• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1545
تعداد نظرات : 220
زمان آخرین مطلب : 3491روز قبل
شعر و قطعات ادبی

بچه این شهر

او مهربان است و بزرگ استما در دل او خانه داریماو چون درخت و ما پرندهدر دست هایش لانه داریم هر چند خیلی مهربان است رفتار ما با او عجیب استدایم می آزاریم او رابا اینکه او خیلی نجیب است جای محبت یا نوازشگاهی به او ما اخم کردیمگاهی دل او را شکستیمگاهی تنش را زخم کردیمبا دشمنی جای نفس رادر سینه ی او تنگ کردیمهی دود ماشین، کارخانه با آسمانش جنگ کردیمرفتار ما خیلی غریب استبس نیست این نامهربانی؟انگار با او قهر هستیمما بچه ی این شهر هستیم.
شنبه 11/7/1388 - 14:54
شعر و قطعات ادبی

طعم سیب زیارت

مثل یک بستنی بودتوی یک ظهر مردادعطر صد باغ گل داشتمزه ی سیب می داد طعم شیرین گیلاسمزه ی شربت و قند

طعم یک خواب شیرین

زیر کرسی اسفند مزه ی آب وقتیخسته و تشنه باشیمثل یک ماهی سرخدر دل حوض کاشی طعم آزادی فنجاز قفس، از اسارتواقعا گفتنی نیستطعم سیب زیارت
شنبه 11/7/1388 - 14:53
رويا و خيال
تبسم شیرین عشق گوشه ای از نگاه خداست ، تنها به نگاه او میسپارمت  
شنبه 11/7/1388 - 14:52
رويا و خيال
عشق یعنی یک استخوان و یک پلاک / سال ها تنهای تنها زیر خاک . . .
شنبه 11/7/1388 - 14:51
رويا و خيال

قشنگ ترین شعرم را برای شب شعر چشمان تو گفتم ،

 پس تو نیز قشنگ ترین لبخندت را برای لحظه دیدار نگه دار . . .
شنبه 11/7/1388 - 14:50
رويا و خيال

زبانم را نگاه خسته ات بست / زمستان با زمستان ها بپیوست

 نگاهت لرزشی انداخت در دشت / دلم چون متن یک آیینه بشکست . . .
شنبه 11/7/1388 - 14:49
دانستنی های علمی

بی تو هر شب عاشقی بارانی ام / لاله پژمرده و زندانی ام

 بی تو در کنج همه دلواپسی / بی تو من آغاز یک ویرانی ام . . .
شنبه 11/7/1388 - 14:48
دانستنی های علمی
 

نامه

 

سلام..... اول، که سلامتی می آورد و سلامتی ات آرزوی قلبی ماست. دوش که گلبرگ های دفتر قلبم را ورق می زدم، در هر صفحه اش عکس تو را دیدم؛ عکسی به روشنایی آفتاب. آن گاه که دست به قنوت بلند کرده بودی، این خورشید بود که در چشم هایت می درخشید و آن گاه که دست از دعا می کشیدی، ملائکه را داغدار فراق سینه ی سوخته ات می کردی.ای سینه چاک حجت خدا! ای مسافر شاهراه امام! تو را دوست داشتم. تو را آن گاه که با شنیدن نام امام زمان(عج) می گریستی. تو را آن گاه که بر پیشانی کودکی یتیم بوسه می زدی، تو را آن گاه که دست نوازش بر سر جانبازی می کشیدی، تو را آن گاه که بر چشم های اشک آلود جوانان تبسم می کردی، تو را آن گاه دوست داشتم و دوست دارم؛ در تمام لحظه های زندگی ام که فریاد عدالت طلبانه ات خواب را بر چشمان چاووش دون حرام کرد.پس بمان... بمان که با تو یتیمان داغ بی پدری را حس نمی کنند؛ بمان که با تو هنوز پرستوها نوای عاشقانه سر می دهند. بمان و همچنان برای آمدن موعود(عج) دعا کن که رهبری ات به حکومت آن بزرگوار وصل خواهد شد. انشاء الله.(فنا)
جمعه 10/7/1388 - 16:40
رويا و خيال

نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر

 


 و رفتی ، بی آنکه نباشی . . .
جمعه 10/7/1388 - 16:38
رويا و خيال
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن / با مردم بی درد ندانی که چه درد است . . .
جمعه 10/7/1388 - 16:38
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته