• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 222
تعداد نظرات : 126
زمان آخرین مطلب : 5506روز قبل
خانواده

دوش از آهِ دلم خانه و كاشانه بسوخت

سوخت هم شمع شب و هم پر پروانه بسوخت

هر كه با من به ترّحم نظري كرد گريست

بر من و حال من غمزده بيگانه بسوخت

من كه ديوانه بُدم بي خبر از سوز و گداز

حال ما بين كه به حالم دل ديوانه بسوخت

 

دوشنبه 12/6/1386 - 15:15
خانواده

اين درد جز به آهِ دلي چاره ساز نيست

پروانه را مبارزه جز سوز و ساز نيست

با اين دلم مگوي ز احوال روزگار

ما را به زرق و برق مجازي نياز نيست

دوشنبه 12/6/1386 - 15:14
خانواده

حرفها در دل من ماند ولي نتوان گفت

روزگاريست كه حتي نتوان پنهان گفت

تو هم از شرح پريشاني خود گو با من

پيش عاشق سخن از عشق و جنون بتوان گفت

 

دوشنبه 12/6/1386 - 15:13
خانواده

حاصل عمر چه داريم به جز حسرت و آه

گريه ي ابر مدام از اثر در به دري است

دل ميازار كه دل مظهر انوار خداست

نيمه شب ناله ي دلسوخته را هم اثري است

دوشنبه 12/6/1386 - 15:13
خانواده

دل از نازك خيالي هاي من شد بي قرار امشب

قرار از بي قراري كرد، خود از ما فرار امشب

ز بس نالان و لرزانم، رسد از بند بند من

نواي جانگدازي چون صداي ساز تار امشب

دوشنبه 12/6/1386 - 15:12
خانواده

كمرم خم شده محتاج عصايم چه كنم

شد از ضعف كنون سست دو پايم چه كنم

همچو پيران شده ام بس كه ز كس ناليدم

چون درخت كج و بي برگ و نوايم چه كنم

دوشنبه 12/6/1386 - 15:11
خانواده

كي خدا رو به خاطر خود خدا دوست داره؟هيچ كس.

همه با خدا داريم معامله مي كنيم.اگه به ما نعمت و رحمت عطا كرد

مي پرستيمش ، اگر يك مدت مصيبت به ما رو بياره هر روز شكايت مي كنيم.

اگر هم آدم هايي باشن كه خدا رو مي پرستن به دليل اينكه خدا رو لايق پرستش ميدونن خيلي كم هستن.

 

*

 

*

 

 

 

 

و بيچاره انسان را هرگاه فقر و مصيبت و رنجي پيش آيد در آن حال به دعا و توبه و انابه به درگاه خدا رود و چون نعمت و ثروت به او عطا كند خدايي را كه پيش از اين مي خواند به كلّي فراموش سازد...* (سوره ي زمر، آيه ي 10)
و بعضي از مردم كسي است كه خدا را به زبان ظاهر مي پرستد نه از باطن و حقيقت، از اينرو هرگاه به خير و نعمتي رسد اطمينان خاطر پيدا كند و اگر به شرّ و فقر و آفتي برخورد، از دين خدا رو بگرداند...* (سوره ي حج، آيه ي 11)
يکشنبه 11/6/1386 - 20:4
خانواده

غم خنجر و نيزه به دل نازك من بست

گر قامت من راست ولي دل كه خميدست

هر زخم كه مي زد به دلم هيچ نگفتم

آخر به تمنّا و به خواهش چه اميدست

يکشنبه 11/6/1386 - 13:2
خانواده

داده از كف صبر و از خود اختيار خويش را

بي هوا گم كرده ام زين ره ديار خويش را

بين ما سنگ نفاق افكند دشمن آنچه خواست

چشمه گم كرده ست راه رودبار خويش را

پر زند هر سو به شرق و غرب، بلبل، بي نوا

تا بيابد از هواي خوش بهار خويش را

يکشنبه 11/6/1386 - 13:0
خانواده

شويم از خون دلم دل را از آن پندار ها

تا شود خالي دل از هر صحبت و گفتارها

پاره كردم رشته هاي الفت از هر آشنا

چون كه ديدم از گل باغ محبّت خارها

يکشنبه 11/6/1386 - 12:59
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته