• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 307
تعداد نظرات : 25
زمان آخرین مطلب : 5206روز قبل
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

از كلام قرآن بر مى آید كه بت پرستان معتقد بودند كه فرشته برتر از انسان است و صلاحیت دریافت وحى و رسالت را از سوى خداوند داراست و ملائكه نیز نزدیكى خاصى به خدا دارند، در حالى كه انسان چنین ویژگى هایى را ندارد. همچنین معتقد بودند كه فرشته فرزند خداست و اگر بر این باور بودند كه فرشته مثل انسان داراى جسم و ماده است ، آن را نمى پرستیدند و به صلاحیت او بر خلاف انسان براى دریافت مقام رسالت و شفاعت حكم نمى كردند.
قرآن بعضى از این خصوصیات را كه آنان به فرشتگان نسبت مى دهند، به طور مطلق نفى مى كند؛ مانند ربوبیت و معبود بودن و فرزند خداوند سبحان بودن ، و نیز بعضى دیگر از این ویژگى ها را به طور مقید نفى مى كند؛ مانند شفاعت كردن فرشتگان . زیرا آنان قدرت شفاعت كردن ندارند، مگر آن كه از سوى خداوند اذن داشته باشند.
همچنین قرآن مجید به برترى فرشتگان بر انسان مادى محسوس ، اشاره اى نداشته ، در عین حال آن را نفى نكرده است ، بلكه مى گوید: دیدن فرشته براى انسانى شدنى نیست ، مگر این كه براى او عالم شهادت جایگزین عالم غیب شود؛ و قال الذین لا یرجون لقائنا لو لا اءنزل علینا الملئكة اءو نرى ربنا لقد استكبروا فى اءنفسهم و عتوا عتوا كبیرا * یوم یرون الملئكة لا بشرى یومئذ للمجرمین و یقولون حجرا محجورا . (385)
رویت خداوند سبحان محال است ، چه در عالم شهادت و حس یا در عالم برزخ و مثال . چون حق محضى است كه از هر قید عقلى مجرد است ، چه رسد به قید وهمى یا خیالى ، صورت مثالى شكل و هیاءت ندارد؛ اما مشاهده ى ملائكه گرچه در عالم شهادت و از طریق حس مادى شدنى نیست ، ولى در عالم برزخ و مثال دیدن فرشتگان شدنى است . از این رو مشركان آنان را مى بینند، ولى این رؤ یت زمانى است كه بشارتى براى آنان نیست ؛ و لو ترى اذ یتوفى الذین كفروا المئكة یضربون وجوههم و اءدبارهم و ذوقوا عذاب الحریق . (386)
از این جهت كافرانى كه بعضى از ملائكه رویشان و برخى دیگر پشت آنان را كوبیده اند، به فرشتگان مى گویند: به دامان شما پناه مى آوریم و به جهت مصون ماندن از تازیانه و عذاب به شما پناهنده مى شویم .
حاصل آن كه ، به اعتقاد بت پرستان ، ملائكه از بشر برترند و شایسته ى چیزى هستند كه انسان صلاحیت آن را ندارد؛ اما قرآن كریم بعضى از اعتقاداتشان درباره ى ملائكه را نفى مى كند و تجرد آن ها را از جسم مادى را در نمى كند؛ بلكه با بیان این مطلب كه در عالم حس مشاهده ى ملائكه امكان ندارد، آن را تاءیید مى كند. چون شهود آن ها در گرو دگرگونى حس ‍ مادى به مشاهده ى مثالى خصوصیت عالم مثال آن است كه ماده در آن راه ندارد، ولى شكل و هیاءت اشیا در آن عالم محفوظ است یا تغییر دنیا به آخرت است ، تا به طور مثال ملك الموت براى انسان تجلى كند. چنان كه حضرت سجاد علیه السلام مى فرمایند: فرشته مرگ براى گرفتن جان ها از پرده هاى غیب آشكار مى گردد؛ و تجلى ملك الموت لقبضها من حجب الغیوب . (387)

385-سوره ى فرقان ، آیات 21 - 22.
386-سوره ى انفال ، آیه ى 50.
387-صحیفه سجادیه ، دعاى ختم قرآن 42.

منبع:کتاب قرآن کریم از منظر امام رضا علیه السلام

مولف:آیت الله جوادی آملی

دوشنبه 10/12/1388 - 17:5
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

همچنین سر این فرموده ى خدا: و ما كان لرسول اءن یاءتى بایة الا باذن الله لكل اءجل كتاب (383) روشن مى گردد. چون موجود ممكن ، پیامبر باشد یا فرشته یا انسان ، در اصل وجود و ایجاد خود به خداوند نیازمند است زیرا ایجاد همانند وجود، ربط محض به ایجاد خداى متعالى است و در غیر این صورت لازمه ى آن ، وا گذاشتن موجود به حال خود است كه بدتر از جبر نادرستى است كه عقل آن را ممتنع و نقل آن را ممنوع مى داند.
از این جا معناى فرمایش خداوند در تعریف ملائكه روشن مى شود؛ بل عباد مكرمون * لا یسبقونه بالقول و هم باءمره یعملون * یعلم ما بین اءیدیهم و ما خلفهم و لا یشفعون الا لمن ارتضى و هم من خشیته مشفقون (384) و ظاهر مى شود كه فرشته نیز چون انسان ، بنده اى محتاج است . پس پناه بردن به او بدون اذن خداوندى كه عبادت غیر خود را حرام و شریك گرفتن براى خود را ممنوع كرده است ، جایز نیست .
همچنین در این آیه ، به نقطه ى مغالطه ى فكرى كسانى كه فرشتگان را به طور مستقل ارباب خود مى گیرند، نیز اشاره شده است . زیرا فرشته اى كه خود داراى استقلال وجودى نیست ، چگونه مى تواند رب موجود دیگر باشد؟
حاصل آن كه ، مردمان متوسط در كمال وجودى مانند انبیا نیستند، گرچه پیامبران صلى الله علیه و آله و سلم در فقر ذاتى مثل مردمند. از این رو براى این قانون تماثل همه ى انسان ها در ادعاى رسالت مثل یكدیگر هستند در وصف كمالى رسالت مجالى نیست ؛ گرچه این قانون تماثل همه انسان ها باید در انجام كارها از جانب خداوند ماءذون باشند در نیاز پیامبران به اذن الاهى جاى خود را دارد.

383-سوره ى رعد، آیه ى 38.
384-سوره ى انبیاء، آیات 26 - 28. 

منبع:کتاب قرآن کریم از منظر امام رضا علیه السلام

مولف:آیت الله جوادی آملی

دوشنبه 10/12/1388 - 16:57
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

مستفاد از این سخن بت پرستان كه شما پیامبران ما را از آنچه پدرانمان مى پرستیدند، مى خواهید باز دارید لزوم حفظ سنت موروثى و رجوع به مردگان در ابتدا و ادامه ى راه و نیز رجوع تقلیدى در مرحله ى بقاست و از این خطاب آنان به پیامبر كه آیه ى روشنى براى ما بیاور پیشنهاد نشانه ى دلخواه آنان به دست مى آید.
از فرموده ى پیامبران در جواب آن ها كه ما نیز بشرى مثل شما هستیم ، ولى خداوند بر هر بنده اى كه بخواهد منت مى گذارد، بر مى آید كه تماثل در بعضى از اوصاف و مراتب انسانى به حق بوده ، همگان بر آن اتفاق نظر دارند، ولى منت نهادن خداوند بر بعضى از برگزیدگانش سبب برترى مرتبه ى انسانى آنان نسبت به انسان هاى دیگر شده است و به جهت همین امتیاز است كه پیامبران از سایر مردم متمایز مى گردند. پس در حقیقت تماثلى نیست تا ادعاى مشركان تمام باشد.
از این سخن پیامبران در پاسخ مشركان : ما كان لنا... باذن الله ، بر مى آید كه انسان هر اندازه كه رشد كند و از همنوعان خود با هر امتیازى جدا گردد، باز هم از حوزه ى فقر وجودى بیرون نمى رود و به آستانه ى بى نیازى بار نمى یابد؛ آستانه اى كه ویژه ى خداوندى است كه مى فرماید: یا اءیها الناس اءنتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى الحمید . (380)
پس پیامبران بزرگ در یارى گرفتن از خداوند و نیازمندى به او و اذن خواستن از او در همه ى اعمالشان مانند سایر مردم هستید، ولى خداوند تنها در هر هر موردى كه بخواهد، به آنان اذن مى دهد. از این رو فقط پیامبر مى تواند بگوید: و اءبرى الاءكمه و الاءبرص و اءحى الموتى باذن الله (381) و براى دیگران چنین ادعایى روا نیست . بر پایه ى همین اذن خاص ‍ معجزه صادر مى شود و تحدى و مبارز طلبى صحت مى یابد و نبوت ثابت و حجت الاهى بر مردم تمام مى گردد.
از این تحلیل ، موضوع دیگرى نیز روشن مى شود و آن تبیین مغالطه ى مشركان متفكر یا كسان دیگرى است كه طبق میلشان به پیامبران پیشنهاد اعجاز مى دادند و نیز پاسخ پیامبران در برابر آن ها كه ما نیز بشرى مثل شما هستیم ؛ ان نحن الا بشر مثلكم . (382)

380-سوره فاطر، آیه ى 15.
381-سوره ى آل عمران ، آیه ى 49.
382-سوره ى ابراهیم ، آیه ى 11.

منبع:کتاب قرآن کریم از منظر امام رضا علیه السلام

مولف:آیت الله جوادی آملی

دوشنبه 10/12/1388 - 16:53
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

چكیده ى سخن قرآن حكیم در دفع شبهه ى متمسكان به قانون اتحاد امثال ، آن است كه نوع انسان داراى درجاتى است كه بعضى برتر از بعضى دیگر است . پایین ترین مرتبه ى آن چون سنگ یا سخت تر و پایین تر از آن و بالاترین مرتبه ى آن چون آینه ى صافى است كه آن چه را مى بیند، دروغ نمى پندارد و میان این دو، مراتب متعددى است ، و همه ى انسان ها صلاحیت تحمل بار مسئولیت رسالت را ندارند؛ رسالتى كه كسى جز خداوند جایگاه آن را نمى داند؛ الله اءعلم حیث یجعل رسالته . (375)
كسانى كه به قانون تماثل تمسل مى جویند، در شناخت امور تنها به حس و ماده تكیه مى كنند و مى گویند: ما هذا الا بشر مثلكم یاءكل مما تاءكلون منه و یشرب مما تشربون (376) و فقالوا اءنؤ من لبشرین مثلنا و قومهما لنا عابدون (377) ولى مبناى قرآن بر آن است كه ابزار شناخت اشیا، فقط حس نیست ، بلكه معیار شناخت ، وحى و عقل است و موجودات نیز اعم از مادى و مجرد هستند و از چنین قرآنى به دست مى آید كه مثل بودن دو چیز در بعضى امور، براى یكسان بودن حكم آنها كفایت نمى كند، مگر این كه در تمامى ابعاد مانند یكدیگر باشند و از آنجا كه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم قلبى پاك از آلودگى طبیعت داشت و از چرك ماده و پلیدى آن منزه و از دوستى دنیا و زیورهاى آن مبرا و از تنگنا و انحراف عالم شهادت پیراسته بود، شایسته ى آن است كه به او وحى شود و از سوى خداوند حكیم خبیر وحى دریافت كند.
پس كسى كه خداوند قلبش را گشایش داده با كسى كه بر قلب او مهر نهاده شده ، یكسان نیست و نیز كسى كه دیدگانش انحراف و طغیان ندارد با كسى كه اعمال گذشته اش زنگار قلبش شده ، شبیه یكدیگر نیستند. پس محصول كسى كه همتش در نفس حیوانى اش خلاصه مى شود، با كسى كه در برابر خواهش هاى نفس خود جهاد مى كند، هرگز برابر نیست .
تماثل میان پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و سایر انسان ها تنها در بعضى جهات است ؛ و قالوا قلوبنا فى اءكنة مما تدعونا الیه و فى اذاننا وقر و من بیننا و بینك حجاب فاعمل اننا عاملون * قل انما اءنا بشر مثلكم یوحى الى اءنما الهكم اله واحد فاستقیموا الیه و استغفروه . (378)
پس چنین انسانى كه حجاب هاى ظلمانى را كنار نزده است ، چگونه مثل كسانى مى تواند باشد كه دیدگان قلبشان ، نه تنها حجاب هاى ظلمانى ، بلكه پرده هاى نورانى را دریده ، به معدن عظمت خدایى رسیده ، روحشان به مقام عزت قدس الاهى چنگ زده است . بنابراین ، هنگامى كه انسان ها در مرتبه ى وجودى مثل یكدیگر نباشند، آثار آنان نیز با یكدیگر برابرى نمى كند. كوتاه سخن این ، كه صغراى استدلال بت پرستان - پیامبران در همه چیز مانند سایر انسان هستند - ناتمام است و اگر چنین تماثلى نباشد، جایى براى تمسك به كبرا یكسان بودن حكم امثال نمى ماند. زیرا مثل تنها دلیل بر شبیه خود است ، نه چیز دیگر.
یاد سپارى : مردم از جهت كمال وجودى مانند پیامبران نیستند، ولى پیامبران از نظر فقر ذاتى مثل مردمند.
در مسئله ى فوق دو مطلب قابل توجه وجود دارد:
یكم . مردم مثل پیامبران نیستند تا آنچه بر پیامبران وحى مى شود، بر آنان نیز وحى شود و آنچه به آنان نازل مى شود، بر مردم نیز فرود آید.
دوم . پیامبران از جهت فقر وجودى مانند سایر مردم هستند؛ یعنى شدنى نیست مستقلا چیزى از پیامبران صادر شود و همه ى كارهاى آنان قطعا به اذن خداوند سبحان است . افزون بر آن كه پیامبران ، مانند سایر مردم ، مالك مرگ و حیات و سود و زیان خود نیستند.
پس تا زمانى كه اذن خداوند به كارى تعلق نگیرد، پیامبران قدرت انجام دادن آن را ندارند. چون آنان نیز مانند امت هایشان محكوم به فقر ذاتى و وصفى و فعلى هستند. از این رو پیشنهاد ارائه ى هر گونه آیه و نشانه اى از سوى مردم به پیامبران ، صحیح نیست ، چنان كه براى پیامبران نیز آوردن آن نشانه ها بدون اذن خداوند شدنى نیست .
شاید استنباط این دو مطلب از این آیات ممكن باشد: قالت رسلهم فى الله شك فاطر السموات و الاءرض یدعوكم لیغفر لكم من ذنوبكم و یؤ خركم الى اءجل مسمى قالوا ان اءنتم الا بشر مثلنا تریدون اءن تصدونا عما كان یعبد اباؤ نا فاءتونا بسلطان مبین * قالت لهم رسلهم ان نحن الا بشر مثلكم و لكن الله یمن على من یشاء من عباده و ما كان لنا اءن ناءتیكم بسلطان الا باذن الله و على الله فلیتوكل المؤ منون . (379) زیرا این سخن كه به پیامبران مى گفتند: شما نیز بشرى مثل ما هستید، ادعاى تماثل و برترى نداشتن پیامبران نسبت به آنان فهمیده مى شود.

375-سوره ى انعام ، آیه ى 124.
376-سوره ى مؤ منون ، آیه ى 33.
377-سوره ى مؤ منون ، آیه ى 47.
378-سوره ى فصلت ، آیات 5 - 6.
379-سوره ى ابراهیم ، آیات 10 - 11.

منبع:کتاب قرآن کریم از منظر امام رضا علیه السلام

مولف:آیت الله جوادی آملی

دوشنبه 10/12/1388 - 16:51
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

خداوند سبحان به مطالب فوق چنین اشاره مى كند: و لو جعلناه ملكا لجعلناه رجلا و للبسنا علیهم ما یلبسون . (363) از این آیه بر مى آید كه میان رسول و مخاطبانش تناسب لازم است ، به گونه اى كه بتواند با آنان سخن بگوید و پیشواى آنان باشد؛ افزون بر آن كه رسول باید از جنس مردان باشد و شامل مطلق انسان یعنى مردان و زنان نمى تواند باشد؛ و ما اءرسلنا من قبلك الا رجالا نوحى الیهم فاسئلوا اءهل الذكر ان كنتم لا تعلمون . (364) چون رسول باید مرجع حوادث اتفاقى در جنگ و صلح و دیگر امور جامعه ى انسانى باشد و این امر براى زنان میسور نیست . زیرا براى مردان بهتر است از پشت پرده با زنان ارتباط برقرار كنند؛ و اذا ساءلتموهن متاعا فاسئلوهن من وراء حجاب ذلكم اءطهر لقلوبكم و قلوبهن ... . (365)
بنابراین ، دینى كه طهارت قلب ها را در گرو سؤ ال از زنان همراه با وساطت پرده مى داند، قیم و مبلغ و مسئول و معلم آن دین زنان نمى توانند باشند و نیز تماس و معاشرت مردان با زنان به صورت آشكار و پنهان شدن نیست .
همچنین از آیه ى مزبور بر مى آید كه پوشاندن حق با باطل همان انحراف و بیمارى قلب است ، در حالى كه قرآن شفاى امراض سینه است ، بیمارى هایى چون نادانى و تكبر و طمع و دوستى چیزى كه ریشه همه خطاست ؛ قد جاءتكم موعظة من ربكم و شفاء لما فى الصدور . (366)
ولى اگر كسى كه دچار این امراض است ، به وسیله ى قرآن شفا نیافت ، خداوند سبحان فیض خود را از و باز مى دارد و هنگامى كه رحمت خاص ‍ خود را از او منع كرد، هیچ كس دیگرى بر او رحمت نمى فرستد؛ و ما یمسك فلا مرسل له من بعده (367) و بیمارى اش فزونى مى یابد و انحراف او بیش تر مى شود. اگر بیمار درمان نشود، مرضش افزایش مى یابد، همان گونه كه خداى متعالى به آن اشاره مى كند: فى قلوبهم مرض ‍ فزادهم الله مرضا (368) و فلما زاغوا اءزاغ الله قلوبهم . (369)
بنابراین ، اگر انسان به پوشاندن حق به باطل گرفتار شود و بیمارى خود را به وسیله ى شفا بخش امراض سینه درمان نكند، فیض خاص خداوند از او گرفته مى شود و اشتباه او دوام مى یابد؛ و للبسنا علیهم ما یلبسون (370) و این مشتبه ساختن الاهى ، عذابى است كه در كیفر مشتبه ساختن خودشان ، به آنان تحمیل مى شود، مانند گمراه ساختن كیفرى كه در قبال گمراه شدن خود آنان صورت مى گیرد؛ یضل به كثیرا و یهدى به كثیرا و ما یضل به الا الفاسقین . (371)
گمراه ساختن ابتدایى به این معنا كه خداوند بدون هیچ زمینه اى كسى را گمراه سازد قبیح است و این عمل از خداوند سر نمى زند، ولى نسبت دادن گمراه ساختن ثانوى به خداوند یعنى خداوند با در نظر گرفتن زمینه هایى كه خود فرد براى گمراه مطابق با عمل فرد بدكار و گمراه از مسیر خداوند است كه گمراهى وى پس از روشن بودن مسیر الاهى پدید آمده است .
غرض آن كه ، خداوندى كه نور آسمان ها و زمین است ، هیچ گاه و بر هیچ كس حق را با باطل مشتبه نمى سازد، بلكه همه ى انسان ها را به سوى حق هدایت كرده ، با هیچ چیز حق را پنهان نمى سازد؛ الحق من ربك فلا تكونن من الممترین (372) و قل جاء الحق و ما یبدى الباطل و ما یعید (373)؛ یعنى حق تنها از سوى خداوند نازل مى شود و با وجود آن ، جایى براى باطل نمى ماند، نه آن باطلى كه پیش از آن بوده است ، قدرت باز گشتن دارد و نه آن باطلى كه پیش از آن نبوده ، توان موجود شدن دارد.
پس شدنى نیست كه خداوند حق را با باطل بپوشاند و معناى این فرموده ى خدا: ... و للبسنا علیهم ما یلبسون (374) همان است كه تقریر شد. با این بیان روشن شد كه بدون هیچ مانعى رسالت الاهى براى بشر ممكن ، و توهم متفكران مشرك مردود است .

363-سوره ى انعام ، آیه ى 9.
364-سوره ى نحل ، آیه ى 43.
365-سوره ى احزاب ، آیه ى 53.
366-سوره ى یونس ، آیه ى 57.
367-سوره ى فاطر، آیه ى 2.
368-سوره ى بقره ، آیه ى 10.
369-سوره ى صف ، آیه ى 5.
370-سوره ى انعام ، آیه ى 9.
371-سوره ى بقره ، آیه ى 26.
372-سوره ى بقره ، آیه ى 147.
373-سوره ى سباء، آیه ى 49.
374-سوره ى انعام ، آیه ى 9.

منبع:کتاب قرآن کریم از منظر امام رضا علیه السلام

مولف:آیت الله جوادی آملی

دوشنبه 10/12/1388 - 16:48
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

نتیجه ى بیان قرآن درباره ى امكان بشر بودن پیامبر - با آن صورت ، ضرورت نبوت بشر را نیز ثابت مى كند. زیرا بدون تردید رسالت انسان امرى ضرورى است - آن است كه انسان داراى روح مجرد از ماده است كه در زمان و مكان جا نداشته ، شكل هندسى خاصى ندارد و محكوم به احكام ماده نمى شود و به واسطه ى همین روح مجرد است كه صلاحیت پیدا مى كند اسما و حقایق را از خداوند سبحان بیاموزد؛ و علم ادم الاءسماء كلها. (354)
به واسطه ى این روح مجرد است كه انسان معلم ملائكه مى شود و اسما را به آنان یاد مى دهد؛ یا ادم اءنبئهم باءسمائهم (355) و نیز به واسطه ى همین روح مجرد است كه مسجود همه ى فرشته ها مى شود و شایستگى خلافت خداى متعالى را به دست مى آورد؛ انى جاعل فى الاءرض ‍ خلیفة (356) و فسجد الملئكة كلهم اءجمعون (357) و نیز داراى دیگر كمالات وجودى مى شود كه در خور ماده و لوازم ماده نبوده ، كمیت بردار نیست .
بنابراین ، اگر براى فرشته اى كه دانش آموز انسان و سجده كننده براى انسان است ، رسیدن به مقام وحى و رسالت روا باشد، براى انسان كامل معصوم كه آموزگار ملائكه و مسجود آن هاست ، ضرورتا رسالت شدنى است . پس ‍ مجالى براى بعید بودن یا محال بودن رسالت بشرى وجود ندارد تا گفته شود: اءبعث الله بشرا رسولا (358) یا و لو شاء الله لاءنزل ملئكة (359) یا لولا اءنزل علیه ملك . (360)
پس انسان صلاحیت رسالت الاهى را دارد؛ اما ضرورت انسان بودن رسول و عدم كفایت رسالت الاهى را دارد؛ اما ضرورت انسان بودن رسول و عدم كفایت رسالت فرشته ، امر دیگرى است كه قرآن به آن اشاره دارد. توضیح مطلب آن است كه بحث در نبوت و رسالت در امور زیر خلاصه مى شود:
یكم . اثبات ضرورت نبوت و كافى نبودن عقل به تنهایى براى هدایت جوامع بشرى .
دوم . اثبات امكان رسالت براى انسان بدون استلزام محال .
سوم . رسولى كه به سوى مردم فرستاده مى شود، باید انسانى باشد كه با آن ها زندگى كند، چون آنان غذا بخورد و در بازار راه رود و نیز توجه به این نكته كه رسالت فرشتگان براى انسان ها كفایت نمى كند.
چهارم . امور دیگرى كه در اینجا فرصت اشاره و بحث از آن ها نیست .
قرآن در موارد متعددى از ضرورت هدایت مردم به سعادت جاودانه بحث كرده ، عدم كفایت عقل در تاءمین آن را گوشزد مى كند در رساله اى كه در این موضوع نگاشته شده ، آن را تقریر كرده ایم و نیز قرآن كریم لزوم بعثت رسول خارجى پیامبران را مؤ ید رسول باطنى عقل در قلمرو مجهولاتش یا آگاهى دادن رسول ظاهرى در امور متمركز در فطرت انسان گوشزد مى كند و نیز آنان را به برانگیزاننده ى علوم دفن شده در وجود او مى ستاید و به صراحت مى گوید: رسول ظاهرى كه براى هدایت انسان برانگیخته شده است ، باید كسى باشد كه با آنان مباشرت داشته ، براى آن ها دلیل آورد و با آنان مجادله كند و همچون الگویى براى آنان و حجتى علیه ایشان باشد و پناهگاهى براى حوادث اتفاقى آنان و هدایتى در جنگ و صلح آنان باشد. كتاب و حكمت را به آنان بیاموزد و آنان را تزكیه كند، از اموالشان صدقه دریافت كرده ، آنان را پاك گرداند و امور آنان را نظم بخشد و لشكرهاى آنان را بسیج كند و امورى از این قبیل كه اركان آن در قرآن پایه ریزى شده است و عترت طاهره به تفصیل از آن سخن گفته اند و ثقلین به بهترین شكل آن ها را بیان كرده اند.
روشن است رسولى كه داراى چنین رتبه اى است ، از جنس فرشتگان نمى تواند باشد. فرشته اى كه مردم آن را نمى بینند و امكان مباشرت با آن را ندارند، بلكه باید انسانى مثل آن ها باشد تا مباشرت با او ممكن شود. پس ‍ رسول باید چون كسانى باشد كه مفاد رسالت را براى آنان به ارمغان مى برد. چون شاءن رسول هدایت خارجى است و وظیفه ى او تنها در دل افكندن یا فرو فرستادن وحى در قلب نیست .
از این رو خداوند سبحان مى فرماید: قل لو كان فى الاءرض ملئكة یمشون مطمئنین لنزلنا علیهم من السماء ملكا رسولا (361)؛ فرشته تنها صلاحیت رسالت براى فرشتگان را دارد و توان رسالت براى مردم را ندارد و اگر ساكنان زمین به جاى مردم ملائكه بودند، قطعا یك رسول از جنس ‍ فرشته براى آنها مى فرستادیم ، ولى از آنجا كه ساكنان زمین مردمى هستند كه در آن راه مى روند، باید رسولى كه به سوى آنان فرستاده مى شود، از جنس خود آنان باشد؛ یعنى انسانى كه با آنان زندگى كند و با آنان بمیرد تا الگویى براى آنان و حجتى علیه آنان باشد.
اگر فرض شود كه خداوند فرشته اى را براى مردم بفرستد، باید تصویر آن را به صورت مردى در آورد كه مردم بتوانند او را ببینند، از او بپرسند، به او رجوع كنند و اگر به صورت مردى تصویر شود، دوباره اشكال باز مى گردد و در این صورت نیز باز مى گویند: آیا خداوند بشرى را به رسالت بر مى گزیند؟ زیرا اگر ملك را به صورت انسان مادى نفرستد، شنیدن سخنان او و تاءسى به او براى مردم شدنى نیست و اگر او را به صورت انسان در بیاورد، این امر براى آنان شدنى است ، ولى باز هم اشكال مى كنند كه : ما هذا الا بشر مثلكم یرید اءن یتفضل علیكم و لو شاء الله لاءنزل ملئكة ما سمعنا بهذا فى ابائنا الاءولین . (362)

354-سوره ى بقره ، آیه ى 31.
355-سوره ى بقره ، آیه 33.
356-سوره ى بقره ، آیه ى 30.
357-سوره ى حجر، آیه ى 30؛ سوره ى ص ، آیه ى 73.
358-سوره ى اسراء، آیه ى 94.
359-سوره ى مؤ منون ، آیه ى 24.
360-سوره ى انعام ، آیه ى 8.
361-سوره ى اسراء، آیه ى 95.
362-سوره ى مؤ منون ، آیه ى 24.

منبع:کتاب قرآن کریم از منظر امام رضا علیه السلام

مولف:آیت الله جوادی آملی

دوشنبه 10/12/1388 - 16:44
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

چون قرآن نور درخشانى است كه یكى از بزرگ ترین خاصیت هاى آن روشن كردن تاریكى هاست ، انسان را حقیقتم مركبى از نفس ناطقه ى مجرد از ماده و پیراسته از احكام آن و نیز داراى بدن مادى تحت تدبیر نفس مى داند و یادآور مى شود كه انسان با تلاش و رنج به سوى پروردگارش در حركت است و به دیدار او خواهد شتافت .
پس باید به مقدار امكان پروردگارش را بشناسد و از پى بردن به ذات او خوددارى ورزد، تنها او را بپرستد و از عبادت غیر او سر باز زند، تنها از او كمك بگیرد و از او هدایت بخواهد و تنها به او و در همه ى كارها به او باز گردد و با مدد توحید از ریسمان هاى شرك رهایى یابد، چنان كه قرآن به انسان مى فهماند انسانى داراى روح مجرد و ضمیر پاك و قلب صالح و نفس ‍ طاهر است ، شایستگى دریافت وحى از سوى خداوند حكیم علیم را دارد. چنین انسانى به جایى مى رسد كه مى گوید: خداى نادیده را نمى پرستم ؛ ما كنت اءعبد ربا لم اءره (353) چگونه چنین نباشد، با آن كه ملائكه اى كه در پیشگاه انسان سجده مى كنند، سزاوار این امر هستند. پس انسان هم مى تواند رسول باشد، بدون آن كه هیچ استحاله و استبعادى در كار باشد.
افزون بر این ، قرآن بیان مى كند كه حقیقت مرگ انتقال از عالمى به عالم دیگر است و انسان با مرگ ، در زمین نابود نمى شود. انسان معدوم و فانى نیست تا برگردانده شود، بلكه از طریق مرگ ، از دنیا به عالم برزخ كه باغى از باغ هاى بهشتى یا حفره اى از گودال هاى آتش است منتقل ، سپس رهسپار قیامت كبرا مى گردد.
با روشن شدن این معارف است كه انسان از گرفتارى انكار وحى و نبوت نجات یافته ، از زنجیر بلند رد و انكار معاد آزاد مى شود. خداوند ما را از هر گونه تفكر و اعتقادى كه مورد تاءیید وحى الاهى نیست ، پناه دهد و نیز از هر رفتارى كه مرضى آن نبوده ، هر عملى كه مصوب وحى نباشد، رها سازد و ما را به حقیقت حق و صواب خالص هدایت فرماید و ما را وارثان كتاب و وارث منطق كسانى قرار دهد كه قرآن را به سخن در مى آورند؛ یعنى عترت طاهره علیهم السلام .
گفتنى است : هر یك از این مسائل بحث ویژه اى دارد و مورد بحث فعلى ما، همان تفكر بت پرستان و مقلدان آن هاست كه معتقدند: اولا، انسان فرستاده اى الاهى نمى شود و بشریت مانع رسیدن به این مقام شامخ است .
ثانیا، مدعى نبوت چون سایر انسان ها بشر است و اگر پیامبر بودن بشر روا باشد و از امتناع نبوت انسان چشم پوشى گردد، باید نبوت غیر مدعیان این مقام نیز جایز باشد. چون آن ها هم مانند پیامبرانند و حكم چیزهایى كه مثل یكدیگرند، در جواز و عدم جواز، یكسان است . پس همه ى انسان ها ادعاى نبوت مى توانند داشته باشند. از این جهت قرآن كریم گاه اصل امتناع پیامبر بودن بشر را از سوى بت پرستان مطرح مى كند و گاه استدلال آن ها را درباره ى مثل هم بودن انسان ها و یكسان بودن حكم امثال ، بیان مى فرماید و به همین ترتیب ، گاه استدلال آن ها را درباره ى امتناع پیامبر بودن بشر و گاه در زمینه ى حكم امثال ، پاسخ مى گوید.

353-كافى ، ج 1، ص 97، ح 6.

منبع:کتاب قرآن کریم از منظر امام رضا علیه السلام

مولف:آیت الله جوادی آملی

دوشنبه 10/12/1388 - 16:42
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

یكم . خداوند پیامبران علیهم السلام را به هدایت و صفوت و برگزیدگى و اخلاص و عصمت از گمراهى و وسوسه ى شیطان و پاكى از هر گناه و بیزارى از شرك و اهل آن ، و دشمنى با خیانت و اهل آن و نیز كمالات وجودى دیگر مى ستاید؛ قال الملاء الذین كفروا من قومه انا لنریك فى سفاهة و انا لنظنك من الكاذبین * قال یا قوم لیس بى سفاهة و لكنى رسول من رب العالمین (346) و كذلك ما اءتى الذین من قبلهم من رسول الا قالوا ساحر اءو مجنون * اءتواصوا به بل هم قوم طاغون . (347)
خداوند سبحان یادآور مى شد كه نسبت دادن جنون و امثال آن به ساحت رسالت ، تنها به دلیل طغیان و فكر نكردن است و اگر مشركان اهل درایت و عقل بودند، بى تردید مى دانستند كه پیامبر از همه ى این امور مصون است ؛ اءولم یتفكروا ما بصاحبهم من جنة ان هو الا نذیر مبین . (348)
همچنین چون آنان تاءمل و تدبر نكرده اند، پس ناگزیر امورى چون عذاب و سخنى و سلطنت و دیگر وسایل طغیان و سفارش یكدیگر به سركشى را به تكیه گاه خودشان ، بت ها، نسبت مى دهند؛ فتولى بركنه و قال ساحر اءو مجنون . (349)
خداوند پس از بیان كردن مدار هدایت و آگاهى ، و این كه پیامبران گرد این مدار مى چرخند، آنان را هادیان و دانایان مى نامد و رویگردانان از این مدار را سفیه مى داند؛ و من یرغب عن ملة ابراهیم الا من سفه نفسه (350) و ... اءلا انهم هم السفهاء و لكن لا یعلمون . (351)
دوم . قرآن منشاء انكار جاهلان را، تقلید و حفظ میراث پدرانى هدایت نایافته و تعقل ناكرده مى داند؛ قالوا یا شعیب اءصواتك تاءمرك اءن نترك ما یعبد اباؤ نا اءو اءن نفعل فى اءموالنا ما نشؤ ا انك لاءنت الحلیم الرشید و قالوا یا شعیب ما نفقه كثیرا مما تقول و انا لنریك فینا ضعیفا و لولا رهطك لرجمناك و ما اءنت علینا بعزیز . (352)
پا فشردن به رسوم كهن موروثى سبب مى شود كه بسیارى از سخنان حضرت شعیب علیه السلام را نفهمند. زیرا - چنان كه گذشت - تقلید با تحقیق ناسازگار است . از این رو، جاهلان اصل نبوت را درك نكردند و دعواى نبوت هیچ پیامبرى را نپذیرفتند، چنان كه دعوت پیامبران به توحید و معاد و مانند آن را نیز نفهمیدند.
سوم . بیان منشاء استكبار متفكرانشان كه همان انحراف از مسیر تفكر صحیح است . داشتن تفكر سالم و بدون آلودگى به مغالطه در معارف الاهى ، بدون شناخت كامل انسان شدنى نیست . بدین معنا كه تفكر صحیح بر پایه ى شناخت صحیح انسان پدید مى آید. زیرا كسى كه به نفس خود جاهل است ، به امور دیگر جاهل تر است . از این رو اهل معرفت ، شناخت نفس را كلید سایر معارف و در شهرهاى علمى مى دانند؛ به گونه اى كه گشودن این درها و دخول در آن شهرها، تنها از طریق شناخت انسان شدنى است .
از آنجا كه تفكر بت پرستان تنها در جنبه ى مادى انسان خلاصه مى شود و آنان معتقدند كه همه ى شئون انسان مادى ، و نفس او چون بدن مادى او محكوم به دگرگونى و در نهایت فانى شدنى است و نیز مرگ را پایان كار و مقدمه ى هلاك شدن در زمین مى دانند و در نظر آن ها انسان چیزى جز یك جسم رشد كننده ى ناطق نیست كه چون درختان رشد مى كند و نابود مى شود و نیز معتقدند به هیچ وجه پس از مرگ حیاتى نیست .
نتیجه اعتقاداتشان آن است كه اولا، در ربوبیت و عبادت دچار شرك شدند. ثانیا، به طور كلى به انكار پرداختند. ثالثا، روز قیامت را رد كردند. چون انسان مادى قدرت شناخت پروردگار خود را نداشته ، توانایى عبادت و استعانت از او و توكل بر او و پناهنده شدن به او را نیز ندارد. از این رو، به خدایان دیگر مى گرایند و آنان را میان خود و خداوند واسطه ى فیض قرار مى دهند و با اعتقاد به شفیع بودنشان ، آنان را مى پرستند تا به خداوند نزدیك سازند.
همچنین بر اساس این فرضیه ، انسان مادى توان سخن گفتن با خداوند و شنیدن كلام او و رؤ یت قلبى جمال او را ندارد. زیرا فرض آن است كه قلب مانند قالب ، مادى است و دریافت وحى از سوى پروردگار براى چنین قلبى شدنى نیست . پس اگر وحى و دریافت وحى حقیقت داشته باشد، فقط شایسته ى فرشته است و اگر رسالت و ابلاغى هم باشد، از آن ملك است ، نه انسان .
همچنین انسانى كه به گمان آنان مادى صرف است ، پس از مرگ و نابودى حیاتى ندارد. چون شى ء معدوم برگردانده نمى شود و امر فانى باز نمى گردد و انسانى كه نیست شده است ، دوباره حیات نمى یابد. نتیجه ى این مبناى نادرست ، این دو توهم نادرست است كه هر دو درد علاج ناپذیرى است كه قلب هاى مادى گرایان را پوشانده ، آنان را به نادانى و كورى فرو برده است .

346-سوره ى اعراف ، آیات 66 - 67.
347-سوره ى ذاریات ، آیات 52 - 53.
348-سوره ى اعراف ، آیه ى 184.
349-سوره ى ذاریات ، آیه ى 39.
350-سوره ى بقره ، آیه ى 130.

351-سوره ى بقره ، آیه ى 13.
352-سوره ى هود، آیه ى 87 و 91.

منبع:کتاب قرآن کریم از منظر امام رضا علیه السلام

مولف:آیت الله جوادی آملی

دوشنبه 10/12/1388 - 16:40
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

دلیل مشركان متفكر آن است كه رسالت از شئون فرشتگان است و محال یا بعید است كه انسانى پیامبر شود؛ و ما منع الناس اءن یؤ منوا اذ جاءهم الهدى الا اءن قالوا اءبعث الله بشرا رسولا * قل لو كان فى الاءرض ‍ ملئكة یمشون مطمئنین لنزلنا علیهم من السماء ملكا رسولا (338) و فقال الملؤ ا الذین كفروا من قومه ما هذا الا بشر مثلكم یرید اءن یتفضل علیكم و لو شاء الله لاءنزل ملئكة ما سمعنا بهذا فى ابائنا الاءولین * ان هو الا رجل به جنة فتربصوا به حتى حین (339) و فقال الملاء الذین كفروا من قومه ما نریك الا بشرا مثلنا و ما نریك اتبعك الا الذین هم اءراذلنا بادى الراءى و ما نرى لكم علینا من فضل بل نظنكم كاذبین (340) و و لئن اءطعتم بشرا مثلكم انكم اذا لخاسرون (341) و فقالوا اءنؤ من لبشرین مثلنا و قومهما لنا عابدون (342) و فقالوا اءبشرا منا واحدا نتبعه انا اذا لفى ضلال و سعر (343) و آیات دیگرى كه به ظهور یا اشاره دلالت مى كند كه به گمان این مشركان ، هیچ بشرى رسول نمى شود و یكى از شرایط رسالت ، فرشته بودن است و بشر بودن مانع از رسالت است .
اما آن چه میان جاهلان و فرومایگان بت پرست و متفكران و گروه مستكبر آنان مشترك است ، همان انكار و تكذیب ادعاى نبوت و رسالت است ؛ در منشاء این تكذیب با یكدیگر اختلاف دارند، ولى در انكار داعیه ى رسالت با یكدیگر متفق هستند، جنون و كهانت و سحر و شعر را به مدعى نبوت نسبت مى دهند و نیز نسبت دروغگویى و سوء نیت به ایشان مى دهند؛ مثلا مى گویند: او قصد دارد مردم را از سرزمین خودشان بیرون كند؛ قال الملاء من قوم فرعون ان هذا لساحر علیم * یرید اءن یخرجكم من اءرضكم فماذا تاءمرون . (344)
همچنین چون از طریق وحى هدایت نیافته اند، آراى سبك و سفیهانه ى گوناگونى ارائه مى دهند؛ مانند سخن قریش درباره ى قرآن كه گاهى آن را اسطوره و گاهى كهانت و گاهى شعر مى نامیدند و شاید مراد از این آیه : الذین جعلوا القران عضین (345) آن است كه براى قرآن اعضا و قسمت هایى قرار دارند. پس آن را با نسبت هاى گوناگون مثل شعر و اسطوره و سحر و... عضو عضو و بعض بعض كردند و بر یك چیز واحد مستقر نشدند. چون معیارى براى دشنام و ناسزا و نیز میزانى براى افترا و اذیت كردن نداشتند، ولى خداوند سبحان ساحت رسالت را از آلودگى هاى این نسبت ها پیراست و آستان نبوت را از این هذیان ها پاك ساخت . سپس قرآن كریم با بیان منشاء انكار جاهلان كه همان سرسختى در تقلید و حفظ سنت هاى جاهلى است ، آن را مانع هر گونه تكامل انسان دانسته است ، چنان كه سرچشمه ى استكبار متفكران مشرك را مغالطه در قیاس و انحراف از مسیر تفكر صحیح بیان كرده است .

338-سوره ى اسراء، آیات 94 - 95.
339-سوره ى مؤ منون ، آیات 24 - 25.
340-سوره ى هود، آیه ى 27.
341-سوره ى مؤ منون ، آیه ى 34.
342-سوره ى مؤ منون ، آیه ى 47.
343-سوره ى قمر، آیه ى 24.
344-سوره ى اعراف ، آیات 109 - 110.
345-سوره ى حجر، آیه ى 91.

منبع:کتاب قرآن کریم از منظر امام رضا علیه السلام

مولف:آیت الله جوادی آملی

دوشنبه 10/12/1388 - 16:34
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

همان گونه كه مبحث پیشین مربوط بود به به تقلید محض و تفكر مغالطه اى و بیان مبادى آن دو و تحلیل منشاء مغالطه درباره ى آنچه به توحید بر مى گردد، در خصوص نبوت نیز چنین بحثى پیش مى آید كه سزاوار است به نمونه اى از آن اشاره شود. چون پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم دعوتى دارد و ادعایى ؛ یعنى مدعى رسالت و نزول وحى و پیامبر بودن است ، همچنین مردم را به سوى خداى یگانه و روز قیامتى كه همه مردم در آن روز در پیشگاه مبداء عدل حكیم حاضر مى شوند، فرا مى خواند.
بت پرستان در برابر این ادعا و دعوت ایستادگى مى كردند و جاهلان آنان با جمود فكرى و پا فشارى بر سنت جاهلى و حفظ آن ، در برابر پیامبر ایستادند و متفكرانشان با جعل قیاس مغالطه آمیزى كه بر گمان مبتذل آن ها دلالت مى كرد، با پیامبر مبارزه مى كردند. قیاسى به این بیان : محال یا بعید است انسان پیامبر باشد، بلكه اگر پیامبرى اصالت و رسالت مبدئى دارد، باید این دو از اوصاف ملائكه باشد و تنها كسى كه صلاحیت تحمل رسالت خداوند را دارد، فرشته ى آسمانى است .
بعید نیست كه افسار هر دو فرقه ى جاهلان و متفكران بت پرست به دست مستكبران آن ها باشد. چون آنان ضعیف عقلان و نیز عالمان ناآگاه را اجیر خود مى كردند تا مردم را ناخود آگاه به مجادله با حق سوق دهند و از قبول آن استكبار ورزند و در برابر مدعى نبوت بایستند؛ به گونه اى كه جدا ساختن هر یك از این طوایف از یكدیگر دشوار است .
با استفاده از مباحث قرآنى در مى یابیم كه اگر مجادله با حق و معارضه با آن و رد و انكارش ، به سبب مكر سیاسى و دسیسه ها و حیله هاى عملى نباشد، به دو دلیل زیر است :
یك . حفظ سنت جاهلى كه جاهلان ، پدرانشان را بر آن سنت یافته اند كه همان تقلید و باز ایستادن از حركت است .
دو. شبهه افكنى در لباس استدلال كه همان تفكر مغالطه آمیز است .
اكنون نمونه هایى را ذكر مى كنیم كه درباره ى دعواى پیامبر است ؛ قلمرو سخن مشركان جاهل یك چیز است و آن حفظ سنت موروثى است كه پدرانشان را بر این سنت یافته اند و در زمان هاى پس از آن چیزى بر خلاف آن نشنیده اند؛ فلما جاء هم موسى بایاتنا بینات قالوا ما هذا الا سحر مفترى و ما سمعنا بهذا فى ابائنا الاءولین * و قال موسى ربى اءعلم بمن جاء بالهدى من عنده و من تكون له عاقبة الدار انه لا یفلح الظالمون (336) و و عجبوا اءن جاءهم منذر منهم و قال الكافرون هذا ساحر كذاب * ... ما سمعنا بهذا فى الملة الاخرة ان هذا الا اختلاق * اءءنزل علیه الذكر من بیننا بل هم فى شك من ذكرى بل لما یذوقوا عذاب (337) و آیات دیگرى كه دلالت مى كند بیش ترین چیزى كه مشركان بى قدر و قیمت به آن تكیه مى كردند، همان حفظ میراث جاهلى و پاسدارى از سنت هاى كهن بود.

336-سوره ى قصص ، آیات 36 - 37.
337-سوره ى ص ، آیات 4 و 7 و 8.

منبع:کتاب قرآن کریم از منظر امام رضا علیه السلام

مولف:آیت الله جوادی آملی

دوشنبه 10/12/1388 - 16:29
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته