سوره :
الزمر
آیه شماره :
18
ریشه کلمه :
حسن
فعل :
حُسْن
معنی :
زيبا، زيبائى، نيکو، نيكوئى،
«حسنة» کار نيک، عمل خوب، نعمت، هر نعمت خوشآيند و شاد كننده جمع آن «حسنات»
«احسان»، خوبي، نيكى كردن
«حُسْنَيَينْ» دو نيکي (شهادت و پيروزى)
توضیح :
حُسن (به ضمّ اوّل) هر چيز سرور آور و خويشآيند.
حَسَن (به فتح اول) زيبا و نيكو.
حسنة: هر نعمت خوش آيند و شاد كننده است كه به انسان مىرسد و سيّئه ضدّ آن است و شامل نعمت دنيا و آخرت هر دو است و حتى در طاعت و شفاعت و پيروى نيز به كار رفته است [انعام:160] [نساء:85] [احزاب:21].
«احسن»، اسم تفضيل مؤنث آن «حُسنى»
«محسن»: نيكوكار. «محسنين»: نيكوكاران. «محسنات»: زنان نيكوكار. «احسان» بالاتر از عدل است زيرا عدل آنچه بر عهده دارد بدهد و آنچه براى اوست بگيرد. ولى احسان آن است بيشتر از آنچه بر عهده دارد بدهد و كمتر از آنچه براى اوست بگيرد. اختيار عدل واجب ولى اختيار احسان مستحب است .
«اسماءِ حسنى» نامهاى بهتر، نام هائي كه دلالت بر حسن دارند آن هم نه فقط حسن مطلق بلكه احسن است. زيرا حسنى مؤنث احسن مىباشد.
از امام صادق از پدرانش از اميرالمؤمنين از رسول خدا «صلى اللّهُ عليه و اله» نقل شده فرمود: براى خداى تعالى نود و نه اسم است صد مگر يکى، هر که آنها را بشمارد داخل بهشت شود و آنها چنيناند: الله، اله، واحد، احد، صمد، اوّل، آخر، سميع، بصير، قدير، قاهر، علىّ، اعلى، باقى، بديع، بارى، اکرم، ظاهر، باطن، حىّ، حکيم، عليم، حليم، حقّ، حسيب، حميد، حفىّ، ربّ، رحمن، رحيم، ذارى، رزّاق، رقيب، رؤوف، رائى، سلام، مؤمن، مهيمن، عزيز، جبّار، متکبّر، سيّد، سبّوح، شهيد، صادق، صانع، طاهر، عدل، عفوّ، غفور، غنى، غياث، فاطر، فرد، فتّاح، فالق، قديم، ملک، قدّوس، قوىّ، قريب، قيّوم، قابض، باسط، قاضى الحاجات، مجيد، مولى، منّان، محيط، مبين، مقيت، مصوّر، کريم، کبير، کافى کاشف ضرّ، وتر، وهّاب، ناصر، واسع، ودود، هادى، وفىّ، وکيل، وارث، باعث، برّ، توّاب، جليل، جواد، خبير، خالق، خيرالناصرين، ديّان، شکور، عظيم، لطيف، شافى.