ولایت
فقیه
شما نسل جوان
حوزههاى روحانیت باید زنده باشید، و امر خدا را زنده نگهدارید.
شما
نسل جوانید؛ فكرتان را رشد و تكامل دهید. افكارى را كه همه در اطراف حقایق
و دقایق علوم دور مىزند كنار بگذارید؛ چون این ریزبینیها بسیارى از ما را
از انجام مسئولیتهاى خطیرمان دور نگهداشته است. به داد اسلام برسید، و
مسلمانان را از خطر نجات دهید. اسلام را دارند از بین مىبرند. به اسم
احكام اسلام به اسم رسول اكرم (ص) اسلام را نابود مىكنند. مبلغین همه جوره
داخلى و خارجى، چه آنهایى كه تبعه استعمارند و چه مبلغین داخلى و بومى
آنها، به تمام دهات و بخشهاى ایران رفتهاند؛ و بچهها و نوجوانان ما را،
آنهایى را كه به درد اسلام مىخورند، منحرف مىكنند. به داد آنها برسید.
شما
موظفید آنچه را تفقه كردهاید بین مردم منتشر كنید؛ و مردم را با مسائلى
كه یاد گرفتهاید آشنا سازید. آن همه تعریف و تمجیدى كه در اخبار از اهل
علم و فقیه آمده «1» براى همین است كه احكام و عقاید و نظامات اسلام را
معرفى مىكند و سنت رسول اكرم (ص) را به مردم مىآموزد. شما باید به
تبلیغات و تعلیمات در جهت معرفى و بسط اسلام همت بگمارید.
ما
موظفیم ابهامى را كه نسبت به اسلام به وجود آوردهاند برطرف سازیم. تا این
ابهام را از اذهان نزداییم، هیچ كارى نمىتوانیم انجام بدهیم. ما باید خود
و نسل آینده را وادار كنیم؛ و به آنها سفارش كنیم كه نسل آتیه خویش را نیز
مأمور كنند این ابهامى را كه بر اثر تبلیغات سوء چند صد ساله نسبت به
اسلام در اذهان حتى بسیارى از تحصیلكردههاى ما، پیدا شده رفع كنند؛
جهانبینى و نظامات اجتماعى اسلام را معرفى كنند. حكومت اسلامى را معرفى
نمایند تا مردم بدانند اسلام چیست و قوانین آن چگونه است. امروز حوزه قم،
حوزه مشهد، و حوزههاى دیگر موظفند كه اسلام را ارائه بدهند و این مكتب را
عرضه كنند. مردم اسلام را نمىشناسند. شما باید خودتان را، اسلامتان را،
نمونههاى رهبرى و حكومت اسلامى را، به مردم دنیا معرفى كنید. مخصوصاً به
گروه دانشگاهى و طبقه تحصیلكرده. دانشجویان چشمشان باز است. شما مطمئن
باشید اگر این مكتب را عرضه نمایید و حكومت اسلامى را چنانكه هست به
دانشگاهها معرفى كنید، دانشجویان از آن استقبال خواهند كرد. دانشجویان با
استبداد مخالفند؛ با حكومتهاى دست نشانده و استعمارى مخالفند؛ با قلدرى و
غارت اموال عمومى مخالفند؛ با حرامخورى و دروغپردازى مخالفند. با اسلامى كه
طرز حكومت اجتماعى و تعالیم دارد، هیچ دانشگاه و دانشجویى مخالفت ندارد.
اینها دستشان به طرف حوزه نجف دراز است كه براى ما فكرى بكنید. آیا باید
بنشینیم تا آنها ما را امر به معروف كنند و به انجام وظیفه دعوت نمایند؟
جوانان از اروپا ما را امر به معروف كنند كه ما حوزه اسلامى تشكیل دادهایم
شما به ما كمك كنید!
وظیفه
ماست كه این مطالب را تذكر بدهیم؛ طرز حكومت اسلامى و روش زمامداران اسلام
را در صدر اسلام بیان كنیم؛ بگوییم كه دار الإماره و دكة القضاى (وزارت
دادگسترى) او [حضرت على (ع)] در گوشه مسجد قرار داشت، و دامنه حكومتش تا
انتهاى ایران و مصر و حجاز و یمن گسترش داشت. متأسفانه وقتى حكومت به طبقات
بعدى رسید، طرز حكومت تبدیل به سلطنت و بدتر از سلطنت شد. باید این مطالب
را به مردم رسانید و آنان را رشد فكرى و سیاسى داد. باید گفت كه چگونه
حكومتى مىخواهیم؛ و زمامدار و متصدیان امور حكومتى ما باید چگونه باشند، و
چه رفتار و سیاستى را پیش گیرند. زمامدار جامعه اسلامى كسى است كه با
برادرش، عقیل، چنان رفتار مىكند «1» تا هر گز درخواست تبعیض اقتصادى و
اضافه كمك از بیت المال نكند. دخترش را كه از بیت المال عاریه مضمونه
گرفته، بازخواست مىكند، و مىفرماید اگر عاریه مضمونه نبود، تو اولین
هاشمیهاى بودى كه دستت قطع مىشد «2»! ما چنین حاكم و زمامدارى مىخواهیم.
زمامدارى كه مجرى قانون باشد؛ نه مجرى هوسها و تمایلات خویش؛ افراد مردم
را در برابر قانون مساوى بداند، و آنها را داراى وظایف و حقوق اساسى
متساوى؛ بین افراد امتیاز و تبعیض قائل نشود؛ خاندان خود و دیگرى را به یك
نظر نگاه كند؛ اگر پسرش دزدى كرد، دستش را قطع كند؛ برادر و خواهرش هروئین
فروشى كردند، آنها را اعدام كند؛ نه اینكه عدهاى را براى ده گرم هروئین
بكشند، و كسان آنها باند هروئین داشته باشند و خروارها هروئین وارد كنند!
اجتماعات در خدمت تبلیغات و تعلیمات
بسیارى
از احكام عبادى اسلام منشأ خدمات اجتماعى و سیاسى است. عبادتهاى اسلامى
اصولًا توأم با سیاست و تدبیر جامعه است. مثلًا نماز جماعت و اجتماع حج و
جمعه در عین معنویت و آثار اخلاقى و اعتقادى، حائز آثار سیاسى است. اسلام
این گونه اجتماعات را فراهم كرده تا از آنها استفاده دینى بشود؛ عواطف
برادرى و همكارى افراد تقویت شود؛ رشد فكرى بیشترى پیدا كنند؛ براى مشكلات
سیاسى و اجتماعى خود راهحلهایى بیابند؛ و به دنبال آن به جهاد و كوشش دسته
جمعى بپردازند. در كشورهاى غیر اسلامى، یا حكومتهاى غیر اسلامى در كشورهاى
اسلامى، هرگاه بخواهند چنین اجتماعاتى فراهم آورند، مجبورند میلیونها از
ثروت و بودجه مملكت را صرف كنند.
تازه
اجتماعات آنها بىصفا و ظاهرى و عارى از آثار خیر است. اسلام ترتیباتى
داده كه هر كس خودش آرزو مىكند به حج برود، و راه افتاده به حج مىرود.
خودش با اشتیاق به نماز جماعت مىرود. باید از این اجتماعات به منظور
تبلیغات و تعلیمات دینى و توسعه نهضت اعتقادى و سیاسى اسلامى استفاده كنیم.
بعضى به این فكرها نیستند، و بیش از اینكه «و لا الضالین» را خوب ادا كنند
فكرى ندارند. حج كه مىروند، به جاى اینكه با برادران مسلمان خود تفاهم
كنند، عقاید و احكام اسلام را نشر دهند و براى مصایب و مشكلات عمومى
مسلمانان چارهاى بیندیشند، و مثلًا براى آزاد كردن فلسطین كه وطن اسلام
است اشتراك مساعى كنند، به اختلافات دامنمىزنند! در حالى كه مسلمین صدر
اسلام با اجتماع حج و با جماعت جمعه كارهاى مهم انجام مىدادند.
در
خطبه روز «جمعه» این طور نبود كه فقط یك سوره و دعایى بخوانند و چند
كلمهاى بگویند؛ با خطبههاى جمعه بسیج سپاه مىشد، و از مسجد به میدان جنگ
مىرفتند. و كسى كه از مسجد به میدان جنگ برود، فقط از خدا مىترسد و بس؛ و
از كشته شدن و فقر و آوارگى نمىترسد. و چنین سپاهى سپاه فاتح و پیروز
است. هرگاه خطبههایى را كه راجع به جمعه است و خطبههاى حضرت امیر (ع) را
ملاحظه كنید «1»، مىبینید كه بنا بر این بوده كه مردم را به راه بیندازند و
به حركت درآورند و به مبارزه برانگیزند؛ براى اسلام فدایى و مجاهد بسازند؛
و گرفتاریهاى مردم دنیا را برطرف كنند. اگر هر روز جمعه مجتمع مىشدند، و
مشكلات عمومى مسلمانان را به یاد مىآوردند و رفع مىكردند، یا تصمیم به
رفع آن مىگرفتند، كار به اینجا نمىكشید. امروز باید با جدیت این اجتماعات
را ترتیب دهیم، و از آن براى تبلیغات و تعلیمات استفاده كنیم. به این
ترتیب، نهضت اعتقادى و سیاسى اسلام وسعت پیدا مىكند و اوج مىگیرد.
عاشورایى به وجود آورید
اسلام
را عرضه بدارید. و در عرضه آن به مردم نظیر عاشورا به وجود بیاورید. چطور
عاشورا را محكم نگهداشته و نگذاشتهایم از دست برود، چگونه هنوز مردم براى
عاشورا سینه مىزنند و اجتماع مىكنند. (سلام بر مؤسس آن) شما هم امروز
كارى كنید كه راجع به حكومت موجى به وجود آید؛ اجتماعات برپا گردد؛ روضه
خوان و منبرى پیدا كند؛ و در ذهن مردم مطرح بماند. اگر اسلام را معرفى
نمایید و جهانبینى (عقاید) و اصول و احكام و نظام اجتماعى اسلام را به
مردم بشناسانید، با اشتیاق كامل از آن استقبال مىكنند. خدا مىداند كه
خواستاران آن بسیارند. من تجربه كردهام، وقتى كلمهاى القا مىشد، موجى در
مردم ایجاد مىگردید. براى اینكه مردم همگى از این وضع ناراحت و ناراضى
هستند. زیر سرنیزه و خفقان نمىتوانند حرفى بزنند. كسى را مىخواهند كه
بایستد و با شجاعت صحبت كند. اینك شما فرزندان دلیر اسلام مردانه بایستید و
براى مردم نطق كنید. حقایق را به زبان ساده براى تودههاى مردم بیان كنید؛
و آنان را به شور و حركت درآورید. از مردم كوچه و بازار، از همین كارگران و
دهقانان پاكدل و دانشجویان بیدار مجاهد بسازید. همه مردم مجاهد خواهند شد.
از همه اصناف جامعه آمادهاند كه براى آزادى و استقلال و سعادت ملت مبارزه
كنند. مبارزه براى آزادى و سعادت احتیاج به دین دارد. اسلام را كه مكتب
جهاد و دین مبارزه است در اختیار مردم قرار دهید تا عقاید و اخلاق خودشان
را از روى آن تصحیح كنند، و به صورت یك نیروى مجاهد، دستگاه سیاسى جائر و
استعمارى را سرنگون كرده، حكومت اسلامى را برقرار سازند.
فقهایى
«حصن اسلام» هستند كه معرف عقاید و نظامات اسلام و مدافع و حافظ آن باشند؛
و این تعریف و دفاع و حفاظت را با نطقهاى پر شور و بیداركننده و رهبرى
مردم ثابت كنند. در این صورت است كه اگر بعد از 120 سال درگذشتند، مردم
احساس خواهند كرد كه مصیبتى بر اسلام وارد و خلئى ایجاد شده است، و به
تعبیر روایت ثُلِمَ فِى الْاسْلامِ ثُلْمة لا یسدُّها شَیْءٌ. اینكه
مىفرماید فقیه مؤمن اگر بمیرد، ثُلِمَ فىِ الْاسْلام، خلئى جبران ناپذیر
در جامعه اسلام به وجود مىآید، مردن بنده است كه در خانه نشستهام و كارى
جز مطالعه ندارم؟ از رفتن من چه خلئى در جامعه اسلام ایجاد مىشود؟ اسلام
وقتى امام حسین (ع) را از دست مىدهد، ثُلم فیه ثلمة، خلئى جبران ناپذیر در
آن به وجود مىآید.
كسانى
كه حافظ عقاید و قوانین و نظام اجتماعى اسلام هستند، مانند «خواجه نصیر»
«1» و «علامه» «2» كه خدمت شایان و نمایانى كردهاند، اگر بمیرند خلئى به
وجود مىآید. اما من و جنابعالى براى اسلام چه كردهایم كه اگر مردیم مصداق
این روایت باشد؟ هزار نفر از ما بمیرد، هیچ خبرى نمىشود! ما یا فقیه
نیستیم حق فقه، یعنى آن طور كه باید بود؛ و یا مؤمن نیستیم حق ایمان.
مقاومت در مبارزهاى طولانى
هیچ
عاقلى انتظار ندارد كه تبلیغات و تعلیمات ما بزودى به تشكیل حكومت اسلامى
منتهى شود. براى توفیق یافتن در استقرار حكومت اسلامى احتیاج به فعالیتهاى
متنوع و مستمرى داریم. این هدفى است كه احتیاج به زمان دارد. عقلاى عالم یك
سنگ اینجا مىگذارند تا بعد از دویست سال، دیگرى پایهاى بر آن بنا كند و
نتیجهاى از آن به دست آید. خلیفه به پیرمردى كه نهال گردو مىكاشت گفت:
پیرمرد، گردو مىكارى كه پنجاه سال دیگر و بعد از مردنت ثمر مىدهد؟ در
جوابش گفت: دیگران كاشتند ما خوردیم؛ ما مىكاریم تا دیگران بخورند.
فعالیتهاى
ما اگر هم براى نسل آینده نتیجه بدهد، باید دنبال شود. چون خدمت به اسلام
است و در راه سعادت انسانهاست؛ و امر شخصى نیست كه بگوییم چون حالا به
نتیجه نمىرسد و دیگران بعدها نتیجه آن را مىگیرند، به ما چه ربطى دارد.
سید الشهداء (ع) كه
تمام جهات مادى خود را به معرض خطر درآورد و فدا كرد، اگر چنین تفكرى داشت
و كارها را براى شخص خود و استفاده شخصى مىكرد، از اول سازش مىنمود و
قضیه تمام مىشد. هیأت حاكمه اموى از خدا مىخواستند كه امام حسین (ع) دست
بیعت بدهد و با حكومت آنها موافقت نماید، از این بهتر براى آنها چه بود كه
پسر پیغمبر (ص) و امام وقت به آنها «امیر المؤمنین» بگوید و حكومتشان را به
رسمیت بشناسد؛ ولى آن حضرت در فكر آینده اسلام و مسلمین بود. به خاطر
اینكه اسلام در آینده و در نتیجه جهاد مقدس و فداكارى او در میان انسانها
نشر پیدا كند و نظام سیاسى و نظام اجتماعى آن در جامعهها برقرار شود،
مخالفت نمود؛ مبارزه كرد؛ و فداكارى كرد.
در
روایتى كه قبلًا آوردم دقت كنید. مىبینید حضرت امام صادق (ع) در شرایطى
كه تحت فشار حكام ستمكار قرار دارد و در حال تقیه به سر مىبرد و قدرت
اجرایى ندارد و بسیارى اوقات تحت مراقبت و محاصره به سر مىبرد، براى
مسلمانان تكلیف معین مىكند، و حاكم و قاضى نصب مىفرماید. آیا این كار آن
حضرت چه معنا دارد؟ و اصولًا بر این نصب و عزل چه فایدهاى مترتب است؟
مردان بزرگ، كه داراى سطح فكر وسیعى مىباشند، هیچ گاه مأیوس نگردیده و به
وضع فعلى خود- كه در زندان و اسارت به سر مىبرند و معلوم نیست آزاد
مىشوند یا نه- نمىاندیشند؛ و براى پیشبرد هدف خویش در هر شرایطى كه باشند
طرح نقشه مىكنند تا بعداً اگر توانستند شخصاً آن طرح را به مرحله اجرا
درآورند؛ و اگر خودشان فرصت نیافتند، دیگران- هر چند بعد از دویست یا سیصد
سال- دنبال این طرح بروند و اجرا نمایند. اساس بسیارى از نهضتهاى بزرگ به
همین صورتها بوده است. رئیس جمهور سابق اندونزى، سوكارنو «1»، در زندان
داراى این افكار بوده، و نقشهها كشیده و طرحها داده كه بعداً به اجرا
درآمده است.
امام
صادق (ع) علاوه بر دادن طرح، نصب هم فرمودهاند. این نصب امام (ع) اگر
براى آن روز بود، البته كار لغوى محسوب مىشد؛ ولى آن حضرت به فكر آینده
بودند. مثل ما نبودند كه فقط به فكر خودش باشد و وضع خود را بنگرد. فكر امت
بوده؛ فكر بشر بوده؛ فكر همه عالم بوده است. مىخواسته بشر را اصلاح كند؛ و
قانون عدل را اجرا نماید. او باید در هزار و چند صد سال پیش طرح بدهد، نصب
نماید تا آن روز كه ملتها بیدار شدند، ملت اسلام آگاه گردید و قیام كرد،
دیگر تحیرى نباشد وضع حكومت اسلامى و رئیس اسلام معلوم باشد.
اصولًا
دین اسلام و مذهب شیعه و سایر مذاهب و ادیان به همین نحو پیشرفت كرده است؛
یعنى ابتدا جز طرح چیزى نبوده؛ و سپس بر اثر ایستادگى و جدیت رهبران و
پیامبران به ثمر رسیده است. موسى شبانى بیش نبود و سالها شبانى مىكرد؛ آن
روز كه براى مبارزه با فرعون مأمور شد، یاور و پشتیبانى نداشت؛ ولى بر اثر
لیاقت ذاتى و ایستادگى خود با یك عصا اساس حكومت فرعون را برچید. شما خیال
مىكنید اگر عصاى موسى دست من و جنابعالى بود، این كار از ما مىآمد؟ همت و
جدیت و تدبیر موسى مىخواهد تا با آن عصا بساط فرعون را به هم بریزد. و
این كار از هر كسى ساخته نیست. پیغمبر اكرم (ص) وقتى كه به رسالت مبعوث شد،
و شروع به تبلیغ كرد، یك طفل هشت ساله (حضرت امیر (ع)) و یك زن چهل ساله
(حضرت خدیجه) به او ایمان آوردند. جز این دو نفر كسى را نداشت. و همه
مىدانند كه چقدر آن حضرت را اذیت كردند و كارشكنیها و مخالفتها نمودند.
لیكن مأیوس نشد، و نفرمود كسى ندارم.
ایستادگى كرد؛ و با قدرت روحى و عزمى قوى از «هیچْ» رسالت را به
اینجا رسانید كه امروز هفتصد میلیون جمعیت تحت لواى او هستند.
مذهب
شیعه هم از صفر شروع شد. روزى كه پیغمبر اكرم (ص) اساس آن را پایه گذارى
كرد با استهزا مواجه گردید! وقتى كه مردم را جمع و مهمان نمود و فرمود كسى
كه چنین و چنان باشد وزیر من است، و جز حضرت امیر (ع) كه در آن وقت هنوز به
سن بلوغ نرسیده بود ولى داراى روحى بزرگ بود، بزرگتر از همه دنیا، كسى از
جا برنخاست، شخصى رو كرد به حضرت ابی طالب و با استهزا گفت اكنون باید زیر
پرچم پسرت بروى «1»!
آن
روز هم كه ولایت و حكومت امیر المؤمنین (ع) را به مردم عرضه داشت، با «بخ
بخ» (مبارك باد) ظاهرى مواجه گردید «1»؛ لیكن مخالفتها از همان جا شروع شد،
و تا آخر هم ادامه داشت. اگر حضرت رسول (ص) ایشان را فقط مرجع مسائل شرعیه
قرار مىداد، هیچ گونه مخالفتى نمىشد؛ ولى چون منصب جانشینى را به حضرت
داد و فرمود ایشان باید حاكم بر مسلمین بوده و سرنوشت ملت اسلام را در دست
داشته باشد، موجب آن ناراحتیها و مخالفتها شد. شما هم اگر امروز در خانه
بنشینید و در امور مملكتى دخالت نكنید، كسى به شما كارى ندارد. آن روز به
شما كار دارند كه بخواهید در مقدرات كشور دخالت كنید. حضرت امیر (ع) و شیعه
چون در امور حكومتى و كشورى دخالت مىكردند، آن همه مورد اذیت و مصیبت
قرار گرفتند. اما دست از جهاد و فعالیت نكشیدند تا بر اثر تبلیغات و
مجاهدات آنان امروز تقریباً دویست میلیون شیعى در دنیا وجود دارد.
منبع:ولایت فقیه امام خمینی ره
نکته هایی درباره شهید بهشتی
طلبه جوان هر روز میرفت دبیرستانها
درس انگلیسی میداد. پولش هم میشد مایه امرار معاش. میگفت اینطوری استقلالم بیشتره،
نواقص حوزه رو بهتر میفهمم و با شجاعت بیشتری میتونم نقد کنم. بهشتی تا
آخر هم با حقوق بازنشستگی آموزش و پرورش زندگی میکرد.
از بهشتی پرسید؛ روحانی هم میتونه
تو شورای شهر بره؟ گفت: روحانی همه جا میتونه بره به شرط اینکه علم اون
رو داشته باشد نه اینکه تکیهاش به علوم حوزوی باشه. گفت: صرف روحانی بودن
به فرد صلاحیت ورود به هر کاری رو نمیده.
***
صبح بود، یه اتوبوس
آدم پیاده شدند جلوی خونه بهشتی. یه نگاهی و براندازی کردند و دوباره سوار
شدند و رفتند. نگو دعوا شده بود، یکی گفته بود خونه بهشتی کاخه. یکی دیگه
گفته بودند هشت طبقه است. راننده بهشتیشناس بود. همه رو آورده بود دم خونه
گفته بود حالا ببینید و قضاوت کنید.
***
بنیصدر که فرار کرد
زنش رو گرفتند. زنگ زد که زن بنیصدر تخلفی نکرده باید زود آزاد بشه. آزادش
نکردند. گفت با اختیارات خودم آزادش میکنم. بهشتی میگفت: هر یک ثانیه که
در زندان باشه گناهش گردن جمهوری اسلامیه.
***
به جمع رو کرد و گفت:
قدرت اجرایی و مدیریتی رجوی به درد نخستوزیری میخوره. حیف که التقاط و
نفاق داره، اگر نداشت مناسب بود. تو بدترین حالت هم، انگشت میگذاشت روی
نکات مثبت.
***
الآن بهترین موقعیته، برای کمک به
پیروزی انقلاب هم هست! نیت بدی هم که نداریم. آمار شهدای ١۵خرداد رو بالا میگیم، خیلی بالا، این ننگ به رژیم هم
میچسبه!
بهشتی بدون تعلل
گفت: با دروغ میخواهید از اسلام دفاع کنید؟ اسلام با صداقت رشد میکنه نه
دروغ!
***
بهشتی اسم جوان رو
داده بود برای شورای صدا و سیما. گفته بودند ولی این مخالف شماست، کلی علیه
شما دنبال سند بوده! گفت: او جویاست و کنجکاو. چه اشکالی دارد که سندی
پیدا کند و مردم رو آگاه کند.
***
همه جمع شده بودند
برای جلسه. باهنر رو فرستاده بودند که بهشتی رو بیاره. اومده بود که آماده
شید بریم؛ همه منتظر شمایند. بهشتی عذر خواسته بود. گفته بود جمعه متعلق به
خانواده است، قرار است برویم گردش.
اخم باهنر رو که دید
گفت: بچهها منتظرند، سلام برسونید، بگید فردا در خدمتم.
***
به قاضی دادگاه نامه
زده بود که: «شنیدم وقتی به مأموریت میروی ساک خود را به همراهت میدهی.
این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی.»
قاضی رو توبیخ کرده
بود. حساس بود، مخصوصاً به رفتار قضات...
***
مترجم ترجمه کرد؛
«هیأت کوبایی میخواهند با شما عکس یادگاری بگیرند». همه ایستاده بودند تو
کادر جز مترجم! پرسید مگه شما نمیآیی؟ گفت: همه میدونند من تودهایم،
برای شما بد میشود. خندید؛ باید شما هم باشید، دقیقاً کنار من! کادر کامل
شد.
***
گفتند حالا که «مرگ بر شاه» همهگیر شده؛
شعار جدید بدیم. «شاه زنازاده است، خمینی آزاده است». آشفته شدهبود. گفت:
رضاخان ازدواج کرده، این شعار حرام است. از پلکان حرام که نمیشود به بام
سعادت حلال رسید.
***
رفته بودند سخنرانی،
منافقین هم آدم آوردهبودند. جا نبود. بیرون شعار میدادند. آخر سر گفتند،
حاج آقا از در پشتی بفرمایید که به خلقیها نخورید. گفت: این همه راه
آمدهاند علیه من شعار بدهند. بگذارید چند «مرگ بر بهشتی» هم در حضور من
بگویند. از همان در اصلی رفت...
***
با بیادبی بلند شد
به توهین کردن به شریعتی. بهشتی سرخ شد و گفت: حق نداری راجع به یک مسلمان
اینطور حرف بزنی.
هول شدند و چند نفر
حرف تو حرف آوردند که یعنی بگذریم. گفت: شریعتی که جای خود! غیر مسلمان را
هم نباید با بیادبی مورد انتقاد قرار بدیم.
***
اومده بودند در خانه
بهشتی که یک مقام سیاسی خارجی میخواهد شما را ببیند. گفت: قراره به فرزندم
دیکته بگویم. جمعهام متعلق به خانواده است.
نرفته بود. «بابا آب
داد». بنویس پسر بابا!
راهش پررهرو باد
منبع: کتاب صد دقیقه تا بهشت
سوزنهای ته گرد را زیر انگشتانش نهادند، چشمان زن بسته بود، جائی را نمیدید،
ناگهان دستهانش را به دیوار كوبیدند، سوزنها از زیر ناخنها تا ته فرو رفتند،
درد استخوانهای زن را میسوزاند، اما لب از لب نمیگشود.
خاموش كردن ته سیگار روی بدن زنها از دوران جنگ ویتنام مد شده بود،
آمریكائیها كشف كرده بودند زنان«ویت كنگ» تنها با این شیوه لب به سخن باز
میكنند، ساواكیها زن را روی تخت خواباندند، پس از فحشهای تكاندهنده و
سرگیجهآور حالا سیگارهای خود را روی بدن او خاموش میكردند، بیفایده بود.
گویی ساواكیها باید به دنبال راه دیگری میبودند.
زن، دیگر جای سالمی برای شكنجه شدن نداشت، دخترانش را آوردند، حالا نوبت آنها
بود، راضیه و رضوان ۱۳-۱۴ساله بودند، آنقدر آنها را زدند و كوفتند و سوختند كه
زن دعا میكرد دختركانش زودتر بمیرند تا اینقدر زجر نكشند، زن اما مگر حرف
میزد، هرگز.
آن زن مرضیه حدیدچی بود...
حدیدچی خیلی بزرگتر از آن است كه چون منی در وصفش بكوشد.
...مرضیه حدیدچی بر اثر عارضه ریوی در بیمارستان خاتم الانبای تهران بستری شد،
خوب كه چه؟ شد كه شد. حالا اگر الناز شاكردوست بستری میشد یك چیزی، كل سینمای
ایران میخوابید. شونصدتا نشریه زرد آه و ناله سر میدادند. اصلا چرا خودمان را
گول بزنیم، همین صدا و سیما یَك بساطی راه میانداخت.
ساواك برای آنكه مقاومت این زن را بشكنند آخر كار رفتند دخترانش را آوردند و
جلوی چشم مادرشان شروع به دردناكترین شكنجهها بر روی آنها شدند، شكنجه فرزند
جلو چشم مادر همه میدانیم چقدر وحشتناك است، اما این كوه صبر لب از لب باز
نمیكرد.
...حدیدچی زمانی كه مسئول سپاه غرب كشور بود، از افتخاراتش همین بس كه به
اندازه موهای سر اعظم طالقانی، منافق و ضد انقلاب به درك واصل كرده است، اما
هیچوقت ادعای ریاست جمهوری نكرده. اگر شیرین عبادی به فرض محال یكی از شلاقهایی
كه حدید چی خورده است را خورده بود الان با «بان كی مون» سر ریاست سازمان ملل
متحد دعوا داشت.
حدیدچی نه باند و دفتر و دستكی دارد نه صاحب ملك و املاك و باغ و ویلائیست، نه
بچههایش در انگلیس هستند كه غصه شان را بخورد نه حتی ادعا دارد یك آلبوم با
امام عكس دارد نه ادعا دارد روشنفكرترین زن ایران است. حدیدچی فقط یك چیز دارد،
عفونت پاهایش، كه بر اثر كشیده شدن ناخنهایش در زمان شاه هنوز رنجش میدهند.
همین.
من ماندهام مسئول برگزیدن چهره های ماندگار كیست؟ میترسم آخرش احمد پور مخبر
چهره ماندگار شناخته شود، مرضیه حدیدچی نشود. نشد هم نشد اشكالی ندارد، مرضیه
حدید چی همین كه یكی از چهرههای ماندگار پیش حضرت امام است برایش كافیست.
اتفاقا الان كه فكر میكنم میبینم اگر چهره ماندگار نشود خیلی بهتر است چون
آنوقت مسئولین خیال میكنند دینشان را ادا كردهاند نسبت به این زینب انقلاب.
خلاصه اینكه حدیدچی بستری شده است توی بیمارستان خاتم الانبیاء. اگر پزشكان
خاتم الانبیاء از پس درمانش بر نیامدند خود خاتم الانبیاء در بهشت بر داغهای
كهنه شده دلش مرهم خواهد نهاد.
به نقل از وبلاگ تالمات و تاملات یك دانشجو
متن كامل را از *اینجا <http://www.labbayk66.blogfa.com/post-83.aspx>*بخوانید
--
Besmellaah.mihanblog.com
ساعت بیشتر طول نکشید که زندگی مُنا متحول شد... برادرش حجاب را به او
پیشنهاد
کرده بود... فریاد زد: نه!! من هنرمندم، ارتباطاتم چه میشود؟ زندگیم چه؟
و ...
هر لحظه ممکن است لحظه سفر باشد... خواست خدا بود، دیگر در پوشیدن حجاب شک
نداشت.
با این که ستاره آواز خوانی شده بود، دنیای شهرت را رها کرد و تصمیم گرفت
دیگر
آواز نخواندتلاش کن حرفم را گوش کنی.
منا نپذیرفت. چند ساعت بعد بود که برادرش از دنیا رفت. منا عبدالغنی با
تمام وجود
درک کرد، هر لحظه ممکن است لحظه سفر باشد... خواست خدا بود، دیگر در
پوشیدن حجاب
شک نداشت. با این که ستاره آواز خوانی شده بود، دنیای شهرت را رها کرد و
تصمیم
گرفت دیگر آواز نخواند... فقط به خاطر اطاعت از خدا...
منا عبدالغنی دیگر ستاره آواز و غنا نیست. آیا او از زندگی جدیدش راضی
است؟
یک لحظه اطاعت خدا از تمام بزرگی های این دنیا ارزشمندتر است... در زندگی
امروزم
احساس خوشبختی میکنم. از خدا میخواهم اعمال نیکم را بپذیرد چون به
وسیله همین
اعمال به خدا نزدیکتر می شوم. هر وقت به یاد قیامت میافتم، روزی که تنها
عمل
انسان برایش سودمند است... اگر در شرایط امروز هم، انسان دائما قیامت را
به یاد
بیارد، تحول چشمگیری برایش اتفاق خواهد افتاد و مسایل فریب دهنده دنیا را
قربانی
خواهد کرد... الحمدلله، من در زندگی جدیدم بسیار خوشبختم و از راهی که
انتخاب
کرده ام راضیم.
یک لحظه اطاعت خدا از تمام بزرگی های این دنیا ارزشمندتر است... در زندگی
امروزم
احساس خوشبختی میکنم.
مشهور است که شما یعنی هنرمندانی که به دلیل انتخاب حجاب، هنر را رها
کرده اید،
فعالیت های اجتماعی متفاوتی انجام میدهید. شما برای روشنگری و خدمت به
مسایل زن
مسلمان به چه فعالیت هایی میدانی مشغول هستید؟
از هر روشنفکری انتظار هست که به مسایل اسلامی خدمت کند، زن پزشک میتواند
نقشی
ایفا کند، زن نویسنده و ادیب نقشی دارد، مخترعان و مبتکران هم نقش خود را
دارند و
... اسلام نیازمند تلاش همه است. اگر هنرمند شخص پذیرفته شده ای در جامعه
باشد،
نقش بزرگتری در استفاده از مقبولیت خود برای راهنمایی جامعه و ارایه
راهکارها و
طرح های مناسب دارد... به نظر من زن مسلمان نقش خود را در خدمت به جامعه،
از لحظه
ارتباط و ازدواج آغاز میکند تا در آینده نقش مهم تربیت فرزندان و عرضه
آنها به
بهترین شکل ممکن به جامعه را به عهده بگیرد. رسول خدا(ص) فرموده: همه ی
شما
مسوولیت دارید و هر کس نسبت به زیر دستان خود مسوول است. زن هم در خانه
خود مسوول
است.
آیا منا عبدالغنی بعد از با حجاب شدن، با مشکلات یا حمله از طرف دیگران
روبرو شده
است؟
نه. الحمدلله افکار عمومی از حجاب و کنارگیری من از هنر، با شادی استقبال
کردند.
نمیدانم چرا؟ شاید به این خاطر بود که در آن روزها ارتباطم با همه خوب
بوده. سعی
میکردم شخص وفاداری باشم و از کسی به بدی یاد نکنم بلکه با همه با
احترام برخورد
میکردم. وقتی از هنرکناره گرفتم، خوشوقتی را در چشمان مردم دیدم این
مساله باعث
میشد از درون احساس رضایت کنم و گام هایم در راهی که انتخاب کرده بودم
محکم تر
شود.
دیده شده، بسیاری از هنرمندانی که از هنر کنار گذاشته شده اند، دچار
ضررهای مادی
قابل توجهی شده اند. شما چطور؟
بله. از نظر مالی خسارت دیدم. چون کار قبلی ام را رها کردم: سریال ها، فیلم
ها،
تئاترها، آلبوم ها و ... ولی رضایت خدا از مال دنیا بهتر است. روزی که
انسان از
پدر، همسر و بردارش فرار میکند، مال دنیا به چه درد میخورد؟ من تصمیم
خودم را
گرفته بودم و از روی اعتقاد تصمیمم را عملی کردم، بدون این که به دست
آوردها یا
زیان های مادی این مساله توجهی داشته باشم.
رسانه ها هر چند مدت یک بار، علیه هنرمندان با حجاب شده، جنگی به راه
میاندازند.
تحلیل شما چیست؟ آیا درست است که بعضی از این هنرمندان در مسایل دینی هم
اظهار
نظر می کنند؟
اظهار نظر در مسایل دینی شرایطی دارد ولی گاهی برخی افراد پرسش های ساده ای
مطرح
میکنند که انسان از پاسخش اطلاع دارد و بدون نیاز به اجتهاد، به آن پاسخ
میدهد...
علّت حمله رسانه ها به برخی هنرمندان با حجاب، هم سخنانی است که برخی از آن
ها
درباره دوران فعالیت هنری خود داشته اند و همکاران بازیگر در این عرصه را
محکوم
کرده اند... من نمیپذیرم به هیچ زنی، به دلیل بی حجاب بودنش، تهمت بزنیم
یا او
را بد توصیف کنیم. تنها خدا از درون افراد با اطلاع است. شاید مثل من یا
بسیار
بهتر از من، در حال تلاش باشد که بندگی خدا بکند. من با صدور حکم علیه
دیگران یا
حمله علیه زنان با حجاب و بی حجاب موافق نیستم.
داستان جلسات و نشست های بازیگران با حجاب، چیست؟ آیا درست است که در این
جلسات
تدریس دینی انجام میشود؟
این داستان ها را عاشقان شایعه پراکنی، ترویج میکنند، از این داستان ها
زیاد
گفته میشود... واقعیت این است که به مناسبت هایی دور هم جمع میشویم و
گفتگوهای
عادی با هم داریم. گاهی درباره مسایل دنیا و یا مسایل دینی صحبت میکنیم.
کسی از
این نوع جلسات ضرری نمیبیند.
چه مساله جدیدی در زندگی منا عبدالغنی اتفاق افتاده است؟
در حال حاضر اتفاق جدیدی نیفتاده است... بعد از بازگشتم از حج امسال، در
انتظار
تولید کارهای درام بیشتری هستم... در عین حال مجری برنامه هفتگی در شبکه
ماهواره
ای «اقرأ» هستم به نام «منا و خواهرانش» فکر میکنم با توفیق الهی،
برنامه موفق
بوده است. در این برنامه مسایل مربوط به زن مسلمان بررسی میشود.
چرا برای اجرای این برنامه، به شکل مشخص شبکه اقرء را انتخاب کردید؟
شبکه اقرأ شبکه ای ماهواره ای است که پخش این برنامه را به شکل مناسب به من
پیشنهاد کرد، همچنین فضای مناسبی را برای پخش این برنامه آماده کرده است.
من آرزو
دارم از همه جای دنیا و از طرف هر شبکه ماهواره ای یا تلویزیونی برنامه
اجرا کنم،
به شرطی که در خدمتگذاری به مسایل زن مسلمان به من کمک کنند.
ولی دیده شده بیشتر بازیگران با حجاب شده، برنامه ها و دیدارهای خود را
فقط در
شبکه اقرأ انجام میدهند. راز این مساله چیست؟
راز یا مساله دیگری وجود ندارد. اقرأ تنها شبکه ماهواره ای است که به
بازیگران با
حجاب شده، کار رسانه ای را پیشنهاد کرده است. این در حالی است که مجریان
بی حجاب
هم در این شبکه کار میکنند ولی مردم به ستاره هایی که شناخته شده و در
بورس شهرت
اند، علاقه نشان میدهند. این مساله به موفقیت برنامه تلویزیونی کمک
میکند. شبکه
اقرأ هم از این عامل به شکل صحیح بهره برداری کرده و به مطالبات مردم
برای ایجاد
رسانه ای دینی پاسخ گفته است... من در واقع، همانطور که قبلا یادآور شدم،
برای
همکاری با هر شبکه ماهواره ای یا تلویزیونی آمادگی دارم و تنها شرطم این
است:
برنامه ای را اجرا کنم که جامعه و زن مسلمان از آن استفاده کند.
زنان مسلمان از همه جا، با بیان مشکلاتشان در برنامه شما مشارکت میکنند.
آیا در
مشکلات و غصه هایی که در این برنامه مطرح می شود و از آن رنج میبرید،
احساس
تنهایی نمیکنید؟
با این که از نظر ظاهری جهان به دهکده ای کوچک تبدیل شده است، ولی ما در
جهان
عرب، از غم و غصه دوستان، خانواده و عزیزانمان غافل شده ایم. امروز به
جای این که
سکوت کنیم و به خود وغصه هایمان مشغول شویم، بسیار نیازمندیم به فکر غصه
های
دیگران باشیم و در مقابل ستم هایی که به هر یک از زنان در جهان اسلام یا
عرب روا
می شود واکنش نشان دهیم. در این برنامه تلاش می کنیم به کمک هم به این
نقطه
برسیم، درباره مشکلاتمان گفتگو می کنیم و با همدیگر به دنبال راه حلی
برای آن
میگردیم. این دروغ است که زن متدیّن با مدل های لباس آشنا نیست و از
مسایل جهان
اطلاع ندارد. من فکر میکنم اینها تهمت هایی است که برای زشت نمایی چهره
زن
مسلمان مطرح میکنند
بیل گیتس
اگرفنّاوری جنرال موتـــورز با سرعتی همســــان فنّاوری كامپیوتر پیشرفت كرده بود، امروز اتومبیلهایی سوار میشدیم كه:
· سرعتشان 22000 مایل بر ساعت بود!
· مصرف بنزین آنها 4 لیتر درهر 1000 مایل بود!!
· بهای آنها 25 دلار بود!!!
پاسخ جنرال موتورز
1 - بدون هیچ دلیلی ماشین شما در روز دوبار تصادف میكرد!
2 - هردفعه كه خطهای وســط خیابان را ازنو نقاشی میكردند شما باید یك ماشین جدید میخریدید!
3 - گاه وبیگاه ماشین شما درخیابانها از حركت باز میایستــــاد وشما چارهای جز استارت (Restart) مجدد نداشتید!
4
- هربار كه جنــــرال موتورز مدل جدیدی را به بازار عرضه میكرد خریداران
ماشین باید راننــــدگی را از اول یاد میگرفتند چون هیچ یك از عملكردها و
كنترلهای ماشین مانند مدل قبلی نبود!
5 - برای خاموشكردن ماشین باید دكمه استارت را میزدند!
6 - جنرال موتورز خریداران ماشینهایش را مجبور به خرید نقشههای راههایی میكرد كه ممكــــن بود اصلاً به درد راننـــدگان نخورد.
7 - كیسة هــــــوا قبل از بازشدن در هنگام تصادف از شما میپرسید: