تبیان، دستیار زندگی

?

درد دلی با معبود 

یه گدا با بی حیایی اومده برا گدایی

می دونم من بدم اما تو خدایی،تو خدایی

تو خدای مهربونی،درد دلا رو میدونی

اینو از همه شنیدم هیچکسی رو نمیرونی

میدونی دلم سیاهه،کوله بار من گناهه

فاصله بین من و تو،تو خودت گفتی یه آهه

اشک و آه رمز وجوده،کار تو رحمت و جوده

اگه گفتم یا خدا شکر،همه از لطف تو بوده

ندارم چشم بهاری حتی نم نم اشک و زاری

این همه معصیت از من تو به رومم نمیاری

مهربونیت بی نظیره،دل به مهر تو اسیره

تا یکی میگه حبیبا عاشقت برات میمیره

آره، قلبی خسته دارم، گره های بسته دارم

همراه کوه گناهم توبه ی شکسته دارم

ای کریم از همه بهتر از گناه همه بگذر

ای عزیز از همه بهتر از خطای همه بگذر

?

یادمه کوچیک که بودم مامانم غروبای جمعه به گلای نرگس توی حیاطمون یه جور دیگه ای آب می داد....

نمی دونم این دل چشه...

همش غریبی می کنه.بهش میگم نگرد جای آقا که بیرون دل نمیشه...

جویند عاشقانت از هر دری نشانت

هستی تو در دل من این جست و جو ندارد

صبوری کن آقا،صبوری کن...

امروز که دفتر خاطراتمو ورق زدم،دیدم خالی شده از عطرتون...

دیگه عطر شما رو نمیده...

بوی دنیا و دلبستگی هاش رو میده...

دلم ریخت...

چه خبره؟

من جدام یا شما؟

من با شما نیستم یا شما با من؟

من با شما؟

من بی شما...

آقای مهربانم من خواهان فرصتی دوباره ام.

مرا دریاب که دل دریاییم بی تو مرداب است.

?

 حال مرا میخواهی بدانـــــی؟

  ملالی نیست جز دوری شما

?

   با آمدنش قصه بد آهنگ شده           

  این شهر پر از گلوله و سنگ شده    

  میخواستم از مرز دلت رد بشوم        

   گفتند نمی شود ببین جنگ شده        

؟

امروز 23 خرداد تولد دوست عزیزمون ghomghshte (آقا سعید) هستش.

تولد ایشون رو بهشون تبریک میگیم و براشون بهترین ها رو آرزو می کنیم.

سعید جان تولدت مبارک

?

من ره به خلوت عشق هرگز نبرده بودم

پیدا نمی شدی تو شاید که مرده بودم

پیدا نمی شدی تو شـــــــــاید که مرده بودم

پیدا نمی شدی تو شـــــــــــــــاید که مرده بودم

پیدا نمی شدی تو شــــــــــــــاید که مرده بودم

پیدا نمی شدی تو شــــــــاید که مرده بودم

پیدا نمی شدی تو شــــــــاید که مرده بودم

؟

خدایا!خدایا!می شنوم صدایت را : حی علی الصلاة

تو آن قدر بنده نوازی که روزی چند بار صدایم می کنی و مرا به خویش فرا می خوانی

اینک می خواهم به معراج بروم.سجاده ام این را می گوید.

می خواهم برای خانه ی دینم ستونی استوار بسازم.به سوی بهترین عمل می شتابم تا دژی بسازم در مقابل شیطان رجیم.

خدایا می دانم دوستم داری و رستگاری ام را می خواهی.پس گام هایم را بلندتر برمی دارم برای رسیدن به رستگاری.

خدایا کبریائیت مرا وا می دارد تا در برابرت رکوع و سجود کنم.

خدایا پیشانی ام را بر خاک می گذارم تا بندگی ام را جار بزنم.

و فریاد کنم که:

دوستت دارم ای خدای کریم و بنده نواز

خدایا هیچگاه مرا از خود جدا مکن

؟

   دلم شکسته تر از شیشه های شهر شماست   

 شکسته باد کسی که این چنین مان می خواست

؟

آنان که به کار عشق بودند استاد

کردند ز دست دیده و دل فریـــاد

از چشم خودت مراقبت کن ای دوست

تا آخرت تو را نداده است به باد

؟

آیا مــی دانید که نمـی دانید؟!