• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 549
تعداد نظرات : 289
زمان آخرین مطلب : 3922روز قبل
عقاید و احکام
عبرتهای عاشورا
 
امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ مسئله خطر انحراف را بسیار جدی گوشزد می‌كنند و این را انحراف در اصل اسلام بر می‌شمرند.
امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ در وصیتی كه هنگام خروج از مكه نوشته‌اند بعد از شهادت به وحدانیت خداوند می‌آورند: «و انی ما خرجت عشراً‌و لا بطراً و لا ظالماً ولا مفسداً» یعنی كسانی اشتباه نكنند، تبلیغات چی‌ها نیایند تبلیغات كنند كه امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ هم مثل كسانی كه این گوشه و آن گوشه خروج می‌كنند برای این‌كه قدرت را به چنگ بگیرند وارد میدان مبارزه و جنگ شده است، كار ما از این قبیل نیست، «بل انما خرجت ارید الاصلاح فی امة جدی». عنوان این كار اصلاح است، امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ می‌گوید می‌خواهم حكومت را اصلاح كنم و این همان واجبی است كه قبل از ایشان انجام نگرفته است. «بل انما اردت الاصلاح،‌ انما خرجت ارید الاصلاح فی امه جدی» این اصلاح از طریق خروج است.
خروج یعنی قیام، حضرت این نكته را در این وصیتنامه تصریح كردند. یعنی اولاً می‌خواهیم قیام كنیم و ثانیاً‌ قیاممان هم برای اصلاح است نه برای این‌كه حتماً‌ به حكومت برسیم و یا حتماً‌ برویم و شهید بشویم.
بعد حضرت می‌فرماید: «ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنكر و اثیر بسیرة جدی» این اصلاح از این طریق است.
حضرت در مكه دو نامه نوشته‌اند، یكی به رؤسای بصره و یكی دیگر به رؤسای كوفه. در نامه حضرت به رؤسای بصره اینگونه آمده است:
«من می‌خواهم بدعت را از بین ببرم، سنت را احیاء كنم،‌ زیرا سنت را میرانده‌اند و بدعت را زنده كرده‌اند. اگر دنبال من آمدید راه راست با من است، یعنی می‌خواهم همان تكلیف را انجام دهم و آن احیای سنت پیامبر و نظم اسلامی است».
حضرت در نامه‌ای دیگر به اهل كوفه فرمود: «امام، پیشوا و رئیس جامعه اسلامی نمی‌تواند كسی باشد كه اهل فسق، فجور، خیانت، فساد و دوری از خدا است، باید كسی باشد كه به كتاب خدا در جامعه عمل كند. عدل و داد را در جامعه اجرا كند،‌حق، قانون جامعه بشود و دین و آئین جامعه حق‌مدار باشد». امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ هدف را باز مشخص می‌كند. از مكه خارج می‌شوند، ایشان در میان راه در هر منزل با مخاطبین مختلف سخنانی دارند.
در منزلی به نام «بیضه» در حالی كه حر بن یزید هم در كنار حضرت هستند، خطاب به دشمن می‌فرمایند: اگر كسی ببیند حاكمی در جامعه اسلامی بر سر كار است كه ظلم می‌كند، حرام خدا را حلال می‌شمارد، حلال خدا را حرام می‌شمارد، حكم الهی را كنار می‌زند عمل نمی‌كند و دیگران را به عمل نمی‌خواند، با گناه و دشمنی و ظلم عمل می‌كند و كلاً حاكم جائر و فاسد است و یزید مصداق كامل آن بود، با زبان و عمل علیه آن اقدام نكند، خدای متعال در قیامت این ساكت بی‌تفاوت بی‌عمل را هم سرنوشتی دچار می‌كند كه آن ظالم را به آن دچار كرده است،‌ یعنی با هم در یك صف و جناح قرار می‌گیرند. این را پیامبر فرموده‌اند، پس پیامبر مشخص كرده بودند كه اگر نظام اسلامی منحرف شد چه باید كرد. امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ هم به این فرمایش پیامبر استناد می‌كند.
از بیانات مقام معظم رهبرى (مدظله العالى)
در خطبه نماز جمعه
 عاشورای 73

چهارشنبه 6/11/1389 - 14:55
شعر و قطعات ادبی
«یك اربعین نبود!»
 

ما را كه غیر داغ غمت‏بر جبین نبود
نگذشت لحظه‏اى كه دل ما غمین نبود
 
هرچند آسمان به صبورى چو ما ندید
ما را غمى نبود كه اندر كمین نبود
 
راهى اگر نداشت، به آزادى و امید
رنج اسارت، اینهمه شور آفرین نبود
 
اى آفتاب محمل زینب، كسى چو من
از خرمن زیارت تو خوشه چین نبود
 
تقدیر با سر تو مرا همسفر نمود
در این سفر مقدر من غیر از این نبود
 
گر از نگاه گرم تو آتش نمى‏گرفت
در شام و كوفه خطبه من آتشین نبود
 
گر شوق سر به چوبه محمل زدن نداشت
زینب پس از تو، زینب محمل نشین نبود
 
در حیرتم كه بى‏تو چرا زنده مانده ام
عهدیكه با تو بستم از اول چنین نبود
 
ده روزه فراق تو، عمرى به ما گذشت
یك عمر بود هجر تو، یك اربعین نبود

 
 محمد جواد شفق
 
چهارشنبه 6/11/1389 - 14:42
سياست

جنگ نرم در دیدگاه رهبری


بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى

آزادى را نباید بد معنا كرد. آزادى یكى از بزرگترین نعمتهاى الهى است كه یكى از شعبش آزاداندیشى است. بدون آزاداندیشى، این رشد اجتماعى، علمى، فكرى و فلسفى امكان ندارد. در حوزه‏هاى علمیه، دانشگاه و محیطهاى فرهنگى و مطبوعاتى، هو كردن كسى كه حرف تازه‏اى مى‏آورد، یكى از بزرگترین خطاهاست؛ بگذارید آزادانه فكر كنند. البته من فهم غلط از آزادى را تأیید نمى‏كنم؛ من باز گذاشتن دست دشمن را در داخل براى اینكه مرتباً گاز سمّى تولید كند و در فضاى فرهنگى یا سیاسى كشور بدمد، تأیید نمى‏كنم؛ من براندازى خاموش را - آن‏چنانى كه خود امریكاییها گفتند و عواملشان چند سال قبل در اینجا سادگى و بى‏عقلى كردند و به زبان آوردند - برنمى‏تابم و رد مى‏كنم؛ اما توسعه‏ى آزادى و رها بودن میدان براى پرورش فكر و اندیشه و علم و فهم، ربطى به اینها ندارد. ظرافتى لازم است كه آدم این دو منطقه را از همدیگر باز بشناسد و مرز اینها را معین بكند. آزادى و آزاداندیشى، یكى از مبانى اصلى اصولگرایى است.

امروز مهمترین چالش بیرونى تحمیلىِ ما، از ناحیه‏ى امریكاست؛ در این هیچ تردیدى نداشته باشید. اینها روى خاور میانه از قرن نوزدهم برنامه‏ریزى دارند - نه امریكاییها، غرب - چون خاورمیانه منطقه‏ى فاصل بین دریاى مدیترانه و اقیانوس هند است.دریاى مدیترانه، محل استقرار دولتهاى استعمارگر است و اقیانوس هند، منطقه‏ى مستعمرات؛ و خاور میانه بین این دو منطقه‏ى حساس قرار گرفته، كه نمى‏توانستند نسبت به آن بى‏تفاوت باشند. فشارهاى انگلیس روى ایران و نفوذش در قرن نوزدهم، براى حفاظت از هند - كه آن روز جزوِ دولت بریتانیا بود - انجام گرفت و ما آن روز قربانى هند شدیم؛ و این نسبت به همه‏ى خاور میانه تعمیم دارد. پیدایش اسرائیل هم از همین‏جاست. بعد، عوامل گوناگون دیگرى هم پیدا شد: مسئله‏ى نفت، مسئله‏ى تقسیم متصرفات عثمانى بعد از جنگ اول و مسئله‏ى پیدایش شوروى، كه همه‏ى اینها، موضوع را تشدید كرد. غرب، بعد هم در آخر میراث‏خوار غرب - امریكا - روى منطقه‏ى خاور میانه برنامه‏ریزى دارند. حالا در این منطقه‏ى حساس كه در آن نفت و منطقه‏ى راهبردى و استراتژیك جغرافیایى و سیاسى و همه چیز هست، ناگهان دولتى به نام «جمهورى اسلامى»، با اصول خودش و با ضدیت با مبانى ظالمانه و سیاست متجاوزانه‏ى امریكا، سر بلند كرده است. بعضیها مى‏گویند: شما چرا لج امریكا را در مى‏آورید؟ لج امریكا را ملت درآوردند؛ شما درآوردید؛ جمهورى اسلامى را تشكیل دادید، لج امریكا درآمده، چه كارش كنیم؟ آنها در آن دوره‏ى ده ساله‏ى اول، با توطئه‏ى براندازى سخت - جنگ تحمیلى و تحریم اقتصادى - شروع كردند؛ اما نتوانستند كارى بكنند. جنگ تحمیلى و تحریم اقتصادى، هر كدام به نحوى براى ملت ایران و جمهورى اسلامى یك فرصت شد. این ابرهاى تیره‏اى كه آنها روى سر ملت ایران راه انداختند، در دل خود، براى ملت ایران بارانهاى نافعى داشت. جنگ، ما را مصمم و استوار كرد؛ تحریم اقتصادى، ما را به فكر اتكاى به خود انداخت و همه‏ى این بركات را براى ما آورد. در دوره‏ى بعد، براندازى نرم را دنبال كردند - تهاجم فرهنگى و شبیخون فرهنگى - كه آن هم به جایى نرسید و بعد از سالهاى متمادى، نتیجه این شد كه حالا یك دولت متكى به اصول و با شعار اصول سركار مى‏آید، كه پیداست تهاجم فرهنگى نتوانسته آن كارى كه آنها مى‏خواستند، بكند. بعد از این هم توطئه‏هاى دیگر در راه است، كه ما باید خودمان را مصون كنیم. بخشى از این مصونیت با اتحاد، با ایمان، با به كارگیرى عقل و علم به وجود مى‏آید. تأكید مى‏كنم كه اگر انسان چشم را ببندد و راه بیفتد، كارى پیش نمى‏رود؛ با چشم باز، با حواس جمع، با اتحاد كلمه و با استفاده از همه‏ى فرصتها باید پیش رفت. همه‏ى مشكلات یكى پس از دیگرى حل خواهد شد؛ قله‏ها یكى پس از دیگرى فتح خواهد شد

گزیده شده از بیانات مقام معظم رهبری روحی له الفداء.
دوشنبه 4/11/1389 - 9:30
سياست

جنگ نرم در دیدگاه رهبری


بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اعضاى شوراى تأمین استانها

به نظر من غیر از مسائلى از قبیل قاچاق و عوارضى كه در این زمینه وجود دارد و در بعضى از مرزها و جاهاى گوناگون دیده مى‌شود، عمده‌ى آن چیزى كه باید آماج ذهن و فكر و عمل شما قرار گیرد، مسأله‌ى براندازى است. كسانى كه این امر خباثت‌آمیز را دنبال و براى آن پول خرج مى‌كنند، درصددند این را از ذهن مسؤولان رده‌هاى مختلف، از رده‌هاى بالا تا پایین، دور كنند - در این زمینه مردم را چندان مورد خطاب قرار نمى‌دهند - تا مسؤولان ملتفت نشوند كه قضیه چیست و اینها بتوانند كارشان را انجام دهند. لذا هر كس از تلاش براى براندازى و این‌كه توطئه‌اى علیه انقلاب و ملت ایران وجود دارد، بحث كند و یا از دشمن خارجى صحبت كند، جنجال عظیمى راه مى‌اندازند. امروز مسؤولان سیاسى و امنیتى دستگاههاى ضدّ نظام جمهورى اسلامى در امریكا و اروپا در گفتارهاى خودشان تصریح مى‌كنند و براى ایجاد رادیو پول مى‌دهند و مى‌گویند این براى مقابله‌ى با نظام جمهورى اسلامى است - این را تصادفاً بنده خودم از یكى از همین رادیوهایى كه مى‌دانید با پول سرویسهاى امنیتى امریكا به وجود آمد، شنیدم - تصریح هم نكنند، همه مى‌فهمند؛ اما تصریح مى‌كنند كه ما مى‌خواهیم با اساس نظام و استوانه‌هاى آن مقابله كنیم؛ تصریح مى‌كنند كه باید قانون اساسى نظام عوض شود؛ تصریح مى‌كنند كه باید براندازى انجام گیرد؛ منتها لطف مى‌كنند و مى‌گویند براندازىِ آرام باید انجام گیرد! آیا این بخردانه و هوشمندانه است كه ما چشم خود را ببندیم و بگوییم نه، چنین چیزى وجود ندارد؟! واقعاً وجود دارد؛ نشانه‌هایش را مى‌بینیم و احتیاج نداریم كه دنبال شواهد احتمالى بگردیم.


امروز یكى از كارهاى امنیتى مسؤولان اطّلاعات عبارت است از شناسایى نفوذیهایى كه از خارج وارد كشور مى‌شوند و خمپاره و مواد منفجره و امثال اینها را به داخل مى‌آورند. از آن طرف هم نمایندگان كنگره‌ى امریكا و فلان بخش ِ دولتى اروپا به اینها امضاء مى‌دهند! معناى این كارها چیست؟ آیا اینها به هم ربط ندارد و به یكدیگر متّصل نیست؟ كسانى كه اینها را راه مى‌اندازند و به داخل مى‌فرستند، همان كسانى هستند كه در كنگره‌ى امریكا یك طور و در فلان كشور اروپایى یك طور، از رئیس جمهور، از نخست وزیر و از نماینده‌ى مجلس تأیید و امضاء و كمك و تشویق و پول مى‌گیرند. مگر معناى ارتباط با خارج چیست؛ چرا ما باید چشمان خود را ببندیم؟ اگر ما دشمنِ خود را نبینیم و به فكر مقابله‌ى با او نباشیم، چه كسى ما را تشویق و تحسین مى‌كند؟ ما در داخل كشور، دشمن فرضى درست مى‌كنیم؛ جناحها همدیگر را دشمنِ عمده مى‌كنند؛ این جناح علیه آن جناح، آن جناح علیه این جناح! آیا این عقلایى است؟! آیا این لازمه‌ى اداره‌ى درست كشور است؟!
دوشنبه 4/11/1389 - 9:28
عقاید و احکام
ولایت فقیه

 


شما نسل جوان حوزه‏هاى روحانیت باید زنده باشید، و امر خدا را زنده نگهدارید.

شما نسل جوانید؛ فكرتان را رشد و تكامل دهید. افكارى را كه همه در اطراف حقایق و دقایق علوم دور مى‏زند كنار بگذارید؛ چون این ریزبینیها بسیارى از ما را از انجام مسئولیتهاى خطیرمان دور نگهداشته است. به داد اسلام برسید، و مسلمانان را از خطر نجات دهید. اسلام را دارند از بین مى‏برند. به اسم احكام اسلام به اسم رسول اكرم (ص) اسلام را نابود مى‏كنند. مبلغین همه جوره داخلى و خارجى، چه آنهایى كه تبعه استعمارند و چه مبلغین داخلى و بومى آنها، به تمام دهات و بخشهاى ایران رفته‏اند؛ و بچه‏ها و نوجوانان ما را، آنهایى را كه به درد اسلام مى‏خورند، منحرف مى‏كنند. به داد آنها برسید.

شما موظفید آنچه را تفقه كرده‏اید بین مردم منتشر كنید؛ و مردم را با مسائلى كه یاد گرفته‏اید آشنا سازید. آن همه تعریف و تمجیدى كه در اخبار از اهل علم و فقیه آمده «1» براى همین است كه احكام و عقاید و نظامات اسلام را معرفى مى‏كند و سنت رسول اكرم (ص) را به مردم مى‏آموزد. شما باید به تبلیغات و تعلیمات در جهت معرفى و بسط اسلام همت بگمارید.

ما موظفیم ابهامى را كه نسبت به اسلام به وجود آورده‏اند برطرف سازیم. تا این ابهام را از اذهان نزداییم، هیچ كارى نمى‏توانیم انجام بدهیم. ما باید خود و نسل آینده را وادار كنیم؛ و به آنها سفارش كنیم كه نسل آتیه خویش را نیز مأمور كنند این ابهامى را كه بر اثر تبلیغات سوء چند صد ساله نسبت به اسلام در اذهان حتى بسیارى از تحصیلكرده‏هاى ما، پیدا شده رفع كنند؛ جهان‏بینى و نظامات اجتماعى اسلام را معرفى كنند. حكومت اسلامى را معرفى نمایند تا مردم بدانند اسلام چیست و قوانین آن چگونه است. امروز حوزه قم، حوزه مشهد، و حوزه‏هاى دیگر موظفند كه اسلام را ارائه بدهند و این مكتب را عرضه كنند. مردم اسلام را نمى‏شناسند. شما باید خودتان را، اسلامتان را، نمونه‏هاى رهبرى و حكومت اسلامى را، به مردم دنیا معرفى كنید. مخصوصاً به گروه دانشگاهى و طبقه تحصیلكرده. دانشجویان چشمشان باز است. شما مطمئن باشید اگر این مكتب را عرضه نمایید و حكومت اسلامى را چنانكه هست به دانشگاهها معرفى كنید، دانشجویان از آن استقبال خواهند كرد. دانشجویان با استبداد مخالفند؛ با حكومتهاى دست نشانده و استعمارى مخالفند؛ با قلدرى و غارت اموال عمومى مخالفند؛ با حرامخورى و دروغپردازى مخالفند. با اسلامى كه طرز حكومت اجتماعى و تعالیم دارد، هیچ دانشگاه و دانشجویى مخالفت ندارد. اینها دستشان به طرف حوزه نجف دراز است كه براى ما فكرى بكنید. آیا باید بنشینیم تا آنها ما را امر به معروف كنند و به انجام وظیفه دعوت نمایند؟ جوانان از اروپا ما را امر به معروف كنند كه ما حوزه اسلامى تشكیل داده‏ایم شما به ما كمك كنید!

وظیفه ماست كه این مطالب را تذكر بدهیم؛ طرز حكومت اسلامى و روش زمامداران اسلام را در صدر اسلام بیان كنیم؛ بگوییم كه دار الإماره و دكة القضاى (وزارت دادگسترى) او [حضرت على (ع)] در گوشه مسجد قرار داشت، و دامنه حكومتش تا انتهاى ایران و مصر و حجاز و یمن گسترش داشت. متأسفانه وقتى حكومت به طبقات بعدى رسید، طرز حكومت تبدیل به سلطنت و بدتر از سلطنت شد. باید این مطالب را به مردم رسانید و آنان را رشد فكرى و سیاسى داد. باید گفت كه چگونه حكومتى مى‏خواهیم؛ و زمامدار و متصدیان امور حكومتى ما باید چگونه باشند، و چه رفتار و سیاستى را پیش گیرند. زمامدار جامعه اسلامى كسى است كه با برادرش، عقیل، چنان رفتار مى‏كند «1» تا هر گز درخواست تبعیض اقتصادى و اضافه كمك از بیت المال نكند. دخترش را كه از بیت المال عاریه مضمونه گرفته، بازخواست مى‏كند، و مى‏فرماید اگر عاریه مضمونه نبود، تو اولین هاشمیه‏اى بودى كه دستت قطع مى‏شد «2»! ما چنین حاكم و زمامدارى مى‏خواهیم. زمامدارى كه مجرى قانون باشد؛ نه مجرى هوسها و تمایلات خویش؛ افراد مردم را در برابر قانون مساوى بداند، و آنها را داراى وظایف و حقوق اساسى متساوى؛ بین افراد امتیاز و تبعیض قائل نشود؛ خاندان خود و دیگرى را به یك نظر نگاه كند؛ اگر پسرش دزدى كرد، دستش را قطع كند؛ برادر و خواهرش هروئین فروشى كردند، آنها را اعدام كند؛ نه اینكه عده‏اى را براى ده گرم هروئین بكشند، و كسان آنها باند هروئین داشته باشند و خروارها هروئین وارد كنند!

اجتماعات در خدمت تبلیغات و تعلیمات‏

بسیارى از احكام عبادى اسلام منشأ خدمات اجتماعى و سیاسى است. عبادتهاى اسلامى اصولًا توأم با سیاست و تدبیر جامعه است. مثلًا نماز جماعت و اجتماع حج و جمعه در عین معنویت و آثار اخلاقى و اعتقادى، حائز آثار سیاسى است. اسلام این گونه اجتماعات را فراهم كرده تا از آنها استفاده دینى بشود؛ عواطف برادرى و همكارى افراد تقویت شود؛ رشد فكرى بیشترى پیدا كنند؛ براى مشكلات سیاسى و اجتماعى خود راه‏حلهایى بیابند؛ و به دنبال آن به جهاد و كوشش دسته جمعى بپردازند. در كشورهاى غیر اسلامى، یا حكومتهاى غیر اسلامى در كشورهاى اسلامى، هرگاه بخواهند چنین اجتماعاتى فراهم آورند، مجبورند میلیونها از ثروت و بودجه مملكت را صرف كنند.

تازه اجتماعات آنها بى‏صفا و ظاهرى و عارى از آثار خیر است. اسلام ترتیباتى داده كه هر كس خودش آرزو مى‏كند به حج برود، و راه افتاده به حج مى‏رود. خودش با اشتیاق به نماز جماعت مى‏رود. باید از این اجتماعات به منظور تبلیغات و تعلیمات دینى و توسعه نهضت اعتقادى و سیاسى اسلامى استفاده كنیم. بعضى به این فكرها نیستند، و بیش از اینكه «و لا الضالین» را خوب ادا كنند فكرى ندارند. حج كه مى‏روند، به جاى اینكه با برادران مسلمان خود تفاهم كنند، عقاید و احكام اسلام را نشر دهند و براى مصایب و مشكلات عمومى مسلمانان چاره‏اى بیندیشند، و مثلًا براى آزاد كردن فلسطین كه وطن اسلام است اشتراك مساعى كنند، به اختلافات دامن‏مى‏زنند! در حالى كه مسلمین صدر اسلام با اجتماع حج و با جماعت جمعه كارهاى مهم انجام مى‏دادند.

در خطبه روز «جمعه» این طور نبود كه فقط یك سوره و دعایى بخوانند و چند كلمه‏اى بگویند؛ با خطبه‏هاى جمعه بسیج سپاه مى‏شد، و از مسجد به میدان جنگ مى‏رفتند. و كسى كه از مسجد به میدان جنگ برود، فقط از خدا مى‏ترسد و بس؛ و از كشته شدن و فقر و آوارگى نمى‏ترسد. و چنین سپاهى سپاه فاتح و پیروز است. هرگاه خطبه‏هایى را كه راجع به جمعه است و خطبه‏هاى حضرت امیر (ع) را ملاحظه كنید «1»، مى‏بینید كه بنا بر این بوده كه مردم را به راه بیندازند و به حركت درآورند و به مبارزه برانگیزند؛ براى اسلام فدایى و مجاهد بسازند؛ و گرفتاریهاى مردم دنیا را برطرف كنند. اگر هر روز جمعه مجتمع مى‏شدند، و مشكلات عمومى مسلمانان را به یاد مى‏آوردند و رفع مى‏كردند، یا تصمیم به رفع آن مى‏گرفتند، كار به اینجا نمى‏كشید. امروز باید با جدیت این اجتماعات را ترتیب دهیم، و از آن براى تبلیغات و تعلیمات استفاده كنیم. به این ترتیب، نهضت اعتقادى و سیاسى اسلام وسعت پیدا مى‏كند و اوج مى‏گیرد.

عاشورایى به وجود آورید

اسلام را عرضه بدارید. و در عرضه آن به مردم نظیر عاشورا به وجود بیاورید. چطور عاشورا را محكم نگهداشته و نگذاشته‏ایم از دست برود، چگونه هنوز مردم براى عاشورا سینه مى‏زنند و اجتماع مى‏كنند. (سلام بر مؤسس آن) شما هم امروز كارى كنید كه راجع به حكومت موجى به وجود آید؛ اجتماعات برپا گردد؛ روضه خوان و منبرى پیدا كند؛ و در ذهن مردم مطرح بماند. اگر اسلام را معرفى نمایید و جهان‏بینى (عقاید) و اصول و احكام و نظام اجتماعى اسلام را به مردم بشناسانید، با اشتیاق كامل از آن استقبال مى‏كنند. خدا مى‏داند كه خواستاران آن بسیارند. من تجربه كرده‏ام، وقتى كلمه‏اى القا مى‏شد، موجى در مردم ایجاد مى‏گردید. براى اینكه مردم همگى از این وضع ناراحت و ناراضى هستند. زیر سرنیزه و خفقان نمى‏توانند حرفى بزنند. كسى را مى‏خواهند كه بایستد و با شجاعت صحبت كند. اینك شما فرزندان دلیر اسلام مردانه بایستید و براى مردم نطق كنید. حقایق را به زبان ساده براى توده‏هاى مردم بیان كنید؛ و آنان را به شور و حركت درآورید. از مردم كوچه و بازار، از همین كارگران و دهقانان پاكدل و دانشجویان بیدار مجاهد بسازید. همه مردم مجاهد خواهند شد. از همه اصناف جامعه آماده‏اند كه براى آزادى و استقلال و سعادت ملت مبارزه كنند. مبارزه براى آزادى و سعادت احتیاج به دین دارد. اسلام را كه مكتب جهاد و دین مبارزه است در اختیار مردم قرار دهید تا عقاید و اخلاق خودشان را از روى آن تصحیح كنند، و به صورت یك نیروى مجاهد، دستگاه سیاسى جائر و استعمارى را سرنگون كرده، حكومت اسلامى را برقرار سازند.

فقهایى «حصن اسلام» هستند كه معرف عقاید و نظامات اسلام و مدافع و حافظ آن باشند؛ و این تعریف و دفاع و حفاظت را با نطقهاى پر شور و بیداركننده و رهبرى مردم ثابت كنند. در این صورت است كه اگر بعد از 120 سال درگذشتند، مردم احساس خواهند كرد كه مصیبتى بر اسلام وارد و خلئى ایجاد شده است، و به تعبیر روایت ثُلِمَ فِى الْاسْلامِ ثُلْمة لا یسدُّها شَیْ‏ءٌ. اینكه مى‏فرماید فقیه مؤمن اگر بمیرد، ثُلِمَ فىِ الْاسْلام، خلئى جبران ناپذیر در جامعه اسلام به وجود مى‏آید، مردن بنده است كه در خانه نشسته‏ام و كارى جز مطالعه ندارم؟ از رفتن من چه خلئى در جامعه اسلام ایجاد مى‏شود؟ اسلام وقتى امام حسین (ع) را از دست مى‏دهد، ثُلم فیه ثلمة، خلئى جبران ناپذیر در آن به وجود مى‏آید.

كسانى كه حافظ عقاید و قوانین و نظام اجتماعى اسلام هستند، مانند «خواجه نصیر» «1» و «علامه» «2» كه خدمت شایان و نمایانى كرده‏اند، اگر بمیرند خلئى به وجود مى‏آید. اما من و جنابعالى براى اسلام چه كرده‏ایم كه اگر مردیم مصداق این روایت باشد؟ هزار نفر از ما بمیرد، هیچ خبرى نمى‏شود! ما یا فقیه نیستیم حق فقه، یعنى آن طور كه باید بود؛ و یا مؤمن نیستیم حق ایمان.

مقاومت در مبارزه‏اى طولانى‏

هیچ عاقلى انتظار ندارد كه تبلیغات و تعلیمات ما بزودى به تشكیل حكومت اسلامى منتهى شود. براى توفیق یافتن در استقرار حكومت اسلامى احتیاج به فعالیتهاى متنوع و مستمرى داریم. این هدفى است كه احتیاج به زمان دارد. عقلاى عالم یك سنگ اینجا مى‏گذارند تا بعد از دویست سال، دیگرى پایه‏اى بر آن بنا كند و نتیجه‏اى از آن به دست آید. خلیفه به پیرمردى كه نهال گردو مى‏كاشت گفت: پیرمرد، گردو مى‏كارى كه پنجاه سال دیگر و بعد از مردنت ثمر مى‏دهد؟ در جوابش گفت: دیگران كاشتند ما خوردیم؛ ما مى‏كاریم تا دیگران بخورند.

فعالیتهاى ما اگر هم براى نسل آینده نتیجه بدهد، باید دنبال شود. چون خدمت به اسلام است و در راه سعادت انسانهاست؛ و امر شخصى نیست كه بگوییم چون حالا به نتیجه نمى‏رسد و دیگران بعدها نتیجه آن را مى‏گیرند، به ما چه ربطى دارد.

سید الشهداء (ع)  كه تمام جهات مادى خود را به معرض خطر درآورد و فدا كرد، اگر چنین تفكرى داشت و كارها را براى شخص خود و استفاده شخصى مى‏كرد، از اول سازش مى‏نمود و قضیه تمام مى‏شد. هیأت حاكمه اموى از خدا مى‏خواستند كه امام حسین (ع) دست بیعت بدهد و با حكومت آنها موافقت نماید، از این بهتر براى آنها چه بود كه پسر پیغمبر (ص) و امام وقت به آنها «امیر المؤمنین» بگوید و حكومتشان را به رسمیت بشناسد؛ ولى آن حضرت در فكر آینده اسلام و مسلمین بود. به خاطر اینكه اسلام در آینده و در نتیجه جهاد مقدس و فداكارى او در میان انسانها نشر پیدا كند و نظام سیاسى و نظام اجتماعى آن در جامعه‏ها برقرار شود، مخالفت نمود؛ مبارزه كرد؛ و فداكارى كرد.

در روایتى كه قبلًا آوردم دقت كنید. مى‏بینید حضرت امام صادق (ع) در شرایطى كه تحت فشار حكام ستمكار قرار دارد و در حال تقیه به سر مى‏برد و قدرت اجرایى ندارد و بسیارى اوقات تحت مراقبت و محاصره به سر مى‏برد، براى مسلمانان تكلیف معین مى‏كند، و حاكم و قاضى نصب مى‏فرماید. آیا این كار آن حضرت چه معنا دارد؟ و اصولًا بر این نصب و عزل چه فایده‏اى مترتب است؟ مردان بزرگ، كه داراى سطح فكر وسیعى مى‏باشند، هیچ گاه مأیوس نگردیده و به وضع فعلى خود- كه در زندان و اسارت به سر مى‏برند و معلوم نیست آزاد مى‏شوند یا نه- نمى‏اندیشند؛ و براى پیشبرد هدف خویش در هر شرایطى كه باشند طرح نقشه مى‏كنند تا بعداً اگر توانستند شخصاً آن طرح را به مرحله اجرا درآورند؛ و اگر خودشان فرصت نیافتند، دیگران- هر چند بعد از دویست یا سیصد سال- دنبال این طرح بروند و اجرا نمایند. اساس بسیارى از نهضتهاى بزرگ به همین صورتها بوده است. رئیس جمهور سابق اندونزى، سوكارنو «1»، در زندان داراى این افكار بوده، و نقشه‏ها كشیده و طرحها داده كه بعداً به اجرا درآمده است.

امام صادق (ع) علاوه بر دادن طرح، نصب هم فرموده‏اند. این نصب امام (ع) اگر براى آن روز بود، البته كار لغوى محسوب مى‏شد؛ ولى آن حضرت به فكر آینده بودند. مثل ما نبودند كه فقط به فكر خودش باشد و وضع خود را بنگرد. فكر امت بوده؛ فكر بشر بوده؛ فكر همه عالم بوده است. مى‏خواسته بشر را اصلاح كند؛ و قانون عدل را اجرا نماید. او باید در هزار و چند صد سال پیش طرح بدهد، نصب نماید تا آن روز كه ملتها بیدار شدند، ملت اسلام آگاه گردید و قیام كرد، دیگر تحیرى نباشد وضع حكومت اسلامى و رئیس اسلام معلوم باشد.

اصولًا دین اسلام و مذهب شیعه و سایر مذاهب و ادیان به همین نحو پیشرفت كرده است؛ یعنى ابتدا جز طرح چیزى نبوده؛ و سپس بر اثر ایستادگى و جدیت رهبران و پیامبران به ثمر رسیده است. موسى شبانى بیش نبود و سالها شبانى مى‏كرد؛ آن روز كه براى مبارزه با فرعون مأمور شد، یاور و پشتیبانى نداشت؛ ولى بر اثر لیاقت ذاتى و ایستادگى خود با یك عصا اساس حكومت فرعون را برچید. شما خیال مى‏كنید اگر عصاى موسى دست من و جنابعالى بود، این كار از ما مى‏آمد؟ همت و جدیت و تدبیر موسى مى‏خواهد تا با آن عصا بساط فرعون را به هم بریزد. و این كار از هر كسى ساخته نیست. پیغمبر اكرم (ص) وقتى كه به رسالت مبعوث شد، و شروع به تبلیغ كرد، یك طفل هشت ساله (حضرت امیر (ع)) و یك زن چهل ساله (حضرت خدیجه) به او ایمان آوردند. جز این دو نفر كسى را نداشت. و همه مى‏دانند كه چقدر آن حضرت را اذیت كردند و كارشكنیها و مخالفتها نمودند. لیكن مأیوس نشد، و نفرمود كسى ندارم.

ایستادگى كرد؛ و با قدرت روحى و عزمى قوى از «هیچْ» رسالت را به اینجا رسانید كه امروز هفتصد میلیون جمعیت تحت لواى او هستند.

مذهب شیعه هم از صفر شروع شد. روزى كه پیغمبر اكرم (ص) اساس آن را پایه گذارى كرد با استهزا مواجه گردید! وقتى كه مردم را جمع و مهمان نمود و فرمود كسى كه چنین و چنان باشد وزیر من است، و جز حضرت امیر (ع) كه در آن وقت هنوز به سن بلوغ نرسیده بود ولى داراى روحى بزرگ بود، بزرگتر از همه دنیا، كسى از جا برنخاست، شخصى رو كرد به حضرت ابی طالب و با استهزا گفت اكنون باید زیر پرچم پسرت بروى «1»!

آن روز هم كه ولایت و حكومت امیر المؤمنین (ع) را به مردم عرضه داشت، با «بخ بخ» (مبارك باد) ظاهرى مواجه گردید «1»؛ لیكن مخالفتها از همان جا شروع شد، و تا آخر هم ادامه داشت. اگر حضرت رسول (ص) ایشان را فقط مرجع مسائل شرعیه قرار مى‏داد، هیچ گونه مخالفتى نمى‏شد؛ ولى چون منصب جانشینى را به حضرت داد و فرمود ایشان باید حاكم بر مسلمین بوده و سرنوشت ملت اسلام را در دست داشته باشد، موجب آن ناراحتیها و مخالفتها شد. شما هم اگر امروز در خانه بنشینید و در امور مملكتى دخالت نكنید، كسى به شما كارى ندارد. آن روز به شما كار دارند كه بخواهید در مقدرات كشور دخالت كنید. حضرت امیر (ع) و شیعه چون در امور حكومتى و كشورى دخالت مى‏كردند، آن همه مورد اذیت و مصیبت قرار گرفتند. اما دست از جهاد و فعالیت نكشیدند تا بر اثر تبلیغات و مجاهدات آنان امروز تقریباً دویست میلیون شیعى در دنیا وجود دارد.

 منبع:ولایت فقیه امام خمینی ره
دوشنبه 4/11/1389 - 9:25
داستان و حکایت
من بی حیا نیستم

    روزی روزگاری، عابد خداپرستی بود که در عبادتکده ای در دل کوه راز و نیاز خدا میکرد، آنقدر مقام و منزلتش پیش خدا زیاد شده بود که خدا هر شب به فرشتگانش امر میکرد تا از طعام بهشتی، برای او ببرند... و او را بدینگونه سیر نمایند. بعد از 70 سال عبادت ، روزی خدا به فرشتگانش گفت: امشب برای او طعام نبرید، بگذارید امتحانش کنیم آن شب عابد هر چه منتظر غذا شد، خبری نشد، تا جایی که گرسنگی بر او غالب شد. طاقتش تمام شد و از کوه پایین آمد و به خانه آتش پرستی که در دامنه کوه منزل داشت رفت و از او طلب نان کرد، آتش پرست 3 قرص نان به او داد و او بسمت عبادتگاه خود حرکت کرد‎.

    سگ نگهبان خانه آتش پرست به دنبال او راه افتاد، جلوی راه او را گرفت‎...

    مرد عابد یک قرص نان را جلوی او انداخت تا برگردد و بگذارد او براهش ادامه دهد، سگ نان را خورد و دوباره راه او را گرفت، مرد قرص دوم نان را نیز جلوی او انداخت و خواست برود اما سگ دست بردار نبود و نمی گذاشت مرد به راهش ادامه دهد. مرد عابد با عصبانیت قرص سوم را نیز جلوی او انداخت و گفت ای حیوان تو چه بی حیایی! صاحبت قرص نانی به من داد اما تو نگذاشتی آنرا ببرم؟‎ 

    به اذن خدای عز و جلٌ ، سگ به سخن آمد و گفت: من بی حیا نیستم، من سالهای سال سگ در خانه مردی هستم، شبهائی که به من غذا داد پیشش ماندم ، شبهائی هم که غذا نداد باز هم پیشش ماندم، شبهائی که مرا از خانه اش راند، پشت در خانه اش تا صبح نشستم... تو بی حیایی، تو که عمری خدایت هر شب غذای شبت را برایت فرستاد و هر چه خواستی عطایت کرد، یک شب که غذایی نرسید، فراموشش کردی و از او بریدی و برای رفع گرسنگی ات به در خانه یک آتش پرست آمدی و طلب نان کردی‎...

    مرد با شنیدن این سخنان منقلب شد و به عبادتگاه خویش بازگشت و توبه کرد

دوشنبه 4/11/1389 - 9:22
شخصیت ها و بزرگان
نکته هایی درباره شهید بهشتی
 
 
 
 

طلبه جوان هر روز می‌رفت دبیرستانها درس انگلیسی می‌داد. پولش هم می‌شد مایه امرار معاش. می‌گفت اینطوری استقلالم بیشتره، نواقص حوزه رو بهتر می‌فهمم و با شجاعت بیشتری می‌تونم نقد کنم. بهشتی تا آخر هم با حقوق بازنشستگی آموزش و پرورش زندگی می‌کرد.

از بهشتی پرسید؛ روحانی هم می‌تونه تو شورای شهر بره؟ گفت: روحانی همه جا می‌تونه بره به شرط اینکه علم اون رو داشته باشد نه اینکه تکیه‌اش به علوم حوزوی باشه. گفت: صرف روحانی بودن به فرد صلاحیت ورود به هر کاری رو نمی‌ده.
***
صبح بود، یه اتوبوس آدم پیاده شدند جلوی خونه بهشتی. یه نگاهی و براندازی کردند و دوباره سوار شدند و رفتند. نگو دعوا شده بود، یکی گفته بود خونه بهشتی کاخه. یکی دیگه گفته بودند هشت طبقه است. راننده بهشتی‌شناس بود. همه رو آورده بود دم خونه گفته بود حالا ببینید و قضاوت کنید.
***
بنی‌صدر که فرار کرد زنش رو گرفتند. زنگ زد که زن بنی‌صدر تخلفی نکرده باید زود آزاد بشه. آزادش نکردند. گفت با اختیارات خودم آزادش می‌کنم. بهشتی می‌گفت: هر یک ثانیه که در زندان باشه گناهش گردن جمهوری اسلامیه.   
***
به جمع رو کرد و گفت: قدرت اجرایی و مدیریتی رجوی به درد نخست‌وزیری می‌خوره. حیف که التقاط و نفاق داره، اگر نداشت مناسب بود. تو بدترین حالت هم، انگشت می‌گذاشت روی نکات مثبت.   
***
الآن بهترین موقعیته، برای کمک به پیروزی انقلاب هم هست! نیت بدی هم که نداریم. آمار شهدای ١۵خرداد رو بالا می‌گیم، خیلی بالا، این ننگ به رژیم هم می‌چسبه!
  بهشتی بدون تعلل گفت: با دروغ می‌خواهید از اسلام دفاع کنید؟ اسلام با صداقت رشد می‌کنه نه دروغ!
***
بهشتی اسم جوان رو داده بود برای شورای صدا و سیما. گفته بودند ولی این مخالف شماست، کلی علیه شما دنبال سند بوده! گفت: او جویاست و کنجکاو. چه اشکالی دارد که سندی پیدا کند و مردم رو آگاه کند.
***
همه جمع شده بودند برای جلسه. باهنر رو فرستاده بودند که بهشتی رو بیاره. اومده بود که آماده شید بریم؛ همه منتظر شمایند. بهشتی عذر خواسته بود. گفته بود جمعه متعلق به خانواده است، قرار است برویم گردش.
اخم باهنر رو که دید گفت: بچه‌ها منتظرند، سلام برسونید، بگید فردا در خدمتم.
***
به قاضی دادگاه نامه زده بود که: «شنیدم وقتی به مأموریت می‌روی ساک خود را به همراهت می‌دهی. این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی.»
قاضی رو توبیخ کرده بود. حساس بود، مخصوصاً به رفتار قضات...   
***
مترجم ترجمه کرد؛ «هیأت کوبایی می‌خواهند با شما عکس یادگاری بگیرند». همه ایستاده بودند تو کادر جز مترجم! پرسید مگه شما نمی‌آیی؟ گفت: همه می‌دونند من توده‌ایم، برای شما بد می‌شود. خندید؛ باید شما هم باشید، دقیقاً کنار من! کادر کامل شد.  
***
گفتند حالا که «مرگ بر شاه» همه‌گیر شده؛ شعار جدید بدیم. «شاه زنازاده است، خمینی آزاده است». آشفته شده‌بود. گفت: رضاخان ازدواج کرده، این شعار حرام است. از پلکان حرام که نمی‌شود به بام سعادت حلال رسید.  
***
رفته بودند سخنرانی، منافقین هم آدم آورده‌بودند. جا نبود. بیرون شعار می‌دادند. آخر سر گفتند، حاج آقا از در پشتی بفرمایید که به خلقیها نخورید. گفت: این همه راه آمده‌اند علیه من شعار بدهند. بگذارید چند «مرگ بر بهشتی» هم در حضور من بگویند. از همان در اصلی رفت...   
***
با بی‌ادبی بلند شد به توهین کردن به شریعتی. بهشتی سرخ شد و گفت: حق نداری راجع به یک مسلمان اینطور حرف بزنی.   
هول شدند و چند نفر حرف تو حرف آوردند که یعنی بگذریم. گفت: شریعتی که جای خود! غیر مسلمان را هم نباید با بی‌ادبی مورد انتقاد قرار بدیم.   
***
اومده بودند در خانه بهشتی که یک مقام سیاسی خارجی می‌خواهد شما را ببیند. گفت: قراره به فرزندم دیکته بگویم. جمعه‌ام متعلق به خانواده است.   
نرفته بود. «بابا آب داد». بنویس پسر بابا!     
راهش پررهرو باد
 
منبع: کتاب صد دقیقه تا بهشت
دوشنبه 4/11/1389 - 9:12
داستان و حکایت

 
سوزن‌های ته گرد را زیر انگشتانش نهادند، چشمان زن بسته بود، جائی را نمی‌دید،
ناگهان دستهانش را به دیوار كوبیدند، سوزن‌ها از زیر ناخن‌ها تا ته فرو رفتند،
درد استخوانهای زن را می‌سوزاند، اما لب از لب نمی‌گشود.
 
خاموش كردن ته سیگار روی بدن زن‌ها از دوران جنگ ویتنام مد شده بود،
آمریكائی‌ها كشف كرده بودند زنان«ویت كنگ» تنها با این شیوه لب به سخن باز
می‌كنند، ساواكی‌ها زن را روی تخت خواباندند، پس از فحش‌های تكان‌دهنده و
سرگیجه‌آور حالا سیگارهای خود را روی بدن او خاموش می‌كردند، بی‌فایده بود.
گویی ساواكی‌ها باید به دنبال راه دیگری می‌بودند.
 
زن، دیگر جای سالمی برای شكنجه شدن نداشت، دخترانش را آوردند، حالا نوبت آنها
بود، راضیه و رضوان ۱۳-۱۴ساله بودند، آنقدر آنها را زدند و كوفتند و سوختند كه
زن دعا می‌كرد دختركانش زودتر بمیرند تا اینقدر زجر نكشند، زن اما مگر حرف
می‌زد، هرگز.
 
آن زن مرضیه حدیدچی بود...
 
حدیدچی خیلی بزرگتر از آن است كه چون منی در وصفش بكوشد.
 
...مرضیه حدیدچی بر اثر عارضه ریوی در بیمارستان خاتم الانبای تهران بستری شد،
خوب كه چه؟ شد كه شد. حالا اگر الناز شاكردوست بستری می‌شد یك چیزی، كل سینمای
ایران می‌خوابید. شونصدتا نشریه زرد آه و ناله سر می‌دادند. اصلا چرا خودمان را
گول بزنیم، همین صدا و سیما یَك بساطی راه می‌انداخت.
 
ساواك برای آنكه مقاومت این زن را بشكنند آخر كار رفتند دخترانش را آوردند و
جلوی چشم مادرشان شروع به دردناكترین شكنجه‌ها بر روی آنها شدند، شكنجه فرزند
جلو چشم مادر همه می‌دانیم چقدر وحشتناك است، اما این كوه صبر لب از لب باز
نمی‌كرد.
 
...حدیدچی زمانی كه مسئول سپاه غرب كشور بود، از افتخاراتش همین بس كه به
اندازه موهای سر اعظم طالقانی، منافق و ضد انقلاب به درك واصل كرده است، اما
هیچوقت ادعای ریاست جمهوری نكرده. اگر شیرین عبادی به فرض محال یكی از شلاقهایی
كه حدید چی خورده است را خورده بود الان با «بان كی مون» سر ریاست سازمان ملل
متحد دعوا داشت.
 
حدیدچی نه باند و دفتر و دستكی دارد نه صاحب ملك و املاك و باغ و ویلائیست، نه
بچه‌هایش در انگلیس هستند كه غصه شان را بخورد نه حتی ادعا دارد یك آلبوم با
امام عكس دارد نه ادعا دارد روشنفكرترین زن ایران است. حدیدچی فقط یك چیز دارد،
عفونت پاهایش، كه بر اثر كشیده شدن ناخن‌هایش در زمان شاه هنوز رنجش می‌دهند.
همین.
 
من مانده‌ام مسئول برگزیدن چهره های ماندگار كیست؟ می‌ترسم آخرش احمد پور مخبر
چهره ماندگار شناخته شود، مرضیه حدیدچی نشود. نشد هم نشد اشكالی ندارد، مرضیه
حدید چی همین كه یكی از چهره‌های ماندگار پیش حضرت امام است برایش كافیست.
اتفاقا الان كه فكر می‌كنم میبینم اگر چهره ماندگار نشود خیلی بهتر است چون
آنوقت مسئولین خیال می‌كنند دینشان را ادا كرده‌اند نسبت به این زینب انقلاب.
 
خلاصه اینكه حدیدچی بستری شده است توی بیمارستان خاتم الانبیاء. اگر پزشكان
خاتم الانبیاء از پس درمانش بر نیامدند خود خاتم الانبیاء در بهشت بر داغ‌های
كهنه شده دلش مرهم خواهد نهاد.
 
به نقل از وبلاگ تالمات و تاملات یك دانشجو
 
متن كامل را از *این‌جا <http://www.labbayk66.blogfa.com/post-83.aspx>*بخوانید
 
--
Besmellaah.mihanblog.com

 

دوشنبه 4/11/1389 - 8:38
عقاید و احکام
ساعت بیشتر طول نکشید که زندگی مُنا متحول شد... برادرش حجاب را به او پیشنهاد
کرده بود... فریاد زد: نه!! من هنرمندم، ارتباطاتم چه می‌شود؟ زندگیم چه؟ و ...
 
 
هر لحظه ممکن است لحظه سفر باشد... خواست خدا بود، دیگر در پوشیدن حجاب شک نداشت.
با این که ستاره آواز خوانی شده بود، دنیای شهرت را رها کرد و تصمیم گرفت دیگر
آواز نخواندتلاش کن حرفم را گوش کنی.
 
منا نپذیرفت. چند ساعت بعد بود که برادرش از دنیا رفت. منا عبدالغنی با تمام وجود
درک کرد، هر لحظه ممکن است لحظه سفر باشد... خواست خدا بود، دیگر در پوشیدن حجاب
شک نداشت. با این که ستاره آواز خوانی شده بود، دنیای شهرت را رها کرد و تصمیم
گرفت دیگر آواز نخواند... فقط به خاطر اطاعت از خدا...
 
منا عبدالغنی دیگر ستاره آواز و غنا نیست. آیا او از زندگی جدیدش راضی است؟
یک لحظه اطاعت خدا از تمام بزرگی های این دنیا ارزشمندتر است... در زندگی امروزم
احساس خوشبختی می‌کنم. از خدا می‌خواهم اعمال نیکم را بپذیرد چون به وسیله همین
اعمال به خدا نزدیکتر می شوم. هر وقت به یاد قیامت می‌افتم، روزی که تنها عمل
انسان برایش سودمند است... اگر در شرایط امروز هم، انسان دائما قیامت را به یاد
بیارد، تحول چشمگیری برایش اتفاق خواهد افتاد و مسایل فریب دهنده دنیا را قربانی
خواهد کرد... الحمدلله، من در زندگی جدیدم بسیار خوشبختم و از راهی که انتخاب
کرده ام راضیم.
یک لحظه اطاعت خدا از تمام بزرگی های این دنیا ارزشمندتر است... در زندگی امروزم
احساس خوشبختی می‌کنم.
 
مشهور است که شما یعنی هنرمندانی که به دلیل انتخاب حجاب، هنر را رها کرده اید،
فعالیت های اجتماعی متفاوتی انجام می‌دهید. شما برای روشنگری و خدمت به مسایل زن
مسلمان به چه فعالیت هایی میدانی مشغول هستید؟
 
از هر روشنفکری انتظار هست که به مسایل اسلامی خدمت کند، زن پزشک می‌تواند نقشی
ایفا کند، زن نویسنده و ادیب نقشی دارد، مخترعان و مبتکران هم نقش خود را دارند و
... اسلام نیازمند تلاش همه است. اگر هنرمند شخص پذیرفته شده ای در جامعه باشد،
نقش بزرگتری در استفاده از مقبولیت خود برای راهنمایی جامعه و ارایه راهکارها و
طرح های مناسب دارد... به نظر من زن مسلمان نقش خود را در خدمت به جامعه، از لحظه
ارتباط و ازدواج آغاز می‌کند تا در آینده نقش مهم تربیت فرزندان و عرضه آنها به
بهترین شکل ممکن به جامعه را به عهده بگیرد. رسول خدا(ص) فرموده: همه ی شما
مسوولیت دارید و هر کس نسبت به زیر دستان خود مسوول است. زن هم در خانه خود مسوول
است.
 
آیا منا عبدالغنی بعد از با حجاب شدن، با مشکلات یا حمله از طرف دیگران روبرو شده
است؟
 
نه. الحمدلله افکار عمومی از حجاب و کنارگیری من از هنر، با شادی استقبال کردند.
نمی‌دانم چرا؟ شاید به این خاطر بود که در آن روزها ارتباطم با همه خوب بوده. سعی
می‌کردم شخص وفاداری باشم و از کسی به بدی یاد نکنم بلکه با همه با احترام برخورد
می‌کردم. وقتی از هنرکناره گرفتم، خوشوقتی را در چشمان مردم دیدم این مساله باعث
می‌شد از درون احساس رضایت کنم و گام هایم در راهی که انتخاب کرده بودم محکم تر
شود.
 
دیده شده، بسیاری از هنرمندانی که از هنر کنار گذاشته شده اند، دچار ضررهای مادی
قابل توجهی شده اند. شما چطور؟
 
بله. از نظر مالی خسارت دیدم. چون کار قبلی ام را رها کردم: سریال ها، فیلم ها،
تئاترها، آلبوم ها و ... ولی رضایت خدا از مال دنیا بهتر است. روزی که انسان از
پدر، همسر و بردارش فرار می‌کند، مال دنیا به چه درد می‌خورد؟ من تصمیم خودم را
گرفته بودم و از روی اعتقاد تصمیمم را عملی کردم، بدون این که به دست آوردها یا
زیان های مادی این مساله توجهی داشته باشم.
 
رسانه ها هر چند مدت یک بار، علیه هنرمندان با حجاب شده، جنگی به راه می‌اندازند.
تحلیل شما چیست؟ آیا درست است که بعضی از این هنرمندان در مسایل دینی هم اظهار
نظر می کنند؟
 
اظهار نظر در مسایل دینی شرایطی دارد ولی گاهی برخی افراد پرسش های ساده ای مطرح
می‌کنند که انسان از پاسخش اطلاع دارد و بدون نیاز به اجتهاد، به آن پاسخ
می‌دهد...
 
علّت حمله رسانه ها به برخی هنرمندان با حجاب، هم سخنانی است که برخی از آن ها
درباره دوران فعالیت هنری خود داشته اند و همکاران بازیگر در این عرصه را محکوم
کرده اند... من نمی‌پذیرم به هیچ زنی، به دلیل بی حجاب بودنش، تهمت بزنیم یا او
را بد توصیف کنیم. تنها خدا از درون افراد با اطلاع است. شاید مثل من یا بسیار
بهتر از من، در حال تلاش باشد که بندگی خدا بکند. من با صدور حکم علیه دیگران یا
حمله علیه زنان با حجاب و بی حجاب موافق نیستم.
 
داستان جلسات و نشست های بازیگران با حجاب، چیست؟ آیا درست است که در این جلسات
تدریس دینی انجام می‌شود؟
 
این داستان ها را عاشقان شایعه پراکنی، ترویج می‌کنند، از این داستان ها زیاد
گفته می‌شود... واقعیت این است که به مناسبت هایی دور هم جمع می‌شویم و گفتگوهای
عادی با هم داریم. گاهی درباره مسایل دنیا و یا مسایل دینی صحبت می‌کنیم. کسی از
این نوع جلسات ضرری نمی‌بیند.
 
چه مساله جدیدی در زندگی منا عبدالغنی اتفاق افتاده است؟
در حال حاضر اتفاق جدیدی نیفتاده است... بعد از بازگشتم از حج امسال، در انتظار
تولید کارهای درام بیشتری هستم... در عین حال مجری برنامه هفتگی در شبکه ماهواره
ای «اقرأ» هستم به نام «منا و خواهرانش» فکر می‌کنم با توفیق الهی، برنامه موفق
بوده است. در این برنامه مسایل مربوط به زن مسلمان بررسی می‌شود.
 
چرا برای اجرای این برنامه، به شکل مشخص شبکه اقرء را انتخاب کردید؟
شبکه اقرأ شبکه ای ماهواره ای است که پخش این برنامه را به شکل مناسب به من
پیشنهاد کرد، همچنین فضای مناسبی را برای پخش این برنامه آماده کرده است. من آرزو
دارم از همه جای دنیا و از طرف هر شبکه ماهواره ای یا تلویزیونی برنامه اجرا کنم،
به شرطی که در خدمتگذاری به مسایل زن مسلمان به من کمک کنند.
 
ولی دیده شده بیشتر بازیگران با حجاب شده، برنامه ها و دیدارهای خود را فقط در
شبکه اقرأ انجام می‌دهند. راز این مساله چیست؟
 
راز یا مساله دیگری وجود ندارد. اقرأ تنها شبکه ماهواره ای است که به بازیگران با
حجاب شده، کار رسانه ای را پیشنهاد کرده است. این در حالی است که مجریان بی حجاب
هم در این شبکه کار می‌کنند ولی مردم به ستاره هایی که شناخته شده و در بورس شهرت
اند، علاقه نشان می‌دهند. این مساله به موفقیت برنامه تلویزیونی کمک می‌کند. شبکه
اقرأ هم از این عامل به شکل صحیح بهره برداری کرده و به مطالبات مردم برای ایجاد
رسانه ای دینی پاسخ گفته است... من در واقع، همانطور که قبلا یادآور شدم، برای
همکاری با هر شبکه ماهواره ای یا تلویزیونی آمادگی دارم و تنها شرطم این است:
برنامه ای را اجرا کنم که جامعه و زن مسلمان از آن استفاده کند.
 
زنان مسلمان از همه جا، با بیان مشکلاتشان در برنامه شما مشارکت می‌کنند. آیا در
مشکلات و غصه هایی که در این برنامه مطرح می شود و از آن رنج می‌برید، احساس
تنهایی نمی‌کنید؟
 
 
با این که از نظر ظاهری جهان به دهکده ای کوچک تبدیل شده است، ولی ما در جهان
عرب، از غم و غصه دوستان، خانواده و عزیزانمان غافل شده ایم. امروز به جای این که
سکوت کنیم و به خود وغصه هایمان مشغول شویم، بسیار نیازمندیم به فکر غصه های
دیگران باشیم و در مقابل ستم هایی که به هر یک از زنان در جهان اسلام یا عرب روا
می شود واکنش نشان دهیم. در این برنامه تلاش می کنیم به کمک هم به این نقطه
برسیم، درباره مشکلاتمان گفتگو می کنیم و با همدیگر به دنبال راه حلی برای آن
می‌گردیم. این دروغ است که زن متدیّن با مدل های لباس آشنا نیست و از مسایل جهان
اطلاع ندارد. من فکر می‌کنم اینها تهمت هایی است که برای زشت نمایی چهره زن
مسلمان مطرح می‌کنند
دوشنبه 4/11/1389 - 8:36
آموزش و تحقيقات

بیل گیتس

 اگرفنّاوری جنرال موتـــورز با سرعتی همســــان فنّاوری كامپیوتر پیشرفت كرده بود، امروز اتومبیلهایی سوار می‌شدیم كه:
 

·        سرعتشان 22000 مایل بر ساعت بود!

·        مصرف بنزین آنها 4 لیتر درهر 1000 مایل بود!!

·        بهای آنها 25 دلار بود!!!

 

 

پاسخ جنرال موتورز

1 -  بدون هیچ دلیلی ماشین شما در روز دوبار تصادف می‌كرد!

2 -  هردفعه كه خطهای وســط خیابان را ازنو نقاشی می‌كردند شما باید یك ماشین جدید می‌خریدید!

3 - گاه وبیگاه ماشین شما درخیابانها از حركت باز می‌ایستــــاد وشما چاره‌ای جز استارت (Restart) مجدد نداشتید!

4 - هربار كه جنــــرال موتورز مدل جدیدی را به بازار عرضه می‌كرد خریداران ماشین باید راننــــدگی را از اول یاد می‌گرفتند چون هیچ یك از عملكردها و كنترلهای ماشین مانند مدل قبلی نبود!

5 - برای خاموش‌كردن ماشین باید دكمه استارت را می‌زدند!

6 - جنرال موتورز خریداران ماشینهایش را مجبور به خرید نقشه‌های راههایی می‌كرد كه ممكــــن بود اصلاً به درد راننـــدگان نخورد.

7 - كیسة هــــــوا قبل از بازشدن در هنگام تصادف از شما می‌پرسید:

يکشنبه 3/11/1389 - 16:23
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته