• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1637
تعداد نظرات : 162
زمان آخرین مطلب : 3451روز قبل
كودك

کشمکش

هنگامی که سعی می کنیم در محیطی آرام، خستگی ناشی از کارهای روزانه را بر طرف سازیم، بحث و جدل و نزاع بین خواهرها و برادرها آغاز می شود. پدر و مادرها همیشه این سؤال را مطرح می کنند که چگونه می توان نیازهای هر دو فرزند را برآورده ساخت و به این جنگ دائمی خاتمه داد؟

دکتر Jackie Goldman، مشاور خانواده توصیه هایی را در این باره ارائه می کند:

هر یک از فرزندان در مرحله خاصی از زندگی خود قرار دارند که با دیگری متفاوت است. به نظر می رسد که فرزند بزرگتر، کمتر به توجه والدین نیاز دارد، در حالی که او مدت زمان بیشتری را بیرون از خانه سپری می کند و بیش از فرزند کوچکتر به توجه نیاز دارد. از سوی دیگر، فرزند کوچکتر نیز که همیشه در خانه محور توجه والدین است، با ورود برادر بزرگتر احساس می کند که از توجه به او کاسته شده است. به عبارتی دیگر، او که تاکنون به عنوان بازیکن اصلی بازی می کرده، به نیمکت بازیکنان ذخیره فراخوانده می شود.

برای رفع این مشکل چه می توان کرد؟

هنگامی که فرزندان ما در یک جا زندگی نمی کنند و از شرایط برابری برخوردار نیستند، آنچه که از دست می دهند تجربه های مثبت یا منفی روزانه  است. لازم است که فرصتی را در اختیار فرزندان خود قرار دهیم تا در کنار هم باشند. یک جا بنشینند و به تماشای مسابقه ورزشی یا فیلم بپردازند یا با هم بازی کنند. در این صورت می توانند راهی برای ارتباط با یکدیگر بیابند. می توانید فعالیت های دسته جمعی را برنامه ریزی کنید. مثل سفر دسته جمعی یا پیاده روی. البته برنامه خود را با توجه به اوقات فراغت فرزند بزرگتر طراحی کنید. وجود اختلاف سنی بین فرزندان طراحی یک برنامه گروهی ساده نیست. اما فعالیت های ورزشی و خارج از خانه برای هر دو گروه سنی خوشایند است.

از فرزندان خود بیاموزیم:

برای ایجاد اتباط بین فرزندان می توانیم از دانسته های فرزند بزرگتر استفاده کنیم. به طور مثال، روزهای تعطیل، پسر بزرگتری می تواند مربی ورزشی پسر کوچکتر باشد. به فرزند بزرگتر خاطر نشان کنید که نقش جایگاه حیاتی ای در زندگی شما (خانواده) دارد. البته زیاد به مسئولیت های خانه بها ندهید بلکه نوعی حساس احترام به او ابراز کنید و در موضوعاتی که دوست دارد با او همراه شوید در مورد مسایل تاریخی و علوم رایانه ای می توانید از او درس بگیرید. به این ترتیب پدر و مادر سرمشق خوبی برای فرزند کوچکتر می شوند. او در می یابد که می توان از فرزند بزرگتر درس گرفت. در فرزند کوچکتر نیز باید چنین احساسی ایجاد کرد. هنگامی که برادر بزرگتر در خانه نیست او فرد مهمی در خانواده محسوب می شود و برای او توضیح دهید که برادر بزرگتر او نیز به توجه و مراقبت نیاز دارد.

باید به هر دو کمک کنیم تا بتوانند احساسات خود را بیان کنند. با یکدیگر سخن بگویند یا والدین را از مسایل مربوط به خود با خبر سازند. آنها باید از آسیب پذیری یکدیگر مطلع شوند. می توانید آنها را به غذا خوردن با یکدیگر تشویق کنید.

وقتی که نوجوانان یکدیگر را سرزنش می کنند چه گونه رفتار کنیم؟

زمانی ارتباط بین نوجوانان به این صورت در می آید که والدین نتوانسته اند نقش یک قاضی را به خوبی ایفا کنند. به عبارت دیگر والدین از یکی از فرزندان جانبداری می کنند و فرزندی که از او طرفداری نمی شود عصبانی شده نزاع بین آن دو در می گیرد. فرزندی که مورد حمایت والدین قرار گرفته نیز رضایتی از این وضع ندارد زیر او نمی داند که آیا بار دیگر مورد حمایت آنان قرار خواهد گرفت یا خیر؟ متأسفانه، در این مورد، والدین نتوانسته اند توجه آنها را به نکات مثبت یکدیگر معطوف کنند. والدین باید فضای مناسبی برای آنها ایجاد کنند تا بتوانند مسئولیت بپذیرند و خود را برای زندگی مستقل، ارتباط مناسب با دیگران، آماده سازند.

مهمترین نکته اینست که آنها را با یکدیگر مقایسه نکنید، در مقابل چشمان دیگری فرزند خود را تشویق نکنید. با آهنگ خاص و یکنواختی هر دو را بپذیرید، برای آنها احترام قائل شوید و برای آنها الگو باشید.

به هر یک از آنها نقش مثبت و با اهمیتی بدهید، باور آنها را تقویت کنید که خود را فرد مهمی برای خانواده به حساب بیاورند. از آنها بخواهید که با کمک یکدیگر غذا درست کنند. یک فضای مناسب برای همکاری ایجاد نمایید. گفت و گوی دوستانه ای با آنها داشته باشید و راه حلی برای مسایل آنها بیابید، بهتر است از راه حل های ارائه شده توسط فرزندان استفاده کنید. موعظه نکنید. ممکنست برداشت های آنها از سخنان شما درست نباشد. به آنها ثابت کنید که برای هر دو ارزش قائلید. از خود بپرسید: «زمانی که من در خانه نیستم، رفتار آنها با یکدیگر چگونه است؟». اگر نزاع و درگیری در حضور شما انجام می گیرد، آنها می خواهند شما را وارد مسایل خود کنند و توجه شما را به خود جلب نمایند، زیرا به یکدیگر حسادت می ورزند. اگر نمی توانید بحث و جدل آنان را تحمل کنید، برای مدتی کوتاه، محیط خانه را ترک کنید. قدم بزنید، به همسایه خود سر بزنید و ... اگرچه نمی توانید رفتار آنها را کنترل کنید اما از این طریق تأثیر خود را بر آنها کاهش خواهید داد، آنها دیگر با دعوا و ستیز چیزی به دست نخواهند آورد.

هر چند ایجاد فضای مناسب برای نوجوانان به توان فوق العاده ای نیاز دارد اما محیط سالم و آرام خانواده نه تنها برای والدین سالم و آرام خانواده نه تنها برای والدین سودمند است بلکه به رشد و پرورش فرزندان کمک به سزایی خواهد کرد.

سه شنبه 5/1/1393 - 11:14
كودك

Aوالدین كلافه از بی نظمی و بی مسئولیتی بچه ها بخوانند

 

بچه های شلوغ و بی نظم

 

نزدیك بود روی مجلات كمدی كه كف اتاق خواب پسر ۱۰ ساله ا م ریخته شده بود، لیز بخورم كه فهمیدم اتفاقی افتاده و باید كاری بكنم. كاری كه نه من و نه همسرم قبلاً تلاشی برای انجام دادنش نكرده بودیم، تهدیدات و اولتیماتوم ها فقط به طور موقتی مشكل را حل می كرد ولی بعد دوباره روز از نو و روزی از نو. یك چیزی به من نهیب می زد! چرا یك قفسه ای از كتاب ها و مجلات برای پسرم تهیه نمی كنم، از همان نوع قفسه هایی كه در بیشتر فروشگاه های كتاب به چشم می خورد؟

برای پسرم پوشه و چند جعبه پلاستیكی خریدم سپس دوتایی مجموعه كتاب هایش را منظم كردیم. من هم دیگر غر نمی زدم و اتاق او هم دیگر به هم ریخته نبود.

والدین گرفتار، اغلب از یك نفر مثل پدر بزرگ یا مادر بزرگ و یا پرستار می خواهند در طول روز از فرزندانشان مراقبت كند، این راه نه تنها مؤثر نیست بلكه سبب می شود والدین و بچه ها ناراحت و عصبی شوند. والدین چكار باید بكنند تا فرزندانشان را وادار كنند كاری را بكنند كه آنها می خواهند؟ راه حل هایی كه توسط كارشناسان امور خانوادگی در زمینه ۵ مشكل تربیتی فرزندان بیان شده فرزندان شما را برمی انگیزد تا انسان هایی مسئول، دوست داشتنی و خوش مشرب و متعادل بار بیایند.

۱- اتفاق بدی برای فرزندتان افتاده است. یك نوع برخورد این است كه بگوییم: «دوباره اونجا رفتی! خیلی دست و پا چلفتی هستی.» به جای آن، این كلمات را بگویند: «الان برای حل مشكلات به چه چیزی نیاز داری؟»

جین نلسون، مشاور خانواده و نویسنده كتاب «تربیت مثبت» می گوید: «روشی كه والدین در مورد برخورد با حوادث كوچكی كه در زندگی فرزندانشان رخ می دهد، به كار می گیرند مثل ریختن شیر، شكستن اسباب بازی ها، هم می تواند منجر به نزدیكی و اعتماد طرفین شود و یا موجبات دوری و خصومت آنها را فراهم می آورد

بعضی اوقات سخت است كه لپتان را گاز بگیرید یا این كه در مقابل منع كودكان از تماشای تلویزیون از خودتان مقاومت نشان دهید و خودتان شیر را بریزید، اما عكس العمل های تند و شدید هیچ وقت به نوجوانان شما نمی آموزد كه چگونه كارها را با دقت بیشتری انجام دهند و اگر شما با داد و فریاد به آنها دستور دهید كه مثلاً «همین الان آنجا را تمیز كن» ، آن دستور بیشتر شبیه به یك تنبیه می آید تا یك پیامد منطقی از رفتارهای او. كلید مسأله اینجاست كه فرزندتان را در حل مشكل سهیم بدانید. به این نكته توجه كنید كه هیچ شماتتی در میان نیست صرفاً گفتن یك جمله است  كه باعث بهبود وضعیت فعلی شود.

۲- اتاق بهم ریخته فرزندتان شما را عصبانی می كند:

یك راهش این است كه بگوییم «هر چی كه تو اتاق هست و نیست را جمع كن» بهتر است این گونه بگوییم: «یا الان یا ۱۰ دقیقه دیگر اتاقت را مرتب كن! حالا میل خودته

والدین اغلب از به كار بردن تهدیدهای توخالی و كلك هایی كه به ندرت نوجوانان را تحریك می كند، ناتوانند حال نتیجه چیست؟ جیمزویندیل، نویسنده كتاب بچه هایی كه به خواسته های شما نه می گویند؟ زمانی كه شما می خواهید جواب بله بشنوید می گوید: «در این هنگام بلوایی از خواسته ها و نیازها به پا می شود كه سریعاً هم بالا می گیرد

از دادن اولتیماتوم پرهیز كنید. همان طور كه قدیمی ها توصیه می كنند:«روی نكات مثبت تأكید كنید.» خوب است كه بگوییم: «وقتی اسباب بازی ها و لباس ها هر كدام سرجای خودشان باشند، اتاق خوابت واقعاً محشر به نظر می رسد.» و این كه به فرزندانتان در تمیز كردن اتاق چند راهی را پیشنهاد كنید. نهایتاً بدانید كه پیروز این میدان شما خواهید بود.

۳- فرزندتان صبح دیر از رختخواب بیرون می آید؟

«بلندشو! این آخرین باریه كه صدات می كنم.» به جای آن، اینگونه بگویید:«صبح به خیر! ساعت ۷ صبحه! حالا باید چكار كنی؟ هان! »ما به عنوان والدین سعی می كنیم اغلب وقت خود را خیلی صرف بچه ها كنیم و نتیجه اش هم همیشه برعكس است، زیرا بچه ها به این شكل چیزی نمی آموزند. كلید حل مسأله این است كه برنامه ای برای انجام تكالیفشان بریزید البته نه به صورت یك برنامه كسل كننده كه هر روز هم باید تكرار شود.

۴- فرزندان در كارهای خانه به شما كمك نمی كنند

یك جواب سربالا این است كه بگوییم:«كی می خواهی یاد بگیری كه نسبت به امور اینجا مسئولیت قبول كنی؟ »در عوض بهتر است بگوییم «تا زمانی كه میز چیده نشود من شام را نمی آورم.»اگر بخواهیم بچه ها را وادار كنیم تا در كارهای خانه مشاركت داشته باشند، كاری بسیار سخت و دشوار است. عاقلانه آن است كه قوانین واضحی را تعیین كنیم كه چه كسی باید چه كاری را كی انجام دهد؟ از كودكان بخواهید كه به شما در طراحی یك نقشه كمك كنند. وقتی كارها هنوز به طور كامل انجام نگرفته است، با دادن یك درس به بچه ها بیاموزید كه انجام ندادن كارها به طور كامل چه تأثیرات سویی در رفتارشان خواهد داشت. برای مثال، تا زمانی كه میز شام چیده نشده است شام را نیاورید. در تصمیمتان جدی باشید حتی اگر فرزندانتان با شكم گرسنه آن شب به رختخواب بروند اما در مورد لباس های كثیف و نشسته! سر بچه هایتان داد نزنید كه لباس هایی كه كف اتاق ریخته شده را جمع كنند. فقط لباس هایی را بشویید كه در سبد قرار گرفته است. وقتی دخترتان می خواهد لباس مورد علاقه اش را بپوشد كه تمیز نیست، یاد می گیرد كه بعداً خودش در این زمینه اقدام كند. انتظار این را هم داشته باشید كه به طور اتفاقی بچه ها خون شما را به جوش آورند و اعصابتان را به هم بریزند. اما به مرور اوضاع بهتر می شود و این عصبانیت كوتاه مدت بهای كوچكی است كه شما باید به خاطر تربیت كردن بچه های با انگیزه بپردازید.

نسرین رمضانعلی علی اكبر

سه شنبه 5/1/1393 - 11:11
كودك

کودکان پول و آینده نگری

 

"پول" به همه – چه کودک و چه بزرگ- قدرت تصمیم گیری می دهد. "پول" برای کودکان خردسال، سکه های براقی است که در جیب یا کیفشان جیرینگ جیرینگ صدا می دهد و می توانند با آن بستنی و شکلات بخرند. چند سالی که بزرگ تر می شوند، می فهمند "پول" وسیله ای است که به کمک آن ارزش کالاها و خدمات افراد سنجیده می شود، و زمانی که به یک نوجوان بالغ تبدیل می شوند، در می یابند که پول می تواند برای افراد استقلال و امنیت به ارمغان آورد و آن ها را در جهت رسیدن به خواست هایشان کمک کند.

کودکان با مشاهده "پول خرج کردن" والدین خود هنگام خرید کالاهای گوناگون، پراخت صور حساب های ماهیانه، انجام کارهای خیر و ... یاد می گیرند که چگونه می توان از پول استفاده کرد. از آن جا که بچه ها هر ویژگی و خصوصیتی را که در دوران کودکی فرا می گیرند، به صورت یک عادت و شیوه زندگی، در خود دورنی می سازند، و نیز با توجه به این که پدر و مادر با وجود محدودیت هایی که دارند بهتر از هر فرد دیگری می توانند افکار و نگرش های فرزندانشان را در باره اصول اولیه زندگی و از جمله "درک ارزش پول" شکل دهند، پس بهتر است با قدری آینده نگری و دوراندیشی سعی کنیم جلوتر از زمان فعلی خود را ببینیم و چشم اندازی از آینده فراسوی خود مجسم سازیم، چرا که "آموزش برای فرداست".

یکی از املاک های رشد و توسعه در هر اجتماع، پیشرفت و ترقی روزافزون نهادها و سازمان درون آن، و در راس همه آن ها خانواده به عنوان اولین و اصلی ترین نهاد هر اجتماع است. بدیهی است هر گونه ارتقای بینش و توانمندی افراد خانواده می تواند تاثیری مستقیم بر رشد کیفی جامعه بگذارد. در این رهگذر، اگر والدین و مربیان نکات تربیتی -  آموزشی خود را بر پایه اصول و قوانین مستحکم و درست استوار سازند، کودکان و نوجوانان نیز می توانند زمینه ذهنی معقولی در باره مسائل و ارزش های گوناگون زندگی کسب کنند.

یکی از آموزش هایی که اخیراً مورد توجه کارشناسان و متخصصان علوم تربیتی واقع شده است، "آموزش ارزش پول و آینده نگری" به فرزندان- اعم از کودک یا نوجوان- است. این آموزش فراتر از آماده کردن آن ها برای استخدام شدن یا پس انداز پولی است که به دست می آورند. تفهیم "ارزش پول و مادیات" به بچه ها کمک می کند تا به بسیاری از جنبه های مثبت و منفی زندگی بیش تر فکر کنند و از امکانات موجود خود بهترین استفاده را ببرند.

واقعیت این است که همیشه افرادی هستند که از ما بیش تر دارند و افرادی هم هستند که از ما کم تر دارند. کودکی که یاد بگیرد، همواره تفاوت ها و کمبودها را ببیند، دچار احساس مخرب "حسادت" و "غبطه خوردن" خواهد شد. هدف از درک ارزش پول و مادیات زندگی نیز آن است که "مثبت نگری" را به بچه ها بیاموزیم تا بتوانند شایستگی ها، توانایی ها و استعدادهای درونی شان را بهتر بشناسند و برای "خودشان" ارزش قائل شوند. پذیرفتن کاستی ها و نقاط ضعف و تلاش در جهت رفع آن ها، کودک یا نوجوان را واقع بین می کند و او را به فردی "خودساخته" و "کارآمد" تبدیل خواهد کرد.

اگر ما امروز بتوانیم مفاهیم و اصول اولیه مالی را اعم از کار کردن، خرج کردن، پس انداز کردن، تعادل برقرار کرن بین هزینه ها و درآمدها، سرمایه گذاری و ... را به بچه ها بیاموزیم، آنان در بزرگسالی می توانند با دید وسیع تری به مسائل مالی بنگرند و همواره نسبت به دخل و خرج خود دقیق و هوشیار باشند.

به طور کلی، اصولی که باید در مورد آموزش ارزش پول به کودکان و نوجوانان مدنظر داشت، عبارت انداز:

- اعضای خانواده همچون یک تیم ورزشی باید با هماهنگی و جدیت با یکدیگر همکاری کنند.

- پول دادن های بی رویه به بچه ها دلیل بر رفاه و آسایش آنان نیست.

- صبوری و شکیبایی، رمز اصلی موفقیت پدر و مادر و آرامش و پشتکار آن ها عامل پیشرفت و ترقی شان در پرورش فرزندان است.

- از قابلیت الگو پذیری بچه ها در جهت آموزش و فرا گیری آنان باید استفاده کرد.

- بهترین و والاترین ارزش های مادی زندگی انسان ها را باید به بچه ها آموزش داد.

- کودکان را برای ورود به دنیای واقعی باید آماده ساخت. (لوین، 1994)

"پول" را مهم و با ارزش بدانید تا فرزندانتان نیز برای پول ارزش قائل شوند. اگر شما برای برداشتن سکه های خردتان از زمین دولا شوید، فرزندتان نیز یاد می گیرد که این سکه ها را مهم بشمارد؛ یا هنگامی که بقیه پولتان را از فروشنده پس می گیرید، اگر به جای آن که آن را مچاله کنید و در جیب یا کیفتان بگذارید، آن را به دقت بشمارید، فرزندتان نیز یاد می گیرد که چگونه با "پول" باید رفتار کند و به ارزش آن پی می برد. برای او توضیح دهید زمانی که انتظار دارید از وسایل و اسباب بازی هایش به خوبی نگه داری کند تا بتواند چند سال از آن ها استفاده کند، در حقیقت منظورتان این است که او را با ارزش واقعی اشیا آشنا سازید. وقتی شخصاً وسایل خانگی خود را تعمیر می کنید، به فرزندانتان این نکته را یادآوری می کنید که در حقیقت به دنبال صرفه جویی و پس انداز بخشی از درآمد خانواده هستید. برای آن ها توضیح دهید که اگر خودتان سعی می کنید اتومبیلتان را بشویید، منزلتان را نظافت کنید یا حتی در باغچه کوچک خود سبزی بکارید، تنها به این دلیل است که می خواهید قدری پس انداز کنید و صورت هزینه ها را پایین آورید. تجربه نشان می دهد بچه هایی که نسبت به کارهای خانه و خانواده دقیق و آگاه اند و علاقه بیش تری در این زمینه از خود نشان می دهند کم تر دچار مشکلات رفتاری و بحران های روانی مثل پرخاشگری، کمبود اعتماد به نفس، بزهکاری و اعتیاد می شوند.

آموزش ارزش پول و مدیریت مالی به دلایل زیر بهتر است از همان دوران کودکی (8-7 سالگی) آغاز شود:

1- کودکان عادات پسندیده را در دوران کودکی بهتر یاد می گیرند.

2- آموزش در خانواده مطمئن ترین و راحت ترین روش برای یادگیری است؛ زیرا راهنمایی، حمایت و کار  کردن با بچه ها در محیط خانه به آن ها آرامش و اعتماد به نفس بیش تری می دهد.

3- بچه هایی که مفاهیم و اصولی مالی را از ابتدای کودکی آموخته اند، بهتر می توانندهنگام رویارویی با مسائل و مشکلات گوناگون تصمیم گیری کنند.

4- کودکان و نوجوانانی که با ارزش پول آشنا هستند، در آینده امکان انتخاب بیش تری دارند.

5- والدین تنها در صورت آموزش و تربیت بچه ها می توانند از آن ها انتظار همکاری و همفکری داشته باشند.

یکی از روش هایی که بسیاری از کارشناسان و متخصصان امور مالی برای آموزش ارزش پول به کودکان پیش نهاد می کنند، پرداخت مقرری های هفتگی یا همان "پول تو جیبی" است. زمانی که والدین برای فرزندشان مقرری معین می کنند، در حقیقت او را تشویق می کنند تا خواست هایش را کنترل و طبقه بندی کند. گاهی پیش می آید که به اتفاق فرزندتان به خرید می روید. در چنین شرایطی اگر به او اجازه انتخاب بدهید، هیچ حد و مرزی برای خود نمی شناسد؛ ولی اگر مقدار پول معینی در اختیار او بگذارید و از او بخواهید که به همان میزان برای خودش خرید کند، مسلم بدانید که مهم ترین خواست خود را برآورده خواهد کرد. برای پرداخت مقرری بهتر است چند نکته را در نظر بگیرید:

- زمانی که فرزندتان هنوز نسبت به پول کنجکاو نشده است و نمی داند که پول به چه کار می آید، پرداخت پول توجیبی به او را آغاز نکنید.

- روشی را برای پرداخت های خود انتخاب کنید که همواره بتوانید بدان پای بند باشید.

- میزان پول توجیبی هر کودک باید متناسب با سن، فهم و نیازهای او باشد.

- رعایت زمان پرداخت مقرری: این کار بچه ها را نسبت به مقدار دریافتی و نحوه خرج کردنشان هوشیار می کند. به طور معمول، کودکان کوچک تر (9- 7 سال) چون هنوز برنامه ریزی را به خوبی نمی دانند و حس آینده نگری کم تری دارند، خوب است پول تو جیبی شان را روزانه، کودکان بزرگ تر هفتگی و نوجوانان ماهانه بگیرند.

- منظور خود را از پرداخت مقرری به فرزندتان، مشخص سازید. برای او روشن کنید که با پول مقرری اش چه بخشی از نیازمندی هایش را می تواند تامین کند. برای مثال، آیا انتظار دارید مسئولیت خرید ناهار مدرسه، هزینه رفت و آمد به مدرسه، تهیه لوازم تحریر و ... را خودش به عهده بگیرد؟

 

مفاهیم ساده مالی

الف) درست خرج کردن:

والدین و مربیان باید نحوه درست خرج کردن پول تو جیبی را به کودکان و نوجوانان آموزش دهند. برای مثال، آن ها می توانند هفته ای یک بار به همراه فرزندشان (متناسب با سن او)، فهرستی از مایحتاج و لوازم گوناگون منزل تهیه کنند و به اتفاق هم برای انتخاب و خرید کالا بروند. یکی از کارهایی که می توان ضمن خرید انجام داد، مقایسه کیفیت، کمیت، ضمانت نامه ها، استانداردها و ... در فروشگاه هاست. خوب است زمانی که کالایی را برای خرید انتخاب می کنید، دلایل گزینش خود را برای فرزندتان توضیح دهید. به طور خلاصه، نکاتی که در زمینه خرج کردن می تواند به بچه ها کمک کند، عبارت اند از:

1- فرصت و امکان مقایسه اجناس و پیش نهادهای گوناگون.

2- تصمیم گیری و پذیرش مسئولیت.

3- کسب تجربه و شناخت شرایط و موقعیت های مختلف.

4- تشخیص تفاوت ها و ایجاد تعامل بین خواست ها و نیازها (جین،1999)

برای برنامه ریزی خرید می توانید به فرزندتان یاد بدهید که این سه سوال را از خودش بپرسد:

- چه مقدار پول برای خرج کردن دارم؟

- چه چیزی لازم دارم؟

- لوازم و مایحتاج مورد نیازم چه قیمتی دارند؟

توجه داشته باشید که اگر بتوانید از شرایط و امکانات موجود استفاده کنید، خرید کردن می تواند امری کاملاً لذت بخش و آموزنده باشد. نکات مهمی که در خصوص "خرید کردن" می توان به کودکان و نوجوانان آموخت، اول؛ تشخیص نیازها از خواست ها، و دوم؛ توجه به تاثیر آگهی های بازرگانی برخرید مردم است.

"ارزش گذاری" و تعیین اولویت خواست ها و نیازها، یکی از بخش های مهم آموزش امور مالی است. به طور معمول هر فردی نگرش و دیدگاهی را که در باره "پول" دارد، از والدین و مربیانش در دوران کودکی و نوجوانی آموخته است و سعی می کند پولش را مطابق آن ارزش ها خرج کند. به طور کلی، ارزش گذاری نیازها و خواست های روزانه به فرد کمک می کند تا برای رسیدن به اهدافش راه های مناسبی برگزیند. طبیعی است که "ارزش گذاری" و "گزینش هدف" به مرور و با گذشت زمان تغییر می کند. در این میان، هر فردی برای رسیدن به هدف های خود باید بتواند بین آن چه "احتیاج" دارد و آن چه "دوست دارد" تفاوت بگذارد. برای بسیاری از کودکان یا نوجوانان مشکل است که تفاوت بین "خواست ها" و "نیازهایشان" را درک کنند و اولویت را به رفع نیازمندی هایشان بدهند. در این بین وظیفه پدر و مادر به عنوان الگوهای تربیت مالی فرزندانشان این است که انتظارات خود را در باره پرداخت مقرری به آنان و چگونگی خرج کردن آن، برای بچه ها مشخص کنند.

در خصوص نقش آگهی های بازرگانی باید توجه داشت که هر چه سن کودک کم تر باشد بیش تر احتمال دارد این گونه آگهی ها را به عنوان پیام های واقعی قلمداد کند. در حالی که کودکان بزرگ تر قادرند محتوای اصلی آگهی ها را تشخیص دهند و با دیدی انتقادی به این گونه تبلیغات بنگرند و البته کم تر هم تحت تاثیر قرار بگیرند. به همین دلیل لازم است پدر و مادر اساساً فلسفه "تبلیغ" را برای بچه ها توضیح دهند و علت این امر را که شرکت ها و واحدهای تولیدی دست به پخش آگهی و تبلیغات مختلف و جذاب می زنند، برای آن ها روشن کنند. در این خصوص تذکر چند نکته می تواند مفید باشد:

1- برای بچه ها توضیح دهید که آگهی های تجاری به این منظور طراحی شده اند تا رفتار خریدار را تحت الشعاع قرار دهند و آن ها را تشویق به انتخاب کالای مشخصی کنند.

2- تبلیغ بیش تر یا زیباتر یک کالا دلیل بر مرغوبیت آن نیست؛ چه بسا ممکن است کالایی که اصلاً تبلیغی برای آن نمی شود، به مراتب مرغوب تر و بهتر از کالایی باشد که آگهی های تبلیغاتی متنوع و جدیدی برای آن می سازند.

3- گران تر بودن یک کالا، دلیل کیفیت برتر آن کالا نیست.

4- تبلیغات همیشه بر نکات مثبت کالا تاکید می کند و نکات منفی آن را نادیده می گیرد.

5- فرزندانتان را تشویق کنید تا با دیدی انتقادی به تبلیغات و آگهی های بازرگانی بنگرند، زیرا هدف تبلیغات، "فروش بیش تر" برای "سود بیش تر" است.

6- از بچه ها بخواهید هنگام مشاهده و خرید هر کالایی برچسب کیفیت و استاندارد آن را پیدا کنند.

7- پیام های بازرگانی می توانند تاثیراتی منفی بر رژیم غذایی کودکان و نوجوانان بگذارند. بچه ها معمولاً مخصولات غذایی گوناگون را از طریق مشاهده آگهی های رنگا رنگ انتخاب می کنند و توجهی به میزان قند، نمک، چربی یا سایر افزودنی های شیمیایی ندارند. به همین دلیل والدین و اطرافیان کودکان و نوجوانان می توانند با تذکر مداوم مسائل مربوط به سلامت و بهداشت، درصدد بالا بردن اطلاعات تغذیه ای فرزندان باشند و آن ها را نسبت به تاثیرات سوء این گونه مواد آگاه سازند. (هریس، 1998)

 

ب) پس انداز کردن:

لذت "صبر کردن" مهارتی است که همه آن را در دوران کودکی می آموزند و در تمام عمر از آن بهره می برند. ولی "خویشتن داری" و "کنترل نفس"، خصوصیتی نیست که همه افراد به طور یکسان و مساوی از آن برخوردار باشند. بعضی از بچه ها توانایی کنترل بیش تری برخود دارند، در حالی که بعضی دیگرزودتر تسلیم خواست ها و آرزوهایشان می شوند.

زندگی همواره موقعیت هایی پیش پای ما می گذارد که به بچه ها روش های "صبر و حوصله کردن" را بیاموزیم و درس ارزشمند "انتظار کشیدن" را برایشان آسان تر کنیم. برای مثال، وقتی کودک بی صبرانه منتظر غذاست، می توانیم برایش توضیح دهیم که پختن غذا نیازمند وقت است؛ میوه را ابتدا باید شست و پوست گرفت؛ برای خوردن شیرینی باید تا بعد از غذا صبر کرد؛ برای خریدن دوچرخه باید منتظر تعطیلات شد و ... وقتی بچه های ما بی طاقتی می کنند، ما می توانیم صبورانه به حرف هایشان گوش بدهیم و بگذاریم بدانند که ما می فهمیم "صبر کردن" برای آن ها دشوار است. حتی می توانیم انتظار کشیدن را به عملی خوشایند و دل پذیر تبدیل کنیم تا بچه ها مفهومی مثبت از صبر کردن در ذهن داشته باشند. برای مثال، زمانی که فرزندتان قصد دارد مقداری پول (به دلایل گوناگون) پس انداز کند، می توانید با کاشتن چند دانه گیاه در یک گلدان و نگه داری و پرورش آن، صبوری و گذشت زمان را برای او ساده تر کنید. در واقع کودک از طریق مشاهده رشد تدریجی گیاه، یاد می گیرد که برای رسیدن به هر هدفی و به گل نشستن هر دانه ای زمان لازم است و گاهی با شتاب و عجله نمی توان کاری از پیش برد.

یکی از روش هایی که بدان وسیله می توان کودکان را به امر پس انداز کردن تشویق کرد، تهیه "قلک" است. قلک راحت ترین وسیله برای آموزش پس انداز و شناخت ارزش پول است. استفاده از قلک می تواند پس انداز کردن را به صورت عادت و تمرین به بچه ها بیاموزد. "عادت" عملی است که هر روز فرد آن را انجام می دهد و پس از مدتی این عادت و تمرین، تیدیل به شیوه زندگی او می شود. پس انداز کردن معمولاً برای کودکان قدری دشوار است.

چون حس وقت شناسی و شکیبایی آن ها هنوز به اندازه کافی رشد نکرده است تا بتوانند خواست های درونی شان را درست ارزیابی کنند. این موضوع راهمه کودکان رفته رفته و به تدریج خواهند آموخت. اغلب کودکان 7-6 ساله ممکن است کلماتی مثل "ماه" یا "سال" را به کار ببرند، ولی عملاً تصوری از مفهوم واقعی این واژگان در ذهن نداشته باشند. کودکان، هم زمان با رشد قوه حافظه بهتر می توانند تجسمی از گذشته، حال و آینده داشته باشند. حتی کودکان 12-10 ساله نیز گذشت زمان را مثل یک فرد بالغ درک نمی کنند. برای نمونه، یک کودک دبستانی هنوز در کی از آینده و تحصیلات دانشگاهی ندارد. او تنها می تواند با قدری تحمل و بردباری مقداری پول برای خرید توپ فوتبال یا عروسک مورد علاقه اش پس انداز کند. برای آموزش پس انداز به فرزندانتان از خط مشی معینی  پیروی کنید و همواره نظریات و عقاید خود را به آنان بگویید.

برای آموزش ارزش پول به کودکان پیش دبستانی (7-5 سال)، ابتدا باید آن ها را با ارزش سکه های رایج آشنا کرد. برای مثال، می توان تعدادی سکه به کودک داد و بعد از معرفی آن ها به کودک، از او خواست که با نام بردن سکه ها، آن ها را به ترتیب ارزش مرتب کند. آن چه کودکان خردسال در زمینه ارزش مادیات زندگی می توانند یاد بگیرند، عبارت اند از:

1- دید هر چیز به معنای خواستن آن نیست.

2- وظایفی در حد توان بدنی شان انجام دهند.

3- شانس انتخاب محدود است. برای مثال، از کودک بخواهید بین شکلات و بستنی یکی را انتخاب کند.

4- شناخت ماهیت تبلیغات و آگهی های تجار و دانستن این مطلب که پیام های بازرگانی صرفاً برای فروش کالاها ساخته می شوند.

5- درک مفهوم مالکیت: هر چیزی متعلق به صاحب آن است.

6- تشخیص ضروریات از غیر ضروریات (تشخیص نیازها از خواست ها).

7- دریافت مبلغ جزیی به عنوان پول توجیبی (مقرری روزانه).

8-  تمرین خویشتن داری: برای مثال، اگر بتواند مقداری از مقرری اش را جمع کند، می تواند به خواست مهم تری برسد.

کودکان دبستانی چون قادر به شناخت و تشخیص ارزش انواع سکه ها و اسکناس های رایج اند، می توانند آن ها را با یکدیگر مقایسه و ارزشیایی کنند. بسیاری از کودکان تا زمانی که به مدرسه نمی روند، نسبت به گرفتن مقرری یا پول توجیبی علاقه چندانی هم از خود نشان نمی دهند، اما زمانی که وارد مدرسه می شوند، انگیزه هایی برای خرج کردن پیدا می کنند. به طور خلاصه آن چه این گروه از کودکان می توانند در باره پول یاد بگیرند، عبارت اند از:

- شناخت سکه ها و اسکناس های رایج با در نظر گرفتن ارزش مالی آن ها.

- تقلید از انتخاب های پدر و مادر در هنگام خرید.

- توانای پس انداز کردن کوتاه مدت پول توجیبی برای تهیه کالای مورد علاقه خود.

- نیاز به دانستن مطالب عینی در باره پول.

- بانک را مکانی برای پس انداز پول خود دانستن.

- خریدهای کوچک خانگی را انجام دادن.

- به پیام های بازرگانی و تبلیغات تجاری با دید انتقادی نگاه کردن.

در مورد کودکان بزرگ تر و جوانان 16-12 ساله می توان آموزش ارزش پول را با درک اهمیت "کار کردن" و تلاش برای کسب درآمد و حفظ مادیات زندگی، هم زمان کرد. کار کردن به قصد پول در آوردن هم می تواند در چارچوب انجام کارهای دشوار خانگی (مثل تمیز کردن انبار و کمدها، نظافت حیاط، پاک کردن شیشه ها) و نیز انجام مشاغل متعارف و معمولی جامعه (مثل تدریس به بچه های کوچک تر، کار در کارگاه های صنعتی، انجام کارهای دستی) باشد. از طریق کار کردن، نوجوانان فرصتی به دست می آورند تا با یک سلسله ارزش ها و معیارهای کاری آشنا شوند و در ضمن به ارزش پول پی ببرند.

اغلب نوجوانان اگر بتوانند از انجام کار خود، درآمدی- هر چند ناچیز- به دست آورند، بیش تر از زمانی که به آن ها پول دستی داده می شود، احساس بزرگی، غرور و استقلال می کنند، کار کردن و پول به دست آوردن، مفاهیمی از آزادی و تعهد، کار و عادات متعارف، ارزیابی و سنجش مشاغل گوناگون، استقلال و ارتباطات مالی، زمان و انرژی انسانی به دنبال دارد.

در واقع زمانی که پدر و مادر آموزش خود را درباره "ارزش کار" با این مفاهیم و تعاریف آغاز می کنند، چشم انداز بهتری از آینده فراسوی نوجوانشان ترسیم می کنند. پول درآوردن و کسب درآمد، کاری بسیار ارزشمند و پسندیده است و اگر نوجوان بتواند فرصت شغلی مناسبی تحت نظر مدیری با کفایت و لایق پیدا کند، به مراتب به ویژگی های برجسته تری از ارزش و اهمیت کار و مادیات پی خواهد برد. به طور کلی آن چه می توان به نوجوانان در باره پول یاد داد، عبارت اند از:

- آموزش درست خرج کردن.

- تفاوت گذاری بین خواست ها و نیازها.

- ارائه الگوهای صحیح برای استفاده از مادیات زندگی متعادل کردن دخل و خرج.

- متعادل کردن دخل و خرج.

- مصرف زده نبودن و عدم تبعیت از تبلیغات و آگهی های بازرگانی.

- مشارکت دادن آن ها در برآورد صورت هزینه های خانه و خانواده.

- بحث و گفت و گو در باره مسائل مادی و اقتصادی.

- درک ارزش سرمایه گذاری.

- کم رنگ نمودن نقش "مد" و "ظاهرآرایی."

- ثبت صورت درآمدها و هزینه ها، به منظور ارزیابی کلی از وضعیت مالی خود.

اگر پدر و مادر نحوه مدیریت مالی صحیح را در دوران کودکی به فرزندانشان بیاموزند، آن ها قادرند در دوران نوجوانی و جوانی به ارزش پول و مفهوم این جمله که "در آمدهای امروز، سرمایه های فرداست"، پی

ببرند.

سه شنبه 5/1/1393 - 11:11
كودك

بازی را جدی بگیرید!

 

عكس: شهیدمحمد كربلایی احمد

 

 

 

 

  

 

سالهای اولیه زندگی كودكان، زمان بسیار مناسبی است برای اینكه آنها چگونه آموختن را فرا گیرند و هیجان درونی خود را برای ادامه این آموختن ها در زندگی آینده، پایه ریزی كنند.

تجربه هایی كه در هنگام بازی كردن، كسب می شود، در سنین زیر ۶ سال، نقش مهمی در چگونگی یادگیری و شناخت تمامی مواردی كه به زندگی روزمره مربوط است، ایفا می كند.

كودكان اغلب، روشی برای بازی كردن با هر چیزی كه در اطرافشان قرار دارد، پیدا می كنند.

چرا بازی كودكان، اهمیت فوق العاده ای دارد؟ چگونه بازی با پازل ها و اشیاء رنگی، برای یادگیری كودكان در تمام زندگیشان مفید خواهد بود؟

یادگیری فعال، هم در كودكان و هم در بزرگسالان بسیار آسان تر و مؤثرتر است. در بزرگسالان، برای درك ایده ها و یادگیری بسیاری از كارهای جدید،  استفاده همزمان از فعالیت علمی و به كارگیری فكر، بسیار كمك كننده خواهد بود. به عنوان مثال، كسی كه همزمان با شركت در كلاسهای رانندگی، عملاً رانندگی می كند، از كسی كه فقط در كلاس آموزشی شركت می كند و یا راهنمای عملی مطالعه می كند، بسیار سریع تر در یادگیری فعالیت رانندگی موفق می شود. روش یادگیری در كودكان نیز بسیار به این مورد شبیه است. با این تفاوت كه آنها آنقدر كوچكند كه نمی توانند راهنمای عملی مختلف را بخوانند، بنابراین فعالیت عملی برای آنها بسیار مهمتر از بزرگترهاست. بسیاری از والدین هنگامی كه نام «بازی» را می شنوند، كودكشان را در حال خط خطی كردن با مداد شمعی، دویدن در فضای آزاد و یا هوا كردن بادبادك در آسمان، به یاد می آورند. به هر حال، بازی مهمتر از آن چیزی است كه به نظر می رسد. بهتر است به جای به كار بردن واژه بازی، از عبارت «یادگیری عملی» استفاده كنیم. عبارتی كه نشان می دهد، بازی چقدر می تواند در دوران كودكی تأثیرگذار باشد.

در حین بازی، كودك اشیاء را لمس می كند، آنها را جابه جا می كند و از این طریق كشف می كند كه كدام كارها را می تواند انجام دهد و كدام را نه؟ اگر مجموعه ای از لگوهای مختلف در كف اتاق ریخته شده باشد، یك نوزاد می تواند آنها را بلند كرده و در دستانش نگه دارد، یك كودك نوپا می تواند لگوها را روی یكدیگر بچیند و یك كودك پیش دبستانی قادر خواهد بود رنگ های هر كدام از لگوها را نام برده و آنها را بشمارد. هر سه گروه سنی، این فعالیت ها را از طریق بازی، فرا گرفته اند. با جابجایی لگوها و توجه به اینكه بزرگترها و كودكان دیگر، چگونه با آنها بازی می كنند، كودكان سریع تر یاد می گیرند.

بازی زمان خاصی ندارد. كودكان هر گاه بازی كنند، توانایی یادگیری نیز دارند. از آنجایی كه هیچ گونه فشاری برای موفق شدن و یا عدم شكست در بازی وجود ندارد، آنها می توانند چیزهای زیادی یاد بگیرند. نبود استرس و فشار به این علت است كه هیچ راهنمای عملی و یا قانونی وجود ندارد كه بگوید آیا كودكان دارند با روشی درست بازی می كنند یا خیر؟ هرگاه كودكی احساس كند قادر به انجام كاری است كه قبلاً نمی توانسته آن را انجام دهد، آموختن را تجربه كرده و از آن پس می خواهد كارهای مشكل  تر را نیز فرا گیرد.

باور داشته باشید یا نه! بازی می تواند، بیشترین فعالیت آموزشی باشد كه كودك شما تا به حال در آن شركت كرده است. از طریق بازی، فعالیت های اجتماعی و استعدادهای فكری كودكان، گسترش می یابد. آنها یاد می گیرند، چگونه از پس احساسات مختلف خود برآیند، توانایی های فیزیكی آنها بهبود خواهد یافت و خودشان را بیشتر می شناساند.

وقتی كودك شما در حال بازی است، هیچ نگرانی خاصی برای آن چیزهایی كه قرار است یاد بگیرد، ندارد! برای او، بازی بدون یادگیری، واقعاً غیرممكن است. وقتی كودكان از روش بازی خود خسته شدند، سبك بازی را تغییر داده و روند یادگیری را ادامه می دهند.

در اینجا رهنمودهایی ارائه می شود تا شما بتوانید محیطی مناسب و شاد جهت بازی كودكان خود فراهم نمائید:

- كودك خود را بشناسید. توجه كنید كه او دوست دارد چه كارهایی را انجام دهد. معمولاً در مورد چه موضوعاتی سؤال می كند. شما احساس می كنید در چه زمینه هایی نیاز به كسب تجارب بیشتری دارد. ایده هایی برای بازی پیدا كنید كه بر روی زمینه های مورد نظر، تأثیر داشته باشد. برای مثال اگر او از تراكتور خوشش می آید، پازل هایی در مورد آن برایش تهیه كنید.

- زمان كافی برای بازی كردن، در اختیار كودكتان قرار دهید. سعی كنید از بازی به عنوان جایزه ای برای خوردن سبزیجات، مرتب كردن اتاق و... استفاده نكنید. زمانی كه برای بازی در نظر گرفته می شود باید بیشترین وقت از زندگی روزمره را شامل شود. بازی ها، بسیار شبیه كارهای روزمره هستند. انجام روزانه بازی به اندازه حضور كودك در جمع همسالانش، اهمیت دارد.

- توجه كنید، كودكتان چگونه راه حلی برای مشكلاتی كه در بازی پیش می آِید، پیدا می كند. نوزادان خیلی زود از بازی خسته می شوند، بهتر است در بازی همراهیشان كنید و یا راه های جدید بازی كردن را نشان دهید.

- روش های متعدد بازی را در اختیار كودك قرار دهید. زمینه های متعددی جهت سرگرم كردن كودكان وجود دارد مانند: داستانها، تماشای تصاویر كتابها و هنرهای دستی، سرود خوانی، ماسه بازی، خمیر بازی، آب بازی، بازی های خیالی، بازی های آموزشی، بازی در هوای آزاد. هر قدر تنوع بازی های كودكان بیشتر باشد،  یادگیری آنها آسان تر خواهد بود.

- موادی سالم برای بازی كردن در اختیار كودك قرار دهید. این مواد می تواند از وسایل موجود در خانه تهیه شود.

- با والدین دیگر صحبت كنید و ببینید آنها چطور با كودكشان بازی می كنند.

- قوانینی كه كودك در عین بازی باید رعایت كند، تا آنجا كه امكان دارد، محدود نمائید. هر قدر این قوانین بیشتر باشد، كودك كمتر احساس می كند كه در حال بازی است و بیشتر فكر می كند در حال انجام كارهایی است كه دیگران به او می گویند، آنها را انجام دهد.

- اگر كودكتان نمی خواهد بازی كند، او را مجبور به این كار نكنید. در این صورت بازی دیگر خوشایند نبوده و مانند كارهای روزمره از روی عادت انجام می شود.

- فكر نكنید، شما باید در بازی كردن با كودك خود، استاد باشید. كودكان تنها برایشان كافی است كه در حین بازی با شما بسیار ذوق زده شده و احساس هیجان كنند، در این صورت مهم نیست، چقدر كارهای شما غیرمنطقی و احمقانه به نظر برسد.

سلن سیونكی

ترجمه: سمیه صیادی فر

سه شنبه 5/1/1393 - 11:11
كودك

چگونه می توان عادت به مكیدن انگشت را به كودكان ترك داد

 

انگشت بدمزه

 

 

 

 

  

 

ترجمه:رزیتا شاهرخ

اشاره: برخی از كودكان در سنین ۴ و ۵ سالگی انگشتانشان را می مكند و با مشكلات گفتاری و خطر نامرتبی دندانها مواجه هستند. این مقاله بر آن است راهكارهایی را برای رفع این مشكل به خانواده ها ارائه نماید.

اگر چه تعداد زیادی از كودكان ۴ و ۵ ساله به منظور تسكین دادن به خود شستشان را می مكند، ولی اغلب والدین احساس نگرانی می كنند كه فرزند بزرگشان با مكیدن انگشتش بچه به نظر برسد. بنابراین، دخالت بی مورد والدین تحت شرایط نامساعد یا از طریق عیب جویی كردن در ترك این عادت ممكن است نتیجه معكوس داشته باشد.

نوزادان از بدو تولد، به طور ذاتی از قدرت مكیدن بالایی برخوردار هستند كه این برای ادامه حیاتشان ضروری است و بسیاری از آنها به دلیل شباهت بسیار زیادی كه شستشان به مكیدن سینه مادر دارد این كار برایشان بسیار لذت بخش است. اكثر كودكان در سن ۳ سالگی دیگر علاقه ای به مكیدن شستشان ندارند، ولی بچه های ۴ و ۵ ساله ای هم هستند كه همچنان به این كار خود به دلایل مختلف ادامه می دهند: برای احساس آرامش، خستگی دركردن و یا خوابیدن. پروفسور ری میلتن برگر، دكتر روانشناس در دانشگاه فارگو می گوید: «این دلایل واقعی نیستند، بلكه مكیدن انگشت در این سن نشانه یك بیماری و مشكلات شدید روانی می باشد. اگر چه كودكان با مكیدن انگشت، فشار روحی روزانه  شان را متوقف می كنند ولی مكیدن كم كم به صورت عادت شده و این جاست كه باید برای مداوای آن اقدام كرد

آسیب های مكیدن انگشت

با وجود این كه این كار در كودكان ۴ و ۵ ساله اثرات منفی می گذارد، مشكلات خاصی نیز ممكن است در این افراد دیده شود.

ناجور جویدن غذا. دكتر «مارتا آن كیلز» دندانپزشك كودكان توضیح می دهد كه فشار شست بر دندان ها و سقف دهان، به تدریج دندان ها را به طرف بالاتر می كشد به طوری كه فاصله بین فك بالا و پایین از حد عادی بیشتر می شود.

مشكلات گفتاری. وقتی كه دندانها به طور مرتب در یك ردیف قرار نگیرند تلفظ بعضی از صداهای مشخص برای كودك سخت می شود مانند: س- ز- ش- پ- ب- م- چ و ج. نوك زبانی صحبت كردن در بیشتر این گونه بچه ها مشترك است.

شركت نكردن در كارهای اجتماعی. متأسفانه كودكانی كه انگشتشان را می مكند كمتر با همسن و سالهایشان در مدرسه ارتباط برقرار می كنند. بچه ای كه یك دست در دهان دارد به راحتی نمی تواند صحبت كرده و از هر دو دستش در كارهای كلاسی استفاده كند.

واقعیتی در مورد انگشتان و دندانها

به نظر دكتر مارتا آن كیلز، چون فك بالا به فشردگی فك پایین نیست، مكیدن شست به طور دائم باعث می شود كه فك بالا از حالت U به V تغییر شكل دهد. وی توضیح می دهد كه فك بالای آنها به طرف جلو كشیده می شود و همچنین دندانهای بالایی به طرف بیرون رشد می كنند. در این موارد گاز زدن و جویدن بعضی از غذاها برای آنها مشكل شده و دندانهای بالا بیشتر در معرض شكستن یا خرد شدن می باشد. اكثر كودكانی كه شست خود را می مكند بعد از درآمدن كامل دندان ها، احتیاج به ارتودنسی دارند. طبق نظر دكتر كیلز: «هر چند همه كودكان دچار این مشكل نمی شوند، بلكه این مسأله رابطه زیادی به این كه كودك چگونه انگشت خود را می مكد، دارد.» اگر او شستش را فقط بدون این كه بمكد در دهان بگذارد مسأله نیست. ولی اگر به مدت ۳۰ دقیقه شدیداً  آن را بمكد، در نتیجه باعث می شود كه آرواره تغییر شكل دهد. اگر فرزندتان دچار ناراحتی های دندانی شد حتماً  با پزشكی این مسأله را در میان گذارید.

بهترین زمان برای ترك دادن این عادت

معمولاً كارشناسان سن ۵ سالگی را بهترین زمان برای ترك عادت مكیدن می دانند. دكتر روزماری راون نورمن یكی از متخصصان دهان و دندان و نویسنده كتاب «كمك كردن به كودكانی كه شست خود را می مكند» می گوید: «بیشتر كودكان ۵ ساله می توانند دلایل ترك كردن این كارشان را درك كنند. آنها متوجه می شوند كه ادامه دادن به این كار نتایج بدی را به همراه دارد؛ مثلاً  انگشت مكیدن باعث می شود كه دندانها به طرف بیرون متمایل شود» همچنین كودكان در این سن اعتماد به نفس بیشتری دارند. طبق نظر یكی از كارشناسان، ۵ سالگی، سنی است كه معمولاً  دندانهای شیری كودكان شروع به افتادن می كند و دندانهای  دائمی در می آیند كه در برابر انگشت مكیدن بسیار حساس تر و آسیب پذیر تر هستند.

در این جا بهترین راههای مؤثر را در درمان این عادت شرح می دهیم.

در موقع مناسب این كار را انجام دهید(در مواقع اضطراب و نگرانی كودك از این كار دوری كنید.)اگر اولین بار است كه فرزندتان به مدرسه می رود، زمان به دنیا آمدن یك نوزاد جدید در خانواده است یا به طور كلی با موقعیت های درگیری خاصی مواجه است، قبل از این كه مشكل او را حل كنید، چند ماه صبر كنید.

با او صحبت كنید. در این روش كلیدی، از فرزندتان بخواهید كه در موردچگونگی احساسش هنگام مكیدن شست برای شما توضیح دهد. بیشتر كودكان در سن ۵ سالگی درباره این عادتشان حسهای مختلفی دارند. با همدیگر خود را در زمانهای متفاوت در آئینه ببینید. وقتی كه انگشت در دهان دارد و هنگامی كه می خندد و اختلاف این دو موقعیت را برای او شرح دهید. به او بگویید: «اكثر بچه های مثل تو شستشان را می مكند، این كار باعث می شود تا دندانهای نامرتب و به سمت بیرون داشته باشند.» برای او توضیح دهید كه دست كشیدن از این عادت  برای هیچ كسی آسان نیست و پیشنهاد دهید كه هر دو تای شما با هم این كار را انجام می دهید.

قاطع و سازنده باشید. آزار دادن، مسخره كردن یا تهدید و تنبیه كردن، او را نگران تر كرده و شاید حتی به مكیدن ادامه دهد. در عوض بگویید: «وقتی كه شست را می مكی درست شبیه یك بچه كودك می شوی.» همچنین «من نگرانم چون نمی خواهم كه مردم تو را مسخره كنند

شست او را بپوشانید. از پارچه ای كه كودكتان خوشش می آید در تمام طول مدت شبانه روز روی شستش بپیچید. دكتر میلتن برگر می گوید: «این كار ممكن است باعث تغییر احساسی شود كه فرزندتان از مكیدن به دست می آورد

به او جایزه دهید. با یكدیگر دفتری درست كنید كه بتوان در آن زمانی كه شستش آزاد است را یادداشت كرده و وقتی كه او شستش را نمی مكد، به عنوان جایزه، ستاره و عكس برگردان داده، یا او را به مهمانی ببرید.

انگشت او را با مایعات تلخ آغشته نكنید. والدین شما شاید برای ترك عادت مكیدن انگشتتان، روی آن مایع بدمزه ای می ریختند، اما این كار از نظر كارشناسان منسوخ شده است. همچنین ممكن است اجزای آن مایع برای سلامت فرد خطرناك باشد.

به جای اینها، خونسرد بوده و در مورد این مسأله خوش بین باشید. به دنبال كارهایی بگردید كه دست فرزندتان بیشتر درگیر باشد.

سه شنبه 5/1/1393 - 11:11
كودك

بی اختیاری ادراری كودكان

 

آیا كودك شما ۶ سال یا بیشتر سن دارد و رختخوابش را خیس می كند؟ این فقط مشكل شما نیست. بیش از ۷ میلیون كودك  در ایالات متحده، در این گروه سنی،  همین مشكل را دارند.

مؤسسه ملی كلیه، برای كمك به كودك شما راهكارهایی را ارائه می كند.

۱- نوشیدن زیاد مایعات قبل از خواب، توصیه نمی شود، گرچه صرف یك فنجان مایعات اشكالی ندارد، اما در این باره، با پزشكتان مشورت كنید. ممكن است پزشك به شما بگوید كه نوشیدنی های كافئین دار به كودكتان ندهید.

۲- اگر كودك به تنهایی نمی تواند شب ها بیدار شود و به دستشویی برود، او را بیدار كنید و به دستشویی ببرید. درست است كه این كار به او كمك می كند تا رختخواب را خیس نكند اما این درمان قطعی نیست.

۳- هشدار دهنده رطوبت را امتحان كنید. زنگ خطر كوچكی كه كودك می تواند آن را در رختخواب هم بپوشد. وقتی كودك شروع به خیس كردن رختخوابش می كند، زنگ خطر به صدا در می آید. در صورتی كه كودكی حداقل ۳ ماه از این هشدار دهنده استفاده كند، قادر خواهد شد تا خود را كنترل كند.

۴- ممكن است از یك تقویم برای یادداشت شب هایی كه كودكتان خودش را خیس می كند و یا شب هایی كه خشك است، استفاده كنید.

۵- از پزشكتان درباره داروهایی كه ممكن است مؤثر باشند، سئوال كنید.

۶- می توانید از زیرشلواری های یك بار مصرف هم برای پیشگیری در یك دوره كوتاه مدت استفاده كنید.

ترجمه : آذردخت قاسمی نیك منش

سه شنبه 5/1/1393 - 11:11
كودك

نقش بازی در رشد كودك

 

 

 

 

  

 

ناهید دالایی

در جهان معاصر، «بازی» ، بهترین شكل فعالیت طبیعی برای هر كودك است. در واقع بازی كردن، در زندگی كودك از اهمیت زیادی برخوردار است. در جریان بازی، نیروهای روحی و جسمی كودك؛ یعنی دقت، حافظه، تخیل، نظم و ترتیب، چالاكی و مهارت و ... رشد می یابند و علاوه بر اینها بازی برای كودك محرك و انگیزه ای می شود در جهت كسب تجارب اجتماعی. بازی وسیله طبیعی كودك برای بیان «خود» است. كودك با بازی كردن، موقعیتی را به دست می آورد تا احساسات و مشكلات خود را عرضه كند و به عبارت دیگر، ابراز وجود نماید. متأسفانه امروزه، بسیاری از والدین حتی مربیان توجه كافی به امر رهبری بازی ندارند و یا كودك را به حال خود وامی گذارند و یا بازی او را با دلسوزی های اضافی و اسباب بازی های زیادی محدود می نمایند. پدران و مادران باید توجه داشته باشند كه در مراحل مختلف بازی روش های گوناگونی اتخاذ گردد و نیز همیشه به یاد داشته باشند كه باید به كودك امكاناتی بدهند كه او آزادانه و مبتكرانه فعالیت نماید تا استعدادهای نهفته اش به درستی شكوفا گردد. تنها در این صورت است كه بازی می تواند باعث انگیزش، نشاط، فعالیت، ابتكار و خلاقیت در كودكان شود.

ارزش های بازی

هر بازی سالم و باروری كه كودك به آن مشغول می گردد دارای ارزش های بس مهمی می باشد كه با كمی تأمل نسبت به آنها، می توان به درستی به نقش و اهمیت بازی در حیات كودك پی برد.

ارزش جسمانی:

بازی های توأم با فعالیت در جهت تكامل و رشد عضلانی كودك و ورزش دادن قسمت های مختلف بدن، از اهمیت و ارزش  زیادی برخوردار است. این نوع بازی ها برای صرف انرژی اضافی كودك نیز می توانند مفید واقع شوند. انرژی اضافی اگر از طریق صحیح مصرف نگردد و به حالت سركوب در جسم كودك ذخیره شود او را ناآرام، عصبی و بدخلق می كند.

ارزش درمانی:

بازی به كودك فرصت می دهد كه احساسات خود را تخلیه نماید. او می تواند از طریق بازی، انرژی تحت فشار خود را بیرون بریزد. كودك می تواند احساساتی از قبیل ترس، رنجش، نگرانی، شادی و ... خود را آن طور كه دوست دارد در قالب شخصیت های دلخواهش بیان نماید و كدورت درونی خود را نیز از بین ببرد.

ارزش تربیتی:

شخصیت واقعی كودكان ضمن بازی كردن شكل می گیرد و دگرگونی های قابل توجهی در روحیات وی روی می دهد. كه همه اینها گذر به مرحله عالی تر رشد و پیشرفت را برای كودك تدارك می بیند و از اینجاست كه امكانات تربیتی بازی آشكار و مسلم می گردد.

ارزش اجتماعی:

كودك در بازی یاد می گیرد كه چطور با فرد بیگانه و خارج از واحد خانواده روابط اجتماعی برقرار كند و چطور مشكلات و مسائل ناشی از این نوع روابط را حل كند و تطابق اجتماعی را فراگیرد.

ارزش آموزشی:

كودك از طریق بازی با انواع مختلف اسباب بازی، موفق به آموزش و شناخت رنگ ها، شكل ها، اندازه ها، اجناس و اشیا ء و اهمیت آنها می شود. بازی به كودك كمك می كند تا دنیایی را كه در آن زندگی می كند؛ بشناسد، بفهمد، لمس و حس كند و بالاخره كنترل كند و میان واقعیت و خیال تفاوت قائل شود.

ارزش اخلاقی (معنوی):

كودك در جریان بازی یاد می گیرد كه، چه چیز خوب است و چه چیز بد است. كودك درمی یابد كه اگر بخواهد در بازی یك فرد قابل قبول به حساب آید، باید صادق، امین، عادل، منضبط، حقیقت طلب و درستكار و مسلط به خود و ... باشد.

انواع بازی های مورد علاقه كودكان

بازی های مورد علاقه كودكان را می توان به شرح ذیل، تقسیم بندی كرد:

الف: بازی های مورد دلخواه و بی قانون و قاعده: در این نوع بازی ها، قانون و مقررات و قواعد هیچ  گونه نقشی ندارند و در اغلب موارد نیز، انفرادی انجام می پذیرند. در این بازی ها كودك آنچنان كه رغبت می كند و دلش می خواهد مشغول و سرگرم می گردد و هرگاه خسته شد، بازی را رها می كند.

ب: بازی های نمایشی و هیجان انگیز:این گونه بازی ها، به توانایی های كودك می افزاید تا از تنگناها و محدودیت هایی كه «دنیای واقعیت ها» به او تحمیل می كند؛ بگریزد. بازی های مورد نظر، كودك را قادر می سازد تا  آرزوهای خود را جامه عمل بپوشاند و همچنین به او فرصت می دهد تا خود را از دام بدخلقی برهاند و بر موقعیت هایی كه در زندگی واقعی، او را آزار می  دهند فائق آید. بازی های نمایشی همچون آیینه ای می ماند كه فرهنگ جامعه كودك را منعكس می نماید.

پ- بازی های خیالی:این نوع بازی ها بیشتر با تخیل و تفكر كودكان ارتباط دارد. نقشی كه كودك در حین بازی های خیالی خود، ایفا می نماید برای او بسیار هیجان انگیزتر و جالب تر از زندگی واقعی می تواند جلوه كند.

ت- بازی های سازنده و خلاقانه:كودك به تخیلات خود شكلی واقعی می بخشد و قدرت خلاق خویش را به سوی رشد و تكامل رهنمون می سازد. در این نوع از بازی ها، كودك می تواند به وسیله خلاقیت های ذهنی خود از حداقل امكانات موجود دنیای بیرونی، حداكثر استفاده را ببرد.

بازی های خلاقانه، می تواند شامل این موارد باشد:

۱- ابداع،  ابتكار و اختراع ۲- طراحی، ۳- نقاشی با مداد رنگی، آبرنگ، گواش، رنگ و روغن و ...

۴- نواختن قطعات موسیقی یا آواز خواندن.

ث- بازی های انفرادی و اختصاصی:در این بازی ها معمولاً  كودك سعی دارد به صورت انفرادی و كاملاً  اختصاصی خود را به نوعی سرگرم نماید. مثلاً  به جمع آوری اشیاء خاصی چون صدف، سنگ، تمبر و ... می پردازد و آنها را در یك مجموعه نگهداری می نماید. او از این طریق می خواهد احساسات مالكیت جویانه و تعلق خاطر خود را نسبت به یك یا چند چیز، به صورت علنی جامه عمل بپوشاند.

ج- بازی های گروهی و دسته جمعی:این گونه بازی ها كه از هدف خاصی برخوردار است معمولاً  براساس روش و قاعده و قانون، انجام می پذیرد. قوانین خاص این بازی ها باید از سوی بازیكنان مورد احترام باشد و كاملاً  رعایت شود.

تنوع در بازی های كودكان

در بازی های كودكان، خصیصه ای به نام تنوع، بسیار مشاهده می شود. این موضوع كاملاً  بارز است كه همه كودكان به یك روش و نوع، بازی نمی كنند. تنوع در بازی های كودكان می تواند ناشی از این علل باشد:

تفاوت های فردی، درجه تندرستی و سلامتی، سطح رشد جسمی حركتی، میزان بهره هوشی، نوع جنسیت، نوع محیطی كه در آن پرورش یافته اند، وضعیت اجتماعی و اقتصادی عامل جغرافیایی، میزان اوقات فراغت و وضعیت وسایل و امكانات بازی.

توصیه هایی در مورد بازی های كودكان

برای هر پدر و مادری و به طور كل برای هر فردی كه به نوعی با كودكان سروكار دارد دانستن و رعایت نكاتی چند كه در مورد بازی های كودكان است لازم و ضروری به نظر می آید.

۱) به بازی بچه ها اهمیت دهید. چرا كه تمام زندگی كودك در بازی شكل واقعی به خود می پذیرد.

۲) تجارب زندگی كودك از طریق بازی صورت می گیرد.

۳) كسب مهارت های شخصی، اجتماعی، اقتصادی و ... را كودك از طریق بازی تجربه می نماید و یاد می گیرد.

۴) بازی برای كودك به منزله كار محسوب می شود و كار برای او به منزله بازی.

۵) بازی در كودكان موجب رشد و تحول می شود.

۶) كودكان از طریق بازی، خلاقیت های خویش را شكوفا می سازند.

۷) بازی عاملی مهم و مؤثر در رشد و شكوفایی استعدادهای كودك به شمار می رود.

۸) بازی در تربیت احساسات كودك تأثیر بسزایی دارد.

۹) بازی به كودكان امكان می دهد كه نسبت به افراد محیط جهان و طبیعت پیرامون خود شناخت كافی پیدا كنند.

۱۰) بازی منبع غنی آموزشی برای كودك به حساب می آید.

۱۱) موضوع بازی كودكان باید همیشه سعی شود كه برگرفته از زندگی خانوادگی، كودكستان، مسافرت ها، جشن ها، فرهنگ و ... آنها باشد.

۱۲) بازی خوب شبیه كار خوب است. كار به منزله شركت انسان در تولیدات اجتماعی و در ایجاد ارزش های فرهنگی و مادی و به عبارت دیگر شركت انسان در ایجاد ارزش های اجتماعی است. اما بازی از چنین اصولی پیروی نمی كند و رابطه مستقیم با اهداف اجتماعی ندارد. ولی از سوی دیگر باید گفت كه به طور غیرمستقیم با این اهداف در ارتباط است. به این معنی كه انسان را با همان فعالیت جسمانی و روانی كه لازمه كار است عادت می دهد.

در پایان به این نكته اشاره كنم كه برخی از اولیاء نسبت به بازی فرزندانشان هیچ گونه علاقه ای نشان نمی دهند. برخی دیگر تنها به خرید اسباب بازی های زیاد اكتفا می كنند و بعضی نیز بیش از اندازه در بازی های آنها دخالت می نمایند و امكان نمی  دهند كه كودك خود مسائل بازی را حل و فصل نماید.

این گونه والدین كودك را ناگزیر می سازند كه تنها حرف شنوی بزرگترها و مقلد باشد. در واقع این اولیای كودك هستند كه بازی می كنند و نه خود او. به عبارت دیگر باید با هر كسی با زبان قابل فهم او سخن بگوییم و این معنای این بیت است كه:

چون كه با كودك سر و كارت فتاد

پس زبان كودكی باید گشاد

سه شنبه 5/1/1393 - 11:11
كودك

با کودکان خشونت نکنیم

روزی از روزها پسر خردسال مادر جوانی کار زشتی کرده و مادر را آزرده بود. مادر با خود گفت این بار دیگر بایستی تنبیه شود تا بداند که تکرار نباید گردد. با تندی از پسر خواست که به بیرون از اتاق رفته و چوبدستی با خود بیاورد و خود را برای یک دست کتک جانانه آماده سازد. و چون نخستین بار بود که تنبیه را ضروری یافته بود خود در اندیشه فرو رفت که چگونه بایستی بزند که کارگر افتد و پسر درسی از مادر گرفته باشد.

زمان درازی گذشت، بیش از آنچه مادر انتظار داشت، تا اینکه پسر گریان باز گشت و چوبدستی با خود نداشت. با گریه به مادر گفت هر چه گشتم چوبی نیافتم، ولی مگر تو نمی‌خواستی مرا بزنی، بیا، سنگ برایت آورده‌ام با آن هم می‌توانی مرا بزنی و سنگ هم درد می‌آورد.

 

مادر با دیدن حال پسر و رفتارش و گریه‌ای که سر داده بود خود به گریه افتاد و پسر را به آغوش کشید و نوازش کرد. سنگ را از او گرفت و دور انداخت، به جای آن سنگ بزرگی آورد و در گوشه اتاق گذاشت. بر روی آن نوشته بود:

 

با کودکان خشونت نکنیم.

 

خانم‌های گرامی!

 

باور کنید این نوشته یکی از سخت‌ترین نوشته‌های زندگانی من بوده است. بدون آن داستان و به یاد آوردن گریه‌ مادرانه‌ای که شاید خود بارها آن را آزموده‌اید نمی‌توانستم اطمینان داشته باشم که به نوشته‌ام نخواهید خندید. در جامعه‌ای که بزرگسالان خود از خشونت قانونی و زور عریان به تنگ آمده‌اند، سخن گفتن از پرهیز از خشونت و زور در تربیت کودک برای مادران تنها شاید اندکی فزون‌خواهی بیهوده جلوه کند. اما من خطر می‌کنم و گفتگو را می‌گشایم.

 

مراد از خشونت در تربیت در این نوشته کاربرد آگاهانه تنبیه بدنی و فشار روانی و یا هرگونه کم حرمتی و خوار کردن کودک با هدف تربیت اوست. به باورم حتی امروز و در همین ایران ما هم پرهیز از آن شدنی است و بایستی به آن پرداخت. مبارزه با خشونت در جامعه ما یکی از نیازهای بی‌چون و چراست و اگر مادران در آن پیشگام باشند، بهتر می‌توان در جامعه و بیرون خانه هم با آن به مبارزه پرداخت.

 

نخست بایستی بپذیریم که تنبیه بدنی خشونت آشکار و دون شان انسان است. در انسان بودن کودک گمان نمی‌کنم کسی چون و چرایی داشته باشد. و نیز بپذیریم که خشونت تنها تنبیه بدنی نیست، هرگونه فشار روانی، و هرگونه وادار کردن به ترس که کودک در تنهایی توان کنار آمدن با آن را نداشته باشد، هرگونه بی‌حرمتی و کم‌حرمتی، خشونت است و با کرامت انسانی کودک سازگار نیست. بایستی آشکار و روشن آنگونه رفتارها را خشونت بنامیم و نفی و رد بکنیم.

 

می‌گویند خشونت در جامعه و خشونت در رسانه‌های دیداری مانند تلویزیون و بازی‌های کودکانه گوناگون همه تلاش مادر و پدر را در پرهیز از خشونت در خانه بر باد خواهد داد. و بدتر از آن، می‌گویند کودکی که در جامعه پرخشونت بایستی گلیم خود از آب بیرون کشد، چه در کوچه و چه در دبستان، چه امروز و چه در آینده، با پرورش بدون خشونت در خانه توان اجتماعی پیشبرد خواست خود و یا دفاع از خود را از دست خواهد داد. اما فراموش می‌کنند که انسان توان سازگاری بی‌مانندی با پیرامون خود و محیط‌های گوناگون دارد. هرگز این توان سازگاری را نباید دست‌کم گرفت. فضای خانه و رفتار خانواده هرگز یکنواخت نیست و کودک در خانه با شرایط گوناگون روبه‌رو می‌شود و خود را با آن‌ها سازگار کرده و واکنش‌های گوناگون نشان می‌دهد. ما خود که نسل پرورش یافته با خشونت‌های بی‌مانند و از جمله خشونت ناگزیر انقلاب و جنگ هستیم آیا توانایی خشونت نکردن را از دست داده‌ایم و در همه حال و همیشه رفتار خشونت‌امیز داریم. بدون شک نه. همین که توانایی خشونت نکردن در ما از میان نرفت، در کودکی که بدون خشونت پرورش خواهد یافت هم توان رویارویی با خشونت ناگزیر از میان نخواهد رفت. آیا به هنگامی که خطر دوچرخه‌ای در کوچه او را تهدید می‌کند، به زور او را نگاه نخواهیم داشت. همین یک نمونه کوچک نشان می‌دهد که او خواه ناخواه زور و فشار بازدارنده و یا وادارنده را تجربه خواهد کرد، نیازی نیست دانسته و با هدف پرورشی هم بر او خشونت روا داشته شود.

 

هرگونه بدرفتاری و هرگونه کج‌خلقی را در خانه نبایستی خشونت نامید. و نبایستی خیال کرد که برون رفتن خشونت از رفتار خانگی ما با اراده‌ای و به ناگهان شدنی است. خشونت در واقعیت زندگی و رفتار اجتماعی ما هست و تبهکارانه کردن یکباره و فوری آن و بدرفتاری با کسی که به آن آلوده است کارساز نیست. بسیار دیده شده است کسی که با کودک خشونت می‌کند خیلی زود به نادرست بودن آن پی‌می‌برد و بازهم تکرار می‌گردد. درست نیست که فشار احساس ناتوانی او با فشار از سوی دیگران دوچندان گردد. بدون آگاهی هرگز رفتارهای نادرست دیگرگون نخواهد شد و مهمتر از آن این است که از آگاهی به رفتار و کردار هنوز راه درازی هست. مهم آن است که موضوع خشونت در خانواده‌ها طرح شود. مهم آن است که خشونت شناخته شود. مهم آن است که گفتگو در باره آن زنده بماند و همواره به دیده رد و نفی به آن نگاه شود و وجدان فردی و اجتماعی همواره به مقابله با آن بپردازد. برای نفی خشونت هرگز نبایستی به دام خشونت افتاد. راه رویارویی و نفی و طرد آن خشونتی دیگر نیست.

 

مهم آن است که بپذیریم کودکان حق دارند بدون خشونت پرورش یابند. این پذیرش به روشنگری اجتماعی فراخواهد رویید و راه‌های عملی شدنش را در آزمون و خطای ما خواهد یافت.

 

جامعه پیشامدرن ما اشراف‌زده است. برای دارایی و موقعیت اجتماعی و سواد کلاسی منزلتی می‌بخشد فراتر از آنچه شایسته آن است. بسیار می‌شنویم یک دکتر چرا بایستی چنان کند، یا آموزگار و یا مدیر. من به هنگام نوشتن به آمارهای چگونگی رفتار لایه‌های اجتماعی گوناگون با کودکان در کشورمان دسترسی نداشتم. و نمی‌دانم چنین آمارهایی هست یا نه. اما آمارهای کشورهای صنعتی چیز دیگری نشان می‌دهد، و تفاوت آشکار و یا چشمگیری در رفتار خشونت‌آمیز خانواده‌های لایه‌ها و گروه‌های اجتماعی گوناگون دیده نشده است. نوع آن فرق می‌کند. بسیار دیده شده است که ممنوعیت‌ها و محروم کردن‌های پرورشی و فشارهای روانی کمتر از تنبیه بدنی کودک را نیازرده است. کم‌مهری و تهدید به مجازات با هدف پرورش هم خشونت است و هنگامی که در میان دیگران انجام می‌گیرد با احساس شرم و شرف کودکان سر و کار دارد. به پاس شرم و شرف کودکانمان بیایید در آگاهی و ضمیر خود نقش بزنیم، «با کودکان خشونت نکنیم». شاید نیاز نیافتد بر سنگی هم نگاشته و در گوشه اتاق خود بگذاریم.

 

16 خرداد 83

http://rouzaneh.dowdani.net/archives/2004/06/2004_06_11_000285.html

سه شنبه 5/1/1393 - 11:11
كودك

چگونه با فرزندانمان صحبت کنیم

می گویند فرزند هر چقدر هم که بزرگ شود باز هم برای پدر ومادر کودک است . شاید  به همین دلیل باشد که پدیده نوجوانی والدین را در برابر موقعیتی قرارمی دهد که یا آن را نمی پذیرند ویا گمان می کنند که این واقعه مربوط به زمان حال نیست. بلوغ پدیده ای است که درآینده برای فرزند آنها اتفاق خواهد افتاد...

به منظور پیشگیری ازجدایی افکار، احساسات و اندیشه های والدین و نوجوانان ، لازم است همزمان با تغییرات جسمی و روانی نوجوانان ، تغییراتی نیز دروالدین رخ دهد تا بتوانند بپذیرند که فرزند نوجوانشان همان کودک خردسال دیروز نیست و رفتارو واکنشهای آنها نیز، باید متحول شود و البته این پذیرش شرایط وموقعیتها تنها درمرحله حرف باقی نماند و درنحوه برخورد ما با مسائل خاص نوجوانی فرزندمان متجلی گردد، تا بتوانیم واقعا" نوجوان را آنطور که هست ، ببینیم ، بپذیریم ودرک کنیم . چرا که انتقال از دوره کودکی به نوجوانی نیازمند حمایت اطرافیان خصوصا" والدین دارد. والدین فهیم و آگا ه با برخورد های متناسب ومنطقی می توانند نقش موثری را در ایجاد هویت صحیح  و به سازگاری رسیدن نوجوانشان با محیط داشته باشند.

دیدگاه نوجوانان نسبت به والدین

معمولا " نوجوانان نیز شکایت دارند که والدین ودیگر بزرگسالان " روحیه مارا در ک نمی کنند، به شخصیت ما احترام نمی گذارند، عقاید خود را به ما تحمیل می کنند و..." می گویند : آنها متعلق به نسل دیگری هستند و روحیه نسل جوان را درک نمی کنند، دنیا یی تفاوت بین عقاید و دیدگاههای ما با والدینمان وجود دارد، از نظر سطح سواد وتحصیلات والدین خود را قبول ندارند، چرا که در بسیاری ازموارد نوجوانان تحصیلات خود می دانند . این درحالی است که بزرگسالان نیز رفتارها وعقاید فرزندانشان را نمی پذیرند پای صحبت هر کدام که می نشینی ، می شنوی : نوجوانان امروزی گستاخ شده اند، احترام بزرگتر وکوچکترین معنی خود را از دست داده، فکر می  کنند قد کشیده اندعقل کل شده اند ، هنور خوب ، حرف خودشان است ، هر چه که بگویی انگاربرای دیوار حرف می زنی و... از همین رو خشک ومستبدانه رفتار می کنند وگاه نسبت به واکنشهای فرزندان خود بی توجه می مانند. گرچه نوجوان دیگر فرزند خردسالی نیست که تحت فرما ن و تملک والدین باشد اما این بدان معنا نیست که اورا درانجام هر عملی آزاد بگذاریم . ضرر آزادی بیش از حد ، به اندازه محدودیتهای بی مورد و غیر منطقی است که به هر حال همچون زخمی چرکی ، زمانی سرباز خواهد کرد. اگر خانواده ازترس اینکه مباد ا فرزندش اشتباهی مرتکب شود امکان هر تجربه ای را از او گرفته وهمچون کودکی خردسال با نوجوان خود رفتار کند ، اعتماد به نفس را برای او معنی کرده است ؟ نوجوانی که همیشه با محدودیت رفتاری مواجه بوده و فرصتی برای رشد اجتماعی بدست نیاورده ، تنها متکی بودن را آموخته ونمی داند درصورت مواجه شدن  با وضعیتی چون شکست یا عدم توفیق در کارها چه واکنشی از خود نشان دهد. زیرا تحت هیچ شرایطی تصمیم  گیری و برخورد با مشکلات را تجربه نکرده است و طبیعی است که نه تنها در زمان حال بلکه درآینده نیز به جای تجربه اندوزی و قرار گرفتن درجریان مواج زندگی ، به دنبال یک حامی ، یک نقطه اتکا و ساحلی امن وآرام باشد. چنین افراد ی تغییر را به ندرت می پذیرند وهمیشه سعی در حفظ وضعیت با ثبات دارند وآیا چنین کسی در دنیا ی سراسر تغییر و تحول امروزی که هر لحظه ، حادثه ای ثبات را برهم زده دگرگونیهای کلی یا جزیی را سبب می  شود جایی برا ی موفقیت و کامیابی خواهد داشت؟

با ایجاد پاره ای از مقررات سلامت و سعادت خانواده را تضمین کنیم

برخی ا زخانواده ها نوجوان را به بهانه بدست آوردن تجربه وآزادی به حال تصمیم گیری صحیح و منطقی را در تمام شرایط زندگی دارد؟ بدست آوردن تجربه به چه قیمتی ؟ گاهی بدست آمدن برخی تجربیات به قیمت اشتباهات جبران ناپذیری تمام می شود که سعادت وسلامت را برای نوجوان به آ رزویی محال دست نیافتنی تبدیل می کند . اشتباهی که آینده نوجوان را به تباهی وسیاهی خواهد کشاند. ازآنجا که نوجوان تجربه لازم را برای زیستن د راجتماع بزرگ کسب نکرده ، ودر بیشتر مواقع درتصمیم گیری ها

 

 

 

سه شنبه 5/1/1393 - 11:11
كودك

چگونه وجدان كودك خود رابیدار كنیم؟

 

وجدان بیدار

 

 

 

 

  

 

جان فاول

فرض كنید كودك شما در یك خواربار فروشی كوچك است؛ دلش می خواهد یواشكی یك بسته آدامس بردارد ولی این كار را نمی كند. چه عاملی او را از این كار باز می دارد؟ آیا فكر می كنید او از این كه گیر بیفتد و صاحب مغازه، پلیس و خود شما برایش دردسر درست كنید می ترسد؟ و یا اینكه می داند برداشتن چیزی كه متعلق به او نیست كار اشتباهی است؟

هر یك از این دو عامل می توانند كودك را از اینكه بسته آدامس را یواشكی در جیبش بگذارد منع كنند. ولی عامل بازدارنده اصلی ندای وجدان كودك است كه به او می گوید حتی زمانی كه كسی او را نمی بیند كار صحیح انجام دهد. با این وجود وجدان كودكان را نمی توان به طور ناگهانی بیدار كرد. كودكان بدون آموزش، دخالت و محدودیتی كه از جانب والدین و دیگر بزرگترها (كه كودك برای حرفشان اهمیت قائل است) اعمال می شود امیال درونی خود را كنترل نخواهند كرد.

والدین از ۱۸ ماهگی نیروی وجدان كودك را پرورش می دهند، ولی این نیروی بازدارنده تا چند سال قادر نیست وسوسه های كودك را به طور كامل كنترل كند. در حقیقت، والدین باید در تمام مدت كه كودكانشان در خانه آنها زندگی می كنند نیروی وجدان را در آنها ایجاد نموده و آن را تقویت كنند. این نیرو به تنهایی نمی تواند كودكان را به انجام كار صحیح وادار كند، مگر اینكه والدین كودك آن را كنترل كنند.

با توجه به مطالب فوق، شما چگونه نیروی وجدان را در كودك ایجاد می كنید و خویشتنداری را در او پرورش می دهید و این وظیفه پیچیده و در عین حال مهم را انجام می دهید؟ با خواندن موارد ذیل اطلاعاتی در این باره، كسب خواهید كرد.

خویشتنداری

هنگامیكه كودكی نوپا عملی ناپسند، نابجا و یا اشتباه انجام داد به او بگوئید: «اجازه نمی دهم دوباره این كار را انجام دهی

- «اجازه نمی دهم دوباره شیرینی برداری

- «دیگر نمی گذارم از میز ناهار خوری بالا بروی

- «مطئنم دیگر برادر شیرخواره ات را كتك نمی زنی

عبارت «به تو اجازه نمی دهم» این مفهوم را انتقال می دهد كه كودك نوپای شما از حس خویشتنداری و نیروی وجدان بی بهره است و شما این حس را به او القاء می كنید.

مطمئن باشید كه حس كنترل امیال درونی كه شما به كودك خود القا كرده اید بالاخره به او منتقل خواهد شد. بین سنین ۳ تا ۵ سالگی حس خویشتنداری كودك رشد خود را آغاز می كند. او تاكنون از آموزش و یادآوریهای مداوم شما یاد گرفته است نباید در پاركینگ بدود، زیرا این كار خطرناك است. همچنین او یاد گرفته است نباید دوستش را، حتی وقتی كه عصبانی است، كتك بزند. شما دائما او را از این كار منع كرده اید و به او گفته اید:

- اگر كسی را كتك بزنی او ناراحت می شود. نباید با دیگران این طور رفتار كرد. همچنین او می داند نباید تكه ای از كیك تولد مادربزرگش را دزدكی بردارد. ندای وجدان او را از این كار بازمی دارد و به او می گوید:

- الان موقع خوردن كیك نیست. باید آن را بعد از شام بخوری.

بین سنین ۵ تا ۶ سالگی، بیشتر كودكان تا حدی در كنترل امیال درونی خود مهارت یافته اند. آنها در این سن مستقیما به محلی می روند كه اتوبوس مدرسه در آنجا منتظر آنهاست. حتی اگر تمایل به نوازش یك جوجه آشنا، آنها را وسوسه كند. در این هنگام ندای وجدان با آنها صحبت می كند:

- اگر بایستم و آن جوجه را نوازش كنم از اتوبوس جا می مانم.

كودك شما در این سن بدون پرسه زدن در پارك بین راه مستقیما به خانه دوستش می رود تا با او بازی كند. ندای وجدان به او می گوید:

- تنهایی به پارك رفتن كار خطرناكی است.

همچنین كودك در جشن تولد شش سالگی خود می داند كه باید از هر كدام از مهمانان به خاطر هدیه تولد تشكر كند. وجدان او، كه در اثر یاد آوریهای مداوم شما رشد یافته، به او می گوید قدردانی كار درستی است در حالیكه ابراز حرص و زیاده خواهی اشتباه است. كودك شما یاد گرفته است چگونه رفتار مناسبی داشته باشد زیرا افتخار از طریق نشان دادن الگوی رفتاری مناسب و توضیح دادن علت آن به او یاد داده اید كاری را كه هیچ است انجام دهد. همچنین بیشتر اوقات هنگامیكه كار اشتباهی انجام داده او را سرزنش كرده و به او گفته اید:

- «نباید بدون این كار به من بگویی از خیابان رد شدی. موقعی كه بیرون از خانه بازی می كنی، از حیاط بیرون نرو. بقیه روز را در خانه باش

چهار حس ایجاد نیروی وجدان

روش آموختن كار خوب و بد، یعنی ایجاد نیروی وجدان، در كودكان كار پیچیده ای نیست. بیشتر والدین هر روز این كار را انجام می دهند زیرا این جزئی از ویژگیهای پدر و مادر است. ولی اگر می خواهید این روش را تنها به طور اتفاقی به كار نبرید، بلكه دانسته از آن استفاده كنید، دانستن و عمل كردن طبق چهار روش مذكور در ذیل به شما كمك می كند:

افتخار

اجازه دهید كودكانتان بدانند چه كاری باعث افتخار شماست. هنگامی كه كودك شما كار صحیحی انجام می دهد، خصوصا در دفعات اول، به او اجازه دهید در چهره شما ببیند كه به او افتخار می كنید. سپس به وسیله كلمات بر احساس خود تأكید كنید.

هنگامی كه كودك نوپای شما پس از شما بشقابش را از روی میز به آشپزخانه می آورد، احساس غرور و افتخار خود را به او نشان دهید و بگوئید:

- «می بینم كه بشقابت را از روی میز به آشپزخانه آوردی. متشكرم

هنگامی كه در موقعیت های مشابه غرور و افتخار خود را به كودك نشان می دهید، او یاد می گیرد كه كمك كردن به دیگران و نظافت كردن كار درستی است، زیرا هر دو فضیلت را از والدین خود آموخته است. وقتی پسر هشت ساله شما به خانه می آید و به شما می گوید هنگام بازی شیشه همسایه را شكسته است، به او بگوئید كه باید از پول توجیبی خود هزینه تعمیر آن را بپردازد. با این وجود حتما سعی كنید به صداقت او افتخار و بگویید:

- «مهم ترین بخش این حادثه آن است كه تو حقیقت را به من گفتی. من به تو افتخار می كنم

همدلی

كودكان باید بیاموزند رفتار آنها در دیگران تأثیر دارد. جملات ذیل نمونه هایی هستند كه حس همدلی ایجاد می كنند:

- «نگاه كن خواهرت دارد گریه می كند! اگر كسی را كتك بزنی دردش می آید

- «شنیده ام به دوستت گفتی او زشت است! این كار خیلی بدی است. الان او از این حرف تو ناراحت است

- «ازت ناامید شدم وقتی دیدم آن اسكناس را از چنگ خواهرت درآوردی. آن را بهش پس بده

تنها پس از هشت سالگی كودك می تواند خودش را جای دیگران بگذارد و به خوبی با دیگران همدردی كند. پیش از این سن كودكان خودمحور هستند، ولی والدین می توانند از زمانی كه آنها كودكی نوپا هستند عكس العمل های عاطفی را به آنان بیاموزند.

شرم و حیا

احساس شرم و حیا رفتار كودكان را اصلاح می كند. اگر كودك هشت ساله شما در رستوران بدرفتاری كرد، خوب است به او بگویید:

- «من از رفتار تو شرمنده شدم! بچه های هشت ساله نباید روی صندلی بایستند. بیا پایین

شما باید احساس شرم و حیا را به او القاء كنید، زیرا می دانید این احساس رفتار او را اصلاح كرده و وجدان او را بیدار می كند.

گناه

اگر كودك شش ساله شما یك دسته گل از باغچه همسایه تان چید به او بگویید:

- «نه، ما نباید از باغچه دیگران گل بچینیم. آقای... این گلها را كاشته و به آنها رسیدگی كرده تا بزرگ شوند. آنها مال او هستند و فقط او می تواند آنها را بچیند، ولی تو نمی توانی

با این روش كودك شما احساس گناه را به اندازه كافی تجربه می كند. سپس او را وادار كنید از همسایه معذرت خواهی كند و عمل ناپسند خود را با كاشتن گل های دیگری در باغچه او جبران كند. از این طریق، روشی برای تسكین ناراحتی ناشی از احساس گناه به او می آموزید. این تجربه و بسیاری تجارب مشابه دیگر به او یاد می دهد برداشتن چیزی كه متعلق به او نیست كار درستی نمی باشد.

ولی مواظب باشید! احساس شدید گناه باعث سرافكندگی كودك می گردد. اگر قضیه گل های باغچه همسایه را چندین بار تكرار كنید پسرتان احساس خواهد كرد این كار او یك فاجعه جبران ناپذیر و نابخشودنی است. با این كار شما او را سرافكنده و خجالت زده خواهید كرد. از این نوع برخورد بپرهیزید، زیرا هیچ سودی ندارد و موجب می شود كودك شما احساس كند بچه بدی است؛ در صورتی كه او باید متوجه سوء رفتارش شود و همچنین اینكه می تواند آن را جبران كند. شما می توانید برای آموزش كارهای درست و غلط به كودكان خود چهار حس فوق الذكر را در آنان القا كنید. از اختیارات خود زیركانه و مسئولانه استفاده كنید. همواره به خاطر داشته باشید كودكان شما در حال پرورش حس خویشتنداری و نیروی وجدان خود هستند. سعی كنید انتظارات شما از كودك معقول و واقعی باشد و به یاد داشته باشید كه باید آموزش كارهای درست و غلط را بارها تكرار كنید. سرانجام هنگامی كه ببینید فرزندانتان صادق و درستكار هستند می فهمید نیروی وجدان آنها به درستی عمل می كند و شما وظیفه خود را انجام داده اید.

سه شنبه 5/1/1393 - 11:11
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته