مشاهده مطالب کاربر

گفته بودی، از غرورم، از سکوتم، خسته ای
من شکستم هر دو را
گفته بودم،از سکوتت،از غرورت خسته ام
به خاموشی مغرورانه ات
شکستی تو مرا
با تو گفتم
از همه تنهایی ام، خستگی ام
با تو گفتم تا بدانی
با همه ناجیگری، بی ناجی ام
تو، سکوتت خنجریست
بر قلب من
و حضورت، مرهمی
بر زخم من
پس، باش
تا همیشه با من باش
حتی اگر خاموشی...

جمعه 31/4/1390 - 14:17

[ نظر به این مطلب ] - [ نظرات این مطلب : 0 ]

شعر و قطعات ادبی

...

دیروز چون دو واژه به یک معنی
از ما دو گانه هریک سرشار دیگری
اوج یگانگی
و امروز چون دوخط موازی
در امتداد یک شهر . یک افق
بی نقطه تلاقی ودیدار
حتی در جاودانگی...

جمعه 31/4/1390 - 14:16

[ نظر به این مطلب ] - [ نظرات این مطلب : 0 ]

شعر و قطعات ادبی

درد دل

درست مثل فنجان قهوهکه ته می کشد ، پنجرهکم کم از تصویر توتهی می شود... حالامن مانده امو پنجره ای خالی و فنجان قهوه ایکه از حرفهای نگفتهپشیمان است ! درست مثل فنجان قهوهکه ته می کشد ،پنجرهکم کم ا

جمعه 31/4/1390 - 14:15

[ نظر به این مطلب ] - [ نظرات این مطلب : 0 ]

شعر و قطعات ادبی

...

همه تنهایی ات را
به من بسپار
تمام بی کسی ام را
با آن قسمت میکنم
...

چهارشنبه 29/4/1390 - 18:36

[ نظر به این مطلب ] - [ نظرات این مطلب : 0 ]

شعر و قطعات ادبی

...درد دلم اینست...

به تو که فکر می‌کنم،

قند توی دلم آب می‌شود!

ولی نمی‌فهمم

چرا اشک‌هایم شورند این‌قدر!!!

چهارشنبه 29/4/1390 - 18:34

[ نظر به این مطلب ] - [ نظرات این مطلب : 0 ]