سوره :
الانفال
آیه شماره :
50
ریشه کلمه :
وجه
فعل :
وجه
معنی :
«وجه» چهره، روى، صورت، ذات، نفس شىء، جهت، آغاز ، اولين، رضايت، خشنودي، روح، باطن
«وِِجْهَة» آنچه انسان به آن رو مىكند مثل قبله، جهت، سمت، سوي، روش
«وجيه» والامقام، محترم ، آبرومند، داراي منزلت
«توجّه» قصد، روي آوردن،
«تَوجيه» توجه کردن، فرستادن، کسي را به سمتي روانه کردن
توضیح :
چون صورت اولين چيزى است كه با تو روبرو مىشود و نيز از همه اعضاء بدن اشرف است لذابه معنى روى هر چيز، اشرف هرچيز، اول هرچيز، بكار رفته است.
سوره :
يونس
آیه شماره :
26
ریشه کلمه :
وجه
فعل :
وجه
معنی :
«وجه» چهره، روى، صورت، ذات، نفس شىء، جهت، آغاز ، اولين، رضايت، خشنودي، روح، باطن
«وِِجْهَة» آنچه انسان به آن رو مىكند مثل قبله، جهت، سمت، سوي، روش
«وجيه» والامقام، محترم ، آبرومند، داراي منزلت
«توجّه» قصد، روي آوردن،
«تَوجيه» توجه کردن، فرستادن، کسي را به سمتي روانه کردن
توضیح :
چون صورت اولين چيزى است كه با تو روبرو مىشود و نيز از همه اعضاء بدن اشرف است لذابه معنى روى هر چيز، اشرف هرچيز، اول هرچيز، بكار رفته است.
سوره :
ابراهيم
آیه شماره :
50
ریشه کلمه :
وجه
فعل :
وجه
معنی :
«وجه» چهره، روى، صورت، ذات، نفس شىء، جهت، آغاز ، اولين، رضايت، خشنودي، روح، باطن
«وِِجْهَة» آنچه انسان به آن رو مىكند مثل قبله، جهت، سمت، سوي، روش
«وجيه» والامقام، محترم ، آبرومند، داراي منزلت
«توجّه» قصد، روي آوردن،
«تَوجيه» توجه کردن، فرستادن، کسي را به سمتي روانه کردن
توضیح :
چون صورت اولين چيزى است كه با تو روبرو مىشود و نيز از همه اعضاء بدن اشرف است لذابه معنى روى هر چيز، اشرف هرچيز، اول هرچيز، بكار رفته است.
سوره :
محمد
آیه شماره :
27
ریشه کلمه :
وجه
فعل :
وجه
معنی :
«وجه» چهره، روى، صورت، ذات، نفس شىء، جهت، آغاز ، اولين، رضايت، خشنودي، روح، باطن
«وِِجْهَة» آنچه انسان به آن رو مىكند مثل قبله، جهت، سمت، سوي، روش
«وجيه» والامقام، محترم ، آبرومند، داراي منزلت
«توجّه» قصد، روي آوردن،
«تَوجيه» توجه کردن، فرستادن، کسي را به سمتي روانه کردن
توضیح :
چون صورت اولين چيزى است كه با تو روبرو مىشود و نيز از همه اعضاء بدن اشرف است لذابه معنى روى هر چيز، اشرف هرچيز، اول هرچيز، بكار رفته است.