• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 808
تعداد نظرات : 320
زمان آخرین مطلب : 3901روز قبل
آرایشی و زیبایی

 راه‌حل: این مورد راه‌حل صد در صدی ندارد ولی می‌توان تا حد زیادی موهای زائد را كاهش داد و شما مجبور نباشید هرروز درگیر این موها باشید یا اینكه حداقل درد را كمتر كنید. مهم این است كه با توجه به نوع پوست خود بهترین روش را برای این كار انتخاب كنید مثلا: اگر قصد دارید پاهای‌تان را با اصلاح كنید مراحل زیر را امتحان كنید.

 قدم 1: برای اینكه بتوانید اصلاح بهتری داشته باشید، روز قبل از اصلاح از پوست‌تان لایه برداری كنید، یك اسكراب خوب یا حتی لیف می‌تواند موثر باشد. وقتی شما سلول‌های مرده سطح پوست را از بین ببرید، تیغ خیلی بهتر و ملایم‌تر روی پوست حركت می‌كند.

 
قدم 2: بهتر است اصلاح خود را در انتهای حمام وقتی خود را شسته‌اید و بدن‌‌تان حسابی خیس خورده است انجام دهید چون در این زمان موها نرم‌تر می‌شوند.

 قدم3:
همیشه از كرم‌های مخصوص اصلاح استفاده كنید چون صابون می‌تواند منافذ پوستی را مسدود كند و در نتیجه مشكلات بعدی را به‌وجود بیاورد.

 قدم 4: با یك تیغ خیلی تیز و با یك فشار ملایم اصلاح‌تان را انجام دهید، بهتر است بعد از 5 بار استفاده تیغ را تعویض كنید. هنگام اصلاح اطراف زانو، پوست‌تان را بكشید تا تمام موها را از بین ببرید.

 
قدم 5: بعد از اصلاح بهتر است از كرم بعد از اصلاح استفاده كنید، بهتر است در كرم شما موادی چون بابونه، آلوورا، شی‌باتر و... وجود داشته‌باشد.

 

 

 اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir
سه شنبه 5/7/1390 - 15:0
طنز و سرگرمی
تخم مرغی رفته بود اینترویو
تا مگر کوکو شود یا نیمرو
تخم مرغی بود با شور و امید
خواست تا مرغانه ای باشد مفید
فرم استخدام را پر کرده بود
عکس هم همراه خود آورده بود
توی مطبخ از برای شرح حال
پشت هم کردند هی از او سوال:
- کیستی تو، از کدامین لانه ای؟
- بوده ای قبلاً در آشپزخانه ای؟
- کی ز پشت مرغ افتادی برون؟
- توی ماهیتابه بودی تاکنون؟
- تجربه داری و فرزی در عمل
- جای دیگر کار کردی فی المثل؟
- داغ گشتی توی روغن یا کره؟
- حل شدی در شنبلیله یا تره؟
- با نمک فلفل بهم خوردی دقیق؟
- خوب کف کردی شدی کلاً رقیق؟
- پشت و رویت سرخ شد روی اجاق؟
- باد کردی از فشار احتراق؟
تخم مرغ این حرف‌ها را که شنید
روی وحشت زرده اش هم شد سفید!
ژوری اینترویو هم بی مجال
لحظه‌ای غافل نمیشد از سوال:
- گر “رزومه” داری و “سی.وی” بیار
- ورنه بیخود آمدی دنبال کار
- گر نداری توی کارت سابقه
- ردّ ردّی گرچه باشی نابغه
گفت لرزان تخم مرغ بینوا
نیست قانون شما بر من روا
خوب من تازه ز مرغ افتاده ام
صفرکیلومترم و آماده ام
هرکسی کرده ز یک جائی شروع
میکند خورشیدش از یکجا طلوع
گر نه در جائی خودم را جا کنم
تجربه پس از کجا پیدا کنم؟
گر که مرواری نباشد در صدف
پس چگونه تجربه آرد به کف؟
گر که در میدان نرفته کره اسب
تجربه را پس چه جوری کرده کسب؟
گفت “شف” با او که: – زر زر کافیه!
- بیش از این هم ماندنت علافیه
ـ تخم مرغ هم اینقدر پر مدعا
- دست به نطقش را ببین بهر خدا!
- تجربه اول برو پیدا بکن
- بعد فکر پخت و پز با ما بکن
تخم مرغ بینوا با قلب خون
آمد از آن آشپزخانه برون
رفت غمگین، صاف پیش مادرش
تا که گرما گیرد از بال و پرش
گفت مادرجان مرا هم جوجه کن
جزو باند جوجه‌های کوچه کن
مرغ مادر گفت که: – دیر آمدی
- پس چرا طفلم به تأخیر آمدی؟
- من به تو گفتم بگیر اینجا قرار
- تو خودت عازم شدی دنبال کار
- مهلت جوجه شدن شد منقضی
- پس چه شد کوکوپزی، نیمروپزی؟
تخم مرغ اشکش درآمد پیش مام
ماجرا را گفت از بهرش تمام
گفت در نیمروپزی گشتم کنف
چونکه از من تجربه میخواست شف
سابقه یا تجربه با من نبود
آشپزخانه مرا ریجکت نمود
موعد جوجه شدن هم که گذشت
آه مادر بچه ات بیچاره گشت!
من از آنجا مانده، زینجا رانده ام
فاتحه بر هستی خود خوانده ام
رفت فرصت‌های عالی از کفم
حال دیگر کاملاً بی مصرفم
پس در این دنیا به چه چیزی خوشم؟
میروم الان خودم را میکشم!
گفت مادر: – طفلکم قدقدقدا
- چند مدت صبر کن بهر خدا
- صبر کن طفلم بیاید نوبهار
- باز پیدا میشود بهر تو کار
- گرچه اکنون فرصتت سرآمده
- تو نگو دنیا به آخر آمده
تخم مرغ آنجا به حال انتظار
ماند تا از ره بیاید نوبهار
×××
عید نوروز، عید پاک آمد ز راه
روی هر میزی بساطی دلبخواه
شربت و شیرینی و قند و نبات
تخم مرغ رنگ کرده در بساط
روی میز خانه‌ی بانو بهار
یک سبد مرغانه خوش نقش و نگار
تخم مرغ ما نشسته آن میان
میفروشد فخر بر اطرافیان
از همه خوشرنگ تر، خندان و شاد
حرف‌های مادرش آمد به یاد:
- بهر هرکس در جهان قدقدقدا
- هست یک جا و مکان قدقدقدا
- نیست بی مصرف کسی قدقدقدا
- هست امکان‌ها بسی قدقدقدا
- هرکسی باید بیابد جای خود
- تا نهد جای مناسب پای خود
- پس تو هم توی مدار خویش باش
فارغ از مأیوسی و تشویش باش
- چون شبیه تخم‌مرغ است این کره
- روز و شب گردش کند بی دلهره
- خود تو هم هستی عزیزم بیضوی
- در مدار خویش گردش کن قوی
- زندگی زیباست، زیبایش ببین
- هم ز پائین، هم ز بالایش ببین
تخم مرغ ما ز پند مادری
شادمان لم داد آنجا یکوری
گفت گر مطبخ به من میداد کار
در کجا بودم کنون ای روزگار؟
گشته بودم جوجه گر روی حساب
ای بسا که میشدم جوجه کباب
پس چه بهتر که بد آوردم زیاد
حال راضی هستم و ممنون و شاد
تخم‌مرغم، بیضی‌ام، شکل زمین
پس غم دنیا به …. بعد از این!
يکشنبه 3/7/1390 - 11:17
شعر و قطعات ادبی
پیوند دو آگاهی
دو ذهنیت
دو فرهنگ
دو بینش
دو روح
دو جنس
دو نژاد
دو رفتار
دو گفتار
دو سلیقه
دو ظرفیت
دو آرزو
دو رویا
دو تن
دو ژن
دو تیپ
دو شخصیت
دو غرور
دو عشق
دو نفرت
دو کینه
دو راست
دو دروغ
دو منت
دو حافظه
دو تردید
دو تحمیل
دو گذشت
دو استبداد
دو والد
دو مولود
دو مهر
دو خشم
دو زندگی
دو تولد
دو مرگ
دو گل
دو خار
دو غنچه
دو کوشش
دو سلامتی
دو بیماری
دو غیبت
دو حضور
دو شکست
دو کامیابی
دو فهم
دو تجربه
دو فریاد
دو شادی
دو غم
دو صورت
دو معنی
دو برداشت
دو عینک
دو صدا
دو عقیده
دو خدا
دو باور
دو اضطراب
دو نگاه
دو طفل
دو بالغ
دو پیر
دو ژست
دو ثروت
دو فقر
دو قهر
دو آشتی
دو تحصیل
دو زندگی
.
.
و
.
.
دو دو می‌باشد.

حال به من بگو؛ آیا تفاهم، تنها یک طنز نیست؟!

بر گرفته از: کتاب کوچک پیوند
يکشنبه 3/7/1390 - 11:13
دانستنی های علمی
با ریختن نمک روی شانه چپ خود نقشه‌های شیطان را نقش بر آب کنید!قانون - این روزها بحث خرافه و خرافاتی‌ها، همه جا سر زبان‌هاست. اعتقاد به اموراتی که در ذات خود اتفاقات معمولی زندگی محسوب می‌شوند برای بعضی آدم‌ها آن‌چنان راسخ است که برای هرکدام، آداب و آیین خاص خودشان را دارند. آنچه در زیر آمده، مهم‌ترین خرافه‌های معمول در بین مردم دنیا است. شر و خیرشان هم گردن کسانی که باورشان دارند!


1-جمعه، سیزدهم ماه: حضور یک جمعه در تقویم که تاریخ سیزدهم را داشته باشد برای بسیاری نشانه شومی است. ریشه این خرافه را در این می‌دانند که «یهودا» حوّاری که به مسیح خیانت کرد سیزدهمین مهمان «شام آخر» بوده و روز به صلیب کشیده شدن مسیح نیز جمعه بوده است.

 


2-خارش کف دست: بسیاری از افراد وقتی کف دستشان می‌خارد آن را نشانه‌ای نیک از به دست آوردن پول در آینده‌ای نزدیک می‌دانند.

 


3-راه رفتن از بین نردبان: راه رفتن از بین دو پایه نردبانی که باز است برای بسیاری از اروپایی‌ها علامت گرفتار شدن به مصیبتی خواهد بود. چرا که شکل مثلث‌گونه نردبانِ باز را تعبیری از گیر افتادن زندگی در یک مخمصه می‌دانند.


 

4-شکستن آیینه: آیینه را انعکاس وجود می‌دانند و شکستن آن را آسیبِ جان! برای دور ماندن از آسیب این بدیُمنی باید تکه‌های آیینه شکسته را در زیر نور ماه دفن کرد!

 


5-پیدا کردن نعل اسب: نعل را نشانه خوش‌شانسی می‌دانند. به خصوص اگر وقتی آن را پیدا می‌کنید دهنه آن رو به شما باشد. به محض پیدا کردن، آن را با دست راست بردارید آرزویی کنید و به سمت چپ خود پرتاب کنید! اگر یک نعل بر سردر خانه خود نصب کنید که دیگر شانس حسابی به شما روی آورده است.

 


6-باز کردن چتر در داخل خانه: باز کردن چتر در خانه و زیر سقف برای خیلی‌ها نشانه مرگ و یا ورشکستگی می‌تواند باشد. چرا که با این کار خدای خورشید را از خود رنجانده‌اید!


 

7-دو بار ضربه زدن به چوب: ریشه این خرافه از آنجا می‌آید که عده‌ای معتقدند خدا در درختان زندگی می‌کند و باید درختان و هر چیز چوبی را همیشه به آرامی لمس کرد.

 


8-ریختن نمک روی شانه: با ریختن نمک روی شانه چپ خود نقشه‌های شیطان را نقش بر آب کنید.

 


9-گربه سیاه: از قرون وسطی این گربه‌ها هم‌نشین و هم‌دست جادوگران محسوب می‌شد‌ه‌اند. و مردم آن دوران معتقد بوده‌اند که دیدن و رویارو شدن با آنها نحسی و بدبیاری به دنبال خواهد داشت. هنوز هم گربه‌های سیاه بدجنس کنار تخت جادوگران در کارتون‌های کودکی ما تصویر آشنایی از خباثت و شرارت در ذهن بسیاری از ماست.

 


10-عطسه کردن: بسیاری عقیده دارند که عطسه کردن بیرون کردن شیطان از بدن است و آن را میمون و مبارک می‌دانند. در خیلی از فرهنگ‌ها هنوز هم بعد از عطسه به فرد تبریک می‌گویند.
يکشنبه 3/7/1390 - 11:11
بیماری ها

استفاده از آنتی‌اسیدها و داروهایی كه با تجویز پزشك مصرف می‌شوند، شایع‌ترین درمان برای سوزش سردل هستند.

 

استفاده از آنتی‌اسیدها و داروهایی كه با تجویز پزشك مصرف می‌شوند، شایع‌ترین درمان برای سوزش سردل هستند. گاهی در موارد بسیار حاد جراحی نیز لازم است اما صرف‌نظر از این‌كه علائم رفلاكس شما چقدر شدید باشد، برای رفع این بیماری نیاز به تغییراتی در شیوه زندگی‌خود دارید. این تغییرات می‌تواند شامل نحوه غذا خوردن یا حتی لباس پوشیدن باشد. اگر در تغییر عادت‌های نادرست پافشاری كنید، خواهید دید كه علائم رفلاكس كاهش چشمگیری نشان می‌دهد و در بعضی موارد حتی از بین می‌رود.

 وعده‌های كوچك اما پرتعداد
وعده‌های غذایی حجیم اغلب باعث سوزش سر دل می‌شوند و هر غذایی اگر درست تهیه نشود، می‌تواند رفلاكس ایجاد كند.  معده بسیار پر می‌تواند دریچه بین معده و مری(معروف به اسفنكتر تحتانی) را منبسط كرده و باعث هل دادن اسید معده به بالا و درون مری ‌شود. بهتر است به جای وعده‌های استاندارد صبحانه، ناهار و شام از وعده‌های كوچك در طول روز استفاده كنید. (یادتان باشد آخرین وعده را خیلی دیر میل نكنید چون اگر نزدیك خواب غذا بخورید علائم سوزش سر دل تشدید می‌شود. )

 چرا نباید لباس‌تنگ پوشید
همانند اضافه وزن، پوشیدن لباس تنگ نیز می‌تواند باعث فشار آمدن به معده شده و اسید معده را به سمت مری هل دهد.  بدون شك این قبیل لباس‌ها شكیل‌تر هستند اما واقعا به درد معده می‌ارزد؟ اگر رفلاكس دارید نباید كمربند ببندید و لباس‌های كشباف بپوشید.

 لیست سیاه
فهرست غذاهایی كه باید از آن‌ها دوری كنید به شرح زیر است: غذاهای تند، گوشت قرمز چرب، سیب‌زمینی و دیگر غذاهای سرخ كرده، میوه‌های خانواده مركبات، پیاز خام، گوجه فرنگی، كره، روغن، نعنا، شكلات، كافئین و. . .  این به این معنا نیست كه خود را محدود به رژیم غذاهای بخار پز كنید؛ كافی است به ادامه مطالب نگاهی بیندازید تا بتوانید تنوع را وارد رژیم‌تان كنید.

   دلیلی دیگر برای كاهش وزن
اضافه وزن می‌تواند به رفلكس اسید و سوزش معده كمك كند. مطالعه‌ای كه در سال 2003 روی بیش از 10 هزار نفر انجام شد، رابطه قوی بین رفلاكس و شاخص توده بدنی (
BMI)بالا را نشان داد.  افراد دچار اضافه وزن 3 برابر بیشتر نسبت به افراد با وزن طبیعی احتمال مبتلا شدن به رفلاكس را دارند.  محققان علت این موضوع را دقیقا نمی‌دانند اما چربی اضافه شكم می‌تواند به معده فشار بیاورد و حتی می‌تواند موجب ایجاد تغییرات هورمونی یا شیمیایی شود كه منجر به حساس شدن بدن به اسید معده ‌شود.

 

چند تا بالش مناسب است؟
می‌پرسید خواب چه ربطی به سوزش معده دارد؟ جواب این است: بیشتر از آنچه فكرش را بكنید. علاوه بر اینكه نباید دیر وقت شام بخورید، هنگام خواب هم باید حدود چند سانتی‌متر سرتان بالاتر از سطح زمین باشد كه در این حالت می‌توانید از چند بالش استفاده كنید.این روش لزوما به معنای كاهش رفلاكس معده نیست اما تحقیقات نشان می‌دهد این حالت كمك می‌كند اسید معده خیلی سریع‌تر فروكش كند.

 

 باز نشر اختصاصی: مجله اینترنتی Bartarinha.ir
يکشنبه 3/7/1390 - 11:10
موفقیت و مدیریت
 همه انسان ها در اینکه «یکی از بزرگ ترین ضعف های انسانی، غرور و تکبر است» با هم توافق دارند و این موضوع جالبی است که قریب به اتفاق اندیشمندان، سیاستمداران، دانشمندان، ادیان و فرستادگان الهی و خلاصه همه کسانی که با علوم انسانی به نوعی سر و کار دارند آن را مورد تأکید قرار داده اند

 

همه انسان ها در اینکه «یکی از بزرگ ترین ضعف های انسانی، غرور و تکبر است» با هم توافق دارند و این موضوع جالبی است که قریب به اتفاق اندیشمندان، سیاستمداران، دانشمندان، ادیان و فرستادگان الهی و خلاصه همه کسانی که با علوم انسانی به نوعی سر و کار دارند آن را مورد تأکید قرار داده اند چرا که ریشه پنهان بسیاری از زیان ها و زشتی ها و عامل مؤثری در انحطاط جوامع بشری است.

انسان مغرور فکر می کند که از همه برتر است و به خاطر این برتری، مستحق همه مواهب و نعمات عالم. اگر حقی وجود دارد متعلق به اوست نه به دیگران. اگر قانونی در جامعه حکم فرماست، او از آن مستثنی است. اگر باید برای عملی جوابگو باشد خود را مستحق بخشش و چشم پوشی می داند. اگر باید نوبتی رعایت شود، شامل او نمی شود چون کارش مهم تر است و فرصتی برای صبر کردن ندارد! این طرز فکر خلاف آن چیزی است که تمدن یا انسان متمدن باید از آن برخوردار باشد.

غرور با وجود (سرشت) انسان درآمیخته است و لحظه به لحظه از درون به او ضربه می زند یا اگر بخواهیم نزدیک تر به و اقعیت صحبت کنیم درون انسان را به انواع سموم ضعیف کننده و کشنده آغشته می کند. غرور هزاران چهره دارد برای اینکه در پس آنها موذیانه پنهان شود تا بتواند شخص را فریب دهد و نگذارد رد پای ناکامی ها و نافرجامی های ناشی از او را، در زندگی اش دنبال کند. این خصم دیرینه بشریت، زیرکانه با کمک همدست هایش شخص را وامی دارد تا در خارج از خود به دنبال «مقصر» بگردد چرا که به خوبی می داند با پیدا شدن مقصر، شخص به لحاظ روانی آرام می شود و احساس گناهش از بین می رود، پس دست از جست و جو و کاوش خواهد کشید. لذا به این ترتیب و به قول معروف دست او هرگز رو نخواهد شد. به همین دلیل شخص از این عامل مخرب «درونی» غافل می شود و عوامل «بیرونی» از جمله، بی عدالتی و ظلم زمانه و مردم بی مهر را مقصر می پندارد و لاجرم قدم به قدم از یافتن ریشه موضوع دورتر می شود.

اکثر مردم تصور می کنند که معنی غرور مترادف با تکبر و خودبینی است. البته این درست است اما غرور در فرهنگ لغات معانی دیگری هم دارد از جمله: مکر، فریب و فریب خوردگی.

در مطالعاتم به جمله جالبی برخورد کردم: «منظور از غرور، نظر برتر و مبالغه آمیز است که شخص نسبت به ارزش خود دارد. منشأ آن جهل است. آدم مغرور عیوب خود را نمی بیند و صفاتی به خود نسبت می دهد که یا فاقد آنهاست یا آن صفات فاقد ارزش واقعی هستند.»

پس اگر به دنبال منشأ غرور می گردیم و می خواهیم این بیماری را ریشه یابی و درمان کنیم، باید فکری به حال جهل و نادانی مان بکنیم. اما نادانی نسبت به چه چیز؟ نسبت به خودمان، ویژگی ها و توانایی های واقعی مان، ناتوانی هایمان، خوبی هایمان، بدی هایمان، نقاط ضعف و قوتمان و... در یک کلام خود را فریب ندهیم و با خود صادق باشیم و البته کمی هم نامهربان و منتقد تا خود را همان طور که واقعاً هستیم ببینیم. به عبارتی از «وضعیت» خود آگاه باشیم؛ همان گونه که هست و نه آن طور که تصور می کنیم.



تأثیر تواضع در موفقیت چیست؟
اگر خاطرتان باشد صحبت از جلب اعتماد کردیم که از هر تبلیغی برای کسب اعتبار و موفقیت مؤثرتر است. دنیا بر روی اعتبارات می چرخد. اگر کسی آبرو و اعتباری در کسب و کار و روابط اجتماعی و... دارد این کار را با تبلیغات و جلب نظر اطرافیان و چسباندن صفات مثبت به خود، به دست نیاورده است. گرچه این روش ها می توانند چند صباحی افراد زودباور و ساده اندیش را به دور او جمع کنند ولی دیری نخواهد پایید که ماهیت واقعی وجودش نمایان می شود.

ولی اگر تبلیغات بر پایه واقعیت و تلاش درونی و بیرونی در جهت رعایت اصولی که منجر به کسب اعتماد واقعی می شود استوار باشد موفقیتی چشمگیر را در پی خواهد داشت وگرنه تلاشی است نافرجام و هزینه ای است بی نتیجه. پس اگر شخص عاقل و صادق باشد و بی رحمانه و بدون اغماض به تحلیل رفتار و اندیشه های خود بپردازد واقعیت را همچون گوهری دردانه و گران بها درخواهد یافت، و اگر درصدد اصلاح و مبارزه برآید قطعاً در پی آن کسب موفقیت است، موفقیتی باارزش و ماندگار. والا تا ابد ناکام و سردرگم، مانند کبک سر به زیر برف فرو برده، باقی خواهد ماند.
 
بد نیست به معنای «تواضع» نگاهی بیندازیم. لغت نامه دهخدا می نویسد تواضع یعنی «وضیع شدن، فروتنی نمودن، افتادگی، ضدتکبر». ریشه کلمه هم «وضع» است به معنای (حالت، وضعیت و هیأت عارض بر چیزی). با توجه به معانی این دو کلمه می توان از منظر دیگری به این صفت نگاه کرد که شاید دید انسان را نسبت به تواضع تغییر دهد.

یکی از روش های بررسی صفات، سعی در شناختن صفت متضاد آنهاست. تکبر، ضد تواضع است. گفتیم که انسان همیشه مغرور است و غرور هم همواره دوست وفادار (فرزند خلف) جهل و نادانی است. پس بهتر است در ابتدا سعی کنیم غرور را که چون افعی خطرناکی در درون ما چمباتمه زده  کمی مهار کنیم تا فرصتی هر چند اندک برای ایجاد تغییرات در درونمان مهیا شود. آن گاه از این فرصت استفاده کرده برای کاهش نادانی و جهلمان چاره ای بیندیشیم.

از روش های مؤثر در مهار غرور و ایجاد تواضع، «رعایت ادب و احترام» نسبت به اطرافیان است.  این کار انسان را مجبور می کند که خود را از بالای عرش کمی پایین تر بیاورد و در ارتباط با دیگران تفاخر نکند. این کار خود به خود او را مقید به قیدی می کند که به یمن آن می تواند افسار غرور را راحت تر به دست بگیرد و به جهت صحیح هدایت کند؛ یعنی «حفظ شخصیت» که از صفات مثبت و کارآمد است. وقتی سعی کنیم ولو در ظاهر هم که شده ادب و احترام را رعایت کنیم شاید بتوانیم به خود فرصتی بدهیم تا بدون فریب دادن خود، واقعیت را همان طور که هست ببینیم. بنابراین به «وضعیت» خود نگاهی بیندازیم و آن را واقع بینانه بررسی کنیم.

اولین و ساده ترین تمرین «اول سلام بودن» است، برای این کار باید افکار بسیار آشنایی را از خود دور کنیم از جمله: من از او بزرگترم، تحصیلات من بیشتر است، من رئیسم، احترام من بر او واجب است و... پیشنهاد می کنم یک روز این را به عنوان کار عملی امتحان کنید یعنی سعی کنید در هر حال و در مقابل هر کس «اول سلام»باشید آن گاه کمی با قیافه غرورتان رودرور خواهید شد.

به مثال زیر توجه کنید:
* کارمندی مورد انتقاد کارفرما قرار می گیرد زیرا وظیفه اش را به درستی انجام نداده است. او که به دلایل خود ساخته ناشی از فریب غرور، خود را از همه نظر بی عیب و البته هم طراز کارفرما می داند، اوقاتش تلخ می شود و  با خود می گوید: «او چه کاره است که به من می گوید این کار را بکن؟ اصلاً کی گفته که او از من انتقاد کند من به کار خودم وارد هستم و بهتر می دانم چگونه کار کنم.«
اگر این کارمند برحسب وظیفه سعی بر رعایت ادب بکند و به طور ظاهری هم که شده به کارفرمایش پاسخی محترمانه بدهد، در حقیقت با مهار غرور، به خودش فرصتی داده تا واقعیت امر را همان طور که هست ببیند، نه آن طور که غرورش به او القا می کند. «سعی در رفع نادانی از وضعیت خود».


واقعیت امر در این شرایط چیست؟
«معلوم است که او باید تعیین کند که من چطور کار کنم، به هر حال او بیشتر و بهتر از من به اوضاع سازمان اشراف دارد و قطعاً جوانبی را می بیند که از دید من پنهان است، از طرفی من در استخدام او هستم و وظیفه من انجام کاری است که او به من محول می کند. باید طوری کار کنم که او می خواهد، والا حقوقی در کار نیست!»

رعایت ادب و احترام مجالی برای تفکر بیشتر و بهتر دراختیار شخص می گذارد که ضمن حفظ شخصیتش، بتواند واقعیت ها را روشن و منصفانه و به درستی ببیند و خود را با افکار غرورآمیز نفریبد.

* در همان اداره کارفرما، از این موقعیت خود سوءاستفاده می کند و از کارمند کارهای خارج از حیطه وظایفش می خواهد و با او رفتاری در شأن یک کارمند ندارد. کارمند که به شخصیتش بی احترامی شده، به عنوان یک واکنش تدافعی، از انجام این کارها سر باز می زند. بنابراین، کارفرما ناراضی و متوقع است.



 

واقعیت امر در این شرایط چیست؟
«درست است که من رئیس او هستم اما او فقط در محیط کار، کارمند من است نه از نظر روابط انسانی! پس حق ندارم به او بی احترامی کنم و از او کاری خارج از این حیطه بخواهم.»

و باز، رعایت ادب و احترام با مهار غرور، این فرصت را به او می دهد که این واقعیت را ببیند. «وقوف به وضعیت واقعی خود». پس ادب و احترام گذشته از اثرات بسیار ارزشمند و مثبتی که دارند می توانند تکنیکی برای ایجاد فرصت در مقابل حمله های غرور باشند و ما در مقابل این حریف پنهان و بی رحم کمی محافظت کنند.

شخصی را می شناسم که دایم در حال برنامه ریزی برای کارهای متفرقه است و همواره به امید موفقیت از این شاخه به آن شاخه می پرد و تاکنون در هیچ یک از کارهایش موفق نبوده و به نتیجه دلخواهش نرسیده است. از نظر افراد واقع بین، او مهم ترین عامل موفقیت را در خود ندارد؛ یعنی «آگاهی واقع بینانه از وضعیت خود». او هنوز نفهمیده است که ضعف کار او نداشتن «پشتکار و اراده» است و نه شغل نامناسب. با کار تفننی برخورد می کند و جدیتی برای انجام مسئولیت هایش ندارد. چون خیال می کند موفقیت را می آورند و دو دستی به او که از بقیه مستحق تر و شایسته تر است تقدیم می کنند! به دلیل فریب غرور، متوجه این حقیقت نمی شود که: برای موفق شدن باید بی وقفه تلاش کرد و از خیلی لذت ها گذشت و واقعیت این است که او فاقد این صفات و مشخصات است لذا خیلی بدیهی است که او مستحق موفقیت و ترفیع نیست. متأسفانه همه این موضوع را می دانند به جز خودش. جالب اینجاست که کارهایی را انتخاب می کند که از نظر افرادی که او را به خوبی می شناسند، پرواضح است که از عهده شان برنخواهد آمد! واقعاً عجیب است که دیگران ما را بهتر از خودمان می شناسد، البته حتماً حالا متوجه شده اید که علتش این است که دیگران بیشتر به درون ما توجه دارند تا خودمان، چرا که سم این مار افعی یعنی غرور ما را نسبت به خودمان کاملاً کور و نابینا و ناشنوا و در یک کلام فلج کرده است!

این عدم تواضع، یا بهتر بگوییم داشتن غرور و خودفریبی موجب رفتارهای دیگری نیز در او شده است. او چون از وضع خود و جایگاه واقعی اش بی خبر است و خود را بالاتر از آنچه که هست می پندارد، با افرادی که برای کارشان زحمت می کشند رفتار متکبرانه ای دارد و به آنها فخر می فروشد. چگونه؟ هر بار که می خواهد (به دلیل عدم موفقیت) کارش را عوض کند، به قالب همان گونه معروف درمی آید که دستش به گوشت نمی رسد: «این کار از اول هم به درد من نمی خورد، این مدتی هم که صبر کردم برای این بود که شاید بتوانم رویه شان را اصلاح کنم»، «چی فکر کرده اند؟ یعنی من خودم را هم سطح آنها پایین بیاورم؟»، «محیط بی کلاس و همکاران بی فرهنگ را نمی توانم تحمل کنم، دست خودم که نیست» و...

خلاصه اینکه این دوست عزیز ما نه تنها از وضع بسیار متوسط خود آگاه نیست بلکه خود را بالاتر از افراد مترقی می داند و از هیچ حربه ای برای تحقیر دیگران و تفاخر به آنها و به نوعی تولید جو نامطلوب برای افراد موفق، دریغ نمی کند.

حالا این فرد را این طور در نظر بگیریم که هر آنچه از او ذکر کردیم برعکس باشد. یعنی او بداند که نقص کارش در کجاست و به جای غفلت، به رفع آن بپردازد. آن وقت است که در اولین تلاش برای آگاهی، به ضعف اصلی برمی خورد و در نتیجه شروع می کند به تمرین پشتکار و رفع نقص کار «خودش» واقع بینانه که نگاه کند، در این راه متوجه عدم توانایی خود خواهد شد و نیاز به کمک و مشاوره را در خود احساس خواهد کرد. لاجرم از دایره افکار خود بیرون آمده و به اجبار به دنبال الگوی مناسب خواهد گشت و الگو هم مسلماً همان افراد موفقی خواهند بود که در اطراف او هستند. مجبور می شود با آنها به مشاوره بپردازد تا از آنها یاد بگیرد. درنهایت، ناگزیر، از مرتبه عزت ملوکانه به زیر خواهد آمد و هرگز نخواهد توانست همان رفتار تحقیرآمیز گذشته را لااقل با همین افراد تکرار کند. زیرا حالا خودش هم قبول دارد که در مقایسه با آنها انگار که هیچ چیز نمی داند!

منبع: مجله موفقیت 
يکشنبه 3/7/1390 - 11:5
ریزه کاری های خانه داری

گرد و خاك، مو، حشرات و خیلی از آلودگی‌های دیگر در فرش و موكت‌گیر می‌افتند. هر چه پرزها بیشتر و بلندتر باشند آلودگی‌ها بیشتر است. برای تمیز كردن فرش و رهایی از این آلودگی‌ها باید به‌ترتیب زیر عمل كنید  

 

 با لكه‌ها چه كنید؟
مواد لازم: جاروبرقی، شامپوفرش، پارچه كتانی، سشوار

  • نگاه كنید و ببینید كدام قسمت‌ها بیشتر در معرض آلودگی هستند. ورودی‌های خانه، زیر میز غذا خوری و محل بازی بچه‌ها به مراقبت بیشتری نیاز دارند.
  • اگر می‌توانید فرش را در تراس یا حیاط یا جایی بیرون خانه ببرید و با دقت بتكانید.
  •  فرش را برگردانید، جاروبرقی را روی درجه زیاد بگذارید و روی فرش را جاروبرقی بكشید و دقت كنید، هیچ بخشی را جا نگذارید.
  •  شامپو فرش را با آب مخلوط كنید و كف به دست آمده را روی فرش بكشید و بگذارید چند دقیقه بماند.
  •  با یك دستمال خشك فرش را پاك كنید. سعی كنید تا می‌توانید دستمال را روی فرش فشار دهید تا كف به پرزها نفوذ كند.
  •  با یك سشوار فرش را خشك كنید تا رطوبت باعث قارچ و بوی بد در فرش نشود.
 

 

اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir 
دوشنبه 28/6/1390 - 23:33
طنز و سرگرمی
من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم  والدینم خیلی کمکم کردند  دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود…
فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود…!
اون دختر باحال ، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بیش پروا با من شوخی های ناجوری می کرد و باعث می شد که من احساس راحتی نداشته باشم…
یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی !
سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت :
اگه همین الان
۵۰۰ دلار به من بدی بعدش حاضرم با تو …………….!
من شوکه شده بودم و نمی تونستم حرف بزنم…
اون گفت: من میرم توی اتاق خواب و اگه تو مایل به این کار هستی بیا پیشم…
وقتی که داشت از پله ها بالا می رفت من بهش خیره شده بودم و بعد از رفتنش چند دقیقه ایستادم و بعد به طرف در ساختمون برگشتم و از خونه خارج شدم…!
یهو با چهره نامزدم و چشمهای اشک آلود پدر نامزدم مواجه شدم!!!
پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت: تو از امتحان ما موفق بیرون اومدی…!
ما خیلی خوشحالیم که چنین دامادی داریم  و هیچکس بهتر از تو نمی تونستیم برای دخترمون پیدا کنیم به خانوادهء ما خوش اومدی !!!
نتیجه اخلاقی: همیشه کیف پولتون رو توی داشبورد ماشینتون بذارید!!!
دوشنبه 28/6/1390 - 23:31
اخبار

آرتور اش قهرمان افسانه ای تنیس هنگامی که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت، با تزریق خون آلوده، به بیماری ایدز مبتلا شد. طرفداران آرتور از سر تا سر جهان نامه هایی محبت آمیز برایش فرستادند.

آرتور اش قهرمان افسانه ای تنیس هنگامی که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت، با تزریق خون آلوده، به بیماری ایدز مبتلا شد.طرفداران آرتور از سر تا سر جهان نامه هایی محبت آمیز برایش فرستادند.یکی از دوستداران وی در نامه خویش نوشته بود: "چرا خدا تو را برای ابتلا به چنین بیماری خطرناکی انتخاب کرده؟"آرتور اش، در پاسخ این نامه چنین نوشت:...در سر تا سر دنیابیش از پنجاه میلیون کودک به انجام بازی تنیس علاقه مند شده و شروع به آموزش می کنند.حدود پنج میلیون از آن ها بازی را به خوبی فرا می گیرند.از آن میان قریب پانصد هزار نفر تنیس حرفه ای را می آموزندو شاید پنجاه هزار نفر در مسابقات شرکت می کنندپنج هزار نفر به مسابقات تخصصی تر راه می یابند.پنجاه نفر اجازه شرکت در مسابقات بین المللی ویمبلدون را می یابند.چهار نفر به مسابقات نیمه نهایی راه می یابند.و دو نفر به مسابقات نهایی.وقتی که من جام جهانی تنیس را در دست هایم می فشردم هرگز نپرسیدم که "خدایا چرا من؟"

و امروز وقتی که درد می کشم، باز هم اجازه ندارم که از خدا بپرسم :"چرا من؟"

  

منبع : داستانک

 

 باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir
دوشنبه 28/6/1390 - 23:31
شعر و قطعات ادبی

لالالالا، گل آبشن
کاکا رفته چشوم روشن
لالالالا، گل خشخاش
کاکا رفته خدا همراش
لالالالا، گل زیره
بچه‌م آروم نمی‌گیره
گل سرخ منی، شاله بمونی
ز عشقت می‌کنم من باغبونی
تو که تا غنچه ایی بویی نداری
همین که وا شدی با دیگرونی
لالایت می گم و خوابت نمی‌آد
بزرگت می کنم یادت نمی‌آد
عزیز کوچکم رفته به بازی
به پای نازکش بنشینه خاری
به منقاش طلا خارش درآرید
به دستمال حریر رویش ببندید
لالالالا، گل پسته
بابات رفته کمر بسته
لالالالا، گل خشخاش
بابات رفته خدا همراش
لالالالا، گل نعنا
بابات رفته شدم تنها

 

اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir
دوشنبه 28/6/1390 - 23:30
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته