، تجمل‌پرستی و دنیادوستی در قاموس آن راه ندارد.
تفکر بسیجی این است که کوله بار زهدی علی‌وار، توشه‌ای از ساده‌ترین طعام‌ها و سرپناهی از بی‌تجمل‌ترین بناها و پوشاکی از مردمی‌ترین پوشش‌ها را به همراه دارد.
بسیجی هنوز تصویر خانه گلی علی (علیه السلام) و اتاق کوچک امام خمینی(ره) و حسینیه بی‌تجمل جماران را بر لوح دل خویش دارد و می‌داند که تفکر بسیجی یعنی عزم راسخ مبارزه و این عزم همان‌طور که امام بسیجیان فرمودند با رفاه طلبی و راحت‌طلبی هرگز سرسازش ندارد.
۱۰) تواضع و صمیمیت:
اصولا آنچه بوی تکبر و خودبینی می‌دهد هزاران سال از فرهنگ متعالی بسیج و تفکر بسیجی فاصله دارد زیرا بسیجی پیش از هر چیز همه سدهای منیت و خودبینی را در هم شکسته است او در میان اسمای الهی محو و در میان بندگان خدا ناشناس است. او علو و مرتبت را از آن خدا می‌بیند و اسوه‌ای دارد که هرگاه تازه واردی بر جمع او و یارانش وارد می‌شد، نمی‌توانست بدون راهنمایی یاران دیگر او را از دیگران بازشناسد (سنن النبی علامه طباطبایی) او سردار رشیدی چون مالک‌اشتر داشته است که از شدت تواضع،جاهلان بر او جسارت می‌کردند و او با کرامت آنان را دعا می‌کرد.
او امامی دارد که وقتی استقبال‌کنندگان لجام اسب او را ‌کشیدند و در رکاب او ‌دویدند به خشم آمد و بر آنان خروشید که این رسم نه شایسته امیرمومنان است که خودمشی اهل ایمان را مشی تواضع می‌داند.
او امامی دارد که دعوت فقرا را به صرف غذایی از آب استخوان پخته می‌پزد و پیامبری دارد که چون بردگان، متواضعانه مشی می‌کند و همچون آنان طعام صرف می‌کند و همچون آنان جلوس می‌کند در حالی که عزیزترین و شریف‌ترین است نزد خدای (نهج‌البلاغه، خطبه ۱۵۹، فراز ۲۲.) خود او آنگاه که در کنار زیردستان خود بر پشت وانت سوار می‌شود و دیگران را بر جای بهتر می‌نشاند می‌خواهد بگوید که من پرچمدار تفکر بسیجی‌ام؛ تفکر آن پیامبری که در زمان رواج رفتارهای اشرافگرانه و استکباری سفیانیان در اوج عزت و اقتدار بر استر یا چارپایی بدون زین و پالان سفر می‌کرد(سنن النبی علامه‌طباطبایی.) بر بوریایی می‌آرمید و پیاده مسافتهای طولانی کوچه‌های مدینه را طی می‌کرد و همه اینها در حالی بود که حتی جبرئیل شایسته همراهی او تا “قاب قوسین اوادنی” (النجم، ۹) نبود. ندای “ولاتمش فی الارض مرحا انک لن تخرق الارض و لن تبلغ الجبال طولا” (اسرا، ۳۷) آویزه گوش اوست تا مجمع یاران و اهل ایمان را مقرون صفا و صمیمیت کند و بوستان دین را بارورتر سازد.
۱۱) شجاعت و دلاوری:
حرکت شجاعانه پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) در صفوف مقدم نبرد با دشمنان، مبارزه یک تنه حضرت امیر(علیه السلام) با قوی‌ترین پهلوان عصر خویش آنجا که یک ضربت او بر همه عبادات جن و انس برتری یافت و ایستادگی شجاعانه مظلومان کربلا در برابر سپاه بی‌شمار قساوت‌پیشگان یزیدی همه و همه برگ‌های زرینی از پرونده درخشان شجاعت‌های اعجاب‌انگیز تربیت‌شدگان مکتب اسلام ناب یعنی تفکر بسیجی است. نبرد تن با تانک، نبرد نوجوانان دریادل بسیجی با رزمدیده‌ترین فرماندهان دشمن و نبرد پابرهنگان جانباخته با میدان‌های بی‌ترحم مین و انفجار، پیشروی به قلب دشمن زیرباران آتش دشمن و بالاخره نبرد بدن با فولاد و آتش، جملگی آثار انکارناشدنی تحولی هستند که تفکر بسیجی در همه معیارهای محاسباتی انسان مومن پدید آورد.
سرگذشت فرماندهان شهید که به‌مانند ستارگان درخشانی آسمان مصفای انقلاب اسلامی را منور کرده‌اند، گواهان صادق این حقیقتند که تفکر بسیجی محرک مقدسی است که همواره بهترین‌ها را مشتاقانه به سوی سهمگین‌ترین میدان‌های مبارزه و نبرد سوق می‌دهد. شهیدان گرانقدری نظیرچمران، خرازی، حاج همت، باقری، باکری‌ها، میثمی، چراغی، کریمی، بروجردی، شفیع‌زاده، زین‌الدین و... الواح زرین دفتر عشق و شهادت و مکتب تفکر بسیجی هستند.
۱۲) صلابت و کوبندگی:
تفکر بسیجی آنگاه که دفاع از کیان اسلام و عزت مسلمین و حقوق مستضعفین در میان باشد، صیقل‌دهنده شمشیر عدالتجو و ظلم‌ستیز رزمندگان و استحکام‌بخش گام‌های استوار همراهان و یاران رسول‌الله خواهد بود. چه اینان در کنار رسول‌الله(صلی‌الله علیه و آله) اشداء علی الکفار (فتح، ۲۱) هستند و نامشان چون نام مولایشان لرزه بر اندام منحرفان و مفسدان می‌اندازد.
اینان احیاگر خاطره رشادت‌های امیرمومنان و فرمانده دلاورش مالک و فرزند شهیدش عباس علمدار هستند و اینان کسانی بودند که یک تکبیر آنان شیرازه سپاه دشمن را از هم می‌گسیخت و گروه گروه از آنان را ذلیلانه به شکست و اسارت وا می‌داشت.
اینان فرزندان خمینی(رحمه‌الله علیه) بودند که چون ابراهیم با ندای تکبیر بت‌های شرق و غرب را در هم کوبیدند و مستکبران را به عجز و ذلت کشاند.
۱۳) ابتکار و خلاقیت:
طراحی خندق در نبرداحزاب، آنگاه که جمعیت مومنان در محاصره سهمگین کفار و مشرکین قرار داشتند، نشان داد که عنایت الهی چگونه اذهان اهل ایمان را به نور خود پویا می‌کند و البته این امر بدیهی است. او خود وعده فرمود:‌”ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا”. (انفال، ۲۹) او که به اهل تقوا شناخت عالی از همه رموز خلقت می‌دهد، طبیعی است که کشف رموز جهان مادی در چنین مکتبی برای اهل ایمان و تقوا بسیار پیش پا افتاده خواهد بود.
تفکر بسیجی ذهن را چنان صیقل می‌دهد که پرده‌های غیب را کنار می‌زند. حال چگونه در وادی روابط و حوادث مادی چیزی بر صاحب این تفکر می‌تواند پوشیده بماند. اقدامات شگفت‌آور امام بسیجیان در مقاطع مختلف انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و نیز صدها نمونه استثنایی از ابتکارات رزمندگان اسلام در صحنه‌های دفاع مقدس، حقایقی است که نشانگر شکوفایی استعداد ابتکار و خلاقیت در مومنان است.
۱۴) شاخصه‌های دیگری نظیر عزت نفس، گمنامی و دوری از شهرت طلبی، مدیریت و تدبیر شایسته، غیرت و جوانمردی، تعهد و وفاداری، صبر و پایداری، ترحم و نوع‌دوستی حتی با دشمنان، عبادت واستغاثه به درگاه خداوند، تکبر در برابر استکبار و ... نیز همگی درفرهنگ و تفکر بسیجی از درخشندگی خاصی برخوردارند که به جهت رعایت اختصار از بیان آنها پرهیز می‌شود.
منبع:روزنامه رسالت
سه شنبه 28/8/1392 - 16:40
آموزش و تحقيقات
بسیج از منظر امام عاشقان
بسیج از منظر امام عاشقان

تشكیل بسیج مستضعفین، ارتش بیست میلیونی به فرمان امام خمینی(رحمت الله علیه) هوشیاری و درایت بی نظیر حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) از جمله اساسی ترین عوامل در جهت خنثی سازی توطئه ها به حساب می آید که به برکت این دوراندیشی و هدایت انقلاب در مسیر اصلی خود، زمینه انقلاب دوم فراهم آمد و با سقوط لانه جاسوسی امریکا در تهران و برملاشدن ماهیت سلطه جو و تجاوزکارانه امریکا، شیطان بزرگ با ضربه ای سخت و جبران ناپذیر روبرو شد.
اسناد بدست آمده از لانه جاسوسی و اظهارات صریح حکام امریکایی مردم و رهبران کشور و بویژه حضرت امام را با این حقیقت آشکار مواجه ساخت که احتمال مداخله نظامی امریکا و هجوم وی به جمهوری اسلامی، امری بعید و غیرممکن نبوده و با توجه به سوابق این کشور در جهان لزوم آمادگی مردم جهت مقابله و رویارویی را در کوتاهترین زمان ممکن آشکار می ساخت.
بر این اساس امام امت در پنجم آذرماه سال 58، یعنی در مدتی کمتر از یک ماه بعد از انقلاب دوم، فرمان تاریخی تشکیل بسیج را صادر فرمودند:
یک مملکت بعد از چند سالی که بیست میلیون جوان دارد باید بیست میلیون تفنگدار داشته باشد و بیست میلیون ارتش داشته باشد و یک چنین مملکتی آسیب پذیر نیست و مردم دلسوخته و مسلمان پاکباخته که دل در گرو عشق به انقلاب و هدفهای والای آن داشتند، با آمادگی و قصد و اراده خلل ناپذیر جهت پاسداری از دستاوردهای انقلاب گروههای مقاومت مردمی را درپایگاههای بسیج و در آن زمان در مساجد سراسر کشور تشکیل دادند.
اولین تجربه آنها به صورت عملی یاری رساندن به سپاه و کمیته در قالب رویارویی با ضدانقلاب و خنثی سازی توطئه های آنها بود و از این راه نقش موثری در خدمت به انقلاب و اهداف الهی آن هم نشان دادند.
با هجوم و تجاوز ارتش عراق به کشور اسلامیمان در شهریور 59 این اعتقاد که یک سازماندهی جهت تشکیل بهتر نیروهای مردمی بوجود آید، قوت گرفت و از آن پس نیروهای مردمی صاحبان اصلی انقلاب اسلامی جهت حضور گسترده در جبهه گروه گروه به بسیج ملحق گردیدند و عملیاتهایی چون طریق القدس، حصر آبادان، فتح المبین، ثامن الائمه و الفجر 8 ، کربلای 5 و .... از دستاوردهای عظیم این تشکل الهی بود.
اگر امروز توفیق این را داشته ایم که کشور اسلامیمان و ملت سلحشور آن را از گزند نابکاران و نااهلان تاریخ حفظ کنیم به یمن حضور گسترده بسیج بوده و لاغیر. چنان که رهبر فقید انقلاب اسلامی حضرت امام(قدس سره الشریف) فرمودند:
رحمت و برکات خداوند بر بسیج مستضعفان که بحق پشتوانه انقلاب است.
آری رزمنده بسیجی، ضمن توان رزمی بسیار بالا در نبرد نامنظم، جنگجوی قابلی دردفاع منظم به حساب می آید تا حدی که سلاحهای سنگینی چون توپ و تانکهای پیش رفته را به حرکت در آورده و روبروی دشمن قرار داده. هدف از تشکیل واحد بسیج مستضعفین ایجاد توانایی های لازم در کلیه افراد معتقد به قانون اساسی و اهداف انقلاب اسلامی به منظور دفاع از کشور، نظام جمهوری اسلامی و همچنین کمک به مردم به هنگام بروز بلایا و حوادث غیرمترقبه یا هماهنگی مراجع ذیربط می باشد. بسیج جایگاهی ملکوتی است. مکانی برای درس چگونه زیستن انسانها، جایگاه عشق و صفا و صمیمت و در یک کلام، شهید جبهه ها و قهرمان یا مظلوم پشت جبهه هاست. بیش از یكسال از صدور فرمان امام خمینی(رحمة الله علیه) مبنی بر تشكیل بسیج نگذشته بود كه رژیم بعثی عراق در تحقق اهداف پلید نظام سلطه جهانی، هجوم همه جانبه خود را به میهن اسلامی ما آغاز كرد.
انقلاب اسلامی در آن اوضاع بحرانی ناشی از دگرگونی ها و تغییر و تحولات آن زمان، هیچ گونه، آمادگی لازم را برای مقابله با متجاوزان بعثی نداشت. ارتش جمهوری اسلامی ایران كه با حمایت امام خمینی(رحمة الله علیه) توانسته بود جایگاه خود را پیدا نماید، در حال خودسازی و تثبیت نظم و انظباط بود. سپاه پاسداران هم كه نهادی نوپا و برای حفظ امنیت شهرها به وجود آمده بود، فاقد هرگونه تجهیزات لازم و تجربه كافی برای مقابله با تجاوز خارجی بود.
از آن سو دشمن هم با ارتشی تا بن دندان مسلح و برخوردار از پشتیبانی قدرتهای استعمارگر، كشور را مورد هجوم قرار داد. در این اثنا بود كه نقش بسیج به عنوان یك نیروی جوشیده از متن مردم انقلابی، در صحنه دفاع مقدس ظهور پیدا كرد. دشمن كه سودای فتح سه روزه را در سر می پروراند، در همان روزهای نخستین با مردمی مواجه شد كه با دست خالی به دفاع از كیان مقدس نظام اسلامی خود برخاسته بودند و از ایثار خون خویش دریغ نمی كردند، جوانان سلحشوری كه به فرمان امام(رحمة الله علیه) در پایگاههای مقاومت تحت نام "بسیجی" گرد آمده بودند و با كوچكترین اشاره ایشان به جبهه های نبرد می رفتند و تا آخرین قطره خون خویش ایستادگی و مقاومت می كردند.
در طول هشت سال دفاع، بسیج آن چنان درخشید كه دشمنان اعتراف كردند كه "قدرتی در بسیج نهفته است كه می تواند با یكایك ارتش های كلاسیك جهانی مقابله كند". بسیج علاوه بر حضور در خط مقدم نبرد وظیفه جذب، آموزش و سازماندهی نیروهای مردمی و اعزام آنها را به جبهه های نبرد برعهده داشت و در این مدت توانست جمیعت مؤمن و صاحب ارزشی را از امت حزب الله، در درون خود بپروراند و پایه ریزی ارتش مردمی را دنبال كند و سرانجام پس از هشت سال دفاع مقدس، بسیجیان مظلوم و سلحشور جبهه های توحید به همراه امت شهیدپرور، از این آزمایش الهی سربلند و پیروز بیرون آمدند.(حكایاتی از جبهه)
امام راحل این چهره های مظلوم را به شایستگی تمام به تصویر كشیدند و فرمود:
شما آئینه مجسم مظلومیت ها و رشادت های این ملت بزرگ، در صحنه نبرد و تاریخ مصور انقلابید. شما فرزندان دفاع مقدس و پرچمداران عزت مسلمین و سپر حوادث این كشورید.

شركت خواهران در بسیج:

جهاد در مكتب اسلام از فروع دین و از واجباتی است كه استواری دین به آن بستگی دارد، زیرا اسباب سربلندی اعتلا و كمال و استقلال جامعه مسلمانان می شود و آن را در برابر دیگر ملل و دشمن متجاوز آبرو و عزت می بخشد. لذا به سبب آنكه دفاع در هر جامعه اسلامی حالت وجوب همگانی دارد، و چون مقدمه واجب نیز واجب می گردد و باید مسلمانان اعم از زن و مرد برای ایجاد زمینه آموزش و حفظ توانایی های دفاعی كه خود مقدمه است، كوشش نمایند.
به این ترتیب بر زنان مسلمان نیز واجب است تا در جهات گوناگون، از جمله رزمی، نظامی برای مقابله با دشمن مهاجم به كشور اسلامی، آماده دفاع باشند.
بر همین مبنا آموزش نظامی خواهران نیز در بسیج آغاز شد و علاوه بر آن با فرموده های امام خمینی(ره) در سالروز ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها نكات مبهم آن نیز تبیین گردید.
ایشان فرمودند:
"حضرت زهرا سلام الله علیها مجاهده و مخاطبه با حكومتهای وقت داشت و آنها را محاكمه می كرده اند، شما باید از ایشان تبعیت كرده و به او اقتدا كنید تا در روز زن وارد شوید و اگر بپذیرید، هم باید در میدان تحصیل و علم و هم در میدان دفاع از اسلام مجاهده نمایید، كه دفاع از اسلام از مهماتی است كه بر هر مرد و زن و هر كوچك و بزرگی است. البته در آن محیطی كه شما تعلیم نظام می بینید باید محیط آزاد و صحیح و همه جهات عفاف محفوظ گردد."
مركز بسیج خواهران مأموریت جذب، آموزش و سازماندهی بانوان كشور را بر عهده دارد و تاكنون توانسته است در امر آموزش خواهران در زمینه های نظامی امدادگری، عقیدتی، سیاسی و سوادآموزی، خدمات و اقدامات مؤثری انجام دهد.
همچنین خواهران بسیجی در دوران دفاع مقدس در پشت جبهه ها نیز حضوری فعال داشتند و در تهیه و تدارك وسایل مورد نیاز رزمندگان اسلام، زحمات فراوانی را متحمل شدند.

بسیج چیست و بسیجی كیست؟

اگر بخواهیم مفهوم بسیج و بسیجی را در ادبیات انقلاب اسلامی جستجو كنیم، چاره ای جز بیان مراد حضرت امام (ره) از بسیج و بسیجی نداریم. در اندیشه امام(ره) بسیج نهادی است اجتماعی با ابعاد متعدد. در این نگرش بسیج دیگر صرفاً سازمانی نظامی نیست كه فقط در زمان جنگ و برای دفاع در مقابل دشمن شكل گرفته باشد، بلكه نهادی است وسیع و پاسخگوی نیازهای اساسی و حیاتی جامعه و با اجزای دیگر نظام، چنان هماهنگی و پیوند دارد كه انفصال آن جز با انحلال جامعه اسلامی متصور نیست.
بسیج در صورتی می تواند نهادی جامع و شامل جهات متعدد و پایدار شناخته شود كه نیازهای دایمی و باورها و ارزش های فرهنگی پدید آورنده آن به روشنی تعریف شوند، این نیازها ممكن است اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و یا نظامی باشند.
به فرموده امام(ره) « بسیج شجره طیبه و درخت تناور و پر ثمری است كه شكوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می دهد، بسیج مدرسه عشق و مكتب شاهدان و شهیدان گمنامی است كه پیروانش بر گلدسته های رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده اند. بسیج میقات پا برهنگان معراج اندیشه پاك اسلامی است كه تربیت یافتگان آن، نام و نشانی در گمنامی و بی نشانی گرفته اند.»(1)
از دیدگاه امام بسیجی كسی است كه در عمل علاقه خود را به پیشرفت و حفظ و گسترش اقتدار نظام اسلامی و شأن و حیثیت ملت مسلمان نشان دهد. یعنی بسیجی بودن معیار و ملاكی است كه بر اساس آن میزان تعهد اعضای آن به اصول و آرمان های انقلابی سنجیده می شود.

تاریخچه و پیدایش بسیج

از دیدگاه امام(ره) تاریخ و سابقه بسیج به بیداری قوم بنی اسراییل و قیام آن قوم بر ضد ظلم فرعونی به فرمان حضرت موسی علیه السلام و بسیج اصحاب پا برهنه و فقیر صفه در برابر ظلم و غارت اشراف بت پرست مكه، به دعوت رسول اكرم - صلی الله علیه و اله و سلم – و نیز اهتمام ائمه اطهار علیهم السلام. كه نگرش الهی داشتند و به تشویق مردم به هم پیمانی برای حل مسائل سیاسی و كاهش گرفتاری مسلمین باز می گردد.
در عصر حاضر هم، بسیج مردم در جریان تحریم تنباكو و مبارزه بر ضد استعمار دولت انگلیس به فتوای مرحوم میرزای شیرازی و قیام پانزده خرداد در سال 1342 در برابر ظلم و خیانت رژیم پهلوی و استمرار مبارزه آنان تا سرنگونی حكومت شاهنشاهی در 22 بهمن 1357 ماهیت بسیجی دارد.
«سنگ بنای بسیج بر حكم فقهی و جهادی استوار است؛ جهادی كه مبتنی بر روحیه دفاعی باشد و نه تهاجمی یا جهان گشایی، بسیج در نظر امام مولودی جدید است كه كارشناسان جهانی نمی توانند آن را بشناسند، هر گاه قوه ایمان در ملتی زنده شود، همگان را به قیام الله فرا می خواند و می تواند سرتاسر یك كشور را بسیج نماید، معیار حركت بسیج هم همین اسلام و درك مفاهیم عالیه آن است».(2)
از نظر حضرت امام برای پیدایش و تقویت روح ایمان در میان مردم كه موتور حركت بسیج هستند؛ دو عامل نقش بی بدیل و غیر قابل انكار دارد؛ یكی مساجد، دیگری روحانیت.(3)
مساجد مركز بسیج مردمی بر ضد اهداف شوم دشمن است. مسجد در اسلام و در صدر اسلام همیشه مركز جنبش حركت های اسلامی بوده، از مسجد، تبلیغات اسلامی شروع می شده است و حركت قوای اسلامی برای سركوبی كفار و وارد كردن آنها در بیرق اسلام از مسجد بوده است، همیشه در صدر اسلام مسجد مركز حركات و مركز جنبش ها بوده است.(4)
پیغمبر مسجد جیوش را برای كوبیدن قدرت ها تجهیز می كرد. روحانیت هم از این قدرت و توان بهره مند است كه بتواند مردم را بسیج كند.

مأموریت های بسیج

مهم ترین مأموریت های بسیج را د رحال حاضر می توان بدین شرح خلاصه كرد:

مقابله با استكبار:

در رأس مأموریت های بسیج و ستیز با جهانخواران و به ویژه دشمن اصلی این انقلاب، امریكاست.
در یكی از پیام های امام(ره) به مناسب هفته بسیج در تاریخ 2 آذر 1367 می خوانیم:
«من مجدداً به همه ملت بزرگوار ایران و مسؤولان عرض می كنم چه در جنگ و چه در صلح بزرگ ترین ساده اندیشی این است كه تصور كنیم جهانخواران خصوصاً امریكا و شوروی از ما و اسلام عزیز دست برداشته اند؛ لحظه ای نباید از كید دشمنان غافل بمانیم. در نهاد و سرشت امریكا كینه و دشمنی با اسلام ناب محمدی - صلی الله علیه و آله و سلم - موج می زند.
در ادامه برای مقابله با آنان می فرماید: خلاصه كلام اگر بر كشوری نوای دلنشین تفكر بسیجی طنین انداز شد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گردید والا هر لحظه باید منتظر حادثه ماند». بسیج باید مثل گذشته و با قدرت و اطمینان خاطر به كار خود ادامه دهد...(5)

قیام در مقابل انحرافات:

«اكنون كه به حمدالله تعالی دانشگاه از چنگال جنایت كاران خارج شده و بر ملت و دولت جمهوری اسلامی است، در همه اعصار كه نگذارند عناصر فاسد دارای مكتب های انحرافی یا گرایش به غرب و شرق در دانش سراها و دانشگاه ها و سایر مراكز تعلیم و تربیت نفوذ كنند و از قدم اول جلوگیری نمایند تا مشكل پیش نیاید و اختیار از دست نرود و وصیت اینجانب به جوانان عزیز دانشگاه ها و دبیرستان ها آن است كه خودشان شجاعانه در مقابل انحرافات قیام نمایند تا استقلال و آزادی خود و كشور و ملت خودشان مصون باشد».(6)

تحمل صبر و مبارزه علمی و عملی

من در اینجا به جوانان عزیز كشورمان به این سرمایه ها و ذخیره های عظیم الهی و به این گل های معطر و نو شكفته جهان اسلام سفارش می كنم كه قدر و قیمت لحظات شیرین زندگی خود را بدانید و خودتان را برای مبارزه علمی و عملی بزرگ تا رسیدن به اهداف عالی انقلاب اسلامی آماده كنید...
مبارزه علمی برای جوانان زنده كردن روح جستجو و كشف واقعیت ها و حقیقت هاست، و اما مبارزه عملی آنان در بهترین صحنه های زندگی و جهاد شهادت شكل گرفته است.
تعلیم و تربیت جوانان در جهت پاسداری از اصول و اهداف انقلاب و نظام
«... بسیجیان در تعلیم و تربیت جوانان و نوجوانان مساعی جمیله خود را روز افزون كنند».(7)

مسؤولیت های بسیج

با توجه به جایگاه بسیار حساس بسیج در نشان دادن چهره نظام جمهوری اسلامی و ایجاد جاذبه در درون جامعه برای مشاركت و جذب هر چه بیشتر جوانان و نوجوانان به سمت الگوهای سازنده مبتنی بر هویت ملی – مذهبی از دیدگاه مقام معظم رهبری، بسیج و بسیجی مسؤولیتی سنگین را به عهده داشت و توانست یك ارتش معنوی مردمی را پایه ریزی كند.
به طوری كه امام خمینی(ره) در مورد بسیجیان قهرمان فرمودند: شما آیینه مجسم مظلومیت ها و رشادت های این ملت بزرگ، در صحنه نبرد و تاریخ مصور انقلابید. شما فرزندان مقدس و پرچمداران عزت مسلمین و سپر حوادث این كشورید. شما یادگاران و همسنگران و فرماندهان و مسؤولان بیداردلانی بوده اید كه امروز در قرارگاه محضر حق مأوا گزیده اند.
من به طور جد و اكید می گویم كه انقلاب و جمهوری اسلامی و نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی كه بحث از بزرگ ترین سنگرهای دفاع از ارزش های الهی نظام ما بوده و خواهد بود، به وجود یكایك شما نیازمند است چه صلح باشد و چه جنگ.(8)
در طول 8 سال دفاع مقدس، بسیج آن چنان ظاهر شد كه دشمنان اعتراف كردند كه قدرتی كه در بسیج نهفته، توان مقابله با یكایك ارتش های كلاسیك جهانی را دارد. دشمن كه سودای فتح سه روزه را در سر می پروراند، در همان روزهای نخستین با مردمی مواجه گشت كه با دست خالی اما با سلاح ایمان و اعتقاد به ارزش های الهی و انسانی به دفاع از كیان مقدس نظام اسلامی برخاسته بودند و از ایثار جان خویش دریغ نمی كردند.
جوانان سلحشوری كه به فرمان امام(ره) در پایگاه های مقاومت تحت عنوان بسیجی گرد آمده بودند و با كوچك ترین اشاره ایشان به جبهه های نبرد هجوم می بردند و تا آخرین قطره خون خویش ایستادگی و مقاومت می كردند وظیفه بسیج فقط به جنگ و مساله نظامی محدود نمی شود و امنیت داخلی كشور در سخت ترین شرایط یعنی دوران فعالیت منافقین و دیگر گروه های ضد انقلاب كه با كمك كشورهای خارجی ذی نفع در ایران درصدد آشوب و تنش و تجزیه و جدایی قسمت هایی از خاك كشور بودند، به مدد نیروی بسیج و پایگاه های مقاومت حفظ شد.
در حوادث طبیعی و بلایا، همچون زلزله، سیل و طرح واكسیناسیون فلج اطفال حضور بسیجیان گره گشای مشكلات و مایه دلگرمی مردم و مسؤولان بوده است. كما این كه در حادثه اسفبار زلزله رودبار در سال 1369 سرعت عمل و ایثار نیروهای مردمی در عملیات نجات به حدی بود كه خارجیان حاضر در منطقه با اظهار تعجب از حضور گسترده بسیجیان اقرار كردند كه به حضور آنان احتیاج نیست.
در زلزله اسفبار استان قزوین، در همان ساعات اولیه، مردان بسیجی در منطقه زلزله زده در كنار نیروهای امداد هلال احمر و ... و زنان بسیجی در شهرها با تشكیل صف های بسیار طویل اهدای خون و اهدای كمك های نقدی و جنسی جهانیان را به تحسین واداشت. امام خمینی(ره) در مورخ 2/9/67 در هفته بسیج درباره خطر غفلت از بسیجیان و روحیه بسیجی گری به مسؤولان پیامی را صادر می فرمایند.
ایشان فرمودند: «من دست یكایك شما پیشگامان رهایی را می بوسم و می دانم كه اگر مسؤولان نظام اسلامی از شما غافل شوند، به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت. بار دیگر تأكید می كنم كه غفلت از ایجاد ارتش بیست میلیونی (بسیج) سقوط در دام دو ابرقدرت جهانی را به دنبال خواهد داشت. من از تمامی بسیجیان خصوصاً از فرماندهان عزیز آن تشكر می كنم و از دعای خیر برای این فرزندان با وفای اسلام غفلت نخواهم نمود».(9)
آری، مسؤولان در برابر حفظ روحیه ایثار و خدمت كه از ویژگی های بسیجیان است، مسؤول هستند، هر گونه تجمل گرایی و عدم كارایی در عرصه مسؤولیت و بی توجهی به روحیه و عواطف مردم خطری است كه می تواند به نهاد بسیج در عرصه های خطر، ضربه وارد كند.

پی نوشت :

1. صحیفه نور، جلد 21، ص 195.
2 و 3. صحیفه نور، ج 14، ص 475. ج 6، ص 175.
4. بیانات امام (رحمت الله علیه) در جمع اعضای هیات نمایندگی عالی رتبه روحانی عربستان – 1/2/58.
5. صحیفه امام جلد 21، ص 54، 2/9/67.
6. صحیفه نور – جلد 21، ص 192.
7. صحیفه امام، جلد 15، ص 232.
8. صحیفه نور ، جلد 21، ص 18و19.
9. صحیفه امام، ج 21، ص 196.

منبع:www.gio.ir
سه شنبه 28/8/1392 - 16:39
آموزش و تحقيقات
بسیج از منظر آفتاب
بسیج از منظر آفتاب

دراین مقاله به بسیج عظیم مردمی و جایگاه والای آن از منظر مقام معظم رهبری می پردازیم:
  • سالگرد تشکیل بسیج مستضعفان، یادآور خاطره پرشکوه مجاهداتی است که در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی، زیباترین تابلوهای ایثار و فداکاری همراه با نجابت و فروتنی و توأم با شجاعت و رشادت را ترسیم کرده است. خاطره جوانمردان پاکدامن و غیوری که شیران روز و زاهدان شب بودند و صحنه نبرد با شیطان زر و زور را با عرصه جهاد با نفس اماره به هم آمیختند و جبهه جنگ را محراب عبادت ساختند. جوانانی که از لذات و هوسهای جوانی برای خدا گذشتند و پیرانی که محنت میدان جنگ را بر راحت پیرانه سر ترجیح دادند و مردانی که محبت زن و فرزند و یار و دیار را در قربانگاه عشق الهی فدا کردند؛ خاطره انسانهای بزرگ و کم ادعایی که کمر به دفاع از ارزشهای الهی بستند و از هیبت دروغین قدرتهایی که برای حفظ فرهنگ و ارزشهای جاهلی غرب به مصاف ارزشهای الهی آمده بودند، نهراسیدند.
    بیانات مقام معظم رهبری درگرامیداشت هفته بسیج 2/9/68
  • بسیج عظیم مردمی، یکی از نعمتهای بزرگ الهی است.
    مقام معظم رهبری، خطبه نماز جمعه 1/9/81
  • هر کس که در دل برای سرنوشت خود، سرنوشت این ملت و آینده ایران اسلامی ارزش قائل است آن کسی که برای استقلال و هویت ملت خود ارزشی قائل است، آن کسی که از تسلط قدرتهای بیگانه بیزار است، آن کسی که برایش آینده این کشور و این ملت و آینده دنیای اسلام یک هدف بزرگ محسوب می شود، آن کسی که از رنج های ملت فلسطین دلش خون است ... آن کسی که مایل است بیش از یک میلیارد مسلمان دنیا قدرت عجیبی را تشکیل بدهند که بشریت را به سمت کمال هدایت کنند و خودشان در قله کمال قرار بگیرند، آن کسی که این احساسات و این درکها را دارد و حاضر است در این راه قدمی بردارد او بسیجی است.
    از بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع خانواده های مکرم شهدای اراک24/8/79
  • وجود بسیج باید ما را وادار کند به شکر الهی، نشاط جوانان بسیجی باید ما را وادار کند به شکر الهی...
    از بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع بسیجیان 29/7/79
  • بسیج یعنی حضور بهترین و بانشاط ترین و باایمان ترین نیروهای عظیم ملت در میدان هایی که برای منافع ملی، برای اهداف بالا، کشورشان به آنها نیاز دارد، همیشه بهترین و خالص ترین و شرافتمندترین و پرافتخارترین انسانها این خصوصیات را دارند. بسیج در یک کشور، معنایش آن زمره‌ای است که حاضرند این پرچم افتخار را بر دوش بکشند و برایش سرمایه گذاری کنند.
    از بیانات مقام معظم رهبری در جمع بسیجیان29/7/79
  • چرا در تبلیغات جهانی و رادیوها به بسیج اهانت می شود؟ بسیج را که در خور تشویق و تعظیم و تحسین است مورد اهانت و بی مهری قرار می‌دهند؟ چون نقش بسیج را در حفظ استقلال ملی، در حفظ غرور ملی در حفظ افتخارات ملی، در تأمین منافع ملی، و بالاخره از همه در اعلاء پرچم اسلام و نظام جمهوری اسلامی می‌دانند به جد با بسیج دشمنند، امّا دشمنی آنها فایده‌ای ندارد.
    از بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع بزرگ بسیجیان 29/7/79
  • انکار بسیج و بی احترامی به آن، یا نابخردانه است، یا خائنانه است. تا وقتی برای این کشور امنیت لازم است تا وقتی که این کشور و این ملت به امنیت احتیاج دارد. یعنی همیشه، چون همیشه احتیاج به امنیت هست، به نیروی بسیج به انگیزه بسیجی، به سازماندهی بسیجی و به عشق و ایمان بسیجی احتیاج است.
    از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با گروه کثیری از سپاهیان و بسیجیان در مشهد10/6/78
  • بسیج یعنی نیروی کارآمد کشور برای همه میدانها.
    از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با سپاهیان و بسیجیان 2/9/77
  • ملتهایی که مردم در آن از نظر مسئولان آن کشور نقشی دارند، همه جا چیزی شبیه بسیج هست منتهی به این درخشندگی، به این فراگیری، به این زیبایی، به این فداکاری، من در جایی سراغ ندارم...
    از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با سپاهیان و بسیجیان2/9/77
  • علت اینکه در کشور ما بسیج این طور درخشان شد و شکفت چه بود؟ ایمان عاشقانه، ایمان عمیق، ایمان توام با عواطف که از خصوصیات ملت ایران است، مثل بعضی از ملتهای دیگر، عواطف در این ملت جوشان است کلید بسیاری از مشکلات است. این ایمان با آن عواطف همراه شد و این رودخانه عظیم خودشان را به این دریای پهناور تبدیل کرد و مشکلات را در هر جایی که لازم بود از بین برد.
    از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با سپاهیان و بسیجیان 2/9/77
  • بسیج عبارت است از مجموعه‌ای که در آنها پاک ترین انسانها، فداکارترین و آماده به کارترین جوانان کشور، در راه اهداف عالی این ملت و برای کمال رساندن و به خوشبختی رساندن این کشور جمع شده اند. ... مجموعه‌ای که دشمن را بیمناک و دوستان را امیدوار و خاطرجمع می کند.
    از بیانات مقام معظم رهبری در جمع بسیجیان به مناسبت هفته بسیج5/9/76
  • بسیج یکی از برکات انقلاب و از پدیده های بسیار شگفت آور و مخصوص این انقلاب است. این هم یکی از آن چیزهایی است که امام بزرگوار ما با دید الهی خود، با حکمتی که خدای متعال به او ارزانی کرده بود، برای کشور و ملت و انقلاب ما به یادگار گذاشت.
    از بیانات مقام معظم رهبری در جمع بسیجیان5/9/76
  • بسیج در حقیقت مظهر یک وحدت مقدس میان افراد ملت است.
    از بیانات مقام معظم رهبری در جمع بسیجیان5/9/76
  • بسیج در واقع مظهر عشق و ایمان و آگاهی و مجاهدت و آمادگی کامل، برای سربلند کردن کشور و ملت است.
    از بیانات مقام معظم رهبری در جمع بسیجیان5/9/76
  • بسیج یک حرکت بی ریشه و سطحی و صرفاً ازروی احساسات نیست، بسیج یک حرکت منطقی و عمیق و اسلامی و منطبق بر نیازهای دنیای اسلام – و به طریق اولی – جامعه اسلامی است. قرآن کریم می فرماید:
    [ هو الذی ایدک بنصره و بالمؤمنین] ای پیامبر، خدای متعال تو را، هم به وسیله نصرت خودش و هم از طریق مؤمنین مؤید قرار داد و کمک کرد. این خیل عظیم مؤمنینی که در اینجا مورد اشاره آیه قران قرار گرفته اند، عبارت دیگری است از آنچه که امروز به نام بسیج در جامعه ما قرار دارد.
    از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان نواحی و پایگاهها و گردانهای بسیج سراسر کشور8/9/74
  • عظیم ترین و ماندگارترین یادگار [ امام عزیز و عظیم القدر ما] همین بسیج مردمی است که در همه جا حضور دارد.
    از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان و بسیجیان 27/8/71
  • این کار خدا بود که بسیج ملت ایران بتواند در سخت ترین میدانها که همان میدان جنگ است چنان قدرتی از خود نشان بدهد که دیرباورترین افراد هم قبول کنند که ملت ایران دارای توانایی است. بسیج یعنی کل نیروهای مؤمن و حزب اللهی کشور ما این که امام گفتند «بسیج بیست میلیونی» یعنی این.
    از بیانات مقام معظم رهبری در پادگان امام حسن مجتبی (ع)5/9/69
  • اگر نبود آن همه تلاش و جهاد مخلصانه که شما رزمندگان نیروهای مسلح و بسیج مردمی در دوران جنگ هشت ساله نشان دادید و حقیقتاً اسلام را روسفید و امت رسول الله (صلی الله علیه و آله) را سربلند ساختید و اگر نبود خونهای مطهر و معطری که در راه خدا بر زمین ریخته شد؛ یقیناً امروز از نظام اسلامی اثری نبود و پرچم قرآن چنین سربلند نمی شد
    پیام به خانواده های شهدا، مفقودان در آستانه هفته دفاع مقدس 23/6/68
  • محور دفاع از انقلاب، همین آحاد عظیم میلیونی بسیج هستند.
    از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت جمع کثیری از بسیجیان نمونه6/4/64
  • بسیجی یعنی دل باایمان، مغز متفکّر – دارای آمادگی برای همه میدانهایی که وظیفه این انسان را به آن میدانها فرا می خواند، این معنای بسیجی است.
    از بیانات مقام معظم رهبری در جشن بزرگ منتظران ظهور3/9/78
  • هرجا وظیفه‌ای باشد، انسان بسیجی در میدان آن وظیفه، حاضر است.
    از بیانات مقام معظم رهبری در جشن بزرگ منتظران ظهور 3/9/78
  • بسیج به معنی حضور آمادگی در همان نقطه‌ای است که اسلام و قرآن و امام زمان (ارواحنا فداه) و این انقلاب مقدس به آن نیازمند است. لذا پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) مهدی موعود عزیز، یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است.
    از بیانات مقام معظم رهبری در جشن بزرگ منتظران ظهور 3/9/78
  • امروز هم، بسیجی برای کشور دل می سوزاند برای آبادانی کشور تلاش می کند، برای حفظ استقلال ملی، هرچه بتواند کار می کند و از جان خود هم می گذرد، امروز هم اگر احساس کند دشمن می خواهد از روزنه‌ای، چه اقتصادی و سیاسی و چه فرهنگی – به داخل کشور نفوذ کند در مقابل او می ایستد و با مشت به صورتش می کوبد.
    از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان نواحی ...8/9/74
  • امام راحل فرمودند «بسیج باید سازماندهی بشود، باید یکدیگر را بشناسند، باید آمادگی به وجود بیاورند و آن را حفظ کنند» امروز هم تکلیف بزرگ شما همین کارست. خیال نکنند که بسیج یک امر احساسی است. بسیج یک امر منطقی و فکری و ریشه دار و عمیق است و کسانی که در کار این حقیقت بزرگ شرکت دارند؛ همه آحاد ملتند، هر کسی که بسیجی است باید به بسیجی بودن خود افتخار کند. بسیجی بودن، مایه سرافرازی و سربلندی پیش پروردگار است.
    از بیانات مقام معظم رهبری 9/7/74
    فرهنگ بسیجی، فرهنگ معنویت و شجاعت و غیرت و استقلال و آزادگی و اسیر خواستهای حقیر، نشدن است.
    از بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 9/8/74
  • هفته بسیج در حقیقت فرصت و بهانه‌ای برای زنده نگه داشتن ارزشها و روح بسیجی در آحاد ملت، مخصوصاً جوانان پرشور و مدافعان عاشق صادق است. ... همان طور که امام و پیشوای راحل عظیم الشأن ما فرمودند، من هم آرزو می کنم و از خدا می‌خواهم که با بسیجیان محشور باشم. بسیج یک افتخار و یک ارزش است. سعی کنید این روحیه بسیجی را برای کشور و انقلاب و اسلام حفظ کنید.
    از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با نیروهای مقاومت بسیج 7/9/69
  • شما بسیجی ها باید به گونه ای رفتار کنید که احترام و محبت مردم جلب شود. شما باید نمونه اخلاق و تواضع و مهربانی و رعایت مقررات باشید. آن کسی بسیجی تر است که مقررات را بیشتر رعایت می کند، به خاطر آنکه این فرد بیشتر از همه برای نظام دل می سوزاند و مقررات، لوازم قطعی اداره درست نظام است.
    از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت جمع کثیری از بسیجیان نمونه 6/4/68
  • سپاس و ستایش و تمجید و تحسین فراوان خود را بر جوانان بسیجی مؤمن در سرتاسر کشور، این دلهای پاک، این دلهای تپنده با عشق به خدا، با ایمان به حقیقت، با اخلاق و با صفا، نثار می کنم.
    از بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع نیروهای شرکت کننده در مانور عظیم طریق القدس 3/2/76
  • من به بسیجیان عزیز فعّال این کشور علوی و فاطمی، عرض می کنم؛ امیرالمؤمنین علیه الصّلاه والسلام را الگوی خودتان قرار دهید که بهترین و بزرگترین الگو برای بسیجیان مسلمان در همه عالم، علی ابن ابیطالب علیه السلام است.
    از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مدّاحان به مناسبت ولادت حضرت زهرا (س) 3/9/73
  • روحیه بسیجی و معرفت بسیجی باید فراگیر شود تا این کشور بتواند بار سنگینی را که بر دوش دارد که همان بار هدایت الهی و سعادت انسانهاست - به سرمنزل برساند، لذا بسیج تمام شدنی نیست.
    از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان بسیج 27/8/71
    منبع:www.gio.ir
  • سه شنبه 28/8/1392 - 16:39
    آموزش و تحقيقات
    بسیج در کلام شهیدان
    بسیج در کلام شهیدان

  • «برادران بسیجی و انجمن اسلامی، سعی کنید خدا را همیشه و همه جا ناظر و حاضر به اعمالتان بدانید تا سعادتمند شوید. سعی کنید با مد نظر قرار دادن قوانین و اسلام و شرع و با اطاعت از اوامر امام عزیزمان، این قلب تپنده امت‏حزب الله بتوانید مروج و مبلغ خوبی برای اسلام عزیز در منطقه باشید. ان‏شاءالله‏»
    پاسدار شهید غلامحسین طالبی رحمت آبادی از : شهرری
  • «برادران بسیجی که به حق پشتوانه انقلاب و وارثان حقیقی خون شهدا می‏باشید، باید همگی و در همه حال به فکر تزکیه نفس خود باشیم و خودمان را بسازیم و این نکته را باید توجه داشته باشید که این لباس جانبازی که پوشیده‏اند، لباس سربازان امام زمان(عج) است و متوجه اهمیت و مسؤولیت‏خطیری که بر دوش شما است‏باشید. قدر خودتان و قدر یکدیگر را بدانید.»
    پاسدار شهید محمد رضا رمضانی از: تهران
  • «جبهه صحنه عاشق را و کربلا است، بسیجیان می‏آیند و در خون خود می‏غلتند و صحنه جنگ را رنگین می‏کنند ولی راضیند به رضای او، چرا که حسین(ع) آن طور به اینان آموخت. در این جهان هر چیزی بهترین دارد و مرگ نیز بهترین دارد. بهترین نوع مرگ شهادت در راه خداست.»
    دانش آموز شهید حسین ابراهیم از: تهران
  • «و اما برادران بسیجی که بدون هیچ چشم داشتی شبانه روز در تلاشید، مبادا لحظه‏ای ناامیدی و یاس شما را در برگیرد چرا که:
    در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنش‏ها گر کند خار مغیلان غم مخور
    دانشجوی شهید جمشید میرزایی از: میانه
  • «ای بسیجیان، شما محبوب ولی الله هستید، شما یاران روح الله هستید. شما کوبنده عدوالله هستید، شما حقیقت جندالله هستید، شما تجلی حزب الله هستید، شما خاصه اولیاء الله هستید، و شما ایستادگان در راه خدایید. برپادارندگان عدالتید و همان‏هایی که خداوند اراده کرده انتقامش را از ستمکاران با دستانتان بگیرد.»
    پاسدار شهید روح الله شاپور صفری از: تهران
  • «غیور مردان بسیج و شیعیان ایران، یک لحظه به جز اسلام و قرآن فکر نکیند و امام را تنها نگذارید بدانید اگر امام تنها بماند و قلبش بشکند تمام شما جوانان مسؤولید. عزیزان، پاسدار ولایت فقیه باشید تا اسلام احیاء شود تا بهتر ابرقدرتها را سرکوب کنید.»
    دانش آموز شهید ذبیح الله مرادی از: همدان
  • «خطاب به برادران بسیجی، برادران عزیز شما در حال حاضر دشمنان زیادی دارید و همه دشمنان سعی در کوبیدن شما دارند. شما را به خدا کاری نکنید که بسیج‏بدنام شود. اخلاق اسلامی را رعایت کنید و برای رضای خدا اسلحه به دست گیرید و مخاصمات را کنار بگذارید و دست در دست هم کاری کنید که این گروه به نهایت رشد خود برسد و ان‏شاءالله بتوانید رضای خداوند را تحصیل کنید.»
    دانش آموز شهید مهدی محقق امین از : قم
  • «ای برادران بسیج، که در راه تداوم انقلاب اسلامی از جان و مال گذشته‏اید، استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمان‏ها برای تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید و در راه خدا قدم بردارید و مواظب باشید هرگز دشمنان دین بین شما تفرقه نیندازند.»
    پاسدار شهید ناصر تاجیک‏فر از: مشهد
    منبع: ماهنامه پاسدار اسلام
  • سه شنبه 28/8/1392 - 16:38
    مورد توجه ترین های هفته اخیر
    فعالترین ها در ماه گذشته
    (0)فعالان 24 ساعت گذشته