دعا و زیارت
قال رسول الله صلى الله عليه وآله :
الصلوة عماد دينكم
نماز، پايه و ستون دين شما است .
(ميزان الحكمه ، ج 5، ص 370)
چهارشنبه 15/1/1386 - 8:32
دعا و زیارت
پاكيزه نسب
پدرش موسى بن جعفر(ع) ملقب به كاظم، صابر، صالح و امين است كهروز يكشنبه، هفتم ماه صفر سال 128 هجرى قمرى در منطقه ابواء; محلى بين مكه ومدينه از بانويى پاكيزه به نام حميده به دنيا آمد. ابوبصير درباره تولد موسىكاظم(ع)مىگويد: همراه امام صادق(ع) (سالى كه پسرش موسى بن جعفر(ع) متولدگرديده سال 128 ه. ق) براى شركت در مراسم حجبه سوى مكه رفتيم. وقتى بهسرزمين «ابواء» (منزلگاهى بين مكه و مدينه) رسيديم، امام صادق(ع) براى ماصبحانه فراوان و خوب تهيه كرد، ما مشغول خوردن صبحانه بوديم كه فرستاده حميده(همسر امام صادق(ع» آمد و گفت:حميده مىگويد: درد زايمان گرفتهام، و شما فرمودهايد نسبتبه اين پسر اقدامىنكنم. امام صادق(ع) بىدرنگ برخاست و همراه فرستاده حميده رفت، و پس از مدتى نزدىاصحاب بازگشت. اصحاب پرسيدند: خداوند تو را شاد كند و ما را فدايت نمايد،جريان حميده چه بود؟ فرمود: خداوند حميده را سلامت داشت و به من پسرى عنايت فرمود، كه در ميانمخلوقاتش از همه بهتر است، و حميده در مورد آن نوزاد مطلبى به من گفت كه بهگمانش من آن را نىدانم، در صورتى كه من به آن از او آگاهتر هستم. پرسيدم: قربانت گردم، آن مطلب چه بود؟ پاسخ داد: حميده گفت; هنگامى كه آن نوزاد متولد شد، «دستهايش را بر زميننهاد و سر به سوى آسمان بلند كرد».من به حميده گفتم: اين كار، نشانه رسول خدا(ص) و نشانه وصى بعد از اوست. امام كاظم(ع) در سال179 ه. ق به دستور هارون زندانى شد و سرانجام در روزجمعه بيست و چهارم يا بيست و پنجم ماه رجب سال183 در بغداد مسموم گرديد و بهشهادت رسيد و پيكر پاكش را در شهر كاظمين به خاك سپردند.
چهارشنبه 15/1/1386 - 8:30
دعا و زیارت
ويژگي سوم: نياز به عصر تطبيق
اسلام مانند هر دين آسماني ديگر، براي آنكه بتواند در عمق پيروان خود نفوذ كند، احتياج به عصري به نام «عصر تطبيق»؛ يعني عصر پياده شدن دين و شريعت دارد؛ زيرا از طرفي اين دين هنگامي ظهور و بروز كرده كه جهالت و تقاليد و آداب و رسوم جاهليت همه جا را فرا گرفته و اعتقادات خرافي و باطل چنان در ذهن و قلب مردم جاي داشته كه به آساني قابل زدودن نبوده است، و از طرفي ديگر، قرار بر اين است كه دين اسلام، آخرين ديني باشد كه به جامعه بشري عرضه ميشود و پس از آن، زندگي دنيا بر چيده شود و عالم ديگري بر پا گردد. از سوي ديگر ميبينيم كه عمر پيامبر اسلام كه بيان كنندة شريعت و از بين برندة آداب و رسوم خرافي جاهليت است، محدود است. آيا ميتوان در مدت اندكي رسوبات جاهليت را از جامعه بشري زدود و در عوض، اسلام ناب و تعاليم دين حنيف را در تمام زمينهها جايگزين آن كرد؟ طبيعتاً جواب سؤال منفي است؛ زيرا از امور بديهي و ضروري كه ضامن تطبيق و پياده كردن دين و شريعت در عصر بعد از ظهور دين است، اين است كه چنين تطبيقي نيازمند وجود فردي است كه دو ويژگي داشته باشد: اولاً: جامعنگر باشد و نيازهاي بشر و جامعه را به طور كامل بشناسد و براي آن برنامه داشته باشد.ثانياً: هرگز در تطبيقات خود بيراهه نرود و به اشتباه و خطا نيفتد و در وجودش از رسوبات و عقايد و خرافات جاهليت چيزي باقي نمانده باشد، تا بتواند در ادامة وظايف پيامبر، بشر را به اهداف و مقاصد خود رهنمون سازد. اين فرد كسي جز امام معصوم نيست؛ امامي كه از اهل بيت باشد. به همين جهت است كه پيامبر اسلام از ابتداي رسالت به فكر چنين عصري بود و گامهاي اساسي نيز در مسير آن برداشت. او از آغاز كسي را تحت تربيت خاص خود قرار داد تا بتواند در تبيين و توسعه و تطبيق شريعت، جانشين پس از او گردد.فقه شيعه با اين ديدگاه و مبنا به استنباط پرداخته و با تشخيص اين ضرورت مهم به سراغ سنت اهل بيت عصمت و طهارت رفته و احكام استنباطي خود را با قرآن و سنت نبوي و سنت اهل بيت منطبق كرده است، ولي اهل سنت بدون توجه به ضرورت عصر تطبيق، بعد از كتاب و سنت نبوي يكسره به سراغ ظن شخصي و غيرمعتبر رفته و خود را از سنت اهل بيت بينياز كردهاند؛ سنتي كه به طور قطع مشكلگشاي بخش عمدهاي از احتياجات فقهي خواهد بود.
چهارشنبه 15/1/1386 - 8:27
دعا و زیارت
در مقاله حاضر كوشيدهايم تا وظايف كلي و راهبردي شيعيان درعصر غيبت را مطالعه كنيم. با مطالعه اين وظايف، ميتوانيم پاسخ پرسشهاي آغاز مقاله را بدهيم. براساس اين مقاله، ميتوانيم بگوييم كه تكليف در عصر غيبت رفع نميشود، بلكه براساس مقتضيات زمان و با تكيه بر قرآن و سنت نبوي، صلّي الله عليه وآله، و سيره اهلبيت، عليهمالسلام، توسط فقهاي جامعالشرايط تعيين و مشخص ميگردد. همچنين بخوبي ميتوان دريافت كه همانطور كه حيرت و ابهام و فتنه زياد است و طبعاً زيركي فراوانتري لازم دارد؛ بهدليل وقوع شبهات فراواني كه ازطرف پيامبر اسلام، صلّي الله عليه وآله، دستور به توقف در آنها داريم و نيز بهخاطر حضور علني نداشتن و دردسترس نبودن امام معصوم، عليهالسلام، در جامعه و سيطره كفّار و ستمگران بر مقدّرات بشر و لزوم تحفّظ و احتياط بيشتر شيعيان، گسترة تكاليف محدودتر است تا با شرايط تقيّه تطبيق كرده و موجوديّت شيعه حفظ شود. نكته مهم اين است كه شيعه عصر غيبت، از نظر هويّت تاريخي و عقائد و احكام فرعي و وحدت كلمه و محاسن اخلاقي و امثال آن، نبايد فرقي با شيعه عصر ظهور داشته باشد. بايد چنان باشد كه اگر از قرن پانزدهم هجري به قرن اول هجري منتقل شد، بتواند همانطور موضعگيري و عمل كند كه برادرانش در كنار امام علي، عليه السلام، و ساير ائمه هدايت، عليهمالسلام، و يا در عصر پيامبر، صلّي الله عليه وآله، ميكردند و خصوصاً از جهت عقايد و نيز رضا (خشنودي) و سخط (ناخشنودي) همانند آنها باشد. البته اين ديدگاه با سكولاريسم و پلوراليسم ديني و دموكراسي و عصري شدن دين و امثال آن تقابل و برخورد پيدا ميكند كه در موضوع اين مقاله اهميتي ندارند.
چهارشنبه 15/1/1386 - 8:20
آموزش و تحقيقات
5
چهارم: دوست داشتن آن کسي که خبر از آمدنش داده اند. اگر انسان به آمدن کسي يقين داشته باشد، هر قدر او را بيشتردوست بدارد، آمدنش را بيشتر انتظار مي کشد.
چهارشنبه 15/1/1386 - 8:18
دانستنی های علمی
د - بايد مراقب دسيسه هاى ابليس باشيم :
راه اظهار حق - كه با اخلاص در نيت تواءم است - از طريق اخلاق حسنه و نصيحت و اندرز خداپسندانه ، انجام پذير مى باشد؛ چون اخلاق حسنه و نصيحت و اندرز، بهترين طريق ارشاد مردم به حق و حقيقت است ؛ بنابراين نبايد ارشاد مردم با جدال و ستيزه جوئى تواءم باشد.نصيحت و اندرز، وقتى به كار مى آيد و مى تواند ديگران را در راهنمائى به حق ، مدد كند كه در چهره و هيئت واقعى خود - كه همان لطف و مدارا است - جلوه كند. و در غيراينصورت ، نصيحت و اندرزى كه فاقد لطف و مدارا مى باشد از فضيحت و بدنامى سربرمى آورد. بديهى است كه نتايج زيانبار و غائله سوء چنين نصيحت عارى از محبت ، از نتايج سودمند و ثمربخش آن ، فراوان تر و عظيم تر خواهد بود.اگر كسى با فقيه نمايان دوره ما: (عصر مؤ لف ) - كه فقط از نام و اسم علم ، بهره اى دارند و به عنوان «عالم » معروفند - رفت و آمد كند و با آنان حشر و نشر نمايد بر طبع او، خوى جدال و ستيزه جوئى (و خودنمائى ) چيره مى گردد، و آنگاه كه همالان و همنشينان بد و فاقد شخصيت به او القاء مى كنند كه جدال و ستيزه جوئى نشانه فضل است ، سكوت و چشم پوشى از جدال و ستيزه جوئى بر او دشوار مى گردد. بنابراين بايد از چنين دانشمندان ، - آنگونه كه از شير مى گريزى - برحذر بوده و از آنان بگريزى .
چهارشنبه 15/1/1386 - 8:14
دانستنی های علمی
مقدمه
خداى سبحان مىفرمايد: «ان هذه امتكم امة واحدة وانا ربكم فاعبدون» (انبياء /92); اين پيامبران بزرگى كه به آنان اشاره كرديم (و پيروانشان) همه يك امت واحد بودند و من پروردگار شمايم، تنها مرا بپرستيد. ما همه از آنچه در حال حاضر بر مسلمانان مىگذرد، آگاهيم و علتش اين است كه صهيونيسم جهانى و حكومتهاى استعمارى غرب گمان مىكردند حيات را از جوامع اسلامى گرفتهاند ولى پس از تشكيل جمهورى اسلامى به اشتباه خود پى بردند، لذا امت اسلامى را دچار جنگهاى اقتصادى، سياسى و فرهنگى در داخل و خارج كردند، منظور از جنگهاى خارجى رويدادهاى بوسنى و هرزگوين، كشمير، فلسطين و جاهاى ديگر است. آنچه در داخل بر ما مىگذرد، مصيبتبارتر است، زيرا آنان به گونهاى بىسابقه در تاريخ اسلام توانستهاند ميان مسلمانان تفرقه ايجاد كنند. البته در گذشته نيز گاهى ميان برخى از فرقههاى اسلامى اختلاف بوده، مانند; اختلافاتى كه در شهر رى پيش آمد، و ياقوت حموى در معجمالبلدان آنها را در لغت «رى» ذكر كرده و در آن جا مىنويسد: سه فرقه اسلامى; شيعه، شافعيه و حنفيه در اين شهر سكونت داشتند، فرقه شافعيه نخست در كشتن شيعيان با حنفيها متحد شدند و همه آنان را از ميان بردند، و هيچ بنايى برايشان باقى نگذاردند، سپس شافعيهاى رى با شافعيهاى تهران و روستاهاى همجوار كه اقليتى از آنان را تشكيل مىدادند، متحد شدند و حنفيها را نيز نابود كردند، و اكنون در زمان ما نيز برخى از مسلمانان ناآگاه و فريب خورده از [دسيسه] دشمنان، در داخل كشور اسلامى [به نظر مىرسد منظور پاكستان باشد] با مسلسل نمازگزاران را در داخل مسجد درو مىكنند. ما امروز براى رويارويى با خطرهايى كه از هر سو و در همه جا ما را در برگرفته چه بايد بكنيم؟ اكنون بر يك و نيم ميليارد مسلمان واجب استبا يكديگر متحد شوند و اگر چنين كنند، هيچ قدرتى در جهان توان رويارويى با آنها را ندارد. ما امروز نياز به وحدت در همه زمينهها داريم كه مثلا در عرصه اقتصادى از طريق تشكيل بازارهاى مشترك اقتصادى نظير بازار مشترك اروپا دستيافتنى است. البته ايجاد چنين وحدتى وظيفه دولتهاى اسلامى است، نه وظيفه ما. وظيفه ما علما و همه متفكران اسلامى در سراسر گيتى و شما دانشمندان جهان اسلام و رهبران فكرى امت اسلامى، ايجاد همبستگى ميان مسلمانان است. روى سخنم با شماست، شما بايد وحدت اسلامى را برقرار كنيد، و اين كه چگونه وحدت اسلامى تحقق مىيابد، اين جانب انديشهاى در ذهن دارم و به سمع شريف شما مىرسانم و پس از ارائه سخنرانى شما مىتوانيد درباره آن با من به گفتگو بپردازيد.
چهارشنبه 15/1/1386 - 8:9
دعا و زیارت
صورت سجده:
در سجده بايد هفت موضع بر زمين قرار گيرد:
پيشاني.
كف دستها.
سر دو زانو.
سر دو انگشت بزرگ پا
ا.
چهارشنبه 15/1/1386 - 8:6
سياست
تاريخچه فلسطین
كنعانيان در 2500، عبرانيان در 1805 و فلسطينيان در 1184 ق.م به ارض كنعان در آمدند. كشتار و جنگ هاي بسيار داخلي، عبرانيان را از پيروزي نهايي بر آن دو تا عصر حضرت داوود (ع) بازداشت، ولي دوران پيروزي نهايي بر آن دو تا عصر حضرت داوود (ع) بازداشت، ولي دوران پيروزي آنان نيز زودگذر بود؛ زيرا پس از حضرت داوود (ع) و سليمان (ع)، ميان قوم بني اسرائيل اختلاف افتاد و دو دولت يهودي (اسرائيل و يهودا ) پديد آمدند و به جنگ با يكديگر و همسايگان خويش پرداختند. سرانجام اين دو دولت، به ترتيب در 921 و 701 ق.م مغلوب آشوريان شدند. بابليان پس از پيروزي بر آشوريان، متصرفات آنان در فلسطين را نيز به دست آوردند. در برابر، فارسيان بر بابليان پيروز شدند و كوروش، يهوديان اسير بخت نصر را به ارض كنعان بازگرداند. پس از آن، قدس بارها ميان مقدونيان، مصريان، روميان، ايرانيان و ... دست به دست شد. بنابراين، يهود، اهالي اصلي فلسطين نيستند، بلكه چند صباحي در آن زيسته اند، و حتي در آن تمدني بنا نكرده و بيشتر به خونريزي مشغول بوده اند. چنين رفتاري تا حدودي ريشه در دستورهاي تحريف شده ديني آنان دارد. در كتاب مذهبي آنان مي خوانيم: و اگر با تو صلح نكرده با تو جنگ نمايند پس آن را محاصره كن، و چون يهوه خدايت آن را به دست تو بسپارد جميع ذكوراتش را به دم شمشير بكش. ليكن زنان و اطفال و بهايم و آنچه در شهر باشد يعني تمامي غنيمتش را براي خود به تاراج ببر و غنايم دشمنان خود را كه يهوه خدايت به تو دهد، بخور. با ظهور اسلام، كوشش هايي از سوي مسلمانان براي تصرف فلسطين صورت گرفت كه سرانجام در زمان عمر به ثمر نشست. نتيجه اين كه، فلسطين به منطقه اي اسلامي تبديل شد و به ترتيب تحت حاكميت بني اميه، بني عباس، طولونيه، فاطميان، قرامطه و سلجوقيان درآمد. در سال 1095 م. پاپ اوربن و پترس راهب، مسيحيان را براي تصرف قدس فراخواندند. اين امر منجر به آغاز يك سلسله جنگ ( جنگهاي صليبي ) شد كه تا 1291م. ادامه يافت، و طي آن، قدس چند بار به اشغال مسيحيان درآمد. اما از 1291م. تا 1918م. قدس، جز در مدتي كوتاه كه توسط فرانسويان و مصريان اشغال شد، در تصرف عثمانيان بود. شريف حسين ( شريف مكه ) با اعتماد به قول سر هانري مك ماهاناز (1914 تا 1916م. نائب شاه و نماينده انگليس در مصر بود. مصر از 1882م. تحت اشغال انگليسي ها قرار داشت.) مبني بر كمك انگليس به استقلال اعراب، در 1915م. وارد جنگ عليه عثماني شد، و سهم بزرگي از پيروزي متفقين را به خود اختصاص داد. اما انگليسي ها بر اساس قرار داد سايكس ـ پيكو ـ منعقد در 1916م. ـ بخش وسيعي از ممالك عربي و از جمله فلسطين را در اختيار گرفتند، و سپس بر پايه اعلاميه بالفور ـ صادر شده در 1917م. فلسطين را براي تشكيل وطن ملي يهود، به صهيونيست ها وعده دادند. سرانجام، به رغم مخالفت اعراب، كنفرانس سان ريمو (شوراي عالي متفقين 1920م. ) فلسطين را به شراط اجراي اعلاميه بالفور به تحت حمايت انگليس در آورد. در 1922م. جامعه ملل نيز كفالت فلسطين از سوي انگيس را، كه متضمن تشكيل وطن ملي يهود، به رسميت شناختن آژانس يهود، مشروع دانستن صهيونيسم و پذيرش مهاجرت يهوديان به فلسطين بود، تصويب كرد. اين اقدامات زمينه هاي تاسيس دولت اسرائيل در 1948م. را فراهم آورد.
چهارشنبه 15/1/1386 - 8:3
دعا و زیارت
درس پايمردى
در حيات و زندگى ابراهيم(ع) درسِ شجاعت و پايمردى و دلاورى و از خودگذشتگى در راه مكتب و عقيده به چشم مىخورد. ابراهيم(ع) در برابر قوم خود كه بتپرستى ميان آنان رواج يافته بود، رويارو ايستاد. اعتقادات آنها را بىمقدار شمرد و با دليل و برهان آنها را براى دست برداشتن از بتپرستى، فرا خواند. ولى چه رسالت دشوارى. هيچ چيز برانسان دشوارتر از اين نيست كه اعتقادات موروثى خود كه در درونش از قداست و احترام خاصى برخوردار است، دستخوش تغيير و تبديل گردد، و هيچ چيز بيش از آنچه اعتقادات وى را حمل بر بىمقدارى و تهى مغزى كند، او را عصبانى و خشمگين نمىكند. به همين دليل وظيفه ابراهيم(ع) بسيار دشوار بوده و نياز به پايمردى و مدارا و صبر و شكيبايى داشت تا بتواند با كينهتوزى قوم خود - كه نخستين مرحله آن از پدرش آغاز شده بود - روبه رو گردد. پدرش به او گفت: «لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِى مَلِيّاً».ابراهيم(ع) از قوم خود گوش شنوايى براى دعوت خويش نيافت، بلكه آنچه ديد روگردانى و دشمنى و دورى جستن از او بود. امّا همه اين امور وى را از تصميمش باز نداشت و كوچكترين سستى در دلش راه نيافت، بلكه در برابر قوم خود سلاحى برندهتر و قوىتر از قيام كشيد، سلاحى كه اعتقادات آنها را در هم مىكوبيد و اساس و اركانِ مقدّسات آنها را متزلزل مىساخت. آن سلاح برابرى با باطل، به صورت عملى بود كه به مراتب اثرى بيشتر از برابرى با باطل از طريق سخن گفتن داشت، چه اينكه سخن گفتن، سودى به حال آنها نداشت، و در نهايت، آن سلاحى بود كه به واسطهاش بتها را درهم شكست.نتيجه اين كار به خوبى روشن بود، يا مرگِ حتمىِ او، و يا قانع ساختن قوم خود بر ترك بتپرستى، و اين شيوهاى عملى بود كه ابراهيم(ع) آن را اتخاذ كرد تا به قوم خود بفهماند كه خدايانشان قادر بر دفاع از خود نيستند، تا چه رسد به اينكه بتوانند در صورتى كه به اين مردم آسيبى برسد، از آنها دفاع نمايند؛ آن گونه كه آنها معتقد بودند.اين شيوهاى بىنظير بود كه ابراهيم(ع) خواست بدين وسيله به قوم خود نشان دهد كه خدايانشان نه قادر برشنيدنند و نه مىبينند و نه سخن مىگويند. آنگاه كه ابراهيم(ع) در باره كسى آن كار را انجام داده، مورد پرسش قرار گرفت، پاسخ داد: «بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذا فَسْأَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ».اين كار، كينهتوزى قومش را منفجر ساخت.از اين رو او را به محاكمه كشيده و حكم خود را در باره او اين گونه صادر كردند كه بايد در آتش بسوزد، ولى ابراهيم داد و فرياد نكرد و شكست روحى به خود راه نداد، بلكه در برابر انبوه جمعيّتِ قوم خود در حالى كه سراسر وجودش توكل برخدا داشت، مطمئن به سرنوشت خويش بود، پايدارى و استقامت به خرج داد.و اين درسى است ارزشمند براى اصلاحطلبان، كه روح و روان آنان را تقويت مىكند، وريشههاى شك و ترديد و ترس و سستى را در آنها ذوب كرده و مىخشكاند تا آنان را به انسانهايى باجرأتتر و نيرومندتر مبدل سازد.
چهارشنبه 15/1/1386 - 7:58