پس از پاسخ به این شبهات، نوبت به این مىرسد كه معناى دقیق كلمه «ولی» و مشتقات آن از دیدگاه لغت مشخص شود.
تردیدى
نیست كه تمام لغتها در حال تغییر و تحول هستند و معانى و كلمات در گذر
زمان تغییر خواهند كرد؛ بنابراین ما اگر مىخواهیم معناى دقیق كلام خدا و
رسول او را بفهمیم باید به فرهنگ واژگان و فهم مردم همان زمان مراجعه كنیم.
با
مراجعه به كلمات و سخنان خلفاى سه گانه و افراد نزدیك به آنها،
درمىیابیم كه همه آنها از كلمه «ولی» سرپرستى، اولویت به تصرف، امامت،
حكومت و خلافت را فهمیده و در سخنرانىها، گفتگوها و نوشتههایشان استفاده
كردهاند. ما به چند نمونه اشاره مىكنیم.
بلاذرى
در انساب الأشراف، ابن قتیبه دینورى در عیون الأخبار، طبرى و ابن كثیر در
تاریخشان و بسیارى دیگر از بزرگان اهل سنت، نقل كردهاند كه وقتى ابوبكر
به خلافت رسید، در نخستین سخنرانى خود ولى مردم معرفى كرد:
لَمَّا
وُلِّیَ أَبُو بَكْرٍ رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ، خَطَبَ النَّاسُ
فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عَلَیْهِ، ثُمَّ قَالَ: أَمَّا بَعْدُ،
أَیُّهَا النَّاسُ فَقَدْ وُلِّیتُكُمْ وَلَسْتُ بِخَیْرِكُمْ.
و چون ابوبكر به خلافت رسید براى مردم سخنرانى كرد و پس از حمد و ثناى الهى گفت: اى مردم من رهبر شما شدهام؛ ولى بهترین شما نیستم.
این خطبه با سندهاى صحیح نقل شده است؛ ابن كثیر دمشقى سلفى، بعد از نقل این خطبه مىنویسد:
وهذا إسناد صحیح.
سند این حدیث صحیح است.
مسلم بن حجاج نیشابورى به نقل از خلیفه دوم مىنویسد:
فَلَمَّا
تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قَالَ أَبُو بَكْرٍ: أَنَا
وَلِىُّ رَسول صلی الله علیه وآله مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ. فَرَأَیْتُمَاهُ
كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا... ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ
وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَوَلِىُّ أَبِى
بَكْرٍ فَرَأَیْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا.
در
این روایت خلیفه دوم تصریح مىكند كه ابوبكر خود را ولى و خلیفه رسول خدا
مىدانست؛ ولى شما دو نفر او را تكذیب كرده و وى را خیانت كار و...
مىدانستید، من نیز خودم را ولى و خلیفه رسول خدا مىدانم و شما دو نفر مرا
دروغگو خیانت كار و... مىدانید.
عبد
الرزاق عن معمر عن الزهری عن مالك بن أوس بن الحدثان النصری... فلما قبض
رسول الله صلی الله علیه وآله قال أبو بكر أنا ولی رسول الله صلی الله علیه
وآله بعده أعمل فیه بما كان یعمل رسول الله صلی الله علیه وآله فیها ثم
أقبل على علی والعباس فقال وأنتما تزعمان أنه فیها ظالم فاجر والله یعلم
أنه فیها صادق بار تابع للحق ثم ولیتها بعد أبی بكر سنتین من إمارتی فعملت
فیها بما عمل رسول الله صلی الله علیه وآله وأبو بكر وأنتما تزعمان أنی
فیها ظالم فاجر.
عمر
گفت: و چون رسول خدا از دنیا رفت ابوبكر گفت: من ولى و جانشین پیامبرم، و
همانگونه كه او رفتار كرد من نیز چنان خواهم رفتار كرد؛ سپس عمر به على و
عباس گفت: شما خیال مىكردید كه أبو بكر ظالم و فاجر است... سپس من بعد از
ابوبكر دو سال حكومت كردم و روش رسول و ابوبكر را ادامه دادم...
نكته مهم در این روایت این است كه ابوبكر مىگوید:
«أنا ولی رسول الله صلی الله علیه وآله بعده».
كلمه « بعده » مطلب را روشن تر و ما را بهتر به مقصود مىرساند.
عمر بن الخطاب نیز در نخستین سخنرانىاش خود را «ولی» مسلمانان معرفى كرده است:
خطب عمر بن الخطاب حین ولی فحمد الله وأثنى علیه وصلى على نبیه ثم قال: إنی قد ولیت علیكم....
عمر پس از به خلافت رسیدنش خطبه خواند و بعد از حمد و ثناى الهى گفت: من بر شما خلیفه شدهام....
و در آخرین لحظات عمرش آروز مىكرد كه ایكاش فلانى و فلانى بود تا آنها را به عنوان «ولی» بر مردم انتخاب مىكردم:
حدثنا
هارون بن معروف قال حدثنا ضمرة بن ربیعة عن الشیبانی عن أبی العجفاء قال
قیل لعمر رضی الله عنه یا أمیر المؤمنین لو عهدت قال: لو أدركت أبا عبیدة
بن الجراح لولیته...
لو أدركت أبا عبیدة بن الجراح باقیا استخلفته وولیته... ولو أدركت خالد بن الولید لولیته.
لو كان سالم مولى حذیفة حیا لولیته.
لو أدركت معاذ بن جبل ثم ولیته.
از زبان عائشه نیز نقل شده است كه گفت:
لما ولی أبو بكر قال: قد علم قومی أن حرفتی لم تكن لتعجز عن مؤونة أهلی...
وقتی ابو بكر خلیفه شد گفت: به درستی قوم من میداند كه شغل من به خاطر این نبوده كه من از خرج خانوادهام عاجز بودم.
ألبانى گفته است:
وإسناد هذا صحیح على شرط الشیخین.
اسناد این حدیث بنا برشرط شیخین صحیح است
عبد الملك بن مروان روزى خطاب كرد گفت:
ولیكم عمر بن الخطاب، وكان فظا غلیظا مضیقا علیكم فسمعتم له.
سرپرست شما عمر بن خطاب، تندخو و سخت دل و در تنگنا قرار دهنده بر شما بوده پس به او گوش مىدادید.
كان عمر بن عبد العزیز رضی الله عنه یقول إذا رأى القاسم بن محمد بن أبی بكر: لو كان لی من الأمر شیء لولیته الخلافة.
عمر ابن عبد العزیز هر وقت قاسم بن محمد را مىدید مىگفت اگر قدرت مىداشتم او را خلیفه مىكردم
نتیجه نهائی:
روایت
«على ولى كل مؤمن بعدی» با عبارتهاى مختلف و سندهاى متعدد و صحیح نقل
شده است و ولایت مطلق و بلافصل امیرمؤمنان علیه السلام را ثابت مىكند.
منبع :سایت ولی عصر (عج)
لینک مطلب:http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=19455#_Toc338688151