• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 263
تعداد نظرات : 21
زمان آخرین مطلب : 3875روز قبل
اهل بیت
- گفت "چرا جای ضریح این پولها را به فقرا نمی دهند" - گفتمش "جانم این پولها را "فقرا" داده اند... برای ضریح!!"
این الـنـگو ها و گوشواره ها که شد خرج ضریح ؛
جای گـوشواره و الـنگوهـای غـارت رفـتـه ی کاروانت ؛
یا حسین جان ...



استقبال مردم از ضریح جدید امام حسین (ع) در شلمچه
پنج شنبه 23/9/1391 - 23:33
اهل بیت
دانشمند اخلاقی مرحوم محدث قمی رحمه‌الله می‌گوید: "سزاوار است روضه خوان (به ویژه در غیر ایام عاشورا) حالت‌های روحی مردم را مراعات کند. به اندازه‌ای ذکر مصیبت نماید که دل‌ها رمیده نشود و گفته‌ها سست نگردد، مثلاً مصیبت‌های بسیار فجیع و دلخراش را بر زبان نیاورد.ادامه مطلب را به نقل از وبلاگ زهیریان می خوانیم:

محدث فاضل، مورخ متبحر ، میرزا هادی خراسانی نجفی ـ ایده اللّه ـ برایم نقل کرد:

در عالم خواب دیدم، گویا در یکی از حجره‌های صحن امیرالمؤمنین علیه‌السلام هستم و همه امامان معصوم علیهم‌السلام ، یا بیشتر آنان در آن جا نشسته‌اند و مردی از بالای منبر برای آنان روضه می خواند، تا گفتارش به این جا رسید که شمر به سکینه گفت: «ای دختر خارجی!»، دیدم حضرت امیر علیه‌السلام از این سخن ناراحت شد و به سختی روی درهم کشید و رنگ چهره آن حضرت تغییر کرد. چون چنین دیدم، به آن مرد روضه‌خوان اشاره کردم و گفتم: بس کن! حال امیرالمؤمنین علیه‌السلام را نمی‌بینی؟

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: آن سخن هم که دیروز خودت گفتی، کمتر از این نبود. به یادم آمد که من دیروز مصیبت آویختن سر ابوالفضل علیه‌السلام از سینه اسب را خوانده بودم. عذر خواستم و توبه کردم."

 

نشرمکتوب/منبع: مجله حوزه، ش 47، ص 90 و 91
چهارشنبه 22/9/1391 - 14:50
اهل بیت
آنان بدون این‌که اکراهی برای همراهی سیدالشهداء(ع) داشته باشند؛ با آگاهی از سرنوشت خویش که آن حضرت از آن خبر داده بود، همراهی حق و حقیقت را بر زندگی ذلت بار و تحت ستم بنی امیه ترجیح دادند و در عاشورای خونین به چشمه حقیقت پیوستند.

در این نوشتار به اسامی و زندگینامه مختصری از شهدای کربلا که از طرف پدر با امام حسین علیه السلام نسبت برادری داشتند اشاره می‌کنیم تا این الگوها و انسان‌های برتر، شناخته شده و به دیگران شناسانده شوند.

الف: پسران شهید علی علیه السلام از ام‌البنین علیها السلام

فرزندان علی علیه السلام که از آن بانوی مکرمه در رکاب امامشان - سیدالشهداء- به شهادت رسیدند عبارتند از:

۱- عبدالله بن علی(ع)
از وی با نام عبدالله اکبر(۱) و با کنیه ابومحمد(۲) یاد شده است. بنابر قول مشهور، نام مادرش «ام البنین» دختر حزام ذکر شده است.(۳)

بنابر گزارش‌هایی، عبدالله از برادرش عباس - که گفته شده در سن ۳۴ سالگی به شهادت رسید(۴) - هشت سال کوچکتر، اما از دیگر برادرانش بزرگ‌تر بوده است.(۵) بر این اساس او شش سال با پدر بزرگوارش زندگی کرد. درباره حضورش در کربلا و شهادتش تردید چندانی وجود ندارد؛ چنان که ابن سعد، این قتبیه، طبری، ابوالفرج، خوارزمی، شیخ طوسی و کسان بسیاری او را از شهداء قلمداد کرده‌اند.(۶)

۲- جعفر بن علی (ع)
برخی از او به ابوجعفر الاکبر تعبیر نموده(۷) و کنیه‌اش را ابوعبدالله ضبط کرده‌اند.(۸) امام علی علیه السلام به واسطه علاقه زیادی که به برادرش جعفر بن ابی طالب داشت، نام این فرزند را با او هم نام کرد.(۹) وی از برادرش عثمان که او نیز از شهدای کربلاست دو سال کوچک‌تر بوده است.(۱۰)

بسیاری از مورخان و ارباب مقاتل و تراجم، چون: یعقوبی، ابن سعد، ابوالفرج و شیخ طوسی او را از شهداء قلمداد کرده(۱۱) و شهادتش را پس از عبدالله دانسته‌اند.(۱۲)

مرحوم شیخ مفید نوشته است: غروب روز تاسوعا هنگامی که «شمر» امان نامه برای فرزندان «ام البنین» آورد، جعفر نیز همراه عباس بود و امان نامه را رد کرد.(۱۳)

۳- عثمان بن علی (ع)
مقریزی از وی با نام عثمان الاکبر(۱۴) و برخی با کنیه ابوعمرو(۱۵) یاد کرده‌اند. از علی علیه السلام روایت شده که درباره نام‌گذاری پسرش عثمان فرموده است: من او را به نام برادرم « عثمان بن مظعون» نام گذاری کردم.(۱۶)

گویند تولدش بعد از جعفر روی داد.(۱۷) برخی فاصله سنی او با عبدالله را دو سال(۱۸) و بعضی دیگر چهار سال ذکر کرده‌اند.(۱۹)

هر چند مورخانی چون مسعودی از او نام نبرده‌اند، اما در منابع معتبر دیگر، عثمان از شهدای کربلا قلمداد شده است؛ چنان که ابن سعد، ابن اعثم و طبری و ... از شهادتش خبر داده‌اند.(۲۰)

۴- عباس بن علی(ع)
از او تعبیر به عباس الاکبر(۲۱) و با کنیه ابوالفضل یاد شده است.(۲۲) مشهور سال تولدش را چهارمین روز از شعبان سال ۲۶ دانسته‌اند.(۲۳)
وی بزرگ‌ترین فرزند علی علیه السلام از ام البنین و آخرین شهید از میان برادران تنی‌اش(۲۴) و تنها فرزند آن بانوی مکرمه است که دنباله داشته و میراث برادرانش به فرزندان او رسید.(۲۵)

القاب مشهور آن حضرت: سقا، ابوقربه، قمر بنی هاشم(۲۶)، بطل العلقمی، حامل اللواء، الطیار، باب الحوائج، کبش الکتیبه گزارش شده است. مامقانی برای وی ۱۶ لقب برشمرده است.(۲۷)
وی به هنگام شهادت پدر بزرگوارش ۱۴ سال داشت، و نیز در نبرد صفین حاضر بود. اما پدر بزرگوارش به او اجازه نبرد نداد.(۲۸) او همه جا با حسین بود و هر سو که آن حضرت می‌رفت، عباس نیز روان می‌شد تا وقتی که به شهادت رسید.(۲۹)

ب: پسران شهید علی علیه السلام از دیگر زنان

۵- محمد بن علی (ع)
وی معروف به محمد اصغر است.(۳۰) در نام مادر وی و نیز در این که مادرش کنیز بوده یا آزاد گزارش همسانی ندارند: کلبی، ابن سعد، طبری و شیخ طوسی مادرش را کنیز معرفی کرده و از وی نام نبرده‌اند.(۳۱) در مقابل، بلاذری در عین حال که از کنیز بودن وی سخن گفته، نامش را «ورهاء» ضبط کرده است.(۳۲)

در منابع دیگر از این بانو به عنوان آزاد یاد شده است. یعقوبی نامش را «امامه» دختر ابی العاص - نوه پیامبر صلی الله علیه و آله از دخترش زینب ذکر کرده است.(۳۳)

هر چند عده‌ای از حضور وی در کربلا سخن نگفته و در آن تردید کرده‌اند، منابع بسیاری وی را از شهدای کربلا بر شمرده‌اند، چنان که نامش هم در منابع اهل سنت و هم شیعه به عنوان «شهید» ذکر شده است.(۳۴) ابن شهر آشوب در عین حال که از حضور محمد در کربلا خبر داده، متذکر شده است که او به دلیل بیماری به شهادت نرسید.(۳۵)

۶- ابوبکر بن علی (ع)
نام اصلی او مشخص نیست: برخی نامش را عبدالله(۳۶)، عده‌ای عبیدالله(۳۷) و بعضی نیز محمد اصغر دانسته‌اند.(۳۸)

قول مشهور، نام مادرش را «لیلی» دختر مسعود نهشلی ذکر کرده‌اند.(۳۹) در مقابل برخی مادرش را ام البنین دختر حزام کلبی(۴۰) دانسته‌اند.

منابع بسیاری او را از شهداء بر شمرده‌اند(۴۱) ، با این وجود برخی، چون: طبری ابوالفرج، و ابن شهر آشوب در شهادت او تردید کرده‌اند.(۴۲)

شیخ مفید نیز نامش را در ردیف شهدای کربلا آورده، اما در شمارش اولاد علی علیه‌السلام ابوبکر را کنیه محمد اصغر دانسته است.(۴۳)

۷- ابراهیم بن علی(ع)
ابن قتیبه، ابن عبد ربه و منابع بسیاری، از حضور ابراهیم در کربلا و شهادتش خبر داده‌اند.(۴۴) بنا به نوشته ابوالفرج، در منابع انساب ذکری از وی به میان نیامده است. در عین حال او از محمد بن علی بن حمزه نقل کرده است که ابراهیم در روز «طف» به شهادت رسید. همو و برخی دیگر، مادرش را کنیز دانسته‌اند.(۴۵)

۸- عمر بن علی(ع)
برخی از او نام عمر اکبر(۴۶) و کنیه ابوالقاسم یا ابوحفص(۴۷) یاد کرده‌اند. نام مادرش نیز به اختلاف گزارش شده است.

ابن سعد و یعقوبی نام مادرش را صهبا «ام حبیب» دختر ربیعه تغلبی دانسته و آورده‌اند که این زن را خالد بن ولید در عین التمر به اسارت گرفت و به مدینه آورد، اما این که در چه سالی امیرمومنان علیه‌السلام با او ازدواج کرد اطلاعی در دست نیست.(۴۸)

برخی دیگر، نام مادرش را لیلی دختر مسعود دارمی دانسته‌اند. بلاذری نوشته است که عمر بن خطاب او را هم نام خود کرد و به او غلامی بخشید.(۴۹) فخررازی عمر را کوچکترین فرزند علی علیه السلام دانسته است.(۵۰)

در خصوص حضور وی در کربلا میان ارباب مقاتل و تراجم اتفاق نظر وجود ندارد: خوارزمی، ابن شهر آشوب، مامقانی و برخی دیگر او را از شهداء قلمداد کرده‌اند. (۵۱)

ج: شهدای منسوب به امام علی(ع)

۹- عبیدالله بن علی(ع)
طبری نام مادرش را «لیلی» بنت مسعود نهشلی ذکر کرده و نوشته است که به گمان هشام بن محمد او در «طف» به شهادت رسیده است.(۵۲) ابوالفرج نیز از ابوبکر بن عبیدالله طلحی روایت کرده که وی در کربلا به شهادت رسیده، اما خود این قول را اشتباه دانسته است. وی و برخی مورخان دیگر بر این باورند که یاران مختار، عبیدالله را در روز «مزار» کشته‌اند.(۵۳)

قول مشهور، نام مادرش را «لیلی» دختر مسعود نهشلی ذکر کرده(۵۴)، اما خلیفه مادرش را «رباب» دختر امریء القیس کلبی ضبط کرده است.(۵۵)

کسانی چون خلیفه، شیخ مفید، طبری و برخی دیگر از شهادت وی خبر داده‌اند.(۵۶)

۱۰- عباس اصغر
ابن حزم و عمری نام مادرش را صهبا تغلبی، خلیفه، «لبابه» دختر عبیدالله بن عباس دانتسه‌اند.(۵۷)

در برخی منابع آمده است که او شب عاشورا در طلب آب روان شد و در شریعه فرات به قتل رسید.(۵۸)

۱۱- محمد اوسط بن علی (ع)
قول مشهور، نام مادر وی را « امامه» دختر ابی العاص (نوه دختری پیامبر صلی الله علیه و آله) دانسته است که علی علیه‌السلام به سفارش حضرت فاطمه علیها السلام با او ازدواج کرد.(۵۹)

بیشتر منابع وی را از شهدای کربلا به شمار نیاورده، اما برخی او را ملازم رکاب امام حسین علیه‌السلام دانسته‌اند که روز عاشورا پس از کسب اجازه از آن حضرت به نبرد با دشمنان پرداخت و پس از کشتن جمعی از آنها، لشکریان ابن زیاد او را احاطه و اسبش را پی نمودند و وی را به شهادت رساندند.(۶۰)

۱۲- عون بن علی (ع)
مادرش اسماء دختر عمیس خثعمی است که بسیاری از مورخان و صاحبان تراجم او را از پسران امام علی از «اسماء» دانسته‌اند.(۶۱)

بیشتر منابع درباره حضورش در کربلا سکوت کرده‌اند. با این حال، برخی از منابع - به خصوص متأخران - عون را از شهدای کربلا قلمداد کرده‌اند.

این دسته از منابع آورده‌اند که وی همراه امام حسین علیه‌السلام ار مدینه به کربلا آمد.(۶۲)

۱۳- عتیق بن علی (ع)
نام مادرش معلوم نیست، برخی مادرش را کنیز دانسته‌اند.(۶۳) افرادی چون ابن عماد خنبلی، دیاربکری، ذهبی و مظفر به شهادت او تصریح کرده‌اند.(۶۴) این در حالی است که در منابع متقدم، نامی از وی به میان نیامده است.

۱۴- جعفر الاصغر
هر چند نصی درباره شهادت او وجود ندارد؛ با این حال مظفر به گمان قوی او را از شهدای کربلا قلمداد کرده است. زیرا وی معتقد است آن تعداد از فرزندان ذکور علی علیه‌السلام که در کربلا نبوده‌اند، به عدم حضورشان اشاره شده است؛ مثلاً آمده است: محسن سقط شد و محمد بن حنفیه در مدینه ماند.(۶۵) ضمن آن که امیرمومنان فرزندی به نام جعفر الاصغر داشته است.(۶۶)

۱۵- عبدالرحمن
برخی ، به همان استدلال پیش او را از شهداء به شمار آورده‌اند.(۶۷) گفته شده مادر وی کنیز بوده، اما اطلاعات دیگری از وی ارائه نشده است.(۶۸)

۱۶- عبدالله الاصغر
نامش به عنوان شهید در برخی منابع متقدم آمده است. در اعیان الشیعه و برخی منابع دیگر نیز از وی یاد شده و آمده است که او پس از شهادت فرزندان امام حسن علیه السلام به میدان شتافت و پس از کشتن تعدادی از سپاه دشمن به دست زجر بن قیس به شهادت رسید.(۶۹)

۱۷- قاسم بن علی (ع)
ابن شهر آشوب وی را از شهدای کربلا دانسته است.

۱۸- یحیی بن علی (ع)
نام مادرش «اسماء» دختر عمیس دانسته شده است.(۷۰) برخی منابع از شهادت او در کربلا گزارش داده و آورده‌اند که سر بریده‌اش را عمیر بن حجاج کندی حمل می‌کرده است.(۷۱) در مقابل گزارش‌هایی دال بر وفات یحیی در زمان پدرش علی علیه‌السلام در برخی منابع انعکاس یافته است.(۷۲)

پی نوشت‌ها:

۱- المجدی/ ص ۱۵.
۲ - المجدی/ ص ۱۵.
۳ - الطبقات/ ج۳/ ص ۱۴.
۴- لباب الانساب/ج۱/ ص ۳۰۷.
۵- مقاتل الطالبین/ ص ۸۲.
۶ - الطبقات الکبری/ج۳/ص ۱۴؛ المعارف/ ص ۸۸؛ تاریخ طبری/ج۵ / ص ۱۵۳؛ مقاتل الطالبین/ ص ۸۲؛ و رجال طوسی/ ص ۸۶.
۷ - الطبقات الکبری /ج۳/ ص ۱۴؛ انساب الاشراف/ج۲/ ص ۴۱۲.
۸ - المجدی/ ص ۱۵.
۹ - ابصار العین / ص ۳۵.
۱۰ - همان / ص ۳۵.
۱۱ - الطبقات الکبری/ ج۳/ ص۱۴؛ تاریخ یعقوبی /ج۲/ ص ۲۱ و الاصیلی/ ص ۵۸.
۱۲ - ابن اعثم/ الفتوح / ج ۵/ ص ۲۰۷؛ تاریخ طبری/ج۵/ ص ۱۵۳.
۱۳ - الارشاد/ج۲/ ص ۸۹.
۱۴ - مقریزی/ اتعاظ الحنفاء، تحقیق جمال الدین سیال/ ص ۶.
۱۵ - المجدی/ ص ۱۵.
۱۶ - مقاتل الطالبین/ ص ۸۴.
۱۷ - ریاحین الشریعه/ج۳/ص ۲۹۲ – ۲۹۳.
۱۸ - ابصار العین/ ص ۳۴ و انصار الحسین/ ص ۶۸.
۱۹ - بحرالعلوم/ مقتل الحسین/ ص ۳۱۵.
۲۰ - الطبقات الکبری/ج۳/ ص ۱۴؛ تاریخ یعقوبی/ج۲/ ص ۲۱۳ و اخبارالطوال/ ص ۲۵۷.
۲۱ - انساب الاشراف/ج۲/ ص ۴۱۳.
۲۲ - مقاتل الطالبین/ ص ۸۴.
۲۳ - فرسان الهیجاء/ج۱/ ص ۱۸۷.
۲۴ - مقاتل الطالبین/ ص ۸۴.
۲۵ - انساب الارشراف/ج۲/ ص ۵۰۴.
۲۶ - مقاتل الطالبین/ ص ۸۴.
۲۷ - تنقیح المقال/ ج۲ / ص ۱۲۸.
۲۸ - اعیان الشیعه/ ج ۷ / ص ۴۲۹.
۲۹ - اخبار الطوال ص ۲۵۷.
۳۰ - الطبقات الکبری/ ج ۳/ ص ۱۴.
۳۱ - جمهره النسب/ ج۱ / ص ۱۳.
۳۲ - انساب الاشراف / ج۲/ ص ۴۱۳.
۳۳ - تاریخ یعقوبی /ج۲ / ص ۲۱۳.
۳۴ - الطبقات الکبری/ ج۳ / ص ۱۴.
۳۵ - مناقب / ج۴/ ص ۱۲۲.
۳۶ - ابن اعثم/ الفتوح/ ج ۵.
۳۷ - وسیله الدارین/ ص ۲۵۵.
۳۸ - التنبیه و الاشراف/ ص ۲۷۵.
۳۹ - الطبقات الکبری/ ج۳/ ص ۱۴.
۴۰ - الامامه و السیاسه / ج۲/ ص ۶.
۴۱ - تاریخ خلیفه/ ص ۱۴۵.
۴۲ - تاریخ طبری/ ج۵/ ص ۱۵۴؛ مناقب/ ج۴/ ص ۱۲۲؛ و مقاتل الطالبین/ ص ۸۶.
۴۳ - الارشاد/ ج۱/ ص ۳۵۵.
۴۴ - الامامه و السیاسه/ ج۲ / ص ۶؛ عقد الفرید/ ج۵ / ص ۱۳۶؛ مناقب/ ج۴/ ص ۱۱۲؛ و مقتل الحسین/ ج۳/ ص ۴۷.
۴۵ - مقاتل الطالبین/ ص ۷۸۷؛ الامامه و السیاسه /ج۲ / ص ۷؛ و مناقب / ج ۴/ ص ۱۲۲.
۴۶ - الطبقات الکبری/ ج۳/ ص ۱۴.
۴۷ - المجدی/ ص ۱۵.
۴۸ - الطبقات الکبری/ ج۳/ ص ۱۱۴.
۴۹ - جمل من انساب الاشراف/ ج۲/ ص ۴۱۳.
۵۰ - الشجره المبارکه/ ص ۱۸۹.
۵۱ -مقتل الحسین / ج۲/ ص ۲۸.
۵۲ -تاریخ طبری/ ج۵/ ص ۱۵۳ و ۱۵۴.
۵۳ - الطبقات الکبری/ ج۵/ ص ۸۸ و ۸۹.
۵۴ - الطبقات الکبری/ ج۵/ ص ۸۸.
۵۵ - تاریخ خلیفه/ ص ۱۴۵.
۵۶ - تاریخ خلیفه/ ص ۱۴۵؛ الارشاد/ ج۱ / ص ۳۵۴.
۵۷ - اتعاظ الحنفاء/ ص ۷.
۵۸ - وسیله الدارین / ص ۲۶۲.
۵۹ - الطبقات الکبری / ج۳/ ص ۱۴.
۶۰ - تنقیح المقال / ج۳/ ص ۸۳.
۶۱ - الطبقات الکبری/ ج۳/ ص۱۴.
۶۲ - ذخیره الدارین / ص ۱۶۶.
۶۳ - الامامه و السیاسه / ج۲ / ص ۶.
۶۴ - بطل العلقمی / ج۳ / ص ۵۳۰.
۶۵ - بطل العلقمی/ ج۳ / ص ۵۱۴.
۶۶ - المجدی / ص ۱۲.
۶۷ - بطل العلقمی /ج۳/ ص ۵۳۰ و ۵۳۱.
۶۸ - المجدی / ص ۱۲.
۶۹ - مناقب/ ج۴/ ص ۱۲۲.
۷۰ - المجدی/ ص ۱۲.
۷۱ -اسرارالشهاده / ج۳/ ص ۴۷۵.
۷۲ - لباب الانساب/ ج۱/ ص ۳۳۲.

کتاب نامه

۱- ابن اعثم کوفی، الفتوح، تحقیق علی شیری، ج۵، چاپ دوم: بیروت دارالاضواء، ۱۱۴۱۱ق.
۲- مقریزی، احمد بن علی، اتعاذ الحنفاء باخبار الائمه، تحقیق جمالالدین سیال، چاپ دوم: قاهره، لجنه التراث الاسلامی، ۴۱۶ ق، ۱۹۹۶م.
۳- ابن حزم، جمهره انساب العرب، چاپ اول: بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۳.
۴- ابن سعد،الطبقات الکبری، تحقیق عبدالقادر عطاء، ج۳، چاپ دوم: بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸ ق.
۵- ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، چاپ دوم: بیروت دارالاضواء، ۱۴۱۲ ق.
۶- ابن فندق، لباب الانساب، تحقیق مهدی رجایی و محمود مرعشی، ج ۱، چاپ اول، نشر کتابخانه آیت‌الله مرعشی.
۷- اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، شرح و تحقیق سید احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه.
۸- عمری المجدی فی انساب الاطلبیین، تحقیق احمد مهدوی دامغانی، چاپ اول، نشر کتابخانه آیت الله مرعشی.
۹- بلاذری، جمل من انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و زرکلی، ج۲، چاپ اول: بیروت دارالفکر، ۱۴۱۷ ق.
۱۰- خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ ق.
۱۱- دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، ج ۲، چاپ اول، بیروت دارالاضواء، ۱۴۱۰ ق.
۱۲- المعارف، تحقیق ثروت عکاشه، چاپ ششم، الهیند المصریه العامه للکتاب.
۱۳- دینوری، ابوحنیفیه، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، چاپ اول: قاهره، منشورات الشریف الرضی. ۱۹۶۰ م.
۱۴- سماوی، محمد؛، ابصار العین، قم، افست مکتبه بصیرتی.
۱۵- شیخ طوسی، رجال، چاپ اول، نجف ، المکتبه الحیدریه، ۱۳۸۰ ق.
۱۶- شیخ مفید، الارشاد، تحقیق موسسه آل البیت، ج۱، چاپ اول، قم ، انتشارات الموتمر العالمی، ۱۴۱۳ ق.
۱۷- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، بیروت.
۱۸- کلبی، جمهره النسب، ج۱، چاپ اول، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۷ق.
۱۹- محلاتی، ذبیح الله، فرسان الهیجاء، ج۱، چاپ دوم، مرکز نشر کتاب، ۱۳۹۰ ق.
۲۰- مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ دوم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵.
۲۱- یعقوبی، احمد بن واضح، تاریح یعقوبی، ج۲، چاپ ششم، بیروت، دارصادر، ۱۴۱۵ ق.
۲۲- مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، نجف، مطبع المرتضویه، ۱۳۵۲ق.
۲۳- موسوی زنجانی، سید ابراهیم، وسیله الدارین، چاپ دوم، بیروت ، موسسه الاعلمی للمطبوعات ۴۰۲ ق. ۱۹۸۲ م.
۲۴- ابومخنف، مقتل الحسین، چاپ دوم، ق، منشورات رضی، مطبعه امیر، ۱۳۶۲.

منبع : الف

چهارشنبه 22/9/1391 - 14:49
اهل بیت
 امام حسین علیه السّلام فرمود: درست است فرمایش رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم که فرمود:
«افضل الاعمال بعد الصلوة ادخال السرور فی قلب المؤمن بما لا اثم فیه»؛ بهترین اعمال بعد از نماز، وارد کردن شادی در دل مؤمن است به آنچه گناهی در آن نباشد.

من غلامی دیدم خوراک خود را به سگی می دهد گفتم در چنین حال غذایت را می دهی؟
گفت: ای فرزند رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم من غمگین هستم به شادی او شادی می جویم برای اینکه صاحب من یهودیست می خواهم از او جدا بشوم، پس امام علیه السّلام به سوی صاحبش با دویست دینار آمد یهودی گفت: غلام فدای قدمت و مال را برگردانید.

حضرت فرمود: مال را بخشیدم یهودی گفت قبول کرده و به غلام بخشیدم.
حضرت فرمود: غلام را آزاد کرده و تمام مال را به او بخشیدم.

همسر یهودی گفت: اسلام آوردم و مهریه ام را به شوهرم بخشیدم.
یهودی گفت: من هم اسلام آورده و این خانه را به او بخشیدم.

منبع: چهره درخشان حسین بن علی علیه السّلام، ص ۱۱۸.
سه شنبه 21/9/1391 - 7:4
اهل بیت
 آیت‌الله خامنه‌ای درباره‌ی اهمیت مقوله‌ی «تغییر محاسبه» می‌گویند: «براى او [دشمن] تنها راه، منحصر در این است كه ملت ایران و مسئولین ایران در نهایت به یك محاسبه‌اى برسند كه احساس كنند ادامه‌ى این راه به صرفشان نیست. دشمن می‌خواهد این محاسبه را بر ذهن شما تحمیل كند.» دكتر محمدحسین رجبی دوانی، در گفتاری به بیان اینموضوع پرداخته است.

حسن بن علی علیه‌السلام را زنده تحویلت دهیم یا مرده؟!
امام مجتبی علیه‌السلام در موقعیتی به امامت رسید كه معاویه عملیات روانی سنگینی را علیه امیرالمؤمنین راه‌انداخته بود، اما وصله‌های این جنگ روانی به امام مجتبی نمی‌چسبید. ایشان كه مثلاً با اصحاب جمل -كه معاویه نهایت سوءاستفاده را از این جنگ علیه علی علیه‌السلام كرده بود- نجنگیده بود تا بتوانند بگویند كه او با اصحاب پیغمبر و همسر پیغمبر جنگیده است.

لذا معاویه فرصت نداد كه امام مجتبی مستقر شود. معاویه دو توطئه علیه حضرت شكل داد؛ یكی ترور امام بود كه نافرجام ماند. دیگری هم افرادی را به كوفه و بصره -دو مركز حكومت امام- فرستاد تا با ایجاد فتنه، این شهرها را به هم بریزند. امام مجتبی این توطئه را هم كشف و خنثی كرد. معاویه وقتی دریافت كه به این روش‌ها نمی‌تواند موفق شود، لشكركشی كرد و در حالی كه امام مجتبی هنوز به او كاری نداشت، به عراق لشكر كشید تا آن‌جا را اشغال كند. لذا امام مجبور شدند كه آماده‌ی نبرد باشند. امام می‌خواستند برای این‌كه جامعه را در جهت الهی آماده كنند، اول كوفه را سر و سامان دهند و مردم را از آن بدبختی و بی‌بصیرتی رها سازند و سپس به سراغ معاویه بروند كه این‌چنین نشد.

بعد از شهادت مظلومانه‌ی امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، بسیاری از مردم كوفه منقلب شدند و در اثر این احساس پشیمانی، امام مجتبی را با میل و رغبت به رهبری برگزیدند و با ایشان بیعت كردند، اما وقتی دیدند كه امام برای جنگ اعلام آماده‌باش كرده است، اطاعت نكردند. لذا علیّ بن حاتم طائی و دیگران آنها را سرزنش كردند كه چه شده كه شما در اطاعت از خلیفه كوتاهی می‌كنید؟ بالاخره گروهی بسیج شدند، ولی با انگیزه‌های گوناگون و بی‌میلی. حتی گروهی از خوارج هم آمدند كه حساب امام حسن را از امیرالمؤمنین جدا كرده بودند. می‌گفتند ایشان فرق می‌كند با علی كه -نعوذبالله- كافر شده بود، اما حسن این‌گونه نیست و نوه‌ی پیامبر هم هست. ضمناً آنها جنگ با معاویه را تحت هر پرچمی و زیر فرمان هر كسی قبول داشتند.

امام مجتبی می‌دانستند مردمی كه در صفین با معاویه جنگیدند، یكپارچه‌تر و منسجم‌تر بودند، اما الان كه مردم این‌گونه ناهمگون هستند، قطعاً خیلی زود به هم می‌ریزند. لذا در نظر داشتند كه تصفیه‌ای كنند و البته می‌دانستند كه در كوفه هم نمی‌توانند این كا را بكنند. پس وقتی كه به مدائن رسیدند، سخنانی ایراد كردند و اعلام كردند: آنهایی كه انگیزه‌های‌ غیر الهی دارند، كنار بكشند. سپاه حضرت به‌هم ریخت؛ اول خوارج گفتند كه او نیز مانند پدرش حرف‌هایی می‌زند كه بوی كفر می‌دهد و كنار كشیدند. یك عده‌ای هم كه برای غنیمت یا به خاطر رؤسایشان آمده بودند، كنار كشیدند. لشكر از هم پاشید. یعنی با كاری كه معاویه كرد، آن برنامه‌ریزی امام حسن به‌هم خورد.

در این مقطع هم كه امام می‌خواست یك پالایشی انجام دهد و افراد صالح را برای ریشه‌كن كردن فتنه برگزیند، باز هم با خیانت آن افراد میّسر نشد. حتی به خود امام حمله كردند و ایشان را مجروح ساختند. فضا به‌گونه‌ای شد كه برخی فرماندهان سپاه امام حسن علیه‌السلام نامه به معاویه نوشتند كه تو تعیین كن حسن را زنده تحویلت دهیم یا مرده. معاویه همین نامه‌ها را فرستاد برای امام و گفت با این‌ها می‌خواهی با من بجنگی؟! هنوز جنگ‌نكرده می‌خواهند تحویلت دهند!

قطعاً امام حسن علیه‌السلام راضی به صلح نبود و این را در محاسبات خودش ندیده بود، چرا؟ چون امام علیه‌السلام با مردم اتمام حجت كرد. گفت شما از پیامبرتان شنیده‌اید كه خلافت بنی‌امیّة حرام است. پس اگر رضای خدا و سعادت آخرت را می‌خواهید، این پیشنهاد صلح را من پاره می‌كنم، من جلو و شما پشت سرم جنگ كنید. اما اگر دنیا را با لذّات آن می‌خوهید، صلح را بپذیرید. آنان فریاد زدند كه: دنیا دنیا.

دوست و دشمن به دنبال تغییر محاسبه امام حسین علیه‌السلام
امام حسن را كه شهید كردند، معاویه بر خلاف مفاد صلح‌نامه شروع كرد به بیعت‌گرفتن برای یزید. با ترفندهایی كه او داشت، توانست از عالَم اسلام -به غیر از چهار نفر- بیعت بگیرد. اگر خلفای قبلی خود را خلیفه‌ی رسول‌الله می‌دانستند، معاویه تعبیر «خلیفةالله» را برای خود و پسرش به كار برد. حتی در تاریخ آمده كه معاویه گروهی به نام «مُرجعه» را راه‌انداخت و حمایت كرد كه می‌گفتند ما چه‌كار داریم كه حاكم اسلامی گناهی كرده یا نه؟ روز قیامت خود خدا به حسابش می‌رسد و ما او را اطاعت می‌كنیم تا امور بگذرد.

به همین دلیل بود كه وقتی یحیی بن سعید، برادرِ حاكم مكه نتوانست جلوی امام حسین علیه‌السلام را بگیرد، به امام گفت: آیا از خدا نمی‌ترسی كه از جماعت بیرون می‌شوی و میان مردم تفرقه می‌افكنی؟ تو داری خلاف می‌كنی تو داری وحدت مردم را كه بر یك امامی به نام یزید گرد آمده‌اند، به‌هم‌ می‌زنی. یا وقتی مُسلم را دستگیر كردند، به او گفتند: ای تفرقه‌افكن نافرمان! بر امام خود خروج كرده‌ای و اتحاد مسلمانان را بر هم زده‌ای! البته مسلم هم خیلی زیبا جواب ‌داد كه: به‌خدا قسم معاویه بدون اجماع نظر مسلمین و با زور و تزویر آمد و حق امیرالمؤمنین، وصیّ پیامبر را غصب كرد و خود را بر جامعه تحمیل كرد. آنها بودند كه بذر فتنه و تفرقه را بین مردم پاشیدند.

با این وجود، ابتدا تنها حضرت امام حسین علیه‌السلام، عبدالله بن عمر بن خطاب، عبدالرحمن بن أبی‌بكر و عبدالله بن زبیر بیعت نكردند. نهایتاً هم تنها كسی كه با یزید بیعت نكرد، اباعبدالله الحسین علیه‌السلام بود.

۱۵ رجب سال ۶۰ هجری كه معاویه مُرد و تنها ۱۱ روز بعد -با احتساب فاصله‌ی بین شام و مدینه- امام حسین را بین بیعت یا قتل مخیّر ‌كرد. یزید به ولید بن عُتبه -حاكم مدینه- نامه نوشت كه اصلاً به حسین بن علی مهلت نده. اگر بیعت كرد كه هیچ، وگرنه سر او را جدا كن و برای من بفرست.

امام ناچار شدند به مكه بروند. چهار ماه و پنج روز امام در مكه بودند تا این‌كه مردم كوفه برای ایشان نامه فرستادند. البته امام به نامه‌ها بسنده نكردند و این در حالی بود كه حتی امضای شیعیان برجسته‌ای مانند سلیمان بن صرد یا حبیب بن مظاهر پای نامه‌ها بود. حتی در یك روز بیش از ۶۰۰ نامه به امام رسید، اما امام اكتفا نكردند و مسلم بن عقیل را به كوفه فرستادند تا به امام گزارش كند كه اگر كوفیان همان‌گونه هستند كه در نامه‌هایشان نوشته‌اند، امام حسین راهی كوفه شود. مسلم بن عقیل كه به كوفه رفت، گروه‌های چند هزار نفری با ایشان بیعت كردند.

جاسوسان یزید به او نامه نوشتند كه مسلم بن عقیل به كوفه آمده و اگر می‌خواهی كوفه را از دست ندهی، یك فرد مقتدر را به كوفه بفرست. از آن طرف امام به كوفیان پاسخ دادند كه من به سوی شما حركت خواهم كرد. محاسبات امام این بود كه به كوفه بیایند و از آن‌جا به همراه مردم در برابر حكومت فاسق یزید و بنی‌امیة بایستند، اما با فرستادن عبیدالله به كوفه ورق برگشت. یزید كاری را كه حاكم مدینه نتوانست به انجام برساند به عبیدالله محول كرد؛ یعنی یا از حسین بیعت بگیرد یا او را بكشد. این در حالی بود كه مسلم با دیدن شور و اشتیاق كوفیان، به امام نامه نوشت و از ایشان خواست كه به كوفه بیایند.

وقتی امام از مكه به سمت كوفه حركت كرد، برخی حتی از روی دلسوزی خواستند امام را منصرف كنند یا در تصمیم امام ایجاد شبهه كنند. برخی می‌گفتند: مگر ندیدی با پدر و برادرت چه كردند؟ پس به آن‌جا نرو. محمد بن حنفیه گفت: برو به طرف مرزهای یمن. یا به امام پیشنهاد می‌دادند كه از شهرها دوری كن و راه بیابان را در پیش بگیر و سپس افرادی را به شهرها بفرست تا برای شما بیعت بگیرند و اگر قبول كردند كه چه بهتر، اگر هم نپذیرفتند و با دیگری بیعت كردند، دین و خرد شما آسیب نخواهد دید. عبدالله بن عمر بن خطّاب به امام گفت كه من از پیغمبر شنیدم كه حسین در این سفر كشته خواهد شد. امام به او فرمود: تو كه این را می‌گویی، باید مرا یاری كنی. او قبول نكرد و با چشمانی اشكبار با امام خداحافظی كرد. عبدالله بن جعفر از روی دلسوزی رفت از حاكم مكه برای امام امان‌نامه ‌گرفت و هنگامی كه امام در راه كوفه بود، باشتاب خودش را به امام ‌رساند كه برگردید و با شما كاری ندارند. یا فرزدق در راه امام را دید و به ایشان گفت كه آقا نروید؛ این‌ها دل‌هایشان با شما است و شمشیرهایشان علیه شما است. حتی عبدالله بن عباس -پسرعموی امیرالمؤمنین- جسارت را از روی دلسوزی به جایی رسانید كه به حضرت گفت: اگر می‌توانستم، موهای جلوی سرت را می‌گرفتم و می‌كشاندم تا به این سفر نروی.

این تردیدافكنی‌های خودی‌ها در برابر تصمیم راسخ امام، بسیار سنگین بود برای امام. صبركردن در برابر چنین مسئله‌ای برای حضرت چه‌بسا از صبر بر شهادت عزیزانشان هم سنگین‌تر بوده باشد، اما چرا امام حسین علیه‌السلام تصمیم و محاسبه‌ی خود را تغییر ندادند؟ زیرا اگر امام می‌خواست برگردد، تكلیفش را انجام نداده بود و زیر سؤال می‌رفت كه شما عامل ادامه‌ی حكومت یزید هستید. می‌گفتند شما علیرغم دعوت عمومی نیامدی و به حرف چند نفر كه گفتند اوضاع عمومی كوفه به هم ریخته، منصرف شدید، در حالی كه ما نامه‌ها نوشته بودیم. حال آن‌كه با حركت امام علیه‌السلام آنها در تاریخ رسوا شدند و ننگ و عار برایشان ماند.

منبع:khamenei.ir

سه شنبه 21/9/1391 - 7:0
اهل بیت

بدون تردید، نهضتی که سید‌الشهدا(ع) با تقدیم خون پاک خویش، اهل بیت و یاران باوفایش به پا کرد، نهضتی جاودانه خواهد بود که در طول تاریخ تا روز قیامت استمرار خواهد یافت. با وجود این، برای زنده نگه‌داشتن این نهضت عظیم، راه‌هایی وجود دارد. نوشتار حاضر با تأکید بر دیدگاه‌های حضرت آیت‌الله جوادی آملی در این خصوص، متکفل بررسی آنهاست.

اهتمام به زیارت اربعین

اولین راه زنده نگه‌داشتن نهضت سیدالشهدا(ع)، اهتمام به زیارت اربعین است. امام حسن عسكری(ع) فرمودند: «نشانه‏های مؤمن و شیعه، پنج چیز است: اقامه نماز 51 ركعت، زیارت اربعین حسینی، انگشتر در دست راست‌كردن، سجده بر خاك و بلند گفتن بسم‌الله الرحمن الرحیم.» (تهذیب، جلد 6، ص 52)

مراد از نماز 51 ركعت، همان 17 ركعت نماز واجب روزانه به اضافه نمازهای نافله است كه جبران‏كننده نقص و ضعف نمازهای واجب است؛ بویژه اقامه نماز شب در سحر كه بسیار مفید است. نماز 51 ركعت به شكل مذكور از مختصات شیعیان و ارمغان معراج رسول‌خدا(ص) است. شاید سر ستودن نماز به وصف معراج مؤمن این باشد كه دستورش از معراج آمده است و نیز انسان را به معراج می‏برد.

موارد دیگری نیز كه در روایت یاد شده، همگی از مختصات شیعیان است؛ زیرا فقط شیعه است كه سجده بر خاك دارد و نیز غیرشیعه است كه یا بسم‌الله الرحمن الرحیم را نمی‏گویند یا آهسته تلفظ می‏كنند. همچنین شیعه است كه انگشتر به دست راست كردن و نیز زیارت اربعین حسینی را مستحب می‏داند.

مراد از زیارت اربعین، زیارت چهل مؤمن نیست؛ زیرا این مسأله اختصاص به شیعه ندارد و نیز «الف و لام» در كلمه «الاربعین» نشان می‏دهد مقصود امام عسكری(ع) اربعین معروف و معهود نزد مردم است؛ خلاف كلمه «اربعین» در بسیاری از روایات كه بدون «الف و لام» آمده است؛ مانند این روایت امام صادق(ع): «من حفظ من أحادیثنا أربعین حدیثاً بعثه الله یوم القیامه عالماً فقیهاً.» (کافی، ج 1، ص 49)

اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست كه از نشانه‏های ایمان است، بلكه طبق این روایت در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است. برپایه این روایت، همان‏گونه كه نماز ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثه كربلا نیز ستون ولایت است.

به دیگر سخن، براساس فرموده رسول‌خدا(ص) عصاره رسالت نبوی(ص) قرآن و عترت است؛ «انى تارك فیكم الثقلین... كتاب‌الله و... عترتى اهل بیتى».(بحارالانوار، ج 89، ص13)عصاره كتاب الهی كه دین خداست، ستونی دارد كه نماز است و عصاره عترت نیز ستونش زیارت اربعین است كه این دو ستون در روایت امام عسكری(ع) در كنار هم ذكر شده است؛ اما مهم آن است كه دریابیم نماز و زیارت اربعین انسان را چگونه متدین می‏كنند.

هدف اساسی سالار شهیدان نیز تعلیم و تزكیه مردم بوده است و در این راه، هم از طریق بیان و بنان اقدام كرد و هم از راه بذل خون جگر كه جمع میان این راه‌ها از ویژگی‏های ممتاز آن حضرت‌(ع) است.

خلاصه آن كه رسالت رسول‌اكرم (ص) تعلیم كتاب و حكمت از یك‌سو و تزكیه نفوس مردم از سوی دیگر بود تا هم جاهلان را عالم نماید و هم گمراهان را هدایت كند و در نتیجه، جهل علمی و جهالت عملی را از جامعه جدا سازد. همین دو هدف در متن زیارت اربعین سالار شهیدان(ع) تعبیه شد؛ چنان‏كه منشأ ددمنشی منكران رسالت و دشمنان نبوت، حب دنیا و شیدایی زرق و برق آن بود و عامل مهم توحش منكران ولایت و دشمنان امامت نیز همان دلباختگی به دنیا بود كه در بخشی از زیارت اربعین به آن اشارت رفته است: «و تَغطْرَس و تَرَدی فى هوا.»

گریه بر امام حسین(ع)

دومین راه زنده نگه داشتن نهضت امام حسین(ع)، گریه بر وی است. براساس نقلی معروف از حضرت سكینه(س) بالای بدن مطهر امام حسین(ع)، ایشان به این اصل كلی سفارش كردند كه هر حادثه تلخی پیشامد كرد، آن را بهانه كنید و برای من اشك بریزید: «أو سمعتم بغریب أو شهید فاندبونى؛ هرگاه داستان غریب یا شهیدی را شنیدید، برای مظلومیت من گریه كنید» (مستدرک الوسائل، ج 17، ص 26)؛ زیرا اگر امام حسین(ع) به خلافت می‏رسید، دیگر غریب یا شهیدی وجود نداشت.

بنابراین، اصل كلی این است كه هر حادثه تلخ و ناگواری را باید بهانه كرد و برای سالار شهیدان اشك ریخت؛ نه آن‏كه افراد داغدیده برای تسكین عواطف و احساسات خود آن حضرت(ع) را بهانه كنند و برای التیام زخم خویش اشك بریزند و ندبه نمایند و بین این دو گونه عزاداری فرق وافر است زیرا محصول یكی تعزیت برای حضرت امام حسین(ع) است و نتیجه دیگری تسلیت برای خود؛ هر چند ممكن است بهانه قرار دادن واقعه جانسوز كربلا هم بی‏اثر نباشد.

وجود مبارك سیدالشهدا(ع) فرمودند: «انا قتیل العبره» (بحارالانوار، ج 44، ص 280)؛ یعنی من كه به هدف اِحیای حق و نابودی باطل كشته شدم، باید عَبَرات داشته باشم؛ به به گزارش فرهنگ نیوز : طوری كه چشمان علاقه‏مندان به سالار شهیدان پر از اشك شود و آن اشك فراوان از شبكه چشم خارج گردد و به صورت انسان عبور كند تا عَبَرات بشود.

این سنت حسنه، آثار فراوانی دارد، از جمله این كه محبت اهل‌بیت(ع) در قلب شیعیان حضور پیدا می‏كند؛ آن‌گاه دوست امامان معصوم(س) هرگز فكر و راه و روش آنان را رها نمی‏كند؛ زیرا رهبری جوارح به دست و دل است و زمامداری قلب را محبت به عهده می‏گیرد و دلِ دوستان حسین بن‏علی‌(ع) جوارح را به صَوْب صراط مستقیم رهنمود می‏شود.

گرفتن خونبهای امام حسین(ع)

سومین راه زنده نگه داشتن نهضت سیدالشهدا(ع)، گرفتن خونبهای امام(ع) است. به باور آیت‌الله جوادی آملی، وظیفه شیعه این است كه عالم و عادل شود؛ یعنی خوبی‏ها را بشناسد و به آنها عمل كند و دستورهای دینی را نصب‏العین خود قرار دهد و با دشمنان دین بستیزد. در ایام سوگواری سالار شهیدان، دستور داده شده كه شیعیان در دیدار یكدیگر، دو جمله را بگویند: یكی جمله «اعظم الله اُجورنا و اُجوركم بمصابنا بالحسین(ع)» و دیگری عبارت «و جعلنا و ایاكم من الطالبین بثاره مع ولیه المهدی من آل محمد(ع)» (مفاتیح الجنان)

معنای جمله اول این است كه خدایا ما را در شمار عزاداران واقعی امام حسین(ع) به حساب آور كه اجر این مصیبت در نامه اعمال ما نیز ثبت و ضبط شود. معنای جمله دوم این است كه ما را جزو ادامه‏دهندگان راه آن حضرت(ع) قرار بده. «الطالبین بثاره»، یعنی توفیق گرفتن خونبهای آن حضرت(ع) را به ما عطا كن و این جزو شعارهای رسمی شیعه است.

در زیارت عاشورا به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بویژه به سالار شهیدان عرض می‏كنیم: با آنان كه تو با آنها اهل سازش بودی، سازش می‏كنیم و كسانی را كه با آنان در جنگ بودی، ما نیز با آنها در جنگیم؛ «انى سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم» (همان).

بنابراین، گریه برای سالار شهیدان ثواب فراوان دارد؛ ولی بخشی از برنامه امت اسلامی است. قسمت مهم‏تر رسالت امت، مسلح شدن و به جنگ دشمنان دین رفتن است كه احیانا شهادت، اسارت و جراحت را به همراه دارد. امروزه كه دشمن با تكنولوژی ماهواره و با قلم در صدد ضربه زدن به نظام اسلامی و مسلمانان است، باید دشمن و دشمنی را شناسایی كرد و با حكمت، موعظه حَسَن و جدال احسن تهاجم‏های فرهنگی وی را دفع نمود و از كیان اسلام دفاع كرد و اگر اجتهاد فرهنگی اثر نكرد، چاره‏ای جز جهاد نظامی همراه با روش سیاسی نیست.

بنابراین، وظیفه پیروان سالار شهیدان این است كه همراه گریه بر آن حضرت، دشمن خارجی و داخلی را بشناسند و با سلاح و صَلاح مناسب به جنگ او بروند و او را از پای درآورند.

منبع: کتاب شكوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی اثر حکیم متأله حضرت آیت‌الله جوادی آملی.
سه شنبه 21/9/1391 - 6:59
اهل بیت

به گزارش فرهنگ نیوز به نقل از فارس : دانشنامه امام زین‌العابدین(ع) بر روی پایگاه اینترنتی حوزه در فضای مجازی منتشر شد، این دانشنامه حاوی 135 مطلب شامل؛ گزیده کتاب، مقاله، چکیده پایان نامه، پرسش و پاسخ در قالب 12 نمایه اصلی و 8 نمایه فرعی از هم اکنون در اختیار شیفتگان و علاقه‌مندان خاندان عصمت و طهارت(ع) قرار گرفته است.

از جمله نمایه‌های اصلی این دانشنامه مذهبی می‌توان به امام(ع) در حوادث کربلا، دوران امامت، یاران امام(ع)، فضائل امام(ع)، آموزه‌های اخلاقی و رفتاری امام(ع)، سخنان و آثار علمی امام(ع)، امام در آیینه شعر و ادب و ویژه‌نامه‌های مربوط به ایشان اشاره کرد.

 

 

 

همچنین زندگینامه امام(ع)، پدر و مادر امام(ع)، فرزندان امام زین‌العابدین(ع)، خطبه امام(ع) در کوفه، خطبه امام(ع) در شام، امام سجاد(ع) و قیام‌های بعد از عاشورا، صحیفه سجادیه، رساله حقوق امام زین‌العابدین(ع) از جمله نمایه‌های فرعی این دانشنامه است.

بر اساس این گزارش، عناوین مقالات نیز شامل حوادث کربلا، امام سجاد(ع) و تداوم بخش عزت و افتخار حسینی، امام(ع)از کربلا تا شهادت، تلاش تبلیغاتی اهل‌بیت امام(ع) هست.

بر این اساس،‌ پایگاه حوزه از مجموعه پایگاه‌های مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی است که از سال 1377 وظیفه اطلاع رسانی علمی پیرامون موضوعات علوم اسلامی در قالب‌های متنوع مانند مقالات، مجلات، پرسش و پاسخ، پایان نامه و... را بر عهده دارد.

علاقه‌مندان برای استفاده از دانشنامه امام زین‌العابدین(ع) می‌توانند به اینجا مراجعه کنند.

يکشنبه 19/9/1391 - 22:23
اهل بیت

در پی اظهار نظر برخی از علما درباره عدم وجود مقدس حضرت رقیه بنت الحسین علیهماالسلام، مراجع عظام تقلید و علمای بزرگ عصر ما تاكید كردند تشكیك در اصل وجود مقدس حضرت رقیه علیهاالسلام، نه تنها ظلم به آن مظلومه و پدر بزرگوار ایشان، بلكه ظلم به اهل بیت علیهم السلام است.

از این رو بر آن شدیم تا در این نوشتار نظرات بزرگان و مراجع عظام تقلید را درباره این وجود نورانی از نظر بگذرانیم.

 

آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی (ره)

 

متن سخنرانى آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی (ره) در حرم حضرت رقیه علیهاالسلام در سال 1381 هـ ش:

 

مزار کنونى حضرت رقیه بنت الحسین علیهماالسلام در شام، از اول مشهور بوده، گویا حضرت امام حسین علیه السلام نشانى را از خود در شام به یادگارى سپرده است، تا فردا کسانى پیدا نشوند که به انکار اسارت خاندان طهارت علیهم السلام و حوادث آن بپردازند، این دختر خردسال گواه بزرگى است بر اینکه در ضمن اسیران حتى دختران خردسال نیز بوده اند ، ما ملتزم به این هستیم که بر دفن حضرت رقیه علیهاالسلام در این مکان شهرت قائم است، حضرت علیهاالسلام در این مکان جان سپرده و دفن شده است. ما به زیارتش شتافتیم، و باید احترام او را پاس داشت.

دفن این طفل خردسال (حضرت رقیه علیهاالسلام) در شام گواه بزرگ و نشان قوى از اسارت خاندان طهارت، و ستم روا داشته بر ایشان دارد، آن ستمى که تمام پیامبران از آدم تا خاتم بر آن گریستند، تا آنجا که خدا عزاى امام حسین علیه السلام را بر آدم خواند، از این رو احترام این مکان لازم است، به سخنان فاسد گوش فرا ندهید، و به سخنان باطلى که مى گویند: رقیه علیهاالسلام طفلى خردسال بیش نبود، گوش فرا ندهید، مگر على اصغر علیه السلام کودک خردسال نیست که در روز قیامت شاهدى خواهد بود، و موجب آمرزش گنهکاران شیعه خواهد شد ان شاء الله تعالى.

بنابراین بر همه واجب است احترام این مکان (محل دفن حضرت رقیه علیهاالسلام) را داشته باشند، و به سخنان فاسد و بیهوده اى که از گمراهى شیاطین است، گوش فرا ندهند و اعتنایى نکنند. ما با زیارت دختر امام حسین علیه السلام (رقیه علیها السلام) به خداوند متعال تقرب مى جوییم، آن دخترى که خود مظلوم بود، و خاندان وى همه مظلوم بودند. (1)

آیت‌الله‌العظمی مکارم شیرازی

 

شکی نیست که دختر کوچکی از امام حسین‌ علیه السلام در شام از دنیا رفت و در آنجا دفن شد و حرم فعلی منسوب به همان دختر است، اما این که نام آن دختر «رقیه» بوده یا نام دیگری داشته در بین دانشمندان اسلامی اختلاف نظر وجود دارد، هر چند معروف این است که نامش رقیه است. (2)

آیت‌الله‌العظمی نوری همدانی

 

در کتاب‌هایی چون کامل بهائی و نفس‌المهموم و کتاب‌های معتبر دیگر دختر خردسالی که برخی نام او را «رقیه» نامیده‌اند و در شام به شهادت می‌رسد، برای امام حسین‌ علیه السلام ذکر کرده‌اند و اگر کسی برای آن حضرت نذر کند، باید آن را ادا نماید و مضجع موجود در دمشق متعلق به آن حضرت است. (3)

آیت‌الله‌العظمی مبشّر كاشانی

 

قال الله تبارك وتعالی : « یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم و الله متم نوره و لو كره الكافرون »

هیچ گونه شك و شبهه ای درباره وجود مقدس حضرت رقیه بنت الحسین علیهماالسلام وجود ندارد و شواهد تاریخی نشان می دهد كه آن مظلومه بر اثر تحمل رنج ها و مصائبی كه در مسیر شام و آن چه در خرابه شام اتفاق افتاد ، در صغر سن از دنیا رفته و در دمشق مدفون شد ، تنها مطلب مورد بحث این است كه نام مبارك او رقیه بوده یا زینب یا اسم دیگری داشته ، سپس به اسم رقیه مشهور شده؟

و اما اشتهار اسم او به نام رقیه به این جهت است كه در مدفن این وجود مقدس و نورانی ، در دمشق ، نام رقیه بنت امیرالمومنین علیهماالسلام نوشته شده كه بدیهی است انتساب به "جد اعلی " ، متداول و معمول بوده است پس تشكیك در اصل وجود مقدس آن حضرت جرم و ظلم به آن مظلومه و پدر بزرگوارش ، بلكه ظلم به اهل بیت علیهم السلام است و شبهه پراكنان بدانند كه نور خدا هرگز خاموش نخواهد شد ، بلكه پیوسته بر تزاید و تجلیات بیشتر است. (4)

آیت‌الله‌العظمی علوی گرگانی

 

وجود حضرت رقیه سلام الله علیها از مسلّمات تاریخی است و اگر شبهه ای هم هست در اصل وجود ایشان نیست و بعضی از شبهات در نام مبارک او وجود دارد ولی این مسئله که دختری از امام حسین علیه السلام در شام مدفون است ، هیچ گونه شک و شبهه ای در آن وجود ندارد و توصیه ما به کسانی که این شبهات را نسبت به معتقدات دینی مردم وارد می کنند آن است که بدانند هیچ گونه نفعی نخواهند برد و فقط آخرت خود را خراب کرده اند و خود را مورد غضب امام حسین علیه السلام قرار داده اند و لذا خوب است که با این گونه مسائل خود را درگیر ننمایند. (5)

آیت‌الله‌العظمی روحانی

 

اولا راجع به حضرت رقیه سلام الله علیها اخیرا كتابی نوشته شده است و خیلی خوب اثبات نموده به این كه حضرت رقیه 3 ساله در خرابه شام از دنیا رفته و قبرش هم در آنجاست و معجزات زیادی هم نقل شده است و ثانیا قاعده ای  در فقه است بنام تسامح در ادله سنن ، مقتضی آن قاعده این است كه آنچه راجع به این دختر 3 ساله گفته اند شما هم نقل كنید و به زیارت او بروید همه اش بر طبق موازین شرع است ، من خودم چند سال قبل برای معالجه به لندن رفتم در برگشت ، لبنان از هواپیما پیاده شدم و چند روز در آنجا ماندم كه بروم سوریه برای زیارت آن خانم و الان هم از آن عمل خرسندم. (6)

آیت‌الله‌العظمی مظاهری

 

همین جا که به عنوان مرقد حضرت رقیه علیها‌السّلام مشهور است ، مرقد اوست و تشکیک کردن یک ظلم است آن هم ظلم به بچه مظلوم امام حسین علیه‌السّلام و همین شهرت راجع به مرقد مطهر حضرت زینب سلام‌الله‌علیها نیز هست و تشکیک در آن ظلم به حضرت زینب سلام‌الله‌علیها است و ظلم به حضرت زینب گناهش خیلی بزرگ است و ما در این گونه موارد نظیر سیادت اشخاص و قبور بزرگان چیزی جز شهرت نداریم و این شهرت در نظر همه فقها حجت بوده و هست. (7)

حجت الاسلام و المسلمین جاودان

 

این فرزند خردسال امام علیه السلام در ماخذ موجود و قدیمی اسم ندارد اما داستان شهادت ایشان با اندک تفصیل آمده است و آن را از آن ماخذ برای شما نقل می کنیم :

در کتاب «کامل بهائی» نوشته حسن بن علی بن محمد بن علی بن حسن طبری، معروف به عماد الدین طبری، در ص 179، ج دوم، چاپ اول، قم، مؤسسه طبع و نشر قم، 1376 شمسی می گوید:

در کتاب «حاویة در مثالب معاویة» آمده است که زنان خاندان نبوت در حالت اسیری، حال مردانی را که در کربلا شهید شده بودند، مخفی میداشتند و به پسران و دختران آنان میگفتند: پدرتان به سفر رفته و برمیگردد. پس از آنکه به دستور یزید زنان و کودکان اسیر را در جوار خانه یزید جای دادند، در میان آنان دخترکی چهار ساله شبی خواب دید. از خواب بیدار شد و گفت: بابام حسین کجاست؟ همین الآن او را در خواب دیدم و خیلی هم پریشان بود. زنان و کودکان، همه به گریه افتادند. سر و صدای گریه یزید را از خواب بیدار کرد. یزید گفت: چه خبر است؟ گفتند: بچه‏ای پدرش را میخواهد و برای همین زنان و کودکان گریه میکنند. یزید دستور داد: سر پدرش را ببرید و در کنار او بگذارید. مأموران یزید سر امام حسین را آوردند و در برابر چشمان آن بچه قرار دادند. دختر چهار ساله وقتی نگاهش به آن سر افتاد ترسید و فریادی برآورد و پس از آن بیمار شد و وفات کرد. (8)

پی نوشت:

1) سایت اطلاع رسانی آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی.

2) خبرگزاری مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (حوزه نیوز).

3،4،5،6) همان.

7) خبرگزاری های لبیک ، فارس ، تابناک (توسط خبرنگار اداره كل فرهنگی سازمان صداوسیما).

8) سایت اطلاع رسانی حجة الاسلام و المسلمین جاودان.

 

منبع : عقیق

يکشنبه 19/9/1391 - 22:21
اهل بیت

امسال نیز عاشقان اباعبدا... الحسین در جای جای میهن، یاد و خاطره شهدای دشت نینوا را گرامی داشتند و تصاویر ماندگاری از وفاداری خود به سالار شهیدان ثبت کردند. یکی از این تصاویر که در یکی از شهرستانهای استان گیلان ثبت شده است، پیکر بی‌سر حضرت اباعبدا... را نشان می‌دهد که علی‌اصغر(ع) را به سینه خود چسبانده و شیری روی پیکر آن حضرت خم شده است.

عکس مذکور در سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود و این سؤال را در ذهن مخاطبان پدید می‌آورد که چه ارتباطی میان واقعه عاشورا با این تصویر وجود دارد؟

 

شیری که بر پیکر سیدالشهداء(ع) می‌گریست!

با اندکی جست‌وجو، پاسخ را در صفحه 23 جلد چهارم «ناسخ التواریخ» چنین می‌یابیم: به نقل مردی از قبیله بنی اسد، پس از آن که حسین بن علی(ع) و اصحابش شهید شدند و سپاه کوفه از کربلا کوچ کرد، هر شب شیری از سمت قبله می‌آمد و به قتلگاه می‌رفت و بامدادان برمی‌گشت. یک شب ماند تا ببیند قضیه چیست. دید آن شیر بر جسد امام حسین(ع) نزدیک می‌شد و حالت گریه وناله داشت و چهره خود را بر آن جسد می‌مالید.

حجت‌الاسلام جواد محدثی ضمن نقل این موضوع در صفحه 286 کتاب فرهنگ عاشورا می‌نویسد: بر اساس همین نقل، در مراسم شبیه‌خوانی و تعزیه کربلا کسی در پوست شیر می‌رود و در میدان نبرد حاضر می‌شود و پس از آن که سید الشهداء(ع) شهید می‌شود، خود را بر پیکر او می‌رساند و بر پیکر آن حضرت می‌گرید و این صحنه موجب تأثر و گریه تماشاگران تعزیه می‌شود.اما اعتبار این روایت تا چه اندازه است؟

 

تأکید صاحبنظران بر غیرمعتبر بودن مقتل «ناسخ التواریخ»

آیت‌ا... محمد محمدی ری‌شهری، رئیس مؤسسه علمی-فرهنگی دارالحدیث و از بزرگترین حدیث‌پژوهان معاصر درباره مقتل «ناسخ التواریخ» و نویسنده آن چنین می‌نویسد: میرزا محمد تقی سپهر، مشهور به لسان الملک (م 1297 ق) از شاعران و منشیان دربار قاجار است. او در کنار کار دیوانی، مأمور شد تا کتابی را درباره تاریخ جهان از آدم (ع) تا آن زمان، بنگارد. [لغت‌نامه دهخدا: مدخل سپهر کاشانی] کتابی که همه آنچه را گفته‌اند و امکان وقوع دارد و محال نیست، در خود جای دهد، هر چند دور از ذهن باشد. او این تفصیل را در بخش مربوط به امام حسین (ع) حفظ کرده و از این رو «هر قصه را که در کتب معارف مورخین و محدثین» [ناسخ التواریخ: ج 1 ص 378] دیده، آورده است. او هر چند، گاه به گاه به نقد پاره‌ای منقولات دست می‌یازد، اما خود نیز اشتباهات تاریخی دارد و مطالب ضعیف به کتابش راه یافته است و از این رو با وجود استفاده اهل منبر و مرثیه از آن، نمی‌توان متفردات آن را معتبر دانست.

شهید آیت‌ا... سید محمدعلی قاضی طباطبایی هم اشتباهات «ناسخ التواریخ» را فراوان می‌داند و در کتاب «تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا» تأکید می‌کند که محتویات بدون مدرک ناسخ‌التواریخ قابل اعتماد نیست. شهید آیت‌ا... مرتضی مطهری نیز در جلد دوم کتاب «حماسه حسینی» هر چند مؤلف ناسخ التواریخ را متدین می‌خواند، اما تاریخش را چندان معتبر ندانسته و برخی اشتباهات تاریخی او را گوشزد می‌کند. به عنوان نمونه، استاد مطهری این نکته را بر لسان الملک خرده می‌گیرد که نوشته است: اسب امام حسین(ع) چهل تن را با لگد و دندان کشت و سپس به خیمه امام حسین (ع) بازگشت و چندان سر خود را به زمین کوبید که جان از تنش بیرون شد!

 

تدفین شهدای کربلا حداکثر دو روز پس از عاشورا

سؤال دیگری که در ذهن تداعی می‌شود این است: مگر پیکر مطهر سیدالشهداء(ع) چند روز پس از شهادت روی زمین بود که شیری هر شب بخواهد خود را بر بالین آن حضرت برساند؟

با نگاهی به مقاتل متقدم و معتبر، تمام آن‌ها بر تدفین پیکر مطهر سیدالشهداء(ع) یک یا دو روز پس از واقعه عاشورا تأکید دارند.«تاریخ الطبرى» (به نقل از حمید بن مسلم) در این باره می‌نویسد: ساکنان غاضریه (روستایى در منطقه کوفه، در نزدیکى‌هاى کربلا، منسوب به غاضره) از قبیله بنى اسد، حسین(ع) و یارانش را یک روز پس از شهادتشان به خاک سپردند. «أنساب الأشراف» و «المناقب، ابن شهر آشوب» نیز هر دو بر تدفین پیکر شهدا در فردای عاشورا اتفاق نظر دارند. گزارش خوارزمى در «مقتل الحسین(ع)» نیز چنین است: عمر بن سعد پس از جنگ عاشورا تا فردایش [در کربلا] ماند و کشتگانِ خود را گرد آورد و بر آنان نماز خواند و به خاکشان سپرد؛ ولى [پیکرِ] حسین(ع) و خاندان و یارانش را رها کرد. هنگامى که [عمر بن سعد و یارانش] به کوفه کوچ کردند و آنها را بر همین حال گذاشتند، ساکنان غاضریه، از قبیله بنى اسد، آمدند و یاران حسین را کفن کردند و بر آنان نماز خواندند و به خاکشان سپردند. آنان، 72 مرد بودند.

 

آیا علی‌اصغر روی سینه امام حسین(ع) قرار دارد؟

یکی دیگر از تحریفاتی که در گزارش واقعه عاشورا صورت گرفته و در عکس مذکور نیز قابل مشاهده است، تدفین علی‌اصغر روی سینه امام حسین(ع) است.

شهید آیت‌ا... سید محمدعلی قاضی طباطبایی در صفحه 176 کتاب «تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا» در این باره می‌نویسد:‎ این قضیه که امام سجاد(ع) علی‌اصغر را بر روی سینه حضرت سیدالشهدا(ع) گذاشت و دفن کرد، واقعیت ندارد؛ زیرا اوّلا،ً جنازه را در قبر بر طرف راست می‌خوابانند که رویش به طرف قبله باشد؛ اگر گفته شود: حضرت او را در مقابل سینه‌ امام، در زمین به طرف قبله گذاشت، باز حرفی است، اگر چه مدرک ندارد و ثانیاً، از جهت حکم شرعی، جنازه‌ طفل را روی سینه گذاشتن و آن‌طور دفن کردن چه صورت دارد، آیا جایز است؟ آیا می‌شود آن را به امام نسبت داد؟ و نقل این موضوع، یعنی گذاشتن جنازه‌ حضرت علی‌اصغر(ع) بر روی سینه‌ مبارک سیدالشهدا(ع) و نسبت آن به بعضی از بزرگان علما، اگر صحت داشته باشد از باب این است که آن طفل صغیر شهید از بس قلب مبارک سیدالشهدا(ع) را با تیر خوردنش سوزانید مثل این است که روی سینه‌ امام دفن شده است و در حالی نقل کرده‎اند که تمامی شهدای بنی‌هاشم در زیر پای امام مدفونند.

 

محل قبور شهدای کربلا کجاست؟

در پایان، این موضوع را مورد بررسی قرار می‌دهیم که تمام شهدای بنی‌هاشم در زیر پای امام حسین(ع) مدفون هستند. شیخ مفید در الإرشاد می‌نویسد: این 17 تن از هاشمیان بودند: برادران حسین و پسران برادرش و پسران دو عمویش، جعفر و عقیل، که همگى نزدیک پاى حسین(ع)در مرقدش مدفون هستند. گودالى برایشان کندند و همگى را در آن نهادند و بر آن، خاک ریختند، به جز عباس بن على که در همان جایگاه شهادتش، بر بند آب، در راه غاضریه، دفن شد و قبرش آشکار است.

در منابع دیگر نظیر «إعلام الورى» و «المناقب، ابن شهرآشوب» نیز آمده است: از قبرهاى برادران و خویشان حسین اثرى نیست و زائر به زمینى که نزدیک پاهاى امام است، با اشاره سلام مى‌دهد. على بن الحسین (على اکبر) هم میان آنان است و گفته مى‌شود که مدفن او از همه به امام حسین (ع) نزدیک‌تر است. یاران حسین که با او شهید شدند، گرد امام دفن شده‌اند و ما به تحقیق و تفصیل، قبرى براى آنان سراغ نداریم؛ اما تردید نداریم که «حائر حسینى» آنان را در بر دارد.

يکشنبه 19/9/1391 - 22:20
اهل بیت
زنانی كه در كربلا حضور داشتند، برخی از اولاد علی «ع» بودند، و برخی جز آنان، چه از بنی هاشم یا دیگران.

زینب، ام كلثوم، فاطمه، صفیه، رقیه و ام هانی، از اولاد اهل بیت علیهم السلام بودند، فاطمه و سكینه، دختران سید الشهدا«ع» بودند، رباب، عاتكه، مادر محسن بن حسن، دختر مسلم بن عقیل، فضه نوبیه، كنیز خاص امام حسین«ع» و مادر وهب بن عبد الله نیز از زنان حاضر در كربلا بودند.(1)

5 نفر زن كه از خیام حسینی به طرف دشمن بیرون آمدند، عبارت بودند از: كنیز مسلم بن عوسجه، ام وهب زن عبد الله كلبی، مادرعبد الله كلبی، مادر عمر بن جناده، زینب كبری «ع».

زنی كه در عاشورا شهید شد، مادر وهب بود، بانوی نمیریه قاسطیه، زن عبد الله بن عمیر كلبی كه بر بالین شوهر آمد و از خدا آرزوی شهادت كرد و همانجا با عمود غلام شمر كه بر سرش فرود آورد، كشته شد.

در عاشورا دو زن از فرط عصبیت و احساس، به حمایت از امام برخاستند و جنگیدند:

یكی مادر عبد الله بن عمر كه پس از شهادت فرزند، با عمود خیمه به طرف دشمن روی كرد و امام او را برگرداند.

دیگری مادر عمرو بن جناده كه پس از شهادت پسرش، سر او را گرفت و مردی را به وسیله آن كشت، سپس شمشیری گرفت و با رجزخوانی به میدان رفت، كه امام حسین«ع» او را به خیمه‏ ها برگرداند.(2)

دلهم، دختر عمر(همسر زهیر بن قین) نیز در راه كربلا به اتفاق شوهرش به كاروان حسینی پیوست. زهیر بیشتر تحت تأثیر سخنان همسرش حسینی شد و به امام پیوست.

رباب، دختر امرء القیس كلبی،همسر امام حسین«ع» نیز در كربلا حضور داشت، مادر سكینه و عبد الله. زنی از قبیله بكر بن وائل نیز حضور داشت، كه ابتدا با شوهرش در سپاه ابن سعد بود، ولی هنگام حمله سپاهیان كوفه به خیمه‏هی اهل بیت، شمشیری برداشت و رو به خیمه‏ها آمد و آل بكر بن وائل را به یاری طلبید.

زینب كبری و ام كلثوم، دختران امیرالمؤمنین«ع»،همچنین فاطمه دختر امام حسین«ع» نیز جزو اسیران بودند و در كوفه و... سخنرانیهی افشاگر داشتند.

مجموعه این بانوان، همراه كودكان خردسال، كاروان اسری اهل بیت را تشكیل می‏دادند كه پس از شهادت امام و حمله سپاه كوفه به خیمه‏ها، ابتدا در صحرا متفرق شدند، سپس به صورت گروهی و اسیر به كوفه و از آنجا به شام فرستاده شدند.


پی‏ نوشت ها:

   1ـ زندگانی سید الشهدا،عماد زاده،ج 2، ص 124، به نقل از لهوف، كبریت احمر و انساب الأشراف.

   2ـ همان، ص 236.
پنج شنبه 16/9/1391 - 14:45
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته