• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 243
تعداد نظرات : 355
زمان آخرین مطلب : 5375روز قبل
اخبار
نرخ بیکاری به 5/9 درصد کاهش یافت

بررسی روند تغییرات نرخ بیکاری حاکی از آن است، شاخص نرخ بیکاری در پاییز امسال نسبت به پاییز سال گذشته 2/0 و نسبت به فصل تابستان سال‌ جاری 7/0 درصد کاهش یافته است.

بررسی روند تغییرات نرخ بیکاری حاکی از آن است، شاخص نرخ بیکاری در پاییز امسال نسبت به پاییز سال گذشته 2/0 و نسبت به فصل تابستان سال‌ جاری 7/0 درصد کاهش یافته است.
 بررسی نرخ بیکاری در جمعیت 10 سال به بالای کشور (شاغل و بیکار) نشان می‌دهد در فصل پاییز این نرخ به 5/9 درصد ‌رسید که نسبت به پائیز سال گذشته 2 درصد کاهش داشته است.
در همین فصل نرخ بیکاری در بین جوانان 15 تا 24 سال نسبت به فصل تابستان به 5/21 درصد رسیده است.
همچنین در پاییز 1387، 9/36 درصد جمعیت در سن کار (10 ساله و بیش‌تر) از نظر اقتصادی فعال بوده‌اند؛ یعنی در گروه شاغلان یا بیکاران قرار گرفته‌اند. بررسی تغییرات نرخ مشارکت اقتصادی حاکی از کاهش 7/2 درصدی این نرخ نسبت به فصل مشابه سال قبل و کاهش 1/1 درصدی نسبت به فصل گذشته است.
نرخ بیکاری جوانان 15 تا 24 ساله حاکی از آن است که در فصل پاییز 21.5 درصد از فعالان این گروه سنی بیکار بوده‌اند. بررسی تغییرات فصلی نرخ بیکاری جوانان 15 تا 24 ساله، نشان می دهد این نرخ نسبت به پاییز سال گذشته 2/0 درصد و نسبت به فصل گذشته، 6/1 درصد کاهش یافته است.
نرخ بیکاری جوانان 15 تا 29 ساله حاکی از آن است که در فصل پاییز 19 درصد از فعالان این گروه سنی بیکار بوده‌اند. بررسی تغییرات فصلی نرخ بیکاری جوانان 15 تا 29 ساله، نشان می دهد این نرخ نسبت به پاییز سال گذشته 1/0 درصد و نسبت به فصل گذشته، 5/1درصد کاهش یافته است.
بررسی‌های انجام شده نشان می‌دهد استان های لرستان ‌ با 9/16 درصد و کهگیلویه و بویراحمد با 2/15 درصد بالاترین نرخ‌های بیکاری و استان‌های آذربایجان شرقی با 2/6 درصد و مازندران با 3/6 درصد کمترین نرخ‌های بیکاری را در پاییز 1387 به خود اختصاص داده‌اند.
بررسی سهم اشتغال ناقص نشان می‌دهد که در فصل پاییز 6/8 درصد جمعیت شاغل،‌ به دلایل اقتصادی (فصل غیرکاری، رکود کاری، پیدا نکردن کار با ساعت بیش‌تر و…) کمتر از 44 ساعت در هفته کار کرده و آماده برای انجام کار اضافی بوده‌اند.
بررسی اشتغال در بخش‌های عمده اقتصادی نشان می دهد که در فصل پاییز بخش خدمات با 7/46 درصد بیشترین سهم اشتغال را به خود اختصاص داده است و در مراتب بعدی بخش های صنعت با 4/33 و کشاورزی با 9/19 درصد قرار دارند.
يکشنبه 22/10/1387 - 10:17
اخبار
زمان ثبت نام سال جدید تحصیلی حوزه های علمیه خواهران اعلام...

زمان ثبت نام سال جدید تحصیلی حوزه های علمیه خواهران اعلام شد

زمان ثبت نام سال جدید تحصیلی حوزه های علمیه خواهران اعلام شد
ثبت نام سال جدید تحصیلی حوزه های علمیه خواهران در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد از 26 بهمن ماه آغاز می شود.
مدیر پذیرش مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران با اعلام این خبر گفت : ثبت نام خواهران علاقمند به تحصیل در حوزه های علمیه خواهران از 26 بهمن تا 15 اسفند در مقاطع سطح دو (کارشناسی ) و سه (کارشناسی ارشد) انجام می شود.
حجت الاسلام محسن محدث افزود: دفترچه های ثبت نام علاوه بر توزیع در مدارس علمیه در سایت مرکز قرار خواهد گرفت. ثبت نام اینترنتی نیز در سال جاری آغاز شده ولی نهایی شدن ثبت نام اولیه اینترنتی نیازمند حضور در مدارس علمیه خواهد بود.
وی افزود: ثبت نام در سطح دو (کارشناسی) در دوره های حضوری و نیمه حضوری و در سطح سه (کارشناسی ارشد) در رشته های فقه و اصول، تفسیر و علوم قرآن، کلام اسلامی و فلسفه اسلامی انجام خواهد شد.
يکشنبه 22/10/1387 - 10:17
دانستنی های علمی
معجزه ای برای رفع کدورت !!
نویسنده: فرنگیس بهرامی
بعضی از بحث‌ها و جدال‌ها غیرقابل حل هستند و بیش‌تر آن‌ها منجر به نزاع، کینه‌توزیِ خانوادگی، قطع دوستی‌ها‌ برای سال‌های متمادی و طولانی، طلاق و حتی قتل و آدم‌کشی می‌شوند‌، در حالی‌که مردم فراموش می‌کنند که می‌توان به مباحث بزرگ و کوچک بدون این‌که به خون‌ریزی و یا شکست دوستی‌های عمیق منجر شود، خاتمه داد.
چگونه؟ با یک معذرت‌خواهی.
متأسفانه، گفتن «معذرت می‌خواهم»، آسان نیست، همان‌گونه که یادگیریِ فراموش‌کردن مسائل، برای فرد مشکل است.
برای ما بعضی مواقع، موقعیت‌هایی پیش‌می‌آید که مجبور به عذرخواهی می‌شویم و ما آن را باور نداریم‌ و نیز مواقعی وجود دارد که با این‌که می‌دانیم اشتباه از خودمان بوده اما پوزش نمی‌طلبیم.

چه چیزی باعث توقف ما برای عذرخواهی می‌شود؟

از دست دادن نفوذ و اعتبارمان
برهنه شدن روح و فکرمان
قبول اشتباه‌های‌مان
اعتراف و تصدیق پَستی و کهتری خود در اوج برتری و بزرگی
پس با داشتن قلبی سخاوتمند و شخصیتی قوی می‌توانیم در شرایط لازم، پوزش خود را ابراز نماییم.
افرادی که در هنگام بروز اشتباه، از کرده‌ی خود پشیمان و متأسف می‌گردند و به‌دلیل مناعت طبع و اعتمادبه‌نفس و جرأت زیاد، معتقدند اشتباه کرده‌اند، ‌افرادی هستند که در میان فامیل و اقوام، دوستان‌ و اجتماع، از ارتباط سالمی برخوردارند.
حقیقت این است که ریشه‌ی این رفتار، به دوران کودکی افراد باز‌می‌گردد. روان‌شناسان کودک، هیچ‌گاه از گفتن این مطلب مهم که «به کودکان‌تان عفو و بخشش و گفتن معذرت می‌خواهم را آموزش ‌دهید»، خسته نمی‌شوند. افراد باید از کودکی، عذرخواهی پدر‌‌و‌‌مادر خود را ببینند و هم‌چنین پشیمانی و تأسف آنان از اشتباه‌شان را بشنوند. ‌‌دیدن و شنیدن عذرخواهی پدر و مادر، پایه و اساس فرم ارتباط‌های کودکانِ آنان در آینده می‌باشد.
رفتار، ‌مشعل قوی گویش‌ها می‌باشد. ‌فرم کلمه‌ها می‌تواند شراکت را بسازد و یا جنگ بیافریند. ما از کلمه‌ها برای بیان احساس‌های خود استفاده می‌کنیم و اگر نتوانیم احساس خود را در قالب کلمه‌ها بیان‌کنیم، هیجان‌های خود را به‌صورت پرخاشگری بروز می‌دهیم.
ما می‌توانیم احساس‌های خود را در قالب کلمه‌ها بیان کنیم و بگوییم «متأسفم»، به این دلیل که احساس تأسف می‌کنیم. ما می‌توانیم بگوییم: «تو را بخشیدم»، به دلیل این‌که بخشنده هستیم. باور بیانِ تأسف می‌تواند دنیای زیبای خالی از تکبر را برای ما به ارمغان بیاورد.
زمانی که ما می‌گوییم «ببخشید»، به این دلیل است که ما احساس دیگران را درک می‌نماییم و عذرخواهی‌ ما باید با احساس پشیمانی همراه باشد.
منبع: ماه نامه شادکامی و موفقیت
شنبه 21/10/1387 - 20:48
دانستنی های علمی
شهید بهشتی از موسیقی می گوید
مطلبی‌ كه‌ پیش‌ روی‌ شماست‌، حاوی‌ دو گفتار از شهید آیت‌الله‌ دكتر سید محمد حسینی‌ بهشتی است‌. گفتار نخست‌ درباره‌ حرمت‌ موسیقی‌ است‌ كه‌ در سالیان‌ حضور ایشان‌ در آلمان (1349ـ1343) به‌ عنوان‌ امام‌ مسجد و مركز اسلامی‌ هامبورگ و در پاسخ‌ به‌ پرسشی‌ كه‌ از ایشان‌ در این‌باره‌ شده‌ ایراد گردیده‌ است‌. ذكر خدمات‌ آن‌ شهید فرزانه‌ در آن‌ دیار فرصتی‌ مبسوط می‌طلبد، اما نكته‌ شایان ‌توجه‌ این‌ است‌ كه‌ یكی‌ از برنامه‌هایی‌ كه‌ توسط ایشان‌ انجام ‌می‌شد پاسخ‌ به‌ پرسش‌های‌ مسلمانان‌ مقیم‌ اروپا، اعم‌ از ایرانی و غیر ایرانی‌، به‌صورت‌ حضوری‌، مكاتبه‌ای‌ و یا ارسال‌ نوار صوتی‌ بوده‌ است‌ كه‌ این‌ گفتار از این‌ قسم‌ آخر است‌.
گفتار دوم‌ درباره‌ تفریح‌ از دیدگاه‌ اسلام‌ است‌. این‌ گفتاربین‌ سال‌های‌ 1349 تا 1357 در اردوی‌ تابستانی‌ مدرسه‌رفاه ایراد شده‌ است‌ و پیش‌ از این‌ نیز توسط بنیاد نشر آثارو اندیشه‌های‌ شهید آیت‌الله‌ دكتر بهشتی در مجموعه ‌مباحث‌ تربیتی‌ ایشان‌ با عنوان‌ نقش‌ آزادی‌ در تربیت‌ كوكان ‌منتشر شده‌ است‌.

موسیقی‌ از نظر اسلام‌

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم‌
نامه‌ شما رسید. در این‌ نامه‌ درباره‌ چند مطلب‌ سوال‌ كرده ‌بودید كه‌ لازم‌ دانستم‌ به‌ این‌ سوالات‌ طی‌ نوار، پاسخ‌ مفصل‌تری‌ بدهم‌. خواهش‌ می‌كنم‌ كه‌ نوار را گوش‌ كنید تا اگر باز نكته‌ای‌ به‌ نظرتان‌ رسید بپرسید تا پاسخ‌ بدهم‌ و ضمناً نوار را هم‌ به‌ مركز اسلامی‌ هامبورگ برگردانید، چون‌ این‌گونه‌ نوارها معمولا اینجا نگهداری‌ می‌شود تا اگر باز كسی‌ از برادران‌ و خواهران‌ مسلمان‌ مشابه‌ این‌ سوالات‌ رامطرح‌ كرد، برای‌ او بفرستیم‌. البته‌ شما می‌توانید از روی ‌نوار كپی‌ بردارید و كپی‌ آن‌ را نگه‌ دارید. اگر وسیله‌ ندارید می‌توانید برای‌ ما نامه‌ بنویسید تا كپی‌ نوار را همین‌جا تهیه ‌كنیم‌ و برایتان‌ بفرستیم‌.
یكی‌ از سوالات‌ شما این‌ است‌ كه‌ «نظر اسلام‌ درباره ‌موسیقی‌ چیست‌؟ از چه‌ منبعی‌ در دین‌ این‌ جواب‌ را می‌دهید؟ اگر از قرآن‌ است‌ خواهشمندم‌ آیه‌ آن‌ را نشان ‌دهید.»
قبل‌ از این‌كه‌ نظر اسلام‌ را درباره‌ موسیقی‌ توضیح‌ بدهم‌، لازم‌ است‌ این‌ نكته‌ را یادآوری‌ كنم‌ كه‌ در آیات‌ قرآن‌ كریم و همچنین‌ در روایات‌، كلمه‌ موسیقی یا موزیك‌ یا معادل‌ آن‌ از كلمات‌ عربی‌ سراغ‌ ندارم‌; در قرآن‌ كریم‌ كه‌ قطعاً نیست‌ و در روایات‌ هم‌ تا آنجا كه‌ در خاطرم‌ هست‌، سراغ‌ ندارم‌. فقهای‌ ما وقتی‌ می‌خواستند درباره‌ حكم‌ موسیقی‌ در اسلام‌ صحبت‌ كنند، مطلب‌ را تحت‌ عنوان‌ حكم‌ «غنا» در اسلام‌ از یك‌ طرف‌ و همچنین ‌حكم‌ «آلات‌ لهو» از طرف‌ دیگر مطرح‌ كردند. در كتاب‌های‌ فقهی‌، یك‌ جا بحث‌ درباره‌ غنا و در كنار آن ‌بحث‌ درباره‌ آلات‌ لهو دیده‌ می‌شود.
كلمه‌ «لهو» در چند جای‌ قرآن‌ كریم آمده‌ است‌. از جمله‌ در سوره‌ جمعه‌ كه‌ شاید شنیده‌ باشید:
و اذا رأوا تجاره‌ أو لهواً انفضوا الیها و تركوك‌ قائماً(1)
روش‌ گروهی‌ از مسلمان‌های‌ سست‌ ایمان‌ این‌ بود كه‌ در هنگام‌ نماز جمعه‌ و موقعی‌ كه‌ پیغمبر(ص‌) مشغول‌ خطبه‌ بود، اگر صدای‌ ساز و نوا در بیرون‌ از مسجد بلند می‌شد یا صدای‌ طبل‌ كاروان‌ تجارتی‌ كه‌ از بیرون‌ مكه‌ رسیده‌ بود، به‌ گوششان‌ می‌رسید برای‌ تماشای‌ بساط طربی‌ كه‌ آنجا بود یا برای‌ این‌كه‌ فرصت‌ از دستشان‌ نرود برای‌ معامله‌ با كاروان‌، قبل‌ از این‌كه‌ دیگران‌ به‌ این‌ قافله‌ و كاروان‌ تجاری‌ برسند از پای‌ خطبه‌ پیغمبر(ص‌) كه‌ در نماز جمعه‌ ایراد می‌كرد پا می‌شدند و می‌رفتند. در این‌ آیه‌ از این‌ افراد انتقاد شده‌ است‌ و می‌افزاید:
قل‌ ما عندالله‌ خیر من‌ اللهو و من‌ التجاره‌ والله‌ خیر الرازقین‌.
شما نباید به‌ عنوان‌ تجارت‌ و كارهای‌ تجارتی‌ یا به‌ عنوان‌ تفریح‌ و سرگرمی‌ از پای‌ خطبه‌ پیغمبر در نماز جمعه ‌بلند شوید و بروید; زیرا سودی‌ كه‌ خدا در سنت‌های‌ خود برای‌ مردم‌ با ایمان‌ و درستكار مقدر و مقرر كرده‌، به ‌مراتب‌ از سودی‌ كه‌ شما از حضور در مراسم‌ شادی‌ و طرب‌ و یا لهو و سرگرمی‌ یا پیشدستی‌ در تجارت‌ یا كاروان‌ تازه‌ رسیده‌ نصیبتان‌ می‌شود، بیشتر است‌.
غالباً این‌طور گفته‌اند كه‌ منظور از لهو در اینجا همان‌ صدای‌ شیپور و نقاره و طبل و اینجور چیزهایی‌ بوده‌ كه ‌كاروان‌های‌ تجارتی‌ معمولا وقتی‌ از بیرون‌ وارد شهر می‌شدند، می‌زدند تا مردم‌ خبر بشوند كه‌ این‌ قافله‌ تجارتی ‌وارد شهر شده‌ و برای‌ معامله‌ با قافله‌ بیایند. عده‌ای‌ از مردم ‌برای‌ تماشا و سرگرمی‌ می‌رفتند و خود این‌ سر و صداها و علاوه‌ بر این‌ اصلا دیدن‌ و تماشای‌ قافله‌ یك‌ سرگرمی‌ بود. یك‌ عده‌ هم‌ برای‌ تجارت‌ و معامله‌ می‌رفتند. این‌ همان‌ چیزی‌ است‌ كه‌ حتی‌ امروز هم‌ هست‌. می‌دانید كه‌ هنوز هم‌ در جاهای‌ كوچك‌ وقتی‌ می‌خواهند چیزهای‌ كهنه‌ را بخرند، زنگ می‌زنند تا نشان‌ بدهند كه‌ برای‌ خرید آمده‌اند.
اما از این‌ آیه‌ نمی‌شود برای‌ حرام‌ بودن‌ موسیقی‌ و حرام ‌بودن‌ لهو استفاده‌ كرد. حتی‌ می‌شود گفت‌ كه‌ آیه‌ در صدد این‌ است‌ كه‌ بگوید چرا اینها نماز پیغمبر را ترك‌ كردند و رفتند، همین‌طور كه‌ با استفاده‌ از این‌ آیه‌ نمی‌شود گفت‌ كه‌ تجارت‌ حرام‌ است‌.
در چند آیه‌ دیگر از قرآن‌ كلمه‌ «اللغو» آمده‌ و بعضی‌ از فقها «لغو» را هم‌ همان‌ «لهو» معنی‌ كرده‌اند و در آن‌ آیات‌ هم‌ از لغو نكوهش‌ شده‌ اما باز در حرام‌ بودن‌ لهو استفاده‌ نمی‌شود.
در سوره‌ مومنون‌ در آیه‌ سوم‌ در صفات‌ مومنان‌ گفته ‌می‌شود:

 

والذین‌ هم‌ عن‌ اللغو معرضون‌.
آنها كسانی‌ هستند كه‌ از لغو یعنی‌ از لهو اعراض‌ می‌كنند. «لغو یعنی‌ بیهوده‌ و لهو یعنی‌ سرگرمی‌. مومنان‌ كسانی‌ هستند كه‌ از بیهوده‌ روی‌ می‌گردانند.»
در آیه‌ 72 از سوره‌ فرقان‌ در صفات‌ بندگان‌ پاك‌ گفته ‌می‌شود:
والذین‌ لا یشهدون‌ الزور و اذا مروا باللغو مروا كراماً.
آنها كه‌ به‌ باطل‌ شهادت‌ نمی‌دهند و یا در مجالس‌ باطل‌ شركت‌ نمی‌كنند و وقتی‌ كه‌ از كنار لغو می‌گذرند با بزرگواری‌ از كنار آن‌ می‌گذرند.
یا در آیه‌ 55 از سوره‌ قصص‌:
و اذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه‌
وقتی‌ كه‌ لغو به‌ گوش‌ آنها می‌خورد اعراض‌ می‌كنند و روی‌ می‌گردانند.
این‌ آیات‌، خواه‌ «لغو» به‌ معنی‌ «لهو» و خواه‌ «لغو» به‌معنی‌ «لغو» باشد و یا اصلا معنی‌ مستقلی‌ داشته‌ باشد، ظاهر مطلب‌ این‌ است‌ كه‌ از این‌ آیات‌ در اثبات‌ حرمت‌ موسیقی‌ نمی‌توان‌ استفاده‌ كرد.
بنابراین‌ می‌توان‌ گفت‌ كه‌ در آیات‌ قرآن‌ كریم‌ آیه‌ای‌ كه ‌بتوانیم‌ از آن‌ حرمت‌ موسیقی‌ و به‌طور كلی‌ حتی‌ حرمت‌ لغو و حتی‌ حرمت‌ غنا را استفاده‌ كنیم‌، موجود نیست‌.

 

این‌ درباره‌ آیات‌. اما درباره‌ روایات‌. روایات‌ بسیاری‌ درباره‌ غنا هست‌ كه‌ از این‌ روایات‌ كم‌ و بیش‌ برای‌ حرمت‌ غنا استفاده‌ می‌شود. روایاتی‌ هم‌ درباره‌ ساز زدن‌، تنبور زدن‌ و اینجور چیزها هست‌ كه‌ به‌ آنها آلات‌ طرب‌ و آلات‌ لهو گفته‌ می‌شود. این‌ روایات‌ هم‌ كم‌ و بیش‌ بر حرام‌ بودن‌ استفاده‌ از این‌ وسایل‌ دلالت‌ می‌كند و این‌ روایات‌ هم‌ در میان‌ كتب‌ شیعه و هم‌ در كتب‌ اهل‌ سنت موجود می‌باشد. درباره‌ این‌ روایات‌ باید اجمالا گفت‌ كه‌ این‌ روایات‌ می‌خواهد بگوید غنا و همچنین‌ استفاده‌ از آلات‌ طرب‌ از قبیل‌ ویلن و انواع‌ دیگر سازها مانند تار و تنبك‌، حرام ‌است‌.
بعضی‌ از فقها این‌طور استنباط كرده‌اند كه‌ این‌ روایات‌ نمی‌خواهد بگوید كه‌ موسیقی‌ به‌ طور كلی‌ حرام‌ است‌ بلكه ‌این‌ها می‌خواهد بگوید، این‌ بساط مجالس‌ لهو و لعب‌، این‌بساط مجالس‌ خوشگذارنی‌ كه‌ در زمان‌ امامان‌ معصوم‌(ع‌) و در زمان‌ پیشوایان‌ اسلامی‌ در خانه‌های‌ ثروتمندان‌، حكام‌، فرمانداران‌، صاحبان‌ ثروت‌ و قدرت‌ معمول‌ بوده‌، مجموعاً حرام‌ است‌. در حقیقت‌ این‌ روایات‌ درصدد بیان ‌حرمت‌ آن‌ سبك‌ موسیقی‌ و آن‌ سبك‌ مجالس‌ عیاشی‌ كه‌ در زمان‌ پیشوایان‌ دینی‌ ما در خانه‌ها و در محل‌ زندگی‌ بسیاری‌ از اشراف‌ و ثروتمندان‌ معمول‌ بوده‌، می‌باشد. و این‌ مجالس‌، مجالسی‌ بوده‌ كه‌ در آن‌ خوانندگی‌ به‌ عنوان ‌نمك‌ آش‌ استفاده‌ می‌شده‌، یعنی‌ خوانندگی‌ و نوازندگی ‌برای‌ تشویق‌ شركت‌ كنندگان‌ به‌ گناهان‌ دیگر بوده‌ است‌. اصلا این‌ نوع‌ خوانندگی‌ و نوازندگی‌ به‌ این‌ معنا كه‌ در آن ‌مجالس‌ زنان‌ با مردان‌ شركت‌ می‌كردند و مجالس‌، مجالس‌ عیاشی‌، هوسرانی‌، هرزگی‌، زنا، فسق‌ و فجور بوده‌ و ترانه‌هایی‌ كه‌ تشویق‌ كننده‌ به‌ این‌ كار بوده‌، حرام‌ است‌.
بنابراین‌ خلاصه‌ مطلب‌ چنین‌ است‌: آوازه ‌خوانی‌ حرام‌ نیست‌ و هر نوازندگی‌ حرام‌ نیست‌. آن‌ نوع‌ از آوازه‌ خوانی ‌و آن‌ نوع‌ از نوازندگی‌ كه‌ شنونده‌ یا حاضران‌ در یك‌ مجلس‌ را به‌ گناه‌ می‌كشاند و اهتمام‌ آنها را به‌ رعایت‌ قوانین‌ پاكی‌ و تقوی‌ ضعیف‌ می‌كند و اراده‌ آنها را برای ‌گناه‌ نكردن‌ و به‌ گناه‌ آلوده‌ نشدن‌ سست‌ می‌كند و آنها را به ‌شركت‌ در فساد و گناه‌ تشویق‌ می‌كند، این‌ نوع‌ موسیقی‌ حرام‌ است‌. اما اگر آوازه‌خوانی‌ یا حتی‌ موسیقیی‌ هست‌ كه‌ این‌ اثر را ندارد، حرام‌ نیست‌. این‌ رأی‌ برخی‌ دیگر از دانشمندان‌ و فقهاست‌ كه‌ این‌ روایات‌ را این‌طور فهمیده‌اند. بنابراین‌ درباره‌ موسیقی‌ در اسلام‌ می‌توان‌ این‌طور گفت‌ كه ‌هر نوع‌ آوازه ‌خوانی‌ و هر نوع‌ موسیقی‌ كه‌ شنونده‌ را به ‌شهوترانی‌ و مخصوصاً به‌ بی‌پروایی‌ در گنه‌كاری‌ می‌كشاند و شنونده‌ را برای‌ ارتكاب‌ فسق‌ و فجور و كارهای‌ خلاف‌ عصمت‌ و پاكی‌ و تقوی‌ بی‌پروا می‌كند و انگیزه‌های‌ شهوت‌ را در او چنان‌ برمی‌انگیزد تا در ارتكاب‌ گناه‌، خدا، قانون‌ خدا، تعالیم‌ پیغمبران‌، رعایت‌ پاكی‌ و تقوی‌ و رعایت‌ ارزش‌های‌ عالی‌ انسانی‌ را ولو موقتاً فراموش‌ كند در اسلام‌ حرام‌ است‌. این‌ قدر مسلم‌ است‌. اما نمی‌شود گفت‌ كه‌ آوازه ‌خوانی‌ها و موسیقی‌های‌ دیگر به‌طور مسلم‌ در اسلام ‌حرام‌ شده‌ است‌.
حالا توجه‌ می‌كنید به‌ این‌كه‌ حتی‌ كلمه‌ لهو و به ‌خصوص‌ كلمه‌ لغو هم‌ چقدر با این‌ نوع‌ موسیقی‌ مناسب‌ است‌. در كلمات‌ فقها گفته‌ می‌شود: اللهو ما ینهی‌ عن‌ ذكرالله‌ «لهو آنی‌ است‌ كه‌ آدمی‌ را از یاد خدا غافل‌ كند».
این‌ «از یاد خدا غافل‌ كردن‌»، می‌خواهد مرحله‌ خاصی ‌از غفلت‌ از یاد خدا را بیان‌ كند و آن‌ مرحله‌ خاص‌ این‌ است‌ كه‌ آدم‌ با ایمان‌، هر وقت‌ با گناهی‌ و لغزشی‌ روبه‌رو می‌شود، خودبخود به ‌یاد خدا می‌افتد. این‌كه‌ چون‌ این‌ كار حرام‌ است‌ و خدا گفته‌ نكن‌، پس‌ نكنم‌. این‌ حالت‌ كه‌ برای‌ یك‌ انسان‌ با ایمان‌ در برخورد با گناه‌ دست‌ می‌دهد یكی‌ از ضامن‌های‌ موثر در حفظ پاكی‌ و فضیلت‌ در مردم‌ است‌.
اصلا یكی‌ از مهمترین‌ ارزش‌های‌ ایمان‌ این‌ است‌ كه‌ ایمان‌ پلیس‌ باطن‌ است‌. وقتی‌ انسان‌ تك‌ و تنها هم‌ نشسته‌ و با گناهی‌ روبه‌رو می‌شود، ایمان‌ درونی‌ و وجدان‌ الهی‌ بر او نهیب‌ می‌زند كه‌ خدا ناظر اعمال‌ توست « نكن» این‌ نوع‌ توجه‌ به‌ خدا از مهمترین‌ ارزش‌های‌ تربیت‌های‌ دینی‌ است‌.
بنابراین‌ خودبه‌خود آن‌ نوع‌ موسیقی‌ و آن‌ نوع‌ از آوازه‌خوانی‌ كه‌ در آدمی‌ این‌ توجه‌ را ضعیف‌ كند تا آن ‌حد كه‌ انسان‌ وقتی‌ با گناه‌ روبه‌رو می‌شود اصلا دیگر یادش‌ نباشد كه‌ خدایی‌ هست‌ و بی‌پروا گناه‌ كند و حتی‌ با شوق‌ و رغبت‌ به‌ گناه‌ آلوده‌ شود، البته‌ حرام‌ است‌. من‌ فكر می‌كنم ‌كه‌ اگر هیچ‌ آیه‌ و هیچ‌ روایتی‌ هم‌ در این‌باره‌ نبود و فقط ما بودیم‌ و تعالیم‌ اسلام‌ و بلكه‌ تعالیم‌ ادیان‌ درباره‌ ارزش‌ ایمان‌، استنباط می‌كردیم‌ كه‌ این‌ نوع‌ موسیقی‌ حرام‌ است‌.
خلاصه‌ می‌كنم‌: بسیاری‌ از ترانه‌هایی‌ كه‌ مخصوصاً زن‌های‌ ترانه‌خوان‌ می‌خوانند، وقتی‌ در مجلسی‌ خوانده ‌می‌شود و عده‌ای‌ را در ارتكاب‌ گناه‌ بی‌اختیار می‌كند، این ‌نوع‌ آوازه‌خوانی‌ و ترانه‌خوانی‌ حرام‌ است‌. بنابراین‌ آن‌ نوع‌ موسیقی‌ها، آن‌ نوع‌ ترانه‌ها، نوازندگی‌ها و خوانندگی‌ها كه ‌در شنونده‌ این‌ اثر را بگذارد كه‌ او را در ارتكاب‌ گناه ‌بی‌پروا كند به ‌طوری‌ كه‌ در برخورد با گناه‌ اصلا یاد خدا نباشد یا یاد خدا برایش‌ آنقدر ضعیف‌ شده‌ باشد كه‌ او را نتواند از گناه‌ باز بدارد و این‌ ضعف‌ و این‌ تضعیف‌ یاد خدا نتیجه‌ این‌ خوانندگی‌ و نوازندگی‌ باشد، چنین‌ خوانندگی‌ و چنین‌ نوازندگی‌ كه‌ این‌ اثر تضعیف‌ كننده‌ ایمان‌ و پروای‌ از گناه‌ را داشته‌ باشد، حرام‌ است‌.
این‌ را می‌توان‌ به ‌عنوان‌ نظر قطعی‌ اسلام‌ درباره‌ موسیقی‌ گفت‌. اما آیا هر نوع‌ خواندن‌ و هر نوع‌ نواختن‌ كه‌ این‌ اثر را نداشته‌ باشد، به‌ صرف‌ این‌كه‌ خوانندگی‌ است‌، می‌توان ‌گفت‌ حرام‌ است‌ یا نه‌ مورد تردید است‌. قدر مسلم‌ این‌ است‌ كه‌ از مسلمات‌ اسلام‌ نیست‌ و آن‌ را به‌ حساب‌ رأی‌ همه‌ علمای‌ اسلام و فقهای‌ اسلام و حتی‌ رأی‌ همه‌ فقهای‌ شیعه ‌هم‌ نمی‌شود گذاشت‌. این‌ها مطالبی‌ است‌ كه‌ فعلا تا این‌ حد درباره‌ موسیقی می‌توانم‌ بگویم‌.
الان‌ كتابی‌ كه‌ با این‌ منطق‌، مطلب‌ را تجزیه‌ و تحلیل ‌كرده‌ باشد به‌ خاطر ندارم‌. اگر در آینده‌ چنین‌ كتابی‌ دیدم ‌برای‌ مطالعه‌ شما خواهم‌ فرستاد.

تفریح‌ از دیدگاه‌ اسلام (2)

به‌ استناد برخی‌ از روایات‌ صوفیانه‌ كه‌ نمی‌توانند هیچ‌ ارتباط اصیلی‌ با قرآن كریم‌ و با پیشوایان‌ اسلام‌ داشته ‌باشند، قرنهای‌ متمادی‌ تفریح‌ كردن‌، نشاط در زندگی‌ داشتن‌ و امثال‌ اینها را برای‌ یك‌ مسلمان‌ ارزنده‌ نقطه ‌ضعف‌ معرفی‌ می‌كرده‌اند. راه‌ دوری‌ نرویم‌; یادم‌ می‌آید كه‌ حدود چهارده‌ ـ پانزده‌ ساله‌ و در آغاز دوران‌ بلوغ ‌بودم‌ و تحصیلات‌ علوم‌ اسلامی‌ را هم‌ تازه‌ شروع‌ كرده‌ بودم‌، به‌ حكم‌ آن‌ نشاط و شادابی‌ كه‌ انسان‌ در آن‌ سن‌ دارد، پیش‌ یا بعد از مباحثه‌ و پیش‌ یا بعد از درس‌، دوستان ‌می‌گفتند، می‌خندیدند، و می‌گفتیم‌ و می‌خندیدیم‌. یكی‌ از رفقا با من‌ هم‌ مباحثه‌ بود ولی‌ سن‌ او از من‌ چند سال‌ بیشتر بود و شاید در آن‌ موقع‌ بیست‌ و یكی‌ دو سال‌ داشت‌. او بازار را رها كرده‌ و به‌ تحصیل‌ علوم‌ اسلامی‌ رو آورده‌ بود و بزرگ‌ شده‌ در جلسات‌ مذهبی‌ معمولی‌، مثل‌ هیئتها بود. وقتی‌ ما می‌خندیدیم‌ ایشان‌ می‌گفت‌ فلانی‌، حالا كه‌ آغاز دوران‌ تحصیل‌ علوم‌ اسلامی‌ است‌ بهتر است‌ كه‌ خودمان‌ را عادت‌ بدهیم‌ كه‌ نخندیم‌، یا كمتر بخندیم‌. گفتم‌، چرا؟ گفت‌خوب‌، آیه‌ قرآن است‌: «فلیضحكوا قلیلا و لیبكو اكثیراً»(3); كم‌ بخندند و زیاد بگریند. در آن‌ موقع‌ كه‌ ایشان ‌این‌ آیه‌ و یكی‌ دو حدیث‌ به‌ این‌ مناسبت‌ می‌خواند، من ‌فكر نكردم‌ كه‌ بروم‌ مطالعه‌ كنم‌. آغاز دوران‌ تحصیل‌ بود و آن‌ موقع‌ اصولا آدم‌ به‌ این‌ فكر نمی‌افتد كه‌ هنوز مطالعات‌ و معلوماتش‌ خیلی‌ محدود است‌. فكر نكردم‌ كه‌ بروم ‌مطالعه‌ كنم‌، ریشه‌ كار را در بیاورم‌ تا ببینم‌ این‌ آقا چه‌ منظوری‌ دارد. البته‌ عین‌ این‌ جمله‌ در قرآن هست‌. به‌ او گفتم‌، بالاخره‌ به‌ من‌ بگو ببینم‌، آیا خندیدن‌ كار حرامی‌ است‌ یا نه‌؟ گفت‌ نه‌، حرام‌ نیست‌; ولی‌ خوب‌، بهتر است‌ یك‌ مسلمان‌ زبده‌ ورزیده‌ نخندد. گفتم‌ حالا كه‌ حرام ‌نیست‌، من‌ می‌خندم! برای‌ اینكه‌ فطرت‌ من‌ نمی‌تواند این‌ تعلیم‌ را فعلا بپذیرد و چون‌ تعلیم‌ مربوط به‌ واجب‌ و حرام ‌نیست‌، باشد تا بعد ببینم‌ چه‌ می‌شود. چند سالی‌ گذشت‌. مطلب‌ از خاطر من‌ رفته‌ بود. این‌ مسأله‌ اولین‌ مطلبی‌ بود كه‌ من‌ به‌ صورت‌ مستقل‌ براساس‌ قرآن و كتاب‌ و سنت ‌مطالعه‌ای‌ تحقیقی‌ را درباره‌اش‌ شروع‌ كرده‌ بودم‌. به ‌مناسبت‌ آن‌ مطلب‌ بنا گذاشتم‌ یك‌ بار قرآن را از اول‌ تا آخر با دقت‌ و به‌ صورت‌ كتابی‌ كه‌ می‌خواهم‌ برای‌ من‌ كتابی‌ علمی‌ باشد، بررسی‌ كنم‌. تا آن‌ موقع‌ قرآن‌ و نیز این‌ آیه‌ را مكرر خوانده‌ بودم‌، اما مثل‌ این‌ خواندنهای‌ معمولی‌، بی‌توجه‌ از آن‌ گذشته‌ بودم‌. این‌ بار كه‌ بنا داشتم‌ به ‌خاطر بررسی‌ یك‌ مسأله‌ اسلامی‌ قرآن‌ را از اول‌ تا آخر با دقت‌ مطالعه‌ كنم‌، به‌ این‌ آیه‌ رسیدم‌. دیدم‌ عجب! این‌ آیه ‌در قرآن‌ هست‌، صحیح‌ است‌، اما مطلب‌ درست‌ در نقطه ‌مقابل‌ آن‌ مطلبی‌ است‌ كه‌ آن‌ آقا از آن‌ فهمیده‌ بود. مطلب ‌این‌ است‌ كه‌ پیغمبر دستور صادر كرده‌ بود كه‌ تمام‌ نیروهای‌ قابل‌، برای‌ شركت‌ در مبارزه‌ علیه‌ كفار و مشركینی‌ كه‌ به ‌سرزمین‌ اسلامی‌ هجوم‌ آورده‌ بودند بسیج‌ شوند. برای‌ یك‌ بسیج‌ عمومی‌ فرمان‌ صادر كرده‌ بودند. عده‌ای‌ با بهانه‌های‌ مختلف‌ از شركت‌ در این‌ لشكركشی‌ خودداری‌ و از فرمان‌ بسیج‌ خدا و پیغمبر تخلف‌ كرده‌ بودند. حالا این‌ آیات‌ قرآن می‌گوید، لعنت‌ خدا باد بر این‌ كسانی‌ كه‌ دیدند پیغمبر با انبوه‌ مسلمانها به‌ میدان‌ نبرد می‌رود، اما باز هم‌ زندگی ‌دوستی‌، آنها را وادار كرد از فرمان‌ خدا و رسول ‌تخلف‌ كنند و بمانند. لعنت‌ خدا بر آنها باد! محروم‌ باد این‌گروه‌ از رحمت‌ حق! به‌ دنبال‌ آن‌ و به‌ عنوان‌ یك‌ نفرین‌ می‌گوید: از این‌ پس‌ این‌ گروه‌ نافرمان‌ كم‌ بخندد و زیاد بگرید. این‌ را به‌ عنوان‌ یك‌ كیفر و نفرین‌ بر این‌ گروه‌ نافرمان‌ می‌گوید. به‌ كیفر این‌ تخلف‌ از فرمان‌ خدا و رسول از این‌ پس‌ كم‌ بخندند و زیاد بگریند. خنده‌ در زندگی‌ آنها كم‌ باد و گریه‌ در زندگی‌ آنها فراوان‌ باد! حالا شما از این‌ آیه‌ چه‌ می‌فهمید؟ می‌فهمید كه‌ از دید اسلام‌ زندگی‌ با نشاط، نعمت‌ و رحمت‌ خداست‌ و زندگی‌ توأم‌ با گریه‌ وزاری‌ و ناله‌، خلاف‌ رحمت‌ و نعمت‌ خداست‌. خدا در مقام نفرین‌ یا در مقام‌ نكوهش‌ از این‌ تخلف‌ می‌گوید، به‌ كیفر این‌ تخلف‌، از این‌ پس‌ از نعمت‌ خنده‌ و نشاط فراوان ‌كم‌ بهره‌ باشید و همواره‌ گریان‌ و مصیبت‌زده‌ و غمزده‌ زندگی‌ كنید. این‌ نوع‌ استنباطهای‌ نابجا و تلقین‌ آن‌ به ‌مسلمانان‌، به‌ اضافه‌ عوامل‌ دیگر، سبب‌ شد كه‌ توجه‌ جامعه ‌ما به‌ مسأله‌ تفریح‌ كم‌ باشد.

وجه‌ نیاز به‌ تفریح‌

دوست‌ عزیز ما آقای‌ رسائی در ضمن‌ صحبتی‌ كه‌ در زمینه ‌تفریحات‌ سالم‌ می‌كردند، تفریح‌ را محدود كردند به‌ اینكه‌ آدم‌ تفریح‌ را به‌ این‌ منظور بكند كه‌ قوای‌ تازه‌ به‌ دست‌ بیاورد و برای‌ میدان‌های‌ جدی‌ زندگی‌، تازه ‌نفس‌ شود. من‌ می‌خواهم‌ عرض‌ كنم‌، تا آن‌ جا كه‌ من‌ در اسلام‌ در زمینه ‌این‌ مسأله‌ مطالعه‌ كرده‌ام‌ ــ البته‌ هنوز مطالعات‌ به‌ آن‌ حد نصاب‌ دلخواه‌ نرسیده‌، گر چه‌ از مطالعات‌ معمولی‌ خیلی ‌وسیعتر است‌ ــ اصولا تفریح‌ یكی‌ از نیازهای‌ زندگی‌ انسان‌ است‌. یعنی‌ نه‌ فقط به‌ عنوان‌ تجدید قوا، بلكه‌ اصولا به‌ عنوان‌ یكی‌ از نیازهای‌ اصلی‌ مطرح‌ است‌. ملاحظه‌ كنید، انسان‌ غذا می‌خورد. هدف‌ از خوردن‌ غذا از نظر طبیعت ‌این‌ است‌ كه‌ بدل‌ ما یتحلل‌ باشد; یعنی‌ آن‌ مقدار از كالری‌ و انرژی‌ كه‌ بدن‌ مصرف‌ كرده‌ مجدداً از راه‌ خوردن‌ غذا تولید شود. این‌ یك‌ نیاز طبیعی‌ است‌ كه‌ هدفش‌ تأمین‌ قوای‌ تحلیل‌ رفته‌ است‌; اما یك‌ نیاز طبیعی‌ است‌ نه‌ ارادی‌. تفریح ‌برای‌ انسانها یك‌ چنین‌ حالتی‌ دارد; یك‌ نیاز طبیعی‌ است‌ نه‌ یك‌ نیاز ارادی‌. یعنی‌ انسان‌ خودبخود احساس‌ می‌كند وقتی‌ در زندگی‌ آبش‌ بجا باشد، نانش‌ بجا باشد، كارش‌ بجا باشد، خانه‌اش‌ بجا باشد، زن‌ و فرزندش‌ بجا باشد، همه‌ اینها بجا باشد، اصولا به‌ یك‌ نوع‌ تفریح‌ نیز نیاز دارد. تفریح‌ حاجتی‌ است‌ از حاجات‌ زندگی‌. خدای‌ آفریدگار طبیعت‌ و نظام‌ طبیعت‌ خواسته‌ است‌ آدمی‌ با احساس‌ احتیاج‌ به ‌تفریح‌ همواره‌ نشاط زنده‌ ماندن‌ و زندگی‌ كردن‌ داشته ‌باشد. بنابراین‌، می‌خواهم‌ این‌ مسأله‌ را موكدتر، جدی‌تر واصیل‌تر تلقی‌ كنید.
اصولا تفریح‌ یكی‌ از نیازهای‌ طبیعی‌ بشر است‌ و یك‌ نظام‌ اجتماعی‌ و مكتب‌ زندگی‌ باید برای‌ ارضای‌ این‌خواسته‌ طبیعی‌ فكری‌ كند. چه‌ كسی‌ می‌تواند درباره‌ اسلام‌ بگوید اسلام‌ دین‌ غم‌ و اندوه‌ و گریه‌ و زاری‌ و بی‌نشاطی ‌است‌ در حالی‌ كه‌ قرآن با صراحت‌ می‌گوید: «قل‌ من‌ حرم ‌زینه‌ الله‌ التی‌ اخرج‌ لعباده‌ و الطیبات‌ من‌ الرزق‌، قل‌ هی‌للذین‌ آمنوا فی‌ الحیاه‌ الدنیا خالصه‌ یوم‌ القیامه‌»(4) اصلا درست‌ به‌ عكس‌ است‌. اسلام‌ دین‌ نشاط است‌. این‌ آیه ‌قرآن‌ از محكمات‌ قرآن و صریح‌ است‌. این‌ آیه‌ در سالهای‌ آخر بعثت‌، و حتی‌ در سالهای‌ آخر هجرت‌ نازل‌ شده‌است‌. می‌گوید: ای‌ پیغمبر در برابر كسانی‌ كه‌ بسیاری‌ از مواهب‌ زندگی‌ را تحریم‌ می‌كردند اعلام‌ كن‌ و بگو چه‌ كسی‌ زینت‌ و آرایش‌ و زیبایی‌هایی‌ را كه‌ خداوند از درون ‌طبیعت‌ برای‌ بندگانش‌ بیرون‌ كشیده‌ حرام‌ كرده‌ است‌؟ چه‌ كسی‌ روزیهای‌ پاك‌، مواهب‌ پاك‌، مواهبی‌ را كه‌ انسان‌ از آنها لذت‌ مشروع‌ و صحیح‌ می‌برد، حرام‌ كرده‌ است‌؟ بگو این‌ مواهب‌، این‌ روزی‌های‌ پاك‌، این‌ زیبایی‌ها، برای‌ مردم ‌با ایمان‌ در همین‌ زندگی‌ دنیاست‌. در زندگانی‌ جاوید و آخرت‌ هم‌ همین‌ زیباییها و همین‌ مواهب‌ برای‌ مردم ‌با ایمان‌ است‌، با یك‌ تفاوت‌. و آن‌ تفاوت‌ این‌ است‌ كه‌ در این‌ دنیا زیبایی‌ها به‌ زشتی‌ها آمیخته‌ و آلوده‌ است‌; شادیها به‌ غم‌ آلوده‌ و آمیخته‌ است‌; ولی‌ در دنیای‌ دیگر، در روز رستاخیز، این‌ زیباییها و این‌ مواهب‌ پاك‌ برای‌ مردم‌ با ایمان ‌به‌ صورت‌ خالص‌ وجود دارد.

 

ملاحظه‌ كنید، اگر انسان‌ بخواهد به‌ عنوان‌ جهان‌ بینی‌اسلامی‌ بگوید اسلام‌ در زمینه‌ لذت‌ و نشاط در زندگی‌ چه ‌نظری‌ دارد و این‌ آیه‌ قرآن كریم‌ را جلوی‌ خود بگذارد چه ‌می‌فهمد؟ می‌فهمد اسلام اصولا به‌ بهره‌مند شدن‌ از زیبایی‌ها، مواهب‌ زندگی‌ و عوامل‌ نشاط آور اهمیت‌ می‌دهد. طبیعی‌ است‌ كه‌ در این‌ دنیا خداوند نشاط و شادی‌ را با غم‌ همراه‌ قرار داده‌ است‌. نشاط و شادی‌ خالص‌ در دسترس‌ هیچ‌ كس‌ نیست‌، ولی‌ در حدودی‌ كه‌ قوانین‌ و حق‌ و عدالت‌ اجازه‌ می‌دهد، مردم‌ با ایمان‌ می‌توانند از آن‌ بهره‌مند شوند و متعلق‌ آنهاست‌. «قل‌ هی‌ للذین‌ آمنوا فی‌ الحیاه‌ الدنیا»; مال‌ مردم‌ با ایمان‌ است‌. ولی‌ به‌ شما مردمی‌ كه‌ علاقه‌ به‌ نشاط دارید می‌گوییم‌ كه‌ اگر نشاط خالص‌ در این ‌زندگی‌ دنیا میسر نیست‌، در روز رستاخیز، پیش‌ خدا، برای ‌مردم‌ با ایمان‌ پاك‌ عمل‌، این‌ آرزوی‌ دیرین‌ كه‌ در این‌ جهان ‌هیچ‌ دستی‌ به‌ او نمی‌رسد، در آن‌ جهان‌ به‌ او می‌رسد، به ‌شرط ایمان‌ و نكوكاری‌. آیا با چنین‌ مطلبی‌ می‌توان‌ گفت‌ كه ‌اسلام‌ نشاط را بی‌ارزش‌ تلقی‌ كرده‌ است‌؟ بیش‌ از چند صد آیه‌ از قرآن كریم‌، مردم‌ مسلمان‌ را به‌ ایمان‌ و راستی‌ و درستكاری‌ دعوت‌ می‌كند و به‌ آنها می‌گوید اگر در این‌ دنیا روی‌ حساب‌ زندگی‌ كردید، پاك‌، با عدالت‌، با پاكی‌ و درستی‌، با ایمان‌ صحیح‌، آن‌ وقت‌ به‌ شما بهشت‌ می‌دهیم‌. مگر صدها آیه‌ قرآن مردم‌ با ایمان‌ را به‌ بهشت‌ وعده‌ و نوید نمی‌دهد؟ خوب‌، بهشت‌ چیست‌؟ تابلویی‌ كه‌ قرآن از بهشت‌ ترسیم‌ می‌كند، یك‌ زندگی‌ سراسر نشاط و بهره‌مند از تمام‌ زیبایی‌های‌ خالص‌ و پاك‌ را نشان‌ می‌دهد. مگر تابلویی‌ كه‌ قرآن‌ از بهشت‌ ترسیم‌ می‌كند، غیر از این‌ است‌؟ باغهای‌ زیبای‌ باصفا، پر از انواع‌ میوه‌ها و گلها، بر بستر آن ‌باغ‌ جویهای‌ روان‌، آبهای‌ زلال‌ روان‌، بهترین‌ آبهای‌ آشامیدنی‌، بهترین‌ همسران‌، بهترین‌ پذیرایی ‌كنندگان‌، بهترین‌ تخت‌های‌ آرمیدن‌ و آسایش‌ كردن‌، زیباترین ‌بسترها از نرمترین‌ و چشم‌گیرترین‌ پارچه‌ها ـ «فیها ما تشتهیه ‌الانفس‌ و تلذ الاعین»(5). آنچه‌ چشمها از دیدنش‌ لذت‌ می‌برد (با كلمه‌ لذت‌)، و آنچه‌ دل‌ می‌خواهد (با كلمه‌ اشتها و شهوت‌). آیا مذهبی‌ كه‌ به‌ مردم‌ با ایمان‌ و درستكار می‌گوید سرانجام‌ پاداش‌ شما در دنیای‌ جاوید چنین‌ زندگانیی‌ است‌، می‌تواند مذهبی‌ ضد نشاط باشد؟ همین ‌مذهب‌ و كتاب‌ است‌ كه‌ می‌گوید این‌ بهره‌مندیها در این‌ زندگی‌ دنیا برای‌ مردم‌ با ایمان‌ هست‌، گرچه‌ خالص‌ نیست‌; مثل‌ همه‌ چیزهای‌ دیگر به‌ طور طبیعی‌ به‌ ناكامی‌ها آغشته ‌است‌.

رابطه‌ لذت‌ با نشاط

من‌ واقعاً هنوز نتوانسته‌ام‌ به‌ صورت‌ علمی‌ این‌ را به‌ دست‌ بیاورم‌ كه‌ با چه‌ جرأتی‌ قرنها به‌ مسلمانها بی‌نشاطی‌ در زندگی‌ را تلقین‌ می‌كردند؟ از بزرگترین‌ امتیازات‌ اسلام‌ این ‌است‌ كه‌ بگوییم‌: دین‌، فطرت‌ است‌. فطرت‌ یعنی‌ چه‌؟ ارتباط فطرت‌ را با نشاط، در این‌ گفتاری‌ كه‌ از مولای ‌متقیان‌ امیر مومنان‌ علی (ع‌) در نهج‌البلاغه نقل‌ شده‌ است ‌بیان‌ می‌كنم‌.
در نهج‌البلاغه‌ نقل‌ می‌كند كه‌ مولا روزی‌ به‌ خانه‌ یكی‌ از دوستانش‌ قدم‌ نهاد. دید خانه‌ وسیعی‌ دارد. به‌ او فرمود: هان! در این‌ دنیا چنین‌ خانه‌ وسیعی‌ می‌خواهی‌ چه‌ كنی‌؟ آیا در روز قیامت‌ بدین‌ خانه‌ محتاجتر نبودی‌؟ اول‌ امام‌ این‌ مطلب‌ را گفت‌; بعد برای‌ اینكه‌ آن‌ فرد اشتباه‌ نكند، فرمود: هان‌، اشتباه‌ نكن! تو با داشتن‌ همین‌ خانه‌ وسیع‌ می‌توانی‌ در همین‌ دنیا آن‌ را برای‌ آخرت‌ به‌ كار بگیری‌. در آن‌ از مهمانان‌ پذیرایی‌ كنی‌، صله‌ رحم‌ كنی‌، این‌ خانه‌ را پایگاه ‌اجتماعات‌ برای‌ تلاش‌ در راه‌ حق‌ و عدالت‌ قرار بدهی‌. دوست‌ امام‌ دید كه‌ نه‌، مطلب‌ آن‌طور كه‌ او خیال‌ می‌كرد كه‌ امام‌ می‌خواهد به‌ او زاهدمنشی‌ و ترك‌ دنیا تلقین‌ بكند نیست‌، بلكه‌ می‌خواهد بگوید یادت‌ باشد كه‌ خانه‌ فقط برای‌ كامروایی‌ نیست‌، چیزهای‌ دیگر هم‌ باید باشد. لذا عرض‌ كرد یا علی از تو خواهش‌ می‌كنم‌ این‌ برادر من‌ را نصیحت‌ كن‌. امام‌ فرمود: موضوع‌ چیست‌؟ عرض‌ كرد، برادرم‌ لباس‌های‌ پشمینه‌ می‌پوشد; خانه‌ را رها كرده‌ و رفته ‌در یك‌ گوشه‌ای‌، می‌گوید من‌ باید عبادت‌ كنم‌; نه‌ به‌ زنش ‌می‌رسد نه‌ به‌ فرزندش‌. امام‌ گفت‌، به‌ او بگو نزد من‌ بیاید. وقتی‌ آمد، امام‌ به‌ او پرخاش‌ كرد و فرمود: هان! تو چه‌ خیال‌ می‌كنی‌؟ چه‌ گمانی‌ درباره‌ خدا می‌بری‌؟ آیا فكر می‌كنی‌ كه‌ خدا این‌ همه‌ مواهب‌ را در این‌ دنیا آفریده‌ و حلال‌ كرده‌ ولی‌ بعد از آفریدن‌ و حلال‌ كردن‌، دلش ‌می‌خواهد ما به‌ آنها پشت‌ پا بزنیم‌؟ این‌ كار معنی‌ دارد؟ از آنجا كه‌ روی‌ مسلمان‌ها همیشه‌ با پیشوایان‌ دین‌ باز بوده‌ و در آن‌ زمان‌ این‌گونه‌ رودربایستی‌های‌ موهومی‌ كه‌ الان‌ درجامعه‌ ما حكمفرماست‌ نبود، آن‌ مرد مسلمان‌ واقع‌طلب‌ عرض‌ كرد: یا امیرالمومنین! اگر این‌طور است‌ پس‌ شما چرا این‌ گونه‌ زندگی‌ می‌كنید؟ لباس‌ شما از من‌ خیلی‌ خشن‌تر و ساده‌تر است‌; خوراكت‌ از من‌ خیلی‌ ساده‌تر است‌; بی‌اعتنایی‌ات‌ به‌ مواهب‌ زندگی‌ از من‌ خیلی‌ بیشتر است‌. مولا فرمود، مطلب‌ بر تو اشتباه‌ نشود; حساب‌ من‌ از حساب‌تو جداست‌. من‌ زمامدار امت‌ اسلام هستم‌. «ان‌ الله‌ فرض‌علی‌ ائمه‌ مسلمین‌، ان‌ یعیشوا معیشه‌ انباهم‌ وكیلا یتبیغ‌ بالفقیر فقره»(6). خدا بر زمامداران‌ امت‌ اسلام‌ واجب‌ كرده‌ است‌ كه‌ زندگیشان‌ همسطح‌ بینواترین‌ مسلمانان باشد، مبادا بینوایی‌، مسلمانی‌ را از راه‌ به‌ در كند. من‌ بر حسب‌ این‌ وظیفه‌ بی‌اعتنایی‌ می‌كنم‌، اما تو كه‌ مقام‌ زمامداری‌ امت‌ را نداری‌.
ملاحظه‌ می‌كنید، حسابها در جهان‌بینی‌ اسلام‌ كاملا از هم‌ جدا و مشخص‌ است‌. مسلمان‌ها باید همواره‌ برای‌ زندگی‌ بهتر ــ ولی‌ نه‌ برای‌ یك‌ طبقه‌ و یك‌ قشر، بلكه ‌برای‌ عموم‌ ــ كوشش‌ كنند. این‌ واقعیتی‌ است‌ كه‌ در جامعه‌ای‌ كه‌ تقسیم‌ ثروت‌ غیر عادلانه‌ است‌، در جامعه‌ای‌ كه‌ گروهی‌ از مردم‌ از همه‌ چیز برخوردارند و اكثریتی‌ از بخور و نمیری‌ هم‌ برخوردار نیستند، تفریح‌ سالم‌ نیز مفهومی‌ ندارد. من‌ حتی‌ مكرر به‌ رفقای‌ «بنیاد رفاه» و دیگران‌ اعلام‌ كردم‌، سعی‌ كنید برنامه‌هایتان‌ تشریفاتی‌نباشد; در حدود متعارف‌ زندگی‌ باشد. برنامه‌ای‌ باشد قابل‌تقدیر. من‌ در مورد اقدام‌ «بنیاد رفاه» برای‌ برنامه‌های‌ تفریح ‌سالم‌ عرض‌ می‌كنم‌، برنامه‌ شما در حقیقت‌ یك‌ هدف‌روشنتر دارد، و آن‌ هدف‌ روشنتر را در همین‌ چند دقیقه‌ای ‌كه‌ از وقت‌ باقی‌ است‌ بیان‌ می‌كنم‌.
امروز ما در دنیایی‌ زندگی‌ می‌كنیم‌ كه‌ هیچ‌ انسانی ‌نمی‌تواند به‌ آسانی‌ تحمل‌ كند كه‌ تنهاست‌. احساس‌ تنهایی‌ مشكل‌ است‌. اگر این‌ آقا پسر حس‌ كرد كه‌ تنهاست‌، همبازی‌ ندارد، رفیق‌ ندارد، خودبخود و به‌ حكم‌ طبیعت‌ به ‌دنبال‌ رفیق‌ و همبازی‌ می‌رود. اگر توانستی‌ برای‌ او همبازی‌ و رفیقی‌، لااقل‌ متناسب‌ با این‌ مقدار از تعلیم‌ و تربیت‌ اسلامی‌ كه‌ ما در یك‌ محیط غیر اسلامی‌ می‌توانیم‌ تأمین ‌كنیم‌، جور كنی‌، با او همبازی‌ می‌شود; و الا می‌رود سراغ ‌یك‌ دوست‌ فاسد. امیدوارم‌ با همت‌ شما زمینه‌ای‌ فراهم ‌آید كه‌ زمین‌ها، باغ‌ها و باشگاههایی‌ در اختیار شما باشد تا به‌ كمك‌ آنها، قشر خودتان‌ را گسترش‌ دهید و با سهل‌ترین‌شرایط، در اختیار قشرهای‌ محروم‌ جامعه‌ قرار دهید. دوستان‌ علاقه‌مند ما بدانند كه‌ خرج‌ كردن‌ در این‌ راه‌، انفاق ‌فی‌ سبیل‌ الله‌ و خرج‌ كردن‌ در راه‌ خداست‌. ایجاد مدرسه‌، ایجاد وسیله‌ سرگرمی‌، ایجاد باشگاه‌، ایجاد گردشگاه‌، تنظیم‌ برنامه‌های‌ مسافرتی‌ دسته ‌جمعی‌ و امثال‌ اینها، به‌ صورت‌ كوشش‌ مشترك‌ یك‌ قشر هم‌سلیقه‌ و همفكر در راه‌ تأمین‌ آن‌ قسمت‌ از نیازمندیهای‌ زندگی‌ كه‌ یك‌ فرد و دو فرد از عهده‌ تأمین‌ آن‌ برنمی‌آیند، از واجبات‌ قشر شماست‌. انتظار و امید دارم‌ كه‌ در انجام‌ این‌ واجب‌ كوتاهی‌ نكنید.
قرآن با صراحت‌ می‌گوید، مردم‌ با ایمان‌، مردان‌ و زنان‌ با ایمان‌، پشت‌ و پناه‌ اجتماعی‌ یكدیگرند. «والمومنون‌ والمومنات‌ بعضهم‌ اولیاء بعض‌»(7). برای‌ اینكه‌ خصلت‌انسان‌ این‌ است‌ كه‌ در جامعه‌ نمی‌تواند تنها زندگی‌ كند.همكاری‌ و تعاون‌ در راه‌ تأمین‌ نیازهای‌ گوناگون‌ اجتماعی‌،از نیازهای‌ جاری‌ متعارف‌ گرفته‌ تا ایجاد جامعه‌ای‌ كه‌سیاست‌ و اقتصاد و نظام‌ اداری‌ سالم‌ داشته‌ باشد، همه‌ داخل ‌در دایره‌ بعضهم‌ اولیاء بعض‌ است‌; نه‌ تنها برای‌ مردان‌، بلكه‌ حتی‌ برای‌ خانمها; نه‌ تنها برای‌ آقایان‌ و خانمها، بلكه ‌برای‌ بچه‌ها. باید برای‌ پسران‌ و دختران‌ برنامه‌هایی‌ تهیه‌ كرد تا حس‌ نكنند به‌ حكم‌ ایمان‌ و به‌ حكم‌ پایبندی‌ به‌ دین ‌از مواهب‌ زندگی‌ كلا محروم‌ می‌مانند. احساس‌ این ‌محرومیت‌ خطری‌ بزرگ‌ برای‌ ایده‌ و هدفی‌ است‌ كه‌ شما به ‌آن‌ احترام‌ می‌گذارید. امیدوارم‌ با این‌ كوتاه ‌سخن‌ توانسته ‌باشم‌ نظر اسلام‌ را در این‌ زمینه‌ تا حدودی‌ روشن‌ كرده ‌باشم‌.

پی نوشت :

1- سوره جمعه، آیه 11
2- سخنرانی در اردوی تابستانی مدرسه رفاه
3- سوره توبه(9)، آیه 82
4 – سوره اعراف(7)، آیه 32
5- سوره زخرف(43)، آیه 41
6- خطبه 203 نهج البلاغه، به تصحیح ابن ابی الحدید.
7- سوره توبه(9)، آیه 71

منبع: بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید بهشتی
شنبه 21/10/1387 - 20:47
ازدواج و همسرداری
10 گام برای اینکه خانمی ایده آل باشید
ممکن است بعضی مردها این موضوع را درک نکنند، اما وقتی که بیشتر زنان ازدواج می‌کنند تصور می‌کنند که شبهای عاشقانه در کنار آتش خواهند داشت و این آرزوها را در مرد مورد علاقه خود جستجو می‌کنند. اما در بعضی اوقات شاهزاده سوار بر اسب سفید ما تبدیل می‌شود به دزد قصه!
به هر حال در اینجا 10 راه فراهم کرده‌ایم که به نفع شماست که آنها را در زندگی خود ادامه دهید. بهتر نیست که به جای عیب گرفتن از شوهرتان یک بار هم در آینه خودتان را بنگرید؟ این 10 گام به شما کمک خواهد کرد که به ازدواجتان انرژی دوباره دهید و از نو از شوهرتان قدردانی کنید، برای داشتن یک زندگی کامل.

1. از خودتان مراقبت کنید.

بهترین کارهایی که برای شوهرتان بسیار مفید است، برای شما هم مفید خواهدبود. غذاهای سالم بخورید، خودتان را زیبا نگه دارید و مرتباً ورزش کنید. این کارها باعث می‌شود همیشه احساس خوبی داشته باشید و پر طراوت و جذاب باشید و شما در نظر شوهرتان همان زن زیبا و جذابی که همیشه دوست داشته، باقی خواهید ماند، مهم نیست که شما چند سالتان باشد.

2.بیشتر اوقات بگویید متشکرم.

هنگامی که پژوهشگران از مردان پرسیدند که در زندگی خود چه می‌خواهند، قدردانی در لیست همگی آنها وجود داشت. پس به خاطر داشته باشید و توجه داشته باشید به کارهایی که همسرتان برای شما، فرزندان و خانه انجام می‌دهد و از او تشکر کنید. شما لبخندی بر روی لبانش و لذتی در قلبش ایجاد خواهید کرد.

3.عشق را در زندگیتان نگه دارید.

آخرین باری که برنامه ریزی کرده اید برای داشتن یک زمان عاشقانه در کنار همسرتان چه وقت بوده است؟ اگر شما نمی توانید به این سؤال پاسخ دهید سریعاً به فکر باشید. مهربان بودن، یادداشتهای عاشقانه، هدیه ای کوچک برای او، برنامه ریزی برای یک روز عاشقانه  باعث می‌شود که به او یادآوری کنید که هنوز هم او برایتان جذاب است.

4.اجازه دهید او هم زمانهایی مردانه داشته باشد.

هر کس به زمانهایی برای خودش نیاز دارد که از یک سرگرمی لذت ببرد یا با دوستانش جمع شود. اگر همسر شما فوتبال دوست دارد، در حالیکه شما به آن علاقه ندارید از او اشکال نگیرید. او را تشویق کنید که رابطه ای دوستانه با مردان دیگر داشته باشد. او از این مصاحبتها لذت خواهد برد. مطالعات نشان می‌دهد مردانی که در کنار دوستانشان بوده اند، سالم تر بوده اند و زندگی طولانی تری داشته‌اند.

5.حق تقدم با اوست.

فشارهای روزانه کار، خانه و بچه ها کافی است که او را خسته کند. زمانی را بسازید برای دو نفرتان که استراحت کوتاهی داشته باشید، دور از کارهای کسالت آور روزانه. احساس علاقه نسبت به کارش و سرگرمی هایش نشان دهید، این کار باعث می‌شود که او بداند که او برایتان چقدر اهمیت دارد.

6.سعی نکنید او را تغییر دهید.

آیا شما خوش مشرب هستید و شوهرتان کم رو؟ آیا دوست دارید خانه همیشه تمیز باشد و حوله شوهرتان همیشه بر زمین است؟ روانشناسان می‌گویند شما نمی توانید دیگران را تغییر دهید، یقین داشته باشید شما تحت تأثیر قرار خواهید گرفت. پس دنبال راههایی غیر از غر زدن و نق زدن باشید. برای مثال توافق در روابط اجتماعیتان با کم کردن تعداد مهمانها و یا رفتن شما به تنهایی در مهمانی و قرار دادن یک سبد در حمام برای قرار دادن رختها و تشویق کردن او وقتی که در مهمانی شرکت کرد و یا حوله های کثیف را سر جایش قرار داد. ایجاد دلگرمی و تشویق همیشه بهتر از عیب جویی و سرزنش است.

7.به او بگویید که چه می‌خواهید.

این آسان است که فکر کنید کسی که با او زندگی می‌کنید کاملاً شما را می‌شناسد، اما این حقیقت ندارد. بسیاری از ما همه چیز را همان طوری می‌بینیم که دوست داریم. پس غافلگیر نشوید شوهرتان فکر کند که شما هر آنچه که می‌خواهید همان است که اومی خواهد. اگر شما در آغوش گرفتن و یا یک مشورت و یا یک ژاکت قرمز برای تولدتان می‌خواهید به او بگویید.

8.وقتی را هم با دوستانتان بگذرانید.

وقتی شما شوهر می‌کنید فکر می‌کنید که از دوستانتان باید کنار بکشید و در کنار شوهرتان باشید. اما یک نفر نمی‌تواند تمام احتیاجات شما را رفع کند و این انتظار نا معقولی است که از شوهرتان بخواهید هم شوهرتان باشد، هم رفیق و هم بهترین دوست دخترتان. زمانی را برای دوستانتان اختصاص دهید این کار باعث می‌شود که شما انرژی یابید.

9.اجازه دهید بعضی اوقات آزاد باشد.

همان طور که شما نیاز دارید بعضی اوقات ریلکس کنید و تنها باشید شوهرتان هم به این نیاز دارد. ممکن است استراحت شما بعد از یک روز کار، دراز کشیدن روی تخت و یا یک دوش گرم باشد و استراحت او به نحوی دیگر باشد، مثلاً روزنامه بخواند و یا تلویزیون نگاه کند اجازه دهید او همان طور که میخواهد خود را شارژ کند، شاید کارهای خانه و خرید کردن بیشتر او را خسته کند.

10.به او ایمان داشته باشید و بگذارید او این را بداند.

مردان می‌توانند بسیار به شجاعت و دلیری تظاهر کنند، اما آنها هم مثل ما بعضی اوقات اعتماد به نفس کمی دارند و درمانده می‌شوند و احساس ضعف می‌کنند. هنگامی که او به خانه می‌آید خصوصاً وقتی که او خود را باور ندارد، نیاز دارد که بداند کسی که او را باور دارد در خودش زندگی می‌کند.
شنبه 21/10/1387 - 20:45
ادبی هنری

و عاشورا، سرآغاز حرکتی است که تا قیام قیامت ادامه خواهد داشت.

حرکتی که راه را برایمان روشن کرد و چاه را نشانمان داد.

و حسین ابن علی (علیه السلام)، با یاران عاشورائیش، خط سرخ سعادت، که همان ظلم ستیزی بود را به یادگار گذاشت، تا فردای قیامت، عذری برای سهل‌انگاری و چشم پوشی‌مان در برابر جور و ظلم زمانه نداشته باشیم.

و عاشورا آمد.

با تمام درد و رنج خون‌بارش.

اما درد و رنجی زیبا و آسمانی، که جاودانه شد تا یوم الورود.

پس کجایند عاشورائیان.

و من و تویی که خود را عاشورایی می‌دانیم و سنگ خون خدا را بر سینه می‌زنیم، باید حسین زمانمان را بشناسیم و گوش به فرمانش باشیم که شاید همین فردا به کربلای زمانمان، در هرکجای این عالم خاکی بخواند.

آری...

شاید همین فردا.

و خدای را شاکرم به نعمت ولایت، که مفتخر و سربلند به آنم.

بچه های قلم

شنبه 21/10/1387 - 11:3
ادبی هنری

 آه از این چشم های بی لیاقت تو باشی و ما تو را نبینیم!؟

آه از این دل بی لیاقت تو غریب باشی و ما را غم نباشد!؟

 آه از این همه بی غیرتی تو « هل من ناصر » بگویی و ما این همه كر!؟

 چند جمعه مانده تا لایق شدنمان ارباب؟

 برای بیداریمان دعا می خوانی دلشكسته ی من؟

شنبه 21/10/1387 - 10:56
ادبی هنری
حافظ و مهدویت
مهدویت و نوید ظهور مصلح غیبی در اسلام بسیار قدیمی و ریشه‌دار است، لیکن نباید غافل بود که این امر اختصاص به شیعیان ندارد، بلکه این اعتقاد در میان عامه مسلمین وجود دارد و همچنین ادیان دیگر نیز ظهور آن حضرت را قطعی می‌دانند، ولی هرکدام، از این منجی، به‌گونه‌ای تعبیر کرده‌اند. حافظ درباره غیبت آن حضرت می‌گوید:
تا نیست غیبتی نبود لذت حضور / از دست غیبت تو شکایت نمی‌کنم
یا در جای دیگر:
ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت / جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
امام رضا علیه‌السلام، درباره غیبت آن حضرت چنین می‌فرماید: چهارمین فرزند من، خداوند او را در پشت پرده غیبت پنهان می‌سازد. تا وقتی که خود می‌خواهد.(1)
در کتاب مجموعه زندگی چهارده معصوم آمده است: عارف نامی حافظ شیراز که به زیارت جان باهرالنور امام زمان، عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه، تشرّف حاصل کرده است، شرایط زیارت حجت عصر را چنین وصف می‌کند:
در خرابات مغان نور خدا می‌بینم / این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو / خانه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم
خواهم از زلف بتان نافه گشایی کردن / فکر دور است همانا که خطا می‌بینم
استاد علی دوانی در کتاب شوق مهدی مطلبی را درمورد حافظ و حضرت مهدی آورده است: در اشعار هیچ یک از شاعران بزرگ غیر از حافظ نمی‌بینیم که تا این حد ابیاتی مناسب با اعتقاد شیعیان درباره امام زمان علیه‌السلام، آمده باشد و تقریبا کمتر غزلی است که بیتی یا ابیاتی از آن مناسب با وصف‌حال امام غایب ازنظر نباشد.
لسان‌الغیب در غزلهای شورانگیز خود بارها سروده است:
روی بنما و وجود خودم از یاد ببر / خرمن سوختگان را همه‌گو باد ببر
اشکم احرام طواف حرمت می‌بندد / گرچه از خون دل ریش دمی طاهر نیست
عمریست تا به راه غمت رو نهاده‌ایم / روی و ریای خلق به‌یک سو نهاده‌ایم
ای خرّم از فروغ رخت لاله‌زار عمر / بازآ که ریخت بی‌گل رویت بهار عمر
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی / دل بی‌تو به‌جان آمد وقت است که بازآیی
بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران/ بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
از اینها جالبتر اینکه حافظ نام «مهدی» را صریحا آورده و از ظهور و نابودی «دجّال» ـ مظهر ریا و تزویر و بدی و پلیدی ـ سخن گفته است:
کجاست صوفی دجّال چشم ملحد شکل / بگو بسوز که «مهدی» دین پناه رسید!

شباهت حضرت مهدی( علیه السّلام ) به پیامبران الهی درشعر حافظ

در حضرت نشانه‌هایی از پیامبران الهی وجود دارد که به احادیثی در این رابطه اشاره می‌کنیم: مهدی قائم از نسل علی‌بن ابیطالب، علیه‌السلام، است که در اخلاق و اوصاف، شکل و سیما، شکوه و هیبت چون عیسی‌بن مریم است. خداوند به همه پیامبران هرچه داده، به او نیز داده، با اضافاتی.(2)
همچنین در روایت دیگری از کتاب اثبات‌الرجعة فضل‌بن شاذان از امام صادق، علیه‌السلام، آورده است: هیچ معجزه‌ای از معجزات انبیأ و اوصیا نیست مگر اینکه خداوند تبارک و تعالی مثل آن را به‌دست قائم، علیه‌السلام، ظاهر می‌گرداند تا بر دشمنان اتمام حجت کند.(3)
و در حدیث دیگری امام صادق، علیه‌السلام، می‌فرمایند: و در آن هنگام که آقای ما قائم، علیه‌السلام، به خانه خدا تکیه زده می‌گوید: ای مردم هرکس می‌خواهد آدم و شیث را ببیند، بداند که من آدم و شیث هستم و هرکس می‌خواهد نوح و فرزندش سام را ببیند، بداند که من نوح و سامم و هرکس که می‌خواهد ابراهیم و اسماعیل را ببیند، بداند که من همان ابراهیم و اسماعیل می‌باشم، و هرکس می‌خواهد موسی و یوشع را ببیند، من همان موسی و یوشع هستم، و هرکس می‌خواهد عیسی و شمعون را ببیند من همان عیسی و شمعون هستم.
و هرکس می‌خواهد محمد، صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله، و علی، علیه‌السلام، را ببیند من همان محمد و امیرالمؤمنین، علیهماالسلام، هستم و هرکس می‌خواهد حسن و حسین را ببیند من همان حسن و حسینم و هر کس می‌خواهد امامان از ذریه حسین، علیه‌السلام، را ببیند بداند که من همان ائمه اطهار هستم، دعوتم را بپذیرید و به‌نزدم جمع شوید که هرچه گفته‌اند و هرچه نگفته‌اند به‌شما خبر دهم.(4)
احادیث فوق دلالت دارد که تمام صفات انبیا و ائمه علیهم‌السلام، در وجود حضرت جمع است و چه خوش گفته‌اند: «آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری».
حافظ نیز این نکته را زیبا سروده:
حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه‌روی / باز‌اید و از کعبه احزان به در آیی
یا:
گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی / چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی

پی‌نوشتها

1. بشارة الاسلام، ص 51.
2. روزگار رهایی، ج 1، ص 130.
3. غیبت نعمانی، ص 13.
4. همان.

شنبه 21/10/1387 - 10:55
اخبار
ادامه سقوط مایکروسافت و صعود گوگل

موتور جستجوی شرکت مایکروسافت با کاهش 7/16 درصدی نسبت به ماه پیش بازهم به سقوط آزاد خود، در جدول استفاده از موتورهای جستجو در میان کاربران، ادامه داد.
 

 موتور جستجوی شرکت مایکروسافت با کاهش 7/16 درصدی نسبت به ماه پیش بازهم به سقوط آزاد خود، در جدول استفاده از موتورهای جستجو در میان کاربران، ادامه داد.
به گزارش پی‌سی‌ورلد، بنا بر گزارش موسسه آمارنیلسن،Live موتور جستجوی شرکت مایکروسافت با کاهش 7/16 درصدی نسبت به ماه پیش بازهم به سقوط آزاد خود، در جدول استفاده از موتورهای جستجو در میان کاربران، ادامه داد وبا 1/9 درصد استفاده در جایگاه سوم موتورهای جستجو ایستاد.
موتور جستجوی گوگل نیز با 7/21 افزایش نسبت به ماه گذشته بازهم جایگاه خود را در صدر موتورهای جستجو  با 1/64 درصد استفاده کاربران تحکیم بخشید.
شنبه 21/10/1387 - 10:50
اخبار
اسراییل تصمیم گرفت وارد مرحله سوم جنگ غزه شود

رژیم اشغالگر قدس قصد دارد با ورود ارتش این رژیم به شهرهای نوار غزه وارد مرحله سوم جنگ شود.
 

رژیم اشغالگر قدس قصد دارد با ورود ارتش این رژیم به شهرهای نوار غزه وارد مرحله سوم جنگ شود.
این تصمیم دیروز در نشست کابینه امنیتی اسراییل متشکل از وزیران مهم و امنیتی این رژیم و بررسی عملیاتهای نظامی 15 روز گذشته در نوار
غزه گرفته شد.
به گفته تلویزیون رژیم صهیونیستی ؛ در این نشست قرار شد تا زمانیکه شرایط و وضع جدیدی در مرزهای جنوبی فلسطین اشغالی ایجاد نشده ، جنگ کنونی همچنان ادامه یابد. این در حالی است که تحلیلگران اسراییلی گفته اند که ارتش این رژیم در مرحله سوم جنگ وارد شهرها و اردوگاه های فلسطینی در نوار غزه خواهد شد و در این مرحله ،‌ جنگ ارتش اسراییل در غزه سمت و سوی جدیدی خواهد یافت.
شنبه 21/10/1387 - 10:48
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته