سوره :
النحل
آیه شماره :
127
ریشه کلمه :
صبر
فعل :
صبر
معنی :
شکيب، شکيبايي،حبس، امساك، خويشتن دارى، بردباري، تحمّل، استقامت، پايداري
انتظار، منتظر بودن
«اصطبار» خود به صبر و تحمّل واداشتن، تحمل مشکلي،
«مصابره» تشويق يکديگر به صبر، مشابقه در صبر کردن، غلبه در صبر
«ما اصبر» چه قدر شکيبا، چه صبور
توضیح :
صبر: خويشتن دارى و حبس نفس است بر چيزي كه شرع و عقل تقاضا مىكند، يا از چيزى كه شرع و عقل از آن نهى مىكند.
به حسب اختلاف موارد نام آن فرق مىكند اگر خويشتن دارى در مصيبت باشد آن را صبر گويند. اگر در جنگ باشد، شجاعت نامند که ضد آن جبن است. اگر در پيش آمد باشد آن را سعه صدر گويند. اگر در امساك و نگفتن سخن باشد، كتمان نامند. (راغب)
«صبّار» به كسى گفته مىشود كه نوعى تكلّف و مجاهدت (در صبر) داشته باشد.