• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1637
تعداد نظرات : 162
زمان آخرین مطلب : 3446روز قبل
بهداشت روانی

نقش والدین در رشد هوش عاطفی

 

کودکان تیز هوش

 

با توجه به این موضوع که در برنامه های آموزشی ویژه تیزهوشان به طور عمده رشد شناختی آنان مد نظر قرار می گیرد و کم تر به جنبه های عاطفی آن ها توجه می شود، در این مقاله، مشکلات ناشی از ناهمگونی بین رشد شناختی و عاطفی کودکان تیزهوش مورد بررسی قرار می گیرد.

دکتر کاساندرا ما از موسسه خانواده دانشگاه نورث و سترن (1997)، در بررسی مسائل و مشکلاتی که ممکن است گربیانگیر کودکانی شود که جنبه شناختی شان رشدی سریع تر و بیش تر از مولفه های عاطفی شان داشته است، مشاهده کرد که رشد پیشرس شناختی و تیزهوشی شناختی، هم بستگی بسیار بالایی با موفقیت افراد در زندگی ندارد و می توان گفت که در دوران کودکی توجه به ابعاد عاطفی از اهمیت زیادتری برخوردار است.

مطالعات طولی انجام شده بر روی دانش آموزانی که موفقیت تحصیلی بالایی داشته اند نشان داده است که تیزهوشی شناختی لزوماً به خلاقیت و شادکامی در زندگی منجر نمی شود. به نظر روان شناسان، برای تربیت افرادی که دارای اعتماد به نفس بالا باشند و بتوانند از زندگی خود لذت برده، زندگی مولد و سازنده ای داشته باشند، لازم است در کنار هوش شناختی به پرورش هوش عاطفی آنان نیز توجه شود.

دکتر کاساندرا ما در مورد تاکید بیش از حد بر بعد شناختی کودکان تیزهوش هشدار می دهد و شیوه هایی را به والدین توصیه می کند تا از آن طریق بتوانند علائم هشدار دهنده اولیه ای را که ممکن است فرزندانشان برای کسب امنیت عاطفی از خود نشان دهند، به موقع شناسایی کنند. او به والدین کودکان تیزهوش سفارش می کند که در باره نقش بالقوه خود به عنوان یاری دهنده و نیز بازدارنده بیش تر فکر کنند، چرا که این امر برای ایجاد تعادل در رشد همه جانبه کودکان تیز هوش ضروری است.

خانم دکتر ما شش عامل عاطفی را ذکر می کند که می توان از طریق آن ها، موفقیت در مدرسه و سایر برنامه های آموزشی را تحت تاثیر قرار داد. والدین از طریق فراهم کردن زمینه مناسب برای رشد این شش خصیصه عاطفی می توانند کودکان تیزهوش خود را در امر پیشرفت تحصیلی یاری دهند، این خصیصه ها عبارت اند از:

 

1- اعتماد به نفس:

این خصیصه به عنوان احساس کنترل خویش و هم چنین برخورداری از نوعی احساس و نگرش مثبت نسبت به ظرفیت ها و توانایی های خود تعریف می شود. کودکان موقعی می توانند بر امور غلبه نمایند و موفق شوند که دارای اعتماد به نفس باشند.

 

2- کنجکاوی:

این خصیصه هنگامی بروز می کند که کودک دریابد چیز جدیدی را کشف کرده است و بنابراین هیجان زده می شود. هنگامی کودک از یادگیری لذت می برد که بتوانند چیزهای جدید را امتحان و تجربه کند. کودک کنجکاو از خطر کردن هراسی ندارد.

 

3- پشتکار:

خصیصه ای است که به کمک آن کودکان خواست و هدف خود را دنبال می کنند تا بدین وسیله با محیطشان تعامل داشته باشند. کودکانی دارای جدیت و پشتکارند که برای رسیدن به موفقیت، از خود پایداری نشان دهند، حتی اگر هدف آن ها دست نیافتنی به نظر برسد. در واقع این خصیصه هنگامی خود را به طور دقیق نشان می دهد که والدین چیزهای مورد در خواست فرزندشان را دور از دسترس وی می گذارند، ولی کودک به هر نحوی که شده سعی می کند به آن چیز دست پیدا کند. مهارت های حل مسئله که توسط کودکان مورد استفاده قرار می گیرد، نمونه ای از پشتکار خاص آنان است.

 

4- نیاز به تعلق:

این خصیصه به توانایی کودکان در تعامل اجتماعی با سایر کودان اشاره دارد و از طریق برخورد محبت آمیز کودک در محیط های اجتماعی، از قبیل مدرسه حاصل می شود. در حقیقت احساس تعلق به فرد کمک می کند تا بفهمد چه کسی است؟ جایگاهش در زندگی کجاست؟ چه هدفی دارد و چگونه می تواند موفق شود؟ اگر انسان احساس کند جزیی از گروه است و در موفقیت گروه سهیم می باشد، احساس رضایت بیش تری خواهد کرد و به وسیله این احساس، در رسیدن به اهداف خود توفیق بیش تری به دست خواهد آورد.

 

5- توانایی برقراری ارتباط و تعامل با دیگران:

انسان موجودی است اجتماعی که برای ارضای نیازهای متعدد جسمانی، روانی و اجتماعی خود ناگزیر از ایجاد ارتباط موثر و سازنده با دیگران است و تعامل با دیگران موجب تامین امنیت عاطفی و اجتماعی می شود.

 

6- تعاون و مشارکت:

توانایی برقراری و هماهنگی بین نیازهای خود و دیگران را مشارکت گویند.

دکترما خاطر نشان می سازد که علاوه بر یادگیری اطلاعات درسی و تلاشی برای ترکیب آن با مولفه های عاطفی فوق الذکر، کودکان هم چنین برای رشد جسمانی خود تلاش می کنند. بنابراین کودکان در یک وضعیت رقابت آمیز سعی می کنند اطلاعات عاطفی، شناختی و جسمانی را به طور هم زمان دریافت کنند. کودکان ممکن است در پردازش اطلاعات مختلف با سرعتی متفاوت عمل نمایند. ممکن است آن ها در پردازش اطلاعات شناختی خیلی سریع عمل کنند ولی در عوض، در پردازش اطلاعات، مضامین و اشارات عاطفی خود و دیگران به کندی عمل نمایند. روان شناسان معتقدند آگاهی والدین از این موضوع از اهمیت ویژه ای برخوردار است، زیرا تحقیقات نشان می دهند که درصد زیادی از کودکانی که هوش شناختی بالایی دارند، مشکلات عاطفی از خود بروز می دهند. طبق یافته های پژوهشی، 16-6 درصد کودکان عادی، مشکلات عاطفی دارند، این در حالی است که 25-20 درصد کودکان تیزهوش از مشکلات عاطفی رنج می برند. در نتیجه والدین این گروه از کودکان در مقایسه با سایر والدین، نیازمند حمایت های بیش تر برای برخورد با تنش های حاصل از فاصله بین رشد جسمانی، عاطفی و شناختی فرزندشان می باشند.

طبق تحقیقات انجام شده، کودکان تیزهوش، مهارت های منحصر به فردی برای پردازش اطلاعات دارند. هنگامی که کودکان تیزهوش اطلاعاتی را از محیط دریافت می کنند، نسبت به سایر کودکان از فرایندهای متفاوتی برای پردازش آن اطلاعات استفاده می کنند. آن ها تمایل دارند قبل از نتیجه گیری نهایی، وقت زیادی را صرف تجزیه و تحلیل یک موقعیت و حل مسئله کنند. شناخت در کودکان تیزهوش در مقایسه با سایر کودکان جامع تر بوده، ولی پردازش آنان جزیی تر است و بیش تر بر جزئیات راه حل متمرکز می باشد. به نظر می رسد این گونه کودکان در حل مسئله از راهبرد حرکت به عقب بهره می گیرند و از طرف دیگر برای درک آن چه انجام تکالیف اقتضا می کند، تلاش می نمایند. آن ها تمایل دارند بیش تر به ایجاد موقعیت های تازه بپردازند و اغلب سازگار و انعطاف پذیرند. هم چنین نسبت به کودکان عادی در پردازش اطلاعات سریع تر و موثر عمل می کنند.

در حالی که ویژگی های مذکور همگی جالب و شگفت انگیزند، اما در عین حال می توانند علت و عامل نابهنجاری های گوناگون این گونه کودکان نیز به شمار آیند. هنگامی که این گونه کودکان در کلاس هایی قرار گیرند که فراگیران دارای سطوح مختلف پیشرفت تحصیلی اند، اغلب این ویژگی ها توسط سایر دانش آموزان به عنوان نابهنجاری تلقی می گردد. متفاوت احساس شدن برای اکثر کودکان، مشکل آفرین است. این وضعیت تا اواخر دوره نوجوانی، یعنی زمانی که نوجوانان به قدر کافی با خودشان راحت اند و متفاوت احساس شدن برای آن ها قابل هضم است، به چشم می خورد، اما به طور کلی می توان گفت کودکان وقتی که از همتایان خود متفاوت دیده شوند، احساس جدایی می کنند و این موضوع به نوبه خود می تواند منشاء مشکلات عاطفی باشد.

کودکان تیزهوش استرس و فشارروانی ناشی از متفاوت بودن با دیگران را به اشکال و صورت های مختلف نشان می دهند. شایع ترین اشکال و صورت های بروز ناخود آگاه اضطراب و استرس در کودکان تیز هوش عبارت اند از:

 

1- کم آموزی:

برخی اوقات کودکان تیزهوش عملکردی پایین تر از حد انتظار دارند، عزت نفس پایینی از خود نشان می دهند و تلاش می کنند که نبوغ و تیزهوشی خود را پنهان نمایند.

 

2- غرور، خودبینی و رفتار گستاخانه:

در برخی موارد کودکان تیزهوش در ابتدای امر، توانایی شان را شناسای نموده، سپس نسبت به همتایان خود گستاخانه رفتار می کنند. این وضعیت در دراز مدت موجب جدایی آنان از همتایانشان می شود. چنین افرادی در آینده در زمینه رشد عاطفی دچار مشکل می شوند، زیرا از حمایت عاطفی دیگران محروم می گردند.

 

3- بیگانگی:

 پاره ای اوقات کودکانی که از دیگران فاصله می گیرند به طور ناخودآگاه به جدا نگه داشتن خود از دیگران ادامه می دهند و این امر موجب بیگانگی بیش تر آن ها از دیگران می شود.

علاوه بر مشکلات و مسائلی که می تواند در بافت کلاس بروز یابد، مسائل دیگری هم هستند که می توانند از درون کودک ناشی شوند. کودکان تیزهوش مستعد تجربه ناکامی های اساسی و عجیب و غریبی اند. این ناکامی ها معمولاً هنگامی شکل می گیرند که آن ها دارای دانش و معلومات کافی اند، ولی قادر به بیان یا توصیف آن نیستند یا فاقد توانمندی های جسمانی لازم برای عمل طبق دانش خودند. به بیان دیگر، این گونه کودکان به دلیل این که از نظر جسمانی آمادگی لازم را برای انجام برخی تکالیف ندارند و نیز از نظر عاطفی برای پذیرش چیزهایی که درک می کنند، آماده نیستند، در نتیجه رفتارها و احساسات ناپخته و بچگانه از خود بروز می دهند.

در نهایت، کودکان تیزهوش در روابط خود با افراد بزرگسال مشکلاتی را بروز می دهند. این گونه کودکان نوعاً بزرگ تر از آن چه هستند، به نظر می رسند و به همین دلیل افراد بزرگسال اغلب به شیوه ای با آنان برخورد می کنند که آن ها قادر به کنار آمدن با آن شیوه نیستند یا در این ارتباط نیازهایشان برآورده نمی شود. در نتیجه ممکن است در جریان خشنود ساختن افراد بزرگسال، اضطراب غیر قابل تصوری را تجربه کنند.

وقتی با کودکان به شیوه ای همانند افراد بزرگسال رفتار می شود، اغلب نوعی عقده کمال گرایی در آن ها رشد می یابد و به دلیل انتظارت زیادی که از آن ها وجود دارد، هیچ وقت یاد نمی گیرند که اشتباهات و خطاهای خود را بپذیرند و این امر بار سنگینی بر دوش کودک خواهد بود. پیامد و نتیجه رفتار بزرگسالانه با کودک تیزهوش، شکل گیری بلوغ کاذب در او می باشد. بلوغ کاذب احساسی نادرست نیست به خویش است که اغلب در دوران کودکی و نوجوانی شکل می گیرد، یعنی در دورانی که افراد آمادگی و مهارت لازم برای روبه رو شدن با ناکامی ها را ندارند.

براساس یافته ها، خانم دکتر کاساندرا ما برای والدین و سایر بزرگسالانی که می خواهند کودکان تیزهوش را در حل و فصل آشفتگی ها و ناراحتی های درونی خود یاری دهند، توصیه ها و راه کارهای عملی ارائه می کند. به نظر او اولین و مهم ترین خدمتی که بزرگسالان می توانند به کودکان تیزهوش ارائه دهند این است که عواطف و تجارب خود را به شکلی قابل فهم بیان کنند و آن ها را درست نامگذاری کنند تا کودکان از همان سال های کودکی از الگوهای خود یاد بگیرند عواطف خود و دیگران را درست شناسایی نمایند. دوم این که این گونه کودکان را در موقعیت ها و فعالیت های غیر رقابتی قرار دهند تا بتوانند در فعالیت های آموزنده، سرگرم کننده و در عین حال غنی خارج از مدرسه شرکت کنند، زیرا فعالیت های فرا مدرسه ای به کودکان اجازه می دهد تا به دور از نظارت دقیق معلم و بدون نگرانی و اضطراب درسی، توانمندی های خود را کشف نمایند و فعالیت های مناسبی را در بین همسالان خود، که با آن ها علائق مشترک دارند، تجربه کنند.

 

 

سه شنبه 5/1/1393 - 10:52
بهداشت روانی

حیله های روانی

بیست حقه ظریف از زبان حیله گر- هفته ششم

 

منظوری نداشتم

 

اگر یك جمله یا عبارت را بدون توجه به معنی آن چندین بار با صدای بلند تكرار كنیم چه رخ می دهد؟ جواب: مفهوم آن جمله تغییر می كند. به عبارت دقیق تر، درك ما نسبت به آن جمله تغییر می كند. در میان عباراتی از قبیل: «دیگر دیر شده است» ، «وقت ندارم» ، «دروغ مصلحت آمیز» ، «منطق مال كتاب هاست» وغیره «منظوری نداشتم» یكی از بدترین آنها است، چاهی است كه راه پنداشته شده است، راهی برای گریز.

منظوری نداشتم یا قصدی نداشتم، یك حیله روانی است كه ذهن افراد آن را یافته و در مواقع خاص به طور غیرمنطقی و اتوماتیك آن را بكار می برد.

دقت كنید: هیچ چیز بدتر از آن نیست كه كسی منظوری نداشته باشد ولی حرفی بزند یا قصدی نداشته باشد ولی رفتاری از او سر بزند.

چه خوبست هر وقت حرفی می زنیم حتماً منظوری داشته باشیم تا براساس آن كلام خود را مهار كنیم. این فقط یك سلیقه شخصی نیست بلكه علم سازگاری رفتار چنین می آموزد.

اشتباهات لفظی ما در بسیاری مواقع، اشتباهات فكری ما هستند! چه وقت می گوییم منظوری نداشتم؟

گاهی چیزی می گوییم شنونده ناراحت می شود. آن چه گفته ایم منطقی بوده ولی شنونده را ناراحت كرده است. به او می گوییم منظور بدی نداشته و فقط خواسته ایم او را آگاه كنیم. در این جا این عبارت تقریباً درست و به جا با مفهوم واقعی خود عبارت به كار رفته است. ولی گاهی كسی حرفی می زند كه غیرمنطقی است و شنونده را ناراحت می كند، وقتی كه گوینده با اعتراض مواجه می شود، می گوید: منظوری نداشتم، همین و بس. در اینجا عبارت منظوری نداشتم با چه مفهومی به كار رفته است؟

من حرف غیرمنطقی زده ام، شما ناراحت شدید و من می گویم منظوری نداشتم. شنونده با شنیدن این جمله كمی آرام می شود و رها می كند. شاید ظاهر این جریان ارتباطی مثبت تلقی می شود ولی در واقع مثبت نیست بلكه ضد رابطه است. چرا؟ چون وقتی در وضعیت غیرمنطقی گوینده این جمله را به كار می برد، برای گوینده گریز است و برای شنونده، مانع. مانع نزدیك شدن به مقصود گوینده! گرچه با این روش ظاهراً از كدورت جلوگیری شده است ولی باعث دوستی آگاهانه نیز نشده است. این گونه ارتباط گرفتن، رابطه را همیشه در سطح، جامد و غیرخلاق نگه می دارد. عیناً آن وضعیتی كه در حال حاضر در میان ما بسیار رایج است و در آن غوطه وریم.

وقتی در صحبت های خود از روی عادت می گویید منظوری نداشتم بلافاصله از خود سؤال كنید كه اگر منظوری نداشتم چرا گفتم؟ حتماً به سؤال خود پاسخ دهید! خواهید دید كه منظوری داشته اید كه حتی برایتان مهم هم بوده است، فقط چون منطق رفتارتان را درك نكرده بودید نتوانستید با كلام خود فضایی ایجاد كنید كه منجر به دادوستد منطقی رابطه بشود.

گاهی غفلتاً پای كسی را لگد می كنید، بلافاصله به او می گویید عمداً این كار را نكردم، قصدی نداشتم. این برخورد طبیعتاً درست و به جا است. كنش هایی كه غفلتاً از هر كسی سر می زند، قابل درك، محتمل و شناخته شده است. در ایستگاه های مترو، وقتی مسافران با فشار و سرعت زیاد شما را بدون آن كه بخواهید حركت می دهند، حتماً امكان دارد كه پای كسی را لگد كنید یا تلو خوران به سایرین تنه بزنید و این قابل درك است. ولی گاهی منظوری نداشتم را وقتی به كار می بریم كه قابل درك نیست.

مثلاً در یك تصادف رانندگی بعد از حادثه دو طرف مقصر و بی تقصیر، به طور كاملاً غیرمنطقی درگیری جسمانی ایجاد می كنند تا پس از زد و خورد عجیب اوضاع عادی می شود و وقتی به حال متعادل خود برگشتند به دلایل فرصت طلبانه ای به هم می گویند منظوری نداشته اند، این یعنی چه؟

فردی در باره كسی قضاوت ناعادلانه ای كرده است وقتی با انتقاد مواجه می شود می گوید منظوری نداشتم. همین طوری گفتم. خوب این یعنی چه؟ همسایه ای مبلغ آبونه آب را به طور غیرمنصفانه از سایر واحدهای ساختمان دریافت می كند، وقتی اقدام زشت او فاش می شود و مورد سؤال قرار می گیرد در نهایت، پس از توجیه های غیرمنطقی دیگر می گوید منظوری نداشتم. رقیبی موقعیتی را با ناشایستگی از افراد محق دیگر می رباید و می گوید منظوری نداشتم، افراد بسیاری، شاید همه ما به درجات مختلف، پنهان و آشكار، برای برآوردن برخی از توقعات خود از كلید منظوری نداشتم استفاده می كنیم. شخص معتاد به مواد افیونی، همه اعضای خانواده خود را رسماً استثمار می كند و وقتی به او اعتراض می شود، سوگند می خورد كه به خدا منظوری ندارم، دست خودم نیست. میزبانی رفتار سرد و تلخ خود را چنین توجیه می كند؛ منظوری نداشتم، دوستی، شتابزدگی خود را در قضاوت، با نداشتن منظور، بسته  بندی می كند. آیا ما طعنه های خود را با بی منظوری به سمت افراد مختلف هدف گیری می كنیم؟

دقت كنید: هیچ وقت كسی بابت رفتار مثبت و منطقی خود نمی گوید منظوری نداشتم. چرا؟ وقتی كه اشتباهی از ما سر می زند كه كاملاً ناخودآگاه و غیرارادی است، «منظوری نداشتم» بیان صحیح موقعیت روانی ما است، چون وقتی عملی خارج از اراده آگاه ما اتفاق می افتد، طبیعی است كه ما برای آن منظوری در نظر نیاورده ایم،  قصدی نكرده ایم! ولی وقتی كه آگاهانه یا تقریباً آگاهانه رفتاری بروز می دهیم كه موجب تنش و واكنش فرد مقابل می شود، می خواهیم از مسئولیت رفتار خود گریخته و سروته قضیه را هم آوریم، می گوییم منظوری نداشتم. در این جا این عبارت فقط یك حیله روانی است، لقلقه ای است كه آن را یاد گرفته ایم چون می دانیم فرد مقابل با شنیدن آن كمی آرام می شود. چرا؟ چون تصور می كند كه ما خارج از اراده خود چنان رفتاری را بروز داده ایم. واقعاً در این گونه موارد از تصور شنونده، سوء استفاده می كنیم. از اعتماد او به طبیعت عبارت منظوری نداشتم، سوءاستفاده می كنیم. بخش بد این رفتار در همین نقطه عمل می كند. با گفتن این حرف، ما هم در باره خود اهمال می كنیم و هم ذهنیت و عواطف شنونده را در جایی غیرطبیعی به كار می گیریم.

این نكته را بدانید كه قطعاً در هنگام دریافت یك رفتار، آن را ارادی تلقی می كنیم مگر آن كه در غیرارادی بودن آن، به قدر كافی، معصومیت خود را نگه داشته و بروز داده باشید. طبیعتاً رفتار معصومانه در بزنگاه های روانی دقیق و قابل شناسایی عرضه می شوند و نه در وقتی كه افراد، همدیگر را در رابطه،  بی حق و بدون دفاع كرده باشند. كسی كه در حال درد كشیدن یا شرمنده شدن است، معصومیتش احساس می شود ولی كسی كه در حال فرار، عصبانیت یا در حال حمله است، معصوم دیده نمی شود. گاهی اوقات، می زنیم و فرار می كنیم و هنگام گریختن می گوییم منظوری نداشتم، آن هم با بی حوصلگی!

هر جا بخواهیم از انتقاد مصون بمانیم، می گوییم منظوری نداشتم؛ این اهمال كردن درباره خود است. مگر در یك حالت و آن این كه ما اصولاً در باره هیچ كدام از رفتارهای خود اراده و آگاهی نداشته باشیم، یعنی هر چه از ما سر می زند غفلتاً و دور از تصمیم و تشخیص ما بوده باشد. آیا چنین است؟ بهتر است همواره در گفتار و رفتار خود منظوری داشته باشیم تا بتوانیم رابطه ای را سازمان دهیم كه پویا، زنده و قابل دادوستد باشد.

از این پس هرگاه این عبارت را گفتید یا شنیدید، هشیار باشید كه از منطق رابطه، خارج شده اید! آنچه رابطه را شكل می دهد و زنده می سازد، این است كه با درون بیدار و ذهن هشیار با یكدیگر رفتار وگفتار كنیم، می دانیم كه در جامعه ما تنبلی رفتار و گفتار تبدیل به طبیعت افراد شده است و به همین دلیل حیله روانی دیگری شكل گرفته و جا افتاده است؛ عبارت «حوصله ندارم» . در مقاله بعد، حوصله ندارم را به طور خلاصه تحلیل خواهیم كرد. خواهید دید كه همواره، تقریباً پس از منظوری نداشتن، حوصله نداشتن، ایجاد می شود. با ما باشید تا بیشتر با یكدیگر آشنا شویم.

مهشید سلیمانی

سه شنبه 5/1/1393 - 10:52
بهداشت روانی

ده روش کاهش فشار روانی

در زندگی امروزه نمی توان فشارهای روحی و روانی حاصل از وقایع روزمره زندگانی را به طور كل حذف و كنار گذاشت.  بهتر است راه های مواجهه و مقابله با آنها را آموخت تا شدت نیابد و به افسردگی و درماندگی تبدیل نشود.

 در زیر به راهكارهای ساده جهت كاهش فشارهای روحی و روانی و حفظ بهداشت روانی اشاره شده است .

 1- با صرف غذا آرامش بیابید: متخصصانM .A .T . طی پژوهش هایی به این نتیجه رسیده اند كه مصرف كربوهیدرات ها باعث افزایش سروتونین در مغز انسان شده و تأثیر مثبتی بر خلق و خوی فرد گذاشته و در نتیجه تأثیر آرام بخشی بر كل بدن به جا می گذارد و عوارض حاصل از فشار روانی همچون ، خشم ، تنش زودرنجی و ناتوانی در تمركز را كاهش می دهد. از آنجایی كه تأثیر كربوهیدرات ها بر بهبود حالت انسان نیاز به زمان دارد و فقط 2 تا 3 ساعت دوام می آورد بهتر است كه در روزهای پرتنش در چند وعده ، غذای كم حجم و حاوی كربوهیدرات مصرف شود. ولی در عین حال میزان كل كالری مورد نیاز را در وضع مناسبی ثابت نگهداریم.

2- از خود سه سؤال بپرسید : در هنگام عصبانیت و ناراحتی این سه سؤال را از خود بپرسید .

-آیا این موضوع مهم است ؟ 

-آیا واكنش من در مقابل مسئله بجا و مناسب است؟

-آیا این جریان تغییر پذیر است؟

هر كسی می تواند با بهره وری از این روش و پرسیدن این سؤال ها از خود و پاسخ دان به آن خود را آرام و محرك های تنش زا را از میان بر دارد. گفتنی است كه  چنین راهكاری در هر جایی كاربرد دارد و تنها به محیط كار محدود نمی شود.

3- با دویدن از بار مشكلاتتان بكاهید. دكتر كوبو متعقد است كه ورزش های هوازی بهترین طریقه از میان بردن فشارهای روانی روزانه می باشد. حتی انجام فعالیت متعادل نظیر 30 دقیقه پیاده روی در روز به بهبود وضع جسمی و روحی شخص می انجامد .

4- دیدگاه های خودتان را بررسی كنید : مشیل تیلور، كارشناس و روان شناس، در رفع فشارهای روانی می گوید كه در یك روز كاری شلوغ رانندگی می كرد ناگهان متوجه شد كه چراغ روغن اتومبیلش چشمك می زند او آن روز بیماران زیادی را ویزیت كرده بود و ضمناً ناچار بود كودك سه ساله اش را بعد از برگشت از سر كار از جایی بردارد. تیلور در این مورد می گوید: خودم نیز احساس فشار روانی زیادی می كردم كه یك مرتبه بر آن شدم همان روش رابه كار بندم كه به بیمارانم توصیه می كنم. سپس از خودم پرسیدم، آیا مشكل روغن ماشین مسئله مرگ و زندگی است؟ نه تعویض روغن را به راحتی می توان به هفته بعد موكول كرد و چندان هم ضرورت ندارد. وی ازبیماران خودمی پرسد: اگر امروز به شستشو و اتو نپردازید دنیا به آخر می رسد؟

در ضمن خاطرنشان می سازد كه اختصاص نیم ساعت از روز برای انجام كار لذت بخش باعث می شود كه جان و نیرویی تازه ای بگیرید مخصوصاً در روزهای تعطیل ، كارهای روزمره را به كنار بگذارید. و سری به دوستان و خویشاوندانتان بزنید.

5- نفس های عمیق بكشید: كشیدن نفس عمیق به نحوی كه ریه ها كاملاً پر شود و عمل رساندن اكسیژن حیاتی به مغز سریع تر صورت گیرد به این منظور از راه بینی آهسته و عمیق نفس بكشید و حس كنید كه این هوا در تمام بندبند وجودتان جریان می یابد الان كم كم به مدت طولانی هوا را بیرون بدهید. ضمن انجام این كار بگذارید هرچه هوا هست بیرون بیاید تا شكمتان تخت شده، و آه بكشید. باید تصور كنید هوایی كه تنفس می كنید احساس آرامش و آسایش را برای بدنتان به ارمغان می آورد و هنگام بازدم باید به این فكر باشید كه چگونه فشارعصبی برطرف می شود.

6- خنده كنان تنش زدایی كنید :گودمن ، معتقد است خنده ای كه از ته دل باشد ، ماهیچه ها را شل كرده ، فشارخون را كاهش می دهد. هورمون های تنش زا را متوقف ساخته و دستگاه ایمنی را هم تقویت می نماید.

 7- چای سبز فشار روحی را كاهش می دهد: قهوه ، ادویه ، كاكائو ، كه سرشار از مواد پنهانی كافئینی هستند ، محرك هایی می باشند كه دستگاه عصبی را تحریك كرده و می توانند شما را نسبت به فشار روانی مستعدتر سازند.

بنابراین پزشكان مصرف مواد كافئین دار را منع می كنند موقعی كه به ماده محرك خفیفی نیازمندیم خوردن چای سبز بسیار مفید است و دارای ماده كافئین مانندی به اسم « تی او فیلین » است. همچنین ماده ای دارد كه براساس برخی مطالعات ممكن است میزان كلسترول خون را كاهش دهد و اثرات ضد سرطانی هم داشته باشد.

8- به فكر بیكاری واستراحت خود هم باشید: یكی از عوامل عمده تشویش ، داشتن برنامه سنگین و فشرده كاری است . برای مقابله با این عامل به وجود آورنده فشار روانی شما می توانید برنامه ای برای خود بچینید كه از آن ایمن بمانید. هر روز به مدت نیم ساعت دست از كار بكشید. شما قادر به مهار همه چیز نیستند و لیكن می توانید برنامه كاریتان را به نحوی تنظیم كنید كه زمان فراغت و استراحتی هم برایتان باقی بماند.

9- عبادت كنید : افراد وقت بسیار زیاد را صرف ناراحتی از رخدادهای تلخ و ناگوار گذشته یا نگرانی از آینده می كنند رمز كاهش فشار روانی این است كه یاد بگیریم از نظر احساسی و عاطفی چگونه در زمان حال زندگی كنیم. داشتن اعتقادات مذهبی از این بابت لازم و مؤثر است كه به نظر پزشكان آرامبخش ترین آیین مذهبی  هنگامی است كه هر روز صبح عبادت كنید و نماز بخوانید این موضوع به اثبات رسیده كه عبادت و راز و نیاز با پروردگار تأثیر هورمون های تولید فشار روانی همچون آدرنالین و نورآدرنالین را در بدن تقلیل می دهد. روان شناسان اضافه می كنند كه به یاد داشته باشید پزشكان هیچ گاه نمی توانند نظام آرام بخشی درونی بیمارانشان را به آنها بازگردانند. چنین آرامشی به خود شخص بستگی دارد. پس هرگاه از فشار روحی رنج می برید از راه عبادت و انجام فرایض دینی ، خود درمانی كنید.

10- تمرینات آرام بخشی (ریلكسیشین ) انجام دهید. این تمرینات می تواند در كل عضلات یا در برخی از عضلات صورت گیرد. برای مثال افرادی كه ساعات زیادی از روز را پشت میز می گذارنند، این تمرینات آرام بخشی مفید به نظر می رسد. روزی 15 الی 20 دقیقه را صرف انجام تمرینات سفت و شل نمودن عضلات بدن خود بكنید. این عمل را بهتر است از قسمت های پایین بدن یعنی از نوك انگشتان پای شروع كرده و به قسمت های سر و گردن برسید.

  منبع : اینترنت

سه شنبه 5/1/1393 - 10:52
بهداشت روانی

وسواس

فریال طهماسبى

تجربه بالینى نشان مى دهد به دلایل متعدد فرهنگى تربیتى و فشارهاى متفاوت و متداوم، تعداد بیشترى از مردم، هر روزه مبتلا به وسواس مى شوند. فاجعه زمانى است كه فرزندان افراد وسواسى نیز پى درپى به تعداد وسواسى ها اضافه مى شوند.

وسواس مثل هراس از مهمترین بیمارى هاى فكرى و روانى بشر است كه بنا به تأكید دكتر على اسلامى نسب - روان درمانگر- اگر درمان نشود، ممكن است به توهم منجر شود و توأم با اختلالات روان پریشانه به جنون كشیده مى شود كه به عبارتى یك نوع درماندگى مطلق براى فرد است. این روان درمانگر به عوامل مؤثر در ایجاد وسواس اشاره كرده و استرس و اضطراب را مهمترین عامل در مقدمه شروع وسواس مى داند.

دكتر اسلامى نسب در این مصاحبه سعى در توضیح بیمارى وسواس به عنوان یك اختلال اضطرابى دارد و عوامل مؤثر در ایجاد این اختلال، افكار وسواسى، وسواس در كودكان و اصولاً نوع درمان اینگونه اختلالات را به ظرافت تشریح مى كند. مصاحبه ما را با وى بخوانید.

* عده اى از مردم بر این باورند كه بیمارى وسواس یك بیمارى روانى است تا اختلال اضطرابى. در حوزه علوم روان شناختى. این بیمارى در كدام طیف جاى مى گیرد؟

- آن چیزى كه ما آن را وسواس مى نامیم یك اختلال اضطرابى است نه یك بیمارى روانى. یعنى درجه اى خفیف تر از بیمارى دارد. علامت اصلى اختلال این است كه فرد آگاه است چه مشكلى دارد ولى بیمار روانى نمى پذیرد كه بیمار است. بنابراین وسواس، یك اختلال اضطرابى است: اختلال وسواس - اجبار پایه این اختلال شخصیت وسواس- اجبار است. یعنى فرد شخصیت وسواسى دارد و بعد اختلال وسواسى مى گیرد. ممكن نیست شخصى شخصیت وسواسى نداشته باشد و اختلال وسواسى بگیرد.

از دید آسیب شناسى اختلال، هسته این كسالت، اضطراب است كه از فكر شروع و در نهایت به عمل اجبارى و تكرارى مى انجامد.

ویژگى هاى شخصیت هاى وسواسى چیست؟

در مكتب كاپلان - روانشناسى نیویورك - ویژگى هایى كه ذكر شده یكى انعطاف ناپذیرى این شخصیت است. آدم منعطفى نیست. سرسخت است. دوم اینكه ریزبین است. كوچكترین چیزها را در اطرافش مى بیند، وارد جزئیات مى شود. سوم آنكه فرد كامل گرایى است. مى خواهد همه چیز در نهایت كمال باشد بدون هیچ نقصى و نهایتاً اینكه شخصیت وسواسى سعى در كنترل محیط اطرافش دارد. او مى خواهد محیطش را تحت كنترل داشته باشد.

* حال وسواس به عنوان یك اختلال اضطرابى در فرد، داراى چه علائمى است؟

- علائم وسواس را مى توان از دیدگاه بالینى به چهار دسته تقسیم كرد: ۱) علائمى كه مربوط به خود وسواس است. یعنى اگر وسواس عبارت از افكار، تصاویر ذهنى و تكانه هاى ناخواسته و مزاحم باشد كه تا خود فرد بیان نكند، كسى قادر به مشاهده آن نخواهد بود، خصوصیات و علائمى كه خاص وسواس است را مى توان اولین علامت دانست. ۲) علائمى كه مربوط به اجبار است. مثل انواع شست وشو. به طور مثال: خانمى كه به جاى یك بار چهار بار دستش را مى شوید و یا آقایى كه اگر هنگام رانندگى اتومبیلش از خط سفید ممتد خیابان عبور كند احساس اضطراب شدید مى كند و در امتداد آن رانندگى مى كند و یا مثل مرد وسواسى كه نیمه شب به دفعات از منزل به خیابان برگشته و قفل اتومبیل را وارسى مى كند.

۳) علامت سوم، اضطراب است. بدین صورت كه فرد، اضطراب شدیدى احساس مى كند، به خصوص اینكه هنوز به عمل تكرارى عادت نكرده باشد یا كسى جلوى تكرار عمل اجبارى او را بگیرد. یا حتى اضطراب جدیدى به اضطراب قبلى اضافه شود. ۴) علامت بعدى، افسردگى است. این افسردگى پاسخى است به ناكامى فرد در ناتوانى از جلوگیرى از عمل اجبارى و تحقیر دیگران.

* منشأ وسواس، ارثى است یا اكتسابى؟

- انجمن روانشناسى آمریكا معتقد است كه اختلالات روانى، ۵۰ درصد ژنتیكى است و ۵۰ درصد اكتسابى. یعنى چند عامل، اختلالات روانى را تولید مى كنند. كسالت هاى روانى، پاسخ هاى نامطلوب انسان به مجموع فشارهاى بیرونى است.

تحقیقات نشان مى دهد طبق نظریه یادگیرى، افراد رفتارهاى وسواسى را از طریق مشاهده الگویى قابل قبول یادگرفته و به اجرا مى گذارند. فكرهاى وسواسى نیز محرك هاى شرطى هستند. یعنى این افكار ممكن بود پیش از این خنثى عمل كنند ولى از طریق شرطى شدن پاسخگر به تدریج قادر به برانگیختن و اضطراب و ناراحتى شده و اعمال وسواسى را مرتكب مى شوند.

* سن متوسط شیوع این اختلال چه زمانى است؟

- ببینید! در اینجا باید به عوامل آشكارساز این وسواس اشاره كنم. در هر شرایطى كه فشار و استرسى به فرد وارد شود و فرد زمینه وسواس داشته باشد، آن آشكار مى شود. مى خواهد در سن كودكى باشد یا بلوغ. قبل از ازدواج یا بعد از ازدواج. سن خاصى ندارد. ولى نكته اینجاست كه هر چقدر سن وسواس پایین مى آید، عمل وسواسى به صورت ناپخته ظاهر مى شود.

به عبارتى، وسواس از یك ترس شروع مى شود كه این ترس براى آن فرد معنادار است و آن ترس عامل آشكارساز است. حال وقتى فرد مى ترسد تمام سیستم عصبى از كار مى افتد اگر زمینه وسواسى داشته باشد وسواس آن آشكار مى شود و اگر نه زمینه مشكل جسمى، درد و ناراحتى در یكى از اعضاى بدنش ایجاد مى گردد. یعنى پاسخ به ترس بنا به زمینه اى كه هر فرد دارد ممكن است جسمى یا روانى باشد.

ترس، تولید اضطراب مى كند و اضطراب یعنى تبدیل شدن ترس مهمان به اضطراب میزبان. این ترس و به دنبال آن اضطراب سیستم عصبى را از كار انداخته و در او باقى مى ماند. مثل كسى كه از طلاق مى ترسد و هر وقت صحبت از طلاق مى شود، آن فرد دچار اضطراب و ناراحتى مى شود. لذا ترس، اضطراب، فكر مزاحم، عمل وسواسى است. در مراحل پیشرفته وسواس، افراد دیگر اعمال وسواسى خود را كه همه زندگیشان را پر كرده است، قطع مى كنند و همه آنها تبدیل به فكر مى شود یعنى دیگر در فكرشان عمل وسواسى انجام مى دهند.

* بنابراین وسواس بیشتر یك عادت رفتارى است تا یك مشكل فیزیولوژیك؟

- ما اینجا بیشتر نداریم. چرا كه اختلال وسواسى نه یك عادت رفتارى است و نه یك مشكل فیزیولوژیك. بلكه یك رفتار شرطى شده است كه در درازمدت قسمت اعظم تكرار آن رفتار به صورت عادت درخواهد آمد. بنابراین وسواس یك رفتار وسواسى و اجبارى است.

* آقاى دكتر! عده اى از مردم از افكار مزاحم و آزاردهنده اى كه به صورت وهم و خیال، قسمت بزرگى از ذهن را اشغال كرده است، شاكى هستند. آیا این افراد دچار وسواس فكرى هستند؟

- بهتر است به جاى وسواس فكرى بگوییم این افراد دچار افكار وسواسى هستند. بالاترین سطح عملكرد ذهن فكر است. افكار دونوعند، مزاحم و مراحم. افكار مزاحم موجب آزار فرد شده و خلاقیت فكرى را از فرد مى گیرند. در حالیكه افكار مراحم، باعث خلاقیت شده و تولید رشد و بالندگى مى كنند.

افكار وسواسى نوع خاصى از افكار مزاحم در انسان هستند كه تولید اضطراب كرده و این اضطراب را در صورت انجام عمل اجبارى، متوقف مى سازند. به طور مثال، یك فكر مزاحم مربوط به شك و تردید در پاكى یك شىء در منزل، تولید اضطراب مى كند و آن اضطراب توسط شست وشو به حداقل تخفیف مى یابد. لذا این افكار وسواسى، افكارى هست كه ناخواسته بوده، انسان را مضطرب كرده و تولید شك و تردید مى كنند. درحالى كه غیرواقعى هستند، ولى واقعى جلوه مى كنند و باعث انحراف عملكرد ذهن از مسیر واقعى اش مى شود. اما نوع دیگرى از افكار نیز داریم كه تولید اضطراب مى كند، اما واكنش هراس را در پى دارد و باعث اجتناب فرد از موقعیت هراس انگیزى مى گردند.

* چرا اینگونه افراد، هنگام صحبت كردن، از محور اصلى خارج شده و مرتب از شاخه اى به شاخه دیگر مى پرند و به جزئیات كشیده مى شوند؟

- این مسأله مربوط به ذهن پاره پاره و شخصیت وسواسى آنهاست. ذهن فرد وسواسى همیشه او را از محور اصلى خارج كرده و در جزئیات و شاخه هاى فرعى نگه مى دارد. همچنین این عمل وى نشان دهنده این است كه فرد هیچ كنترلى بر ذهن و افكار خویش ندارد، چنانچه حتى اگر كلامى نباشد، خود را در عمل نیز نشان مى دهد و هر فكرى كه وارد ذهن او مى شود، سریع به انجام عملى منجر مى گردد.

* عوامل اثرگذار در وسواس شامل چه عواملى است؟

- ممكن است این عوامل متعدد باشد ولى در كل مى توان این عوامل را به سه دسته تقسیم كرد: اول، عوامل هیجانى مؤثر، مثل هیجانهاى جنسى مهار شده، خشم هاى فروخورده شده، عوامل افسرده ساز، تغییر خلق هاى ناشى از تغییرات هورمونى.دوم، عوامل جسمى اثر گذار، مثل نقص عضو یا ناتوانى فیزیكى و مشكلات هورمونى و سوم،  عوامل اثرگذار چون خانواده، اطرافیان، اجتماع آموزش ها و القائات.

* در بین همه این عوامل چرا استرس و اضطراب ناشى از زندگى روزمره مى تواند مقدمه وسواس باشد؟

- به این علت كه هسته اصلى اختلال وسواس از نظر شناختى، فكر و از نظر هیجانى، اضطراب است. بدین صورت كه اول در فكر، چیزى مى  آید كه به فرد اضطراب مى دهد و بعد فرد اضطراب خودش را با عمل وسواسى خنثى مى كند. ولى باید همین جا نكته اى را ذكر كنم كه اصولاً كسالت هاى روانى چند دلیل دارند كه یكى از آنها استرس و اضطراب زندگى روزمره است. دیگرى توارث و یكى دیگر ناتوانى در یادگیرى مكانیسم هاى رویارویى با مقابله و در نهایت رشد ناقص شخصیت از دوران كودكى است.

* مسائل اجتماعى مثل جنگ و انقلاب، چقدر در بروز وسواس تأثیر دارند؟

- این مسائل جزو عوامل آشكارساز وسواس بوده و تنها در موارد كمى جزو عوامل زمینه ساز نیز به شمار مى روند. مثلاً جنگ وموشك باران براى خانمى كه دوره باردارى خود را مى گذراند به عامل زمینه ساز تبدیل مى شود، اما در مورد فردى كه در زمان جنگ بیست ساله بوده است، به عنوان عامل آشكارساز و در مورد فردى كه بیست سال است، وسواس دارد و حالا تحت تأثیر جنگ و انقلاب و عوارض آن مى باشد، به عنوان یك عامل نگهدارنده است. چون فرد تحت تأثیر استرس ها، اضطرابش زیاد مى شود و اضطراب خود را با عمل وسواسى جواب مى دهد و حالا وقتى در جنگ و عوامل مرتبط به آن قرار گیرد، باعث تشدید این اضطراب شده به عنوان عامل تداوم بخش براى وسواس در این گونه افراد عمل مى كند.

* ازدواج چه تأثیرى روى وسواس دارد؟

- ببینید! اصولاً ازدواج براى افراد عادى هم مى تواند تولید بحران كند. مسائل عشقى، فرهنگى، جنسى، ناسازگارى هاى زوجى، اقتصادى، اجتماعى، شغلى، بچه دار شدن، افزایش احساس مسؤولیت و مثل آن همگى باعث تغییر روش زندگى مى شوند كه فرد وسواسى به دلایل انعطاف ناپذیرى قدرت كمى براى سازگارى دارد.

لذا ازدواج نیز مى تواند جزو عوامل آشكار ساز وسواس باشد و در صورت اختلاف شدید بین همسران و فقدان طلاق همسر مى تواند عامل نگهدارنده وسواس به شمار آید.

۹۹ درصد زنان متأهلى كه وسواسى هستند، قبلاً زمینه هاى وسواسى داشته اند، ولى پس از ازدواج یا پس از اولین زایمان و نظایر آن بیمارى خود را نشان داده و آشكار گشته و گاهى نیز تشدید شده است.

گفت وگو با دكتر على اسلامى نسب روان درمانگر

 

پایان وسواس، جنون است

بخش دوم و پایانى

فریال طهماسبى

وسواس به عنوان یك اختلال اضطرابى، علائم و منشأ آن محور نخستین بخش از گفت وگو بود كه روز گذشته منتشر شد. در این بخش اشاره شد كه ۹۹درصد زنان وسواسى متأهل قبلاً وسواسى بوده اند و در شرایط مختلف همانند زایمان نشانه هاى آن آشكار شده است.

دكتر اسلامى نسب در واپسین بخش این گفت وگو به برخى آثار و عوارض وسواس اشاره مى كند كه درپى مى آید.

* نوع رفتار همسران افراد وسواسى چقدر در بروز یا تشدید وسواس مؤثر است؟

- اصولاً نوع رفتار اعضاى خانواده بخصوص همسر مى تواند در وسواس این افراد مؤثر باشد. هر گونه حمایتى از اعضاى خانواده از فرد وسواسى صورت مى گیرد، به جرأت مى توانم بگویم كه خیانت در حق او است.

باید رفتارها دو گانه باشد یعنى در عین اینكه او را دوست دارند و از محبت به او دریغ نمى كنند از طرفى هم باید فشار در جهت قطع اعمال وسواسى او صورت گیرد.

* آیا وسواس تولید بیمارى جسمى مى كند یا اینكه بیمارى هاى جسمى تولید وسواس مى كنند؟

- به طور مستقیم نمى توان بیمارى هاى جسمى ناشى از وسواس در یك فرد را با وسواس ناشى از بیمارى هاى جسمى در او به طور علمى به یكدیگر نسبت داد كه یكى علت دیگرى باشند.

اما فرد مبتلا به اختلال وسواس، زمینه ابتلا به بیمارى هاى جسمى را پیدا مى كند و فرد مبتلا به اختلالات جسمى هم زمینه تشدید وسواس را. به عبارت دیگر، فردى كه مبتلا به وسواس است، به دلیل اعمال اجبارى مكرر، ممكن است به مشكلات پوستى یا به دلیل اشتغال ذهنى شدید و عدم استفاده از موادغذایى مناسب، منجر به اختلالات گوارشى و به همین نسبت منجر به اشكالات دیگر در سیستم هاى دیگر از بدن شود.

بر عكس بعضى از اختلالات جسمى نیز مى تواند زمینه ساز بروز تشدید وسواس گردد. مثلاً در افرادى كه دچار اختلالاتى در سیستم دفع خود هستند فرد مبتلا به اختلال وسواس پاكى، وسواس شدیدترى پیدا كند.

* نظریه یا تئورى اصلى كه در درمان وسواس بر آن اساس بنا نهاده شده است، چیست؟

- تا سال ،۱۹۶۰ در آمریكا و اروپا نظریه اى كه درمان پذیر بودن وسواس را تأیید كند، وجود نداشت و درمان ها به همان روش دارویى صورت مى گرفتند.

در سال ۱۹۶۶ دانشمندى به نام «مه-یر» گزارش داد كه وسواس را با روش رفتارى، درمان كرده است. از آن پس دانشمندان دیگرى تحقیق كردند و نهایت همه این تحقیقات باعث شد كه روش و نظریه اصلى درمان وسواس شكل بگیرد. یعنى در حقیقت در سال ۱۹۷۱ تقریباً ۳۳ سال پیش دانشمندان روشى وضع كردند كه هسته اصلى آن رویارویى با موقعیت هاى ترسناك بود.

در نهایت این رویكردهاى مختلف در درمان وسواس در یك برنامه كاملاً مؤثر درمان رفتارى ادغام شدند كه در آن از اصول رویارویى یعنى exposure همراه با جلوگیرى از پاسخ یعنى prevention استفاده مى شود. بنابراین، نظریه اصلى درمان وسواس، نظریه مواجهه است (مواجهه با آن چه هست).

لذا فرد وسواسى در پیشگیرى از پاسخ ، عملى را كه به اضطراب پاسخ مى دهد(مثل شست وشو یا هر عمل دیگرى را) قطع مى كند و فكرى كه ایجاد مى شود را با روش شناخت درمانى حذف مى كند.

البته در موارد خاصى كه اضطراب خیلى زیاد است تركیب دارو درمانى و شناخت درمانى مى تواند مفید باشد، اما به عقیده من، روش منحصر به فرد در درمان وسواس، همان روش شناخت درمانى است. اگر چه بیمار مجبور است اضطراب زیادى را تحمل كند، اما زودتر به سلامت نایل مى شود.

* پایان وسواس درمان نشده چیست؟

- اگر وسواس درمان نشود ممكن است به توهم منجر شود. اگر وسواس توأم با اختلالات روان پریشانه باشد، به جنون نیز منجر مى شود. پایان وسواس كوچك شدن زندان كوچك فرد وسواسى است. به اندازه اى كه فرد در سلول انفرادى خود، جایى براى ایستادن نیز ندارد. پس پایان وسواس، شك به خود، خود تخریبى، دورى از اجتماع، انزواى كامل، نهایت اضطراب، اشتغال كامل به عمل اجبارى و یا هر چیز دیگرى كه وسواس برایش ایجاد مى كند و در نهایت مى توانم به جرأت بگویم كه پایان وسواس یك جهنم خود ساخته است.

* اختلال وسواسى در كودكان چگونه است؟ به عبارتى چگونه مى توان وسواس را در كودكان تشخیص داد؟

- نشانه هاى وسواسى در كودكان و نوجوانان به طرق مختلف بروز مى كند. از معمول ترین نشانه ها كه تقریباً در ۴۰ درصد موارد دیده مى شود، افكار وسواسى، هراس از كثیفى و عفونت ها و نیز اعمال وسواسى است كه با شست وشوى فراوان و نا متناسب همراه است. شایع ترین علائم وسواسى در كودكان و نوجوانان در هر دو حوزه افكار و اعمال وسواسى گسترده است. به عنوان نمونه در مورد افكار وسواسى، مى توان از كثیفى، آلودگى، وقوع اتفاقى وحشتناك، بیمارى، مرگ، ترس از صدمه رساندن به خود و دیگران نام برد و از نمونه اعمال وسواسى این گروه سنى مى توان عادت هاى شست وشو و وارسى كردن متعدد تكرار عادت ها، مرتب كردن و شمارش را نام برد.

* در مورد كودكانى كه به مدرسه مى روند، این وسواس چه ابعادى پیدا مى كند؟

- ببینید! آمادگى، پیش دبستانى، مدرسه، همگى مثل عوامل قبلى كه ذكر كردم عوامل آشكارساز وسواس هستند. چون كودك به طور ذاتى، ترس از جدایى دارد و قبل از مدرسه، دوره اى است كه كودك وابستگى زیاد به مادر و اصولاً خانواده اش هم دارد، در نتیجه وسواسى كه زمینه اش در او بوده، با وارد شدن به محیط جدید و جدایى از خانواده و به تبع استرس هاى محیطى جدید وسواسش آشكار مى شود.

* در خانواده هایى كه والدین، ناخودآگاه به روش هایى، اعتماد به نفس فرزندان را كاهش مى دهند، آیا مى توان وسواس را در آینده این فرزندان پیش بینى كرد؟

- دقیقاً. اعتماد به نفس پایین از عوامل زمینه ساز براى بسیارى از اختلالات است. از جمله اختلال وسواس- اجبار. اگر چنین فرزندانى دیگر زمینه هاى وسواس را نیز داشته باشند، قطعاً در آینده اى نه چندان دور، رفتارهاى وسواسى خود را نشان خواهند داد.

اصولاً نوع و شكل تربیت در وسواس بسیار مؤثر است. هر چقدر تربیت سخت گیرانه باشد، نوع وسواس شدیدتر خواهد بود.

به نظر من، اولین عامل كه به عنوان زنگ خطر مى تواند براى كودكان در خانواده تلقى شود، اضطراب كودك است. كودك در خانواده باید به نحو مطلوب و درستى یاد بگیرد تا به فشار و اضطرابى كه در درونش است پاسخ دهد. بچه اى كه ناخن مى خورد و پوست لب هاى خود را مرتب مى كند، همه علائم هشداردهنده اى است كه این حالات با رشد فرد، شكل عوض كرده و تشدید مى شود.

همه ما فشارها و استرس هاى زیادى در زندگى تحمل مى كنیم و حالا براى یك بچه رفتن به مدرسه مى تواندفشار بزرگى تلقى شود. در واقع ترس از جدایى، زمینه هاى دیگرى غیر از ناخن جویدن پیدا مى كند و وسواس به شكل شدیدترى ظاهر مى شود. به عبارتى ناخن جویدن، لباس كوچكى براى پاسخ به این اضطراب است، باید براى برطرف كردن این اضطراب ردا و قباى بزرگترى كه همان عمل وسواسى است تهیه شود.

* آیا روش هاى درمان وسواس در كودكان و بزرگسالان تفاوت اساسى دارد؟

- یك تفاوت اساسى درمان وسواس در كودكان و بزرگسالان این است كه اگر كودكان زیر دوازده سال باشند، روشهاى درمانى در آنها تأثیركمى مى گذارد، زیرا كودكان زمینه و آمادگى ذهنى براى پذیرش روان درمانى را ندارند و به همین دلیل براى آن ها بیشتر از روش هاى گروهى مثل بازى درمانى و روش هاى آموزشى استفاده مى شود.

با روش هاى روان درمانى گروهى، با مشاركت خانواده، یعنى خانواده فرد و فرد مبتلا، در یك گروه قرار مى گیرند و در صورت امكان در آن گروه یكى دو نفر از بچه هاى وسواسى را نیز مى توان جاى داد. بنابراین چون بینش در كودك پایین است، تركیب روان درمانى با هر تكنیك و نظریه اى، چه در جلسات خانوادگى، چه در جلسات گروه درمانى سازگار است.

بنابراین هر چه سن پایین تر باشد، به دلیل اینكه فرد بینش لازم براى درمان را ندارد و نمى تواند به راحتى مشكل را بپذیرد، از تكنیك هاى ساده تر استفاده مى شود. یكى از روش هاى ساده اى كه در درمان وسواس كودكان بسیار مفید است، تكیه بر الگوهاى آنان در خانواده است. تقریباً در اكثر موارد وقتى كودكى مبتلا به وسواس است، یك یا هر دو والدین یا مشكل در شخصیت وسواسى و اختلال وسواس دارند یا درگیرى هایى دارند كه منجر به آشكار شدن وسواس در كودكان مى شود چرا كه هسته اصلى وسواس در بعضى خانواده ها  توسط تعارض بین زن و شوهر و فشارهاى خاص و ترس هایى كه براى بچه ایجاد مى كند شكل مى گیرد. وقتى پدر و مادر آموزش داده مى شوند، تأثیر زیادى در درمان وسواس بچه ها دارند. یعنى به طور غیرمستقیم درمان صورت مى گیرد.

بنابراین درمان وسواس كودكان به دلیل سن كم كاربرد دارویى كم دارد. زیرا دارو روى بچه ها اثرات زیان آورترى دارد، ولى اگر اضطراب خیلى شدید باشد و هم چنین اگر افسردگى تشخیص داده شده باشد، ممكن است دارویى براى افسردگى تجویز شود.

* آقاى دكتر! به نظر شما، وسواس تا چه حد در جامعه ایران عمومیت دارد؟

- به عقیده من، وسواس یك اختلال شایع است. در برخى منابع ۳ درصد جمعیت را مبتلا به وسواس ذكر كرده اند ولى من شخصاً فكر مى كنم حداقل ۱۰ درصد جامعه ایران مبتلا به وسواس هستند.

به دلیل اینكه ملت ما استرس هاى بزرگى را تجربه كرده است. اكثریت مردم ما، مردم نا ایمن به آینده و مضطرب و ناامید به نتایج زندگى هستند. به همین دلیل هم هست كه افرادى كه توانش را دارند براى كسب احساس ایمنى از ایران خارج مى شوند و در فضاى كشورهایى قرار مى گیرند كه از سطح اجتماعى بالاترى برخوردار بوده و احساس ایمنى بیشترى به فرد مى دهند. به نظر مى رسد احساس ایمنى اساسى نیاز پایه است و باید مورد توجه سیاست گذاران كشور قرار گیرد. انقلاب، جنگ و چالش هاى مداوم گرانى، رشوه، سوءمدیریت و نظایر آن، میزان امید به زندگى را كاهش و زمینه كسالت هاى مختلفى از جمله وسواس را فراهم مى كند و آنگاه عمومیت مى یابد.

سه شنبه 5/1/1393 - 10:52
بهداشت روانی

بهداشت روانی و مراقبه بصیرت (IM ( Insight Meditation دوشنبه 5 آبان 1382 

 

امروزه عدم سازش و وجود اختلالات رفتار در جوامع انسانی بسیار مشهود و فراوان است .  مقدمه:

امروزه عدم سازش و وجود اختلالات رفتار در جوامع انسانی بسیار مشهود و فراوان است . در هر طبقه و صنفی و در هرگروه و جمعی اشخاص نامتعادلی زندگی می كنند كه در معرض خطر ابتلا به ناراحتی های روانی می باشند.

 

بهداشت روانی با ایجاد عواملی جهت پیشگیری از وقوع این ناراحتی ها و یا تشریح علل اختلالات رفتار و جلوگیری از پیشرفت روند اختلالات شناختی - احساسی و رفتاری در انسان نقش بسیار موثری در بهبود زندگی وی ایفا می كند. یكی از اصول مهم بهداشت روانی ، شناخت رفتار انسانی و دانستن این موضوع است كه رفتار انسان معلول یكسری عوامل مختلف است .یعنی همان طور كه همه پدیده ها در علم فیزیك ، شیمی و … دارای علت هستند رفتار آدمی نیز دارای علل خاصی است بنابراین نباید هیچ انسانی را برای رفتاری كه دارد سرزنش كرد بلكه اگر رفتار نامطلوب از وی سر زد ،باید رفتارش مورد ارزیابی قرار گیرد و بر طرف شود و این مهم برنمی آید مگر با ریشه یابی و كشف علل رفتار .

 

عامل اصلی بروز رفتار مختلف احتیاجات انسان است كه شامل احتیاجات اولیه ( جسمانی ) و احتیاجات ثانویه ( روانی واجتماعی ) می باشد. همان گونه كه احتیاجات جسمانی در شكل گیری رفتار انسان نقش دارد احتیاجات روانی و اجتماعی نیز تاثیر گذارند و در این راستا فرهنگ جامعه ای كه انسان در آن رشد می كند از اهمیت بالایی برخوردار است كودكی كه در اجتماع به خصوصی متولد می شود تمام تاریخ آن اجتماع را به ارث می برد و میراث اجتماعی او به اندازه میراث جسمانی اش اهمیت دارد زیرا وی در طول زندگی از رفتارهای اجتماعی كه در طی تاریخ و در قالب فرهنگ شكل گرفته متاثر خواهد بود بنابراین برای یك زندگی سالم و سعادتمند توجه و ارضای همه احتیاجات اعم از جسمانی و روانی و اجتماعی لازم است و همان طور كه انسان به آب و غذا نیاز دارد به پیشرفت و مقام و موقعیت اجتماعی خوب و …. نیاز دارد و نمی توان یكی را بر دیگری رجحان داد بلكه این عوامل همه با یكدیگر رابطه دارند و نقص در یك قسمت باعث اختلال در قسمت های دیگر خواهد بود بنابراین انسان برای شناخت ریشه و علل رفتار خود علاوه بر شناخت خصوصیات فردی نیاز مند به شناخت جامعه ، فرهنگ جامعه ، رابطه خود و جامعه اش ، نقش و جایگاهی كه در جامعه دارد می باشد كه این شناخت در سایه شناخت سه قانون تكامل، سیستم اندیشی و كل نگری حاصل می شود و با درك صحیح این قوانین انسان می تواند جایگاه صحیح خود را در جامعه اش پیدا كند و با ایفای نقش صحیح خود احتیاجات روانی و اجتماعی خود را به خوبی ارضا نماید و زندگی توام با آرامش و سعادت را تجربه كند و این امر تنها با ایجاد بصیرت كافی و افزایش آگاهی و خرد به وجود خواهد آمد.

 

بصیرت چیست وچگونه به وجود می آید ؟

 

اگر چه روان شناسان گشتالت بصیرت را به معنای فهم ناگهانی معانی بدون ارتباط با گذشته می دانند و معتقدند این فهم ناگهانی سبب ایجاد رفتار منطقی و مناسب می شود ولی شاید بتوان گفت بصیرت همان مشاهده رابطه علت و معلول و پیدا كردن راه جدیدی برای فهم معانی و پدیده های زندگی است كه تجارب صحیح گذشته و م  طالب آموخته شده قبلی اساس كشفیات ناگهانی و فهم روابط پدیده ها می باشد و در واقع بصیرت یعنی دیدن خویشتن و جهان آن چنان كه به راستی هست ،نه آن چنان كه ما می پنداریم .در پرتو بصیرت است كه می توان علت و ریشه هر پدیده ای را كشف كرد و بهترین و صحیح ترین راه را انتخاب نمود و البته این بصیرت در سایه داشتن ذهنی آرام ، پاك و متعادل بدست می آید .

 

انسان امروزی تحت تاثیر القائات ذهنی و اندیشه ای نادرست كه ناشی از كدورت های ذهنی و باید و نبایدهای غلط اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی است از اندیشیدن درست و دیدن واقعی عاجز است . وقتی در یك موقعیت نابهنجار قرار می گیرد همانند انسانهای پیشین براساس غریزه جنگ و گریز پاسخ خشم یا ترس و یاهر پاسخی كه منشا آن ترس وخشم است مثل تنفر یا دلسردی را از خود بروز می دهد این عكس العمل آنی است و ناشی از احساس خطری است كه فرد نسبت به خود و یا حتی اگو (‌من ساختگی ) خود دارد كه این احساس خطر معمولا بر اثر اندیشه های نادرست و كدورت های ذهنی ایجاد می شود و شاید در واقع خطری در كار نباشد. مثلا وقتی به انسان توهین می شود چون او تصور می كند كه به حریمش تجاوز شده است به طور ناخود آگاه و آنی خشمگین می شود و عكس العمل ناشی از خشم بروز می دهد كه عموما مخرب و زیان آور است. حال آنكه این احساس خطر فقط متوجه اگو ( من ساختگی ) است و خطری برای خود فرد ایجاد نمی كند وحتی در موقعیت های گوناگون فرق می كند مثلا اگر این شخص تنها باشد و به او توهین شود احساس خشمی كه دارد از موقعی كه وی در یك گروه قرار دارد كمتر است و نیز اگر افراد این گروه ناشناس باشند این احساس خشم كمتر از زمانی است كه این گروه دوستان یا شاگردان وی باشند . بنابراین عكس العمل این فرد به یك واقعه یكسان در موقعیت های مختلف و بنا به تصور و قضاوتی ناشی از اندیشه نادرست او متفاوت می باشد. لازم به ذكر است كه گاه پس از این احساس اصلا عكس العمل یا پاسخی داده نمی شود و فقط قصد انجام آن در ذهن صورت می گیرد ولی در هر صورت دراین روند یك سلسله تغییراتی در اعمال حیاتی انسان ایجاد می شود كه اگر مزمن گردد یعنی مرتبا تكرار شود بسیار خطرناك می باشد مثلا اگر شخصی روزی 5 بار خشمگین شود و فشارخونش بالا رود ( كه یك پاسخ طبیعی بدن به خشم است ) به احتمال خیلی زیاد پس از مدتی دچار بیماری فشار خون می شود. بنابراین غریزه جنگ و گریزاگردر جهت حفظ موجود باشد خوب و مفید است و گرنه پیامدهای ناخوشایندی به همراه دارد.

 

جنگ و گریز:

 

جنگ و گریز نتایج دو احساس خشم و ترس می باشند كه مختص انسان های پیشین است و باعث بروز رفتارهای آنی و بدون تفكر می شود كه در موقعیت های مشابه تكرار می گردد و كم كم به صورت عادت در می آید و این عادت نسبتا ثابت و قابل پیش بینی می شوند و شخصیت فرد را می سازند و این چنین است كه به فردی صفت خشمگین بودن یا ترسو بودن را نسبت می دهند زیرا چنین اشخاصی در تمام موقعیت ها یك عكس العمل عادتی كه آنی و بدون تفكر است از خود بروز می دهند ولی انسان امروزی درروند تكاملی نیاز به یك غریزه دیگر دارد یعنی با  ید این غریزه را كه ‏‏‏اول بیندیش و سپس عمل كن‎‎‎‏ را بیاموزد اگر انسان به آن درجه از بصیرت و آگاهی برسد كه در موقعیت های مختلف زندگی قبل از بروز عكس العمل آنی كه عموما عادتی و بدون تفكر است با اندكی تفكر و خرد عمل صحیح و به موقع انجام دهد آن گاه با بروز رفتار صحیح و مطلوب بهترین نتیجه را در موقعیت ایجاد شده می گیرد البته چنین بصیرت و مهارتی تنها با انجام روش های خاص و به مروز زمان در انسان شكل می گیرد و جزئی از وجود وی می شود همان طور كه غریزه جنگ و گریز جزئی از وجود او شده است. یكی از روش های موثر برای كسب این مهارت مراقبه بصیرت IIM( Insight Meditation ) است كه در زیر توضیح داده می شود :

 

مراقبه بصیرت به صورت عملی به انسان می آموزد كه چگونه بتواند آن چنان برخود تسلط پیدا كند كه در مقابل یك واقعه یا اعلان خطر اول بیندیشد و سپس عمل مناسب انجام دهد و بدین علت كه این مهارت به طور علمی ایجاد می شود باید آن قدر تمرین شود تا ملكه ذهن شده و به طور خودكار انجام شود.

 

مراحل ادراك واقعه

 

وقتی انسان واقعه ای را درك می كند آن را در ذهن بررسی و قضاوت می كند و سپس عكس العمل نشان می دهد.این روند چهار مرحله دارد :

 

تشخیص واقعه

 

قضاوت آنكه این واقعه خوب است یا بد

 

حسی كه در بدن پس از این قضاوت ایجاد می شود این حس كه در پوست یا درون بدن درك میشود “خوشایند” ‌یا“ ناخوشایند” است. این موضوع را در فرهنگ مان به كرات شنیده ایم كه مثلا پشتم لرزید( حس بد ) دلم روشن شد (‌حس خوب) و بسیاری از این حس ها كه واژه ای برای بیانش نداریم

 

عكس العملی كه پس از این حس انجام می شود .

 

بنابراین انسان به یك حس عكس العمل نشان میدهد نه به حادثه ای كه اتفاق افتاده است. اگر انسان یاد بگیرد كه قبل از عكس العمل از آن حس آگاه شود می تواند خود را كنترل كند و با تفكر و اندیشه درست، عمل درست و رفتار مناسب بروز دهد و با رفتار مناسب و سنجیده بهترین و مناسب ترین موقعیت ها را برای خود ایجاد كند و زندگی سالم تر و بهتری داشته باشد و این همان چیزی است كه در مراقبه بصیرت آموزش داده می شود.

 

البته برای اینكه انسان بتواند از آن حس آگاه شود باید كاملا هوشیار و آگاه باشد و به عبارتی در لحظه حضور داشته باشد و بنابراین باید ذهنی آرام و پاك و خالی از هرگونه رسوب و كدورت داشته باشد زیرا ذهن نامتعادل وناپاك مرتبا در گذشته و آینده به سر می برد و دائما در حال قضاوت نادرست می باشد مراقبه بصیرت به انسان می آموزد كه ذهن خودرا از پریشانی و كدورت پاك نماید و داشتن ذهنی پاك و آرام را به تدریج تجربه كند كه نتیجه این پالایش ذهن ، رها شدن از بند اندیشه ها ، قضاوت های نادرست و شرطی ، رسیدن به هوشیاری و آگاهی (از جمله آگاهی از حسها و احساسات متفاوت) می باشد . این ذهن آرام و در عین حال هوشمند فرد را قادر می سازد كه در موقعیت های نابهنجار زندگی عمل درست انجام دهد و بر مشكلات خود فائق آید و زندگی آرام و سرشار از نشاط و موفقیت را تجربه كند .

سه شنبه 5/1/1393 - 10:51
بهداشت روانی

چگونه اعتماد به نفس خود را بالا ببریم

 در آغاز زندگی ، كودك امنیت و آرامش را از طریق خانواده ، والدین ومراقبین خود دریافت می كند. واز این طریق اضطرابش كاهش می یابد  ولی در گذر زندگی تعاملات مختلف با خانواده ، مدرسه ، همسالان ومحیط اجتماعی كه در آن زندگی می كند شناخت اوازخودونگرشی كه نسبت به خود داردراشكل می دهد.ودراصل این صحبت ها كه به صورت نوارهای اطلاعاتی درحافظه اش نقش بسته است ،سازنده شخصیت فردای اوست

واقعیت آن است كه ما انسانها دارای  ضعف هایی  هستیم به همین دلیل به سادگی نمیتوانیم آنچه را دوست داریم انجام دهیم پس چه خوب است نقاط ضعف وقوت خود را بشناسیم واهداف خود را بر پایه آنها تعیین كنیم احساس ما در دستیابی به اهداف جسممان خیلی مهم است .

آنچه را آغاز كرده اید ، بدون توجه به حد موفقیت تان به پایان برسانید . گامهای كوچك و استوار امروز  ،  پایه گذار فردای روشن شماست

– یكی ازمهمترین روشهایی كه به شما كمك می كند تا آنچه را كه شروع كرده اید به پایان برسانید این است كه آنرا به كارهایی با اندازه های مورد نیاز ، تجزیه و كوچك كنید تا از انجام ندادنش پرهیز نمائید.

خیلی از ما با این عقیده شستشوی مغزی شده ایم كه اگر كاری ارزش انجام دادن داشته باشد پس ارزش خوب انجام دادن هم دارد وبه غلط این طور تفسیر می كنیم ((اگر نمی توانید كاری را درست انجام دهید ، پس هرگز آن را انجام ندهید)) اگر خدای ناكرده اعمال خود را براساس این گفتار عامیانه قرار دهیم تقریبا" هیچ كاری را نمی توانیم انجام دهیم اگر ما به اعمالی كه انجام  می دهیم  قدری توجه كنیم متوجه می شویم كه همه ما در هنگام یادگیری كه انجام داده و می دهیم اشتباه كرده ومی كنیم .

تحقیقات روان شناسی بارهاوبارها نشان داده است،همانقدركه خودتقویت گرمثبت می تواندرفتاررانیرومندسازد،گفتارمنفی آنرا تضعیف می كند.شما هرچقدردارای انگیزه بیشتری باشید و سخت تر و طولانی تر كار كنید،  كار را بهتر انجام خواهید داد و آن اعتماد رفتاری را تغییر خواهد داد نه احساس برتریت را.

هر وقت دیدید كه ادامه كاری برایتان ممكن نیست واحساس غالب شما بردست كشیدن و رها كردن كار است سریعا" كارها واعمال موفق گذشته تان را مورد تقدیر وتشویق قرار دهید . در قبال كارهای درست به خود پاداش دهید ودر قبال كارهای نادرست ، خود را جریمه كنید. یكی از علل عمده از دست دادن انگیزه ادامه كار، افسردگی وبی حالی است . برای آنكه این حالت را در خود برطرف نمائید اول باید آنرا بشناسید وعلت آنرا جستجو كنید.

ازدیگرصفت هایی كه برای موفقیت وكسب اعتمادبه نفس بالا لازم است ریسك كردن است افرادموفق درزمینه های مختلف برای ارتقاء خود به درجات بالا ، دست به ریسك زده اند.برای رسیدن به هدف دلخواه باید قدری ریسك كردالبته بایدتمامی جوانب را در نظرگرفت واكثر افراد دركار فقط به درجه ای  ازتبحریاموفقیت قناعت می كنند .

باید بین درجه ای از تبحرتا درجه  تبحر یافتن تفاوت قائل شد .متاسفانه افراد زیادی از ریسك كردن برای دستیابی به درجه تبحر خودداری كرده وفقط به رسیدن به درجه ای از تبحر اكتفا می كنند – شما برای آنكه به موفقیت بالا وهدف نهایی خود برسید باید قدری ریسك كنید با اعتماد به نفس بالا كاری را شروع كنید وواقعا" ترس و وا همه به خود راه ندهید.از تائید نشدن نترسید . شاید بدون اغراق بتوان گفت كه یكی ازبزرگترین ترسهای رایج درمیان عامه مردم ترس ازتایید نشدن است همه مامی خواهیم كه موردتایید دیگران قرار بگیریم وآنهامارابپذیرند،كه البته امری مطلوب است امااینكه فكركنیم برای تائیدگرفتن ازآنهابایدهركاری كه می خواهند انجام دهیم وآنگونه كه می خواهند تفكر ورفتار كنیم فكری نادرست ونقص كامل قاطعیت واستقلال است.

ازاحساس گناه و تقصیر به شدت بپرهیزید.بین گناهكاربودن واحساس گناه داشتن،فرق  قائل شوید.وقتی فكرمی كنیم كه گناهكار  هستیم  ، در واقع این  حقیقت  را  می پذیریم  كه اشتباه كرده ایم ویا نادرست عمل كرده ایم . اما احساس گناه كردن بدین معنی است كه فكر می كنیم بی ارزش ،پست و افرادی بی خاصیت ودوست نداشتنی هستیم چون ناشایست  عمل  كرده ایم به خاطر داشته  باشید گاهی  اوقات شكست و   ناامیدی  توفیق اجباری هستندبه شمامیگویند  اهدافتان برای شما درست نبوده اند آن تلاش ارزش آن كار را نداشت واز یك شكست بزرگتر بعدی می توان اجتناب كرد.

افرادومشاغل وموفقیت هایی را كه موجب بروزاحساس نابسندگی درشمامی گردند تحمل نكنید اگر می توانید آنها یا خودتان را به گونه ای تغییر دهید . احساس ارزشمندی بیشتری بنمائید .

خلاصه كلام دلایل رفتارهای كنونی خود را در ابعاد جسمانی ، اجتماعی ، اقتصادی وسیاسی وموفقیت كنونی خودتان جستجو كنید ونه در كاستی های شخصیتی خودتان .

 

سه شنبه 5/1/1393 - 10:51
بهداشت روانی

وسواس چیست و چگونه آنرا درمان كنیم؟

وسواس یك ایده، فكر، تصور، احساس یا حركت مكرر یا مضر كه با نوعى احساس اجبار و ناچارى ذهنى و علاقه به مقاومت در

برابر آن همراه است. بیمار متوجه بیگانه بودن حادثه نسبت‏به شخصیت‏خود بوده از غیر عادى و نابهنجار بودن رفتار خودآگاه است. روان شناسان وسواس را نوعى بیمارى از سرى نوروزهاى شدید مى‏دانند كه تعادل روانى و رفتارى را از بیمار سلب و او را در سازگارى با محیط دچار اشكال مى‏سازد و این عدم تعادل و اختلال داراى صورتى آشكار است.

روانكاوان نیز وسواس را نوعى غریزه واخورده و ناخودآگاه معرفى مى‏كنند و آن را حالتى مى‏دانند كه در آن، فكر، میل، یا عقیده‏اى خاص، كه اغلب وهم‏آمیز و اشتباه است آدمى را در بند خود مى‏گیرد، آنچنان كه حتى اختیار و اراده را از او سلب كرده و بیمار را وامى‏دارد كه حتى رفتارى را برخلاف میل و خواسته‏اش انجام دهد و بیمار هرچند به بیهودگى كار یا افكار خودآگاه است اما نمى‏ تواند از قید آن رهایى یابد.

وسواس به صورتهاى مختلف بروز مى‏كند و در بیمار مبتلاى به آن این موارد ملاحظه مى‏شود :

اجتناب؛ تكرار و مداومت؛تردید؛شك در عبادت؛ ترس؛ دقت و نظم افراطى؛ اجبار و الزام؛ احساس بن بست؛عناد و لجاجت.

علائم دیگر: در مواردى وسواس بصورت، خود را در معرض تماشا گذاردن، دله دزدى، آتش زدن جایى، درآوردن جامه خود، بیقرارى، بهانه‏ گیرى، بى‏ خوابى، بدخوابى، بى‏اشتهایى،... متجلى مى‏شود آنچنانكه به اطرافیانش این احساس دست مى‏دهد كه نكند دیوانه شده باشد.

انواع وسواس:وسواسهایى كه تمام فكر و اندیشه افراد را تحت تاثیر قرار داده و احاطه‏شان مى‏كند معمولا بصورتهاى زیر است:

وسواس فكرى:

این وسواس به صورتهاى مختلف خود را نشان مى‏دهد كه برخى از نمونه‏هاى آن بشرح زیر است:

اندیشه درباره بدن:

بدین گونه كه بخشى مهم از اشتغالات ذهنى و فكرى بیمار متوجه بدن اوست. او دائما به پزشك مراجعه مى‏كند و در صدد به‏دست آوردن دارویى جدید براى سلامت‏بدن است.

رفتار حال یا گذشته:

مثلا در این رابطه مى‏اندیشد كه چرا در گذشته چنین و چنان كرده؟ آیا حق داشته است فلان كار را انجام دهد یا نه؟ و یا آیا امروز كه مرتكب فلان عملى مى‏شود آیا درست مى‏اندیشد یا نه؟ تصمیمات او رواست‏یا ناروا ؟

در رابطه با اعتقادات: زمانى فكر وسواسى زمینه را براى تضادها و مغایرت‏هاى اعتقادى فراهم مى‏سازد. مسایلى در زمینه حیات و ممات، خیر و شر، وجود خدا و پذیرش یا طرد مذهب ذهن او را بخود مشغول مى‏دارد.

اندیشه افراطى:

زمانى وسواس در مورد امرى بصورت افراط در قبول یا رد آن است‏با اینكه بیمار خلاف آن را در نظر دارد ولى بصورتى است كه گویى اندیشه مزاحمى بر او مسلط است كه او را ناگزیر به دفاع از یك اندیشه غلط مى‏سازد، از آن دفاع و یا آن را طرد مى‏كند بدون اینكه آن مساله كوچكترین ارتباطى با زندگى او داشته باشد; مثلا در رابطه با دارویى عقیده‏اى افراطى پیدا مى‏كند بگونه‏اى كه طول عمر، بقاى زندگى و رشد خود را در گرو مصرف آن دارو مى‏داند، اگرچه در اثر مصرف به چنان نتیجه‏اى دست نیابد.

2- وسواس عملى:

وسواس عملى به شكلهاى گوناگون خود را بروز مى‏دهد كه ما به نمونه‏ها و مواردى از آن اشاره مى‏كنیم :

شستشوى مكرر: مردم بر حسب عادت تنها همین امر را وسواس مى‏دانند و این بیمارى در نزد زنان رایجتر است.

رفتار منحرفانه:

جلوه آن در مواردى بصورت دزدى است و این امر حتى در افرادى دیده مى‏شود كه هیچ‏گونه نیاز مادى ندارند.

دقت وسواسى:

نمونه‏اش را در منظم كردن دگمه لباس و... مى‏بینیم و وضعیت فرد بگونه‏اى است كه گویى از این امر احساس آرامش مى‏كند.

شمردن:

شمردن و شمارش‏ها در مواردى مى‏تواند از همین قبیل بحساب آید مثل شمردن نرده‏ها با اصرار بر این كه اشتباهى در این امر صورت نگیرد.

راه رفتن:

گاهى وسواس‏ها بصورت راه رفتن اجبارى است. شخص از این سو به آن سو راه مى‏رود و اصرار دارد كه تعداد قدمها معین و طبق ضابطه باشد. مثلا فاصله بین دو نقطه از ده قدم تجاوز نكند و هم از آن كمتر نباشد.

3- وسواس ترس:

صورتهاى ترس وسواسى عبارت است از: ترس از آلودگى - ترس از مرگ - ترس از دفع - ترس از محیط محدود - ترس از امرى خلاف اخلاق - ترس از تحقق آرزو.

4- وسواس الزام:

در این نوع وسواس نمى‏تواند خود را از انجام عمل و یا فكرى بیرون آورد و در صورت رهایى از آن فكر و خوددارى از آن عمل موجبات تنش در او پدید خواهد آمد.

وسواس در چه كسانی بروز می كند؟

الف) در رابطه با سن

تجارب حیات عادى افراد نشان مى‏دهد كه وسواس همگام با بلوغ و در غلیان شهوت در افراد پایه گرفته و تدریجا رشد مى‏كند. اگر در آن ایام شرایط براى درمان مساعد باشد بهبودهاى نسبى و دوره‏اى پدید مى‏آید وگرنه بیمارى سیر مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جایى كه خود بیمار به ستوه مى‏آید.

ب) در رابطه باهوش:

بررسیهاى علمى نشان داده‏اند كه وضع هوشى آنها در سطحى متوسط و حتى بالاتر از حد متوسط است. وسواسى‏هایى كه داراى هوش اندك و یا با درجه ضعیف باشند بسیار كمند بر این اساس رفتار آنها نباید حمل بر كم‏هوشى شان شود.

ج) در رابطه با اعتقاد:

د) در رابطه با شخصیت و محیط:

تجارب نشان داده‏اند آنهایى كه در زندگى شخصى حساس‏ترند امكان ابتلایشان به بیمارى وسواس بیشتر است و غلبه وسواس بر آنها زیادتر است. در بین فرزندانى كه والدینشان معمولا محكومشان مى‏كنند این بیمارى بیشتر دیده مى‏شود.

پاره‏اى از تحقیقات نشان داده‏اند كه شخصیت والدین و حتى صفات ژنتیكى، روابط همگن خویى و محیطى در این امور مؤثرند بهمین نظر وسواس در بین دوقلوهاى یكسان بیشتر دیده مى‏شود تا در دیگران، اگر چه ریشه‏هاى اساسى و كلى این امر كاملا مشهود نیست.

مساله شخصیت را اگر با دامنه‏اى وسیعتر مورد توجه قرار دهیم خواهیم دید كه این امر حتى در برگیرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس بر خلاف بیمارى هیسترى است كه اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده دیده مى‏شود، در جوامع بظاهر متمدن و پیشرفته و حتى در بین افراد هوشمند هم بمیزانى قابل توجه دیده مى‏شود.

ریشه‏هاى خانوادگى وسواس

در مورد ریشه و سبب این بیمارى مطالب بسیارى ذكر شده كه اهم آنها عبارتند از وراثت، شخصیت زیر ساز یا الحاقى، وضع هوشى، عوامل اجتماعى، عوامل خانوادگى، عوامل اتفاقى، رقابت‏ها، منع‏ها و... كه ما ذیلا به مواردى از آن اشاره مى‏كنیم.

الف) وراثت:

تحقیقات برخى از صاحبنظران نشان داده است كه حدود چهل درصد وسواسیها، این بیمارى را از والدین خود به ارث برده‏اند، اگرچه گروهى دیگر از محققان جنبه ارثى بودن آن را محتمل دانسته و قایل شده‏اند، انتقال زمینه‏هاى عصبى مى‏تواند ریشه و عاملى در این راه باشد.

ب) تربیت :

در این مورد مباحثى قابل ذكرند كه اهم آنها عبارتند از:

1- دوران كودكى:اعتقاد گروهى از محققان این است كه پنجاه درصد وسواس‏هاى افراد در سنین جوانى و پس از آن از دوران كودكى پایه‏گذارى شده و تاریخچه زندگى آنها حاكى از دوران كودكى ویژه‏اى است كه در آن كشمكش‏ها و مقاومت‏ها و سرسختى‏هاى فوق العاده وجود داشته و كودك در برابر خواسته‏هاى بزرگتران تاب مقاومت نداشته است.

2- شیوه تربیت:در پیدایش گسترش وسواس براى شیوه تربیت والدین نقش فوق العاده‏اى را باید قایل شد. بررسیها نشان مى‏دهد مادران حساس و كمال جو بصورتى ناخودآگاه زمینه را براى وسواسى شدن فرزندان فراهم مى‏كنند و مخصوصا والدینى كه رفتار طفل را بر اساس ضابطه خود بصورت دقیق مى‏خواهند و انعطاف پذیرى كمترى دارند در این رابطه مقصرند. تربیت‏خشك و مقرراتى در پیدایش و گسترش این بیمارى زیاد مؤثر است. نحوه از شیر گرفتن كودك بصورت ناگهانى، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و كنترل كودك در رفتار مربوط به نظم و تربیت و دقت او هم در این امر مؤثر است.

3- تحقیر كودك:عده‏اى از بیماران وسواسى كسانى هستند كه دائما این عبارت به گوششان خورده است كه: آدم بى عرضه‏اى هستى، لیاقت ندارى، در خور آدم نیستى، بدرد زندگى نمى‏خورى... و از بابت عدم لیاقت‏خود توسط والدین، مربیان، خواهران، و برادران ارشد ركوفت‏شنیده و تنبیه شده‏اند. این گونه برخوردها بعدا زمینه را براى ناراحتى عصبى و یا وسواس آنها فراهم كرده است.

4- ناامنى‏ها:پاره‏اى از تحقیقات نشان داده‏اند برخى از آنها كه دوران حیات كودكى آشفته‏اى داشته و با ترس و نا امنى همساز بوده‏اند بعدها به چنین بیمارى دچار شده‏اند. آنها در مرحله كودكى وحشت از آن داشته‏اند كه نكند كار و رفتارشان مورد تایید والدین و مربیان قرار نگیرد. اینان در دوران كودكى براى راضى كردن مربیان خود مى‏كوشیدند و سعى داشته‏اند كه دقتى افراطى درباره كارهاى خود روا دارند و در همه مسائل، با باریك‏بینى و موشكافى وارد شوند.

5- منع‏ها:گاهى وسواس فردى بزرگسال نشات گرفته از منع‏هاى شدید دوران كودكى و حتى نوجوانى و جوانى است. مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، ایرادگیریهاى بسیار، توقعات فوق العاده از زیر دستان، اگر چه ممكن است كار را برطبق مذاق خواستاران پدید آورد معلوم نیست عاقبت‏خوش و میمونى داشته باشد.

6- خانواده افراد وسواسى: بررسیها نشان داده‏اند:

- اغلب وسواسى‏ها والدین لجوج داشته‏اند كه در وظیفه خواهى از فرزندان سماجت‏بسیار نشان مى‏داده‏اند.

- ایرادگیر و عیبجو بوده‏اند اگر مختصر لغزشى از فرزندان خود مى‏دیدند، آن را به رخ فرزندان مى‏كشیدند.

- خسیس و ممسك بوده‏اند به طورى كه كودك براى دستیابى به هدفى ناگزیر به شیوه‏اى اصرارآمیز بوده است و بالاخره افرادى كم گذشت، طعنه زن، ملامتگر، بوده‏اند و كودك سعى مى‏كرده خود را در حضور آنها دائما جمع و جور كند تا سرزنش نشود. (6)

درمان :

براى درمان مى‏توان از راه و رسم‏ها و وسایل و ابزارى استفاده كرد كه یكى از آنها تغییر محیطى است كه بیمار در آن زندگى مى‏كند.

1- تغییر آب و هوا: دور ساختن بیمار از محیط خانواده و اقامت او در یك آسایشگاه و واداشتن او به زندگى در یك منطقه خوش آب و هوا براى تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثرى آرامش بخش دارد و این امرى است كه اولیاى بیمار مى‏توانند به آن اقدام كنند.

2- تغییر شرایط زندگى:از شیوه‏هاى درمان این است كه زندگى بیمار را در محیطى دیگر بكشانیم و وضع او را تغییر دهیم. او را باید به محیطى كشاند كه در آن مساله حیات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناى اصلى شخصیت او از دستبردها دور و در امان باشد بررسیهاى تجربى نشان مى‏دهند كه در مواردى با تغییر شرایط زندگى و حتى تغییر خانه و محل كار و زندگى بهبود كامل حاصل مى‏شود.

3- ایجاد اشتغال و سرگرمى:تطهیرهاى مكرر و دوباره‏كارى‏ها بدان خاطر است كه بیمار وقت و فرصتى كافى براى انجام آن در خود احساس مى‏كند و وقت و زمانى فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضرورى است در حدود امكان سرگرمى او زیادتر گردد تا وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات یكى پس از دیگرى او را وادار خواهد كرد كه نسبت‏به برخى از امور بى‏اعتماد گردد، از جمله وسواس.

4- زندگى در جمع:فرد وسواسى را باید از گوشه‏گیرى و تنهایى بیرون كشاند. زندگى در میان جمع خود مى‏تواند عاملى و سببى براى رفع این الت‏باشد. ترتیب دادن مسافرتهاى دستجمعى كه در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدى را در زندگى پذیرا شوند، در تخفیف و حتى درمان این بیمارى مخصوصا در افرا كمرو مؤثر است.

5- شیوه‏هاى اخلاقى:رودربایستى‏ها و ملاحظات فیمابین كه هر انسانى بنحوى با آن مواجه است تا حدود زیادى سبب تخفیف این بیمارى مى‏شود. طرح سؤالات انتقادى توام با لطف و شیرینى، بویژه از سوى كسانى كه محبوب و مورد علاقه بیمارند در امر سازندگى بیمار بسیار مؤثر است و مى‏تواند موجب پیدایش تخفیف هایى در این رابطه شوند و البته باید سعى بر این باشد كه انتقاد به ملامت منجر نشود روح بیمار را نیازارد. احیاى غرور بیمار در مواردى بسیار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خوارى ناشى از پذیرش رفتارهاى ناموزون وسواسى است و به بیمار قدرت مى‏دهد. باید گاهى غرور فرد را با انتقادى ملایم زیر سؤال برد و با كنایه به او تفهیم كرد كه عرضه اداره و نجات خویش را ندارد تا او بر سر غرور آید و خود را بسازد. باید به او القا كرد كه مى‏تواند خود را از این وضع نجات دهد. همچنین باید به بیمار اجازه داد كه درباره افكار خود اگر چه بى معنى است صحبت كند و از انتقاد ناراحت نباشد.

6- تنگ كردن وقت:بیش از این هم گفته‏ایم كه گاهى تن دادن به تردیدها ناشى از این است كه بیمار خود را در فراخى وقت و فرصت‏ببیند و براى درمان ضرورى است كه در مواردى وقت را بر فرد وسواسى تنگ كنند. در چنین مواردى لازم است‏با استفاده از متون و شیوه‏هایى او را به كارى مشغول دارید به امر و وظیفه‏اى او را وادار نمایید تا حدى كه وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود با سر هم كردن عمل و وظیفه كار و برنامه خود را اگرچه نادرست است‏سریعا انجام دهد. تكرار و مداومت در چنین برنامه‏اى در مواردى مى‏تواند بصورت جدى در درمان مؤثر باشد.

7- زیرپاگذاردن موضوع وسواس:در مواردى براى درمان بیمار چاره‏اى نداریم جز اینكه به او القا كنیم به قول معروف به سیم آخر بزند، حتى با پیراهنى كه آن را او نجس مى‏داند و یا با دست و بدنى كه او تطهیر نكرده مى‏شمارد و به نماز بایستد و وظیفه‏اش را انجام دهد. به عبارت دیگر بیمار را وا داریم تا همان كارى را كه از آن مى‏ترسد انجام دهد. تنها در چنین صورت است كه در مى‏یابد هیچ واقعه‏اى اتفاق نمى‏افتد.

شیوه‏هاى اصولى در درمان وسواس:

الف) روانپزشكى:اگر رفتار و یا عمل وسواسى شدید شود نیاز به متخصص روانى و درمانگرى است كه در این زمینه اقدام كند. كسى كه تعلیمات تخصصى و تحصیلى‏اش در روان پزشكى او به او اجازه مى‏دهد كه براى شناخت ریشه بیمارى و درمان بیمار اقدام نماید. علاوه بر اینكه در زمینه ریشه‏یابى‏ها كار و تلاش كرده و دائما در رابطه با خود هم اقداماتى بعمل آورده و لااقل حدود 300-200 ساعتى هم در رابطه با شناخت‏خویش گام برداشته است. اینان اجازه دارند كه در موارد لازم نسخه بنویسند و یا داروهایى تجویز كنند و یا شیوه‏هاى دیگرى را براى درمان لازم مى‏بینند بكار گیرند.

 

بیماران را گاهى لازم است كه در مؤسسات روان‏پزشكى و گاهى هم در بیمارستان‏ها به طرق روانكاوى و روان‏درمانى درمان نمایند و در موارد ضرور باید آنها را بسترى نمود. درمان بیمارى براى برخى از افراد بسیار ساده و آسان و براى برخى دیگر بسیار سخت است ; بویژه كه شرایط اقتصادى و اجتماعى بیمار هم در این امر مؤثر است.

ب) روان درمانى:این هم نوعى درمان است كه توسط روانكاو یا روانشناس صورت مى‏گیرد و آن یك همكارى آزاد بین بیمار و درمان كننده مبتنى بر اعمال متقابل است كه بر اساس روابطى نسبتا طولانى و طبق هدف و برنامه ریزى مشخصى به پیش مى‏رود. درمان اختلال به‏صورت مكالمه و صحبت و یا هر شیوه مفیدى كه قادر به اصلاح زندگى روانى فرد باشد انجام مى‏گیرد. در این درمان گاهى هم ممكن است دارو مورد استفاده قرار گیرد. البته اصل بر این است كه بر اساس شیوه مصاحبه و گفتگو زمینه براى یك تحول درونى فراهم شود.

اصولى در روان درمانى: در روان درمانى افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام كه به این جنبه‏ها توجه نشود امكان اصلاح و درمان نخواهد بود:

الف - اصلاح محیط: و غرض محیط زندگى بیمار، توجه به امنیت آن، بررسى اصول حاكم بر جنبه‏هاى محبتى و انضباطى، نوع روابط و معاشرتها، فعالیتهاى تفریحى، گردشها، تلاشهاى جمعى، مشاركتها در امور،... است.

ب - ارتباط خوب و مناسب:در روان درمانى آنچه مهم است داشتن و یا ایجاد روابط خوب و مناسب همدردى و همراهى، كمك كردن، دادن اعتبار و رعایت احترام، وانمود كردن حق بجانبى براى بیمار، تقویت قدرت استدلال، بیان خوب، خوددارى از سرزنش و... .

ج - روانكاوى و روان درمانى:كه در آن تلاشى براى ریشه‏یابى، ایجاد زمینه براى دفاع خود بیمار از وضع و حالات خود گشودن عقده‏ها، توجه دادن بیمار به ریشه و منشا اختلال خود، القائات لازم و...

دکتر علی زاده

 

 

 

 

http://www.govashir.com/medicine/archives/000638.html

 

 

 

 

سه شنبه 5/1/1393 - 10:51
بهداشت روانی

۷ روش برای كاهش افسردگی و تجدید شادابی

 

رهایی از استرس در ۱۰ دقیقه

اگر روند زندگی تان به نحوی پیش می رود كه در معرض خارج شدن از كنترلتان قرار گرفته، خانم شلی ویل عملی فراتر از كند كردن این روند را در مورد خودش تجربه كرده است .یعنی آن را بطور كامل متوقف نموده است. وی می گوید: «چشمهایم را می بندم و چند نفس بسیار عمیق می كشم. فقط یك تا دو دقیقه كل زمان بازگشت به آرامش مجدد می باشد.» شغل ویل تهیه گزارش های پزشكی برای دكترها می باشد - شغل استرس زایی كه ضرب الاجلها در آن نقش حیاتی بازی می كنند - بنابراین او مجبور به كنترل استرس و یا تحمل فشار كاری می باشد.

ولیكن این زن ۵۳ ساله بعد از تصادف بداقبالانه توسط اتومبیلش كه باعث شروع مبارزه او با درد كمر و ضربه روحی وارده به او شده بود، نحوه توانایی در رهایی از استرس را درك كرد. وی به مركز مدیریت استرس مارین كالیف مراجعه كرد و در آنجا چند تكنیك ساده آموخت. تغییری كه در سلامت و رفتار او بوجود آمده بود چنان شگرف بود كه همسر و دو فرزندش از او تبعیت كردند و خانواده ویل را به یكی از آرام ترین خانواده های بخش مارین تبدیل كرد. این شاهكار كوچكی نبود .

با وجود مشكلات كوچك یا بزرگ، یافتن راهی برای رهایی كامل از استرس نه تنها سلامت روانی را حفظ می كند بلكه می تواند نجات دهنده زندگی باشد. استرس همیشگی می تواند به قلب آسیب رساند و حتی گرفتگی شریانهای قلبی را تشدید كند. تحقیقات جدید نشان می دهد این شرایط باعث ایجاد برخی از هورمونهای استرس در جریان خون می شود كه ضعف سیستم دفاعی بدن را موجب می گردد و ما را در مقابل بیماریهای عفونی مانند سرماخوردگی و آنفلوآنزا آسیب پذیرتر می كند، همینطور ارتباط تنگاتنگی بین بیماریهایی از قبیل سوزش معده و تبخال تا آسم و سرطان با سطوح بالای استرس در بدن وجود دارد. افزایش استرس حتی می تواند افت حافظه را با بالا رفتن سن تشدید كند.

ولی نگران نباشید. راههای اثبات شده ای وجود دارند كه استرس را از بین می برند. در دانشگاه ویرجینیای غربی، دانشمندان به ۵۹ تن از بزرگسالان روش های ذهنی ای را برای كنترل استرس آموزش می دهند، پس از آن داوطلبان نه تنها احساس اضطراب كمتری دارند، بلكه علائم كمتری از استرس (مانند سردرد) را گزارش می كنند. هنگامی كه دانشجویان دانشگاه موردوك استرالیا راههای آسانی را برای از بین بردن فشار آموختند، از آن پس در مواجهه با بیماری سرماخوردگی تعداد روزهای كمتری بیمار بودند و سریعتر بهبودی یافتند. همینطور تحقیقی در دانشگاه میامی نشان داد كه بیماران دارای HIV مثبت با تمرین برای كاهش استرس، می توانند تعداد سلولهای دفاعی گردشی در جریان خون خود را افزایش دهند.

فردریك لوسكین فیزیولوژیست دانشگاه استنفورد می گوید: «نیازی نیست زندگی خود را برای كاهش استرس متحول كنید. بسیاری از مردم می گویند كه فرصت ندارند تا كارهای خود را متوقف كنند و به درمان استرس بپردازند. اما كارهایی وجود دارند كه می توانید در هر محلی انجام دهید و بیش از چند دقیقه از وقتتان را نمی گیرند و می توانند از آسیب های ناشی از استرس قبل از آنكه از كنترل شما خارج شود جلوگیری كنید. واقعیت این است كه با یادگیری به دست آوردن آرامش، در واقع شما احساس درگیری كمتری می كنید

در طول این هفته، روزانه یك روش از تكنیكهای پیشنهاد شده را امتحان كنید. بعضی از آنها بهتر از روشهای دیگر اثر می كنند. آنچه مهم است اینست كه دو یا سه روش موثر در مورد خودتان را به هنگام افزایش استرس دنبال كنید.

كاری انجام ندهید

بدین ترتیب: حداقل یك بار در روز، پنج یا ده دقیقه آرام بنشینید و كاری انجام ندهید. به صداهای اطراف، احساستان و هر گونه كششی در گردن، شانه ها، بازوها، سینه و غیره تمركز كنید.

رابین گیوث، موسس و مدیر مركز مدیریت استرس مارین می گوید: «این یكی از مشكلترین كارها برای اكثر مردم است. چرا كه شدیداً عادت كرده ایم راجع به ارزش كارهایی كه انجام می دهیم فكر كنیم. انجام ندادن هیچ كاری یك جنگ واقعی است

نشستن، به تنهایی ضربان قلب را كاهش می دهد و فشارخون را پائین می آورد، یعنی با دو مورد از آشكارترین تاثیرات استرس مقابله می كند. همچنین دیدگاه شما را عوض می كند و احساس كنترل بر موقعیتها را افزایش می دهد. جیمز كارمودی فیزیولوژیست و مدیر تحقیقات مركز تكامل ذهن در دانشگاه ماساچوست می گوید: «مطالعات نشان می دهد كه موقعیتهای بسیار استرس زا مواردی هستند كه نمی توانیم آنها را كنترل كنیم. ما نمی توانیم گذشته را تغییر دهیم، آینده را هم نمی توانیم پیش بینی كنیم. تنها چیزی كه هر كدام از ما قادر به كنترل آن هستیم زمان حال است.» او ادامه می دهد: «هنگامی كه مردم در برنامه ارائه شده توسط ما این روش را امتحان می كنند، احساس كنترل خود را دوباره به دست می آورند و استرس را كاهش می دهند

با صدای بلند بخندید

بدین ترتیب: همیشه موضوعی برای خنده در دست داشته باشید، این موضوع می تواند ، مجموعه ای از تكه های طنز مورد علاقه تان، یا صداهای بامزه ای كه فرزندتان یا یك دوست از خودش درمی آورد، باشد. حتی می توانید چند لحظه در مورد تماشای سریال كمدی مورد علاقه تان فكر كنید. اغلب در طول روز یكی از این موارد را انجام دهید.

لی بارك یك پژوهشگر می گوید: «یكی از موثرترین روش های كاهش استرس شب هنگام اتفاق می افتد، یعنی هنگامی كه مشغول تماشای سریال مورد علاقه تان پس از یك روز طولانی هستید. تحقیقات برك در دانشگاه لومالیندا موسسه بهداشت عمومی در كالیفرنیا نشان می دهد كه خنده خوب سطوح كورتیزول و اپینفرین هورمونهای استرس را كاهش می دهد و سیستم دفاعی بدن را بهبود می بخشد. علاوه بر آن، تاثیرات مفید یك خنده از ته دل و خوب، به مدت ۲۴ ساعت باقی می ماند. برای یادآوری مجدد می توانید آن را برای دوستان خود نیز تعریف كنید.

حتی در انتظار خنده ماندن نیز، به انسان آرامش می دهد. در نتایجی كه سال گذشته گزارش شده، برك و همكارانش دریافتند كه گفتن این موضوع به داوطلبان كه در یك آزمایش، فیلم ویدئویی خنده داری را تماشا خواهندكرد، خوش خلقی بیشتری در آنها ایجاد نموده و فوراً سطوح استرس آنها را كاهش داد.

موسیقی گوش دهید

بدین ترتیب: هنگامی كه با یك كار دلهره آور مواجه می شوید، به موسیقی گوش فرا دهید - این موسیقی می تواند از نوع كلاسیك، ملی یا جاز باشد - در محل كار هم می توانید از سی دی درایو كامپیوتر خود استفاده كنید تا موسیقی قابل دسترستان باشد.

در تحقیقی كه در دانشگاه موناش در ویكتوریای استرالیا انجام شد، به دو گروه از دانشجویان گفته شد تا یك نطق شفاهی تهیه كنند. بعضی در سكوت كار كردند، عده ای دیگر به مجموعه موسیقی گوش دادند. استرس باعث افزایش فشارخون و بالا رفتن ضربان قلب كسانی كه در سكوت كار می كردند شد، ولیكن در داوطلبانی كه در گروه موسیقی بودند، مقادیر فوق ثابت باقی ماند. از طرفی آنها اعلام نمودند كه استرس كمتری در ضمن كار احساس نمودند.

آیا موسیقی ای وجود دارد كه نباید به آن گوش دهید؟ فیزیولوژیست الیس لابه می گوید:  «بسیاری از مردم فكر می كنند كه با موسیقی كلاسیك احساس آرامش بیشتری دارند، ولی این در مورد همه صادق نیست

لابه در مورد تاثیرات آرامش بخش موسیقی در آزمایشات دانشگاه آلابامای جنوبی تحقیق می كند. «داوطلبان ما همه موارد را از گروه موسیقی ملی انتخاب می كنند. آنچه كه باعث می شود موسیقی به شما احساس آرامش دهد، این است كه به كم شدن استرس كمك می كند

مثبت بیندیشید

بدین ترتیب: به شخص یا چیزی كه عمیقاً مورد علاقه تان است (در هر مكان) از ۵ ثانیه تا ۵ دقیقه فكر كنید. یا منظره ای از یك تعطیلات آرام را تصور كنید یا عبارتی كه باعث ایجاد احساس مثبتی نسبت به خود و جهان اطرافتان می شود را در ذهنتان مرور كنید.

به نظر می رسد كه فكر كردن همانند پندی از یك كارت تبریك است! شاد فكر كردن و افكار آرامش بخش می تواند با تغییرات فیزیولوژیك كه هنگام بوجود آمدن استرس اتفاق می افتند مقابله كند. آقای لوسكین كه در مورد قدرت درمانگر گذشت و بخشش تحقیق می كند می گوید: «بسیاری از استرس هایی كه تجربه می كنیم از احساسات منفی كه در اطرافمان هستند - دشمنی ها، حسودی ها، عصبانیت ها و ضربه های روحی - ناشی می شوند.» (او نویسنده كتاب «ببخش برای خوب بودن» است.) او ادامه می دهد: «در مورد شخصی كه نسبت به او عصبانی هستید بیندیشید، رئیسی كه احمق است یا دوستی كه احساسات شما را جریحه دار كرده است. این عمل می تواند هورمونهای عصبی زیان آوری را در سیستم بدن به جریان اندازد و اندیشیدن به اشخاص یا چیزهایی كه به آنها عشق می ورزید آثار عكس را به دنبال دارد

قدم بزنید

بدین ترتیب: از پشت میز، صندلی - در هر موقعیتی كه هستید -، بلند شوید و ۱۰ دقیقه راه بروید. بسیاری از مردم این حس درونی را دارند كه پیاده روی به آرامششان كمك می كند. امروزه دانشمندان در حال اثبات این موضوع هستند. در تحقیقاتی كه در دانشكده پزشكی دانشگاه استنفورد در سال ۲۰۰۲ انجام گرفته، محققان اشخاصی را كه از بستگان بیمار خود نگهداری می كردند مورد توجه قرار دادند. (این موقعیت به گونه ای است كه هركدام از ما نیز در این شرایط با استرس مواجه می شویم.) در این مورد تحقیقات دانشمندان نشان داد، افرادی كه ۴ بار در هفته پیاده روی می كنند استرس كمتری دارند و راحت تر می خوابند. همچنین آزمایشات نشان دادند كه فشارخون این افراد در هنگام استرس ثابت باقی می ماند.

آیا نیم ساعت وقت اضافی ندارید؟ تقلای بیش از حد نكنید. پنج تا ده دقیقه پیاده روی می تواند در مواقع استرس مفید باشد. لوسكین فیزیولوژیست دانشگاه استنفورد می گوید: «تحقیقات ما نشان می دهد بهترین روش این است كه چند دقیقه یا حتی برای چند لحظه كه میزان استرس در حال افزایش است آرامش پیدا كنیم

نفس عمیق بكشید

بدین ترتیب: برای پنج دقیقه، تنفس خود را آهسته تر كنید و در حدود ۶ بار در دقیقه نفس بكشید. به عبارت دیگر، مدت ۵ ثانیه عمل دم، ۵ ثانیه عمل بازدم انجام دهید.

عموماً تمایل داریم كه تنفس تند و سطحی داشته باشیم، به خصوص هنگامی كه احساس فشار می كنیم. چند نفس عمیق شما را مجبور می كند كه شانه های خود را بكشید و ماهیچه های سفت را شل كنید. براساس یك تحقیق بین المللی در سال ۲۰۰۱، تنفس آرام مزایای غیر قابل پیش بینی دیگری نیز دارد. محققان دریافته اند هنگامی كه مردم یوگا می كنند و یا در حال عبادتند، تنفس آنها به یك ریتم ۵ ثانیه دم و ۵ ثانیه بازدم كاهش می یابد كه با ده ثانیه نوسان دوره ای كه به طور طبیعی در فشارخون اتفاق می افتد برابری می كند. همزمانی تنفس با این ریتمهای واقعی عروق قلبی، باعث می شود كه نه تنها فرد احساس آرامش بیشتری كند، بلكه پیشرفت در سلامت سیستمهای قلبی - عروقی را نیز موجب می گردد.

اگر روز شما از جر و بحثهای كوچك و رنجش مملو است، پیشنهادهای گیوث به شما این است كه یك نقطه سفید بر روی ساعت مچی یا ساعت روی میزتان بگذارید. وی خاطر نشان می كند كه: «هر زمان كه این نقطه سفید را مشاهده نمودید، دو یا سه نفس بلند و عمیق بكشید، و بدین ترتیب از اینكه به سرعت احساس آرامش می كنید متعجب خواهید شد

با آرامش برخیزید

بدین ترتیب،  درست قبل از ترك تختخواب و بلافاصله بعد از اینكه زنگ ساعت در صبح به صدا درآمد، ۵ دقیقه برای آرام كردن بدنتان وقت صرف كنید. با منقبض كردن انگشتهای پا شروع كنید، سپس با اختیار خود آنها را شل كنید. بعد در مورد ماهیچه های كف پا و سپس عضله های ساق پا و ران پا و باسن همین كار را انجام دهید. به طرف بالا این روش را ادامه دهید تا بالاخره با جمع كردن و سپس شل كردن عضله های صورت به آن خاتمه دهید.

گیوث متخصص استرس می گوید: «اگر روز خود را با تنش آغاز كنید، موقعیتها به گونه ای خواهد بود كه تمام روز احساس تنش می كنید. اگر مشكلاتتان را باخود به رختخواب ببرید، احتمالاً خواب شما را مختل می كند و این به معنای تنش بیشتر است. تحقیقات نشان می دهد، افرادی كه از خواب محروم می شوند، میزان هورمونهای استرس در آنها افزایش پیدا می كند.» او همچنین می گوید: «هر روز خود را، با یك یا دو دقیقه آرامش بخشیدن به خود آغاز كنید و به پایان برسانید

روشی كه در بالا شرح داده شد روش موثری است كه آرامش تدریجی نام دارد. در تحقیقی كه در سال ۲۰۰۲ در دانشگاه می سی سی پی جنوبی انجام شد، ۴۶ داوطلب كه تحت تعلیم آرامش تدریجی قرار گرفته بودند افت قابل ملاحظه ای را در تعداد ضربان قلب، استرس و میزان كورتیزول بدنشان تجربه نمودند.

شلی ویل می گوید: «بیشتر اوقات روز، سگ دو می زنم. نمی خواهم روزم را به این شكل آغاز كنم. پس پنج دقیقه قبل از اینكه به مرز جنون برسم، فكرم را آرام می كنم. این كار همیشه آسان نیست. ولی اگر قسمتی از زندگی روزمره تان شود، بدون آن احساس خوبی نخواهید داشت

نویسنده: پیتر جارت

ترجمه: سپیده امیری

منبع: ریدرز دایجست

سه شنبه 5/1/1393 - 10:51
بهداشت روانی

ده روش كار آمد جهت كاهش فشار روانی ( استرس )

 در زندگی امروزه نمی توان فشارهای روحی و روانی حاصل از وقایع روزمره زندگانی را بطور كل حذف و كنار گذاشت. بهتر است راههای مواجهه و مقابله با آنها را آموخت تا شدت نیافته و به افسردگی و درماندگی تبدیل نشوند. در زیر به راهكارهای ساده جهت كاهش فشارهای روحی و روانی و حفظ بهداشت روانی اشاره شده است .

 1-با صرف غذا آرامش بیابید:

متخصصان .ام ..ای. تی . طی پژوهشهائی به این نتیجه رسیده اند كه مصرف كربوهیدراتها باعث افزایش سروتونین در مغز انسان شده و تأثیر مثبتی بر خلق و خوی فرد گذاشته  و در نتیجه تأثیر آرام بخشی بر كل بدن بجا می گذارد و عوارض حاصل از فشار روانی همچون ، خشم ، تنش ، زود رنجی و ناتوانی در تمركز را كاهش می دهد . از آنجایی كه تاثیر كربوهیدراتها بر بهبود حالت انسان نیاز به زمان دارد و فقط 2 تا 3 ساعت دوام می آورد بهتر است كه در روزهای پرتنش در چند وعده ، غذای كم حجم و حاوی كربوهیدرات مصرف شود. ولی در عین حال میزان كل كالری مورد نیاز بدن در وضع مناسبی ثابت نگه داشته شود تا چاقی زائد ایجاد نشود .

2- از خود سه سوال بپرسید :

درهنگام عصبانیت و ناراحتی این سه سوال را از خود بپرسید :

-آیا این موضوع مهم است ؟

 -آیا واكنش من در مقابل مسئله بجا و مناسب است ؟

-آیا این جریان تغییر پذیر است ؟

هر كسی می تواند با بهره وری از این روش و پرسیدن این سوالها از خود و پاسخ دادن به آن خود را آرام ومحركهای تنش زا را از میان بر دارد . گفتنی است كه  چنین راهكاری در هر جایی كاربرد دارد .

3- با دویدن از بار مشكلاتتان بكاهید.

دكتر «كوبو» متعقداست كه ورزشهای هوازی بهترین طریقه ازمیان بردن فشارهای روانی روزانه می باشد.حتی انجام فعالیت متعادل نظیر 30 دقیقه پیاده روی در روز به بهبود وضع جسمی و روحی شخص می انجامد .

4- دیدگاههای خودتان را بررسی كنید :

«مشیل تیلور» كارشناس و روانشناس ،در رفع فشارهای روانی می گوید :« كه در یك  روز كاری  شلوغ  . رانندگی می كردم ناگهان متوجه شدم كه چراغ روغن اتومبیلم چشمك می زند آن روز بیماران زیادی را ویزیت كرده بودم وضمناً ناچار بودم كودك سه ساله ام را بعد از برگشت ازسركار از جایی بردارم خودم نیز احساس فشار روانی زیادی می كردم كه یكمرتبه بر آن شدم  همان روش را  بكار بندم كه  به  بیمارانم  توصیه می كنم.سپس ازخودم پرسیدم، آیا مشكل روغن ماشین  مسئله مرگ وزندگی است ؟ در پاسخ به  این سئوال جواب دادم : نه تعویض روغن را به راحتی میتوان به هفته بعد موكول كرد و چندان هم ضرورت ندارد » .وی ازبیماران خودمی پرسد : اگر امروزبه شستشوواتونپردازید دنیا به آخر می رسد ؟

5- نفسهای عمیق بكشید:

 

كشیدن نفس عمیق به این نحو است كه ریه ها كاملاً پرشده و عمل رساندن اكسیژن حیاتی به مغز سریعتر صورت گیرد. به این منظوراز راه بینی آهسته و عمیق نفس بكشید و حس كنید كه هوا در تمام بندبند وجودتان جریان می یابد سپس كم كم به مدت طولانی هوا را بیرون بدهید . ضمن انجام این كار بگذارید هر چه هوا هست بیرون بیایدتاشكمتان تخت شده وآه بكشید.به هنگام دم باید تصور كنیدهوایی كه تنفس می كنید احساس آرامش و آسایش رابرای بدنتان به ارمغان می آورد و هنگام بازدم بایدبه این فكرباشیدكه چگونه فشارعصبی برطرف می شود.

6- خنده كنان تنش زدایی كنید :

«گودمن »معتقد است خنده ای كه ازته دل باشد، ماهیچه ها را شل كرده ، فشارخون را كاهش می دهد . هورمون های تنش زا را متوقف  ساخته  و دستگاه ایمنی  را هم  تقویت می نماید.

7- چای سبزفشار روحی را كاهش می دهد :

قهوه ،ادویه،كاكائو كه سرشار از موادپنهانی كافئینی هستند ، محركهایی  می باشند  كه دستگاه عصبی را تحریك كرده و می توانند شما را نسبت به فشار روانی مستعد تر سازند. بنابراین پزشكان مصرف مواد كافئین دار را منع می كنند. موقعی كه به ماده محرك خفیفی نیازمندیم خوردن چای سبز بسیار مفید است و دارای ماده  كافئین مانندی به اسم « تی او فیلین » است . همچنین ماده ای دارد كه بر اساس برخی مطالعات ممكن است میزان كلسترول خون را كاهش داده و اثرات ضد سرطانی هم داشته باشد .

8-به فكر بی كاری واستراحت خود هم باشید :

یكی از عوامل عمده تشویش ، داشتن برنامه سنگین و فشردة كاری است . برای مقابله با این عامل بوجود آورنده فشار روانی شما می توانید برنامه ای برای خود تنظیم كنید كه از فشار روانی ایمن بمانید .هر روز به مدت نیم ساعت دست از كاربكشید.شماقادر به مهار همه چیز نیستند ولیكن می توانید برنامه كاریتان را به نحوی تنظیم كنید كه زمان فراغت و استراحتی هم برایتان باقی بماند.

  9- عبادت كنید :

افراد وقت بسیار زیاد را صرف ناراحتی از رخدادهای تلخ و ناگوار گذشته یا نگرانی از آینده می كنند .رمز كاهش فشار روانی این است كه یاد بگیرید از نظر احساسی و عاطفی چگونه در زمان حال زندگی كنید .داشتن اعتقادات مذهبی از این بابت لازم ومؤثراست كه به نظرپزشكان آرامبخش ترین آیین مذهبی هنگامی است كه هر روز صبح عبادت كنید و نماز بخوانید این موضوع به اثبات رسیده كه عبادت و راز و نیاز با پروردگار تاثیر هورمورنهای تولید فشار روانی همچون آدرنالین و نور آدرنالین را در بدن تقلیل می دهد. روان شناسان اضافه می كنند كه به یاد داشته باشید  پزشكان هیچ گاه  نمی توانند نظام آرام  بخشی درونی  بیمارانشان  را به آنها  باز گردانند . چنین آرامشی به خود شخص بستگی دارد.پس هرگاه ازفشارروحی رنج می برید از راه عبادت و انجام فرایض دینی ،خود درمانی كنید .

10- تمرینات آرام بخشی(ریلكسیشین )انجام دهید.

این تمرینات می تواند در كل عضلات یا در برخی از عضلات صورت گیرد.برای  مثال :  افرادی  كه ساعات زیادی  از روز را پشت میز می گذارنند،این تمرینات آرام بخشی مفیدبه نظرمیرسد. روزی 15 الی 20 دقیقه را صرف انجام تمرینات سفت و شل نمودن عضلات بدن خود بكنید . این عمل را بهتر است از قسمت های پایین بدن یعنی ازنوك انگشتان پای شروع كرده و به قسمت های سرو گردن برسید.  

منابع :

بهداشت روانی  :          مولف  ؛   دكتر حمزه گنجی    

بهداشت روانی  :          مولف  ؛  دكتر شاملو

 

 

سه شنبه 5/1/1393 - 10:51
بهداشت روانی

اختلال وسواس فكری – عملی

Obsessive - Compulsive Disorder

 

           مقدمه

 

   بروز وسواس اجباری یا اختلال وسواس فكری - عملی  یكی از اختلالات متعدد اضطرابی است. تا همین اواخر یعنی دهه 1980 اختلال وسواس فكری،عملی اختلال نه چندان شایع با پاسخ ضعیف نسبت به درمان تلقی می شد.امروزه معلوم شده است كه اختلال وسواس فكری ،عملی شایع و خیلی حساس به درمان است.

 

افكار وسواسی یا Obsessive عبارتند از :

 

    افكار، تكانه ها و یا تصوراتی ناخواسته و آزار دهنده یا تركیبی از آنها هستند كه عموما"مورد مقاومت واقع می شوند . برای همین وسواسها به عنوان یك منبع درونی اغلب شناخته شده اند. محتوای وسواسها اغلب همراه با آلودگی ، خشونت و پرخاشگری ، تكانه های جنسی ، صدمه ، نظم و مذهب می باشد .قابل توجه است كه اكثر افراد نرمال نیز دارای وسواسهای ناخواسته و آزارنده هستند . اما این وسواسها كه از شدت و فراوانی كمتری برخوردارند،  نه ناتوان كننده و نه آشفته كننده هستند.   

 

  

          مثالهای بالینی برای افكار وسواسی :

 

1- مادری این تكا نه نفوذ كننده و تكراری را داشت كه می خواهد طفل معصوم خود را خفه كندوبا این تفكر یا شك دنبال می شد كه شاید او این كار را انجام داده است .

 

2- راننده ای دارای این تفكر آزارنده بود كه به هنگام عبور از جاده ممكن است فردی را به زمین بزند .

 

3 – محصل جوانی این تفكر را دارد كه با قبولی دردانشگاه ، حق ورود دیگران به دانشگاه را غصب خواهد كرد و با داشتن توانایی های لازم در جلسه امتحان از نوشتن درست مطالب خودداری می كرد  .

 

 

           

             اجبارها یا اعمال وسواسی Compulsion  عبارتند از:

 

   رفتارهائی تكراری می باشند كه به نظرهدفدارمی رسندوحسی از اجبار ذهنی مقدمه یاهمراه این رفتارهامی باشدكه عموما"توسط شخص مورد مقاومت قرارمیگیرد.آنها منطبق برقواعد خاص بوده ویا بگونه وروش كلیشه ای قالبی انجام  می پذ یرند.

 

    اجبارهای معمول (Common) رفتارهای تشریفاتی هستند كه شامل بازرسی كردن و شستن وتمیزكردن می باشند كه بصورت قالبی،نظم وترتیب،كاملا"خشك و بی انعطاف انجام می گیرند. گاهی اوقات اعداد خاص و معین دراین تكرارها نقش داشته و رفتار باید به آن تعداد خاص تكرار و انجام شود.

 

زن جوانی هر گاه به دسته پول دست می زد احساس آلودگی می كرد و دستهای خود را بر اساس آئین خاصی كاملا" و بارها می شست .

 

1  -مردجوانی هرگاه كه اتاق یا خانه خود را ترك می كرد،می بایست درها،پنجره ها، كشوها،گنجه هاوغیره كه كاملا"قفل كرده بود را مجددا" بازرسی می كرد.

 

2- زن جوانی به تصور اینكه دستشویی عامل آلودگی است از صبح تا شب، حیاط و دستشویی داخل حیاط را می شست.

 

    فكر وسواسی موجب اضطراب شخص می شود ، در حالیكه انجام عمل وسواسی اضطراب شخص را كاهش می دهد . شخص مبتلا به اختلال وسواسی جبری معمولا" غیرمنطقی بودن افكار وسواسی خودرا درك می كند.اختلال وسواسی جبری می تواند اختلالی ناتوان كننده باشد ، چون  افكار  وسواسی می تواندوقت گیر بوده و بطور قابل ملاحظه در برنامه معمول شخص ،عملكرد حرفه ای ، فعالیتهای اجتماعی معمول یا روابط بادوستان واعضاء خانواده تداخل نماید .

 

 

 

همه گیری شناسی شیوع اختلال وسواس فكری،عملی درطول عمردرجمعیت كلی2تا3 درصدتخمین زده می شود.بعضی از پژوهشگران تخمین زده اند كه بین بیماران سرپایی كلینیكهای روانپزشكی میزان شیوع این اختلال تا 10درصد می رسد این ارقام اختلال وسواس فكری،عملی راپس از فوبی ها ، اختلالات وابسته به مواد ، و اختلالات افسردگی در ردیف چهارم شایعترین تشخیص های روانپزشكی  قرار می دهند.بین بزرگسالان احتمال ابتلاء مردوزن یكسان و میانگین سن شروع 20 سالگی می باشد.

 

 

طبقه بندی اختلال وسواس فكری ، عملی

 

   ذیلا" بیماران وسواس فكری ، عملی بر اساس مشكلات بر جسته شان در حد امكان طبقه بندی شده اند .

 

1-بیمارانی كه دارای اجبارهای شستشو، نظافت هستند.

 

2-بیمارانی كه دارای اجبارهای بازبینی (checking) هستند.

 

3-بیمارانی كه دارای انواع دیگر اجبارهای آشكار هستند .

 

4-بیمارانی كه مشكلات وسواس فكری،عملی ایشان شامل اجبارهای آشكارنمیشود.

 

5-بیمارانی كه دارای كندی وسواس اولیه هستند.

 

Primary   obsessional  slowness

 

 

 كندی اولیه یا Slowness   Primary

 

 مشكل اساسی آنها كندی مفرط است . وظایف ساده ای از زندگی روزانه مقدار زیادی از وقت این افراد را می گیرد . آنها بسیار نگران روش انجام آن كار بوده و حیطه اصلی كه این افرادراتحت تاثیرقرار می دهد  موضوع  مراقبت از خودمی باشد .

 

 

 

 خصوصیات مشترك بین افكار و اعمال وسواسی

 

1-یك فكریاتكانه مصرانه و مبرم خود راواردهشیاری شخص می سازد.

 

2- احساس اضطراب شدید با تظاهر اصلی پدیده همراه شده و غالبا" منجر به  اقدامات تدافعی در مقابل فكر یا تكانه اولیه میگردد.

 

3- فكریاعمل وسواسی نسبت به تجربه شخص از خود به عنوان یك موجود روانی ،غریب و بیگانه می نماید.

 

4-بدون اعتنا به وضوح واجبار فكروعمل وسواسی،شخص به پوچی وغیر منطقی بودن آنها واقف است.

 

5-شخص مبتلابه فكروعمل وسواسی میل شدیدی برای مقاومت درمقابل آنها احساس می كند .

 

            

 

             سیر و پیش آگهی

 

 در حدود 50 تا 70 درصد موارد شروع علائم در پی یك اتفاق استرس آمیز مثل مرگ یكی از نزدیكان روی می دهد.حدود 20 تا 30 درصد این بیماران بهبود قابل ملاحظه یافته و 40 تا 50 درصد نیز بهبود متوسط پیدا می كنند .

 

   گزارش های گوناگونی هست مبنی بر این كه 20 تا 40 درصد بیماران مبتلا شده  روز به روز بر شدت علائم آنها افزوده می شود.

 

  پیش آگهی بد باتسلیم شدن به اعمال وسواسی(تا مقاومت دربرابرآن)شروع در دوران كودكی ، اعمال وسواسی غیر عادی تر ، نیاز به بستری شدن ،رابطه دارد.

 

   پیش آگهی خوب با تطابق شغلی و اجتماعی خوب ، فقدان اعمال وسواسی ملازم  با افكار وسواسی ، وجود اتفاق آشكار كننده ، و ماهیت دوره ای علائم مربوط است.

 

           

 

           درمان

 

   مطالعات بخوبی كنترل شده به این نتیجه رسیده اندكه دارودرمانی یارفتاردرمانی یا تركیب آن دودركاهش قابل ملاحظه ای ازعلائم بیماران مبتلابه اختلال وسواس فكری-عملی موثرندولیكن رفتاردرمانی دردرمان اختلال وسواس فكری-عملی به اندازه دارودرمانی موثراست لذابعضی داده هاحاكی ازاین دارد كه اثرات بارفتاردرمانی مفیدوطولانی تراست و برای همین منظور ، بسیاری از متخصصین رفتار درمانی را در درمان اختلال  وسواس فكری - عملی مهم می دانند.رفتار درمانی هم به صورت سرپائی ویابستری قابل اجرا است. تكنیك های رفتار درمانی مهم و اصلی  دراختلال وسواس فكری ،عملی عبارتندازمواجهه سازی وپیشگیری ازپاسخ ،حساسیت زدائی تدریجی، بازداری اندیشه ،غرقه سازی ، درمان با غرقه سازی تجسمی(implosion  therapy)و شرطی سازی با ایجاد بیزاری نیز در درمان بیماران مبتلا به اختلال وسواس – به كار رفته اند در درمان اختلال وسواس فكری-عملی،روان درمانی حمایتی نیز بدون تردید جای خود را دارد بخصوص ،برای گروه بیماران وسواسی علیرغم علائم خفیف یا شدید خود قادر به كار و تطابق اجتماعی هستندتماس منظم و مستمر با یك متخصص علاقمند دلسوز و تشویق كننده ممكن است به بیمار كمك كند كه به اتكاء او به عملكرد عادی خود ادامه دهد. در حالی كه بدون چنین كمكی كاملا" مغلوب علائم خود خواهد گردید . هر گونه تلاش روان درمانی باید شامل توجه به اعضاء خانواده بیمار از طریق تقویت روحی ، اطمینان بخشی ، توضیح دادن، اندرز در مورد مدارا با بیمار بوده باشد . روان درمانی خانواده غالبا" در حمایت خانواده و ساختن القاء درمانی با اعضاء سالم خانواده به نفع بیمار مفید است.

 

     گروه درمانی به عنوان سیستم حمایتی برای بعضی از بیماران كمك كننده است . برای بیماران علاج ناپذیروبسیار مقاوم كه راه حلی وجودنداردوبا احتیاط زیاد می توان الكتروشوك درمانی وجراحی روانی را بعنوان آخرین روش در نظر گرفت .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  

 

درمان رفتاری غرقه سازی تجسمی  implosion   therapy 

 

    غرقه سازی تجسمی بر این باور مبتنی است كه بسیاری از حالات ، منجمله اختلالات اضطراب ، نتیجه تجارب دردناك گذشته است ، و برای اینكه بیمارآنهارا از یاد ببردبایدموقعیت اصلی بنحوی كه بدون دردتجربه گردد، دوباره ایجاد  شود.                                                  

 

درمانگرانی كه از این روش استفاده می كنند از  مراجعان خودمی خواهند صحنه های تعارضات شخصی مربوط راتصوركنندواضطراب احساس شده درآن صحنه هارا یادآوری كنند.سپس می كوشد تا واقعیت بازپردازی به حداعلی برسد وبه بیماركمك كند و اضطرابی راكه به واسطه شرایط تنفرآورایجاد شده بود فروبنشاند.به علاوه دراین روش به مراجع كمك می شود تارفتارهای پخته تری درپیش گیرد.مواجهه سازی همواره دردرمان بسیاری ازاختلالات اضطراب نتایج خوبی داشته وبهبودحاصله تا چندین سال پابرجابوده است.لذامواجهه درازمدت بامحركی بالینی،نتایج بهتری را در بردارد.

 

 

 

 

  

 درمان مواجهه سازی و جلوگیری از پاسخ

 

كارآمد ترین فن رفتاری برای درمان تشریفات وسواسی مواجهه باعامل وسواسی و جلوگیری از پاسخ می باشد . درمانگر از بیمار می خواهد همه وسواسها والگوهای اجباری را نشان دهد آنگاه درمانگر آنها را بازداری می كند . مثلا" : فرد مبتلا" به وسواس شستشو را كثیف می كند و آنگاه از شستن ممانعت بعمل می آورد . در شیوه درمان نمونه ممكن است به فرد اجازه داده شود هر پنج روز یكبار ده دقیقه دوش بگیرد مواجهه سازی ،حساسیت به آلودگی و اضطراب همراه با آن را كاهش می دهد و نهایتا" جلوگیری از پاسخ ، تشریفات وسواسی را برطرف می كند.

 

  

  

 بازداری فكر

 

این فن بر اساس این فرض استوار است كه محرك حواسپرت كنندة ناگهانی ، مثل صدای ناخوشاینددرجهت خاتمه دادن به افكار وسواسی عمل می كند . بنابراین ازمراجع خواسته می شودفكر وسواسی رادرذهن نگهداردودرمانگر باصدای بلندمیگوید((بس!))چنانچه این روش موفقیت آمیزباشد.یك فن خود كنترلی ویژه به مراجع می دهدتایك فكروسواسی رابه هنگام وقوع برطرف كند .                                                                    

 

 

  

  

 منابع :

 

1-   كاپلان          ترجمه : دكتر پور افكاری     جلد دوم فصل 16

 

2- روانشناسی مرضی ،  ساراسون ،ساراسون

 

3- زمینه روانشناسی ،  هیلگارد اتكینسون     ترجمه : براهنی

 

4-مقاله اداره كل آموزش وپرورش شهرتهران معاونت پژوهش مبانی نظری ودرمان جلد 1

 

5- وسواسها و اجبارها  

 

  ترجمه و تالیف : گروه تحقیقات مركز مشاوره خدمات روان شناختی شهر تهران

 

 

 

سه شنبه 5/1/1393 - 10:50
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته