جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم
به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را
به یاد یار دیرین کاروان گم‌کرده رامانم
که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را
بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی
چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را
چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی
که در کامم به زهرآلود شهد شادمانی را
سخن با من نمی‌گوئی الا ای همزبان دل
خدایا با که گویم شکوه‌ی بی همزبانی را
نسیم زلف جانان کو؟ که چون برگ خزان دیده
به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را
به چشم آسمانی گردشی داری بلای جان
خدایا بر مگردان این بلای آسمانی را
نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتن
که از آب بقا جوئید عمر جاودانی را
استاد شهریار
ای علی ای شاهكار اوستا آفرینش !
ای جمالت جلوه گاه ذات پاك كبریایی !
ای علی ای دست تو دست توانای الاهی !
ای علی ای حكم عالمگیر تو حكم خدایی .
***
ای علی نام تو و داغ تو را در سینه دارم
من بلوح سینه دردآشنا نقش تو كندم
هر دم آهنگ علی برخیزد از نای وجودم
ای علی بشنو نوای عشق را از بند بندم .
***
رزم را یكتا سواری، فتح را تنها امیدی
هان! تویی شیر خدا سر حلقه شمشیر زنها
عدل را نیكو پناهی، رحم را تنها نشانی
هان! تویی یار یتیمان، یاور بیت الحزنها
***
شب نخفتی تا یتیم بی امان آرام گیرد
گرسنه ماندی كه خوان بی نوا بی نان نماند .
خون دل خوردی كه خون مردمی بیجا نریزد
خون خود را ریختی تا ظلم را بنیان نماند .
***
قصه های زورمندان دیدم و بسیار دیدم
چون علی در عرصه عالم هماوردی ندیدم
از بزرگان داستانها خواندم و بسیار خواندم ـ
راستی در آفرینش چون علی مردی ندیدم .
***
هر چه خواندم از علی سرمایه توحید من شد
من بنور شاه مردان یافتم راه خدا را
مكتب پیغمبران را او معلم بود و منهم ـ
در جمال پاك او دیدم جمال انبیا را .
***
هیچگه در آفرینش بی علی سیری نكردم
من به نور صبحگاهی دیده ام نور علی را
از خدا هرگز ندانستم جدا او را كه دیدم
روز و شب در گردش چرخ زمان دست ولی را .
***
قصه ها از پهلوانان خوانده ام، اما چه گویم؟
پهلوان هرگز نریزد اشك پیش مستمندان
لیكن ای آگه دلان! تاریخ می داند كه هر دم
دیده اند اشك علی را پیش روی دردمندان .
***
عاجزی در دست ظالم، ظالمی بدخواه عاجز
هر كه را غیر از علی دیدم، بدین هنجار دیدم
شاه مردان را بكوی دردمندان اشكریزان
لیك با گردنكش خود كامه، در پیكار دیدم
***
داستان پهلوانان را بسی خواندم ولیكن
زورمندان را نباشد رسم و راه مهربانی
جز علی شیر خدا كس را ندانم كز سر مهر ـ
اشك ریزد بر یتیمان در شكوه پهلوانی
***
روزها شیر خدا بود و دل مردم نوازش
شامها اندوه مردم بود و چشم اشكبارش
در جوانمردی فرید دهر بود آن بی همانند
لافتی الا علی، لاسیف الا ذوالفقارش .
***
ای علی ای تكسوار پهن دشت آفرینش !
من چه گویم، قطره وصف پهن دریا كی تواند؟
تو ابر مردی، یگانه گوهر بحر وجودی
بی قرینی در جهان، وین نكته را تاریخ داند .
***
آیه « الیوم اكملت لك دین » فاش گوید:
تو امید امتی، شاهنشه خم غدیری
ای علی! بر شانه پاك محمد پا نهادی ـ
تا بداند عالمی، در آفرینش بی نظیری .
***
گر بشر گویم تو را از گفته خود شرمگینم
ور خدا خوانم تو را، زاندیشه خود بیمناكم
فاش گویم، در تو دیدم جلوه ذات خدا را
وین سخن حق است و از آن نیست نه شرمم نه باكم .
***
چشم در راه تو دارم، ای شه آزاد مردان !
تا بتابی نوری از ملك ولایت در ضمیرم
راه حق پویم اگر نور تو گردد راهبانم
فیض حق یابم اگر دست تو باشد دستگیرم
(( مرداد ماه 1350 ))
*****
مهدی سهیلی
