• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 227
تعداد نظرات : 173
زمان آخرین مطلب : 5125روز قبل
دعا و زیارت

ارتباط همیشگی با خدا

 

انسان فراموشكار است. انسان زمانی كه توانایی فراهم كردن چیزی را

 داشته باشد ، خدا را فراموش می كند. هر چه تكنولوژی پیشرفته تر می شود ، میزان كفر و ناسپاسی انسان بالاتر می رود. انسانها زمانی از آب چشمه ها برای نوشیدن استفاده میكردند و هر زمان كه آب آن چشمه ها خشك می شد ، انسانها رو به آسمان می كردند و خدا را می خواندند و از او تقاضای باران میكردند. اما حالا تكنولوژی پیشرفت كرده است و با باز و بسته كردن یك شیر ، آب جریان پیدا می كند و در هر خانه ای آب فراوان یافت می شود و كسی كمبود آب را احساس نمی كند و حتی اگر آب هم كم بیاید ، كسی دست به دعا بر نمی دارد و خدا را برای آب نمی خواند. انسان نقش خدا را در زندگی و در نعمتهای مدرن فراموش كرده است. به عبارت ساده تر هر چه كه تكنولوژی و امكانات زندگی بیشتر و بهتر می شود ، نقش خدا در زندگی كمتر می شود. به همین دلیل ، آرامش در زندگی مدرن بسیار كم است ؛ زیرا امكانات بدون نقش و یاد خدا لذت بخش نیست.

[43:11] والذی نزل من السماء ماء بقدر فانشرنا به بلدة میتا كذلك تخرجون
[43:11] اوست که از آسمان آب را به میزان دقیق فرو می فرستد تا با آن سرزمین های مرده را دوباره زنده کند. مشابه آن، شما برانگیخته خواهید شد.

خواستن و شكرگذاری از خدا بسیار مهم است . آب سرد چشمه بسیار لذت بخش تر است از آب سرد دستگاه فریزر . زیرا شما در حین نوشیدن آب چشمه ، منبع و خالق آن را به خدا نسبت می دهید و مدام می گوئید ما شاء الله و خدا را شكر میگوئید. اما در حین خوردن آب داخل فریزر ، آن را از خود می دانید و خدا را شكر نمی گوئید. به همین خاطر است كه آب فریزر لذت بخش تر از آب چشمه نیست . انسان باید همه نعمتها را به خدا نسبت دهد و مدام خدا را شكرگذاری و سپاس گوید ؛ تا زندگی برایش لذت بخش شود. تنها از این طریق است كه روح انسان سیر می شود. در استفاده از هر نوع نعمت و وسیله ای ، شامل كامپیوتر ، اتوموبیل ، یخچال ، موبایل ، كشتی و ... باید خدا را سپاس و شكر گفت. در این حالت استفاده از آن وسایل و امكانات لذت بخش و دلنشین است. انسان آب چشمه را به خدا نسبت می دهد ، اما آب داخل فریزر را به خود نسبت می دهد و آن را از آن خود می داند ، به همین خاطر است كه آب چشمه لذت بخش تر از آب فریزر است. این نشان می دهد كه ما باید هر نعمت و وسیله ای از تكنولوژی جدید را هم به خدا نسبت دهیم و او را شكر گذاری كنیم. در غیر این صورت امكانات جدید و تكنولوژی جدید برای ما آرامش بخش نیست و روز به روز بیشتر اعصاب ما را خرد میكند.

[14:7] واذ تاذن ربكم لئن شكرتم لازیدنكم ولئن كفرتم ان عذابی لشدید
[14:7] پروردگارتان مقرر كرده است: "هرچه بیشتر شكر مرا به جا آورید، بیشتر به شما می دهم." اما اگر ناسپاس شوید، پس مجازات من شدید است.

انسان نمی تواند در زمانهای سختی و مشكلات به خودش دروغ بگوید . به همین خاطر در زمانهای سختی از فقط خدا می خواهد و فقط خدا را می خواند. اما همینكه از آن مشكل نجات یافت دوباره عادت غلط اولیه را از سر می گیرد.

[10:12] واذا مس الانسن الضر دعانا لجنبه او قاعدا او قائما فلما كشفنا عنه ضره مر كان لم یدعنا الى ضر مسه كذلك زین للمسرفین ما كانوا یعملون
[10:12] هنگامی كه آسیبی به انسان برسد، درازكشیده، نشسته، یا ایستاده به ما التماس میكند. اما همین كه آسیب را از او برداریم، او چنان به راه خود ادامه می دهد كه گویی هرگز برای رهایی از آسیب به ما التماس نكرده بود! اعمال ستمكاران این چنین در نظرشان زیبا جلوه می كند.

شكرگذاری و خواندن خدا در همه حال ، نوعی ارتباط با خداست. ارتباط همیشگی با خدا زندگی ما را بیمه می كند و پشتیبانی خدا را به همراه دارد. كسانی كه در زندگی و نسبت به نعمتهای جدید شكرگذار نیستند ، ارتباط خود با خدا را قطع كرده اند و به همین خاطر خیلی راحت دچار گناه می شوند. خلی راحت تحت تاثیر وسوسه های شیاطین قرار می گیرند و خیلی راحت از راه راست گمراه می شوند. شكرگذاری خدا و خواندن فقط خدا ارتباط با خداست. این ارتباط را حتی برای یك لحظه هم قطع نكنید ، تا از شر وسوسه شیاطین محفوظ بمانید.

 

فقط همین یك گناه

 

معمولا انسانها در انجام گناهان خود را فریب می دهند. آنها دنبال بدست آوردن پول و ثروت هستند و در این راه از هر روشی هم استفاده می كنند. در پست اداری مجوز غیرقانونی صادر میكنند و برای آن رشوه دریافت میكنند. پیش خود فكر میكنند و میگویند : فقط همین یك گناه را مرتكب می شوم ولی بعد كه پول كافی و سرمایه اولیه كافی گیرم آمد ، با خیال راحت زندگی سالمی را شروع میكنم و آدم صالحی میشوم و موقعیت خوبی پیش فامیل و دوستان پیدا میكنم. چنین فردی علنا به پول و سرمایه اتكا كرده است ، زیرا او خوشبختی خویش را در سرمایه اولیه میداند. داشتن پول و سرمایه اولیه برای او به یك عقده تبدیل شده است ، به همین خاطر رشوه ، ریاكاری ، دروغ را در بدست آوردن سرمایه اولیه به كار می برد و پیش خود فكر میكند و می گوید : من سرمایه اولیه را از طریق ریاكاری و دروغ و رشوه بدست می آورم (معمولا او خود را برای دروغ و ریاكاری و ... خوب توجیه میكند و مثلا میگوید كه همه اینكار را میكنند و همه جا اینجوریه!) ، اما بعد از آن زندگی كاملا سالمی را شروع میكنم و دیگر دست به دروغ و ریا و رشوه هم نمی زنم و بعد خوشبخت خوشبختم.
خدای مهربان در قرآن مثال زیبایی را در مورد چنین افرادی میفرماید. داستان یوسف و برادرانش را كه میدانید. برادارن یوسف به یوسف حسد می ورزند و محبت پدر نسبت به یوسف برای آنها به یك عقده بدل می شود.

[12:8] اذ قالوا لیوسف واخوه احب الى ابینا منا ونحن عصبة ان ابانا لفی ضلل مبین
[12:8] آنها گفتند: "یوسف و برادرش مورد علاقه پدرمان هستند و ما در اكثریت هستیم. درواقع، پدر ما بسیار گمراه است.

همین حسد و خودخواهی باعث میشود كه آنها براساس قاعده " فقط همین یك گناه" فكر كنند. آنها میگویند : بیایید یوسف را بکشیم، یا او را دور کنیم، شاید قدری توجه پدر را جلب كنیم. پس از آن می توانیم مردمی صالح و درستکار شویم. پس میبینیم كه حتی برادران یوسف در ارتكاب گناهشان ، در نظر داشتند كه فقط همان یك گناه را انجام دهند.

[12:9] اقتلوا یوسف او اطرحوه ارضا یخل لكم وجه ابیكم وتكونوا من بعده قوما صلحین
[12:9] "بیایید یوسف را بکشیم، یا او را دور کنیم، شاید قدری توجه پدرتان را جلب كنید. پس از آن می توانید مردمی صالح و درستکار شوید."

قانون "فقط همین یك گناه" یك قانون شیطانی است. شیطان از این طریق خیلی ها را گمراه میكند. به عنوان مثال زن و شوهری را در نظر بگیرید كه در زندگی خویش دچار اختلاف شده اند. از بس كه با هم جر و بحث میكنند ، از هم خسته می شوند و زود میخواهند كه از آن اعصاب خردی فرار كنند و به همین جهت راه غلطی را انتخاب میكنند. مثلا پیش خود می گویند: از همسرم جدا میشوم و بعد یك شوهر یا زن دیگر می گیرم كه مطابق با امیال و خواسته های من باشد و دیگر بعد از آن می دانم كه چطوری زندگی خوشی داشته باشم. دیگر بعد از آن می دانم كه چطوری با همسر جدیدم خوب برخورد كنم و او را رام خود میكنم و زندگی سالمی را در پیش می گیرم و آدم خوبی میشوم و آرامش پیدا میكنم و ...

اینها همه اش حیله شیطان است. آدم باید سعی خویش را در تصحیح و اصلاح امور و مشكلات بكند. برای این اصلاح باید خودخواهی و غرور را كنار گذاشت. اگر برادران یوسف خودخواهی و غرور را در وجود خود از بین می بردند ، وضعشان آن نمی شد. قاعده شیطانی "فقط همین یك گناه" از قواعد كاری شیطان است. معمولا كسی كه براساس این قاعده عمل كند ، برای گناههای بعدی هم راه می افتد. در انجام گناه ، برنداشتن قدم اولیه خیلی مهم است. قدم اول را برداشتی ، بقیه قدمها خیلی راحتتر گذاشته می شوند. كسی كه قدم اول را بگذارد ، خودبخود معتاد آن گناه میشود.
مثلا كسی كه معتاد الكل است ، ابتدا برای خوشی و كسب آرامش آن را می نوشد. او پیش خود فكر میكند و میگوید : بابا حداقل یكبار مصرف كنم تا كه مقداری آرامش پیدا كنم. بعد كه مصرف كرد ، به آن عادت میكند و چند بار دیگر هم مصرف میكند و بعد از مدتی كه چشم باز میكند ، می بیند كه معتاد شده است و نمی تواند بدون الكل و مواد مخدر زندگی كند.
قدم اولیه را در انجام گناهان برنداشتن خیلی مهم است. شما اگر میخواهید كه از گناه پرهیز كنید ، حتما در گذاشتن قدم اولیه محتاط باشید و فریب شیطان را نخورید.

[24:21] یایها الذین ءامنوا لا تتبعوا خطوت الشیطن ومن یتبع خطوت الشیطن فانه یامر بالفحشاء والمنكر ولولا فضل الله علیكم ورحمته ما زكی منكم من احد ابدا ولكن الله یزكی من یشاء والله سمیع علیم
[24:21] ای کسانی که ایمان آورده اید، از گام های شیطان پیروی نکنید. هرکس از گام های شیطان پیروی کند، باید بداند که او به گناه و پلیدی دعوت می کند. اگر موهبت خدا و رحمت او بر شما نبود، هیچ یک از شما خالص نمی شد. ولی خدا هر که را بخواهد، خالص می گرداند. خداست شنوا، دانا.

مثلا كسی كه میخواهد زن بگیرد ، انواع و اقسام دروغها را میگوید تا كه همسر دلخواهش را بستاند. او پیش خود میگوید: این دروغها را میگویم تا كه زن بگیرم ، بعد دیگر دروغ نمی گویم ، زیرا این دروغ اولیه لازم است و شرایط جامعه چنین اقتضا می كند ! چنین فردی در زندگی آینده اش هم خوشبخت نمی شود زیرا قدم اول را درست برنداشته است. پس قدم اول خیلی مهم است. شیطان آدم و حوا را با همین حیله از بهشت بیرون كرد . شیطان به آنها گفت كه اگر از این درخت بخورید ، دیگر بعد از آن فرشته می شوید و به آرامش دست پیدا می كنید.

[7:20] فوسوس لهما الشیطن لیبدی لهما ما وری عنهما من سوءتهما وقال ما نهكما ربكما عن هذه الشجرة الا ان تكونا ملكین او تكونا من الخلدین
[7:20] شیطان آنها را وسوسه کرد، تا بدن هایشان را که بر آنها پوشیده بود، نمایان کند و گفت: "پروردگارتان فقط به این دلیل شما را از این درخت منع كرد، که شما را از فرشته شدن و دست یافتن به حیات جاودان بازدارد."

اما ما انسانها فراموشكاریم و به دور و بر خود زیاد توجه نمیكنیم و از آنها عبرت نمی گیریم. چه بسیار افرادی كه ثروتمندند ولی برای یك ذره آرامش در زندگی له له می زنند. چه بسیار افرادی كه چندین زن و شوهر عوض كرده اند ، ولی هنوز آرامش ندارند. چه بسیار افرادی كه رشوه و ریاكاری می كنند ولی آرامش در زندگی ندارند و ...

فردی كه بخواهد با ارتكاب گناه ، آرامش بدست آورد ؛ بدون اینكه خود متوجه باشد ، وارد وادی خطرناكی شده است. زیرا دیگر چیزی روح او را سیراب نمی كند. به همین خاطر راه را اشتباهی میرود. مثلا بعد از ارتكاب گناه ، متوجه میشود كه آن آرامش بدست نیامد ، ناگهانی راه غلط را انتخاب میكند و مثلا دنبال ماشین آخرین مدل میرود و سعی میكند از آن طریق زندگی آرامی را برای خود كسب كند. برای خرید ماشین آخرین مدل هم مجبور است كه همان گناهان قبلی را با شدت بیشتری انجام دهد. دقیقا به همین خاطر خدای قادر متعال می فرماید كه از قدمهای شیطان پیروی نكنید (لا تتبعوا خطوت الشیطن) . كسی كه دنبال قدمهای شیطان برود ، بعد از گذاشتن چند قدم اولیه ، بدون شیطان هم بقیه را خودش طی میكند.

اخلاص و اطمینان به خدا

 

خدای مهربان قول داده است كه دعاها و خواسته های ما را برآورده كند (2:186). فقط باید دعاها از ته دل باشد و نه فقط زبانی. خیلی از مردم دعاهایشان برآورده نمی شود زیرا واقعا از خدا نمی خواهند. یعنی به خدا اطمینان ندارند. مردم به خدا اطمینان و اعتماد نمی كنند. برای درك بیشتر موضوع یك مثال می زنم:

میگویند كه یك كوهنوردی در قله ای بلند مشغول بالارفتن می شود. در مه و كولاك گیر میكند. اما او بسیار سرسختانه از كوه مشغول بالارفتن می شود. پایش لیز می خورد و سقوط میكند. اما طنابی كه دور كمر خود بسته است او را نجات میدهد و بین آسمان و زمین معلق می شود. به علت مه و كولاك جایی را نمی تواند ببیند. در این حالت نمیداند چكار كند. كوهنورد از خدای قادر توانا كمك میخواهد. از خدا میخواهد كه او را از این مخمصه و مشكل نجات دهد. چون خواسته كوهنورد از ته دل بود ، خدای مهربان خواسته اش را جواب می گوید و به صورتی به كوهنورد الهام می شود كه راه نجات بریدن طناب است. اما كوهنورد در مورد بریدن طناب شك می كند. فكر میكند كه با بریدن طناب ، به دره سقوط می كند. و همین جوری معلق در هوا می ماند. چند روز بعد گروه نجات یك كوهنورد منجمد را معلق در هوا می بینند كه یخ بسته است و فقط نیم متر با زمین فاصله دارد. خدا جواب دعای او را داده بود ، اما او به خدا اعتماد نكرده بود. اگر او به خدا اعتماد كرده بود و طناب را می برید ، نجات پیدا میكرد.
خدای مهربان در قرآن كاملش مثال زیبایی در این مورد میزند. بنی اسرائیل به دستور خدا اعتماد نمی كنند و همین باعث شد كه سالها از اورشلیم دور بمانند. ترس از غیر خدا باعث عدم اجرای فرمان خدا شد. این یعنی عدم ایمان و اعتماد به خدا.

[2:58] واذ قلنا ادخلوا هذه القریة فكلوا منها حیث شئتم رغدا وادخلوا الباب سجدا وقولوا حطة نغفر لكم خطیكم وسنزید المحسنین
[2:58] به یاد آورید که گفتیم: "به این شهر وارد شوید، جایی که هر قدر روزی بخواهید، می یابید. فقط با تواضع از دروازه وارد شوید و با مردم خوش رفتار باشید. سپس گناهانتان را می بخشیم و بر پاداش پارسایان می افزاییم."

[2:59] فبدل الذین ظلموا قولا غیر الذی قیل لهم فانزلنا على الذین ظلموا رجزا من السماء بما كانوا یفسقون
[2:59] اما ستمكاران در میان آنها، دستورات دیگرى را به جاى احكامى كه به آنها داده شده بود، انجام دادند. درنتیجه، ما بر متجاوزان به خاطر ستمكارى هایشان بلایى از آسمان فرو فرستادیم.

ما باید به فرمانها و الهامهای خدا اعتماد و اطمینان كنیم. خوشبختی ما در گرو همین نكته است. خدا حتما دعاهای خالصانه را جواب می دهد. غیر ممكن است كه خدا بین بنده هایش استثنا قائل شود. برای خدا نژاد و زبان و قومیت و مذهب مادرزادی بی اهمیت است ؛ كافی است كه با او ارتباط برقرار كنید. مشركین در داخل كشتی میان موجهای دریا گیر می افتند ، در این حالت خالصانه از خدا نجات خویش را می خواهند و خدا هم جوابشان را میدهد. بعضی مردم به خدا اعتماد و اطمینان نمی كنند. بعضی مواقع خوشبختی در خانه شان را می زند ، اما به علت طمع ، ترس و ... آن را پس می زنند. او از خدا میخواهد كه بچه اش شفا یابد ، اما همزمان از مقدسین خویش هم میخواهد. این نشان میدهد كه او به خدا اعتماد نكرده است و به دعای خویش و به خدا ایمان ندارد. او علاوه بر خدا به چیزها و جاهای دیگر هم تكیه میكند. این نشانه خوبی برای دعای غیر خالصانه است. ایمان و اعتماد به خدا خیلی مهم است. برای درك بیشتر یك مثال دیگر می زنم. میگویند كه در یك جایی خشكسالی آمده بود ، فردی برای بارش باران از خدا طلب باران كرد. او آنقدر به خدای خویش ایمان داشت كه همزمان با دعا با خودش چتر برده بود. این نشان از اخلاص او بود. چتر بردن او برای ریا نبود بلكه واقعا به خدا اطمینان داشت ؛ او اطمینان داشت كه خدا خواسته بندگانش را جواب میدهد. خدای مهربان برای آرامش افرادی كه مستقیما از او میخواهند ، ملائكه می فرستد. ملائكه آرامش را برای این افراد می آورند. باور كنید كارهای خالصانه است كه جهان را درست میكند. كسی كه به خدا اعتماد نكند یعنی خالص نیست. بعضی مواقع فرد از خدا می خواهد ، اما همزمان به چیزهای دیگری هم تكیه می كند. این یعنی عدم اخلاص. مثلا فرد از خدا می خواهد كه آرامش را در زندگی به او بدهد. اما همزمان برای آرامش خویش از مال دنیا هم استفاده میكند زیرا او به خدا ایمان ندارد و در كنار خدا به مال دنیا هم اطمینان كرده است. او برای آرامش خویش سعی در استفاده آخرین مدلها می كند و به این طریق عملا آرامش را از طریقی دیگر می جوید.

[10:7] ان الذین لا یرجون لقاءنا ورضوا بالحیوة الدنیا واطمانوا بها والذین هم عن ءایتنا غفلون
[10:7] کسانی که انتظار دیدار ما را ندارند و سرگرم این زندگی دنیوی شده اند و با آن خوشنودند و نمی خواهند به مدارک ما توجه كنند؛

[22:11] ومن الناس من یعبد الله على حرف فان اصابه خیر اطمان به وان اصابته فتنة انقلب على وجهه خسر الدنیا والاءخرة ذلك هو الخسران المبین
[22:11] در میان مردم کسی هست که خدا را تحت شرایطی پرستش می کند. اگر امور بر وفق مرادش پیش رود، راضی است، ولی چون گزندی به او برسد، چهره در هم می كشد. پس او، دنیا و آخرت، هر دو را از دست می دهد. چنین است باخت واقعی.

بگذار برگردیم

معمولا عده ای پرورش نفس را در فقط ایمان میدانند و مثلا میگویند: مهم دل است. نماز و زكات و روزه و ... زیاد مهم نیست و اختیاری است. ایمان و عمل صالح لازم و ملزوم همدیگرند. اگر كسی ایمان داشته باشد باید همراه با عمل صالح هم باشد و الا بی فایده است. خدای مهربان همیشه ایمان و عمل صالح را در قرآن كنار هم ذكر میكند و این نشان میدهد این دو تا با هم دیگر برای نجات ما لازمند . اگر یكی نباشد ، آن یكی ناقص خواهد بود.

ایمان >-------< عمل صالح


[19:96] ان الذین ءامنوا وعملوا الصلحت سیجعل لهم الرحمن ودا

[19:96] مسلما، کسانی که ایمان آورند و زندگی پرهیزكارانه ای را در پیش گیرند، بخشنده ترین ایشان را از باران عشق سیراب خواهد کرد.


مجرمین در روز آخرت :

  خدایا فقط همین یك دفعه اجازه بده برگردیم. این بار حتما عمل صالح انجام میدهیم. ما اشتباه كردیم ما اهل عمل می شویم. با چه زبانی بگوییم ما یك فرصت دیگر میخواهیم. آخه ما اهل عمل نبودیم در این فرصت دوباره میخواهیم اهل عمل شویم. باور كنید راست می گوییم. آیا ممكن است ما را بازگردانی، تا رفتار خود را تغییر دهیم و بهتر از آنچه کردیم، عمل کنیم؟ ما هیچ كار بدی انجام ندادیم به جز این كه اهل عمل نبودیم و زكات نمی دادیم و نفس خویش را پرورش ندادیم ، ما خود را فریب میدادیم و می گفتیم كه ما خودمان نیاز داریم پس برای چی زكات به نیازمندان بپردازیم. حالا مشكل ما فقط میزان نفس ماست . نفس ما آنچنان ضعیف است كه تحمل پروردگار را ندارد . اما بگذارید برگردیم همه چیزو درست میكنیم! حالا میدانیم چكار كنیم!! پروردگار ما، اكنون ما دیده ایم و شنیده ایم. ما را بازگردان و ما از پرهیزكاران خواهیم بود. اكنون ما به یقین رسیده ایم كه می بایست نفس خویش را پرورش می دادیم. پروردگارا ما در دنیا فریب خوردیم. آخه یك عده نماز و روزه و زكات و سایر اعمال صالح به جا میاوردند ولی اهل ریا بودند به همین خاطر نماز و زكات و روزه از چشم ما افتاد و ما نماز و زكات و سایر اعمال صالح به جا نمی آوردیم و به این طریق خود را فریب میدادیم. حالا بدبخت شده ایم! خواهش می كنیم ما را بازگردان.!

سربازان پروردگار: 

  دیگر خیلی دیر شده. آیا ما به شما یك عمر فرصت ندادیم با تذكرات مكرر برای كسانی كه توجه می كنند؟ آیا شما هشداردهنده دریافت نكردید؟ بنابراین، نتایج آن را بچشید. ستمكاران هیچ یاوری نخواهند داشت. آیا آنها منتظرند تا فرشتگان و یا پروردگار نزدشان بیایند، یا برخی از نشانه های فیزیكی پروردگارت تجلی كند؟ روزی كه این اتفاق رخ دهد، دیگر هیچ نفسی از ایمان آوردن بهره ای نخواهد برد، چنانچه پیش از آن ایمان نیاورده و با اعمال پرهیزكارانه، منافع ایمان را كسب نكرده باشد.منتظر باشید؛ ما هم منتظریم. آیا منتظرند که تمام پیش بینی های آن به وقوع بپیوندد؟ روزی که چنین وعده اى تحقق یابد، کسانی که در گذشته به آن اعتنا نکردند، خواهند گفت: "رسولان پروردگار ما حقیقت را آورده اند. اینک آیا شفیعانى هستند که براى ما شفاعت کنند؟ نه هیچ شفیعی نخواهد بود.


[6:158] هل ینظرون الا ان تاتیهم الملئكة او یاتی ربك او یاتی بعض ءایت ربك یوم یاتی بعض ءایت ربك لا ینفع نفسا ایمنها لم تكن ءامنت من قبل او كسبت فی ایمنها خیرا قل انتظروا انا منتظرون

[6:158] آیا آنها منتظرند تا فرشتگان نزدشان بیایند، یا پروردگارت، یا برخی از نشان های فیزیكی پروردگارت تجلی كند؟ روزی كه این اتفاق رخ دهد، دیگر هیچ نفسی از ایمان آوردن بهره ای نخواهد برد، چنانچه پیش از آن ایمان نیاورده و با اعمال پرهیزكارانه، منافع ایمان را كسب نكرده باشد. بگو: "منتظر باشید؛ ما هم منتظریم."

همانطور كه در آیه بالایی مشاهده می كنید ایمان تنها فایده ای ندارد بلكه باید بوسیله آن عمل خیر كسب كنید (كسبت فی ایمنها خیرا). در حقیقت اگر اهل عمل نشوید و فقط به ایده های ذهنی اكتفا كنید ، بزرگترین پشیمانی را به دنبال خواهد داشت ولی آن موقع پشیمانی بی فایده است. با انجام دادن عمل صالح آرامش فكر را برای خود در دنیا بخرید و آخرت خود را هم تضمین كنید. اگر اهل عمل نشوید ، همیشه سرگردان و حیران خواهید بود و مدام دنبال یك ذره آرامش سرگردان خواهید بود. عمل صالح مثل ویتامین برای بدن شما لازم است. شما اگر فقط به ایده های ذهنی بسنده كنید و اهل عمل نباشید مثل این است كه به جای ناهار و شام ، همیشه تخمه بخورید ؛ و به این طریق بعد از مدتی ویتامینهای بدن شما كم میشود و مریض می شوید.

خوشبختی

تقریبا همه مردم دنیا دنبال خوشبختی هستند ، اما كمتر كسی به آن میرسد. یكی داشتن خانه بزرگ و ماشین مدل بالا را خوشبختی میداند و یكی دیگر زن و یا شوهر زیبا و پولدار را خوشبختی تصور میكند. یكی دیگر زندگی كردن مثل كشورهای اروپایی را خوشبختی میداند و ... هر كس توی دنیا معیارهایی برای خود دارد كه در طول زندگی دنبالش است. اما از نظر من داشتن خانه و ماشین و ... تعیین كننده خوشبختی نیست و معیار آرامش در زندگی نیست. خیلی ها در طول روز برای بدست آوردن خانه بزرگتر تلاش میكنند و خیلی ها در این راه رشوه میگیرند،دروغ میگویند،ریاكاری میكنند و ... آیا می شود از هر طریقی به خوشبختی رسید؟ این افراد با این كار خویش عذاب وجدان برای خود جمع میكنند بطوریكه بعد از مدت كمی تلنباری از گناهان بر قلب آنان سنگینی میكند و به این طریق به جای خوشبختی ، بدبختی و عذاب وجدان نتیجه میگیرند! اما چرا؟ زیرا این افراد در زندگی خویش خدا را در نظر ندارند. بعضی ها میگویند ما ابتدا امكانات زندگی را جمع میكنیم بعدا وقت زیادی پیدا میكنیم و كاملا خدا پرست میشویم! مشكل كار اینجاست كه باید از همان اول خداپرست بود. اغلب فكر میكنیم كه چون خیلی گرفتاریم پس موقتی میتوان خدا را از یاد برد اما واقعیت این است كه ما خیلی گرفتاریم چون خدا را در نظر نداریم. بدون خدا نمیتوان خوشبخت شد. این یك واقعیت غیر قابل انكار است. زیرا خدا خالق ماست او خود میداند كه چطوری ما را آفریده است. پس بیخود از بیراهه نرویم .باید در بدست آوردن امكانات زندگی خدا را در نظر داشت در همه حال. اگر شما یك چهلم درآمدت را به نیازمندان ندهی و نمازهایت را به جا نیاوری، یعنی اینكه با خدا نیستی و در نظر دارید كه بعدا ( بعد از بدست آوردن امكانات زندگی !!) خداپرست شوید! شاید این بعدا بعداها هیچوقت فراهم نشود و نیاید. چنین افرادی هیچوقت خوشبخت نمیشوند. ما در زندگی خدا را در نظر نداریم به همین خاطر است كه خوشبخت نیستیم و آرامش نداریم. مقدار پول و امكانات بی اهمیت است. مادیات بی ارزش تر و پست تر از آن است كه جای خدا را در زندگی آدمی بگیرد. مثل این است كه ما به جای نهار و شام همه اش تخمه بخوریم؛صددر صد ویتامینهای بدن ما تامین نشده و بعد از مدتی مریض میشویم. خیلی از مردم موقعیت خوشبخت شدن را دارند ولی روحیه اش را ندارند و نمیدانند كه موقعیتش را دارند (چون خدا را در زندگی در نظر ندارند). آرامش مثل پروانه ای است كه اگر زیاد هول شوید و حركت كنید ، نزدیك شما نمی نشیند ؛ اما اگر هول نشوید و حرص نخورید و زیاد حركت نكنید ، نزدیك شما خواهد شد و حتی ممكن است روی شانه های شما هم بنشیند. شما همین حالا می توانید خوشبخت باشید (با هر امكاناتی كه دارید كم یا زیادش اصلا مهم نیست) به شرطی كه خدا را وارد زندگی خویش كنید و خداپرست شوید.

 

روحیه یكتاپرستی

خدای شما كیست؟ خیلی ها تا به حال به این سوال ساده توجه نكرده اند و یا این كه عمیقا روی آن تفكر نكرده اند. خیلی ها هم با شنیدن چنین سوالی از كوره در میروند و در جواب میگویند: "یعنی چی خدای شما كیست! خدای ما خالق آسمانها و زمین است خدای ما خدایی است كه ما را آفریده است." اما باید بدانیم كه بیشتر این اظهارات لفظی است و در عمل خدا نقش ناچیزی در زندگی آنان دارد. به قول معروف با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشود! این كه صرفا ما بگوییم "خدای یكتا را میپرستیم" ، چیزی را حل نمیكند و نمیتوان با صرف گفتن چنین جمله ای خداپرست شد. بعید میدانم كسی با گفتن چنین جمله ای به یكتاپرستان ملحق شود . آیا زمانی كه به فقرا كمك میكنید ، خدا را در نظر دارید یا دیگران؟ زمانی كه نماز به جای میاورید ، آیا به "ارتباط با خدا" احساس نیاز میكنید یا این كه صرفا جهت انجام تكلیف و یا ریا انجام میدهید؟ آن زمان كه دخترت را شوهر میدهید ، آیا خدا را در نظر دارید یا چشم و هم چشمی دیگران؟ زمانی كه برای پسرت زن میگیرید ، آیا خدا را در نظر دارید یا رسم و رسومات كوركورانه را؟ آن زمان كه میخواهید در اداره كار مردم را راه بیندازید ، آیا با توجه به موقعیت اجتماعی و ثروت ، به آنان اهمیت میدهید؟ اگر در زندگی قسمتی از ثروت و دارائی خویش را از دست دادی ، چه جور نظری راجع به خدا خواهید داشت؟ اگر در زندگیت آسیبی به بدن تو رسید دچار حادثه ای ناگوار شدی ، چه طوری راجع به خدا قضاوت خواهید كرد؟ و ...
تمام این سوالات و هزاران سوال دیگر چیزهایی هستند كه مستقیما زندگی ما را تشكیل میدهند و نمیتوان گفت ارتباطی با خدا و یكتاپرستی ندارند. ما همیشه كارهای خوب را به خود اختصاص میدهیم و كارهای بد را به خدای عالمیان اختصاص میدهیم. خیلی جالبه! آدمی چقدر میتواند متكبر و مغرور باشد حتی در مقابل خدای خویش! اگر امكانات اولیه زندگی را داشته باشیم و در رفاه نسبی به سر بریم ، آن را به خود اختصاص میدهیم ، اما زمانی كه همان امكانات اولیه را از دست دهیم ، از دست دادن آن را كار خدا میدانیم و خود را بی تقصیر میدانیم. ما نمیتوانیم با گفتن جملات ، خدای خویش را معرفی كنیم ، بلكه این اعمال و كردار ماست كه خدای ما را معرفی می كند.اگر شما در طول روز 5 بار مراسم یادآوری خدا (نماز) را به جا نمیاورید و مدام در طول روز در فكر كارهای دیگر هستید ، باید بدانید كه خدای دیگری را برای خود برگزیده اید (بدون اینكه خود متوجه شوید). اگر در طول روز خدا را به یاد آوریم از جاده انصاف و عدل خارج نخواهیم شد و در شوخی ها ، طنزها و حرفهایمان افراط و تفریط نخواهیم كرد. بعضی مواقع جو ما را میگیرد و ممكن است یكی به شما بگوید كه فلان كس آدم بدی است و شما هم فورا جوگیر شده و باور كنید ، زیرا شما زیاد خدا را در قضاوتت دخالت نمیدهید و او را زیاد به خاطر نمی آورید، به همین خاطر در قضاوتت و حرفهایت عجله به خرج میدهید. ممكن است ما فكر كنیم كه یك چیز برایمان خوب است ولی در واقع بد باشد ، و همچنین ممكن است ما فكر كنیم كه یك چیز برایمان بد است ولی در واقع مفید باشد. این قانون خداست. ما هرچه كه به خدا نزدیكتر شویم قضاوت ما در مورد این قانون خدا بیشتر به واقعیت نزدیكتر است. یعنی اگر شما در طول روز كمتر به فكر خدا هستید ، در این قانون اشتباهات زیادی به خرج میدهید و ممكن است از جاده انصاف خارج شوید و در هر موردی جوگیر شده و درست قضاوت نكنید. با یك مثال بیشتر موضوع را شرح میدهم. میگویند عده ای سوار بر كشتی میشوند و در نیمه راه كشتی آنان غرق میشود و كلیه سكنه آن غرق میشوند به جز یك نفر كه آن هم در جزیره ای دور افتاده و خالی از سكنه خود را میابد. آن فرد بیچاره بعد از چندین سال تلاش و كوشش در جزیره ، بالاخره توانست خانه ای برای خود بسازد و وسایل اولیه زندگی را با مهارت خویش همچون انسانهای اولیه از نو بسازد . اما یكی از روزها كه برای شكار به جزیره رفته بود ، خانه و دارائیش طی حادثه ای نامعلوم آتش میگیرد و دار و ندارش از بین میرود. پس از مراجعه از شكار با دیدن آتش سوزی ، فرد عنان اختیار خویش از دست میدهد و بسیار ناراحت میشود و در همین لحظه به یاد خدا میفتد و با خدا میگوید : "ای خدای توانا من در این جزیره تك و تنها بودم و با هزار زحمت توانستم خانه ای برای خود دست و پا كنم حال تو آن را در آتش سوزاندی؟!!" (معمولا ما همه تقصیرها و نداری ها را گردن خدا میندازیم و خوبی ها و دارائی ها را گردن خود!!) . مرد بیچاره گوشه ای نشست و زانوی غم در بغل گرفت. بعد از چند لحظه صدای بوق یك كشتی آمد. مرد شادی كنان و پر از امید به سمت ساحل رفت و سوار كشتی شد و نجات پیدا كرد و با كمال وجود خدای خویش را سپاس گفت بعد مرد از ناخدای كشتی میپرسد كه جناب چطوری شما فهمیدی كه من در این جزیره گیر افتاده ام. ناخدا در جواب گفت كه از دود و آتشی كه در جزیره برپا كرده بودید!! بله با آتش گرفتن خانه ، مرد نجات پیدا كرد و اگر خانه آتش نگرفته بود ، ممكن بود كسی به وجود او در جزیره پی نمیبرد و نجات پیدا نمیكرد. مرد ابتدا فكر میكرد كه تمام هستی او نابود شده است ، اما در واقع خدای مهربان با آتش زدن خانه مرد را نجات داد. آیا نجات او بهتر بود یا خانه ای در جزیره؟؟ ما همیشه خدا را درست و حسابی درك نمیكنیم. اگر روزی مقداری از دارائی خویش را از دست دهیم ، فكر میكنیم كه تمام دنیا بر سرمان خراب شده است و خود را در زندگی می بازیم . اما یك لحظه فكر نمیكنیم كه شاید خدا ما را با این كار راهنمایی كند. شاید در دیگری بر روی ما گشوده شود! شاید پشت هر مشكلی ، دری به سوی آزادی باشد . شاید بعد از آتش گرفتن خانه ، به یك جای دیگر و خوبتر هجرت كنیم . درست است كه شیوه زندگی ما به هم میریزد و دیگر مثل سابق نیست اما میتوان از این فرصت استفاده كرد و به سوی خدا بازگشت و در زندگی سابق خویش بازنگری انجام داد و در این فرصت میتوان خود را تغییر داد.این نكته خیلی حائز اهمیت است كه پشت همه حوادث ، اتفاقات ، بلاها و نعمتها همیشه خدا هست . خدا هیچوقت امر به بدی نمیكند بلكه او به خوبی دعوت میكند . ما طبق فكر ناقص خویش تصور میكنیم كه خدا بدی ما را میخواهد. حتی اگر خدا تمام زندگی مارا هم نابود كند ، خوبی ما را میخواهد. تمام خوشبختی ها در خداست و باید خوشبختی واقعی را در خدا جستجو كرد. ما ذره بسیار ناچیزی در این دنیای پهناور هستیم . اما خدای قادر توانا همه افكار ما را در نظر دارد ، او از رگ گردن به ما نزدیكتر است، آیا این مایه خوشحالی نیست ! آیا این به شما امید نمیدهد؟! یكی همیشه شما را میبیند همه جا با شماست ، آیا این به شما اراده و قوت نمی بخشد؟! شما به راحتی میتوانید با او راز و نیاز كنید و به او توسل كنید. برعكس شما تصور كنید كه خدا از رگ گردن به شما نزدیكتر نیست و در نتیجه باید هفت خان رستم را رد كنید تا با او راز و نیاز كنید! باید چندین واسطه را طی كنید تا از او یك چیز ساده بخواهید. این تفكر وحشتناك است زیرا چنین سیستمی تحت نظارت خدا نیست و همیشه امكان سقوط وجود دارد.

[39:56] ان تقول نفس یحسرتى على ما فرطت فی جنب الله وان كنت لمن السخرین
[39:56] تا مبادا نفسی بگوید: "چقدر متاسفم از اینكه دستورات خدا را نادیده گرفتم، من مسلما یكی از مسخره كنندگان بودم."

[79:40] واما من خاف مقام ربه ونهى النفس عن الهوى
[79:40] و اما کسی که به عظمت و قدرت پروردگارش ارج نهاد و خویشتن را از هوس های گناه آلود بازداشت.

[79:41] فان الجنة هی الماوى
[79:41] بهشت جایگاه او خواهد بود.

پیش آمدهای بد در زندگی برای ما میتواند مایه هدایت باشد و همچنین میتواند مایه گمراهی باشد.اگر بعد از آتشسوزی خانه آنچنان عنان خویش را از دست دهید و ناشكری و كفرگویی كنید ، به این معناست كه خدای خویش را نشناخته اید و بسیار وابسته به چیزهای فانی دنیایی بوده اید . اما اگر بعد از آتش سوزی خانه ات ، به طرف خدا بازگردی و پیش خود فكر كنید كه خدا از این ماجرای تو اطلاع كامل دارد و به طور كامل ماجرای تو را میبیند ، در نتیجه تو هم به جای خودزنی و زانوی غم در بغل گرفتن ، به طرف خدا پناه برید و از او راهنمایی بخواهید . به سوی او برگردید و از كارهای گذشته خویش توبه كنید و زندگیت را با دید جدیدی شروع كنید. بله دید جدید! تفكر جدید ! دیگر خدا را فراموش نكنید و .... اگر خدا را مركز افكار خویش قرار دهید. دوستی ، رفاقت ، كمك ، و همه چیزت بر محور خدا باشد. اگر انتخاب دوستت براساس نژاد و زبان و قبیله و فرقه مذهبی نباشد ، در آن موقع به خوشبختی بزرگی نایل آمده اید این یعنی زندگی برای خدا و به سوی خدا. فرصتهای مفت زندگی را از دست نباید داد و باید خیلی هم خوشحال شوی كه خدا چنین فرصتی به تو داده است . فرصتی به تو داده كه خود را تغییر دهید. روش زندگی را تغییر دهید. هرچند ممكن است حادثه ناگواری برای شما پیش آمده باشد و خانه ات سوخته باشد. شاید تنها راه نجات تو همین باشد. توجه كنید كه شاید آتشوزی در خانه ات تنها راه نجات تو باشد!! آیا پیروزی بزرگتر از این هم هست!!!! نه واقعا نیست. پیروزی جاودانه در مقابل یك خانه ناچیز دنیایی!!

دیر است بجنبید!

واقعا ما كی هستیم؟ آیا ما اولین نسل انسانهای روی كره زمین هستیم؟ آیا قبل از ما پدران و مادران و اجداد ما زندگی نمیكردند! چه ساده و چه راحت مردند! دنیا را ترك كردند. زمانه و روزگار همه آنان را به راحتی پشت سر گذاشت و آن همه دغدغه ها ، اضطرابها، دلهره ها، عشقها، كینه ها چی شد؟ آیا غیر از یك خاطره چیز دیگری از آن باقیست و حتی در اكثریت موارد خاطره ای هم باقی نمانده است. آن همه جنگها ، صلحها ، زیاده خواهی ها ، شكنجه ها ، آزارها و اذیتها چی شد؟ آن همه لشكركشی ها و خدایان و معابد دروغین چی شد؟ آن همه طمعها ، بخلها ، ظلمها چی شد!! ما انسانها چقدر فراموشكاریم و چقدر ساده خدا را فراموش میكنیم. واقعا چقدر مسخره است! همه نسلهای قبلی ما مریض شدند بالاخره درمان نشدند از بین رفتند تدفین شدند خاكستر شدند و حالا اثری از آنان باقی نیست. تنها چیزی كه مانده است و میماند خداست. آن قدرت بی پایان ازلی كه همه مقهور اوییم. همه دنیا مقهور یك اراده ، یك قدرت ، یك منشاء هستند و آن هم خدای توانای مهربان بی همتاست. هیچكس در مقابل او پایدار نیست و همه محكوم به فنا هستیم. چقدر نژادپرستیها در طول تاریخ بوجود آمد! چه نژادها و اقوامی كه فكر میكردند از سایر اقوام و نژادهای دیگر برتر و بهتر و باهوشترند!! چه بر سرشان آمد؟ آیا هیچ صدایی از آنان بلند میشود؟ آیا نام نیكی از خود بر جای گذاشته اند؟ آیا خود شما به آنان افتخار میكنی؟! چه بسیار اقوامی كه در رفاه كامل به سر میبردند و در ناز و نعمت فراوان بودند؛ اما یك روز صبح اثری از آنان نبود. دیگر آن همه آرزوها ، نعمتها ، زنها ، مردها ، فرزندان از بین رفته بود چه بسیار اقوامی كه در طول تاریخ این بلا به سرشان آمده است! چه بسیار افرادی كه مجذوب مال دنیا شده بودند؟ چه بسیار افرادی كه به جای خدا از مقدسین خویش طلب كمك میكردند! چه بسیار زنانی كه فقط در فكر لباس و ظاهر خویش بودند! چه بسیار مردانی كه هوسرانی پیشه آنان بود! آیا نامی از آنان باقیست! آیا شما میتوانید كاری برای آنان انجام دهید و آنان را از آتش جهنم برهانید و بهشت را برای آنان تضمین كنید؟ چقدر تعصبهای فرقه ای بوجود آمد هیچكدام به خاطر خدا نبود. بلكه غرور شیطان بود كه از طرف شیاطین به آنان القا میشد. چه بسیار ساده لوحانه است كه فكر كنیم فرقه گرائی دستور خداست. چه بسیار جاهلانه است كه فكر كنیم خدا طرفدار فرقه خاصی است. چه بسیار ساده لوحانه است كه فكر كینم خدا فرقه ما را نازل كرده است.! خدای قادر متعال از این افكار شیطانی مبراست. چه بسیار تعصبهای غلط مذهبی و فرقه ای كه باعث جنگهای بزرگ تاریخ شده است. چقدر انسانهای بیگناه ، كودكان و زنان پایمال شدند! چقدر انسانهای جاهل كه در مقابل پیام خدا و یكتاپرستی قد علم میكردند و مقاومت نشان میدادند. و در مقابل پیام ساده و همه فهم یكتاپرستی جبهه گیری میكردند!! واقعا مسخره است!! چطور ما به خود حق میدهیم و جراتش را داریم كه در مقابل پیام یكتاپرستی مقاومت نشان دهیم و جبهه گیری كنیم. چقدر رهبان و ملاها كه پیام خدا را خراب میكردند و آن را درست و امین به مردم نمیرساندند. چقدر بیچاره بودند! آیا هیچ نام خوشی از آنان باقیست!! نه هرگز! فقط افراد مخلص و یكتاپرست بدون تعصب فرقه ای و قومی نامشان ماندگارست. آیا ابراهیم پیامبر كه با اخلاص و نیت پاك خویش درخت یكتاپرستی را بنا نهاد نامش باقیست یا رهبان و ملاها!! . همیشه افراد مخلص و ساده دنیای آینده را میسازند و جهان بالاخره از آن آنان است. این وعده خداست و در وعده خدا دروغ نیست.! آن بیچارگان با مقاومتها و لجبازیهایشان به جز نابودی خویش كاری نكردند و خود هم نمیدانستند كه اینطور میشود زیرا خود فكر میكردند كه در راه راست به سر میبرند. ای خدای مهربان ما به جز تو پناهی نداریم و به جز تو كمك و یاوری نداریم. ای خدای توانا ما آن قدر قدرتمند نیستیم كه بتوانیم در مقابل بتهای دنیای كنونی و مال دنیا و ظواهر فریبنده دنیا صددرصد مقاوم باشیم. ای خدای مهربان پس به داد ما برس و دل مارا خوش كن . خدای توانا ما با نیت پاك تورا میخوانیم و از كسی هم نمیترسیم پس بنابراین ما را در راهمان مقاوم كن. ما به جز تو كسی دیگر را در شعائر دینی خویش مثل نماز و زكات و قربانی و صدقه و... در نظر نداریم. ای خدای یكتای توانا ما با تو عهد میبندیم كه هیچوقت این قول خویش را زیر پا نگذاریم حتی اگر در این راه نابود شویم. نام تو آنقدر زیباست . خاطره تو آنقدر زیباست! آنقدر نام تو آرامشبخش است كه قابل قیاس با هیچ لذتی نیست! ما هیچ شریكی در عبادت تو قرار نمیدهیم و از پیامبر ، ائمه ، و سایر مقدسین طلب كمك نمیكنیم. ای خدای توانا ما ضعیف و درمانده ایم در این دنیای فریبنده و ظالم مدام دچار وسوسه های شیطان میشویم و میدانیم كه تو نسبت به آنان كه فقط تورا میخوانند ، لطف مخصوص دارید و بسیار بخشنده هستی. ای خدای مهربان ما به هنگام سختی و ملایمت فقط تو را میخوانیم و هیچوقت در عبادت خویش افرادی همچون پیامبر ، ائمه را واسطه قرار نمیدهیم. زیرا میدانیم كه تو از رگ گردن به ما نزدیكتری و واسطه قراردادن در عبادت و دعا جزو حیله های شیطان است.

 

- دوست داشتن و عشق بیش از حد :

شما اگر كسی و یا چیزی را از خاصیتهایش (مثل زیبایی توانایی و ...) مستقل بدانید به طور اتوماتیك به او گرایش پیدا میكنید و در نهایت و بعد از مدتی این دوست داشتن به عشق بیش از حد مبدل میشود. در طول تاریخ عشق بیش از حد به مقدسین و پیامبران و امامان در نهایت به پرستش آنان منجر میشد.شیطان ملعون از طریق این حقه خیلی ها را در طول تاریخ دچار شرك كرده است و آنان را بدبخت كرده است و این حقه تمام تاریخ بوده است.

[2:165]
ومن الناس من یتخذ من دون الله اندادا یحبونهم كحب الله والذین ءامنوا اشد حبا لله ولو یرى الذین ظلموا اذ یرون العذاب ان القوة لله جمیعا وان الله شدید العذاب
[2:165]
با این حال، برخی از مردم معبودانی را همتای خدا قرار می دهند و به آنها چنان عشق می ورزند كه گویی خدا هستند. كسانی كه ایمان دارند بیش از هر كس، به خدا عشق می ورزند. اگر فقط ستمكاران می توانستند خود را هنگام روبرو شدن با عذاب ببینند، آنگاه متوجه می شدند كه تمام قدرتها فقط متعلق به خداست و عذاب خدا هیبتانگیز است.

در قرن حاضر طاغوتهای دیگر بوجود آمده است عده ای بیش از حد به جشنها پارتی ها فستیوالها عشق پیدا كرده اند. عده ای دیگر شیفته روءسا و رهبران خود هستند.عده ای دیگر شیفته مد روز هستند. تمام اینها طاغوت است . و در نهایت شیطان آنان را وارد سرزمین خود (شرك) میكند. حتی عشق بیش از حد نسبت به همسر و فرزندان آنان را به طاغوت بدل میكند.

[8:28]
واعلموا انما امولكم واولدكم فتنة وان الله عنده اجر عظیم
[8:28]
بدانید که پول و فرزندان شما امتحانی هستند و اینکه خدا صاحب پاداشی است عظیم.

[3:14]
زین للناس حب الشهوت من النساء والبنین والقنطیر المقنطرة من الذهب والفضة والخیل المسومة والانعم والحرث ذلك متع الحیوة الدنیا والله عنده حسن المءاب
[3:14]
لذت های دنیوی، از قبیل زنان، داشتن فرزندان، انباشته های طلا و نقره، اسب هاى تربیت شده، چارپایان و محصولات زراعتی برای مردم زیبا جلوه داده شده است. اینها مادیات این دنیاست. جایگاهی به مراتب بهتر نزد خدا در نظر گرفته شده است.

عشق بیش از حد نسبت به چیزی باعث میشود كه به او دل بسته شود در نتیجه كم كم جای خدا را در دل شما میگیرد. اگر شما بیش از حد به مشروب علاقه مندید كم كم و یواش یواش جای خدای شما را میگیرد. اگر شما بیش از حد به فیلم سینمایی علاقه مندید كم كم جای خدای شما را میگیرد بطوریكه بعد از مدتی حاضرید نماز نخوانید تا كه فیلم سینمایی را از دست ندهید.حاضرید فلان سریال را از دست ندهید اما نماز نخوانید . عشق بیش از حد نسبت به چیزی شما را وارد مرحله طاغوت میكند كه مرحله بعد از طاغوت شرك است.

وسوسه شیطان -------> طاغوت ------- > شرك

2-
ترس و نفرت بیش از حد :

اینبار شیطان ملعون آن ور سكه را هدف قرار میدهد. اگر شما نسبت به چیزی و یا كسی نفرت و ترس بیش از حد داشته باشید در این صورت دچار طاغوت شده اید و در نهایت منجر به شرك میشود. تمام جنگها و خونریزیهای تاریخ به علت نفرتها و ترسهای بیش از حد بوجود آمده است.

[4:77]
الم تر الى الذین قیل لهم كفوا ایدیكم واقیموا الصلوة وءاتوا الزكوة فلما كتب علیهم القتال اذا فریق منهم یخشون الناس كخشیة الله او اشد خشیة وقالوا ربنا لم كتبت علینا القتال لولا اخرتنا الى اجل قریب قل متع الدنیا قلیل والاءخرة خیر لمن اتقى ولا تظلمون فتیلا
[4:77]
آیا توجه كردهای که به آنان گفته شد: "لازم نیست بجنگید؛ کافی است نماز بخوانید و زکات بدهید." سپس، چون جنگ بر آنان مقرر شد، چنان از مردم ترسیدند که از خدا ترسیدند، یا حتی بیشتر؟ و گفتند: "پروردگار ما، چرا این جنگ را بر ما تحمیل کردی؟ ای کاش مدتی ما را مهلت دهی!" بگو: "مادیات این دنیا پوچ است، در حالی که آخرت برای پرهیزكاران بسیار بهتر است و شما هرگز از كوچك ترین بى عدالتی رنج نخواهید برد."

قمار و مشروب نوعی طاغوت هستند كه در نهایت منجر به شرك میشوند. كسی كه قمار میكند با باختن مال خود ترس و كینه ای بیش از حد در او بوجود میاید كه در نهایت منجر به طاغوتهای دیگر میشود و بالاخره او وارد سرزمین شرك خواهد شد.

[5:91]
انما یرید الشیطن ان یوقع بینكم العدوة والبغضاء فی الخمر والمیسر ویصدكم عن ذكر الله وعن الصلوة فهل انتم منتهون
[5:91]
شیطان از طریق مسكرات و قمار می خواهد میان شما دشمنی و نفرت ایجاد كند و شما را از یاد خدا و نماز بازدارد. پس آیا خودداری می كنید؟


ترس ابزار شیطان است زیرا ترس بیش از حد نسبت به چیزی خود نوعی طاغوت است و این طاغوت بالاخره شما را وارد مرحله شرك میكند.

[3:175]
انما ذلكم الشیطن یخوف اولیاءه فلا تخافوهم وخافون ان كنتم مؤمنین
[3:175]
این روش شیطان است كه ترس را به یاران خود القاء مى كند. از آنها نترسید و درعوض از من بترسید، اگر مؤمن هستید.

به همین خاطر خدای مهربان توانا میفرماید شیطان را پرستش نكن. البته كمتر كسی مستقیما شیطان را پرستش میكند شاید در دنیا تعداد اندكی باشند كه اعلام كنند شیطان را پرستش میكنند. اما منظور از خدا این بوده است كه شیطان است كه مارا وادار به سركشی میكند و در نهایت وارد سرزمین شرك میكند در این حالت پرستش شیطان شروع میشود. پرستش شیطان به معنای اطاعت از وسوسه هایش و عدم اجتناب از طاغوت است.

[36:60]
الم اعهد الیكم یبنی ءادم ان لا تعبدوا الشیطن انه لكم عدو مبین
[36:60]
ای فرزندان آدم، آیا من با شما عهد نبستم كه شیطان را نپرستید؟ كه او سرسخت ترین دشمن شماست؟

[34:40]
ویوم یحشرهم جمیعا ثم یقول للملئكة اهؤلاء ایاكم كانوا یعبدون
[34:40]
در روزی كه او همه آنها را احضار كند، به فرشتگان خواهد گفت: "آیا این مردم شما را می پرستیدند؟"


شما در نظر بگیرید قماربازی كه همسرش مریض است و احتیاج به دكتر دارد در این حالت او مشغول قمار و یا شبگردی است به جای اینكه او خود همسرش را به بیمارستان ببرد از همسایه اش میخواهد كه همسرش را به بیمارستان برساند زیرا كه خود او مشغول است !!!!
حالا شما تصور كنید این فرد چقدر به قمار و یا شبگردی علاقمند شده است كه قادر به كنترل نفس خویش نیست و قادر نیست نفسش را راضی كند تا همسرش را به بیمارستان ببرد و آن را به همسایه اش و یا به فردا پس فردا موكول میكند.

كسی كه معتاد است در زمانی كه مشغول مصرف است اگر بچه اش را هم بكشند نمیتواند دست از مصرف بردارد زیرا معتادی او از مرحله طاغوت گذشته و وارد سرزمین شرك شده است.كسی كه معتاد است فقط فكر میكند دارد لذت میبرد لذت او فقط وسوسه شیطان است كه جنها به او القا میكنند.

[34:40]
ویوم یحشرهم جمیعا ثم یقول للملئكة اهؤلاء ایاكم كانوا یعبدون
[72:6] "
انسان ها از طریق جن ها قدرت می جستند، ولی آنها اینان را به مصیبت بیشتری دچار کردند.

[22:12]
یدعوا من دون الله ما لا یضره وما لا ینفعه ذلك هو الضلل البعید
[22:12]
او در كنار خدا معبودانی را در حد پرستش قرار می دهد كه هیچ قدرتی ندارند تا نفع و ضرری به او برسانند؛ چنین است گمراهی واقعی.

[22:13]
یدعوا لمن ضره اقرب من نفعه لبئس المولى ولبئس العشیر
[22:13]
او چیزی را شریك قرار می دهد كه بیشتر به او ضرر می رساند تا منفعت. چه مولای بدی! چه همنشین بدی!

[24:39]
والذین كفروا اعملهم كسراب بقیعة یحسبه الظمءان ماء حتى اذا جاءه لم یجده شیءا ووجد الله عنده فوفه حسابه والله سریع الحساب
[24:39]
و اما كسانی كه كافر هستند، اعمالشان مانند سرابی است در صحرا. شخص تشنه فكر می كند كه آن آب است، اما هنگامی كه به آن می رسد، می فهمد كه چیزی نیست و درعوض، خدا را آنجا می یابد، تا جزای كامل اعمالش را بدهد. خدا دقیقترین حسابرس است.

در نهایت باید گفت كه دوست داشتن چیز خوبی است و لی به اندازه و هر چیزی هم راهی دارد. هر چیزی در دنیا وسیله ای است برای رسیدن به خدا. ولی وسیله را باید درست استفاده كرد. اگر وسیله درست استفاده نشود به یك طاغوت بدل میشود و در نهایت شما وارد سرزمین شرك میشوید.مال دنیا وسیله ای است برای رسیدن به خدا . ولی اگر شما به آن دل ببندید و عشق بیش از حد نسبت به او داشته باشید و از آن به فقرا و مساكین نبخشید كم كم به طاغوت بدل میشود و در نهایت مشرك از دنیا میروید. پیامبر وسیله ای است برای اینكه ما به حرفهایش گوش كنیم و راه راست را پیدا كنیم اما اگر ما بخواهیم از او طلب كمك كنیم و به او دل ببندیم در نهایت به طاغوت بدل شده و یواش یواش وارد سرزمین شیطان میشویم.
شما تصور كنید هیچ چیزی بدون خدا لذت بخش نیست . اگر بزرگترین كره آسمانی را هم به شما نشان دهند و بگویند كه این ساخته خدا نیست بلكه ساخته شیطان است و یا خودبخود بوجود آمده است به شما لذتی نخواهد داد بلكه در عوض ترس و رعب را در دل شما بوجود خواهد آورد. خداست كه به زندگی ما معنا و مفهوم میبخشد و آنوقت از زندگی لذت میبریم.

[13:16]
قل من رب السموت والارض قل الله قل افاتخذتم من دونه اولیاء لا یملكون لانفسهم نفعا ولا ضرا قل هل یستوی الاعمى والبصیر ام هل تستوی الظلمت والنور ام جعلوا لله شركاء خلقوا كخلقه فتشبه الخلق علیهم قل الله خلق كل شیء وهو الوحد القهر
[13:16]
بگو: "چه كسی پروردگار آسمانها و زمین است؟" بگو: "خدا." بگو: "پس چرا غیر از او مولایانی قرار می دهید كه قدرتی ندارند كه حتی به خودشان نفع یا ضرری برسانند؟" بگو: "آیا كور مانند بیناست؟ آیا تاریكی مانند روشنایی است؟" آیا غیر از خدا معبودانی را یافتهاند كه مخلوقاتی نظیر مخلوقات او آفریدند، تا جایی كه نتوان دو خلقت را از هم تشخیص داد؟ بگو: "خدا خالق همه چیز است و اوست واحد، بلندمرتبه."

[4:120]
یعدهم ویمنیهم وما یعدهم الشیطن الا غرورا
[4:120]
او به آنها وعده می دهد و آنان را اغوا مى كند؛ آنچه شیطان وعده مى دهد، خواب و خیالی بیش نیست.

[35:5]
یایها الناس ان وعد الله حق فلا تغرنكم الحیوة الدنیا ولا یغرنكم بالله الغرور
[35:5]
ای مردم، وعده خدا حقیقت است؛ بنابراین، فریب این زندگی فرومایه را نخورید. با تصورات باطل از خدا منحرف نشوید.

[30:7]
یعلمون ظهرا من الحیوة الدنیا وهم عن الاءخرة هم غفلون
[30:7]
آنها فقط به چیزهای این دنیا كه برای آنها قابل دیدن است اهمیت می دهند، در حالی كه به كلی از آخرت غافل هستند.

اما چطوری ما از طاغوت (دروازه سرزمین شرك) اجتناب كنیم ؟

به همین خاطر خدای مهربان كتابهایی با پیامبران نازل كرده است كه این كتابها فرقانها و میزانهایی در آن است. ما باید با این فرقان و میزان (ترازو) خود را از طاغوت دور نگه داریم. فرقان و میزان همان قرآن است كه از طرف خدای مهربان برای هدایت ما نازل شده است. مثلا خدای توانا در كتاب میزان و فرقان (قرآن) اعلام كرده است كه نباید بین رسولان خدا فرقی قائل شویم.

[2:285]
ءامن الرسول بما انزل الیه من ربه والمؤمنون كل ءامن بالله وملئكته وكتبه ورسله لا نفرق بین احد من رسله وقالوا سمعنا واطعنا غفرانك ربنا والیك المصیر
[2:285]
رسول به آنچه از جانب پروردگارش بر او نازل شد، ایمان آورده است و هم چنین مؤمنان. آنها به خدا، فرشتگان او، كتاب آسمانى او و رسولان او ایمان دارند: "ما هیچ فرقى میان رسولان او نمی گذاریم." آنها مى گویند، ما می شنویم و اطاعت می كنیم.* پروردگار ما، ما را ببخش. سرنوشت نهایى به سوى توست."

خدای مهربان اعلام میدارد كه بین رسولان خدا فرق قائل نشوید حالا شما هی بگویید محمد سید المرسلین است . در این حالت به این میزان خدا توجه نكرده اید و دچار طاغوت شده اید و سرانجام شما را دچار شرك میكند.

خدای مهربان در كتاب فرقان اعلام میدارد كه عشق بیش از حد نسبت به كسی نداشته باشید حالا شما هی صبح تا غروب عاشق و شیفته علی باشید در این حالت دچار طاغوت شده اید و در نهایت به شرك منجر میشود.

خدا فرموده كه ما علی الرسول الا البلاغ المبین (وظیفه رسول فقط ابلاغ پیام است). حالا شما بروید و به رسول دل ببندید و از او كمك بخواهید در این حالت دچار طاغوتی وحشتناك شده اید و در نهایت وارد سرزمین شرك خواهید شد

.

 

لفظ جلاله " الله":

در لغت، لفظ جلاله الله در اصل ال اله بوده ، كه همزه دومى در اثر كثرت استعمال حذف شده ، و بصورت الله در آمده است ، و كلمه اله از ماده اله است، كه به معناى پرستش می باشد ، وقتى مى گویند اله الرجل و یاله معنایش این است كه فلانى عبادت و پرستش كرد.

اما در معنی، كلمه الله جامعترین نامهاى خدا است . زیرا بررسى نامهاى خدا كه در قرآن مجید و یا سایر منابع اسلامى آمده نشان مى دهد كه هر كدام از آن یك بخش خاص از صفات خدا را منعكس مى سازد ، تنها نامى كه اشاره به تمام صفات و كمالات الهى ، یا به تعبیر دیگر جامع صفات جلال و جمال است همان الله مى باشد .به همین دلیل اسماء دیگر خداوند غالبا به عنوان صفت براى كلمه الله گفته مى شود. مثلا میگوئیم الله رحمان است، رحیم است، ولى بعكس آن را نمیگوئیم، یعنى هرگز گفته نمیشود: كه رحمان این صفت را دارد كه الله است. به نمونه های بیشتری در قران توجه كنید:

غفور و رحیم كه به جنبه آمرزش خداوند اشاره مى كند ( فان الله غفور رحیم - بقره - 226 ) .

سمیع اشاره به آگاهى او از مسموعات ، و علیم اشاره به آگاهى او از همه چیز است ( فان الله سمیع علیم - بقره - 227 ) .

بصیر ، علم او را به همه دیدنیها بازگو مى كند ( و الله بصیر بما تعملون - حجرات - 18 ) .

رزاق ، به جنبه روزى دادن او به همه موجودات اشاره مى كند و ذو القوه به قدرت او ، و مبین به استوارى افعال و برنامه هاى او ( ان الله هو الرزاق ذو القوة المتین - زاریات - 58 ) .

و بالاخره خالق و بارء اشاره به آفرینش او و مصور حاكى از صورتگریش مى باشد ( هو الله الخالق البارى المصور له الاسماء الحسنى - حشر - 24 ) .

آرى تنها الله است كه جامعترین نام خدا مى باشد ، لذا ملاحظه مى كنیم در یك آیه بسیارى از این اسماء ، وصف الله قرار مى گیرند: هو الله الذى لا اله الا هو الملك القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتكبر : او است الله كه معبودى جز وى نیست ، او است حاكم مطلق ، منزه از ناپاكیها ، از هر گونه ظلم و بیدادگرى ، ایمنى بخش ، نگاهبان همه چیز ، توانا و شكست ناپذیر ، قاهر بر همه موجودات و با عظمت .

یكى از شواهد روش جامعیت این نام آنست كه ابراز ایمان و توحید تنها با جمله لا اله الا الله مى توان كرد ، و جمله لا اله الا العلیم ، الا الخالق ، الا الرازق و مانند آن به تنهائى دلیل بر توحید و اسلام نیست ، و نیز به همین جهت است كه در مذاهب دیگر هنگامى كه مى خواهند به معبود مسلمین اشاره كنند الله را ذكر مى كنند ، زیرا توصیف خداوند به الله مخصوص مسلمانان است .

 

چرا از شیطان رجیم به خدا پناه میبریم؟

اولاً باید گفت طبق نص صریح قرآن كریم، شیطان دشمن انسان است.به همین دلیل سوگند خورده است كه انسانها را از راه درست منحرف كند، قرآن سخنان شیطان را چنین نقل كرده است: گفت پس به سبب آن كه مرا به بیراهه افكندی، من هم برای فریب آنان (انسانها) حتماً‌ بر سر راه راست تو خواهم نشست، آنگاه از پیش رو، و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها میتازم.

از این آیات به خوبی معلوم میشود كه شیطان خطرناكترین دشمن انسان است كه هیچ دشمنی به اندازه او برای انسان خطرناك نیست، زیرا هر كسی كه با انسان دشمنی كند به عنوان دشمن با انسان دشمنی میكند اما شیطان به عنوان دوست و از راه دوستی با انسان دشمنی میكند و ضربه میزند چنان قرآن فرمود: (و قاسمهما انی لكما لمن الناصحین) برای آن دو (آدم و حوا) سوگند یاد كرد كه من قطعاً از خیرخواهان شما هستم. بنابراین چون شیطان خطرناكترین دشمن انسان است بدیهی است كه از شر چنین دشمنی به خداوند كه بهترین دوست و قدرتمندترین پناه دهنده و حفظ كننده است باید پناه برد. زیرا هیچ كسی غیر از خداوند نمیتواند انسان را از آسیب چنین دشمنی حفظ كند. و راههای مختلف برای پناه بردن به خدا از شر شیطان و شیاطین وجود دارد كه یكی از آنها این است كه انسان همواره و در هر زمان و مكان به یاد خدا باشد و در هیچ حال خدا را فراموش نكند. در روایتی از پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ رسیده كه فرمود: شیطان قدمش را به قلب بنیآدم میگذارد، وقتی آن فرد به یاد خدا بیفتد و خدا را یاد كند شیطان پنهان میشود و خود را كنار میكشد اما وقتی خدا را فراموش كرد و از یاد خدا غافل شد دوباره شیطان حمله میكند.

ثانیاً:: خداوند خود دستور فرموده است كه از شر وسوسههای شیطان و شرارتهای مداوم و گوناگون او باید به خدا پناه برد، در سوره فصلت فرمود: (و اما ینزغنّك من الشیطان نزغٌ فاستغذ بالله هو السمیع العلیم)یعنی اگر زمزمهای از شیطان تو را از جای درآورد، پس به خدا پناه ببر كه او خود شنوای داناست.

ثالثاً: همان طوری كه بچهها كه در دفاع از خود ناتوان و ضعیفاند با فطرت و سرشت طبیعی خود به پدر و مادر و بزرگتر از خود پناه میبرد. انسانها نیز وقتی با شیطان مواجه میشد به طوری فطری پناهگاهی غیر از خدا برای خود در برابر آن خطر جستجو نمیكنند لذا به خدا پناه میبرد. چه این كه در قرآن كریم نیز فرموده: بگو پناه میبرم به پروردگار مردم، پادشاه (صاحب اختیار) مردم، از شر وسوسهگر نهانی آن كس كه در سینههای مردم وسوسه میكند.در این آیات بدین نكته توجه داده شده كه به هنگام خطر وسوسههای شیطانی به موجوداتی كه مسئول تربیت انسان، اختیار دار انسان، و معبود انسان كه خداوند است باید پناه برد تا در سایه تربیت او، و قدرت و اختیار او، و عبادت او از شر شیطان حفظ شود. عارف سترگ و آموزگار بزرگ حضرت امام خمینی كلامی بسیار مفید و آموزنده دربارة پناه بردن به خدا از شر شیطان دارد كه در بخشی از آن آمده: ملتفت باش كه خیالات فاسدة قبیحه و تصورات باطله از القائات شیطان است كه میخواهد جنود خود را در مملكت باطن تو برقرار كند و تو كه مجاهدی با شیطان و جنودش، و میخواهی صفحةنفس را مملكت الهی و رحمانی كنی باید مواظب كید آن لعین باشی تا انشاءالله در این جنگ بر شیطان غالب شوی، و ای عزیز از خدای تبارك و تعالی در هر آن استعانت بجوی و استغاثه كن در درگاه معبود خود و با عجز و الحاح عرض كن: بارالها، شیطان دشمن بزرگ است كه طمع كرده تو خودت با این بندة ضعیف همراهی كن كه بتواند از عهدة این دشمن قوی برآید و در این میدان جنگ با این دشمن قوی كه سعادت و انسانیت مرا تهدید میكند تو خودت با من همراهی فرما كه بتوانم جنود او را از مملكت خاص تو خارج كنم و دست این غاصب را از خانة مختص به تو كوتاه نمایم.

رابعاً: هر لحظه امكان انحراف برای انسان وجود دارد و اصولاً وقتی خداوند به پیامبرش دستور میدهد در سورة (الناس) كه از شر شیطان خناس به خدا پناه ببرد دلیل بر امكان گرفتار شدن در دام خناس وسوسهگران است با این كه پیامبر اكرم به لطف الهی و با امدادهای غیبی و سپردن خویش به خدا از هرگونه انحراف بیمه شده بود ولی با این حال از شر شیطان به خدا پناه میبرد، افراد عادی تكلیفشان به خوبی روشن است، زیرا انسانهای عادی همواره در معرض خطر شیطان است لذا باید در پناهگاه محكم الهی خود را حفظ كند. البته باید توجه داشت كه منظور از پناه بردن به خدا این نیست كه انسان تنها با زبان بگوید (اعوذ بالله) بلكه باید با فكر و عقیده و عمل نیز خود را در پناه خداوند قرار دهد و از راههای شیطانی، برنامههای شیطانی، افكار و تبلیغات شیطانی، مجالس ومحافل شیطانی خود را كناربكشد و درمسیر افكاروتبلیغات رحمانی جای دهد.

خامساً: بر اساس آیة مباركة سورة اسراء كه فرمود: (واستغزر من استطعت منهم بصوتك و اجلب علیهم بخیلك و رجلك و شاركهم فی اموال والاولاد و عدهم و ما یعدهم الشیطان الا غروراً)یعنی از ایشان هر كه را توانستی با آوای خود تحریك كنی و با سواران و پیادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شركت كن و به ایشان وعده بده، و شیطان جز فریب بر آنها وعده نمیدهد. بنابراین آیه چون شیطان موجود فریبكار است و همواره سعی در فریب انسان دارد، پس انسان باید از شر فریب او به خدا پناه ببرد، چه این شیطان در واقع بزرگترین خنّاس است یعنی از راههای مخفی و پوشیده بر علیه انسان فعالیت میكند تا انسان را فریب دهد بگونهای كه انسان متوجه نیّت و سوء قصد او نمیشود لذا انسان از شر چنین دشمنی كه همواره به طور پنهانی به انسان ضربه میزند باید به خدا پناه ببرد چنان كه خداوند در سوره ناس دستور داده كه باید از شر وسوسههای خناس به خدا پناه ببرید. فرمود: قل اعوذ برب الناس ملك الناس اله الناس من شر الوسواس الخناس الذی یوسوس فی صدور الناس) یعنی بگو پناه میبرد به پروردگار مردم، پادشاه مردم، معبود مردم، از شر وسوسهگر نهانی آن كس كه در سینههای مردم وسوسه میكند.

منابع

1. حسین مظاهری، جهاد با نفس، ج 2، 4، نشر انجمن اسلامی فرهنگیان، قم، 1377 ش.

2.دكترفتح الله نجارزادگان،مصاف بیپایان با شیطان،نشربوستان كتاب قم سال1381 ش.

3. امام خمینی (ره) چهل حدیث، نشر مؤسسة آثار امام خمینی چاپ 20، سال 1378 ش.

ان الشیطان لكم عدوٌ فاتخذوه عدوّاً

همانا شیطان سخت با شما دشمن است شما هم با او دشمنی كنید.

 

 

چهارشنبه 19/3/1389 - 13:22
آموزش و تحقيقات

مقاومت الكتریكی چیست

رسانای الكتریكی (هادی)به هر ماده ای كه بتواند جریان الكتریكی را از خود عبور دهد رسانای الكتریكی یا هادی الكتریك (هدایت كننده جریان الكتریكی ) گویند مانند فلزات و به هر ماده كه نتواند جریان الكتریكی را از خود عبور دهد نارسانا یا غیرهادی گویند مانند پلاستیك ، چرم ، كاغذ وغیره

مقاومت چیست ؟
هر هادی الكتریكی در برابر عبور جریان مقداری مقاومت از خود نشان میدهد این مقاومت باعث میشود كه جریان عبوری از هادی محدود شود، مثال دو لیوان آب را به یاد بیارید وقتی بین دولیوان كه مقدار آبشان با هم برابر نبود لوله ای وصل كردیم آب از طرف لیوان پرتر به طرف لیوانه نصفه در درون لوله به حركت در آمد حالا اگر یك شیر سر راه این لوله قرار دهیم چنانچه شیر را به سمت بسته شدن بچرخانیم لوله ارتباطی تنگ تر میشود در نتیجه جریان آب كاهش پیدا میكند یعنی مقاومت سر راه لوله را افزایش داده ایم پس مقدار مقاومت سر راه لوله تعیین كننده مقدار جریان آب عبوری از لوله است در واقع شیر یك وسیله برای كنترل جریان آب است به همین صورت با كم و زیاد كردن مقاومت موجود در مسیر یك مدار میتوان جریان كل مدار را كنترل كرد . مقدار مقاومت بستگی به جنس هادی و طول آن دارد كه آن را بر حسب اهم می سنجند
یك اهم عبارتست از مقدار مقاومتی كه اگر به دو سریك منبع ولتاژ یك ولتی وصل شود جریان یك آمپر از آن عبور كند .
هنگام در گیری سربازهای سیم و سربازهای الكترونی ، الكترونها با سلاح های گرم به جون سیم می افتند و در اثر این جنگ و آتش سوزی مقداری از انرژی سربازهای الكترونی بصورت گرما هدر میرود (میدونم كه بی مزه بود شما زحمت انتقاد كردن رو نكشید البته اگر خواننده ای باشه كه از این خبرها نیست) پس یكی از كارهایی كه مقاومت انجام داد این بود كه مقداری از جریان را تبدیل به گرما كرد در بعضی جاها ما عمداً برای تولید گرما از مقاومت استفاده میكنیم مثل مقاومت تنگستن لامپ یا سیم مقاومت داری كه در سماورهای برقی یا بخاری برقی ها استفاده میكنیم كه بهش المنت هم میگن
در این جور مواقع كه گرما كار مورد نیاز ما را انجام میده میگیم سیم یا دستگاه انرژی الكتریكی رو مصرف كرده اما هر وقت كه این گرما رو لازم نداشته باشیم و بیخودی تولید بشه میگیم مقاومت سیم مقداری انرژی الكتریكی رو تلف كرده (آخ آخ چه كار بدی ) مثل گرمایی كه در سیمهای انتقال انرژی (سیمهای رابط ) تولید میشه .



شكل ظاهری مقاومتها
مقاومت ممكن است چندین حلقه سیم مسی نازك كه به دور هسته ای پیچیده شده است باشد ، و یا از مواد نیمه رسانا مانند كربن ساخته شده باشد. مواد نیمه رسانا نسبت به رساناها مقاومت بیشتری در برابر عبور جریان از خود نشان میدهند. مقاومتها به اشكال و اندازه های مختلفی ساخته میشوند كه رایجترین آنها ، مقاومتهای رنگی هستند كه از آنها در جریانهای پایین استفاده میشود و در جریانهای بالا معمولا از مقاومتهای سرامیكی یا آجری استفاده میشود كه نسبت به مقاومتهای رنگی حجم بیشتری دارند .

سمبل مداری مقاومت به این شكلها است

 


 

 

 

حالا میخواهیم یك رابطه بین این سه كمیت پیدا كنیم
 مقاومت ، جریان ، ولتاژ
 بازم مثال لیوان آب (راست میگن كه آب مایه حیاته ؟)
 گفتیم اگه یه شیر سر راه لوله رابط دو لیوان قرار دهیم میتونیم جریان آب رو كنترل كنیم حالا فرض كنید شیر آب رو به اندازه ای تنظیم كردیم كه در هر ثانیه یك سی سی آب وارد لیوان نصفه میشه حالا میایم به جای لیوان پر آب یه گالن پر آب وصل میكنیم آیا بازم همون مقدار آب وارد لیوان نصفه میشه ؟
 مسلماً اینجور نیست چون فشار آب زیاد شده . به ازای یك ثانیه آب بیشتری از لوله عبور میكنه پس هرچه فشار آب رو زیاد كنیم (اختلاف سطح آبها) جریان آب بیشتر میشه به همین صورت هم در مدار الكتریكی هر چه فشار الكتریكی (ولتاژ) رو افزایش دهیم در صورت ثابت بودن مقاومت مدار جریان نیز بیشتر میشود
 آقای اهم این قانون رو كشف كرده كه به این صورته
 مقاومت / ولتاژ= جریان عبوری از سیم
 خوب این یك معادله است و به این صورت ها هم میشه نوشتش
 جریان / ولتاژ = مقاومت
 
 جریان × مقاومت = ولتاژ
 
 مثال
 فرض میكنیم كه یك مقاومت 5 اهمی داریم دوسرش رو به یك منبع ولتاژ 10 ولتی وصل كرده ایم میخواهیم ببینینم كه چه جریانی از مقاومت عبور میكند (جریان را با I ولتاژ را با V و مقاومت را R نشان میدهند)
 I=10/5 = 2 A
 پس جریان دو آمپر از مقاومت عبور میكند حالا اگر به جای مقاومت 5 اهمی مقاومت 4 اهمی قرار بدیم جریانی كه مقاومت از منبع تغذیه دریافت میكند 5/2 آمپر میشود

  

   
 

 

 

 

 

پس نتیجه میگیریم كه هر مقاومت یا هر مصرف كننده فقط به اندازه مورد نیاز خود از منبع تغذیه، جریان میكشد.
 توجه داشته باشید وقتی یك منبع به مقاومتی جریان میدهد این جریان از خود منبع تغذیه هم عبور میكند
 
 بازم كه لیوان آب (بابا این لیوانها آبشون بخار نشد)
 بله لیوان آب خیلی كاربردها داره دست كم نگیریدش
 گفتیم كه چون سطح آب درون لیوانها متفاوت است جریان آب برقرار میشود اما پس از اینكه آب هر دوتا یه اندازه شد دیگه جریان آبی وجود ندارد ( بله درسته چون دیگر اختلافی وجود ندارد) ولی در منبع تغذیه اینجوری نیست چون الكترونها دائما توسط نیروی خارجی به یك سمت كشیده میشوند .
 پس برای لیوان هم می میتوان فرض كرد كه یك پمپ آب بالای سر لیوانها وجود دارد كه توسط یك شیلنگ به هراندازه كه آب وارد لیوان نصفه میشود به همان اندازه آب را برمیدارد و به لیوان پر میریزد و هیچ گاه نمیگذارد كه سطح آب درون لیوانها تغییر كند همان كاری را كه نیروی خارجی بر روی یك سیم انجام میداد (آهنربا) پس چون همیشه اختلاف ثابت است در نتیجه همیشه جریان ثابت و پایدار است .



 


 

همان جریانی كه از لوله پایینی لیوانها میگذرد همان جریان هم از شیلنگ و پمپ بالا میگذرد.
 این مجموعه را میتوان به دو قسمت كلی تقسیم كرد 1- منبع تغذیه (شامل دو لیوان و پمپ و شیلنگ) 2- مصرف كننده (لوله پایینی و شیر)
 پس نتیجه میگیریم كه در یك مدار بسته جریان بصورت حلقه ای از كل عناصر مدار عبور میكند (حتی از خود منبع تغذیه ) كه مقدارش در تمام نقاط برابر است
 حالا اگر شیر آب را كمی زیاد كنیم كل جریانی كه در حال گردش است زیاد میشود این بدان معناست كه اگر در یك مدار كه بصورت حلقه بسته است چنانچه یكی از عناصر آن را تغییر دهیم جریان در كل مدار تغییر میكند .
 حالا داریم كم كم به جواب بعضی سوال هامون نزدیك میشیم
 میشه وقتی با ماشین میریم مسافرت 8 تا دونه باطریه قلمی 5/1 ولتی با خودمون برداریم كه اگه باطری ماشین خالی شد یا خراب شد به جاش از اون 8 تا باطری قلمی كه روی هم میشن 12 ولت استفاده كنیم؟
 یا مثلا چرا یك لامپ گازی رو میشه با باطری ماشین روشن كرد ولی با یه آدابتور 12 ولتی نمیشه ؟
 یك باطری كه ولتاژش بیشتره بیشتر برق تولید میكنه یا اونكه جریانش بیشتره ؟

 

چهارشنبه 19/3/1389 - 13:19
دعا و زیارت

تحقیق درباره بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه:

قرآن كتاب مقدس و پر ارزشى است كه محصول مغز بشر نیست، مجموعه اى از سخن الهى است كه در مدت 23 سال بوسیله امین وحى خدا بر قلب نازنین پیشواى گرامى اسلام نازل گردید. كلمات نغز آن سایه روشنهائى حیرت انگیز است كه بلنداى معانى و فصاحت آن از اوج تصور هر خردمند بالاتر است، به حدى كه با آن كه پانزده قرن است فریاد تحدى و مبارزه طلبى آن در جهان طنین انداز است، جهانیان در برابر این دعوت آن سر در گریبان حیرت فرو برده اند و در مقابل جلال و عظمت بیكران آن مات و مبهوت مانده اند. معانى ظریف آن چون پرتو آینه لرزان و از دسترس ‍ اندیشه گریزان است ولى وقتى در دلى افتاد تا ناپدیدترین زوایاى روان او نفوذ كرده و آن را دربست مجذوب خود مى سازد. تعالیم و رهنمودهاى آن شعله هاى فروزانى از نور الهى است كه در طى سالهاى زیاد بر جهان دانش ‍ گرمى و نور پاشیده و بشر هر اندازه در جاده علم به پیش مى رود و از اسرار پیچیده جهان خلقت پرده بر مى دارد چهره پر فروغش درخشان تر و حقیقتش نمودارتر مى شود. با این همه از همان روز نخست كه این كلمات از حنجره پاك محمد (صلى الله علیه وآله وسلّم ) در زیر سقف نیلگون آسمان جزیرة العرب طنین انداخت و گوش دلها را به خود متوجه ساخت، اهریمنانى انسان نما كه نشر و گسترش آن را مخالف منافع شیطانى خود مى پنداشتند بیكار ننشستند و به تلاشهاى مذبوحانه اى دست زدند، نغمه هاى ناموزونى ساز كردند سحر آشكارش خواندند،اساطیر الاولینش گفتند، خیالات پریشانش پنداشتند،افتراء به خدا دانستند و چون از این راه به مقصود خود نرسیدند به معارضه با آن برخاستند ولى جز رسوائى محصولى به بار نیاوردند. پیغمبر اكرم (صلى الله علیه وآله وسلّم ) تا زنده بود كمال مراقبت در حفظ و پاسدارى از دستاوردهاى آن را داشت و به مسلمین توصیه مى فرمود: به این ریسمان محكم الهى چنگ بزنید و خود را از چاه ضلالت برهانید. و در حدیثى كه مسلم بین الفریقین است پیغمبر اكرم (صلى الله علیه وآله وسلّم ) فرمود: من دو چیز بزرگ و گرانبها در در میان شما مى گذارم اگر به این دو چنگ زده و متمسك شوید هرگز گمراه نخواهید شد و قطعا نجات مى یابید، و این دو یكى قرآن و دیگرى اهل بیت من است .

این تحقیق سعی دارد كه به بررسی یكی از مهمترین آیات قران بپردازد، آیه ای كه هر سوره( به جز سوره توبه) با آن آغاز می شود: بسم الله الرحمن الرحیم

گرچه هر چه گفته اند و بگوییم و بگویند، قطره ای بیش نیست از دریای معرفت ازلی چرا كه معروف است على (علیه السلام) از سر شب تا به صبح براى ابن عباس از تفسیر بسم الله سخن مى گفت ، صبح شد در حالى كه از تفسیر با بسم الله فراتر نرفته بود.

 

دلیل شروع سوره های قران با " بسم الله الرحمن الرحیم":

 

هر كار مهمى كه بدون نام خدا شروع شود بى فرجام است.(رسول اكرم)

میان همه مردم جهان رسم است كه هر كار مهم و پر ارزشى را به نام بزرگى از بزرگان آغاز مى كنند ، و نخستین كلنگ هر مؤسسه ارزنده اى را به نام كسى كه مورد علاقه آنها است بر زمین مى زنند ، یعنى آن كار را با آن شخصیت مورد نظر از آغاز ارتباط مى دهند .

این معنا در كلام خداى تعالى نیز جریان یافته ، خداوند متعال كلام خود را به نام خود كه عزیزترین نام است آغاز كرده ، تا آنچه كه در كلامش هست نشانه او را داشته باشد، و مرتبط با نام او باشد، و نیز ادبى باشد تا بندگان خود را به آن ادب ، مودب كند، و بیاموزد تا در اعمال و افعال و گفتارهایش این ادب را رعایت نموده ، آن را با نام وى آغاز نموده ، نشانه وى را به آن بزند، تا عملش خدائى شده ، صفات اعمال خدا را داشته باشد، و مقصود اصلى از آن اعمال ، خدا و رضاى او باشد، و در نتیجه باطل و هالك و ناقص و ناتمام نماند، چون به نام خدائى آغاز شده كه هلاك و بطلان در او راه ندارد. خلاصه اینكه پایدارى و بقاء عمل بسته به ارتباطى است كه با خدا دارد . در تایید این سخن حدیثی از امام باقر (علیه السلام) نقل می كنم : سزاوار است هنگامى كه كارى را شروع مى كنیم ، چه بزرگ باشد چه كوچك ، بسم الله بگوئیم تا پر بركت و میمون باشد .

 گفتن بسم الله در آغاز هر كار هم به معنى استعانت جستن به نام خدا است ، و هم شروع كردن به نام او و این دو یعنى استعانت و شروع كه مفسران بزرگ ما گاهى آن را از هم تفكیك كرده اند و هر كدام یكى از آن دو را در تقدیر گرفته اند به یك ریشه باز مى گردد ، خلاصه این دو لازم و ملزوم یكدیگرند یعنى هم با نام او شروع مى كنم و هم از ذات پاكش استمداد مى طلبم . به هر حال هنگامى كه كارها را با تكیه بر قدرت خداوند آغاز مى كنیم خداوندى كه قدرتش مافوق همه قدرتها است ، سبب مى شود كه از نظر روانى نیرو و توان بیشترى در خود احساس كنیم ، مطمئنتر باشیم ، بیشتر كوشش كنیم ، از عظمت مشكلات نهراسیم و مایوس نشویم ، و ضمنا نیت و عملمان را پاكتر و خالصتر كنیم . و باز روى همین اصل ، تمام سوره هاى قرآن - با بسم الله آغاز مى شود تا هدف اصلى كه همان هدایت و سوق بشر به سعادت است از آغاز تا انجام با موفقیت و پیروزى و بدون شكست انجام شود .تنها سوره توبه است كه بسم الله در آغاز آن نمى بینیم چرا كه سوره توبه با اعلان جنگ به جنایتكاران مكه و پیمان شكنان آغاز شده ، و اعلام جنگ با توصیف خداوند به رحمان و رحیم سازگار نیست .

نقل است كه حضرت نوح (علیه السلام) در آن طوفان سخت و عجیب هنگام سوار شدن بر كشتى و حركت روى امواج كوه پیكر آب كه هر لحظه با خطرات فراوانى روبرو بود براى رسیدن به سر منزل مقصود و پیروزى بر مشكلات به یاران خود دستور مى دهد كه در هنگام حركت و در موقع توقف كشتى بسم الله بگویند ( و قال اركبوا فیها بسم الله مجراها و مرسیها ) ( سوره هود آیه 41 ) . و آنها این سفر پر مخاطره را سرانجام با موفقیت و پیروزى پشت سر گذاشتند و با سلامت و بركت از كشتى پیاده شدند چنانكه قرآن مى گوید : (قیل یا نوح اهبط بسلام منا و بركات علیك و على امم ممن معك) ( سوره هود آیه 48 ) . و نیز سلیمان در نامه اى كه به ملكه سبا مى نویسد سر آغاز آن را بسم الله قرار مى دهد ( انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمن الرحیم ... ) (سوره نحل آیه30 ).

 

لفظ جلاله " الله":

در لغت، لفظ جلاله الله در اصل ال اله بوده ، كه همزه دومى در اثر كثرت استعمال حذف شده ، و بصورت الله در آمده است ، و كلمه اله از ماده اله است، كه به معناى پرستش می باشد ، وقتى مى گویند اله الرجل و یاله معنایش این است كه فلانى عبادت و پرستش كرد.

اما در معنی، كلمه الله جامعترین نامهاى خدا است . زیرا بررسى نامهاى خدا كه در قرآن مجید و یا سایر منابع اسلامى آمده نشان مى دهد كه هر كدام از آن یك بخش خاص از صفات خدا را منعكس مى سازد ، تنها نامى كه اشاره به تمام صفات و كمالات الهى ، یا به تعبیر دیگر جامع صفات جلال و جمال است همان الله مى باشد .به همین دلیل اسماء دیگر خداوند غالبا به عنوان صفت براى كلمه الله گفته مى شود. مثلا میگوئیم الله رحمان است، رحیم است، ولى بعكس آن را نمیگوئیم، یعنى هرگز گفته نمیشود: كه رحمان این صفت را دارد كه الله است. به نمونه های بیشتری در قران توجه كنید:

غفور و رحیم كه به جنبه آمرزش خداوند اشاره مى كند ( فان الله غفور رحیم - بقره - 226 ) .

سمیع اشاره به آگاهى او از مسموعات ، و علیم اشاره به آگاهى او از همه چیز است ( فان الله سمیع علیم - بقره - 227 ) .

بصیر ، علم او را به همه دیدنیها بازگو مى كند ( و الله بصیر بما تعملون - حجرات - 18 ) .

رزاق ، به جنبه روزى دادن او به همه موجودات اشاره مى كند و ذو القوه به قدرت او ، و مبین به استوارى افعال و برنامه هاى او ( ان الله هو الرزاق ذو القوة المتین - زاریات - 58 ) .

و بالاخره خالق و بارء اشاره به آفرینش او و مصور حاكى از صورتگریش مى باشد ( هو الله الخالق البارى المصور له الاسماء الحسنى - حشر - 24 ) .

آرى تنها الله است كه جامعترین نام خدا مى باشد ، لذا ملاحظه مى كنیم در یك آیه بسیارى از این اسماء ، وصف الله قرار مى گیرند: هو الله الذى لا اله الا هو الملك القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتكبر : او است الله كه معبودى جز وى نیست ، او است حاكم مطلق ، منزه از ناپاكیها ، از هر گونه ظلم و بیدادگرى ، ایمنى بخش ، نگاهبان همه چیز ، توانا و شكست ناپذیر ، قاهر بر همه موجودات و با عظمت .

یكى از شواهد روش جامعیت این نام آنست كه ابراز ایمان و توحید تنها با جمله لا اله الا الله مى توان كرد ، و جمله لا اله الا العلیم ، الا الخالق ، الا الرازق و مانند آن به تنهائى دلیل بر توحید و اسلام نیست ، و نیز به همین جهت است كه در مذاهب دیگر هنگامى كه مى خواهند به معبود مسلمین اشاره كنند الله را ذكر مى كنند ، زیرا توصیف خداوند به الله مخصوص مسلمانان است .

 

معنی رحمن و رحیم و فرق آن دو:


مشهور در میان گروهى از مفسران این است كه صفت رحمان ، اشاره به رحمت عام خدا است كه شامل دوست و دشمن ، مؤمن و كافر و نیكوكار و بدكار مى باشد. زیرا مى دانیم باران رحمت بى حسابش همه را رسیده ، و خوان نعمت بى دریغش همه جا كشیده همه بندگان از مواهب گوناگون حیات بهره مندند ، و روزى خویش را از سفره گسترده نعمتهاى بى پایانش بر مى گیرند، این همان رحمت عام او است كه پهنه هستى را در بر گرفته و همگان در دریاى آن غوطه ورند .

ولى رحیم اشاره به رحمت خاص پروردگار است كه ویژه بندگان مطیع و صالح و فرمانبردار است ، زیرا آنها به حكم ایمان و عمل صالح ، شایستگى این را یافته اند كه از رحمت و بخشش و احسان خاصى كه آلودگان و تبهكاران از آن سهمى ندارند، بهره مند گردند .

تنها چیزى كه ممكن است اشاره به این مطلب باشد آنست كه رحمان در همه جا در قرآن به صورت مطلق آمده است كه نشانه عمومیت آنست ، در حالى كه رحیم گاهى به صورت مقید ذكر شده كه دلیل بر خصوصیت آن است مانند و كان بالمؤمنین رحیما : خداوند نسبت به مؤمنان رحیم است ( احزاب - 43 ) و گاه به صورت مطلق مانند سوره حمد .

در روایتى نیز از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم كه فرمود : و الله اله كل شیىء ، الرحمان بجمیع خلقه ، الرحیم بالمؤمنین خاصة : خداوند معبود همه چیز است ، نسبت به تمام مخلوقاتش رحمان ، و نسبت به خصوص مؤمنان رحیم است از سویى دیگر رحمان را صیغه مبالغه دانسته اند كه خود دلیل دیگرى بر عمومیت رحمت او است، و رحیم را صفت مشبهه كه نشانه ثبات و دوام است و این ویژه مؤمنان مى باشد .

شاهد دیگر اینكه رحمان از اسماء مختص خداوند است و در مورد غیر او به كار نمى رود ، در حالى كه رحیم صفتى است كه هم در مورد خدا و هم در مورد بندگان استعمال مى شود ، چنانكه درباره پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم) در قرآن مى خوانیم عزیز علیه ما عنتم حریص علیكم بالمؤمنین رؤف رحیم : ناراحتیهاى شما بر پیامبر گران است، و نسبت به هدایت شما سخت علاقمند است، و نسبت به مؤمنان مهربان و رحیم مى باشد ( توبه - 128 ) .

لذا در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام) نقل شده : الرحمان اسم خاص ، بصفة عامة ، و الرحیم اسم عام بصفة خاصة : رحمان اسم خاص است اما صفت عام دارد ( نامى است مخصوص خدا ولى مفهوم رحمتش همگان را در بر مى گیرد ) ولى رحیم اسم عام است به صفت خاص ( نامى است كه بر خدا و خلق هر دو گفته مى شود اما اشاره به رحمت ویژه مؤمنان دارد ) .

با این همه گاه مى بینیم كه رحیم نیز به صورت یك وصف عام استعمال مى شود البته هیچ مانعى ندارد كه تفاوتى كه گفته شد در ریشه این دو لغت باشد ، اما استثناهائى نیز در آن راه یابد . در دعاى بسیار ارزنده و معروف امام حسین (علیه السلام) بنام دعاى عرفه مى خوانیم : یا رحمان الدنیا و الاخرة و رحیمهما : اى خدائى كه رحمان دنیا و آخرت توئى و رحیم دنیا و آخرت نیز توئى !  سخن خود را در این بحث با حدیث پر معنى و گویائى از پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله وسلّم) پایان مى دهیم آنجا كه فرمود : ان الله عز و جل ماة رحمة ، و انه انزل منها واحدة الى الارض فقسمها بین خلقه بها یتعاطفون و یتراحمون ، و اخر تسع و تسعین لنفسه یرحم بها عباده یوم القیامة ! : خداوند بزرگ صد باب رحمت دارد كه یكى از آن را به زمین نازل كرده است ، و در میان مخلوقاتش تقسیم نموده و تمام عاطفه و محبتى كه در میان مردم است از پرتو همان است ، ولى نود و نه قسمت را براى خود نگاه داشته و در قیامت بندگانش را مشمول آن می سازد .

این درس را نیز از بسم الله به خوبى مى توان آموخت كه اساس كار خداوند بر رحمت است و مجازات جنبه استثنائى دارد كه تا عوامل قاطعى براى آن پیدا نشود تحقق نخواهد یافت، چنانكه در دعا مى خوانیم یا من سبقت رحمته غضبه : اى خدائى كه رحمتت بر غضبت پیشى گرفته است . انسانها نیز باید در برنامه زندگى چنین باشند ، اساس و پایه كار را بر رحمت و محبت قرار دهند و توسل به خشونت را براى مواقع ضرورت بگذارند ، قرآن 114 سوره دارد ، 113 سوره با رحمت آغاز مى شود ، تنها سوره توبه كه با اعلان جنگ و خشونت آغاز مى شود و بدون بسم الله است !

 

تفسیر ادبی و عرفانی "بسم الله الرحمن الرحیم"

 

نزد اهل عرفان: ب بهار خدا و سین سنای خدا و میم مُلک خدا.

نزد اهل معرفت: ب بهای احدیت، سین سنای صمدیت، میم مُلک الوهیت.

نزد اهل ذوق: ب بّر با اولیاء، سین سّر با اصفیاء، میم منت بر اهل ولاء، ب بّر او با بندگان، سین سّر او با دوستان، میم منت او بر مشتاقان.

آغاز کتاب خدا بر نام الله و رحمن و رحیم از آن جهت است که همه معانی در آن سه نام جمع است و آن معانی سه قسم است: قسمی جلال و هیبت و آن در نام الله است، قسمی نعمت و تربیت و آن در نام رحمن است، قسمی رحمت و مغفرت و آن در نام رحیم است!

معنی دیگر آنست که در آن زمان که خداوند پیغمبر را به خلق فرستاد مردم سه گروه بودند: بت پرستان، جهودان، ترسایان.

گروه نخست نام آفریننده را الله می دانستند و این نام در میان آنان مشهور بود، گروه دوم نام او را رحمن می دانستند و در تورات مذکور، گروه سوم نام او را رحیم می دانستند و نزد آنان در انجیل معروف است.

اینکه آغاز به نام الله و بعد رحمن و سپس رحیم شده. جهت آنست که سرآغاز همه، آفرینش است و بعد قدرت و پرورش و سپس رحمت و آمرزش. یعنی که به قدرت بیافریدم و به نعمت بپروریدم و به رحمت بیامرزیدم!

 

منابع:

1-تفسیر نمونه اثر آیت الله ناصر مكارم شیرازی

2- تفسیر المیزان اثر علامه سید محمد حسین طباطبایی

3- قرآن هرگز تحریف نشده اثر استاد علامه حسن حسن زاده آملى
چهارشنبه 19/3/1389 - 13:14
دعا و زیارت
داستان حضرت موسی علیه السلام
سرزمین مصر بود ونیل بود
قوم فرزندان اسرائیل بود
بود فرعون پادشاهی پر غرور
روز و شب در عیش و نوش و در سرور
یك شب او یك خواب خیلی تازه دید
ناگهان با ترس و لرز از جا پرید
گفت : این خواب پریشانم چه بود ؟
دل خوشی های مرا از من ربود !
گفت : من باید بپرسم با شتاب
تا بدانم چیست این تعبیر خواب
تا خبر پر شد ، خبر داران خواب
آمدند از هر كجایی باشتاب
گفت فرعون تو ی جمع حاضران
خواب دیدم آمد آن بر من گران
خواب دیدم كودكی آن هم پسر
شد برایم غصه ای پر دردسر
او مرا انداخت از تختم زمین
از سرم افتاد تاج نازنین
حاضران ! تعبیر خوابم چیست ؟ چیست ؟
یا بگویید آن پسر در خواب كیست ؟
حاضران ، درمانده و حیران شدند
مدتی مبهوت وسرگردان شدند
عاقبت گفتند : ای فرمان روا
هست تعبیر چنین خوابی حفا
گفت فرعون : چاپلوسی ها بس است
دست بردارید از این اخلاق پست
عاقبت گفتند راز خواب را
تخت فرعون می شود آخر فنا
كودكی می آید از دنیای نور
می شود فرعون زتختش دور دور
تا كه فرعون این خبرها را شنید
شعله ای شد زود از جایش جهید
گفت : پس باید نباشد یك پسر
پس ببرید از پسرها زود سر
هر كجا فرعونیان سر می زدند
كودكان را یك به یك سر می زدند
در دل یك خانه ، یك نوزاد بود
مادرش لالایی غم می سرود:
كودك من ای گل زیبای من
عطر و بوی نغمه ی لالای من
نور چشمان ترم ، ای باصفا
كودك نازم مشو از من جدا
حیف فرعون مثل من حساس نیست
آشنای عطر و بوی یاس نیست
حیف در چشمان فرعون نور نیست
او نمی بیند اگر چه كور نیست
ناگهان از آسمان آمد ندا
تو به ما بسپار طفل خویش را
قلب مادر ناگهان آرام شد
غصه ی طوفان نسیمی رام شد
در دل صندوقچه ای بگذار زود
بعد از آن بسپار او را دست رود
ما نگه دار تو و این بچه ایم
حافظ مهمان این صندوقچه ایم
مادر و خواهر زجا برخاستند
بادعا صندوقچه را آراستند
در سكوت غصه دار و تلخ دشت
رود نیل آرام و تنها می گذشت
رود چشمانش زغم لبریز بود
چار فصلش غصه ی پاییز بود
ناگهان او دید از راهی دراز
آمده صندوقچه ای زیبا و ناز
رود با صندوقچه شد از غم رها
بوسه زد با موج ها صندوقچه را
رود با شعر دل انگیز سلام
برد آن صندوقچه را با احترام
داشت فرعون یك زن نیكو سرشت
او گلی بود از گلستان بهشت
او كه آن دم در كنار رود بود
دید آن صندوقچه را در دست رود
او گرفت از رود آن صندوقچه را
دید كودك را گفت آخر چرا؟
این گل خوشبو گناهش چیست چیست ؟
در دل پاكش كه جای كینه نیست
دید فرعون صندوق و آن طفل را
گفت : ای زن آمده او از كجا ؟
همسر فرعون دلش بی تاب بود
چون كه فرعون توی فكر خواب بود
گفت : ای فرعون هزاران كشته ای
دشمنت را حتما الان كشته ای
این یكی اینجا بماند پیش ما
تا از او گردد دل ما با صفا
گفت فرعون من به جای دردسر
امتحانش می كنم با نارو زر
آتش و زر را مهیا ساختند
طفل را نزدیكشان انداختند
طفل دستش را به سوی شعله برد
دست نازش ناگهان بر شعله خورد
گفت فرعون عقل و هوشش اندك است
راست گفتی همسرم او كودك است
همسر فرعون دلش خوشحال شد
دستهای مهربانش بال شد
با پرو بالش گرفت او را بغل
گفت شیرت می دهم شیرین عسل
خواستند او را كمی شیرش دهند
او نخورد و گریه هایش شد بلند
خواهر او با خبر شد سر رسید
شد پر از شادی برادر را كه دید
گفت باشد مادری در آن طرف
طفلتان با او نمی گردد تلف
مادر او آمد و خندان و شاد
طفل خود را دید و او را شیر داد
نام آن كود ك چه بود ؟ آری بگو
بود موسی آن گل خوش رنگ و بو
آسیه چون نور و فرعون بود گرگ
گشت موسی در چنین جایی بزرگ

حادثه ای در جوانی موسی علیه السلام

روزی از ایام موسای جوان
بود توی كوچه ای تنها روان
دید ماموری سراپا در غرور
می زند بر بینوایی حرف زور
گفت موسی : دست او را كن رها
تا نبینی شعله خشم مرا
مرد گفت: اصلا به تو مربوط نیست
پس همان جا در سر جایت بایست
دید موسی وقت صحبت نیست نیست
گفت ای ظالم تو هم آنجا بایست
ضربه ای زد مرد شد نقش زمین
زور می گویی سزایش را ببین!

در كنار آب

گله های گوسفندان می رسید
هركسی با ظرف آبی می كشید
این میان تنها دو دختر مانده بود
دستشان در كارشان درمانده بود
رفت موسی حق آنها را گرفت
توی صف هم جا ی آنها جا گرفت
ظرف ها را یك به یك پر آب كرد
گله های تشنه را سیراب كرد
چون رسیدند آن دو دختر از سفر
با پدر گفتند از آن رهگذر
تا پدر از قصه شان آگاه شد
از صفای آن جوان آگاه شد
گفت :او را زود دعوت می كنم
بعد با او خوب صحبت می كنم
تا كه موسی قصه ی دعوت شنید
رفت با آن دو به آن جای جدید
گفت موسی : من جلوتر می روم
تا كه شیطان دور گردد از دلم
پس شما با سنگ های ریزتان
راه رفتن را دهید آخرنشان
دست حق همراه آنها یار شد
با خدا راه سفر هموار شد
عاقبت با لطف ایزد نور غیب
گشت روشن چشم موسی با شعیب
چون كه موسی قلب او را شاد كرد
پس شعیب او را خودش داماد كرد
شد شعیب آموزگاری مهربان
درس ها آموخت موسای جوان

دیدن آتش

روزگاری طی شد در یك سفر
بود موسی از بیان در گذر
گفت با اهل و عیال خویشتن:
دیده ام آن دورها یك شعله من
می روم آنجا ببینم چیست آن
بلكه از نورش بگیرم من نشان
چون كه موسی نزد آن آتش رسید
ناگهان از آسمان چیزی شنید :
بنده ام موسی! منم پروردگار
كفش هایت را در آور پا گذار
پا نهادی در دل پاك طوی
از خلایق برگزیدم من تو را
انتخابت كرده ام هستی نبی
گوش كن تا وحی من را بشنوی
پس بدان آن خالق یكتا منم
نیست جز من خالقی تنها منم
پس پرستش كن مرا با صد نیاز
هم به پا دار و بخوان بهرم نماز
عاقبت روز قیامت می رسد
روز پاداش و عقوبت می رسد
پس تو دوری كن زجمع غافلان
تا نگردی تو هلاك از این و آن
چیست این در دست داری دست راست؟
-این رفیق كار و بارم این عصاست
- پس بیانداز این عصا را بر زمین
قدرت پروردگارت را ببین
آن عصا افتاد و شد یك اژدها
تا كه آمد باز از حق این ندا :
بنده ام موسی عصایت را بگیر
دور باش از ترس و دل را كن دلیر
حال دستی بر گریبانت ببر
گشته آن روشن تر از شمس و قمر
این دو بودند از نشانی های حق
هیچ كس جز حق نباشد جای حق
با عصا و نور یزدان توی دست
سوی فرعون رو كه طغیان كرده است
گفت موسی : آه ای پروردگار
درد و دلتنگی زجانم دور دار
راحت و آسوده كن كار مرا
باز كن آن قفل گفتار مرا
تا كه باشد خوب و لایق حرف من
تا بفهمند این خلایق حرف من
كن تو هارون را رفیق راه من
تا كه باشد هر كجا همراه من
أی خداوند گرامی ای حكیم !
هر كجا هستیم یادت می كنیم
هر چه موسی از خدا می خواست داد
بعد ایزد از گذشته كرد یاد
از همان دوران پر جوروستم
از همان روزی كه مادر بود و غم
وحی نازل شد ز سوی كردگار
كودك و صندوقچه را بر ماسپار
گرچه دشمن بود آنجا بی شمار
حافظ صندوقچه شد پروردگار
چون گرفتند آن امانت را به دست
مهر موسی توی دل ها نقش بست
باز ایزد نعمتی دیگر رساند
طفل را بردامن مادر رساند
چون كه موسی دشمنی را كشته بود
باز لطف حق غم او را زدود
پس بدان موسی تو یك پیغمبری
حرف حق را سوی فرعون می بری
با نشانی های من آن جا روید
قاصد بیداری فرعون شوید
پس سخن گویید با او نرم نرم
تا زكارش او كند یك ذره شرم
باز موسی گفت: ای پروردگار!
سخت می ترسیدم از آن نابكار
حق به آنها گفت: ترس آخر چرا؟
با شما هستم همیشه هر كجا
پیش فرعون از خدا صحبت كنید
قلب تارش را به حق دعوت كنید
باز فرعون بود و آن دربار بود
كارهایش مثل نیش مار بود
رفت موسی با گل نام خدا
پخش كرد آن عطر پیغام خدا
تا كه فرعون حرف موسی را شنید
ناگهان چون شعله ای از جا جهید
گفت: ای موسی! خدایت كیست؟ كیست؟
گفت: موسی جز خدایم هیچ نیست
آن خدای مهربان و نازنین
خالق این آسمان ها و زمین
آن خداوندی كه باران آفرید
در زمین او سبزه زاران آفرید
او به ما نعمت عطا كرده زیاد
پس نباید برد نامش را زیاد
او كه مارا خلق كرد از خاك پاك
باز او می پرورد ما را زخاك
گرچه فرعون دید آیات خدا
بازهم شد از خدای خود جدا
گفت: ای موسای جادوگر برو
از دیار من برو دیگر برو
مثل تو ما نیز جادو می كنیم
عاقبت دست تو را رو می كنیم
بعد فرعون گفت: در روز قرار
آمدی جادوی خود را هم بیار
رفت فرعون ساحران را جمع كرد
بین آنها ماهران را جمع كرد
داد فرعون وعده و قول و وعید
تاكه روز سخت جنگ آمد رسید
ظهر مردم شاد بیرون آمدند
عاقبت موسی و هارون آمدند
ساحران سحری مهیا ساختند
ریسمانها را زمین انداختند
گشت رقص ریسمانها مثل مار
ترس شد بر شانه ی موسی سوار
مژده آمد از خدا: موسی! نترس
از دروغین سحر و جادوها نترس
پس عصایت را رها كن در زمین
صحنه پیروزی حق را ببین
تا عصایش بر زمین افتاد زود
اژدها شد ریسمانها را ربود
ساحران دیدند با هم صحنه را
سجده كردند از سر صدق و صفا
جملگی گفتند: این نور خداست
زور فرعون از چنین نوری جداست
پس بود تابنده تر ایمان ما
شك ندارد راه در ایمان ما
چون كه فرعون دید آنها رسته اند
دیگر از فرعون و كارش خسته اند
گفت: بی رخصت كجا جادوگران؟
بر شما باشد چنین كاری گران
پس بترسید از عذاب سخت من
از شكوه بارگاه و تخت من
قطع خواهم كرد دست و پایتان
تا رسد بر آسمان آوایتان
دار خواهم زد شما را روی نخل
عبرتی باشید آنجا روی نخل
ساحران گفتند: آنچه دیده ایم
جملگی حق است ما فهمیده ایم
هرچه خواهی كن ولی این را بدان
نیست این دنیا همیشه جاودان
ما به لطف آن خداوند غفور
گشته ایم از ظلمت دنیا به دور
هر كه طغیان كرده هر كه سركش است
عاقبت جایش میان آتش است
هركه شد در این جهان یار خدا
شد دلش از غصه دنیا جدا
در بهشت سبز و زیبای خدا
می شود مهمان گل های خدا
چشمه ها آنجا چه خندان می روند
شاد از زیر درختان می روند
مژده ای پاكیزگان پاكیزگان
جایتان باشد بهشت جاودان
وحی پروردگار
و اعلام حركت
شب رسید و آمد از بالا خبر:
زود باشید آمده وقت سفر
شب میان آسمان مهتاب بود
پیش روی كاروان هم آب بود
آمد از بالا ندا: موسای من!
آن عصایت را بر این دریا بزن
تا عصا را زد مسیری باز شد
راه آزادی شان آغاز شد
ناگهان فرعونیان هم آمدند
چشم بسته دل به آن دریا زدند
قوم موسی چون برون آمد ز رود
داد حق بر موج دستور فرود
لابه لای موج های پرخروش
ناله ی فرعون نمی آمد به گوش
عاقبت با قدرت رب جلیل
گشت فرعون طعمه ای در كام نیل
بهر موسی نیل یك گهواره بود
در عوض فرعون در آن آواره بود
هركجا هستی خدا را یاد كن
باغ دل را با خدا آباد كن
چهارشنبه 19/3/1389 - 13:6
شهدا و دفاع مقدس

احادیثی در مورد شهدا

به دنبال ناکجاآباد

1. خانواده شهید

قال علی علیه السلام عن قول رسول الله صلی الله علیه و آله :

 و یقول الله عزّوجلّ انا خلیفته فی اهله و من ارضاهم فقد ارضانی و من اسخطهم فقد اسخطنی.

حضرت امیر علیه السلام در ادامه حدیثی مفصّل که در باب مقام شهید از قول رسول خدا بیان داشته اند می فرماید :

خداوند می فرماید من جانشین شهید در خانواده او هستم، هر کس رضایت آنها را جلب کند رضایت مرا جلب کرده و هر کس آنها را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.

 
2. دیگرشهیدان

قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

من ارید ماله بغیر حقّ فقاتل فهو شهید.

پیامبر گرامی خدا صلی الله علیه و آله فرمود :

هر کس مالش مورد سوء قصد قرار گیرد و برای دفاع از آن مبارزه کند و کشته شود شهید است.

کنز المعال، ج4، ص429، حدیث11201

 

3. شهیدان دفاع

قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

من قاتل دون نفسه حتّی یقتل فهو شهید و من قتل دون ماله فهو شهید

و من قاتل دون اهله حتّی یقتل فهو شهید و من قتل فی جنب الله فهو شهید.

پیامبر گرامی خدا صلی الله علیه و آله فرمود :

هر کس برای دفاع از جان و مال اهل و عیال خود پیکار کند و کشته شود شهید است و کسی که در راه قُرب به خدا کشته شود شهید است.

کنز المعال، ج4، ص420، حدیث11236

 
4. دفاع از مال


عن علیّ بن الحسین علیه السلام :

من اعتدی علیه فی صدقه ماله فقاتل فقتل فهو شهید.

امام زین العابدین علیه السلام فرمود :

هر کس به ظلم اموالش مورد تجاوز قرار گیرد و در برابر آن پیکار کند تا کشته شود شهید است.

وسائل الشیعه، ج11، ص93، حدیث11

 

5. کشته راه خدا

عن ابی عبدالله علیه السلام، قال : قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

من قتل دون عیاله فهو شهید.

از امام صادق علیه السلام نقل شده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند

هر کس در راه دفاع از بستگان خود کشته شود شهید است.

وسائل الشیعه، ج11، ص91، حدیث5

 
6. در رکاب امام

عن الرّضا علیه السلام فی کتابه الی المامون :

الجهاد واجب مع امام عادل و من قاتل فقتل دون ماله و رحله و نفسه فهو شهید.

امام رضا علیه السلام در نامه خود به مامون نوشت :

جهاد همراه امام عادل واجب است و هر کس پیکار کند و در راه دفاع از مال و ره توشه و جان خویش کشته شود شهید است.

وسائل الشیعه، ج11، ص35، حدیث10، تحف العقول، ص
چهارشنبه 19/3/1389 - 13:4
فلسفه و عرفان

 اس ام اس فلسفی - سری 7

اگر کسی به تو لبخند نمیزند ، علت را در لبان بسته خود جستجو کن . .

-_-_-_-_-_-_-_اس ام اس فلسفی_-_-_-_-_-_-_-_-_-

هیچ کار خیری رو به خاطر ریا انجام نده ، و به خاطر حیا وا مگذار . . .

-_-_-_-_-_-_-_اس ام اس فلسفی_-_-_-_-_-_-_-_-_-

کاری که در برابر ماست هرگز به بزرگی نیرویی نیست که در پشت سر ماست . . .

 

-_-_-_-_-_-_-_اس ام اس فلسفی_-_-_-_-_-_-_-_-_-

 

از آنهایی نباش که وقتی از دنیا رفتی بخواهند توی خاک جایت کنند ، بلکه توی دلها یادت کنند . . .

-_-_-_-_-_-_-_اس ام اس فلسفی_-_-_-_-_-_-_-_-_-

خردمندی آن است که آنچه میدانی بر زبان آوری و به آنچه میگویی عمل کنی . . .

-_-_-_-_-_-_-_اس ام اس فلسفی_-_-_-_-_-_-_-_-_-

قدری صبور باش که این نیز بگذرد / این روزهای زرد و غم انگیز بگذرد

آری بهار پشت زمین لانه کرده است / چیزی نمانده که پاییز بگذرد

گفتم کنار مردم نامرد زندگی ؟؟ / گفتی صبور باش که این نیز بگذرد . . .

-_-_-_-_-_-_-_اس ام اس فلسفی_-_-_-_-_-_-_-_-_-

وقتی میتوانی با سکوت حرف بزنی ، بر پایه های لغزان واژه ها تکیه نکن . . .

-_-_-_-_-_-_-_اس ام اس فلسفی_-_-_-_-_-_-_-_-_-

یادها رفتند و ما هم میرویم از یادها ، کی پر کاهی بماند در میان بادها . . .

-_-_-_-_-_-_-_اس ام اس فلسفی_-_-_-_-_-_-_-_-_-

از زشت رویی پرسیدند :

آنروز که جمال پخش میکردند کجا بودی ؟ گفت : در صف کمال . . .

-_-_-_-_-_-_-_اس ام اس فلسفی_-_-_-_-_-_-_-_-_-

انتظار بی جا مایه رنج است ، اعتماد بی جا مایه ذلت . . .

-_-_-_-_-_-_-_اس ام اس فلسفی_-_-_-_-_-_-_-_-_-

خوشبختی سرایی ساختنی است ، نه قصری یافتنی . . .

-_-_-_-_-_-_-_اس ام اس فلسفی_-_-_-_-_-_-_-_-_-

همیشه مثل یه توپ پر باد باش که هرچی محکم تر به زمین بخوری بیشتر بالا بری . . .

-_-_-_-_-_-_-_اس ام اس فلسفی_-_-_-_-_-_-_-_-_-

عاقبت خاک گل کوزه گران خواهیم شد . . .

-_-_-_-_-_-_-_اس ام اس فلسفی_-_-_-_-_-_-_-_-_-

این دنیا همه هیچ ، اهل دنیا همه هیچ

پس برای هیچ ، به هیچ مپیچ !

-_-_-_-_-_-_-_اس ام اس فلسفی_-_-_-_-_-_-_-_-_-

عشق ، نه دادنی است نه گرفتنی ، عشق شریک شدنی است . . .

-_-_-_-_-_-_-_اس ام اس فلسفی_-_-_-_-_-_-_-_-_-

انسان نابغه تحسین میشود ، انسان ثروتمند مورد حسد واقع میشود

انسان مقتدر تایید میشود ، اما این فقط انسان با شخصیت است که

مورد اعتماد واقع میشود . . .

-_-_-_-_-_-_-_اس ام اس فلسفی_-_-_-_-_-_-_-_-_-

حباب ها قربانی هوای درون خودشان هستند (شریعتی)

-_-_-_-_-_-_-_اس ام اس فلسفی_-_-_-_-_-_-_-_-_-

غروب زیباست ، نه در غربت

زندگی زیباست ، نه در حسرت . . .

چهارشنبه 19/3/1389 - 12:50
فلسفه و عرفان
  عرفانی : میخانۀ عشق  
 
     
 
مَــنــعـَم مـكـن ای واعـظ ِعابد زمی ناب....كین می بدهد بر من شرمنده بسی آب *
در گوشۀ میخانۀ عشقش همه مدهوش.... از شـوق وصـال رخ سـاقـی همه بی تاب
می كرده به جام من و با جرعه ای از آن... هـر نـقـش دگـر جز رخ ماهش شده بر آب
تــو راه خــودت گیــربــه تسبـیـح و عبادت...من عاشقـم وكی شوم از میكده سیراب؟
تــو عــاشق زهـدی و منم عاشق ساقی..هُشیارمـنـم گـرچـه خمُار از می و درخواب
بــی مـهـر رَُخـش زهد و عبادت همه باطل..می نوش زجامش كه شوی زنده و شاداب
«جاوید » به یك جرعه بشُد مست جمالش..مـیـخانۀ عشق است مرا مسجد و محراب

* آب= آبرو
 
 

 

 

 

 

  عرفانی : شولای عشق  
 
     
 
شولای عشقت بر تنم ،آهنگ یا حق می زنم
در پای تو سر می دهم ،بانگ انالحق می زنم
بردار ِعشقت رفته ام ،بردارمی بینم تورا
« منصورم» و یا هو زنان، ستار می بینم تورا
گر بخت من یاری کند ، جامی لبالب می زنم
تا مست گردم بیش از این، صد بوسه بر لب می زنم
این بوسه هستی می دهد ، باده پرستی می دهد
یک بار گر بوسم لبت، صد بار مستی می دهد
اینک من« اسماعیل ِ دل» ،آورده ام با اشتیاق
بستان زمن قربانی ام ، ترسی ندارم از فراق
ای تیغ بُران شو دلم ،آهنگ رفتن کرده است
«هاجر» چه می داند که دل ،ترک سر و تن کرده است
آتش شود چون گل سِتان ، گر عشق تو باشد به سر
کی سوزد« ابراهیم» اگر،آتش وَرا گیرد به بر
گیرند صدها مار اگر، این راه را بر دل چه باک
چون با عصای عشق تو گردند آنها چاک چاک
«جاوید» با سوز و گداز،آرد به تو دست ِ نیاز
صد بار اگر رانی زخود، آید به درگاه تو باز
 
   

 

چهارشنبه 19/3/1389 - 12:47
ازدواج و همسرداری

متاسفانه دربرخوردهای اجتماعی می توان دریافت كه بسیاری ازمردم ، كار خانه داری را نوعی بیگاری و

هدر رفتن عمر تلقی می كنند. و چون شغل خانه داری به طور مستقیم درآمدزا نیست فرد خانه دار را بیكار

قلمداد می كنند.

 در بسیاری از مواقع این نوع نگرش می تواند در مورد مسائل اقتصادی و حقوق مادی در خانواده مشكلاتی

را سبب گردد.

البته من معتقدم برای تغییر نگرش فرهنگی در جامعه ابتدا باید ارگان های آموزشی و قانون گذاران

مملكتی  اقدام نمایند تا كم كم دیدگاه افراد جامعه تغییر كند.

 البته خوشبختانه زمزمه هایی در رابطه با بیمه خانه داری و قلمداد كردن این كار به عنوان شغل به گوش

می رسد كه امیدوارم این زمزمه ها تبدیل به قوانین جامع و كاملی گردند.

شاغل یعنی كسی كه  كاری را انجام می دهد و در قبالش مزد دریافت می كند.

عده ای برای انجام كارهای خانه و نگهداری بچه از خدمتكار استفاده می كنند و در قبال كار خدماتی به

خدمتكار حقوق می دهند. یعنی مقداری از بودجه خانواده خود را به عنوان هزینه از خانواده خارج می كنند.

از طرفی فردی كه به عنوان خدمتكار در جایی كار می كند وقتی از او سوال می شود شغلت چیست؟

 نمی گوید بیكارم بلكه می گوید شغلم خدمتكاری است یا كار خدماتی انجام می دهم. چون حقوق دریافت

می كند لذا خود را بیكار نمی داند.

پس به راحتی می توان متوجه شد كه خانه داری برای عده ای شغل محسوب می شود و جزء عناوین و

 رده های شغلی در گروه كارهای خدماتی به حساب می آید.

حال اگر كسی خدمتكار نداشته باشد و خودش كارهای خدماتی خانه را انجام دهد این امر سبب می شود

مقداری از بودجه خانواده از درون خانواده خارج نشده و صرف امور دیگری گردد لذا به طور غیر مستقیم

درآمد محسوب می شود .( این نكته قابل توجه آقایان محترم می باشد.)

متاسفانه گاهی خانمهای خانه دار را در مسائل اقتصادی نادیده می گیرند و یا آنها را خنثی می دانند و به

حساب نمی آورند. و این نوع نگرش است كه جای تامل و تغییر را دارد.

در زندگی یك سری از كارها وجود دارند كه ربطی به مجرد یا متاهل بودن ندارند . و هر انسانی حتی اگر تنها

هم زندگی كند در تنهایی مجبور است برای گذران زندگیش اموری را انجام دهد . مثلا" پخت و پز و شست و

شوی و نظافت فردی و محل زندگی .

 این امور شامل بسیاری از كارهای خدماتی ضروری است كه یا فرد خودش باید انجام دهد و یا در قبال

پرداخت پول ، دیگران برایش انجام دهند.  پس نباید این نوع كارها را بی اهمیت فرض كرد و بدون اجر و

منزلت وظیفه زنان دانست.

زنان ما ، با توجه به نوع تربیت و فرهنگ ایرانی كه زن را با عشق و گذشت و فداكاری در خانواده تربیت

 می كند ، همیشه بدون هیچ چشم داشتی مسئولیت افراد خانواده را به دوش كشیده اند و انتظار خاصی هم

نداشته اند. ولی با توجه به تغییر و تحول در همه زمینه های زندگی امروزی سزاوار است كه در این مورد

نیز نگرش مثبت و بهتری به وجود بیاید.

حتی بسیاری از خانمها علاوه بر مسئولیت شغل خانه داری در خارج از منزل در مشاغل دیگر نیز خدمت می

كنند و در اصل دو برابر مسئولیت بر عهده دارند. و جالب اینجاست كه شغل خانه داریشان چندان به چشم

نمی آید و  در بسیاری از موارد خانه داری یك وظیفه لاینفك برای زنان قلمداد می شود.

برای درك بهتر منظورم یك مثال ساده می زنم:

در نظر بگیرید آقایی در یك كار خدماتی مثلا" آشپزی  مشغول به كار است. این آقا وقتی وارد خانه خودش

می شود كارآشپزی را وظیفه همسرش می داند و اگردرامور خانه به همسر خود كمك كند این كار لطف به

حساب می آید و از نظر افراد خانواده و نگرش اجتماع این مرد قابل تحسین است چون در امور منزل لطف

كرده و كمك نموده است در حالی كه هیچ وظیفه ای نداشته چون نگرش فرهنگی حاكم بر جامعه ما می گوید

مرد خارج از خانه وظایفی دارد ولی داخل خانه وظیفه ای نداشته و اگر كاری صورت گیرد شامل لطف مرد

می باشد!

حال خانمی را هم در نظر بگیرید كه خارج از منزل شغل خدماتی مثل آشپزی را به عهده دارد و مزد دریافت

می كند . این زن وقتی وارد حریم خانه خود می شود با توجه به نگرش فرهنگی حاكم بر جامعه ما وظیفه

دارد كه امور خانه را برای افراد خانواده مهیا نماید و اگر كوتاهی هم صورت گیرد می گویند به

خاطر شغل  خارج از منزلش به وظایفش عمل نكرده و گاهی حتی سرزنش هم می شود! اگر همه  امور هم

كاملا" مهیا باشد كه نشان دهنده این است كه وظیفه اش را انجام داده در صورتی كه در قبال وظیفه

 خانه داری هیچ مزد و پاداش و ارج و قربی به چشم نمی آید!

حال با توجه به این دو مثال خودتان كلاهتان را قاضی كنید! دو نفر در شرایط یكسان شغلی ولی با انتظارات

متفاوت از آنها!

با توجه به فرهنگ غالب در جامعه ما كمك دیگر اعضای خانواده در داخل خانه برای انجام امور كارهای

خدماتی منزل لطف به حساب می آِید در حالی كه برای زنان وظیفه محسوب می شود.!!!

می بینیم كه متاسفانه شغل خانه داری در نگرش قانونی ، اجتماعی و فرهنگی جامعه ما بسیار نادیده گرفته

شده است و حقوق قانونی و ارزشی برای این نوع مشاغل خدماتی در نظر گرفته نشده است. و شاید به این

دلیل است كه عده ای از زنان ،  خانه داری را بیگاری و هدر رفتن عمر خود تلقی می كنند.

كه البته این نوع نگرش در روحیه زنان تاثیرات روانی خاص خود را خواهد داشت.

امیدوارم به زودی شاهد عملكرد قانون گذاران  برای تغییرات قانونی و فرهنگی در این زمینه باشیم.

و درك كنیم كه زن خانه دار نیز هم پای مرد در امور اقتصادی خانواده نقش دارد و او هم با انجام این نوع

كار در حفظ  كانون خانواده نقش آفرین است و لااقل از دیدگاه اعضای خانواده باید برای كار زن خانه دار

 

 

ارزش قائل شد.

 

چهارشنبه 19/3/1389 - 12:42
آموزش و تحقيقات
هر کسی برای خودش تجزیه و تحلیلی از 2009 ارائه می کنه ، بگذریم از اینکه بعضی از این اظهارنظرها احمقانه به نظر می رسند ولی در میان آنها ویژگی های جالبی هم برای عدد 2009 گفته شده که در ادامه  بعضی از اون ها را می خونیم :

1- هم عدد 2009 و هم عدد 9002 بر عدد 7 بخش پذیرند . از تقدسش که بگذریم ، راستی چه اعدادی بر 7 بخشپذیرند ؟ راه زیر رو امتحان کنید :
آخرین رقم را از عدد جدا کرده و  2 برابر کنید ، سپس آن را از باقی ارقام کم کنید ، اگر جواب بر 7 بخشپذیر بود پس عدد شما هم بر 7 بخش پذیر است .
200-18=182 
18 - 4=14
14 بر 7 بخش پذیر است پس 2009 هم بر 7 بخش پذیر است .

2- 2009 امین عدد اول ( یعنی 17471 ) از دو طرف به یک صورت خوانده می شود  - palindromic number -راستی اگر می خواهید لیستی از 10000 عدد اول (که به ترتیب از 2 شروع می شوند ) داشته باشین به این آدرس سری بزنید .

3- عدد 2009 می تواند به صورت مجموع مکعبات 4 عدد نوشته شود ، آن هم دقیقا به 3 صورت که عبارتند از :

2009=103+103+23+13
2009= 123+63+43+13
2009=103+93+63+43
4- عدد 2009 یک عدد نحس است .

جالبه که بدونید این اعداد نحس در ریاضیات هم طرفدارانی دارند . به حدی که ، به یکی از ویژگی های اعداد تبدیل شده است و برای آنها فرمول  و تعریف می نویسند .(مثلا در کنار ویژگی زوج بودن ، نحس بودن یا نبودن عدد هم بررسی می شه !!!)  اگر می خواهید در مورد اعداد نحسی چون 666 و اعداد دیگر اطلاعات کسب کنید به این آدرس مراجعه کنید .
ویژگی های جالب دیگری از این عدد رو می تونید با مراجعه به این سایت بخونید .
البته بعضی ها هم پارو فراتر گذاشتن و ویژگی های جالبی برای خودشون اختراع می کنن ، شما  چه ویژگی جالبی برای این عدد می سازید ؟
چهارشنبه 19/3/1389 - 12:31
کنکور
چگونه خود را برای کنکور آماده کنیم؟

1- خود را به درس خواندن عادت دهید:

 در سالهای آینده که دانش آموز پیش دانشگاهی خواهید بود و تلاش جدی تری برای قبولی در کنکور خواهید نمود ممکن است مجبور شوید بیش از 60 ساعت در هفته درس بخوانید. خیلی از داوطلبانی که در سالهای دبیرستان به مطالعه در ساعات زیاد عادت نکرده اند در این زمان دچار مشکل می شوند. خستگی، بی انگیزگی و پائین آمدن کارایی مطالعه و افت میزان یادگیری می تواند از تبعات این عادت نکردن باشد، لذا توصیه ما این است که مهم ترین وظیفه یک دانش آموز دبیرستانی عادت کردن به ساعات طولانی مطالعه است. این عادت مانند تمامی تغییرات هستی تدریجی صورت می گیرد.
 

2- برای مطالعه خود هدف گذاری کنید:

افزایش ساعات مطالعه بدون در نظر داشتن به یک قله خسته کننده خواهد بود. لذا خوب است که با خودتان عهد کنید که تا پایان سال جاری معدلتان را یک نمره افزایش دهید و یا اینکه یک درس ضعیف را به سطح متوسط برسانید. توجه داشته باشید که هدف گذاری شما نه زیاد آرمانی و دور از دسترس باشد و نه زیاد ساده و پیش پا افتاده باشد.
 

3- دروس دبیرستان را تا پایان آخرین تابستان خوب یاد بگیرید:

تا پایان شهریور سال قبل از پیش دانشگاهی فرصت دارید که در دروس دبیرستان (سال های اول، دوم و سوم) هیچ نکته ای نباشد که بلد نباشید. البته بلد بودن با توانایی تست زدن متفاوت است. منظور از بلد بودن این است که هیچ مطلبی برای شما غریب نباشد و یا اینکه هیچ فرمول، نکته، قاعده و دستوری وجود نداشته باشد که شما کاربردش را ندانید.

4-اولویت با دروس نامرتبط پیش دانشگاهی است:

برای سهولت کار درس های پایه را به دو گروه مرتبط با پیش دانشگاهی تقسیم می کنیم. بنابراین توصیه می کنیم دروس مرتبط درس هایی هستند که به نوعی در کتاب های پیش دانشگاهی تکرار شده و یا تکمیل می گردند و دروس نامرتبط درس هایی هستند که در پیش دانشگاهی وجود ندارند.(جدول T)

 

دروس مرتبط

دروس نامرتبط


گروه آزمایشی ریاضی


حسابان - جبر و احتمال - شیمی3 - فیزیک (الکتریسیته، ترمودینامیک، سیمانتیک) - زبان


هندسه - شیمی 2 - شیمی 1 - ریاضی 1 - ریاضی 2 - آمار - فیزیک (نور، فشار، کار و انرژی) عربی - ادبیات - معارف


گروه آزمایشی تجربی


شیمی - زیست شناسی - زبان


ریاضی 1 - ریاضی 2 - ریاضی 3 - فیزیک - عربی - ادبیات - معارف



گروه آزمایشی علوم انسانی


عربی - ریاضی 1 - ریاضی 2 - ادبیات - زبان


آرایه های ادبی - فلسفه و منطق - جامعه شناسی - تاریخ - جغرافیا - روان شناسی - تاریخ ادبیات - معارف - اقتصاد

واضح است که دروس مرتبط با پیش دانشگاهی را سال آینده خواهید خواند و این خط همواره شما را تهدید می کند که سنگینی درس های پیش دانشگاهی فرصتی برای مطالعه دروس نا مرتبط برای شما باقی نگذارد. تا پایان شهریور قبل از پیش دانشگاهی برنامه ریزی کنید و این درس ها را حتماً یک بار بخوانید.

5- برای ریاضی و زبان خود فکری بکنید:

درس ریاضی برای دانش آموزان رشته های تجربی و علوم انسانی و دروس زبان برای تمام گروه ها است که نمی توان در یک سال آن را متحول کرد. بنابراین اگر در این درس ها ضعفی دارید اکنون وقت آن است تا قبل از ورود به دوره پیش دانشگاهی فکری به حال این درس ها بکنید.

6- تشریحی بخوانید:

مطالعه شما در حال حاضر تنها جنبه یادگیری و ادراک دارد و مسأله تسلط و تست زدن اصلاً مطرح نیست لذا خودتان را با تست سرگرم نکنید چرا که نه تنها فایده ای برای شما ندارد بلکه آن تست ها را نیز برای سال آینده خود غیر قابل استفاده می نمائید. تنها مجازید که در آن آزمون های آزمایشی – آن هم مخصوص سال سومی ها – شرکت کرده و تست بزنید.

 

چهارشنبه 19/3/1389 - 12:30
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته