تبیان، دستیار زندگی

عبدالله بن سنان   از امام صادق(ع)روایت كرده است كه روزی رسول خدا به امیر مؤمنان علی(ع)فرمود:آیا نمی خواهی به تو مژده ای بدهم؟!عرض كردند:پدرم و مادرم فدای تو گردند،آری!شما كه همیشه مژده دهنده به همۀ خوبیها بوده اید.رسول خدا(ص) فرمود:جبرئیل مرا خبر داد به چیز عجیبی،امیر مؤمنان علی(ع)پرسیدند:یا رسول الله!شما را از چه چیزی با خبر ساخت؟فرمود:اگر كسی بر من صلوات بفرستد،و پس از آن بر اهل بیت من نیز صلوات خود را نثار كند،درهای آسمان بر روی او گشوده می شود،و فرشتگان هفتاد بار صلوات بر او می فرستند حتی اگر گناه كار خطا كار باشد،آنگاه گناهان او چون برگ درختان فرو می ریزند،و خداوند تبارك و تعالی به او خطاب میفرماید كه :ای بندۀ من! تورا پذیرفتم،شاد و سعادتمند باش ، ای فرشتگان من!شما بر او هفتاد صلوات میفرستید و من هفتصد صلوات،پس اگر تنها بر من صلوات بفرستند وپس از آن بر اهل بیتم صلوات نفرستد،میان صلوات وی و آسمان هفتاد حجاب قرار می گیرد و خداوند بزرگ می فرماید:تو را نمی پذیرم و خسته و شاد مباش ،ای فرشتگانم، دعایش را بالا مبرید تا آنكه در صلوات،اهل بیت رسول خدا(ص) را به او ملحق سازد،ودعای او همچنان (معلّق)خواهد ماند تا وقتیكه در صلوات ،اهل بیت را به من ملحق كند.

قاسم بن عبدالرحمن كه زیدی مذهب بود گفت:به بغداد رفته و مدتی آنجا ساكن شدم.روزی جمعیت زیادی را دیدم كه ازدحام كرده،راه می روند و می ایستند پرسیدم:چه خبراست؟گفتند:فرزند امام رضا(ع)عبور میكند!من نگاه كردم دیدم در حالی كه بسیار كم سن است بر اسبی نشسته و حركت می كند!با خود گفتم:خدا لعنت كند شیعیان را كه می گویند خداوند اطاعت از این (بچه) را واجب كرده است.در همین لحظه حضرت جواد(ع)نزد من آمد و با آیه ای ‍‍«أبشراً منا واحداً نتبعه انا اذاً لفی ضلال و سعر»از قرآن جواب مرا داد و فهمانید كه دستور خدا باید اجراء شود و كوچكی و بزرگی مطرح نیست.من در ذهن خود گفتم:او جادوگر است كه از درون من خبر دار شد.باز به سوی من بازگشت و با آیه ای«و القی الذكر علیه من بیننا بل هو كذاب أشر»دیگر سحر را از خود نفی كرد.من به حقانیت او ایمان آورده و شیعه شدم و اعتقاد به او پیدا كردم.

محجة البیضاء ج4ص304