• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 459
تعداد نظرات : 265
زمان آخرین مطلب : 4759روز قبل
قرآن
رابطه معنویت و برکت

آن گاه که در سایه سار معنویت و تقوا، برکات معنوی بر مردم باریدن گیرد، برکت های مادی نیز کم کم رخ می نمایند و در این گونه موارد ظاهر می شوند:
1. فزونی در نان و غذا: رسول خدا(ص) می فرماید: «گرده ها و قرص های نان خود را کوچک بگیرید؛ زیرا با هر قرص کوچک نانی، برکت وجود دارد».
2. برکت در مال: با بخشش و انفاق مال، برکت مال فزونی می یابد و علی(ع) هم در اهمیت این امر می فرماید: «برکة المال فی الصدقه».
3. فرزند صالح: داشتن فرزندان صالح، از مظاهر خیر و برکت است. امام باقر(ع) درباره خیرآوری فرزند می گوید: «هیچ فرزندی بر عبدالمطلب هدیه نشد که برکتش از علی(ع) بیشتر باشد؛ مگر پیامبر خدا(ص)». این برکت ها در سایه عبادت و حق گرایی و وظیفه شناسی تداوم می یابد. دعا و ارتباط با خداوند، برکت های زندگی را زیاد می کند. احترام به بزرگ ترها نیز در افزایش رزق و روزی تأثیرگذار است. در برخی روایت ها آمده است: «سه چیز است که در آن برکت وجود دارد: معامله مدت دار، قرض به هم دادن و مخلوط کردن گندم و جو برای مصرف خانه، نه برای فروش».

عوامل برکت زدا

گناهان و نافرمانی ها، موجب سلب برکت در مال و عمر و زندگی است. در آیه ای آمده است: «ولکن کذّبوا فَاَخذناهم بما کانوا یکسبون»(اعراف: 96)، «آنان، یعنی قوم هود، صالح، شعیب، نوح و لوط آیات الهی و پیامبران را تکذیب کردند و ما هم آن ها را به کیفر اعمال زشت خویش رساندیم». در بیان این آیه مرحوم طبرسی می نویسد: آنان مردمی بودند که مرتکب گناه شدند و پیامبران را تکذیب کردند، خداوند هم درهای برکت آسمانی خود را به روی آنان بست و به خاطر کردار بدشان آنان را گرفتار تنگ دستی و مجازات کرد. ترک نماز، از عوامل برکت زداست. حضرت زهرا(س) درباره رخت بربستن برکت از عمر و مال انسان بی نماز می فرماید: «یرْفَعُ اللّه ُالْبَرَکَةَ مِنْ عُمْرِهِ وَ یرْفَعُ اللّهُ الْبَرَکَةَ مِنْ رِزْقِه». هر گاه کم فروشی در میان مردم رواج یابد، خداوند آنان را به خشک سالی و قحطی دچار می سازد، چنان که حضرت علی(ع) درباره زیان های کم فروشی می فرماید: «اذا طُفِفَتِ الْمِکْیالُ، اَخَذَهُمُ اللّه بِالسَّنینَ وَ النَّقْصِ». هم چنین اگر زکات مال پرداخت نشود، به فرمایش حضرت امیر(ع): اذا مَنَعوُ الزَّکاةَ، مَنَعَتِ الاْرَضُ بَرَکاتِها مِنَ الزَّرْعِ و الثِّمارِ وَالْمَعادِنِ. هرگاه که مردم زکات خود را نپردازند، زمین برکت خود را از زراعت و میوه ها و معدن ها دریغ می دارد.

اسباب برکت زدا در روایت ها

ترک امر به معروف و نهی از منکر، عامل دیگر از بین رفتن برکت است، همان گونه که پیامبر گرامی اسلام(ص) می فرماید: تا زمانی که مردم امر به معروف و نهی از منکر کنند و بر کارهای خیر به یکدیگر یاری رسانند، نعمت ها و خیرات از آن ها رخت برنمی بندد، اما اگر این دو را ترک کنند، برکات از آن ها گرفته خواهد شد. هم چنین از دیدگاه امام علی(ع) خیانت، یکی دیگر از عوامل برکت زداست و ایشان می فرماید: «اذا ظهرتْ الخِیاناتُ، ارتفعتْ البرکاتُ؛ زمانی که خیانت ها آشکار شود، برکات از بین خواهد رفت». در حقیقت، گناهان اخلاقی و اقتصادی و اجتماعی، فاجعه های دردناک و هستی سوز جامعه بشری هستند که باعث خشم خداوند می شوند. رسول گرامی اسلام در هشداری می فرماید: هرگاه خداوند بر امتی خشمگین شود و آن گاه بر آنان عذاب نازل نگرداند؛ نرخ های آنان را بالا می برد، عمرهای آن ها را کوتاه می کند، تجارت شان را به سود نمی رساند، میوه های درختان شان را سالم و بی آفت نمی کند، چشمه ها و نهرهای آن ها را پر آب نمی گرداند و باران را از آنان دریغ می دارد. رباخواری، رشوه خواری و دیگر درآمدهای نامشروع عامل دیگر برکت زدایی شمرده می شود، چنان که امام موسی بن جعفر(ع) می فرماید: «به درستی که حرام برکت ندارد و اگر هم نشو و نمای ظاهری داشته باشد، برکتی در آن نیست». نکته مهم این است که شرط دست یابی به برکت های آسمانی و زمینی، داشتن ایمان و تقوای بالاست و در پرتو تقرب الهی و اطاعت و فرمان برداری از تعالیم انسان ساز اسلامی و دوری از کج روی ها و سرکشی ها است که خداوند خیرات و برکات خویش را به بندگان هدیه می کند.

 

 

عوامل برکت زا

برکت؛ به معنای فزونی، بسیاری، خجستگی، یمن، نیک بختی و سعادت است. نظام طبیعت و عالم هستی را نظام علت و معلول و عالم سبب و مسبب دانسته اند. در پیدایش و استمرار برکت، نیت ها و کردار آدمی نقش به سزایی دارد. خداوند متعال در قرآن به زیبایی به این اصل اشاره می کند که: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ. و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعا برکاتی از آسمان و زمین بر ایشان می گشودیم. علامه طبرسی در تفسیر این آیه می نویسد: خداوند می فرماید: از شرک و گناهان بپرهیزید تا ما درهای برکات و خیرات تکامل بخش را، از آسمان به وسیله آمدن باران و از زمین به خاطر روییدن گیاهان و به وجود آمدن میوه ها نازل گردانیم. همان گونه که حضرت نوح(ع) به امت خویش وعده داد و گفت: «یرْسِلِ السَّماءَ عَلَیکُمْ مِدْرارًا»(نوح: 11) البته برکات آسمان به«دعا» و برکات زمین به«آسان انجام شدن حوائج و نیازمندی» هم تفسیر شده است. اگر اعمال بندگان بر اساس معیارهای الهی شکل گیرد، رضایت خداوند را به همراه خواهد داشت و برکت های بی پایان الهی نصیب شان خواهد شد. امام رضا(ع) می فرماید: خداوند متعال به یکی از پیامبران وحی فرستاد که: «هرگاه من اطاعت شوم، راضی می گردم و آن گاه که رضایت داشتم، برکت می دهم و برکت من هم بی پایان است». گفتنی است در سایه اجرای عدالت، جامعه به کمال معنوی می رسد و در این صورت، عنایت الهی شامل حال آنان می گردد و پس از آن، بارش برکات را شاهد خواهیم بود، چنان که حضرت علی(ع) به این مهم اشاره می کند که: «بِالعَدْلِ تَتَضاعَفُ الْبَرَکاتُ؛ به سبب عدل، برکات چند برابر می شود». از این سخنان بر می آید که در برکت، جنبه الهی و معنوی هم بسیار تأثیرگذار است و این به فزونی، تعالی و ماندگاری نعمت کمک می کند و در نهایت، انسان را به سلامت دنیوی و سعادت اخروی نزدیک می سازد.

يکشنبه 21/9/1389 - 8:33
قرآن

قرآن مجید و روایات معصومان برای دور شدن از شیطان راه هایی را پیشنهاد کرده است که مهم ترین آن عبارتند از:

1- استعاذه (پناه بردن به خداوند): قرآن می فرماید: " اگر وسوسه ای از شیطان، تو را برانگیزد، پس به خدا پناهنده شو که او شنوای دانا است".[1] استعاذه امری معنوی است و تنها "اعوذ بالله" گفتن کفایت نمی کند.
گاهی همین استعاذه ملعبة شیطان است که به زبان انسان جاری شده است.استعاذة حقیقی پناه بردن به خدا در ظاهر و باطن و در گفتار و کردار است.

2- یاد خدا: قرآن در توصیف پرهیزگاران می فرماید: "آن ها که در آن حال که وسوسه های شیطانی آن ها را احاطه می کند، به یاد خدا می افتند و راه حق را به روشنی می بینند و انتخاب می کنند".[2]وسوسه های شیطان همانند میکرب های بیماری زا در همه وجود دارند، ولی به دنبال بنیه های ضعیف و جسم های ناتوان می گردند تا در آن جا نفوذ کنند، اما آن ها که جسمی سالم و نیرومند دارند این میکرب ها را از خود دفع می کنند.[3]

3- نماز: یکی از عوامل دفع شیطان اقامة نماز است. قرآن می فرماید: "با نماز و روزه از خدا یاری بخواهید".[4] رسول خدا(ص) می فرماید: "شیطان پیوسته از فرزند آدم(ع) تا وقتی که نمازش را به وقت و با شرایط و آداب بخواند، در وحشت و هراس است".[5]

4- روزه: پیامبر اکرم(ص) می فرماید: "آیا شما را به چیزی آگاه نکنم که اگر آن را انجام دهید، شیطان از شما دور می گردد، همچون دوری شرق از غرب؟ روزه صورت شیطان را سیاه می کند".[6]

5- استغفار: رسول خدا(ص) فرمود:‌"الاستغفار یقطع و تینه؛ استغفار رگ حیاتی شیطان را قطع کرده و بند دلش را پاره می کند".[7]

1- اعراف آیة 200
2- همان، آیة‌ 201.
3- تفسیر نمونه، ج 7، ‌ص 67
4- بقره آیة‌45
5- بحارالأنوار، ج 82، ص 203
6- سفینه البحار، ج 2، ص 64
7- همان.

يکشنبه 21/9/1389 - 8:32
داستان و حکایت

یك سخنران معروف در مجلسی كه دویست نفر در آن حضور داشتند، یك اسكناس بیست دلاری را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه كسی مایل است این اسكناس را داشته باشد؟

دست همه حاضرین بالا رفت.

سخنران گفت: بسیار خوب، من این اسكناس را به یكی از شما خواهم داد ولی قبل از آن می خواهم كاری بكنم و سپس در برابر نگاه های متعجب، اسكناس را مچاله كرد و باز پرسید: چه كسی هنوز مایل است این اسكناس را داشته باشد؟

و باز دستهای حاضرین بالا رفت.

این بار مرد، اسكناس مچاله شده را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال كرد و با كفش خود آن را روی زمین كشید بعد اسكناس را برداشت و پرسید: خوب حالا چه كسی حاضر است صاحب این اسكناس شود؟ و باز دست همه بالا رفت!

سخنران گفت: دوستان، با این بلاهائی كه من سر اسكناس آوردم، از ارزش اسكناس چیزی كم نشد و همه شما خواهان آن هستید.

و ادامه داد: در زندگی واقعی هم همینطور است، ما در بسیاری موارد با تصمیماتی كه می گیریم یا مشكلاتی كه روبرو می شویم و احساس می كنیم كه دیگر پشیزی ارزش نداریم و كسی به ما توجهی ندارد و خود را شكست خورده می دانیم، ولی اینگونه نیست و صرف نظر از اینكه چه بلائی سرمان آمده است، هرگز ارزش خود را به عنوان یك انسان كامل از دست نمی دهیم و هنوز هم برای افرادی كه دوستمان دارند وخدای بزرگ، آدم پر ارزشی هستیم.

شنبه 20/9/1389 - 18:55
شعر و قطعات ادبی
کربلا یعنی  تـَوَ لا  داشتن

 مهر حیدر عشق  زهرا  داشتن

کربلا یعنی تبرّای شدید

از پلیدی‌های دوران و یزید

کربلا یعنی اطاعت از امام

گه به حکم او نشستن گه قیام

کربلا یعنی که یار رهبری

از حسین عصر خود فرمانبری

کربلا یعنی تحول در وجود        جامه زهد و حیا را  تار وُ پود

کربلا یعنی به حق واصل شدن        یار حق ، دشمن ِ باطل شدن

کربلا یعنی بیا جانانه شو

گِرد ِ شمع عشق ِحق ، پروانه شو

کربلا یعنی کتاب عشق حق

از الف تا یای او سرمشق حق

کربلا یعنی که انسی با نماز        روی بر درگاه ربّ بی نیاز

کربلا یعنی که خون ، آب وضو         با خدا ، بی واسطه در گفت وُ گو

کربلا  یعنی همیشه  مکتبی

تو حسینی ، خواهر تو زینبی

کربلا یعنی سراپا جان شدن

در منای عاشقی  قربان شدن

کربلا یعنی سر و جان باختن

پل به معراج شرافت ساختن

کربلا یعنی که عاشورای خون

موسم انا الیه الراجعون

کربلا یعنی گل ِ احمر شدن

روی دست باغبان پرپر شدن

کربلا یعنی هم آغوش عجل

تلخی مرگش نکوتر از عسل

ربلا یعنی  بهار ِ تشنگی

شعله ور دل از شرار تشنگی

کربلا یعنی چو گل افروختن

پیش آب از تشنه کامی سوختن

کربلا یعنی که در دریای ِ آب

تشنه اما ، آب کردن را جواب

کربلا یعنی فغان و زمزمه

خنجر و هنجر نگاه  فاطمه

کربلا یعنی که تیـغ وُ جسم یار

یک هزار و نهصد و پنجاه بار

کربلا یعنی قلم یعنی کتاب

پیکر قرآن وُ  زخم ِ بی حساب

کربلا یعنی عطش یعنی شرار        خیمه و طفلان در حال ِ فرار

کربلا یعنی سراپا عشق و شور

گه به نیزه ، گاه در کنج تنور

کربلا یعنی که نیلی روی ماه

صورت طفلان و سیلی  آه! آه!

کربلا یعنی که حق در سلسله

پاسخ اشک یتیمان هلهله

کربلا یعنی شب و اخت الامام

در نماز ، اما نماز ِ بی قیام

کربلا یعنی که در بازارها

کعبه اما کعبهء آزارها

کربلا یعنی که آیات ِ حکیم        یک زن و هفتاد وُ  دو داغ عظیم

زن مگو زهرای ثانی بود او

در حسین ِ خویش فانی بود او

یک شب بی نافله زینب نداشت

غیر ذکر یا حسین بر لب نداشت

 

شنبه 20/9/1389 - 10:38
شعر و قطعات ادبی

محرّم، ماهِ حرام
اما مگر جهانِ خونریز، حرمتِ سنّتِ آدمیان را نگاه خواهد داشت؟
ماهِ حرام است و خون ریختن آدمیان، ممنوع؛ مگر خونِ بهترینِ آنها، و این ارمغانِ سال جدید است که گویی بنیانِ آسمان را چنین گذاشته اند.
سالِ نینوا چگونه آغاز می شود؟ آیا نینوا جشن خواهد گرفت؟
روزِ آغاز سال است و فرات، سرخ جریان دارد و خون فوّاره می زند. فرات را خوب گوش کنید!
آیا چکاچک شمشیرها را نمی شنوید؟ این خاطراتِ رودِ کهنه است که همچنان در خویش، محفوظ نگاه داشته است. آیا گریه ها را نمی شنوید؟ و نعره های دلیرانه را؟
در فرات، هنوز صدای نمازهای شب عاشورا، قطره قطره و موج موج جریان دارد. فرات هنوز شرمگین است. بیچاره رودِ پیر، قرن هاست کُند و شکسته می رود.
سال کوفه چگونه آغاز می شود؟ آیا هنوز مردانِ پیمان شکن هلهله می کنند و شمشیر می رقصانند؟ و آیا زنان بی شرم، همچنان از پنجره ها سرک می کشند تا کاروان خسته و تشنه ی خارجیانِ از راه رسیده را به تماشا و دشنام بایستند؟
اینک، در مرتفع ترین خاک حجاز ایستاده ام؛ رو به خورشید و دست را بالای چشم هایم گرفته ام تا دورتر را بهتر ببینم. آغاز سال است و ماهِ حرام؛ شمشیرهایی را می بینم که از تیغه هایشان خون می چکد و نیزه هایی که خورشید حمل می کنند و کاروان مهتاب که سوگوار و اسیر می پیماید.
آری این جا، سال جدید، این گونه آغاز می شود.
«جهان، خونریز بنیاد است، هشدار! سَرِ سال از محرّم آفریدند»
شنبه 20/9/1389 - 10:34
شعر و قطعات ادبی

ر و دیوار سیاه پوش حسینیه ها، پُر می شود از پروانه هایی که در جستجوی نورند؛ پروانه هایی که هروله کنان، گِرد چلچراغ عَلَم حسینی می چرخند و بر سر و سینه ی خویش می زنند و در تاریکی شب های اندوهشان، کنار دیگ های غذاهای نذری بیدار می مانند و چشمانشان، از دود زمان های سرخ شده در آتش عشق، می سوزد و سرخ می شود و سحرگاه، وقتی رو به ضریح شش گوشه، سلام می دهند، اشک هایشان به رنگ خون درمی آید؛ مثل خونی که تا اَبَد از مقتل حسین علیه السلام می جوشد!
پروانه هایی که رسیدن به کمال را در نور می دانند، ولی پروانه صفتی را در خود نمی بینند که بتوانند بال در مَطاف آتش بگشایند، ناگزیر، دل خوش می دارند به شب های محرم که لباس سیاهی بر تن کنند و شال عزایی بر سر بیفکنند و سر به دیوار ماتم حسینیه ها، زانوی غم بغل بگیرند؛ تا شاید پروانه های بی پروای کربلا، آنان را با خود بسوی نور بَرَند!
از پروانه ها نمی توان خواست به خاطر کوچکی شان، به نور نیندیشند و شیدایی پیشه نسازند و سودای کربلایی شدن را از سر خویش بیرون کنند! آنها خوب می دانند که میان پروانه های بی پروای کربلا و پروانه های دلتنگ، به اندازه ی هزاران سال نوری فاصله است؛ اما دلشان هم می خواهد تا جان ناقابل خویش را در شعاع ذرات نور شمس الشموس ولایت ـ اباعبداللّه الحسین علیه السلام ـ، فدای نورافشانی شمع سر بریده ی تاریخ کند؛ اگر چه می بینند که برای رسیدن به چنین خواسته ای، طریق رنج طولانی مقرر فرموده اند که ابتلای آن بیش از قابلیتشان است؛ مگر آن که پروانه ای بزرگواری کند و دست آنها را بگیرد.
ما چنین بزرگواری را فقط در حسین علیه السلام دیده ایم!
چنین است که هر ساله در ماه محرم، دل خویش را به بال و پر خونی اش دخیل می بندیم تا گره کور چشمانمان را به نور اجابت باز نماید.
ما آن قدر گِرد سر بریده ی نورانی امام عشق می چرخیم تا به اذن او، قبیله ی پروانه های حسینی، به کمک ما بشتابند و زیر پر و بال شکسته ی ما را بگیرند و به بالاترین نقطه ی زمین خدا ـ کربلای نور ـ برسانند!
آنگاه، مقتل حسین علیه السلام ، قبله ی نور همه ی پروانه هایی می شود که رسم پروانگی آموخته اند و به نور حق دست یافته
شنبه 20/9/1389 - 10:30
شعر و قطعات ادبی
بوی نامت باز می پیچد خیالم را به هم،
بس که زیبا، شعرهایم خو گرفته با تو ای عطر گلابستان عشق!
... از راه می رسی و من باز هم عاشق خواهم شد؛ عاشقِ اشک، عاشق اندوه، عاشق ناله های نینوایی و عاشق نغمه های کربلایی.
«باز این چه شورش است ...»
باز محرمی دیگر و شوری دیگر، چشم ها، عاشقانگی از سر می گیرند و دست ها، به تمنای عشق باز می شوند.
محرم، ماهِ باز کردن عقده های دل، در برابر عشق.
محرم، ماهِ دخیل بستن دل، به سقاخانه های اشک.
محرم، ماه طوافِ عرفانی، در حریم هفتاد و دو نام آسمانی.
محرم، ماه مرثیه های عاشورایی اشک؛ اشکی که با یاد امام حسین علیه السلام ، جلوه ای آسمانی به خود می گیرد.
محرم، ماه ناله؛ ناله های نینوایی، ناله هایی که طنین مویه ی تاریخ، در عمق صدایش نشسته است.
محرم، ماه گریه، گریه های کربلایی؛ گریه هایی که نوایش، طاقت از دل عرش می رباید.
محرم، ماه، گهواره جنبانیِ حضرت علی اصغر علیه السلام ، ماه تماشای قامت زیبای حضرت علی اکبر علیه السلام ، ماهِ آرزوهای قشنگ حضرت قاسم علیه السلام و ماه عروج دست های آب آور حضرت عباس علیه السلام .
محرم، ماهِ زخم، ماه وداع، ماه شام غریبان، ماهِ کوفه، ماه شام، ماه غمبار اسیران، ماه نیزه، ماه نِی و ماه خونبار شهیدان است.

مولای من، ای زنده ترین که دست های شفا بخشت، دردهای بشر را التیام می بخشد! غربت دیرینه ی ما را که آکنده از اندوهان تو است، بپذیر
عطر نامت، از کربلای دل ها به مشام می رسد و کوچه های تخیّل را به مرثیه خوانی دعوت می کند، مولای من، یا اباعبداللّه !
محرم است و زیادت دوباره لبریزم کَرَم نما و ببین، عاشقانه های مرا سیاه، مثل شبی بی ستاره، در باران احاطه کرده غمی، حجم شانه های مرا ترا قسم به غمِ عشق و اشکِ بی پایان زمن مگیر، همین پشتوانه های مرا
مولاجان! قسم به مرثیه های عاشورایی، قسم به اشک های دخیل بسته و قسم به شام غریبان زینب علیهاالسلام ! که اگر نبود عشق تو، زندگی بیهوده بود.
شنبه 20/9/1389 - 10:28
شعر و قطعات ادبی
محرم می آید؛ مثل پرنده ای غریب، از التهاب خاکستری آسمان.
ماه سرخ بلوغ؛ ماهی که در آن، عشق آفریده شد و مردانگی و شرف در عطش معنا گرفت.
ماهی که هیچ واژه ای گنجایش اندوه بی کرانه ی آن را ندارد؛ ماهی که هر ساله، خون خدا را بر آسمان دنیا می پاشد تا ابرهای روزمره، سرخی آفتاب را نپوشاند.
محرم، ماه فریاد، ماه بیداری و پایداری است؛ ماهی که تمام تاریخ، وام دار یک نیم روز آن است.
ماهی که خاک و خون، آتش و عطش و مشک و تیر، رازهای سر به مهر آنند.
ماهی که هفتاد و دو آیه ی سرخ، بر صحیفه ی دل ها نازل شد و هفتاد و دو کهکشان، در مدار هستی قرار گرفت.
ماهی که دست می افتاد و پر و بال می رویید.
ماهی که هر ساله انتظار من و تو را می کشد.
محرّم، فصل مَحرم شدن با خوبی هاست؛ فصل فشردن دست هایی که در کنار فرات، رویید؛ فصل عاشقی کردن.
سال هاست که محرم سیاه پوش است و سینه ها از سوگ، در جوش و خروش.
سال هاست که کربلا، روزهای سردمان را گرما می دهد و بر شب های سیاه مان نور می پاشد.
کیست که آزاده باشد و محرم را به سوگ ننشیند؟
کیست که سوار بر راهوار اشک، به مهمانی عاشوراییان برود و شیفته برنگردد؟
کیست که در سفینه ی نجات وارد شود و در موج های هوس غرق گردد؟
کیست که حسین را چراغ راهش کند و در بیراهه های پر پیچ و خم، گم شود؟
کیست که گوش جان بسپارد و نام تو را در هیاهوی فرات نشنود؟
نمی دانم این چه رازی است که محرم، ماه آغازین سال است، شاید سرّ آن در این باشد که عزت، در گرو قیام و جهاد است و حیات، در سایه ی خون.
شنبه 20/9/1389 - 10:27
دعا و زیارت
برای روشن شدن معنای این ذکر شریف ابتدا باید به چند سوال پاسخ داد.
1- معنای کلمه سبحان
2- معنای کلمه ربّ
3- معنای کلمه اعلی و کلمه عظیم
4- معنای کلمه حمد
5- ربط این معانی و بدست آمدن معنای جمله

الف : معنای کلمه سبحان
 

کلمه سبحان از ریشه سَبَحَ به معنی فراغت گرفته شده( یكون السبح فراغا باللیل(1))و در مورد خداوند به معنی دوری است که از آن تعبیر به تنزیه یا منزه بودن میکنند .
تایید این معنی از آیه 68 قصص(2) قابل استفاده است که در بیان معنای سبحان از عطف تفسیری (تعالی) به معنی بلند مرتبه استفاده شده است.
و همچنین کم نیستند در این باره از احادیث ائمه بزرگوار که به این مطلب اشاره می کند :
1- أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ سُلَیْمَانَ مَوْلَى طِرْبَالٍ عَنْ هِشَامٍ الْجَوَالِیقِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سُبْحانَ اللَّهِ مَا یُعْنَى بِهِ قَالَ تَنْزِیهُهُ(3)
در این حدیث امام صادق علیه السلام می فرمایند:
سبحان الله همان تنزیه خداست .
وامّا خدا از چه چیزی دور است ؟ چیست که از خدا دور و خدا نیز از او دور است ؟یا بهتر بگوییم چیست که خدا از او منزّه است؟
قرآن کریم خداوند را از 3 چیزمنزّه (دور) دانسته است :
آنچه مردم خدا را توصیف کنند = سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ (صافات159)
آنچه مردم برای خدا شریک بدانند = سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى‏ عَمَّا یُشْرِكُونَ (68قصص)
آنچه مردم درباره خدا میگویند = سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوًّا كَبیراً (43اسراء)
البته آیاتی که به این معانی اشاره دارد محصور در این 3 آیه نیست ولیکن از باب نمونه ما به همین اکتفا کردیم .
مشاهده فرمودید که قرآن این 3 عنوان را از خداوند متعال تنزیه کرده است. وجه مشترک میان این 3 موضوع که می توان گفت معنی واحدی در تمام اینهاست، آن است که کسی در مورد خدا فکری و تصوری داشته باشد که با تصور خودش خدا را توصیف کند . در واقع رجوع 2 مورد دوم و سوم به مورد اول است زیرا شریک برای خدا آوردن و در مورد خدا صحبت کردن هردو زاییده وصفی است که کسی در مورد خدا در ذهن خود دارد و چون ذهنِ محدود نمی تواند نا محدود را درک کند -به این دلیل که درک شیئ احاطه به آن شیی را لازم دارد و ما نمی توانیم به خدای نامحدود احاطه پیدا کنیم- در نتیجه ما نمی توانیم نسبت به خدا تصور حقیقی داشته باشیم که او را وصف کنیم . الا اینکه تصور نسبی به او داشته باشیم که آن دیگر تصوری از خدای واقعی نیست بلکه خداییست که ما در ذهن خود درست کرده ایم و او را می پرستیم .
همچنین در تایید مطلب فوق محدثان در کتب روایی بابی را تحت عنوان (نهی از اینکه خدا وصف شود بغیر صفتی که خودش را با آن وصف کرده )آورده اند که از این خیل عظیم به ذکر چند نمونه اکتفا میکنیم .
مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ : قَالَ لِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع یَا أَبَا حَمْزَةَ إِنَّ اللَّهَ لَا یُوصَفُ بِمَحْدُودِیَّةٍ عَظُمَ رَبُّنَا عَنِ الصِّفَةِ فَكَیْفَ یُوصَفُ بِمَحْدُودِیَّةٍ مَنْ لَا یُحَدُّ وَ لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَ هُوَ یُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ(4)
حضرت سجاد علیه السلام می فرماید: خداوند به محدودیت وصف نمی شود .خداوند ما از صفت بلند مرتبه تر است . چگونه وصف شود به محدودیت کسی که محدودیتی ندارد و ابصار نمی توانند او را درک کنند و ....
عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ بَشِیرٍ الْبَرْقِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی عَبَّاسُ بْنُ عَامِرٍ الْقَصَبَانِیُّ قَالَ أَخْبَرَنِی هَارُونُ بْنُ الْجَهْمِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ قَالَ لَوِ اجْتَمَعَ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أَنْ یَصِفُوا اللَّهَ بِعَظَمَتِهِ لَمْ یَقْدِرُوا
امام سجاد علیه السلام فرمودند :اگر تمام اهل آسمانها و زمین جمع شوند که خدا را (حتی به ) بزرگیش وصف کنند؛ نمی توانند

ب : معنای کلمه ربّ

کلمه رب از ریشه رَبَبَ به معنی مالکیتی است که تمام امور مملوک را تدبیر میکند ودر جهت رشد او کوشش دارد .
در آیه 49و50 سوره طه وقتی فرعون از موسی(علی نبینا وآله وعلیه السلام) سوال میکند که ربّت را برای من تعریف کن او جواب می دهد که ربّ من کسی است که همه چیز را خلق می کند و بعد از خلق هدایت می کند (یعنی مسیر چگونه بودنش را روشن می کند )
قالَ فَمَنْ رَبُّكُما یا مُوسى‏ ---قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطى‏ كُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى(5)
و همچنین در آیه 54 سوره اعراف 2 خصوصیت را برای خدا بیان می کند :
اول اینکه خالق همه چیز است
ودوم اینکه همه امور به امر او می چرخند
و حتماً از آن امور است معیشت و زندگانی و هدایت مخلوقین .
إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی‏ سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثیثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ(6)
علی علیه السلام در این مورد میفرماید:
وَ رَبُّ الْعَالَمِینَ مَالِكُهُمْ وَ خَالِقُهُمْ وَ سَائِقُ أَرْزَاقِهِمْ إِلَیْهِمْ مِنْ حَیْثُ یَعْلَمُونَ وَ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُون‏.
رب عالمین یعنی: 1- مالک آنها و 2- خالق آنها 3- و کسی که ارزاق خلق را به سویشان سرازیر می کند . چه از راهی که می دانند و از راهی که نمی دانند.(7)
پس این را بدان ای عزیز که ربّ تو کسی است که هر لحظه تو را می آفریند و تدبیر تمامِ تمامِ تمامِ تمامِ امورت بدست اوست .

ج : معنای کلمه اعلی و کلمه عظیم
 

کلمه اعلی اسم تفضیل از کلمه علو به معنی بلندی است که نهایتا به معنی بلند مرتبه ترین می آید.
یعنی هیچ ذهنی به مرتبه او دست رسی ندارد و هر کمال و مرتبه ای برای او قائل شوی او از آن بالا تر و بلند تر است .
و همچنین کلمه عظیم صفت مشبهه است از ماده عَظُمَ
در لغتنامه التحقیق آمده است :
فالعظیم من أسماء اللّه تعالى: و هو المتفوّق قوّة و قدرة على من سواه من الخلق أجمعین مطلقا، بحیث یكون كلّ عنده متصاغرا و حقیرا.
فانّ العظمة المطلقة و التفوّق على الكلّ فی القوّة: یرفع الاستبعاد على الحافظیّة و المالكیّة و لزوم التسبیح و قبح الكفر.
فالعظیم المطلق من جمیع الجهات: هو اللّه المتعال.(8)
می گوید عظیم که از اسماء خداوند آن است که از تمام جهات در مقابل غیر او از خلق برتری داشته باشد ، به صورتی که تمام خلق در مقابل او صغیر و حقیر باشند . پس همانا عظمت و برتری بر همه ، این را به ذهن می آورد که دور نیست که او حافظ ما و مالک مطلق ما باشد و لازم است ما او را تسبیح کنیم .پس عظیم مطلق از جمیع جهات فقط خداست .
جالب اینکه در دو آیه- فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظیمِ(9) – و- سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى(10)- نیز که در روایات مدرک ذکر رکوع و سجده بیان شده ؛ بر طبق این قاعده که وصف مشعر به علیّت است ،می توان گفت تسبیح ما به علت عظیم بودن و اعلی بودن خداست در نتیجه معنی این می شود که عبد زمانی که متوجّه عظمت و علو خدا میشود ، آنگاه میتواند حق سجده و رکوع را بجا آورد.

د : معنی کلمه حمد
 

عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِیِّ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى الرِّضَا ع فَقَالَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ مَا تَفْسِیرُهُ؟ فَقَالَ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنِ الْبَاقِرِ عَنْ زَیْنِ الْعَابِدِینَ عَنْ أَبِیهِ ع أَنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ مَا تَفْسِیرُهُ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ هُوَ أَنْ عَرَّفَ عِبَادَهُ بَعْضَ نِعَمِهِ عَلَیْهِمْ جُمَلًا إِذْ لَا یَقْدِرُونَ عَلَى مَعْرِفَةِ جَمِیعِهَا بِالتَّفْصِیلِ لِأَنَّهَا أَكْثَرُ مِنْ أَنْ تُحْصَى أَوْ تُعْرَفَ فَقَالَ لَهُمْ قُولُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ بِهِ عَلَیْنَا رَبُّ الْعَالَمِینَ(11)
یک شخصی آمد پیش حضرت رضا علیه السلام و در مورد جمله- الحمد لله رب العالمین- پرسید . حضرت فرمودند که کسی همین را از امیر المومنین سوال کرد. ایشان پاسخ دادند که حمد این است که خدا اوّلا بعض نعمش را اجمالا به عبادش شناساند چون قادر به شناختن تمام نعمت هایش که نیستند و بعد به ایشان دستور داد که بگویند تمامِ حمد برای الله است بخاطر آن نعمتهایی که رب عالمیان به ما عطا فرمود.
پس لازمه حمد شناختن نعمت است ،یعنی اول نعمت را بشناس تا بعد متوجه شوی تشکر و حمد یعنی چه . اگر دقت فرمایید ،می بینید که ایشان شکر را متوقف بر شناختن نعمت کرده اند و قطعا این برداشت بدست می آید که شکر و حمد واقعی این است که بدانی و بفهمی، خیر بودن و از جانب خدا بودن این پیشامد را.
حال آیا کسی هست که بتواند نعمات خدا را احصاء کند تا بتواند شکر و حمد خدا را بجا آورد ؟
رسول اکرم صل الله علیه و آله در ضمن حدیثی فرمودند چون کسی نمی تواند حمد خدا را بجا آورد خدا زود تر از همه حمد خود را بجا آورد و اگر چنین نمی کرد به هیچ کس نعمتی نمی داد.(12)
نتیجه اینکه حمد یعنی شناختن نعمات خدا . تا کسی نتواند نعمت بودنِ یک چیز را درک کند ، نمیتواند شکر آن را بجا آورد . اوّل باید بدانی که این اتفاق که افتاد یا این ضرر یا نفع که به شما رسید خیر شما در آن بود و خدایت برایت فرستاده بود ؛ حمد و شکرش را بجا آورده ای.
این بود ترجمه اجمالی این واژگان. وامّا :

هـ : رابطه ی بین این معانی
 

با تفحص در قرآن کریم به این نتیجه رسیدیم که این کتاب آسمانی 2 نوع تسبیح برای خدا معرفی کرده است
1- تسبیح و تنزیه خدا به صورت مطلق . مانند آیات:
قُلْ هذِهِ سَبیلی‏ أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی‏ وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكینَ (یوسف108)
وَ یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً (اسراء108)
فَلَمَّا جاءَها نُودِیَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِی النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ (8نمل ) 2- تسبیح خدا به صورت تسبیح به حمد ؛ به معنی اینکه ما بواسطه اینکه حمد خدا را بجا می آوریم او را تسبیح کرده ایم (13)
وَ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِكَةُ مِنْ خیفَتِهِ وَ یُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَیُصیبُ بِها مَنْ یَشاءُ وَ هُمْ یُجادِلُونَ فِی اللَّهِ وَ هُوَ شَدیدُ الْمِحالِ (13رعد)
تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ إِنَّهُ كانَ حَلیماً غَفُوراً (اسراء44)
وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ ( بقره 30)
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدینَ (98 حجر)
که در ذکر رکوع و سجود نیز ذکر ، به صورت تسبیح به حمد است به این معنی که همان زمان که حمد و شکر خدا را به جا می آورند تسبیح نیز هست.
صاحب أطیب البیان‏می نویسد :
ركوع تعظیم است چنانچه در مقابل سلاطین خم میشوند و از همین جا است كه ذكر ركوع سبحان ربی العظیم و بحمده شده، و سجود كوچكی و تسلیم و خضوع و خشوع است و لذا شیطان زیر بار سجده آدم نرفت و نسبت باو كوچكی نكرد و ذكر سجده سبحان ربی الاعلی و بحمده شده.(14)
در بعضی از روایات سیره مرضیّه پیغمبر اكرم نقل شده چون فسبّح باسم ربّك العظیم نازل شد پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود آنرا در ركوع خودتان قرار دهید و چون سبّح اسم ربك الاعلی نازل شد فرمود آنرا در سجود خود قرار دهید و قبلا در ركوع الّلهمّ لك ركعت و در سجود الّلهم لك سجدت می گفتند.(15)
در كتاب علل به اسناد خود از هشام بن حكم از ابی الحسن موسی بن جعفر (ع) حدیثی نقل كرده كه در ضمن آن گفته است: خدمت آن حضرت عرض كردم به چه علت باید در ركوع بگویند:" سبحان ربی العظیم و بحمده" و لیكن در سجود گفته شود:
" سبحان ربی الاعلی و بحمده" فرمود: ای هشام وقتی كه رسول خدا (ص) را به معراج بردند و در آنجا نماز گذاشت و ذكر گفت و از عظمت خداوند دید آنچه را كه دید بندهای بدنش مرتعش شد و بدون اختیار به حالت ركوع درآمد، و در آن حال گفت:" سبحان ربی العظیم و بحمده" وقتی كه از آن حالت برخاست نظرش به عظمت خدای خود در مكان بلندتری كه از آن بلندتر تصور نمی‏شود افتاد و بدون اختیار صورت خود را به خاك نهاد و گفت:" سبحان ربی الاعلی و بحمده" و هم چنین تكرار می‏كرد تا پس از گفتن هفت مرتبه قدری از آن رعبی كه دلش را پر كرده بود كاسته گردید، از این جهت در امتش هم این دو ذكر سنت شد.(16)

پی نوشت ها :
 

- كتاب‏العین ج : 3 ص : 151
2 - وَ رَبُّكَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى‏ عَمَّا یُشْرِكُونَ
3 - الكافی ج1 ص118 باب معانی الأسماء و اشتقاقها
4 - الكافی ج 1 ص102 باب النهی عن الصفة بغیر ما وصف به نفسه
5 - سوره طه آیه 49--50
6 - سوره اعراف آیه 54
7- بحارالانوار، ج‏26، ص 275
8 - التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج‏8، ص: 175
9- 96 واقعه
10- 1 اعلی
1 - بحارالانوار، ج‏26، ص 275
12- امالی شیخ صدوق ج1 ص 157 وتفسیر البرهان ج 3 ص 17 ح3
13- برای تصدیق این معنا به ترجمه تفسیرالمیزان در ذیل این آیات مراجعه شود
-14 أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‏13، ص: 347
15- البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏5، ص: 635
16- علل الشرایع ج2 ص331 ح 5

شنبه 20/9/1389 - 10:1
بیوگرافی و تصاویر بازیگران
 

معرفی بازیگر سینمای ایران :

شهاب حسینی

 

 نام: شهاب حسینی
تاریخ تولد: 1352
مدرک تحصیلی: دانشجوی انصرافی روانشناسی دانشگاه تهران
ابتدا با گویندگی در رادیو آغاز کرد و سپس در تعدادی از برنامه های تلویزیون مجری بود.
در مجموعه تلویزیونی پس از باران در عرصه بازیگری هم خود را آزمود و در نهایت در سال 1379 در فیلم رخساره به عنوان اولین فیلم سینمایی اش موفق ظاهر شد.

 

  شهاب حسینی با یک دهه حضور در سینما و تلویزیون حرکتی بطئی و رو به رشد داشته، او این روزها یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران با کارنامه‌ای قابل اعتنا است.  اواخر دهه 70 زمانی که با پخش برنامه ترکیبی "نیمرخ" و محبوبیت آن تولید برنامه‌های ترکیبی در تلویزیون رواج پیدا کرده بود در شبکه دو برنامه‌ای روی آنتن می‌رفت با نام "اکسیژن" که نوجوان‌ها را با مسائل مختلف اجتماعی و خانوادگی آشنا می‌کرد. مجری جوان آن برنامه شهاب حسینی بود که چهره‌ای شرقی و دوست داشتنی داشت، "اکسیژن" به اندازه "نیمرخ" موفق نبود اما سکوی پرتاب برای بازیگر جوانی بود که زمانی سودای فوتبالیست شدن داشت و آن روزها نمی‌دانست به بازیگری شناخته شده در سینمای ایران تبدیل می‌شود.


پخش مجموعه "پلیس جوان" به کارگردانی سیروس مقدم و بازی در نقش اصلی این مجموعه مسیر حضور شهاب حسینی را در سینما باز کرد، حسینی در این مجموعه نقش جوانی را بازی می‌کرد که احساس وظیفه را باید با بحران‌های خانوادگی و محرومیت‌هایی که از کودکی داشته پیوند می‌زند و بر ترس‌ها و تردیدهایش پیروز می‌شد.

یونس (شهاب حسینی) در "پلیس جوان" جوانی آزده دل و عاشق پیشه بود که نشان نمی‌داد بازیگرش استعداد و توانایی دارد و می‌تواند فراتر از دیالوگ‌های پرسوز و گداز مجموعه بگوید. اولین فیلم سینمایی حسینی "رخساره" بود، او در این فیلم باز هم با میترا حجار همبازی بود، بازیگری که در آن مقطع شهرتی بیشتری از حسینی داشت. "رخساره" که با توجه به فضای آن دوران داستانی ویژه را روایت می‌کرد در اکران عمومی موفق نبود و دیده نشد.
 


"آدمک‌ها" دیگر فیلم حسینی که در آن نقش جوان اول را بازی می‌کرد سرنوشتی بهتر از "رخساره" نداشت و دیده نشدن این فیلم‌ها باعث می‌شد حسینی هم یکی از دهها بازیگر جوانی به نظر برسد که اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 به سینما آمدند و به دلیل آنکه برای بازیگری سینما مناسب نبودند از گردونه بازیگری خارج شدند.

حضور در فیلم سینمایی "واکنش پنجم" در نقشی کوتاه فرصتی بود تا جوان احساساتی "پلیس جوان" خود را به مخاطبان سینما معرفی کند، حسینی در فیلم زنانه تهمینه میلانی نقشی کوتاه بازی می‌کرد اما خوش اقبال بود که در فضای ضد مرد فیلم! او به اندازه بازیگرانی که نقش‌های اصلی را بازی می‌کردند دیده شد. پس از آن او در فیلم سینمایی "زهر عسل" در کنار مهناز افشار و محمدرضا گلزار بازی کرد.

"زهر عسل" جدی گرفته نشد اما بازی حسینی در نقش جوانی بیمار و با اختلال‌های روانی از امتیازهای این فیلم است، "این زن حرف نمی‌زند" درامی اجتماعی با موضوعی ملتهب بود که حسینی در آن نقشی متفاوت بازی می‌کرد، او در این مقطع داشت آهسته آهسته از زیر سایه نقش‌‌های مثبت تک بعدی خارج می‌شد. او نشان می‌داد که می‌تواند در میان انبوهی از بازیگران بیشتر دیده شود و مورد توجه قرار بگیرد.
 

در "شمعی در باد" حسینی در کنار بهرام رادان قرار گرفت، ستاره‌ای که آن روزها شهرت و محبوبیت فراوان داشت اما بازی روان حسینی در این فیلم دیده شد و زیر سایه درخشش رادان قرار نگرفت. حسینی سهم خود را در فیلم داشت، سهمی که با بازیگر نقش اول این درام جوان‌پسند برابری می‌کرد. از اوایل دهه 80 حسینی به بازیگری پرکار تبدیل شد، بازیگری با چهره‌ و صدای مطلوب که اگر در فضای درست قرار می‌گرفت می‌توانست نقشآفرینی خوبی داشته باشد.

در مسیری که او می‌پیمود البته فراز و فرودهایی وجود داشت، حرفه‌ای شدن باعث می‌شد حسینی از فیلم‌هایی مثل "الهه زیگورات"، "پیشنهاد 50 میلیونی" یا "پرچم‌های قلعه کاوه" سر دربیاورد، اما این تجربه‌ها به او توانایی داد که در فیلم‌های متوسط و ضعیف هم حضوری قابل قبول داشته باشد و گاهی به امتیاز فیلم‌هایی تبدیل شود که ارزش دیدن نداشتند.


شهاب حسینی در این سال‌ها بازی‌های خوبی در "غیرمنتظره"، "قتل آنلاین"، "بچه‌های ابدی" و "محیا" به یادگار گذاشت که بیشتر آنها آن طور که باید دیده نشدند، منتقدان معمولا فیلم‌های متوسط را در ارزیابی‌هایشان جدی نمی‌گیرند و بازیگرانشان را از خاطر می‌برند. در میان انبوهی ستاره خوش سیما و بازیگرانی که انواع تبلیغات و حمایت‌ها را داشتند شهاب حسینی حرکتی بطئی در سینما و تلویزیون داشت و خود استعداد و قابلیتش را اثبات کرد، بی‌آنکه نیاز به جلوه‌گری‌های مرسوم ستارگان سینما داشته باشد. این میل درونی را می‌توان در بازیگری حسینی هم دید، بازی بدون اغراق و تصنع از ویژگی‌های کارنامه او است.

در سال 87 دو اتفاق مهم در کارنامه حسینی افتاد، بازی در فیلم سینمایی "درباره الی" و "سوپراستار" نقطه عطفی در کارنامه این بازیگر بود، حسینی که برای بازی در "محیا" دیپلم افتخار به دست آورده بود برای بازی در این دو فیلم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را به دست آورد، اما مهمتر از این جایزه نوع بازی او در این دو فیلم بود.
 


حسینی در "درباره الی" منطبق با واقع‌گرایی حاکم بر فیلم حرکت کرده و در میان انبوهی بازیگر حرفه‌ای و بازی‌های درخشان حضور خود را اثبات می‌کرد، در "سوپراستار" جنس بازی او منطبق با شخصیت عبوس و تندخوی ستاره‌ای بود که می‌توانست نمادی از بسیاری ستاره‌های بد اخلاق سینمای ایران باشد، حسینی در "سوپراستار" تحول درونی این شخصیت را با عبور از بازی برون‌گرایانه به بازی درونی نشان می‌داد.

حسینی در "آناهیتا" دوباره در کنار میترا حجار قرار گرفت، همکاری سوم آنها مانند تجربه‌های قبلی نبود. هر دو در موقعیت‌هایی فراتر از آنچه در سال 80 داشتند تلاش کردند در فیلمی که تجربه‌ای متفاوت در سینمای ایران بود نقش خود را به درستی ایفا کنند.

انتظارها از حسینی بعد از "درباره الی" بیشتر شد، او یک سال بعد در "پرسه در مه" فراتر از "درباره الی" رفت و نقش هنرمندی جوان در آستانه خلق هنری و فروپاشی را به خوبی بازی کرد، نقشی که مستحق دریافت سیمرغ بلورین هم می‌توانست باشد . حسینی در این فیلم نقشی دشوار را بازی کرد نقشی که می‌توانست با درک اشتباه او به یک کاریکاتور تبدیل شود اما او آن را طوری بازی کرد که رنج و جنون یک هنرمند را به تصویر کشید.

حسینی این قدرت را به دست آورده که در برابر بازیگرانی مثل لیلا حاتمی، مریلا زارعی، ترانه علیدوستی و... توانایی‌های خود را به رخ بکشد، مسیر حرکت حسینی در سینما و زندگی از هم جدا نیست، او ستاره‌ای متواضع و مردمی است. آنهایی که او را از نزدیک می‌شناسند خوب می‌دانند که محبوبیت مردمی او حاصل درخشش در "درباره الی" یا فروش "سوپراستار" نیست. این محبوبیت و شهرت محصول برخورد همراه با فروتنی این بازیگر با مردمی است که ممکن است علاقه‌ای به سینما و بازیگری نداشته باشند.
 

بازیگری که به واسطه فیزیک و خصوصیات چهره‌اش هم می‌تواند درنقش‌های مثبت دیده شود هم قابلیت بازی در نقش‌های منفی، پیچیده و چند وجهی را هم دارد بازیگری که می‌تواند فراتر از آنچه در کارنامه‌اش دیده‌ایم و درستی مسیرش را نشان می‌دهد حرکت کند اگر فرصت همکاری با کارگردان‌های شاخص این سینما را به دست بیاورد.او این روزها و در حالی که نزدیک به یک دهه از فعالیتش در سینما می‌گذرد به گزینه‌ای قابل اعتماد در سینمای ایران تبدیل شده، انتخابی که هم توانایی و استعداد دارد، هم محبوبیت و هم کارنامه‌ای قابل توجه.

حسینی امسال این فرصت را پیدا کرد تا با کیانوش عیاری در فیلم سینمایی "خانه پدری" همکاری کند که اتفاق خوبی برای یک بازیگر است، نگاه متفاوت عیاری به بازیگری می‌تواند این فرصت را به شهاب حسینی بدهد تا فضایی تازه را در کارش تجربه کند، از سویی دیگر حسینی برای دومین بار بخت همکاری با فرهادی را در "جدایی نادر از سیمین" پیدا کرد.حضور در این دو فیلم و همکاری با دو کارگردان با دو سبک متفاوت می‌تواند نقاط درخشان تازه‌ای به کارنامه حسینی اضافه کند. شاید سیمرغ بلورین جشنواره امسال به شهاب حسینی برسد.


a

     
شنبه 20/9/1389 - 8:25
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته