• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 605
تعداد نظرات : 586
زمان آخرین مطلب : 5285روز قبل
محبت و عاطفه

بزرگترین متهم قلبی است كه نمی داند برای چه می تپد

چهارشنبه 6/3/1388 - 7:6
محبت و عاطفه

روزی عشق از دوستی پرسید تفاوت منو تو در چیست؟ ... دوستی گفت: من دیگران را به سلامی آشنا میكنم تو به نگاهی، من آنان را با دروغ جدا میكنم تو با مرگ

چهارشنبه 6/3/1388 - 7:5
دانستنی های علمی
هر آنچه زیباست همیشه خوب نیست ، اما هر آنچه خوب است همیشه زیباست. گرفتاری انسان از زبان اوست  ازدواجی که به خاطر پول صورت گیرد ، برای پول هم از بین می رود ؟ کسی که به خود اطمینان دارد ، به تعریف کسی احتیاج ندارد
سه شنبه 5/3/1388 - 7:10
دانستنی های علمی
انسانهای بزرگ دو دل دارند : دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که می خندد و آشکار است.
سه شنبه 5/3/1388 - 7:9
دانستنی های علمی
قلب با دهان نسبت معکس و دارد ، آنان که قلبهایی بازتر و وسیع تر دارند دهانهایی بسته تر دارند !
سه شنبه 5/3/1388 - 7:7
دانستنی های علمی

دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی

برو زین چاه ظلماتی برون شو تا چهان بینی

دوشنبه 4/3/1388 - 15:8
دانستنی های علمی

كوشش براى تعریف دقیق واژه هاى (دین) و (اخلاق) به جایى نخواهد رسید, چون شمول معنى هریك از این دو واژه, گستره اى پهناور را كه به طرزى نامناسب مرزبندى شده است, در بر مى گیرد. فحواى این هر دو واژه, كم و بیش, مجموعه اى كاملاً منسجم از اعتقادات, اعمال, رهیافت ها و انگیزه ها را ایجاب مى كند. وجه مشترك این دو مفهوم این است كه هر دو آنها براى نحوه زندگى فردى یا جمعى اهمیت بنیادى دارند. پس اگر گفته شود این دو لاجرم رابطه تنگاتنگى باهم دارند, نباید موجب تعجب كسى شود. در واقع, بیش تر وقتها این طرز تلقى وجود داشته است كه اخلاق سراپا متكى به دین است و كسى كه دین ندارد اخلاق هم نمى تواند داشته باشد. حتى كسى چون جان لاكِ روشنفكر و اهل مدارا معتقد بود, آن كه زیر بار هیچ تكلیفى نمى رود, بر پاى بندى به خدا نشناسان مداومت دارد و این نیست مگر به این دلیل كه خدانشناس كسى است كه لاجرم قانون شكنى اخلاقى مى كند; با آن كه امروزه غالباً كسى دعویى افراطى از این دست ندارد, هنوز بارها گفته مى شود كه هر اخلاقى با دین شروع مى شود, به گونه اى كه اگر آدمیان هرگز دین نمى داشتند هیچ گاه نمى توانستند نزاكت واخلاق بیاموزند

 

منبع : کتابخانه / مقالات

دوشنبه 4/3/1388 - 15:7
دانستنی های علمی
آیا می دانستید ......؟
نود و هفت درصد از مردم وقتی یه خودکار بهشون میدی اولین چیزی که می نویسن اسمشونه
متوسط میدان دید یک انسان در برگیرنده زاویه ای 200 درجه از محیط می باشد.
چشم بچه کوچولوها از بدو تولد تا هفته ششم الی هشتم اشک تولید نمی کنه
در صحرای بزرگ افریقا در فوریه سال 1979 برف بارید
گیاهانی که با آب گرم آبیاری می شوند سریعتر و بیشتر از گیاهانی که با آب سرد آبیاری می شوند رشد می کنند
اندازه چشمان ما از بدو تولد دیگر رشد نمی کند ولی بین و گوش هایمان همیشه در حال رشد کردن است
گربه ، شتر و زرافه ها تنها حیواناتی هستند که ریتم راه رفتن آنها بر پایه دو بار پای راست سپس دو بار پای چپ است به جای این که یه بار پای راست ویک بار پای چپ باشد.
پیاز حتی اگر پس از یک غذای پر چربی خورده شود باعث کاهش کلسترول خون می شود.
صدایی که شما رد هنگام (رفع خستگی از انگشتانتون ) از بند انگشتاتون می شنوید صدای ترکیدن حباب های گاز نیتروژن موجود در بند انگشتاتون است.
پشه های نر گیاهخوارن ، فقط ماده ها نیش می زنن
آیا می دانستید ....؟
دوشنبه 4/3/1388 - 15:3
خواستگاری و نامزدی
مهم این است که درک کنیم زن و مرد متفاوت هستند و اختلاف از جایی شروع می شود که ما تفاوت ها را درک نکنیم. اینجاست که اختلافات شروع می شوند و افراد می گویند ما با هم تفاوهم نداریم. این امر ثابت شده است که زن و مرد متفاوت آفریده شده اند و از نظر جسمی ، ژنتیکی و روحی روانی با هم تفاوت های زیادی دارند. با در نظر گرفتن تفاوت ها می توان درک کرد که هر کی از این دو می توانند خصوصیات خاص خود را داشته باشند که مختص جنس مذکر یا مونث می باشد و در همه افراد از آن نوع جنس بطور کم و یا زیاد مشاهده می شود. البته در همه موارد استثناهایی نیز وجود دارد. ولی در کل این خصوصیات و تفاوت ها می توانند در رفتار و اعمال انسان تاثیر به سزایی داشته باشند. به عنوان مثال گفته شده که مردها به دلیل شک خاص سیستم مغزی خود قادر نیستند در یک زمان چند عمل را با هم انجام دهند در حالی که زنان این توانایی را دارند که دریک زمان از حواس گوناگون خود استفاده نمایندو یا عنوان شده که زن ها در بیشتر موارد تفکرات خود رابه زبان می آورند در حالی که مردها کمتر چنین عملی را انجام می دهند و یا ثابت شده زن ها عاطفی تر هستند و موفقیت رادر روابط عاطفی می جویند در صورتی که مردها موفقیت را در حرفه و شغل خود دنبال می کنند.و از این قبیل مسائل که می توان در مورد آنها به تفصیل سخن گفت.آنچه حائز اهمیت می باشد این است که درک کنیم زن و مرد متفاوت هستند و دیگر این که دو موجود متفاوتی هستند که می خواهند در کنار هم به تکامل برسند و مکمل یکدیگر باشند. لذا برای رسیدن به این هدف باید درک کنند که احترام به تفاوت ها مهمترین اصل است.باید تفاوت ها را شناخت و آنها را درک کرد و به این تفاوتها احترام گذاشت. اختلاف از جایی شروع می شود که ما تفاوت ها را درک نکنیم و از طرفی بخواهیم حتی این تفاوت ها را تغییر دهیم و بخواهیم طرف مقابل را شبیه خود سازیم. اینجاست که اختلافات شروع می شوند و افراد می گویند ما با هم تفاوهم نداریم در اصل عدم درک تفاوتها مساوی است با عدم تفاهم

وقتی دو نفر تفاوت های یکدیگر را درک کنند و به همدیگر احترام بگذارند می توان گفت تفاهم و روابط سالم برقرار می شود و ...

 

 

Peyvandegolha
دوشنبه 4/3/1388 - 15:1
دانستنی های علمی

بعد از آن خمپاره ها آمدند.

ما نمى دانستیم كه خمپاره چیست؟ فقط مى شنیدم كه خورده خانه فلانى و چند نفر شهید شدند.

دریاقلى اوراق فروش طرف كوى ذوالفقارى زمینى داشت كه اسباب هایش در آنجا ول بود.

در آنجا كار مى كرد.

دریاقلى خبردار شد كه عراقى ها در حال آمدن هستند.

نمى دانم شاید هم دیده بود.

با عجله آمد.

همه بچه هایى كه باخبر شده بودند به مسجد آمدند.

این مسجد از همه جا شلوغ تر بود.

اما اسلحه اى نبود.

خدا خواست وگرنه با چند تا ام - یك و ژ3 چطور مى شد آبادان را حفظ كرد.را دیو مردم را راهنمایى مى كرد و از همه درخواست كمك داشت.

شهر به هم ریخته بود.

از پاسبان ها گرفته تا آدمهاى معمولى، پشت شان هم زنها همگى جلو رفته بودند.

بچه ها با دست خالى به پیشواز عراقى ها رفتند.

بسیارى از خانم ها آمده بودند تا دوره بهیارى ببینند كه بتوانند به مجروحین رسیدگى كنند.

شنیدم كه پرستاران بیمارستانهاى آبادان با خود قرص سیانور حمل مى كردند كه اگر خدا نكرده عراق مسلط شد خودكشى كنند.

آنها جریانات خرمشهر را شنیده بودند.

ساعت 5 صبح بود كه خبر آوردند عراقیها را كشته اند و آنهایى هم كه زنده مانده اند فرارى شده اند.

بالاخره ساعت ده و نیم - یازده صبح بود كه گفتند نیروهاى عراقى به عقب رانده شدند و من دوباره شروع كردم به پنجرگیرى.

آقاجان این بچه هاى آبادن خیلى مظلوم بودند.

تبلیغات هم از اینها چندان یاد نكرد.

همین مسجدى كه مى بینى شهداى زیادى داشت.

خیلى ها به این مسجد آمدند و رفتند، از همه جاى ایران.

یكى از آنها هم «عباس بختیارنیا» بود كه در همین مسجد پاس مى داد و وقت نگهبانى هم ذكر مى گفت.

او یك شب خواب دیده بود كه تیرى به او خورده و از پشتش خارج مى شود.

بچه ها توصیه مى كردند كه برود مرخصى، اما صبح همان روز وقتى كه روى پله هاى مسجد پاس مى داد، گلوله خمپاره اى در كنارش منفجر شد.

من پابرهنه دویدم.

هنوز به آستانه در نرسیده بودم كه پایم گرمى خون او را احساس كرد.

خیلى ناراحت شدم.

بچه ها مى گفتند عباس همانطور كه خواب دیده بود شهید شد.

صداى آونگ قبل از اذان بلند شده بود.كربلایى حسین بدون اینكه صحبتهایش را قطع كند رادیو كوچك خود را پشت میكروفن مسجد گذاشت: آقا...

این را هم بنویسید كه قدر این بسیجى ها را باید دانست.

اینها را تحویل شان بگیرید.

حیف اند! فردا اگر دوباره درگیرى بشود كس دیگرى به جز اینها براى مقابله نمى آید.

بنویس آقا یارى كنند بچه ها را.

اینهایى را كه شانس نیاوردند و شهید نشدند باید دستشان را بگیرند.

مبادا بیكار بمانند! مبادا به كس دیگرى محتاج باشند! حرفهاى بى تكلف كربلایى حسین كه در دریاى سینه اش موج مى زد، تشنگى نوارهاى كاست ما را برطرف كرد.

عكس یادگارى خودمان را در كنار تصویر شهداى آبادان، با كربلایى حسین مى گیریم و با مردى خداحافظى مى كنیم،كه اگر چه چشمهایش سویى نداشت،امابه راحتى مى شد پایدارى یك ملت را در سوى ایمانش دید.

دعوت «محمود» را براى صرف ناهار در مدرسه علمیه تازه تأسیس امام جعفر صادق(ع) روى چشم گذاشتیم.

این مدرسه هم براى خودش حكایتى است.

این را بعد از ناهار فهمیدیم.

یعنى بعد از آن آبگوشت پرملات كه با چند چاى لب سوز تكمیل شد.

فهمیدیم كه این عمارت دو طبقه خوش ساز تنها ساختمانى است كه در زیر گلوله باران ارتش عراق در این چند سال ساخته شده است.

این را نجارهاى اصفهانى كه در حال آب بندى در و پنجره حجره ها بودند به ما گفتند.

گفتند كه مسوول این مدرسه آقاى «دهدشتى» است و دست چپ خود را در اثر تركش خمپاره اى كه به حیاط مدرسه اصابت كرده از دست داده است.

آنها درباره یك معمار با ما صحبت كردند كه خونش در كنار حوض حیاط این مدرسه به زمین ریخت.

معمار «على مالگرد» چند سال در زیر گلوله ها و هواى شرجى و گاهى هم با دهان روزه بالاى داربست مى نشست و پیشانى حجره ها را با كاشیهاى فیروزه اى رنگ، نقش مى كرد.

آیات قرآن كریم با دست این معمار دزفولى روى این كتیبه ها چسبید تا حجره نشین هاى آینده این مدرسه از آن جدا نباشند.

با بدرقه محمود تا سرفرماندارى، از او جدا مى شویم و خود را به دست محله هاى خلوت آبادان مى سپاریم.

خیابانهاى بى عابر آبادان چیزى از دوقلوى زخمى خود، خرمشهر، كم ندارد.

گلوله هاى توپ و خمپاره همه جا را نشانه گذارى كرده اند.

خانه هاى سازمانى شركت نفت در خرمنى از پیچكها فرو رفته اند.

تركش هاى زمخت زورشان به لطافت پیچكها نرسیده است.

هواپیماهاى بى بال و پر از آشیانه هایشان جدا افتاده اند.

فرودگاه متروك آبادان را در هواى خاكسترى رنگ تماشا مى كنیم.

كوى ذوالفقارى و ایستگاه هفت حرفها دارند، از روزهایى كه دشمن براى به اسارت كشیدن شهرها آمده بود.

تصویر خمیده آبادان و خرمشهر در آبهاى كارون پیداست.

در حالى از آبادان جدا مى شویم كه در آن هواى خاكسترى، باران دوباره گرفته است و ما باید پا به پاى باران برگردیم.

فروردین 1368

 

 

منبع : کتابخانه تبیان

يکشنبه 3/3/1388 - 6:37
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته