• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 681
تعداد نظرات : 69
زمان آخرین مطلب : 5749روز قبل
دعا و زیارت
در تمام كتاب‏هاى حدیث و تاریخ شیعه و سنى،كه به سیره رسول خدا پرداخته‏اند،حدیث‏با ارزش‏«منزلت‏»آمده است،هر چند در لفظ حدیث تفاوت مختصرى دیده مى‏شود،متن حدیث چنین است:
قال رسول الله (ص) :«یا على!انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى‏» (1)
رسول گرامى اسلام خطاب به امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند:
یا على!تو نسبت‏به من،به منزله هارون پیامبر مى‏باشى نسبت‏به موسى،با این تفاوت كه پس از من پیامبرى نخواهد آمد.
در این حدیث رسول گرامى ما تمام مزایا و اوصافى كه خود دارد،همه را بر امیر المؤمنین علیه السلام نیز اثبات كرده است جز این كه مى‏فرمایند آن حضرت پیامبر نیست،زیرا هارون با موسى در تمام مراحل رسالت‏شریك بودند،و ملاحظه آیات قرآن در مورد آنان نشان مى‏دهد كه هر دوى آنان بیك اندازه مسئول بوده،و با هم به تبلیغ فرعون رفته و كارها را دو نفرى انجام داده‏اند.
پى‏نوشتها:
1) حدیث‏«منزلة‏»در كتاب‏هاى زیر آمده است:سنن ابن ماجه ج 1 ص 45 ح 121،صحیح مسلم بشرح نووى ج 15 ص 174،فرائد السمطین ج 1 ص 122 ح 85،كنز العمال ج 13 ص 124 ش 36395،و ج 11 ص 599 ش 32886،و ج 13 ص 106 ش 36345،مسند احمد حنبل ج 1 ص 173 و 175 و 178،تاریخ طبرى ج 2 ص 368،كامل ابن اثیر ج 2 ص 278 و دهها كتاب دیگر
آفتاب ولایت ص 93
سه شنبه 1/5/1387 - 18:31
دعا و زیارت
«خانه گروهى از اصحاب به مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم راه داشت،روزى آن حضرت فرمود:هر درى كه به مسجد باز مى‏شود ببندید مگر در خانه على را.درها بسته شد.در این باره گروهى سخنانى ناروا گفتند و به گوش رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم رسید.حضرت در میان اصحاب به پا خاست و فرمود:گروهى درباره بستن درها و نبستن من در خانه على را،سخنانى گفته‏اند.من از نزد خود نه درى را بستم و نه باز گذاشتم ولى دستورى داشتم كه آن را پى گرفتم».
سه شنبه 1/5/1387 - 18:28
دعا و زیارت
اذا جادت الدنیا علیك فجد بها على الناس طرا انها تتقلب فلا الجود یفنیها اذا هى اقبلت و لا البخل یبقیها اذا هى تذهب (على علیه السلام)
سخاوت از طبع كریم خیزد و محبت و جاذبه را میان افراد اجتماع برقرار میسازد،شخص سخى هر عیبى داشته باشد در انظار عموم مورد محبت است.
على علیه السلام در سخاوت مشهور و كعبه آمال مستمندان و بیچارگان بود هر كسى را فقر و نیازى میرسید دست‏حاجت پیش على علیه السلام مى‏برد و آنحضرت با نجابت و اصالتى كه در فطرت او بود حاضر نمیشد آبروى سائل ریخته شود.
حارث حمدانى دست نیاز پیش على علیه السلام برد،حضرت فرمود آیا مرا شایسته پرسش دانسته‏اى؟
عرض كرد بلى یا امیر المؤمنین،على علیه السلام فورا چراغ را خاموش كرد و گفت این عمل براى آن كردم كه ترا در اظهار مطلب خفت و شكستى نباشد.
روزى مستمندى بعلى علیه السلام وارد شد و وجهى تقاضا كرد،على علیه السلام بعامل خود فرمود او را هزار دینار بدهد عامل پرسید از طلا باشد یا نقره؟فرمود براى من فرقى ندارد هر كدام كه بدرد حاجتمند بیشتر میخورد از آن بده.
معاویه كه دشمن سرسخت آنحضرت بود روزى از یكى پرسید:از كجا میآئى؟
آن شخص از راه تملق گفت از پیش على كه بخیل‏ترین مردم است!معاویه گفت واى بر تو از على سخى‏تر كسى بدنیا نیامده است اگر او را انبارى از كاه و انبارى از طلا باشد طلا را زودتر از كاه میبخشد.
یكى از مباشران على علیه السلام عوائد ملك او را پیش وى آورده بود آنحضرت فورا در آمد خود را بفقراء تقسیم نمود عصر آنروز همان شخص على علیه السلام را دید كه شمشیرش را میفروشد تا براى خانواده خود نانى تهیه كند.
على علیه السلام هیچگاه سائل را رد نمیكرد و میفرمود:اگر من احساس كنم كه كسى از من چیزى خواهد خواست پیش از اظهار او در اجابت دعوتش پیشدستى میكنم زیرا حقیقت جود نا خواسته بخشیدن است.
على علیه السلام میفرمود حاجتمندان حاجت‏خود را روى كاغذ بنویسند تا خوارى و انكسار سؤال در چهره آنها نمایان نشود.على علیه السلام چهار درهم پول داشت‏یكى را در موقع شب انفاق نمود و یكى را در روز و یكدرهم آشكارا و یكدرهم در نهان آنگاه این آیه نازل شد كه مفسرین شان نزول آنرا در مورد انفاق آنحضرت نوشته‏اند:
الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرا و علانیة فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون (1) .
كسانیكه اموال خود را در شب و روز،نهانى و آشكارا انفاق میكنند براى آنها نزد پروردگارشان پاداشى است و ترس و اندوهى بر آنها نباشد (2) .
پس از قتل عثمان كه على علیه السلام بمسند خلافت نشست عربى نزد آنحضرت آمد و عرض كرد من بسه نوع بیمارى گرفتارم،بیمارى نفس،بیمارى جهل،بیمارى فقر!على علیه السلام فرمود مرض را باید بطبیب رجوع كرد و جهل را بعالم و فقر را بغنى.
آن مرد گفت‏شما هم طبیب هستید و هم عالم و هم غنى!
حضرت دستور داد از بیت المال سه هزار درهم باو عطاء كردند و فرمود هزار درهم براى معالجه بیمارى و هزار درهم براى رفع پریشانى و هزار درهم‏براى معالجه نادانى (3) .
علماء و مفسرین عامه و خاصه نقل كرده‏اند على علیه السلام در مسجد نماز میخواند و در ركوع بود كه سائلى در حالیكه سؤال میكرد از كنار او گذشت و آنحضرت انگشتر خود را كه در دست داشت‏با اشاره باو بخشید،سائل وقتى از او دور شد با رسول اكرم صلى الله علیه و آله برخورد نمود حضرت پرسید چه كسى این انگشتر را بتو داد؟سائل اشاره بعلى علیه السلام نمود و گفت این شخص كه در ركوع است آنگاه آیه:انما ولیكم الله و رسوله...كه آیه ولایت‏بوده و ضمنا اشاره بخاتم بخشى آنحضرت است نازل شد (4) . (در بخش پنجم در ترجمه و تفسیر آیه مزبور بحث‏خواهد شد)
على علیه السلام تنها به بخشش مال اكتفاء نمیكرد بلكه جان خود را نیز در راه حق ایثار نمود،در شب هجرت بخاطر پیغمبر صلى الله علیه و آله از جان خود دست‏شست و باستقبال مرگ رفت،معنى پر مغز ایثار همین است كه جز على علیه السلام كسى بدان پایه نرسیده است.
ایثار مقدم داشتن دیگران است‏بر نفس خود و كسى تا تسلط كامل بر نفس نداشته باشد نمیتواند مال و جان خود را بدیگرى بدهد،این صفت از سجایاى اخلاقى و صفات ملكوتى است كه در هر كسى پیدا نمیشود،على علیه السلام با زحمت و مشقت زیاد نانى تهیه كرده و براى فرزندان خود مى‏برد در راه سائلى رسید و اظهار نیازمندى كرد حضرت نان را باو داد و با دست‏خالى بخانه رفت،روزى با غلام خود قنبر ببازار رفت و دو پیراهن نو و كهنه خرید كهنه را خود پوشید و نو را بقنبر داد.
محدثین و مورخین،همچنین مفسرین ذیل تفسیر آیات سوره دهر (هل اتى) هر یك با مختصر تفاوتى در الفاظ و عبارات در مورد ایثار على علیه السلام بطورخلاصه چنین نوشته‏اند كه حسنین علیهما السلام مریض شدند پدر و مادر آنها و حتى خود حسنین نذر كردند كه پس از بهبودى سه روز بشكرانه آن روزه بگیرند فضه خادمه منزل نیز از آنها پیروى نمود.
چون خداوند لباس عافیت‏بآنها پوشانید بنذر خود وفا كرده و مشغول روزه گرفتن شدند،على علیه السلام سه صاع جو از شمعون یهودى كه همسایه‏شان بود قرض كرد و بمنزل آورد حضرت زهرا علیها السلام روز اول یكصاع از آنرا آرد نموده و (بتعداد افراد خانواده) پنج گرده نان پخت،شب اول موقع افطار سائلى پشت در صدا زد اى خانواده پیغمبر من مسكین و گرسنه‏ام از آنچه میخورید مرا اطعام كنید كه خدا شما را از طعامهاى بهشتى بخوراند،خاندان پیغمبر هر پنج قرص را بمسكین داده و خود با آب افطار كردند.
روز دوم فاطمه علیها السلام ثلث دیگر جو را آرد كرد و پنج گرده نان پخت‏شامگاه موقع افطار یتیمى پشت در خانه حرفهاى مسكین شب پیشین را تكرار كرد باز هر پنج نفر قرصهاى نان را باو داده و خود با آب افطار كردند.روز سیم فاطمه علیها السلام بقیه جو را بصورت نان در آورد و موقع افطارى اسیرى پشت در آمد و سخنان سائلین دو شب گذشته را بزبان آورد باز خاندان پیغمبر نانها را باو دادند و خودشان فقط آب چشیدند روز چهارم حسنین علیهما السلام چون جوجه میلرزیدند وقتى پیغمبر صلى الله علیه و آله آنها را دید فرمود پناه مى‏برم بخدا كه شما سه روز است در چنین حالید جبرئیل فورا نازل شد و 18 آیه از سوره هل اتى را (از آیه 5 تا آیه 22) در شان آنها و توضیح مقامات عالیه‏شان در بهشت‏برین برسول اكرم صلى الله علیه و آله قرائت كرد كه یكى از آیات مزبور اشاره بانفاق و اطعام سه روزه آنها است آنجا كه خداوند تعالى فرماید:
و یطعمون الطعام على حبه مسكینا و یتیما و اسیرا (5) .
و در آخر آیات نازله هم از عمل بیریا و خالصانه آنها قدردانى‏كرده و فرماید:ان هذا كان لكم جزاء و كان سعیكم مشكورا.یعنى البته این (مقامات و نعمتهاى بهشتى كه در آیه‏هاى پیش آنها را توضیح داده) پاداش عمل شما است و سعى شما مورد رضایت و قدردانى است (6) .
سه شنبه 1/5/1387 - 18:26
بیماری ها
استفاده از ریحان برای بسته بندی مواد غذایی
دانشمندان موفق شده اند با استفاده از سبزی ریحان، نوعی ورقه نازك پلاستیكی برای بسته بندی گوشت، پنیر و دیگر مواد غذایی تولید كنند. مواد ضد باكتریایی ریحان برای مقابله با آلودگی مواد غذایی مفید بوده و تاریخ مصرف مواد غذایی را طولانی تر می كند.   
این محققان با یك اقدام ابتكاری، پلیمرهای تازه ای تولید كرده اند كه مولكول های آنها از تركیب مولكول های سبزی ریحان و مولكول های مواد شیمیایی پلاستیكی درست شده است.
زمانی كه از این ورقه ها برای بسته‌بندی مواد غذایی استفاده می‌شود، ذرات آب درون ماده غذایی ، مولكول های ضد باكتری ریحان را به خود جذب می‌كند و موجب می شود ماده غذایی از وجود باكتریها عاری شود.
محققان برای آنكه مولكول های ریحان فقط به درون ماده غذایی نفوذ كند و در فضای آزاد بیرون بسته بندی پراكنده نشود، سطح بیرونی ورقه پلاستیكی را با لایه نفوذ ناپذیرتری پوشش داده اند كه از فرار مولكولهای ریحان جلوگیری به عمل می‌آورد.
استفاده از خاصیت میكرب كش سبزیجات برای تولید بسته بندی ها و پوشش های مواد غذایی در برخی دیگر از كشورهای پیشرفته نظیر ژاپن، سابقه داشته است.   
در ژاپن از ترب كوهی برای تولید ورقه های بسته بندی استفاده می شود، اما مصرف كنندگان از این امر ناراضی بوده اند كه طعم و بوی ترب كوهی از پوشش پلاستیكی به درون مواد غذایی سرایت می كند و طعم این مواد را تغییر می دهد.
در پوشش تولید شده به وسیله محققان اسپانیایی از تعداد كمتری مولكول های ریحان استفاده شده و از این گذشته مولكول های ریحان برخلاف مولكولهای ترب كوهی جذب آب موجود در مواد غذایی نشده و طعم غذاها را تغییر نمی دهد.
بیماری لاغری عصبی(Anorexia)
این بیماری به دلیل ترس فرد از افزایش وزن ایجاد شده و فرد دچار لاغری مفرط می شود، ازخوردن غذا امتناع می کند و یا غذا را خورده اما عمدتا  بر می گرداند. این افراد معمولاً تصویری نادرست از اندام خود دارند . همیشه خیال می کنند چاق بوده و به اندازه کافی لاغر یا خوش اندام نیستند .
دلیل آن رواج تبلیغات و فشارهای عصبی در جامعه است . مبتلایان به آنورکسیا مدت طولانی خود را گرسنه نگه می دارند. ملین ها یا قرصهای لاغر کننده مصرف می کنند، وعده های غذایی را حذف می کنند، عصبی اند و بی خوابی دارند.آنها حساس و زود رنج می شوند، مبتلا به افسردگی شده و در نهایت نیز به بیماری های قلبی و دیگر بیمارهای مرگ بار مبتلا خواهند شد .این افراد باید  به متخصصین ارجاع داده شوند . چون درمان آنها در بسیاری از موارد تنها با مصرف مواد غذایی امکان پذیر نیست.

سه شنبه 1/5/1387 - 18:21
دعا و زیارت
بسم الله الرحمن الرحیم
غدیر در قرآن
الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا. مائده: 3.
امروز (روز غدیر خم) دین شما را به حد كمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام كردم و اسلام را بعنوان دین براى شما پسندیدم.
1- عید خلافت و ولایت
روى زیاد بن محمد قال:
دخلت على ابى عبد الله(ع) فقلت:
للمسلمین عید غیر یوم الجمعة والفطر والاضحى؟
قال: نعم، الیوم الذى نصب فیه رسول الله(ص) امیرالمؤمنین(ع). مصباح المتهجد: 736.
زیاد بن محمد گوید:
بر امام صادق(ع) وارد شدم و گفتم: آیا مسلمانان عیدى غیر از عید قربان و عید فطر و جمعه دارند؟ امام(ع) فرمود:
آرى، روزى كه رسول خدا(ص) امیرمؤمنان(ع) را (به خلافت و ولایت) منصوب كرد.
2- برترین عید امت
قال رسول الله(ص):
یوم غدیر خم افضل اعیاد امتى و هو الیوم الذى امرنى الله تعالى ذكره فیه بنصب اخى على بن ابى طالب علما لامتى، یهتدون به من بعدى و هو الیوم الذى اكمل الله فیه الدین و اتم على امتى فیه النعمة و رضى لهم الاسلام دینا. امالى صدوق: 125، ح 8.
رسول خدا(ص) فرمود:
روز غدیر خم برترین عیدهاى امت من است و آن روزى است كه خداوند بزرگ دستور داد; آن روز برادرم على بن ابى طالب را به عنوان پرچمدار (و فرمانده) امتم منصوب كنم، تا بعد از من مردم توسط او هدایت شوند، و آن روزى است كه خداوند در آن روز دین را تكمیل و نعمت را بر امت من تمام كرد و اسلام را به عنوان دین براى آنان پسندید.
3- عید بزرگ خدا
عن الصادق(ع) قال:
هو عید الله الاكبر،و ما بعث الله نبیا الا و تعید فى هذا الیوم و عرف حرمته و اسمه فى السماء یوم العهد المعهود و فى الارض یوم المیثاق الماخوذ و الجمع المشهود. وسائل الشیعه، 5: 224، ح 1.
امام صادق(ع) فرمود:
روز غدیر خم عید بزرگ خداست، خدا پیامبرى مبعوث نكرده، مگر اینكه این روز را عید گرفته و عظمت آن را شناخته و نام این روز در آسمان، روز عهد و پیمان و در زمین، روز پیمان محكم و حضور همگانى است.
سه شنبه 1/5/1387 - 18:21
دعا و زیارت
على بن ابى طالب علیه السلام به سن 25 تا 26 سالگى رسیده است و بنابر امر الهى و سنت حسنه اسلامى باید با همسرى كه از نظر ایمان و تقوا و دانش و بینش و نجابت و اصالت همشأن او باشد،ازدواج كند تا به كشتى زندگى خود سكون و آرامش بخشد.چنین همسرى جز دختر رسول خدا«فاطمه زهرا»كه به همه خصوصیات او از هنگام تولد تا آن زمان كاملا آشنایى داشت،كسى دیگرى وجود نداشت.از طرف دیگر،فاطمه زهرا علیها السلام به نه سالگى رسیده بود و در ضمن این كه در این سن به رشد جسمانى مناسب رسیده بود،از رشد و كمال عقلانى وافرى نیز بهره‏مند بود و با وجود كمى سن از جهت رشد فكرى و عقلانى از دیگران ممتاز بود،و خداى عز و جل ذهنى وقاد و هوشى سرشار به او عطا كرده بود.از جمال و زیبایى نیز بهره وافرى داشت.این فضایل،وى را از دختران دیگر ممتاز مى‏كرد.از همه مهمتر این كه او در دانشگاه بزرگ وحى و رسالت از علوم و دانش اسلامى بهره فراوانى برده بود،از این رو فاطمه علیها السلام از هر جهت به حد كمال رسیده بود.همین فضایل و كمالات او بود كه بسیارى از ثروتمندان و صحابى معروف رسول خداـهمچون ابوبكر،عمر،عثمان،عبد الرحمان بن عوف و دیگرانـبه‏خواستگارى وى مى‏آمدند،اما پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به هیچ كدام پاسخ مثبت نمى‏داد و این جملات را در پاسخ آنها مى‏گفت:«إن أمرها إلى ربها،إن شاء أن یزوجها زوجها،ازدواج فاطمه به دست خداست.و اگر خدا بخواهد او را به زوجیت كسى در آورد،در مى‏آورد. (1) هنوز زمان ازدواج او نرسیده است.» (2)
فاطمه علیها السلام به تقدیر الهى باید با شخصیتى ازدواج كند كه او همچون از فضایل و كمالات بى‏شمارى برخوردار باشد و آن شخصیت غیر از«على بن ابى طالب علیه السلام»كس دیگرى نخواهد بود.
خواستگاران كوته نظر
برخى از كوته‏نظران خیال مى‏كردند كه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم همچون آنها همه مسائل را از دریچه پول و مادیات مى‏نگرد.اگر كسانى كه به خواستگارى دخترش مى‏روند،پاسخ مثبت به آنان نمى‏دهد،منتظر شخص ثروتمند و شناخته شده‏ترى است.آنان پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را درست نشناخته بودند و در فكر بودند به صورتى خود را با مال و ثروت خویش به حضرت نزدیك سازند،در حالى كه بعثت حضرت محمد صلى الله علیه و آله،و سلم،براى مبارزه با این افكار غلط بود و اسلام آمده بود تا این افتخارات موهوم و بى‏اساس را كنار بزند و معیارها را بر اساس فضایل و كمالات معنوى استوار سازد.این روش پیامبر اسلام در ازدواج دخترش نیز جریان داشت،لذا فاطمه علیها السلام را كه نور چشم و میوه دلش بود به ازدواج على علیه السلام در آورد كه از نظر مادى و مال و منال دنیا چیزى نداشت،كابین و صداقى كه براى این ازدواج قرار داده شد این حقیقت را بخوبى اثبات مى‏كند.
پاسخ منفى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به ابوبكر و عمر
انس بن مالك نقل مى‏كند كه ابوبكر روزى به حضور پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم آمد و در مقابل آن حضرت نشست و عرض كرد:«اى رسول خدا!سبقت مرا در اسلام و دلسوزى و خیرخواهى مرا براى اسلام مى‏دانید و من چنین و چنان كرده‏ام....»حضرت هدف او را از بیان این سخنان سؤال كرد.ابوبكر گفت:«فاطمه علیها السلام را به ازدواج من درآور.... (3) »پیامبر سكوت كرد و یا از وى روبرگرداند. (4) ابوبكر پس از بازگشت از نزد حضرت،به عمر گفت:«هلاك شدم»،عمر پرسید:«مگر چه شده؟»گفت :«فاطمه را خواستگارى كردم،ولى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم از من روى برگرداند !»عمر گفت:«همین جا باش تا من بروم و آنچه را تو از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم خواستى من هم بخواهم.»
سپس به نزد رسول خدا آمد و در مقابل او نشست و عرض كرد:«اى پیامبر خدا!
پیشگامى مرا در قبول اسلام و نیز خیرخواهیم را براى اسلام مى‏دانى و نیز مى‏دانى كه من چنین و چنان بوده‏ام.»حضرت،هدف او را از بیان این سخنان جویا شد،عمر گفت:«فاطمه علیها السلام را به من ازدواج نما.»حضرت از او روى برگرداند و با وى سخنى نگفت.عمر به سوى ابوبكر بازگشت،و گفت:«پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم درباره فاطمه منتظر فرمان خدا است.» (5)
از هیثمى در مجمع الزوائد نقل شده كه ابوبكر و عمر هر یك به دختر خود گفتند:فاطمه را از رسول خدا خواستگارى كنند،و حضرت در پاسخ به هر كدام مى‏فرمود:«منتظر فرمان خداوند هستم.» (6)
ظاهرا رسول خدا نمى‏خواسته‏اند با صراحت به آنها بگوید،شما در شأن و هم كفو دخترم فاطمه نیستید،لذا با جملاتى كه نقل شد یا با روى برگرداندن از آنها،پاسخ منفى مى‏داد.
در خصائص نسائى و دیگر كتب اهل سنت،هست كه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به آن دو (ابوبكر و عمر) فرمود:«إنها صغیرة،فخطبها علی علیه السلام فزوجها منه،او كوچك است،اما وقتى على علیه السلام خواستگارى كرد فاطمه علیها السلام را به تزویج او در آورد.» (7)
على علیه السلام هم كفو فاطمه
درست است كه در آیین اسلام هر مرد مسلمانى كفو مسلمان دیگر است و همین طور هر زنى كه در عقد مرد مسلمانى در مى‏آید با او هم شأن است،ولى اگر به جنبه‏هاى روحى و فكرى افراد توجه شود برخى از زنان هم شأن بعضى مردان و یا بعضى از مردان در شأن بعضى زنان نیستند،مردانى كه داراى افكارى بلند و سجایاى اخلاقى عالى و بینش وسیع اسلامى هستند،باید با زنانى پیمان زناشویى ببندند كه از نظر فكرى و اخلاقى با آنان هم سطح باشند،و بدون رعایت این مسأله به هدف عمده ازدواج كه سكونت و آرامش خاطر در زندگانى است،نخواهند رسید.با توجه به این نكته حقیقت كلام خدا (8) به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم روشن مى‏شود كه فرمود:
«لو لم أخلق علیا لما كان لفاطمة إبنتك كفو على وجه الأرض،آدم فمن دونه،اگر على را نمى‏آفریدم،براى دخترت فاطمه،در روى زمین هم شأنى نبود،از آدم‏گرفته تا دیگران.» (9)
همچنین از رسول خدا نقل شده است:«لو لم یخلق علی ما كان لفاطمة كفو،اگر خداى تعالى،على را خلق نكرده بود،براى فاطمه كفو و هم شأنى نمى‏بود.» (10)
در حدیث دیگرى مى‏فرماید:«لو لا أن الله تعالى خلق امیر المؤمنین لم یكن لفاطمة كفو على وجه الأرض آدم فمن دونه،اگر خداى تعالى امیر المؤمنین را براى همسرى فاطمه خلق نمى‏كرد،براى آن بانوى بزرگ كفو و همسرى در روى زمین وجود نداشت،نه از آدم و نه دیگران.» (11) بى‏تردید مقصود از این هم سویى و هم شأنى،جنبه روحى و معنوى است.
پى‏نوشتها:
1.بحار الانوار،ج 43،ص 125،در كتب اهل سنت تعبیرى كه از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم نقل شده چنین است:«أنتظر بها القضاء،لم ینزل القضاء،حتى ینزل القضاء»،ر.ك:احقاق الحق،ج 10،ص 326ـ .333
2.مناقب ابن شهر آشوب،ج 2،ص 182 و ج 3،ص 343،احقاق الحق،ج 10، .331
3.از رسومات عرب كه اكنون نیز مرسوم است این است كه ازدواج مكرر امرى عادى است و قبحى ندارد،حتى ممكن است چند همسر در یك خانه با شوهرشان زندگى كنند و هیچ گونه اختلاف و نزاعى هم در میان نباشد.تعدد ازدواج از سنتهاى حسنه اسلام است این عمل در جامعه امروز ما ناشایست به نظر مى‏رسد و آن را قبیح مى‏شمرند.
سه شنبه 1/5/1387 - 18:12
دعا و زیارت
فاطمه (س) بضعة من الرسول (ص)
و عن عائشة رضى‏اللَّه‏عنها رفعته إلى رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم (قال):
فاطمة بضعة منى فمن آذاها فقد آذانى
حدیث سیزدهم: فاطمه (س) پاره‏ى تن حضرت رسول (ص) بود
از عایشه است كه رسول خدا (ص) فرمود:
فاطمه (س) پاره‏ى تن من است، هركس او را ذیت كند، پس به تحقیق مرا اذیت كرده است.
سه شنبه 1/5/1387 - 16:19
دعا و زیارت
0- حجاب فاطمه
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: یا رَسُولَ اللّهِ إِنْ لَمْ یَكُنْ یَرانى فَأَنَا أَراهُ، وَ هُوَ یَشُمُّ الرّیحَ.
فَقالَ النَّبِىُّ(صلى الله علیه وآله): أَشْهَدُ أَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنّى.
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) همراه با مرد نابینایى به خانه فاطمه(علیها السلام) آمد، بلافاصله فاطمه(علیها السلام)خود را كام پوشاند.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: چرا خود را پوشاندى با این كه او تو را نمىبیند؟ فاطمه(علیها السلام) فرمود: اى پیامبر خدا! اگر او مرا نمىبیند، من كه او را مىبینم و او بوى مرا حس مىكند! پیامبر اكرم فرمود: گواهى مىدهم كه تو پاره دل منى.
11- دستور العملى جامع
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: دَخَلَ عَلَىَّ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) وَ قَدْ إِفْتَرَشْتُ فِراشى لِلنَّوْمِ، فقالَ: یا فاطِمَةُ لا تَنامى إلاّ وَ قَدْ عَمِلْتِ أَرْبَعَةً:خَتَمْتِ القُرآنَ، وَ جَعَلْتِ الاَْنـْبِیاءَ شُفَعائَكِ، وَ أَرْضَیْتِ الْمُؤْمِنینَ عَنْ نَفْسِكِ، وَ حَجَجْتِ وَ اعْتَمَرْتِ، قالَ هذا وَ أَخَذَ فِى الصَّلوةِ، فَصَبَرْتُ حَتّى أَتَمَّ صَلاتَهُ، قُلتُ: یا رَسُولَاللّهِ أَمَرْتَ بِأَرْبَعَة لا أَقْدِرُ عَلَیْها فى هذَا الْحالِ! فَتَبَسَّمَ(صلى الله علیه وآله وسلم) وَ قال:إِذا قَرَأْتِ قُل هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ثَلاثَ مَرّات فَكَأنَّكِ خَتَمْتِ القُرْآنَ، وَ إِذا صَلَّیْتِ عَلَىَّ وَ عَلَى الاَْنـْبِیاءِ قَبْلى كُنّا شُفَعاءَكِ یَوْمَ الْقِیمَةِ، وَ إِذا اسْتَغْفَرْتِ لِلْمُؤْمِنینَ رَضُوا كُلُّهُمْ عَنْكِ، وَ إِذا قُلْتِ: سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا إِلَهَ إِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ أَكْبَرُ، فَقَدْ حَجَجْتِ وَ اعْتَمَرْتِ.
در وقتى كه بستر خواب را گسترده بودم، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) بر من وارد شد، فرمود:اى فاطمه! نخواب مگر آن كه چهار كار را انجام دهى: قرآن را ختم كنى، و پیامبران را شفیعت گردانى، و مؤمنین را از خود راضى كنى، و حجّ و عمره اى را به جا آورى.
این را فرمود و شروع به خواندن نماز كرد، صبر كردم تا نمازش تمام شد، گفتم: یا رسول اللّه! به چهار چیز مرا امر فرمودى در حالى كه بر آنها قادر نیستم! آن حضرت تبسّمى كرد و فرمود:چون قل هو اللّه را سه بار بخوانى مثل این است كه قرآن را ختم كردهاى، و چون بر من و پیامبران پیش از من صلوات فرستى، شفاعت كنندگان تو در روز قیامت خواهیم بود، و چون براى مؤمنین استغفار كنى، آنان همه از تو راضى خواهند شد، و چون بگویى: سُبحانَ اللّه وَ الحَمدُ للّه وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اكبرُ، حجّ و عمره اى را انجام دادهاى.
12- رضایت شوهر
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): وَیْلٌ لاِمْرَأَة أَغْضَبَتْ زَوْجَها وَ طُوبى لاِمْرَأَة رَضِىَ عَنْها زَوْجُها.
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: واى به حال زنى كه شوهرش را خشمگین سازد، و خوشا به حال زنى كه شوهرش از او خشنود باشد.
13- ثواب انگشتر عقیق
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): مَنْ تَخَتَّمَ بِالْعَقیقِ لَمْ یَزَلْ یَرى خَیْرًا.
كسى كه انگشتر عقیق به دست كند، همیشه خیر مىبیند.
14- على(علیه السلام)، بهترین داور
قالَتْ فاطِمَةُالزَّهراءُ(علیها السلام) عَنْ أَبیها(صلى الله علیه وآله وسلم) قالَ: إِنَّ نَفَرًا مِنَ الْمَلائِكَةِ تَشاجَرُوا فى شَىْء فَسَأَلُوا حَكَمًا مِنَ الاْدَمِیّینَ، فَأَوْحَى اللّهُ تَعالى إلَیْهِمْ أَنْ تَخَیَّرُوا، فَاخْتارُوا عَلِىَّ بْنَ أَبیطالب.
گروهى از فرشتگان درباره چیزى با یكدیگر مشاجره نمودند، حاكم و داورى را از بنىآدم تقاضا كردند، خداوند متعال به آنها وحى فرمود كه خودتان انتخاب كنید و آنان على ابن ابیطالب(علیه السلام) را برگزیدند.
15- زنان دوزخى
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم) ... یا بِنْتى أَمَّا الْمُعَلَّقَةُ بِشَعْرِها فَإِنَّها كانَتْ لا تُغَطّى شَعْرَها مِنَ الرِّجالِ، وَ أَمـَّا الْمُعَلَّقَةُ بِلِسانِها فَإِنَّها كانَتْ تُؤْذى زَوْجَها،... وَ أَمَّا الَّتى كانَ رَأْسُها رَأْسَ خِنْزیر، وَ بَدَنُها بَدَنَ الْحِمارِ فَإِنَّها كانَتْ نَمّامَةً كَذّابَةً.
وَ أَمَّا الَّتى كانَتْ عَلى صُورَةِ الكَلْبِ فَإِنَّها كانَتْ قینَةً نَوّاحَةً حاسِدَةً.
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) (درباره مشاهدات خود از عذاب دوزخیان در شب معراج) فرمود: دخترم! امّا زنى كه به مویش آویخته شده بود ، كسى بود كه مویش را از مردان نمىپوشانید، و آن كه به زبانش آویزان بود، زنى بود كه شوهرش را آزار مىداد... و آن كه سرش سرِ خوك و بدنش بدنِ الاغ بود، زنى بود كه سخنچین و دروغگو بود، و آن كه صورتش به شكل سگ بود، زنى بود كه آواز مىخواند و نوحه سرایى مىكرد و حسد مىورزید.
16- شرایط روزه دار
عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: ما یَصْنَعُ الصّائِمُ بِصِیام إِذا لَمْ یَصُنْ لِسانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوارِحَهُ.
روزه دار چون زبانش و گوشش و چشمش و اعضایش را [از حرام ]نگه ندارد، روزه دار نیست.
17- داناترین و نخستین مسلمان
عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ لى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): زَوْجُكِ أَعْلَمُ النّاسِ عِلْمًا، وَ أَوَّلُهُمْ سِلْمًا، وَ أَفْضَلُهُمْ حِلْمًا.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به من فرمودند: شوهر تو در دانش، داناترین مردم و نخستین مرد مسلمان و در بردبارى، برترین مردم است.
18- كمك به ذرارى پیامبر
عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم): أَیُّما رَجُل صَنَعَ إِلى رَجُل مِنْ وُلْدى صَنیعَةً فَلَمْ یُكافِئْهُ عَلَیْها، فَأَنَا الْمُكافِئُ لَهُ عَلَیْها.
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: هر كسى براى فردى از فرزندان من كارى انجام دهد و بر آن كار پاداشى نگیرد، من پاداش دهنده او خواهم بود.
19- على و شیعیان
عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: إِنَّ أَبى(صلى الله علیه وآله وسلم) نَظَرَ إِلى عَلِىٍّ(علیه السلام) وَ قالَ: هذا وَ شیعَتُهُ فِى الْجَنَّةِ.
پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به على(علیه السلام) نگریست و فرمود: این شخص و پیروانش در بهشت اند.
20- شیعه على در قیامت
عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: إِنَّ رَسُولَاللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) قالَ لِعَلِىٍّ(علیه السلام) : یا أَبَاالْحَسَنِ أَما إِنَّكَ وَ شیعَتُكَ فِى الْجَنَّةِ.
پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به على(علیه السلام) فرمود: اى اباالحسن! آگاه باش كه تو و پیروانت در بهشت هستید.
21- قرآن و عترت در آخرین سخن پیامبر
عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: سَمِعْتُ أَبى رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) فى مَرَضِهِ الَّتى قُبِضَ فیهِ یَقُولُ ـ و قَدِ امْتَلاََتِ الْحُجْرَةُ مِنْ أَصْحابِهِ ـ أَیُّهَا النّاسُ یُوشِكُ أَنْ أُقْبَضَ قَبْضًا یَسیرًا، وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْكُمُ الْقَوْلَ مَعْذِرَةً إِلَیْكُمْ، أَلا إِنّى مُخَلِّفٌ فیكُم كِتابَ رَبّى عَزَّوَجَلَّ وَ عِتْرَتى أَهْلَ بَیْتى.
ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِ عَلِىٍّ فقالَ: هذا عَلِىٌّ مَع الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِىٍّ لا یَفْتَرِقانِ حَتّى یَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ، فَأَسْئَلُكُمْ مَا تَخْلُفُونى فیهِما.
از پدرم رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در هنگام مرضى كه به سبب آن از دنیا رفت ـ و در حالى كه خانه، مملوّ از اصحاب بود ـ شنیدم كه فرمود:اى مردم! نزدیك است كه به آسانى از میان شما رخت بربندم، و به تحقیق سخنى كه عذر را بر شما تمام كند پیش فرستادم.
بدانید كه من در میان شما، كتاب پروردگارم و عترتم، اهل بیتم را بر جاى مىگذارم.
آن گاه دست على را گرفت و فرمود : این على با قرآن است و قرآن با على است، از هم جدا نمىشوند تا هر دو در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.
من در قیامت از شما از آنچه درباره این دو پس از من انجام دهید، خواهم پرسید.
22- شستن دستها
عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم)، لا یَلُومَنَّ إِلاّ نَفْسَهُ مَنْ باتَ وَ فى یَدِهِ غَمَرٌ.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: سرزنش نكند جز خود را، كسى كه شب كند، در حالى كه دستش چرب و بدبو باشد.
23- نتیجه گشاده رویى
عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: أَلْبِشْرُ فى وَجْهِ الْمُؤْمِنِ یُوجِبُ لِصاحِبِهِ الْجَنَّةَ.
گشاده رویى در چهره مؤمن براى صاحبش، بهشت را سبب مىشود.
24- رنج خانه دارى
عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: یا رَسُولَ اللّهِ لَقَدْ مَجَلَتْ یَداىَ مِنَ الرَّحى، أَطْحَنُ مَرَّةً، وَ أَعْجَنُ مَرَّةً.
اى رسول خدا! دو دستم از سنگ آسیا پینه بسته، یك بار آرد مىكنم و یك بار خمیر مىسازم.
25- زیان بخل
« عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ لی رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): إِیّاكِ وَ الْبُخْلَ، فَإِنَّهُ عاهَةٌ لا تَكُونُ فى كَریم. إِیّاكِ وَ الْبُخْلَ فَإِنَّهُ شَجَرَةٌ فِى النّارِ، وَ أَغْصانُها فِى الدُّنْیا، فَمَنْ تَعَلَّقَ بِغُصْن مِنْ أَغْصانِها أَدْخَلَهُ النّارَ.»
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: از بخل ورزیدن بپرهیز، زیرا كه بخل آفتى است كه در شخص بزرگوار نیست.
از بخل بپرهیز، زیرا كه آن درختىاست در آتش دوزخ كه شاخه هایش در دنیاست، هر كه به شاخه اى از شاخه هایش درآویزد، داخل جهنّمش گردانَد.
26- نتیجه سخاوت
«عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ لى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): وَ عَلَیْكِ بِالسَّخاءِ، فَإِنَّ السَّخاءَ شَجَرَةٌ مِنْ شَجَرِ الْجَنَّةِ، أَغْصانُها مُتَدَلِیَّةٌ إِلَى الاَْرْضِ، فَمَنْ أَخَذَ مِنْها غُصْنًا قادَهُ ذلِكَ الْغُصْنُ إِلَى الْجَنَّةِ.»
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به من گفت: بر تو باد سخاوت ورزیدن، زیرا كه سخاوت درختى از درختان بهشت است كه شاخه هایش به زمین آویخته است، هر كه شاخه اى از آن را بگیرد، او را به سوى بهشت مىكشاند.
27- نتیجه سلام و تحیّت بر رسول خدا و دخترش زهرا
« عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ لی أَبى وَ هُوَ ذاحَىٍّ: مَنْ سَلَّمَ عَلَىَّ وَ عَلَیْكِ ثَلاثَةَ أَیّام فَلَهُ الْجَنَّةُ.»
پدرم در زمان حیاتش به من فرمود:هر كه بر من و تو تا سه روز تحیّت و سلام بفرستد، بهشت بر او واجب گردد.
28- خنده اسرار آمیز
«لَمّا مَرِضَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) دَعَا ابْنَتَهُ فاطِمَةَ فَسارَّها، فَبَكَتْ، ثُمَّ سارَّها فَضَحِكَتْ، فَسَأَلْتُها عَنْ ذلِكَ، فَقالَتْ: أَمّا حَینَ بَكَیْتُ فَإِنَّهُ أَخْبَرَنى أَنَّهُ مَیِّتٌ، فَبَكَیْتُ، ثُمَّ أَخْبَرَنى أَنّى أَوَّلُ أَهْلِهِ لُحُوقًا بِهِ فَضَحِكْتُ.»
هنگامى كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) مریض شد، دخترش فاطمه را نزد خود خواند و در گوش او سخن گفت.
فاطمه(علیها السلام) گریه كرد، مجدّداً رسول خدا با او نجوا كرد، فاطمه(علیها السلام) خندید.
عایشه گوید: در این باره از حضرت زهرا(علیها السلام) پرسیدم، فرمود: چون پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) مرگش را به من خبر داد، گریستم، پس از گریه ام به من خبر داد كه نخستین كسى كه او را ملاقات كند من هستم، در نتیجه خندیدم.
29- پیامبر، پدر فرزندان زهرا
«عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ النَّبِىُّ(صلى الله علیه وآله وسلم): إِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَ ذُرِّیَّةَ كُلِّ بَنى أُمٍّ عَصَبَةً یَنْتَمُونَ إِلَیْها إِلاّ وُلْدَ فاطِمَةَ(علیها السلام)فَأَنـَا وَلیُّهُمْ وَ أَنـَا عَصَبَتُهُمْ.»
فاطمه(علیها السلام) از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل كرده كه فرمود:همانا خداوند عَزَّ وَ جَلَّ ذرّیّه هر یك از فرزندان مادرى را سبب ارتباط و خویشاوندى قرار داده كه به وسیله آن ذرّیّه به او منسوب مىشوند، مگر فرزندان فاطمه(علیها السلام)كه من سرپرست و خویشاوند آنها هستم [و به من منسوب مىشوند].
30- خوشبخت واقعى
«عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): هذا جَبْرَئیلُ(علیه السلام)یُخْبِرُنى: إِنَّ السَّعیدَ، كُلَّ السَّعیدِ، حَقَّ السَّعیدِ، مَنْ أَحَبَّ عَلِیًّا فى حَیاتى وَ بَعْدَ وَفاتى.»
فاطمه(علیها السلام) از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل كرده كه فرمود: این جبرئیل(علیه السلام)است كه مرا خبر مىدهد: همانا خوشبخت، تمام خوشبخت و خوشبخت واقعى، كسى است كه على را، در زندگىام و پس از مرگم، دوست داشته باشد.
31- پیامبر در جمع اهل بیت
«عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: دَخَلْتُ عَلى رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) فَبَسَطَ ثَوْبًا وَ قالَ لی: إِجْلِسی عَلَیْهِ، ثُمَّ دَخَلَ الْحَسَنُ فَقالَ لَهُ: إِجْلِسْ مَعَها، ثُمَّ دَخَلَ الحُسَیْنُ فَقالَ لَهُ: إِجْلِسْ مَعَهُما، ثُمَّ دَخَلَ عَلِىٌّ(علیه السلام) فَقالَ لَهُ: إِجْلِسْ مَعَهُمْ، ثُمَّ أَخَذَ بِمَجامِعِ الثَّوْبِ فَضَمَّهُ عَلَیْنا ثُمَّ قالَ: أَلّلهُمَّ هُمْ مِنّى وَ أَنَا مِنْهُمْ أَلّلهُمَّ ارْضِ عَنْهُمْ كَما أَنّى عَنْهُمْ راض.»
بر رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) وارد شدم، جامه اى را گستراند و فرمود: بنشین، در این وقت حسن(علیه السلام) آمد، فرمود: نزد مادرت بنشین، بعداً حسین(علیه السلام)آمد. فرمود: با اینها بنشین. پس على(علیه السلام)آمد. فرمود: تو نیز با اینان بنشین، آن گاه اطراف جامه را گرفت و روى ما انداخت. فرمود: خدایا! اینها از من اند و من از اینهایم، خدایا! از اینان راضى باش، همان طور كه من از اینها راضىام.
32- دعاى پیامبر در وقت ورود و خروج از مسجد
عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: كانَ النَّبِىُّ إِذا دَخَلَ الْمَسْجِدَ یَقُول: «بِسْمِ اللّهِ، أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ اغْفِرْ ذُنُوبى وَ افْتَحْ لى أَبْوابَ رَحْمَتِكَ».
وَ إِذا خـَرَجَ یَقـُولُ: «بِسْـم اللّـهِ، أَللّهُمَّ صَـلِّ عَلى مُحَمَّد وَاغْفِرْ ذُنُوبى وَ افْتَحْ لى أَبْوابَ فَضْلِكَ».
فاطمه(علیها السلام) فرموده است: پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) چون داخل مسجد مىشد مىفرمود: «به نام خدا، خدایا بر محمّد درود فرست و گناهانم را بیامرز و درهاى رحمتت را برایم باز كن!» و چون خارج مىشد مىفرمود: «به نام خدا، خدایا بر محمّد درود بفرست و گناهانم را بیامرز و درهاى بخششت را برایم باز كن!»
33- سحر خیزى
«عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: مَرَّ بى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) وَ أَنـَا مُضْطَجَعَةٌ مُتَصَبَّحَةٌ فَحَرَّكَنى بِرِجْلِهِ وَ قالَ یا بُنَیَّةُ قُومى فَاشْهَدى رِزْقَ رَبِّكِ وَ لا تَكُونى مِنَ الْغافِلینَ، فَإِنَّ اللّهَ یُقَسِّمُ أَرْزاقَ النّاسِ ما بَیْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلى طُلُوعِ الشَّمْسِ.»
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) بر من گذشت، در حالى كه در خواب صبحگاهى بودم، مرا با پایش تكان داد و فرمود: دخترم! برخیز شاهد رزق و روزى پروردگارت باش و از غافلان مباش، زیرا كه خداوند روزى هاى مردم را بین طلوع فجر تا طلوع آفتاب تقسیم مىكند.
34- مریض در پناه خدا
«عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ النَّبِىُّ(صلى الله علیه وآله وسلم): إِذا مَرِضَ الْعَبْدُ أَوْحَى اللّهُ إِلى مَلائِكَتِهِ أَنِ ارْفَعُوا عَنْ عَبْدِىَ الْقَلَمَ مادامَ فى وَثاقى، فَإِنّى أَنـَا حَبَسْتُهُ حَتّى أَقْبَضَهُ أَوْ أُخَلِّىَ سَبیلَهُ. كانَ أَبى یَقُولُ: أَوْحَى اللّهُ إِلى مَلائِكَتِهِ أُكْتُبُوا لِعَبْدى أَجْرَ ما كانَ یَعْمَلُ فى صِحَّتِهِ.»
فاطمه(علیها السلام) فرموده است: پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: چون بنده خدا بیمار گردد، خداوند به فرشتگانش وحى مىكند: قلم تكلیف را از بنده ام ـ تا وقتى كه در عهد و پیمان من است ـ بردارید، زیرا خودم او را بازداشت نموده تا جانش را بگیرم یا آزادش گذارم. پدرم مىفرمود: خداوند به فرشتگانش وحى فرستاد كه براى بنده بیمارم پاداش كارهایى را كه در وقت سلامتش انجام مىداد، بنویسید.
35- نرمخویى در مقابل دیگران و احترام به زنان
عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ (صلى الله علیه وآله وسلم): خِیارُكُمْ أَلْیَنُكُمْ مَناكِبَهُ وَ أَكْرَمُهُمْ لِنِسائِهِمْ.
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرموده است: بهترین شما نرمخوترین شما به اطرافیان و بزرگوارترین شما به زنان است.
36- پاداش آزادى بردگان
«عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): مَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً مُؤْمِنَةً كانَ لَهُ بِكُلِّ عُضْو مِنْها فَكاكُ عُضْو مِنَ النّارِ.»
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :هر كه بنده مؤمنى را آزاد كند، به اِزاى هر عضوى از آن بنده، عضوى از او از آتش جهنّم آزاد گردد.
37- زمان استجابت دعا
«عَنْ أَبیها رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) قالَتْ: قالَ: إِنَّ فِى الْجُمُعَةِ لَساعَةً لا یُوافِقُها عَبْدٌ مُسْلِمٌ یَسْأَلُ اللّهَ تَعالى فیها خَیْرًا إِلاّ أَعْطاهُ إِیّاهُ، إِذا تَدَلّى نِصْفُ الشَّمْسِ لِلْغُرُوبِ.»
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود : در روز جمعه ساعتى است كه بنده مسلمان در آن وقت چیزى از خدا نخواهد مگر آن كه خداوند به او عطا گرداند، و آن وقتى است كه نیمه خورشید به سوى مغرب نزدیك گردد.
38- سستى در نماز
«عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: سَأَلْتُ أَبى رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) لِمَنْ تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ.
قال(صلى الله علیه وآله وسلم): مَنْ تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ إِبْتَلاهُ اللّهُ بِخَمْسَ عَشَرَةَ خَصْلَةً:یَرْفَعُ اللّهُ الْبَرَكَةَ مِنْ عُمْرِهِ، وَ یَرْفَعُ اللّهُ الْبَرَكَةَ مِنْ رِزْقِهِ، وَ یَمْحُوا اللّهُ عَزَّوَجَلَّ سیماءَ الصّالِحینَ مِنْ وَجْهِهِ، وَكُلُّ عَمَل یَعْمَلُهُ لا یُوجَرُ عَلَیْهِ، وَ لا یَرْتَفِعُ دُعاؤُهُ إِلىَ السَّماءِ، وَ لَیْسَ لَهُ حَظٌّ فى دُعاءِ الصّالِحینَ، وَ أَنّهُ یَمُوتُ ذَلیلاً، وَ یَمُوتُ جائِعًا، وَ یَمُوتُ عَطْشانًا، فَلَوْ سُقِىَ مِنْ أَنْهارِ الدُّنْیا لَمْ یُرْوَ عَطَشُهُ، وَ یُوَكِّلُ اللّهُ مَلَكًا یَزْعَجُهُ فى قَبْرِهِ، وَ یَضیقُ عَلَیْهِ قَبْرُهُ وَ تَكُونُ الظُّلْمَةُ فى قَبْرِهِ، وَ یُوَكِّلُ اللّهُ بِهِ مَلَكًا یَسْحَبُهُ عَلى وَجْهِهِ، وَ الْخَلائِقُ یَنْظُرُونَ إِلَیْهِ، وَ یُحاسَبُ حِسابًا شَدیدًا، وَ لا یَنْظُرُ اللّهُ إِلَیْهِ وَ لا یُزَكّیهِ وَ لَهُ عَذابٌ أَلیمٌ.»
از پدرم رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)درباره مردان و زنانى كه در نمازشان سستى و سهل انگارى مىكنند، پرسیدم.
آن حضرت فرمودند: هر زن و مردى كه در امر نماز، سستى و سهل انگارى داشته باشد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا مىگرداند:1ـ خداوند، بركت را از عمرش مىگیرد،2ـ خداوند، بركت را از رزق و روزىاش مىگیرد،3ـ خداوند، سیماى صالحین را از چهره اش محو مىكند،4ـ هر كارى كه بكند بدون پاداش خواهد ماند،5ـ دعایش مستجاب نخواهد شد،6ـ برایش بهره اى از دعاى صالحین نخواهد بود،7ـ ذلیل خواهد مُرد،8ـ گرسنه جان خواهد داد،9ـ تشنه كام خواهد مرد، به طورى كه اگر با همه نهرهاى دنیا آبش دهند، تشنگىاش برطرف نخواهد شد،10ـ خداوند، فرشته اى را برمىگزیند تا او را در قبرش ناآرام سازد،11ـ قبرش را تنگ گرداند،12ـ قبرش تاریك باشد،13ـ خداوند فرشته اى را برمىگزیند تا او را به صورتش به زمین كشد، در حالى كه خلایق به او بنگرند،14ـ به سختى مورد محاسبه قرار گیرد،15ـ و خداوند به او ننگرد و او را پاكیزه نگرداند و او را عذابى دردناك باشد.
39- شكست ظالم
« عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم): مَا الْتَقى جُنْدانِ ظالِمانِ إِلاّ تَخَلَّى اللّهُ مِنْهُما، فَلَمْ یُبالِ أَیُّهُما غَلَبَ، وَ مَا الْتَقى جُنْدانِ ظالِمانِ إِلاّ كانَتِ الدّائِرَةُ عَلى أَعْتاهُما.»
فاطمه(علیها السلام) فرمود: پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرموده است: دو سپاه ستمگر به هم نرسند، مگر آن كه خداوند آن دو را به حال خود واگذارد، و باكى نداشته باشد كه كدام یك پیروز گردد.
و دو سپاه ستمگر به هم نرسند، مگر آن كه هزیمت و شكست از آنِ سپاه ظالمتر باشد.
40- بخشى از خطبه زهرا(علیها السلام)
قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهراءُ(علیها السلام) فى خُطْبَتِهَا المَعْرُوفَةُ:حضرت زهرا(علیها السلام) در آن سخنرانى معروفش در مسجد فرمود:
ـ جَعَلَ اللّهُ الاِْیمانَ تَطْهیرًا لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ : خداوند ایمان را براى تطهیر شما از شرك قرار داد،
ـ وَ الصَّلاةَ تَنْزیهًا لَكُمْ مِنَ الْكِبْرِ: و نماز را براى پاك شدن شما از تكبّر،
ـ وَ الزَّكاةَ تَزْكِیَةً لِلنَّفْسِ وَ نِماءً فِى الرِّزْقِ: و زكات را براى پاك كردن جان و افزونى رزقتان،
ـ وَ الصِّیامَ تَثْبیتًا لِلاِْخْلاصِ : و روزه را براى تثبیت اخلاص،
ـ وَ الْحَجَّ تَشْییدًا لِلدّینِ : و حجّ را براى قوّت بخشیدن دین،
ـ وَ الْعَدْلَ تَنْسیفاً لِلْقُلُوبِ : و عدل را براى پیراستن دلها،
ـ وَ إِطاعَتَنا نِظامًا لِلْمِلَّةِ : و اطاعت ما را براى نظم یافتن ملّت،
ـ وَ إِمامَتَنا أَمانًا لِلْفُرْقَةِ :و امامت ما را براى در امان ماندن از تفرقه،
ـ وَ الْجِهادَ عِزًّا لِلاِْسْلامِ :و جهاد را براى عزّت اسلام،
ـ وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلىَ اسْتیجابِ الاَْجْرِ :و صبر را براى كمك در استحقاق مزد،
ـ وَ الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعامَّةِ :و امر به معروف را براى مصلحت و منافع همگانى،
ـ وَ بِرَّ الْوالِدَیْنِ وِقایَةً مِنَ السُّخْطِ :و نیكى كردن به پدر و مادر را سپر نگهدارى از خشم،
ـ وَ صِلَةَ الاَْرْحامِ مَنْماةً لِلْعَدَدِ : و صلهارحام را وسیله ازدیاد نفرات،
ـ وَ الْقِصاصَ حَقْنًا لِلدِّماءِ : و قصاص را وسیله حفظ خونها،
ـ وَ الْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تَعْریضًا لِلْمَغْفِرَةِ : و وفاى به نذر را براى در معرض مغفرت قرار گرفتن،
ـ وَ تَوْفِیَةَ الْمَكاییلِ وَ الْمَوازینِ تَغْییرًا لِلْبَخْسِ : و به اندازه دادن ترازو و پیمانه را براى تغییر خوى كمفروشى،
ـ وَ النَّهْىَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزیهًا عَنِ الرِّجْسِ : و نهى از شرابخوارى را براى پاكیزگى از پلیدى،
ـ وَ اجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجابًا عَنِ اللَّعْنَةِ : و دورى از تهمت را براى محفوظ ماندن از لعنت،
ـ وَ تَرْكُ السَّرِقَةِ إِیجابًا لِلْعِفَّةِ : و ترك سرقت را براى الزام به پاكدامنى،
ـ وَ حَرَّمَ الشِّرْكَ إِخْلاصًا لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ : و شرك را حرام كرد براى اخلاص به پروردگارى او،
ـ فَاتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون بنابراین، از خدا آن گونه كه شایسته است بترسید و نمیرید، مگر آن كه مسلمان باشید،
ـ وَ أَطیعُوا اللّهَ فیما أَمَرَكُمْ بِهِ وَ نَهاكُمْ عَنْهُ و خدا را در آنچه به آن امر كرده و آنچه از آن بازتان داشته است اطاعت كنید،
ـ فَإِنَّهُ إِنَّما یَخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ زیرا كه «از بندگانش، فقط آگاهان، از خدا مىترسند.» (سوره فاطر آیه 28)

سه شنبه 1/5/1387 - 16:18
دعا و زیارت
حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام)، دختر گرامى پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و خدیجه كبرى، چهارمین دختر پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) است.
القاب حضرتش: زهرا، صدّیقه، طاهره، مباركة، زكیّه، راضیه، مرضیّه، محدثَّه و بتول مىباشد.
بیشتر مورّخان شیعه و سنّى، ولادت با سعادت آن حضرت را در بیستم جمادىالثّانى سال پنجم بعثت در مكّه مكرّمه مىدانند.
برخى سال سوم و برخى سال دوم بعثت را ذكر كرده اند.
یك مورّخ و محدّث سنّى، ولادت آن بانو را در سال اوّل بعثت دانسته است.
بدیهى است روشن ساختن زاد روز یا سالروز درگذشت شخصیّت هاى بزرگ تاریخ هرچند كه از نظر تاریخى و تحقیقى باارزش و قابل بحث است، امّا از نظر تحلیل شخصیّت چندان مهم به نظر نمىرسد.
آنچه مهّم و سرنوشت ساز است نقش آنان در سرنوشت انسان و تاریخ مىباشد.
پرورش زهرا(علیها السلام) در كنار پدرش رسول خدا و در خانه نبوّت بود; خانه اى كه محلّ نزول وحى و آیه هاى قرآن است.
آنجا كه نخستین گروه از مسلمانان به یكتایى خدا ایمان آوردند و بر ایمان خویش استوار ماندند.
آن سالها در سراسر عربستان و همه جهان، این تنها خانه اى بود كه چنین بانگى از آن برمىخاست: اللّه اكبر.
و زهرا تنها دختر خردسال مكّه بود كه چنین جنب و جوشى را در كنار خود مىدید.
او در خانه تنها بود و دوران خردسالى را به تنهایى مىگذراند.
دو خواهرش رقیّه و كلثوم چند سال از او بزرگتر بودند.
شاید راز این تنهایى هم یكى این بوده است كه باید از دوران كودكى همه توجّه وى به ریاضت هاى جسمانى و آموزشهاى روحانى معطوف گردد.
حضرت زهرا(علیها السلام) بعد از ازدواج با امیرالمؤمنین على(علیه السلام)، به عنوان بانویى نمونه بر تارك قرون و اعصار درخشید.
دختر پیامبر همچنان كه در زندگى زناشویى نمونه بود، در اطاعت پروردگار نیز نمونه بود.
هنگامى كه از كارهاى خانه فراغت مىیافت به عبادت مىپرداخت، به نماز، دعا، تضرّع به درگاه خدا و دعا براى دیگران.
امام صادق(علیه السلام) از اجداد خویش از حسن بن على(علیه السلام) روایت كرده است كه : مادرم شبه هاى جمعه را تا بامداد در محراب عبادت مىایستاد و چون دست به دعا برمىداشت مردان و زنان باایمان را دعا مىكرد، امّا درباره خود چیزى نمىگفت.
روزى بدو گفتم: مادر! چرا براى خود نیز مانند دیگران دعاى خیر نمىكنى؟ گفت: فرزندم! همسایه مقدّم است.
تسبیح هایى كه به نام تسبیحات فاطمه(علیها السلام) شهرت یافته و در كتابهاى معتبر شیعه و سنّى و دیگر اسناد، روایت شده نزد همه معروف است.
فاطمه(علیها السلام) تا وقتى كه رسول خدا از دنیا نرفته بود، سختى ها و تلخى ها زندگى را با دیدن سیماى تابناك پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) بر خود هموار مىنمود، ملاقات پدر تمام رنجها را از خاطرش مىزدود و به او آرامش و قدرت مىبخشید.
امّا مرگ پدر، مظلوم شدن شوهر، از دست رفتن حقّ، و بالاتر از همه دگرگونیهایى كه پس از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) ـ به فاصله اى اندك ـ در سنّت مسلمانى پدید آمد، روح و سپس جسم دختر پیغمبر را سخت آزرده ساخت.
چنان كه تاریخ نشان مىدهد، او پیش از مرگ پدرش بیمارى جسمى نداشته است.
داستان آنان را كه به در خانه او آمدند و مىخواستند خانه را با هر كس كه درون آن است آتش زنند شنیده اید.
خود این پیشامد، به تنهایى براى آزردن او بس است، چه رسد كه رویدادهاى دیگر هم بدان افزوده شود.
دختر پیغمبر، نالان در بستر افتاد.
زنان مهاجر و انصار نزد او گرد آمدند.
آن بانوى دو جهان، خطبه اى بلیغ در جمع آن زنان بیان فرمود كه با نقل بخشى كوتاه از آن، گوشه اى از دردِ دین و سوز و گداز مكتبى زهرا(علیها السلام) و شِكْوه او از مردم فرصت طلب و غاصبان ولایت را درمىیابید.
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن با مردم بىدرد ندانى كه چه دردى است!«به خدا سوگند، اگر پاى در میان مىنهادند، و على را بر كارى كه پیغمبر به عهده او نهاد، مىگذاردند، آسان آسان ایشان را به راه راست مىبُرد، و حقّ هر یك را بدو مىسپرد... شگفتا! روزگار چه بوالعجب ها در پس پرده دارد و چه بازیچه ها یكى پس از دیگرى برون مىآرد.
راستى مردان شما چرا چنین كردند؟ و چه عذرى آوردند؟ دوست نمایانى غدّار، در حقّ دوستان ستمكار و سرانجام به كیفر ستمكارى خویش گرفتار.
سر را گذاشته و به دُم چسبیدند! پى عامى رفتند و از عالم نپرسیدند! نفرین بر مردمى نادان كه تبهكارند و تبهكارى خود را نیكوكارى مىپندارند!»سرانجام، دختر پیغمبر، دنیا را به دنیا طلبان گذاشت و به لقاى پروردگارش شتافت.
فاطمه را شبانه دفن كردند و على(علیه السلام) او را به خاك سپرد و رخصت نداد تا ابوبكر بر جنازه او حاضر شود، و او این گونه مظلوم و شهید از دنیا رفت.
در تاریخ شهادت آن بانوى بزرگ نیز محدّثان اقوال گوناگونى دارند كه مشهورتر از همه، سیزده جمادى الاولى سال یازده هجرى و دیگرى سوم جمادى الثّانى همان سال است.
دانش اندوزى فاطمه(علیها السلام)
فاطمه(علیها السلام) از همان آغاز، دانش را از سرچشمه وحى فرا گرفت.
آنچه را از اسرار و دانش ها، پدر براى او باز مىگفت، على(علیه السلام) مىنوشت و فاطمه آنها را گرد مىآورد كه كتابى به نام مصحف فاطمه شد.
آموزش دیگران
فاطمه زهرا(علیها السلام) با بیان احكام و معارف اسلام، زنان را به وظایفشان آشنا مىساخت.
فضّه خدمتگزار فاطمه(علیها السلام)، كه از شاگردان و پرورش یافتگان مكتب اوست در مدّت بیست سال جز با آیات قرآن سخنى نگفت و هر گاه قصد بیان مطلبى را داشت با آیه اى متناسب از قرآن، منظور خویش را بیان مىكرد.
فاطمه(علیها السلام) نه تنها از فراگرفتن دانش خسته نمىشد، بلكه در یاد دادن مسائل دین به دیگران از حوصله و پشتكار فراوانى برخوردار بود.
روزى زنى نزد او آمد و گفت: مادرى پیر دارم كه در مورد نماز خود اشتباهى كرده و مرا فرستاده تا از شما مسأله اى بپرسم.
زهرا(علیها السلام) سؤال او را پاسخ فرمود.
زن براى بار دوم و سوم آمد و مسأله پرسید و پاسخ شنید، این كار تا ده بار تكرار شد و هر بار آن بانوى بزرگوار، سؤال وى را پاسخ فرمود.
زن از رفت و آمدهاى پى در پى شرمگین شد و گفت: دیگر شما را به زحمت نمىاندازم.
فاطمه(علیها السلام) فرمود: باز هم بیا و سؤالهایت را بپرس، تو هر قدر سؤال كنى من ناراحت نمىشوم، زیرا از پدرم رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)شنیدم كه فرمود: روز قیامت علماى پیرو ما محشور مىشوند و به آنها به اندازه دانششان خلعت هاى گرانبها عطا مىگردد و اندازه پاداش به نسبت میزان تلاشى است كه براى ارشاد و هدایت بندگان خدا نمودهاند.
عبادت فاطمه(علیها السلام)
حضرت زهرا(علیها السلام) بخشى از شب را به عبادت مشغول مىشد.
آن قدر نمازهاى شب او طولانى مىشد و بر روى پاهایش مىایستاد كه پایش ورم مىكرد.
حسن بصرى متوفّاى 110 هجرى گوید: هیچ كس در میان امّت از نظر زهد و عبادت و پارسایى از فاطمه(علیها السلام)والاتر نبود.
گردن بند با بركت
روزى پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) در مسجد نشسته بود و اصحاب به دورش حلقه زده بودند.
پیر مردى با لباسهاى ژولیده و حالتى رقّت بار از راه رسید، ضعف و پیرى توان را از او ربوده بود، پیامبر به سویش رفت و جویاى حالش شد.
آن مرد پاسخ داد: اى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)، فقیرى پریشان حالم، گرسنه ام مرا طعام ده، برهنه هستم مرا بپوشان، بینوایم گرهى از كارم بگشا.
پیامبر فرمود: اكنون چیزى ندارم ولى «راهنماى خیر چون انجام دهنده آن است.» سپس او را به منزل فاطمه(علیها السلام) راهنمایى كرد.
پیرمرد فاصله كوتاه مسجد و خانه فاطمه(علیها السلام) را طى كرد و دردش را براى او گفت.
زهرا(علیها السلام) فرمود: ما نیز اكنون در خانه چیزى نداریم، سپس گردن بندى را كه دختر حمزةبن عبدالمطّلب به او هدیه كرده بود از گردن باز كرد و به پیرمرد فقیر داد و فرمود: این را بفروش ان شاءالله به خواسته ات برسى.
مرد بینوا گردن بند را گرفت و به مسجد آمد.
پیامبر همچنان در میان اصحاب نشسته بود.
عرض كرد: اى پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)، فاطمه(علیها السلام) این گردن بند را به من احسان نمود تا آن را بفروشم و به مصرف نیازمندىام برسانم.
پیامبر گریست.
عمّار یاسر عرض كرد: یا رسول الله! آیا اجازه مىدهى من این گردن بند را بخرم؟ پیامبر فرمود: هر كس خریدارش باشد خدا او را عذاب ننماید.
عمّار یاسر از اعرابى پرسید: گردن بند را چند مىفروشى؟ مرد بینوا گفت: به غذایى از نان و گوشت كه سیرم كند، لباسى كه تنم را بپوشاند و یك دینار خرجى راه كه مرا به خانه ام برساند.
عمّار پاسخ داد: من این گردن بند را به بیست دینار طلا و غذا و لباسى و مركبى از تو خریدم.
عمّار مرد را به خانه برد و او را سیر كرد، لباسى را به او پوشاند، او را بر مركبى سوار كرد و بیست دینار طلا هم به او داد، آن گاه گردن بند را با مُشك خوشبو ساخت و در پارچه اى پیچید و به غلام خود گفت: این را به رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)تقدیم كن، خودت را هم به او بخشیدم.
پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) نیز غلام و گردن بند را به فاطمه بخشید.
غلام نزد فاطمه آمد.
آن حضرت گردن بند را گرفت و به غلام فرمود: من تو را در راه خدا آزاد كردم.
غلام خندید.
فاطمه(علیها السلام) راز خنده اش را پرسید.
پاسخ داد: اى دختر پیامبر! بركت این گردن بند مرا به خنده آورد كه گرسنه اى را سیر كرد، برهنه اى را پوشاند، فقیرى را غنى نمود، پیاده اى را سوار نمود، بنده اى را آزاد كرد و عاقبت هم به سوى صاحب خود برگشت.
نقش فاطمه(علیها السلام) در نبردهاى صدر اسلام
در طول 10 سال حكومت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در مدینه 27 یا 28 غزوه و 35 تا 90 سریّه در تاریخ ذكر شده است.
غزوه كه جمع آن غزوات است به جنگ هایى گفته مىشود كه شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)، فرماندهى مستقیم آن را به عهده داشت و پا به پاى سربازان اسلام در معركه جنگ حاضر و ناظرِ نبردها و مانورهاى نظامى بود.
سریّه كه جمع آن سرایا است به جنگ هایى گفته مىشود كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) بى آن كه خود در آن شركت كند، گروهى را به فرماندهى شخصى به جبهه ها و مرزهاى كشور اسلامى، براى نبرد یا دفاع احتمالى، اعزام مىكرد.
گاهى برخى از این مأموریت هاى رزمى به خاطر فاصله زیاد جبهه ها از مدینه، حدود دو یا سه ماه به طول مىانجامید.
به تحقیق مىتوان گفت على(علیه السلام)در طول زندگى مشتركش با حضرت زهرا(علیها السلام) بیشتر اوقاتش را در میدانهاى جهاد یا مأموریّت هاى تبلیغى گذراند و در غیاب او همسر وفادارش فاطمه(علیها السلام)وظیفه اداره خانه و تربیت فرزندان را به عهده داشت و این كار را به نحوى شایسته انجام مىداد تا همسر رزمنده اش با خاطرى آسوده، وظیفه مقدّس جهاد را به انجام برساند.
در این مدّت، فاطمه(علیها السلام) به یارى خانواده هاى رزمندگان و شهیدان مىشتافت و با آنها اظهار همدردى مىكرد و گاهى هم، ضمن تشویق زنان امدادگر و آشنا ساختن آنان به وظایف خطیرشان، به مداواى جراحت محارم خویش مىپرداخت.
در جنگ اُحد، فاطمه(علیها السلام) همراه زنان به اُحد (در شش كیلومترى مدینه) رفت.
در این نبرد، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به شدّت زخمى شد و على(علیه السلام) نیز جراحاتى برداشت.
فاطمه(علیها السلام)خون را از چهره پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) مىشست و على(صلى الله علیه وآله وسلم) با سپر خود آب مىریخت.
هنگامى كه فاطمه(علیها السلام) مشاهده كرد كه خون بند نمىآید، قطعه حصیرى را سوزانید و خاكستر آن را بر زخم پاشید تا خون بند آمد.
آن روز پیامبر و على، شمشیرهاى خود را به فاطمه دادند تا آنها را بشوید.
در نبرد احد، حمزه سیّدالشهدا، عموى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به شهادت رسید.
پس از نبرد، «صفیّه» خواهر حمزه به اتّفاق فاطمه(علیها السلام) كنار پیكر مثله شده قرار گرفت و شروع به گریستن كرد، فاطمه(علیها السلام) نیز مىگریست و پیامبر هم با او گریه مىكرد و خطاب به حمزه مىفرمود: هیچ مصیبتى مثل مصیبت تو به من نرسیده است.
آن گاه خطاب به صفیّه و فاطمه فرمود: مژده باد كه هم اكنون جبرئیل به من خبر داد كه در آسمانهاى هفتگانه، حمزه شیر خدا و شیر رسول خداست.
پس از نبرد اُحد، فاطمه زهرا(علیها السلام) تا زنده بود، هر دو سه روز یك بار به زیارت شهداى احد مىرفت.
در نبرد خندق، فاطمه زهرا(علیها السلام) نانى را براى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) برد، پیامبر پرسید: این چیست؟ فاطمه(علیها السلام) پاسخ داد: نان پختم، دلم آرام نگرفت تا این كه برایتان آوردم.
پیامبر فرمود: این اوّلین غذایى است كه پس از سه روز در دهان مىگذارم.
در نبرد موته، جعفربن ابیطالب به شهادت رسید و پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به خانه وى رفت و همسر و فرزندانش را دلدارى داد و از آنجا به خانه فاطمه(علیها السلام)رفت.
فاطمه مىگریست.
پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: بر مثل جعفر باید گریه كنندگان بگریند.
سپس رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: براى خانواده جعفر غذایى تهیّه كنید، زیرا امروز آنها خود را فراموش كرده اند.
فاطمه زهرا(علیها السلام) در فتح مكّه نیز حضور داشت.
«امّ هانى»، خواهر على(علیه السلام)گوید: در روز فتح مكّه دو نفر از خویشان مشرك شوهرم را پناه دادم و هنوز آنها در خانه ام بودند كه ناگهان برادرم على(علیه السلام)، در حالى كه سواره و زرهپوش بود، پیدا شد و به طرف آن دو تن شمشیر كشید.
میان او و ایشان ایستادم و گفتم: اگر بخواهى آن دو را بكشى، باید مرا هم پیش از آنها بكشى! على(علیه السلام) بیرون رفت، در حالى كه چیزى نمانده بود آنها را بكشد.
من خود را به خیمه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در بطحا رساندم و آن حضرت را پیدا نكردم، ولى فاطمه را دیدم و ماجرا را برایش گفتم.
دیدم فاطمه از همسر خود قاطعتر است.
او با تعجّب گفت: تو هم باید مشركان را پناه دهى؟ در این هنگام رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) رسید و از حضرتش براى آن دو امان طلبیدم.
پیامبر به آنان امان داد، سپس به فاطمه فرمود كه براى او آب فراهم كند تا شستشو نماید.
هنگامى كه هند، همسر ابوسفیان، و دیگر زنان مشركین براى اعلام پذیرش اسلام و بیعت به حضور پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) رسیدند، فاطمه(علیها السلام)، همسر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و گروهى از زنان عبدالمطّلب حضور داشتند.
در ماه رمضان سال دهم هجرى، على(علیه السلام) از سوى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) براى یك مأموریّت مهّم رزمى، تبلیغى و به فرماندهى سیصد سواره نظام به یمن، كه در قلمرو حاكمیّت پیامبر بود، اعزام شد.
مأموریّت با موفقیّت كامل انجام گرفت و عدّه زیادى نیز به اسلام گرویدند.
على(علیه السلام) طىّ نامه اى گزارش كار خود را از یمن براى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)فرستاد.
پیامبر در پاسخ على(علیه السلام) امر فرمود كه براى انجام مراسم حجّ، به موقع خود را به مكّه رسانَد، و پیك با این پیام به سوى على(علیه السلام) باز گشت.
پیامبر در ماه ذیقعده آن سال به مردم مدینه و قبایل مجاور اعلام كرد كه قصد دارد حجّ را به جاى آورد و بدین ترتیب، عدّه زیادى براى سفر حجّ مهیّا شدند.
آن حضرت در روز 25 ذیقعده سال دهم هجرى قمرى از مدینه حركت نمود و در ذوالحلیفه احرام بست.
همه همسران پیامبر نیز در این سفر همراه شدند، آنها به هودج ها سوار بودند، فاطمه(علیها السلام) نیز با آنان بود و در این سفر عبادى، مناسك حجّ را به دستور پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)انجام مىداد.
على(علیه السلام) پس از گذشت سه ماه از مأموریت، در ایّام حجّ به مكّه رسید و در آنجا همسرش فاطمه زهرا(علیها السلام) را دید.
پس از مراسم با شكوه حجّةالوداع، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)، هنگام بازگشت به مدینه در غدیرخم، در یك اجتماع صدهزار نفرى، على(علیه السلام) را به فرمان خداوند به امامت و جانشینى خود منصوب نمود.
با توجّه به حضور فاطمه زهرا(علیها السلام) در حجّةالوداع با اطمینان مىتوان گفت كه آن حضرت در مراسم با شكوه غدیرخم حضور داشته است.
زهرا و آخرین لحظات زندگانى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)
بیمارى رسول خدا در روزهاى آخر عمرش شدّت یافت.
فاطمه(علیها السلام) در كنار بستر پیامبر، چهره نورانى و ملكوتى پدر را مىنگریست كه از شدّت تب عرق مىریخت.
فاطمه در حالى كه به پدر نگاه مىكرد به گریه افتاد، پیامبر نتوانست ناآرامى دخترش را تحمّل كند، در گوش او سخنى گفت كه فاطمه آرام شد و لبخند زد.
لبخند زهرا(علیها السلام) در آن حال شگفت آور بود.
از او سؤال كردند كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)چه رازى را به او فرمود؟ پاسخ داد: تا پدرم زنده است رازش را فاش نمىكنم.
پس از رحلت پیامبراكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) راز آشكار شد.
فاطمه گفت: پدرم به من فرمود: تو نخستین كس از اهل بیت من هستى كه به من ملحق مىشوى، و از این رو شاد شدم.
در میان سخنان اندكى كه از دختر گرامى رسول خدا در مجامع روایى فریقین نقل شده، چهل حدیث را، كه هر یك درسى از فضیلت و فهم دین و حیا و دعوت به توحید است، برگزیدم، تا دل هاى حقجویان و جویندگان معارف خاندان نبوى و علوى بدان روشنى یابد و با الهام از این كلمات نورانى، چراغ حكمت و هدایت ولایت شبستان فاطمى را به هنگام تحیّر و ضلالت، در پیش پاى خود برافروخته و فروزان بینند.
چهل حدیث
قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراءُ(علیها السلام) :
1- موقعیت اهل بیت در نزد خدا
« وَاحْمَدُوا الَّذى لِعَظمَتِهِ وَ نُورِهِ یَبْتَغى مَنْ فِى السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ، وَ نَحْنُ وَسیلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَیْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ أَنـْبِیائِهِ.»
خدایى را حمد و سپاس گویید كه به خاطر عظمت و نورش، هر كه در آسمانها و زمین است به سوى او وسیله مىجوید، و ما وسیله او در میان مخلوقاتش و خاصّان درگاه و جایگاه قدس او و حجّت غیبى و وارث پیامبرانش هستیم.
2- حرمت مست كننده ها
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ لى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): یا حَبیبَةَ أَبیها كُلُّ مُسْكِر حَرامٌ، و كُلُّ مُسْكِر خَمْرٌ.
پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به من فرمود:اى دوستِ پدر! هر مست كننده اى حرام است، و هر مست كننده اى خمر است.
3- بهترین زنان كیستند؟
قالَتْ فاطِمَةُ(علیها السلام) فى وَصْفِ ما هُوَ خَیْرٌ لِلنِّساءِ: خَیْرٌ لَهُنَّ أَنْ لایَرینَ الرِّجالَ، وَ لا یَرَوْ نَهُنَّ.
حضرت در وصف این كه بهترین چیز براى زنان چیست، فرموده اند: این كه زنان، مردان را نبینند، و مردان هم زنان را نبینند.
4- نتیجه عبادت خالص
عَنْ فاطِمَةَالزَّهْراءِ(علیها السلام) :« مَنْ أَصْعَدَ إِلَىاللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ أَهْبَطَ اللّهُ إِلَیْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ.»
هر كه عبادت خالصش را به سوى خدا بالا فرستد، خداوند متعال برترین بهره و سودش را به سوى او پایین فرستد.
5- فاطمه در مقام شكوه از دو خلیفه
«قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراءُ(علیها السلام) لِلاَْوَّلَیْنِ:أَرَأَیْتُكُما إِنْ حَدَّثْتُكُما عَنْ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): تَعْرِفانِهِ وَ تَفْعَلانِ بِهِ؟ قالا نَعَمْ. فَقالَتْ: نَشَدْتُكُمَا اللّهُ أَلَمْ تَسْمَعا رَسُولَ اللّهِ یَقُولُ:«رِضا فاطِمَةَ مِنْ رِضاىَ، وَ سَخَطُ فاطِمَةَ مِنْ سَخَطى، فَمَنْ أَحَبَّ فاطِمَةَ إِبْنَتى فَقَدْ أَحَبَّنى، وَ مَنْ أَرْضى فاطِمَةَ فَقَدْ أَرْضانى، وَ مَنْ أَسْخَطَ فاطِمَةَ فَقَدْ أَسْخَطَنى»؟ قالا نَعَمْ، سَمِعْناهُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم)، فَقالَتْ: فَإِنّى أُشْهِدُ اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ أَنَّكُما أَسْخَطْتُمانى وَ ما أَرْضَیْتُمانى وَ لَئِنْ لَقیتُ النَّبِىَّ لاََشْكُوَنَّكُما إِلَیْهِ.»
حضرت زهرا(علیها السلام) خطاب به خلیفه اوّل و دوّم فرمود:آیا اگر حدیثى را از پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل كنم به آن عمل خواهید كرد؟ گفتند: آرى.
فرمودند: شما را به خدا آیا نشنیده اید كه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)فرموده اند:«خشنودى فاطمه خشنودى من، و خشم فاطمه خشم من است، هر كه دخترم فاطمه را دوست بدارد مرا دوست داشته، و هر كه فاطمه را خشنود سازد مرا خشنود ساخته، و هر كه فاطمه را خشمگین نماید مرا خشمگین نمود هاست»؟ گفتند: آرى، چنین حدیثى را از پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) شنیدهایم.
فرمود: من هم خدا و فرشتگان را گواه مىگیرم كه شما دو نفر مرا خشمگین نمودید و خشنودم نساختید، و چون پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را ملاقات نمایم حتماً از شما به او شكایت خواهم نمود.
6- بدترین امّت
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم)، شِرارُ أُمَّتى الَّذینَ غَذُّوا بِالنَّعِیم، الَّذینَ یَأكُلُونَ أَلْوانَ الطَّعامِ، وَ یَلْبَسُونَ أَلوانَ الثِّیابِ وَ یَتَشَدَّقُونَ فِى الْكَلامِ.
بدترین امّت من كسانى هستند كه: از انواع نعمتها تغذیه مىكنند و خوراكى هاى رنگارنگ مىخورند، و لباسهاى گوناگون مىپوشند، و هر چه بخواهند مىگویند.
7- نزدیكترین اوقات زن به خدا
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: سَأَلَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم)أَصْحابَهُ عَنِ الْمَرْأَةِ ماهِىَ؟ قالُوا: عَوْرَةٌ، قالَ: فَمَتى تَكُونُ أَدْنى مِنْ رَبِّها؟ فَلَمْ یَدْرُوا.
فَلَمّا سَمِعَتْ فاطِمَةُ(علیها السلام) ذلِكَ قالَتْ: أَدْنى ما تَكُونُ مِنْ رَبِّها أَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَیْتِها.
فَقالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): إِنَّ فاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنّى.
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) از اصحابش پرسید: زن چیست؟ گفتند: زن ناموس است.
فرمود: زن چه موقع به خدایش نزدیكتر است؟ اصحاب نتوانستند جواب گویند.
چون این سخن به گوش فاطمه(علیها السلام)رسید، فرمود: نزدیكترین اوقات زن به خداى خود هنگامى است كه در كُنج خانه خود باشد.
پس از این جواب، پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: حقّا كه فاطمه پاره تن من است.
8- نتیجه صلوات بر زهرا(علیها السلام)
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ لى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) یا فاطِمَةُ مَنْ صَلّى عَلَیْكِ غَفَرَ اللّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بى حَیْثُ كُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به من گفت: اى فاطمه! هر كه بر تو صلوات فرستد، خداوند او را بیامرزد و به من، در هر جاى بهشت باشم، ملحق گرداند.
9- على(علیه السلام)، رهبر و پیشوا
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: إِنَّ النَّبِىَّ(علیها السلام) قالَ:«مَنْ كُنْتُ وَلِیَّهُ فَعَلِىٌّ وَلِیُّهُ، وَ مَنْ كُنْتُ إِمامَهُ فَعَلِىٌّ إِمامُهُ».
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:هر كه من سرپرست اویم، پس على سرپرست اوست و هر كه را من رهبر اویم، پس على رهبر اوست.
سه شنبه 1/5/1387 - 16:18
دعا و زیارت
حفظ قرآن به دو شكل ممكن است : 1 . حفظ ترتیبى 2 . حفظ موضوعى [حـفـظ ترتیبى ] یعنى حفظ آیات از ابتداى قرآن تا پایان آن .] حفظ موضوعى ] به معناى حفظ آیات دسـتـه بـنـدى شـده در مـوضـوع هـاى مـتـفـاوت است كسانى كه از حافظه ى متوسط و وقت بـیـش تـربرخوردارند, شایسته است در مسیر حفظ ترتیبى گام بردارند .
براى آنان كه از حافظه ى مـتـوسـط یـا فرصت كافى بى بهره اند, حفظموضوعى یا حفظ بعضى از سورهاى كوچك و داراى فضیلت سودمندتر است .
كسانى كه به هیچ وجه توان حفظ آیات قرآن راندارند, باید بسیار سجده به جـاى آورنـد .
یـكـى از یـاران پـیـامـبراسلام (ص ) نزد حضرت آمد و گفت : قرآن از ذهنم رمیده ونگهدارى اش برایم دشوار شده است . حضرت فرمود: [لا تحمل علیك ما لا تطیق و علیك بالسجود [
(112)  كارى كه توان انجامش را ندارى , انجام مده , و بر تو بادسجده كردن . مراحل حفظ قرآن حفظ قرآن مراحلى دارد . كه رعایت آن ها بسیار سودمند است . این مراحل عبارت است از :
1 - نقطه ى شروع
حـفـظ جـزء اول قرآن از حفظ جزء دوم مشكل تر است , و حفظجزء دوم از جزء سوم دشوارتر .
بدین سبب , یكى ازدانشمندان مى گوید: هركه پنج جزء قرآن را حفظ كند , باید به حفظ كل قرآن امیدوار باشد . حـفـظ قـرآن در آغاز كار دشوارتر است و هر چه پیش تر رویم ,دشوارى ها كم تر مى شود .
از این رو, شـایـسـته است براى جلوگیرى ازدلسردى حفظ رااز آسان ترین مكان آغاز كنیم .
موارد زیر براى شروع حفظ مناسب ترین آیات شمرده مى شود: الف ) فهرست سوره هاى قرآن ب ) جزء سى ام ج ) داستان هاى قرآن در بسیارى از كشورها, جزء سى ام قرآن - كه سوره هایش كوچك و یادگیرى اش تا اندازه یى آسان تر است - با عنوان عم جزء جداگانه چاپ مى شود و متن درسى قرار مى گیرد .
2 - كیفیت حفظ
نـخـست باید سوره یا جزءمورد نظر را تقسیم بندى كردو سپس به حفظ آن پرداخت .
با این روش , حجم آیات سوره یا جزء كم تر و كارحافظ آسان تر مى نماید پس از تقسیم بندى سوره یا جزء, نوبت به حفظ مى رسد .
براى حفظ دو راه وجود دارد: الف ) حفظ آیات بر اساس صفحه ب ) حفظ آیات بر اساس شماره در راه اول , به طور متوسط سهمیه ى هر روز یك صفحه است .
اگر كسى این شیوه را انتخاب كرد, بـایـد تا آخر قرآن بدان پاى بند ماندو بر اساس صفحه پیش رود . در شیوه ى دوم , مناسب ترین راه این است كه آیات پنج تا پنج تا به خاطر سپرده شود, زیرا كسى كه شماره هاى 1 و 5 و 10 و ...
را حفظ كـنـد, شـماره هاى بین آن ها را ناخودآگاه به خاطر مى سپارد و براى این كار به تمركز شدید فكر نـیـاز نـدارد . بـاایـن روش , خـوانـدن قرآن از آخر به اول نیز دشوارنیست و با اندكى تمرین امكان پذیراست .
بـایـد تـنـها پس از به خاطر سپردن دقیق یك آیه سراغ آیه ى دیگررفت , وقتى آیه ى دوم به خاطر سـپـرده شـد , باید دو آیه با هم تكرارشود و پس از اطمینان كامل , حفظ آیه ى سوم آغاز گردد .
بر ایـن اسـاس , وقـتـى پـنـج آیه به خاطر سپرده شد, باید آن قدر به تكرار شان ادامه داد كه در ذهن اسـتقرار یابد .
پس از این مرحله , باید آیات پنج گانه هر روز دست كم پنج بار با فاصله تكرار شود تا در ذهن اثر عمیق نهد .
یك روان شناس مى گوید : به خاطر داشته باش كه نیمى از آنچه امروز مى خوانى پس ازنیم ساعت فراموش خواهى كرد , و 23 آن را پـس از 9 سـاعـت و 34 آن رادر مـدت 6 روز و 45 آن را نـیـز در عـرض یـك مـاه از یـاد خواهى برد .
بنابر این , راه تثبیت آیات در ذهن تكرار روزانه ى آن ها درفاصله هاى مختلف و منظم است .
در روز بـعد, باید ابتدا پنج آیه ى روز پیش را چندین بار از حفظ خواند و سپس به حفظ پنج آیه ى بعدروى آورد . به كارگیرى دقیق این شیوه , حفظ قرآن كریم را آسان مى سازد .
در پـایـان ایـن بخش , باید یاد آور شد كه براى حفظ آیه ى طولانى مى توان آن را به دو یا سه بخش تقسیم كرد و در مدت دو یا سه روز به خاطر سپرد .
] كمیت یا كیفیت [
آنچه به حفظ قرآن كمك مى كند و محفوظات قرآنى را متقن ومستحكم مى سازد, كیفیت است نه كـمـیـت . خوب به خاطر سپردن ,بیش از حجم محفوظات اهمیت دارد .
پس باید به تكرار - حتى اگر به طولانى شدن بسیار زمان حفظ قرآن بینجامد - ارج نهاد, زیرا تكرارپیوسته ى محفوظات بر دوام و استحكام آن ها مى افزاید .
3 - تثبیت محفوظات
نـگهدارى هر پدیده یى از ایجاد آن دشوارتر است . این قانون در[حفظ قرآن [ نیز جارى است .
پس از مـرحـلـه ى دشـوار حـفظ, باید دراندیشه ى مرحله ى دشوارتر تثبیت محفوظات بود .
تثبیت آیات درذهن به چند شكل زیر انجام مى پذیرد: 1- تكرار 2- گوش سپردن به نوارهاى قرآنى 3- نوشتن آیات در این میان , نیرومندترین و مؤثرترین ابزار تكرار است كه در بحث آینده از آن , سخن گفته خواهد شد . شیوه ى تكرار تكرار خود به شكل هاى گوناگونى نیز تحقق مى یابد, براى مثال مى توان به سه شیوه ى زیر اشاره كرد :
1 - قرائت در نماز
قـرائت قـرآن در نمازهاى واجب و مستحب , نوعى تكرار شمرده مى شود .
در نماز واجب باید بعد از سـوره ى حـمـد یـك سـوره ى كـامل قرائت شود, ولى در نماز مستحبى بعد از حمد هر مقدار آیه خوانده شود, كافى است و نماز صحیح است .
بااجراى این روش , مى توان به تكرار محفوظات قرآنى پرداخت و آن هارا در ذهن متقن و مستحكم ساخت .
2 - تكرار انفرادى
حافظ قرآن باید روزانه بخشى از وقت خویش رابه تكرارمحفوظات اختصاص دهد . هركس با توجه بـه حـافظه و موقعیت خویش مى تواند زمان مورد نیاز براى تكرار خود را در یابد, ولى تجربه نشان مى دهد كه باید هر 10 روز یا حداكثر 30 روز به تدریج همه ى محفوظات قرآنى تكرار شود .
از آن جا كه قرائت هر جزء به طورمتوسط نیم ساعت وقت مى خواهد, مى توان جدول زیر را, به عنوان روش مطمئن استقرار محفوظات در ذهن , به عاشقان قرآن ارائه داد: نوع حافظزمان لازم براى تكرار در روز كل قرآن یك ساعت و نیم 20 جزء یك ساعت 10 جزء نیم ساعت 5 جزء یك ربع نـاگـفـته نماند, مهم تلاوت قرآن است نه مرور آن در ذهن .
افزون براین , باید زمان تكرار در تمام روز تـقـسـیـم شود, براى مثال بهتر است حافظ كل قرآن زمان یك ساعت و نیم تكرار را به 3 نیم سـاعـت تـقـسـیـم كند: نیم ساعت صبح , نیم ساعت ظهر و نیم ساعت پیش از خواب شبانه .
البته مطلوب آن است كه حافظ به زمان هاى یاد شده بسنده نكند و از هر فرصتى براى تكرار و استحكام محفوظاتش بهره گیرد . خداوند مى فرماید: [فاقرؤا ما تیسر من القرآن [ .
(116)   هر قدر ممكن است قرآن تلاوت كنید . در پـایـان ایـن بخش , ذكر روش استاد طبلاوى در تكرار آیات , به عنوان یك الگو, سودمند به نظر مـى رسـد .
او روز جـمعه تكرار رامى آغازد و سوره هاى بقره , آل عمران و نساء را به پایان مى رساند .
روزیـكشنبه از ابتداى سوره ى یونس تا آخر نحل مى خواند و بر اساس تقسیم بندى خویش , تا پایان هفته یك بار قرآن راختم مى كند . اومى گوید : اختصاص داده ام و آن را به سرعتى بیش من براى مرور قرآن هر روز دو ساعت و نیم وقت از ترتیل تلاوت مى كنم , چرا كه تلاوت با تجوید زمان بیش ترى مى طلبد .
سهم هر روز من این است كه در هرنیم ساعت یك جزء بخوانم و این دو ساعت ونیم را به این طریق در روز تقسیم كرده ام كه صـبح یك ساعت یعنى دو جزء, عصر یك ساعت یعنى دو جزء و هنگام خوابیدن نیز نیم ساعت یعنى یك جزء كه روى هم رفته پنج جزء را قرائت مى كنم .
3 - عرضه بر دیگران
یـكـى از راه هاى تكرار محفوظات قرآنى , عرضه بر دیگران است .
حافظ قرآن هنگام عرضه به نقاط ابـهـام و ضـعـف خـود پـى مـى برد ومحفوظاتش متقن ومستحكم مى گردد . پیامبر اسلام (ص ) كـه فـصـیـح تـریـن مـردم اسـت و قـرآن را از جـبـرئیل دریافت مى كرد - در ماه رمضان هر سال محفوظاتش رابر جبرئیل عرضه مى داشت .
صحابه نیز محفوظات خویش را بر پیامبر عرضه مى كردند تا بردرستى اندوخته هاى قرآنى شان مهر تایید زنند و اطمینان یابند .
حافظ قرآن مى تواند با شركت در محافل حفظ یا گزینش دوست به تكرار آیات بپردازد یا دست كم محفوظات خود را بر یكى از بستگان و آشنایانش عرضه كند .
شیوه ى حفظ آیات همانند
در حـفظ قرآن , به ویژه دراثناى آن , با مسئله یى به نام حفظ [آیات همانند ] روبه رو مى شویم .
براى حـفـظ ایـن آیـات , باید آن ها را چندبرابر آیات دیگر تكرار كرد تا از دوام بیش ترى برخوردار شوند, آیات همانند به شكل هاى مختلف دیده مى شوند .
گاه دو یا چند آیه ,جز دریك یا دو حرف یا كلمه , باهم شبیه اند, مانند آیات 84 آل عمران و136 بقره : [قـل امنا باللّه و ما انزل علینا و ما انزل على ابرهیم و اسمعیل واسحق و یعقوب والاسباط و ما اوتى موسى و عیسى و النبیون من ربهم لانفرق بین احدمنهم و نحن له مسلمون [.
] قـولوا امناباللّه و ما انزل الینا و ما انزل الى ابراهیم و اسمعیل واسحق و یعقوب والاسباط و ما اوتى موسى و عیسى و ما اوتى النبیون من ربهم لا نفرق بین احدمنهم و نحن لهمسلمون
ایـن دو آیـه در كـلمات :[قل و قولوا], [علینا و الینا] و [على ابراهیم و الى ابراهیم ] با یكدیگر تفاوت دارند . افزون براین , در آیه ى دوم واژه ى [و ما اوتى ] دوبار تكرار شده است .
این همانندى به شكلى دیگر در سوره ى انشراح دیده مى شود: [فان مع العسر یسرا .
  ان مع العسر یسرا .[
  این دو آیه تنها در فاى آغازین تفاوت دارند . گاه این شباهت تنها در پایان آیات است , مانند آیات 1 احزاب و30 دهر: [یا ایها النبى اتق اللّه و لا تطع الكافرین و المنافقین ان اللّه كان علیما حكیما .] و ما تشاؤن الا ان یشاء اللّه ان اللّه كان علیما حكیما [
زمانى نیز این تشابه تنها در صدر آیات است , مانند آیات 10 و116 آل عمران : [ان الذین كفروا لن تغنى عنهم اموالهم و لا اءولادهم من اللّه شیئا و اولئك هم وقود النار [.
] ان الـذیـن كـفـروا لـن تـغـنـى عـنـهـم امـوالـهـم و لا اءولادهـم مـن اللّه شـیـئاو اولئك اءصحاب النارهم فیهاخالدون ] گـاه دو آیه با یكدیگر همانند است , ولى كلمات متفاوت نیزدرآن ها به چشم مى خورد, مانند آیات 100 و 149 آل عمران : ] یا ایها الذین آمنوا ان تطیعوا فریقا من الذین اوتوا الكتاب یردوكم بعد ایمانكم كافرین [.
] یا ایها الذین آمنوا ان تطیعوا الذین كفروا یردوكم على اعقابكم فتنقلبوا خاسرین [ .
  بـرخـى اوقـات تـنـها عبارت میانى دو آیه با یكدیگر شبیه است ودر صدر و پایان شان تفاوت دیده مى شود, مانند آیات اول صف وجمعه : [سبح للّه ما فى السموات و ما فى الارض و هو العزیز الحكیم [ .
] یسبح للّه ما فى السموات و ما فى الارض الملك القدوس العزیز الحكیم .[
  بـى تـردیـد شـكل هاى همانندى بسیار است و بررسى همه ى آن هاما رااز هدف اصلى باز مى دارد . آنـچـه بـدیـن مـجـمـوعه مرتبط است ,شیوه ى به خاطر سپردن آن هاست .
دراین باره , روش هاى متعددى وجود دارد كه عبارت است از :
1 - تكرار
براى حفظ و استقرار آیات همانند, باید آن ها را چند برابرآیه هاى معمولى تكرار كرد .
2 - روش مقایسه
[ مـقـایـسـه ] یعنى كنار هم قرار دادن آیات همانند و به حافظه سپردن دقیق موارد اختلاف آن ها, بـراى مـثـال وقـتـى آیـه هـاى 136 بقره و 84 آل عمران را كنار هم مى نهیم و دقت مى كنیم , در مـى یـابـیـم كه آیه ى 136 بقره كلمه ى [قولوا] دارد و آیه ى 84 آل عمران [قل ] دراولى [الى ] و در دیـگرى [على ] دیده مى شود . افزون براین , در اولى [اوتى ] دوبار تكرار شده است . پس این دوآیه در سه مورد با یكدیگراختلاف دارند .
وقتى آیات همانند را یك جا قرار دهیم و بایكدیگرمقایسه كنیم , در حافظه بهتر جاى مى گیرند و از دوام بیش ترى برخوردار مى شوند .
3 - روش تناسب
یـكى از بهترین و سودمندترین راه هاى حفظ آیات همانند, روش [تناسب صدر و ذیل ] است كه در فـن بدیع [تمكین [ (121) خوانده مى شود .
تمكین یعنى آن كه ذیل آیه با صدر آن در معنا تناسب دارد,براى مثال درآیه 103 انعام مى خوانیم : لاتدركه الابصار و هو یدرك الابصار و اللطیف الخبیر .
] او خدا] را هیچ چشمى در نمى یابد و او بینندگان رامشاهده مى كند, و او نامرئى وآگاه است . بـى تـردیـد وقـتـى چـیـزى لطیف باشد چشم ها از دیدنش ناتوانند . بنابراین , كلمه ى [اللطیف ] با جـمـلـه ى [لاتدركه الابصار] مناسبت دارد .
افزون براین , هركس از حقیقت اشیا آگاه باشد, خبیر خوانده مى شود . پس كلمه ى [الخبیر] با جمله ى [و هو یدرك الابصار] متناسب است .
در آیه ى16 نساء نیز مى خوانیم : [و الذان یاءتیانها منكم فاذوهما فان تابا و اصلحا فاعرضواعنهما ان اللّه كان توبا رحیما .[
  هـركـس از مـسـلـمانان كردار ناشایست مرتكب شود چه زن چه مرد, آن ها را با سرزنش بیازارید .
چنانچه توبه كردند, متعرض آنها نشوید, زیراخداوند توبه ى خلق رامى پذیرد و مهربان است .
در صدر این آیه , جمله ى [فان تابا و اصلحا] و در پایان آن صفات [توابا] و[رحیما] ذكر شده است كه با [تابا] و [اصلحا] تناسب دارد . البته گاه میان كلمات و عبارات صدر و ذیل آیه به ظاهر تناسبى مشاهده نمى شود, ولى با دقت و تامل بیش تر مى توان رگه هاى تناسب راشناسایى كرد .
4 - روش قرداد
] قرداد] یعنى رمزى كه حافظ قرآن براى به خاطر سپردن دقیق آیات همانند درست مى كند .
البته ایـن رمز گاه معنا و مفهوم روشنى ندارد و تنهاحافظ را در تداعى الفاظ آیات یارى مى دهد, براى مثال در آیات 176 و 177 و 178 سوره ى آل عمران به ترتیب مى خوانیم : [ولایحزنك الذین ...
و لهم عذاب عظیم .
] ان الذین اشترو ...
و لهم عذاب الیم .
] و لایحسبن الذین ...
و لهم عذاب مهین .
] بـراى حـفظ آخر این آیات - كه با یكدیگر همانند است - قرارداد[عام ] سودمند مى نماید .
سه حرف [ع ], [الف ] و [م ] به ترتیب حروف آغازین كلمات [عظیم ], [الیم ] و [مهین ] است و نشان مى دهد كه ایـن كـلـمـات بـه تـرتیب [عظیم , الیم و مهین ] دراین سه آیه آمده است
در آیه ى154 آل عمران مى خوانیم : ثم انزل علیكم ...
و لیبتلى اللّه ما فى صدوركم و لیمحص ما فى قلوبكم ...
درایـن آیـه , كـلمه هاى [صدوركم ] و [قلوبكم ] به طور معمول اشتباه مى شود .
در این جا, مى توان مـقـدم بـودن حـرف [ص ] بـر [ق ] درحـروف الفبا را رمز قرار داد و در زمان تردید با توجه به این رمزدریافت كه [صدوركم ] پیش از [قلوبكم ] قرار دارد .
این قراردادهابیش ترشخصى و مبهم است , ولى رمزهاى غیرمبهم و قابل استفاده براى همگان نیز وجود دارد كه چند نمونه از آن عبارت است از: 1 - در قرآن همواره كلمه ى [ولى ] بر [نصیر] مقدم است , مانندآیات زیر: و اللّه اعلم باعدائكم و كفى باللّه ولیا وكفى باللّه نصیرا .
(124)  واجعل لنا من لدنك ولیا واجعل لنا من لدنك نصیرا .
(125)  ومالكم من دون اللّه من ولی و لا نصیر .
2-در قرآن همیشه [سمیع ] پیش از [علیم ] آمده است , مانندآیات زیر: ربنا تقبل منا انك انت السمیع العلیم .
(127)  فسیكفیكهم اللّه و هو السمیع العلیم .
(128)  ان اللّه سمیع علیم .
(129) 
سه شنبه 1/5/1387 - 16:17
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته