سوره :
الفتح
آیه شماره :
4
ریشه کلمه :
سكن
فعل :
سكن
معنی :
آرام بودن، حرکت نکردن، اطمينان، آرامش باطني، سكونت، اقامت، گرايش، انس، محل آرامش، «اسكان»، سكونت دادن، جاي دادن،
«سكينه» و «سكن» نترسيد، آنچه موجب آرامش است
«مسكنه» درماندگى، فقر، ذلّت، ضعف ، خواري
«مسكين» درمانده «مساکين» جمع آن
توضیح :
بعضي مسكنت را فقر قلبى گفتهاند. به هر حال آن از سكون است و درماندگى بخصوصى است كه از ذلّت و خوارى ناشى مىشود و شخص پيش خود شرمنده مىشود.
در فرق ما بين ذلّت و مسكنت گفته اند: مسكنت حالتى در شخص است كه ناشى از خود حقير شمردن است به طوري كه براى خود حقى قائل نيست و ذلّت حالتى است كه منشأ و سبب ذلّت ديگران مي باشند نه خود شخص.
فقير يعنى حاجتمند و مستمند. مسكين از سكون است يعنى درمانده. درماندگى ممكن است در اثر فقر باشد و يا از مرض، فلج، نقص عضو و دورى از مال و اهل و غيره. على هذا مسكين از فقير اعمّ است.
ابى بصير از حضرت صادق نقل مىكند: فقير آن است كه سؤال مىكند. مسكين پر زحمتتر از اوست و بائس از هر دو پر مشقّتتر است.
«سكّين» كارد، چاقو، وسيله بريدن و ذبح
سوره :
الفتح
آیه شماره :
18
ریشه کلمه :
سكن
فعل :
سكن
معنی :
آرام بودن، حرکت نکردن، اطمينان، آرامش باطني، سكونت، اقامت، گرايش، انس، محل آرامش، «اسكان»، سكونت دادن، جاي دادن،
«سكينه» و «سكن» نترسيد، آنچه موجب آرامش است
«مسكنه» درماندگى، فقر، ذلّت، ضعف ، خواري
«مسكين» درمانده «مساکين» جمع آن
توضیح :
بعضي مسكنت را فقر قلبى گفتهاند. به هر حال آن از سكون است و درماندگى بخصوصى است كه از ذلّت و خوارى ناشى مىشود و شخص پيش خود شرمنده مىشود.
در فرق ما بين ذلّت و مسكنت گفته اند: مسكنت حالتى در شخص است كه ناشى از خود حقير شمردن است به طوري كه براى خود حقى قائل نيست و ذلّت حالتى است كه منشأ و سبب ذلّت ديگران مي باشند نه خود شخص.
فقير يعنى حاجتمند و مستمند. مسكين از سكون است يعنى درمانده. درماندگى ممكن است در اثر فقر باشد و يا از مرض، فلج، نقص عضو و دورى از مال و اهل و غيره. على هذا مسكين از فقير اعمّ است.
ابى بصير از حضرت صادق نقل مىكند: فقير آن است كه سؤال مىكند. مسكين پر زحمتتر از اوست و بائس از هر دو پر مشقّتتر است.
«سكّين» كارد، چاقو، وسيله بريدن و ذبح