• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
برای مشاهده معانی و تفاسیر هر آیه بر روی متن آیه کلیک نمایید.
سوره : البقرة  آیه شماره : 32
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : آل عمران  آیه شماره : 6
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : آل عمران  آیه شماره : 18
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : آل عمران  آیه شماره : 62
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : المائدة  آیه شماره : 118
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الانعام  آیه شماره : 18
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الانعام  آیه شماره : 73
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : يوسف  آیه شماره : 83
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : يوسف  آیه شماره : 100
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : ابراهيم  آیه شماره : 4
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : النحل  آیه شماره : 60
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : النمل  آیه شماره : 9
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : العنكبوت  آیه شماره : 26
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : العنكبوت  آیه شماره : 42
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الروم  آیه شماره : 27
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : لقمان  آیه شماره : 9
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : سبأ  آیه شماره : 1
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : سبأ  آیه شماره : 27
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : فاطر  آیه شماره : 2
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : غافر  آیه شماره : 8
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الشورى  آیه شماره : 3
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الزخرف  آیه شماره : 84
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الجاثية  آیه شماره : 37
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الذاريات  آیه شماره : 30
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الحديد  آیه شماره : 1
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الحشر  آیه شماره : 1
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الحشر  آیه شماره : 24
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الممتحنة  آیه شماره : 5
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الصف  آیه شماره : 1
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الجمعة  آیه شماره : 3
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : التغابن  آیه شماره : 18
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : التحريم  آیه شماره : 2
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.