• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 172
تعداد نظرات : 121
زمان آخرین مطلب : 5951روز قبل
ورزش و تحرک
پرسپولیس اولین تیم هزار امتیازی تاریخ لیگ
تیم فوتبال پرسپولس تهران با پیروزی برابر مقاومت سپاسی، ضمن کسب 3 امتیاز و بازگشت به صدرجدول، هزارمین امتیاز خود در تاریخ لیگ را کسب کرد.

به گزارش خبرگزاری مهر و به نقل از سایت باشگاه پرسپولیس، شاگردان افشین قطبی با کسب هزارمین امتیاز در لیگ برتر، نخستین تیم تاریخ لیگ بوده که به این امتیاز رسیده است. البته 6 امتیازی که فیفا از پرسپولیس کسر کرد، در جمع امتیازات تاریخ این باشگاه منظور شده است. 

برپایه این گزارش، بیشترین امتیاز سرخپوشان در سال 77 بدست آمده که با 65 امتیاز قهرمان آن سال لیگ شدند. پرسپولیس با 8 عنوان قهرمانی، پرافتخارترین و نخستین تیم هزار امتیازی تاریخ لیگ محسوب می‎شود.

کارنامه سرخپوشان تهرانی از سال 1349 تا 1386 به تفکیک هر سال و احتساب امتیاز آن به شرح زیر است: 
سال 1349 (4 امتیاز)، سال 1350 (26 امتیاز)، سال 1352(37 امتیاز)، سال 1353(31 امتیاز)، سال 1354(44 امتیاز)، سال 1355(37 امتیاز)، سال 1356(38 امتیاز)، سال 1357(17 امتیاز -نیمه کاره ماند)، سال 1368(35 امتیاز)، سال 1370(31 امتیاز)، سال1371(20 امتیاز)، سال 1372 (34 امتیاز)، سال 1373(34 امتیاز)، سال 1374(57 امتیاز)، سال 1375(60 امتیاز)، سال 1376(14 امتیاز - از مسابقات کنار کشید)، سال 1377(65 امتیاز)، سال 1378(54 امتیاز)، سال 1379(46 امتیاز)، سال 1380(49 امتیاز)، سال 1381(34 امتیاز)، سال 1382(39 امتیاز)، سال 1383(55 امتیاز)، سال 1384(38 امتیاز)، سال 1385(53 امتیاز) و سال 1386(40 امتیاز) - جمع امتیازات: 1002

البته تا سال 1373 پیروزی در هر مسابقه 2 امتیاز داشت و از سال 1374 به بعد پیروزی در هر دیدار سه امتیاز محاسبه شد.

دوشنبه 13/12/1386 - 22:42
ورزش و تحرک

علی دایی سرمربی تیم ملی شد....

بالاخره پس همه گمانه زنی ها در مورد انتخاب سرمربی تیم ملی فوتبال ایران نتیجه نهایی اعلام شد..

این تصمیم در حالی اتخاذ شد که از افشین قطبی به عنوان گزینه نخست هدایت تیم ملی فوتبال کشورمان یاد می شد....

بر این اساس علی دایی: سرمربی تیم سایپا ، عضو کمیته فنی فیفا ، کاندیدای نایب رئیسی کمیته جوانان فیفا و همچنین آقای گل جهان به عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شد....

"علی کفاشیان رئیس فدراسیون فوتبال اعلام کرد که علی دایی به علت تجربه بالا در بازی ومربیگری و همچنین ارتباط خوب با کادر فنی و.... به عنوان بهترین گزینه انتخاب شدند که  ایشان در انتخاب کادر فنی و بازیکنان اختیار تام خواهند داشت".

 البته نام وی در اسامی کاندیداها وجود نداشت که علی کفاشیان علت این کار را تصمیم گیری به دور از حاشیه عنوان کرد

امیدواریم که تیم ملی بتواند با این بازیکن معروف نتیجه لازم را اخذ کند...

يکشنبه 12/12/1386 - 17:12
ورزش و تحرک

 

افشین قطبی سرمربی تیم ملی فوتبال شد...

 
افشین قطبی پس از حضور صبح امروز خود در سازمان تربیت بدنی به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال کشورمان انتخاب شد.
به گزارش خبرنگار مهر، پس از کش و قوس های فراوان و منتفی شدن حضور خاویر کلمنته در تیم ملی ، افشین قطبی به عنوان گزینه داخلی هدایت تیم ملی فوتبال کشورمان را برعهده گرفت.

قطبی صبح امروز پس از دیدار با علی کفاشیان راهی سازمان تربیت بدنی شد و در دیدار با برخی مسئولان سازمان تربیت بدنی رسما به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال کشورمان معرفی شد.

 من هم برای افشین امپراطور آرزوی موفقیت دارم...

شنبه 11/12/1386 - 20:25
محبت و عاطفه
 

بمان بهانه من

غم غروب نگاهت نشست بر روحم

بمان ستاره که بی تو بهار می میرد

میان دشت بنفشه کنار برکه عشق

برای شهر دلم انتظار میمیرد

دلم به وسعت آلاله های سرخ ست

وجود آبی احساس پاک و بارانی ست

چگونه بی تو بمانم بدان بهانه من

دلم هنوز به دست تو زندانی ست

بدان که قصه احساس قصه نیلی ست

بیا و قصه او را دوباره باورکن

بجای هجرت و اندوه و بی قراری و درد

بیا و از سر لطف تو فکر دیگر کن

پرنده از غم هجران تو چه باید کرد

دلم برای نگاهت بهانه می گیرد

دلم اگر بروی در خزان هجرانت

چو یک کبوتر بی آب و دانه می میرد

اگر چه قدر نگاه تو را ندانستمن

ولی همیشه به یاد تو شعر می خوانم

کنون گر تو کنارم نمانی و بروی میان هاله ای از انتظار می مانم

به جان برگ گل یاس باغ دل سوگند

قسم به عاطفه یک نگاه دریایی

قسم به بارش شمع وجود یک انسان

قسم به شهر پر از ساکنان رویایی

قسم به واژه کمرنگ عشق در مهتاب

قسم به ترجمه نیلی شکیبایی

قسم به عاطفه نقره فام چشمانت

قسم به هجی مفهوم یک شکوفایی

بمان همیشه که بی تو شکوفه خواهد مرد

دگر میان گلستان گلی نخواهد ماند

بدون تو گل و گلدان غریب خواهد شد

دگر میان چمن بلبلی نخواهد ماند

شکسته می شود از دوریت بلور دلم

بدون تو تپش قلب من چه بی معناست

بدون تو دلم از تب همیشه خواهد سوخت

بدون خنده تو قلب غنچه ها تنهاست

مرور خاطره انتشار احساست

دل مرا به تماشای عشق خواهد برد

بمان همیشه که بی تو ترانه بودن

میان قلب هزاران جوانه خواهد مرد

صدای نبض بنفشه صدای خنده یاس

میان باغ نگاهت چو برکه ای جاریست

بدان اگر بروی کار باغ چشمانم

همیشه شکوه و اشک و شکستن و زاریست

میان شبنم اشکم بلوری از عشقست

به یاد جاده سرسبز شهر چشمانت

بمان همیشه دلم بی تو زرد خواهد شد

تمام هستی این دل فدای مژگانت

غم نبودن تو در کنار من سخت ست

حضور آبیت اینجا چه قدر زیبا بود

چگونه می شود اکنون میان غربت باغ

بدون زمزمه آبی تو اینجا تنها بود

چه لذتی ست درون نگاه پر نورت

بیا و زخم عمیق مرا تو درمان کن

ببین چه درد بزرگی ست غربت دو نگاه

بیا ببار و مرا خیس عطر باران کن

بدون یاد تو قلبم کویر خواهد شد

بمان همیشه که بی تو نسیم غمناکست

تمام کلبه چشمم تمام شهر دلم

ز قطره قطره باران اشک نمناکست

ز سقف نیلی چشمم چکید قطره اشک

ترا قسم به شقایق بمان ستاره من

بچین ز باغ دلت دسته ای گل پونه

بمان که نیست به جز این مرام چاره من

بگو ستاره کنارم همیشه خواهی ماند

بگو که قلب من از انتظار لبریز است

بدون تو تپش قلب من چه بی معناست

بیا که بی تو وجودم همیشه پاییز ست

قسم به نغمه باران بمان بهانه من

بدون تو تپش آفتاب کم رنگست

به هر کجا که روی هر زمان و هر لحظه

دلم همیشه برای نگاه تو تنگ ست

شنبه 11/12/1386 - 10:55
محبت و عاطفه


ای مرغ سحر، عشق ز پروانه بیاموز

          كان سوخته را جان شد و آواز نیامد...

جمعه 10/12/1386 - 11:10
محبت و عاطفه
 
چمدانم را گوشه اتاق می گذارم.
تو را گوشه قلبم،
اشک را گوشه چشمم.
امیدم را در گاوصندق گذاشته ام.
مراقبش باش!
دلم روی گاز است...
بوی سوختنی می آید!
هود را روشن کن...
                                 هود را روشن کن...
جمعه 10/12/1386 - 11:6
محبت و عاطفه
سقوط
در حسرت چشم تو دل ماه شكست
چشمان هزار غنچه در راه شكست
تو رفتی و بعد تو دلم مثل بلور
افتاد ز برج شوق و ناگاه شكست
سه شنبه 7/12/1386 - 19:43
محبت و عاطفه

حدس

و حدس می زنم شبی مرا جواب میكنی

و قصر كوچك دل مرا خراب میكنی

سر قرار عاشقی همیشه دیر كرده ای

ولی برای رفتنت عجب شتاب میكنی

من از كنار پنجره تو را نگاه میكنم

و تو به نامدیگری مرا خطاب می كنی

چه ساده در ازای یك نگاه پاك و ماندنی

هزار مرتبه مرا ز خجلت آب میكنی

به خاطر تو من همیشه با همه غریبه ام

تو كمتر از غریبه ای مرا حساب میكنی

و كاش گفته بودی از همان نگاه اولت

 كه بعد من دوباره دوست انتخاب می كنی...

سه شنبه 7/12/1386 - 19:40
محبت و عاطفه
ماجرای یک عشق
به روی گونه تابیدی و رفتی
مرا با عشق سنجیدی و رفتی
تمام هستی ام نیلوفری بود
تو هستی مرا چیدی و رفتی
کنار انتظارت تا سحر گاه
شبی همپای پیچک ها نشستم
تو از راه آمدی با ناز و آن وقت
 تمنای مرا دیدی و رفتی
شبی از عشق تو با پونه گفتم
دل او هم برای قصه ام سوخت
غم انگیزست توشیداییم را
به چشم خویش فهمیدی و رفتی
چه باید کرد این هم سرنوشتی ست
ولی دل رابه چشمت هدیه کردم
سر راهت که می رفتی تو آن را
به یک پروانه بخشیدی و رفتی
صدایت کردم از ژرفای یک یاس
به لحن آب نمناک باران
نمی دانم شنیدی برنگشتی
و یا این بار نشنیدی و رفتی
نسیم از جاده های دور آمد
نگاهش کردم و چیزی به من نگفت
توو هم در انتظار یک بهانه
از این رفتار رنجیدی و رفتی
عجب دریای غمناکی ست این عشق
ببین با سرنوشت من چها کرد
تو هم این رنجش خاکستری را
میان یاد پیچیدی و رفتی
تمام غصه هایم مقل باران
فضای خاطرم را شستشو داد
و تو به احترام این تلاطم
فقط یک لحظه باریدی و رفت ی
دلم پرسید از پروانه یک شب
چرا عاشق شدی در عجیبی ست
و یادم هست تو یک بار این را
ز یک دیوانه پزسیدی و رفتی
تو را به جان گل سوگند دادم
فقط یک شب نیازم را ببینی
ولی در پاسخ این خواهش من
تو مثل غنچه خندید و رفتی
دلم گلدان شب بو های رویا ست
پر است از اطلسی های نگاهت
تو مثل یک گل سرخ وفادار
کنار خانه روییدی و رفتی
تمام بغض هایم مثل یک رنج
شکست و قصه ام در کوچه پیچید
ولی تو از صدای این شکستن
به جای غصه ترسیدی و رفتی
غروب کوچه های بی قراری
حضور روشنی را از تو می خواست
تو یک آن آمدی این روشنی را
بروی کوچه پاشیدی و رفتی
کنار من نشتی تا سپیده
ولی چشمان تو جای دگر بود
و من می دانم آن شب تا سحرگاه
نگارن را پرستیدی و رفتی
نمی دانم چه می گویند گل ها
خدا می داند و نیلوفر و عشق
به من گفتند گل ها تا همیشه
تو از این شهر کوچیدی و رفتی
جنون در امتداد کوچه عشق
مرا تا آسمان با خودش برد
و تو در آخرین بن بست این راه
مرا دیوانه نامیدی و رفتی
شبی گفتی نداری دوست من را
نمی دانی که من ن شب چه کردم
خوشا بر حال آن چشمی که آن را
به زیبایی پسندیدی و رفتی
هوای آسمان دیده ابریست
پر از تنهایی نمناک هجرت
تو تا بیراهه های بی قراری
دل من را کشانیدی و رفتی
پریشان کردی و شیدا نمودی
تمام جاده های شعر من را
رها کردی شکستی خرد گشتم
    تو پایان مرا دیدی و رفتی...
سه شنبه 7/12/1386 - 19:38
محبت و عاطفه

یك فكر دیگر

امشب تمام خویش را از غصه پرپر میكنم

گلدان زرد یاد را با تو معطر میكنم

تو رفته ای و رفتنت یك اتفاق ساده نیست

ناچار این پرواز را این بار باور میكنم

یك عهد بستم با خودم وقتی بیایی پیش من

یه احترام رجعتت من ناز كمتر می كنم

یك شب اگر گفتی برو دیگر ز دستت خسته ام

آن شب برای خلوتت یك فكر دیگر میكنم

صحن نگاهت را به روی اشتیاقم باز كن

من هم ضریح عشق را غرق كبوتر میكنم

شعریست باغ چشم تو غرق سكوت و آرزو

یك روز من این شعر را تا آخر از بر میكنم

گر چه شكستی عهد را مثل غرور ترد من

اما چنان دیوانه ام كه با غمت سر میكنم

زیبا خدا پشت و پناه چشمهای عاشقت

با اشك و تكرار و دعا راه تو را تر میكنم ...

سه شنبه 7/12/1386 - 19:31
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته