• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 243
تعداد نظرات : 355
زمان آخرین مطلب : 5373روز قبل
خانواده
گفتی که مرا یاد کنید در ره حق 

 


گفتم که مرا خوار کند نفس ضعیف


گفتی که تو را حق ببرد تا به فلک


گفتم چه کنم من که گرفتار خودم


گفتی تو برو در ره  حق گام  بنه


گفتم چه کنم پای رهم نیست که نیست


گفتی تو، توکل کن بر حق جلیل


گفتم که خرد راه نداه است مرا


گفتی گه خرد در دل تو غوغا کرد


گفتم که چه بسیار که غوغا به پاست


گفتی همه نور رخ حق بین که در دل به پاست


دیدم همه عشق است که افتاده به جان


وز نور خدا جان و تنم رفت ز کف


گفتم : تو حسینی و نور ابدی


برگو که کنارت بمانم وز عشق رخت جان ببازم.


شنبه 27/4/1388 - 19:0
ادبی هنری
دری است فاصله من و یك سبد رویا 
دری است فاصله من و یوسف زهرا 
دلم گرفته، دقایق هنوز در راهند 
و عاشقان شقایق هنوز در راهند
دلم گرفته، كسی نیست، جاده بی‌رنگ است 
دلم گرفته و این قلب ساده بی‌رنگ است
همیشه مانده‌ام اینجا، همیشه می‌مانم 
عبور می‌كند آیا كسی؟ نمی‌دانم!
جمعه 26/4/1388 - 17:11
ادبی هنری
دلم گرفته و گریه دوای دردم نیست 
حریف نی لبك و سوز دل نمی‌گردم 
ولی درون دلم بذر صبر پروردم 
خداست شاهد این حرف و عشق می‌داند
كه روز جمعه نگاهم به جاده می‌ماند
به آتشی كه دلم را همیشه سوزانده است
دوای درد عدالت كنار در مانده‌ست
جمعه 26/4/1388 - 17:10
ادبی هنری
دلم از پونه ها سیر است آقا
هوای شهر دلگیر است آقا
کسی فانوس گلها را شکسته
نمی آیی مگر؟ دیر است آقا....
 
اللهم عجل فی فرج حبیبنا اباصالح المهدی(عج)
 
جمعه 26/4/1388 - 17:10
ادبی هنری

بارها در زندگی می‌میریم و باز متولد می‌شویم.....

می‌میریم ، متولد می‌شویم... می‌میریم ، متولد می‌شویم....

 این رسم روزگار است !!!

شاید بهتر باشد که بگویم روزگار ما را می‌میراند و از نو می‌زایاند.

در این گیر و دار نیز گاهی خود ما هستیم که تصمیم می‌گیریم که از نو 

زندگی را آغاز کنیم.

تصمیم می‌گیریم که خودِ حال‌مان را بسوزانیم و به انتظار نوشدن روان

خود بنشینیم.

این تصمیم البته تکیه زدن به جاودانگی است.

                          این تصمیم در راه رستگاری قدم‌زدن است.

 

اما گرفتن این تصمیم خود حکایت یک عمر زندگی است.

حکایت چند بار و چندین بار مردن و دوباره زاییده شدن است.

                       حکایت خواستن دیگرشدگی است.

 

اماعجب لذتی دارد..... 

وقتی  انتحارمی‌زنی  به پایه‌های همه آنچه که  فکرمی‌کنی تمام داروندارت

 است و به آتش می‌کشانی تمام پنبه‌هایی که شب‌ها و روزها برای بافتن

 حبل‌المتین زندگی‌ات ریسیده‌ای. 

سعادت همین است.........

           سعادت همین‌جاست........

                باز هم باید زندگی کنی.... باز هم....

جمعه 12/4/1388 - 0:3
ادبی هنری

سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ

 

 

lمساااااااااااااااااااااااااااابقه داریم!

شما هم شرکت میکنید؟

کلیکککککککککککککککککککککک 

يکشنبه 3/3/1388 - 22:46
ادبی هنری
ای خیمه نشین دل صحرای غریبی 
بر درد دلم جز غم تو نیست طبیبی
آرامش من این شده بی تاب توباشم
هرچند كه از روی توام نیست نصیبی
جز ناله شبها و نماز سحر تو
از بهر دل گمشده ام نیست مجیبی
از كار تباه دل من رنج كشیدی
یكبار به رویم نزدی بس كه نجیبی
هركس كه به دست تو رسد خیر ببیند
چه عاقبت خیری و چه دست عجیبی
در غربت تو چند همه عمر بگریم 
ای یار سفركرده من باز غریبی
ترسم كه پس از مرگ رسد ناله ز قبرم
زیرا كه دلم را ز غمت نیست شكیبی
جز دیده تو گریه كن غربت ما نیست
جمعه 11/2/1388 - 15:54
ادبی هنری

باز هم جمعه شد و غصّه ی من تازه شده                      
درد این بی خبری بی حد و اندازه  شده
باز هم جمعه شد و چشم به ره مانده شدم                      
باز از دوری تو خسته و درمانده شدم
باز هم جمعه شد و از تو خبر نشنیدم                            
باز از بی خبری های دلــــم   نالــیدم
باز هم درد فراقـت   کـمرم را خم  کرد                         
باز  دوری  تو چشمان مرا پر نم  کرد 
باز  هم جمعه شد و چشم به در منتظرم                        
شاید  آورد صبا از مه رویت  خبرم
جمعه 11/2/1388 - 15:50
ادبی هنری
گفتم شبی به مهدی بردی دلم زدستم
من منتظر به راهت شب تا سحر نشسستم
گفتا چه كار بهتر از انتظار جانان
من راه وصل خود را بر روی تو نبستم
گفتا حجاب وصلت باشد هوای نفست
گر نفس را شكستی ، دستت رسد به دستم
گفتم ببخش جرمم ای رحمت الهی
شرمنده تو بودم شرمنده تو هستم
گفتا هزار بارت جرم گناه بریدم
پرونده تو دیدم چشمان خود ببستم
گفتا مباش نومید از خانه امیدم
من كی دل محب شرمنده را شكستم ؟
جمعه 11/2/1388 - 15:50
ادبی هنری
ای معنی عشق جاودانی
آوای سروش آسمانی
ای محرم راز دردمندان
ای سوز و گداز مستمندان
ای سوز دعای ندبه خوانان 
ای عقده گشای ناتوانان 
عیسی نفسی و مرده مائیم 
فریادرسی، فسرده مائیم
مرغی به قفس شكسته بالم
در حسرت لحظه وصالم 
مهر تو فرشته نجاتم 
سودای تو رشته حیاتم 
هر شب به تو دل بهانه گیرد
دل كوی تو را نشانه گیرد
كی خطبه كنار كعبه خوانی؟
كی عطر ظهور می فشانی؟
كی بشنوم از صبا حضورت
كی جلوه گری كند ظهورت؟
تو جلوه نور كبریایی
تو ختم امامت و ولایی
جمعه 11/2/1388 - 15:50
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته