• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1637
تعداد نظرات : 162
زمان آخرین مطلب : 3444روز قبل
دانستنی های علمی

سنگ درمانی و خواص متافیزیک سنگ ها

در عصر جدید، خواص الکتریکی خانواده کوارتزها (در کوهی) به ثبت رسیده و از آنها در صنعت استفاده به عمل آمده است. در واقع، بدون بهره گیری از فرآورده های کوارتزی، هیچگونه رادیو، تلویزیون یا کامپیوتری وجود نداشت. خانواده کوارتزها، شامل کریستال ها، بلورها، آماتیس ها، کوارتزهای سرخ و دیگر سنگهای مشابه می شوند.

 

زمانی که ، فشار بر این سنگها اعمال گردد، در قطب های سنگ، یک بار الکتریکی به وجود می آید. به همین دلیل است که بسیاری از افرادی که نسبت به انرژی سنگ، حساس و آسیب پذیر هستند به آرامی سنگی را روی موضع مورد نظر فشار می دهند یا آن را لمس می کنند.

 

هم چنین، از خانواده کوارتزها برای ذخیره سازی اطلاعات استفاده به عمل می آورند و این دقیقا همان چیزی است که بومیان همیشه مدعی آن بوده اند. آیا امکان دارد که کریستال ها و بلورهایی که در سراسر جهان یافت می شوند، دارای سوابقی ثبت شده از تمام تمدن ها و کل طیف تجربه انسانی باشد؟

 

خوب، شاید چنین باشد، ولی ما هنوز موفق به یافتن شیوه ای برای برقراری ارتباط با سنگ ها به منظور کسب اطلاعات نشده ایم.

 

کتابهای متعددی به چاپ رسید ه اند که خواص شفابخش و متافیزیک سنگها را به صورت مبسوط و مشروح ذکر کرده اند.

 

اگر چه ، همواره باید به یاد داشته باشید که همه ما از شم و حس ششمی برخورداریم که بایستی ماورای اطلاعات خارجی از آن پیروی نماییم. هیچ سرچشمه و منبع بزرگتر و ارزشمندتری از شم و حس ششم خودتان وجود ندارد. مثلا، اگر احساس می کنید که به طور اتفاقی و ناخودآگاه ، به سمت سنگ خاصی جذب می شوید، احتمالا ، هادی درونتان یا حس ششم تان در تلاش است تا در شما انگیزه ای ایجاد کند تا آن را به دست آورید و همراه خود داشته باشید.

 

روان، ذهن، روح با جسمتان، کاملا خردمندانه عمل می کنند و شما را به سمت سنگی هدایت می کنند که بسامدها و تواترهای ارتعاشی اش با وجودتان سازگار و هماهنگ است. جسم شما دامنه الکترومغناطیسی و گرمای انرژی حاصله از سنگ را به حرکت در می آورد  و هر چه تماس شما با یکدیگر بیشتر باشد، طنین و بازآوایی تان نزدیکتر و شبیه تر می شود.

 

گویی برای خود دوستی جدید و وفادار پیدا کرده اید، هر چه طول ارتباطتان به درازا بکشد، نتایج بهتر و مطلوب تری عایدتان می گردد.

 

 

 

ویژگی سنگها و پاکسازی آن از آنرژی های منفی

 

 

 

ویژگی اصلی سنگها در طبیعت ، جذب انرژی های منفی محیط است.

 

حضور سنگها در محیط کار و زندگی ، انرژی های منفی محیط را جذ ب خود می کند و شما را از تاثیر منفی آنها رهایی می بخشد .

 

به یاد  داشته باشید که لازم است، سنگ تان را با آب شور دریا تمیز کنید،( یا مقداری گیاه مریم گلی را روی آن بمالید) و آن را به مدت چند دقیقه زیر شیر آب بگیرید و بعد به مدت سه تاچهار ساعت در آفتاب قرار دهید تا دوباره از انرژی مثبت شارژ گردیده، از انرژی های منفی ای که از محیط کسب کرده است، کاملا پاکسازی گردد.

 

می توانید با قرار دادن سنگتان بیرون از پنجره ( درمحوطه باز) در هنگام وقوع توفان تندری یا ماه شب چهارده (بدر یا ماه تمام)، یا قرار دادن آن در دریا یا استفاده از "ریکی" (Reiki) و دیگر انرژی های جهت داده شده، آن را شارژ و پاکسازی کنید.

 

درتکیک ریکی هنگام انتقال انرژی مثبت برای شفا، میتوانیم  با قرار دادن سنگها بر روی چاکراها، کسب و ارسال انرژی مثبت را شدت بخشیم، و برای پاکسازی و شارژ مجدد آن در روشی که بالا ذکر شد استفاده نمود.

 

 

 

خواص متافیزیکی سنگ ها

 

 

 

نام سنگ: عقیق (عقیق شجری، آگات، باباغوری)

 

خواص:

 

فراوانی (وفور مال و ثروت)، خوش شانسی، طول عمر، هماهنگی، سازگاری، همسازی، توافق، شجاعت، تهور، جسارت، جرات، دلیری، شهامت، بی باکی ، مصونیت، ایمنی، تعادل انرژی زنانه یا مردانه، ارتباط با روح طبیعت.

 

 

 

نام سنگ: کهربا

 

خواص:

 

عشق و علاقه رمانتیک و رویایی، تزکیه، تطهیر، خردمندی، فرزانگی، قدرت تمیز، شعور، عقل، نیروبخشی، شور و شوق انگیزی، انرژی بخشی، شفابخشی و تعادل مرور گذشته، پاکسازی فضای انرژی .

 

 

 

نام سنگ:  آماتیس (گمست، جمست یا کرکمان)

 

خواص:

 

آگاهی و باخبری معنوی، مکاشفه، تأمل، تعمق، تقویت روحی و روانی، خواب و رویای روشن و واضح، ایمنی و مصونیت در حین فعالیت های معنوی، متانت، جدیت و سنگینی.

 

 

 

نام سنگ: زمرد کبود

 

خواص:

 

آرامش بخش، تسکین دهنده، فرو نشاننده ترس و وحشت های بیمارگونه، مرتبط کننده با اقیانوس و آرامش آن، سکون، آسایش و ارتباط با طبیعت و روح آب.

 

سه شنبه 5/1/1393 - 10:37
نجوم

لكه های غولپیكر بر چهره خورشید

روزهای اول آبان دو گروه لكه بزرگ، بر قرص خورشید نمایان شدند و سپس به تعداد بیشتری تبدیل شدند. باوجود این كه دوره بیشینه فعالیتهای خورشید در سال 1379 سپری شد، اما این دو گروه لكه به راحتی با چشم غیر مسلح دیده میشدند، البته حتما با استفاده از صافی مناسب رصد خورشید در دوره های یازده ساله به بیشینه فعالیتهای خود میرسد و در این زمان تعداد لكه ها نیز افزایش مىیابد. اما در دوره كمینه فعالیـت هایش، ظهور لكه های غولپیكر ، دور از انتظار است.

همچنین این دو لكه بزرگ، زبانه های بزرگی را هم تولید كردند كه موجب فورانهای عظیم جرم از تاج CME)) شدند. این فورانها در برخورد با میدان مغناطیسی زمین در خطوط میدان ایجاد آشفتگی مىكنند . احتمالا به دلیل افزایش فعالیتهای خورشید، ساكنان نواحی قطبی و كشورهای شمالی كره زمین پدیده شفق قطبی را هم مشاهده مىكنند. وقتی فعالیتهای خورشید افزایش مىیابد، ذرات باردار بیشتری را به سوی فضا مىفرستد. این ذرات در مناطق قطبی زمین در برخورد با خطوط میدان مغناطیسی سیاره ما، رنگهای زیبایی را در آسمان تولید مىكنند كه آنها را به نام شفقهای قطبی میشناسیم.

افزایش فعالیتهای خورشیدی در اول آبان پیامد های دیگری نیز داشت. با رسیدن سیل ذرات پرانرژی و باردار طوفان خورشیدی كه یكی از شدیدترین طوفانهای خورشیدی طی سالهای گذشته بود، برخی از ارتباطات مخابراتی ماهواره ای مختل شد.

این دو لكه در چند روز اوایل آبان نمایان شدند و تا اواسط آبان هر دو از نظرها محو شدند، زیرا با چرخش خورشید، پشت قرص آن پنهان شدند.

لكه ها، مناطق نسبتا سردی بر نور سپهر (سطح مرئی) خورشیدند. آنها زمانی شكل مىگیرند كه میدان مغناطیسی خورشید با گازهای یونیده و متلاطم آن تداخل پیدا مىكند و با ساكن نگه داشتن گازها موجب سرد شدن آن بخش از گازها مىشود. دمای متوسط نور سپهر 5700 كلوین است، اما در مركز لكه ها، جایی كه میدان قوىتر است، حدود 2000 كلوین سردتر است. اما اگر یك لكه خورشیدی را به تنهایی نگاه كنید، نور خیره كننده ای دارد. علت تیره دیده شدن آنها فقط كمتر بودن دمایشان در مقایسه با محیط اطراف است. مركز لكه كه بخش تیره تر است و سایه نام دارد. با منطقه ای روشن تر به نام نیم سایه احاطه شده است كه در آنجا گازها اجازه حركت بیشتری دارند.

سه شنبه 5/1/1393 - 10:37
دانستنی های علمی

اگر گیاهان رنگ دیگری داشتند

بهار است و درخت ها و گل ها و گیاه ها برگ تازه داده اند و همه جا باز «سبز» شده. یك لحظه چشم هایتان را ببندید و تصور كنید برگ  گیاهان به جای سبز رنگ دیگری بود. مثلا قرمز یا بنفش یا ارغوانی. خب شاید تصور این چیزها آنقدرها هم سخت نباشد چون در طبیعت از این نمونه ها زیاد داریم، مثلا برگ قرمز بعضی درخت ها در پاییز، درخت ارغوان كه در بهار اول شكوفه های ارغوانی رنگ می  دهد و بعد به تدریج برگ های سبزش جوانه می زند و ... اما فقط تصور كنید بیشتر گیاه ها و در بیشتر اوقات سال از رنگ هایی از این قبیل پوشیده می شدند، همان طور كه حالا از رنگ سبز پوشیده می شوند. به نظر شما محیط طبیعی كمی آرامشش را از دست نمی داد؟ یا بهتر بگویم ما در طبیعت آرامشمان را از دست نمی دادیم؟ منظور من اینجا سلیقه نیست، هر كدام ما ممكن است یك رنگی را بیشتر از رنگ های دیگر دوست داشته باشیم و طبیعت را با آن رنگ بیشتر بپسندیم، ولی من می خواهم بیشتر از رنگ سبز حرف بزنم، از آرامشش و احساسی كه به ما منتقل می كند. رنگ سبز از آرامش بخش ترین رنگ ها است، نه فقط از نظر روانی بلكه به چشم هم آرامش می دهد و آن را خسته نمی كند. به همین دلیل جاهایی كه قرار است چشم طولانی مدت به نقطه ای خاص نگاه كند از رنگ سبز استفاده می كنند. مثلا تخته های كلاس های درس كه مدتی طولانی چشم دانش آموزان یا دانشجویان به آن دوخته می شود، یا بعضی بازی های كامپیوتری كه استفاده كننده از آنها مدتی طولانی به آن نگاه می كنند.  

سبز بودن رنگ بیشتر گیاهان باعث شده این رنگ  معناهایی را هم با خودش به همراه بیاورد. مثلا «نوشدن»، «زندگی»، «رشد» و «پویایی» از معناهایی هستند كه رنگ سبز نمادی از آنها است.

اتفاق جالب دیگری كه در بهار در طبیعت می افتد تركیب بندی رنگ هایی است كه در كنار رنگ سبز قرار می گیرند. رنگ های قرمز، نارنجی، زرد، بنفش و غیره همه از نظر بصری ارتباط خوبی با رنگ سبز برقرار می كند كه آن را در چشم ما جذاب تر و زیباتر می كند. مثلا رنگ قرمز با رنگ سبز تباین مكمل ایجاد می كند كه جذابیت خاص خودش را دارد. یا رنگ زرد در كنار رنگ سبز نوعی هماهنگی یا هارمونی ایجاد می كند.

حالا كه بهار است و دور و برمان پر از رنگ، می توانیم با نزدیك تر شدن به آنها بیشتر بشناسیمشان و از زیبایی هایشان بیشتر لذت ببریم. ( همشهری )

سه شنبه 5/1/1393 - 10:36
دانستنی های علمی

نشانه اى از حقیقت – خواص سنگ ها

گوهرها از عهد باستان به دلیل اعتقاد مردم آن دوران به خواص ویژه خرافاتى و شاید ماوراءالطبیعه این اجسام همواره مورد توجه بوده اند. انسان عهد باستان باور داشت این جسم زیبا و یا هنر خلاقه طبیعت در درون خود خواصى پنهانى دارد كه انسان ها را به سمت خود مى كشد. همین كشش باعث شد بسیارى از ادیان باستانى به دنیاى اوهام و غیر واقعى روى آورند. این ادیان گوهرها را در راه منافع دینى خود مورد استفاده قرار مى دادند. هنوز هم وقتى انسانى در مقابل یك گوهر و یا بلور زیبا و خوشرنگ و شفاف قرار مى گیرد حیران از این است كه چه نیرویى این سنگ را به این اندازه زیبا آفریده است. یك بلور زیبا درون خود عناصرى دارد كه بر زیبایى آن مى افزاید.

در حقیقت عنصر اصلى كه باعث این پدیده ها مى شود ، همان نور است كه زندگى بدون آن ممكن نیست . از آنجا كه نور زیبایى را به گوهر یا كانى مى دهد، زیاد دور از شگفتى نخواهد بود كه انسان هاى دوران گذشته نور را پرستش مى كردند و لذا پیدایش برخى خرافات در مورد گوهرها نیز سرچشمه اى از نور دارد . به جرئت مى توان گفت بیشتر افرادى كه با خود گوهر حمل مى كنند ، بدون آگاهى از این مطلب از این تصور انسانى پیروى مى كنند ، چون براى آنها خواص نورى و خرافاتى نسبت به ارزش مادى گوهر، اهمیت بیشترى دارد. حتى به تازگى در اروپا و آمریكا كتاب هاى بى شمارى چاپ شده كه پر از پدیده هاى خرافاتى گوهرها و سنگهاست در حالى كه علم ارزشى براى این مطالب قائل نیست .

(فرهنگ گوهرشناسى ، دیباچه)

گوهر واژه اى فارسى برابر با جوهر و جواهر است كه به سنگ هاى گرانبها یا قیمتى یا احجار كریمه اطلاق مى شود و به نام هاى سنگ هاى زینتى، تزئینى ، آذینى ، پیرایه اى و احجام نفیسه هم آمده است .

بعضى از نگین ها را اثر و خاصیتى است كه نمى توان آن را انكار نمود، چنانكه فردى را نزد حاكمى به سبب جرمى مى بردند حضرت صادق (علیه السلام) فرمود كه انگشترى عقیق به او برسانند، انگشترى به او رساندند و مكروهى به او نرسید. یا شخصى را از برابر حضرت امام محمد باقر (ع) گذرانیدند تازیانه بسیار بر او زده بودند . حضرت فرمود: انگشتر عقیق او كجاست، اگر با او مى بود تازیانه نمى خورد. یا آنكه كسى نزد حضرت خاتم (ص) آمد و شكوه نمود كه دزد در راه اموال مرا ربود، حضرت فرمود: چرا انگشتر عقیق در دست نداشتى كه آن از هر بدى آدمى را نگاه مى دارد .

سنگ هاى با ارزش فراوانند و در بین این هزارها سنگ گران قیمت پیامبران و ائمه اطهار (ع) تنها بر چند سنگ صحه گذاشته اند اما نه به خاطر آنكه اثرى جادویى دارند، بلكه آن نگین هرچه باشد برگزیده شده و براى دارنده آن اثراتى از جمله فتح مهمات و دفع بلیات و غیره دارد و اثرات آنها ذاتى نیست و از جانب خداى تعالى است. پس اگر كسى اثر آنچه را كه همراه خود مى دارد ، ذاتى و مستقل بداند به خداى یگانه شرك ورزیده است. ضمن آنكه استفاده بعضى از انگشترها مثل طلا براى مردان و انگشتر آهنى و مسى و نگین راه راه بر زنان و مردان را ممنوع كرده اند .

در تفسیر قمى جلد دوم از امام صادق (ع) روایت شده است: همه ملك سلیمان را خداوند در انگشتر او قرار داده بود، هرگاه سلیمان آن در دست مى گذاشت تمامى جن و انس و شیاطین و همه پرندگان و وحوش به نزد وى حاضر گشته و از او اطاعت مى كردند. باد مأمور حمل تخت او بود و همه شیاطین و انسان ها و پرندگان و چهار پایانى كه تحت اوامرش بودند همگى آنها را جابه جا مى نمود.

سلیمان به هنگام رفتن به بیت الخلا، انگشترش را در اختیار برخى از خدمتكارانش قرار مى داد. روزى شیطان آمد و خادم او را گول زد و انگشتر را از او ستاند و آن را در دست نهاد ، نتیجه آن شد كه تمام شیاطین و جن و انس و پرندگان و وحوش مسخر او گشتند و آن حضرت در جست و جوى انگشتر شد ولى آن را نیافت .

سرانجام شیطان ترسید كه مردم متوجه حیله او شوند آن را به دریا انداخت . خداى - عزوجل - ماهى را مأمور به بلعیدن آن انگشتر نمود ، بنى اسرائیل چهل روز در جست و جوى حضرت سلیمان بودند و از آن طرف سلیمان در ساحل دریا به دنبال انگشتر بود و با گریه و زارى به سوى خداى تبارك و تعالى استغفار مى نمود و از این اتفاق به جانب خدا توبه مى كرد . پس از چهل روز به صیادى رسید كه ماهى صید مى كرد ، حضرت سلیمان به او كمك نمود . آن صیاد پس از صید ، یك ماهى به سلیمان داد ، او شكم ماهى را شكافت انگشتر خود را در آن دید و انگشتر را به دست كرد و شیاطین و جن و انس و پرندگان و وحوش در برابرش خضوع كردند و پادشاهى او به همان حالت اول بازگشت و حضرت ، آن شیطان (كه انگشتر را ربوده بود) به همراه لشگرى كه همراه او بودند به وسیله اسماء الهى حبس نمود و عده اى را در دل دریا و بعضى را در میان سنگ و صخره ها زندانى نمود و آن شیاطین تا روز قیامت زندانى و معذب هستند .

از قدیم الایام به فوائد سنگ ها و جواهرات و نیز به خواص مغناطیسى و درمانى آنها توجه داشته و در طب سنتى از آن بهره مى جستند.

گاهى شنیده مى شود فلانى با داشتن یك انگشتر خیر و بركات فراوانى یافته و كارها مطابق میل او پیش مى رود و دیگرى انگشترى دارد ولى هیچ كاربردى برایش ندارد. این به جهت آن است كه باید در انتخاب نوع نگین دقت لازم به عمل آید و نگینى انتخاب شود كه با طبع و مزاج شخص موافق باشد و براى انتخاب جواهر موافق با مزاج و طبع هر شخس دو راه وجود دارد:

راه اول: توجه به روز تولد است . مثلاً اگر شخصى روز پنجشنبه تولد یافته، روز پنجشنبه به ستاره مشترى تعلق دارد، براى او سنگ هایى كه متعلق به مشترى و موافق با آن است تجویز مى شود .

راه دوم: به ماه و برج تولد فرد توجه مى شود . سنگ هاى موافق طبق ماه تولد اشخاص به عبارت زیر است:

آداب انگشترى در روایات اسلامى:

نگین عقیق

الف) ایمنى دهنده در سفرها بوده و آدمى را از بدى ها حفظ مى كند(۱)

ب) با خیر و نیكى روبه رو مى كند(۲)

ج) غم و غصه را رفع مى كند(۳)

ه) فقر را از بین مى برد(۵) و باعث گشایش رزق مى شود(۶)

و) كارها را به نیكى و خوبى تمام مى كند(۷)

ز) موجب اجابت دعا(۸) و برآورده شدن هر حاجتى مى شود(۹)

ح) موجب بركت و باعث ایمنى از بلا مى شود(۱۰)

ط) ایمنى از پادشاه ظالم(۱۱)

ى) همراه داشتن آن به هنگام نماز معادل هزار ركعت است(۱۲)

حضرت محمد (صلى الله علیه و آله) فرمودند: (یا على) همانا عقیق اولین كوهى است كه به ربوبیت خداى متعال و نبوت من و وصى بودن تو و امامت فرزندانت و اختصاص داشتن بهشت به پیروان تو و اختصاص آتش به دشمنان تو شهادت داده است.

انگشتر شرف شمس

شرف شمس در نوزده درجه حمل است و این حروف عالیات كه هفت و سیزده اند، به همین اسم شریف شرف شمس شهرت دارد، بر نگین انگشترى نقش كنند كه صورت صحیح آن این است:

و اگر به این اشكال دیده شود صحیح نیست و صورت صحیح آن همان است كه ذكر شد.

همگى آن را اسم اعظم دانسته اند و خاتم آن را كه اولین كلمه است، خاتم سلیمانى گفته اند و آن را به عوالم خمسه كه حضرت خمس در اصطلاح عارفان است تفسیر كرده اند و در صفحه ۹۲ و ۹۳ و ۲۲۲ و ۲۲۳ حظ و لذ در تأثیر از جعفر خابیه امام صادق از امیرالمؤمنین علیهاالسلام امورى را برشمارد و انتساب آنها را به تورات و انجیل و قرآن ذكر كرده است و نیز بونى در كتاب شمس معارف كبرى جلد اول اوفاقى بسیار در خواص آن آورده است كه «ضحكه للمغفل و عبره للمحصل».

نگین فیروزه

الف) باعث بى نیازى و دورى فقر مى گردد.(۱۳)

ب) جهت ایجاد فرزند مؤثر است. (۱۴)

ج) در استجابت دعا مؤثر است.(۱۵)

د) عامل فتح و پیروزى است. (۱۶)

هـ) دور گرداننده دردها از دیدگان است.(۱۷)

و) موجب گشایش سینه مى گردد.(۱۸)

ز) قوت دل را زیادمى كند. (۱۹)

ح) باعث برآورده شدن حاجات مى شود.(۲۰)

یكى از خادمان امام هادى (علیه السلام) از آن حضرت جهت زیارت على بن موسى الرضا اجازه سفر به سرزمین توس گرفت. حضرت به او فرمودند: انگشترى با نگین عقیق زرد به همراه داشته باش كه بر روى آن حك شده باشد «ماشاءالله لاقوه الا بالله استغفرالله» و بر آن سوى نگین «محمد و على» حك كن.

خادم مى گوید: از نزد امام بیرون شدم و انگشترى را طبق دستور امام تهیه كردم و مجدداً براى خداحافظى به حضور امام رفتم. فرمودند: انگشترى دیگر با نگین فیروزه باید همراهت نمایى كه در بین توس و نیشابور شیرى با تو روبه رو مى شود و قافله را از راه رفتن بازمى دارد، به سوى آن شیر رفته و انگشتر را نشانش مى دهى، به او بگومولاى من مى گوید از راه كنار برو. بعد اضافه كرد، باید نقش روى انگشتر (الملك لله» و سمت دیگر آن «الملك لله الواحد القهار» باشد كه انگشتر حضرت على (علیه السلام) این نقش را داشته است. كه آن سپرى در برابر درندگان و عامل پیروزى در جنگهاست.

نگین یاقوت

الف) باعث از بین رفتن فقر مى شود.(۲۱)

ب) دارنده آن نجابت و بزرگى مى یابد.(۲۲)

ج) پریشانى را زایل مى كند.(۲۳)

رسول خدا (صلى الله علیه و آله) خطاب به امام حسین (علیه السلام) فرمودند:

فرزندم، انگشتر یاقوت و عقیق به دست كن كه فرخنده و مبارك است و هرگاه كسى به آنها نگاه كند نور صورتش زیاد مى شود و یك ركعت نماز با آن دو، برابر با هفتاد ركعت نماز بدون آنهاست...

نگین زمرد

الف) سبب آسانى كارهاست.(۲۴)

ب) زایل كننده فقر است. (۲۵)

ج) فقر را به توانگرى مبدل مى كند.(۲۶)

از امام رضا (علیه السلام) درباره نگینى كه از سنگ زمرد ساخته مى شود، پرسیدند؟

امام فرمود: اشكالى ندارد اما به هنگام طهارت گرفتن (استنجار) آن را از دست درآورند.

نگین جزع یمانى

حضرت على (ع) فرمود: «انگشتر جزع یمانى در دست كنید كه رد نمى كند مگر متمردان شیاطین را»

نگین سنگ زمزم:

حسین بن عبدالله از امام على نقى (ع) سؤال كرد: «آیا خوب است از سنگ ریزه اى كه از چاه زمزم بیرون آرند، انگشترى سازند؟

فرمودند: بلى ، اما چون خواهد استنجاء كند، از دست بیرون آورد.»

نگین حدید چینى :

الف ) جهت نیرومندى نیك است . (۲۷)

ب ) باعث دورى اجانین و شیاطین مى شود. (۲۸)

ج ) از شر هر موجودى در امان مى دارد.(۲۹)

د ) اثر چشم بد را از بین مى برد. (۳۰)

ه- ) باعث آسانى وضع حمل مى شود. (۳۱)

البته این انگشتر به هیچ وجه به زنان باردار توصیه نمى شود چون براى جنین خطر دارد.

ژ ) براى اجابت حاجات دشوار نیك است . (۳۲)

ز ) باعث ایمنى از ترس مى شود . (۳۳)

ح ) همراه داشتن آن به هنگام نماز مكروه است (۳۴)

انگشتر در دست راست یا چپ:

از امام كاظم (ع) سؤال شد آیا انگشتر را باید در دست راست كرد؟ فرمودند: هرطور كه مى خواهى، دست راست باشد یا چپ.

رسول خدا فرمود: یا على !انگشتر در دست راست كن كه این عمل فضیلتى است از سوى خداى - عزوجل - براى آفریدگان مقربش.

ابوالعلاء از امام صادق (ع) در باره انگشتر به دست راست كردن سؤال كرد و گفت: من دیده ام بنى هاشم انگشترهاى خود را در دست راست مى نهند.

حضرت فرمود: پدرم امام محمدباقر (ع) در دست چپ انگشتر مى گذاشت و او (پدرم) افضل بنى هاشم و فقیه ترین آنها بود.

امام حسن عسكرى (ع) در سال دویست و شصت قمرى خطاب به شیعیان فرمودند: تاكنون امر ما این بود كه انگشترتان را به دست راست بگذارید. این در حالى بود كه ما (اهل بیت) در میان شما حاضر بودیم ولى اكنون امر مى كنیم انگشترى را به دست چپ كنید به جهت آنكه ما از میان شما غائب مى شویم تا زمانى كه پروردگار امرما و امر شما را ظاهر كند همانا این بهترین دلیل براى شما در ولایت ما اهل بیت است. همان لحظه شیعیان در حضور امام انگشترهاى خود را از دست بیرون كرده و در دست چپ شان قرار دادند و حضرت به آنان فرمودند: این قضیه را براى شیعیان ما نقل كنید.

رسول اكرم مى فرماید: امتم را از دست كردن انگشتر در انگشت سبابه و وسط نهى مى كنم و در روایتى دیگر این عمل (انگشتر در انگشت سبابه و وسط نمودن) را از افعال قوم لوط دانسته اند.

 

پى نوشت ها:

(۱ ۸، ، ۱۱ ، ۱۲ ، ۱۳) امام جعفر صادق (ع)

(۲و۳و۵و۷و۱۵و۲۵) رسول خدا (ص)

(۴ ۶، ، ۱۴ ، ۲۳ ، ۲۴ ، ۲۶) امام رضا (ع)

(۹) امام سجاد (ع)

(۱۰ ، ۲۲ ، ۲۷ ) حضرت على (ع)

(۱۶) امام هادى (ع)

( ۱۷ ، ۱۸ ، ۱۹ ، ۲۰ ، ۲۱) امام صادق (ع)

( ۲۸ ) باقرین (ع)

(۲۹ ، ۳۰ ، ۳۱ ، ۳۲ ، ۳۳ ) امام صادق (ع)

( ۳۴ ) حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف

منابع و مآخذ : الكافى ، تهذیب الاحكام ، وسایل الشیعه، مكارم الاخلاق ، امامى شیخ طوسى ، عیون اخبار الرضا، حلیه المتقین، هزار و یك نكته.

سید محمد مهدى حسینى

 

سه شنبه 5/1/1393 - 10:36
دانستنی های علمی

فرسودگی كابل ها و نقص سیم كشی دلایل اصلی آتش سوزی در منازل

گفته می شود فرسودگی كابل های برق و سیم كشی غیراستاندارد عامل اصلی وقوع آتش سوزی در منازل مسكونی است و پس از آن بالا ترین آمار حریق ها مربوط به وسائل گازسوز و آتش بازی كودكان است. غیراصولی بودن سیم كشی اغلب ساختمان ها و فرسودگی كابل ها در اغلب موارد و همچنین استفاده بیش از حد از وسایل برقی و تحمیل بار اضافی بر آنها ایجاد جرقه كرده و در نهایت باعث آتش سوزی در ساختمان می شود. شهروندان باید ضمن رعایت نكات ایمنی در هنگام ساخت و ساز از تحمیل بار اضافی به كابل ها نیز خودداری  كنند.

نكته اصلی این است كه اكثر خانه سازان كمترین دقت را در انجام كارهای نهایی ابنیه تحت نظر خویش انجام می دهند و سعی می كنند به طرق مختلف هزینه ها را كاهش دهند، نتیجه این كه در مورد كابل كشی و سیم كشی منازل دقت اندكی به خرج می دهند و هزینه محدودی صرف می كنند. بنابراین بسیاری از منازل تازه ساخته شده فاقد سیستم برق و سیم كشی مناسب هستند و در بدو امر نیاز به بازنگری دارند. شهرداری باید در این مورد بسیار جدی تر و عاجل عمل كند.

علا وه بر این، همجواری وسایل گازسوز با مواد قابل اشتعال یا خراب بودن این وسایل، عدم استفاده از بست ها و رابط های استاندارد و مناسب و نشت شیلنگ های رابط بین وسایل گازسوز با منبع گاز موجب انتشار گاز در منازل و در نتیجه وقوع حریق می شود.

بهترین روش برای جلوگیری از انتشار گاز، نصب دستگاه ترموكوپل بر روی سیستم های گازی و وسایل گازسوز است كه در پیشگیری یا كاهش حوادث آتش سوزی ناشی از انتشار گاز بسیار مو‡ثر است، زیرا به هنگام خاموش شدن شعله مسیر جریان گاز نیز به طور اتوماتیك بسته می شود.

همچنین اقدامات فرهنگی در خصوص هشدار به خانواده ها مبنی بر مراقبت از فرزندان و دور كردن وسایل آتش بازی از دسترس  آنها در كاهش حوادث تأثیر به سزایی دارد. آمارها نشان می دهند بسیاری از مأموریت های سازمان آتش نشانی، رویارویی با حریق های ناشی از بازی كودكان با وسایل آتش زا است. در حالی كه آموزش كودكان توسط خانواده ها جهت استفاده صحیح و مناسب از وسایلی مانند كبریت و وسایل گازی ضمن كاهش آمار آتش سوزی ها، بسیاری از هزینه های مالی و انسانی را نیز كاهش می دهد.

توجه شهروندان نسبت به هشدارهای كارشناسان در زمینه حریق یا دیگر حوادث بسیار اهمیت دارد. بسیاری از مردم ادعا می كنند با خطرات ناشی از آتش سوزی آشنایی لا زم را دارند، ولی كماكان دست به اقدامات خطرساز و خطاهای فاحش می زنند، لذا ضمن آشناسازی مردم با موارد ایمنی باید فرهنگ استفاده درست از امكانات و وسایل مختلف را نیز در بین شهروندان بالا  برد تا میزان خسارت مالی و جانی در زمینه آتش سوزی و حریق تا حدودی كاهش یابد.

سه شنبه 5/1/1393 - 10:36
مصاحبه و گفتگو

گفت و گو با پیمان صادق نژاد، قهرمان شنای معلولان جهان

 

كسی به استقبال قهرمان جهان نیامد

 

 

 

 

  

رضا بهار

این تنها «پیمان صادقی نژاد» نیست كه من در وجود این پسر می بینم. آن چه كه درچهره این جوان، در سربلندی اش، در اعتماد به نفسش و در استواری كلامش می بینم، دستان خانواده ای گرم، حمایتگر و آگاه است كه خوب كودك خود را پرورانده اند، با او راه آمده اند، دستش را گرفته اند و امروز همه، چه خود پیمان و چه خانواده اش سرشار از این مایه افتخارند و همه امیدوار و دلگرم به آینده ای نویدبخش می نگرند.

امروز پیمان، گرچه از موهبت دیدن چندان بهره  نمی برد و اندكی سنگین و سخت راه پرپیچ و خم زندگی را در می نوردد، ولی در او هیچ ردپایی از ناتوانی نمی یابی. حتی شاید انگشت حیرت هم به دهان بگزی و از غلیان این همه شور و توانمندی به عجب آیی.

لختی پای صحبتش می نشینم. زندگی اش را این طور تعریف می كند:

«به خاطر آب مروارید مادرزادی دچار نقص در بینایی شدم. جراحی های گوناگونی در زمان كودكی روی چشمانم انجام دادند. ولی در نهایت آنچه ماند در چشم راست بینایی غیرقابل سنجش بود و در چشم چپ یك دهم بینایی. پدرم كارشناس توانبخشی نابینایان بود و در سازمان آموزش و پرورش استثنایی كار می كرد و در دانشگاهها هم در رشته توانبخشی نابینایان تدریس می كرد. خدا را شكر در چنین خانواده ای زندگی می كردم كه توانستند در سالهای پیش از مدرسه توانبخشی خوبی در مورد من انجام بدهند.» «به سن مدرسه كه رسیدم، بنا را بر این گذاشتند كه من را به مدرسه عادی بفرستند. چرا كه پدرم از عادی سازی و یك پارچه سازی كودكان استثنایی و فرستادن آنها به مدارس عادی اطلاع داشت. یعنی می دانست كه اگر در مدرسه ای عادی با استفاده از امكانات حمایتی ویژه درس بخوانم، امكان موفقیت من دو چندان می شود. این بود كه چه دوران ابتدایی و چه راهنمایی و دبیرستان را در مدرسه های عادی گذراندم. این كار خالی از سختی نبود و چه از لحاظ امكاناتی مثل كتابهای درشت خط و چه مشكلات بسیار ویژه كه مربوط به بینایی من می شد، دچار رنج بودم

* مشكلات شما در دوران تحصیل چه بودند و چه طور با آنها كنار آمدی؟

- متأسفانه، چون آموزش فراگیر در جامعه ما نظام جا افتاده ای ندارد و هنوز جایگاه واقعی خودش را چه در كشور و چه در آموزش و پرورش استثنایی كه متولی اجرای این برنامه است، پیدا نكرده است، به همین خاطر یك دانش آموز استثنایی كه در مدرس ای عادی درس می خواند با مشكلات زیادی روبه رو است. تا آنجا كه مسئولان مدرسه اطلاعات درستی از برخورد با مثلاً یك دانش آموز كم بینا در مدرسه ندارند. به خاطر همین لازم بود تا با آنها ارتباط خوبی داشته باشم و به این صورت ویژگی های خاص خودم را برای آنها توجیه كنم. پدر و مادرم این كار را می كردند، یعنی آگاهی های لازم را چه در دوران ابتدایی و چه راهنمایی در اختیار آنها قرار می دادند.

* این كار نتیجه ای هم داشت؟

- بله، تا حدودی مشكل من را حل می كرد. به علت این كه یك معلم كه تا به حال سر كلاس یك دانش آموز كم بینا را ندیده بود، شاید دو، سه جلسه خودش را با نیازهای ویژه من سازگار می كرد و از جلسه چهارم، باز روند معمول تدریس خود را در پیش می گرفت. مثلاً  یك مشكل بزرگ من درس دادن و نوشتن روی تخته بود كه من از ابتدا با آن روبه رو بودم.

خوب، در دوره دبستان كتابهای درشت خط می توانست به من كمك كند چون تعداد درسها محدود بود و كتابهای درشت خط هم موجود بود. اما از سال چهارم ابتدایی به بعد، ما دیگر كتابهای درشت نداشتیم. سعی می كردم بیشتر از نوار استفاده كنم. تا دوره راهنمایی از نوار استفاده می كردم.

* نوارها را چه طور تهیه می كردید؟

- مادرم می خواند و ضبط می كرد، مجبور بودم تلاش بیشتری كنم و درحقیقت با تلاش بیشتر كمبودها را جبران می كردم. حتی مسئولان مدرسه اطلاع نداشتند كه من با استفاده از نوار درسهایم را حاضر می كنم. چون آن زمان نمی خواستم، ویژگی های خاص من برای مدرسه از یك حدی بیشتر معلوم بشود.

* برای امتحان چه می كردی؟

- برای امتحان معمولاً خودم می نوشتم ولی خطم بد بود. هیچ وقت هم معلمها نفهمیدند این دست خط بد به خاطر ویژگی های خاص من است و حتی همیشه سرزنشم می كردند. ولی به هر حال دوران ابتدایی را به عنوان شاگرد ممتاز و درجه شاگرد اولی كل مدرسه در كلاس پنجم، به پایان رساندم. حتی در همان سال در المپیاد ریاضی هم در سطح منطقه اول شدم. ولی به خاطر درشت نویسی و مشكل اعداد دیگر آن را ادامه ندادم.

در دوره راهنمایی مشكل چند برابر شد. چون هم درسها زیادتر شده بود و هم كتابهای درشت خط واقعاً  نبود. خوشبختانه در آن سالها توانستم لنزهایی تهیه كنم كه به صورت كلیپ لنز روی عینك قرار می گرفت.با استفاده از این لنزها می توانستم كتاب های ریز خط را بخوانم. البته باید آنها را در فاصله بسیار نزدیكی از چشمانم قرار می دادم. وضعیت تحصیلی ام نیز بهتر شد. هر چند، استفاده از این لنزها چندان آسان هم نبود. چرا كه زمان مطالعه را دو برابر می كرد. ولی، به هرحال دوره راهنمایی را هم به عنوان یك دانش آموز ممتاز پشت سر گذاشتم.

البته ناگفته نماند كه من از شش، هفت سالگی ورزش شنا را شروع كردم و از كلاس اول راهنمایی هم با موسیقی آشنا شدم كه همپای با تحصیل و با وجود این كه همیشه وقت كم داشتم به شنا و موسیقی هم می رسیدم. در كلاس دوم راهنمایی توانستم در رشته شنا در میان آموزشگاه های كشور مدال بیاورم.

*در دبیرستان چه رشته ای را انتخاب كردی؟

- كم بیناها و نابیناها در دبیرستان باید رشته انسانی را انتخاب كنند. این هم نه به خاطر آن است كه كم بیناها و نابیناها نمی خواهند یا نمی توانند، بلكه به این علت است كه نظام آموزش و پرورش ما امكانات لازم برای حضور آنها در این رشته ها را فراهم نكرده است. ولی من وسوسه شده بودم رشته دیگری را انتخاب كنم. انتخاب برایم هر روز سخت تر می شد.

* از چه زمانی به رشته های توانبخشی علاقه مند شدی؟

- در همان سالهای دبیرستان. با كسانی آشنا شدم كه دوستان پدرم بودند و سالها بعد استاد خودم شدند.كار درمانی و فیزیوتراپی می خواندند.توجهم به این رشته ها و سایر رشته های توانبخشی جلب شد و علاقه ام نسبت به رشته تجربی هم دو چندان. می دیدم رشته های توانبخشی من را در ارتباط با كسانی مثل خودم قرار می دهد. به هرحال، سالهای دبیرستان گذشت و رسیدم به دوره پیش دانشگاهی. در تمام این سالهای سخت هم تنها امكان توانبخشی من همان لنزهایی بود كه گفتم و حالا در دوره پیش دانشگاهی و كنكور باید با دانش آموزان دیگر هم رقابت می كردم.

جالب اینجاست كه سال سوم دبیرستان من در كنكور ریاضی دانشگاه آزاد شركت كردم و در رشته مهندسی پزشكی قبول شدم. آن سال درس ریاضی را ۶۶ درصد زدم كه معلم هایم تعجب كرده بودند. باید بدانید كه استفاده از منشی، به خصوص در درس ریاضی، چقدر سخت می تواند باشد. گذشته ازاین كه منشی های ما هم چندان آموزش دیده نیستند. بله، قبول شدم ولی نرفتم تا سال دیگر دوباره در كنكور شركت كنم.

*در همه این سالها با درس ریاضی چه می كردی؟

- در سه سال دبیرستان هیچ وقت نتوانستم درس ریاضی را از پای تخته بخوانم. عادت كرده بودم ریاضی را با گوش دادن یاد بگیرم. ولی به خانه كه می آمدم با استفاده از لنز كتاب را می خواندم و با یادآوری شنیده ها، دوباره به خودم درس می دادم.

* كسی كمكت نمی كرد؟

چرا بودند كسانی كه كمك كنند و كمكم هم كردند. ولی كسی نبود كه در این مورد به طور خاص برایم وقت بگذارد.

* بعد از دوره پیش دانشگاهی باز هم سراغ رشته های ریاضی رفتی؟

- خیلی علاقه مند بودم؛ بیشتر از همه به رشته معماری. شاید اگر مشكلات مربوط به بینایی و تحصیل نبود حتماً ادامه می دادم. به همین خاطر در تجربی امتحان دادم و همان سال توانستم با رتبه ۲۴۰۰ در رشته كار درمانی پذیرفته بشوم. الان هم تنها دانشجوی نیمه بینای علوم پزشكی كشور هستم.

* با مشكلات تحصیلی دوران دانشگاه چگونه كنار آمدی؟

- در دانشگاه چند مشكل داشتم. اول این كه رشته من توانبخشی بود و اگر قرار بود مشكل و معلولیت من مخاطب باشد، باید انتظار آینده شغلی و اجتماعی خاصی را می كشیدم. به همین خاطر اصلاً خودم را به عنوان یك فرد كم بینا معرفی نكردم. چرا كه فكر می كردم معرفی شدنم به عنوان یك معلول برایم مخاطراتی را در پی دارد و نه همكاری. سه سال به این صورت درس خواندم و در سال سوم كم كم دیگران پی بردند كه انگار یك دانشجوی كم بینا هم در آن دانشگاه درس می خواند. تا آن موقع نه من گفته بودم كه مشكل بینایی  دارم و نه دیگران در این باره به من چیزی گفته بودند. سر كلاس های دانشگاه مشكلات تخته چند برابر شده بود و نیاز به دیدن اورهدو اوپك هم به آن اضافه شده بود. ولی یاد گرفته بودم تا با گوش دادن یاد بگیرم.

* برای دیدن تصویرها چه می كردی؟

- بله از همان سال اول درس هایی مثل استخوان شناسی داشتیم كه به تدریج درس های دیگری مثل آناتومی، نوروآناتومی، كالبد شناسی و... هم به آن اضافه شد. كتاب ها خیلی ریز بود و دیگر لنزهای من كارایی چندانی نداشت. از ترم دوم هم سالن تشریح ما شروع شد و كالبد شكافی. اینجا دیگر كتاب ها كافی نبودند و باید برای دیدن كالبد شكافی و تشریح تمهیدی می اندیشیدم. به همین خاطر ضبط صوت كوچكی داشتم كه درس استاد را ضبط می كردم. بعد از آن كه بچه ها از سالن می رفتند، با هماهنگی متصدی سالن آنجا می ماندم. درس را درباره از روی نوار گوش می دادم. ماسك ویژه ای برای خودم درست كرده بودم كه بوی فرمالین جسد زیاد آزارم ندهد و با فاصله چهار، پنج سانتی متری از جسد به آن نگاه می كردم و سعی می كردم درس آناتومی را خوب بفهمم. نمراتم هم در حد متوسط و گاه حتی بهتر از دیگران می شد.

* كنار درس ورزش شنا را هم ادامه دادی؟

بله. تا دانشگاه در كنار تحصیل شنا و موسیقی را هم ادامه دادم. سال اول دانشگاه درمسابقات علوم پزشكی در رشته شنا شركت كردم. سال دوم دانشگاه هم از سوی فدراسیون ورزش نابینایان اعلام شد كه برای انتخاب اعضای تیم ملی مسابقاتی را برگزار می كنند. در این مسابقات شركت كردم و توانستم ركورد لازم برای ورود به تیم ملی نابینایان و كم بینایان را به دست بیاورم. در این راه از تجربه و آگاهی مربی خوبم آقای سیدعبدالله عزیزی استفاده كردم. او به من گفت كه می توانم در شنای استقامت موفق بشوم. بگذریم كه در دوران تمرین و آموزش شنا هم مشكلات خاص خودم را داشتم كه به بیناییم مربوط می شد. اما با راهنمایی های مربی ام آقای عزیزی و تمریناتی كه برایم در نظر گرفت، روز به روز ركوردم بهتر می شد. سال سوم دانشگاه، اردوهای تمرینی سخت و پیچیده ای را پشت سر گذاشتم. جا دارد از مساعدت های دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی هم تشكر كنم كه كمكم كردند. مرداد ماه سال ۱۳۸۳ در مسابقات كم بینایان و نابینایان ۲۰۰۳ كانادا شركت كردم و توانستم در رشته ۸۰۰ متر یك مدال نقره بیاورم.

* آیا دیگران هم مدال آوردند؟

- این مدال نقره، اولین مدال جهانی تاریخ شنای كشور ماست. یعنی تا آن روز ما چه در بین افراد سالم و چه نابینا و كم بینا در رشته شنا مدال جهانی نداشتیم. این مدال را هم با ركورد بسیار خوبی كه از خودم به جا گذاشتم به دست آوردم. فكر می كنم باید از فدراسیون شنا درباره این ركورد پرسش بشود. یا اصلاً این ركورد را به شور بگذارند كه با ركورد ملی ما چه اختلافی دارد.

* در مورد ركوردی كه كسب كرده ای توضیح بده و بگو در چه ماده و كلاسی شنا می كنی؟

- نابینایان و كم بینایان در شنا به سه كلاس B_۱ ، B_۲ ، B_۳ تقسیم می شوند. B_۱ شناگران فاقد بینایی اند، B_۲ كسانی اند كه درجه ای از بینایی در حد رنگ بینی و نوربینی دارند و B_۳ هم افراد كم بینا هستند. من در كلاس B_۳ و در رشته ۱۵۰۰ متر استقامت شنا می كنم. با همین رشته هم در مسابقات جهانی شركت كرده بودم. ولی گفتند كه آخرین رشته در آن مسابقات ۸۰۰ متر است. من هم در این رشته در مسابقات جهانی شركت كردم و توانستم مدال بیاورم. اما در این ماده ركوردم ده دقیقه و شانزده ثانیه بود، كه ركورد فوق العاده قابل قبولی حتی در حد تیم ملی عادی بزرگسالان كشورمان محسوب می شد.

* متولی ورزش معلولان در ایران چه كسی است؟

- ما برای ورزش معلولان در كشورمان، دو نهاد اصلی در سطح فدراسیون داریم. یعنی یك فدراسیون جانبازان و معلولان داریم كه تا چند سال پیش نابینایان، كم بینایان هم زیر مجموعه ای از این فدراسیون بودند، ولی حالا چند سال است كه فدراسیون نابینایان و كم بینایان مستقل شده است. فدراسیون جانبازان و معلولان، افراد با معلولیت های جسمی را تحت پوشش قرار می دهد، اما فدراسیون نابینایان و كم بینایان تنها نابینایان و كم بینایان را. همه اینها در سطح استان ها، هیأت هایی را دارند و زیر نظر سازمان تربیت بدنی هستند.

* پاراالمپیك چطور؟

- فدراسیون ها برای مسابقات جهانی اند. برای مسابقه های المپیك هم دو نهاد در كشور وجود دارد. یكی كمیته ملی المپیك ایران است و دیگری كمیته ملی پاراالمپیك یا ام پی سی ایران.

* ورزشكاران معلول چطور به پاراالمپیك معرفی می شوند؟

- آنها بعد از این كه در مسابقه های جهانی مدال آوردند. برای شركت در رقابت های پاراالمپیك به این كمیته معرفی می شوند.

جالب اینجاست كه من هم معرفی شدم. یعنی پس از بازگشت از مسابقات جهانی كانادا، مسئولان ورزش معلولان به من گفتند كه برای ایران در ماده ۸۰۰ متر كلاس B_۳ برای شركت در رقابت های پاراالمپیك آتن سهمیه آورده ام. اما پس از پیگیری های من اعلام كردند كه در فهرست رده بندی جهانی قرار نمی گیرم. به همین خاطر با فدراسیون جهانی نابینایان و كم بینایان و همچنین كمیته برگزار كننده مسابقات پاراالمپیك آتن شخصاً مكاتبه كردم. آنها گفتند كه مسابقات شنا در ماده ۸۰۰ متر در پاراالمپیك آتن برگزار نمی شود، جدای از این كه، اصلاً فهرست رده بندی در مورد این ماده وجود ندارد.

* وقتی در رقابت های جهانی كانادا مدال آوردی، فكر می كردی چه استقبالی از تو به عمل بیاید؟

- وقتی در كانادا مدال آوردم رؤیای من بود كه در ایران چه تقدیری از ما می شود. اما جالب است كه در فرودگاه مهرآباد تهران حتی یك مارش برای ما نزدند و كسی به استقبالمان نیامد. همان طور كه هنگام رفتن به كانادا كسی ما را بدرقه نكرد و برای روحیه دادن به ما موسیقی سرود ملی را ننواخت. در بازگشت ما دو نفر بودیم، یكی از بچه های دوومیدانی و من به عنوان برنده اولین مدال تاریخ شنایمان. در فرودگاه هم با ازدحام معمولی آنجا روبرو شدم و آن حلقه گلی را هم كه به گردنم انداختند، خانواده و دوستانم تهیه كرده بودند.

بعد از آن هم هیچ حمایتی از من نكردند و هیچ امكانی برایم فراهم نشد. هر چند زحمات فدراسیون نابینایان و كم بینایان قابل تقدیر است. چون انصافاً خوب كار می كنند. ولی شاید تنها تقدیری كه از من كردند؛ انتخاب شدنم به عنوان قهرمان قهرمانان به همراه ده نفر دیگر در استان تهران بود.

* اداره تربیت بدنی سازمان بهزیستی چه كرد؟

- این هم داستان جالبی دارد. خوب، من رشته ام همین است. توانبخشی است. بهزیستی را هم خوب می شناسم. اما شاید برای آن كه بهتر شرایط را درك كنم، به عنوان مددجو و از طریق مددكارم اقدام كردم. حال بماند كه چقدر از اینجا به آنجا رفتم. چقدر از این اداره به آن اداره رفتم تا این كه من را به مسئول تربیت بدنی معرفی كردند. هر جا كه می رفتم به به! بود و احسنت! و آفرین! ولی وقتی موقع عمل می رسید نه بخشنامه ای بود و نه دستور و قانونی. مسئول تربیت بدنی بهزیستی هم با كلی سلام و صلوات، تحویلم گرفت. ولی گفت كه چون ما تا به حال در تاریخ ورزش شنای سازمان بهزیستی اصلاً قهرمانی یك معلول كم بینا در سطح جهان را نداشتیم و فكر هم نمی كردیم روزی این اتفاق بیفتد، به خاطر همین هیچ بخشنامه ای در این باره نداریم. اما می توانیم حكم قهرمانی جهانی ات را كنار بگذاریم و به حكم قهرمانی كشوری تو جایزه بدهیم. بعد هم آمد برای چهار حكم قهرمانی كشوری ام، پنجاه هزار تومان جایزه نوشت! برای چهار مدال طلا در دو سال پنجاه هزار تومان!

و این جای خجالت داشت. چون بهزیستی كه متولی توانبخشی معلولان در سطح كشور است، از من می خواست توانایی سطح بالاتر را زیر پا بگذارم و توانایی سطح پایین تر را برای تقدیر ارائه دهم و به آن توانایی بسنده كنم!

* به نظر می رسد آن طور كه انتظار داشته ای نتوانسته ای خودت را به جامعه، به مردم و به دیگر معلولان معرفی كنی و از توانمندی ها و موفقیت هایت بگویی. خودت برای این منظور كاری كرده ای؟

خیلی جالب است. در حقیقت درخواست و هم گله من الان این است. چند ماه، یعنی از شهریورماه تا اسفند ماه سال گذشته سعی كردم به ملاقات دكتر راه چمنی، رئیس سازمان بهزیستی كشور، بروم. یعنی الان اگر به دفتر ثبت قرار ملاقات های منشی ایشان مراجعه كنید، شاید دوازده بار درخواست ملاقات من در این دفتر ثبت شده باشد ولی هنوز به این ملاقات نایل نشده ام. تنها هدفم از انجام این ملاقات هم معرفی خودم به سازمان بهزیستی بوده كه به آنها بگویم من هستم؛ با این توانمندی ها. بیایید از من و تجربه من برای ارتقای سطح توانبخشی جامعه استفاده كنید.

به هر حال، اگر تا امروز می گفتم كم بینا نیستم، چون می خواستم به این موفقیت ها برسم، حالا كه رسیده ام، می خواهم بگویم: «من كم بینا هستم.» به این علت كه می خواهم به توانبخشی كشورم بگویم: «ما می توانیم.» به مردم بگویم كه ما می توانیم، اما در دوره ای باید پنهان باشیم و آنگاه آشكار شویم. به هر تقدیر، چون در ایران نتوانسته ام به چنین بازتابی برسم، با راهنمایی استادم، می خواهم خودم را به عنوان یك معلول موفق و به عنوان كسی كه در ورزش، در هنر و در تحصیل موفق بوده و ناتوانایی های خود را كنار زده و خوب توانمند شده، به یونسكو معرفی كنم.

* درباره آینده شغلی و كاری خودت چطور فكر می كنی؟

- من سعی كرده ام زندگی ام را روی سه ستون بنا كنم. خانواده و بخصوص پدرم در این راه خیلی مشوق من بوده اند. اول ستون ورزش بود. امیدم این بود كه حتی تنها روی همین ستون یك زندگی مستقل بنا كنم. مثل افراد سالم كه این كار را می كنند. ورزش را امروز به بالاترین سطح خودش رسانده ام، ولی امروز آن را تهی می بینم، گرچه شاید از شش سالگی روی آن حساب می كردم.

از طرف دیگر، ستون دیگری را ایجاد كرده ام به نام هنر. الان هم به عنوان نوازنده سازهای كوبه ای (ضرب و دف) با گروه های موسیقی از جمله گروه «سمان» همكاری می كنم. تا به حال هم چند كنسرت اجرا كرده ایم و خدا را شكر، امسال با كاری كه به جشنواره بین المللی موسیقی وین كه بزرگترین جشنواره موسیقی جهانی در سال است فرستاده ایم. در این جشنواره در بخش موسیقی ملل پذیرفته شده ایم و در دی ماه سال جاری با گروه سمان به این جشنواره می رویم. در حوزه هنر هم من هیچ وقت، خودم را به عنوان نابینا یا كم بینا معرفی نكردم گرچه مشكلات زیادی را از سر گذراندم؛ از خواندن نت ها تا همنوازی در گروه كه هر كدام به نوعی به دیدن نیاز دارد. اما نمی دانم اگر در این جشنواره هم مقامی بیاورم چه خواهد شد. شاید موسیقی هم سرنوشت ورزش را پیدا كند.

پایه دیگر، تحصیلاتم است. بعد از گذراندن سال های مدرسه و نواختن یك ملودی جدید و رفتن به رشته تجربی و آنگاه رفتن به رشته كار درمانی و شناخته شدن به عنوان تنها دانشجوی پزشكی، حالا می توانم بگویم هدفم توانبخشی و عشقم توانبخشی است و دوست دارم كار حرفه ای خود را در آینده رشته كار درمانی قرار دهم. به امید خدا در كنكور كارشناسی ارشد هم شركت كرده ام و امیدهای بسیار زیادی برای قبولی دارم. در واقع، در آینده شغلی و حرفه ای، بزرگترین هدفم این است كه در راه توانبخشی بتوانم موفق شوم و آرزو دارم نظام توانبخشی ما هم بتواند همپای رشد علم توانبخشی، رشد كند و با علم كشور همگام شود.

امیدوارم روزی هم فرا برسد كه من مددجو بتوانم به سادگی مسئولان توانبخشی كشورم را ملاقات كنم.

سه شنبه 5/1/1393 - 8:46
بهداشت روانی

مُنگول نیستند كم توان ذهنی اند

 

 

 

 

  

علی اصغر محمدی

كودكان دارای سندرم دان یا «تریزومی ۲۱» عقب مانده ذهنی به حساب نمی آیند. زیرا با خدمات آموزشی و پزشكی خاص، می توانند تا سر حد امكان، زندگی عادی داشته باشند و در مدارس عادی درس بخوانند

اشاره: سندرم و سندرم دان چیست؟ سندرم یعنی گروهی از نشانه ها. سندرم دان یك اختلال مادرزادی است كه بر توانایی فیزیكی و ذهنی كودكان اثر می گذارد. برای آشنایی با «سندرم دان» كه در اصطلاح قدیم به آن «منگولیسم» گفته می شد، همچنین نحوه تشخیص، مراحل رشد، آموزش، درمان و... گفت وگویی با دكتر طلعت اللهیاری مؤسس و مدیرعامل انجمن سندرم دان ایران ترتیب داده ایم. دكتر اللهیاری، در حال حاضر عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه آزاد اسلامی و مشاور توانبخشی مركز بهداشت صدا و سیما است.

وی در طول این گفت وگو همواره تأكید داشت كه «كودكان دارای سندرم دان یا «تریزومی ۲۱ عقب مانده ذهنی به حساب نمی آیند. زیرا با خدمات آموزشی و پزشكی خاص، می توانند تا سر حد امكان، زندگی عادی داشته باشند و در مدارس عادی درس بخوانند.» آنچه در پی می خوانید گفت و گوی همشهری با دكتر طلعت اللهیاری، مدیرعامل انجمن سندرم دان ایران است.

* خانم دكتراللهیاری، برای ورود به بحث لطفاً تعریف جامعی از سندرم دان ارائه كنید.

- سندرم دان یا تریزومی ۲۱ ویا به اصطلاح سابق «منگولیسم»، نوعی اختلال كروموزمی مادرزادی است كه باعث كم توانی جسمی و هوشی كودك می شود. ولی در صورت آموزش مناسب برای كودكان، ناتوانی آنها به حداقل ممكن می رسد تا آنجا كه فرد دارای سندرم دان می تواند مثل سایرین زندگی طبیعی داشته باشد.

اسم «دان»  به این دلیل متداول است كه نخستین بار دكتر دان انگلیسی در سال ۱۸۶۶ میلادی به اختلاف ظاهری این افراد با سایر افراد پی برد؛ از این رو اسم دان بر این سندرم یا نشانه اطلاق شده است. در حالی كه پروفسور ژروم لژون فرانسوی در سال ۱۹۵۹ میلادی (۱۳۳۸ شمسی) كشف كرد كه سندرم دان نتیجه یك كروموزوم اضافه به نام كروموزوم شماره ۲۱ است، یعنی در هر سلول به جای ۴۶ كروموزوم تعداد ۴۷ كروموزوم وجود دارد. سندرم دان در تمام دنیا منجر به كند شدن یادگیری كودك می شود و به نژاد، مذهب، ملیت یا موقعیت اقتصادی و اجتماعی ارتباطی ندارد.

* چند درصد از كودكان به این اختلال دچار می شوند؟

- از هر ۷۰۰ نوزادی كه زنده متولد می شود، یك كودك دارای سندرم دان است. مثلاً طبق آمار یونیسف در سال ۱۹۹۶ میلادی، از دو میلیون و ۲۴۴ هزار كودك كه در سال ۱۳۷۵ هجری شمسی در ایران متولد شده اند ۳۴۰۰ كودك دارای سندرم دان بوده اند كه ۹۴ درصد این كودكان دارای سه كروموزوم ۲۱ هستند. در ۳ درصد كودكان، كروموزوم اضافی ۲۱ به یكی از كروموزوم های شماره ۱۳ ، ۱۴ یا ۱۵ ضمیمه است كه جابه جایی نامیده می شود و ۳ درصد بقیه دارای سلول های نرمال هم (۴۶ كروموزمی) هستند، اما اكثر سلول ها ۴۷ كروموزومی هستند كه این حالت موازئیسم نامیده می شود.

*قدری هم از تاریخچه سندرم دان بگویید.

- مروری كوتاه بر تاریخچه این اختلال نشان می دهد كه در سه زمینه اصلی: پزشكی، آموزشی و اجتماعی، تحول شگرفی به شرحی كه بدان اشاره می شود و صورت گرفته است.

در زمینه پزشكی، متخصصان فهرست آزمایش هایی در سنین مختلف را آماده كرده اند تا كودك از بدو تولد تحت نظر قرار گیرد و با استفاده از آخرین دستاوردهای خدمات پزشكی، می توان ناتوانی جسمانی كودك را به حداقل ممكن رساند و نیز در جهت سلامت و رشد جسمانی كودك اقدام كرد.

در زمینه آموزشی، با توجه به تحقیقات علمی انجام شده در بسیاری از جوامع، این كودكان از سایر دانش آموزان (عادی) جدا نیستند، بلكه برعكس، چون رفتار دیگران را به خوبی تقلید می كنند و فوق العاده عاطفی هستند، در مدارس عادی به تحصیل مشغول می شوند؛ به ویژه آن كه با شیوه های خاص آموزشی و پزشكی از بدو تولد برای آموزش در مدارس عادی آماده می گردند.

در زمینه اجتماعی، نگرش مثبت افراد اجتماع به ویژه متخصصان و والدین و آگاهی از قابلیت ها و استعدادهای این كودكان، تحول بزرگی را در زندگی آنان فراهم می آورد. به عنوان مثال امروزه تعیین بهره هوشی، همچون گذشته نمی تواند عامل قطعی تقسیم بندی هوشی كودكان باشد، به بیان دیگر همان گونه كه تب سنج وضعیت كودك را در زمان خاص نشان می دهد تا بتوان برای پایین آوردن دما به حد طبیعی اقدام كرد، بهره هوشی نیز هوش كودك را در دوره خاص نشان می دهد تا با دخالت سایر عوامل از جمله خدمات آموزشی و پزشكی بتوان برای افزایش آن اقدام كرد.

* روش تشخیص و درمان سندرم دان چگونه است؟

- چنانچه نوزادی دارای سندرم دان باشد، پزشك متخصص می تواند با توجه به علائم ظاهری نوزاد در بدو تولد، این حقیقت را دریابد و برای اطمینان كامل انجام آزمایش كاریو تایپ، آن را از نظر پزشكی به طور صددرصد مشخص می كند. البته امكان تشخیص آن در سه ماه اول بارداری با انجام آزمایش آمینوسنتز توسط پزشك متخصص هم امكان پذیر است.

نوزاد دارای سندرم دان در مقایسه با دیگر نوزادان، جثه كوچكتری دارد و رشد فیزیكی او همانند رشد ذهنی او كند انجام می شود. به هر حال باید توجه شود كه استعداد ذهنی، رفتار و پیشرفت رشد كودكان دارای سندرم دان بسیار متفاوت است و آموزش و رسیدگی به موقع به آنها،  دارای تأثیر بسزایی است.

* مشخصات ظاهری كودكان دارای سندرم دان چیست؟

- امروزه نزدیك به ۵۰ مشخصه فیزیكی همراه با سندرم دان مشخص شده است. كودكان دارای سندرم دان كه بسیار مهربان و عاطفی هستند، مشخصات یكسانی دارند. به همین دلیل به نظر می رسد كه شبیه به یكدیگر هستند و برخی از مشخصات ظاهری این كودكان بدین شرح است: چشم ها ممكن است تنگ و كشیده و یا به اصطلاح بادامی شكل باشد و پرده كوچكی در گوشه داخلی آن دیده شود. معمولاً بینی كوچك است كه به صورت، حالت مسطح می دهد و بینی در قسمت بالا به صورت تخت و صاف است. پشت سر معمولاً صاف است. عضلات اغلب شل است. زبان معمولاً از اندازه طبیعی بزرگتر است.

* درباره دوران نوزادی و قبل از دبستان این كودكان چه اطلاعات و مشاهده هایی در دست است؟

- دوران نوزادی، در صورتی كه با آموزش كودك از بدو تولد شروع شود، باعث پیشرفت شرایط ذهنی جسمی كودك می گردد. معمولاً كودك دارای سندرم دان در سن نشستن، ایستادن، راه افتادن و صحبت كردن در مقایسه با كودك عادی، دارای تأخیر است؛ ولی با اجرای برنامه های توانبخشی این تأخیر به حداقل می رسد و گاه همزمان با كودك عادی می شود. دوران قبل از مدرسه بین ۳ تا ۵ سالگی است كه كودكان می توانند از برنامه های آموزشی مهدكودك برخوردار شوند و قضاوت و دید متخصصین آموزشی در مورد كودك در این دوره سنی بسیار حائز اهمیت است.

* دوران دبستان این كودكان چگونه است؟

- كودكان در دوران دبستان تجارب آموزشی مفیدی می توانند به دست آورند. تحقیقات مختلف در كشورهای پیشرفته نشان داده است كه اگر برنامه های توانبخشی برای كودكان سندرم دان از بدو تولد شروع شود بسیار مؤثر است و اكثر این كودكان در مدرسه عادی از پیشرفت رضایت بخشی برخوردار بوده اند. بنابراین آگاهی والدین از اهمیت تأثیر برنامه های توانبخشی از بدو تولد و برنامه ریزی آموزشی جهت برخورداری كودكان سندرم دان از محیط آموزش عادی بسیار حائز اهمیت است. ولی در حال حاضر این امر در ایران به دلیل وجود نظام قبولی و مردودی و محتوای سنگین و نظری كتب درسی، بسیار مشكل است. گرچه نخستین مدرسه كودكان استثنایی حدود ۳۰ سال قبل در ایران تأسیس شده است، ولی متأسفانه روند پیشرفت آموزش این كودكان علی رغم تلاش ها و كوشش های دلسوزانه دست اندركاران آموزش و پرورش دورنمای مثبتی را نشان نمی دهد. در سیستم آموزش و پرورش ایران سه اصل وجود دارد كه در سیستم های آموزشی كشورهای پیشرفته یا وجود ندارد و یا بسیار كمرنگ است كه این سه اصل عبارتست از:

اصل مردود شدن دانش آموز.

اصل معلول شدن دانش آموز

اصل محروم شدن دانش آموز.

نتیجه آن كه به دلیل وجود سیستم آموزش خاص در كشورمان بسیاری از دانش آموزان در اثر به دست نیاوردن حداقل نمره قبولی، مردود می شوند و در صورت بیش از دو بار مردودی در یك كلاس، یا راهی مدارس استثنایی می شوند و یا آموزش را رها می كنند. گروهی از دانش آموزان با تعیین بهره هوشی، در رده معلولین قرار داده می شوند كه یا راهی مدارس استثنایی می شوند و یا از آموزش استثنایی نیز محروم می شوند و سرانجام گروهی از دانش آموزان به دلیل زندگی در نقاط محروم و نبود امكانات آموزشی از یادگیری محروم می شوند.

* مشكل اصلی این كودكان چیست؟

- مشكل اصلی كودكان دارای سندرم دان، كم توانی ذهنی است كه در یادگیری آنها تأثیر می گذارد. خوشبختانه با پیشرفت های علم پزشكی، امروزه این كودكان زندگی بهتری نسبت به گذشته دارند كه از آن جمله اعمال جراحی لازم، جراحی زبان و یا جراحی پلاستیك صورت و مصرف ویتامین ها و قرص های لازم برای این كودكان است.

از طرفی خدمات توانبخشی مانند گفتار درمانی و كاردرمانی در صورتی كه از بدو تولد شروع شود، در پیشرفت شرایط آنها می تواند بسیار مؤثر باشد. مشكل جسمی كودكان سندرم دان بخشی به دلیل هپوتونی عضلانی است. بنابراین تمرین های حسی- حركتی مفید خواهد بود، به طوری كه باعث افزایش بهره هوشی می شود.

ذكر این نكته ضروری است كه كودكان دارای سندرم دان یا تریزومی ۲۱ عقب مانده ذهنی به حساب نمی آیند. زیرا با خدمات آموزشی پزشكی خاص اكثراً می توانند در مدارس عادی درس بخوانند.

* آیا تست های بهره هوشی برای تعیین درجه هوشی مناسب است؟

- نخستین تست های تعیین بهره هوشی در حدود ۵۰۰ سال پیش شروع شد و از آن زمان تاكنون تست های گوناگونی مانند تست های بینه و وكسكر ارائه شده است، ولی به دلایل زیر، تعیین بهره هوشی به عنوان تعیین درجه هوشی به منظور طبقه بندی توصیه نمی شود:

مقیاس های بهره هوشی مقیاس های قطعی و واقعی نیستند.با این مقیاس ها، نمی توان توانایی ذهنی نوزاد تازه متولد شده را تعیین كرد.

بهره هوشی كودك به مرور قابل تغییر است. همچنین محیط یادگیری خوب باعث افزایش بهره هوشی می شود.

اكثراً تعیین بهره هوشی كودك كم توان ذهنی به عنوان یك برچسب برای طبقه بندی كودك در رده های پایین به كار می رود.

تعیین بهره هوشی دال بر این نیست، كه كودك با مشكلات روزانه خود چگونه باید كنار بیاید.

مقیاس های بهره هوشی برای اجرا در فرهنگ های متفاوت مناسب نیست.

مقیاس های بهره هوشی مانند مقیاس های وزن و قد دقیق نیستند. بنابراین با توجه به موارد یاد شده و نیز اهمیت برخورداری كودكان سندرم دان از محیط آموزشی همانند كودكان عادی امروزه در اكثر كشورهای پیشرفته تست های بهره هوشی به عنوان طبقه بندی كردن كودكان در رده های پایین مورد توجه قرار نمی گیرند به ویژه آنكه برنامه های گفتاردرمانی و كاردرمانی و مراقبت های پزشكی باعث افزایش سطح ذهنی كودك می شود.

* درباره فهرست معاینه های پزشكی برای افراد دارای سندرم دان توضیح دهید.

- افراد دارای سندرم دان نیازمند همان مراقبت های بهداشتی هستند كه سایر افراد نیاز دارند. آكادمی علوم بیماری های بهداشت كودكان در آمریكا همان معاینه و ایمن سازی را برای این افراد توصیه می كند كه برای سایر افراد در نظر دارد. در سال ۱۹۹۲ میلادی كنگره ملی سندرم دان اجازه تجدید چاپ فهرست معیانه های پزشكی را دریافت كرد تا افراد و گروه های علاقه مند آن را به كار ببرند. هدف از این فهرست معاینه، مساعدت به والدین و متخصصان و اطمینان از این است كه مراقبت  بهداشتی مناسب برای این افراد فراهم شده است. این فهرست معاینه كه به طور مرتب با اطلاعات پزشكی روز تطبیق داده می شود، انجام آزمایش های مختلفی را در پنج دوره به شرح زیر توصیه می كند:

دو ماه اول تولد (تولد تا دو ماهگی)، دوران نوزادی (۲ ماهگی تا ۱۶ ماهگی)، دوران كودكی (۱ تا ۱۲ سالگی)، دوران بلوغ (۱۲ تا ۱۸ سالگی) و دوران بزرگسالی (۱۸ سال به بالا).

* خانم دكتر اللهیاری معرفی كوتاهی از انجمن سندرم دان و عملكرد آن ارائه دهید.

- انجمن سندرم دان ایران برای اولین بار در ایران در سال ۱۳۷۵ به صورت یك انجمن علمی تخصصی غیردولتی (NGO) تأسیس شد و انجام كلیه خدمات در آن افتخاری است. انجمن در این مدت كوتاه در دو شاخه اصلی خدمات مستقیم و غیرمستقیم فعالیت داشته است.

خدمات مستقیم شامل پذیرش خانواده و تشكیل پرونده، معاینه پزشكی كودك و مشاوره با مادران و توجیه برنامه های لازم و خدمات غیرمستقیم شامل تماس با نهادهای دولتی و خصوصی و جمع آوری اطلاعات علمی جدید از طریق شبكه جهان نما (اینترنت) بوده است. این دسته خدمات (غیرمستقیم) عبارتست از:

پزشكی: طی تماس با وزارت بهداشت و ارائه مقاله های علمی جهت مورد نیاز بودن قرص اسید فولیك ۵ میلی گرم برای كودكان دارای سندرم دان، پس از بررسی های كارشناسانه، مجوز خط تولید این قرص برای كارخانه های مرتبط وزارت بهداشت صادر شد و در حال حاضر این قرص در داخل كشور تولید و با تجویز پزشك در دسترس است.

انجام آزمایش های پزشكی لازم به صورت رایگان در یك دوره زمانی با همكاری بیمارستان كودكان مفید و مركز ژنتیك دانشگاه تهران.

توان بخشی: ارجاع كودك به كلینیك های توان بخشی دولتی و خصوصی.

آموزشی: در نشست های متعدد با مسئولان وزارت آموزش و پرورش تبادل اطلاعات به عمل آمد و لزوم ثبت نام آن دسته از كودكان دارای سندرم كه در تست سنجش قبول شده اند در مدارس عادی یادآوری شد.

اجتماعی: تغییر نگرش اجتماع از طریق سخنرانی در مجامع علمی و ارائه آخرین اطلاعات علمی جدید به متخصصان پزشكی و آموزشی.

طرح های پژوهشی: اجرای طرح پژوهشی با حمایت مالی مركز امور مشاركت زنان نهاد ریاست جمهوری و ارائه راه كارها جهت پیشرفت كیفیت زندگی این كودكان.

* آیا طرح جدیدی هم در این زمینه دارید؟

- بله. طرح جدیدی با عنوان حمایت پزشكی كودكان دارای سندرم دان نیازمند عمل جراحی قلب با حمایت مركز امور مشاركت زنان وابسته به نهاد محترم ریاست جمهوری در دست مطالعه است.

سه شنبه 5/1/1393 - 8:46
بهداشت روانی

ضرورت بازنگری در شیوه برخورد با كودكان استثنایی

ناتوانی را با محرومیت پاسخ ندهیم

ایمانی پارسا

در كنار همه واقعیت های موجود در جامعه آنچه كه كمتر مورد توجه و دقت نظر كارشناسان و مردم قرار می گیرد بحث مربوط به كودكان استثنایی و مشكلات و آسیب های آنهاست.

در حالی كه شاهدیم جامعه به اندازه كافی در موضوعاتی چون دختران فراری، اعتیاد، كارتن خوابها حساسیت نشان می دهد، در مقوله دردسرهای تمام نشدنی كودكان استثنایی و وضعیت زجرآور آنها كمتر رسانه ای با تیزبینی و موشكافی مسائل آنها را دنبال می كند.

به باور بیشتر كارشناسان اجتماعی، پدیده فقر و معضلات مرتبط با آن به عنوان یكی از عوامل تأثیرگذار بر شدت و حدت زندگی اجتماعی مطرح می باشد.

كودكان استثنایی هم از این قاعده مستثنی نیستند. بیشتر این كودكان در خانواده های محرومی زندگی می كنند كه فقدان اطلاعات اولیه برای اداره یك زندگی مهمترین مشخصه آن است. والدین این كودكان نگاه واقع بینانه ای به زندگی خانوادگی ندارند و فقدان این نگاه باورپذیر بعضاً موجب محدود شدن روابط اجتماعی سالم در كودكان استثنایی می گردد.

دكتر رنج بخشی، عضو هیأت علمی دانشگاه و متخصص كودكان استثنایی با اشاره به اهمیت نقش دولت، آموزش و پرورش و مهمتر از همه والدین این كودكان اظهار می دارد: با توجه به شرایط ویژه ای كه این بچه ها دارند می بایست مجموعه امكانات خاصی توسط دولت و خانواده های این بچه ها فراهم شده و كمی از بار مشكلات آنها كاسته شود. وی با تأكید بر مشكلات فرهنگی افراد جامعه و نحوه برخورد نامناسب اطرافیان با این بچه ها خاطرنشان كرد: آنچه كه در رابطه با بچه های استثنایی در اولویت برنامه ها قرار می گیرد ،مسأله بالا بردن سطح فرهنگ افراد جامعه است ؛چرا كه بعضاً  دیده شده است كه بسیاری از بزرگسالان در هنگام روبه رو شدن با این بچه ها خود و فرزندانشان را از آنها دور می  كنند و یا به دیده حقارت به آنها می نگرند.

به راستی چه بسیاری از افراد به دید یك بیمار مسری به این بچه ها نگاه می كنند و یا فكر می كنند كه این بچه ها به آنها آسیبی خواهند زد.

واقعیت امر آن است كه استثنایی بودن بیماری نیست بلكه یك حالت و ویژگی است، به عبارتی بعضی ها پایین تر و یا بالاتر از خط نرمال جامعه قراردارند و این نمی   تواند دلیلی برای نقض وجود این افراد باشد.

دكتر رنج بخش در رابطه با علت وابستگی شدید و اظهار محبت زیاد این بچه ها در هنگام رویارویی با افراد غریبه و كسانی كه به آنها توجه می  كنند اظهار می دارد: واقعیت امر آن است كه یك بچه طبیعی از هزاران منبع محبت دریافت می كند؛ به طوری كه وقتی با یك بچه سالم و زیبا روبه  رو می شویم آن را در آغوش می گیریم و به آن محبت می كنیم اما این بچه ها حداقل محبت و توجه را دریافت كرده اند و تشنه توجه و محبت هستند.

به گفته وی، بسیاری از این بچه ها به دلیل همین كمبود سریعاً  در دام بسیاری از مشكلات افتاده و به خیلی  از مسائل آسیب زا دچار می شوند.

امیررضا پرحلم -كارشناس و آسیب شناس اجتماعی آستانه تحمل و مدارا را در خانواده های این كودكان پایین دانسته و می گوید: علاوه بر فقر فرهنگی كه جامعه با آن مواجه است خانواده های این كودكان نیز آستانه تحمل بسیار پایینی دارند و متأسفانه از تنبیه به عنوان بهترین روش برای آرام نگه داشتن این كودكان استفاده می كنند.

این رفتارشناس معتقد است كه نگاه بیشتر افراد به واقعیت زندگی كودكان استثنایی نگاهی شیطنت بار و مزاحم است و به همین دلیل بعضاً  در مواجهه با این افراد در نهایت شدت عمل رفتار می شود.

طبق بررسی های به عمل آمده در رابطه با وضعیت آموزشی این بچه ها در كشورمان باید گفت، متأسفانه این بچه ها بویژه در مناطق محروم در شرایط نامطلوبی به سر می برند به طوری كه علاوه بر فراهم نبودن شرایط مناسب آموزشی، مسأله تربیت و مهارت آموزی این بچه ها نیز مورد توجه قرار نگرفته است و در اغلب موارد به آموزش كتب درسی برای آنها اكتفا می كنند. وقتی از چند تن از مربیان این بچه ها سؤال شد كه مهمترین مشكل شما چیست عنوان كردند:

با توجه به شرایط و سختی كار و عدم تناسب میزان فعالیت  مان با دستمزدهایی كه دریافت می كنیم انگیزه زیادی برای ادامه فعالیت نداریم و این در حالی است كه به دلیل مشاهده نكردن نتیجه كارمان رنجشی برای تلاش بیشتر نداریم و همواره با احساسی توأم با ناامیدی و افسردگی به كار خود ادامه می دهیم.

گفتنی است، یكی از بحث هایی كه این روزها در اغلب كشورهای پیشرفته دنیا مطرح است مسأله «جریان قالب» است، به موجب این طرح بچه های استثنایی در مدارس عادی آموزش می بینند و فقط كلاس جداگانه ای دارند.

هدف از اجرای این طرح افزایش روابط اجتماعی این بچه ها با سایر بچه های عادی است؛ چرا كه در شرایط كنونی به دلیل عدم دسترسی این بچه ها به محیط اجتماعی طبیعی دچار عقب ماندگی های اجتماعی شده اند.

آنچه كه این روزها ذهن بسیاری از متخصصین و كارشناسان را به خود مشغول داشته است افزایش آمار بچه های استثنایی است؛ چرا كه علیر غم پیشرفت علم پزشكی آمار این بچه ها روبه افزایش است.

دكتر رنج بخش در رابطه با دلایل افزایش آمار بچه های استثنایی و عقب مانده ذهنی علی رغم پیشرفت تكنولوژی روز پزشكی اظهار می دارد: در بررسی های به عمل آمده معلوم شده است یكی از عمده دلایل افزایش آمار این بچه ها پیشگیری های به عمل آمده جهت كاهش مرگ و میر نوزادان بوده است. وی در این باره تصریح كرد: درصد بالایی از بچه های استثنایی یا درانكی باتور بوده اند و یا فرزندان ناخواسته ای بوده اند كه مادرهایشان در هنگام بارداری دارو مصرف كرده اند.

این كارشناس روانشناسی از بالاتر رفتن آمار بچه های اوتیسمی خبر داد و گفت:  علی رغم پیشرفت علم پزشكی شاهد آن هستیم كه به دلایل مختلفی چون استفاده از انكی باتور، استفاده از داروهای سقط جنین، استفاده از بكیوم برای تولد نوزاد، انجام زایمان های سخت در مناطق روستایی دور افتاده، مبتلا بودن مادران به دیابت و فشار خون بالا و همچنین در معرض اشعه ایكس قرار گرفتن مادر تعداد این بچه ها روبه افزایش است.

در پایان باید گفت بهترین راه، پیشگیری از تولد این بچه ها است كه می توان با آموزش والدین قبل از بارداری و انجام آزمایشهای ژنتیك برای تمام افراد و آموزشهای حین بارداری از تولد بچه های استثنایی جلوگیری كرد و درنهایت نیز نیازمند یك فرهنگ سازی غنی در سطح اجتماع برای نحوه برخورد با این كودكان هستیم.

سه شنبه 5/1/1393 - 8:46
بهداشت روانی

سهم معلولان از حقوق شهروندی

 

 

 

 

  

اسدالله افلاكی

اشاره:چندی پیش مجلس طرحی را با نام « تامین حقوق معلولان » تصویب كرد . یكی از بند های این طرح به مناسب سازی فضاهای شهری اختصاص دارد ،اما مسئولان و دست اندركاران امر مناسب سازی ساختمان و فضاهای شهری برای معلولان، می گویند مشكلات عبور و مرور معلولان در محیط های شهری آن گاه بر طرف می شود كه فرهنگ مناسب سازی نهادینه شده باشد. افزون بر آن، دستگاه های ذیربط با متهم ساختن یكدیگر به سهل انگاری، معتقدند رسانه های جمعی نیز آن گونه كه باید به رسالت خود در این باب عمل نكرده اند. در این نوشتار تلاش شده، ریشه های ناكامی فرآیند مناسب سازی ساختمان ها و فضاهای شهری برای معلولان، شناسایی و تبیین شود.

دیرزمانی است كه در كشورهای توسعه یافته، معلولان و كم توانان جسمی قادرند بدون كمك دیگران از امكانات شهری بهره مند شوند. زیرا معابر شهری، توقفگاه های ناوگان حمل و نقل عمومی، ساختمان های دولتی و غیردولتی، مراكز آموزشی و تفریحی مطابق با استانداردهای خاص طراحی و احداث شده اند، از همین رو، هیچ معلولی برای سوار شدن بر مترو با پله های متعدد مواجه نمی گردد و همچون سایر شهروندان به سهولت می تواند وارد داروخانه، سینما، دانشگاه، بانك و یا هر ساختمان دیگری شود. حتی در ایستگاه های اتوبوس، تابلوهای ویژه ای با خط بریل برای نابینایان نصب شده تا بتوانند مسیرهای خود را مشخص كنند. این تمهیدات ناشی از آن است كه در این كشورها، حق شهروندی معلولان به رسمیت شناخته شده است.

حقوق شهروندی معلولان تا آن جا اهمیت دارد كه سازمان ملل متحد در سال ۱۹۷۸ سی و هفتمین مصوبه خود را به این امر اختصاص داد. در این مصوبه كه «برنامه اقدام جهانی برای معلولین» عنوان گرفته، تصریح شده است: افراد معلول از حقوق و مزایای شهروندی برخوردارند تا از این طریق امكان مشاركت كامل این افراد در همه عرصه های مختلف جامعه فراهم آید.

بر اساس آمار، قریب به ششصد هزار نفر از هموطنان ما در جنگ تحمیلی آسیب دیده اند. اینك آن روزهای دفاع و نبرد در گذر ایام رنگ باخته و زندگی به روند عادی بازگشته است، لیكن رنج معلولیت با این افراد تا پایان عمر همراه است. این رنج آن گاه نمایان تر می شود كه معلولی ناگزیر به عبور و مرور در سطح شهر باشد.

دانشجوی معلولی را در نظر بگیرید كه كلاس درس او در طبقه سوم ساختمانی است كه آسانسور ندارد یا برای ورود به محل كار خود با چند پله مواجه است. به پیاده روها، سالن های سینما، تئاتر، مراكز تجاری و سایر ساختمان ها نگاه كنید، كدام یك از این مكان ها برای ورود یا عبور و مرور افراد معلول با صندلی چرخدار مناسب است. حتی مركز تحقیقات ساختمان وزارت مسكن و شهرسازی كه یكی از متولیان برنامه مناسب سازی ساختمان و محیط های شهری برای معلولان محسوب می شود و ضوابط و مقررات مربوط به  آ ن را تدوین نموده، برای ورود هیچ فرد معلولی مناسب نیست. این مركز از یك سو، ضوابط و مقررات مربوطه را تدوین می كند و از سوی دیگر مسئول بازنگری این مقررات است تا مشكلات اجرایی مقررات مذكور را بررسی و تبیین نماید. به رغم همه این مقررات و بازنگری ها، اغلب اماكن دولتی و اداری همچنان بدون در نظر گرفتن ضوابط و مقررات مربوط به معلولان طراحی و احداث می شوند و تنها در برخی ساختمان ها برای رفع تكلیف ، در بخشی از ورودی ساختمان ها سطح شیبداری احداث شده كه حتی افراد سالم به دشواری می توانند از سطح آن عبور كنند. نكته طنز آمیز آن است كه غالب همایش های مربوط به مناسب سازی در مراكزی برگزار می شود كه افراد معلول تنها به كمك همراه می توانند در آن جا حضور یابند.

نكته دیگر این كه بسیاری از مردم و حتی برخی از مسئولان بر این باورند كه فرد معلول فردی است كه دچار نقص عضو باشد. اما واقعیت این است كه افراد دیگری نیز در شمار معلولان قرار دارند كه البته تعدادشان چند برابر آسیب دیدگان جنگ و معلولان است. زنان باردار، كودكان، بیماران و سالخوردگان از جمله این افرادند كه همچون معلولان از انجام امور روزمرگی خود ناتوانند. بر این اساس هر فردی كه به هر دلیلی ولو در یك مقطع خاص زمانی قادر به انجام امور شخصی خود نباشد كم توان جسمی محسوب می شود. با این رویكرد قریب به چهار میلیون و ششصد هزار نفر از شهروندان ایرانی را كم توانان جسمی تشكیل می دهند. باید در نظر داشت كه كشور ایران كه از نظر نرخ رشد سنی، كشوری جوان تلقی می شود كه در آینده در سلك كشورهای پیر در خواهد آمد. بدین ترتیب در آینده ، بخش عمده جمعیت ایران، سالخوردگان خواهند بود كه از انجام نیازهای روزمرگی خود عاجزند. این چشم انداز، زنگ خطری است برای مسئولان تا پیش از رسیدن به نقطه بحران چاره ای بیندیشند.

حقیقت تلخ این است كه مقوله مناسب سازی ساختمان ها و فضاهای شهری برای معلولان در هزارتوی بوروكراسی اداری گرفتار آمده است. هر دستگاهی بدون توجه به دستگاه دیگری دست به اقداماتی می زند كه اغلب هم جنبه نمایشی دارد. نگاهی به اقدامات انجام شده در این زمینه بیش از هر چیز ناكارآمدی دستگاه های ذیربط را نمایان می سازد. نخستین مجموعه «ضوابط و مقررات شهرسازی و معماری برای افراد معلول حسی- حركتی» در سال ۱۳۶۸ به تصویب شورای عالی شهرسازی رسید. براساس این مصوبه تمام نهادها و دستگاه های دولتی و خصوصی، راه آهن، مخابرات و سازمان های مشابه ملزم به اجرای این آئین نامه شدند. پس از آن، مركز تحقیقات ساختمان وزارت مسكن و شهرسازی بازنگری این مصوبه را در دستور كار خود قرار داد و در سال ۱۳۷۸ دومین بازنگری آن به تصویب رسید. متعاقب این بازنگری وزارت مسكن و شهرسازی موظف شد تا هر شش ماه یكبار گزارشی از فرایند مناسب سازی به هیأت دولت ارائه كند، گزارشی كه هرگز تهیه نشد. از سوی دیگر، در سال ۱۳۷۲ پروژه ای مطالعاتی با عنوان «مناسب سازی محیط زیست برای معلولان و كم توانان جسمی» در شهرداری تهران به انجام می رسد. همزمان در سازمان های دیگری چون بنیاد امور جانبازان و سازمان بهزیستی اقداماتی در این زمینه انجام می شود. اما به رغم صرف هزینه،  اقدام قابل توجهی در این خصوص صورت نمی گیرد. اخیراً نیز مركز تحقیقات ساختمان وزارت مسكن و شهرسازی با تشكیل ستادی، بر آن است تا راهكارهای رفع موانع اجرایی این پروژه را- كه عمده ترین آنها را مشكلات ضابطه ای ذكر می كند- بررسی و تبیین نماید. به نظر می رسد این دور تسلسل همچنان ادامه دارد. همایش های دیگری برگزار خواهد شد و هر دستگاهی با چاپ بروشورهای رنگی راهكارهایی فراخور حال ارائه خواهد داد. نتیجه آن كه تنها، هزینه ای بر سازمان متبوع برگزار كننده تحمیل می شود و معضل پابرجا می ماند.

در حال حاضر كه نزدیك به چهارده سال از نخستین تدوین آیین نامه و مقررات شهرسازی و معماری مربوط به معلولان می گذرد، مسئولین ذیربط بدون پذیرفتن قصور دستگاه منتسب به خود، با اشاره به این كه دستگاه های دیگر سهل انگاری كرده اند در مجموع مشكل را نهادینه نبودن فرهنگ مناسب سازی عنوان می كنند و از رسانه های جمعی به ویژه صدا و سیما می خواهند تا مردم و دست اندركاران را نسبت به اجرای این امر ترغیب نمایند.برای نمونه، سیدجمال الدین هدایت زاده از مسئولان دفتر فنی وزارت كشور در پاسخ به این پرسش كه چرا تاكنون ضوابط و مقررات معماری و شهرسازی مربوط به معلولین اجرا نشده می گوید: این ضوابط و مقررات ضمانت اجرایی ندارد. وی با اذعان به كمرنگ بودن نقش وزارت كشور در اجرای ضوابط مذكور تصریح می كند، براساس برنامه سوم،  تنها وظیفه گزارش گیری بر عهده وزارت كشور است و به همین دلیل وزارت كشور عملاً نمی تواند نقشی در اجرای این ضوابط داشته باشد. در پایان نیز از صدا و سیما می خواهد تا بیش از گذشته برنامه هایی را به مقوله مناسب سازی محیط برای معلولان اختصاص دهد.

دكتر قاسم حیدرنژاد رئیس مركز تحقیقات ساختمان وزارت مسكن و شهرسازی می گوید: مناسب سازی ساختمان های در دست احداث هزینه چندانی ندارد. با این همه اغلب دستگاه ها و سازمان ها در اجرای این ضوابط سهل انگارند. وی نیز به همیاری بیشتر صدا و سیما با مسئولان پروژه مناسب سازی تأكید دارد.

دكتر منوچهر ارجمند معاون دفتر امور توانبخشی سازمان بهزیستی معتقد است: باید از طریق رسانه ها كاری كرد تا نگرش مردم و مسئولان نسبت به مناسب سازی، مثبت شود. به زغم وی در حال حاضر نه تنها محیط های شهری برای عبور و مرور معلولان مناسب نیست بلكه توقفگاه های مترو كه زمان چندانی از احداث آنها نمی گذرد بدون درنظر گرفتن ضوابط معلولین طراحی و احداث شده اند.

***

سخن آخر: تا زمانی كه عمل، جایگزین شعار نشود هیچ اقدامی به ثمر نخواهد رسید. بیماری شعارگرایی كه درچند ساله اخیر، دامنگیر بسیاری از دستگاه های اجرایی شده، بزرگترین آفت برای فعالیت های اجرایی است. از همین روست كه دستگاه های اجرایی در بسیاری از موارد به اقدامات نمایشی روی می آورند و اقدامات آنها اغلب به برگزاری همایش،  گردهمایی و كنفرانس های پرزرق و برق و تجملی خلاصه می شود. هر از گاهی نیز آیین نامه ای جدید به چاپ می رسد و در پی آن، همان سازمان بازنگری آیین نامه را در دستور كار خود قرار می دهد. تبعات چنین روندی، آن است كه كرامت انسانی افراد معلول خودآگاه و ناخودآگاه نادیده انگاشته می شود و شهروندان در مواجهه با معلولانی كه برای عبور و مرور نیازمند به كمك دیگرانند به جای تكریم به دیده ترحم به آنان می نگرند. حال آن كه این افراد نیز مانند سایرین مالیات می پردازند و حق دارند همچون دیگران از امكانات و مزایای شهروندی بهره مند شوند.

***

این سخنی كلی است كه با نهادینه شدن فرهنگ مناسب سازی،  این امر به سامان می رسد. اما نباید فراموش كرد كه نخست باید بستر مناسب سازی فراهم آید تا شهروندان به اجرای آن ترغیب شوند. لازمه این امر نیز روی آوردن مسئولان اجرایی به عملگرایی است، مقوله ای كه بسیاری از مسئولان مدت هاست آن را به فراموشی سپرده اند.

سه شنبه 5/1/1393 - 8:45
بهداشت روانی

نگاهی به نیازهای آموزشی- پرورشی كودكان معلول

 

بیم از حصار نیست

 

 

 

 

  

بی شك زمانی كه «آن سولیوان» اولین آموزش ها را بر دستان كوچك «هلن كلر» حك كرد و با زبان دست ها با هلن كوچك سخن گفت، باور داشت كه «هلن» زمانی نه چندان دور نام هر شیئی را، هرچند نامفهوم، بر زبان جاری خواهد كرد و یا زمانی كه «جبار باغچه بان» ، كودكان كر و لال را در كنف حمایت خویش قرار داد، می دانست كه هر كودك معلول نیز مانند دیگر كودكان، حقی برای آموختن و استعدادی به قدر خویشتن دارد...

و «لوییس بریل» باور داشت كه تاول های كاغذ خواهند توانست دنیای تاریك و پر التهاب كودكان نابینا را روشنی بخشد.آن چه در پی می خوانید؛ نگاهی است بر نیازهای آموزشی- پرورشی كودكان معلول در سه بخش:

الف: نیازهای ویژه آموزشی كودكان معلول، ب: گام به گام با كودك معلول ،ج: نیازهای والدین.

الف: نیازهای ویژه آموزشی كودكان معلول

كودكان ناتوان یا كم توان (معلول)، مشكلات خود را با ناتوانی در انجام فعالیت ها، انجام تكالیف مدرسه، برقراری ارتباط با آموزگار، دوستان، والدین و... رفتارهای نابهنجار به ویژه عصبانیت، پرخاشگری، مشكلات روانی- عاطفی و... بروز می دهند. این رفتارها به ویژه اگر كودك ناتوان در مدرسه كودكان عادی تحصیل كند، بیشتر بروز می كند. از این رو كودكان معلول (ذهنی یا جسمی)، به ویژه كودكانی كه دچار ناتوانی یا كم توانی ذهنی هستند، نیازمند شیوه های آموزشی ویژه، انتخاب مدرسه مناسب و... بوده و باید با شیوه اصولی آموزش ببینند.

۱- نیازهای آموزشی ویژه به چه معناست؟

نیازهای آموزشی ویژه یاSEN (Special Education needs) ویژه كودكانی است كه دچار مشكلات آموزشی و ناتوانی در درك و فهم مطلق یا نسبی مسایل آموزشی بوده و نسبت به همسالان خود از توان آموزشی كمتر یا بسیار كمتری برخوردارند.

این كودكان نیازمند حمایت- نه ترحم- راهنمایی و آموزش و پرورش ویژه بوده و برای آموزش و پرورش آنها باید از مربیان و آموزگاران ویژه كودكان معلول كمك گرفت.

براساس نظر روانشناسان مركز مطالعات معلولان ذهنی دانشگاه آكسفورد، اصلی ترین نیازهای آموزشی- پرورشی كودكان معلول عبارت است از:

- نیاز به تحصیل در مدارس ویژه

- انجام برنامه ها و آموزش های خاص در مدرسه

- آموزش مهارت خواندن، نوشتن، درك مفاهیم آموزشی- پرورشی با شیوه های مناسب

- آموزش مهارت برقراری ارتباط با همسالان و پذیرش ارتباط همسالان با خود؛ شامل برقراری ارتباط عاطفی- رفتاری و كلامی با همسالان

- فراگیری مهارت های رفتاری و بروز عكس العمل ها و واكنش های به جا و درست

- آموزش نحوه اداره كردن و نگهداری و مراقبت از خود در برابر حوادث و مشكلات و دفاع از خویشتن در مقابل خطرات

- فراگیری شیوه فهماندن نیازهای شخصی به دیگران به ویژه به والدین، آموزگار و مددكار و...

۲- تفاوت ها، عاملی جهت تفاوت در نیازها

بی شك ناتوانی كودكان معلول به یك میزان و در یك راستا نیست. بنابر این میزان و نحوه فراگیری و نوع آموزش ها نیز متفاوت است.

آموزگار برای سنجش تفاوت ها و نیازهای كودكان در اولین قدم می تواند با بهره گیری از برنامه های آموزشی- پرورشی هماهنگ، توان كودكان را محك بزند تا به تفاوت و نیازهای تك تك آنها پی ببرد. در این مرحله آموزگار باید به بررسی دقیق شیوه های رفتاری، آموزشی، ناتوانی ها و نیازهای هریك از دانش آموزان بپردازد تا به طور كامل و دقیق بر دانش آموزان و نیازهای فردی آنها مسلط شود.

در مرحله دوم؛ آموزگار باید با توجه به نیازهای ویژه هر دانش آموز، فعالیت های آموزشی- پرورشی را انتخاب كرده و با برنامه ریزی دقیق آموزش ها را به مرحله اجرا بگذارد. بهتر است برنامه ها با والدین دانش آموزان نیز هماهنگ شود تا در زمان كمتر و با كارایی بیشتری برنامه ها به نتیجه برسند. این مرحله از آموزش به «آموزش یا برنامه آموزش انفرادی» (Indivi dual Education Plan) معروف است.

در مرحله سوم؛ نیاز است تا پیشرفت فراگیران به ویژه پاسخ ها و تحولات رفتاری- آموزشی هر دانش آموز پس از اجرای برنامه آموزشی «IEP» به دقت بررسی شود تا در صورت مشاهده هرگونه نقص در اجرای برنامه IEP یا نقص در فراگیری دانش آموزان، برنامه های جدیدی به اجرا درآید.

آنچه در مراحل مختلف اجرای طرح ها و برنامه ها مؤثر است. تحمل و پشتكار والدین، آموزگار و فراگیران است.

۳- تكمیل نیازها

یكی از مهم ترین نكات در اجرای موفقیت آمیز برنامه های آموزشی- پرورشی كودكان معلول، ارتباط تنگاتنگ والدین با پزشك و روانپزشك كودك در خارج از مدرسه و ارتباط مستمر والدین با آموزگار و مشاوره ویژه كودكان استثنایی در مدرسه است. برای دستیابی به این منظور این نكات را به خاطر بسپاریم:

- كودك ناتوان یا كم توان (معلول) نیازمند كمك ما، اما به شیوه صحیح و منطقی است؛ پس ترحم را كنار بگذاریم.

- كودك معلول می تواند همپای همسالان خود كه در شرایطی مشابه او بوده و پیشرفت كرده اند، آموزش ببیند.

- آموزش های ویژه هر كودك باید به دقت به اجرا گذاشته شود.

- والدین و آموزگار می توانند با همكاری هم به هدف های خود دست یابند.

- باور كنید كه فرزندتان به كمك شما نیاز دارد و با كمك گرفتن از افراد مطلع چون پزشك، روانپزشك، مددكار و... گام های مثبتی را به سوی بهبود فرزندتان برمی دارید.

- كودك ناتوان رفتار والدین، مربیان، اقوام و... را به خوبی درك می كند هر چند به تصور دیگران او ناتوان است از این رو طوری رفتار كنید كه امید را در دلش زنده كنید.

- پیش از هر اقدامی، مشورت با پزشك، روانپزشك، مربی و مددكار فرزندتان را فراموش نكنید.

- والدین نقش مهمی در برقراری ارتباط كودك با خانواده و مدرسه دارند؛ بنابر این همواره همسو با مدرسه و آموزش های مربیان پیش بروید.

 

 

 

  

ب: گام به گام با كودك معلول

همپا شدن و گام برداشتن با توان كودكان معلول یكی از اصول آموزشی كودكان ناتوان است؛ چرا كه تفاوت عمده آموزش به كودكان ناتوان و كودكان عادی، كند بودن عكس العمل های كودكان ناتوان در مقابل برنامه های آموزشی- پرورشی است. بنابر این انتخاب مدرسه مناسب یكی از عوامل مهم جهت آموزش صحیح كودكان معلول است. آموزگار یكی دیگر از محورهای اصلی آموزش و پرورش بوده و توان و مهارت آموزگار نیاز اصلی وی برای آموزش به كودكان معلول است.

۱- انتخاب مدرسه

پس از بررسی های مقدماتی و آگاهی از ناتوانی كودك، والدین باید به سرعت مدرسه مناسبی را برای آموزش و پرورش فرزندشان برگزینند، ضرورت این انتخاب و سرعت در انتخاب به حدی است كه به عقیده روانشناسان به تعویق افتادن آن باعث ایجاد لطمات جبران ناپذیری در كودك معلول می شود به ویژه این كه كودك معلول، خواهر یا برادر سالم داشته باشد. برای انتخاب مدرسه مناسب نكاتی را به خاطر بسپاریم:

- مدرسه باید با سن، توانایی ها و نیازهای كودك همسان باشد. توجه به نوع معلولیت و تعداد معلولیت ها (ممكن است كودك دارای یك معلولیت و یا چند معلولیت باشد)؛ بسیار مهم است.

- حضور فرزند شما در مدرسه نباید تأثیر منفی بر روی سایر دانش آموزان و سایر دانش آموزان تأثیر منفی بر روی فرزند شما داشته باشد. به این معنی كه تفاوت كودكان از جهت سن، توان یادگیری، نوع معلولیت و... بر آموزش شان تأثیرگذار بوده و باعث تخریب یا دلزدگی دانش آموزان می شود.

- امكانات مدرسه باید پاسخگوی نیاز دانش آموزان باشد.

- نیازهای آموزشی نباید بر نیازهای پرورشی و به عكس تأثیر گذاشته و یكی را تحت الشعاع دیگری قرار بدهد.

- مدرسه باید از جهت وسائل رفاهی، آموزشی، پرورشی، امكانات ورزشی ویژه دانش آموزان معلول و ... مجهز باشد. توجه كنید حداقل امكانات مد نظر نیست و مدرسه باید به حداكثر امكانات تجهیز باشد.

- مدرسه موظف است تا با توجه به نوع معلولیت نیازهای دانش آموزان معلول را برآورده كند. چرا كه نیازهای دانش آموز نابینا متفاوت از نیازهای دانش آموزان ناشنوا است.

- از كارایی پرسنل مدرسه مطمئن شوید. برای این منظور می توانید از سوابق آموزشی مدرسه، موفقیت های آموزشی، پرورشی و ... آگاه شوید. یكی از بهترین شیوه های دستیابی به این اطلاعات، مشورت با والدین دانش آموزانی است كه در مدرسه مورد نظر مشغول تحصیل اند.

- در انتخاب مدرسه دقت كنید چرا كه از جهت روانی ثابت شده تغییر مكان آموزشی در همه دانش آموزان به ویژه دانش آموزان معلول، افت تحصیلی و اختلالات روانی عاطفی را به دنبال خواهد داشت.

۲- آموزگار محور تعلیم و تربیت

نقش مربی _ آموزگار، چنان كلیدی است كه موفقیت یا دلزدگی دانش آموز مستقیماً به او وابسته است.

یكی از نكات مهم و مورد توجه، نحوه ارتباط آموزگار و فراگیر است به طوری كه لازم است هر دانش آموز به صورت مستقیم و ویژه با آموزگار در ارتباط باشد: این ارتباط به حدی مهم است كه بی آن طرح آموزش انفرادی (IEP) با شكست مواجه می شود.

به منظور برقراری ارتباط صحیح، منطقی و دوستانه میان آموزگار- مربی و دانش آموز به این نكات توجه كنیم:

- نیازهای فردی هر دانش آموز را به درستی شناسایی كنیم تا ارتباطی صحیح و منطقی با دانش آموز برقرار كنیم: این ارتباط اجرای بهتر طرح IEP را نیز به دنبال خواهد داشت.

- اولویت ها را بررسی كنیم و نیازها را براساس اولویت ها پاسخ دهیم.

- قرار است چه كسی علاوه بر آموزگار نیازهای دانش آموز را برآورده سازد و میزان این مداخله در چه حد و به چه صورتی است؟

- والدین چه مسئولیتی را به عهده دارند تا در جهت تكمیل فعالیت های آموزگار گام بردارند.

در بسیاری موارد دیده شده كه آموزگار به تنهایی نمی تواند پاسخگوی نیازهای آموزشی _ پرورشی دانش آموز باشد و فقط پاسخگوی بخشی از آنها است. در این موارد لازم است تا برنامه ها به صورت مكتوب در اختیار والدین نیز قرار بگیرد تا والدین در تكمیل فعالیت های آموزگار حركت كنند. در مواردی نیز برگزاری كلاس های فوق برنامه كارگشاست. در این كلاس ها لازم است والدین نیز حضور یابند تا از نزدیك با فعالیت ها و نحوه آموزش آشنا شوند.

روان شناسان به فعالیت های گروهی بسیار معتقدند و عقیده دارند دانش آموزان در جمع به تأسی از یكدیگر بیشتر و بهتر فعالیت كرده و فرا می گیرند.

۳- تكمیل آموزش ها

در بسیاری موارد، آموزش های مدرسه پاسخگوی نیاز دانش آموزان نبوده و والدین باید فعالیت های تكمیلی را به اجرا گذارند. گاهی نیز معلولیت در حدی است كه آموزش های مدرسه پاسخگوی نیاز دانش آموز نیست.

آن چه برای جبران این وضعیت پیشنهاد می شود، استفاده از مددكاران و مربیان كارآزموده در منزل است. براساس آمار بیشترین مشكل كودكان معلول در نحوه تكلم، واكنش و عكس العمل به حالت های مختلف به ویژه در شرایط اضطراری و ناتوانی در بیان نیازها به ویژه نیازهای فردی است. این كمبودها با همسو شدن آموزش آموزگار در مدرسه و مددكار و والدین در منزل قابل حل است. برای همكاری بیشتر و بهتر میان مددكار، والدین و آموزگار، برگزاری جلسات مشاوره حضوری كارگشا است.

 

 

 

  

ج- نیازهای والدین

آن چه علاوه بر آموزش و پرورش صحیح كودكان ناتوان یا كم توان، آنها را به سوی آرامش و امكان فراگیری بهتر آموزه ها سوق می دهد، توانمندی والدین از جهت آموزشی و روانی است. والدینی كه خود از جهت روانی _ عاطفی و آموزشی، آموزش های لازم را دیده باشند می توانند با اعتماد به نفس فرزندشان را راهنمایی و حمایت كنند. برای دستیابی به این هدف به چند نكته توجه كنیم:

- اگر از نحوه آموزش های مربیان مدرسه رضایت دارید، سعی كنید تا با برقراری ارتباط بیشتر و بهتر با اولیاء مدرسه به ویژه آموزگار، زمینه آموزش و پرورش بهتر را فراهم كنید.

- اگر از شیوه آموزشی مدرسه، رضایت ندارید و یا نواقصی را در شیوه آموزش و پرورش فرزندتان مشاهده می كنید به جای تعویض مدرسه، با اولیاء مدرسه صحبت كنید. سعی كنید تا با یاری یكدیگر مشكلات را حل كنید. چرا كه اشاره كردیم تعویض دائمی مدرسه، اثرات روانی _ عاطفی نامطلوبی بر كودك دارد.

- با والدین همكلاسی های فرزندتان در ارتباط باشید، به ویژه والدین دانش آموزانی كه فرزندشان پیش از فرزند شما تجربه حضور در مدرسه را داشته اند.

- با انتخاب و مشورت با روان شناس و مددكار و یا هر دو، بسیاری از مشكلات به راحتی حل و فصل خواهد شد. حتماً حداقل دو هفته یك بار، بدون فرزندتان، به روان شناس یا مددكارتان مراجعه كنید و در زمان مراجعه به این نكات توجه كنید:

۱- به طور كامل نگرانی ها و اضطراب هایتان را شرح دهید.

۲- پیش از مراجعه فهرستی از نیازهای خود و فرزندتان را یادداشت كنید تا چیزی را از قلم نیاندازید و با دقت پاسخ سؤالات تان را دریافت كنید.

۳- درباره فعالیت های مدرسه،  پیشرفت ها و شكست های خود و فرزندتان، ناآرامی های روحی و روانی خود و فرزندتان و... سخن بگویید و راه حل بخواهید.

- فرزندتان را نزد همان روان شناس یا مددكاری ببرید كه خود نیز نزد او می روید. به این ترتیب روان شناس یا مددكار می تواند به خوبی از حالات روحی شما و فرزندتان مطلع شود.

- مطالعه كتاب های روان شناسی به ویژه روان شناسی مرتبط با كودكان معلول را فراموش نكنید.

- گردش و تفریح به ویژه همراه با همكلاسِی  های فرزندتان به همراه والدین آنها را فراموش نكنید. این ارتباط زمینه ساز بحث و تبادل نظر و كاستن از اضطراب ها و نگرانی هاست.

- فراموش نكنیم كه كودك ناتوان یا كم توان، ناتوان مطلق نیست و می تواند با آموزش به فردایی بهتر رهنمون شود.

و در پایان، به عقیده روان شناسان، كودكان معلول- ذهنی یا جسمی- نیاز به ترحم نداشته و تنها نیازمند توجه در راستای آموزش و پرورش صحیح هستند.

مهتاب صفرزاده خسروشاهی

منبع: http://www.direct.gov.uk/Education And Learning

سه شنبه 5/1/1393 - 8:45
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته