سوره :
يوسف
آیه شماره :
4
ریشه کلمه :
ابو
فعل :
اَبْ
معنی :
پدر، مصلح، جد، عمو ، هر کس که جانشين پدر يا سبب يا پايه گذار چيزي باشد.
توضیح :
گرچه «اَبْ» پدر اصلى است، ولى در غير آن نيز به قدرى استعمال شده كه نزديك است معناى اصلى آن به قرينه محتاج باشد. و اما كلمه «والد» و «والدة» فقط به پدر و مادر حقيقى اطلاق مىشود، نه غير از آن.
به هركه سبب اصلاح، يا ايجاد و ظهور چيزى شود، اَبْ (پدر) گفته شده است. بدين جهت حضرت رسول «صلى اللّه عليه وآله وسلم» به على گفت: «اَنا وَاَنْتَ اَبَوا هذهِ الاُمُّةِ» من و تو پدران اين امت هستيم.
همچنين به کسي که خالق و پايه گذار سبک و روشي باشد ، گفته مي شود. مانند پدر نقاشي، پدر شعر نو و....
به پدر بزرگ و جد و معلم و پدر زن و عمو نيز «اب» مي گويند
حتي در قرآن به بزرگان قوم، پدر اطلاق شده است. [بقره:170] و در جايى به جاى «آبائنا» «سادَتَنا و كُبرائنا» آمده است. [احزاب:67].
همچنين(اخ و اخت و امّ)، مانند اب، استعمالشان بسيار وسيع است .
(اَبَتِ) در اصل اَبى است ياء متكلم به تاء تبديل شده است.