• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 273
تعداد نظرات : 100
زمان آخرین مطلب : 4878روز قبل
دانستنی های علمی


خانه ما در یك مجتمع آپارتمانی 5 طبقه قرار دارد. و ما تازه به این جا رفته‌ایم و هنوز خیلی از همسایه‌ها را خوب نمی‌شناسیم. در طول چند روزی كه این همه پله را بالا و پائین رفته بودم یك چیز برایم خیلی عجیب بود. همیشه جلوی یكی از خانه‌ها فقط یك لنگه كفش مردانه بود.
یكبار حتی زیرزمین خانه را هم به دنبال لنگه دیگر كفش گشتم اما هیچ اثری از لنگه دیگر آن پیدا نكردم. ته دلم یك كم می‌ترسیدم نكند فكر كنند كار من است!
تا این كه یك روز كه داشتم برای خرید نان به پائین می‌رفتم. مردی را دیدم كه از آن خانه بیرون می‌آمد. او فقط یك پا داشت. او با عصا راه می‌رفت. با ناراحتی از پله‌ها پایین رفتم و در طول راه همه‌اش به فكر آن مرد بودم كه یك پا نداشت. خیلی دلم برایش می‌سوخت آن قدر ناراحت و غمگین بودم كه پولم را در راه گم كردم اما وقتی به خانه بازگشتم فكری به نظرم رسید با خودم گفتم آن مرد حتماً از دیدن این همه كفش در جلو خانه‌ها ناراحت می‌شود و شاید هم به مردمی كه دو پا دارند حسودی می‌كند.
باید كاری می‌كردم. خیلی فكر كردم تا این كه فكری به نظرم رسید. دوباره برگشتم و یك لنگه از هر كفشی را كه در ساختمان بود برداشتم. و در زیر زمین قایم كردم حالا در جلو خانه‌ها از هر جفت كفش فقط یك لنگه آن بود. مطمئن شدم كه اگر مرد برگردد دیگر غصه نخواهد خورد. چون همه مردم این آپارتمان فقط یك پا دارند. آن شب همه همسایه‌ها بعد از كمی لی لی رفتن از من به پدرم شكایت كردند. اما از این كه این كار را برای مرد یك پا كرده بودم خوشحال بودم چون تنها كسی كه از من شكایتی نداشت همان مرد یك پا بود.

دوشنبه 18/8/1388 - 6:14
فلسفه و عرفان
چقدر خنده داره که یه ساعت عبادت طولانی به نظر میاد اما یه ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره!

چقدر خنده داره که وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر می کنیم چیزی به فکرمون نمی یاد تا بگیم اما وقتی که می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!

چقدر خنده داره که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمان به وقت اضافه می کشه لذت می بریم و از هیجان تو پوست خودمون نمی گنجیم اما وقتی که مراسم دعا و نیایش طولانی تر از حدش می شه شکایت می  کنیم و آزرده خاطر می شیم!

چقدر خنده داره که خوندن یه صفحه دعا سخته اما خوندن 100 صفحه از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسونه!

چقدر خنده داره که سعی میکنیم ردیف جلو صندلی های یک کنسرت یا مسابقه رو رزو کنیم اما به آخرین ردیف یک مکان مذهبی تمایل داریم!

چقدر خنده داره که برای عبادت و نیایش هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمی کنیم اما برای بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تو آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!

چقدر خنده داره که شایعات روز نامه ها رو به راحتی باور می کنیم اما معجزات الهی رو به سختی باور می کنیم!

چقدر خنده داره که همه مردم می خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری  در راه خدا انجام بدن به بهشت برن!

چقدر خنده داره که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال می کنید به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته شود همه جا را فرا می گیرد اما وقتی که سخن و پیام الهی  رو می شنوید دو برابر در مورد گفتن و یا نگفتن اون فکر می کنید!

خنده داره. اینطور نیست؟!

دارید می خندید؟

دارید فکر می کنید؟

این حرفارو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاس گذار باشید که او خدای مهربان و دوست داشتنی است.

پی نوشت : آیا این خنده دار نیست که وقتی که می خواید این حرفارو به بقیه بزنید خیلی ها رو از لیست پاک می کنید بخاطر اینکه شک دارید که اونها به چیزی اعتقاد دارند ؟!!!

خنده داره؟ . .

حالا بگو راست میگم یا نه-این نوشته فقط برای خواندن نیست بلکه برای عمل کردن به اون است
دوشنبه 18/8/1388 - 6:13
فلسفه و عرفان

با سلام

این نوشته ها واقعا چقدر خنده داره اما اگه بهش فکر کنی وجدانت کمی

ناراحت میشه-میگی نه پس بخون ببین راست میگم یا نه.

چقدر خنده داره !؟...

چقدر خنده داره که یک ساعت عبادت به درگاه الهی دیر و طاقت فرسا میگذره ولی 60 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می گذره!

چقدر خنده داره که 100  هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می ریم کم به چشم میاد!
دوشنبه 18/8/1388 - 6:10
فلسفه و عرفان

شب طلبه جوانی به نام محمد باقر  در اتاق خود در  حوزه علمیه مشغول مطالعه بود  به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست  و با انگشت  به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد.

دختر گفت :  شام چه داری ؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد  و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و  محمد به مطالعه خود ادامه داد .

از آن طرف چون این دختر شاهزاده بود و بخاطر  اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا خارج شده بود  لذا  شاه دستور داده بود تا افرادش  شهر را بگردند  ولی هر چه گشتند  پیدایش نکردند .

صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج  شد ماموران شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه بردند شاه عصبانی  پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و ....

محمد باقر  گفت : شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه ؟ و بعد از تحقیق

 از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه  دید که تمام انگشتانش سوخته و ... لذا علت را پرسید طلبه گفت :

 چون او به خواب رفت نفس اماره مرا  وسوسه می نمود  هر بار که نفسم  وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم  آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیه با نفس  مبارزه کردم و به فضل خدا ، شیطان نتوانست

 مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند  شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد  میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد  و امروزه تمام علم دوستان  از وی به عظمت و

 نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی  می دارند.  از مهمترین شاگران  وی می توان به ملا صدار  اشاره نمود .

دوشنبه 18/8/1388 - 6:8
ازدواج و همسرداری

بسم الله الرحمن الرحیم


 


دختر مادامی که در خانه ی پدر و مادرش زندگی می کند ، باید رضایت آن ها را فراهم سازد ، ولی وقتی پیمان زناشویی را امضا کرد و به خانه ی شوهر قدم نهاد ، وظیفه اش تعییر می کند . در این جا باید رضایت و خشنودی شوهر را بر همه چیز مقدم بدارد ؛ حتی در جایی که میان خواسته های پدر و مادر و خواسته های شوهرش تضاد پیدا شد ، صلاح او پیروی از شوهر و جلب رضایت اوست ، گرچه پدر و مادرش رنجیده شوند ؛ زیرا با جلب رضایت شوهر ، رشته ی انس و محبت که بهترین ضامن بقای عقد زناشویی است محکم می شود ، ولی چنانچه مطابق میل پدر و مادر خود رفتار کند آن پیمان مقدس ، متزلزل ، یا از هم گسیخته شود . البته باید توجه شود رضایت شوهر تا جایی قابل اطاعت است که مخالف شرع نباشد و در این مورد اطاعت از شوهر معنی ندارد .


در این قسمت از نوشتار سئوالاتی را در این زمینه مطرح کرده و پاسخ آنها را نیز بیان می نمائیم .


1-    درصورتی که مرد با رفتن زنش به دانشگاه ، اداره و هر محیط دیگری مخالف باشد ، زن شرعاً ، چه وظیفه ای دارد ؟


جواب : باید رضایت شوهر را جلب کند ، مگر اینکه در عقد ازدواج شرط کرده باشد .


2-     آیا زن می تواند بی اجازه ی شوهر به مسجد ، نمازجمعه ، یا به طور کلی به مجالس مذهبی برود ؟


جواب : اگر فراگرفتن احکام شرعی متوقف بر خارج شدن از خانه باشد می تواند از خانه خارج شود .(توضیح المسائل امام – مسائل متفرقه – م 18 )


3-    اگر مردی برای انتقام گرفتن از زن خود به او اجازه ی خزوج از منزل را ندهد آیا زن باید اطاعت کند ؟


جواب : انتقام گرفتن مرد از همسر خود ، مناسب اخلاق اسلامی نیست ، ولی اگر به هر جهت اجازه ی خروج ندهد ، بر زن واجب است که اطاعت کند .


4-    آیا زن بدون اجازه ی شوهرش می تواند در نماز جمعه ، دعای کمیل و ... شرکت کند ؟


جواب : خروج زن از منزل در غیر واجبات ، مانند حج و مراجعه به پزشک ، متوقف به اجازه ی شوهر است ، مگر در مواردی که اگر به مجالس دینی و مساجد نرود ، از اسلام دور می ماند و تعالیم لازم اسلامی را فرا نمی گیرد ، در چنین شرایطی شرکت در مراسم مزبور برای بانوان مانعی ندارد ، هرچند شوهر راضی نباشد . ( مکارم – احکام بانوان – ص 117 – س 380 )


5-    اگر زنی قبل از عقد با شوهرش توافق کند که بعد از ازدواج تحصیل یا کار کند ، ولی بعد از ازدواج ، شوهرش با این کار مخالفت کند ، آیا واجب است زن از شوهر اطاعت کند ؟


جواب : اگر در عقد نکاح شرط کند ، شوهر نمی تواند جلوگیری نماید .


6-    روابط خانم با نامزدش چگونه باید باشد ؟ آیا باید به تمام خواسته های او پاسخ مثبت دهد ؟


جواب : قبل از اجرای صیغه ی عقد نامحرم است ، اما وقتی صیغه ی شرعی بین زن و شوهر خوانده شد ، وظایفی که از نظر شرع برای هر یک از طرفین تعیین شده و در رساله های عملیه بیان گردیده ، مترتب می شود ، هرچند هنوز مراسم رسمی عروسی انجام نشده باشد . در این صورت طرفین می توانند هرگونه لذتی از یکدیگر ببرند ، البته خوب است مقداری از روابط که عرفاً و طبق رسومات به بعد از عروسی موکول شده رعایت شود و در شرایطی رعایت بعضی موارد ضروری است .
يکشنبه 17/8/1388 - 10:16
کامپیوتر و اینترنت

بسم الله الرحمن الرحیم


 


حدودا از قبل سال 78 بود . هنوز بازار یاهو مسنجر خیلی گرم نشده بود . چیزی که خیلی بازارش داغ بود شبکه های بی بی اس بود . یک نوع شبکه ی محلی که فقط داخل شهری بود و محیط نرم افزارش شبیه داس بود . اما چیزی که اون تو خوراک همه بود چت بودش و انجمن ها و کتابخونه های فایل های نرم افزاری و صوتی تصویری . قرارها و میتینگهایی هم که تو پارک های مختلف تهران بخصوص ملت و بالای کوه و ...برگزار می شد روشاخش !


خلاصه این استارت یه دنیای مجازی بود که هنوز ابزاری به نام یاهو مسنجر رو برای خودش پیش بینی نکرده بود و فکر نمی کرد که روزی روزگاری باید غزل خداحافظی رو بخونه و جاشو بده به نت و مسنجر !


بعد مدتی کم کم بازار مسنجر داغ شد و ....


 


اوایل جو حاکم بر مسنجر چه جوری بود ؟


وقتی می رفتی تو دنیای چت با یه مشت آدم روبه رو بودی که نمی دیدیشون اما خیلی ها احساس نیاز داشتند که با یکی حرف بزنند!


هر روم یه اسم خاصی داشت ...روم هنر ، شعر ، ادبیات ، و......اما چیزی که بالای 90 درصد جو چت روم ها رو تشکیل می داد روم ها بود که مشخص بود آدمهاش برای چی اومدن . اما ناراحتی ها و دل گرفتگی ها و تنهایی ها و افسردگی ها و .... هم بود که فقط مخصوص به یه قشر خاصی هم نبود . اتفاقا بچه های مذهبی هم دچار این حال و هواها می شدند و هنوز هم.....


 


لذا میومدن تو این محیط اما سرگردون! شاید خیلیاشون دنبال یه نفر مثل خودشون می گشتن ! . گاهی وقتها پیدا کردن یه آدم درست و حسابی و بچه مثبت برای بچه مذهبی ها عقده شده بود ! اونم تو اون دنیای مجازی که هیچ کس رو نمی شد از روی آیدهای دروغی شناخت . حالا تو این قشر زیاد یکی شانس میاورد به هم تیپ خودش برخورد می کرد ..یکی هم با کسی که انگار مدتها تو کمین نشسته تا به محض دیدن یه دختر مذهبی خودش رو مذهبی وانمود کنه و ....    .


کم کم چند تا روم اومد توی این همه روم خراب ،شروع کرد به چشمک زدن و خودنمایی ....محبان مهدی ، عاشقان علی ، و ... و ... چندین روم مذهبی دیگه که بعد مدتها بچه مذهبی ها تونسته بودن چند تا مثل خودشون رو اینجا پیدا کنن و برای خودشون یه مرکزی بزنند تا اگه کسی خدایی بود بدونه اونجا هم میشه مثل خودش رو پیدا کنه . ( البته ناگفته نماند که رشد وبلاگ ها هم به مرور زمان در این امر بی تاثیر نبود اما بی آفت هم نبود ) خوب.. این به ظاهر چیز قشنگی بود اما خودشم یه خطر بود . درست یاد نصیحتای یه بزرگی میفتم که می گفت بچه هیئتیا ! بچه مذهبیا ! بیشتر هواستون جمع باشه ها. تو این عشق و عاشقیا بیشترین لطمه ها رو بچه مذهبیا می خورن! چرا ؟ معلومه... چون تنها یکی رو می دیدن که مشخصات ظاهریش می خوره که مومن باشه و بچه مثبت و .... فوری می رفتن سمتش و حتی حاضر بودن باهاش دوست بشن اما این به ظاهر گوهر رو برای خودشون از دست ندن . از طرفی هم تنهایی های خودشون رو پر کنند و یکی رو داشته باشند که به عواطفشون پاسخ بده . این اول خطر بود. خوب....یه عده که از همون اول به محض ورود به چت ول شدند و به خودشون اجازه دادند با هر صحنه و اتفاقی روبه رو بشند و براشون دیگه عقایدشون رفته بود تو زباله دونی زندگی شون .


می موندن اونها که بهشون امیدی بود . اونها هم یه جایی جمع شده بودن که خوب ... یه امیدی بود بتونن خوب از این موقعیت استفاده کنن . گرچه بعضی ها هم از این محیط کسی رو که می خواستن پیدا کردن و به شخص مناسب زندگیشون رسیدن و با هم ازدواج کردن و زندگی خوبی هم دارن . خوب خدا یه وقتایی یه وسیله ی ساده مثل مسنجر رو می تونه ابزار اشنایی دو نفر کنه برای ازدواج! و نمیشه صرفاً به خاطر اینترنتی بودنش بهش خورده گرفت . حتی طلبه هایی بودن که با همسرشون از طریف نت آشنا شدند و اتفاقا زندگی خوبی هم دارند . اما چیزی که هست این نوع ازدواج از ریسک بسیار بالایی برخوردار بود . چرا که شناختن ادمها از پشت یک آیدی مجازی و دروغین چیزی قریب به محال بود . فعلا کاری نداریم که تو همین جو مذهبی چه چیزها گذشت .بعدها به مرور زمان این تفکیک روم ها هم از بین رفت و رومها شماره بندی شدند . لذا هر کی میومد اونجا سردرگم تر از همیشه می شد و گیر هر گرگی ممکن بود بیفته .  یه فید بک بزنیم به گذشته . زمانی بود که دخترا اگه از تو خیابون رد می شدن و یکی بهشون تیکه مینداخت اگه واقعا مومن و مقید بودن یا رد می شدن و محل نمی دادن و یا فوری برخورد می کردن و با یه جواب یه تو دهنی حسابی به اونی که باید می زدن می زدن و به هیچ وجه اجازه ی این رو نمی دادن که کسی پاش رو از گلیمش دراز کنه. اما وقتی که زمان رسید به عصر اینترنت همه ی این حساب کتاب ها به هم ریخت . زمانی رسید که حتی دخترهای مذهبی وقتی میومدن تو چت رومها با یک سلام مواجه می شدند . اما نه ظاهر طرف مقابل رو می دیدن که بتونن تشخیص بدن هم تیپ خودشونه یا نه   و نه عقاید طرف رو می شد فهمید . لذا به احترام طرف مقابل جواب سلام رو می دادن. جواب سلام می رسید به احوال پرسی و اهل کجایی و خلاصه یه صحبت طولانی که این خودش یه مقدمه می شد برای صحبت های بعدی و در نهایت ایجاد یک عادت و بعد هم این عادت قوی تر و تبدیل می شد به یک وابستگی شدید . پس اولین حصار تدافعی دخترها که تو خیابون باهاش عکس العمل نشون می دادند کم کم از بین رفت و این خط قرمز کم رنگ شد . بعد از این که دختر و پسر یه هم وابسته شدن تازه یه قراری می ذاشتن تا همدیگه رو ببینن . حالا اینجا چند حالت پیش میومد . یا پسر از دختر خوشش نمیومد و می ذاشت می رفت که بعد از مدتها ابراز علاقه بدترین ضربه رو به دختر می زد یا دختر از پسر خوشش نمیومد و پسر می رفت آویزونش می شد و حال بیا و درستش کن ...یا اینکه پسر خوشش نمیومد اما در صدد سو استفاده ی جنسی و ... بر میومد . و یا از همدیگه خوششون میومد که باز خودش چند مشکل به همراه داشت .


اما در این بین افرادی هم بودن که بعد زا این همه مدت هم صحبتی تازه همدیگه رو دیده بودن و از هم خیلیییی خوششون نمیومد... ای .. بگی نگی .. می تونستن برای هم قابل تحمل باشن . بعضی پسرها این جا مرام به خرج می دادن و چون گفته بودن من دوست دارم رو حرف خودشون می موندن ( بر خلاف میل باطنی ) اما تا یه مدت بیشتر دوام نمی آوردن و بعد هم ضربه های روحی شدید .. یا اینکه دختر و پسر می دیدن از لحاظ اعتقادی هم اون جور که انتظار داشتن طرفشون نیست اما به خاطر وابستگی هایی که ایجاد شده بود حاضر بودن رو تمام اعتقاداتشون پا بزارن و با هم ازدواج کنن . حالا حساب کنید دختر خانومی با اقا پسری دوست شده که دختر مذهبی و پسر غیر مذهبی ( و یا برعکس ) بود و نتیجتاً دختر دچار نوعی تعارض می شد ولی برای پسر مهم نبود چون نهایتش می گفت من دختر رو مثل خودم می کنم . اتفاقاً دختر هم می گفت من پسر رو نماز خون می کنم . یا کاری می کنم که شراب خوردن یا فالان گناه رو ترک کنه . اما به کرات دیده شد که این جور ازدواج ها شکل گرفت و نه تنها پسر نماز خون نشد بلکه دختر هم دین و ایمانش رو گذاشت کنار و هم رنگ خانواده ی داماد شد .


گذشته از این ، آشنای هایی که بین دختر و پسرهای مذهبی شکل گرفت خطوط قرمز و ممنوعه رو کم رنگ کرد و کلا یه فرهنگ دیگه ای رو بین اقشار مذهبی رسم کرد که آثارش همچنان پا برجاست و اکثراً در گفتگوهای روزمره ی چتی به آن مبتلا هستیم .


حالا نکته ی جالب توجه دیگه این هست که در اوایل دوران چت اکثر افرادی که باهاشون برخورد می کردی با این محیط نا آشنا بودن و باید وقتی رو برای آموزش دادن چت کردن برای اونها صرف می کردی . در ضمن برخوردها خیلی محترمانه تر و مودبانه تر بود . بعد از گذشت چندین سال به جایی رسیدیم که هم اکنون وقتی داخل این محیط می رویم شاید با 10 درصد برخورد داشته باشیم که نسبت به این محیط آشنایی نداشته باشن اما وقتی بیشتر به برخوردها دقت کنیم اکثراً ( مخصوصا دخترهایی که قبلا برخوردی احساساتی و مودبانه داشتند ) برخوردهایی تند ، عصبی ، پرخاشگرانه داشته و اکثراً نسبت به پسران بی اعتماد شده اند که نتیجه ی لطمه هایی بوده است که مدت ها بعد از دوستی های پی در پی چتی دچارش شده بودند و روز به روز نیز آثار این گونه برخوردها بیشتر می شود. در همین جا این نکته لازم به ذکر هست . دختر نیازمند یک تکیه گاه مطمئن و قوی هست و بعد هم شخصیتی که بتواند احساسات خود را بروز دهد . در مقابل پسر اولین چیزی که در وجودش جوشش داره شهوت و قدرت جنسی است و البته در کنارش برای بعضی پر کردن خلاء عاطفی که به محض نزدیک شدن به دختر باز این قدرت جنسی افزایش پیدا می کنه . پس نگاه اول دختر و پسر با هم متفاوت است . این حقیقتی اجتناب ناپذیر است و خدا مخصوصا در وجود زن و مرد قرار داده تا با این غرایز و اخساسات بتوانند تشکیل خانواده بدهند و ازدواج کنند . قدیم می گفتند دختر مثل پنبه و پسر هم مثل آتیش هست . این حرف خیلی بی ربط نبود . خدا که خودش بنده هاشو خلق کرده می دونه چی خلق کرده . برای همین دائم هشدار می ده که آتیش و پنبه کنار هم قرار نگیرن مگر به وقتش که باید با هم بسوزن و یه عمر مثل شمع و پروانه با هم زندگی کنند . حالا این دستور رو دختر ها و پسرها رعایت نمی کنند و می رن دنبال دوستی . اولین کسی که در این مسیر ضربه می خوره دختر هست چرا که طبق روایات اولین کسی که به دختر بگه دوستت دارم این کلمه در قلب دختر تا ابد حک خواهد شد . لذا هیچ عشق دیگه ای نمی تونه مثل عشق اول برای دختر ارزش پیدا کنه و حتی اگر بعد هم به کسی علاقه پیدا کنه اما نسبت به نفر اول به مراتب کمتر خواهد بود .حتی در مواردی دائم شوهر خود را با اولین عشقش مقایسه می کند .  در طی این مسیر دختر لطمه هایی بیشتر می خوره که بعد از مدتی نسبت به پسر احساس تنفر پیدا می کنه . اما نباید به اینکه بی توجه بود که مقصر هر دو بودن چون خدا خودش قبل از هر اتفاقی خاصیت های این دو جنس رو گوشزد کرده بود و هشدار داده بود که مواظب باشید این دو تا به هم نزدیک نشند مگر به وقتش !


یه مطلب دیگه رو بگم . خیلی از دختر خانوم ها خیلی توجه دارند که طرفشون حرف های قشنگی بزنه . حرف قشنگ و حتی دروغ قشنگ گفتن مخصوصا در یک محیط مجازی کاری بسیار راحت هست . پس مواظب باشند فریب این زیبایی ها رو در گفتار نخورند . در ضمن به کرات دیده می شه که آقا پسری برای اولین بار با دختر خانومی در چت گفتگو می کنند و به محض اینکه اولین صحبت انجام شد هنوز دیدار اول به پایان نرسیده که پسر نسبت به دختر ابراز علاقه می کنه . در خیلی مواقع هم حتی بدون دیدن حتی یک عکس . گرچه به عکس هم نمیشه در این محیط اطمینان کرد . هشداری برای دختر خانومها ! پسری که در اولین دیدار بدون هیچ مقدمه ای ابراز علاقه می کنه بسیار جای تامل داره ! مخصوصا برای پسر که به مراتب خیلی بیشتر نسبت به زیبایی و ظرافت دختر حساس هست . البته این مورد برای دختر خانوم ها هم مهمه اما نسبت به پسر ها از درجه اهمیت کمتری برخورداره . پس اگر پسری در اولین دیدار نسبت به کسی ابراز علاقه کرد نباید فراموش کرد که قوی ترین حس یک پسر شهوت هست و البته در مواردی کمتر کمبود محبت و خلا های عاطفی نیز در بعضی مواقع تاثیر گذار هست که پسر فورا ابراز احساسات می کنه و قابل ذکر است که این نوع ابراز علاقه ها در اکثر مواقع زود گذر هست . یعنی یک عشق مجازی و زودگذر که حتی ممکن هست تا سفره ی عقد و مراسم ازدواج هم پیش برود اما بعد از مدتی و یا حتی بعد از چند سال به طلاق ختم شود .


یک نکته ی مهم مهم دیگه که خیلی باز بهش مبتلا می شن . خیلی از دختر خانوم ها و یا آقا پسر ها به هم بر می خورن و در صدد اصلاح و خوب کردن همدیگه بر میان ! بسیاری مواقع جز سقوط هر دو ، نتیجه ای دیگر در پی نداشته است . و باز هم نکته ای مهم این که دختر خانومی رو میبینیم که با آقا پسری برخورد کرده و احساس می کنه که این پسر دچار مشکل روحی شدیدی هست و به کمک احتیاج داره . دختر با پسر از لحاظ عقاید و خانواده و خیلی موارد دیگه سنخیتی نداره اما تصمیم می گیره به این پسر کمک کنه تا از این بحران بیرون بیاد . این نکته هیچ وقت فراموش نشه که این جور کمک ها مثل این می مونه که یه نفر رو از چاله در بیاری و بعد هر دو با هم بیفتید ته چاه ! چرا که این نوع برخورد شاید برای مدت کوتاه شخص رو از بحران نجات بده ، اما اگر زمانی برسه که دختر و پسر ناچارا از هم دور بشن لطمه و ضربه هایی به مراتب سنگین تر از گذشته در پی خواهد داشت و این دفعه نه تنها به پسر بلکه شدید تر از اون به دختر وارد می کنه که گاها تا چند سال هم نمی شه اثر این ضربه رو از بین برد .


یک نکته ی دیگه برای دختر خانوم ها :


پسرها از لحاظ روحی با دخترها تفاوت های خاصی دارند از جمله اینکه شاید یک پسر بتونه برای خودش جایگزینی پیدا کنه اما طبق روایتی که گفتم که دوستت دارمی که به دختر گفته می شه در دل دختر حک میشه تا ابد (٢٨٠٢- عنه صلی الله علیه وآله : قَولُ الرَّجُلِ للمرأةِ : «إنّى اُحِبُّکِ» لا یَذهَبُ مِن قَلبِها أبدا .- میزان الحکمه  ) . وقتی دختر با پسری ارتباط برقرار می کنه طبعاً این پسر بهش ابراز احساسات و ابراز علاقه می کنه که این عشق در دل دختر باقی می مونه و قطعا برای شوهر آینده ی خودش نمی تونه اون مقدار که لازم هست از عشق خودش نثار شوهر کنه . حالا بماند دخترهایی که با چند نفر دوست می شن چه بلایی سر خودشون و دلشون میارن که بعدها باید با شدیدترین مشکلات روحی حتی بعد از ازدواج دست و پنجه نرم کنند !  


مطالب رو خیلی فشرده عرض کردم که در اولین فرصت  همین مطالب رو به صورت مفصل و کاملتر در اختیار خوانندگان محترم قرار خواهم داد .

شنبه 16/8/1388 - 20:13
ازدواج و همسرداری

بسم الله الرحمن الرحیم


 

راه های جلب محبت در زندگی ... غم زدایی

 


وقتی یک چهره ی گشاده و لبخند صمیمی ، غمی را از دل می زداید ، چرا باید از این " احسان " دریغ کرد ؟


بعضیها حضوری غم آفرین دارند ، برخی هم محضری غم زدا .


گروه اخیر ، آیت لطف الهی اند که قدرشان ناشناخته است .


انسانها نیازمند محبت اند .


این تشنگی ، جز با ملامت و خوشرویی برطرف نمی شود .


اگر اولین برخورد ما با کسی به گونه ای باشد که غم او را به شادی و نگرانی اش را به اطمینان مبدل سازد ، دریچه ای به دنیای صفا و سرور به رویش گشوده ایم . این نزد خداوند ، حسنه و عبادت است .


کسی که از چهره ی برادر دینی اش ، رنج و اندوهی را بزداید ، خداوند به پاداش آن ، ده " حسنه " در نامه ی اعمالش می نویسد . مگر این کار نیک ، چه اندازه زحمت دارد ؟


البته این رفتار ، نوعی هنرمندی در معاشرت است ، قلبی مهربان می خواهد و عاطفه ای سرشار و خصلتی نوع دوستانه .


شاد کردن دیگران ، چهره ی دگری از همین " غم زدایی " است . گاهی با توجهی ، نگاهی ، محبتی ، کلامی ، هدیه ای و ... می توان انسانی را مسرور ساخت و در نتیجه خدا را از خود راضی ساخت .


در این زمینه سخنی را از پیشوای صادق شیعه بیاموزیم که فرمود :


ایما لقی مسلما سره الله عزوجل


هر مسلمانی که با مسلمانی دیدار کند و در برخورد ، او را شادمان سازد ، خدای متعال نیز او را خوشحال و مسرور خواهد ساخت .


وقتی می توان با کلماتی و چهره و برخوردی خوش و دلپذیر ، خاطری را خرسند ساخت ، چرا باید با گفتن کلماتی ناخوشایند و اندوه آفرین ، غم بر چهره ی دیگری نشاند و او را به یاد روزهای تلخش انداخت و او را مایوس و دلسرد ساخت ؟


 


~~~@


کرامت من بی کرانه است چون دریا ،


عشق من ژرف است باز چون دریا ،


هرقدر به تو بیشمار می بخشم


بیشتر دارم ؛


برای هر دوی ما بی انتها@~~~


 


@ویلیام شکسپیر@

شنبه 16/8/1388 - 20:12
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم


خوشگویی


از شاخه های دیگر " حسن خلق " که رابطه ها را استوارتر و پیوندها را صمیمی تر می سازد ، گفتار دلپذیر و شادی بخش است . متانت در سخن و ادب در گفتار و زیبایی در کلام ، خصلت پاکدلان بی کینه است و خلق و خوی اولیای دین .


ارزش انسان و جوهره ی وجودی اش را با زیبان و بیان روشن می سازد :


یکی تحقیر می کند ، یکی تشویق .


یکی عیبجویی می کند ، دیگری تحسین و تقدیر .


یکی ملامت می کند ، دیگری پر و بال می دهد و امید می آفریند .


کدام یک بهتر است ؟


شما خودتان چگونه بیان و زبانی دارید ؟ تلخ یا شیرین ؟ گزنده یا مرهم گزارنده ؟


آیا با دیگران همان گونه صحبت می کنید که دوست دارید دیگران با شما آن چنان حرف بزنند و خطاب کنند ؟


پذیرایی از دیگران ، همیشه با غذا و میوه و شیرینی نیست .


گاهی پذیرایی ، با یک کلام خوب و سخن شایسته است . این اکرام ، بالاتر از تغذیه و اطعام است ؛ زیرا گفتار شایسته و زیبا ، غذای روح است .


کلام تشویقی و آفرین و مرحیا گفتن بر عمل شایسته ی دیگری نیز ، از این گونه صالحات است . باز هم از امام صادق علیه السلام بشنویم :


هر کس به برادر دینی خود " مرحبا " بگوید ، خدای متعال تا روز قیامت برای او مرحبا و آفرین می نویسد . ( وسائل الشیعه – ج 14 – ص 192)


غیر از پاداش الهی ، تاثیرات اجتماعی " خوشگویی " در نرم ساختن دلها و جلب عاطفه ها و استوار ساختن رابطه ها مشهود است . آنکه خوش سخن باشد ، از دیگران نیز کلامی نیکو می شنود . " این جهان کوه است و فعل ماندا " و البته که حرف و سخن ما هم در کوهستان زندگیها انعکاس دارد و خوی آن به خود ما منعکس می شود .


کسی که گفتار مودبانه داشته باشد ، دیگران نیز با او مودبانه سخن خواهند گفت . وگرنه ... " کلوخ انداز را پاداش سنگ است . " از کلام مولا علی علیه السلام است که :


" اجملوا فی تسمعوا جمیل الجواب "


زیبا خطاب کنید ، تا جواب ریبا بشنوید . ( غرر الحکم – چاپ دانشگاه – ج 1 – ص 139 )


 


کیفیت برخورد ما با انسانهای دیگر ، همان نتیجه را به ما بر می گرداند . ادب ، ادب می آورد و فحش ، بدزبانی و اهانت متقابل را در پی دارد .


 


 

شنبه 16/8/1388 - 20:9
خواستگاری و نامزدی

بسم الله الرحمن الرحیم


 


نوشته هایی از دوست بزرگوارمون جناب مجیر


 


اینترنت مرداب خوب و بد است!!


مواظب باشیم که اینترنت یک اقیانوس است


 


این موج های سنگین او چه جوان هایی را در خود فرو برده است شما اگر به دریا نگاه کرده باشید همه جور جاندار دریایی را در آن می بینید از ماهی گرفته تا سگ ماهی وکوسه وال از آن گرفته تا حلال گوشت و حرام گوشت ماهی خوار و غیره


 


انسان در دریا می تواند موجوداتی را بخورد و بلعکس موجوداتی هستند که انسان را می خورند! پس مواظب کوسه های اینترنتی باشیم!


ای خواننده عزیز چه خوب است برای منحرف نشدن در اینترنت این مطالب را در حد خود راعایت نماییم:


 


1-تا نیازی به اینترنت نداریم وصل نشویم.


چون دنبال مطلبی نیستیم متحیریم به این طرف و آن طرف می رویم و همین کثرات است که انسان را به سایتهایی می برد که او را منحرف می کند.


 


2-بعد از این که مطلب مورد نظر را سیو کردیم بلافاصله از اینترنت خارج شویم.


 


3-کسانی هستند که می خواهند نسل جوان را گمراه و از راه بیرون بکشند.پس مواظب باشیم روی هر سایتی کلیک نکنیم!


 


4-خدا توفیق دهد به نامحرمان هم توجه نکنیم صفحه اول هر سایت جستجوگر چه گوگل،یاهو وغیره ممکن است عکسهای مبتذل داشته باشد چه بسا یک نگاه انسانی را از راه خارج بکند!


 


5-چون دیده اییم کسانی که با یک عکس از راه خارج می شوند حتی آن کس اهل مسجد و اهل نماز باشد بعد از چندی ناراحت می شود که چرا این عکس را تماشا کردم!!


 


6-انسان قوه شهوت دارد و قوه شهوت غذا می خواهد به مانند دیگر قو ه هایی که خدا خلق نموده اما چون این قوه غذا می خواهد هرکسی آمده در اینترنت این قوه را غذایی و آبی دهد !


و بیچاره نفس انسان چون می بیند قوه شهوتش عطش دارد خیال می کند این عکس ها و مطالب منحرف، غذای قوه شهوت اوست! لذا تا یک نگاه می کند دنبال او می رود و منحرف می شود.


برادر عزیز و خواهر گرامی غذای قوه شهوت جز در متن ازدواج در هیچ جا


نمی توانی پیدا کنید عکس و فیلم های منحرف غذای نفس انسانی نیست


یکی از دلایلی که شریعت بر آن اهمیت داده است همیت ازدواج است برای کامل شدن دین.


 


7-کسانی که قبل از ازدواج روابط غیر مشروع چه نگاه به نامحرم چه با نامحرم صحبت کردن

شنبه 16/8/1388 - 20:8
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم


بازگشت3


تقطه های آغاز در اخلاق عملی


 


مفضل بن عمر می گوید : در خدمت امام صادق علیه السلام سخن از اعمال به میان آمد ، عرض کردم من در مقام عمل بسیار ضعیف و سستم . حضرت فرمود : آرام باش و از خدا آمرزش بخواه . یعنی این اندازه نا امد مباش . سپس فرمود :


ان قلیل العمل مع التقوی خیر من کثیرالعمل بلا تقوی ... ( اصول کافی ، ج 2 / ص 67 ، باب الطعة و التقوی ، حدیث 7 )


... بی گمان عمل اندکی که همراه با تقوا باشد بهتر است از عمل فراوانی که خالی از تقوا باشد ...


مفضل می گوید عرض کردم : چگونه ممکن است کسی دارای این همه عمل خوب باشد ولی تقوا نداشته باشد ؟ فرمود : آری می شود ، همانند افرادی که اطعام می کنند و با همسایگان مهربانند و درخانه ی آنها به روی مردم باز است ، اما در اولین برخورد با گناه عنان از دست می دهند و به نافرمانی و عصیان می پردازند . ولی کسانی که توفیق انجام این گونه خدمات و نیکوکاری را ندارند ، اما در برخورد با گناه خویشتن دارند و خود را از آلودگی حفظ می کنند .

شنبه 16/8/1388 - 15:27
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته