• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1637
تعداد نظرات : 162
زمان آخرین مطلب : 3540روز قبل
كودك

چگونه فرزندانمان را از بیماری قلبی و سکته مغزی محافظت کنیم؟

 

شما نمی توانید برخی از عوامل خطرآفرین بروز حمله قلبی و سکته مغزی همچون سن، جنس، نژاد، پیشینه پزشکی خانوادگی و... را مهار کنید، ولی قادرید برخی عوامل آن را مهار، درمان و از آن ها پیشگیری کنید.

بیماری قلبی و سکته مغزی به ترتیب کشنده های شماره2 و 3 و عامل عمده معلولیت در امریکا به شمار می آیند.

این گونه بیماری ها، در صورت دگرگون نشدن عادات زیست بزرگسالان و خردسالان، مشکل عظیم تری برای نسل های بعد فراهم خواهند آورد. تحقیقات انجام شده در کشور آمریکا نشان می دهند که:

تنها 22 درصد آمریکایی ها هفته ای 5 بار به مدت 30 دقیقه یا بیش تر در فعالیت های شدید شرکت می کنند.

- میزان فشار خون چهار میلیون کودک، بیش از حد معمولی است.

- مقدار کلسترول خون نزدیک به 27 میلیون کودک، بالاتر از حد طبیعی است.

- روزانه نزدیک به 15 تا 18 میلیون کودک در معرض خطر دود مستقیم سیگار قرار دارند.

- روزانه حدود 3000 جوان شروع به سیگار کشیدن می کنند.

- نزدیک به 5 میلیون کودک 6 تا 17 ساله، اضافه وزن دارند.

 

چگونه می توانیم به کودکانمان کمک کنیم؟

شما، به عنوان پدر و مادر می توانید چه در حال و چه در آینده در تندرستی فرزندتان نقش داشته باشید. نخست آن که با توجه به موارد زیر، شیوه زندگی سالم را سرمشق خود قرار دهید:

- غذاهایی مصرف کنید که چربی اشباع شده و کلسترول کمی دارند.

- به فعالیت های منظم جسمی بپردازید.

- پرفشاری خون را مهار کنید.

- از استعمال دخانیات خودداری ورزید.

در ضمن می توانید با عنایت به عوامل خطرآفرینی که تغییر یافتنی اند به کمک بچه ها شتافته، از ابتلای آنان به بیماری قلبی و سکته مغزی جلوگیری کنید. برخی از عوامل یاد شده در دوران کودکی آغاز می شوند و معمولاً تغییر عادت در خردسالی آسان تر از بزرگسالی است.

 

کدام یک از عوامل خطرساز مؤثر در بروز بیماری قلبی و سکته مغزی در کودکانمان را می توانیم تغییر دهیم؟

شما نمی توانید برخی از عوامل خطرآفرین بروز حمله قلبی و سکته مغزی همچون سن، جنس، نژاد، پیشینه پزشکی خانوادگی و حمله قلبی یا سکته مغزی و قلبی پیشین را مهار کنید، ولی قادرید عوامل زیر را مهار، درمان و از آن ها پیشگیری کنید.

 

مصرف سیگار و دود توتون

سیگارکشی کودکان و نوجوانان امریکایی مشکل عمده بهداشت عمومی شمرده می شود. 75 درصد علل بروز بیماری رگ های تاجی(اکلیلی) نوجوانان، ممکن است استعمال دخانیات باشد. مردم هر چه زودتر سیگار به لب بگیرند، درآینده خطر بیش تری آنان را تهدید می کند.

مدام درمعرض دودسیگار دیگران قرار گرفتن، دود توتون زیست محیطی نامیده می شود که این خود مشکلی است. کودکان(مخصوصاً شیرخواران) پدر و مادر سیگاری بیش تر از دیگران به بیماری های ریوی مانند التهاب نیاژه ها و ذات الریه دچار می شوند و احتمالاً به دشواری تنفسی(اسم) گرفتار می گردند. از آن جا که سرفه کردن و انتشار میکرب توسط پدران و مادران سیگاری بیش تر است، از همین روی احتمال ابتلای بچه های آنان به امراض مربوط به سینه افزون تر است. بنابراین:

- با سیگارنکشیدن، سرمشق خوبی برای فرزندانتان باشید.

- برای ترک سیگار، به خاطر خود یا فرزندانتان، از دیگران یاری بجویید.

- به محض این که دست از سیگاربرمی دارید، خطر بیماری قلبی و سکته مغزی تان کاهش می یابد. این خطر،به موقع خود، تقریباً همان قدر می شود که گویی اصلاً لب به سیگار نزده اید.

 

بی حرکتی جسمی

سالم نگه داشتن بچه ها کمک می کند که شما وزن، کلسترول خون، مرض قند و چاقی آنان را مهار کنید. در ضمن این عمل در کاستن از میزان فشار خون و  خطر سکته مغذی مؤثر است.

برای تقلیل خطر، حتماً نباید پسر بچه ها و دختر بچه ها ورزشکار باشند! تمامی بچه های 5 ساله و بیش تر باید روازنه دست کم 30 دقیقه فعالیت متعادل، همچون پیاده روی یا دوچرخه سواری داشته باشند و حداقل هفته ای 3 تا 4 روز باید به اعمال سخت جسمانی بپردازند.

 

چنان چه فرزندتان اضافه وزن دارد:

- وی را تشویق کنید به آن گونه حرکات جسمی دست زند که پزشک خانوادگی تان توصیه می کند.

- اگر تحرکی نداشته، وادارش کنید شروع کارش با 10 دقیقه باشد و سپس اضافه شود.

- از ساعات بی تحرکی اش، مانند زمانی که صرف تماشای تلویزیون می کند، کم کنید.

 

کلسترول بیش از اندازه

کلسترول، ماده ای نرم و شبیه چربی است که در خون و یاخته های(سلول های) بدن یافت می شود.

بیش ترین قسمت کلسترول در بسته پروتئینی موسوم به لیپو پروتئین یا فشردگی اند که (ال دی ال) حمل می شود. مقدار زیاد از حد کلسترول بد(زیان بار) در دیواره های شریان ته نشین شده، سبب افزایش انباشت پلاک می گردد و خطر بروز بیماری و حمله قلبی را می افزاید. لیپو پروتئین با فشردگی زیاد(اچ دی ال) به کلسترول خوب یا مفید معروف است که مقادیر زیاد آن، خطر مرض و حمله قلبی را می کاهد. بر اثر آن کلسترول مازاد به کبد برگشته، از بدن دفع می شود.

- ذکر نکته ای درباره بچه های 2 ساله و بیش تر ضروری است و آن این که باید مقدار چربی اشباع شده اینان را محدود سازیم تا مجموع کالری شان بین 7 تا 10 درصد باشد و مقدار کلسترولشان به کم تر از 300 میلی گرم برسد.

- در صورتی که حمله قلبی با درمان بیماری رگ های تغذیه کننده قلب پیش از سن 55 سالگی در خانواده شما سابقه داشته است، نسبت به آزمایش کلسترول خون فرزندتان اقدام کنید.

 

چاقی و اضافه وزن

اگر فرزند شما بیش از حد چاق است، پزشک می تواند ضمن تنظیم برنامه غذایی(رژیم غذایی) به تدریج وزن طبعی را به او برگرداند. بهتر این است که از مقدار غذای مصرفی وی کاسته، فعالیت جسمانی اش را خواه پسر باشد، یا دختر، افزایش دهید.

مطمئن شوید که هر نوع تغییرات غذایی به تدریج صورت گیرد، نه یکباره. باید دانست که قطع موادغذایی ضروری، به بچه لطمه می زند. بنابراین دگرگونی هایی که در برنامه غذایی اش انجام می پذیرد، باید با نظر پزشک باشد.

هم چنین بهتر این است که:

- در غذاخوردن، تعادل رعایت شود، نه این که برنامه غذایی محدودی تنظیم گردد.

- نه افزایش، بلکه کاهش وزن را مدنظر قرار دهید.

- تا سرحد امکان، پشتیبان و مشوق کودکتان باشید.

 

فشارخون زیاد

فشارخون زیاد که به آن پرفشاری خون هم گفته می شود باعث می گردد که قلب بیش از حد معمول کار کند. این مسئله مربوط به تنیدگی ، عصبیت یا بیش فعالی (فزون کاری) فرد نیست. امکان دارد فرزند شما در عین آرامش و آسوده خاطری، فشار خونی هم باشد. در صورتی که عضوی از بدن خوب کار نکند، ممکن است چنین عارضه ای رخ بنماید. کودکان شیرخوار هم از این قاعده مستثنا نیستند.

وجود امراض کلیوی یا پدید آمدن توده ای در غده فوق کلیوی،ممکن است به پرفشاری خون بینجامد. چه بسا این عارضه به کسانی هم روی آورد که عضوی از بدنشان خوب کار نکند. به طورمعمول اندازه فشارخون بچه های فربه بیش تر از دیگران است. فشار خون داشتن ممکن است ارثی هم باشد، به این ترتیب که پدر یا مادر فشارخونی، فرزند را به این بیماری دچار سازد.

در بچه های مبتلا به پرفشاری، قاعدتاً نشانه هایی از این بابت نیست. آن ها ظاهراً خوب و تندرست به نظر می آیند، درحال یکه احتمال دارد فشارخونی بوده، خود بی خبر باشند. بنابراین لازم است:

- هر سال فشارخون فرزندتان توسط پزشک، مربی بهداشت مدرسه یا در مرکز بهداشت محل اندازه گیری شود.

 

مرض قند(دیابت)شیرین

منظور از بیماری قند(دیابت) شیرین این است که بدن هورمون انسولین تولید نکرده، یا به آن واکنش نشان نمی دهد، شمار عوامل این مرض در خردسالان و بزرگسالان رو به فزونی است. بدن به انسولین نیاز دارد تا موادقندی، نشاسته ای و غیره را به نیرو(انرژی) تبدیل کند. مقدار گلوکز(قندخون) مبتلایان به مرض قند به طرز نابهنجاری فراوان است که اگر درمان نشود، به بیماری های حادی مانند امراض رگی و قلبی منتهی می گردد.

یکی از دلایل این است که بیماری مورد بحث بر مقدار کلسترول و تری گلیسرید اثر می گذارد و همین طور رگ ها را مبتلا می سازد. در صورتی که کودکتان مرض قند داشت:

- از طریق آزمایش های مرتب پزشکی به مهار آن کمک کنید.

- برای همکاری با پزشک، عادات غذایی کودک را اصلاح کنید، وزنش را متعادل نگه دارید و او را مرتبا به ورزش وادارید.

- نظر پزشک را درباره مصرف داروهایش جویا شوید.

 

 

 

سه شنبه 5/1/1393 - 11:16
كودك

قوانین ضعیف در برابر نقض حقوق كودك

 

بچه های بی حامی

 

 

 

 

  

 

وحید شریفی - هنجارهای جامعه از بایدها و نبایدهایی كه در كنار یكدیگر قرار دارند شكل می گیرد. معمولا منشاء اغلب قوانین مدنی نیز از بطن هنجارهای اجتماعی استخراج می شوند؛ از این رو حقوقدانان معتقدند بهترین قانون، قانونی ست كه از عرف جامعه به دست آمده باشد. این نوع نگاه به قانون نكته ای حائز اهمیت را آشكار می كند و آن اینكه قانونگذار باید تصمیمات خود را براساس عرف موجود در رفتار مردم اتخاذ كند. این تصمیمات در قالب قوانین مدنی و موضوعه مدون می شود و در محاكم قضائی سرلوحه كار قضات قرار می گیرد.

برخی از قوانین در حوزه جامعه جنبه جهانی دارد. به سخنی دیگر جامعه جهانی براساس منشورهای سازمان ملل و كنوانسیون های بین المللی به این نتیجه دست یافته است كه در مورد فلان موضوع، تمامی كشورهای دنیا از قانونی واحد پیروی كنند.

به طور مثال رعایت حقوق اقلیت، حقوق بشر، حمایت از حقوق زنان و كودكان، بخشی از این اجماع جهانی است؛ گرچه برخی از این قوانین، همچون قوانین مصوب پیرامون حقوق كودكان را نمی توان در بسیاری از كشورها مشاهده كرد. در واقع در این باره بسیاری از كشورها قانون خاصی درباره حقوق كودكان ندارند.

كودك و خشونت در خانواده

یك كودك در چارچوب خانه، باید بیشترین احساس امنیت را داشته باشد، چون والدین او و همچنین دیگر افراد خانواده اش باید اولین محافظان او باشند، اما همواره این روند در هر خانواده جاری نیست؛ عوامل متعددی سبب می شود تا بسیاری از كودكان درخانواده های خود، آزار و اذیت شوند و آزارهای متعدد جسمی وروحی همواره آنان را مورد تهدید قرار دهد.

اما قانون در كشورمان درباره حقوق كودك چه می گوید؟ منصور فتحی- مسئول صدای یاران انجمن حمایت از حقوق كودكان- در این باره می گوید: در سال 81 قانونی۹ ماده ای در حمایت از حقوق كودكان و نوجوانان تصویب شد كه طبق ماده 7 آن، اقدامات تربیتی در چارچوب ماده 59 قانون مجازات اسلامی مصوب مورخه 7/9/70 و ماده 1179 قانون مدنی مورخه 19/1/41 از شمول این قانون مستثنی شد. قانون 59 مجازات اسلامی می گوید كه اقدامات والدین و اولیای قانونی كه به منظور تادیب یا حفاظت انجام شود، جرم محسوب نمی شود، مشروط به اینكه تمامی اقدامات مذكور در حد متعارف تادیب و محافظت باشد.

همچنین ماده 1179 قانون مدنی نیز می گوید كه والدین حق تنبیه طفل خود را دارند، اما به استناد این قانون نمی توانند طفل خود را خارج از حدود تادیب تنبیه كنند.

او سپس به تشریح مشكلات این قوانین می پردازد و می گوید: اول اینكه كلمات حق متعارف و تادیب در قانون تعریف نشده است، دوم اینكه اجازه تنبیه به اولیای كودكان داده شده است و متاسفانه برداشت اغلب والدین از كلمه تادیب و حد متعارف، كتك زدن و حتی آزارهای جسمی یا ایجاد محدودیت های شدید است.

یك حقوقدان نیز در این باره می گوید: مسئله اصلی اینجاست كه حد تنبیه چه میزان است و چرا به راستی تعیین نشده است؟ و آیا اصولا تعیین مرز برای آن باتوجه به ویژگی های فرهنگی متفاوت كشوری مانند ایران امكانپذیر خواهد بود؟

دكتر نسرین مهرا با انتقاد از ماده 7 قانون 59 مجازات اسلامی و ماده 109 قانون مدنی، از اقدام به تنبیه كودكان توسط والدین بدون حد و مرز مشخصی، می افزاید: طبق این قوانین تنبیه توسط والدین به منظور تادیب و تربیت طفل در صورتی كه متعارف باشد جرم تلقی نمی شود، اما هیچ گاه مشخص نیست كه حد تنبیه چه میزان است.

كودكان، خارج از چتر حمایت قانون

استثمار كودكان، بهره كشی، تنبیه روحی و روانی، آزار جنسی و كودك ربایی بخشی از نقض حقوق كودكان در جامعه جهانی و بالطبع جامعه ایران است. آمارهای نیروی انتظامی در سال های اخیر نشان می دهد معضلاتی همچون كودك آزاری و كودك ربایی در ایران افزایش پیدا كرده و قانونگذار باید با حساسیت بیشتری به این موضوع بپردازد. به طور مثال، با نگاهی به قوانین كیفری ایران متوجه خواهیم شد كه هیچ قانون خاصی در رابطه با كودك آزاری، جنسی و جرم انگاری آن وجود ندارد. از سوی دیگر در كشور هیچ نهادی برای نظارت بر رعایت حقوق كودكان و كنترل و بررسی میزان آن وجود ندارد.

برای اثبات این ادعا باید گفت كه در زمینه كودك آزاری كنوانسیون بین المللی بر جرم انگاری خاص در مورد كودك آزاری، تاكید كرده، اما در ایران هنوز قانونی خاص برای آزار جنسی كودكان و حمایت ویژه اندیشیده نشده است.دكتر رزا قراچورلو عضو كمیسیون حقوق بشر كانون وكلا- در این باره می گوید: هیچ نهاد یا سازمان دولتی كه مسئولیت حمایت از كودكان آسیب دیده را بر عهده گیرد، وجود ندارد؛ حتی در برخی موارد والدین هم با حقوق حقیقی و واقعی كودكان خود، آشنایی كامل ندارند و ممكن است كودكان خود را مورد آزار و شكنجه قرار دهند .

مسئول صدای یاران انجمن حمایت از حقوق كودكان نیز در این باره می گوید: قوانین مربوط به جلوگیری از كودك آزاری شفاف نیست. از سوی دیگر، قوانین، ضمانت اجرایی ندارند؛ مثلا طبق قانون، سوءاستفاده از كودكان در تكدی گری، جرم است، ولی متاسفانه همواره در برخی از چهارراه ها و میادین، كودكان خردسالی را می بینیم كه به تنهایی یا در كنار یك بزرگسال مشغول تكدی گری هستند و در حقیقت آنها را به این كار مجبور كرده اند .

فتحی ادامه می دهد: سئوالی كه در اینجا مطرح می شود این است كه كدام سازمان یا نهادی باید قانون ممنوعیت سوءاستفاده از كودكان را اجرا كند؟ .

نوزادربایی؛ چالش امروز جامعه

گرچه بحث كودك آزاری و پایمال شدن حقوق كودكان ازجمله مهمترین چالش های حقوقی كشور است، اما ظهور اتفاق های جدید سبب شده تا این روزها نوزادربایی جایگزین مباحث قبلی شود. ربودن بیش از 60 نوزاد از بیمارستان های تهران و فروختن آن با قیمت های كلان در هیچ جای دنیا توجیه انسانی و شرعی ندارد.

در هفته های اخیر شاهد وقوع جرائمی مانند نوزادربایی های متعدد و اعلام كذب فوت كودكان و فروش آنها به افراد دیگر بوده ایم. بحث بر سر چگونگی رخ دادن این اتفاق ها نیست؛ اكنون آنچه ضروری به نظر می رسد نظارت دقیق تر از جانب دستگاه های مدنی است. بسیاری از كارشناسان حقوقی پس از مشخص شدن حوادث اخیر اعلام كردند كه شیوه نادرست صدور جواز فوت سبب تداوم این حوادث بوده است.

آنان استدلال كردند كه در كشور ما جواز فوت برای نوزادان شیوه ای یكسان به مانند صدور جواز فوت برای بزرگسالان دارد، اما در كشورهای دیگر، شیوه صدور جواز فوت برای نوزادانی كه مرده به دنیا می آیند یا در 21 روز اول تولد فوت می كنند با افراد دیگر متفاوت است. از این رو اگر شیوه كنونی به مانند سایر كشورها رواج داشت، متخلفان براحتی نمی توانستند نوزادان زنده را مرده اعلام كنند.

به هر جهت آنچه واضح به نظر می رسد این است كه رعایت حقوق كودكان در ایران، از آغاز تولد تا سن 18سالگی با مشكلات فراوانی روبه روست. مهمترین مشكل نیز نبود قوانین اجرایی یا نقص قوانین كیفری است. اكنون با پیدایش آسیب های جدید اجتماعی در جامعه كنونی ایران، قوانین نیز می بایست به روزتر و تكامل یافته تر از قبل شود. در واقع وظیفه كنونی قانونگذار، تعیین قانون برای رعایت حقوق كودكان و ضمانت اجرای آن است.

سه شنبه 5/1/1393 - 11:16
كودك

آیا كودكتان را لوس مى كنید؟

 

مترجم: لیلا كاظمى

آیا هرگز نگران لوس شدن كودكتان شده اید؟ آیا زمانى كه او را مكرراً مى بوسیدو یا هر زمان كه گریه كرد فوراً به سمت او مى روید نگران این موضوع شده اید؟ خبرهاى امیدواركننده اى وجود دارد كه مبنى بر آن تا یك سالگى این اتفاق نمى افتد.دكتر پت اسپانگین، متخصص كودكان مى گوید: «لوس شدن بدین معنا است كه على رغم سخت گیرى در مورد رفتار كودك از جانب والدین، او از خودراضى و سرسخت بار بیاید

وقتى كودك یك سالگى را پشت سر مى گذارد، كم كم خود را یك شخص كوچك با خواسته هاى مخصوص به خود مى بیند و حال زمانى است كه مادر كمى سخت گیر شود. البته اگر نمى خواهد كودكش بعداً لوس و ننر شود. دكتر پت اسپانگین مى گوید: «ثبات گفتارى و رفتارى مادر در این سن براى كودك بسیار مهم است.» حال باید دید چگونه مى شود فهمید چه رفتارى نشانگر مهر و محبت والدین بوده و چه رفتارى باعث لوس شدن او مى شود. در اینجا آمده است كه چگونه مى توان حد و مرز این دو را تعیین كرد.

از بدو تولد تا شش ماهگى

۱-  گریه كردن

خیالتان راحت باشد. كودك در این سن حتى نمى داند شخصى جداى از شماست. ماكسین فارلى، ۲۷ ساله از لندن كه مادر ایوده ماه است مى گوید: «مادرم به من مى گوید با هر بار گریه كودكم كه به سوى او مى روم در واقع چوبى را براى پشت خودم به وجود مى آورم. به نظر او هر بار كه من براى آرام كردن او مى روم او را لوس و پرتوقع بار مى آورم.» اما وقتى كودك شما گریه مى كند نمى خواهد شما را كنترل كرده و یا خسته كند. او فقط از چیزى ناراحت است و گریه كردن تنها روشى است كه او مى تواند به توسط آن شما را خبر كند. پاسخ به گریه او، خواه از گرسنگى باشد یا از جاى خیس و یا آغوش شما را بخواهد باعث مى شود او احساس امنیت كند. اگر او را با گریه اش تنها گذاشته و به آن اعتنا نكنیم در واقع او بدخلق و یا به اصطلاح عامیانه تر نق نقو مى شود.

۲-  گرسنگى

پیشترها مادران برنامه سختى براى غذاى كودكشان داشتند. مثلاً هر چهار ساعت یك بار به او شیر مى دادند نه زودتر. امروزه متخصصان مى گویند نباید اینگونه باشد. دادن شیر به او هر گاه كه مى خواهد او را لوس نمى كند فكر نكنید با این كار براى بعدها مشكل تراشى مى كنید. بلكه باید گفت به نیازهاى او پاسخ مى دهید.

۳-  بوسیدن و در آغوش گرفتن

بعضى اوقات به عنوان یك مادر تازه كار احساس مى كنید نباید زیاد نوزاد را بغل كنید چون ممكن است اصطلاحاً بغلى شود. اما محققان مى گویند تماس فیزیكى با كودك مانند در آغوش گرفتن و یا حمل كردن او جداى از لوس كردن باعث مى شود كه او احساس آرامش و امنیت كند. این بدان معناست كه بعداً او بیشتر مى خواهد در جاى خود بوده و با لوازم بازى خود بازى كند.

شش تا دوازده ماهگى

در این زمان كودك شما هنوز به بوسه  ها و اظهار محبتتان نیاز دارد اما او همچنین شروع به مطابقت خود با دیگر اعضاى خانواده نیز مى كند. اكنون به وجود آوردن یك برنامه روزانه و اعمال برخى محدودیت ها مى تواند از بروز مشكلات رفتارى در آینده جلوگیرى كند.

۱-  وابستگى كودك: كودك در حدود نه ماهگى بسیار به مادر وابسته مى شود و این به این دلیل است كه او فهمیده كه شما شخصى جداى از او هستید و مى ترسد وقتى او را ترك مى كنید دیگر بازنگردید. بهترین راه براى رفع بهانه هاى كودك در آغوش گرفتن و بذل توجه فراوان به او است.وقتى به او اجازه مى دهید اینگونه به شما وابسته باشد این بدان معنا نیست كه او را لوس مى كنید بلكه بنا به گفته دكتر اسپانگین، برعكس مى باشد: شواهدى وجود دارد مبنى بر اینكه كودكانى كه والدینى خونگرم و صمیمى داشته و با آنان در این سن تماس فیزیكى زیادى برقرار مى كنند بعدها احساس امنیت و اعتماد به نفس بیشترى دارند.

۲-  ایجاد برنامه روزانه براى كودك: ایجاد یك برنامه ثابت روزانه براى كودك در این سن عقیده خوبى است. او را وادار كنید كه براى خوردن غذا، خوابیدن و بازى وقت هاى خاصى داشته باشد. همچنین با این كار به او مى فهمانید كه این شما هستید كه او را هدایت مى كنید.

دوازده ماهگى و بالاتر

وقتى كودك شما یك سالگى را پشت سر گذاشته و خود را مى شناسد ممكن است در اثر برخى رفتارها از سوى شما لوس شود.

۱-  بدخلقى و یكدنگى كودك

گرین پالمر، ۳۳ ساله، مادر جیك پاتر دوماهه مى گوید: «اولین بارى كه پسرم شروع به بدخلقى كرد وقتى بود كه مى خواستم او را از پارك ببرم. وقتى با بدخلقى او مواجه شدم دوباره به پارك بازگشتم اما مسأله وقتى بدتر شد كه دوباره خواستم با او از پارك به خانه بازگردم. من اغلب به او اجازه مى دهم اگر مى خواهد بار دیگر حرفش را به كرسى بنشاند. اما بدخلقى او بدتر مى شود. یك قانون طلایى در والدین این است كه هرگز در مقابل بدخلقى كودك تسلیم نشوید. چرا كه او به سرعت مى آموزد كه چگونه به هر آنچه مى خواهد دست یابد. به گفته دكتراسپانگین اگر كودك شما بیاموزد كه با ایجاد چنین صحنه اى به خواسته خود مى رسد، وقتى كه او بزرگتر شود هم شما و هم او به مشكل برخواهید خورد. تسلیم نشوید. با این كار،كودك شما مى فهمد كه با داد و قال به جایى نمى رسد و به مرور منطقى تر با مسائل برخورد مى كند.

۲-  كمك به كودك

وقتى در زندگى سرتان بسیار شلوغ است ممكن است براى راحت  كردن خودتان كارهاى كودكتان را اعم از گذاشتن قاشق غذا به دهان او تا پوشاندن كفشش انجام بدهید. اما بیشتر كودكان دوست دارند خودشان این كارها را انجام دهند و اگر زمان كوتاهى را براى آموختن این كارها صرف كنید بعداً زمان كار بیشترى خواهید داشت.

۳-  هدیه دادن به كودك

هدیه دادن مكرر به كودك او را لوس نمى كند اما این كار به او مى آموزد براى آنها ارزشى قائل نشود. چیزى كه باعث لوس شدن او مى شود، دادن هدیه به او براى ترك یك عمل بد است. به گفته دكتر اسپانگین رشوه دادن فقط رفتار بد او را تقویت مى كند. او در آغاز مى خواهد اما دفعه بعد براى آن داد وقال براه مى اندازد!

سه شنبه 5/1/1393 - 11:16
كودك

قصه گویی، سن مطالعه در كودكان را كاهش می دهد

 

قصه گویی در محیط كتابخانه های كودكان ساعات پرنشاطی را برای بچه ها فراهم می آورد و انس با كتاب را در دوران مدرسه در آنها به یك عبادت طبیعی تبدیل می كند.

این مطلب بخشی از مقاله ای است كه در نهمین جشنواره قصه گویی مراكز فرهنگی كانون باعنوان «قصه گویی آموزشی و قصه گویی كتابخانه ای، اهداف و تفاوت ها» از سوی دكتر احمد شعبانی استادیار گروه كتابداری و اطلاع رسانی دانشگاه اصفهان ارائه شده است.

وی قصه گویی در محیط های آموزشی را به واقع فشاری بر ذهن كودك تلقی می كند كه او را برای فراگرفتن دروس آموزشی آماده می سازد، درحالی كه هدف قصه گویی سازماندهی و ایجاد علاقه ای طبیعی و بدون اجبار و اكراه برای شنیدن شاهكاری ادبی است. یعنی قصه گویی به جای آموزش صرف باید به فلسفه كتاب ها و فهم ادبیات به كودك با استفاده از عنصر لذت توجه كند.

شعبانی سابقه این تجربه را در كشورهایی مانند ژاپن، انگلیس و آمریكا كه از امكانات گسترده كتابخانه ای بهره مندند، جست وجو می كند و می افزاید: قصه گویی كتابخانه ای، نوآوری هایی را با خود به همراه آورد كه نسبت به قصه گویی آموزشی جایگاه بالاتری یافت. توجه به احساس و انتقال آرامش، وحدت و یگانگی در این نوع قصه گویی برخاسته از محیطی غیررسمی بود كه كودك را در ساعات فراغت مشغول و علاقه به كتاب را از سنین خردسالی در بچه ها ایجاد می كرد.

استادیار گروه كتابداری دانشگاه اصفهان در ادامه این مقاله مهم ترین حسن قصه گویی كتابخانه ای را پایین آوردن سن مطالعه كتاب و ورود زود هنگام بچه های سه تا پنج ساله به محیط های اجتماعی و آشنایی كودكان با یكدیگر و به وجود آمدن محیطی دوستانه در میان آنان برشمرد.

دكتر شعبانی در ادامه مقاله اش می آورد: در كتابخانه ها بچه ها كتاب های مصور را ورق می زنند و شادمان از مشاهده كتاب ها می شوند كه هیچ گاه از مطالعه آن سیر نخواهند شد. قصه گویی كتابخانه ای لذت رنگ ها را در جان كودك رسوخ می دهد، در آموزش بچه ها در دوران قبل از مدرسه دگرگونی ایجاد كرده و به پیشرفت زبان كودك از طریق روخوانی مطالب به طور غیررسمی در ساعات قصه و با استفاده از كتاب های ساده و مصور كمك می كند.

 

سه شنبه 5/1/1393 - 11:15
كودك

نگاهی به شیوه ی آموزش نظم به کودکان و نوجوانان

«نظم و انضباط» برای بعضی از جوانان و نوجوانان واژه ای تعریف نشده و بی معنا است و كاربردی برای آن نمی یابند! اما برای گروهی دیگر، خروج از چهارچوب نظم و انضباط ناخوشایند و آزاردهنده است. گروه دوم نظم و انضباط را چگونه آموخته اند و رفتار والدین با آنها چگونه بوده كه نظم را به جزیی انفكاك ناپذیر از زندگی آنها بدل كرده است. «نظم» یكی از مهم ترین نیازها و ضرورت ها در زندگی جوانان و نوجوانان است؛ چرا كه در سایه نظم امنیت و آرامش به زندگی راه یافته و در سایه امنیت و آرامش، مثبت اندیشی در رفتار شخص نمود می یابد.اولین قدم در آموزش نظم، تعریف، «واژه نظم» و «كاربرد آن» در زندگی است. به این معنی كه به جوانان و نوجوانان بیاموزیم كه نظم چیست و چه اثرات مثبتی به دنبال دارد.به عقیده آموزشكاران و روانشناسان، پیش از آن كه مفهوم نظم را به فرزندانمان آموزش بدهیم، ابتدا باید خود با مفهوم نظم آشنا شده و آن را باور داشته و در زندگی خویش نظم را رعایت كنیم. بسیاری از والدین «نظم» را با «تنبیه بدنی» مترادف می دانند و هر گاه سخن از نظم به میان می آید، از تنبیه بدنی سخن می گویند و این، سرآغاز سرپیچی فرزندان از والدین و شكست والدین است.در این بحث به بررسی چگونگی آموزش نظم و انضباط در جوانان و نوجوانان می پردازیم. تغییر روش ها * بلوغ، اوج تحول و سركشی جوانان و نوجوانان است، به ویژه اینكه در این دوره اولین و مهم ترین نیاز جوانان و نوجوان یعنی نیاز به استقلال، جلوه ای خاص می یابد و خروج از وابستگی به والدین، انقلاب رفتاری عجیبی را در آنها ایجاد می كند. والدین موظفند «استقلال» را برای فرزندشان معنا كرده و به او قواعد و اصول استقلال در عین اطاعت از والدین را بیاموزند. * برای غلبه بر ناآرامی ها و جهش های اخلاقی فرزندان، والدین باید همپای آنها دوران سخت بلوغ را سپری كنند و صبر و حوصله، اولین و مهم ترین قدم در دستیابی به موفقیت است. * والدین باید به تدریج فرزندشان را با مسوولیت های جدید آشنا كنند و آرامش و ملایمت را فراموش نكنند. * به نظر می رسد در دوران بلوغ، فرزندان ارزشی برای سخنان و توصیه های والدین قایل نیستند كه این امر باعث پریشانی و آشفتگی والدین شده و دست به تنبیه آنها می زنند. این تنبیه نه تنها فرزندان را به اطلاعت از والدین موظف نمی كند، بلكه سرآغاز سرپیچی و نافرمانی فرزندان از والدین نیز است. بنابراین برای آن كه نفوذ و تأثیر كلامتان را از دست ندهید، به هیچ وجه تنبیه و خشونت به كار نبرید. برای چندمین بار هم كه شده، توصیه های خود را با آرامش و ملایمت تكرار كنید. * فریاد زدن، بی قراری، سرسختی و نافرمانی، رفتارهای نامعقول، قهر و گریه، اخم و عصبانیت و...از رفتارهای بارز دوران بلوغ است. برای كنترل این رفتارها فرزندان نیاز به برخورد منطقی و صحیح والدین دارند: آنها را یاری كنید. * روش های جدید و مختلف مدیریتی را امتحان كنید تا بتوانید با بهترین روش با تحولات دوران بلوغ فرزندتان، خود را تطبیق دهید. * صبر و شكیبایی و توجه به نیازهای دوران بلوغ از ضروری ترین وظایف والدین است. در سایه صبر و شكیبایی موفقیت حتمی است. پس از آن كه والدین با ناآرامی ها و ناملایمات دوران بلوغ آشنا شدند و با تسلط و درایت، فرزندشان را یاری كردند، حال نوبت آموزش نظم و انضباط به آنهاست. ببینیم والدین نیاز به چه تدابیری دارند: الف _ تصحیح و گسترش روابط والدین و فرزندان * فرزند شما چه دختر و چه پسر نیاز به برقراری ارتباطی عاطفی و محكم با والدین خویش دارد. فرزندان باید با هر دوی شما احساس امنیت، آرامش و صمیمیت كنند. برقراری نظم، بدون برقراری رابطه منطقی و درست امكان پذیر نیست. برقراری ارتباط صحیح و منطقی میان والدین و فرزندان، اولین و مهم ترین قدم در برقراری نظم است. * مشكلات فرزندتان را با همفكری حل و فصل كنید. مشكل فرزندتان، مشكل شماست. به عقاید او بدون اعمال زور و تحمیل عقیده گوش كنید و به آنچه برای او مهم است، توجه نشان بدهید. بگذارید ابتدا او نظم را معنا كند و شما عقاید او را تكمیل و اشتباهات او را تصحیح كنید. * اعتماد به فرزند یكی از مهم ترین راههای برقراری ارتباط صحیح، منطقی و صمیمی میان والدین و فرزندان است. اعتماد با كوشش هر دو طرف ایجاد می شود و در سایه این اعتماد، طرفین به راحتی به عقاید یكدیگر احترام گذاشته و آن را می پذیرند. كشمكش و عدم اعتماد نتیجه ای جز شكست نخواهد داشت. ب. چارچوب و محدوده ای برای عملكرد خود و فرزندتان در نظر بگیرید * جوانان و نوجوانان، نیازمند چارچوب و قوانینی برای روشن شدن وظایف خود هستند. بنابر این با مشخص شدن محدوده آزادی ها و ممنوعیت ها، آزادی منطقی در خانواده برقرار می شود كه این آزادی، نظم را به دنبال دارد؛ چرا كه این آزادی، آزادی بی بند و بار و بی قانونی نیست. * در تنظیم محدوده ها و آزادی ها، سن جوانان و نوجوانان را در نظر داشته و آن را فراموش نكنید. نیازها و آزادی های نوجوان ۱۳ ساله، متفاوت از نیازها و آزادی های نوجوان ۱۵ و ۱۷ ساله است. * در عین رعایت نظم و قانون، به آنها اجازه بدهید ریسك كرده و بعضی مسایل و موقعیت ها را امتحان كنند (البته در صورتی كه بدانید خطر چندانی برای آنها ندارد.) * به عملكرد آنها چه در منزل چه در مدرسه و... به طور دقیق، اما غیرمستقیم نظارت كنید. * در شرایط بحرانی، بویژه اگر فرزندتان با مشكلی حاد روبرو شد، او را یاری دهید و پس از رفع بحران با دقت و با كلامی شیوا و منطقی اشتباهات او را برشمرید. به او گوشزد كنید كه از چه اصولی سرپیچی كرده كه اینچنین دچار بحران شده است. * تشویق بجا و منطقی را فراموش نكنید؛ همان قدر كه تنبیه بجا و منطقی را فراموش نمی كنید. ج. پیامدهای شكستن مرزها * از آنجایی كه شكستن قوانین و مرزها به مفهوم حذف آنها نیست، بنابراین اگر قانونی شكسته شود، باید اجرای مجدد آن در برنامه قرار بگیرد تا قوانین اهمیت و اعتبار خویش را از دست ندهند. * زمانی كه به عنوان والدین فرزندتان تصمیمی اتخاذ می كنید، فرزند شما موظف به اجرای آن است. فرزندتان باید بداند كه سرپیچی از آن عواقبی را به دنبال خواهد داشت. توجه كنید اگر فرزندتان از قانون و تصمیم شما سرپیچی كرد، دیگر شما را جدی نخواهد گرفت. یك بار سرپیچی از اصول و قانون خانه، سرآغاز بی توجهی و قانون شكنی است. * پیش از تنبیه و توبیخ فرزندتان به دلایل او گوش كنید. دلایل منطقی را بپذیرید، برای سرپیچی او تنبیه كوچكی مثل قهر یك روزه و... در نظر بگیرید، ولی از تنبیه جدی (توجه كنید منظور تنبیه بدنی نیست) بپرهیزید. * برای قوانینی كه وضع می كنید، اهمیت قایل شوید و خود پیش از هر كسی به آن پایبند باشید تا فرزندتان از شما بیاموزد. * قوانین فراموش شده را یادآوری كنید. * روش آموزش هر فرد با دیگری متفاوت است. قانون شكنی هر یك از فرزندانتان را جداگانه در نظر گرفته و برای هر یك روشی جدا اتخاذ كنید. * به فرزندتان فرصت جبران بدهید. مثلا اگر به او تاكید كرده اید كه ساعتی مشخص به منزل بازگردد، اما او دیر به منزل بازگشت، او را بازخواست كنید و اگر دفعه بعد به جبران اشتباه گذشته سرموقع و طبق قانون به منزل بازگشت، او را تشویق كنید تا متوجه شود كه رفتارش كنترل شده و برای رفتارهای مثبت تشویق می شود. * از تنبیه بدنی جدا بپرهیزید. تنبیه هایی چون قطع ارتباط با دوستان، نرفتن به سینما و پارك، عدم استفاده از رایانه و.. را در نظر بگیرید. د- توقعات و انتظارات خود را برای فرزندتان توضیح بدهید. * پیش از هر اقدامی، به فرزندتان توضیح بدهید كه چه رفتاری از او انتظار دارید و نظم و قانون را برایش معنا كنید. * به جای سخت گیری بیش از حد و یا بی خیالی و بی تفاوتی، به بهانه آزادی دادن به فرزندتان او را توجیه كنید و چهارچوب و قوانین اخلاقی و انضباطی و دلایل رعایت آنها را برایش توضیح بدهید. * تسلط به نفس داشته باشید و با وجود سرسختی، لجبازی و... فرزندتان آرامش به خرج داده و راه را ادامه دهید. * با او صحبت كنید؛ حتی اگر ساعتها و روزها به طول انجامد. * بی نظمی رفتاری و اخلاقی فرزندتان را به پای بی خردی و جوانی او گذاشته و نرمی و آرامش را فراموش نكنید. بارها و بارها قوانین و مقررات را با نرمی به او گوشزد كنید. هـ. دستیابی به هدف، از راه های گوناگونی امكان پذیر است * گاهی برنامه ها طبق توقع و انتظار شما پیش نمی رود. نگران نباشید، راههای جدیدی را آزمایش كنید. * در اجرای برنامه ها انعطاف داشته باشید، بویژه درباره آموزش های مرتبط با رعایت نظم در مدرسه و اجتماع؛ چرا كه آموزش نیاز به صرف وقت و انعطاف پذیری دارد. * در زمان ها و شرایط ویژه ای چون زمان امتحانات، كنكور، آشفتگی ذهنی و... كمی تحمل كرده و تحولی اندك در اجرای قوانین به كار ببرید. كمی او را در جمع آوری وسایل شخصی، تمیزكردن اتاق شخصی و... یاری دهید. به این ترتیب او به جبران این همكاری شما، پس از رفع مشكل بیشتر از قوانین اطاعت خواهد كرد. * از كتب روانشناسی كمك بگیرید و در صورت نیاز با روانشناس و یا مشاوران مدرسه ای مشورت كنید. و نكات طلایی * قبل از آموزش نظم، از اصولی بودن و صحیح بودن روش یا روش انتخابی خود مطمئن شوید. * پس از وضع قوانین، تا حد امكان، مگر در شرایط ویژه ای كه ذكر شد، به قوانین پایبند باشید. سبك شمردن قوانین ارزش و اعتبار آنها را ضایع می كند. * در وضع قوانین اخلاقی و انضباطی، ابتدا به نكات مهم و سپس به ظرایف توجه كنید. ریزه كاری ها پس از اصول مورد توجه هستند. * عشق و علاقه مادر و فرزندی یا پدر و فرزندی را فراموش كنید! تربیت او ارزشمندترین هدیه شما و نشان عشق و علاقه شما به فرزندتان است. * هیچ گاه خاطره آخرین نافرمانی فرزندتان را به ذهن نسپارید و آن را چه در ذهن و چه در حضور او و دیگران یادآوری نكنید. فقط به آینده و اتخاذ تدابیر و تصمیمات جدید بیندیشید. * آموزش نظم به جوانان و نوجوانان بسیار مشكل است؛ چرا كه آنها در دوران بلوغ به سر می برند. سن بلوغ عاملی برای دافعه و نافرمانی است؛ اما ناامید نشوید. * از روانشناسان، كتاب های روانشناسی، والدین موفق و... كمك بگیرید و فراموش نكنید كه موفقیت حتمی است.

 

 

 

سه شنبه 5/1/1393 - 11:15
كودك

دروغگویی کودکان

 

در سنین 3تا 4 سالگی، کودک نمی تواند به تفاوت موجود بین واقعیت و خیال پی ببرد. در واقع برای یک کودک 1 تا 2 ساله درک مفاهیم دروغگویی و راستگو یی امکان پذیر نیست وممکن است به خاطر یکی از دلایل زیر دروغ بگوید:

1-    قدرت تخیل بسیار قوی داشته باشد :

ممکن است کودک از خلاقیت بالایی برخوردار باشد به طوری که گاهی اوقات خیال ها و باورهای خود را حقیقی بیندازد . او می تواند خیال کند که در وان حمام یک ماهی شنا می کند... یا اینکه در زیر تختوابش یک پرنس پنهان شده است .

2-    فراموشکاری کودک:

گاهی اوقات یک کودک دو ساله با نشاط وسرحال نمی تواند به یاد بیاورد که چه کسی اول عروسکش را برداشته است، اما می داند که درحال حاضر می خواهد با آن بازی کند. زمانی که کودک را سرزنش می کنیم که چرا روی دیوار نقاشی کشیده واو می گوید که نقاشی های روی دیوارکار او نیست ، دروغ نمی گوید ، بلکه به سادگی فراموش کرده است یا اینکه با تمام وجودش آرزو می کند وامیدواراست که آن کار را نمی کرد و خود را متقاعد می سازد که هرگزخطایی مرتکب نشده است.

3-    باوری مثبت از خود دارد ( سند رم فرشته ):

در برخی از موارد، کودک درمی یابد که والدین نظر بسیار مثبتی نسبت به ا و دارند وفکر نمی کنند که او کار بدی انجام دهد. به همین دلیل، کودک ، خود رامانند یک فرشته بیگناه وعاری از اشتباه می بیند . به خود می گوید : " پدر و مادر دوست دارند چون بچه خوبی هستم... ویک بچه خوب که شیر را روی زمین نمی ریزد ... من که اصلا شیری بر روی زمین نمی بینم ...!

توصیه هایی برای والدین

هیچ پدر ومادری دوست ندارد که فرزندش را به دروغگویی تشویق کند. توصیه می شود که در مرحله اول، والدین ، آرامش خود را حفظ کرده ، برخورد شایسته ای با این مسئله داشته باشند. باید توجه داشت که خیالپردازی وداشتن رویاهای دور ودراز کودکانه ، طبیعی است و بخشی از تکامل طبیعی کودک 2 ساله را تشکیل می دهد . هنگامی که پدر یا مادر داستان هایی تخیلی را برای کودک ( فرزند) خود تعریف می کنند ، نباید تعجب کنند ازاینکه کود ک نیز گوشه ای ازتخلیلات و رویاهای خود را برای آنان بازگو کند. کودکی که با دوستان خیالی خود بازی می کند، طبیعی است ونشان می دهد که از تخیل کامل یافته ای برخوردار است . به این ترتیب حتی زمانی که کودک نوپا دوست خیالی خود را سرزنش می کند و او را عامل خطایی که مرتکب شده معرفی می نماید ، جای نگرانی نیست . درواقع دوستان خیالی هدف با اهمیتی  را دنبال می کنند... " آنها راهی امن ومطمئن را به  کودک نشان می دهند تا از طریق آن بتواند بفهمد که چه کسی می خواهد بشود..."  پس نه تنها تنبیه کردن کودک نوپای خیالپاف سودی نخواهد داشت بلکه بهتر است که والدین با پرورش قوای ذهنی وقدرت تخیل کودک ، به تدریج واز طریق شیوه هایی که با سن او مطابقت دارند، راستگویی را به او بیاموزند.

1-    را ستگویی کودک را مورد تشویق قرار دهیم:

توصیه می شود که والدین به جای اظهار ناراحتی

از دروغ گفتن فرزندشان ،آ رامش خود را حفظ واز او تشکر کنند که درباره تخیلات خود با آنان سخن گفته است ، به عبارتی دیگر والدین خود را نیز به سرزمین رویاهایش دعوت کرده است.

2-    از سرزنش کردن کودک بپرهیزیم :

برای اینکه کودک از نقطه نظرها و اعتقادهای والدین خود باخبر شود، بهتر است که پدرومادر نظر خود را درباره کارهایی که انجام می دهد ، بیان کنند. به طور مثال : " من نمی دانم که این مدادها چگونه روی زمین پخش شده اند ؟ چه خوبست اگر یک نفر پیدا شود وبه من کمک کند تا آنها را جمع کنم."

3-    قوانین ودستورالعمل های بیش از حد به کودک تحمیل نشود:

بهتراست که با دستورهای متعدد و قوانین گوناگون ، بار زیادی بر دوش یک کودک نوپا نگذاریم ، زیرا دراین صورت او به مفهوم آنها پی نخواهد برد واز پیروی کردن واجرای آنها ( عمل به آنها) سرباز خواهد زد. کودک دربیشتر موارد سعی می کند که با دروغگویی از ناراحتی و نارضایتی والدینش  درامان بماند.

4-    بین خود وفرزندمان پلی از اطمینان واعتماد ایجاد کنیم .

لازمیست که کودک را آگاه کنیم که به او اطمینان داریم . با اهمیت تر از اعتماد و اطمینان در رفتار والدین ، تدبیر دیگر وجود ندارد . وظیفه خطیر پدر ومادر اینست که نمونه و الگویی از راستگویی و درستکار ی به کودک خود ارائه دهند . اگر زمانی نتوانستند رفتار یا گفتار خود را کنترل کنند، بهتر است از کودک عذر خواهی کنند از اینکه به قول خود عمل نکرده اند.

در پایان،  به بهترین رفتارو تدبیر والدین اشاره می شود . تقویت رفتارهای مشبت ، زمانی که کودک نوپا راست می گوید او را تشویق کنیم واز این طریق او احساس می کند فردی ارزشمند است  وتلاش می کند که روز به روز بهتر شود.

 

 

 

 

 

سه شنبه 5/1/1393 - 11:15
كودك

کودکان و اضطراب ناشی از جدایی والدین

 

گاهی پیش می آید که زن و شوهر بر سر مسائل گوناگون دچار اختلاف سلیقه می شوند و با هم به بحث و گفت و گو می پردازند؛ که البته امری طبیعی و ناشی از تغییر و تحولات زندگی است. اما در جوامعی که میزان طلاق و جدایی زن و شوهر بالاست، کودکان همواره در این نگرانی به سر می برند که مبادا با یک بگو مگو یا اختلاف ساده، کانون گرم خانوادگی شان را از دست بدهند.

لازم است یادآور شویم زمانی که کودک شاهد گفت و گوها و بحث های بین پدر و مادر خود است، در می یابد که به رغم داشتن اختلاف عقیده، بازهم می توان با علاقه و تفاهم، همدیگر و البته کودک را دوست داشت و به زندگی مشترک تداوم بخشید. اما زمانی که دعواها و مشاجرات والدین بالا می گیرد و به یکدیگر توهین می کنند و هیچ راه حلی برای سازش و آشتی به جای نمی گذارند، کودکان نیز واکنش های هیجانی متفاوتی – با توجه به سن و میزان درک و آگاهی شان – از خود بروز می دهند.

بدیهی است یکی از عواملی که سبب بروز ترس و اضطراب در بچه های می شود، ایجاد تنش و فشار روانی در محیط زندگی است. کودکان مشوش و پریشان همواره به فکر چگونگی رفع مسائل و مشکلات هیجانی – عاطفی خودند.

اغلبِ کودکان خردسال (7- 3 سال)، به دلیل عدم درک صحیح از موضوع مورد بحث والدینشان، صرفاً احساسات تند آنها را می بینند و با بروز رفتارهای پرخاشگرانه و خصمانه درصدد مقابله با شرایط موجود بر می آیند. این گروه از کودکان ممکن است دچار کابوس های شبانه، شب ادراری های مکرر، لکنت زبان، تکلم های کودکانه یا سایر اختلالات هیجانی شوند. از طرف دیگر، ممکن است تصور کنند که عامل اصلی اختلاف، آنها هستند و دچار احساس گناه شوند و فکر کنند اگر رفتار دیگری داشته باشند می توانند دعوای موجود را خاتمه دهند.

کودکان دبستانی (12-8 سال) نیز اغلب اضطراب ناشی از مشاجرات والدین خود را به صورت عدم تمرکز در انجام تکالیف مدرسه، افت تحصیلی و کارهای کلاسی نشان می دهند. و سرانجام نوجوانان 13 ساله به بالا تمایل دارند از یکی والدین خود طرفداری و حمایت کنند. (کندال، 2000)

مشاجره ی دائمی والدین برای این گروه از کودکان موجب عدم اعتماد نسبت به جنس مخالف می شود و آنها را درگیر داستان های عاطفی زود هنگام می کند. این گروه به تصور آن که والدینشان آن قدر درگیر مسائل خودشان اند که وقتی برای آنها ندارند، هیچ گاه با پدر و مادرشان به صحبت و گفت  گوی صمیمانه نمی پردازند. از طرف دیگر، زمانی که زن و شوهر علاقه ی چندانی به یکدیگر ندارند، یا جدای از هم زندگی می کنند، ممکن است کودک تصور کند:

  • علت اصلی این جدایی اوست و خود را مسئول این واقعه بداند.
  • امنیت او به طور جدی به خطر می افتد و نه تنها خانواده اش را، بلکه دنیای شیرین آرزوهایش را نیز از دست خواهد داد.
  • خشم و عصبانیت پدر و مادرش همیشگی است و آن را درونی می سازد.

دوران عدم تفاهم و مشاجره و سپس طلاق و جدایی برای کودک، دوران سخت و ناگواری است. حتی اگر پدر و مادر تصور کنند که با بهترین شیوه ی ممکن و با آرامش و متانت کامل رفتار کرده اند، باز هم تجسم این که والدین همدیگر را دوست ندارند و قصد جدایی دارند، برای کودک دلهره آور و ترسناک است. ریشه ی اضطراب های دوران کودکی یا نوجوانی در سه عامل اصلی نهفته است: احساس گناه، تنش و نگرانی. متأسفانه بعضی از خانواده ها نیز چنان محیط متشنجی برای بچه های خود فراهم می کنند که دنیای کودکی آنها را که باید سرشار از نشاط و سرزندگی باشد، تبدیل به محیطی اضطراب آور و هول انگیز می کنند.

از آن جا که کودکان برای ارضای نیازهای اولیه ی خود شدیداً به پدر و مادرشان وابسته اند و امنیت و آرامش خود را در گرو حمایت آنان می بینند، لذا با کم ترین بی توجهی و نادیده انگاشته شدن از سوی آنها، مضطرب و پریشان می شوند و می ترسند.

زمانی که زن و شوهر از هم جدا می شوند، فرزندی پسری که از پدر خود جدا می شود، یا دختری که از مادر خود جدا می شود، بیش تر از کودکانی که پس از طلاق با پدر و مادر همجنس خود زندگی می کنند، رنج می برد. به عنوان نمونه، پسری که از داشتن پدر محروم است، در حقیقت الگوی همانند سازی خود را از دست می دهد و نمی تواند نقش «مرد آینده» را به خوبی ایفا کند، یا دختری که از داشتن مادر محروم است، نمی تواند احساسات و عواطف مادرانه ی خود را بشناسد و پرورش دهد و همین امر موجب بروز تنش و اضطراب ناشی از جدایی والدین می شود.

میزان اضطراب کودک از جدایی والدینش به عوامل مختلف بستگی دارد؛ از جمله: سن کودک، جنس کودک، میزان روابط خانوادگی، شرایطی که منجر به طلاق می شود و حمایتی که کودک از سوی سایر اعضای خانواده دریافت می دارد.

کودکانی که با تغییرات ناشی از طلاق و جدایی پدر و مادرشان روبه رو می شوند، می خواهند بدانند در شرایط جدید به چه کسانی یا حتی به چه چیزهایی می توانند تکیه کنند. بنابراین، اگر والدی که مسئولیت نگه داری بچه ها را به عهده گرفته است بتواند برنامه و قوانین ثابتی مقرر کند، کمک مؤثری برای بهبود اوضاع و کاهش نگرانی و تشویش بچه ها انجام داده است.

طبیعی است که گسستگی و جدایی در پیوند خانواده، در هر حال آسیب و ضربه ای برای کودک محسوب می شود. هر کودکی اگر درگیر منازعات و اختلافات بین پدر و مادرش باشد، مسلماً پس از مدتی دچار اضطراب و درماندگی خواهد شد. کودکان تا 2 سالگی، معمولاً علائم بیشتری از عصبانیت، افسردگی و انزواطلبی از خود نشان می دهند. در شرایطی که پدر و مادر تصمیم به جدایی می گیرند، ممکن است:

1- از فرزندشان بپرسند: «دوست داری با کدام یک از ما زندگی کنی؟»

2- از فرزندشان به عنوان وسیله ای برای آشتی و تخفیف وخامت شرایط استفاده کنند.

3- از فرزندشان بپرسند: «به نظر تو حق با کیست؟ و کدام یک اشتباه می کند؟»

4- فرزندشان را تا مدت ها مورد سرزنش و نکوهش قرار دهند.

5- ...

گاهی منازعات و اختلافات بزرگ سالان ممکن است کودک را به این فکر وا دارد که:

  • پیوند بین پدر و مادر گسسته شده است و وظیفه شناسی حکم می کند که او اسرار هر یک را از دیگری مخفی کند.
  • او لیاقت پدر و مادری مهربان و دلسوز را در کنار هم نداشته است و نباید هر دوی آنها را به یک میزان دوست داشته باشد.
  • اگر با یکی از والدین خود روابط صمیمانه تری داشته باشد، از سوی دیگری طرد خواهد شد.

گذشته از تمامی مشکلات و مسائلی که زن و شوهر درباره ی جدایی از یکدیگر دارند، می توانند با متانت، خوشتن داری و صداقت و البته با توجه به چند نکته ی اساسی زیر، پذیرش این موضوع را برای فرزندانشان هر چه راحت تر کنند و اضطراب جدایی از کانون گرم خانواده را برای آنها به حداقل برسانند:

1- زن و شوهر می توانند با فرزندانشان به صحبت بنشینند و با آرامش، توضیحات قابل فهمی به آنها بدهند. والدین باید این اطمینان را در فرزندان خود به وجود آورند که همیشه بچه ها را دوست دارند و ذره ای از علاقه و محبت والد – فرزندی بین آنها کم نخواهد شد. به طور حتم کودکان هم سؤالاتی را که ذهنشان را به خود مشغول داشته است، خواهند پرسید. برای مثال: «بعد از جدایی با ما چه کار خواهید کرد؟ چه موقع می توانیم همدیگر را ببینیم؟ به دوستانم چه بگویم؟ و...

بعضی از کودکان احساسات خود را درک می کنند و می توانند در قالب کلمات آنها را بیان کنند. این گروه به جای هر گونه واکنش شدید هیجانی مثل: عصبانیت، قهر و کج خلقی قادرند با صحبت و گفت و گو مسائل و مشکلات خود را به زبان آورند. گروه دیگر ترس ناشی از جدایی والدینشان را درونی می سازند و به صورت انزواطلبی، خشونت و افسردگی بروز می دهند. برای مثال، یک کودک دبستانی ممکن است دچار افت تحصیلی یا فقدان انگیزه برای ادامه ی درس خواندن شود. در صورتی که کودک خردسال ممکن است رنج از دست دادن خانواده اش را در انواع بازی ها و فعالیت هایی که انجام می دهد، متجلی سازد.

2- اگر زن و شوهر قصد جدایی از یکدیگر را دارند، هیچ گاه نباید با بدذهنی و گفتن کلمات و جملات اهانت آمیز، احساسات و هیجانات منفی خود را بروز دهند، زیرا فرزندانشان ممکن است تصور کنند که: «اگر بابا و مامان آن قدر بد هستند، پس من باید چه کار کنم؟ ... حتماً من هم عنوان فرزند آنها «بد هستم؟»

زن و شوهر باید سعی کنند با رفتار درست و مناسب یک پدر و مادر آگاه و دلسوز نگرانی بچه ها را به حداقل برسانند و به راه هایی بیندیشند که پیامدهای منفی این اختلاف و جدایی را هر چه کم تر کند. کودکان دو «والد» دارند و هرگز به سود آنها نیست که از یکی متنفر باشند. خوب است آنها را در جنگ و ستیز خود وارد نکنید، مگر آن که هدف شما ایجاد «احساس گناه»، اضطراب و نگرانی در بچه ها باشد. این موضوع بدان مفهوم است که کودکان احساس امنیت، راحتی و ثبات خود را هر چه کمتر از دست دهند و نسبت به دنیایی که در آن زندگی می کنند، بی اعتماد و وازده نشوند.

پژوهش های مختلف نشان  می دهند که اگر والدین قبل از جدایی، مشاجرات کم تری داشته باشند و مراعات احترام نسبت به یکدیگر را بکنند، ناراحتی و مشکلات بچه ها در درازمدت کم تر خواهد بود. هم چنین اگر زن و شوهر بتوانند بر سر مسائلی مثل تربیت و انضباط کودکان پس از طلاق؛ مثل دیدارهای منظم هفتگی یا ارتباط بین فامیل و دوستان مشترک، با هم به توافق برسند، موجب سازگاری بهتر بچه ها با شرایط جدید می شوند. حتی اگر بتوانند پس از جدایی والدینشان، در همان خانه و همان مدرسه باشند، اضطراب و فشار روانی کم تری متحمل خواهند شد.

3- زمانی که با همسرتان اختلاف دارید، هیچ گاه سعی نکنید از فرزندانتان به عنوان پیام آور یا رابطه استفاده کنید؛ زیرا یک کودک هیچ لزومی ندارد که شاهد بحث ها و نزاع های بین پدر و مادرش باشد یا اسرار یکی را برای دیگری ببرد. جدا زندگی کردن والدین یا طلاق آنها نباید کودکان را وادار به انتخاب و ارجح دانستن یکی بر دیگری کند. کودک باید بتواند در عین آن که با پدر یا مادر خود زندگی می کند، دیگری را هم دوست داشته باشد و به او احترام بگذارد.

4- زمانی که تنها با همسر خود اختلاف دارید، سعی کنید فعالیت ها و برنامه های مشترک خودتان، مثل غذا خوردن و دید و بازدید های خانوادگی را ادامه دهید و کم ترین تغییری در زندگی کودک به وجود نیاورید. این امر سبب می شود که کودک احساس کند به رغم اختلاف و مشاجره ی موجود باز هم می تواند حمایت والدینش را به همراه داشته باشد.

5- با کودکان صادق و رو راست باشید. این نکته را به کودک خاطر نشان کنید که به رغم احترامی که بای او قائل اید، ولی هیچ گونه دخالتی در تصمیم گیری شما ندارد. به عبارت ساده تر، کودک نباید خود را مسئول این اختلاف بداند.

6- چنان زن و شوهر قصد داشته باشند پس از جدایی و طلاق با فرد دیگری ازدواج کنند، نباید خاطرات پدر یا مادر اصلی کودک را در ذهنش از بین ببرند یا مخدوش سازند؛ زیرا خاطرات و سرگذشت کودک به خود او تعلق دارد و نباید هستی و وجود واقعی کودک را نادیه گرفت. علاوه بر آن، کودک می تواند با فرد جدیدی که نقش مادر یا پدر جدید او را ایفا می کند، ارتباط خوب و شایسته ای برقرار کند و نسبت به آنها حق شناس و بردبار باشد.

7- حتی پس از جدایی و از هم گسستن زن و شوهر، کودک حق دارد که همچون گذشته به دیدن عمه ها، خاله ها، دایی ها، عموها، پدربزرگ ها و مادر بزرگ های خود برود و از دیدن آنها بهره مند شود. جدایی پدر و مادر نباید دلیلی برای قطع رابطه ی کودک با اقوام و نزدیکانش باشد، شاید که او بتواند از این رهگذر مفری برای کاهش اضطرابش بیابد. (ایوانز، 2001)

 

سه شنبه 5/1/1393 - 11:15
كودك

چگونه باترس کودکان برخورد کنیم

ترسم‌‏ می‌‏ !مامان‌‏
درمقابل   خود‏ از‏ دفاع‌‏ برای‌‏ زیرا‏ می‌ كند ، ‏ بازی‌‏ ترس هایش‌‏ با‏ كودك‌‏
دلبند‏ كودكان‌‏ درباره‌‏ است‌‏ واقعیت‌‏ یك‌‏ به‌ویژه‌ ، این‌‏ و‏ است‌‏ نكرده‌‏ پیدا‏ بهتری‌‏ حل‌‏ راه‌‏ آنها‏
آنها‏ درونی‌‏ آرامش‌‏ كه‌‏ می‌ترسند‏ زیادی‌‏ چیزهای‌‏ از‏ سالگی‌‏ تا5‏ سن‌3‏ از‏ كودكان‌‏ زیرا‏ !ما‏
كه‌‏ است‌‏ كودكان‌‏ زندگی‌‏ از‏ مرحله‌‏ یك‌‏ این‌‏ !می‌شود‏ آنها‏ خیالبافی‌های‌‏ باعث‌‏ و‏ می‌زند‏ برهم‌‏ را‏
.
كرد‏ خواهند‏ عبور‏ آن‌‏ از‏ كم‌كم‌‏ آنها‏ و‏ است‌‏ مفید‏ آنها‏ برای‌‏
بتواند‏ كه‌‏ بیاید‏ پیش‌‏ فرصتی‌‏ كودكتان‌‏ برای‌‏ وقتی‌‏ شده‌اید‏ متوجه‌‏ حال‌‏ به‌‏ تا‏ شما‏ بی‌شك‌‏
او‏ بابا‏ كه‌‏ وقتی‌‏:مثلا‏ بدهد‏ دست‌‏ از‏ را‏ آن‌‏ نمی‌خواهد‏ هرگز‏ و‏ می‌شود‏ خوشحال‌‏ بترسد ، ‏ كمی‌‏
هر‏ در‏ كه‌‏ می‌خوانید‏ داستانی‌‏ برایش‌‏ كه‌‏ وقتی‌‏ یا‏ و‏ می‌گیرد‏ دوباره‌‏ و‏ می‌اندازد‏ هوا‏ به‌‏ را‏
این‌‏...می‌كنید‏ هم‌‏ دنبال‌‏ خانه‌‏ در‏ كه‌‏ وقتی‌‏ یا‏ و‏ می‌زند‏ برق‌‏ گرگ‌‏ وحشتناك‌‏ دندانهای‌‏ آن‌‏ صفحه‌‏
هیچ‌‏ به‌‏ كه‌‏ هستند‏ هم‌‏ دیگری‌‏ ترسهای‌‏ ولی‌‏ !می‌شوند‏ هم‌‏ نشاط‏ باعث‌‏ البته‌‏ و‏ است‌‏ خنده‌دار‏ كارها‏
اتاق‌‏ توی‌‏ جادوگرها‏":می‌گوید‏ كه‌‏ است‌‏ كوچولویی‌‏ دختر‏ سوزانا ، ‏:مثلا‏.نیستند‏ خنده‌دار‏ وجه‌‏
نمی‌رود‏ او‏ نكنند ، ‏ بیرون‌‏ را‏ بدتركیب‏ پیرزنهای‌‏ این‌‏ و‏ نروند‏ مادرش‌‏ و‏ پدر‏ تا‏ و‏ "هستند‏ من‌‏
گرگ‌ها ، ‏ جادوگرها ، ‏ روح‌ها ، ‏ هیولاها ، ‏:از‏ عبارتند‏ كودكان‌‏ ترسهای‌‏ شناخته‌شده‌ترین‌‏.بخوابد‏
.
می‌ترسند‏ خیلی‌‏ آنها‏ از‏ كودكان‌‏ كه‌‏ فضایی‌‏ موجودات‌‏ و‏ سوسمارها‏ غول‌ها ، ‏ خون‌آشام‌ها ، ‏
.
و‏ بردن‌‏ دزدیدن‌ ، ‏ دادن‌ ، ‏ قورت‌‏ خوردن‌ ، ‏ كشتن‌ ، ‏:مانند‏ كلماتی‌‏ ;می‌بافند‏ هم‌‏ به‌‏ را‏ كلمات‌‏ كودكان‌‏
آن‌هم‌‏ كه‌‏ شماست‌ ، ‏ از‏ شدن‌‏ جدا‏ می‌ترساند ، ‏ را‏ شما‏ كوچولوی‌‏ بیشتر‏ همه‌‏ از‏ كه‌‏ چیزی‌‏.
...
می‌افتد‏ اتفاق‌‏ شب‏ نیمه‌های‌‏
كودك‌‏ روانی‌‏ بلوغ‌‏ در‏ تحول‌‏ و‏ تغییر‏ انعكاس‌‏:ترس‌‏
میان‌كودكان‌ ، ‏ در‏ چه‌‏ و‏ بزرگسالان‌‏ میان‌‏ در‏ چه‌‏ ترس‌‏.است‌‏ لازم‌‏ حتی‌‏ و‏ طبیعی‌‏ احساسی‌‏ ترس‌ ، ‏
بچه‌‏ یك‌‏ این‌حال‌ ، ‏ با‏ !می‌دارد‏ وا‏ حركت‌‏ به‌‏ خطر‏ با‏ مقابله‌‏ برای‌‏ را‏ انسان‌‏ و‏ است‌‏ خطر‏ اعلام‌‏
مرحله‌‏ انعكاس‌‏ كه‌‏ دارد‏ هم‌‏ دیگری‌‏ نگرانی‌های‌‏ دارند ، ‏ همه‌‏ كه‌‏ عمومی‌‏ ترسهای‌‏ بر‏ علاوه‌‏ كوچك‌ ، ‏
توانایی‌های‌‏ از‏ پیش‌‏ از‏ بیش‌‏ كودك‌‏ سالگی‌ ، ‏ حدودسه‌‏ در‏:اوست‌‏ روانی‌‏ بلوغ‌‏ در‏ تحول‌‏ و‏ تغییر‏
و‏ كوچك‌‏ خیلی‌‏ هنوز‏ می‌كند‏ احساس‌‏ اینكه‌‏ از‏ ولی‌‏ باشد‏ "بزرگ‌‏" می‌خواهد‏ و‏ است‌‏ آگاه‌‏ خود‏
مادرش‌ ، ‏ و‏ پدر‏ به‌‏ زیاد‏ وابستگی‌‏ علت‌‏ به‌‏ زمان‌‏ همین‌‏ در‏ و‏...می‌شود‏ خشمگین‌‏ است‌ ، ‏ ناتوان‌‏
و‏ می‌كند‏ ایجاد‏ تضاد‏ او‏ درون‌‏ در‏ مختلف‌‏ نگرانی‌های‌‏ این‌‏.هست‌‏ نیز‏ آنها‏ دادن‌‏ دست‌‏ از‏ نگران‌‏
...
می‌سازد‏ مضطرب‏ را‏ او‏
ترسهایش‌‏ كردن‌‏ كم‌‏ برای‌‏ روشی‌‏:بازی‌‏
نظر‏ از‏ درونی‌اش‌ ، نگرانی‌های‌‏ و‏ خشم‌ها‏ مقابل‌‏ در‏ خود‏ از‏ دفاع‌‏ برای‌‏ كودك‌‏ خوشبختانه‌‏
با‏ كودك‌‏ و‏ است‌‏ فعال‌‏ بسیار‏ سن‌‏ این‌‏ در‏ كودك‌‏ خیالبافی‌‏ و‏ تخیل‌‏ قوه‌‏.ندارد‏ كمبودی‌‏ سلاح‌ ، ‏
.
می‌دهد‏ قرار‏ آزمایش‌‏ مورد‏ خیالی‌ ، ‏ بازی‌های‌‏ در‏ را‏ ترسهایش‌‏ خود ، ‏ تخیل‌‏ قوه‌‏ از‏ استفاده‌‏
:
می‌كند‏ اعلام‌‏ و‏ می‌دارد‏ نگه‌‏ دوستش‌‏ بینی‌‏ زیر‏ را‏ بلندی‌‏ تكه‌چوب‏ كوچولو‏ الكساندر‏:مثلا‏
اتفاقات‌‏ از‏ معمولا‏ می‌كند‏ بازی‌‏ كودك‌‏ وقتی‌‏ ".دارم‌‏ تفنگ‌‏ چون‌‏ نمی‌ترسم‌‏ چیز‏ هیچ‌‏ از‏ من‌‏"
دعوا‏ را‏ عروسكش‌‏ شما‏ دختر‏ وقتی‌‏:مثلا‏.می‌كند‏ شدیدتر‏ را‏ آنها‏ و‏ می‌گیرد‏ الهام‌‏ واقعی‌‏
شما ، ‏ از‏ سختگیرتر‏ خیلی‌‏ او‏ كه‌‏ می‌بینید‏ كرده‌اید ، ‏ تنبیه‌‏ را‏ خودش‌‏ شما‏ اینكه‌‏ از‏ بعد‏ می‌كند ، ‏
نگرانی‌های‌‏ طرف‌‏ یك‌‏ از‏ می‌سازد‏ قادر‏ را‏ كودك‌‏ بازی‌ها‏ این‌طور‏.می‌كند‏ رفتار‏ عروسكش‌‏ با‏
این‌‏ با‏ او‏ دیگر‏ طرف‌‏ از‏ و‏ (...شما‏ كردن‌‏ دعوا‏ از‏ ترس‌‏:مثلا‏) آورد‏ زبان‌‏ به‌‏ را‏ درونی‌اش‌‏
با‏ او‏ همچنین‌‏.می‌كند‏ غلبه‌‏ آنها‏ بر‏ سپس‌‏ و‏ هستند‏ چه‌‏ ترسهایش‌‏ بفهمد‏ می‌كند‏ سعی‌‏ بازی‌ها ، ‏
خود‏ خارجی‌ ، ‏ اشیای‌‏ یا‏ و‏ حیوانات‌‏ روی‌‏ بر‏ ترسهایش‌‏ دادن‌‏ قرار‏ و‏ بازی‌‏ و‏ تخیل‌‏ قوه‌‏ از‏ استفاده‌‏
یك‌‏ وقتی‌‏ شما‏ كودك‌‏:می‌آیند‏ كجا‏ از‏ سن‌‏ این‌‏ رایج‌‏ ترسهای‌‏.می‌كند‏ خلاص‌‏ درونی‌‏ ترسهای‌‏ از‏ را‏
به‌‏ و‏ می‌شوند‏ منقبض‌‏ عضلاتش‌‏ ترس‌‏ از‏ است‌ ، ‏ دویدن‌‏ حال‌‏ در‏ پیاده‌رو‏ در‏ كه‌‏ می‌بیند‏ را‏ بزرگ‌‏ سگ‌‏
كه‌‏ عنكبوتی‌‏ یا‏ و‏ می‌خزد‏ خاك‌‏ روی‌‏ آرامی‌‏ به‌‏ كه‌‏ كرمی‌‏ دیدن‌‏ با‏ یا‏ و‏ می‌كند‏ گریه‌‏ به‌‏ شروع‌‏ شدت‌‏
و‏ می‌كنید‏ تعجب‏ واقعا‏ شما‏ كه‌‏ می‌افتد‏ وحشت‌‏ به‌‏ چنان‌‏ است‌ ، ‏ تارهایش‌‏ تنیدن‌‏ حال‌‏ در‏
با‏ كنید ، ‏ قانع‌‏ را‏ او‏ نكنید‏ سعی‌‏ مواقعی‌‏ چنین‌‏ در‏...كنید‏ درك‌‏ را‏ وضعیت‌‏ این‌‏ نمی‌توانید‏
اتاق‌‏ توی‌‏" یا‏ و‏ "نمی‌خورند‏ را‏ بزرگی‌‏ این‌‏ به‌‏ آدمهای‌‏ كوچك‌ ، ‏ حیوانات‌‏":حرفهایی‌‏ چنین‌‏ گفتن‌‏
هر‏ شما ، ‏ حرفهای‌‏ به‌‏ تا‏ دارد‏ اعتماد‏ خود‏ خیالات‌‏ به‌‏ بیشتر‏ او‏ زیرا‏ "ندارد‏ وجود‏ جادوگری‌‏ هیچ‌‏
او‏ به‌‏ بپذیرید ، ‏ را‏ او‏ ترس‌‏ شما‏ اگر‏ آن‌ ، ‏ جای‌‏ به‌‏.باشند‏ اطمینان‌بخش‌‏ شما‏ حرفهای‌‏ كه‌‏ هم‌‏ چقدر‏
("
می‌ترسی‌؟‏ چی‌‏ از‏ بیشتر‏ همه‌‏ از‏ تو‏"):كنید‏ كمك‌‏ او‏ به‌‏ حرفها‏ این‌‏ با‏.كرد‏ خواهید‏ زیادی‌‏ كمك‌‏
كار‏ چه‌‏ ببینی‌ ، ‏ جادوگر‏ یك‌‏ تو‏ اگر‏"):بپرسید‏ مثلا‏.كنید‏ پیدا‏ راه‌حل‌‏ كنید‏ سعی‌‏ بعد‏ و‏
خود‏ و‏ می‌ترسند‏ انسانها‏ همه‌‏ و‏ است‌‏ طبیعی‌‏ او‏ ترس‌‏ كه‌‏ دهید‏ توضیح‌‏ او‏ به‌‏ همچنین‌‏ ("می‌كنی‌؟‏
این‌‏ می‌كنند ، ‏ درك‌‏ را‏ او‏ دیگران‌‏ كه‌‏ كند‏ احساس‌‏ انسان‌‏ وقتی‌‏..و‏ بودید‏ كوچك‌‏ وقتی‌‏ هم‌‏ شما‏
آنها‏ از‏ كه‌‏ موقعیت‌هایی‌‏ با‏ نكنید‏ مجبور‏ را‏ او‏ همچنین‌‏ !است‌‏ اطمینان‌بخش‌‏ خیلی‌‏ خودش‌‏
را‏ او‏ اجبارها‏ این‌‏ "!نمی‌ترسی‌‏ تو‏ آب ، ‏ تو‏ بپر‏ جلو ، ‏ برو‏":مانند‏ شود ، ‏ رو‏ در‏ رو‏ می‌ترسد ، ‏
را‏ توانش‌‏ با‏ متناسب‏ فعالیتهایی‌‏ انتظار‏ او‏ از‏ است‌‏ بهتر‏:می‌كند‏ غوطه‌ور‏ ترسهایش‌‏ در‏ بیشتر‏
كودك‌‏ سالگی‌ ، ‏ شش‌‏ حدود‏ در‏...باشیم‌‏ هم‌‏ صبور‏ البته‌‏ و‏ شود‏ جلب‏ او‏ اعتماد‏ تا‏ باشیم‌‏ داشته‌‏
تشخیص‌‏ غلط‏ از‏ را‏ درست‌‏ می‌تواند‏ بهتر‏ و‏ می‌شود‏ خارج‌‏ درونی‌‏ نگرانی‌های‌‏ دوره‌‏ از‏ آرام‌‏ آرام‌‏
محو‏ او‏ ذهن‌‏ در‏ خود‏ به‌‏ خود‏ زیادی‌‏ ترسهای‌‏ و‏ نیست‌‏ خیالبافی‌‏ از‏ لبریز‏ دیگر‏ او‏ وجود‏.دهد‏
:
مثلا‏) می‌شوند‏ چیره‌‏ او‏ بر‏ و‏ می‌كنند‏ مقاومت‌‏ زیادی‌‏ مدت‌‏ كودك‌‏ ترسهای‌‏ وقتی‌‏ فقط‏.می‌شوند‏
برای‌‏ كودك‌‏ شدن‌‏ ممنوع‌‏ نظر‏ از‏ (می‌ترسد‏ خود‏ بودن‌‏ ترسو‏ از‏ كه‌‏ می‌رسد‏ اینجا‏ به‌‏ نهایت‌‏ در‏
متخصص‌‏ كمك‌‏ به‌‏ كودك‌‏ (...خوابیدن‌‏ تنها‏ یا‏ و‏ جنگل‌‏ در‏ زدن‌‏ قدم‌‏) مانند‏ فعالیتها‏ بعضی‌‏ انجام‌‏
.
كند‏ آزاد‏ ترسها‏ این‌‏ دست‌‏ از‏ را‏ خود‏ بتواند‏ تا‏ دارد‏ نیاز‏
می‌دهیم‌؟‏ كودكان‌انتقال‌‏ به‌‏ را‏ ترسهایمان‌‏ ما‏ آیا‏
را‏ فرزندانمان‌‏ ترسهای‌‏ بخواهیم‌‏ كه‌‏ است‌‏ بیهوده‌‏ نكنیم‌ ، ‏ كنترل‌‏ را‏ خودمان‌‏ ترسهای‌‏ ما‏ اگر‏
فرزندمان‌‏ ذهن‌‏ از‏ ما‏ نگاههای‌‏ و‏ ما‏ اشارات‌‏ و‏ حركات‌‏ ما ، ‏ رفتارهای‌‏ مطمئنا‏.كنیم‌‏ كنترل‌‏
گاز‏ را‏ او‏ سگ‌‏ یك‌‏ كودكی‌‏ در‏ چون‌‏ می‌ترسد ، ‏ سگها‏ از‏ او‏.كریستین‌‏ خانم‌‏ مانند‏.نمی‌رود‏ بیرون‌‏
و‏ آرام‌‏ كه‌‏ هرچقدر‏ می‌شود ، ‏ نزدیك‌‏ او‏ به‌‏ سگ‌‏ شبیه‌‏ حیوانی‌‏ یا‏ سگ‌‏ یك‌‏ وقت‌‏ هر‏.است‌‏ گرفته‌‏
در‏ او‏ فرزند‏.است‌‏ مسری‌‏ ترس‌‏.می‌گیرد‏ بغل‌‏ در‏ را‏ كوچولویش‌‏ بی‌اختیار‏ او‏ باشد ، ‏ بی‌آزار‏
حتما‏ است‌ ، ‏ خطرناك‌‏ چیزی‌‏ می‌گویند‏ مامان‌‏ یا‏ بابا‏ اگر‏":می‌یابد‏ پرورش‌‏ این‌طور‏ خانواده‌‏
"!
می‌گویند‏ درست‌‏
او‏ كه‌‏ دهیم‌‏ توضیح‌‏ كودك‌‏ به‌‏ می‌توانیم‌‏ ولی‌‏ كنیم‌ ، ‏ كنترل‌‏ را‏ ترسهایمان‌‏ نمی‌توانیم‌‏ اگر‏
تو ، مجبور‏ ولی‌‏ سگهامی‌ترسم‌ ، ‏ از‏ من‌ ، ‏":بگوئیم‌‏ مثلا‏ كند‏ رفتار‏ ما‏ مانند‏ نیست‌‏ مجبور‏
بزرگ‌‏ محافظ‏ تنها‏ خودمان‌‏ كه‌‏ كنیم‌‏ شك‌‏ این‌‏ به‌‏ باید‏ ما‏ همچنین‌‏."بترسی‌‏ سگها‏ از‏ نیستی‌‏
از‏ باارزش‌تر‏ خیلی‌‏ تجربه‌‏ كسب‏ "!می‌خوری‌‏ زمین‌‏ الان‌‏ !باش‌‏ مواظب‏".هستیم‌‏ فرزندمان‌‏
ضمنا ، ‏شود‏ تمام‌‏ كودك‌ ، ‏ بدن‌‏ روی‌‏ كوچك‌‏ زخم‌‏ چند‏ قیمت‌‏ به‌‏ اگر‏ حتی‌‏.است‌‏ ایمنی‌‏ توصیه‌های‌‏
به‌‏ همچنین‌‏...پریدن‌‏ موقع‌‏ در‏:مثلا‏.كند‏ حفظ‏ را‏ خود‏ تعادل‌‏ كه‌‏ داد‏ یاد‏ كودك‌‏ به‌‏ می‌توان‌‏
!
بیاید‏ پایین‌‏ دقت‌‏ با‏ كه‌‏ بدهیم‌‏ یاد‏ او‏
آبریكو‏ مجله‌‏:منبع‌‏
جمشیدی‌‏ شادی‌‏:فرانسه‌‏ از‏ ترجمه‌‏

 

سه شنبه 5/1/1393 - 11:15
كودك

چرا بچه ها دروغ می گویند

 

قصه بافیهای طولانی، بخش طبیعی از رشد کودک است. بنابر این چگونه می توانید مطمئن شوید که کودکتان به" صداقت و درستی" ارزش می دهد؟ خواندن این مطلب دریافتن جواب به شما کمک می کند.

شیوا، دختر چهار ساله ام ذره ای به اینکه دروغ می گوید، فکر نمی کند. هروقت از توالت می آید بیرون، می پرسم: " دستهایت را شستی؟" با اصرار می گوید: " بله، بله، بله!" در حالی که می بینم چهار پایه ای که از آن برای شستن دستانش استفاده می کند، کنار دستشویی نیست. یک بار، هنگامی که از مدرسه به خانه آمد، خراشیدگی روی پایش را به من نشان داد و گفت که پسری او را هل داده واندخته است. وقتی که به معلمش زنگ زدم، مشخص شد که "شیوا" درحال جست و خیز کردن بوده که افتاده است. زمانی که به او توضیح می دهم دروغ گفتن کار دستی نیست و اینکه گفتن حقیقت باعث خوشحالی من می شود، لبخندی می زند و قول می دهد که دیگر هرگز دروغ نگوید، اما اولین باری که به توالت برود درمورد شستن دستانش دروغ می گوید.

هر قدر هم که بخواهیم بچه های صادق و راستگویی بار آوریم، باید این واقعیت را هم بپذیریم که بچه ها نیز مانند بزرگسالان، گاهی دروغ می گویند. بنابه تحقیقات انجام شده در دانشکده پزشکی در نیوجرسی، حتی بچه های سه ساله نیز دروغ می گویند تا از تنبیه شدن یا تایید نشدن برحذر باشند. محققین از بچه های سه ساله خواستند تا به جعبه ای که در آن اسباب بازی پنهان است، نگاه نکنند، سپس اتاق را ترک کرده و از بچه ها فیلمبرداری نمودند تا عکس العمل آنها را بدانند. حدود 90 درصد از بچه ها به اسباب بازیها نگاه کردند و فقط 25 درصد آنها هنگامی که از آنها سوال شد، به کار اعتراف نمودند. زمانی که آزمایش با بچه های شش ساله تکرار شد، 65 درصد آنها به جعبه نگاه کردند ولی همه شان این کار را انکار کردند.

متاسفانه چند سالی همراه با سعی و خطا طول می کشد تا بچه دروغهای مصلحت آمیز را از دروغهای بد تشخیص دهد و بداند که چرا صداقت بهترین راه است. نوع قصه  بافی های طول و درازی که پینوکیوی کوچک شما می کند – و اینکه شما چگونه با او برخورد کنید- تا حد زیادی به رشد و پیشرفت او بستگی دارد. چرا و چه وقت بچه ها دروغ می گویند؟ بهترین تدابیر در برابر دروغگویی آنها، در این مقاله بررسی می شود.

نوپایان قصه باف!

2تا4 ساله چرا دروغ  می گویند

بیشتر کودکان نوپا و پیش دبستانی تخیلاتی قوی دارند و داستانهایی را در عالم خیال و ذهن خود می بافند. شرح و تفصیل کودکتان از اسب شاخداری که در پارک دیده، دروغی از روی قصد برای گول زدن شما نیست، بلکه بیشتر نشانه پیشرفت ذهنی اوست.

جوان تالچین دکترروانشناس بالینی در نیویورک می گوید:" کودکان دراین سن هنوز خودشان تعیین می کنند که چه چیز واقعی است و چه چیز خیالی و مدت زیادی طول می کشد تا بتوانند رویاهایشان را از واقعیات تمیز دهند.

بعضی اوقات داستانهای تخیلی بچه شما ممکن است نشانه افکار آرزومندانه اش باشد. نافتالی گینسبرگ چهارساله، حداقل هفته ای یک مرتبه اسباب بازیهای مهد کودک را به منزل می آورد. مادرش می گوید: " نافتالی همیشه اصرار دارد که معلمش به او گفته که می تواند اسباب بازیها را نگه دارد. از دید او، چون که واقعاً اسباب بازیها را دوست دارد پس باید مال او باشند."

البته بچه های کوچک برای اجتناب از به درد سر افتادن نیز دروغ می گویند.

دکتر کارولین سارنی می گوید:" وقتی بچه تقصیر کار خلافش را متوجه دوستی تخیلی می کند، مسلماً تخیلاتی وجود دارد. و از طرف دیگر نیز می داند که حرف گوش ندادن، باعث ناراحتی پدر و مادر می شود."

چه کاری باید انجام داد؟

گر چه می بایست کودک را برای هل دادن خواهرش یا خوردن خوراکی وقت تفریح او ادب کرد ولی تنبیه او برای دروغ گفتن دراین مورد، زیان بخش و بی فایده است. دکتر سرنی می گوید: " سخنرانی طویل درباره مزایای راستگو بودن، فراتر از درک کودکتان است. او فقط متوجه می شود که بچه خوبی نبوده و این مسئله باعث می شود که در آینده کمتر تمایل داشته باشد به شما چیزی بگوید." به جای آن بر رفتار نادرست او تاکید کنید، به طور مثال می توانید بگویید:" می دانم که می ترسی عصبانی شده باشم ولی دیدم که خواهرت را هل دادی. مطمئن هستم که اگر دوستانه از او خواهش کنی، عروسکش را به تو خواهد داد."

جوان کین لان، روان شناس کودکان و نوجوانان می گوید:" به کودک خود توضیح دهید که آرزوی چیزی نمی تواند آن چیز را واقعی کند. اگر فرزندتان یک اسباب بازی از قفسه فروشگاه بر می دارد و قسم می خورد که آن را از خانه آورده است می توانید بگویید: می دانم که آرزو داری که این اسباب بازی مال تو باشد، اما واقعیت ندارد، این اسباب بازی متعلق به فروشگاه است." به تدریج او یاد می گیرد که آرزو را از واقعیت تمیز دهد.

چنانچه از قصه باقیهای طویلی که از نخیل کودکتان ریشه گرفته، نگران هستید، مطمئن باشید که آنها اغلب بی ضرر هستند، به جای آنکه قصه باقیهای آنها را زیر سوال ببرید، از داستانهایی استفاده کنید که کمک به توسعه مهارتهای زبانی آنها می کند. به هر حال شما نباید با تخیلات بچه خود مخالفت کنید چون آنها منشاء خلاقیت او هستند. در عین حال باید مطمئن شوید که این تخیلات برای کودکان مضر نباشند. به طور مثال، می توانید با کودک سه ساله خود در باره بابا نوئل صحبت کنید ولی در ضمن به او بگویید که مردم نمی توانند پرواز کنند حتی اگر شنل داشته باشند. و اگر داستان بافیهای او به نظر می رسد که از کنترل خارج است، داستان چوپان دروغگو را برایش تعریف کنید. تا بفهمد چرا باید با دیگران صادق باشد.

طفره روهای درد سرساز

 گروه سنی 5 تا7 سال چرا دروغ می گویند

دکتر فلدمن، دکترو استاد روان شناسی دانشگاه ماساچوست می گوید:" زمانی که بچه ها به سن مدرسه می رسند، می فهمند که دروغ راه سیاستمندانه ای برای حل مشکل یا فرار از تنبیه است." وقتی که بچه ها متوجه می شوند که چه اطلاعاتی بر اهمیت و اعتبار آنها می افزاید، دروغهای آنها حساب شده تر می گردد. دکتر سارنی می گوید: " بچه 6 ساله می داند که " سگم تکالیفم را خورد" دروغی نیست که معلمش باور کند، اما چیزی شبیه "تکالیفم را انجام ندادم زیرا دیشب مریض بودم" موثر واقع می شود."

بچه شما بدون شک از همه ترفندها استفاده کرده و محدوده خود را آزمایش می کند. دکتر فلدمن می گوید، نگذارید او آنقدر با دروغ خو بگیرد که برایش به صورت راه حل قابل قبولی برای هر مشکلی در آید.

یکی از راههای حفظ ارزشهای اخلاقی این است که خودتان تا حد ممکن صادق باشید. توضیح دهید که اطمینان و اعتماد کلید بخشی از ارتباطات است. اما اگر فرزندتان بشنود که به دروغ به مادر شوهرتان می گویید که چقدر لباسی را که برایتان خریده است دوست دارید، ( وقتی که هرگز آن لباس را نمی پوشید) نتیجه می گیرد که دروغ گفتن اشکالی ندارد. کودکان کار نادرست والدین را می بینند و الگو قرار می دهند. آنها نمی توانند درک کنند که بعضی از دروغها اشکال دارد و بعضی ندارد.

چه کاری باید انجام داد؟

به گفته دکتر دی پائولو، به او توضیح دهید که گاهی می توان با کمی دروغ از جریحه دار شدن احساسات مردم جلوگیری کرد. برای مثال اگر او به میهمانی همکلاسی خود دعوت شده و آن میهمانی را دوست ندارد، ممکن است بهانه" وقت ندارم" واقعیت نداشته باشد ولی کمتر از " تو را دوست ندارم" احساسات دوستش را جریحه دار می سازد. دکتر پائولو می گوید:" یاد دادن دروغهای کوچک مصلحت آمیز به کودک باعث می شود بفهمد که بعضی مسائل را باید از دید افراد دیگر ببیند."

مهم این است بدانید که دروغ به خاطر پنهان کردن خطای کودک، درست نیست. بعضی اوقات صرف تشخیص دروغ، درس خوبی به انسان می دهد. اگر بچه راجع به مسواک زدن دندانهایش دروغ می گوید، او را بفرستید تا کارش را تمام کند. ممکن است مجبور شوید به طور مکرر او را کنترل کنید. اما برخورد با کلمات تند یا تنبیه شدید، موجب می شود که او دروغگوی بهتری شود. چنانچه مرتکب کار خلاف جدیتری مانند دزدیدن وسایل دوستش گردد و سپس دروغی را به آن اضافه کند، با جملات تندتری با او برخورد کنید.

اگر او را برای دو روز از تماشای تلویزیون محروم کرده اید، مطمئن شوید که او متوجه خواهد شد که روز اول، برای کار خلاف اولش است. و روز دیگر برای دروغ گفتنش در باره آن. اما به یاد داشته باشید که به فرزندتان زمانی که به گناهان خود اعتراف می کند، اعتماد کنید.

جویندگان استقلال

گروه سنی 8 سال به بالا چرا دروغ می گویند

بچه های بزرگتر، اغلب احساس می کنند که باید هویت و شخصیتی مستقل از پدر و مادرشان داشته باشند. به همین سبب یک بار احساسات اورا مانند کتابی باز می توانید بخوانید، ولی باری دیگر از درک چیزهایی که می خواهد خصوصی نگه دارد، به کلی عاجز می مانید. همان طور که او بزرگتر می شود دوست دارد که اختیار زندگیش را خود به دست گیرد و احساس کند که برای خودش کسی است. چنانچه برای دانستن مطلبی به او فشار آورید یا دنیای خصوصی او را برهم زنید، ممکن است متوسل به دروغ شود. بچه ها در این سن می توانند به شکل قانع کننده ای دروغ بگویند. آنها طرز حرکات و حالت چهره و صورت خود را پنهان کرده و داستانهای معقولی را به هم می بافند به طوری که والدین به آسانی باور می کنند. ووقتی دروغشان آشکار می گردد، نسبت به زمانی که سن کمتری داشته باشند، کمتر به کار خود اعتراف می کنند."

فرزند بزرگتر شما یاد می گیرد که چگونه از دروغ به سود خود استفاده کند. در حقیقت، بچه هایی که تمایل به دروغ گفتن دارند. هواداران بیشتری برای خود دست و پا می کنند و با دیگران راحت کنار می آیند. دکتر فلدمن در مطالعه خود با 32 دانش آموز سنین 11 تا 19 ساله دریافت، آنهایی که اطمینان افراد بزرگ را به خود جلب و تظاهر به دوست داشتن چیزی که مورد علاقه شان نبود، می کردند از دوستان بسیاری برخوردار بودند و بیشتر در فعالیت های مدرسه شرکت داشتند. "در واقع، دروغگوها ی ماهرمانند سیاستمداران هستند، آنها آنچه را که مردم دوست دارند بشنوند می گویند و مردم به آن پاسخ می دهند."

گرچه گاهی بچه ها دروغ می گویند ولی در ذهن داشته باشید که دروغ دائمی می تواند از سختگیری شدید و افراطی پدرها و مادرها ناشی شود. فرزند شما شاید آنچنان تحت فشار معیارهای بالای شما قرار گیرد که از ترس مواجهه با تنبیه یا عدم رضایت شما دروغ بگوید.

دکتر دی پائولو می گوید:" ببینید که آیا محیطی برای فرزند خود ایجاد کرده اید که او احساس آرامش کند و حقایق را به شما بگوید."

چه کاری باید انجام داد؟

شرایطی برای بچه خود به وجود بیاورید که همه چیز را آشکار سازد. هر روز دقایقی را برای گفتگو با او صرف کنید. بچه ها اغلب موقعی که مشغول فعالیت دیگری مثلاً بازی هستند، از آن چیزی که موجب ناراحتی آنها شده صحبت می کنند. اگر بچه شما اظهار می کند که اغلب بعد از تمرین فوتبال آن قدر خسته است که نمی تواند تکالیفش را انجام دهد یا اینکه در انجام ریاضی ضعیف است، به جای عصبانی شدن او را به خاطر صداقتش ستایش نمایید و کمک کنید تا بفهمد که چگونه باید تکالیفش را انجام دهد. مهربان باشید و او اشتباهات آینده خود را خواهد پذیرفت.

راه دیگری که بتوانید راستگویی و درستکاری را در او تشویق کنید، این است که به بچه خود نشان دهید که به او اعتماد دارید. اندکی از مراقبتهای خود بکاهید و اجازه دهید که احساس مسئولیت کند، یعنی به تکالیف خود رسیدگی نماید و یا هر روز رختخوابش را مرتب کند.

با این حال کاملاً طبیعی است که فرزندتان بعضی از قوانین را زیر پا بگذارد، چنانچه درباره چیز بدی مانند تهدید و آزار در مدرسه، دروغ بگوید، خود را بیشتر درگیر ماجرا کنید. سعی کنید که با صحبت کردن با معلمش کمتر از فرزند خود سوال کنید تا موجب دروغهای بیشتری نشود.

بگذارید بداند که هیچ کس کامل نیست و شما او را به جای تنبیه، کمک خواهید کرد. دراین صورت رابطه ای صادقانه و درعین حال دوستانه با او خواهید داشت.

 

 

 

 

سه شنبه 5/1/1393 - 11:15
كودك

چرا كودكان خجالت می كشند؟

 

 

 

 

  

 

تعداد قابل توجهی از كودكان پیش دبستانی كه در خانه پرحرف و مطمئن به خود هستند در اجتماع به صورت وابسته به دیگران و خجالتی ظاهر می شوند. در اینجا به چگونگی كمك به آنها می پردازیم.

در جشن تولدی كه همه دوستان مریم ۴ ساله با یكدیگر اوقات خوبی را می گذراندند او از پیوستن به جمع آنها خودداری می كرد. مادرش می گوید: «به جای این كه با بچه ها بازی كند پای مرا محكم گرفته و گریه می كند.» او در جمع هرگز آرام و قرار ندارد و نمی تواند از بودن با دیگران لذت ببرد.

در حالی كه بعضی از كودكان ۴-۳ ساله نمی توانند رفتارشان را كنترل كنند، بسیاری از بچه های پیش دبستانی كم رو و خجالتی به سختی خود را با محیط اجتماعی خود وفق می دهند، این گونه كودكان در خانه كاملاً پرحرف و فعال هستند ولی در دنیای خارج از منزل اعتماد به نفس ندارند. اگر چه كودكان خجالتی ممكن است به صورت غیراجتماعی خود را نشان دهند ولی در واقع این طور نیستند. یكی از كارشناسان می گوید: «آنها به افراد و موقعیت های جدید علاقه دارند، اما اضطرابشان مانع از برقرار كردن روابط اجتماعی می شود.»

به عقیده یكی از كارشناسان، اكثر كودكان كم رو، ذاتاً خجالتی به دنیا می آیند. به نظر می رسد آسیب پذیری آنها در برابر افراد و موقعیت های جدید ارثی است و علائم آن در ظاهرشان همان گونه كه از روش های روانشناسی مشخص می شود،  نمایان است. تحقیقات اخیر نشان می دهد كه قسمت خاكستری مغز افراد خجالتی فوق العاده فعال است كه این قسمت از مغز واكنش های عاطفی بسیار دقیق را كنترل می كند. دقیقاً مانند عكس العمل های سریعی كه افراد عادی در هنگام خطر از خود نشان می دهند و از آن می گریزند، افراد خجالتی نیز هنگام قرارگرفتن در موقعیت های اجتماعی احساس نگرانی می كنند.

برای این كه كودكان پیش دبستانی كم رو و خجالتی به تشویق زیادی نیاز دارند، لذا ترتیب دادن و هماهنگ كردن وقایع ساده ای مانند تعیین زمان مشخص بازی، آنها را بیشتر آماده می سازد. البته برای این كه یك كودك خجالتی را بتوان از پوست خود بیرون آورد راه ساده ای وجود ندارد. به عقیده یكی از كارشناسان: «اگر شما به زور و اجبار او را وادار به این كار كنید، فرزندتان بیشتر از پیش در كارش پافشاری می كند.» اینك به معرفی ۵ روشی می پردازیم كه به كودكان خجالتی كمك می كند تا احساس راحتی بیشتری  كنند:

۱- مدرسه خوب و بزرگی انتخاب كنید: كودكان خجالتی در محیطی مناسب می توانند شكوفا شوند. سعی كنید مدرسه ای انتخاب كنید كه نسبت معلم به دانش آموزان بیشتر از ۱ به ۲۰ نباشد. قبل از شروع كلاس ها فرزندتان را به مدت چند روز به مدرسه جدیدش ببرید، همچنین او می تواند معلم  ها را از نزدیك ببیند و با محیط مدرسه آشنا شود. به معلمش بگویید كه او خجالتی است و با كمك یكدیگر برنامه ای طراحی كنید تا فرزندتان احساس راحتی بیشتری كند. با آموزگار او در طی سال تحصیلی ارتباط نزدیك داشته باشید تا بدین وسیله بتوانید در حل مشكلاتش راحت تر برخورد كنید.

۲- به فرزندتان فرصت آمادگی دهید: اگر كودكتان بداند كه در تمام موقعیت ها چه اتفاقی می افتد، نگرانی او كم می شود. به عنوان نمونه، چند روز قبل از یك جشن تولد، شما او را به خانه دوستش ببرید تا با والدین او آشنا شده و همچنین از وقایعی كه قرار است در این جشن اتفاق افتد آگاه شود. به نظر روانشناسان بهتر است كودك را از یك هفته قبل برای انجام كاری یا تجربه جدیدی آماده ساخت. مثلاً اگر قرار است كه فرزندتان را به دندانپزشكی ببرید یك هفته زودتر او را به مطب برده تا محیط آن جا را ببیند و احساس راحتی بیشتری كند.

۳- به حرف های او با صبر و حوصله گوش كنید: كودكتان را تشویق كنید تا در مورد آن چه كه او از آن واهمه دارد صحبت كند و سعی كنید بدون این كه نگرانی اش را فراموش كند برروی تجربیاتش تأكید كنید. باید بگویید: «بعضی اوقات من هم این احساس را دارم.»

۴- در خانه با او تمرین كنید: بازی های مختلفی خارج از فعالیت های روزمره فرزندتان انجام دهید مانند ملاقات با یك شاگرد جدید در مدرسه. كارها و بازی هایی كنید تا او بتواند به طور یكسان همه موقعیت های اجتماعی را تجربه كند. به فرزندتان كمك كنید كه آن چه را كه انجام می دهد، تجربه كند به طور نمونه اگر كودك دیگری عروسكش را می خواهد با هم بازی كنند و یا اگر پسربچه ای سعی در گرفتن اسباب بازیش را دارد با همدیگر از آن وسیله استفاده كرده و لذت ببرند. به عقیده روانشناسان «تكرار بعضی از بازی ها و نقش ها كمك می كند تا فرزندتان كمتر احساس ترس و نگرانی كرده و راحت تر دوستی صمیمانه ای با دیگران داشته باشند.»

۵- بدبینی او را از بین ببرید. خجالتی بودن معمولاً از الگوها و تفكرهای منفی كه باعث بدبینی می شود نشأت می گیرد (مانند بچه ها مرا دوست ندارند) با تقویت و جایگزین كردن افكار مثبت به فرزندتان در از بین بردن بدبینی و تفكرهای منفی ذهن او كمك كنید. (مثل شما خیلی خوب با آن بچه بازی كردید) و او را تشویق كنید كه خود را باور كند و بداند كه او هم می تواند مثل دیگران خوب بازی كند و كاری را انجام دهد.

اگر چه، معمولاً فكر می كنیم خجالتی بودن یك معضل اجتماعی است ولی این گونه افراد در آینده بزرگسالانی حساس و سرشار از حس همدردی هستند. یكی از روانشناسان می گوید: «آنها یك دنیای غنی و پربار مخصوص به خود دارند.» آنها وقتشان را در تجزیه و تحلیل می گذرانند كه چرا مردم كارهایی می كنند كه آنها انجام می دهند و به طور كلی تصورات و افكار عجیب و غریبی دارند. «در حقیقت برخی از بازیگران معروف از دوران بچگی تا كنون با مشكل كم رویی و خجالتی بودنشان مبارزه می كنند.»

در پایان، به دلیل این كه كودكان خجالتی آمادگی زیادی در گوشه گیری دارند، پس بهتر است بزرگسالان مواظب رفتار خود باشند و به كودكشان اجازه دهند تا نظاره گر كارهای اجتماعی آنها به عنوان بخشی از زندگی روزمره شان باشند. با این وجود بهتر است كه صبور باشید. اگر چه به فرزندتان كمك می كنید تا با یك برنامه ریزی صحیح در موقعیت های جدید احساس خوب و راحتی داشته باشد، ولی نتایج كارتان به مرور زمان خود را نشان دهد.

چگونه كودكانی مستقل داشته باشیم

ممكن است كودكانی كه در بیرون از خانه به طور عادی رفتار می كنند می توانند در موقعیت های خاصی خجالتی و كم رو شوند. به عنوان مثال، اگر فرزندتان دوست دارد تا در جشن تولد كنار شما بماند، مشكلی نیست ولی باید در چارچوب قوانین مشخص شده ای قرار گیرد. به او بگوئید: «می توانی برای چند دقیقه پیش من باشی، ولی من دوست دارم با بچه های دیگر بازی كنی.» یا «در جشن تولد روی پای من نمی نشینی.»

در طول مسیری كه به جشن تولدی می روید او را از اوضاع و احوال آنجا آگاه كنید. (بگوئید: ما الان داریم به جشن تولد یكی از دوستانت می رویم، وقتی به آنجا برسیم،  می بینی كه همه بچه ها با یكدیگر بازی می كنند، سپس به شما یك آب نبات می دهند و قبل از این كه به خانه بیایی همه با هم كیك می خورید.) اگر قرار است كه او را در آنجا بگذارید و سپس خودتان بروید، بگوئید چه وقت برمی گردید (بعد از این كه همگی كیك خوردید، دنبالت می آیم). همچنین اگر قرار است كه در جشن تولد بمانید، ولی فرزندتان می ترسد كه شما او را ترك كنید، كودك را از اینكه جایی نمی روید، مطمئن سازید.

رزیتا شاهرخ

سه شنبه 5/1/1393 - 11:15
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته