• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 243
تعداد نظرات : 355
زمان آخرین مطلب : 5375روز قبل
بیماری ها

پیشگیری از بوی بدن

آیا تا کنون کار سنگین انجام داده اید که بعد از چند دقیقه متوجه رایحه ای ناخوشایند از ناحیه بدن خود شوید.
جک یکی از این افراد است که چنین تجربه ناخوشایندی داشته است . او بعد از انجام ورزش ژیمناستیک به دوستان خود پیوست . در این بین دوستان وی متوجه بوی بدن او شدند. او به شدت از این موضوع خجالت کشید و سریعا به سمت کمد لباس خود رفت تا از دادورانت (deodorant) پیدا کند و مانع متساعد شدن بوی ناخوشایند بدن خود شود اما متاسفانه پیدانکرد.
سریعا از دوستان خود جدا شد و به خانه رفت . او اولین کاری که انجام داد قراردادن د او دورانت در کیف ورزشی اش بود.
آیا بوی بدن نورمال است؟
مسلما جک اولین وآخرین نوجوانی نبود که متوجه بوی ناخوشایند بدن خود شد. برام هیدروسیز(bromhidrosis) یا بوی بدن اصولا در زمان بلوغ اتفاق می افتد. زیرا هورمون هایی به نام  آندروژن در بدن افزایش می یابد. این هورمون ها تا زمان بلوغ غیر فعال هستند و به همین دلیل است که عرق بدن در زمان کودکی مشکل ساز نیست. عرق بدن به تنهایی بدون بو است اما باکتری ها از این فضا به عنوان محیط کشت استفاده نموده و سریعا شروع به تکثیر می کنند . بنابر این آنچه شما استشمام می کنید نتیجه تکثیر باکتری روی سطح بدن است  و چقدر آزاردهنده و ناخوشایند.؟! زمانیکه شما کاری انجام می دهید یا در گرما و آفتاب حرکت می کنید بدن شما عرق می کند . تعریق فرآیندی برای تنظیم دمای بدن است. اما زمانیکه این عرق محیطی برای کشت باکتری شود ایجاد بوی بد و ناخوشایند می کند.
چرا  پاها بو می گیرد؟ اصولا تنها زیر کتف ها محل ایجاد بوی ناخوشایند نیست بلکه هر نقطه ا زبدن که فضایی مرطوب ، تاریک و مناسب برای رشد باکتری باشد نیز ایجاد بوی ناخوشایند می کند مثل کشاله ران، و پاها. بنابر این بهتر است بدن خود را با کیسه حمام و صابون مرتب شست و شو دهید . به خصوص مناطقی از بدن که مستعد تعریق است. این امر مانع از تولید بوی ناخوشایند از ناحیه بدن می شود . به خاطر داشته باشید پای بدبو باعث ایجاد کفش بد بو می شود . بنابر این علاوه بر شست و شوی پا از مواد ضد عفونی کننده و ضد بو در کفش خود استفاده کنید.
اما راه مبارزه با بوی بدن: اگر می خواهید از بوی بدن در آسایش باشید نکات زیر را رعایت کنید:
1- بعد از شست و شو ی بدن با صابون و خشک کردن کامل بدن بلافاصله از مام ضد عرق(antiperspirant) برای زیر کتف خود استفاده کنید. به خاطر داشته باشید که د او دورانت ها مانع تعریق نمی شود، بلکه مانع متساعد شدن بوی بدن می شود . در حالیکه ضد تعریق ها (antiperspirant) مواد شیمیایی هستند که تعریق را کاهش میدهند. ضد تعریق ها در اکثر موارد حاوی داودورانت نیز هستند که بوی بدن را دفع می کند .
2- زیر کتف خود را خشک نگه دارید زیرا باکتری ها در محیط های خشک به سختی تکثیر می کنند.
3- از محلول پراکسید هیدروژن و آب برای مبارزه با بوی بدن استفاده کنید. جهت ساختن محلول یک قاشق چای خوری از پراکسید (3%)  را با یک  فنجان آب ترکیب کنید. سپس این محلول را در نقاط مستعد تعریق استفاده کنید. این محلول باکتری های مولد بو را از بین می برد .
4- اگر عامل اصلی تعریق شما کارکردن است ، بهتر است  لباس های کار خود را مرتب شستشو دهید  زیرا لباس های آغشته به عرق نیز می تواند محلی برای رشد باکتری باشد .
5- رژیم غذایی خود را عوض کنید. بعضی از غذاهای چرب ، روغن ها و یا بعضی از غذاهای با چاشنی قوی مثل سیر ، زردچوبه و یا پیاز می تواند ا زمنافذ پوست تراوش کرده و ایجاد بوی بدن کند. (بهتر است برای تغییر رژیم غذایی موثر با پزشک تغذیه مشورت کنید)
6- اگر به طور کلی زیاد عرق می کنید با پزشک خود در میان گزارید. روش های درمانی زیادی برای مبارزه با این مسئله وجود دارد. همچنین مشکلات پزشکی خاصی می تواند منجر به تعریق زیاد شود که پزشک شما می تواند ضمن تشخیص علت، درمان موثری نیز تجویز کند.
7- مرتب موهای زاید زیر کتف را ازاصلاح کنید تا از تجمع باکتری و در نتیجه تولید بوی ناخوشایند جلوگیری کنید.
در بعضی از جوامع داشتن بوی بدن امری طبیعی و قبول شده است . اما در بسیاری از جوامع امروزی این امر ناپسند و نا خوشایند است و باعث ناراحتی و اجتناب اطرافیان می شود .  در حقیقت بسیاری از مذاهبت راهنمایی های جدی در مورد حفظ پاکیزگی و رعایت بهداشت دارند. بهترین روش برای مبارزه با بوی بدن پیشگیری از وقوع است و برای بسیاری از نوجوانان داشتن بهداشت صحیح یعنی شست وشو ی مرتب بدن و استفاده از مواد ضد تعریق کفایت می کند

چهارشنبه 5/4/1387 - 17:46
طنز و سرگرمی
تست هوش (خیلی باحاله)
 
اینو چطوری حلش می کنی؟ فقط یک سؤاله، پس وقت بذار و درباره اش فکر کن.
 
خدا وكیلی اگر به نتیجه نرسیدی جواب رو نگاه كن.
 
از بچه های پیش دبستانی این سؤال پرسیده شد :
 
« اتوبوس توی این شکل به کدوم طرف میره؟ »
 
با دقت به شکل نگاه کن .
 

Dream Land
 

می تونی جواب بدی؟

جواب های ممکن چپ یا راست هست

درباره اش فکر کن
 
هنوز نمی دونی؟
 
باشه، من بهت میگم .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بچه های پیش دبستانی همگی جواب دادند : «چپ»
 
وقتی ازشون پرسیدن : «چرا فکر می کنید اتوبوس داره به طرف چپ میره؟ »

اونا جواب دادن :
 
« چون تو نمی تونی در رو ببینی.»
 
الآن چه احساسی داری؟
 
دوست داری سرتو بزنی به دیوار؟
 
می دونم، منم همینطور

 

چهارشنبه 5/4/1387 - 17:39
محبت و عاطفه
به پندار تو ، جهانم زیباست .....
جامه ام دیباست ........
دیده ام بیناست ..........
زبانم گویاست .............
قفسم طلاست .............
.............
به این ارزد که دلم تنهاست ؟؟؟...
دوشنبه 3/4/1387 - 11:58
خانواده


خدایا !

 دلم باز امشب گرفته بیا تا کمی با تو صحبت کنم

 بیا تا دل کوچکم را خدایا فقط با تو قسمت کنم

خدایا !

بیا پشت آن پنجره که وا می شود رو بسوی دلم

 بیا پرده ها را کناری بزن که نورت بتابد به روی دلم

خدایا !

کمک کن که من نردبانی بسازم و با آن بیایم

 به شهر فرشته همان شهر دوری که بر سر در آن کسی

 اسم رمز شما را نوشته

خدایا !

کمک کن که پروانه شعر من جان بگیرد

 کمی هم به فکر دلم باش

........مبادا بمیرد خدایا !


 

يکشنبه 2/4/1387 - 19:9
ادبی هنری

شیطان
اندازه یک حبّه قند است
گاهی می افتد توی فنجانِ دلِ ما
حل می شود آرام آرام
بی آنکه اصلا ً ما بفهمیم
و روحمان سر می کشد آن را
آن چای شیرین را
شیطان زهرآگین ِدیرین را
آن وقت او
خون می شود در خانه تن
می چرخد و می گردد و می ماند آنجا
او می شود من

***

طعم دهانم تلخ ِتلخ است
انگار سمی قطره قطره
رفته میان تاروپودم
این لکه ها چیست؟
بر روح ِ سرتاپا کبودم!
ای وای پیش از آنکه از این سم بمیرم
باید که از دست خودت دارو بگیرم
ای آنکه داروخانه ات
هر موقع باز است
من ناخوشم
داروی من راز و نیاز است
چشمان من ابر است و هی باران می آید
اما بگو
کِی می رود این درد و کِی درمان می آید؟

***
شب بود اما
صبح آمده این دوروبرها
این ردپای روشن اوست
این بال و پرها

***
لطفت برایم نسخه پیچید:
یک شیشه شربت، آسمان
یک قرص ِخورشید
یک استکان یاد خدا باید بنوشم
معجونی از نور و دعا باید بنوشم


عرفان نظرآهاری

شنبه 1/4/1387 - 16:40
ادبی هنری

با من تماس بگیر‏‏‏‏، خدایا   (عرفان نظر آهاری)

 

هر روز
شیطان لعنتی
خط های ذهن مرا
اشغال می كند
هی با شماره های غلط ، زنگ می زند،‏ آن وقت
من اشتباه می كنم و او
با اشتباه های دلم
حال می كند.

دیروز یك فرشته به من می گفت:
تو گوشی دل خود را
بد گذاشتی
آن وقت ها كه خدا به تو می زد زنگ
آخر چرا جواب ندادی
چرا بر نداشتی؟!

یادش به خیر
آن روزها
مكالمه با خورشید
دفترچه های ذهن كوچك من را
سرشار خاطره می كرد
امروز پاره است
آن سیم ها
كه دلم را
تا آسمان مخابره می كرد.
×××
با من تماس بگیر ، خدایا
حتی هزار بار
وقتی كه نیستم
لطفا پیام خودت را
روی پیام گیر دلم بگذار.

شنبه 1/4/1387 - 12:7
ادبی هنری

دلم را سپردم به بنگاه دنیا
و هی آگهی دادم اینجا و آنجا
و هر روز
برای دلم
مشتری آمد و رفت
و هی این و آن
سرسری آمد و رفت

*
ولی هیچ کس واقعا
اتاق دلم را تماشا نکرد
دلم قفل بود
کسی قفل قلب مرا وا نکرد

*
یکی گفت:
چرا این اتاق
پر از دود و آه است
یکی گفت:
چه دیوارهایش سیاه است
یکی گفت:
چرا نور اینجا کم است
و آن دیگری گفت:
و انگار هر آجرش
فقط از غم و غصه و ماتم است

*
و
رفتند و بعدش
دلم ماند بی مشتری
ومن تازه آن وقت گفتم:
خدایا تو قلب مرا می خری؟

*
و فردای آن روز
خدا آمد و توی قلبم نشست
و در را به روی همه
پشت خود بست

*
و من روی آن در نوشتم:
ببخشید،
دیگر
برای شما جا نداریم
از این پس به جز او
کسی را نداریم.


عرفان نظرآهاری

 

شنبه 1/4/1387 - 12:6
محبت و عاطفه

شنبه: با نگاهی عاشقانه گرفتار شدم!

 یکشنبه: به او گفتم گرفتارت شدم.

 دوشنبه: همچو لیلی عاشق صحرا شدم!

 سه شنبه: بی وفایی کرد و من گریان شدم.

چهارشنبه: اسیر هجرانش شدم.

 پنج شنبه: او رفت و من درعاشقی فانی شدم!

 جمعه: بی او تنها شدم و از تنهایی مردم.

چهارشنبه 29/3/1387 - 18:2
محبت و عاطفه

میشه مثل یه قطره اشک بعضیا رو از چشمت بندازی ...

ولی هیچ وقت نمی تونی جلوی اشکی رو بگیری که با رفتن بعضی ها از چشمت جاری میشه... اگه یه روز چشمات پر اشک شد و دنبال یه شونه گشتی که گریه کنی صدام کن...

 بهت قول نمی دم که ساکتت کنم...ولی قول می دم که پا به پات گریه کنم.

 

چهارشنبه 29/3/1387 - 17:58
دانستنی های علمی
سال‌ها سال‌ قبل‌، هندی‌های‌ شجاع‌ برای‌ افزایش‌ توان‌ و بنیه‌ جسمانی‌شان‌، مدتی‌ را در انزوا سپری‌می‌كردند. طی‌ این‌ مدت‌ در دره‌های‌ زیبا و جنگل‌های‌ انبوه‌ و سرسبز پیاده‌روی‌ می‌كردند و با سختی‌زندگی‌ را می‌گذراندند تا قدرت‌ جسمانی‌ خود را افزایش‌ دهند. روزی‌ یكی‌ از این‌ مردان‌ كه‌ در دره‌ای‌راهپیمایی‌ می‌كرد، سرش‌ را بلند كرد و با دیدن‌ كوهستان‌های‌ سر به‌ فلك‌ كشیده‌، هوس‌ كرد كه‌ نوك‌قله‌ای‌ را فتح‌ كند كه‌ پوشیده‌ از برف‌ بود. با خود فكر كرد: “با تلاش‌ برای‌ فتح‌ آن‌ قله‌، خودم‌ را امتحان‌خواهم‌ كرد”. سپس‌ زره‌ خود را پوشید، شال‌ گردنش‌ را دور خود پیچید و به‌ سمت‌ قله‌ برف‌ پوش‌ به‌ راه‌افتاد. وقتی‌ پس‌ از تلاش‌ فراوان‌، سرانجام‌ به‌ قله‌ رسید، آنجا ایستاد و به‌ دنیای‌ زیر پایش‌ خیره‌ شد. همه‌جا را می‌توانست‌ ببیند و احساس‌ می‌كرد كه‌ كل‌ جهان‌ را تصرف‌ كرده‌ است‌. قلبش‌ مالامال‌ از غرور وافتخار شده‌ بود و خود را تحسین‌ می‌كرد. ناگهان‌ صدای‌ خش‌ خشی‌ را از زیر پاهایش‌ شنید. نگاهی‌ به‌ آن‌سمت‌ انداخت‌ و ماری‌ را دید. قبل‌ از آنكه‌ بتواند حركتی‌ بكند، مار فش‌ فش‌ كنان‌ با او حرف‌ زد: “من‌دارم‌ می‌میرم‌. اینجا خیلی‌ سرد است‌ و غذایی‌ پیدا نمی‌شود. مرا زیر زره‌ ات‌ بگذار و پایین‌ ببر”.مردجوان‌ گفت‌: “نه‌، امكان‌ ندارد. من‌ جنس‌ شما موجودات‌ موذی‌ را خوب‌ می‌شناسم‌. تو یك‌ مار زنگی‌هستی‌. به‌ محض‌ آنكه‌ تو را زیر زره‌ام‌ بگذارم‌، نیشم‌ می‌زنی‌ و مرا می‌كشی!” مار التماس‌ كنان‌ گفت‌: “نه‌این‌ طور نیست‌. قول‌ می‌دهم‌ نیشت‌ نزنم‌ و رفتار خوبی‌ با تو داشته‌ باشم‌. اگر كمكم‌ نكنی‌، اینجا از سرما وبی‌غذایی‌ می‌میرم‌.” مرد جوان‌ مدتی‌ در برابر خواسته‌ مار زنگی‌ مقاومت‌ كرد و بعد مار آن‌ قدر چرب‌زبانی‌ و التماس‌ كرد تا سرانجام‌ او را راضی‌ كرد.
    مرد جوان‌ مار زنگی‌ را زیر زره‌اش‌ قرار داد و از كوه‌ پایین‌ رفت‌. بعد به‌ آرامی‌ مار زنگی‌ را روی‌ زمین‌گذاشت‌. یك‌ دفعه‌، مار حلقه‌ زد، فش‌ فشی‌ كرد، جستی‌ زد و پای‌ مرد جوان‌ را نیش‌ زد. مرد جوان‌ كه‌ ازفرط درد به‌ خود می‌پیچید داد زد: “ولی‌ تو به‌ من‌ قول‌ داده‌ بودی‌”.
    مار در حالی‌ كه‌ فش‌ فش‌ كنان‌ می‌خزید و از مردجوان‌ دور می‌شد، گفت‌: “تو هم‌ وقتی‌ مرا زیر زره‌ات‌قرار دادی‌، جنس‌ مرا خوب‌ می‌شناختی!”
چهارشنبه 29/3/1387 - 17:48
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته