توی عملیات " مطلع الفجر" تیر خورد به سینه و گردنش
همون جا افتاد و به آسمون پر کشید
درگیری شدید شد و نتونستیم پیکر مطهرش رو برگردونیم
یه هفته بعد بچه ها تصمیم گرفتن جنازه غلامعلی رو برگردونن
به هر سختی بود برگردوندیم
... خیلی تعجب آور بود
هر جنازه ای اگه یه هفته زیر آفتاب گرم جنوب بمونه حتما بو می گیره و تغییر میکنه
اما پیکر غلامعلی هیچ تغییری نکرده بود
خم شدم که صورتش رو ببوسم
خدا شاهده بوی عطر می داد
چه عطر خوشبویی بود
چه بوی گلی از پیکرش بلند میشد
دقت کردم دیدم بعد از یه هفته ، هنوز از گلوش خون تازه جاری میشه
انگار همین الان شهید شده باشه
تو وصیت نامه اش نوشته بود:
جنازه منو رو مین ها بندازین که منافقها فکر نکنن ما در راه خدا از جنازمون دریغ میکنیم
روایتی از زندگی شهید غلامعلی پیچک
منبع: کتاب حکایت فرزندان فاطمه ۱ ، صفحه ۵۲
خدا رحمت کنه شهید پیچک رو
یه جمله معروف داره که میگه:
ما از نابودی انقلاب نمی ترسیم ، از این می ترسیم که انقلاب به انحراف برود
دوستان عزیز!
دغدغه شهید رو حس می کنین؟
فکر نمی کنین دست هایی داره تلاش می کنه که انقلاب رو به انحراف بکشونه؟
حجاب ، بی اخلاقی ، بی عفتی و ... توی جامعه اثرات یه تهاجم فرهنگی بزرگ نیست؟
فکر نمی کنین هدف از این تهاجم فرهنگی عظیم ، ایجاد انحراف توی انقلابه؟
به اندازه ی خودمون از انحراف انقلاب جلوگیری کنیم...همین!
در خانه اگر کس است ، یک حرف بس است....