ادبی هنری
|
میرزا آقا امامی ابتدا حاضر نبود «حسین» تازه به هنر آمده را به شاگردی قبول كند؛ اما حسین دلباخته هنر و شیفته این امر شده بود. او كه از 7 سالگی به مكتب رفته بود و از 9 سالگی... |
هنرمندان مینیاتوریست و نگارگر اصولا هنرمندانی گمنام هستند؛ كه هم هنرشان ناشناخته است و هم خودشان. هنرمندان بیادعایی كه سالیان سال در عین گمنامی به خلق آثار بزرگی میپردازند كه سالهاست زینتبخش موزههای هنرهای سنتی در تمام دنیاست.
استاد حسین اسلامیان كه این روزها در آستانه سالگرد سیامین سال فقدانش هستیم، یكی از همین هنرمندان است؛ هنرمندی كه از نگاهی دیگر در سال 90 هجری شمسی یكصد ساله میشود تا هنرمندان جوان حوزه مینیاتور و تذهیب به این بهانه هنر او را ارج گذارند. هنرمندی كه بهعقیده هنرشناسان طی چند قرن اخیر و از عهد صفویه تاكنون بیهمتا بوده است.
هنرآموز 9 ساله
استاد حسین اسلامیان سال 1290 خورشیدی در شهر اصفهان در خانوادهای كاملا هنری به دنیا آمد. پدرش حاجمحمد و پدربزرگش استاد محمد، مجموعهدار هنری و نقاش بودند. استاد در 7 سالگی به مكتب رفت تا آغازگر راه روشن هنریاش از همان سن باشد. او در 9 سالگی در كارگاه قلمدانسازی پدر به كار پرداخت و در 11 سالگی به كارگاه بزرگ مرحوم استاد امامی راه پیدا كرد. میرزا آقا امامی ابتدا حاضر نبود «حسین» تازه به هنر آمده را به شاگردی قبول كند؛ اما حسین دلباخته هنر و شیفته این امر شده بود. او كه از 7 سالگی به مكتب رفته بود و از 9 سالگی در كارگاه پدر روغنكاری روی بوم را فراگرفته بود، در 11 سالگی خود را آماده زندگی جدید هنریاش كرد. 18 سال تمام را نزد استاد امامی به یادگیری پرداخت؛ 18 سالی كه از وی هنرمندی ماندگار ساخت تا صد سال دیگر از او به بزرگی یاد كنند. تلمذ در مكتب استاد را تا به آنجا رساند كه آنقدر در كار خود خبره و كاردان شده بود كه طبق برخی روایتها 10 سال آخر عمر استاد امامی بعضی از كارهای حسین را خود امضا میكرد.
سالها گذشت تا «حسین» به 30 سالگی رسید؛ سنی كه از آن به عنوان نخستین بلوغ فكری آدمها یاد میكنند. سنی كه او خود را در مقام استادی دید تا با برپایی كارگاه كوچكی به خلق آثار هنری در این زمینه بپردازد.
حسین دلباخته هنر بود، اما علاقهمند طبیعت. همین امر باعث شد تا یكباره بعد از گذشت چندی او كارگاه را تعطیل كند و به كشاورزی بپردازد. 6 سال دیگر به این منوال گذشت. هر دانهای كه میكاشت رنگی و نقشی در ذهنش مینشست. نه! حسین دل و جانش را در گرو چیز دیگر نهاده بود. هنرمند است دیگر و تبعات هنرمندی، جستجو كردن. همین عامل باعث شد تا او كشاورزی را كنار بگذارد و به تهران بیاید تا فصل دیگری از زندگی هنریاش را رقم بزند. فصلی كه از سال 1334 و با استخدام وی در سازمان هنرهای زیبای آن زمان آغاز شد و تا 21 فروردین ماه 1360 ادامه یافت. روزی كه جسم او برای همیشه از میان ما رفت اما هنرش جاودانه شد.
نقاش كشاورز استاد اسلامیان جایی درباره رویكردش به كشاورزی گفته است: «در این شغل انسان در رابطه مستقیم با طبیعت قرار میگیرد؛ میان درخت و گل و برگ و گیاه است. میان دشت و تپه و كوه است، همان طور كه تصویرش را من میساختم. این بود كه كار كشاورزی برای من تعلیم مستقیمی بود از روی نقشهای اصلی كه در طبیعت وجود داشت. فكر میكنم هرنقاش و هرمصوری باید كشاورزی كند. رنج كار كشاورزی انسان را صاف میكند، زلال میكند.» این نوع نگاه استاد اسلامیان باعث شد تا سالها وی از نقاشی روی برگرداند، اما براساس مستندات بالاخره پدرش او را از كشاورزی بازداشت چرا كه او نقاش بود. وی دوباره به نقاشی رویآورد و خالق آثاری ماندگار شد كه نگاه جهانیان را به دنبال خویش داشته است.
نابغه هنرهای سنتی
استاد اسلامیان را میتوان نابغه عصر در هنرهای سنتی دانست. هنرمندی بزرگ كه میتوان او را یگانه در هنرهای مینیاتور، تذهیب و تشعیر دانست. اما این پایان كار نبود زیرا او در قلمدانسازی، هنر سوخت، معرق، شبیهسازی، زرنشانكوبیدن به وسیله چرم، كارهای روی چوب و شیشه به نام پشت بدل و تهیه بوم آنقدر مهارت داشت كه در هر یك استادی صاحب سبك بود.
اوج مهارت استاد اسلامیان آنجا بود كه اثری از وی وقتی به موزهای در فرانسه رسید، هنرشناسان فرانسوی با چاپ مقالات مختلفی آن را اعجاز در قلم خواندند. البته این پایان كار نبود زیرا در سال 1958 میلادی و پس از نمایش یكی از آثار این استاد در نمایشگاه بینالمللی هنر بروكسل، وی موفق به دریافت مدال طلای این نمایشگاه شد. «جلد آلبوم» كه صحنه شكارگاه با زمینه سبز نقاشی شده و تذهیب اطراف آن با نقشهای اسلیمی پر شده است، یكی از مشهورترین آثار این هنرمند است كه مورد تقدیر بسیاری از هنرشناسان قرار گرفته است. استاد اسلامیان در زمینه تعمیر و اصلاح كامل كارهای تمامی استادان گذشته به شكل اولیه و دوره اسلامی تسلط كامل داشت.
استاد در سال 1355 خورشیدی ضمن شركت در نمایشگاه هنر اسلامی در لندن به مدت چند ماه از موزههای لندن، پاریس و ایتالیا دیدن كرد و پوستر یكی از كارهای او در نمایشگاه جهانی
پوستر در ایتالیا مقام اول را به دست آورد. رنگهای روشن طلایی و لاجوردی از ویژگی اصلی آثار استاد اسلامیان رنگهای روشن و افروخته طلایی و لاجوردی و قلم ظریف و بیتاب او بود كه او را هنرمندی متمایز از متاخران یا معاصران میكرد.
اثر مشهور استاد اسلامیان یك جفت آلبوم بسیار نفیس مركب از مینیاتور ـ تذهیب و تشعیر اسلیمی است كه در تمام جهان بینظیر به شمار میرود. حاصل تلاشهای نزدیك به نیم قرن استاد اسلامیان خلق 400 تابلوی مینیاتور و تذهیب است كه اكثرا در ردیف بزرگترین آثار هنری جهان درآمدهاند. او در سالهای آخر زندگی چندین سفر به مشهد مقدس داشت تا با طراحی ضریح مطهر امام رضا ادای دینی به این امام همام داشته باشد. اما در همان روزها اجل مهلتش نداد تا در 21 فروردین ماه 1360 برای همیشه با دنیای هنر خداحافظی كند. اكنون از استاد اسلامیان آثار گرانقدری در موزه هنرهای زیبا و هنرهای سنتی و چند موزه دیگر در داخل و خارج از ایران از جمله موزه لوور فرانسه وجود دارد كه زینتبخش این موزههاست.
رنگینكمان مینا به مینا هم قدر بود و قمر بود/ یگانه او در این فن هنر بود
به رمز و راز مینا بود آگاه/ به دنیای هنر تك بود والله
بود نامش حسین و بس مطهر/ درخش زر نگارش شمس اظهر
چو مینا در هنر نقشی ز جوهر/ به كلك اسلامیان بهتر ز گوهر
ز شنگرف و به اخرا، لاجوردی/ بزد زنگاری مینای گردی
به مینایی هنرور، ماهر النقش/ همه تصویرهای نقش در نقش
ز استادی به مینا رنگ و آبی/ بزد ابری ز نقره آسمانی
به مینای افق زد روح و جانی/ همه قوس و قزح شد زرفشانی
بزد اسلامیان نقش ختایی/ افق در قاب مینای طلایی
كشید اكسیر مینایی ز خامی/ رباعیات خیامی و جامی
به مینا سمبل و كارش جهانی / همه رویایی و رنگینكمانی
چون مینایش به موزه لوور رفته/ فرانسه سمبلش احسنت گفته
به لندن هم كه رفت آثار گفتند/ نظیرش نیست در عالم به مانند
جهان موزهها را افتخاری/ بود صدها اثر زو یادگاری
بماند این اثرها جاودانه/ به رسم یادبود هر زمانه
چه نامیر است نام با (صفا)یش/ همه نقش آفرینی و وفایش
ابیاتی از حسن اسلامیان فرزند استاد
منبع: jamejamonline.ir/ مهدی نورعلیشاهی |
يکشنبه 4/2/1390 - 17:8
ایرانگردی
آستارا اگرچه بیشتر به خاطر بازارهای ارزان قیمتش شهرت پیدا کرده، اما اگر اهل گشت و گذار در طبیعت باشید می توانیدروی این بندر مرزی به عنوان یکی از بکرترین مقاصد طبیعت گردی تان حساب باز کنید. آستارا با لوندویل و آبشار لاتون و روستاهای بکر و دست نخورده ای که دارد، میزبان خوبی برای یک سفر متفاوت و یک تجربه منحصر به فرد خواهد بود! آبشار لاتون را باید در 15 کیلومتری جنوب شهرستان آستارا، شهر لوندویل و در روستای کوته کومه ببینید. آبشاری که با ارتفاع 105متری اش لقب بلندترین آبشار استان گیلان را یدک می کشد. از لوند ویل یك راه فرعی آسفالته به طرف روستای كوتهكومه وجود دارد كه بعد از یك ربع شما را به این روستا می رساند. اما از آن به بعد باید به پاهایتان اتکا کنید تا بعد از سه ساعت پیاده روی از میان جنگل ها، صدای آبشار را بشنوید. در حقیقت فاصله از روستای کوته کومه تا آبشار حدود 6کیلومتر است که در زمان طی این مسیر، ارتفاع به طور تدریجی 750 متر افزایش پیدا می کند. در این مسیر، باید از تپه ها و آبشارهای کوچکی بگذرید که عبور از آنها نیاز به آمادگی بدنی کافی دارد. بنابراین توصیه می کنیم چند بار در مسیر توقف کرده و تجدید قوا کنید. در مسیر صعودتان به یک روستای قدیمی متروکه هم برمی خورید که آسیو شوان نام دارد. آسیو در زبان تالشی به معنی آسیاب و شوان به معنی کنار رودخانه است. به 500متری آبشار لاتون که برسید، اولیه نشانه های آن را به چشم خواهید دید. در حاشیه این آبشار جنگلی از درختان آلو، گلابی، گردو، فندق و سیب وحشی وجود دارد که در 9 ماه اول سال، سرسبز و پربار و دیدنی هستند. آبشار لاتون از دامنههای شرقی کوه اسپیناس سرچشمه می گیرد و به رود خانه 17 کیلومتری لوندویل می رسد. این رودخانه به سمت کوته کومه و لوندویل حرکت کرده و در پایان وارد دریای خزر میشود. بهترین فصل سفر به آبشار لاتون اوایل بهار یا اواخر زمستان است که آب و هوای منطقه معتدل بوده و رطوبت کمتر اذیتتان خواهد کرد. با این حال، توصیه می کنیم این مسیر را حتما با یک گروه حرفه ای طبیعت گردی یا کوهنوردی طی کنید تا دچار مشکلات پیش بینی نشده نشوید. اگر گذارتان به این آبشار افتاد، می توانید سری هم به قلعه لاتون و قله اسپیناس بزنید. البته به شرطی که اهل کوهنوردی باشید و آمادگی بدنی کافی برای این کار داشته باشید. در نزدیکی آبشار لاتون پارکینگ، بوفه، سرویس بهداشتی، آبگرم معدنی و اتاق های کرایه ای هم وجود دارد که می توانید از آنها برای یک اقامت کوتاه استفاده کنید. |
يکشنبه 4/2/1390 - 16:40
كودك
عوامل استرس زای متعدد،عدم توانایی برای مدارا با موقعیت های مختلف،مشکلات و بیماری های روانپزشکی معمولاً عمده ترین دلایل طلاق هیستند.
آنچه از نظر یک درمانگر و روانپزشک کودک و نوجوان برای مداخله اهمیت دارد این است که:
* بچه ها باید مراقبت شوند.
*نباید بچه ها قربانی اختلاف والدین شوند و به عنوان گره یا وسیله ای جهت رسیدن به اهداف واالدین استفاده شوند.
مسائل و مشکلات پس از طلاق:
معمولآ پس از طلاق شرایطی پیش می آید که باید به نحوی با آنها مدارا شود.عمده ترین مواردیکه شخص پس از طلاق مجبور به مدیریت آنهاست شامل موارد زیر است:
* فراهم نمودن مقدمات، شرایط و امکانات یک زندگی جداگانه و جدید.
* مدیریت روش های تربیت فرزندان و مدارا با نیازها و حالات هیجانی آنها.
* مدیریت موارد ناگهانی و اورژانسی
* شرایط انتقال کودک بین والدین
* توزیع مجدد امکانات اقتصادی.
* مدارا با مسائل اجتماعی و فرهنگی.
معمولاً ماه های اولیه طلاق زمان سختی است.زمان احساسات و رفتارهای هیجانی شدیدو غیرمنطقی نسبت به طرف مقابل. ممکن است والدین آنقدر درگیر شرایط سخت پس از طلاق و مدیریت مسائل و مشکلات آن باشند که نقش و مهارت های والدی آنها کاهش یابد.آنها در روش های تربیتی خود ناهماهنگ و غیرقابل پیش بینی می شوند و کمتر می توانند تربیت صحیح را اعمال کنند. نزاع والدین ممکن است فرزندان را مضطرب کند و فکر کنند که باید جانب یکی را بگیرند و ارتباطشان را با والدین طرف مقابل قطع کنند.گ
اه نیز برخی از استرس ها و ناراحتی ها در خانواده وجود داشته که پس از طلاق وقتی یکی از والدین خانه را ترک می کند،کاهش می یابد. مثل پرخاشگری،الکلیسم،آزار عاطفی و هیجانی.مسئله دیگر این است که والدین و فرزندان مجبورند با فشارهای اجتماعی و فرهنگی مدارا کنند.در مورد مسائلی که به طور تأخیری در پدیده طلاق دیده می شود می توان به مواردی چون ازدواج مجدد یکی از والدین یا هر دو اشاره کرد که کودک مجبور است با این قضیه تطابق برقرار کند. به نظر می رسد والدین نباید در انجام این تصمیم عجله کنند و اجازه دهند کودک مرحله به مرحله تطابق لازم را برقرار کنند.
تاثیر طلاق روی کودکان:
طلاق می تواند طیف گسترده ای از حالات هیجانی،فکری و رفتاری را در کودکان ایجاد کند که به عوامل مختلف بستگی دارد.از جمله:سرشت،ذات و شخصیت کودک،میزان آسیب پذیری یا مقاومت و تاب آوری او،وجود یا عدم وجود بیماری روانپزشکی،سن کودک،شرایط زندگی خانوادگی قبل از طلاق،نحوه برخورد والدین با پدیده طلاق و دخالت ندادن فرزندان در روابط خودشان،چگونگی شرایط و فرآیند طلاق ( مثل حضور در دادگاههای متعدد، نزاع و درگیریهای متعدد بین خانواده ها و انتقام جویی و...)، وجود سیستم های حمایتی و برقرار شدن هرچه سریعتر شرایط زندگی عادی کودک پس از طلاق و...
نیمی از بچه های طلاق ارتباطشان با یکی از والدین قطع می شود و از حمایت و علاقه و توجه او محروم می شوند.
نگرش کودکان نسبت به طلاق والدین:
عده ای از بچه ها طیفی از احساسات منفی را نسبت به یکی از والدین یا هر دوی آنها دارند. احساسات شدید حتی ممکن است تا سال ها طول بکشد.ممکن است آنها احساس کنند که حداقل توسط یکی از والدین طرد شده اند و دیگر مورد توجه و علاقه نیستند.ممکن است آنها نسبت به والدین خود خشم و عصبانیت داشته باشند.معمولاً درک بچه ها،استدلال و احساس آنها به سن آنها نیز بستگی دارد.در برخورد با نوجوانان باید مواظب باشیم که آنها را در موقعیتی قرار ندهیم که بخواهند ما را حمایت کنند، نباید به بچه ها تکیه کنیم.
گاه بچه ها عصبانی هستند و تمایل دارند از یکی جانبداری کنند.باید به آنها گفته شود که دعوای والدین به آنها ارتباطی ندارد و نباید خودشان را درگیر ماجرا کنند.
لازم است به آنها این اطمینان خاطر را بدهیم که هم مادر را خواهند داشت و هم پدر را.تماس مکرر و منظم از طرف هر دو والد بهترین راه حل است.هم در دختران و هم در پسران نیاز به پدر در دوره نوجوانی افزایش می یابد و احساس طرد شدن توسط پدر در این سن روی رشد نرمال نوجوان تأثیر می گذارد.
شرایطی که کودکان پس از طلاق تجربه می کنند ممکن است موارد زیر باشد:
* ترس از جدایی و ترک شدن توسط والدین و اضطراب این که چه کسی از آنها مراقبت خواهد کرد و چه کسی آنها را ترک خواهد کرد.
* نگرانی راجع به اینکه آیا والدین باقیمانده قادر است به تنهایی همه چیز را مدیریت کند.
* اضطراب شدید که ممکن است روی تکالیف نرمال رشدی تأثیر بگذارد.
وابستگی والدین باقیمانده نسبت به کودک که ممکن است منجر به محدود کردن کودک از ارتباطات لازم متناسب با رشد و وابستگی و اضطراب در کودک گردد. احساس شوک و بهت،تأسف و حسرت عمیق،عده کمی نیز ممکن است احساس آسودگی و فراغت داشته باشند.
مسئولیت گرفتن زیاد بچه ها که ممکن است فکر کنند که حالا باید نیاز روانی یا فیزیکی پدر یا مادر را برآورده کنند؛که این موضوع ممکن است آنها را از پاسخ دهی به نیازهای نرمال رشدی باز بدارد. شاهد خشونت و جنگ بین والدین بودن که روی روابط آینده آنها با جنس مخالف و رشد روانی انهاتأثیر می گذارد. خشم شدید نسبت به والدین،ترس از این که باید محبت و وفاداریشان بین دو والد تقسیم شود. احساس گناه راجع به این که آنها در جدایی و طلاق والدین نقش داشته اند و شاید می توانستند جلوی آن را بگیرند.
در نوجوانی افسردگی،پرخاشگری،اشتغال ذهنی با خودکشی،خشم شدید،اشتغال ذهنی با اخلاقیات،قضاوت کردن،مقصر را مشخص کردن،اضطراب راجع به آینده،ترس از این که ازدواج خودش نیز مثل والدینش با شکست روبرو شود؛ دیده می شود.
پسران بیش از دختران در طلاق آسیب می بینند:
در حوزه ارتباط اجتماعی،مشکلات شخصی و مسائل روانی،هم در مراحل ابتدایی و هم در درازمدت. دختران به خصوص قبل از نوجوانی تطابق بهتری با مسئله طلاق برقرار می کنند. والدین باید به فرزندانشان بگویند: ما قصد داریم طلاق بگیریم و از هم جدا شویم.این به آن معناست که ما نمی خواهیم با یکدیگر زندگی کنیم.اما همیشه والدین تو هستیم،هر دوی ما تو را دوست داریم.تو مجبور نیستی بین ما یکی را انتخاب کنی.تو عامل و باعث طلاق ما نیستی و نمیتوانی هم از آن جلوگیری کنی.بعداً هر زمان که خواستی می توانیم مجدد راجع به آن صحبت کنیم، راجع به احساسات تو، تغییراتی که رخ داده و...
تو همچنین میتوانی آن را به دوستانت بگویی یا به هر کس دیگری که فکر می کنی گفتن آن به تو آرامش میدهد.هیچ کودکی دوست ندارد در مقام قضاوت قرار گیرد.در نیتجه نباید از بچه ها نظر خواست و از آنها پرسید:فکر می کنی تقصیر کیه؟من بیشتر تقصیر دارم یا پدرت؟بچه های کوچک تر و ناتوان تر از آن هستند که قدرت انتخاب را به آنها واگذار کنیم.این کار بار سنگینی از تصمیم گیری و مسئولیت را به دوش آنها تحمیل می کند. والدین نبایداز کودک بپرسند:من نمیدانم تو خودت انتخاب کن با من میخواهی زندگی کنی یا با پدرت؟
هنگام طلاق باید احساس مسئولیت بچه ها را از آنها گرفت.نباید آنها این حس را داشته باشند که باید کاری بکنند،باید نجات دهنده باشند و باید یکی را انتخاب کنند.باید والدین به آنها بگویند که این موضوعی است بین من و پدرت،بین من و مادرت و به تو ارتباطی ندارد.ما خودمان آن را حل خواهیم کرد.لازم است کودکان جزئیات شرایط زندگی روزمرۀ بعدی خود را بدانند و اطلاعات لازم به آنها داده شود:فعلاً ما چند ماه در منزل مادر بزرگ زندگی می کنیم و تو به مدرسه قبلی خودت می روی و .....
کودک باید بداند که هر کجا زندگی کند و با هر کسی زندگی کند ارتباطش با طرف دیگر قطع نخواهد شد و با هر دو نفر ارتباط خواهد داشت.ممکن است همسرمان برای ما همسر مهربان و خوبی نبوده ولی این دلیل نمی شود که پدر یا مادر خوبی نباشد.صحبت کردن راجع به خاطرات منفی و بدی که از او و خانوادهاش داریم،کمکی به فرزندمان نخواهد کرد.صحبت ما راجع به والدین دیگر ممکن است حاوی اطلاعات باشد ولی نباید احساسی،قضاوت گونه و دلالت بر بد بودن او باشد:روز پنجشنبه تو را نزد پدرت می برم.جمعه ساعت 7 شب می آیم دنبالت.فکر نکنم تو بیشتر از این بتوانی آنجا بمانی چون ظاهراً پدرت عازم سفر است.
خلاصه کلام در زندگی روزمره کودکان،زمان های بسیاری است که آنها تحت تآثیر سوء استرسهای مختلف هستند،آنچه مهم است سیستم حمایتی پیرامون آنهاست.بچه ها در زمان بحران باید بتوانند از بزرگترها حمایت دریافت کنند.در زمان طلاق نیز حمایت خود را از آنان دریغ نکنیم و آنها را چون وسیله ای برای رسیدن به اهدافمان استفاده نکنیم.
منبع:seemorgh.com
يکشنبه 4/2/1390 - 16:33
طنز و سرگرمی
يکشنبه 4/2/1390 - 13:43
خانواده
همیشه رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد اما همه صفات خدا عین هم هستند و صفت انتقام او عین بخشش اوست و ما اگر صفتی از خدا را انکار کنیم به انکار خود خدا برمیگردد، صفت منتقم بودن خدا نیز کمال او است و بد نیست و خدایی که از ظالمین انتقام نکشد خدا نیست شما پدری را در نظر بگیرید که هیچ برخوردی با فرزندی که دائما فرزندان دیگر را آزار میدهد انجام نمیدهد قطعا نمیتواند پدر خوبی باشد .
خداوند بلند مرتبه را ما با این زمزمه ها "مهربانتر از بابا مهربانتر از مادر"و "خدای خوب و مهربان داده به ما گوش و زبان..." شناختیم دانستیم که او ارحم الرحمین است از گناهان ما چشم می پوشد و دوستمان دارد ما را جانشین خود قرار داده ،بهترین رازدار است و عیب ما را به کسی نمی گوید و هزار و یک وصف دیگر که دل ما را گرم می کند .
بعد ها گفتند باید از کسی که مهربانترین است بر ما عاشق است و با همه کاستی ها دوستمان دارد ترسید و این ترس ستوده است .
چون او آتشی دارد سخت سوزاننده و خشمش چیره می شود و وای بر کسانی که بر آنان خشم گرفته شود .
ما از خدای خوبمان فقط خوبی دیده ایم ما رحمتش را باور کرده ایم ولی خشمش را نه ، خدایی که ما دوستش داریم همان مهربانترین مهربانان است چرا باید از او ترسید جرا ما را از خدا م یترسانند؟
در کتاب های اخلاقی علمای ما بسیار آمده است که باید از خدا ترسید و این خوف از خدا یعنی شناختن او و درک عظمتش و از طرف دیگر هم شاهدیم که همین نترسیدن مردم از خداوند متعال باعث گستاخی انسان ها شده و سر به طغیان برداشته اند .
بسیاری از ما حتی در خیالمان هم ترس از خدا نمی گنجد و به همین خاطر گاه حظور با عظمتش را نادیده گرفته و بی باکانه به آنچه برحذرمان داشته دست میزنیم .
واقعا چرا باید از خداوند ترسید و چگونه؟
همیشه رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد اما همه صفات خدا عین هم هستند و صفت انتقام او عین بخشش اوست و ما اگر صفتی از خدا را انکار کنیم به انکار خود خدا برمیگردد،صفت منتقم بودن خدا نیز کمال او است و بد نیست و خدایی که از ظالمین انتقام نکشد خدا نیست شما پدری را در نظر بگیرید که هیچ برخوردی با فرزندی که دائما فرزندان دیگر را آزار میدهد انجام نمیدهد قطعا نمیتواند پدر خوبی باشد .
آدمى اگر به خود و اطرافش نگاه کند، خواهد فهمید که غرق در نعمتها و الطاف خداوند است. او با مهربانى تمام و با کمال بذل و بخشش و جود و کرم و در عین حال با چشمپوشى از بسیارى از بدىها و ناسپاسىهاى انسان، مشغول تدبیر امور و اداره تمامى شؤون زندگى او است. اگر کارى کنیم که از خواب غفلت بیدار شویم، خود را غرق در محبتهاى خداوند و اولیاى او خواهیم دید. بعد از دیدن این احسان قلبا به اعطا کننده آن علاقهمند شده و خود را مدیون او خواهیم دید و علاقه و محبتمان نسبت به او افزون خواهد شد و اندک اندک و با گذشت زمان عشق به معبود پیدا خواهیم کرد. پس راه عاشق خدا شدن درک محبتها و خوبىهاى و زیبایی های او است که جز با رفع حجابهاى درونى میسّر نمىگردد .
اما در مورد ترس از خدا باید ابتدا آن را معنا کنیم تا معلوم شود آیا ترس از خدا خوب است یا نه. خدای متعال بزرگترین منبع کمال و قدرت و رحمت و آرامش و سعادت انسان است، بنابراین موجود ترسناک و نعوذ بالله آزار دهنده ای نیست ترس از خدا در حقیقت به معنای ترس از دوری خدا و از دست دادن خداوند و تنها شدن انسان است. ترس از اینکه انسان بالاترین تکیه گاه و معشوق خود را در زندگی از دست بدهد.
ترس از خدا به معناى ترس از مسؤولیتهایى است که انسان در برابر او دارد. ترس از این که در اداى رسالت و وظیفه خویش کوتاهى کند و به خوبى وظیفهاش را انجام ندهد؛ و به عبارتى، ترس از گناهان خود است. حضرت على(علیه السلام) در این زمینه مىفرماید: «و لا یخافن الاذنبه؛ هیچ یک از شما ترس نداشته باشد مگر از گناه خویش.»(نهج البلاغه، کلمه قصار82) قرآن کریم میفرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى»(نازعات 40و41) و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جایگاه اوست!
امام صادق علیه السلام: اَرج الله رَجاءَ لایجرّئک عَلی مَعصیتِه و خَف اللهَ خوفاً لا یؤیسُک مِن رَحمته؛ به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند.
ملاحظه میکنید که آنچه باعث خوف است مقام خداست نه خود خدا لذا اشکالی ندارد که به لحاظ خدایی خدا عاشقش باشیم وبه لحاظ مقامش بترسیم. در واقع این ترس حاصل شناخت عظمت و جمال و جلال خداست. در حدیثى از امام صادق علیه السلام مىخوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: «کسى که مىداند خدا او را مىبیند، و آنچه مىگوید مىشنود، و آنچه را از خیر و شر انجام مىدهد مىداند، و این توجه او را از اعمال قبیح باز مىدارد این کسى است که از مقام پروردگارش خائف است، و خود را از هواى نفس بازداشته است.» (نور الثقلین جلد 5 صفحه 506 حدیث 43)
ترس از خدا به معنای صحیح آن ثمرات دیگری نیز دارد از جمله امام جواد علیه السلام میفرمایند: التحفظ علی قدر الخوف؛ خود را پاییدن به اندازه واهمه داشتن است (بحار الانوار ج 75 ص365 ) زیرا این شخص خداوند را حاضر و ناظر بر رفتار و کردار خود میداند. و این محافظت را به تمام شئون زندگى خود تعمیم میدهد. هر کس بیشتر بترسد، از خود مراقبت و مواظبت بیشترى خواهد کرد .
با توجه به مطالبی که گذشت میتوان گفت ترس از خدا سرچشمههاى مختلفى دارد. شمارى از آنها عبارت است از:
الف) اعمال ناپاک و افکار آلوده سبب ترس مىگردد.
ب) در مقربان، به خاطر قرب به ذات پاکش، کمترین ترک اولى و غفلت مایه وحشت مىشود.(این دو مورد را خوف از تقصیر گویند).
ج) گاه مقربان هنگامى که آن ذات نامحدود و بىپایان را تصور مىکنند و در مقابل به قصور ذاتى خود نظر مىدوزند، حالت خوف مىیابند.(خوف از قصور) خداوند در این زمینه مىفرماید: الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم آنها کسانى هستند که وقتى نام خدا برده مىشود دلهایشان مملو از خوف پروردگار مىگردد.
بین خداترسى و آگاهى ارتباط تنگاتنگ حکمفرما است. به علت این که خداترسى نتیجه هدایت به سوى خدا است، هر قدر معرفت انسان به خدا از عمق بیشترى برخوردار باشد، به آن اندازه ترسش هم عمق پیدا مىکند.
نکته اول: اموری پسندیده ای وجود دارد که موجب خوف و ترس مومنین می گردد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می نمائیم:
1- ترس از مردن پیش از توبه یا شکستن توبه یا از تقصیر در وفا به حقوق پروردگار
2- ترس از غلبه نفس امّاره و شیطان
3- ترس از فریب خوردن از دنیا
4- ترس از اشتغال ذمه به حقوق مردمان، و کشیدن بار حقوق ایشان
5- ترس از سوء عاقبت. بیشترین ترسی که بر دل نیکان و متّقین غلبه دارد ترس سوء عاقبت است
6- ترس از سکرات مرگ و شدّت آن
7- ترس از از شدت نکیر و منکر و درشتى و خشونت ایشان
8- ترس از عذاب قبر و تنهائى و وحدت آن
9- ترس از هول عرصه قیامت و وحشت آن
10- ترس از تصوّر ایستادن در نزد پروردگار و هیبت آن و شمردن گناهان و حیا و خجالت آن و ......
این نوع از ترس عالىترین درجه ترس ممدوح است که از درجات بلند عرفانی محسوب می گردد (معراجالسعادة ج : 2 ص : 183 ) زیرا وجودش باعث وصول به نفس مطمئنه که نقطه کمال انسان است، خواهد شد و ترس مذموم آن است که انسان را از اطمینان بیاندازد و دچار نگرانی و اضطراب سازد.
قران کریم میفرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى؛ و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جایگاه اوست»
نکته دوم : بازتاب عملی ترس از خدا صرف این نیست که انسان چشم خود را بمالد و گریه کند بلکه باید از عاقبت آنچه مىترسد دوری کند. لذا خائف واقعی همت خود را به دقت کردن در عاقبت احوال خود مصروف مىنماید . و مجاهده با نفس و شیطان و مراقبه احوال و محاسبه اعمال خود را در سرلوحه برنامه زندگی اش قرار می دهد . ( معراجالسعادة ج : 2 ص : )
182
نکته سوم : برخی عواملی که موجب می شود تا انسان ها از خوف الهی غافل شوند به شرح ذیل می باشد
بىخبرى انسان ها از عظمت و جلال خدا، و جهل به مؤاخذه و عقاب روز جزا، و سستى اعتقاد، و ضعف یقین در اینها غفلت و فراموشى از محاسبه روز قیامت، و بى التفاتى به «اهوال» و عذابهاى آن روز پر وحشت اطمینان و خاطر جمعى به رحمت پروردگار، یا مغرور شدن به طاعات و اعمال خود.( معراجالسعادة ج : 2 ص :190 )
امام صادق علیه السلام: اَرج الله رَجاءَ لایجرّئک عَلی مَعصیتِه و خَف اللهَ خوفاً لا یؤیسُک مِن رَحمته؛ به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند. (جها د با النفس،ح109)
نتیجه اینکه هیچ منافاتی بین ترس از خدا به معانی ای که بیان شد و عبادت عاشقانه خدا وجود ندارد و إن شاء الله همه ما توفیق این گونه عبادت را پیدا نماییم. و همیشه بکوشیم برمعرفت صحیح خویش نسبت به خدای متعال بیافزاییم .
يکشنبه 4/2/1390 - 13:15
تست های هوش و روان شناسی و سرگرمی
|
این تست "آزمایش سازگاری" شرکت انگلیسی "براس بنت" بر سوالات کلیدی درباره وضع مالی، پیوندهای خانوادگی، فرزندان و آرزوهایی است که اغلب زوجها میخواهند به آن برسند و سوالاتی که در صورتی که ازدواج آنها از هم گسیخته شود، و به طلاق منجر شود، باید به آن پاسخ دهند، متمرکز است.
روت باس یکی از کارشناسان این شرکت انجام این امتحان را به آزمونهای شغلی هنگام استخدام تشبیه میکند. او میگوید: "هر کسی که به طور واقعی به یک رابطه متعهد باشد، اشکالی در بیان کامل و علنی اطلاعاتی که در این سوالها از او پرسیده میشود، نمیبیند؛ در غیر این صورت از خودتان باید بپرسید، چرا؟"
در این آزمون از افراد در مورد وضع مالیاش، میزان شراکت زوجین در اندوختهها، نوع روابط با خانواده و بستگان نزدیک و دوستان، اینکه آیا بچه میخواهند یا نه، دیدگاه مذهبیشان، عاداتشان در مورد خرج کردن پول و طرحهای شغلیشان سوال میشود.
این هم نسخهای از این آزمون برای علاقمندان:
مسائل مالی -
آیا میزان اندوختهها طرف مقابل را میدانید؟ در مورد شریک شدن در این اندوختهها چه نظری دارد؟ آیا نظرتان در مورد پسانداز کردن مشابه است؟
-
آیا یکی از شما میخواهد پولی را که یک طرف میخواهد صرف خریدن یک ماشین جدید کند، صرف پرداخت بیمه بازنشستگی کند؟
-
آیا میخواهید منابع مالیتان را یکی کنید یا میخواهید همه چیز جدا باشد؟ حساب مشترک باز میکنید یا حسابهای جداگانه؟ آیا در این حساب مشترک به طور یکسان پول واریز میکنید یا به نسبت درآمدتان؟
آیا بدهیهای همسرتان را از پولی که در نظر دارید برای خرید خانه جمع کنید، خواهید پرداخت؟ ارتباطات خانوادگی -
چه نوع رابطهای با اعضای خانواده و سایر بستگان همسرتان دارید؟ آیا آنها با شما مراوده دارند؟ آیا در همان محل سکونت شما زندگی میکنند؟ آیا مهربان و یاریرسان هستند؟ آیا بیش از اندازه در امور خانوادگی شما دخالت میکنند؟ آیا مشکل عمدهای با آنها داشتهاید؟
فرزندان -
آیا میخواهید بچهدار شوید؟ چند تا بچه میخواهید؟ چطور میخواهید بچههایتان را بزرگ کنید؟ چه نوع ارزشهایی را میخواهید به فرزندانتان منتقل کنید؟ آیا در مورد فرستادن بچهها به مدرسه دولتی یا خصوصی اختلافنظر دارید؟
اوقات فراغت -
آیا در اوقات فراغت تفریحات مشترکی دارید؟ آیا در مورد تفریحات علائق مشابهی دارید یا نه؟ برای مثال اگر شما دوست دارید ایام تعطیلات را کنار ساحل دراز بکشید، همسرتان میخواهد کوهنوردی کند؟
سبک زندگی -
هدف شما چه نوع سبک زندگی است؟ کجا میخواهید زندگی کنید؟ آیا علاقه دارید زمانی کولهبارتان را ببندید و در خارج شهر زندگی کنید؟
خرج کردن -
آیا عادت به خریدن کفشها یا وسائل الکترونیک گرانقیمت دارید؟ آیا خرید یک چیز به خصوص را
برای زندگیتان ضروری میدانید، در حالیکه همسرتان آن را اسرافکاری میداند؟
آیا اعتیادات پنهانی دیگری دارید که برای آنها پول خرج کنید: برای مثال کیف، شکلات، فوتبال و ...
کار -
آیا انتظار دارید به شیوهای سنتی با همسرتان زندگی کنید: زن خانه دار و مرد نانآور؟ چه کسی امور مالی را سامان خواهد داد؟ آیا مسئولیت انجام کارهای خانه به یکسان تقسیم خواهد شد؟
-
چه کسی مسئولیت پرداخت صورتحسابها را خواهد داشت؟
صداقت -
آیا هنوز علاقهای به زنان و مردان قبلی زندگیتان دارید؟ | |
يکشنبه 4/2/1390 - 13:11
شخصیت ها و بزرگان
بر اساس شاهنامه و روایت های نزدیک به آن ، جنگ های ایران و توران تا دوره پادشاهان سلسه بعدی ، به نام کیانیان ادامه می یابد ؛ اما در این رشته جنگ ها رویداد های فرعی ولی مهم دیگری هم رخ داده اند که در این قبیل آثار نیامده است و نوشته های دیگر بدان ها پرداخته اند.یکی از این روایت ها حماسه مشهور آرش کمانگیر است که در زمان منوچهر – و به روایتی هم در روزگار پادشاهان پس از او یعنی نوذر پسر منوچهر یا زو پسر تهماسب – رخ داده است.
در رشته جنگ های ایرانیان و تورانیان ، افراسیاب ، شاه توران سپاه ایران را به عقب می راند و بخش هایی از سرزمین ایران را اشغال می کند . این وضعیت دیر زمانی ادامه می یابد و کار بر هر دو سپاه تنگ و می شود. سرانجام پادشاهان دو کشور تصمیم به پایان جنگ می گیرند و برای تعیین مرز میان دو کشور ، ایرانیان پیشنهاد می کنند که از سپاه ایران کسی از فراز کوه البرز یا طبرستان تیری پرتاب کند و جای فرود آن مرز دو کشور شناخته شود . تورانیان با اطمینان از کوتاه بودن تیرپرتاب ایرانیان ، این پیشنهاد را می پذیرند.
به فرمان پادشاه ایران از چوب عود و پر عقابی و آهنی برگرفته از کوهی خاص ، تیری می سازند و به تیراندازی کهنسال اما ورزیده به نام آرش می سپارند . افراسیاب که بر تیر نشانی نهاده ، به نظاره می ایستد . آرش با تمام توان خود تیر را پرتاب می کند ، چندان که پیکرش بی جان بر زمین می فاتد ، اما حماسه ای می آفریند که نامش را جاودانه می سازد . در روایت ها آمده است که آرش به هنگام بر آمدن آفتاب تیر رها می کند و تیر تا فرو رفتن آفتاب در پرواز است و سر انجام در ناحیه بلخ ، در افغانستان امروز فرود می آید . افراسیاب شگفتزده از این رویداد ، ناچار سپاه خویش را به پشت مرز تعیین شده می برد و ایرانیان این پیروزی و رهایی از تنگنای چندین و چند ساله را جشن می گیرند.
بر پایه برخی روایت ها ، با مرگ زو دوران حکومت نخستین ساسله ایرانی ، موسوم به پیشدادیان ، به پایان می رسد . در این زمان افراسیاب با آگاه شدن از مرگ پاشاه ایران ، شرایط را برای یورشی دوباره به ایران زمین مناسب می بیند . پس لشکری مهیا می سازد و تا شهر ری پیش می آید.
تندیس آرش گمانگیر در بروجرد
داستان آرش از داستان های حماسی ایران زمین است و حکایت پهلوانی است (آرش) که برای تعیین مرز ایران و توران،از فراز البرز تیری از کمان خود پرتاب می کند و به قول سیاوش کسرایی:
“آری آری جان خود در تیر کرد آرش کار صدها صد هزاران تیغه شمشیر کرد آرش”
و پس از جستجوی بسیار تیر آرش را پیدا می کنند اما نه بر روی زمین بلکه نشسته بر تناور ساق گردویی !
درود ای واپشین صبح ای سحر بدرود :
که با آرش تو را این آخرین دیدار خواهد بود
به صبحِ راستین سوگند
به پنهان آفتابِ مهربارِ پاکبین سوگند
که آرش جان خود در تیر خواهد کرد
پس آنگه بی درنگی خواهدش افکن
زمین می داند این را
که تن بی عیب است و جان پاک
نه نیرنگی به کار من نه افسونی
نه ترسی در سرم نه در دلم باک است
درنگ آورد و یکدم شد به لب خاموش
نفس در سینه ها بیتاب میزد موج
آرش كمانگیر در كاخ سعدآباد
شنبه 3/2/1390 - 16:12
آشپزی و شیرینی پزی
فسنجون شمال " آغوز قاتق " یکی از غذا های اصلی گیلان به حساب میاد و خیلی هم پر طرفداره . معمولاً شمالی ها از فسنجونه ای شهرهای دیگه که معمولاً شیرین پخته میشه زیاد خوششون نمیاد و به دلیل تفاوت مزه و طعم فسنجون شمالی با فسنجون شهرهای دیگه زیاد حاضر نیستند که این غذای خوشمزه شمال رو تو شهر های دیگه تجربه کنند.
تو رو خدا واسه شمالیها فسنجون شیرین درست نکنید !!!!!
مواد لازم :
رب انار 1 ق غذا خوری
گردو تقریباً 300 گرم که خوب سائیده شده باشه
گوشت مرغ به میزان لازم حدود نصف مرغ و یا خوتکا (نوعی اردک وحشی ) که فسنجون رو محشر میکنه
رب گوجه فرنگی ۱ ق غذا خوری
گلپر بسته به میزان دلخواه (بعضی ها هم نمیریزند)
نمک و فلفل و زردچوبه به میزان دلخواه
فسنجون تو ظرف سفالی گمج مزه دیگه ای میده که منم پیشنهاد میکنم که در صورت امکان تو گمج درست بشه .
طرز تهیه :
اول آب رو جوش میارم بعد رب انار با کمی زردچوبه بهش اضافه میکنم و مرغ می زارم بپزه.
بعد از اینکه مرغ پخت مرغ و در میاریم و گردو رو به همون صورت که مثل یه گلوله کپل آروم توی ظرف قرار میدین.(البته میشه همزمان هم گردو رو بهش اضافه کرد یعنی نیاز نیست حتماً مرغ پخته شده رو خارج کنیم )
بعد در قابلمه تون رو طوری قرار بدین که کمی باز باشه.
دیگه به هیچ عنوان خورش رو هم نمی زنیم تا گردوها خودش رو باز کنه که بعد از مدتی این شکلی میشه.
حالا باید هر چند وقت همش بزنیم چون وقتی گردو خودشو باز میکنه ته نشین میشه و ممکنه ته بگیره.
معمولاً فسنجون بین 2 تا 4 ساعت به خوبی جا می افته .
به همین راحتی به همین خوشمزگی . نوش جانتان
شنبه 3/2/1390 - 15:59
سلامت و بهداشت جامعه
شکستن قلنج انگشتان عادت غلطی است و موجب ساییدگی زودرس مفاصل آن میشود.
متأسفانه عادت رایجی بین مردم وجود دارد و آن این است که شکستن قلنج مفاصل دست که با صدایی هم همراه است، کار خوبی محسوب میشود، در حالی که هر چه بیشتر این کار صورت گیرد، مفاصل انگشت خراب میشود.
عارضه ساییدگی زودرس مفاصل بین انگشتی مهمترین نتیجه این کار غلط است و پس از مدتی درد مفاصل را در پی خواهد داشت , عادت نادرست دیگری هم بین مردم وجود دارد و آن کشیدن انگشتان برای صدادادن به ویژه انگشت شصت دست است.
اگر 3 روز پیاپی انگشت شصت را با دست دیگر به سمت بالا بکشیم مفاصل انگشت شصت درد میگیرد که بسیاری اوقات علت آن را متوجه نمیشویم.
این کار فشار به مفصل وارد میکند، خلائی در مفصلهای انگشتان وجود دارد که این صدا را پس از تحمل فشار ایجاد میکند و آسیب زیادی به مفاصل میزند.
منبع : farsnews.com
شنبه 3/2/1390 - 15:50
شعر و قطعات ادبی
صبح شده آفتاب اومده
وای جواب مامان جونو
اول جامو جمع می کنم
حاضر می شم برای ورزش
با صابون خوشبو، می شورم دست و رو مامانم واسه من یه چایی می ریزن | من تازه از خواب پا شدم
ای خدا چی بدم
بعد چایی رو دم می کنم
ورزشهای ساده و نرمش
صورتم می شه از پاکی چو گلها
بوسم هم میکنن، میگن: بفرما |
شنبه 3/2/1390 - 15:45