سوره :
الانفال
آیه شماره :
32
ریشه کلمه :
حجر
فعل :
حجر
معنی :
سنگ، منع، حرام
جمع آن «احجار» و «حجارة» و «حجور» است.
توضیح :
«حَجَر» و «تحجير» آن است كه بر اطراف محلى سنگ بچينند، محل تحجير شده را حِجر گويند. حجر كعبه (حجر اسماعيل) طبرسى گويد علّت اين تسميه ممنوع الدخول بودن آن در طواف است.
بدين اعتبار «حجر» را «منع» معنى كردهاند زيرا كه در آن يك نوع سنگينى هست.
عقل را نيز حجر گفتهاند كه شخص را از خواستههاى نفس منع مىكند.
حرام را از جهت ممنوع بودن حِجر گفتهاند [انعام:138] .
اصحاب حجر که همان قوم ثمود، قوم صالح هستند. زيرا نام شهرشان حجر بود و چون آنها از كوهها خانه مىتراشيدند و خانه هايشان محصور از سنگها بود.
نقل شده كه چون كسى در جاهليّت در ماه حرام شخصى را ميديد و مىترسيد كه او را بكشد مىگفت: «حجرا محجورا» يعنى كشتن من بر تو حرام است.
سوره :
هود
آیه شماره :
82
ریشه کلمه :
حجر
فعل :
حجر
معنی :
سنگ، منع، حرام
جمع آن «احجار» و «حجارة» و «حجور» است.
توضیح :
«حَجَر» و «تحجير» آن است كه بر اطراف محلى سنگ بچينند، محل تحجير شده را حِجر گويند. حجر كعبه (حجر اسماعيل) طبرسى گويد علّت اين تسميه ممنوع الدخول بودن آن در طواف است.
بدين اعتبار «حجر» را «منع» معنى كردهاند زيرا كه در آن يك نوع سنگينى هست.
عقل را نيز حجر گفتهاند كه شخص را از خواستههاى نفس منع مىكند.
حرام را از جهت ممنوع بودن حِجر گفتهاند [انعام:138] .
اصحاب حجر که همان قوم ثمود، قوم صالح هستند. زيرا نام شهرشان حجر بود و چون آنها از كوهها خانه مىتراشيدند و خانه هايشان محصور از سنگها بود.
نقل شده كه چون كسى در جاهليّت در ماه حرام شخصى را ميديد و مىترسيد كه او را بكشد مىگفت: «حجرا محجورا» يعنى كشتن من بر تو حرام است.
سوره :
الحجر
آیه شماره :
74
ریشه کلمه :
حجر
فعل :
حجر
معنی :
سنگ، منع، حرام
جمع آن «احجار» و «حجارة» و «حجور» است.
توضیح :
«حَجَر» و «تحجير» آن است كه بر اطراف محلى سنگ بچينند، محل تحجير شده را حِجر گويند. حجر كعبه (حجر اسماعيل) طبرسى گويد علّت اين تسميه ممنوع الدخول بودن آن در طواف است.
بدين اعتبار «حجر» را «منع» معنى كردهاند زيرا كه در آن يك نوع سنگينى هست.
عقل را نيز حجر گفتهاند كه شخص را از خواستههاى نفس منع مىكند.
حرام را از جهت ممنوع بودن حِجر گفتهاند [انعام:138] .
اصحاب حجر که همان قوم ثمود، قوم صالح هستند. زيرا نام شهرشان حجر بود و چون آنها از كوهها خانه مىتراشيدند و خانه هايشان محصور از سنگها بود.
نقل شده كه چون كسى در جاهليّت در ماه حرام شخصى را ميديد و مىترسيد كه او را بكشد مىگفت: «حجرا محجورا» يعنى كشتن من بر تو حرام است.
سوره :
الاسراء
آیه شماره :
50
ریشه کلمه :
حجر
فعل :
حجر
معنی :
سنگ، منع، حرام
جمع آن «احجار» و «حجارة» و «حجور» است.
توضیح :
«حَجَر» و «تحجير» آن است كه بر اطراف محلى سنگ بچينند، محل تحجير شده را حِجر گويند. حجر كعبه (حجر اسماعيل) طبرسى گويد علّت اين تسميه ممنوع الدخول بودن آن در طواف است.
بدين اعتبار «حجر» را «منع» معنى كردهاند زيرا كه در آن يك نوع سنگينى هست.
عقل را نيز حجر گفتهاند كه شخص را از خواستههاى نفس منع مىكند.
حرام را از جهت ممنوع بودن حِجر گفتهاند [انعام:138] .
اصحاب حجر که همان قوم ثمود، قوم صالح هستند. زيرا نام شهرشان حجر بود و چون آنها از كوهها خانه مىتراشيدند و خانه هايشان محصور از سنگها بود.
نقل شده كه چون كسى در جاهليّت در ماه حرام شخصى را ميديد و مىترسيد كه او را بكشد مىگفت: «حجرا محجورا» يعنى كشتن من بر تو حرام است.
سوره :
الذاريات
آیه شماره :
33
ریشه کلمه :
حجر
فعل :
حجر
معنی :
سنگ، منع، حرام
جمع آن «احجار» و «حجارة» و «حجور» است.
توضیح :
«حَجَر» و «تحجير» آن است كه بر اطراف محلى سنگ بچينند، محل تحجير شده را حِجر گويند. حجر كعبه (حجر اسماعيل) طبرسى گويد علّت اين تسميه ممنوع الدخول بودن آن در طواف است.
بدين اعتبار «حجر» را «منع» معنى كردهاند زيرا كه در آن يك نوع سنگينى هست.
عقل را نيز حجر گفتهاند كه شخص را از خواستههاى نفس منع مىكند.
حرام را از جهت ممنوع بودن حِجر گفتهاند [انعام:138] .
اصحاب حجر که همان قوم ثمود، قوم صالح هستند. زيرا نام شهرشان حجر بود و چون آنها از كوهها خانه مىتراشيدند و خانه هايشان محصور از سنگها بود.
نقل شده كه چون كسى در جاهليّت در ماه حرام شخصى را ميديد و مىترسيد كه او را بكشد مىگفت: «حجرا محجورا» يعنى كشتن من بر تو حرام است.